ابن بطوطه میگه:
"ممکن است در آغازِ سفر، شما حرفی برای گفتن نداشته باشید، اما سفر در پایان از شما یک نویسنده می سازد"
این روزها سفر رو برای سلامتی خودمان و دیگران به حداقل ترین حالت ممکن رسانده ام و وقتِ آزادم را به مرور خاطرات و نوشتنِ سفرنامه پر می کنم و اینگونه، سفر تلاش میکند از من یک نویسنده بسازد!
خرداد ماه 98 و در پی سه روز فرصتی که دست داد قرار گذاشتیم به سمتِ شمال کشور برویم. اصرار بچه ها برای دیدنِ شیرگاه که اسمش را از فیلم پایتخت یادگرفته بودند باعثِ انتخاب این شهر شد.
زمان کمی که داشتیم اجازه دیدنِ دریا را نمیداد و ما باید به بازدید از جنگل بسنده میکردیم و این را با بچه ها قبل از سفر، طی کردم! البته از شما چه پنهان که من خودم به شخصه سواحل جنوبی کشور را بیشتر می پسندم و شمال را به قصد دیدنِ سرسبزی و جنگل هایش دوست دارم...
طبق همیشه مسیر را از گوگل مپ گرفتیم و با سلایق خود، شخصی سازی کردیم و مسیری که بیشترین جاده ی ندیده داشت رو انتخاب کردیم. رفتن به سمت گرمسار و حرکت به سرخه و تغییر مسیر به سمتِ شمال!
تصویر 1 : نمایی کلی از مسیر حرکت رفت
البته خلوت بودنِ جاده باعث شد فقط رانندگی کنم و بی خیالِ جاذبه های احتمالیِ مسیر شویم. بطور مثال قصد داشتیم سری به غار نمکیِ گرمسار بزنیم که کمبود وقت وگرمای هوا هم دلیلی شد بر کنسل کردن آن.
به قول یک نویسنده: " برای کسی که اهلِ سفر است حسرتی بالاتر از این نیست که از شهری به سرعت عبور کند بدونِ آنکه آن را درک کرده باشد و این مساله فقط به این خاطر باشد که وقت ندارد که بماند"
خلاصه با همکاری بچه ها و عدم خستگی خودم، مسیر را یکسره تا سه راهی فیروزکوه رفتیم. بلافاصله بعد از گردش به راست، یک رستوران برای نهار پیدا کردیم که البته فقط اکبر جوجه داشت و ما هم البته انتخابمان همین بود. بطور کلی خوب طبخ شده بود و از انتخابمان راضی بودیم. البته که هنوز هم متوجه این موضوع که کدام یک شعبه اصلی است و کدام غیره، نشدیم در حالی که همگی هم ادعای اصلی بودن دارند. هر چند تا کنون از همه هم راضی بودیم!
برای اقامت تصمیم داشتیم در پارک جنگلی جوارم بمانیم و کمپ کنیم برای همین هنوز وقت کافی تا تاریک شدن هوا وجود داشت و در مسیر بیشتر وقت گذراندیم و حتی دریاچه شورمست را برای بازدید انتخاب کردیم.
بعد از عبور از دوآب و قبل از تابلو پل سفید یک پل فلزی وجود دارد که در مسیر سمت چپ ما واقع شده بود و بعد از رد شدن از آن، چندتایی پیچ کوچک وجود دارد و مسیر سربالایی میشود. جمعاً زیرِ نیم ساعت طول میکشد تا از ابتدای جاده به کنار دریاچه برسید.البته انتهای جاده خاکی است اما مشکلی برای تردد ایجاد نمیکند.
ورودی دریاچه سه هزار تومان بود و جای پارک هم البته بسختی پیدا کردیم. سکو ها و آلاچیق ها همگی پر بود و جای کافی هم برای پهن کردن زیرانداز پیدا نمیشد. به همین دلیل تصمیم گرفتیم مدتی را در قایق های پدالی و در وسط آب بگذرانیم که در کمال تعجب هنوز خلوت بود!
تصویر 2 تا 4 : دریاچه شورمست
دریاچه شورمست از شگفت انگیزترین جلوههای طبیعت ایران است که اطرافش را درختانی بلند قامت و سرسبز احاطه کردهاند. دریاچه ای که قایق سواری تنها تفریح آن نیست و اسب سواری در اطراف دریاچه در کنار پیاده روی و اگر خوش شانس باشید ماهیگیری! هم می تواند سرگرم کننده باشد.
سوپر مارکتی به همراه کبابسرا در محوطه کناری آن وجود دارد که میتواند تامین کننده نیاز بازدیدکنندگان باشد اما توصیه من همراه بردنِ مواد خوراکی است چون از نظر قیمت کمی بیشتر از عرف می باشد.
در آنجا سرویس های بهداشتیِ مناسبی پیدا نکردیم و از این لحاظ هم می تواند کمبودهایی بوجود بیاورد. در کل به عنوان یک تفریح نیمروزه بسیار مناسب است هر چند امکان و امنیتِ کمپ کردن نیز وجود دارد. از طرفی تعدادی اتاقک هم برای اجاره کردن هست.
پس از قایق سواری و اسب سواری و گفتگو با یک زوج گردشگر که از خاطراتشان میگفتند، به قصد رفتن به پارک جنگلی جوارم، به راه افتادیم.
حدود 45 دقیقه پس از حرکت به سمت شیرگاه و درست روبروی روستای جوارم و در دستِ راستِ خودمان تابلوی پارک جنگلی جوارم خودنمایی می کند. برای ورود 8 هزار تومان پرداخت کردیم و به توصیه نگهبان، کمپ شماره سه رو برای اقامت انتخاب کردیم. البته در مسیر تمام قسمتها رو هم برانداز کردیم و با نگهبان هم نظر شده و در آخرین ایستگاه اقامتی که امکانات کافی همچون برق، سرویس بهداشتی، آب آشامیدنی و مغازه و زمین بازی و ... را دارد بساط رو پهن کرده و چادرمان را برپا کردیم.
البته در انتخابِ مکان چادر، سعی کردیم از مرکزِ تجمع و سر و صدا فاصله بگیریم تا آرامشی که جنگل باید به ما منتقل کند را دریابیم.
صدایِ پرنده ها و سرسبزی درختان روحمان را طروات بخشید و از نو جان گرفتیم. کمی در اطراف قدم زدیم و عکاسی کردیم و ...
تصاویر 5 تا 10 : بخشی از طبیعتِ پارک جنگل جوارم
البته در کمپ های پایین تر کلبه های جنگلی بسیار زیبایی ساخته شده که بصورت اینترنتی هم قابل رزرو هست که بواسطه هزینه ای که پرداخت میکنید خصوصی تر، تمیزتر و آرام تر هم هست!
تصاویر 11 : کلبه های اجاره ای پاک جنگلی جوارم( عکس از اینترنت )
اما در مورد پارک جنگلی جوارم و پس از کمی سرچ در اینترنت به نکاتی رسیدم که بهتر است شما هم بدانید:
"از جمله گونههای جانوری رایج در این جنگلها می توان به گراز، شغال، شوکا، خرگوش، گرگ، جوجه تیغی (تشی)، قرقاول، ابیا، قمری، فاخته و… اشاره کرد. که البته شکار حیوانات و پرندگان داخل عرصه ممنوع می باشد.
از جمله گونههای گیاهی رایج در جنگلهای جوارم می توان به ممرز، انجیلی، راش، کلهو، افرا، توسکا، گردو، کرات، شب، خسب، بلوط، لرگ، شیردار، توت آزاد، انجیر و نمدار و…است همچنین چشمههای متعدد، مناظر چشم نواز و بکر از جمله ویژگیهای بارز جنگل جوارم هستند."
در مورد حیوانات باید ذکر کنم که آخر شب یک خرگوش به چادر ما نزدیک شد که با باز کردنِ زیپ چادر فرار کرد. دم دمایِ غروب هم یک فاخته شریکِ تخمه خوردنِ من شد و برایش 30تایی مغز کردم و با خودش به بالای درخت می بُرد جالب اینکه بدونِ ترس در ده سانتی من منتظر می ماند تا مغزِ تخمه جدید را دریافت کند. از طرفی یک سگ هم اکثر مواقع نگهبانِ چادر ما بود و در عوض مقداری از غذای ما را به عنوان هدیه دریافت کرد.
هوا خیلی گرم و شرجی نبود و بطور کلی خرداد ماه فصل مناسبی برای این منطقه است. برای صبحانه از سوپر مارکت، مواد مورد نیاز را تهیه کردیم البته بهتر است همراه خود چیزهایی برای خوردن داشته باشید چون ممکن است مثل نفرات بعدی نان گیرتان نیاید!
پلنگ دره جاذبه ای بود که برای بازدیدش برنامه ریزی کردیم و بعد از جمع و جور کردن وسایل به سمتش به راه افتادیم. اگر در گوگل مپ دنبال آدرس بگردید متاسفانه گمراه میشود و در این مورد بجای پلنگ دره باید آبشار پلنگ دره را در مپ سرچ کنید و این از مزایای مطالعه سفرنامه قبل از اعزام به سفر است و این نکته را قبلاً دوستی در کامنتهای یک سفرنامه نوشته بود که بسیار بدرد ما خورد و امیدوارم خوانندگان محترم لست سکند هم از این نکته استفاده کنند.
در انتهای شیرگاه و بعد از یک پل آهنی که به روی یک رودخانه کشیده شده و در جایی که تابلوی سرمحیط بانی شهید رحمان حسنی شیرگاه در سمت راست جاده مشخص شده از جاده خارج و به داخل خیابان پیچیدیم.
در آنجا باید از بازرسی جنگلداری رد شده و طیِ مسیر کنید. ذکر این نکته ضروری ست که هیچ امکاناتی در این مسیر وجود نداشته و آب و مواد غذایی به اندازه لازم همراه داشته باشید. جاده هم در اکثر قسمت ها خاکی است که البته منظره زیبای جاده نمی گذارد شما سرعت زیادی داشته باشید!
تصاویر 13 تا 18 : مسیر جنگلیِ پلنگ دره
در طول مسیر یکی دو تا گاوداری و زنبور داری هست که باعث شده بود گاوها و اسب ها در کنار جاده تردد کنند و برای بچه ها بسیار دل انگیز بود دیدنِ حیوانات. فرصتی هم برای آموزش به بچه ها شد. به همین دلیل، مسیر 10کیلومتری را در دو ساعت طی کردیم!
تصاویر 19 تا 23 : حضور آزادانه حیوانات اهلی در طول مسیر پلنگ دره
در یک جای خلوت و در نزدیکیِ آبشار پلنگ دره توقف کرده و مکانی را برای پهن کردن زیرانداز انتخاب کردیم و نشستیم.
رودخانهنوردی تجربهای جالب و جدید است که در چند سال اخیر رواج یافته و در مدت محدودی میتوان آن را تجربه کرد. عبور از رودخانهای کمعمق، آب بازی، آشنایی با گونههای گیاهی و جانوری منطقه و فرصتی برای گذر از گرما و شلوغی شهر از جمله فرصتهایی است که گشت و گذار در پلنگ دره بهدست آوردیم.
تصاویر 24 تا 30 : رودخانه پیمایی در پلنگ دره
تصاویر31 تا 38 : گونه های گیاهی و مناظر زیبای منطقه
پس از طبخ نهار توسط بانو! به سمت خودِ آبشار رفتیم که بسیار کم آب بود و اصلاً معنی آبشار نمیداد در عوض چند تایی حوضچه آب وجود داشت که جوون میداد برای آب تنی.
تصاویر 39 و 40: حوضچه های آب و آبشار پلنگ دره
بعداز ظهر بود که دو تا ماشین کنار ما توقف کرده و همسایه ما شدند. دو خانواده شمالی از اهالی "میرکلا" که دو خانواده اصفهانیِ ساکن قم را دعوت کرده بودند. کلی هم غُر میزدند که روستای خودمان خیلی زیباتر بود و چه دلیلی داشت که این همه راه برای دیدن اینجا بیاییم. ظاهراً با سرچی توی اینترنت اینجا را پیدا کرده بودند و جالبتر آنکه همسایه مازندرانی میگفت خودشان اولین بار است اینجا می آیند. خلاصه بین ما شماره رد و بدل شد و کلی اصرار کردند که شب را مهمان خانه شان باشیم اما بخاطر آنکه فکر نکنند این نزدیکی و دوست شدن به قصدِ پیدا کردنِ مکانی برای اقامت بوده، به هر نحوی بود دعوتشان را رد کردیم و قرارمان شد برای یکبار دیگر.
مسیر برگشت کمی سریعتر طی شد چون کمتر برای بازدید از منطقه متوقف شدیم. در یکی از گروههای تلگرامی تبلیغ تور گردشگریِ پیمایشِ پلنگ دره تا نارنج بُن رو دیدیم و تصمیم گرفتیم نارنج بُن که اسم یکی از محله های شیرگاه است رو ببینیم.
نارنج بُن یکی از محلههای شهر شیرگاه است که در سمت راستِ کنار جاده اصلی تهران-مازندران قرار دارد و رودخانه کسلیان از کنار آن می گذرد. این منطقه با خاطر جنگل و رودخانه ای که از آن می گذرد بسیار زیبا و بکر است. این طراوت از تصاویر بعدی قابل مشاهده می باشد.
تصویر 41 : موقعیت جغرافیایی نارنج بُن
تصاویر 42 تا 46 : طبیعت منطقه نارنج بُن
پس از کمی بازدید از منطقه و در مسیر برگشت مقداری هم تمشک خریدیم و خوردیم. اصلاً مگر میشود به شمال آمده باشی و تمشک نخوری؟ ( البته با شرایط اقتصادی که در موقع نگارش این سفرنامه برای همه مردم بوجود آمده، هر چیزی امکان پذیر است)
تصویر 47 : یه کاسه تمشکِ نمک خورده
قبل از غروب آفتاب خودمان را به پارک جنگلی جوارم رساندیم و در جایی که شبِ قبل بودیم، چادر زدیم.
وقت کافی تا خواب مانده بود و بچه ها هوسِ بازی کردند، آرش زیپ لاین را انتخاب کرد و آنیسا هم که تخته فنر و تاب بازی را. در سفرهای خانوادگی بسیار مهم است که همه به اندازه خودشان از سفر لذت ببرند تا رغبتی برای سفر وجود داشته باشد.
مثلاً اگر سفرِ من انفرادی بود شاید دوست داشتم تا بالاترین نقطه جنگل جوارم را پیاده بروم و یا همسرم دوست داشت نزدیکترین بازار را ببیند!
راستی آبشار هفتگانه تیرکن هم یکی از جاذبه های طبیعی منطقه است که نیاز به حداقل یه روز زمان برای بازدید است و ما دیدارش را بهانه ای کردیم برای یک سفر مجدد در آینده.
شب در آرامشی محض به صبح رسید و خستگی روز باعث شد کمی هم بیشتر از همیشه بخوابیم.
روزِ برگشت بود و همه به نوعی ناراحت بودیم که چرا اینقدر وقت ما کم بوده. اگر طبیعتگرد باشید حتماً برای شما دیدن روستای ارفعده و آلاشت و آبشار گزو در آن حوالی، خالی از لطف نخواهد بود.
مسیر برگشت را پیش گرفتیم اما این بار به سمت فیروزکوه و تهران رفتیم. در نزدیکی سه راهی منتهی به تنگ واشی ترافیک زیادی بود و مشخصاً گردشگران زیادی قصد بازدید از آن را داشته اند.
برای آنکه برای همسرم نیز رضایت کافی از این سفر وجود داشته باشد قید جاذبه های بین راهی را زدیم و به تهران رفته و در بازارهای اطراف میدان هفت حوضِ تهران وقت گذرانی کردیم.....
در نهایت، غروبِ خورشید را در اصفهان به تماشا نشستیم و آرزوی سلامتی کردیم برای تمام مسافرانِ جاده ها ...
نویسنده: amirkamranifar