روستای گردشگری سیبان دره
سلام به همه دوستان اهل سفر و طبیعت گرد همینطور دوستان لست سکندی و لستگرامی عزیز
این اولین سفر نامه و یکی ازتجربه های سفرهای شخصی خودم به سیبان دره هستش که در استان البرز و در مسیر کردان قراردارد ومیخواستم که تا جای ممکن تمام اتفاقات و لحظه های این سفر رو به اشتراک بزارم و از اونجایی که این اولین تجربه نوشتن سفرنامه من در لست سکند هستش برای ایرادات و اشتباهات خودم از همین اول معذرت خواهی می کنم ؛
چند روز قبل از سفر به پیشنهاد یکی از دوستان که یک بار به این جاذبه رفته بود باهم صحبت کردیم و با دوستان همسفر برای رفتن به این روستای گردشگری و برای روز جمعه برنامه ریزی کردیم ؛قرار شد که هر خانواده برای نیاز خودش برای صبحانه و هم برای نهار (ساندویچ سبک) تدارک ببینه و وسایل شخصی خودشو جمع کنه . قبل از برنامه ریزی با یه سرچ کوچولو تو گوگل و از تجربه دوستم که قبلا هم به این روستا رفته بود استفاده کردم و ساعت مناسب حرکت و زمان رسیدن ، وسایل مورد نیاز و خوراک و...چک کردم تا بتونم مشکلات سفر رو به حداقل برسونم البته من همیشه قبل از سفر و طبیعت گردی تا جای امکان از اون منطقه اطلاعات مورد نیاز و میگیرم که فکر میکنم خیلی تو سفر بهمون کمک میکنه که بیشترین لذت و ببریم و با مشکلات کمتری روبرو بشیم ؛
تصویرشماره ۱(عکس ازاینترنت ؛ نکات ضروری که قبل از ورود بهتره بدانید)
قرار شد ساعت ۵صبح روز جمعه مرداد ماه امسال شروع به حرکت کنیم؛ ساعت ۵صبح هستش و خانواده ی ما اولین نفر بیرون از خونه حاضر و آماده هستیم ،امان از بد قولی و وقت نشناسی ؛از انتظار ( بعد از گذشت زمان قرار ) متنفرم ؛بعد از تماس تلفنی دوستم آقای رضایی وهمسرش بعد از ۱۵دقیقه دیر کرد به ما ملحق شدن و باهم بادو ماشین رفتیم سراغ دیگر دوستان که متاسفانه تا بقیه افراد حاضر بشن و از خواب خوش بیدار بشن حدود ۴۰دقیقه طول کشید،بعداز کلی انتظار ساعت ۵:۴۰ دقیقه ما از تهران شروع به حرکت کردیم و دوست دیگمون یعنی ماشین سوم هم قرار بود از کرج با هماهنگ شدن زمان حرکت ما به صورت انفرادی و با خانواده خودشون رو به سیبان دره برسونن ؛
با گذشت از اتوبان تهران کرج به پل کردان و به کمک برنامه ویز که با احتساب ترافیک بسیار کم اول صبح و گذشت از خیابان دوطرفه و پر از ویلاهای آنچنانی و پوشش درختان بلند حدود ۱ساعت و نیم طول کشید که به این روستا رسیدیم؛
تصویر شماره۲،۳،۴،۵ (مسیر راه سیباندره)
ابتدای ورودی روستا یه کانکس گذاشته بودن که یه مامور سپاه و یه لباس شخصی برای دریافت عوارض ورود و بازرسی راه رو با یک طناب بسته بودن که البته ماشین ما رو بازرسی نکردن و با پرداخت وجه ۵هزار تومنی و دریافت کیسه زباله برای عوارض به ما اجازه ورود به این روستا رو دادن؛ با ورود با چند تابلوی پارکینگ عمومی روبرو شدیم که ما پارکینگ آخری که انتهای مسیر بود رو انتخاب کردیم که ورودی آن شیب تندی داشت ؛ قبل از ما حدود پانزده بیست تا ماشین زودتر از ما رسیده بودن ؛ پارکینگ جای محدودی داشت زیاد بزرگ نبود ؛ مبلغ پارکینگ ساعتی ۱۰۰۰تومان بود که از زمان ورود تاخروج ماشین حساب میشد؛
تصویر شماره ۶ (ورودی روستا )
ساعت ۷:۱۰دقیقه صبح هستش و ما در پارکینگ سیباندره هستیم که از تهران رسیدیم اما خبری از ماشین سوم که از کرج که مسیر کوتاهتری نسبت به تهران داره نیست ؛دوباره انتظار ؛بعد کلی تماس و گلایه و انتظار ساعت ۷:۵۵دقیقه دوست کرجی مون با کلی معذرت خواهی که برای ماشینش مشکلی پیش اومد بوده به ما ملحق شد ؛
تصویر شماره۷ (پارکینگ)
با عوض کردن لباسها و پوشیدن کفش مناسب آب و شلوارک شروع به حرکت مسیر کردیم ؛ابتدای ورودی مسیر یه پایگاه بسیج یا سپاه بود که دونفر ایستاده بودن و به شلوارک من که واقعا خیلی هم کوتاه نبود (ایشالله تو عکسها میبینید قضاوت با شما )گیر دادن که اجازه ندارید با این تیپ وارد مسیر بشید ، منم با کلمه چشم باشه بدون مکث به راه خودم ادامه دادم و اعتنایی نکردم و البته اونا هم دیگه چیزی نگفتن و من رد شدم که پشت سر من به دوستم آقای رضایی که دقیقا همون مدل شلوارک منوپوشیده بود دوباره گیر دادن و باعث یه بحث چند دقیقه ای شد که توضیحات بماند؛خلاصه با همون تیپ شروع به راهپیمایی درمسیر کردیم .
تصویر شماره ۸،۹ (ابتدای مسیر ازداخل روستا و پایگاه بسیج و سپاه )
قبل از سفر تویه سایتی خونده بودم که دوراه برای رسیدن به آبشار سیبان دره وجود داره که اول میتونید با گذشتن از مسیرکوهپیمایی و طی مسافتی از آن و در اواسط راه با گذشت از رودخانه مسیر رو ادامه بدین یا کلا از مسیر و داخل رودخانه به آن برسید .تصمیم گروه اینجوری شد که ابتدا از مسیر پاکوب کوه حرکت کنیم و برگشت کلا از رودخانه برگردیم ؛
ابتدای مسیر از داخل روستا با یه آبشار زیبای حدود ۱۰متری شروع شد؛ گذشتن از پاکوب فوق العاده زیبای دامنه کوه از کنار و وسط باغ های میوه و گردو و صدای رودخانه و پرندگان حس خیلی خوبی به ویژه افرادی که عشق طبیعت هستن میده که امیدوارم این حس رو توی عکسها به شما القاء کنم ؛
تصویر شماره۱۰٫۱۱ (آبشا داخل روستا )
تصویر شماره۱۲٫۱۳٫۱۴٫۱۵ (مسیر پاکوب کوه)
بعد از حدود نیم ساعت از این مسیر پاکوب به رودخانه می رسید که باید از دل رودخانه و کنار آن ادامه مسیر بدید؛اول مسیر که به رودخانه رسیدیم به یه باغ بزرگ و قشنگ کنار رودخانه برخوردیم و تصمیم گرفتیم که بساط صبحانه رو همونجا بر پا کنیم ؛
تصویر شماره۱۶ (باغ کنار رودخانه)
ساعت حدود ۹صبح هستش و هنوز کوله رو زمین نخورده یکی از اهالی روستا اومد جلو و گفت که اینجا باغ شخصی هست و برای ماندن باید پول پرداخت کنید ما هم قبول کردیم و شروع به درست کردن آتیش (توی جای مناسب و دور از درختان برای املت اتیشی و چای اتیشی ) کردیم ؛ جای دوستان خالی یه املت دودی خوشمزه با سه مدل آشپز( که هیچ کس هم آشپزی دیگری رو قبول نداشت ) سر سفره به تعریف و تمجید از اشپزی خود پرداختیم و صبحانه رو به پایان رسوندیم ؛بجز من و آقای رضایی که شدیدا مخالف قلیون هستیم دوستان قلیونی بساطشون رو پهن کردن و شروع به از بین بردن سلامتی خودشان کردن که این مورد متاسفانه تبدیل به یه تفریح نا سالم بین مردم ما شده؛
تصویر شماره۱۷٫۱۸ (املت وچای اتیشی)
اما بدترین قسمتش وجود پشه های ریزی بود که تمام پاهای منو از زانو به پایین به شدت تمام گزیدن که تا صبح شنبه نتونستم از درد و سوزش و خارش بخوابم (البته بقیه دوستان در حد یک یا دو عدد گزیدگی داشتن ولی من ۱۵ عدد فقط ساق پا بجز دستها داشتم ) و مجبور شدم صبح اول وقت به کلینیک رسول اکرم بخش آلرژی مراجعه کنم ؛خوشبختانه مشکل از آلرژی نبود و دکتر گفتش که این به دلیل گروه خونی هستش و خود من هم همچین مشکلی رو دارم و پیشنهاد کرد که قبل از رفتن به طبیعت برای در امان ماندن از نیش حشرات به بدن خود پیاز یا آب پیاز بمالیم یا برای بعد گزیدگی پماد کالامین به همراه داشته باشیم
تصویر شماره۲۱ (گزیدگی ساق پا)
حدود ۲ساعتی رو تو این باغ موندگار شدیم که از ساعت اولیه تا پایان ، هفت نفر از اهالی این منطقه یکی بیل به دوش یکی داس به دست و... پیش ما می آمدن و می گفتن که اینجا باغ شخصی ماست و باید پول پرداخت کنید و بعد از کلی بحث که ما با ورود به روستا پول پرداخت کردیم و هم پول ورودی باغ رو دادیم و چرا این همه این باغ مالک داره ، این نمیشه که هر کی از راه رسید پول بگیره و مگر اینجا باغ شخصی نیست چرا مرز نداره و چرافنس کشی نشده و حریم رودخانه که شخصی نمیشه و هیچ تابلویی اینجا نصب نشده و ... به این نتیجه رسیدیم که مردم این منطقه عادت کردن از پایین رودخانه هر کس که کنار باغها اتراق کرده بدون هیچ مدرک و دلیلی پول بگیرن (که به نظر من به جز مالک واقعی اونم زمانی که پول ورودی باغ رو میگیره باید حتما امکانات اولیه مثل سرویس بهداشتی و ...فراهم کنه نه برای سرویس بهداشتی از هر نفر جداگانه پول بگیره) نوعی گدا پروری برای تلکه کردن گردشگر ایجاد کردن که نشانه خوبی برای مردم این منطقه و جذب توریست نیست.
بعد از کلی بحث بی نتیجه به راهمان از وسط رودخانه ادامه دادیم آب رودخانه در بیشتر مسیر از زانو بالاتر نیست و بیشترین عمق آن تا نزدیک آبشار اول ۸۰سانت هستش که البته در کنارهای رودخانه بعضی جاها به یک متر ده میرسه ؛ مسیر آبی رودخانه برای بزرگسالها با توان جسمی سالم سخت نیست و اگه بچه کوچیک دارید یکم مسیر براتون سختر میشه البته پسر بزرگ من مانی که ۹سال داره به راحتی بدون کمک و پسر کوچیکم مهیار که ۶سال داره یکم با کمک ادامه مسیر دادن؛
تصویر شماره۲۲٫۲۳٫۲۴٫۲۵ (مسیر رودخانه)
حدود ساعت ۱۲:۳۰با بچه کوچک به آبشار اول رسیدیم که برای ادامه مسیر یکم راه سختر میشد اما بالاتر به یه محیط بازتر میرسید ؛ بالای آبشار یکی از اون چند نفر از اهالی که برای گرفتن پول زمان صبحانه اومده بود رو دیدیم و دوستم آقای رضایی دوباره شروع به بحث کردن کرد، که چرا ملکی که مال شما نیست و حریم شخصی مشخصی نداره و در حریم رودخانه هستش رو نه یک نفر بلکه چندین نفر بابتش پول میگیرید و واقعا اگر شما در کنار حریم رودخانه ملکی دارید چه ارگانی به شما مجوز و سند داده و آیا این کوه خاری نیست که شما انجام میدید و...اما مرد جوان اهل روستا در جواب هیچ درکی از توریست پذیری و مهمان نوازی و ...نداشت و میگفت که ما اهل روستا نامه ای نوشتیم به نمیدونم کجا برای این که این روستا رو از گردشگری دربیارن و ما دوست نداریم که مردم به اینجا بیان که حرفهاش اصلا برامون قابل درک نبود؛
تصویر شماره۲۶٫۲۷٫۲۸ (ابشار و طبیعت بالای آن)
بعد ۱۵دقیقه بحث بی نتیجه و با پرسوجو که چقدر مانده تا آبشار بعدی همه میگفتن که اینجا بهتر است و رفتن به آبشار بعدی ارزش نداره و ادامه ندید تصمیم جمع این شد تا بالای آبشار اول جایی برای صرف نهار و استراحت پیدا کنیم و راه را ادامه ندیم .ساعت یک بعد از ظهره و ما در امتداد یه دره وآب راه وزیر سایه درختان مکانی برای استراحت پیدا کردیم ؛بعد صرف نهار همگی طوری که تیر به مغز مون خورده خسته و کوفته افتادیم و روی سنگ یکم خوابیدیم ؛رضا برادر خانوم بنده دستش درد نکنه زمانی که همه استراحت میکردند زحمت کشید و بساط چای اتیشی رو راه انداخت ؛
ساعت ۳ظهر بعد از خوردن چای شروع به جمع کردن برای باز گشت کردیم وبا گذشت حدود ۲:۴۰تا ۳ساعت مسیر برگشت تا پارکینگ ماشین طول کشید(البته طول کشیدن به خاطر شلوغی و بردن بچه کوچکهستش وگرنه ۲ساعت بیشتر زمان نمی برد)؛ یه سری از دوستان زمان برگشت از داخل رودخانه و سری دیگه از مسیر پاکوب کوه برگشتن و همه ساعت ۶عصر کنار ماشین تو پارکینگ حاضر شدیم ؛یازده ساعت از ورود به پارکینگ تا خروج طول کشید که پول پارکینگ ماشینی ۱۱هزار تومان شد .
حالا بعداز خستگی راه و برگشت، چالش ترافیک جمعه شروع میشه کلی ماشین که تو سرتا سر مسیر باریک روستا پارک کردن که از سر پارکینگ تا ابتدای ورودی اتوبان کرج قزوین ترافیک شدیدی ایجاد کرده بودن و ترافیک کرج پل فردیس هم نیازی به تعریف نداره که تمام خستگی آدم رو توی تنش دوچندان میکنه. اما با این همه داستان ترافیک ما دقیقا ساعت ۹:۱۵شب رسیدیم تهران؛
تصویرشماره۲۹ (ترافیک برگشت در کردان)
این بود تجربه سفر یک روزه سیباندره ما جای همگی سبز با تمام ماجراهای به وجود امده در این سفر خیلی خوش گذشت وامیدوارم که تونسته باشم رضایت شما خواننده عزیز رو برای تجربه این سفر جلب کرده باشم هرچند اولین سفرنامه من هستش و ایراداتی حتما خواهم داشت ولی تلاش میکنم که این ایرادات با کمک تجربه شما دوستان گرانقدر لست سکند و لست گرامی به حداقل برسه.
در پایان تصاویر طبیعت زیبای سیباندره وعکس دسته جمعی هنگام برگشت رو باشما به اشتراک میزارم
تصویر شماره۳۰٫۳۱٫۳۲٫۳۳٫۳۴٫۳۵ (تصاویر مربوط به سیباندره)
تصویر شماره۳۶ (عکس دسته جمعی هنگام برگشت)
تا سفرنامه دیگر بدرود