چشمان آبی دریا

4.4
از 22 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
چشمان آبی دریا
آموزش سفرنامه‌ نویسی
23 اسفند 1401 12:00
11
5.5K

اواخر فروردین سال جاری بود که تصمیم گرفتم اردیبهشت ماه به سفر برم و از اونجایی که نوروز 1401 یک سفر به یاد ماندنی داشتم و سه تا از شهرهای مهم توریستی ایران (کرمان، یزد، اصفهان) رو سفر کردم که حسابی خوش گذشت، شوق رفتن به سفر دیگری رو دو چندان کرد. با همسفر پایه و رفیق خوبم مصطفی تماس گرفتم و موضوع رو باهاش مطرح کردم. من و مصطفی در بندرعباس زندگی می کنیم. اینو بگم که من اکثراً تنها سفر میرم اما اگر قرار باشه کسی باهام بیاد یکی از اون نفرات مصطفی هست چون هر دو مون علاقه مند به سفر با دوچرخه و سفرهای ماجراجویانه هستیم. تجربه به من نشون داده که انتخاب همسفر واقعاً موضوع مهم و اساسی محسوب میشه چون عدم سازگاری و مخالفت های پی در پی میتونه یک سفر رو برای ما تلخ کنه.

یک قرار ملاقات حضوری با هم گذاشتیم و گزینه ها رو روی میز چیدیم! نخست یک سفر خارج از کشور مدنظر بود اما بعد از در نظر گرفتن تمامی جوانب، بالاخره مقصد سفر رو انتخاب کردیم. این بار غرب هرمزگان ما رو طلبیده بود! البته من چند وقتی بود که در مورد غرب هرمزگان چیزهای زیادی شنیده و عکسهای زیبایی دیده بودم و همین امر دلیل رفتن ما به شهر پارسیان شد. از قبل دمای هوای اردیبهشت پارسیان رو بررسی کردیم و خنک ترین روز این ماه رو برای سفر انتخاب کردیم. از اونجایی که من و مصطفی در یک شرکت کار می کنیم بخاطر همین از لحاظ گرفتن مرخصی مشکل خاصی نداریم و این مسئله معمولاً قابل حل است.

روز اول

 ساعت 7 صبح روز 22 اردیبهشت دوچرخه ها رو پشت ماشین گذاشتیم تا سفر حدود چهارصد کیلومتری از بندرعباس تا پارسیان رو رسماً آغاز کرده باشیم. مسیرهای ساحلی که پیش روی ما بود آنقدر زیبا بودن تا از همین اول مطمئن بشیم که انتخاب درستی کردیم. جاده ساحلی که پیش روی ما بود این امکان رو به ما داد تا هر از چندگاهی ترمز بزنیم و عکس های زیبایی از خلیج فارس بی نظیر بگیریم. برای رسیدن به پارسیان باید از نوار ساحلی بسیار زیبایی عبور کنید و شهرهای مهم پیش روی شما: بندرخمیر، بندر کنگ، بندرلنگه، بندر چارک، بندر آفتاب و بندر مقام هستند. اگر برای اولین بار از این مسیر عبور می کنید حتماً باید از شهرهای ساحلی که پیش روی شماست بازدید کنید چون هر کدوم جذابیت و زیبایی خاص خودش رو داره. همچنین مردم این مناطق و به طور کلی مردمان جنوب، انسان هایی با قلب مهربان و بسیار خونگرم هستند و هم صحبت شدن باهاشون بسیار لذت بخش است.

 برای صرف ناهار در بندرلنگه توقف کردیم و کنار ساحل بسیار زیبایی ناهار خوردیم. مادر مصطفی برای ما هواری میگو درست کرده بود که واقعاً لذیذ بود. جنوب اومدید حتماً این غذای خوشمزه رو نوش جان کنید. بعد از دقایقی استراحت در بندرلنگه که دمای هوای متعادلی داشت به حرکت مان ادامه دادیم و خیلی مشتاق بودیم که به هر چه سریعتر به مقصد مون برسیم.

ساعت کمی از دو بعدازظهر گذشته بود. اکنون به پارسیان رسیده بودیم. اولین مقصد مون رو تنگه بوچیر انتخاب کردیم چون در مسیر حرکت مان بود. این مکان در شرق پارسیان قرار داره. ماشین رو تو روستایی به همین نام کنار خانه ای گذاشتیم و با دوچرخه یک مسیر کوهستانی و طاقت فرسا رو به سمت بوچیر رکاب زدیم که حسابی نفس گیر بود. در مسیری که بودیم سکوت بسیار عجیبی حکم فرما بود و فقط صدای فرو رفتن لاستیک های دوچرخه در جاده کوهستانی می شنیدیم. میتونم بگم یکی از زیباترین مسیرهایی بود که تا الان رکاب زده بودم. تو مسیر که بودیم یک مرداب هم وجود داشت که صداهای ترسناکی ازش می اومد و حسابی خوف انگیز بود.

بعد از حدود 45 دقیقه دوچرخه سواری کوهستان به بوچیر رسیدیم. آماده شدیم تا بریم برای شنا. حدود یک ساعتی تنی به آب زدیم و نکته جالبی که در مورد این مکان باید بگم اینه که تو اوج گرمای سوزان تابستون هم آب سردی داره. بماند که زمستون ها اصلأ نمیشه رفت تو آب. تنگه بوچیر در واقع شکافی در دل کوه است و در یک منطقه کویری وجود داره و بخاطر عمق زیادی که داره سبب شده تا دمای هوا در دره گاهی به زیر صفر برسه.

تنگه بوچیر
تنگه بوچیر

در بوچیر حدود دو ساعت خوش گذروندیم، بعدش برگشتیم به جایی که ماشین رو پارک کرده بودیم. مسیر رفت و برگشت اینقدر خسته کننده بود که وقتی به ماشین رسیدیم و از دوچرخه پیاده شدیم هر دو مون از شدت خستگی روی زمین پهن شدیم! در همین هنگام بود که یکی از خانم های روستا که حال ما رو دید یک هندونه بسیار شیرینی برای ما آورد و ما در کسری از ثانیه این هندونه رو خوردیم! میتونم به جرات بگم شیرین ترین هندونه ای بود که تو عمرم خورده بودم. خانم عزیزی که این لطف رو در حق ما کرد 4 تا فرزند داشت و ما برای جبران محبت های این خانم هدیه هایی که فکر می کردیم مناسب هستند به بچه هاش دادیم.

از وسایل بدرد بخوری که تو ماشین بود و می شد برای سرگرمی استفاده کرد بهشون دادیم. توپ فوتبال، توپ والیبال، راکت و توپ بدمینتون و البته مقداری پول نقد بعنوان عیدی به بچه ها دادیم که حسابی خوشحال شدن و باعث خوشحالی مادرشون هم شد که واقعاً برای ما ارزشمند بود. از خانم و بچه هاش که لطف زیادی به ما کردن خداحافظی کردیم و به سمت مرکز شهر پارسیان حرکت کردیم جایی که احسان و خانوده اش منتظر ما بودن. من و احسان تو دوران سربازی با هم آشنا شدیم و با هم تو یک یگان خدمت کردیم. زمانی که به منزل رسیدیم ساعت 7 عصر بود و بعد از دوش گرفتن و کمی صحبت با احسان و خانواده اش، شام بسیار لذیذی در منزل خانواده بسیار مهربان احسان خوردیم و شب زود خوابیدیم چون می دونستیم فردا خیلی کار داریم. ساعت رو برای 05:30 صبح کوک کردیم. صبح روز بعد از خواب بیدار شدیم و آماده شدیم تا ماجراجویی اصلی مون در پارسیان رو آغاز کنیم.

روز دوم

بعد از آماده شدن به سمت ساحل تبن رکاب زدیم. برای رسیدن به این ساحل باید از شهر کوشکنار گذر می کردیم. از مرکز شهر پارسیان تا کوشکنار حدود 25 کیلومتر و از خود کوشکنار تا ساحل مورد نظر هم حدود 15 کیلومتر فاصله است. در این مسیر روستاهایی پیش روی ما قرار داشت. روستاهای پارسیان خیلی زیباست و دامداری و کشاورزی شغل اصلی مردم منطقه است.

3.jpg
 ابتدای شهر کوشکنار

در کوشکنار توقف کردیم تا وسایل ناهار رو خریداری کنیم. در مسیر رسیدن به ساحل تبن هم سربالایی زیادی داشت و ما دوباره یک راه بسیار سختی در پیش رو داشتیم.

4 (1).JPG

4 (2).jpg
در مسیر ساحل تبن

سربالایی هایی که واقعاً کمرشکن بودند و مجبور شدیم کمی از رکاب زدن دست برداریم و مسیری رو پیاده ادامه بدیم. در نهایت به ساحل تبن رسیدیم.

ساحل تبن
ساحل تبن

ساحلی بکر، پاک و آرام که البته بعدش باد نسبتاً شدیدی وزید و آرامش قبل طوفان رو برامون رقم زد. بی درنگ صبحانه رو آماده کردیم. مادر مهربان احسان یک صبحانه پر انرژی و بسیار مقوی رو برای ما آماده کرده بود. برای من به طور کلی صبحانه مهم ترین وعده غذایی است اما اون روز از بس صبحانه کامل و منظره ای هم که روبروی ما قرار داشت بی نظیر بود، اندازه دو تا انسان بالغ صبحانه خوردم! که هیچ وقت طعم صبحانه اون روز رو فراموش نمی کنم.

6.jpg
صبحانه پر انرژی

در این ساحل زیبا مدتی استراحت کردیم و بعدش با اینکه آب دریا سرد بود کمی شنا کردیم. ناهار رو لب ساحل کنار تخته سنگ ها خوردیم و دقایقی هم به خواب عمیقی فرو رفتیم که تاکنون تجربه نکرده بودیم. صدای موج های دریا این خواب عمیق رو لذت بخش تر کرد. اینجا اینقدر لذت بخش بود که دوست نداشتیم ترک کنیم اما باید می رفتیم و جاهای بعدی پارسیان رو می گشتیم. مقصد بعدی مون تنگه شوتاریکو بود که به پیشنهاد احسان رفتیم.

7.jpg
در مسیر شوتاریکو

این مکان در روستای چک چک قرار داره و حدود دو ساعت باید پیاده روی کنید. مسیری که پیش رو داشتیم پر از سنگلاخ، صخره و ناهمواری و دره بود. برای ورود به این تنگه باید از غاری در تاریکی مطلق عبور کنید به همین خاطر به این مکان شوتاریکو (شب تاریک) میگن. در مسیر دو تا دو راهی پیش روی شماست. اولین دوراهی رو باید به سمت چپ برید. دو راهی بعدی اگر برید سمت راست به شوتاریکو می رسید و اگر چپ رو انتخاب کنید به تنگه اودبه می رسید. نکته ای که باید توجه کنید اینه که اگر مثل ما برای اولین بار قصد دارید به این مکان برید حتماً از یک راهنمای محلی یا کسی که قبلاً رفته کمک بگیرید چون مسیر این مقصد ناشناخته است و ممکنه گم بشید. نهایتاً به شوتاریکو رسیدیم.

تنگه شوتاریکو
تنگه شوتاریکو

آب بسیار زلال و کوهستانی مسقف پیش روی ما بود که با درخشش خورشید در آب زیبایی محسور کننده ای به این مکان زیبا می بخشید که حسابی لذت بردیم.

روز سوم

صبح روز بعد سومین روز و آخرین روز ما در پارسیان بود و در مسیر بازگشت به بندرعباس تصمیم گرفتیم همچنان که در حال بازگشت هستیم از مکان های دیدنی که پیش روی ماست دیدن کنیم. تنگه عشاق یکی از اون جاها بود. از پارسیان به ‌سمت بندر مقام حرکت کردیم و در راه به روستاهای بستانو، زیارت و مغدان برخوردیم. در کنار جاده ساحلی بسیار وصف نشدنی، صخره‌ای بلند و عظیم قرار داره که به گردنه عشاق معروفه.

گردنه عشاق
گردنه عشاق

اینجا برید و ببینم آیا می تونید کاری جز نظاره کردن این همه زیبایی و شکوه و عظمت طبیعت انجام دهید؟؟!! از تلاقی کوه ها و صخره ها به دریا منظره ای بسیار دیدنی رو پیش روی هر بیننده ای قرار میده که ساعت ها میشه تماشا کرد. غروب اینجا واقعاً دل انگیزه.

غروب گردنه عشاق
غروب گردنه عشاق

10 (1).JPG

اونجا عکس های زیادی گرفتیم و به مسیرمون ادامه دادیم. جاده ساحلی از بس مناظر زیبایی داشت که بارها و بارها کنار جاده توقف می کردیم تا علاوه بر لذت بردن از این نعمت های خداوند، عکس های خوبی هم بگیریم. گوشه گوشه این سواحل زیبا مانند مرواریدی زیر نور آفتاب می درخشید و مناظر بی نظیری رو رقم می زد. از بندر بسیار زیبای مقام و ساحل مکسر هم دیدن کردیم.

ساحل مکسر
ساحل مکسر

در این سه روزی که در پارسیان بودیم و از سواحل آن دیدن کردیم باید بگم که از لحاظ تمیزی و پاک بودن نمره قبولی می گیره و به جز چند مورد بطری پلاستیکی که در سواحل بود (که ما همه ش رو جمع کردیم) مورد خاصی ندیدیم. شاید یکی از دلایل این باشه که به جز مردم استان های همجوار، کمترکسی این مناطق و سواحل رو می شناسه و هنوز ظرفیت های تفریحی اینجا برای جذب گردشگر استفاده نمیشه که این مورد هم می تونه جنبه مثبت و منفی داشته باشه. واقعاً حیف نیست این مناطق زیبا که برای لذت بردن من و شما خلق شده است با زباله احاطه بشه؟ محیط زیست از گذشتگان ما به ارث رسیده و ما هم مسئولیت داریم تا از اون مراقبت کنیم تا آیندگان هم در لذت بردن از اون سهیم باشند.

از نظاره کردن این سواحل زیبا پی بردم که اینجا واقعاً چیزی از سواحل مالدیو  (نرفتم اما عکساشو که دیدم!) کم ندارن اما چون از لحاظ فرصت های گردشگری به این قبیل مناطق رسیدگی نشده، خیلی نتونسته با سواحل خارج از کشور رقابت کنه. حدود یک ساعتی هم کنار این سواحل نیلگون پرسه زدیم و بسی لذت بردیم. خورشید کم کم داشت به افق دل می داد و ما نمی تونستیم از این همه زیبایی دل بکنیم اما چه کنیم که وقت رفتن بود. همچنان که در مسیر بازگشت بودیم از این سفر دل انگیز با هم صحبت کردیم و متوجه شدیم که چه تجربیات ارزشمندی به ما اضافه شد. این نکته رو هم بگم که از اینکه سفر خارج رو کنسل کردیم واقعاً خوشحال بودیم اما این دلیل نمی شه که جهان رو نباید ببینیم. اتفاقاً گردشگری خارجی برای شناختن آداب و رسوم و فرهنگ ها و مهم تر از اون ارتباط گرفتن با انسان ها برای یک گردشگر موضوع مهمی است اما وقتی هنوز شناخت کافی از سرزمین مادری خودت نداری و با فرصت های گردشگری اون آشنا نیستی، گردشگری خارجی در اولویت بعدی قرار میگیره. سفر خاطره انگیز ما با رسیدن به بندرعباس در ساعت 01:30 بامداد به پایان رسید.

نویسنده: رضا شاهمرادی

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر