آلاچاتی و چشمه:
این دو شهر با فاصله کم به هم چسبیده هستند و آلاچاتی شهری بزرگتر و پرجمعیت تر و چشمه کوچک تر و ساحلی و کم جمعیت تر البته مملو از توریست و هتل و مسافر و ساحل شنا و تفریحات ساحلی و مخلفات دیگر.
اینجا که رسیدم یه دفعه با موجی از توریست های خارجی و اروپایی مواجه شدم که برعکس ازمیر جمعیت توریست ها در بعضی جاها از خود محلی ها بیشتر بود.
کوچه ها و خیابونها بافت ویلایی و قدیمی و بسیار قشنگی داشتند که در بعضی جاها خانه های قدیمی رو تبدیل به هتل یا اتاق برای اجاره کرده بودند که جلوه قشنگی به شهر داده بود.
خیلی توی آلاچاتی نموندم یک ساعتی توی شهرش چرخیدم و بعدش سوار دولموش شدم با دادن ده لیر به سمت چشمه حرکت کردم.
به ساحل معروف ایلیجا رفتم ساحلی که تقریبا 2 کیلومتر طول دارد و آبی زلال و ساحلی شنی به رنگ سفید. که البته اون موقع به خاطر کرونا انتظار داشتم که خلوت باشه که بعد از رسیدن به اونجا برگام ریخت. در حدی که اینهمه آدم توی یک سال تا حالا ندیده بودم و کلا کرونا اونجا معنی و مفهوم خاصی نداشت. بسیار شلوغ بود و هوا هم بسیار گرم البته ساحل اصلا تمیز نبود و پر بود از آشغال خوراکی و بطری و درب نوشابه و .... که این باعث شد ترجیح بدم که فقط در حد یه سلام و علیک به دریا بزنم و بعد با استفاده از دوشهای عمومی کنار ساحل دوش گرفتم و توی یک سایه کنار ساحل نشستم یه نوشیدنی خنک گرفتم و بعد یکم استراحت به سمت قسمت شمالی چشمه که کافه ها و غذاخوریهای ساحلی زیادی اونجا بود حرکت کردم.
حدودای ساعت 3 بعد از ظهر بود که به رستورانی که معلوم بود کیفیت غذای خوبی داره و شلوغ هم بود رفتم کباب ترکی و جوجه سفارش دادم به همراه نوشابه که به همراه غذا برای همه این چاشنی رو هم کنارش میذاشتن.
بعد از خوردن ناهار و یکم گشت و گذار داخل همون خط ساحلی و داخل شهر چشمه سوار دولموش شدم و به همون حالت ترمینال اتوبوس که صبح پیاده شده بودم برگشتم و اتوبوسم بعد چند دقیقه اومد به همراه مسافران دیگه سوار شدیم و باز با همون مبلغ 20 لیر برگشتیم به سمت ازمیر.
توی فرودگاه از اتوبوس پیاده شدم رفتم به هتل برای عوض کردن لباسهام و همچنین استفاده از اینترنت هتل. به هتل که رسیدم یه دونه دیگه از اون چاییای خوش مزه کمر باریک گرفتم و وقتی یکم سرحال شدم به وای فای هتل وصل شدم برای رزرو هتل شهر بعدی یعنی کوش آداسی.
برنامم این بود که فردا صبح باید حرکت میکردم به سمت کوش آداسی، بنابراین به اینترنت وصل شدم و یک اتاق دو تخته در هتل SURTEL که یک هتل سه ستاره یوآل به همراه صبحانه و ناهار و شام و استخر و ... بود رو برای دو شب به مبلغ دو میلیون و هفتصد هزار تومان رزرو کردم، از وچر هتل با موبایلم اسکرین گرفتم و رفتم بالا برای دوش و تعویض لباس.
دیگه نزدیکای غروب بود که بعد یه استراحت کوچیک و شارژ شدن دوباره به سمت ایستگاه مترو و رفتن به مرکز شهر ازمیر حرکت کردم.
وقتی به ایستگاه کوناک رسیدم تقریبا تاریک شده بود و اول رفتم به یک فروشگاه یه ردبول به مبلغ 7 لیر گرفتم و خوردم تا یکم سطح انرژیم بیاد بالا البته کلا نوشابه های انرژی زا خیلی تاثیری ندارند ولی از هیچی بهترن. بعد از اون رفتم به خیابونی که به موازات خیابون ساحلی از شمال تا جنوب کشیده شده بود خیابانی به اسم شهیدلر. خیابانی پر از فروشگاه و رستوران و کافه ... که البته توی اون شعب مواد خوراکی معروف مثل مادو و استار باکس و ... هم وجود داشت. از اون خیابونای شلوغ که من خیلی دوست دارم با کوچه های فرعی و پر از کافه های زیبا و دوست داشتنی مثل کوچه نویزاده خیابون استقلال. به استارباکس رفتم یه لاته سفارش دادم که قیمتش 14 لیر بود و توی محوطه جلوی استار باکس نشستم به قهوه خودن و لذت بردن از فضای اطراف.
تا شب اونجا بودم و میگشتم و بعد از خوردن شام و بعدش قدم زدن توی خیابون ساحلی و تماشای گروه های نوازندگان و موسیقی ها زنده که داخل کافه ها اجرا میکردن به سمت هتل حرکت کردم.
حدود ساعت 1 شب بود که به هتل رسیدم و دیدم شوفک با دوستاش نشستن و صحبت میکنن که با دیدن من به سر میزشون دعوتم کردن و من هم رفتم کنارشون نشستم و راجب چیزای زیادی صحبت کردیم از خاطرات دوستی هاشون صحبت کردن و جاهایی که کار کردن و خلاصه کلی از این درو و اون در صحبت کردن که ساعت حدود دو و نیم شد. منم دیگه بلند شدم و ازشون خداحافظی کردم و رفتم بالا برای خواب. بالا که رفتم متوجه شدم که چند نفری تازه اومدن و توی تخت های دیگه جا گرفتن که البته من فقط صدای خرو پوفشون رو شنیدم و ندیدمشون. یه دوش گرفتم و وسایلمو کامل جمع کردم گذاشتم توی کمد و از خستگی بیهوش شدم.
صبح مثل دیروز حدودای ساعت 8 و نیم بیدار شدم، هم اتاقی های دیشبی هنوز خواب بودن که من وسایلم رو که دیشب جمع کرده بودم برداشتم و اومدم پایین، طبق معمول چایی کمر باریک و یکم چک کردن اینترنت و برنامه ها و بعدم خداحافظی با مستر شوفک و خانوادش و حرکته به سمت ایستگاه مترو برای رفتن به شهر سلچوک.
سوار مترو ایزبان شدم و تقریبا یک ساعتی کشید تا به ایستگاه سلچوک رسیدم. ایستگاه راه آهن و مترو سلچوکو
بعد از اونجا با پرسیدن آدرس و راهنمایی به هتل SURTEL رسیدم .حدودای ساعت یک و نیم ظهر بود که به هتل رسیدم. عکس وچر رو نشون رسپشن دادم و همینطور عکس پاسپورت که اون هم توی سیستمش چک کرد و وقتی دید درسته یک سری توضیحات بهم داد و کلید اتاق رو بهم داد. اتاق در طبقه اول و دارای یک تخت دو نفره بود. برنامه سرو غذا در رستوران رو هم بصورت یک برگه چاپ شده بهم تحویل داد. در مورد سیف باکس سوال کردم که رسپشن گفت سیف باکس توی اتاق هست اما استفادش رایگان نیست و شبی حدود 20 لیر یا 2 یورو هزینشه که منم گفتم مشکلی نیست 40 لیر دادم و کلید فعال سازی سیف باکس رو گرفتم و همچنین رمز وای فای هتل رو.
بعد از اون وسایل رو به اتاق بردم و چون هنوز وقت ناهار تمام نشده بود یه دستبند آبی به من دادند و گفتند که میتونی از سرویس وعده ناهار هم استفاده کنی. منم باکمال میل و خوشحال پذیرفتم و رفتم طبقه پنجم که رستوران برای خوردن ناهار. استخر رو باز هتل هم همون طبقه قرار داشت. غذا نرمال و بصورت سلف سرویس به همراه سالاد و دسر و نوشیدنی و میوه و مخلفات بود که از یک هتل سه ستاره قابل قبول بود و طعم غذاها هم خوب بود. بعد از صرف غذا برگشتم به اتاقم و وسایل شنا رو برداشتم و راهی شدم به سمت ساحل دریا.
کوش آداسی دو تا ساحل عمومی داره که یکیش سمت قسمت شمالی شهره و یکیش هم سمت قسمت جنوبی شهره به نام کادین دنیزلی، که البته دومی خیلی معروف تر از اولی و شلوغتر از اون هست که اکثرا هم برای شنا به ساحل کادین میرن. سر کوچه هتل سوار یک دلموش شدم و با 4 لیر به ساحل کادین رفتم. تقریبا یه ده دقیقه ای طول کشید تا رسیدیم و همونطور که انتظار داشتم در اون ساعت و اون هوای گرم ساحل بسیار شلوغ و مملو از مردم عادی و توریست هایی بود که برای شنا و تفریح به اونجا آمده بودن.
با چند دقیقه گشتن یک تخت خالی پیدا کردم برای گذاشتن وسایل و استراحت و آفتاب گیری که 15 لیر هم هزینه کرایه تخت بود. دوساعتی اونجا مشغول شنا و آفتاب گرفتن و استراحت بودم که بعدش هم از دوشهای عمومی ساحل استفاده کردم برای شستن آب شور دریا و لباس پوشیدم و از ساحل اومدم بیرون تا سوار دولموش بشم و برگردم به سمت هتل.
کوش آداسی:
از بدو ورود کاملا میشد تفاوت سیستم شهری و اجتماعی و فرهنگی کوش آداسی نسبت به ازمیر رو حس کرد. شهر چهره یک شهر ساحلی با تفریحات ساحلی بیشتر همینطور اماکن تفریحی بیشتر رستورانها و غذاخوری های بیشتر و شیک تر و در واقع توریستی تر همچنین نایت لایف بالاتر نسبت به ازمیر. همینطور سطح زندگی مردم رفاه بیشتری داشت و این رو میشد از تعداد بسیار زیاد ماشینهای مدل بالا و به روز فهمید که ماشین های برند مدل سال بسیار زیاد در سطح شهر دیده میشد.
از نظر توریستی هم کاملا نسبت به ازمیر متفاوت بود چرا که توی کوش آداشی به شدت از تعداد توریست های عرب زبان کاسته شد و در عوض توریستها بیشتر اروپایی من جمله روسی یا بریتانیایی و .... شدند. تور کوش آداسی یکی از پر طرفدارترین تورهای ترکیه است. از نظر فرهنگی و پوششی هم بسیار تفاوت بین اینجا و ازمیر بود و پوشش افراد کاملا غربی و اروپایی و آزاد بود. حمل و نقل البته محدود تر و خبری از اتوبوس و مترو و تراموا نبود و فقط با تاکسی و دولموش حمل و نقل عمومی انجام میشد که البته به نظر من بیشترشم لزومی نداشت و با همون امکانات نیاز شما رفع میشد و احتیاجی به وسایل دیگه احساس نمیشد.
البته اینم بگم که کوش آداسی نسبت به ازمیر خیلی کوچک تر و یک شهر ساحلی جمع و جوره با جمعیت خیلی کمتر و وسعت کمتر. از لحاظ قیمت نه خیلی زیاد اما تقریبا ده پونزده درصدی قیمت اجناس چه خوراکی چه بقیه کالاها از ازمیر گرونتر بود اما خیلی تفاوت فاحشی نداشت.
قلعه کوش آداسی:
توی راه برگشت از ساحل چشمم به قلعه کوش آداسی افتاد که از ماشین پیاده شدم و برای دیدن قلعه رفتم. حدود نیم ساعتی توی محوطه قلعه چرخیدم و بعدم به این علت که درب ساختمان اصلی قلعه بسته بود و همچنین گرمای زیاد هوا به همون دیدن محوطه بسنده کردم و برگشتم و پیاده قدم زنان رفتم به سمت هتل که هم شهرو پیاده دیده باشم و هم جاهایی که مد نظرم بود مثل ایکس چنج و غیره و یاد بگیرم. بعد از 20 دقیقه رسیدم به هتل و رفتم به اتاق برای عوض کردن لباس و استراحت.
حدود نیم ساعت توی اتاق بودم و وسایلو جابجا کردم بعدم حوله رو برداشتم و رفتم طبقه پنجم برای استفاده از استخر. به طبقه بالا که رسیدم یکی دو نفر توی آب بودن و یکی دو نفر هم کنار اسنک بار استخر بودن. سرویس استخر باز بود و انواع نوشیدنی گرم و سرد و آب میوه و... رو به دلخواه و سفارشتون درست میکرد و بهتون میداد. منم یه نوشیدنی خنک گرفتم و بعدش چند دقیقه ای شنا کردم، هتل توی یکی از کوچه های فرعی خیابون ساحلی قرار داشت که از طبقه بالا و کنار استخر ویوی خیلی قشنگی از ساحل و دریا معلوم بود که نیم ساعتی از اون بالا شهر و دریا رو نگاه میکردم تا تقریبا غروب شد و منم اومدم پایین برای رفتن به داخل شهر و گشت و گذار توی خود شهر و اطراف ساحل.
خیابون ساحلی به شکل یک خیابون پهن بود که یک طرف اون کافه ها و رستورانها و فروشگاهها بود و طرف دیگش کرانه ساحلی و دریا. البته سمت دریا هم فروشگاه و مغازه بود اما خیلی کم. توی کافه ها هم اجرای موزیک هم بصورت اجرای زنده هم بصورت آهنگ پخش میشد و مردم هم داخل اونها به شادی و تفریح مشغول بودن. یکی دو ساعتی توی خیابون ساحلی میگشتم و استفاده میکردم از این فضا و تقریبا ساعت شام هتل شده بود که برگشتم به هتل برای صرف شام.
بعد از شام هم برای هوا خوری رفتم به کنار استخر و از کافه استخر یک لیوان آب میوه گرفتم و به تماشای شهر توی شب نشستم. بعد از یک ساعتی استراحت دوباره اومدم پایین برای شب گردی چون راستش اصلا دلم نمیخواست این لحظات دوست داشتی و هوای مطبوع رو از دست بدم و خواب رو باهاش جایگزین کنم. ته کوچه ای که هتل ما توش بود یه خیابون سنگ فرش بود که وسیله نقلیه توی اون تردد نمیکرد و همه پیاده اونجا قدم میزدن. این خیابون پر بود از انواع فروشگاههای کفش و لباس و کیف برند و غیر برند، همچنین غذاخوری ها و فست فودهای زیادی داشت که فست فودهای برند مثل مک دونالد و کینگ برگر و ... هم اونجا بود. یکی دو ساعتی هم اونجا بودم و یه بستنی از مک دونالد گرفتم به قیمت 5 لیر. حدودای ساعت یک بود که برگشتم به سمت هتل برای خوابیدن ورفع خستگی.
صبح ساعت 8 بود که بیدار شدم یه دوش گرفتم و بعد از صبحانه حرکت کردم به سمت سلچوک. از ایستگاه اتو گار کوش آداسی تا سلچوک با با دولموش و با مبلغ 10 لیر به اتوگار سلچوک رفتم که دقیقا پشت ایستگاه ترن و ایزبان سلچوک بود.
از اونجا دولموش به مقاصد زیادی وجود داشت که من برنامم رفتن به شهر تاریخی افسوس یا افس بود و بعد از اون بازدید روستای تاریخی شیرینجه. سوار دولموش افسوس شدم و با کرایه 8 لیر تقریبا یک ربع بعد جلو مجموعه تاریخی افسوس پیاده شدم.
اول صبح بود و تقریبا یک صف 50 نفری برای خرید بلیط و ورود به مجموعه پشت باجه بلیط فروشی ایستاده بودن. همینطور که جلو میرفتیم تابلو فروش بلیط رو نگاه کردم که برای بازدید هر قسمتی مبلغی اضافه میشد و مبلغ جداگانه ای باید پرداخت میشد. از صف خارج شدم و از آقایی که راهنمای بلیط فروشی و مجموعه بود قیمت بازدید محوطه کاخهای تاریخی و محوطه عمومی آثار تاریخی رو پرسیدم که ایشون گفت که مبلغ بلیط بازدید از آثار تاریخی عمومی در ساده ترین حالت 200 لیره که به پول ما میشد چیزی حدود 600 هزار تومان. یک لحظه جا خوردم و دوباره به تابلو نگاه کردم و دیدم که بله برای بازدید محوطه 200 لیر باید پرداخت کرد. بدون لحظه ای شک برگشتم و رفتم به سمت دولموشهای برگشت به سمت اتوگار سلچوک.
دلیل اینکه این تصمیم رو گرفتم این بود که اولا من مفصل عکسا و فیلم های شهر افسوس رو توی اینترنت و سفرنامه ها دیده بودم و راجبش خونده بودم. دوما دیدن این بنا با اون مبلغ اصلا به نظرم منطقی نمیومد و از همه مهمتر احساس بدی بود که یک لحظه به سراغم اومد اینکه یک لحظه به یاد آثار باستانی خودمون و مخصوصا تخت جمشید افتادم که چقدر مهجور و مظلوم واقع شدن و روا نیست که من برای دیدن تخت جمشید زورم میاد بیست هزار تومان بدم و اینجا 600 هزار تومان، حقیقتش یکم بهم برخورد و احساس خجالت کردم، شرمندتم تخت جمشید مارو حلال کن !!!!
خلاصه بعد از این تصمیم انتحاری دوباره سوار دولموش شدم و برگشتم به اتوگار و اینبار با قیمت 15 لیر سوار دولموش شیرینجه شدم که برم این روستای تاریخی به سبک یونانی رو ببینم.
تقریبا بیست کیلومتری فاصله بود تا اونجا و چهل دقیقه ای تو راه بودیم تا رسیدیم. یک روستا دارای خانه ها و کوچه های سبک قدیمی و یونانی که روی تپه ای واقع شده و همه کوچه ها دارای سراشیبی و سربالایی های تندی هستند. ابتدای روستا هم چیزی تقریبا مثل مسیر ورودی دربنده که بعدش به داخل روستا وارد میشید. کل روستا هم پر بود از مغازه ها دکه های فروش آب انگور و آب تمشک به قیمت لیوانی 4 لیر و همچنین رب و مرباهای مختلف و صابونها معطر که برای فروش گذاشته بودن.
البته نوشیدنی های متفاوتی هم داشتن که از بطری 50 لیر شروع میشد و میرفت تا بالا. یک مدل قهوه هم اونجا درست میکردن که برای دم کردن قهوه از شن داغ استفاده میکردن به این صورت که برای درست کردن قهوه به جای حرارت مستقیم جزوه قهوه را داخل شن داغ میکردند تا قهوه درست شود که من یک فنجون سفارش دادم و به همراه یک آب معدنی کوچک 10 لیر پرداخت کردم قهوه خوشمزه بود و توی اون محیط خیلی چسبید. بعد از حدود یک ساعت گشت و گذار رفتم به سمت خروجی روستا و سوار دولموشهای برگشت به شهر سلچوک شدم. وقتی برگشتم ساعت حدود یک ظهر بود و دوباره سوار دولموش کوش آداسی شدم و اونجا هم بعد از پیاده شدن رفتم هتل برای خوردن ناهار و کمی استراحت.
بعد از کمی استراحت وسایل شنا رو برداشتم و رفتم به ساحل برای شنا. چند ساعتی هم اونجا بودم و نزدیکای غروب برگشتم به هتل. وقتی به هتل برگشتم هتل yacht رو برای دو شب در مارماریس به قیمت یک میلیون و صد و پنجاه هزار تومان رزرو کردم و از وچرش عکس گرفتم .بعد از اون مثل دیشب برای صرف شام به رستوران رفتم و بعدم به گشت و گذار شبانه تا حدود ساعت 2 که برگشتم هتل برای خواب و آماده شدن برای فردا.
برنامه بعدی رفتن به مارماریس بود که برای رفتن به شهر مارماریس از کوش آداسی من باید به ترمینال اتوبوس رانی شهر آدین میرفتم و بعد از اونجا به مارماریس. صبح بیدار شدم و بعد از دوش و صبحانه وسایلم رو جمع کردم و یه سری هم به همون بازارچه سر کوچه هتل زدم و یکم داخل شهر گشتم تا حدودای ظهر شد که برگشتم به هتل اتاق رو تحویل دادم و رفتم به رستوران ناهارم رو هم خوردم و حرکت کردم به سمت ایستگاه دولموش ها.
از اونجا به اتوگار سلجوک و از سلجوک هم با دولموش و با کرایه 30 لیر به سمت آیدین حرکت کردم. تقریبا ساعت 2 بعد از ظهر بود که به ترمینال اتوبوس رانی آیدین رسیدیم و بعد از پرس و جو از یکی دوتا دفتر مسافرتی بلیط اتوبوس مارماریس رو به قیمت 70 لیر و ساعت حرکت 14:30 خریداری کردم. البته برای صدور بلیط ارائه HES کد و شماره پاسپورت الزامی بود که منم عکس جفتشو نشون مامور صدور بلیط دادم و بلیط صادر شد.
حدودا یک ربع بعد اتوبوس مارماریس اومد و من به همراه مسافران سوار اتوبوس شدیم. مامور صدور بلیط برای اینکه مطمئن بشه من سوار شدم و جا نمونده باشم دوباره اومد به کنار سکوی اتوبوس و با دست تکان دادن متقابل خیالش راحت شد و رفت. کارش و احساس مسئولیتش واقعا قشنگ بود و در طول سفر تا اینجا من از هر کسی کمک میخواستم واقعا هرکار از دستشون بر میومد برای آدم انجام میدادن این رفتارشون و احترام به یک توریست خارجی در کشورشون خیلی زیبا بود.
اتوبوس نو و تمیز بود و صندلی ها راحت و وی آی پی بودن همچنین هر کدوم مجهز به مانیتور و پورت صدا و شارژ موبایل بودند.
بعد از حدود یک ساعت به پلیس راه رسیدیم که راه رو بسته بودن و اتوبوس به دستور پلیس نگه داشت و سه چهار نفر از پلیس ها و نظامیا اومدن بالا و از مسافران درخواست کردند که HES کدهاشون رو نشون بدن که من گفتم عکسش رو توی موبایلم دارم و شخص مامور گفت مشکلی نیست و به دیدن عکسش بسنده کرد و رفت. بعد از بازرسی دوباره راه افتادیم و یک ساعتی تو راه بودیم که دوباره به ایست بازرسی رسیدیم و دوباره همون موضوع تکرار شد. حالا به خاطر کرونا بود یا مساله دیگه نمیدونم. این با هم یک افسر پلیس و دوتا درجه دار اومدن بالا برای بازرسی. به من که رسیدن یکی از درجه دارها گفت پاسپورتت رو نشون بده که منم گفتم توی چمدون توی باکس اتوبوسه اما عکسش هست میخای نشونت بدم، همون موقع افسر برگشت و پرسید از کجا اومدین و من هم با صدای رسا گفتم از ایران! که با شنیدن ایران افسر تشکری کرد و گفت نیازی به اصل پاسپورت نیست و رفتن.
دوباره اتوبوس حرکت کرد و بیست دقیقه ای که گذشت توی یک ترمینال بین شهری نگه داشت و عده ای از مسافران پیاده شدند و من هم اونجا از بوفه یه دونه آب میوه گرفتم و بعد از توقف پنج دقیقه ای اتوبوس دوباره حرکت کرد. تابلوهای کنار جاده از نزدیک شدنمون به مارماریس خبر میداد. بعد از کمی پیچ و خم توی جاده جنگلی قبل از ورود به شهر دوباره یک ایست بازرسی دیگه قرار داشت که دوباره برای بازرسی توقف کردیم. من نمیدونم چند بار بازرسی میکنن آخه.
البته هر بار محترمانه و بدون سرو صدا. این بار به همراه ماموران بازرسی سگ هم وارد اتوبووس شد!!!! دوتا سگ مواد یاب که بو میکشیدن و سرتاسر اتوبوس رو دو سه بار رفتن و اومدن و بعد هم HES کدها رو دوباره چک کردن و پیاده شدن. اتوبوس هم حرکت کرد و بعد از ده دقیقه وارد ترمینال شهر مارماریس شدیم.
از اتوبوس پیاده شدم و وسایلم رو از جعبه اتوبوس برداشتم و با استفاده از مپ آفلاین گوگل که قبلا اون ناحیه رو دانلود کرده بودم آدرس هتل رو چک کردم و دیدم که از ترمینال تا هتل پیاده خیلی راه نیست و چیزی حدود یک ربع راهه که منم کوله پشتی رو انداختم پشتمو دسته چمدونم گرفتم و پشت خودم روی چرخ کشوندم و راه افتادم.
با استفاده از نقشه و یکی دوتا سوال از افراد محلی هتل رو پیدا کردم که پشت یک خیابون اصلی و کنار یک کانال پهن آب قرار داشت.
یات (به معنای قایق بادبانی) هتل ساختمانی چهار طبق و قدیمی بود که یک حیاط کوچیک جلوش بود و در اون یک استخر و کافه کوچیک قرار داشت همچنین چندتا میز و صندلی برای نشستن. ضمنا هتل فاقد آسانسور بود اما داخل اتاق در عین قدیمی بودن تمیز و قابل قبول بود. اتاق من یک سوییت یه خوابه با آشپزخانه به همراه وسایل آشپزی و گاز و کتری و ....و یک حال بیست متری به همراه بالکن در طبقه چهارم بود که تمیز و خوب بود.
بعد از انجام تشریفات دریافت کلید و ساعت صبحانه به اتاق رفتم وسایل رو گذاشتم و برگشتم برم برای بازدید شهر و شناسایی اطراف. ساعت حدود هفت بود و کم کم داشتیم به غروب نزدیک میشدیم که از هتل خارج شدم. با یکی دو تا سوال رسیدم به خیابون اصلی که به بلوار ساحلی میرسید. قدم زنان خیابون رو رفتم تا به بلوار ساحلی رسیدم.
مارماریس:
از لحاظ وسعت تقریبا مثل کوش آداسی بود اما تمیزتر و توریستی تر و سطح زندگی و تفریحات بالاتر. قیمت ها طبیعاتا نسبت به ازمیر و کوش آداسی بالاتر بود همچنین شهر و بلوار ساحلی زیبایی خاصی داشتند. ظاهرا سوغاتی این شهر عسل بود چون خیلی از جاها مغازه فروش عسل دیدم که فکر میکنم عسل این منطقه معروفه. حمل و نقل مثل کوش آداسی تاکسی و دولموش بود و از اماکن تاریخی شهر میشه به یک قلعه تاریخی همچنین یک بازار قدیمی نام برد که بازار مثل همه بازارها همه چیز برای فروش داشت. ایرانی های زیادی با تور مارماریس به این شهر سفر می کنن.
مغازه ها و فروشگاهها شیک تر و قیمت ها گرانتر بودند. رستورانها و کافه های کنار ساحل و بلوار ساحلی خیلی حرفه ای تر و سطح بالاتر نسبت به کوش آداسی بودند و انواع مدل رستوران و مراکز تفریحی توی خط ساحلی وجود داشت و مردم و توریست ها برای تفریح و صرف غذا اونجا میرفتن. توریست های اروپایی به وفور دیده میشدند مخصوصا توریست های روس همچنین عرب ها که از ظاهرشون معلوم بودکه از طبقه متوسط به بالای کشورشون هستند. انواع تفریحات ساحلی هم از تور و شنا و غواصی و .... وجود داشت که بلیطش رو توی همون ساحل میفروختند.
توی ساحل قدمی زدم و یکم مناظر و خیابونها رو نگاه کردم و از همون بلوار ساحلی یک تور کشتی به مبلغ 120 لیر به همراه یک پرس ناهار و نوشیدنی از جمله چای و قهوه و آبمیوه و نسکافه و ... رایگان به هر تعداد رو برای فردا 10 صبح رزرو کردم. بعد از اون هم برای شام به شعبه KFC در یکی از خیابانهای منتهی به ساحل رفتم و یک پک 34 لیری به همراه یک نوشابه گرفتم و بعد از شام رفتم کنار ساحل برای قدم زدن. دو سه ساعتی کنار ساحل بودم و از کافه ها و پخش موسیقی و آهنگاشون لذت بردم و ساعت تقریبا یک بود که برگشتم هتل برای استراحت.
صبح حدود ساعت 9 از خواب بیدار شدم یه دوش گرفتم و رفتم پایین برای خوردن صبحانه. صبحانه سلف سرویس و در حد یک هتل سه ستاره و کامل بود به همراه چای و قهوه و نسکافه و شیر و ...
بعد از خوردن یک صبحانه مفصل و کامل پیاده به سمت ساحل راه افتادم و حدود ساعت ده بود که سوار کشتی شدم. چون قبلا تجربه دریازدگی رو داشتم به محض ورود از پرسنل کشتی قرص ضد تهوع گرفتم و قبل از حرکت کشتی خوردم. یه نیم ساعتی طول کشید تا بقیه مسافرا هم سوار شدند که حدود سی چهل نفری میشدند و بعد کشتی حرکت کرد به سمت جزایر اطراف. چندتا ساحل مختلف برای شنا کردن نگه داشت و توی هر ساحل حدود نیم ساعت مسافران شنا و تفریح میکردن و بعدم برمیگشتن داخل و کشتی به مقصد بعدی مسیرشو ادامه میداد.
ناهار هم طبق همون چیزی که روی تور بود به هر مسافر تحویل دادند و بعد از ناهار هم دو سه جای دیگه برای شنا نگه داشت و حدودای ساعت 5 عصر بود که به سمت اسکله حرکت کرد و نیم ساعت بعد به اسکله و همونجایی که صبح رسیده بودیم برگشتیم و پیاده شدیم.
بعد از پیاده شدن قدم زنان به سمت قلعه تاریخی که توی همون نزدیکیا پشت بازار و در محله قدیمی شهر قرار داشت رفتم از کوچه پس کوچه های قدیمی با خانه های زیبا و رستورانها و کافه های زیبا گذشتم تا رسیدم به قلعه تاریخی مارماریس. ساعت بازدید از 9 صبح تا 7 عصر بود و اون موقع که من رسیدم چند دقیقه ای از 6 گذشته بود. بنابراین وقتی برای بازدید نبود یه نگاهی سرسری به محوطه داخل قلعه کردم و برگشتم به سمت هتل، برای رزرو هتل برای فردا توی شهر اولودنیز و استراحت و آماده شدن برای گشت شبانه.
بر طبق همون روش قبلی و با استفاده از وای فای هتل یک اتاق در هتل چهار ستاره بلو لاگون BLUE LAGOON (به معنای برکه آبی) اولودنیز رو برای یک شب به مبلغ یک میلیون و پانصد هزار تومان رزرو کردم. بعد از گرفتن وچر و راحت شدن خیالم رفتم به اتاقم برای آماده شدن.
بعد از یک استراحت کوچیک و دوش و عوض کردن لباس راه افتام تا برم کنار ساحل. اینبار از مسیر دیگه ای رفتم تا جاهای دیگه رو هم دیده باشم. توی یکی از خیابونهای اطراف هتل که پر از رستوران بود برای شام به رستوران تاووک دنیاسی رفتم و یک پرس جوجه اسپایسی به همراه پاستا و سیب زمینی سرخ کرده و یک قوطی نوشابه به مبلغ 47 لیر سفارش دادم.
این بالاترین مبلغی بود که توی کل سفر برای یک وعده غذا دادم. بعد از شام هم مثل شب قبل به خیابون ساحلی رفتم و از تفریحات اونجا لذت بردم. تقریبا ساعت 2 شب بود که برگشتم هتل وسایلمو جمع کردم تا فردا صبح راحت تر باشم و به خوابی شیرین و عمیق رفتم.