سفر یک هفته ای من به کوش آداسی ترکیه

4.6
از 38 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
سفر یک هفته ای من به کوش آداسی ترکیه
آموزش سفرنامه‌ نویسی
23 مرداد 1401 16:00
29
47.1K

به نام خدا

مقدمات سفر:

تابستان 1400 خانوادگی قرار گذاشته بودیم، سفری به شهر ازمیر ترکیه داشته باشیم. یکی از دانشجویان سابق خواهرم اهل شهر ازمیر بود که قبلاَ چند سالی برای تحصیل به ایران آمده بود و فارسی را به خوبی صحبت می کرد و گفت آب و هوای شهر ازمیر در تابستان خیلی گرم است. این بود که به خانواده گفتم به شهر استانبول برویم. در اواخر مرداد ماه به مدّت یک هفته از مشهد با پرواز مستقیم به استانبول سفر کردیم. دلم می خواست در تعطیلات مهر ماه به ارمنستان سفر کنم که هوا برای ارمنستان خیلی سرد شده بود و باز به فکر ازمیر افتادم ولی پروازهای مستقیم مشهد، ازمیر تا آخر شهریور ماه بود و باید از تهران تور می گرفتم. از چند آژانس برای تور کوش آداسی قیمت گرفتم ولی دیر جواب می دادند و قیمت ثابتی نمی گفتند.

از سایت لست سکند پکیج ها را نگاه کردم و آخر از یکی از آژانس های سایت لست سکند تور خریدم که مثل آژانس های مشهد بود و به نظرم خودم بلیط و هتل رزرو می کردم کمتر نگران بودم و بهتر می شد.  قرار بود اقامتم در شهر کوش آداسی باشد و از آن جا به شهرهای دیگر بروم. پروازم ایران ایر انتخاب شد و بابت هتل چون یک نفر بودم و حتی اگر هزینه زیادتری هم می پرداختم، برای یک نفر هتل باز هم آنچنان تغییری نمی کرد و فقط شب برای استراحت به هتل برمی گشتم، هتل ملیکه در نزدیکی ساحل لیدیز بیچ را انتخاب کردم.

هزینه 6 شب اقامت در هتل ملیکه و پرواز ایران ایر 8.120.000 تومان شد. اول برای آژانس ها معمولا اسکن گذرنامه را اینترنتی می فرستیم، بعد نصف هزینه سفر را می گیرند و قرار داد می فرستند. مشکل سر نیمه دوم بود که آژانس تهران هم مثل تور استانبول که از مشهد گرفتم چیزی نگفتند و من هم منتظر خبر از سمت آژانس بودم، بعد از چند بار زنگ زدن و پیگیری گفتند که باید نصف دیگر هزینه را بدهم تا مدارک را بفرستند که خب باید می گفتند چون من باید دو روز قبل سفر تست کرونا می دادم و دلار می خریدم. هزینه تست کرونا را در یک آزمایشگاه مورد قبول پروازها دادم. دفعه پیش معرفی نامه از آژانس داشتم و250.000 تومان شد. این بار 345.000 تومان شد. تست جواب منفی شد که به صورت اینترنتی برایم فرستادند. عوارض خروج از کشور برای بار دوم بود که 600.000 تومان شد و اینترنتی پرداختم.

زمان شروع سفر جمعه ساعت 22:30 شب از تهران بود. پروازهای تهران- مشهد قیمت بالایی داشتند و هم پنجشنبه تا شب سرکار بودم، برای همین قطار تندروی پردیس را انتخاب کردم. برای ساعت 5:10 صبح جمعه و قرار بود تا ساعت 13:30 به تهران برسد.

من هم صبح زود بیدار شدم تا با یک تاکسی اینترنتی به راه آهن مشهد بروم. جلوی خانه مان ایستادم راننده تاکسی، اول رفتار خوبی داشت، چمدانم را گرفت و در صندلی جلو گذاشت ولی صبح زود که خیابان ها خلوت بودند با سرعت بسیار زیادی رانندگی می کرد، سبقت می گرفت و بوق می زد. البته من فرصت نمی کردم چیزی بگویم و فقط به صندلی چسبیده بودم، خیلی سریع به ایستگاه راه آهن رسیدم. به موقع، سوار قطار شدم. در قطارهای تندروی اتوبوسی جای زیادی برای چمدان نیست؛ ولی اتفاقا صندلی جلوی سالن بودم و کنارم کسی نبود و به اندازه چمدان بزرگم جا بود. توقف های بسیار قطار باعث شد با سه ساعت تاخیر ساعت 16:30 به ایستگاه راه آهن تهران برسم، مامور قطار هم بین راه گفت که قطار مشکل دارد.

از همان جا تاکسی گرفتم و به فرودگاه امام خمینی رفتم. راننده این بار خوب بود. هزینه تاکسی61.000 تومان شد. هنوز فرصت داشتم؛ چون ساعت 22:30 پروازم بود. ساعت 19:30 شب بود که فرودگاه شلوغ شد و صف طولانی برای چند پرواز و بازرسی تشکیل شد و بعد از یک سمت دیگر سالن هم اعلام کردند که به صف بعدی رفتم و از کانتر خواستم کنار پنجره صندلی بدهند. سرویس بهداشتی قسمت بانوان بسته بود و نمی شد صورتم را بشویم خسته بودم. ساعت 22:30 سوار هواپیما شدیم. پذیرایی میان وعده بود. ساعت 01:30 به فرودگاه عدنان مندرس ازمیر رسیدیم و چمدان ها را تحویل گرفتم و به سمت درب خروجی رفتم تا بقیه مسافران هم بیایند، چند خانواده مسافر کوش آداسی بودند و بقیه بدروم و ازمیر می رفتند. ما مسافران کوش آداسی به پارکینگ رفتیم و سوار اتوبوس شدیم.

1kush.jpg

اتوبوس مسافران کوش آداسی

بیشتر از یک ساعت در راه بودیم. لیدر در مورد تورها توضیحی داد و دو تور بود که یکی برای روز دوم داخل شهر کوش آداسی و یک تور برای خرید از مرکز خریدی در ازمیر بود. چند هتل قبل مرکز شهر کوش آداسی عده ای از مسافران پیاده شدند و وقتی لیدر پیاده شد گفت هتل نزدیک است و کمی بعد راننده نزدیک هتل پیاده ام کرد و چمدانم را گرفتم و به قسمت پذیرش هتل رفتم. هوا تاریک بود و چیزی از مناظر اطراف دیده نمی شد. یک آقای میان سال گذرنامه و تست کرونا را نگاه کرد و بعد کلید اتاقی را در طبقه دوم به من داد. خدا را شکر آسانسور داشت. به نظر مدلش قدیمی بود ولی سرعتش خوب بود. اتاق ساده دو تخته و تمیز بود و یک تراس کوچک هم رو به دریا داشت. تا صبح چیزی نمانده بود. استراحت کردم تا صبح زود بیدار شوم. صبح منظره زیبایی از دریای آبی رنگ و آرام از پنجره اتاق دیده می شد.

al390.jpg

اتاق دو تخته هتل ملیکه

روز اول

برای صبحانه به رستوران در طبقه پنجم هتل رفتم. قسمتی از رستوران در فضای باز بود. منظره زیبایی که به حالت نیم دایره به سمت دریا دید داشت.

23kush.jpg

چشم اندازی از رستوران هتل به دریا

صدای مرغ های دریایی هم از دورتر شنیده می شد. ساعت 7:30 صبح ساعت شروع صبحانه بود. اول وقت آمده بودم. صبحانه معمولی بود و به خاطر شرایط کرونا غذاها را از پشت شیشه انتخاب می کردیم و یک آقا برایمان در ظرف می گذاشت و نان هم در سبد بود که خودم برداشتم و یک سومیت تازه هم آوردند. چای و قهوه تلخ و با شیر هم داشت. کنار پنجره رو به دریا صبحانه خوردن حس خوبی داشت. بیشتر مهمانان هتل روس بودند که اغلب به صورت خانوادگی با چند بچه کوچک آمده بودند، تعدادی هم ترک بودند. هتل یک ساختمان دیگر هم داشت که از بالا به رستوران ساختمان ما راه داشت. به نظر استخر کوچکی هم در طبقه پایین داشت که من نرفتم.

مشاهده بهترین هتل های کوش آداسی

قبل از سفر به دانشجوی ازمیری خواهرم پیام دادم و قرار شده بود، برای رفتنم به ازمیر با هم هماهنگ شویم. اطراف هتل اغلب فروشگاه پوشاک و بعضی قیمت ها به یورو بود. اولین جای نزدیک به هتل ساحل لیدیز بیچ بود. ما در سطح بالاتری از ساحل قرار داشتیم و چند جا پله هایی از پیاده رو به سمت پایین و ساحل داشت. تبلیغ تورهای اطراف کوش آداسی روی میزهای یک مغازه کنار پیاده رو بود، من برای یک مورد پرسیدم با قیمت روی برگه ای که لیدر داده بود فرق چندانی نداشت و تصمیم گرفتم خودم از جاهایی که دوست دارم، دیدن کنم. بالا پر از مغازه هایی بود که سوغاتی و وسایل شنا داشتند. کافه و رستوران ها هم اغلب شب فعال بودند. معمولاً ماشین رفت و آمد نداشت. صبح در پیاده روی بالا خبری از مردم نبود. کنار ساحل هم تخت ها و زیر چترها خالی بود.

al28.jpg
ساحل لیدیز بیچ

مسیر را ادامه دادم و بعد یک ایستگاه تاکسی بود و خیابان پشتی محل عبور و مرور دلموش ها یا ون ها و وسایل نقلیه بود. فروشگاه های زنجیره ای میگروس، شوک شعبه داشتند و وسایل لازم روزانه خوراکی و بهداشتی در دسترس بود. دلموش خط 5 از جلوی هتل مسیر رفت و آمد داشت؛ البته تا مرکز شهر فاصله زیادی نبود. همین طور که پیاده به مرکز شهر می رفتم خانه هایی با در و دیوار پر از گل های کاغذی و متنوع می دیدم.

16KUSH.jpg

3KUSH.jpg

گل های زیبا در خیابان

برخی جلوی تراس خانه تاب ریلکسی و میز و صندلی رو به دریا گذاشته بودند. سگ هم در کوچه ها بود ولی کاری به کسی نداشتند. درخت های انار، زیتون، انجیر و انگور زیاد بود. از یک جزیره رد شدم کنجکاو بودم آنجا را ببینم ولی اطرافش خلوت بود و با خودم گفتم بعداً خواهم رفت. به جزیره Guvercinada (جزیره کبوتر) رفتم.

20KUSH.jpg

جزیره کوچک کبوتر

مسیر خشکی تا جزیره قایق های چوبی بزرگ پهلو گرفته بودند که با پرداخت 20 لیر یک ساعت روی دریا مسافران را می گرداندند و سپس برمی گرداندند، موزیک پخش می شد و برای کشتی سواری مسافران را دعوت می کردند. از ساعت صبح 9:30 تا 4:30 عصر بود. با خودم گفتم روز دیگری باز برای کشتی سواری می آیم.

ez5.jpg

کشتی های نزدیک قلعه

ورودی قلعه چندین پله داشت. آن جا یک آقا از پسرش عکس می گرفت، درخواست کردم از من هم با گوشی عکس بگیرد ولی زاویه خوبی نشد. کمی فیلم گرفتم و بعد آثار قدیمی در قسمتی از فضای باز قلعه را دیدم. نیمکت برای نشستن بود کمی نشستم و عکس گرفتم و به ساحل نگاه کردم.

10KUSH.jpg

8KUSH.jpg

قلعه کوش آداسی

بعد به سمت مرکز شهر رفتم و تا نزدیکی بام کوش آداسی رفتم. بالای تپه مجسمه ای بود و در شب نورانی دیده می شد. تعدادی رستوران کنار ساحل بود و هتل هم به چشم می خورد. نماد آی لاو کوش آداسی را دیدم کسانی که رد می شدند جلویش عکس یادگاری می گرفتند. مجسمه یک دست که چند کبوتر رویش نشسته بودند و آن طرف خیابان شب ها جنب و جوش بیشتری داشت. لباس فروشی و مغازه های مختلف بود. برای خرید قهوه و لوکوم شیرینی مخصوص ترکیه خوب بود.

al29.jpg

 از سوغات ترکیه

اطراف را دیدم و کمی خرید کردم. وقتی برمی گشتم، گرند بازار را دیدم. غروب را آنجا بودم بعد شلوغ تر شد و روی نیمکتی کنار ساحل نشستم و پایین رفتن خورشید را تماشا کردم. ایستگاه دلموش نزدیک بود و با دلموش خط 5 و پرداخت 4 لیر و 75 کروش جلوی هتل پیاده شدم. شام هتل ساعت 6 تا 8 شب بود. هتل 15 مدل غذا برای شام داشت ولی مورد علاقه من نبودند و اولین شام کمی برنج و مرغ خوردم نوشابه و آب برای خودم از فروشگاه خریده بودم. کتری برقی هم برده بودم که بتوانم چای بخورم. برای فردا برنامه بدروم را داشتم و باید به اتوگار یا همان ترمینال داخلی شهر کوش آداسی می رفتم. خوابیدم تا صبح زود بیدار شوم و راهی بدروم شوم.

روز دوم

قبلا ًشنیده بودم که ممکن است برای تردّد بین شهری تست پی سی ار منفی لازم باشد که من نداشتم ولی حس کد داشتم. صبح بیدار شدم و صبحانه خوردم بعد با استفاده از گوگل مپ مسیر رفتن به ترمینال شهر را در نقشه باز کردم تا بعداً هم بدون اینترنت بتوانم راه را پیدا کنم. مسیری را پیاده رفتم، سربالایی بود ولی نمی دانستم دلموش از کدام خیابان به سمت ترمینال می رود همین طور رفتم تا بالاخره تابلو را دیدم و وارد ترمینال شدم.

24kush.jpg

پایانه اتوبوس بین شهری کوش آداسی

برای رفتن به شهرهای چشمه و آلاچاتی گفتند که اول باید به ازمیر بروم. برای بدروم هم حس کد را نگاه کردند و بلیط را به قیمت 60 لیر خریدم که خوشبختانه یک ربع بعد قرار بود اتوبوس بیاید. راهنمایی ام کردند و با چند خانواده سوار اتوبوسی که در یک برگه جلویش بدروم نوشته بودند راهی شدم. اتوبوس از شهر که خارج می شد، توربین های بادی بالای کوه های سبز رنگ دیده می شد. همین طور که دور می شدم، از این بابت که باز باید اول به ترمینال بروم و از آنجا تا شهر هم راه هست، کمی نگران بودم. از کنار دریاچه بافا که بزرگ هم بود، رد شدیم. بعد شهر میلاس که اتوبوس کنار ژاندارمری نگه داشت و دو مأمور بالا آمدند و مشخصات را می پرسیدند و این که از کدام شهر یا کشور آمده ایم؟ بعد اجازه دادند تا اتوبوس حرکت کند.

تنها پذیرایی این اتوبوس آب سیب بود که داخل لیوان یک بار مصرف ریخته بودند. اول تردید داشتم که بخورم ولی دیدم بقیه خوردند و من هم همین کار را کردم. تا به حال این طور پذیرایی در ایران هم ندیده بودم. ترمینال میلاس هم نگه داشته بود و مسافر سوار کرد و تا بدروم فقط چند نفر بودیم. صندلی ها مانیتور داشت و فیلم تماشا کردم از یک پل رد شدیم و یک ساختمان شیشه ای و مرکز خرید دیدم، ترمینال خارج شهر بدروم که اطرافش زیبا بود.

bod16.jpg

پایانه اتوبوس بین شهری بدروم

ماشین از زیر پل دور زد و وارد ترمینال شد و نگه داشت. به طبقه پایین رفتم، مینی بوس هایی برای ترمینال داخل شهر بدروم توقف کرده بودند. ولی نمی دانستم کرایه اش را چطور باید بپردازم. یک مأمور آمد و به یک نفر یاد داد باید 5 لیری می داشتیم که خوشبختانه بود و یک کارت الکترونیک، به نظرم با شارژش برای یک رفت و برگشت به شهر استفاده می شد. مینی بوس سریع پر شد، بعضی چمدان و کوله پشتی داشتند که روی زمین گذاشتند کارت زدم و از میله اتوبوس گرفته و ایستادم.

ez50.jpg

بلیط الکترونیک در پایانه بیرون شهری بدروم

همان اول جاده ترافیک بود و چند دقیقه معطل شدیم و تقریبا 20 دقیقه طول کشید تا مینی بوس داخل ترمینال شهر توقف کرد و همه پیاده شدند. اینترنت نداشتم و از نقشه نمی شد فهمید کجا هستم. به یک خانم مغازه دار هر طور بود فهماندم که با استفاده از گوگل مپ موقعیتمان را تا اسکله بدروم نشان دهد، مسیری مستقیم و پر از مغازه که مردم در رفت و آمد بودند. مسیر را پیاده روی کردم چون اسکله زیاد دور نبود. به نماد نوشته بدروم رسیدم و از آنجا بندرگاه با کشتی های بزرگ زیبا که بعضی چوبی بودند، دیده می شد.

bod7.jpg

اسکله بدروم

تصورم دقیقا با آنچه که می دیدم یکی بود. از کنار ساحل می رفتم که یک خانواده ایرانی دیدم. کمی در مورد بدروم از آنها پرسیدم. به طور شخصی کشتی سوار شده بودند و نفری 300 لیر پرداخته بودند. از جلوی یک قلعه رد شدیم که بلیطش گران بود، آن ها هم نرفته بودند. معمولاً قلعه ها از بیرون نمای زیباتری دارند. از سمت راستمان با قلعه مسیر هم بسته شده بود و برای ادامه مسیر ساحلی باید از کنارش رد می شدیم و از داخل یک بازار سرپوشیده عبور می کردیم. آن جا خداحافظی کردیم و به من گفتند چقدر شجاعی که تنهایی سفر کردی و بعد هم به بدروم آمده ای. از بازارچه سوغاتی خریدم. نسبت به کوش آداسی گران تر بود.

bod10.jpg

bod13.jpg

بازارچه فروش سوغات بدروم

خانه های سفید با پنجره های آبی چوبی دیده می شد و همین طور کوچه هایی که از بازارچه به سمت رستوران های ساحلی بود و پر از گلدان های گل کاغذی صورتی بود. بعد به یک قسمت با ساحل شنی رسیدم. آب دریا کمی از کوش آداسی گرم تر ولی باز هم سرد بود. صندلی و میزها ی زیادی چیده شده بود و باید از لا به لای آن ها عبور می کردم تا به ساحل برسم.

bod5.jpg

مسیر پیاده روی کنار ساحل

bod3.jpg

نمایی از شهر بدروم

چیزی که در ویترین مغازه ها زیاد به چشم می خورد، سیب زمینی های بزرگ با پوست که برای دکور در چند قسمت گذاشته بودند و جلب توجه می کرد. آن روز بدروم گردی بود. کمی نشستم و پیاده روی کردم تا باز چند کشتی دیگر دیدم و به محل فروش بلیط تفریحات رسیدم.

bod11.jpg

محل فروش بلیط تفریحات

گرچه زیبایی اش در عکس ها به خوبی دیده نمی شد ولی شهر زنده ای بود. در ادامه ساحلی ماسه ای و شلوغ که مردم در حال شنا بودند. نمی دانم چطور در آن آب های سرد شنا می کردند. آن جا نشستم و اطراف را تماشا می کردم.

دیگر نزدیک عصر بود، یا باید یک شب می ماندم و یا برمی گشتم که چون یک نفر بودم، ترجیح دادم به کوش آداسی برگردم و مسیری که رفته بودم را برگشتم. از بندرگاه به ترمینال داخل شهر رفتم و جای سوار شدن مینی بوس را پیدا کردم و از همان کارتی که قبلاً گرفته بودم استفاده کردم و دوباره جاده قبل رسیدن به ترمینال خارج شهر ترافیک بود و 20 دقیقه بعد به جلوی ترمینال رسیدم و برای بازرسی، وسایل باید از دستگاه رد می شد. هزینه استفاده از سرویس بهداشتی داخل ترمینال 2 لیر بود.

برای خرید بلیط اتوبوس به طبقه بالا رفتم و از شرکت پاماکوله یک بلیط برای کوش آداسی خواستم، گفتند که مستقیم به کوش آداسی بلیط نمی فروشند و باید اول به شهر سوکه بروم و بعد با دلموش از ترمینال سوکه به کوش آداسی بروم. بلیط 55 لیر شد و باید مدتی صبر می کردم، چون سر ساعت حرکت می کرد و در جایگاه اتوبوسی نارنجی رنگ آمد با نشان دادن بلیط سوار اتوبوس شدم. صندلی ها مانتیتور داشت و چند فیلم نگاه کردم. برای پذیرایی آب دادند و بعدا بیسکویت با نوشابه یا آبمیوه. از اتوبوس موقع رفت خیلی بهتر بود.

kosh113.jpg

اتوبوس شرکت پاماکوله و چشم اندازی از دریاچه بافا

این بار هم در چند ترمینال بین شهری توقف داشت تا بالاخره به سوکه رسیدیم و پیاده شدم. آن شهر یک مرکز خرید هم داشت که بعضی برای خرید به آن جا می آمدند. البته با ترمینال فاصله داشت. دلموش 6 لیر پول نقد می گرفت و نیم ساعتی تا کوش آداسی راه بود. از نزدیک ترمینال با دلموش خط 5 به هتل برگشتم. تقریباً هزینه سفرم به بدروم 400 هزار تومان شد. آخر شب برای فردا برنامه ریزی کردم.

مشاهده تورهای بدروم

روز سوم

صبح شد و بعد صبحانه راهی روستای تاریخی شیرینجه شدم باید اول با دلموش خط 5 به ترمینال کوش آداسی می رفتم. با 6 لیر سوار دلموش شدم تا به ترمینال شهر سلچوک بروم بعد از آنجا سوار مینی بوس روستای دیدنی شیرینجه شدم. 6 لیر کرایه اش بود. جاده باریک بغل کوه و سربالایی از نظر من ترسناک ولی زیبا بود. گوش هایم گرفت و محکم میله مینی بوس را گرفته بودم. جایی زیر سایه درخت توت نگه داشت و همه مسافران پیاده شدند. درختان توت و انگور زیاد بود. کافه های رنگارنگ و خانه های زیبایی داشت. مغازه های صنایع دستی لباس های قلاب بافی شده و سوغات که قیمت هایشان بالا بود و به خرید چند مگنت یخچال اکتفا کردم. از کوچه های باریک و سرسبز روستا بالا رفتم و مغازه ها را تماشا کردم.

sh9.jpg

چشم اندازی از روستا

sh6.jpg

بازارچه روستای شیرینجه

sh8.jpg

صنایع دستی و لباس های قلاب بافی

sh1.jpg

sh2.jpg

دلموش مسیر شیرینجه

در آخر کمی استراحت کردم و به همان جایی که پیاده شدم و سوار دلموش شدم و به سلجوق برگشتم. نگاهی هم به شهر سلجوق انداختم. یک قسمت شهر قلعه ای قدیمی بود که آثاری از بناهای قدیمی داشت و یک خانه لک لک هم بالای یکی از ستون ها بود، نگاه کردم و تا نزدیک قلعه بالا رفتم و بعد سوار دلموش به سمت شهر تاریخی افسوس رفتم. کرایه 9 لیر بود ولی فقط تا نزدیک ورودی می برد. گوشی ام شارژ نداشت. چند عکس گرفتم.

af2.jpg

af1.jpg

تابلوی نزدیک ورودی افسوس

بلیط قیمت های مختلفی داشت. دیدن کامل شهر تاریخی افسوس زمان زیادی می برد. یاد تخت جمشید در ایران افتادم. یک سوغاتی کوچک خریدم و با دلموش به سمت سلچوک رفتم و دوباره به ترمینال کوش آداسی برگشتم و قبل از رسیدن به ترمینال در مرکز شهر پیاده شدم. به سمت ساحل رفتم و یک کاپوچینو از استارباکس گرفتم و روی نیمکت رو به دریا نشستم.

19KUSH.jpg

اسکله کوش آداسی

یک دسته کبوتر روی زمین نشسته بودند و چون نزدیک عصر بود تازه مردم بیرون آمده بودند. یک کاروانسرای قدیمی دیدم که در حال بازسازی و تغییر دکوراسیون به طرز زیبایی برای تبدیل به سوییت بود.

ez7.jpg

ez8.jpg

بازدید از کاروانسرا رایگان بود

به سمت قلعه کبوتر رفتم تا کشتی سوار شوم 20 لیر برای یک ساعت بود که از ساعت 9:30 صبح تا 16:30 عصر بود که دیگر زمان فعالیتشان به پایان رسیده بود. به ایستگاه دلموش رفتم و به هتل بازگشتم. شام خوردم و غروب به کنار ساحل نزدیک رفتم.

22KUSH.jpg

مرکز شهر کوش آداسی

شب واتس آپ و اینستاگرام راه های ارتباطی من با دانشجوی ترک خواهرم قطع شد. قرار بود فردا به دنبالم بیایند تا با هم به ازمیر برویم. چاره ای نبود خوابیدم.

روز سوم

صبح بیدار شدم اینترنت وصل شده بود گویا آن زمان در ایران هم آن طور شده بود. پیامی برایم آمده بود که ساعت 10:30 صبح به دنبالم می آیند. (گفته بود اتاقت را تحویل بده و به ازمیر بیا. تشکر کردم. ابتدا قصد نداشتم که در ازمیر بمانم ولی بعد به اصرار او دو شب ماندم). برای تردد بین شهرهای ترکیه باید تست می دادیم. آن زمان من یک دز واکسن سینوفارم زده بودم. ولی دوستم (از دانشجوی خواهرم از این به بعد با عنوان دوست یاد می کنم) نگران بود و برای همین از ازمیر تا کوش آداسی را می آمد. از من خواست لوکیشن بفرستم تا راحت پیدا کنند. با واتس اپ موقعیتم را فرستادم. کمی بعد یک ماشین شاسی بلند مشکی ایستاد و دختری با حجاب و خوش پوش که قبلاً فقط عکسش را دیده بودم، پیاده شد.

به فارسی سلام علیک کردیم و راه افتادیم. او در مورد اینکه بعد از رفتن از ایران تلاش کرده چند دوست فارسی زبان پیدا کند و گاهی صحبت کند تا زبان فارسی اش تقویت شود، صحبت کرد. در مسیر درختان زیتون زیاد دیدیم. برادرش ما را در مرکز شهر پیاده کرد و به سرکار رفت. به خیابانی رسیدیم که فروشگاه های زیاد لباس عروس داشت. دوستم گفت که برخی از اروپا هم برای خرید لباس عروس به آن جا می آیند. به اسکله کناک رفتیم و دریا را تماشا کردیم. با توجه به علاقه من چند جا را برای دیدن برنامه ریزی کردیم. به میدان ساعت رفتیم. جنبه تاریخی داشت و یک مسجد کوچک هم نزدیکش بود.

 

ez3.jpg

میدان ساعت ازمیر

بعد به بازار سنتی رفتیم و از یک آبمیوه فروشی آب طالبی و آب انار گرفتیم. با اینکه تازه بود اما اصلا خوشمزه نبود. 

ez2.jpg

مغازه آبمیوه فروشی

به چند فروشگاه که سنگ های تزیینی و قیمتی داشتند سر زدیم و از خواص سنگ ها برایم گفت

ez1.jpg

سنگ های زیبا در بازار سنتی ازمیر

و بعد سوغات ترکیه مثل شکلات و لوکوم و نخودهای تفت داده شده بدون نمک که ظاهر و بوی خوبی داشتند، خریدیم.

ez14.jpg

ez15.jpg

مغازه سوغات فروشی در بازار ازمیر

بازار بزرگ بود و بعد به بازار سرپوشیده عتیقه فروشی رسیدیم. بوی قهوه از بیرون بازار می آمد و دوستم مرا به قهوه فروشی حسین برد که قهوه ترک برای خودمان بخریم. در میدان کناک عکس گرفتیم. عده ای با موزیک حرکات موزون انجام می دادند و شادی می کردند. کمی تماشا کردیم. به دوستم گفتم آسانسور قدیمی را ببینیم گفت راستش من سال ها در ازمیر زندگی کرده ام ولی درباره آن نشنیده ام؛ ولی اگر دوست داری می پرسم تا آن جا را با هم ببینیم.

باید سوار تراموا می شدیم. ازمیر کارت مادرش را برای من آورده بود تا استفاده کنم و کارت نخرم. از روی نقشه لوکیشن را نشان دادم و پیاده شدیم و آنجا را پیدا کردیم. پله های زیادی از یک طرف دیده می شد. این آسانسور برای راحت تر کردن مسیر سربالایی بود و دوستم گفت جای خاصی نیست ولی خوب دیدیم. منظره بالا و چشم انداز دریا زیبا بود. کمی اطراف را دیدیم و عکس گرفتیم. پایین آمدیم. دیدن آن جا هزینه ای نداشت.

ez23.jpg

ez22.jpg

آسانسور دیدنی ازمیر

با تراموا به میدان کناک برگشتیم تا سوار مترو شویم و به مرکز خرید فروم برنوا برویم که ایکیای بزرگی داشت. احساس می کردم هر چیزی که نیاز داشته باشم آن جا هست. قبل از ورود حس کد را نگاه می کردند.

ez19.jpg
ایکیا

به طبقه بالا رفتیم و بازگشتش از طبقه پایین که صندوق داشت خرید کردیم و بیرون آمدیم. مرکز خرید که در محیط باز بود و فضای زیبایی داشت.

ez18.jpg

مرکز خرید فروم برنوا

بعد با اتوبوس به یک مرکز خرید دیگر رفتیم. من یورو داشتم با گرفتن شماره موبایل دوست ترکم قبول کردند و من خرید پوشاکم را برای خانواده انجام دادم.

ez30.jpg

مرکز خرید پوینت برنوا

دیگر شب شده بود و با اتوبوس به خانه دوستم رسیدیم. گفتم من با غذاهایم نوشابه می خورم، از سوپرمارکت برایم خرید و به خانه رفتیم. مادرش در را باز کرد سلام کردیم و دوستم حرف های من را ترجمه می کرد. ساختمان شخصی نوسازی داشتند. اول راهرو بود و بعد آشپزخانه و سمت دیگر هال و اتاق ها بودند. اتاق مهمان هم داشتند. همه چیز در اتاق بود و مثل خانه خودمان احساس خوبی داشتم. بعد گفت غذا چه دوست دارم.

کتلت که من بعضی مواد را از دستورش حذف کردم با رشته پلو برایم درست کرد و میوه و ترشی و سالاد هم آورد. خودشان یک نوشیدنی که بهتر از نوشابه بود می خوردند. آن موقع شب با حوصله گفت کیک دوست داری گفتم بله و کیک هویج و گردو درست کردیم. گردوهای سفید و خوبی داشتند. قیمتش هم با ایران یکی بود. کیک تا وقتی شام خوردیم درست شد.

روز چهارم

صبح روز بعد بیدار شدم و برایم قهوه ترک درست کرد و با شکلات های که دیروز با هم از بازار خریدیم و صبحانه مفصلی که آماده کرده بود، خوردیم.

ez27.jpg

قهوه و شکلات ترک

گفتم من صبحانه ساده می خورم، زحمت کشیدید. گفت بیا با هم به درمانگاه برویم شاید برایت واکسن زدند. وقتی رفتیم دکتر گفت که فقط با کارت شهروندی واکسن می زنیم( آن زمان فقط به شهروندان خودشان واکسن می زدند). بعد به یک بیمارستان نزدیک منزلشان رفتیم آن ها هم همین را گفتند و برای تست پی سی ار هم برای خارج کشور جاهای کمی انجام می شد و بیمارستان تست نمی گرفت. همین طور که داخل راهروی بیمارستان منتظر دوستم بودم که با دکتر حرف می زد یک اتاق بود که داخلش یک اتاقک شیشه برای معاینه افرادی که کرونا گرفته بودند. برایم جالب بود. بعد قرار شد به جای مسیر زمینی چند بار کشتی سوار شویم. تا تنوعی باشد. اول با اتوبوس و بعد با مترو به اسکله کناک رفتیم. قیمت بلیط کشتی مثل مترو و اتوبوس بود؛ یعنی هزینه خیلی زیادی نداشت. 20 دقیقه روی آب بودیم برای مرغان دریایی نان ریختیم و دریا را تماشا کردیم تا به اسکله کارشیاکا رسیدیم.

ez41.jpg

ez40.jpg

مسیر رفت به اسکله کارشیکا

اول می خواستیم تا اسکله بعدی پیاده و قدم زنان برویم ولی دوستم گفت راه زیاد است و تا اسکله بستانلی با تراموا برویم. یک بازار هم در نزدیکی آنجا بود. کارت زدیم و از قسمت فضای باز اسکله برای سوار شدن به لندگراف رفتیم قسمت پایین پر از ماشین بود و ما از پله ها بالا رفتیم تا روی صندلی بنشینیم.

ez33.jpg

ez36.jpg

اسکله آخر که به سمت ایستگاه تله کابین نزدیک بود.

پیاده که شدیم یک پایانه نزدیک اسکله بود. با یک اتوبوس می خواستیم به نزدیک ایستگاه تله کابین ازمیر برویم. با خط 505 راهی شدیم. مسیر طولانی نبود ولی این اتوبوس مسیرش زمان زیادی برد تا برسد. من از این سمت ازمیر خوشم آمد. دلبازتر بود. لباس فروشی و گل فروشی های زیاد و خانه های زیبا داشت. یک ایستگاه قبل از پایانه این اتوبوس پیاده شدیم و ورودی یک وانت ایستاده بود و داشتند گل می کاشتند خیلی خلوت بود. پول نقد قبول نمی کردند و ازمیر کارت را هر کدام 20 لیر شارژ کردم.

ez44.jpg

به دوستم گفتم بگذار من حساب کنم. شما به خاطر من از محل کارت مرخصی گرفتی و با من آمدی. از ساعت12 ظهر به بعد تله کابین شروع به کار می کرد. دو نفری در یک کابین نشستیم و راه افتاد به بالا رسیدیم.

ez46.jpg

ایستگاه بالای تله کابین

سرسبز و زیبا بود از دور دریاچه یک سد دیده می شد. دوستم گفت قبلا آب بیشتری داشت.

ez47.jpg

منظره سد از مسیر تله کابین

کیکی که دیشب پخته بود را خوردیم و کمی نشستیم. اذان گفتند و استفاده از سرویس بهداشتی یک و نیم لیر بود. نمازخانه نبود و روی زمین زیر انداز انداختیم و نماز خواندیم. بعد پایین آمدیم.

ez48.jpg

چشم انداز دریا از تله کابین

در ایستگاه اتوبوس من سوار شدم و کارت زدم ولی کارت دوستم شارژ نداشت و مجبور شدیم هر دو پیاده شویم مثل ایران راننده قبول نمی کرد پول بدهیم یا کسی کارت بزند. پس پیاده شدیم و دوستم از برادرش خواست تا اینترنتی برایش کارت را شارژ کند. انجام شد ولی چند دقیقه ای زمان می برد. با اتوبوس نزدیک مرکز خرید آگورا مال پیاده شدیم. یک پایانه اتوبوس بود. پرسیدیم برای آلاچاتی و چشمه که دوستم گفت اول بیا به اورلا برویم. شهر قشنگی قبل از آلاچاتیست. زیاد هم نزدیک نبود کمتر از 10 لیر کرایه هر نفرمان شد. از یک مغازه سومیت و یک نوع شیرینی مخصوص خریدیم. به سمت اسکله رفتیم.

or2.jpg

اسکله شهر اورلا

پر از قایق و رستوران بود به کنار دریا که حالت صخره ای بود رفتیم دوستم یک شعر به زبان فارسی خوند و من از او فیلم گرفتم. نشستیم و کمی قدم زدیم بعد کنار جاده آمدیم تا با دلموش به سمت چشمه برویم. برای همین اول باید به ترمینال شهر اورلا می رفتتیم. اتوبوس ها دقیقاً سر ساعت حرکت می کرند و آخر مسیر اتوبوس چشمه بود. دوستم از طریق اینترنت ساعت و مسیر اتوبوس را چک می کرد. اورلا شهر سرسبز و زیبایی بود. چشمه با روستای آلاچاتی 20 دقیقه فاصله داشت. که ما نماندیم و به آلاچاتی رفتیم. کنار خیابانی پیاده شدیم. آن طرف خیابان نمادهایی از آسیاب بادی بود که در غروب آن اطراف کمی شلوغ شد.

al5.jpg

آلاچاتی

چون کوچه های باریک پر از کافه و رستوران بود .گل های کاغذی و در و پنجره های رنگی دیدیم. قیمت سوغاتی گران تر از کوش آداسی بود.

al9.jpg

al1.jpg

al8.jpg

کوچه های زیبای آلاچاتی

هوا تاریک شد و به ایستگاه اتوبوس آمدیم و با آخرین اتوبوس چشمه به آلاچاتی به ترمینال اتوبوس در اورلا برگشتیم. سوار دلموش شدیم و به ترمینال نزدیک مرکز خرید در ازمیر برگشتیم. با دو اتوبوس دیگر به خانه دوستم برگشتیم دیروقت شده بود. ولی برایمان شام عدس پلو و میوه نگه داشته بودند. آن شب را هم در ازمیر ماندم.

روز پنجم

صبح زود با دوستم با اتوبوس به ترمینال یا اتوگار ازمیر رفتیم. دوستم گفت اتوبوس به مسیر چشمه از اتوگار هم بود ولی هزینه اش زیاد و نفری 100 لیر می شد. دوستم دلموش هایی را که به سمت کوش آداسی می رفتند، پیدا کرد و بلیط خریدم 40 لیر شد. شماره صندلی را پیدا کردم و نشستم. با دوستم خداحافظی کردم. وقتی همه مسافران سوار شدند به هر نفر یک لیوان کوچک آب دادند. 

al7.jpg

به کوش آداسی رسیدم و به خیابان اصلی شهر که چند مارک پوشاک ترکیه و شلوغ تر از بقیه جاهاست رفتم. در ازمیر که نشد تست یا واکسن بزنم پس امروز ظهر قرار شد از طرف تور یک نفر به هتل بیاید و تست کرونا بگیرد. گفت جوابش تا فردا می آید. 300 لیر دادم می دانستم زیاد است، قیمت هر لیر در آن زمان نزدیک 3000 تومان شده بود. مثلا یک ماه پیش خانوادگی در استانبول هر نفر 150 لیر برای تست کرونا داده بودیم. ولی خب در کوش آداسی جایی را بلد نبودم. امروز سمت دیگری از هتل را می خواستم پیاده روی کنم. از کنار یک پارک ساحلی که بسته بود رد شدم و ادامه مسیر دادم. دریا خیلی آرام بود.

al14.jpg

al21.jpg

مناظر اطراف هتل

از یک قسمت پایین رفتم بعد فهمیدم ساحل برای یک هتل 5 ستاره است. چتر و تخت داشت و توضیحاتی روی یک نقشه بود. کمی داخل آب قدم زدم و بعد برای صرف صبحانه به هتل برگشتم.

al23.jpg

ساحل نزدیک یک هتل در کوش آداسی

با دلموش خط 5 از جلوی هتل به مرکز شهر رفتم تا خرید کنم. کنار ساحل نیمکت بود وقتی می نشستم دیگر بلند شدن و ترک کردنش سخت بود. نزدیک غروب بود گفتم کونفه را امتحان کنم. یک رستوران دو طبقه دیدم قیمت 15 لیر زده بود گفتم بیرون بر می خواهم و بسته بندی کرد. کنار ساحل خوردم فقط طعم شکرش غالب بود و با کونفه های دیگری که خورده بودم فرق داشت. شب هم زیبایی خودش را داشت، بچه ها کنار ساحل با سر و صدا بازی می کردند. پیاده تا ایستگاه دلموش رفتم تا شام را در هتل بخورم.

روز ششم

صبح زود بیدار شدم و پیاده روی کردم. اطراف هتل درختان انار و زیتون زیاد بود. به اتاقم برگشتم و وسایلم را مرتب کردم. صبحانه خوردم و به جزیره ای که نزدیک قلعه کبوتر بود فکر کردم و تا نزدیکی اش رفتم. دیروز دوستم برایم ساندویچ درست کرده بود وقتی رسیدم در یخچال گذاشتم و امروز برای ناهار با خودم آوردم و در این جزیره خوردم. چند ماشین اطراف نگه داشته بود ولی داخل جزیره کوچک اجازه نمی دادند کسی برود. بعضی مشغول ماهیگیری و آبتنی بودند. زیر سایه درختان و ساحل کوچک شنی نشستم ناهارم را خوردم و از آن جا برگشتم و پیاده به سمت هتل برمی گشتم.

al37.jpg

al39.jpg

Yilanci Burnu پارکی زیبا

یک پارک برای بازی بچه ها بود. قرار بود ساعت 15:30 لیدر دنبالم بیاید و یک گشت خرید رایگان هم در ازمیر داشتند و بعد به فرودگاه برویم. من که خریدهایم را انجام داده بودم ولی این مرکز خرید را نرفته بودم. اتوبوس آمد و لیدر چمدانم را گرفت و سوار اتوبوس شدم. چند خانواده دیگر هم بودند. گفت من شما را ندیدم. گفتم بله من خودم به همه جا رفتم. فقط من تنها آمده بودم. در مسیر خانواده ها خیلی با هم شوخی می کردند و می خندیدند. به مرکز خرید رسیدیم همان جایی که من و دوستم از پایانه نزدیکش به اورلا رفتیم. مرکز خرید را گشتم. ما از پارکینگ وارد شده بودیم و قرار ساعت 22:00 همان جا بود. برای شام به طبقه آخر مرکز خرید رفتم؛ چون تا به تهران برسیم زمان زیادی مانده بود.

al36.jpg

al35.jpg

برگرکینگ در مرکز خرید

یک خانواده کمی خوراکی خریدند و پدرشان گفت عده ما زیاد است و هزینه زیادی باید برای غذا بدهم وقتی تهران برسیم یک چیزی می خوریم.

al47.jpg

مرکز خرید آگورا

همه آمدند و از داخل ازمیر هم مسافر سوار کردند. نورپردازی زیبایی روی بعضی برج ها دیده می شد. من نگران بودم. جزو آخرین نفرات برای گرفتن کارت پرواز بودیم. پذیرایی پرواز ایران ایر میان وعده بود. جای من کنار در اضطراری بود نمی شد با صندلی ثابت نشد تا استراحت کنم. ولی پرواز خوبی بود. چمدان را گرفتم و وقتی به ایران رسیدیم هوا روشن شده بود. از خروجی طبقه همکف فرودگاه بیرون رفتم شلوغ بود و هزینه تاکسی فرودگاه زیاد بود و باید نوبت می گرفتیم. به طبقه بالا رفتم و یک اسنپ گرفتم و به نزدیک ترمینال 1 و2فرودگاه مهرآباد رفتم ولی پروازی باز نبود. از ترمینال 4 یک پرواز برای ظهر داشت. بلیت آن را به قیمت 700.000 تومان خریدم. چون خسته بودم و اصلاً حوصله قطار سوار شدن را نداشتم. بالاخره به مشهد رسیدم سفر خوبی بود.

نویسنده: محبوبه

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر