از حدود دو سال پیش که زمزمههای ایجاد مسیر جدید گردشگری آن هم در دلِ راهآهن به میان آمد، برای من که علاقهمند تاریخ راهآهن بودهام، فرصتی بود تا با بخشی از تاریخ کشورم آشنا شوم. با راهاندازی تورهای قطار گردشگری شمال، در اولین فرصت ممکن با این تور راهی راهآهن شمال شدم و این سفرنامه من تلفیقی از دو سفرم با این قطار در فصل های پائیز (آبان) و بهار (خرداد) است.
ایستگاه راهآهن تهران
ابتدا باید اشاره کنم که تور قطار گردشگری شمال تقریبا در روزهای پنج شنبه و جمعه هر هفته برگزار میشه البته به استثنای برخی از هفتهها مثلا وقتی با ایام عزاداری و یا شبهای قدر تلاقی دارد برگزار نمیشه. این سفر در هر فصلی جذابیتهای خودش را دارد؛ بهار و سرسبزیهای البرز، پائیز و خزان زرد رنگ، زمستان و برف زیبایش و حتی تابستان.
تابلوی اعلام وضعیت قطارها
خدمات قطارها در هر دو روز تقریبا مشابه است با این تفاوت که مسیر حرکت قطار پنج شنبه تا ایستگاه دوآب (سوادکوه) و قطار جمعه تا شیرگاه است. شرکتهای مجری تور نیز متفاوت هستند و هر روز بر عهده یک شرکت است. شاید خوبی قطار پنج شنبه این باشد که خستگی یک روز گردش را با استراحت جمعه می توانید از تن بدر کنید و البته قطار جمعه نیز در ایستگاه شیرگاه در وسط جنگل توقف می کند که ویژگی متمایز تور روز جمعه است. هزینه این تور برای قطار پنج شنبه اکنون ۲۰۰ هزار تومان است و هزینه قطار جمعه کمی بیشتر است. صبحانه، ناهار، پذیراییهای میان وعده و یک عصرانه یا شام در مسیر بازگشت جزء خدمات این قطارهاست. ساعت رفت قطار معمولا ۷ صبح و ساعت برگشت به ایستگاه تهران حدود ۱۰ یا ۱۱ شب است. برای خرید بلیت هم مستقیم از سایت رجا می توانید اقدام کنید که برای روز پنج شنبه مقصد را پل سفید و برای روز جمعه هم مقصد را شیرگاه انتخاب میکنید. در صورت وجود تور برای آن تاریخ، در جستجو نمایش داده میشود و عنوان قطار گردشگری را میبینید که نوشته است رفت و برگشت و البته از هزینه بلیت آن هم متوجه می شوید که کدام، قطار گردشگری است. البته خرید بلیت قطارها از طریق وبسایت شرکتهای مجری تور و همچنین سایر وبسایتهای گردشگری نیز امکانپذیر است. در هر صورت، خدمات قطار فرقی نمیکند و شما از هر طریقی که بلیت تهیه کرده باشید، خدمات یکسانی را دریافت خواهید کرد. قطارها هم از نوع ریل باس و اتوبوسی هستند که دو دستشویی در طرفین قطار قرار دارد. سفر اول من با قطار سوادکوه و سفر دوم با قطار شیرگاه بود اما به دلیل عجیبی قطار از سوادکوه جلوتر نرفت و عملا یک سفر تکراری شد!
قطار گردشگری در ایستگاه تهران
در ایستگاه راه آهن تهران
صبح زود و بلیت در دست خودمان را به ایستگاه راهآهن تهران میرسانیم تا یک سفر متفاوت و البته منحصربفردی را آغاز کنیم. در ورودی گیتهای راهآهن، راهنمای شرکت مجری با تیشرت زرشکی و تابلویی در دست ایستاده تا مسافران را راهنمایی کند. تابلوی راهآهن، خط خروج قطار گردشگری شمال از ایستگاه تهران را خط یک ثبت کرده است. پس از کنترل بلیت وارد سالن ترانزیت شده و با اعلام بلندگوی ایستگاه، از پله برقی راهی خط یک میشویم تا سوار قطار شویم. ابتدا طبق بلیت و در صندلی خود مستقر میشویم. اولین نکته ای که به چشم میخورد اینکه صندلی های قطار همگی در یک جهت نیستند و واگنها یکی درمیان برعکس هستند؛ یعنی در حین حرکت قطار، نگاهمان هم جهت با حرکت قطار نیست! و این شاید مطلوب نباشد. اما به این فکر میکنیم که در مسیر برگشت، این مشکل برای صندلیهای ما برطرف می شود و این بار ما همجهت با حرکت قطار خواهیم بود. البته این نوع چینش صندلیها در همه قطارهای اتوبوسی دیده میشود. پس سعی میکنیم به این موضوع فکر نکنیم و از سفرمان لذت ببریم! قطار شیک و مرتب و صندلیها نیز واقعا راحت و با فاصله هستند.
سالن قطار
درهای قطار بسته میشود و با سوت قطار، حرکت به سمت شمال آغاز می شود. در محوطه ایستگاه راهآهن از کنار یکی از قدیمیترین لوکوموتیوهای بخار رد میشویم و توضیحات راهنمای تور آغاز میشود. ابتدا خوشآمد میگوید و برنامه امروز را به صورت مختصر توضیح میدهد. در همین حین نیز بروشورهای راهنما توزیع میشود. اولین نکته ای که راهنما روی آن تاکید میکند جهت های راست و چپ است و آن را برای مسافران توضیح میدهد. چون برخی از جاذبههای دیدنی در سمت راست و برخی در سمت چپ مسیر ریلی هستند بنابراین مبنای جهتها، سمت چپ و راست قطار است نه صندلی مسافران! توضیح دوم درباره بوقهای قطار است: بوق اول هشدار حرکت است و بوق دوم یعنی قطار راه افتاده و اگر جا بمانید باید خودتان بیایید!
لوکوموتیو بخار قدیمی و تاریخی در ایستگاه تهران
صبحانه در دشت ورامین
قطار از ایستگاه تهران در حال خروج است که مهاجرت مسافران از واگنی به واگن دیگر هم آغاز میشود! چون قطار بطور کامل پُر نشده، بنابراین صندلیهای خالی زیادی وجود دارد. مسافرانی که در صندلیهای خلاف جهت حرکت قطار نشسته بودند، راهی صندلیهای در جهتِ حرکت قطار میشوند. چند مسافر خارجی نیز در قطار حضور دارند از جمله یک خانم جوان چینی و دو خانم مسن که از دانمارک یا سوئد بودند. پس از خروج از شهرری، کارخانه سیمان قدیمی و همچنین آتشکده ساسانی ری دیده میشود و راهنمای ما توضیحات مختصری درباره آن میدهد. سرعت قطار نسبتا بالاست چرا که خط آهن شمال تا گرمسار دو خطه است و مسیر رفت و برگشت قطارها جداست. وارد دشتِ ورامین که میشویم توزیع صبحانه نیز آغاز میشود. صبحانه شامل مربا، کره، پنیر، عسل، نان و چای است که بصورت بستهبندی شده ارائه می شود. یک چشممان به مسیر است و دوربین به دست در حال عکاسی و همزمان صبحانه نه خیلی خوشمزه را نیز صرف میکنیم! در همین حین رئیس قطار نیز سر میرسد و بلیت ها را یک به یک کنترل میکند. به ایستگاه گرمسار که میرسیم خط آهن شمال از خط آهن مشهد جدا میشود و سرعت قطار نیز به شدت کاهش مییابد چرا که مسیر تک خطه میشود.
صبحانه در قطار
از اینجا مسیر شمال از خط مشهد جدا می شود
نقش اژدهای گرمسار
حدود ۱۰ کیلومتر پس از گرمسار، در سمت چپ ریل، نقش اژدها را میبینیم. نقش اژدها در واقع یک چین خوردگی و بطور کلی یک پدیده زمینشناسی است که نقش زیبایی را روی کوه ایجاد کرده است. نوارهای قرمز، قهوهای و سفید رنگ به شکلی موج وار و در هم تنیده شده و یک ساختار خاص را پدید آوردهاند. بر اساس یک باور محلی، گفته میشود اینجا محل درگیری رستم و اژدها بوده است که رستم چنان اژدها را بر زمین میکوبد و او را پرت میکند که جایِ اژدها بر روی کوه باقی مانده است! سرتاسر مسیر گرمسار تا فیروزکوه پر از پدیدههای جالب زمینشناسی است.
نقش اژدها
در ایستگاه بنهکوه
پس از صرف صبحانه و عبور از گرمسار، به اولین توقفگاه میرسیم: ایستگاه بنهکوه. اینجا حدود ۱۷ کیلومتر از گرمسار فاصله دارد و اولین ایستگاه در مسیر راهآهن شمال پس از جدایی از خط آهن مشهد است. بر روی ساختمان همه ایستگاهها تابلویی را میبینیم که ارتفاع از سطح دریا و همچنین فاصله دقیق از ایستگاه تهران را نوشته است؛ بنهکوه ۱۲۸ کیلومتر و ۶۱۱ متر از تهران فاصله دارد. ایستگاه بنهکوه از ایستگاههای قدیمی و تاریخی در این مسیر اگرچه امروز سوت و کور است، اما روزگاری پر از هیاهو و توقفگاه و محل عبور و مرور قطارهای مسیر تهران- شمال بوده است. قطار اینجا حدود ۴۵ دقیقه توقف دارد. راهنمای تور نیز توضیحات خود را آغاز می کند و به برج های تقطیر و دیگهای بخار اشاره می کند که برای گرفتن سختی آب استفاده می شد در روزگاری که قطارها با نیروی بخار حرکت میکردند. همچنین اینجا به نوعی تعمیرگاه قطارها نیز بوده است و در واقع به عنوان یک ایستگاه تدارکاتی عمل میکرده است.
ایستگاه بنهکوه
نمای باز از ایستگاه بنهکوه (برجهای تقطیر در سمت راست)
سوزن
باغ انار در کنار ایستگاه بنهکوه
خانههای سازمانی ایستگاه بنهکوه همگی به این شکل هستند
اگر فیلم سینمایی استرداد را دیده باشید، بخشی از آن و سکانسی که صندوقها را باز میکنند در اینجا فیلمبرداری شده است. خانههای سازمانی زیبا در دو سوی ریل که محل اقامت کارکنان و مهندسان راهآهن بوده است، ساکت و خاموش نظارهگر گذشت زمان هستند. راهنما درباره سوزن توضیح میدهد که ابزاری برای تغییر جهت حرکت قطارها در ایستگاه و جابجا شدن آنها روی ریلهاست. سو یعنی جهت و سوزن یعنی تعیین کننده جهت. اگر چه در برخی مسیرها این کار به صورت الکترونیکی انجام میشود اما در مسیر شمال هنوز به صورت دستی است و سوزنبان این کار را به عهده دارد. با بوق قطار، همگی سوار شده و قطار به راه میافتد.
تعمیرگاه قطارها
گَرد روزگار بر چهره خانههای سازمانی
همقدم با حبلهرود
ایستگاههای بعدی در مسیر ما کبوتردره، سیمیندشت و زریندشت هستند. از اینجا به بعد لحظهای نمیتوانیم چشم از زیباییهای مسیر برداریم. در کنار ریل، حَبلهرود که تنها رودخانه دائمی استان سمنان است نیز با ما همراه شده و قطار از روی پلهای مختلف و تونل های کوچک و بزرگ عبور میکند. حبلهرود گاهی در سمت راست و گاهی در سمت چپ ما قرار میگیرد. به یُمن وجود این رودخانه، باغهای زیادی در اطراف آن شکل گرفته که اکثرا درختان انار هستند. یکی از پدیدههای زیبای زمینشناسی در این مسیر و کمی قبل از ایستگاه سیمیندشت، دودکشهای جن است. نام علمی این پدیده فرسایشی که نتیجه همکاری باد و باران است،”هودو“ است. قطار در حین عبور از کنار دودکشهای جن، سرعت خود را کم میکند تا هم عکس بگیریم و هم خوب این منظره زیبا را تماشا کنیم. ساعت حدود ۱۰ و ۴۵ دقیقه است که وارد ایستگاه فیروزکوه میشویم. قطار اینجا توقف کوتاهی دارد برای استفاده از سرویس بهداشتی. خروج از ایستگاه هم ممنوع است!
زیباییهای کبوتردره و باغات انار حاشیه حبلهرود
حبلهرود
دودکشهای جن
ایستگاه سیمیندشت که توقفگاه قطار در مسیر بازگشت است
ایستگاه فیروزکوه
در دلِ البرز مرکزی؛ تونل گدوک
پس از فیروزکوه، وارد استان مازندران میشویم و جلوه دیگری از زیباییهای تاریخ و طبعیت را میبینیم. در واقع قسمت دوم تور که بخش جذاب آن است، از اینجا شروع میشود. پذیرایی دوم که شامل موز، خیار و پرتقال است توزیع میشود. ارتفاع مسیر نیز با یک شیب نسبتا تند بالا میرود و از کنار ایستگاه گدوک عبور میکنیم که با ارتفاع ۲۱۱۲ متر از سطح دریا، مرتفعترین نقطه در مسیر راهآهن شمال است. در سمت چپ، جاده فیروزکوه و بعد هم گردونه معروف گدوک قرار دارد اما ما گردنه را نمیبینیم چرا که قطار وارد بزرگترین تونل راهآهن ایران و خاورمیانه میشود. این تونل حدود ۳ کیلومتر طول دارد و صاف و مستقیم است بطوری که سر و ته قطار دیده میشود.
قطار وارد استان مازندران میشود
ایستگاه گدوک؛ مرتفعترین نقطه راهآهن شمال
داستان ۹۰ ساله راه آهن در ایران
به اینجا که میرسیم روایت تاریخی از داستان راهآهن در ایران آغاز میشود. ساخت راهآهن سراسری در ایران از سال ۱۳۰۶ که کلنگ آن در ایستگاه تهران به زمین زده شد تا سال ۱۳۱۷ که رسما افتتاح شد، حدود ۱۱ سال به طول انجامید. ابتدا یک شرکت آلمانی- آمریکایی برنده مناقصه ساخت راهآهن ۱۳۹۲ کیلومتری شمال- جنوب شد. هزینه ساخت راهآهن از محل مالیات قند و شکر و چای تامین شد و هیچ وام خارجی برای این کار دریافت نشد. آلمانیها ۱۵۰ کیلومتر خط آهن از بندر ترکمن تا قائمشهر را ساختند و کار را رها کردند. حدود همین مقدار را نیز آمریکاییها در منطقه جنوب از بندر امام فعلی تا اندیمشک ریل گذاری کردند و بعد به دلیل خرابی تاسیسات راهآهن در اثر طغیان کرخه و مسائل دیگر دچار مشکلات حقوقی با ایران شده و کار را رها کردند. اما حدود هزار کیلومتر از راهآهن و آن هم در مناطق صعبالعبور البرز و زاگرس باقیمانده بود که این کار به کمپانی دانمارکی کامپساکس سپرده شد و آنها تعهد کردند در مدت ۶ سال کار را تحویل دهند. این کمپانی با مهندسان و کارگرانی از دانمارک، سوئد، آلمان، یونان، ترکیه، مجارستان، سوئیس و البته ایران کار ساخت راهآهن را از سال ۱۳۱۲ شروع کرد آن هم با صدها تونل و پل در دل البرز و زاگرس. روز ۲۷ مرداد ۱۳۱۷ راهآهن شمال و جنوب در منطقه سپیدچشمه لرستان و در ایستگاه سمیه (فوزیه سابق) بهم رسید و خط آهن سراسری ایران تکمیل شد. روز سوم شهریور همان سال راهآهن سراسری توسط رضاشاه و ولیعهد جوانش افتتاح شد. هزینه ساخت راهآهن ۲۰۰ میلیون تومان برآورد شد و بیش از ۵۵ هزار کارگر و مهندس در ساخت آن مشارکت داشتند. بر اساس مدارک شرکت دانمارکی که تمام مراحل ساخت راهآهن را با فیلم و عکس مستند کردهاند، حدود ۴۰۰ نفر در راه ساخت این پروژه عظیم جان باختند که به دلیل سقوط از ارتفاع، انفجار تونلها و بیماریهایی مثل مالاریا بود. مزار بسیاری از این جانباختگان در جای جای این مسیر ریلی قرار دارد.
یورگن ساکسیلد مدیرعامل شرکت کامپساکس
در بازارچه محلی شورآب
قطار از تونل گدوک خارج می شود و کمی بعد در ساعت ۱۲ به روستای شورآب میرسم که توقفگاه دوم قطار گردشگری است. پس از عبور از روی پل شورآب که ۱۴۵ متر طول و ۱۹ متر ارتفاع آن از کف زمین است و بزرگ ترین پل درهای راهآهن در مسیر شمال است، قطار توقف میکند و مسافران پیاده میشوند. راهنمای تور اعلام میکند کسانی که پادرد دارند و نمیتوانند پیاده بیایند می توانند در قطار بنشینند چرا که قطار به حرکت خود ادامه داده و پس از یک دور در تونل بیرون آمده و در کنار بازارچه محلی توقف میکند.
روستای شورآب و پل زیبایش
روستای شورآب در پائیز
روستای شورآب؛ ساختمان بدون سقف در جلوی عکس به سینمای روسها معروف است که از روزگار ساخت راهآهن باقیمانده است.
در روستای شورآب
پل شورآب
ما هم پیاده به سمت درهای که پل در آن قرار دارد سرازیر میشویم تا هم عظمت این پل زیبا را درک کنیم و هم راهی بازارچه محلی شویم. در بازارچه محلی انواع و اقسام غذاهایی مثل آش، نان، شیرینیهای محلی، مربا و ترشی، ماست و سبزیجات محلی، چای و همچنین صنایع دستی به نمایش گذاشته شده تا هم ما با استفاده از آنها نفسی تازه کنیم و هم کمک کوچکی به اقتصاد این روستا. در گرمای خردادماه، هوای اینجا تا حدی سرد و بسیاری از مسافران را مجبور به استفاده از لباس گرم میکند. حدود ۴۵ دقیقه ای در اینجا توقف داریم و دلمان نمیآید که از این طبیعت زیبا و هوای مطبوع جدا شویم اما بوق قطار که به صدا درمیآید یعنی وقت حرکت به مقصد بعدی.
توقفگاه قطار گردشگری در شورآب
بازارچه محلی شورآب
آش دوغ و چای آتیشی
تونل و پل شورآب در یک نما
خط آهن شمال در منطقه شورآب یکی از فنی ترین بخشهای این مسیر است و به شکل یک ۸ لاتین است. سوار قطار میشویم و قطار وارد یک تونل دیگر شده و بلافاصله پس از خروج و در سمت چپ قطار، چشمه شورآب قرار دارد؛ یک چشمه گوگردی بسیار زیبا که از جاده فیروزکوه به شکل آبشار تیره رنگی دیده می شود. لوکوموتیوران سرعت قطار را کم کرده تا همه مسافران جلو و عقب قطار بتوانند این چشمه زیبا را ببینید و عکس بگیرند. نام روستا نیز به خاطر همین چشمه شده شورآب.
چشمه شورآب
روی سه خط طلا
پس از شورآب وارد سه خط طلا میشویم. اینجا نیز یکی از فنیترین بخشهای راهآهن شمال است که برای کاهش شیب تند بین ورسک و گدوک، مهندسان مجبور شدهاند خط را به شکل سه پله اجرا کنند تا قطار بتواند در یک شیب ملایم حرکت کند. قطار ابتدا در خط بالایی قرار میگیرد و از آنجا پل های روی دو خط پائینی را میبینیم. البته نمای سه خط طلا از جاده فیروزکوه خیلی زیباتر است اما قرار گرفتن روی خود این سه خط نیز هیجانانگیز است. پس از اینکه قطار از تونل خارج میشود و مسیر راهآهن دوباره به عقب باز میگردد (خط وسط)، در سمت راست با یک صحنه تماشایی روبرو میشویم: پل ورسک! در کنار پل بقایای قلعه مازیار نیز دیده می شود. قطار اینجا برای لحظاتی روی ریل توقف میکند تا حسابی از تماشای این منظره زیبا لذت ببریم و عکاسی کنیم. راهآهن دوباره پیچ میخورد و این بار قطار به سمت شمال قرار میگیرد و از مقابل ایستگاه تاریخی دوگَل عبور می کند که همه ما آن را با فیلم ترن میشناسیم.
بر روی خط بالایی از سه خط طلا
نمای جاده فیروزکوه از سه خط طلا
پل ورسک را از این نما دیده بودید؟
ایستگاه دوگَل
این عکس به خوبی زیبایی و پیچیدگی راه آهن شمال را نشان می دهد (سمت راست شورآب، سه خط طلا در وسط و پل ورسک درسمت چپ)
بر فرازِ ورسک زیبا
قطار زوزهکشان خط پائینی را طی میکند و به پل ورسک میرسد. روی پل توقف میکند و راهنما نیز توضیحاتی میدهد، اما ما محو تماشای منظره زیبای روستای ورسک از یک سو و دره ورسک از سوی دیگر شدهایم. دره ورسک که در نهایت به آبشار ورسک میرسد، یک مسیر پیادهروی و طبیعتگردی بینظیر است. در سمت مقابل نیز روستا و ایستگاه ورسک پیش چشمانمان خودنمایی میکنند. راهنمای تور، خانه آقای لادیسلاو رابسوویچ، مهندس سازنده پل ورسک را نشانمان میدهد: خانهای با شیروانی کهنه و دیواری به رنگ سفید و آبی در شرقیترین نقطه روستای ورسک.
دره ورسک و مسیر آبشار
روستای ورسک (خانه مهندس سازنده پل در گوشه بالایی سمت راست با دیوار سفید و نوار آب رنگ در پائین آن مشخص است)
نمای روستای ورسک از روی پل
پل ورسک ارتباط راهآهن شمال را بین دو کوه و از روی درهای عمیق امکانپذیر میسازد و یکی از زیباییهای منحصربفرد راهآهن ایران است. این پل که ۸۶ متر طول و ۱۱۰ متر ارتفاع از کف دره دارد، در سال ۱۳۱۵ و با هزینه ۲۶۰ هزار تومانی احداث شد و در ساخت آن از هیچ سازه فلزی استفاده نشده است. پل ورسک نقش مهمی در تغییر جغرافیای جهان پس از جنگ جهانی دوم داشت چرا که در جریان این جنگ روزانه ۷۵ قطار حامل مهمات و آذوقه متفقین از اینجا عبور و در نهایت به شوروی میرسید که کمک بزرگی به پیروزی متفقین مقابل آلمان بود. بعد از جنگ جهانی دوم اینجا را پل پیروزی نیز نامیدند. از پل ورسک عبور کرده و قطار پس از طی چند تونل و همچنین پل کوچک ورسک، ساعت حدود ۱۳:۳۰در مقابل ایستگاه تاریخی ورسک متوقف میشود. اینجا توقفگاه بعدی است و فرصتی برای نماز و استراحت کوتاه حدود ۲۰ دقیقهای و همچنین گرفتن عکس یادگاری از نمای پل تاریخی ورسک. یک عکس دسته جمعی بزرگ در پشت ایستگاه و رو به پل ورسک میگیریم و دوباره سوار قطار میشویم.
ایستگاه ورسک
نمای پل ورسک از ایستگاه
عکس یادگاری همسفران در کنار پل ورسک
سرخ آباد و کلیسای کوچک سانتاباربارا
از اینجا به بعد، خط آهن شمال در سمت چپ جاده فیروزکوه قرار میگیرد. حالا وقت ناهار است و غذای ما که شامل جوجهکباب و مخلفات (یا ته چین مرغ) آن است، توزیع میشود. اما مگر میشود چشم از زیباییهای این مسیر برداشت و مشغول غذا خوردن شد. بنابراین یک دستمان به قاشق است و یک دست به دوربین و چشممان هم به مناظر زیبای حاشیه راهآهن! از روی پل اوریم عبور میکنیم که از جاده فیروزکوه قابل مشاهده نیست اما یکی از برزگترین پلهای راهآهن شمال و حتی پرهزینهتر از پل ورسک. اما چون خیلی در دید نیست، گمنام مانده است.
عبور از روی پل اوریم
ناهار
در مسیر سوادکوه
سمت راست و در حاشیه جاده فیروزکوه، بین چند رستوران بینراهی، کلیسای کوچکی با شیروانی نقره ای رنگ خودنمایی میکند. کلیسای سانتاباربارا سرخ آباد از کوچکترین کلیساهای جهان است که توسط ایتالیاییهایی که در پروژه راهآهن ایران کار میکردند، ساخته شد. جالبه بدونید حدود دو هزار کارگر ماهر ایتالیایی در ساخت راهآهن ایران حضور داشتند و به خاطر آنها یک کارخانه اسپاگتی و ماکارونی در ایران ایجاد شد و اصلا ماکارونی را آنها وارد ایران کردند! در منطقه سرخ آباد نیز قطار چندین پیچ میخورد و در نهایت از تونلی نزدیک همین کلیسا و از زیر جاده فیروزکوه عبور کرده و دوباره به سمت شمال قرار میگیرد.
کلیسای سرخآباد
ایستگاه سرخآباد
پل دوآب و ایستگاه پایانی
منظره بعدی، دهانه غار اسپهبد خورشید است که تاریخ جالبی برای خودش دارد. در پائین دست راهآهن، شالیزارهای زیبا خود را به نمایش گذاشتهاند. ساعت اکنون نزدیک ۳ بعدظهر است که به ایستگاه آخر میرسیم: دوآب (سوادکوه). از قطار پیدا میشویم و راهی دیدار از پل دوآب (کلانتری) میشویم. ساختمان قدیمی ایستگاه سوادکوه و خطوط تلفنی که از گرمسار تا اینجا ما را همراهی کرده و هنوز هم برای ارتباط بین ایستگاه ها استفاده میشود را پشت سر میگذاریم و در فضایی میان طبیعت سرسبز و زیبا به تماشای پل دوآب و ادامه روایت تاریخ راهآهن ایران مینشینیم.
دهانه غار اسپبهد خورشید
شالیزارهای حاشیه جاده فیروزکوه
ایستگاه دوآب (سوادکوه)
سمت راستمان پادگان معروف دوآب قرار دارد و لحظاتی بعد، قطار ساری- مشهد از روی پل دوآب عبور میکند و وارد ایستگاه سوادکوه میشود. بعد از اجرای چند نمایش و مسابقه از سوی برگزارکنندگان تور که خیلی هم جذاب به نظر نمیرسد، وقت بازگشت فرا میرسد. حدود ساعت ۴ بعداز ظهر به ایستگاه سوادکوه برمیگردیم و سوار قطار میشویم تا راهی تهران شویم. حالا صندلیهای برعکس صبح در مسیر حرکت قطار قرار گرفته است و دوباره مهاجرت مسافران آغاز میشود! لحظاتی آهنگ خاطرهانگیز فیلم ترن پخش میشود و بسیاری از مسافران به خواب میروند اما من فرصت تماشای زیباییهای این مسیر را نمیخواهم از دست بدهم و همچنان بیدارم!
در طبیعت زیبای سوادکوه
پل دوآب
و پایان یک سفر خاطرهانگیز
در مسیر برگشت، قطار تقریبا ساکت است و بین ساعت ۶ و نیم تا ۷ شام توزیع میشود: ماکارونی به همراه سالاد و ... ایستگاه آخری که توقف میکنیم، سیمیندشت است برای یک استراحت کوتاه نیم ساعتی و همچنین صرف چای و نسکافه. حالا دیگر هوا تقریبا تاریک شده است و ما هم گوش به موسیقی میسپاریم تا به مقصد برسیم. در نهایت حوالی ساعت ده شب وارد ایستگاه تهران شده و بدین ترتیب یک روز فراموش نشدنی در دل طبیعت و تاریخ راهآهن ایران را به خاطره ها میسپاریم ...
شام و پذیرایی
بازگشت از سفر خاطرهانگیز؛ اما سفر ادامه دارد و من از دریچه ترن، به کوهها و دشتها سلام عاشقانهای روانه میکنم (استاد محمدرضا شفیعی کدکنی)