روز پنجشنبه - 16 خرداد :
ساعت 9 صبح از خواب برخواستم و پس از صرف صبحانه ، مقدار وسایل مانده را جمع کرده و آماده حرکت به سمت فرودگاه شدم . و با وجود اینکه بعدازظهر به سن پترزبورگ میرسیدم ، نهار را گذاشتم برای آنجا .
با وسایل در دست به طبقه پایین رفته و کارت اتاق را تحویل دادم ، و 500 روبل دپوزیت را پس گرفتم ، وارد ایستگاه مترو نزدیکِ خیابان آربات شدم و در ایستگاه Yugo-zapadnaya پیاده شدم ، وارد خیابان شدم و در ایستگاه اتوبوس منتظر ماندم ، یک تاکسی آنجا پارک کرده بود که به چند مسافر فرودگاه به زبان روسی میگفت تا فرودگاه هر نفر 100 روبل ، یک اسکناس 100 روبلی در دستش بود و مشخص بود منظورش همین است . با توجه به چمدان و کوله پشتی و گرمای هوا با تاکسی راحت تر بودم ، وسایلم را در صندوق عقب گذاشتم و راننده از من پرسید از کجا آمدی ؟ پاسخ دادم ایران و شروع کرد با لهجه تاجیکی فارسی صحبت کردن ، از اینکه یک ایرانی میدید خوشحال بود ، و شروع کرد به تعریف کردن که چندین سال در نیشابور زندگی کرده و خانواده اش ایران هستند و برای کار به روسیه آمده ، زمانِ خیلی نگذشته بود که به فرودگاه ونوکووا رسیدیم ، از راننده تشکر کردم و پیاده شدم ، به محضِ اینکه وسایلم را از صندوق عقب پایین گذاشتم راننده به سرعت حرکت کرد و هر چه صدایش کردم توجهی نکرد و کرایه از من نگرفت ، مهمان نوازی یک تاجیکی از هم زبان خود در کشوری غریب جالب و بسیار با ارزش بود.
وارد سالن شدم و از گیت بازرسی عبور کردم ، زودتر از زمانی که تصور میکردم به فرودگاه رسیدم ، دستگاه های صدور کارت پرواز روبروی گیت بازرسی قرار داشتند ، کار با این دستگاه ها خیلی سخت نیست ، بعد از انتخاب زبان ، شرکت هواپیمایی خود را انتخاب کنید و شماره پاسپورت را وارد می کنید ، مشخصات شما به نمایش در می آید و از آن پرینت بگیرید . اگر چمدان شما به اندازه استاندارد و کوچک باشد دیگر نیازی نیست در صف تحویل چمدان بایستید ، با اینکه شرکت ایرفلوت بار رایگان داشت ولی به مأمور کنترل گفتم می خواهم چمدان خود را داخل هواپیما ببرم و ایشان به من گفتند که چمدان را در قفسه ها یا چهارچوب استاندارد قرار دهم ، اگر وارد این چهارچوب استاندارد شود یعنی مشکلی ندارد . زمان بسیاری تا ساعات پرواز داشتم و در سالن انتظار نشستم ، قیمت ها در فرودگاه بالا می باشد ، یک عدد بطری آب معدنی کوچک اینجا 100 روبل بود .
تصویری از سالن فرودگاه ونوکووا
هوایپمای A319 ایرفلوت در حال آماده شدن جهت مسافرگیری و پرواز
در نهایت پس از ساعاتی انتظار سوارِ هواپیمای سفید و قرمز رنگ ایرفلوت که هواپیمای تمیز A319 بود شدم ، پرواز طبق ساعت انجام شد و هواپیما ، سبک بال از فرودگاه برخواست ، مدت زمان سفر حدود یک ساعتو پانزده دقیقه بود و در طول مسیر پذیرایی کوچکی انجام شد ، یک بسته شامل کیک و دستمال مرطوب ، و دو گزینه شامل آب گاز دار و یا چای لیمو ، که مشخصا چای لیمو بهتر می چسبد ، و انصافاً واقعا هم چسبید ، حوالی ساعت 4:30 عصر هواپیما با تکان های شدید در فرودگاه پالکو PEK سنت پتررزبورگ بر زمین نشست .
فرودگاه سنت پترزبورگ با نام اصلی فرودگاه پالکوو (Pulkovo Airport) در شهر سنت پترزبورگ روسیه قرار دارد. این فرودگاه ۲۳ کیلومتر با مرکز شهر فاصله دارد و شاهراه اصلی ورود گردشگران به این شهر زیبای روسی است. در سالن های فرودگاه هم تصاویری از تیم زنیت مشاهده می شد که تصویر سردار آزمون هم در آن دیده می شد که باعث افتخار بود .
تصویری از تیم فوتبال زنیت در سالن فرودگاه
برای رفتن به شهر انتخاب های متفاوتی بر اساس تعداد نفرات دارید ، تاکسی ، مینی بوس ، اتوبوس .
متاسفانه مترو و قطار فعلا این فرودگاه را پوشش نمی دهد.برای افرادی که به دنبال سفر ارزان هستند اتوبوس بدون شک بهترین انتخاب در حمل و نقل فرودگاه سن پترزبورگ خواهد بود. البته این گزینه مستقیما شما را به مرکز شهر نمی رساند و اگر هتل یا مقصدتان در حوالی مرکز شهر قرار دارد شاید لازم باشد با استفاده از یک گزینه دیگر مثل مترو خود را به مقصد برسانید.
تمام اتوبوس های شهری از بیرون ساختمان ترمینال فرودگاه سنت پترزبورگ حرکت می کنند و در ایستگاه مترو Moskovskaya در خط آبی مترو توقف می کنند. از آنجا با چند ایستگاه می توانید خودتان را به ایستگاه Nevsky Prospekt در مرکز شهر سنت پترزبورگ برسانید. بنابراین اگر مقصدتان این ایستگاه است سوار خط قرمز مترو شوید.
بعد از خارج شدن از سالن به سمت راست بپیچید و اتوبوس ها با فاصله ی 200 متری از سالن فرودگاه مشخص می باشند .
اتوبوس های شماره 39 و 39K را سوار شوید ، قیمت بلیط 40 روبل می باشد که توسط مأمور بصورت نقدی دریافت می شود. پس از پیاده شدن در ایستگاه مترو مورد نظر طبق معمول چمدان ها و کوله پشتی ها توسط مأمورین بازررسی می شود . از باجه بلیط فروشی یک عدد کارت مترو به مبلغ 60 روبل خریداری کردم و 400 روبل هم آن را شارژ کردم ،
در این قسمت سعی کنید جمله ای در رابطه با خرید کارت جدید و شارژ آن ، در گوشی خود از انگلیسی یا فارسی به روسی بصورت ترجمه شده آماده کنید و نشان کارمند باجه دهید چون در آن زمان با وجود خستگی و جمعیتی که در صف پشت سر خود می بینید متوجه کردن مامور، که شما دقیقا چه چیزی لازم دارید کاری وقت گیر و بیهوده است .
این ایستگاه بسیار جالب و دیدنی بود و حس جنگ جهانی دوم به من دست می داد . قطار مترو درون محفظه ای با دیوارهای بتنی و درهای فولادی شکل که همزمان با درب قطار باز و بسته می شدند، موقعیت حساس متروها در زمان جنگ را نشان می داد .در حالی که به نقشه نگاه میکردم و تابلو ها را چک میکردم ، یک شهروند روسی بصورت خودجوش آمد و با ذوق و شوق به انگلیسی بمن گفت کجا میخواهید بروید ؟ من میتوانم شما را راهنمایی کنم ، اولین نفری بود که زبان می دانست و زحمت کشید مسیرِ حرکت را به من نشان داد .
نقشه مترو سن پترزبورگ
با توجه به موقعیت هاستل انتخابی من، باید یک خط مترو تعویض کرده ، بنابراین در ایستگاه Sennaya Ploschad پیاده شده و به خط بنفش رنگ رفتم و در ایستگاه Admiralteyskaya پیاده شدم ، موقعیت مکانی هر دو هاستلی که انتخاب کرده بودم بسیار خوب و قابل قبول بود مخصوصا سنت پترزبورگ که موقعیت هاستل به نحوی بود که در مرکز نیم دایره قرار داشت و اماکن گردشگری هم حول این نیم دایره بودند ، بصورتی که من در اقامت 4 روزه در شهر فقط یکبار از مترو استفاده کردم و با استفاده از نرم افزار و به خاطر سپردن شماره اتوبوس ها و مسیرها بیشتر از اتوبوس استفاده میکردم که هم راحت بود و هم می شد از شهر دیدن کرد .
بعد از خارج شدن از ایستگاه ، از گوگل مپ مسیر را جستجو کردم ، هوا هم به شدت گرم تر از مسکو بود ، پیاده به راه افتادم و بعد از 10 دقیقه پیاده روی با شک و تردید به نقطه نشان داده شده در تلفن همراه رسیدم ، بافت کلی شهر به اینصورت بود که ساختمان ها قدیمی بودند ، یعنی در نگاه اول فیلم های ژانر وحشت در آن منطقه ای که من ایستاده بودم به ذهنم می رسید . درب و پنجره های قدیمی و شیشه های گاهاً شکسته ، ساختمان های بسیار بلند با رنگ آمیزی هایی که به 50 سال پیش یا بیشتر باز می گشت ،خستگی راه و گرسنگی از یک طرف و دیدن این تصاویر انرژی را از من گرفت، کمی به خود آمدم و به دنباله هاستل گشتم ، انتهای کوچه ای رفتم و به یک نفر پرینت بوکینگ را نشان دادم که هم شامل اسم و آدرس دقیق هاستل به زبان روسی بود ، آن شخصِ محترم با کمال تعجب و بی اطلاعی سر تکان می داد و منظورش این بود که اصلا همچین چیزی وجود ندارد ، کمی زاویه ایستادنم را تغییر دادم و یک کاغذ آ4 به درب پشت سرِ آن مرد فرهیخته چسبیده شده بود که اسمِ هاستل را نوشته بود ، نمی دانستم بخندم یا گریه کنم ، آن مرد هم با دیدن چهره من محل را ترک کرد ، تا اینجا متوجه شده بودم که هاستل ها در ساختمان های بزرگ و چند طبقه می باشند که هر طبقه را یک هاستل خاص تشکیل می داد ، فضای درونی ساختمان ، نور کم و سبک پله ها را فقط در سینمای وحشت دیده بودم ، ولی همچنان سعی می کردم لبخند بزنم ، البته درون خود هاستل تمیز بود ولی هاستل مسکو خیلی پیشرفته تر و تمیز تر بود .
هاستل سنپترزبورگ ( عکس از نت )
اسم هاستل White nights Hostel بود و برای 4 شب مبلغ 2400 روبل پرداخت کردم ، رسپشن بعد ازکمی توضیحات اتاق را به من نشان داده ، وسایلم را در محل مربوطه قرار دادم و به خیابان آمدم ، روبروی هاستل رودخانه ی نوا منظره زیبا را خلق کرده بود ، موقعیت مکانی خوب و قابل قبول بود .ساعت به 6 عصر نزدیک شده بود و گرسنگی امانم را بریده بود ، به خیابان Malaya Morskaya St رفته و یک رستوران که فضای دلچسبی برای نشستن در پیاده رو هم داشت را انتخاب کردم ، برای غذا ،سینه پخته مرغ و پوره سیب زمینی به همراه سس گیلاس سفارش دادم ، اسمِ غذا عریض و طویل بود ولی خودِ غذا در یک بشقاب خلاصه شده بود ، طعم و کیفیت غذا عالی بود و با توجه به محیط و دکوراسیون ،رستوران حال و هوای اروپایی به خود گرفته بود .
سیستم خیابان های سن پترزبورگ به نصبت مسکو کم عرض تر و تعداد خیابان های فرعی و کوچه ها بیشتر بود ، و تمیزی خیابان ها به اندازه مسکو نبود ، ولی بافت شهر با وجود رودخانه نوا که از مناطق مختلف شهر عبور کرده بود و خیابان زیبای نوسکی که همه ساعات در آن جنب و جوش مردم دیده می شد حالت اروپایی تری نسبت به مسکو داشت ، در واقع می توان گفت سنت پترزبورگ شهر عشاق و زوج های جوان بود .
در همان چند روز اقامت شاهد یکی از پدیده ای زیبا و کم نظیر بودم ، بله ، درست حدس زدید ، شبهای سپید .
آسمان ساعت 1 یا 2 بامداد تاریک می شد و ساعت 3:30 هم شاهد طلوع خورشید بودیم و واقعا خوابیدن در آن 4 شب اقامت سخت بود .
ساعاتی را در خیابان های اطراف پیاده روی کردم و به شناسایی مغازه ها و مسیرهای رفت و برگشت پرداختم ،تعدد مغازه های (به اصطلاح خودمان سوپر مارکتی ) زیاد بود و به راحتی در دسترس بودند ، تعدادی آب معدنی کوچک و آب پرتقال و کیک خریداری کردم ، پلاستیک هم در روسیه شامل هزینه می شود که قیمت آن 10 روبل می باشد .
ساعت 11 به هاستل بازگشته تا برای فردا و روزه اول آماده شوم .
روز جمعه - 17 خرداد:
برنامه روز اول بازدید از موزه ی آرمیتاژ بود .بعد از صرف صبحانه و برداشتن مقداری مواد خوراکی و آب معدنی از طریق گوگل مپ پیاده به طرف موزه حرکت کردم ، در آن موقع از روز با وارد شدن به خیابان و دیدن اولین صحنه های زیبا از رودخانه و کشتی های تفریحی و همچنین فضای سبز و جاده ساحلی و دیدن مردم که در حال دوچرخه سواری و ورزش کردن بودن واقعا معنای آرامش به وضوح دیده می شد .
فاصله هاستل تا موزه تقریبا 10 دقیقه پیاده روی بود ، نزدیک موزه ستون الکساندر قابل مشاهده می باشد ، وارد محوطه باغ شدم و صف های طولانی جهت خرید بلیط شکل گرفته بود ، هوا هم گرم تر از مسکو بود ، حدود 45 دقیقه طول کشید که وارد سالن موزه و قسمت تهیه بلیط شدم ، نفرات جلوی من هنگام خرید بلیط پاسپورت هم ارائه می دادند ولی من بدون پاسپورت بلیط را تهیه کرده و به سمت گیت بازرسی رفتم ، و وارد کاخ شدم ، وصف آن همه زیبایی و سبک معماری و مصالح بکار برده ، شیشه کاری ها و رنگ هایی که در سقف و ستون به کار برده بودند در عکس ها گویا نیست و باید این هنر نمایی را از نزدیک مشاهده کرد .
نمایی از ستون الکساندر
نمای بیرونی موزه آرمیتاژ ( هرمیتاژ )
بلیط ورودی موزه
موزه ی آرمیتاژ مجموعه ای بسیار غنی از زیباترین آثار هنری و سلطنتی و یکی از پیشروترین موزه های دنیا در این زمینه است. این مجموعه ی از ۵ ساختمان مجزا تشکیل شده است که به هم متصل هستند، این موزه ها شامل کاخ زمستانی، آرمیتاژ کوچک، آرمیتاژ قدیمی، آرمیتاژ جدید و تئاتر آرمیتاژ می شود.
(The Hermitage Museum ) دارای ۴۶۰ اتاق و چیزی حدود ۳ میلیون اثر هنری است و به اندازه ای آثار آن تماشایی و بی همتاست که فقط با ۲ موزه لوور پاریس و گالری هنر ملی بریتانیا قابل مقایسه است. در این موزه می توان آثاری از هنرمندان به نام جهان مثل تیتان، لئوناردو داوینچی، رافائل، روبنز، رامبرانت و بسیاری از نابغه های دیگر تاریخ را دید.
آیتم هایی که در این موزه به معرض دید گذاشته شده است، از عتیقه جات تا آیتم های قرن بیستم را شامل می شود. همچنین اگر به تمدن ها ی باستانی کشورهایی مثل مصر، یونان ، رم ، هند و ایران علاقه داشته باشید، می توانید آثار بسیار با ارزشی را در این موزه ببینید.
در ادامه چندین تصویر زیبا را می توانید از این مجموعه بزرگ ببینید .
برای دیدن این مجموعه با شکوه حداقل 5 ساعت زمان لازم است ،بعد از بازدید از قسمت های مختلف که تقریبا 3 ساعت زمان برد از ساختمان موزه خارج شدم ، فضای سبز ورودی ساختمان موزه هم بسیار زیبا بود . تقریبا ظهر شده بود و با کمی جستجو شعبه مکدونالد را برای نهار انتخاب کردم ، هزینه نهار 190 روبل شد .
بعد از نهار همیشه عادت دارم 1 ساعتی را بخوابم که هم انرژی جهت کار داشته باشم و هم سردرد به سراغم نیاید . ولی حس و حال شهر به نحوی بود که خواب در آن معنا نداشت ، پس پیاده به خیابان معروف نوسکی رفتم .طول مسیر خیابان بلند بود و سراسر رستوران ، مغازه سوغاتی فروشی و مرکز خرید بود .
رودخانه نوا از شهر سنت پترزبورگ بصورت کانال های آبی گذر کرده که چهره شهر را بسیار دیدنی کرده است .
از ابتدای خیابان نوسکی تصمیم گرفتم با اتوبوس تا انتهای خیابان که میدان Leningrad Hero City Obelisk در آن قرار دارد بروم که هم شناخت نسبی یه خیابان ها پیدا کنم و فقط در بازگشت پیاده روی کنم که مجددا پا درد به سراغم نیاید . قبل از میدان پیاده شده ، در همان حوالی میدان قدم زنان چند عکس هم گرفته و مسیر بازگشت را پیش گرفتم، در کل سنتپترزبورگ از مسکو جذاب تر بود ، در طول مسیر گروه های موسیقی مشغول اجرا بودند ، در میان نوازندگان یگ گروه 2 نفره که از تیپ و ظاهر آنها مشخص بود از آمریکای لاتین آمده اند و لباس های سرخ پوستی به تن داشتند که در نوع خود جالب بود ، و جالب تر استفاده از ادوات موسیقی مخصوص به کشور خود که صدای دلنشین و لذت بخشی داشت .
بعد از ساعاتی پیاده روی به پل آنیچکوف که از روی کانال فونتانکا می گذشت رسیدم ، ساعت حدود 7:30 عصر بود و نسیم خنکی در حال وزیدن بود ، تصمیم گرفتم سوار قایق تفریحی بشوم ، بلیط آن را به مبلغ 800 روبل تهیه کردم ، گشت های شبانه هم دارند که ساعت 12 شب انجام می شود و باز شدن پل ها را می توانید تماشا کنید ، هزینه آن 1000 روبل می باشد .
قایق بعد از تکمیل شدن صندلی ها در ساعت 8 شروع به حرکت کرد ، قایق ها اندازه متوسط دارند که مسافران در فضای باز و پرسنل و هدایت کننده قایق در قسمت سرپوشیده و جلوی قایق قرار می گیرند .
عبور از کانال های نسبتاً باریک و گذر از زیر پل ها بسیار دیدنی بود و هوا هم خنک تر شده بود . در هنگام حرکت راهنمای قایق از طریق بلندگو توضیحاتی میداد که بلندگو بسیار بی کیفیت بود و صدای راهنما بسیار ناهنجار ، خداروشکر دقایقی بعد سکوت کرده و اجازه داد تا از مناظر اطراف با آرامش دیدن کنیم ، کل مسیر 1 ساعت بود که بعد از رفتن به رودخانه اصلی نوا دوباره به محل سوار شدن باز می گشت . دیدن ساختمان ها و بناهای تاریخی از درون قایق جلوه ی دیگری داشت.
وقتی وارد رودخانه اصلی (نوا ) شدیم غروب آفتاب در حال نمایان شدن که بر زیبایی های مسیر افزود ، الحق که جهان هستی در هر نقطه از خود زیبایی های منحصر به فردی در خود جای داده ، و باید به معمار آن احسنت گفت .
گردشگران در حال عکاسی و ثبت تصاویر خاطره انگیز بودند و قایق هم به آرامی در حال حرکت بود .
بعد از یکساعت این سفر دلچسب به پایان رسید و دوباره در خیابان اصلی نوسکی قدم زنان به راه افتادم .
چندین مرکز خرید کوچک در مسیر قرار داشت ، کلیسای کازان هم از جاذبه های گردشگری واقع در این خیابان بود ، فست فود های بسیاری در طول خیابان قرار داشت ، شام را از کی اف سی تهیه کردم .
خیابان نوسکی محل جذابی بود برای گردشگران و حتی مردم بومی ، سر زنده و پر رفت و آمد ، شب ها ساعت 11 هم برنامه های آتش بازی کنار رودخانه انجام می شد ، و خواننده های خیابانی هم جمعیتی را دور خود جمع کرده بودند.
ساعت از بامداد هم گذشته بود ، آسمان در بلاتکلیفیِ زیبایی قرار داشت ، بین تاریکی و روشنی مانده بود .
حدود ساعت 2 نیمه شب به هاستل برگشته ، و با روشنی هوا به خواب رفته .
روز شنبه - 18 خرداد :
برنامه امروز بازدید از محوطه باغ الکساندر Aleksandrovskiy sad و سوارکار برنزی و کلسیای کازان و کلیسای ناجی در خون بود .
پس از صرف صبحانه و جمع کردن وسایل مورد نیاز ، از ساختمان هاستل خارج شده و به طرف باغ که در سمت چپ هاستل قرار داشت رفتم ، مسیر 2 دقیقه پیاده روی با هوای خوب صبحگاهی بسیار سریع گذشت ، به هر کجا که بروید مردمانی از سرزمین چین قطعا در آنجا قرار دارند ( به مقدار کافی ) . باز هم سیل گردشگران چینی با چترهای باز شده بخاطر نور آفتاب در حال عکسبرداری بودند . ورودی باغ ، سوارکار برنزی قرار داشت ، در قسمت های دیگر هم چند نماد و مجسمه که مربوط به شخصیت های تاریخی و مهم شوروی سابق بودند قرار داشتند .
سوارکار برنزی
بعد از بازدید کلی از فضای باغ پیاده به سمت خیابان نوسکی راه افتادم ، در طول مسیر هم یک گروه گردشگران ایرانی به همراه تور لیدر در حال بازدید از دیدنی های شهر بودند .
به کلیسای کازان رسیدم ، بازدید از این محل رایگان است .
کلیسای کازان
بعد ار آن پیاده به سمت کلیسای ناجی در خون رفتم که در خیابان روبروی کازان قرار دارد ، در این خیابان که در امتداد کانال آب قرار گرفته دکه های کوچکی وجود دارند که انواع سوغاتی ها و نماد های شهر را می فروشند ، قیمت ها به نصبت مغازه دار ها کمتر است و حتی می توانید تخفیف هم بگیرید . جلوی کلیسای ناجی در خون رسیدم و از این همه زیبایی و شکل گنبدها چند دقیقه ای فقط به آنها نگاه می کردم ، از اطراف ساختمان چندین عکس گرفتم ، نمای پشت کلیسا هم به همین شکل بود که در کنار رودخانه کوچک تصویری زیبا خلق کرده بود . بلیط ورودی 350 روبل بود اما من به همان بازدید از نمای خارجی بسنده کردم .
کلیسای ناجی در خون از زوایای مختلف
در ادامه مسیر به سمت مرکز خرید گلوریا رفتم ، مرکز خریدی در چند طبقه و انواع برندهای پوشاک ، برند تلفن همراه آیفون هم در طبقه همکف نمایندگی داشت ، انتهای طبقه همکف هم هاپیر مارکت بسیار وسیعی بود که انواع سبزیجات و لبنیات و مواد خوراکی ، انواع مرغ و ماهی و گوشت تازه در آن عرضه می شد . بعد از گشتی در طبقات پاساژ به هایپرمارکت رفتم، رنگ و لعاب میوه ها و سبزیجات از دور خودنمایی می کرد ، همه مواد در بسته بندی های شیک در قفسه ها چیده شده بودند ، با نگاهی به برخی اجناس متوجه شدم بازار روسیه بیشتر از کشورهای ترکیه و آلمان تامین می شود . و ایران با وجود توان بالا در تولید مرکبات و سبزیجات ، برنج ، چای و زعفران هیچگونه جایی در بازار کشور همسایه ندارد ، قبلا در فروشگاه های کارفور دوبی خرما ، هندوانه ، کلم و چندین شیشه مرباجات و ترشیجات با برند های ایرانی دیده بودم ، اما متأسفانه در اینجا خبری نبود .
بعد از بازدید کل از قسمت های مختلف و شناسایی اجناس و قیمت ها به آخرین طبقه مجموعه رفتم و نهار را در آنجا صرف کردم ، یک لیوان آب پرتقال هم به مبلغ 300 روبل خریدم ، قیت یک لیوان آب پرتقال طبیعی با قیمت یک وعده کامل غذایی برابری می کرد .
چند ساعتی را در این مجموعه بودم و در بازگشت به هایپرِ طبقه همکف رفته و مقداری توت فرنگی ، گیلاس ، آب معدنی و کیک خریدم ، چند عدد کرم مخصوص NIVEA را هم که تخفیف خورده بودند جهت سوغاتی خریدم ، مجموع کل هزینه خرید میوه و کرم ها 1730 روبل شد . یک کارت هدیه بانکی هم به عنوان جایزه به من دادند بخاطر خرید بالای 1000 روبل ، که برای خرید های بعدی می توانستم از آن استفاده کنم که البته مورد استفاده قرار نگرفت . پلاستیک های بزرگ هم 20 روبل هزینه داشت .
از ایستگاه روبروی مرکز خرید سوار بر اتوبوس شده و در ایستگاه کنار ساختمان موزه آرمیتاژ پیاده شدم ، این مسیر پیاده حدوده 30 دقیقه طول می کشد . به هاستل رفته و میوه ها را شستم ، طعم میوه ها بسیار خوشمزه و همه آنها یک دست و یک اندازه بودند . جایتان خالی .
چند ساعتی را به استراحت پرداختم و هنکام غروب ، به سمت جاده ساحلی کنار رودخانه رفتم و از برنامه های که اجرا می شد دیدن کردم ، جمعیت کم کم در حال جمع شدن کنار رودخانه بودند تا باز شدن پل را ببینند ، اسم این پل ، پل کاخ می باشد .
پل کاخ اصلی ترین پل سنت پترزبورگ است که نام خود را از کاخ زمستانی ای که در کنار آن قرار گرفته است، برداشته است و تقریبا ۱ قرن پیش در این محل ساخته شد. قابلیت خاص این پل این است که هر شب بین ساعت ۱ تا ۳ نیمه شب، این پل از وسط به دو نیم تقسیم می شود و هر قسمت آن به سمت آسمان قرار می گیرد و به همین دلیل، در این ساعت ها حتی تا ساعت ۴ صبح، مردم زیادی را در اطراف این پل می توان دید.
ساعت 1:15 بامداد باز شدن پل انجام می شد ، و سیل جمعیتی که در کنار رودخانه منتظر دیدن این لحظه بودند .تعداد زیادی از قایق های تفریحی هم قبل از پل توقف کرده و انتظار می کشیدند. بالاخره انتظار ها به پایان رسید و موزیک هم که از بلندگوهایی که در پارک کار گذاشته بودند این صحنه زیبا را همراهی میکرد . همه دوربین به دست بودند و این لحظات را ثبت می کردند .
پل کاخ از چندین نما
شهر بسیار زنده بود ، ساعت از 2 نیمه شب رد شده بود ، گویی مردم شهر خواب ندارند ، با مقایسه ای کوچک با مردم خودمان که اکثرا دغدغه کار و روزمره گی های زندگی را دارند .و اگر فرصتی باشد جمعه ها همراه خانواده خود باشند ، اینجا هر شب برنامه همین هست ، و انگاری واژه غم و ناامیدی برای اینان تعریف نشده است .
روز یکشنبه - 19 خرداد :
امروز قصد داشتم از کلیسای سنت ایزاک دیدن کنم ، از صبح که بیدار شدم هوا کمی ابری و باران بسیار کمی در حال بارش بود ، صبحانه را که خوردم ، آماده شدم و از ساختمان پایین آمدم ، 3 یا 4 قدم برداشتم که باران چنان شدتی گرفت که در عرض 10 ثانیه خیابان خلوت شد و هر کسی که به گوشه ای پناه برده بود ، نیم ساعتی صبر کردم تا شدت باران کمتر شد و تصمیم گرفتم برگردم و چترم را بیاورم . با وجود باران به راه افتادم و با توجه به موقعیت مکانی مناسبِ هاستل کمتر از 5 دقیقه به جلوی کلیسا رسیدم ، در صف بلیط ایستادم ، بلیط کلیسا را به 350 روبل تهیه کردم و به داخل ساختمان رفتم ، مانند بقیه کلیسا ها زیبایی های خاص خود را داشت ،در قسمتی از کلیسا مردم در حال عبادت بودند ، در صف ایستاده و نوبتی تندیس ها و صندوقچه هایی را بوسیده و پیشانی خود را برآن می گذاشتند ، بعد از گشتی در کلیسا ، تصمیم گرفتم به بالای گنبد بروم ، بعد از خارج شدن از قسمت خروجی دو راهرو در طرفین وجود دارد که یکی برای بالا رفتن و یکی برای پایین آمدن می باشد .
نمای زیبا از کلیسای سنت ایزاک
فضای داخلی کلیسای سنت ایزاک
پله ها بصورت مارپیچ و سنگی بودند که هر چه بالاتر می رفتیم عرض آنها کمتر می شد ، بالاخره به بالای گنبد رسیدم ، وزش باد با باران همراه بود ، شهر از قسمت بالای کلیسا بسیار دیدنی بود . نمای 360 درجه از شهر را چندین با دوره کردم .
چند تصویر زیبا از بالای گنبد کلیسا
پس از لذت بردن از این نعمت های خدادای پایین آمدم ، و پیاده به سمت خیابان نوسکی راه افتادم .در طول مسیر چند هتل دیدم که 3 ستاره و 4 ستاره بودند ، اما نمای هتل لوکس و به روز نبود ، گویی در سن پترزبورگ بیشتر هتلها و هاستل ها ظاهری قدیمی و تاریخی دارند.در خیابان نوسکی انواع و اقسام رستوران ها وجود داشت ، یک رستوران ایتالیایی انتخاب کرده و برای نهار به آنجا رفتم ،برای نهار پاستا به همراه صدف و یک عدد نوشابه سفارش دادم ، که بسیار خوش طعم بود ، هزینه نهار امروز 670 روبل شد .
نهار ایتالیایی
بعد از نهار فقط یک چای در آن هوای ابری و باران نم نم می چسبید ، پیاده به سمت مرکز خرید گلوریا رفتم و وارد یک کافی شاپ شده و یک عدد چای و کیک توت فرنگی سفارش دادم ، فروشنده هم که متوجه شد من توریست هستم نام مرا پرسید و بعد از خوش آمدگویی به شهرشان چای و کیک را به من تحویل داد ، هزینه آن 120 روبل شد .
سپس در همان حوالی گشتی زدم ، و از هاپیرمارکت گلوریا مقداری مواد خوراکی خریدم ، و با اتوبوس به هاستل برگشتم ،شب هنگام را در کنار رودخانه با انواع برنامه ها متنوع و انواع خواننده ها گذراندم.
فردا روز آخر بود و ساعت 7 عصر به سمت مسکو پرواز داشتم ، پس امشب تصمیم گرفتم وسایلم را جمع کنم .
روز دوشنبه - 20 خرداد :
امروز صبح برنامه خاصی نداشتم ، بعد از صرف صبحانه وسایلم را جمع کرده و تحویل رسپشن دادم .
جلوی باغ الکساندر فستیوال ماشین های آفرود برگزار می شد ، ساعتی را به تماشای ماشین ها گذراندم ، و سپس پیاده به طرف پل کاخ رفتم ، مناظر اطراف از روی پل بسیار زیبا و دیدنی بود ، به آن طرف پل رسیدم و نمادهای شهر یعنی ستون های راسترلی هم در این قسمت قرار دارند . قدم زنان به راه خود ادامه دادم و به سمت پل ( Birzhevoy bridge ) رفتم.
نمادهای شهر سن پترزبورگ
آن طرف پل کشتی قدیمی در آب دیده می شد که بصورت رستوران از آن استفاده می شد . فضای سبز روبروی کشتی هم دلنشین و زیبا بود ، ساعاتی را در آنجا نشستم و از هوای نسبتاً خنک همراه با آخرین ذخایر پسته و بادام استفاده کردم .
کشتی قدیمی
در بازگشت 2 مرد روسی و قوی هیکل در حال دعوا بودند، یکی از آنها با کلاه ایمنی مخصوص موتور سواران چنان ضرباتی به دیگری می زد که بیشتر در فیلم های اکشن دیده بودم ، ابتدا قصد جدا کردن داشتم ولی به یاد بیمه نامه مسافرتی و اعتبار آن و دردسرهای بیمارستان و اینکه امروز باید سالم به مسکو برگردم افتادم و از تصمیم خود پشیمان شده و این کار را به عهده برادران روسی گذاشتم ، بالاخره یک نفر با زحمت فراوان ، آن ها را از هم جدا کرد، سر و صورت یکی از آن ها غرق در خون بود و در اثر ضربه ای که به گیج گاهش خورده بود تعادل نداشت .یک بطری آب همراهم بود که به آن مرد دادم تا صورتش را بشوید، پس از اینکه چند نفری بالای سرِ وی حاضر شدند به راه خود ادامه داده و به سمت پل کاخ بازگشتم .
با توجه به وقتی که داشتم تصمیم گرفتم بازدیدی هم از نمای بیرون Zenit Arena Stadium داشته باشم ، به وسیله اتوبوس نزدیک ایستگاه مترو Nevsky prospect پیاده شدم و از آنجا به سمت خط مترو سبز رنگ یعنی Gostiny Dvor رفتم . بعد از گذشت دقایقی به ایستگاه Novokrestovskaya رسیدم ، این ایستگاه برای جام جهانی 2018 ساخته شده ، و از قطار گرفته تا ساختمان و پله برقی و دوربین های مدار بسته همگی بسیارتمیز و پیشرفته بودند . ایستگاه خلوت بود ، بعد از بیرون آمدن از مترو ، استادیوم با شکوه کرستوفسکی قابل رؤیت بود .
ایستگاه مترو استادیوم خانگی زنیت
نمای بیرونی استادیوم
طرح ساخت ورزشگاه کرستوفسکی در سال 2005 آماده اما شروع به ساخت آن در سال 2008 آغاز شد. قرار بود کار ساخت ورزشگاه در سال 2009 به اتمام برسد ولی سرانجام پس از وقفه های فراوان در آوریل 2017 افتتاح شد. این ورزشگاه از پر هزینه ترین ورزشگاه های روسیه است. ورزشگاه سن پترزبورگ میزبان دیدار افتتاحیه و اختتامیه جام کنفدراسیون ها در سال 2017 بود. این ورزشگاه این قابلیت را دارد که هر رویداد ورزشی را در هر زمانی از سال میزبانی کند زیرا دمای داخلی ورزشگاه را می توان روی 15 درجه سانتیگراد ثابت کرد.
تیم زنیت سن پترزبورگ دیدارهای خانگی خود را در این ورزشگاه برگزار می کند. همچنین ورزشگاه کرستوفسکی میزبان کنسرت و دیگر فعالیت های هنری است. ظرفیت ورزشگاه ابتدا 56196 نفر بود که برای جام جهانی به 69501 نفر افزایش یافته است.این ورزشگاه توسط یک مهندس ژاپنی بنام کیشو کوروکاوا طراحی شد و به همین دلیل شباهت زیادی به ورزشگاه تویوتا دارد. ورزشگاه سن پترزبورگ میزبان 7 دیدار جام جهانی 2018 بود. چهار دیدار مرحله گروهی، یک دیدار مرحله یک چهارم نهایی، یک دیدار مرحله نیمه نهایی و دیدار رده بندی . دیدار تیم ملی کشورمان برابر مراکش یکسال پیش در این ورزشگاه برگزار شد.
روبروی استادیوم رودخانه زیبا نوا بود که در ادامه مسیر وارد خلیج فنلاند می شود و پلی زیبا بر روی آن ساخته شده بود .
آن قسمت از شهر هم واقعا جذاب و دیدنی بود و برای عکاسی بسیار عالی بود . بعد از بازگشت به مرکز شهر نهار را در مکدونالد صرف کردم ، حوالی ساعت 4 برای تحویل چمدان و وسایلم به هاستل رفتم . به وسیله مترو همان مسیر فرودگاه به هاستل را بازگشتم ، در ایستگاه Moskovskaya از قطار پیاده شده و کارت مترو خود را تحویل باجه دادم و مبلغ 60 روبل کارت را پس گرفتم ، باقیمانده شارژ کارت را دیگر تحویل نمی دهند .
کارت مترو سن پترزبورگ
به وسیله اتوبوس و با مبلغ 40 روبل به سمت فرودگاه حرکت کردم ، وارد سالن فرودگاه شده و در سالن انتظار نشستم ،ساعت پرواز 19:20 با هواپیمای A319 ایرفلوت انجام می شد . از 24 ساعت قبل صندلی خود را مشخص کرده بودم .
فرودگاه پالکو فرودگاه خیلی بزرگی نیست ، بخشی از سالن فرودگاه در حال انجام تعمیرات بودند ، در قسمتی دیکر هم رستوران ها و فری شاپ قرار داشتند . پس از ساعاتی انتظار گیت پرواز باز شد و کارت پرواز را تحویل گرفته و سوار اتوبوس شدیم .
هواپیمای سفید و آبی رنگ منتظر مسافران بود ، هواپیما بدون تأخیر از باند برخواست ، آخرین مناظر شهر زیبای سنت پترزبورگ را از پنجره های هواپیما مشاهده کردم به امید روزی که شاید فرصتی پیش آید تا در آینده باز هم به این منطقه سفر کنم .
در طول مسیر باز هم با چای لیمو و کیک پذیرایی انجام شد . بعد از گذشتنِ حدود 1:15 دقیقه وارد فرودگاه ونوکووا شدیم .
از فرودگاه خارج نشدم و بوسیله پله برقی به طبقه بالا و قسمت پروازهای خروجی رفتم ، پرواز ماهان هنگام برگشت چک این آنلاین ندارد .امشب را باید در فرودگاه می گذراندم و تا ساعت 11 صبح فردا که پرواز ماهان به سمت ایران انجام می شد صبر می کردم ، ساعت 9 شب بود ، فرودگاه ونوکووا بسیار بزرگ و زیبا می باشد و نقش مهمی در جابجایی مسافران در سرتاسر اروپا و بقیه نقاط جهان دارد .در طبقه آخر فرودگاه شام را صرف کردم ، و شروع به قدم زدن در سالن کردم ، سخت ترین قسمت سفر همین انتظار کشیدن در فرودگاه می باشد .
در طبقه آخر محلی را برای خواب مسافرین در نظر گرفته بودند به صورت کپسول های بهم چسبیده و نقره ای رنگ که درون آنها مجهز به سیستم تهویه ، مانیتور و محلی برای شارژ دستگاه های الکترونیکی بود .
محل استراحت برای مسافران
قیمت آن هم بستگی به ساعت استفاده داشت که بین 400 تا 600 روبل بود .پس از انتظاری طولانی ساعت 7 صبح گیت ماهان باز شد و چمدان را تحویل داده و کارت پرواز گرفتم ، ساعت 9 وارد قسمت پروازهای خارجی شده ، در صف های طولانی ایستادم و منتظر عبور از قسمت پلیس گذرنامه شدم ، برگِ ریجستری را تحویل دادم و مُهر خروج بر گذرنامه ام نقش بست .
بعد از ساعاتی سوار بر هواپیمای A310 ماهان شدیم ، نصف مسافران ایرانی و مابقی چینی بودند که تا خودِ ایران مشغول حرف زدن بودند . با 30 دقیقه تأخیر هواپیما از سرزمین سرسبز تزارها جدا شد و به سمت وطن به پرواز درآمد .
در طول مسیر پذیرایی خوبی انجام شد و بعد از آن هم بالشت و پتوی مسافرتی جهت استراحت به مسافران داده شد ،4 صندلی کناری من خالی بود و بعد از صرف نهار توانستم بی خوابی دیشب در فرودگاه را جبران کنم .
سرانجام رأس ساعت 4 عصر به وقت ایران وارد فرودگاه امام خمینی شدیم و در همان زمان موزیک ویدیو استاد سالار عقیلی که برای کشور عزیرمان خوانده از تلویزیون هواپیما پخش شد و حس غرور و وطن پرستی به همه مسافران دست داد و همه خوشحال از اینکه پس از سال ها به وطن بازگشته ایم .( البته منظور همان مدت 1 هفته تا 10 روز ) .
صف گذرنامه شلوغ نبود و مُهر ورود در گذرنامه مسافران درج شد . بعد از آن هم در طبقه پایین چمدان را بصورت صحیح و سالم تحویل گرفتم .
خدارا سپاس که باره دیگر توانایی کسب تجربه ای دیگر به من داد و از اینکه سلامت به خانه برمی گشتم از خدای خود تشکر کردم .بعد از آن هم راهی خانه شدم .
سفرِ اینجانب در اینجا به پایان رسید ، امیدوارم توانسته باشم اطلاعات جدیدی به خوانندگان عزیز اضافه کرده باشم و کمی وکاستی های آن را ببخشید.
نکات پایانی :
از بردن داروهای ممنوعه خودداری کنید .
از مدارک خود 2 سری کپی به همراه داشته باشید .
سعی کنید دلار مُهر خورده و یا امضاء شده نیاورید .
مجموع هزینه های من به غیر از بلیط پرواز ماهان و ایرفلوت و هزینه 95 دلاری ویزا ، برای 10 روز 300 دلار شد .
و با توجه به اینکه من دلارها را در زمان برجام تهیه کرده بودم ، کل هزینه ها برای یک سفر 10 روزه حداکثر 7/240/000 تومان شد . قیمت تورها برای 7 روز در زمان شب های سپید از 12 میلیون تومان شروع می شد .
سفر روسیه سفری تاریخی می باشد و برای ریلکس کردن مناسب نمی باشد . پیاده روی بسیاری در پیش دارید ، پس کفش مناسب پیاده روی و مواد خوراکی از قبیل پسته ، بادام و خرما همراه خود داشته باشید .
آب لوله کشی ممکن است با معده ما ایرانیان سازگار نباشد ، بهتر است از آب معدنی استفاده کنید .
هاستل مسکو برگِ ریجستری را به من تحویل داد ، ولی هاستل سنت پترزبورگ وقتی از آن ها برگِ ریجستری خواستم پاسخ داد نیازی نیست و واقعا هم نیازی به آن نشد . فقط فرمی که پلیس گذرنامه به شما می دهد را نزد خود نگه دارید .
هر دو شهر ایمن بودند و ساعات نیمه شب هم مشکلی برای پیاده روی نبود ، در سطح شهر به مدارک به هیچ عنوان نیازی پیدا نمی کنید پس آن ها را در گاوصندوق هتل بگذارید .
هزینه خوراک نسبتاً بالا است ، هزینه پوشاک هم به همین صورت پس وقت خود را بیهوده در مراکز خرید صرف نکنید .
اگر بتوانید از مترو استفاده کنید می توانید تمامی جاذبه های مسکو را در 3 روز ببینید ، برای سنت پترزبورگ هم همان 4 روز کافی می باشد .قبل از سفر ، هنگامی که برنامه ریزی میکردم ، فکر می کردم 10 روز زمان کمی باشد ولی روز دوم در مسکو متوجه شدم 3 روز کامل برای این شهر بسیار کافی است .
در این سفر من فقط از مترو و اتوبوس استفاده کردم زیرا خطوط مترو و اتوبوس تقریبا همه شهر را پوشش می دهند .
و سخن آخر اینکه سفر کردن و دیدن زیبای هایی جهان هستی یک هنر است ، مخصوصاً اگر بتوانید با هزینه پایین سفر کنید قطعاً شما هنرمند هستید .
با آرزوی بهترین ها برای هموطنانِ عزیز و آسان شدن شرایط سفر و امید به آینده ای که ایرانی و پاسپورت ایرانی در همه جای دنیا دارای اعتبار شود .