نشانی بهشت را در زمین یافتم (سفرنامه ترابزون)

4.5
از 88 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
بهشت روی زمین، جایی در دو قدمی ایران! +تصاویر

 161-Terabzon-Blog cover (01-03-24).jpg

سفر ترابوزان

 تا حالا تجربه سفری با رنگهای بهاری و پاییزی را با هم داشته ­اید؟ سفری با صدای آرامش دریاچه و صدای خروش دریا ؟سفری به دشت­ها و بعد دل دادن به کوه و بعد سرسبزی شمال؟ سفری با طعم تند کباب آدانا و برگرکینگ و مک دونالد؟ اصلا یک عالمه فندق یکجا دیده ­اید؟

اگر دوست دارید همه این­ها را تجربه کنید، دستانتان را به من دهید و همسفر سفرنامه من در شهر ترابوزان ترکیه شوید!

سال 97 تصمیم داشتیم به شهرهای ترابوزان و باتومی و ایروان برویم که متاسفانه قیمت روز افزون دلار برنامه ­مان را کنسل کرد و امسال برنامه سفر به ترابوزان جور شد و من و همسرم به همراه خانواده خواهرم(دختر کوچولو و همسرش) راهی شدیم.

قبل از سفر بارها تجربه دیگر دوستان را در سفرنامه‌های لست سکند خواندم، نقشه را نگاه کردم، مکان های دیدنی را پیدا کردم  و همسر و شوهر خواهرم هم مسیرهای دسترسی به شهر ترابوزان را کنکاش کردند و به دنبال هتل گشتند اما متاسفانه چون ما فقط یک هفته زودتر قصد رزرو هتل را داشتیم باید هزینه را پرادخت می­کردیم و ما هم که امکان پرداخت نداریم، پس مجبور شدیم وقتی به ترابوزان رسیدیم هتل یا سوییت پیدا کنیم.

همسرم نقشه آف لاین شهر را دانلود کرد و ما با استفاده از gps مکان یابی می­کردیم و حتما شما هم از یکی از برنامه های مسیریابی استفاده کنید.

معرفی شهر ترابوزان

 ترابوزان شهری است در شمال ترکیه، با حدود 200000 جمعیت، در کنار دریای سیاه قرار گرفته و به همین دلیل رطوبت بالا دارد و تمام شهر بر روی کوه ها قرار گرفته و برای رفتن به هر مکان و محله باید کوه پیمایی کرد. مسیر ترابوزان همان جاده ابریشم معروف در زمان قدیم بوده است.

راه های رسیدن به ترابوزان و شهرهای میانه راه

1.مرز هوایی: پرواز مستقیم از ایران به ترابوزان نیست و اگر بخواهید هوایی به این شهر برسید اول باید به استانبول بروید و بعد با پرواز استانبول – ترابوزان، خودتان را به شهر ترابوزان برسانید.

2.مرز زمینی: نزدیکترین مرز زمینی برای رفتن به سمت ترابوزان، مرز بازرگان در نزدیکی شهر ماکو و بازرگان است و فاصله مرز بازرگان تا شهر مقصد کمتر از 600 کیلومتر و زمان تقریبی برای رسیدن به ترابوزان حدود 7 ساعت!

ازمرز بازرگان تا شهر ترابوزان از شهرهای دوبایزید، آگری، ارزروم، بایبورت و گوموشهانه باید گذشت و خوشبختانه تابلوهای راهنما کنار جاده زیاد است و از طرفی هم بر روی آسفالت نام شهر بعدی را نوشته اند. پس بدون دلشوره و نگرانی می­توان به مسیر ادامه داد. در کل مسیر جاهایی که راه فرعی به اصلی متصل می­شود از چراغ راهنما استفاده شده است. محدودیت سرعت آنجا که نزدیک شهر یا روستا است،50 کیلومتر و در بقیه راه محدودیت سرعتی وجود ندارد.

بهترین زمان مسافرت

با توجه به رطوبت بالای شهر، بهترین زمان برای تور ترابزون اردیبهشت و اواخر شهریور و اوایل مهرمی­باشد.

ارز رایج 

واحد پول کشور ترکیه لیر است و هر لیر در ایران حدود 2000 تا 2500 تومان می باشد.

در ترکیه می توان از دلار هم استفاده کرد که البته در ترابوزان خیلی طرفدار ندارد.قیمت دلار و لیر را هم می توان از سایت های معتبر به دست آورد.

هزینه های داخل ایران

  • کاپتاژ ماشین و گرفتن پلاک که البته چون ما قبلا برای سفر به ارمنستان ماشین را کاپتاژکرده بودیم و پلاک را داشتیم فقط 100000 تومان هزینه تمدید کاپتاژ را دادیم و برای آن هم به گمرک شهر خودمان مراجعه کردیم.
  • عوارض خروج از کشور برای بار اول220000 تومان، بار دوم 330000 و بار سوم 440000 تومان می باشد.
  • گواهی نامه بین المللی با اعتبار یک ساله 140000 تومان برای هر نفر. البته این را هم بگویم گواهی نامه یک ساله را ترکیه قبول می­کند و اگر می خواهید گرجستان هم بروید باید گواهی نامه سه ساله بگیرید از قیمت آن هم بی اطلاعم.
  • 30000 تومان هم به بچه های کنار مرز دادیم تا پلاک را برایمان نصب کنند و در تمام مدت که داشتیم کارهای اداری خروج را انجام می­دادیم، راهنمایی­مان کردند(البته خیلی سخت نیست و اگر بست بزرگ همراهتان باشد خودتان می­توانید انجام دهید)
  • هزینه بعدی که شاید خیلی ها مطلع نباشند، اختلاف قیمت بنزین در ایران و ترکیه است که با توجه به نوع ماشین و ظرفیت آن دولت از افراد دریافت می­کند چه باک پر باشد چه خالی! مثلا ما برای پژو 206 ، چهارصد و پنجاه هزار تومان تقدیم کردیم.(اختلاف قیمت را ده هزارتومان حساب می­کردند).

هزینه های خارج ایران

  • بیمه 170 لیر  (البته اگر در خاک ترکی بیمه کنید، در ایران 200 لیر می­شود)
  • بنزین 460 لیر
  • هتل 200 دلار +20 لیر
  • هزینه خوراک برای 5 نفر 710 لیر

حالا که همه نکات قبل از سفر را توضیح دادم برسیم به برنامه روزانه سفر

22 شهریور 1398

محل زندگی ما شهر اراک است و فاصله ما تا ماکو حدود 12 ساعت.

برای همین جمعه 22 شهریور ساعت 6 صبح حرکت کردیم و پس از گذشتن از شهرهای ساوه، بویین زهرا، زنجان و تبریز  خودمان را به شهر ماکو رساندیم.

 صبحانه و ناهار را آماده کرده بودیم و برای اینکه زمان را از دست ندهیم در ماشین میل کردیم و فقط برای زدن بنزین و رفتن به سرویس بهداشتی توقف داشتیم. اما به نظرم بسیار خسته کننده بود و پیشنهاد می­کنم یک روز زودتر راه بیفتید و از راه بیشتر لذت ببرید. وقتی به تبریز و ماکو نزدیک می­شوید، گلهای آفتابگردان را می بینید و تخمه های زیادی که کف زمین ریخته شده و به شیوه کاملا غیر ­بهداشتی خشک می­شوند .

ساعت 5 عصر به ماکو رسیدیم. از طرف شرکت جا رزرو کرده بودیم و حدود ساعت پنج و نیم سوییت را تحویل گرفتیم.

چای خوردیم و کمی استراحت کردیم و بعد تصمیم گرفتیم کمی پیاده ­روی کنیم تا هم عوارض خروج را واریز کنیم و هم مکان­های دیدنی ماکو را ببینیم.

شهر ماکو در امتداد جاده کشیده شده است و در میان کوه­ها محصوراست. ابتدای آن عرض کمی داشت و کم کم وسیع می­شود. یک قلعه قدیمی بسیار زیبا را در میان کوه دیدیم. این قلعه در دل کوه ساخته شده بود و اصلا امکان حمله از سمت بالا را نداشت.

1.JPG
تصویر اول:این عکس را با زوم زیاد گرفتم تا قلعه معلوم باشد.

و بعد خانه سنگی جمال خان تیموری و عمارت کلاه فرنگی را که از دوره قاجار به یادگارمانده بودند دیدیم. متاسفانه اصلا به آنها رسیدگی نشده بود و داشتند خراب می ­شدند. کسی هم اصلا نبود و ما خودمان تا نزدیک خانه رفتیم و نگاهی انداختیم و واقعا تاسف خوردیم  (حقیقتش عکس هایی که در اینترنت دیده بودم اصلا شبیه این خرابه ها نبود)

 

2.JPG

تصویر دوم:خانه جمال خان تیموری 

3.JPG

تصویر سوم:عمارت کلاه فرنگی

حدود دو ساعتی در شهر چرخیدیم و میوه خریدیم و نان روغنی هم برای صبح تهیه کردیم و بعد به سوییتمان برگشتیم. حتما در شهر ماکو نان روغنی بخرید و تازه نوش جان کنید که مزه خوبی دارند. پس از صرف شام مختصر و چای، سریع خوابیدیم تا صبح زود به مرز برویم.

شنبه 23 شهریور :

جاده شمال ایران اما زیبا بکر و بدون زباله

6 صبح بود که سوییت را تحویل دادیم و حرکت کردیم به طرف مرز. در شهر بازرگان 2 کیلومتر مانده به مرز، باک ماشین را پر کردیم و خوشحال از بنزین ارزانی که زدیم، راهی مرز شدیم.

در آنجا به پسری که آشنا به مرز بود 30000 تومان پول دادیم و او برایمان پلاک را نصب کرد و همراه صاحب ماشین سریع کارهای اداری را انجام داد. داشتیم چمدانها را ازصندوق بیرون می­آوردیم که مسئولین گفتند چمدانها داخل ماشین بمانند و ما هم از صمیم دل دعایشان کردیم.

آنجا فهمیدیم که باید 450000 تومان، ما به التفاوت بنزین را به دولت پرداخت کنیم که از نظر من این واقعا بی انصافی است!

با نشان دادن پاسپورت و عوارض خروج از کشور،به راحتی از مرز رد شدیم و ایستادیم تا راننده و ماشین هم از مرز رد شوند و چون بیمه نداشتیم پلیس ترکیه اجازه خروج از مرز را نداد تا برگه بیمه را بیاوریم. ساعت 6:30به وقت ترکیه(8 صبح به وقت ایران) بیمه نامه را هم گرفتیم و مرز را ترک کردیم!

4.JPG

تصویر چهارم:محل بیمه بعد از ورود به خاک ترکیه کنار سوپر مارکت 

 همان پسرهایی که کمکمان کردند، پیشنهاد دادند نفری 3 باکس سیگار که حق قانونی هر نفر است را از مرز رد کنیم و برای هر باکس 10 لیر بگیریم! پیشنهاد خوبی بود اما ما قبول نکردیم چون ممکن بود در باکس سیگار هر چیز باشد و بیخود و بی جهت گرفتار شویم. به شما هم پیشنهاد می­کنم برای این پول خطر را به جان نخرید!

اگر ماشین را در ایران برای یک ماه بیمه کنید، باید 200 لیر پرداخت کنید ، قیمت بیمه در خاک ترکیه کنار مرز 170 لیر است. به همین دلیل تمام ماشین ها کنار هم پارک کردند تا بیمه باز شد. برای بیمه کردن هم خیلی زمان از دست ندادیم. کسانی که قصد ماندن بیشتر از یک ماه را در کشورهای همسایه دارند ­می­توانند بیمه سه ماهه را به قیمت 200 لیر در خاک ترکیه دریافت کنند. در ترکیه افراد نیاز به بیمه ندارند اما اگرقصد سفر به گرجستان را هم دارید، باید افراد را هم به قیمت هر نفر 25 لیر بیمه کنید.

رسیدیم به جاده اصلی و شروع به طی طریق کردیم. شهرهای میانه راه بسیار تمیز و ساده بودند و از نظر پوشش بیشتر زنان حجاب داشتند. این قسمت ترکیه کردها ساکن هستند و فضای جاده هم کاملا امنیتی است.گشت های بسیاری وجود دارد و ماشین های ارتشی و نظامی در جاده حرکت می کنند.

جاده، صاف و بدون کوچکترین خوردگی در مسیر ترابوزان، نتیجه توجه و زیرسازی عالی بود. مستقیم و بی ­توقف تا شهر ارزروم رفتیم که حدود 3ساعت طول کشید. آنجا توقف کردیم تا هم بنزین بزنیم و هم کمی راه برویم(ما هنوز بنزین داشتیم اما خبر نداشتیم که تا کجا پمپ بنزین نیست.)

خوشبختانه بنزین در تمام مسیر زیاد هست و نگرانی از این بابت نیست. قیمت بنزین شش و هفت دهم لیر بود  و قیمت بنزین 160 لیر شد. در پمپ بنزین ها 3 نرخ روی تابلو نوشته شده که بیشترین قیمت مربوط به بنزین و قیمت­های دیگر برای دیزل(گازوئیل) و LPG است.

 حدود ساعت 2 به وقت ترکیه به شهر بایبورت رسیدیم و چون گرسنه بودیم به مرکز شهر رفتیم و ماشین را پارک کردیم.از اینجا به بعد نقشه آفلاین خیلی به درد ما خورد و ما همه جا را با نقشه پیدا می­کردیم. به یک رستوران رفتیم پس از خوشامد گویی برایمان 4 آب و سالاد و خیارشور آوردند که رایگان بود. برای ناهار ما 3 نوع پیده سفارش دادیم . بسیار لذیذ بودند و به همراه 2 نوشابه و 2 دوغ همگی شد 50 لیر.

یک ساعت بعد دوباره حرکت کردیم به سمت شهری که عکس هایش دلبری می کرد.

همگی خسته شده بودیم و تا گوموشهانه جاده عادی بود. البته چون خیلی از سطح دریا بالاتر رفته بودیم، گوش هایم درد گرفته بود. بعد از آن کم­ کم جاده سرسبز شد. درختانی به رنگ زرد و قرمز هم زیاد بودند و کسانی که مثل من عاشق درختان چند رنگی پاییز هستند لذت می بردند. از هر جایی آبشاری روان بود و ما همچنان میان کوهها و جنگل ها بالا می رفتیم.

5.JPG

مثل جاده شمال، چند نفر ایستاده بودند و قیصی و آلو و ... می فروختند. ما هم کنار یکیشان ایستادیم و در میان ابرها نفس کشیدیم. فکر کنید همه جا رنگ دلنواز سبز باشد و دستانت پر از ابر  و خنکی هوا صورتت را نوازش کند! چه حال غیر قابل توصیفی.

6.JPG

در مسیر تونل های فراوانی زده بودند با طول یک کیلومتر به بالا و تمام پیچ های خطر ناک را از جاده حذف کرده بودند و همچنان به کار ساخت تونل های بعدی مشغول بودند.اصلا جاده خطرناک نبود و اینقدر تونل ها تمیز بوند که قابل وصف نبود. بیشتر مسیر هم سه باند بود.

رفتیم و رفتیم و رفتیم تا بالاخره 7 ساعت تمام شد و ما به مقصد رسیدیم. باران می بارید و هوا مرطوب بود.

خان بعدی:پیدا کردن مکانی برای 4 روز

ابتدا به مرکز شهر رفتیم و دنبال هتل یا سوییت گشتیم. مرکز شهر تمیز نبود، شلوغ بود و خرابه ها جلوی ما قد علم کرده بودند. همسر و شوهر خواهرم چند هتل و سوییت را دیدند اما قیمت سوییت ها بالای 450 دلار بود و مکانشان هم چنگی به دل نمی­زد. خسته بودیم و در نگاه اول دل زده ازشهر. با خودم می­گفتم چه کاری کردیم این همه راه آمدیم.

از روی نقشه به وایت گلدن سوییت رفتیم (هم آنجا که از ایران در سایت دیده بودیم) و یک سوییت دو خوابه تمیز را که همه جای آن به رنگ سفید بود، یخچال و گاز کوچکی هم داشت، با صبحانه به قیمت 200 دلار و 20 لیر گرفتیم. هر دو اتاق به بالکن راه داشت و بالکن بزرگ بود چه برای نشستن در هوای آزاد و چه برای خشک کردن لباس. هرروز ملافه ها و حوله ها در صورت خواست ما عوض می شد و از هتل دریای سیاه معلوم بود. آدرس این سوییت:113. Sokak, No:3, 61000 Trabzon, Turkey 

7.JPG

 تصویر هفتم: اتاق های وایت گلدن سوییت 

وایت گلدن سوییت  تقریبا 10 دقیقه پیاده با مرکز خرید فروم فاصله داشت و این یکی از مزایای هتل بود چه برای خرید چه برای صرف غذا و همچنین چون نزدیک دانشگاه بود کلی کافه و رستوران و فست فود در اطراف خیابانمان پیدا می شد و  تا دیر وقت می شد در نور رنگی مغازه گشت و لذت برد. محله اصلی شهر میدان نام داشت و تا جایی که ما بودیم فاصله چندانی نداشت. برای همین به نظرم اگر اینجا هتل یا سوییت بگیرید خوب است.

این سوییت و دیگر سوییت ها در هنگام سال تحصیلی که مسافر کم می شود به دانشجویان دانشگاه تکنیک که همان حوالی بود کرایه داده می‌شود.

خب بالاخره به هتل رسیدیم همه دوش گرفتیم و چای خوردیم. حالمان که جا آمد و کمی استراحت کردیم، پیش به سوی شام و گشت و گذار. همانطور که قبلا گفتم ترابزوان روی کوه ها ساخته شده پس ما برای دیدن خیابان ها از شیب تقریبا ملایمی پایین آمدیم و من همه­ اش از دوباره بالا رفتن نگران بودم. به بازار فروم رسیدیم و من، خوشحال روانه بازار شدم . چون خوانده بودم قیمت ها در فروم بالاست فقط اجناس را نگاه کردم. به طبقه بالای فروم رفتیم برای صرف شام! من که همیشه عاشق برگرکینگ هستم و شامم معلوم بود بقیه هم همراهی کردند و همبرگر سفارش دادیم. قیمت­های این فست فودهای شناخته شده نسبت به استانبول کمی ارزان تر است. هر غذا 23 لیر شد البته همراه با سیب زمینی و نوشیدنی

تصویر هشتم

8.JPG

در مراکز خرید ترکیه همه چیز هست از لباس و کفش و لوازم منزل گرفته تا لوازم آرایشی و غذا ! شهربازی کوچکی هم برای بازی کودکان دارند.

شام خوردیم و بعد در هوای نمناک و کمی بارانی شهر آرام آرام به سمت هتل برگشتیم. تا برای فردا صبح آماده شویم.

جاهای دیدنی ترابزون در جدول زیر آمده است.

جدول شماره یک.jpg

 

جز این مکانها، جاهای دیدنی مثل کنیسه و مسجدهای دیگر هم بودند که چون وقت نمی­شد من در لیستم نیاوردم.

مراکز خرید و آدرس آنها را هم در زیر می بینید.

جدول شماره دو.jpg

فکر می کنم این مراکز خرید هم کافی باشد.

یکشنبه 24 شهریور :

یک منظره زیبا و بی­بدیل

    ابتدا برای صرف صبحانه به لابی وایت گلدن سوییت رفتیم .صبحانه خوب و خوشمزه بود. لابی هتل در طبقه اول قرار داشت و سقف واقعی نداشت و در مواقع بارندگی سقف آن را می کشیدند.

9.jpg

تصویر نهم:عکس ازسایت booking 

هوا کمی بارانی بود و من غصه خوردم که ای وای یک روزمان هدر رفت. اما بعدا فهمیدم روز بارانی به علت شرجی بودن هوای شهر بهتر از روز آفتابی است. اول از همه به بوزتپه رفتیم. ما از نقشه کمک گرفتیم، پیشنهاد می­کنم شما هم حتما از نقشه کمک بگیرید چون اصلا مسیرها راحت پیدا نمی­شوند. از چند کوه با ماشین بالا رفتیم و من واقعا از این همه شیب ترسیدم  و وقتی به بالا رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم چنان جذب منظره پیش­رو شدم که فکر نمی کنم دیگر جایی این صحنه را ببینم.

10.JPG

11.JPG

12.JPG

 

در ضمن علی شکر بیگ، قائم مقام این شهر نیز در این منطقه به خاک سپرده شده است.

14.JPG

بسیاری از مردم برای صبحانه به آنجا آمده بودند و ما فکر کردیم اگر صبحانه هتل را نمی­گرفتیم و می آمدیم اینجا چه لذتی می­بردیم.

15.JPG

چند عکس انداختیم چای نوشیدیم و از نم ­نم باران لذت بردیم. البته سرویس بهداشتی هم آنجا بود آن هم از نوع ایرانی کنار یک دکه! و اساسا در این شهر سرویس بهداشتی ایرانی زیاد است اما به جای آفتابه، پارچ گذاشته اند.(من نمی­دانم مردم ترابزوان با صنعت آفتابه آشنایی ندارند یا از آفتابه دلگیرند؟) اینجا چون بیشترعربها می ­­آیند از این نوع سرویس بهداشتی بیشتر استقبال می­شود.

بعد از دو سه ساعت به سمت کوشک آتاتورک حرکت کردیم. خیلی از هم دور نبودند اما به دلیل شیب و پیچ های زیاد ما خیلی سخت آنجا را پیدا کردیم. پارک کردیم و داشتیم قیمت را می خواندیم و ترکی را ترجمه که مسئول آنجا اشاره کرد داخل شوید! حتما روز مخصوصی بود که بلیط نمی­خواست.

 16.JPG

گویا آتاتورک که زاده این شهر هم هست به این منطقه می ­آید و از اینجا خوشش می ­آید و مردم شهر هم کوشک را به او هدیه می­کنند. آتاتورک تنها یک شب در کوشک خوابیده است و پس از آن کوشک را به مردم هدیه کرده است.

کوشک دو طبقه داشت. هال کوچکی در وسط بود و دور تا دورش اتاق­های مخصوص هر کاری مثل اتاق جلسه، آشپزخانه، حمام و ... .

17.JPG

 تصویر هفدهم: اتاق جلسات 

18.JPG

تصویر هجدهم: آشپزخانه قصر 

عکس رضاشاه هم در قصر آویخته شده بود. مطبخ و ظرف­های قدیمی هم به راحتی دیده می­شد. باغ اطراف کوشک هم بسیار زیبا بود و فکر می کنم بهشت باید اینگونه جای زیبایی باشد. آنجا یک گروه نوازنده آمدند و موسیقی هایی را نواختند و ترکان با آن­ها هم­خوانی کردند.

 19.JPG

20.JPG

باران شدیدتر شده بود و ما هم زیر باران باید رفتن را تجربه می­کردیم.کنار کوشک بازارچه کوچکی بود اما ما داخلش نرفتیم.

بعد از بازدید کوشک به سمت مسجد گلبهار رفتیم. به نظرم حتما قبل از سفر مکان هایی که می خواهید بروید را روی نقشه علامت بگذارید تا مکان های نزدیک هم را یکجا ببینید(بنزین گران است).

21.JPG

خوب اینجا که رسیدیم دختر کوچولوی همراه ما خسته شده بود، گرسنه هم بود. برای همین کمی غذا فروشی­ها را نگاه کردیم و بعد ترجیح دادیم برویم داخل مرکز خرید یاشار مرکزی و آنجا ناهار بخوریم.

آنجا برای خرید هم مناسب بود و ما کمی خرید کردیم و بعد در طبقه بالا روی به دریا و دیوار قلعه ترابزوان قدیم نشستیم و باز همبرگر نوش جان کردیم البته این­بار مک دونالد!(برگرکینگ خوشمزه تر است) قیمت 5 ساندویچ شد 75 لیر.

دختر خواهر من هم از شهربازی استفاده کرد که مبلغ ورودی برای نیم ساعت 25 لیر بود. ساعت 6 بود که دیگر از پا افتاده و خسته به هتل برگشتیم و کمی استراحت کردیم و دوباره حرکت به سوی کافه های خیابان خودمان!

چقدر چراغ روشن چقدر زندگی و حیات. در یک سوپر مارکت بزرگ میوها را دیدیم خیلی زیبا و مرتب چیده شده بود آدم دلش میوه هم می‌خواست. بیشتر میوه­ ها آنجا تقریبا یک قیمت هستند بین 4 تا 7 لیر.

 22.JPG

بعد هم به کافه ای رفتیم و برای شام 2 عدد بشقاب مزه سفارش دادیم با یک ساندویچ مرغ که شد 75 لیر و در بالکن رو به خیابان دو ساعتی نشستیم و فقط چشممان را از یادگاری این روزها پر کردیم.

 23.JPG

دوشنبه 25 شهریور

طبیعت زیبا اینجاست

بین دریاچه سراگل و اوزون­ گل، ما اوزون گل را انتخاب کردیم چون زیباتر و معروفتر بود. فاصله سراگل تا ترابزوان 40 دقیقه بود و فاصله اوزون­ گل تا ترابوزان 1ساعت و 30 دقیقه.

برای صبحانه به لابی رفتیم اما صبحانه دیگر سلف سرویس نبود شاید دلیلش کم شدن مسافر بود! خیلی هم مهم نبود.

پس از صبحانه به سمت اوزون­ گل به راه افتادیم. اول در مسیر اتوبان به سمت یرمه بودیم. بعد با توجه به نقشه به سمت کوهستان پیچیدیم و رفتیم و رفتیم تا به دریاچه رسیدیم. مسیر هم اصلا از خودنمایی دست برنمی­ داشت هر لحظه یک زیبایی رو می­کرد.

24.JPG

نکته جالب این بود که سر هر کوه و بین چند خانه حتما مسجدی ساخته بودند و برای من سوال بود این همه مسجد کاربردی دارد؟ و اساسا چقدر مشکل است مصالح بالا بردن در میان کوه­ها.

هر­چه عکس از این دریاچه دیدید را کنار بگذارید بروید خودتان ببینید بهشت کجاست. باید چشم شما لذت ببرد مثل چشم من

25.JPG

26.JPG

ماشین را پارک کردیم، دور دریاچه را پیاده چرخیدیم و عکس گرفتیم. من نمی­دانستم اما اگر الان بخواهم دوباره ترابزوان بروم حتما یک یا دو شب را در این منطقه هتل می­گیرم و در اینجا می­مانم. سرد بود ولی چه نوازشی سرمایش داشت. دریاچه و اطرافش همگی سبز پر رنگ بودند و عکس تمام مناظر بر روی آب هم افتاده بود و سقف خانه‌ها شیروانی بود و در بین این همه رنگ قرمزسقف ها هم زیبایی خودش را داشت. در ضمن دوربین­هایی هم کنار دریاچه بود که می توانستیم سکه یک لیری درون آن بیندازیم و از نزدیک همه جا را ببینیم.

27.JPG

28.JPG

بعد هم با ماشین ازیک سمت دریاچه به سمت کوه بالا رفتیم تا از آن عکس هایی که همه می­گیرند ، ما هم بگیریم. شیب زیاد بود و ترسناک . ما فهمیدیم برای آن مدل عکس باید خیلی بالا برویم  برای همین هم یکجا ایستادیم چند عکس گرفتیم و برگشتیم پایین.

ساعت حدود 3 بود گرسنه نبودیم و در ضمن غذا در آنجا کمی گران بود. تصمیم جمع بر این شد که برای ناهار به شهر برویم. راستی مسجد سرویس بهداشتی هم داشت و نفری یک لیر باید می دادیم.

برای ناهار کنار بازار سرپوشیده رفتیم. غذا را در رستوران محلی خوردیم. نام غذا کوفته بود اما با کوفته ما متفاوت بود. همسرم هم جگر سفارش داد. قیمت 4 غذا 70  لیر شد.

29.JPG

30.JPG

پس از صرف ناهار به بازار سرپوشیده رفتیم و همه جایش را گشتیم. زیتون، پنیر  و ... می­فروختند. در کوچه های بعدی مس می­فروختند که خواهرم هم از مدل کتری و قوری های محلیشان یکی خرید با تخفیف 90 لیر. اینجا برای خرید باید چانه زد و به قول خودشان ایندریم. یک محل به نام بدستان هم در بازارشان است مثل یک کاخ قدیمی که طبقه بالایش کافه بود.

31.JPG

راستی سوغات شهر ترابوزان فندق است تازه هستند و خوشمزه. هر کیلو 20 لیر که ما هم در بازار سرپوشیده خریدیم.

حدود ساعت 7 به سوییتمان آمدیم. بعد از استراحت تصمیم گرفتیم از خیر غذاهای محلی بگذریم و باز هم تشریف ببریم طبقه بالای مرکز خرید فروم. دختر خواهرم هم از فرصت استفاده کرد و شهربازی آنجا را امتحان کرد نیم ساعت 30 لیر.

شام هرکس هر چیز دوست داشت سفارش داد. من آدانا کباب را امتحان کردم که مثل همیشه باب دندان است و خیلی تند(البته آدانا کباب را باید در شهر وان بخورید تا طعم آن همیشه یادتان بماند)

32.JPG

شام حدود 80 لیر شد.

سه شنبه 26 شهریور 

دریای سیاه واقعا سیاه است!

به شهر ساحلی بروی و کنار دریا نروی؟

پس از صبحانه در سمت ساحل کنار اتوبان ایستادیم (مکان­هایی برای ایستادن در نظر گرفته شده) و کنار ساحل نشستیم.متاسفانه روز آفتابی و گرمی بود  و واقعا شرجی بودن هوا آزار دهنده بود. ساحل دریا را با سنگ های زیبا پر کرده بودند و در واقع نقش موج شکن را اجرا می­کردند.

33.JPG

فرودگاه ترابوزان کنار اتوبان اصلی شهر است و ما هر بار که از اتوبان رد می شدیم فرودگاه را می دیدیم. لذت­بخش بود فرود هواپیما را دیدن!اما متاسفانه چون فرودگاه کنار اتوبان است امکان ایستادن و عکس گرفتن نیست.

کنار اتوبان فندق ها را برای خشک کردن ریخته بودند. فندقهای زیادی کنار جاده افتاده بود و اهالی آنها را جمع نکرده بودند و می­شد همینطوری با پا شکست و فندق خورد به حدی که موهایتان پر شود!

34.JPG

ما هم 5 کیلو برای سوغات خریدیم البته اصلا تخفیف ندادند اما فندق درشت و خوبی بود.

بعد از آن هم رفتیم به اوتلت جواهیر که در مسیر بود. اگر خوب بگردید در اوتلت اجناس خوب با قیمت خیلی مناسب می یابید. در ضمنnovotel هم کنار همین مرکز خرید است و خیلی ها  این هتل را به خاطر نزدیکی به دریا و مرکز خرید انتخاب می­کنند.از اینجا می شد کنار ساحل رفت و تنی هم به آب زد. قیمت ورودی به ساحل نفری 8 لیر بود.

ساعت حدود 3 دوباره به برگر کینگ رفتیم و ساندویچ­ های لقمه­ ای آن را امتحان کردیم هر نفر15 لیر.

در راه برگشت به هتل بنزین زدیم و متاسفانه با حمله ­ای که به پتروشیمی عربستان شده بود قیمت بنزین لیتری 7 لیر را هم رد کرده بود .230 لیر برای بنزین دادیم. اگر خواستید دلار چنج کنید پمپ بنزین مناسب­تر از ال­ سی­ واکیکی و دفکتو است.در ضمن در این شهر صرافی کم است بهتر است لیر همراهتان باشد.

بعد از استراحت به پارک زاگینوس رفتیم. این پارک، دره ­ای بود و بسیار زیبا اما نه به زیبایی بوزتپه. شاید بوستان نهج البلاغه در تهران شبیه آن باشد تازه به نظر بنده بوستان نهج البلاغه زیبا­تر است. در همان دره جایی برای پارک ماشین ها بود اما ما که مسیررا پیدا نکردیم و مجبور شدیم از یکی از کوچه­ ها کوه را بالا برویم و بعد ماشین را پارک کردیم و پیاده از بالا وارد پارک شدیم که خودش توفیقی اجباری بود و کلی از زیبایی های مناظر را دیدیم و کناردیوار قلعه قدیمی راه رفتیم.

35.JPG

36.JPG

ساعات باقی مانده را هم در محله­ های قدیمی شهر دور زدیم و هوای خوب آنجا را تنفس کردیم. ما به صومعه سوملا نرفتیم چون شنیده بودیم که یک سال است در حال تعمیر است و خود صومعه بسته است. ما هم ترجیح دادیم که این همه راه را نرویم و ببینیم نمی­شود داخل شد. شب هم همه وسایل را جمع کردیم و آماده گذاشتیم تا فردا صبح زود به سمت مرز ایران حرکت کنیم و بعد همگی در بالکن هتل نشستیم و به آرامش روزهای گذشته فکر کردیم.

چهار شنبه 27 شهریور

ترابوزان من برمی­گردم!

دریای سیاه را خوب نگاه کردم و سوار بر ماشین راه افتادیم. آفتاب وسط آسمان از تابش کوتاهی نمی­کرد. برای همین ابرها هم در جاده نبودند اما باز هم جاده زیبایی خود را داشت. ما مستقیم و بدون توقف تا شهر آگری آمدیم و آنجا برای ناهار و استراحت ایستادیم چون نگران بودیم بنزین کم نباشد یازده لیتر بنزین 7 لیری زدیم. با توجه به تابلوها به طرف مرکز شهر رفتیم و در یک رستوران معمولی ناهار خوردیم. ناهار هم 90 لیر شد. در ضمن در شهر آگری هم برند برگرکینگ بود.

37.JPG

و راهی مرز ایران شدیم. هفت شب به وقت ایران به مرز رسیدیم. مرز بازرگان 24 ساعته باز است. در سمت ترکیه پلاک ماشین را چک کردند که جریمه نداشته باشد و بعد به راحتی رد شدیم. البته بقیه افراد را خیلی می­گشتند. یادتان باشد حتما مدارک ماشین و پاسپورتتان را چک کنید مهر ورود و خروج از هر دو کشور خورده باشد تا مشکلی برای بار بعد پیش نیاید.(اگر مهر خروج نخورد، بار بعد که وارد ترکیه یا هر کشور دیگر شوید باید جریمه بدهید).

این بار در کشور ترکیه هم کسانی بودند که می خواستند ما لباس های فروشیشان را به تن کنیم و برایشان از مرز رد کنیم که ما قبول نکردیم.

شب را هم در ماکو خوابیدیم و صبح روز بعد به سمت دیار خودمان به راه افتادیم. متاسفانه آسفالت مسیر برگشت از ماکو به سمت تبریز و تبریز به زنجان بسیار بد بود و ماشین مدام تکان می­خورد و باز هم شهرهای مرزی ما واقعا در قیاس با شهرهای مرزی ترکیه کثیف و نامنظم بودند و همه جا پر از زباله بود. ما در تمام مسیری که در ترکیه رفتیم یک پلاستیک هم ندیدیم اما کنار جاده های ایران پر از پلاستیک، پوست خوراکی، شیشه و ... است.

سفر لذت بخش است و شریک کردن دیگران در تجربه­اش لذت­ بخش­ تر! امیدوارم وقتی به ترابوزان می­روید شاد باشید و پر از خاطره برگردید. 

نویسنده : سنا

 

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر