روز دوم: بازدید کاخ پادشاه ، بازدید از مجموعه آسیاتک
امروز می خواستیم مجموعه کاخ پادشاه و معبد بودای خوابیده را بازدید کنیم. بعد از صرف صبحانه نسبتاً خوب و کامل در هتل با BTS به ایستگاه Sapan Taksin رفتیم.
شکل(11): میز صبحانه کامل و قابل قبول هتل آسیا
در حال پایین آمدن از روی پل عابر 10 متر جلوتر اسکله Sathorn Pier را دیدیم و با 80 بات دو تا بلیط express Tourist Boat ( قایق با پرچم های آبی) خریدیم و بعد از 10 دقیقه انتظار قایق رسید و سوار شدیم. سوار بر قایق تندرو روی رودخانه خروشان چائوپرایا ، مناظر و برجها و معابد زیبای دو طرف رودخانه همراه با پخش آهنگ ملایم تایلندی تجربه دلپذیر و بیا ماندی برایمان بود.
یک تجربه: اجازه می خوام یک تجربه شیرین را در مورد قایق رودخانه چائو خدمتتون عرض کنم. برای تردد در رودخانه این قایق ها گزینه باصرفه ، سریع و جذاب است. چنانچه مانند ما تحمل سوار شدن بر تاکسی و انتظار در ترافیک های سنگین را ندارید این قایق ها گزینه مناسبی برای سفر می باشد. ایستگاه مرکزی آنها Sathorn Pier کنار ایستگاه ترن هوایی Sapan Taksin قرار دارد. این قایقها در روزهای غیر تعطیل از 6 صبح تا 20 شب و روزهای تعطیل(شنبه و یکشنبه) تا ساعت 19 فعالند و کرایه آنها بسته به ایستگاه بین 10 تا 40بات می باشد. برای مدیریت بهتر حمل نقل بروی هر قایق پرچمی با رنگهای آبی ، سبز، زرد ، نارنجی و بدون پرچم نصب شده است. شما بعنوان توریست اجازه سوار شدن به هر قایقی را دارید و تفاوت رنگ پرچمها برای مشخص شدن ایستگاههای توقف آن قایق ها می باشد. قایقهای با پرچم آبی مخصوص توریستهاست و در نقاط گردشگری و سیاحتی شهر توقف می کند اما قایق های با پرچم زرد و سبز که برای تردد کارمندان و کسبه محلی در زمان اوج ترافیک اختصاص دارد در نقاط دولتی و تجاری شهر توقف دارد. برای اطلاعات بیشتر می توانید به سایت www.chaophrayaexpressboat.com مراجعه کنید.
شکل (12): نمونه قایق تاکسی های در حال تردد در رودخانه چائوپرایا (منبع اینترنت)
شکل(13): انواع بلیط های مورد استفاده همراه قیمت آنها برای استفاده از قایق تاکسی ها
شکل(14): نقشه ایستگاههای توقف قایق تاکسی ها بسته به رنگ پرچم آنها
در ایستگاه Tha Tien پیاده شدیم و بعد از یک پیادروی کوتاه کم کم دیوارهای عمارت باشکوه GRAND PALACE از دور نمایان شد. ظاهراً مراسم بزرگداشت شاه متوفی بود و مسیر و کاخ بسیار بسیار شلوغ بود.
شکل(15): ورودی شلوغ و پر ازدحام کاخ پادشاه
در طول مسیر مغازه های زیادی برای فروش صنایع دستی به چشم می خورد. من از یکی از مغازه ها که خیلی شلوغ شده بود تعدادی شیشه محتوی نوعی روغن گیاهی که به زبان تایلندی روش چیزهایی نوشته بود اما بنا به گفته فروشنده برای تسکین درد مفاصل بود برای پدرم خریدم که چون کیف همراه نداشتیم مجبور شدم تا پایان روز آنها را در پلاستیک با خودم این ور آن ور حمل کنم و کلی اسباب زحمت شده بود. به ورودی کاخ که رسیدیم جمعیت بسیاری در دسته جات مختلف برای ورود به کاخ منتظر بودند. بعد از کلی معطلی وارد کاخ شدیم. اعتراف می کنم که از هیبت معماری باشکوه و پیچیده کاخ حیرت زده شدم. اوج خلاقیت و هنر تایلندی ها از در و دیوار مجموعه نمایان بود.
شکل(16): گوشه ای از معماری زیبای تایلندی ها
آنجا شعر زیبای شیخ عجل سعدی شیرازی که گفته : بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند در ذهنم خطور کرد. به راستی در سرشت هر آدمی زیبایی و هنر دوستی وجود دارد و تنها هنر است که همه مرزهای مادی را فارق از نژاد و کیش و مذهب در می نوردد و روح آدمی را جلا می دهد. معبد تاریخی Wat phra kaew که بودای زمردین مقدس ترین مجسمه بودای کشور تایلند در آن قرار داشت بازدید کردیم. در دو طرف ورودی معبد دو مجسمه نگهبان ایستاداند.
شکل(17): مجسمه نگهبان درب ورودی معبد Wat phra kaew
داخل معبد مجسمه بودا از یشم سبز با لباسی از جنس طلا تزئین شده است. این مجسمه بودای 45 سانتی در قرن 14 در هند ساخته شده و طی ماجراهایی به تایلند منتقل شده است. بودائیان احترام خاصی برای این بودا قائل بودند و در بدو ورود می بایست کفشهایمان را در می آوردیم و در سکوت وارد معبد می شدیم و به طبع امکان عکاسی هم داخل معبد وجود نداشت.
شکل(18) : مجسمه بودای بسیار مقدس داخل معبد که امکان عکس برداری نداشت(منبع اینترنت)
همچنین معبد Phra Siratana Chedi که گنبد طلایی و زیبایی داشت بازدید کردیم.
شکل(19): معبد Phra Siratana Chedi با گنبد طلایی و زیبا
بعد از یک بازدید 2 ساعته از کاخ خارج شدیم و به سمت معبد بودای خوابیده که طبق نقشه کنار کاخ قرار داشت حرکت کردیم. بعد از طی مسافرتی کوتاه به معبد رسیدیم و از اینکه مثل کاخ پادشاه شلوغ نبود کلی ذوق کردیم و کلی عکاسی کردیم. در این معبد صدها مجسمه بودای کوچک و بزرگ به چشم می خورد. محوطه بیرون معبد معماری زیبا و رویایی داشت.
شکل(20): محوطه زیبای معبد بودای خوابیده
داخل معبد بودای خوابیده که شدیم هیبت یک بودای لمیده را دیدیم آنقدر بزرگ بود که تمام آن در کادر دوربین جا نمی شد.
شکل(21): بودای خوابیده (منبع اینترنت)
این بودا 46متری با 15 متر ارتفاع از طلا پوشیده شده و روی تختی لمیده بود. در کنار دیوار معبد کاسه هایی بود که مردم نذورات خود را داخل آن می انداختند.
شکل(22): مردم نذورات خود را داخل این کاسه ها می انداختند
ساعت 3 بعد از ظهر بود. همسرم از بازدیدهای طولانی خسته و گرسنه بود. از معبد خارج شدیم و من از سایت Tripadvisor در آن حوالی رستوران تایلندی بنام ESS eat sight story را پیدا کردم که هم از غذاهاش تعریف کرده بودند و هم از ویوی پوینت زیبایی محسوب می شد. به سمت رستوران حرکت کردیم. از یکی از کوچه ها به سمت ساحل رودخانه چائو رفتیم تا بلاخره رستوران را دیدیم. چه خوش اقبال بودیم که این رستوران را انتخاب کرده بودیم.
شکل(23): نقشه موقعیت رستوران ESS eat sight story مناسب از نظر قیمت با ویوپوینت خاطره انگیز
رفتیم یه میز در محوطه بیرون کنار رودخانه چائو پرایا نشستیم و روبروی ما معبد باشکوه Wat Arun قرار داشت. محیط و فضای بسیار جذابی بود. از منو ابتدا دو تا بستنی سفارش دادیم. برای نهار هم منو را ورق زدیم. تخصص رستوران غذاهای تایلندی بود. با دیدن پیتزای ایتالیایی چشم مون برقی زد و برای شانه خالی کردن از امتحان غذای تایلندی همان را سفارش دادیم. هر چند پیتزای به اصلاح ایتالیایی خیلی جالب نبود و در حقیقت روی نان پیتزا را با گوجه فرنگی و سوسیس تزئین کرده و مقداری هم پنیر پیتزا روی آن ریخته بودند ولی خوب انتظار بیشتر از این رو نداشتیم. مثل اینکه آدم بره جگرکی درخواست خورشت فسنجان بدهد.
شکل(24): پیتزایی که سفارش دادیم
اما لحظات زیبا و بیادماندی در آن رستوران در کنار رودخانه با چشم اندازی زیبا کنار رودخانه و روبروی معبد باشکوه وات آرون که همیشه عکس های آنرا در کارت پستال ها و اینترنت می دیدم ، در خاطرمان نقش بست. گارسون تایلندی رستوران تا فهمید ایرانی هستیم زد تو خط سیاست و در مورد عملکرد مثبت رئیس جمهور اوباما و سیاست های خصمانه دونالد ترامپ علیه ایران بیاناتی ایراد کرد. برام جالب بود نظرات و دیدگاههای تایلندیها در مورد میهن و مردمم را بشنوم و بفهمم آنها در مورد ایران چی شنیده اند. هزینه نهار ما کلاً 500 بات شد.
شکل(25): تصویری از معبد وات آرون در آنطرف رودخانه خروشان چائوپرایا
بعد صرف نهار نوبت بازدید معبد Wat Arun که روبروی ما در سمت دیگر رودخانه قرار داشت بود. به اسکله Tha Tien در فاصله 20 متری رستوران بود، رفتیم و در آنجا یک قایق با 10بات ما را به سمت دیگر رودخانه منتقل کرد. هر چند به علت تعمیرات به طبقات بالای معبد ارون نمی شد تردد کرد اما مناظر و معابد اطراف خیلی دیدنی بود. بعد از کلی دید بازدید بلاخره از زیبایی های معبد وات آرون دل کندیم و به سمت محوطه بیرون عمارت حرکت کردیم.
شکل(26): گوشه ای از طبیعت اطراف و معماری زیبای معبد وات آرون
در محوطه یک سری غرفه وجود داشت که محلی ها در حال فروش میوه و صنایع دستی و مجسمه بودا بودند. قیمت مجسمه ها خیلی گران بود اما لازم بود چیزی به رسم یادگار با خودمان ببریم. یک مجسمه بودای برنجی به اندازه یک بند انگشت آن هم با چانه زنی به قیمت 350بات خریدیم. همچنین از یک نارگیل فروش دوتا نارگیل آبدار به قیمت 60 بات خریدیم. در هوای گرم آنجا آب نارگیل خنک واقعا می چسبید. من که از تلف شدن زمان روز اول سفرمون هنوز عذاب وجدان داشتم به همسرم پیشنهاد دادم که بجای برگشتن به هتل از همین جا یک راست به آسیاتک برویم. چون اگر به هتل برمی گشتیم باید همان راه را دوباره برمی گشتیم. از اسکله معبد وات ارون برای آسیاتک ایستگاه داشت و نیازی نبود به سمت دیگر رودخانه برویم. دو تا بلیط قایق نفری 40 بات گرفتیم و دوباره سوار بر قایق روی رودخانه به سمت آسیاتک حرکت کردیم.
شکل(27): قایق سواری روی رودخانه بسمت مرکز آسیاتک
در کمتر از نیم ساعت به آسیاتک رسیدیم. آسیاتک شهربازی با یک چرخ فلک بزرگ بنام Mekhong دارد که از دور نمایان است و در شب که چراغهای آن را روشن می کنند که بسیار تماشایی است.
شکل(28): چرخ فلک بزرگ مرکز آسیاتک از دور نمایان شد
همچنین در آنجا کلی فروشگاه ، رستوران به سبک غربی همراه با اجرای موزیک زنده برای گذراندن یک شب رمانتیک برپا بود و یک بازار شبانه شیک با قیمت مناسب برپا بود. خلاصه یک محیط دوست داشتنی و شیک برای گشت شبانه بود. به آسیاتک که رسیدیم یک راست به بازار شبانه رفتیم و همسرم آنجا مقداری لباس و سوغاتی خرید.
شکل(29): مرکز خرید و رستورانهای متعدد این مرکز(منبع اینترنت)
در بخشی از مجموعه بروی یک حصار فلزی انبوهی قفل های جور وا جور نظرم را بخودش جلب کرد و روی قفل ها اسامی عشاق و زوجها حک شده بود. قیمت هر قفل 150 بات بود و برای این بود که سالها بعد اگر مجددا گذرتان به آنجا اوفتاد دوباره قفل خودتون را انجا پیدا کنید و عشق و محبتتون رو تجدید کنید. شبیه این کار را قبلا در تلویزیون بروی پلی در لندن دیده بودم.
شکل(30): قفل هایی که مردم برای یادگاری و تجدید مهر و محبت روی پل می زدند
بعد از گشت و گذار تمام قسمتهای مجموعه نوبت چرخ فلک سواری بود که در شب خیلی توصیه شده بود. به شهربازی رفتیم و دوتا بلیط چرخ فلک نفری 300 بات خریدیم. اتفاق جالبی آنجا برایمان پیش آمد. بعد از خرید بلیط توی صف منتظر سوار شدن چرخ فلک بودیم. من نگاهی به کیف پولم کردم و متوجه شدم با پول خوردهای تو جیبهامون 50 تا 60 بات بیشتر نداریم. بدجوری استرس گرفتیم . اون موقع شب دهها کیلومتر از هتل فاصله داریم و کل روز هم بیرون بودیم و نای راه رفتن نداریم. راستش برای اولین و آخرین بار از این بی احتیاطی خودم کمی نگران شدم. دوباره برگشتم گیشه فروش بلیط و قیافه نگران بخودم گرفتم و جریان رو برای متصدی توضیح دادم اما خانم متصدی وضعیت ما رو اصلا درک نمی کرد و با لبخند ملیح تابلو بالای سرش رو به من نشان داد که نوشته بود غیر قابل برگشت(non-refundable).
دوباره با زبان دیگری براش مشکل رو توضیح دادم باز هم دوباره همان جواب را شنیدم. چاره نداشتیم باید فعلا سوار چرخ فلک می شدیم تا حداقل پولمون سوخت نشود. داخل چرخ فلک شهر بانکوک در شب جلوه خیره کننده ای داشت اما حیف که ذهن من مشغول بود و در آن لحظه به چیزی جز راه برگشت به هتل فکر نمی کردم. از بالای چرخ فلک معبد وات آرون در نورپردازی خیره کننده از دور بخوبی دیده می شد مثل آنچه تا بحال در پوسترها و کارت پوستال ها دیده بودم. ما باید تا اونجا خودمون رو می رسوندیم که تازه برسیم به ایستگاه BTS و بعد از اون کلی راه تا هتل بود. داخل چرخ فلک یک لحظه به فکرم رسید موقعی که از قایق پیاده می شدیم تابلوی اعلان زمانبندی حرکت قایق ها را با گوشیم عکس گرفته ام. برای حساب کتاب هزینه قایق گوشیم رو در آوردم و رو عکس در قسمت هزینه بلیط زوم کردم که چشمم به کلمه مجانی (Free) افتاد و زمان حرکت قایق هم ساعت 23:30 شب بود.
تو تمام عمرم تابحال اینقدر از دیدن کلمه Free خوشحال نشده بودم چون می تونستیم با قایق تا ایستگاه sapan taksin مجانی بریم و از آنجا نهایتش این بود که پیاده به هتل می رفتیم. به اسکله رفتیم و سوار قایق شدیم و خودمان را به ایستگاه ترن هوایی sapan taksin رساندیم. از این ایستگاه حداقل قیمت بلیط برای نزدیکترین ایستگاه ها نفری 27 بات بود. اصلا باور کردنی نبود و به معجره شبیه بود چون وقتی پولامون رو دوباره شمردم دقیقاً 54 بات بود یعنی دقیقا به اندازه خرید 2 تا بلیط نه بیشتر و نه کمتر. خلاصه دو تا بلیط برای ایستگاه Ratchadamri گرفتیم. این ایستگاه با هتل ما دو ایستگاه فاصله داشت. باز هم خدا رو شکر کردیم که می توانستیم خودمان را تا نزدیکی های هتل برسانیم. در مسیر حرکت چون از صبح که از هتل خارج شده بودیم تا آن موقع شب یک لحظه هم استراحت نکرده بودیم و بسیار خسته و کوفته شده بودیم.
خستگی و قیافه مضطرب همسرم این وسوسه را در دلم انداخت که بجای ایستگاه راچادامری در ایستگاه بعدی پیاده بشیم که به هتل نزدیکتر باشیم و در آنجا یه جوری از گیت خروجی رد بشیم و در ایستگاه با مسئول باجه یه جوری کنار بیاییم چون 10 تا 20 بات پولی نبود که بخوان گیر اساسی بدهند. تو همین فکرا بودم که قطار به ایستگاه راچادامری رسید. ما از فرط خستگی از جایمان تکان نخوردیم و پیاده نشدیم. در ایستگاه بعدی که سیام سنتر بود ، پیاده شدیم. رفتیم که از گیت رد بشیم. همانطور که حدس می زدم تا کارت رو وارد گیت خروج کردم چراغ قرمز روشن شد و کارت ما رو برگشت داد. رفتیم گیت بعدی که طرف دیگر ایستگاه سیام بود رو هم امتحان کردیم همینطور بود. چاره ای نبود نمی شد که آنجا بمانیم. مسئول انتظامات گیت جوانی بود با قیافه جدی که لباس فرم شبیه سربازی تنش بود و کنار گیت ایستاده بود. بسمتش رفتم و گفتم نمی تونیم از گیت رد بشیم. با اشاره دست دفتر مسئول ایستگاه را به ما نشان داد. رفتیم و برای مسئول ایستگاه ماجرا را تعریف کردم و در دلم دعا می کردم از ما پولی مطالبه نکنه چون حتی یک بات هم موجودی نداشتیم.
خوشبختانه متصدی جوان هم فقط به یک تذکر خشک و خالی اکتفا کرده و ما رو راهنمایی کرد که دفعات بعد کدوم ایستگاه باید پیاده بشویم و بعد از گیت ما رو رد کرد. همه چی تمام شد. از مرکز سیام تا هتل ما 10 دقیقه پیاده راه بود. از کنار مک دونالد رد شدیم و از اینکه پول نداشتیم شام بخوریم افسوس خوردیم. آن شب مثلاً قرار بود با همسرم در آسیاتک یک برنامه شام رمانتیک و اروپایی داشته باشیم. در کل هرچند کل ماجرا با استرس همراه بود اما خیلی شیک و مجلسی به خیر گذشت . الان که خاطره آن شب را مرور می کنم و اینکه توانسته بودیم دو نفر آدم با 54 بات از آسیاتک در آنطرف شهر خودمان را به هتل آسیا در مرکز شهر برسانیم ، تبدیل به داستانی جذاب و قشنگ شده و البته ناگفته نماند اگر شانس با ما یار نبود این داستان به این شیرینی که برایتان نقل کردم نبود و از این بابت خدا رو شکر می کنم که اراده اش بر این بود که در همه حال بما خوش بگذرد.
یک تجربه: همیشه قبل از شروع برنامه های روزانه مقدار موجودی خود را چک کنید. بهتر است حداقل یک 100 دلاری که جایی هم نمی گیرید همراهتان باشد تا در صورت بروز اتفاق ناخواسته با تبدیل آن مشکل را حل کنید.
روز سوم: باغ وحش Dusit Zoo و کاخ آنانتا ساماکوم (Ananta Samakhom Throne Hall )، معبد Wat saket ، بازار شبانه پتونام
بعد از صرف صبحانه مفصل از هتل زدیم بیرون. کانال تردد Khlong Boat 500 متر جلوتر از هتل ما قرار داشت. رفتم اونجا سوار قایق شدیم و در ایستگاه Phanfa Leelard پیاده شدیم.
توضیح اینکه این قایق ها که ایستگاه مرکزی آن مرکز پتونام می باشد روی کانالی از شرق بانکوک تا ایستگاه فان فا لیلارد در حرکت هستند و کرایه شان بین 10 تا 20 بات می باشد. مناسبترین روش خلاصی از ترافیک های خسته کننده بانکوک می باشد. در اطراف این ایستگاه معبد معروف گلدن مونت ، قلعه باشکوه Loha Prasat ، میدان Democracy monument و تاب معروف The Giant Swing که همگی جزء جاذبه های گردشگری شهر بانکوک محسوب میشه ، قرار دارد. همچنین از این ایستگاه تا کاخ پادشاه حدود 1.5 کلیومتر و تا خیابان کاسنرود تنها 700 متر فاصله دارد.
شکل(31): نقشه ایستگاه فان فا لیلارد و اماکن توریستی اطراف آن
برای رفاه مسافرین تمام سطح این قایق ها صندلی تعبیه شده است بطوریکه شاگرد شوفر قایق که معمولا پسربچه ای چابک و جسور است مجبور می شود برای جمع کردن کرایه ها از روی لبه های قایق خود را به سر و ته قایق در حال حرکت آنهم با سرعت بالا برساند و با رسیدن به هر ایستگاه از قایق بروی اسکله جستی می زنند و طنابی که دور میله فلزی می پیچانند تا قایق در کنار اسکله پهلو بگیرد. گاهی اوقات مسافرین برای اینکه در اثر تلاطم آب خیس نشوند از خیر دیدن مناظر دو طرف کانال می گذرند و چادر اطراف قایق را پایین می کشند.
شکل(32): نمونه ای از ده ها قایق در حال تردد در کانال ها
اتفاق جالبی که افتاد تو قایق نشسته بودیم که شاگرد شوفر از لبه قایق برای دریافت کرایه بسمت ما آمد. من دست کردم جیبم متوجه شدم پول خورد ندارم. یک اسکناس 200 باتی درآوردم و شاگرد شوفر تا اسکناس رو دید چیزی به زبان تایلندی گفت و رد شد. نفهمیدم چی شد. جالبتر اینکه کنار ما یک زوج آلمانی زبان نشسته بودند و از آنها هم کرایه مطالبه نکرد. فکر کنم تصور کرد ما همه با هم هستیم. خانم آلمانی که نمی دانم کجای این موضوع برایش خنده دار بود. لابد از یک قایق سواری مفت خوشش آمده بود، شروع کرد به خندیدن بطوریکه ما هم از خنده های شیرین ایشون نتونستیم خودمون رو کنترل کنیم و می خندیدم.
بعد از پیاده شدن از قایق چندتا تک تک منتظر مسافر بودند با یکیش سوار شدیم و یک ربع بعد روبروی درب باغ وحش Dusit Zoo بودیم. بلیط ورودی 150 بات بود. دو تا بلیط خریدیم و نقشه باغ وحش رو گرفتیم و رفتیم داخل. طبیعت زیبا و تمیزی بود. وسطش یک دریاچه درست کرده بودند و می شد با قایق ها دو نفره بشینی و بری کنار مرغهای دریایی . چند صد متری پیاده روی کرده بودیم که متوجه شدم داریم مسیر بازدید باغ وحش را برعکس می رویم اما مهم این بود که تمام حیوانات باغ وحش رو ببینیم. من خیلی دوست داشتم فیل و زرافه ببینم.
شکل (33): نمونه ای از حیوانات داخل باغ وحش دوزیت
در مسیر کلی حیوانات جور وا جور دیدیم که اکثرا خسته و بی حال زیر سایه درختی خواب بودند. به یک دهلیز غار مانند رفتیم که محل نگهداری انواع و اقسام مارهای کوچک و بزرگ بود. خلاصه بعد از 2 ساعت بازدید ظهر شده بود. من از قبل یک KFC رو داخل باغ وحش در نظر داشتم اما با صبحانه مفصلی که در هتل خورده بودیم گرسنه نبودیم و تصمیم گرفتیم بازدید ها را ادامه بدیم.
شکل(34): خروجی باغ وحش به سمت کاخ ترون هال
از باغ وحش خارج شدیم. مقصد بعدی تخت سلطنتی آنانتا ساماکوم بود که در همان نزدیکی قرار داشت .
اول فکر کردیم تا کاخ خیلی فاصله داریم یک تک تک جلو درب باغ وحش منتظر بود. وقتی به راننده تک تک گفتم کاخ ترون هال در حالیکه دست هایش را بشکل ضربدری درآورد گفت cross . منظورش رو بد گرفتم و فکر کردم می گوید close . حالم گرفته شد و بی هدف در پیاده رو به سمت کاخ حرکت کردیم تا حداقل از دور چندتا عکس کنارش بندازیم. در همان حال متوجه شدم جمعیت بسمت یک عمارت زیبا در حرکتند. کنجکاو شدم و با جمعیت همراه شدیم و به سمت آن عمارت حرکت کردیم. وقتی به درب ورود آنجا رسیدیم با کمال شگفتی دیدم که همان کاخ ترون هال است. اولش به شیطنت راننده تک تک که می خواسته ما را گمراه کند، کلی ازش دلخور شدم اما کمی که فکر کردم دیدم این کاخ سر یک چهار راه واقع شده و لابد بنده خدا منظورش cross بوده نه close .
تخت سلطنتی آنانتا ساماکوم با معماری زیبا و مسحور کننده و به سبک معماری ایتالیایی ساخته شده است. این کاخ توسط باغهای سبزی احاطه شده که توسط باغبان های حرفه ای از آنها بخوبی مراقبت می شود. محیط بیرون بسیار تمیز و زیبا بود.
شکل(35): نمای بیرونی تخت سلطنتی آنانتا ساماکوم
این تالار بنایی دو طبقه با گنبدی سفید بود که توسط گنبدهای کوچکتر احاطه شده بود. مسیر تردد به کاخ سراسر با فرش های زیبا پوشانده شده بود. روی دیوارها آثار زیبای حکاکی سنگ مرمر و یا نقاشی های دیواری مزین شده بود. دو تابلو چوبی بزرگ در حدود 5 متر مربع در تالار قرار داده بودند که بروی چوب حماسه ها و اسطوره های خاص فرهنگ تایلندی در هم تنیده شده بشکل ماهرانه ای حکاکی شده بود که هر آدمی که از کنار آن می گذشت مدت زمانی محو تماشای آن می شد. در طبقه زیرین کاخ موزه ای دایر بود که صنایع دستی و هنری تایلند به نمایش گذاشته شده بود. در ورودی کاخ دستگاهی شبیه گوشی موبایل به ما داده شد که به هر بخش از کاخ می رسیدیم می تونستیم با گرفتن کد 103 توضیحاتی در مورد آن به زبان انگلیسی گوش بدیم. متاسفانه برای ورود به داخل کاخ می بایست وسایلمون از جمله دوربین و گوشی تحویل بدیم و از این بابت نشد از داخل کاخ عکس بگیرم و چند تا عکس از اینترنت براتون گذاشتم:
شکل(36): گوشه ای از معماری محصور کننده داخلی کاخ
ساعت 2 بعدازظهر بود که از کاخ آنانتا ساماکوم دل کندیم. از کاخ که خارج شدیم یک میدان وسیع و بزرگی که بعدا از روی نقشه فهمیدم اسمش King Rama V بود وارد شدیم. وسط میدان مجسمه رامای 5 سوار بر اسب دیده می شد که دور بر کلی شمع های آب شده بچشم می خورد. تایلندیها پادشاهان گذشته مملکتشون رو فراموش نکرده و برایشان احترام قایل بودند.
شکل(37): مجسمه رامای پنجم
از زوایه این میدان کاخ آنانتا ساماکوم چیزی شبیه کاخ سفید را تداعی می کرد.
شکل (38): نمای کاخ آنانتا ساماکوم از سمت میدان رامای پنجم
تعدادی تک تک و تاکسی در پیاده رو منتظر مسافر بودند. آن طرفتر تعداد زیادی بساط میوه آب میوه و یخ در بهشت در زیر سایه درختان پهن کرده بودند. گرسنه شده بودیم اما مشخص بود در آن اطرف رستورانی وجود ندارد. برای رفع گرسنگی یک نارگیل و یک بسته رد اپل گرفتیم و چند دقیقه ای روی جدول کنار خیابان نشستیم تا به پاهامون هم استراحت بدیم. جالب بود تو تایلند اگه دیگه هیچ شغلی برای آدم پیدا نشه راحت می تونه با خریدن یک گاری بساطی از میوه و آب میوه و غذاهای کنار خیابانی برپا کنه و ظاهراً درآمد خوبی هم داره چون که هر جایی که قدم می گذاشتیم پر بود از آدم هایی که روی زمین و یا گاری در حال فروش غذا و میوه و مجسمه بودا و ... بودند.
مقصد بعدی ما گلدن مونت بود. تا اونجا خیلی راه نبود با یک تک تک 150 بات طی کردیم و ما رو به گلدن مونت رسوند.
در گلدن مونت که پیاده شدیم ساعت 3 بعد از ظهر بود و باید اول فکری به حال نهار می کردیم. در خیابانها را از گلدن مونت تا میدان Giant Swing پیاده رفتیم ولی رستوران مناسبی پیدا نکردیم.
شکل(39): میدان Giant Swing (تاب بزرگ) که معبد وات سوتات در کنار آن نمایان است
برخلاف من همسرم خیلی بد غذاست و تا به جایی می رسیدیم که بوی غذاهای تایلندی در فضا پخش شده بود سریع از اونجا رد می شد. بلاخره بعد از سرکشی به یکی دو تا رستوران تایلندی از وقت نهار گذشته بود و بلاخره بعد از ناامید شدن از وجود مک دونالد و KFC به یک رستوران تایلندی رفتیم. من در رستوران یک پد تایلندی که شامل برنج سرخ شده با تخم مرغ بود سفارش دادم. وقتی همسرم از طعم و مزه غذا اطمینان حاصل کرد و حرص و ولع من رو در خوردن غذا دید او هم سفارش پدتایلندی داد. بعد از صرف نهار از معبد Wat Suthat بازدید داشتیم و بعد پیاده بسمت گلدن مونت راه افتادیم. در مسیر راه خیابانها مملو از مسگرهایی بود که مجسمه های بودا در شکل ها و اندازه های مختلف می ساختند.
شکل(40): بازار مسگرهای بانکوک
همسرم که بعد از برنامه فشرده بازدیدهای آنروز خستگی در چهره اش موج می زد به محض ورود به Golden Mount دوباره به شوق آمد و حقیقتاً من هم در آن محیط شور و حال تازه ای داشتم. از نظر من گلدن مونت یکی از ویو پوینت های باشکوه بانکوک می باشد و پیشنهاد می کنم حتما از آن دیدن کنید. این عمارت باشکوه در بلندای تپه ای مصنوعی ساخته شده است و برای رسیدن به بالای آن از یک مسیر پلکانی مارپیچ عبور کردیم که در دو طرف مسیر مجسمه ها و درختان سر به فلک کشیده و گلها زیبا فضای قشنگی به آن داده بود.
شکل(41): معبد گلدن مونت بر بلندای تپه ای در مرکز شهر
بعد از کلی عکاسی و دیدن شهر از زاویه های مختلف معبد باز هم دوباره هوس قایق سواری کردیم و با قایق از ایستگاه فان فا لیلارد تا هتلمون رفتیم و سر راهمون هم مقداری میوه استوایی خرید کردیم و تور نیرامیت شو را هم برای شبی که دوباره از پوکت به بانکوک برمیگشتیم رزرو کردیم. بعد لختی استراحت در هتل من برای خرید بیرون رفتم و در خیابان کنار هتل چشمم افتاد به یک مرکز ماساژ تخصصی و با کلاس . اگر قرار بود یکبار هم که شده ماساژ تایلندی رو امتحان کنیم جاش همون روز بود چراکه تا اون موقع اینقدر از پاها کار نکشیده بودیم. بعد از خرید دوباره به هتل برگشتم و برای رفتن به مرکز خرید شبانه پتونام آماده شدیم.
در حالیکه داشتیم از لابی هتل می گذشتیم خواننده تایلندی درشت هیکلی که خیلی سعی کرده بود در هیبت و قیافه الویس پریسلی ظاهر شود در حال هنرنمایی با اجرای زنده یک ترانه غربی در رستوران هتل بود.
شکل(42): خواننده راک خوش صدای هتل ما
البته شبهای دیگه هم اجرا داشت اما این بار اجرای قشنگی داشت و توجه ما رو برای دقایقی به خودش مشغول کرد. من در لابی از اجراش فیلم برداشتم و در پایان اجرا براش دست زدم که فکر کنم خیلی مشعوف و ذوق زده شد. وقتی دوباره به اون مرکز ماساژ فوق الذکر مراجعه کردیم متاسف شدند که اون لحظه مشتری دارند و برای ساعت 11 شب نوبت دادند. اما اون موقع شب قبل خواب ماساژ پا چه سودی داشت تازه معلوم نبود کی از بازار برمیگریم و لذا رفتیم یک مرکز ماساژ دیگه همون حوالی. عجب کاری بود . پاهای آدم رو مثل خمیر چندین چند بار ورز میدن. بعد از ماساژ دوباره پاهام حس حال گرفت بطوریکه احساس می کردم می تونم دوباره کیلومترها توی بانکوک پیاده روی کنم.
با تک تک به مرکز خرید شبانه Night Market منطقه پتونام رفتیم. بازاری بود که همه چیز به ویژه برای خانم ها در آن یافت می شد. بعضی از فروشنده های حرفه ای اونجا ایرانی بودن ما رو از دو متری تشخیص می دادند و به محض رد شدن از کنارشون به فارسی حرفهایی که بلد شده بودند و برای جلب توجه ما بکار می بردند و تا جلوی بساطشون لختی درنگ می کردی و به چیزی زول می زدی ده رقم از اون جنس رو جلوت پهن می کردند که یکی از اونها نظرت رو جلب کنه و ازشون بخری . ما که در مورد چانه زنی در مراکز خرید بانکوک حرفهایی از هموطنان شنیده بودیم سعی می کردیم تمام هنرمون رو اونجا برای تخفیف گرفتن بکار ببندیم اما اگه چیزی نظرمون رو می گرفت و قصد خرید داشتیم آنقدر تابلو بازی در می آوردیم که طرف می فهمید ما اون جنس می خوایم و یک بات هم تخفیف نمی داد. مثلا در یک مورد یادم هست بعد از اینکه چانه زنیمون جواب نداد راهمون رو گرفتیم رفتیم به خیال اینکه طرف دنبالمون می یافته اما محاسباتمون درست از آب در نیامد و دوباره برگشتیم و لباس رو ازش خریدیم.
خلاصه من که در چانه زنی نتونستم موفق بشم و کلاً تو ایران هم این هنر رو نداشته و ندارم اما برای ما که در حد سوغاتی خرید داشتیم این موضوع اونجا خیلی مهم نبود. ساعت از نیمه شب گذشته بود و بازار کم کم داشت سوت و کور می شد که از خرید دست کشیدیم و برای شام به یک مک دونالد که روبروی مرکز خرید بود رفتیم و بعد از صرف شام به هتل برگشتیم.
روز چهارم: سفر به جزیره زیبای پوکت
این روز قرار بود ترانسفر ما به پوکت انجام شود . من نمی دانم تورلیدر چرا اصرار داشت تا دقیقه نود زمان پرواز را به ما نگوید. به این خاطر مجبور بودیم فعلا در هتل بمانیم. از طرفی خیلی هیجان زده بودیم که داریم به فضایی کاملا متفاوت می رویم . دو سه روز به جای بازدید از معابد و موزه ها و شهرگردی و نگرانی از انتخاب رستوران برای صرف شام و نهار قرار بود تمام روز را در یک کشتی یا قایق نشسته و یا در یک ساحل زیبا ریلکس کنیم. قرار بود به مکانهایی برویم که تا حالا عکس اونها رو در کارت پستال ها دیده بودیم. تور لیدر عزیز زمان پرواز را ساعت 15:30 دقیقه اعلام نمود.
اصلا احساس خوبی در این خصوص نداشتم. چون اگر بعدازظهر به سمت پوکت حرکت می کردیم هیچ شانسی برای استفاده از روز اول اقامتمون در پوکت نداشتیم و عملاً برنامه یک روز من در پوکت از دست می رفت. مطابق برنامه ریزی که کرده بودم قرار بود در سه تور معروف جزیره جیمزباند و جزیره فی فی و رفتیگ و حتی تو وقت اضافه گشت ساحلی و بازدید معبد Big Buddha و معبد چالونگ رو پیش بینی کرده بودم اما حالا مجبور بودم از بین تمام تورها فقط دوتا تور رو انتخاب کنم و واقعا هم انتخاب دو تا تور از بین اونها کار سختی و دردناکی بود. چون قبلش راجع به تورهای پوکت تحقیقات کرده بودم و تصاویر و عکسها و جذابیت هاش تو ذهنم بود. اما هنوز زود بود راجع به این موضوع فکر و خیال بد بکنم.
با خودم می گفتم شاید بشود یکی از تورهای جزیره رو نیم روزی برگزار کرد و نصف روز دیگر را به تور گشت شهری و یا حتی رفتینگ اختصاص بدم. اصلا شاید بلیط برگشتمون از پوکت بعد از ظهر و یا حتی شب باشه و ما روز آخر کلی وقت برای تور داشته باشیم و حتی همین امروز اگر بدون تاخیر و ترانسفر سریع به هتل داشته باشیم کلی وقت داریم که حداقل بریم بیگ بودا یا ساحل کارون رو ببینیم. پس سعی کردم به آینده خوش بین باشم.
یک تجربه: اگر به سایتهای معروف در زمینه بوکینگ و مسافرت مانند tripadvisor و... نظری بیاندازید بهترین تورهای پوکت به ترتیب تور جزیره فی فی با قایق تندرو – تور جزیره جیمزباند- تور فانتزی شو - تور رفتینگ – تور گشت شهری پوکت و تور زیپ لاین می باشد. اگر خواستید تور گشت شهری بگیرید بهترین اماکن بازدید بیگ بودا – ساحل کارون – ویو پوینت Phrom Thep Cape – ساحل کاتا - معبد چالونگ و در آخر شهر قدیمی پوکت می باشد. حتما در هنگام خرید تور بروشور آنرا بگیرید و این اماکن را در آن چک کنید. در پوکت می توان با 2000 بات یک تاکسی برای یک روز کرایه کرد و کل این بازدیدها را انجام داد که به ما پیشنهاد شد و ما بعلت ضیق وقت نپذیرفتیم و چون امتحان نکردیم به شما هم توصیه نمی کنم. همچنین در جزیره پوکت ویو پوینت های معروفی وجود دارد شما می توانید چشم انداز زیبای از جزیره در آنجا تجربه کنید که بهترین انها بیگ بودا – کارون - Phrom Thep Cape و Kao khad view tower می باشند. برای آشنایی با تورهای پوکت با یک جستجوی ساده اینترنتی شما می توانید سایتهای بی شماری را در این زمینه بیابید که یکی از بهترین آنها https://www.phukettoursdirect.com می باشد.
ساعت 12 باید در لابی هتل حاضر می شدیم تا با یک ون به فرودگاه دان میونگ(Don Mueang) بریم. صبح که بیدار شدیم ساک هامون رو چیدیم و وسایلی که می خواستیم با خودمون ببریم رو در یک ساک بستیم و ساک دیگه رو تحویل انبار دادیم. برام جالب بود برای این طور خدمات هزینه ای از ما نمی گرفتند. حتی روز آخر که ما هواسمون نبود و با دو ساعت تاخیر CHECK OUT هتل رو انجام دادیم نه جریمه ای مطالبه شد و نه حتی یک تذکر شفاهی. من هر بار که برای چمدون ها مون بهشون زحمت می دادم بین 20 تا 40 بات بهشون انعام یا به گفته خودشون TIP می دادم و وقتی بهشون تیپ می دادم تا دم در هتل بدرقه مون می کردند و اصلا براشون مهم نبود که شاید این آخرین دیدار ما باشد.
ساعت حدود 10 صبح ساکها بسته و آماده تحویل دادن اتاق بودیم. بعد از صرف صبحانه به قصد رفتن به مرکز خرید MBK از هتل خارج شدیم. من مقداری خرید داشتم تا برای تورهای جزیره پوکت آماده باشیم .
متاسفانه پرواز با 30 دقیقه تاخیر انجام شد و این اولین ناکامی ما برای سریع رسیدن به جزیره پوکت بود. در طول ترانسفر ما به پوکت زوج جوان یزدی خوش برخوردی ما رو همراهی می کردند و ما قول قرار گذاشتیم که در تورهای پوکت با هم باشیم که البته این امر بدلیل دور بودن هتل هامون از هم محقق نشد. وقتی به فرودگاه رسیدیم هنور یک ساعت وقت داشتیم.
شکل(43) : سالن فرودگاه دان میونگ که پروازهای داخلی مثل پوکت را انجام می دهد
یکی چرخی دور اطراف زدیم و بعد برای دریافت کارت پرواز پای کانتر رفتیم. نوبت که به ما رسید اول اون خانواده محترم یزدی دو تا ساک هاشون را رو ترازو گذاشتند. همینطور که پیش بینی می کردیم حدود 15 کیلو اضافه بار داشتند و می بایست 6000 بات جریمه بدن!!!. خوشبختانه ساک ما وزنی نداشت و به کانتر گفتیم با هم هستیم و ما هم ساکمون را رو ترازو قرار دادیم و وزن کلی بار ما دو خانواده 57 کیلو شد. همه چیز حل شد و کارت پروازمون رو صادر کردند.
یک تجربه: پروازهای داخلی بانکوک-پوکت معمولا با ایرلاین نوک ایر انجام می شود. که در بین ایرلاین ها شرایط و قیمت مناسبتری دارد. در خصوص قوانین حمل بار در وب سایت این ایرلاین آمده است که بار مجاز نفری 15 کیلوگرم و کیف همراه حداکثر 7 کیلوگرم می باشد. هزینه حمل بار برای هر کیلو گرم بار اضافه 400 بات می باشد. البته حالتی وجود دارد که در زمان رزرو پرواز می توان بابت هر 5 کیلوگرم بار اضافه 20 دلار پیش پرداخت نمود. این موضوع را در برنامه ریزی سفرتان در نظر داشته باشید و اگر خرید زیاد دارید پوکت را در ابتدای تورتان انتخاب کنید.
بلاخره بعد از 70 دقیقه پرواز هواپیما در ساعت 17:30 دقیقه در فرودگاه بین الملی پوکت به زمین نشست.
شکل(44): پرواز بر فراز جزیره زیبای پوکت
فرودگاه در شمال جزیره بود و هتل ما در جنوب جزیره در ساحل معروف پاتونگ قرار داشت و در خوش بینانه ترین حالت تقریبا 1 ساعتی تا هتل راه بود. به پارکینگ فرودگاه که وارد شدیم خورشید در حال غروب کردن بود. دیگه امیدی نبود که بتوان در آن روز جای خاصی بریم. خیلی راحت مسئول ترانسفرمون که یک خانم تایلندی خوش برخورد بود رو پیدا کردیم و ایشون ما رو برای سوار شدن به یک خودرو ون راهنمایی کرد. اسم هتل ما رو اول برای سوار شدن صدا زد. معلوم بود که می خواد چمدونمون رو ته صندوق عقب جا بده. این یعنی هتل ما آخرین ایستگاهه. دیگه آب از سر گذشته بود. چه فرقی می کرد دیگه داشت شب می شد.
سوار ون که شدیم با لیدرمون حسن آقا آشنا شدیم. یک ایرانی با کلاس و خوش تیپ از شرکت هما تراول. ایشون در طول مسیر در خصوص جزیره پوکت ، جاذبه های گردشگریش، رستوران ها و فروشگاهاش و بلاخره بهترین تورهاش ما رو راهنمایی کرد و یه لیست از تورها به ما داد و گفت در صورت تمایل به رزرو تورها تلفنی یک روز قبل با من هماهنگ کنید. ما هنوز روی انتخاب تورها دو دل بودیم و همسفرای بانکوک مون هم همینطور. اما باید سریع تصمیم مون رو می گرفتیم و همون شب تورهای پوکت رو رزرو می کردیم. به لیست تورها نگاهی انداختم. قیمت تورها برام مهم نبود مهم امکان برگزاری یکی از تورهای اصلی بصورت نیم روزی بود تا بشود باقیمانده آن روز را به گشت شهری و بازدید از جاذبه های پوکت اختصاص داد.
از حسن آقا در این مورد سوال کردم که ایشان شرمنده ما شدند. ماشین از مسیر شهر قدیمی پوکت کم کم داشت به ساحل زیبای پاتونگ نزدیک می شد. زوج یزدی همسفر ما جلوی هتل ایبیس پیاده شدند و خانواده های دیگه هم یکی پس از دیگری در هتل هاشون پیاده شدن. لیدر ما هم که قبلا کاراهای چک- این هتل مون رو انجام داده بود نیز در میانه راه پیاده شد و ما تنها از میان ترافیک در خیابان Second Road رفتیم و رفتیم تا بلاخره به هتل زیبای دوانجیت رسیدیم.
- نقاط ضعف و قوت هتل دوانجیت پوکت:
این هتل یک بهشت به معنای واقعی است. این هتل فوق العاده قشنگ و دلپذیر و آرامش بخش می باشد که فضا و اتمسفر آن تداعی کننده یک بهشت واقعی است. به جهت اینکه قصد داشتم در پوکت خاطرات قشنگ و شیرینی داشته باشیم تحقیقات وسعی در مورد هتل های آنجا انجام داده بودند و از میان گزینه های مختلف این هتل را انتخاب کرده بودم. و انصافا این هتل بیشتر از آنچه من در ذهنم مجسم شده بود زیبا و دلنشین بود.
این هتل در باغ زیبا و بزرگی قرار دارد که با درختان و گلهای رنگارنگ استوایی و دریاچه های کوچک نیلوفر آراسته شده که پیاده روی در آن بسیار آرامش بخش می باشد و اتاقهای هتل در ساختمانهای سه طبقه ای قرار دارد که تماماً رو به باغ جنگلی و استخر می باشند. این باغ دارای سه استخر بزرگ با آبشار و آبنماهای زیبا می باشد که یکی از آنها برای کودکان در نظر گرفته شده است. همچین برای بازی کودکان کلبه هایی به شکل قارچ در باغ تدارک دیده شده است.
شکل(45): محل بازی و تفریح بچه ها در هتل دوانجیت
اتاق ها وسیع با کف پوش سرامیکی سبز رنگ با یک تراس مناسب با میز صندلی، تلویزیون تخت، دمپایی ، کتری برقی ، شسوار ، چتر باران ، چای و نسکافه ، حمام تمیز با دوش و دستشویی مجهز به شیر آب می باشد.
صبحانه هتل نیز کامل و عالی بود. در لابی هتل امکان استفاده از اینترنت رایگان وجود دارد و از ساعت 8 شب اجرای زنده برقرار است که شما می توانید از کوپن نوشیدنی خوش آمدگویی در آنجا استفاده کنید.
همچنین هتل تا ساحل پاتونگ تنها 5 دقیقه پیاده روی فاصله دارد و با مرکز جانگسیلون و خیابان بنگلا حدود 15 دقیقه پیاده روی فاصله دارد و تا فرودگاه با ماشین بسته به ترافیک بین 30 تا 45 دقیقه فاصله دارد.
اما این هتل نقاط ضعفی هم داشت که از نظر ما بسیار جزئی بود اما بیانش برای ادای حق مطلب لازم است. اول از همه احساس کردیم برخورد پرسنل هتل خیلی گرم و گیرا نمی باشد. نه اینکه بی احترامی از آنها دیده باشیم فقط خیلی خشک و رسمی بودند و رسپشن ها هم تسلط کافی به زبان انگلیسی نداشتند. با توجه به اینکه اطلاع دارم این هتل مقصد بسیاری از هموطنان عزیزمان هست امیدوارم این طرز برخورد پرسنل هتل ناشی از رفتارهای ناهنجار بعضی از ما نباشد. یک روز صبح که همراه خانواده داشتیم از لابی هتل به سمت اتاقمون می رفتیم دو سه تا جوان ایرانی که روی ماشین شارژی نشسته بودند با لحن بدی ما رو خطاب کردند که "آهای بیا ما رو برسون ". من انصافاً در هر جایی که می رفتیم سعی داشتم رفتاری دور از شان و منزلت یک ایرانی انجام ندهم که دیدگاه بدی از ایرانی ها در ذهن کسی جا بیافتد. چون چهره یک ایرانی، به خوبی در شهرهای تایلند قابل تشخیص است!
شکل(46): گوشه ای از فضاهای هتل دوانجیت پوکت(منبع تعدادی از عکسها اینترنت)
اتاقمون رو به همراه دو تا کوپن نوشیدنی رایگان خوش آمد گویی تحویل گرفتیم. وقتی از رسپشن موقعیت اتاقمون رو پرسیدم با دست به سمتی اشاره کرد و تند تند چیزی گفت که نصفش انگلیسی بود نصفش تایلندی که من متوجه منظورش نشدم. اما با این حال تشکر کردم و ساکها رو برداشتیم و به سمتی که اشاره کرده بود، راه افتادیم و وارد راهروهایی تو در تو شدیم و هر چه گشتیم اتاقمون رو پیدا نکردیم . مجددا به لابی برگشتیم و دوباره بدون اینکه مجدد سوال کنیم از درب اصلی خارج شدیم که جوانی پیش آمد و به شماره اتاقمون نگاهی کرد و جستی زد چمدونمون رو سوار یک ماشین شارژی کرد و سوار ماشین شدیم و راه افتادیم. ماشین شارژی بی صدا از میان باغ زیبایی عبور کرد و بلاخره جلو اتاقمون ایستاد. تازه معنای بزرگ بودن هتل که قبلا توصیفش رو شنیده بودم، درک کردیم.
اتاق ما در طبقه اول بود که من عاشق تراس بزرگش شدم که رو به باغ قرار داشت و زمانیکه روی صندلی در این تراس می نشستیم ،چشم انداز خیره کننده باغ زیبای هتل و نغمه سرایی دلنواز پرندگان آواز خوان در سکوت شب فضایی ایجاد می کرد که خاطره شیرین آن در ذهن و روح ما ابدی شده است.
شکل(47): فضای بیرون هتل از تراس اتاقمون
وقت استراحت در هتل نبود. باید همان امشب تورهای دو روز بعدی را رزرو می کردیم. تلفنی درخواست یک ماشین شارژی کردم. وقتی راننده آمد به آن مهربانی سابق نبود و احساس کردم خیلی علاقه ای به ارائه سرویس ندارد. البته برای ما پیاده روی در این هتل زیبا جذاب بود. از هتل که خارج شدیم خیلی زود وارد خیابان اصلی ساحلی Thawewong Road شدیم. خیابانی زنده و مملو از رستورانهای دریایی و تایلندی و ایتالیایی و سالن های ماساژ ، صرافی و آژانس های مسافرتی. در کنار خیابان هم دکه های فروش میوه و بستنی دست ساز و غذاهای کنار خیابانی که توریستهای بسیاری از گوشه کنار دنیا در آن جمع شده بودند.
لازم به ذکر است که ساحل پاتونگ در محدوده غرب جزیره قرار دارد و دو خیابان اصلی و یک طرفه در دو جهت رفت و برگشت دارد که به فاصله 200 متری از هم قرار دارند.
اول از همه به آژانس های مسافرتی که تعدادشان هم کم نبود سر زدیم. از چند تا از اونها در مورد برگزاری نیم روزی تورهای جزیره جیمزباند و فی فی سوال کردیم. تور نیم روزی این جزیره ها موجود بود اما ساعت شروع آنها بجای ساعت 7:30 ساعت 10:30 صبح بود که این زمان برای رزور تور دیگری کافی نبود. وقتی از این موضوع ناامید شدیم از یکی از آژانس ها تورهای جزیره فی فی با قایق تندرو و جیمزباند VIP با کشتی کروز را به قیمت 1800 و 1600 بات رزرو کردیم و ووچر تور را تحویل گرفتیم.
بعد از اینکه خیالمان از بات رزرو تور راحت شد در خیابان تا خیابان بنگلا گشتی زدیم و مقداری خرید کردیم و بعد به یک مک دونالد رفتیم و بعد صرف شام مجدداً به هتل برگشتیم.
شکل(48): ورودی خیابان بنگلا مشهورترین خیابان پوکت