آلبوم آرزوهای من : سفر ، موسیقی ، کتاب ، طبیعت ، عشق ،... من هم رفتم دنبال آرزوهایم ..... چرا که : اگر انسان از صمیم قلب به چیزی فکر کند ، همان محقق خواهد شد (کتاب مقدس : امثال سلیمان۷ ) بهمن ۱۴۰۱ بود که با مادر
سفر ما در تاریخ هجدهم شهریور 1401 شروع شد، من ،همسرجان و مادرشوهرجان ...ساعت ده دقیقه به چهار از خانه خارج شدیم و ساعت 1 شب رسیدیم کرمان، شب رو کرمان تو پارک مسافر که در ورودی شهر قرار داره چادر زدیم، حوالی ساعت شش
دوچرخهی من آماده سفر در جلوی یکی از دیوارهای شهر یزد صبحِ زود، سوار بر دوچرخهها، یزد را به مقصد روستای «شحنه» ترک میکنیم. امروز اولین روز سفر است. از شهر خارج میشویم و جایی را پیدا نمیکنیم که نان و سوروسات صبحانه تهیه کنیم. لاجرم
سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه و این پست بتونه اطلاعات مفید و سرگرم کننده ای رو براتون به ارمغان بیاره. چند روز پیش حوالی اوایل شهریورماه 1401 سفری به دور نیمه شرقی ایران را همراه با همسرم از مبدا شهر قزوین آغاز کردیم. راستش خانه
به نام خدا تا حالا شده یک روزه تصمیم به سفر بگیری و بار و بندیل و ببندی و بری یه جایی که تا حالا نرفته بوده و اونقدری بهت خوش بگذره که هرجایی بشینی از مسافرتت و مردم و جایی که رفتی تعریف کنی؟ پس
می خوام از یه سفر 48 ساعته بگم، چند روز مونده به یلدای سال 1400. سفری که البته خیلی بیشتر از دو روز بود، نه اینکه بد گذشته باشه و طول سفر بیشتر به نظر برسه بلکه، عمق سفر خیلی بیشتر از این حرفها بود.
دیدن چابهار، بعد از بارها تلاش دیگه برامون تبدیل به رویا شده بود، خیلی قبلتر از شروع همهگیری کرونا جزو لیست سفرهامون بود و بارها به دلایل مختلف به تاخیر افتاده بود و بعد که کرونا شروع شد و ... تا اینکه بالاخره آذرماه سال
بعد از یک سال و نیم خانه ماندن و سفر نرفتن بخاطر کرونا بالاخره من و دوستم فاطمه تصمیم گرفتیم که با رعایت پروتکل های بهداشتی و استفاده از ماشین شخصی در اواخر اریبهشت 1400 سفر کنیم. برنامه ریزی خاصی نداشتیم و فقط قصد داشتیم
به به ز یزد و مردم خوش نام پرورش وان خاک پاک و زر و گوهر برابرش آباد و بی زوال و کهنسال و با شکوه این شهر پیر، وه که
چابهار هندوستان ایران این سفرنامه از خاطرات سفر به چند استان زیباست . یزد ،کرمان ،سیستان و بلوچستان . اواخر سال 97 تصمیم برای مسافرت نوروزی داشتیم ازونجایی که عید جنوب حال و هوای دیگه ای داره و به خاطر امنیت بیشتر جاده ها مقصد ما
به نام خدا از کرانههای کویر تا بلندیهای بادگیر سفرنامه یزد محدوده سفر کجاست؟! هر زمان که برای سفر برنامهریزی میکنم در حقیقت هفته قبل و بعدش هم در سفر هستم! هفته قبل از سفر با چشمانی فراخ و ذوق زده پشت کامپیوتر در حال برنامهریزی و یادداشت برداری
اوایل فروردین 99 است و خانه نشینی ناشی از شیوع ویروس کرونا فرصتی برایم مهیا کرده که خاطرات سفرهای گذشته را به صورت سفرنامه تنظیم کنم . و این برای من که عاشق ثبت و جاودانه کردن خاطرات سفرهایم است فرصت مغتنمی است . قبلا
بازگشته ام از سفر سفر از من باز نمی گردد. با نوشتن سفرنامه من، دریا، غروب (سفرنامه من به کوش آداسی) درست مثل اینکه با خیالم دوباره به سفر میرفتم و البته با تمام جزئیات، این شد که به محض اینکه از این سفر برگشتم شروع کردم
به نام خدا سفر به هزار توی با متانت و وقار، سفر به مرکز، به هماهنگی، به مهر و مهارت و پیوستگی، سفر به عشق، شهر یزد، شهر بادگیرها. رویایی تجلی یافته در سفری سه روزه که اثر آن بر جان آدمی مینشیند. یزد اولین شهر خشتی
اوایل مهرماه 98 بود که کم کم با گذشت حدود 2 ماه از سفر قبلی، فکر سفر جدید و در واقع چهارمین سفر امسال به سرمون زده بود. اگر بعد از گذشت این مدت زمان کم از سفر قبلی، در تب و تاب سفر جدید
روز اول دوشنبه 13خرداد 1398 حرکت از کرمان زمان حرکت مان ساعت 2 بعد از ظهر اعلام شده بود. با همه کارهای جور و واجوری که آن روز از زمین و زمان سر برآوردند، سعی کردم به موقع در محل قرار، روبروی «کلبه جنوب»، باشم. وقتی رسیدم آقای
اولین روز سفر 16 فروردین با عرض سلام و مهربانی ها خدمت دوستان و همراهان گرامی و تیم محبوب لست سکند. در سفرنامه قشم توضیح داده بودم خدمتتون که ما با یک گروه 45 نفره سفرمون رو به قشم شروع کردیم و در یزد ازشون جدا شدیم
سفری متفاوت با طعم سیل به سواحل مکران-چابهار 1398 سفر نوروزی به هفت استان ایران و فرار از سیل پیش بینی نشده ی سال 1398. نویسنده: لیلا موحدیان هر سفر، تقدیری مخفی در خود پنهان کرده است که مسافر از آن بی خبر است. روز اول نوروز امسال قصد سفر
به نام خدا حرکت به سمت کویر در یک روز سرد زمستانی جشن سده فرصت مناسبی برای سفر به یزد بود، سفر به شهری که سال ها بود آرزوی دیدنش رو داشتم و هنوز دیدنش قسمت نشده بود. بارها برای سفر یزد برنامه ریزی کرده بودم و
" مرا سفر به كجا مي برد؟ كجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند؟ كجاست جاي رسيدن؟ (سهراب سپهری)" سفر به جنوب ايران از كودكي جزو سفرهاي مورد علاقهي من بود اما تا نوروز سال 1397، محقق نشد. بهمن ماه سال 96، من و همسرم و دو