بعد از یک سال و نیم خانه ماندن و سفر نرفتن بخاطر کرونا بالاخره من و دوستم فاطمه تصمیم گرفتیم که با رعایت پروتکل های بهداشتی و استفاده از ماشین شخصی در اواخر اریبهشت 1400 سفر کنیم. برنامه ریزی خاصی نداشتیم و فقط قصد داشتیم
تابستان از پس بهار شتابان رسیده بود، گرما بود، آفتاب سوزان و عرق ریزان. نسیمی خنک و آبی سرد لازم بود تا هرم گرما را کنار بزند و اندکی روح و روانمان را جلا بدهد. ساعت 6 صبح جمعه ای از تیرماه 98 به اتفاق
به نام خدا گذری در دامنه های دنا: سفر به کهگیلویه و بویراحمد نویسنده و عکاس: ویدا مهین پو عزم سفر از دوران کودکی همیشه فکر می کردم اصلا اسمش به اسم یک استان نمی خورد. درست مثل فامیلی طولانی برخی همکلاسی های دوران دبستان که لیست حضور و