بارها و بارها از کار و تلاش و شهرمان خسته شدهایم و دلمان خواسته جایی باشیم که روزمرگی را رها کنیم و کمی لذت ببریم و آرامش را به خودمان هدیه کنیم و کجا بهتر از شهرهای ساحلی ترکیه!
برنامه سفر ما به کوش آداسی برای اردیبهشت ماه بود که به علت جور نبودن برنامه به تعویق افتاد و ماند برای خرداد ماه 98
من و همسفرانم با توجه به شرایطمان شهر کوش آداسی را انتخاب کردیم.
دلایل انتخاب این شهر
- برای رفتن به شهرهای بدروم، مارماریس، کوش آداسی باید ابتدا به فرودگاه ازمیر رفت و پس از آن با اتوبوس های هر تور به سمت مقصد رسید و فاصله کوش آداسی تا ازمیر حدود یک ساعت بود و از همه شهرها کمتر بود.
- قیمت تور کوش آداسی نسبت به تور های شهر های دیگر ارزانتر بود.
- همراهان من هر سال یکی از این مقاصد را انتخاب کرده بودند و کوش آداسی را مدتی بود که نرفته بودند و انتخاب آنها این شهر بود و من و همسرم هم موافقت کردیم.
گرفتن تور
من به همراه همسر و خانواده خواهر و برادرم راهی سفر بودیم .تعدادمان 8 نفر بود و همین تعداد این امتیاز داشت که بتوانیم تور ارزانتری تهیه کنیم. قیمت تورها هم برای پنجم تا دوازدهم خرداد به سمت کوش آداسی از 6 تومان به بالا بود که در بین آنها هتل آکوافانتاسی بیشترین و هتل افسوس کمترین قیمت را داشت. برادرم بار قبل که به این شهر آمده بود هتل لبلو را انتخاب کرده بود و خیلی راضی نبود و برای همین پیشنهاد جای دیگری را داد.(البته اضافه کنم که وقتی به کوش آداسی رسیدیم متوجه شدیم این هتل تعمیرات اساسی کرده و در نحوه پذیرایی هم تغییرات خوبی ایجاد شده)
با توجه به تاریخ ها و همانطور که عرض کردم قیمت ها، ما بین دو هتل رامادا و سی لایت در حال انتخاب بودیم که متوجه شدیم سی لایت پکیجی با تخفیف بسیار عالی معرفی کرده است . پس ما سی لایت را انتخاب کردیم.
ما از آژانس هواپیمایی تور کوش آداسی برای مدت یک هفته از تاریخ 5 خرداد تا 12 خرداد با هتل 5 ستاره یوآل سی لایت ریزورت را به قیمت پنج میلیون و صد هزار تومان برای بزرگسالان و سه میلیون و هفتصد و پنجاه هزار تومان برای کودکان بالای هفت سال گرفتیم. البته بیمه هم جزو خدمات تور بود. ساعت حرکت هواپیماهای ایرانی عموما خوب نیست 11 شب برای رفت و یک نیمه شب برای بازگشت.
کارهای قبل از سفر:
- چک کردن بلیط هواپیما و وچر هتل از قبیل تاریخ و اطلاعات پاسپورت و ...
- خرید لیر از صرافی شهرتان به مقدار لازم(دلار هم می توانید با خود ببرید اما به راحتی شهری مثل استانبول نمی شود چنج کرد)
- واریز عوارض خروج از کشور که برای بار اول 220000 هزارتومان است. به نظرم قبل از رفتن به فرودگاه عوارض را واریز کنید . آن شب دستگاه ها کار نمیکرد و از طرفی هم بانکی داخل فرودگاه برای واریز نبود.
- رسیدن به موقع به فرودگاه
وسایل مورد نیاز
کرم ضدآفتاب،کرم ضد سوختگی،کفش مناسب برای پیاده روی، دمپایی برای کنار استخر و ساحل، دمپایی برای اتاق ها و سرویس بهداشتی، مسواک و خمیر دندان -عموما در هتل های ترکیه مسواک و خمیر دندان نیست-، لباس تور آستین دار برای بانوان که جلوی سوختگی را بگیرد و اساسا برای رفتن داخل آب شما نیاز به لباسی پوشیده دارید که پوستتان نسوزد نه مایو(هم آقایان و هم بانوان)،کلاه، روغن برنزه اگر دوست دارید برنزه شوید!
وسایلی که نیاز نیست
حوله، ملحفه، صابون، شامپو،کلاه شنا
معرفی مکان های دیدنی اطراف کوش آداسی
روستای زیبای کیرازلی: در این روستا باغ انگور زیاد است و کوچه باغ های زیبایی منتظر گردشگران است.
شهر تاریخی افسوس در فاصله کمی از کوش آداسی است.
پاموک کاله که معروف به قصر پنبه ای است و در آن چشمه هایی بسیار زیبا وجود دارد.
و بسیاری جاهای دیگر که خیلی از نظرم مهم نیامد.
البته هزینه رفتن و دیدن هر کدام بسیار زیاد است و به قول برادر بنده اگر هدف دیدن اینجور مکانها است اصلا نباید هتلهای ریزورت را انتخاب کرد.
معرفی هتل سی لایت ریزورت
این هتل 8 طبقه دارد. یک سمت هتل رو به استخر خود هتل و دریا است و سمت دیگر رو به کوهها و شهر کوش آداسی. عموم اتاق ها بالکن اختصاصی دارند تعداد آسانسورها قابل قبول اما سرعت آنها پایین است. لابی هتل در طبقه همکف است. به دلیل قوانین سایت مبنی بر پوشش اسلامی بنده مجبور شدم چند عکس را از اینترنت بگیرم.
عکس اول
عکس دوم:منبع اینترنت
عکس سوم: منبع اینترنت
قسمت های مختلف لابی
- رسپشن
- رستوران اصلی هتل که خیلی بزرگ بود و از دو طرف بالکن داشت رو به دریا که در بالکن کوچک ماهی و گوشت و جوجه گریل می کردند و در بالکن دیگر میز و صندلی برای نشستن گذاشته بودند.
- چند مغازه بزرگ مثل آرایشگاه، طلا فروشی و سوپرمارکتی که هر چیزی جا گذاشته باشید دارد.
- فضایی که در آن چند مانیتور بود که عکس های توریست ها به نمایش گذاشته می شد برای انتخاب
در کل هتل در جاهای مختلف کسانی بودند که از توریست ها عکس می گرفتند و توریست ها می توانستند به مکان اصلیشان که کنار همین مغازه ها بود بروند و عکس ها را ببینند و اگر دوست داشتند را چاپ کنند با قیمت های نجومی.
کنار درب رستوران اصلی تعدادی پله بود که به تراسی زیبا رو به دریا منتهی می شد و در آن ساعت 11 تا 1 صبح و 4 تا 6 عصر بستنی و وافل و دسر و شیرینی سرو می شد. در ضمن یک کافه بسیار زیبا هم در تراس بود.
همین جا بگویم برای کسانی که نوشیدنی حلال و بدون الکل می خواهند می توانند به ترکی بگویند الکل سوز تا بارمن بداند نوشیدنی بدون الکل می خواهند. حتما موهیتو ها را امتحان کنید که خیلی خوش مزه هستند.
عکس شماره چهارم:من یک نوع قهوه را از روی منو نشان دادم
زیرزمین هتل
در زیرزمین هتل علاوه بر بیلیارد و فوتبال دستی و باشگاه ورزشی، استخر سرپوشیده، حمام ترکی و سونا است. در ضمن خدمات پزشکی و انواع ماساژ هم در زیرزمین ارائه می شد.
توجه داشته باشید که فقط استخر و سونا و حمام ترکی در زیرزمین رایگان است که تاکید می کنم حتما استفاده کنید. در استخر سرپوشیده عموما کسی نبود و من بسیاری از مواقع تنها بودم و چون خیلی مرطوب بود صلاح نبود گوشی را با خودم ببرم و عکس بگیرم.
در هنگام ورود علاوه بر کارت اتاق که حکم کلید را دارد به هر نفر یک کارت حوله برای استخر می دهند. برای دریافت حوله باید به زیرزمین رفت و کارت را تحویل داد و حوله را برداشت. رنگ حوله های استخر طوسی یا قهوه ای تیره بود و حوله های داخل اتاق به رنگ سفید. خیلی هم در برداشتن حوله سخت گیری نمی شد.
فضای باز هتل
در همه سایت ها نوشته شده 300 متر فضای باز دارد که حقیقتش به نظر من خیلی بیش از اینها بود. در فضای حیاط هتل دو استخر شنا وجود دارد که یکی عمومی بود و یکی هم برای چند اتاق خاص بود اما کسی در اتاق ها نبود. شب ها امکان استفاده از استخر نیست زیرا کار ضدعفونی انجام می شد. دور تا دور استخر را صندلی های فلزی -که برای لم دادن و آفتاب گرفتن بود- چیده بودند که بینشان گلدانی برای ریختن زباله و یک میز عسلی گذاشته بودند. در ضمن بالای همه صندلی ها چترهای بزرگی بود که کارکنان هتل هنگام عصر و زمانهایی که باد می آمد جمعشان میکردند. چند دوش حمام هم در کنار استخر تعبیه شده بود تا در صورت لزوم مورد استفاده قرار گیرد.
عکس پنجم:از بالکن اتاق های طبقه ششم
یک کافه کنار همین استخرها بود.که علاوه بر نوشیدنی، ساندویچ، سیب زمینی و سالاد و ... داشت. کارکنان کافه ها بسیار با سرعت کار می کردند و واقعا خیلی سریع آنچه میخواستی تحویل می دادند.
معنای اصلی سی لایت به فارسی فانوس است و نماد زیبای فانوس این هتل کافه ای بود که دکوراسیون داخلی آن هم عرشه کشتی بود.
عکس ششم:منبع اینترنت
عکس هفتم
در مسیر پله های منتهی به دریا هم دو کافه بودند که هر چه سفارش می دادی را برایتان می آوردند اما سلف سرویس نبود.
پارک آبی بزرگسال و پارک آبی کودک از دیگر خدمات هتل بود که آنها هم در دو سانس صبح و عصر باز بودند.
عکس هشتم
عکس نهم
عکس دهم
وسایل بازی کودک و زمین والیبال
برای کسانی که قصد ساحل داشتند و حوصله پیاده روی را هم نداشتند کنار زمین والیبال دو کامیون کوچک که پشت آن نیمکت بود، گذاشته بودند و هر 15 دقیقه حرکت می کرد. ما چون زیاد بودیم خودمان یک ماشین می شدیم و سوار شدن آن هم لذت داشت، آدم احساس می کرد در سربالائی ها می افتد و جیغ و داد فراوان می شد.
آمفی تئاتر که تیم انیمیشن شبها در آن برنامه اجرا می کردند. ساعت 9 تا 10 برای کودکان و 10:30 تا 12 برای بزرگسالان
عکس یازدهم
برنامه اصلی تیم انیمیشن در شب ها شامل رقص های مدرن، شو ترکی، رقص اکراینی و مجیک شو می شدکه هر برنامه زیبایی خود را داشت.
دو شب هم برنامه تیم انیمیشن کنار استخر هتل بود که یکی آتش بازی و دیگری کارا اُکه(پخش موزیک و خواندن با بلندگو به جای خواننده اصلی) بود. ما ایرانیان هم یک آهنگ خیلی تند و ریتمی را اجرا کردیم و دیگر ملیت ها با آهنگ ما رقصیدند.
در ضمن تیم انیمیشن در طول روز هم کلی بازی و مسابقه و رقص را اجرا می کردند.
رستوران چینی، ایتالیایی، غذاهای دریایی و انواع کباب هم از رستوران های خاص بودند که از حیاط هتل با چند پله به راحتی می شد به آنها درسترسی داشت.
عکس شماره دوازدهم:منبع اینترنت
شنبه 5 خرداد 98
همه ما ساکن شهر اراک هستیم. چون احتمال می دادیم هنگام برگشت همه خیلی خسته باشند و رانندگی صلاح نباشد، دنبال ماشینی بودیم تا همگی با آن تا فرودگاه بیاییم. همسر بنده با فرودگاه تماس گرفت و آنها گفتند تویوتای لولکس 10 نفری برای ما می فرستند برای هر مسیر هم 450 هزار تومان می گیرند. پس با یک میدل باس صحبت کردیم با قیمت راه رفت 400 هزارتومان و راه برگشت 350 هزار تومان. همه سر ساعت آماده شدند و حرکت کردیم و ساعت 7:30 چمدان به دست وارد فرودگاه شدیم. ساعت پرواز 11شب بود. هر 8 پاسپورت را سرگروه ما به دست گرفت و همه چمدانها را تحویل داد و کارت پرواز را گرفت که متاسفانه صندلیمان کنار هم نبود و همسر من تنها به آن سمت هواپیما رفت و این تجربه برای ما شد که هر خانواده سرپرستش برای کارت پرواز اقدام کند.
پرواز ما بدون معطلی به سمت ازمیر شروع شد و پس از سه ساعت سر وقت در فرودگاه ازمیر نشستیم. مثل همه پروازهای ایرانی جلوی پای ما در هواپیما خیلی تنگ بود و فضا خیلی بسته. یک فرودگاه بسیار ساده و خلوت را دیدیم و بعد از چک کردن پاسپورت و خوردن مهر به سمت خروجی رفتیم که تورلیدر ما -آقای پارسا- منتطرمان بود.
بعد از جمع شدن همه افراد، سوار اتوبوس شدیم و آقای پارسا برایمان از تورهای روزانه ای که می توانستیم بخریم تا در طول سفر با آنها باشیم گفت. همچنین توضیح دادند که می توانیم یک روز را رایگان با تور به دیدن شهر برویم و که خانواده من هیچ کدام را قبول نکردند.
و بعد توضیح دادند که ما صبح حدود ساعت 4 یا 5 صبح به هتل می رسیم اگر نمی خواهیم برای چند ساعت اتاق بگیریم، باید در لابی بمانیم و از صبحانه هم خبری نیست و در غیر این صورت برای گرفتن اتاق باید20 دلار بپردازیم. ایشان خواهش کردند هنگام ورود اجازه دهیم خودشان کارهای چک این را انجام دهند و سر و صدا نکنیم. در ضمن شماره تلفنشان را هم دادند که در صورت هر مشکلی با ایشان تماس بگیریم. مثلا مشکل پزشکی و خودمان سرخود کاری نکنیم که هزینه گزافی باید بپردازیم.
وقتی به هتل رسیدیم هر خانواده در لابی روی مبل ها نشستند. اینقدر خسته بودم که اصلا آنجا را بصورت لابی ندیدم و فکر کردم شاید اتاق انتظار است. خانم ها که سریع خوابشان برد و آقایان هم به امر گرفتن اتاق پرداختند و هزینه را هم پرداخت کردند. تمام همسفران ما اتاق را گرفتند. هتل به هیچ وجه اتاق را زودتر از ساعت 2 یک شنبه تحویل نمی داد مگر با پرداخت وجه. در بین هموطنان ما خانواده ای بودند که دو فرزند یک ساله داشتند(دو قلو) و خودشان در روز پایانی گفتند که اصلا با بچه کوچک بهشان خوش نگذشته و انگار پولشان را دور ریخته اند. البته همه ایرانیها کمکشان کردند.
بعد از گرفتن اتاق، همگی به رسپشن رفتیم و دستبندهای آبی مخصوص هتل را به دست بستیم(دستبند بچه ها قرمز بود) و بعد هر کس به سمت اتاق خود رفت. سعی کنید دستبد را خیلی تنگ نبندید چون مثل من اذیت می شوید و مجبورید دوباره برای شل کردن دستبند به رسپشن مراجعه کنید.
اتاق دو نفری ما در طبقه هشتم بود و از آنجا که خیلی خسته بودیم سریع خوابمان برد. مشکل اتاق ما تلفنش بود که زنگ نمی خورد و ما هم چون با واتساپ با هم در تماس بودیم اصلا برایمان مهم نبود. اینترنت هتل سرعت بالایی داشت و ما مشکلی در برقراری تماس با ایران و با یکدیگر را نداشتیم. تخت خواب تمیز بود و بوی خوبی می داد. حمام و سرویس بهداشتی هم عالی. یخچال ها مدام شارژ می شد. کتری برقی هم در اتاق بود و چای و قهوه هم فراوان می آوردند.
اتاق برادر و خواهرم که در طبقه چهارم بود اصلا خوب نبود. برادرم همان شب اتاق را عوض کرد و در طبقه دوم رو به استخر اتاق گرفت و همسر خواهرم هم فردا صبح اتاق را عوض کرد و اتاقی با ویو بسیار زیبا در طبقه ششم گرفت.
و اصلا اینطور نبود که چون ایرانی هستیم اتاق بد و در طبقات پایین به ما بدهند و یا اینکه در طول سفر رفتار بدی با ایرانی ها بکنند.
یک شنبه 6 خرداد: باور نمی کنی چه می بینی
از آنجا که کار کردن باعث سحرخیزی می شود صبح ساعت 8 از خواب بیدار شدیم .چون طبقه آخر بودیم و پشت بام شیروانی بود سقف اتاق شیب داشت اما خب این که مشکل نیست. وقتی به تراس بزرگمان رفتم دیدم وای عجب منظره زیبایی! از یک طرف دریا را می دیدم و از طرفی کوهها را و گوشه ای هم منازل را.
عکس سیزدهم
عکس چهاردهم
اول از همه کلی خوشحالی کردم که چه خوب ما در بالاترین طبقه هستیم و بعد از حمام، سریع رفتیم لابی! اما همسفران ما هنوز خواب بودند. برای همین من و همسرم همه جا را گشتیم. استخرها را دیدیم و در تراسها عکس گرفتیم و جای خوبی را هم برای صبحانه نشان کردیم و حتی یک کاپوچینو خوردیم.
عکس پانزدهم
بالاخره همه از خواب بیدار شدند و تشریف آوردند. صبحانه از نظر من خوب و معقول بود. انواع نوشیدنی، کره، پنیر، نان، تخم مرغ، کیک، سوسیس، کالباس، زیتون، میوه، سبزیجات و بورک و شیرینی و دسر روی میزها چیده شده بود اما بقیه همراهان که هتل های دیگر را هم تجربه کرده بودند تنوع را کم می دانستند.
عکس شانزدهم
عکس هفدهم
این نظر در مورد ناهار و شام هر روز ما در این یک هفته همچنان پابرجا بود.
بعد از صبحانه به پارک آبی رفتیم و کلی از سرسره ها پایین آمدیم و جیغ زدیم و هیجان را تجربه کردیم.یک سرسره یو شکل هم بود که خیلی وحشتناک بود همه رفتن بجز من!
تصمیم گرفتیم پیاده به سمت ساحل برویم. بیشتر از 100 پله تا ساحل راه است و در میان راه در جایی یک پیرزن مهربان و خنده رو نانهای کوچکی با مغز اسفناج یا پنیر می پخت و من و همسرم کنارش نشستیم و از نان هایش خوردیم .کمی ترکی بلد بودم به سختی با هم صحبت کردیم و فهمیدیم از شهر وان به کوش آداسی آمده است. مشتری زیادی نداشت اما اگر شما آنجا رفتید از نانهایش بخورید. طعم خوبی داشت.
عکس هجدهم
مردم ترکیه معتقدند آب دریای مدیترانه امراض را از بین می برد و برای همین آقای پارسا هم به ما پیشنهاد دادند حتما دریا برویم و ما هم رفتیم. دریا عمق کمی داشت و اصلا نگران غرق شدن نبودیم. خیلی تمیز نبود و آبش بشدت شور بود و وقتی آب در چشمم رفت، چشمم شروع به سوزش کرد. اگر آفتاب سوز شده باشید که دیگر نگویم برایتان!
عکس نوزدهم
برای ناهار هم دوباره به رستوران رفتیم از آنجا که غذا فروان و متنوع است همه را امتحان کردیم. انواع کباب ماهی و گوشت و جوجه،گوشت های پخته، برنج، بلغور، سوپ، سالاد، دلمه، میگوهای تند و سیب زمینی سرخ شده و ...(هرآنچه فکرش را بکنید در انواع مختلف)
من پیشنهاد می کنم همه غذاها را امتحان نکنید و در ضمن خیلی نخورید چون از روز دوم از غذاها زده می شوید.
عصر کمی استراحت کردیم و بعد به لابی آمدیم و خیلی اتفاقی دیدیم دو خانم بسیار زیبا، ساعت5 تا 7 شب هر روز به هتل می آیند و پیانو و ویالن می نوازند. همسر من بسیار خوشش آمد و ما سعی می کردیم هر روز خود را به برنامه شان برسانیم.
دو شنبه 7 خرداد: هرچه حسرت شنا داشتیم را به آب ها سپردیم
با توجه به اینکه ما تمام مدت را قرار بود در هتل باشیم و ریلکس کنیم پس برنامه ما هم خیلی تغییر نداشت و به طور کلی می توانم بگویم هر روز صبح صبحانه بعد از آن استخر و پارک آبی تا هنگام ناهار بعد از ناهار باز هم استخر پارک آبی و دریا تا شام و شرکت در تمامی برنامه های تیم انیمیشن.
اراک به دریا نزدیک نیست و آلودگی های استخر زیاد است برای همین ما زیاد به استخر نمی رویم. اما واقعا در این هتل اینقدر در آب بودیم که احساس مرغابی را داشتم. راه رفتن کنار دریا و نشستن روی صندلی ها زیر چترهای چوبی هم لذت فراوانی داشت .
عکس بیستم
عکس بیست و یکم
عکس بیست و دوم
یکی از مزیت های هتل تیم انیمیشن بود که خیلی فعال بود. اگر دوست دارید به شما خوش بگذرد حتما با تیم انیمیشن همراهی کنید. سرگروه تیم انیمیشن هم خانمی ایرانی بود همگی خیلی پر انرژی بودند و واقعا سعی می کردند به توریست ها خوش بگذرد.
حقیقتش من این نوع مسافرت را تجربه نکرده بودم و متوجه شدم دیگر در هتل ماندن برایم جذاب نیست و درست است که یکی از لذت های زندگی خوردن انواع خوراکی است و آنجا همه چی بود اما دیگر دلم می خواست از هتل بیرون بروم.
سه شنبه8 خرداد :راه رفتن بیرون هتل و دیدن زندگی مردم
علاوه بر برنامه روزانه با همسرم تصمیم گرفتیم بیرون هتل را هم ببینیم. هوا خیلی گرم بود و ما عرق می ریختیم، اطراف هتل را که می شد پیاده رفت با هم قدم زدیم و کلی خانه خراب و متروک دیدیم که علامت فروش رویشان بود و قیمت زده بودند و بعد به هتل برگشتیم.
تصمیم گرفته بودیم برویم ببینیم از رستوران هایی مثل ایتالیایی و چینی و ... چگونه می توان استفاده کرد. همسرم که به زبان انگلیسی مسلط بود رفت و اطلاعات گرفت: مهمانانی که بیش از 7 شب مهمانشان باشند می توانند دو شب را به رستوران های خاص بروند و اینکه ما صبح زود 20 دلار داده بودیم و اتاق را گرفته بودیم دلیل نمی شد که ما 7 شب اتاق گرفته باشیم و به همین دلیل ما فقط می توانستیم از یک رستوران شام رزرو کنیم.
توافق جمعی ما بر روی رستورانی که کباب سرو می کرد، شد و همسر و برادرم به اتاق شیشه ای کنار در ورودی رفتند و برگه رزرو شام را گرفتند.
از آنجایی که شوهر خواهرم بسیار آفتاب سوز شده بود و درد می کشید با آقای پارسا هماهنگ کردیم و برادر و شوهر خواهرم با آمبولانس به بیمارستان رفتند و چند کرم ضد سوختگی گرفتند و برگشتند. ساعت حدود 8 بود که رفتیم تا دور هم کباب بخوریم که فهمیدیم زمان رزرو شام ما ساعت 6:30 بوده و دیگر میز به ما داده نمی شد. ما هم خیلی راحت و بدون ناراحتی به رستوران اصلی برگشتیم و شام میل کردیم.
توضیح دهم که تمام ما خانمها و بچه های همراه ما از گربه می ترسیدیم و آن شب یک گربه در رستوران بود و این باعث جیغ و فریاد ما شد که همه تعجب کردند و گربه هم ترسید و مردم هم از ملیت های مختلف به ما تذکر می دادند که بنشینید و من هم شخصا فرار را بر قرار ترجیح می دادم و وقتی همسرم برای عذرخواهی پیش مسئول رستوران رفت او گفت این فقط یک نرمال کت(گربه معمولی) بوده است و این همه ترس ندارد. از آن به بعد هم هر بار که به رستوران می رفتیم اگر گربه بود سریع بیرونش میکردند.
چهارشنبه:چهارشنبه بازار و خرید
چهارشنبه عصر ما خانمها تصمیم گرفتیم برای خرید به چهارشنبه بازار برویم. با دلموش های شماره 5 به سمت کوش آداسی رفتیم در محلی به نام کارفور پیاده شدیم و سوله بزرگی را که چهارشنبه بازار بود دیدیم. اصلا خوب نبود، اجناس بنجول و گران بودند.کمی آن طرفتر فروشگاه میگروس را هم دیدیم. در آن تاریخ تخفیفاتی داشت و ما هم کمی خوراکی و اسپری و لوازم بهداشتی خریدیم. بعد دوباره سوار دلموش شدیم و به مرکز شهر آمدیم. شهر بسیار کوچک بود و یکی دو خیابان اصلی بیشتر نداشت. از کنار ساحل شهر خانه هایی که رنگ شده بودند پیدا بود.
عکس بیست و سوم
عکس بیست و چهارم: ساحل دریا در شهر کوش آداسی
فهمیدیم در شهر مغازه چندانی نیست و اساسا کوش آداسی برای خرید مناسب نیست. پس باید به مرکز خرید آوم رفت. برای رسیدن به آنجا باید دوباره سوار دلموش شماره 6 یا 7 شد. چون دیر شده بود و ما اینترنت خارج از هتل نداشتیم که خبر بدهیم کجاییم به هتل برگشتیم. قیمت دلموش ها برای هر نفر 2.75 لیر است.
در هتل در کافه ای که میان پله های دریا بود ایستاده بودیم که دیدیم نزدیک ظهر کتلت هایی با گوشت مرغ درست کردند که خیلی عالی بود. بعد فهمیدیم که باید این موقع ها به اینجا هم سر زد.
پنج شنبه:مرکز خرید آوم
صبح پنج شنبه 4 نفری به سمت مرکز خرید رفتیم. بعد از کلی سوار دلموش بودن به آنجا رسیدیم و خرید کردیم .در دلموش قصد داشتیم به آقایی بفهمانیم که پنجره را بندد و تا توانستیم انگلیسی و ترکی را به هم بافتیم و آن آقا فارسی جواب داد پنجره را بنددم؟ و بعد خندهامان شروع شد.در ترکیه خیلی ها یا فارس هستند یا فارسی بلدند خیلی هم سعی نکنید انگلیسی صحبت کنید.
وقتی رسیدیم هتل ناهار اصلی تمام شده بود و برای همین از کافه کنار استخرها سیب زمینی و همبرگر سفارش دادیم با سالاد که خیلی خوشمزه و لذیذ بود.
آقایان در تاریکی شب تصمیم گرفته بودند به استخر بروند که وقتی فهمیدند اجازه ندارند، تنشان را به دریا سپردند و در تاریکی شنا کردند.
جمعه:آخرین غروب را مهمان هتل بودیم
جمعه هم مثل دیگر روزها برنامه استراحت و لذت را داشتیم. همانطور که قبلا گفتم به کافه میان مسیر دریا رفتیم. ماهی های بسیار خوشمزه ای را گریل کرده بودند و اگر نمیخوردیم از دهن می افتاد، برای همین نگذاشتیم که خیلی معطل بمانند و با لیموی تازه میل کردیم.
عکس شماره بیست و پنجم
در آخرین غروب همگی با هم کنار دریا رفتیم و کلی عکس زیبا گرفتیم و می خواستیم از سکوت کنار دریا لذت ببریم که بچه ها اصلا یک لحظه هم سکوت نکردند.
عکس شماره بیست و ششم
شب هم همگی به ساحل دریا رفتیم و در سیاهی شب شادی کردیم و آماده شدیم برای فردای سخت.
شنبه: خستگی ها کی تمام می شود؟
شنبه روز برگشت ما بود و تور لیدر گفته بود برای ساعت 2 عصر آماده حرکت باشید. صبح هم پس از صبحانه تصمیم گرفتیم دیگر آب تنی نکنیم. برای همین هر خانواده به جمع کردن چمدانها پرداخت و بعد هم به قدم زدن. وسایلمان را ساعت 12 از اتاق بیرون آوردیم و اتاقها را تحویل دادیم و چون دستبند به دست داشتیم می توانستیم ناهار را هم در هتل بخوریم. از بار داخل هتل چند آب گرفتیم. چون هوا گرم بود تا ساعت پرواز یعنی 1 نیمه شب باید صبر می کردیم. اتوبوس آمد و همه سوار شدیم.اتوبوس به سمت ازمیر حرکت کرد. ابتدا ما را به مرکز خرید ماوی باغچه بردند و گفتند سه ساعت وقت خرید داریم. در آن مرکز خرید خیلی بزرگ که وسط آن پر از باغچه و آبنما بود سیگار کشیدن ممنوع بود و جریمه آن هم 100 لیر می شد. پس از آن به فروم و ایکیا رفتیم. در آنجا هم باید تا ساعت 10 شب وقت می گذراندیم و شام می خوردیم. ایکیا مرکزی برای خرید انواع لوازم خانه است و خانم ها بسیار علاقمند هستند. البته این فروشگاه ها اینقدر بزرگ و تودرتو است که داخل رفتن با خودت هست و بیرون آمدن با خدا. ما که زود خسته شدیم و دلمان می خواست هرچه سریعتر بیرون بیاییم.
زمانی که برای خرید در ازمیر دارید کافی است پس اگر در کوش آداسی دنبال خرید نروید چیزی را از دست نمی دهید. در ازمیر اجناس مغازه ها بسیار متنوع است.
برای شام به مک دونالد رفتیم و ساندویچ گرفتیم به قیمت 20 لیر البته با سیب زمینی و نوشابه! قرار بود ساعت 10 ماشین راه بیفتد اما یک خانم و آقا خیلی دیر تشریف آوردند و وقتی تور لیدر بهشان تذکر داد خیلی بد جواب دادند: حالا مگر چه شده؟ امیدوارم این مدل افراد یاد بگیرند به بقیه احترام بگذارند. برای همین هم ما دیر به فرودگاه رسیدیم و با صفی طویل مواجه شدیم. بعد از گرفتن کارت پرواز، به سمت دیگر فرودگاه هدایت شدیم. در این سمت نباید در کیف دستیتان آب یا هر نوع نوشیدنی باشد و اتفاقا همه بطری آب داشتند و تا مأمور به هر نفر می فهماند که آب را در بیار کلی معطل می شدیم. در این فرودگاه کارها به صورت دستی انجام می شد و کامپیوتری نبود. کولرهای فرودگاه روشن بود و ما سردمان شده بود و بالاخره ساعت یک شد و هواپیما بدون تاخیر حرکت کرد و ما به سلامت در فرودگاه امام تهران به زمین نشستیم. بعد از آن باید منتظر میدل باس می شدیم که قرار بود به دنبالمان بیاید. متاسفانه ایشان با پدرم تماس گرفته بودند و گفته بودند که خودشان نمی آیند دنبال ما و دوستشان هم 450 هزار تومان می گیرد یعنی 100 هزار تومان بیشتر. اینگونه بود که ما نه سوار ماشین های تشریفاتی فرودگاه شدیم و نه ارزانتر به شهر خود رسیدیم.
اگر از من بپرسید توصیه این سفر را برای دیگران دارم یا نه؟ معتقدم کاملا به روحیات انسان بستگی دارد و شخص من جایی که بشود گشت زد و همه جا را دید را به یک هتل ترجیح می دهم اما برای یک بار ضرر ندارد. امتحان کنید! یادتان باشد هر چه تعدادتان بیشتر باشد بیشتر خوش می گذرد.
ایام به کام
نویسنده : سنا
تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمیگیرد.