پیش از مقدمه
سفرنامه نویسی روش واسلوب خاص خودرا دارد ( پرداختن به جزییات ، بیان زمانها ومکان ها ،ذکر هزینه های اقامت ، غذا و...) اما از آنجا که ایدهی این سفرنامه بعد از سفر یعنی پس از مشاهدهی فراخوان مسابقهی سفرنامه نویسی لست سکند شکل گرفت متاسفانه رعایت روش و قواعد نگارش وهمچنین ثبت مشاهدات با عکس بطور کامل ممکن نشد زیرا در بیشترعکس ها نگارنده نیز حضوردارد که طبق دستورالعمل مسابقه قابل استفاده نیست. مسابقهی سفرنامه نویسی موجب شد مصمم شوم تا در سفرهای بعدی در فرایند سفراقدام به نگارش نمایم تا بهتر ثبت و ضبط شود . نوشتار حاضر ، سفرنامهی دو سفر اخیر من ( 1400 و 1401 ) می باشد که در دو بخش نگارش شده است .
به عنوان مقدمه
مسافران سفرهای خارجی، عموماً به دو گروه تقسیم می شوند:
- گروه اول که به عنوان توریست و درمدت محدود چند هفته ای سفر می کنند.
- گروه دوم که برای دیدار اقوام (عمدتاً فرزندان) به سفر می روند و مدت زمان طولانی تری در سفر هستند . من از گروه دوم هستم و برای دیدن فرزندانم سالی چند ماه در سفر هستم و به دلیل اقامت نسبتا طولانی در کشور مورد نظر، با دوستان، آشنایان و همکاران آن ها ارتباط دارم، لذا علاوه بر دیدن مکان های دیدنی و زیبا تا حدی با فرهنگ و شیوه های زندگیشان نیز آشنا می شوم که در این نوشتار به برخی از آن ها خواهم پرداخت.
فرایند سفر
1.سفر با خرید بلیط هواپیما آغاز می شود . در پروازهای خارجی معمولاً از چند ماه قبل بلیط تهیه می شود زیرا قیمت ها مناسب تر هستند حتی صندلی مورد نظر در داخل هواپیما را هم می توان از قبل تعیین نمود. دراین سفرها اضافه بار معضل بزرگی است . سفرهایی که با دو پروازبا خطوط هوایی خارجی انجام می شود مسافر می تواند دو تا چمدان 23 کیلویی و یک ساک دستی و یا چمدان کوچک ( حدود 7-8 کیلوگرم ) بهمراه داشته باشد.
با کمی جستجو می توانید از داشتن سه چمدان رایگان هم برخوردار شوید ! خطوط هوایی خاص در زمان های خاص این امکان را به مسافر می دهند . سفر اخیر من سه چمدانه بود که البته باز هم معضل اضافه بار داشتم!
از خانه تا فرودگاه
معمولاً مسافر در روزهای آخر قبل از سفر خیلی خسته است و حمل بار در فرودگاه، تحویل بار و دریافت کارت پرواز در زمان های پُررفت و آمد کلافه کننده می شود. فرودگاه ها تمهیداتی برای این مورد قائل شده اند که یکی از آن ها فست تراک (Fast Track) است. شما می توانید 48 ساعت قبل از سفر با فرودگاه تماس گرفته و برای این مورد درخواست بدهید و در ازای پرداخت مبلغی که در مقابل هزینه های سفر خارجی بسیار ناچیز به حساب می آید از این خدمات برخوردار شوید : تحویل بار به مأموران برای وزن کشی، دریافت کارت پرواز خارج از نوبت توسط کادر فرودگاه .
تسهیلات دوم سی. آی. پی (CIP) می باشد و با پرداخت مبلغ بیشتری نسبت به فست تراک از خدمات بیش تری برخوردار خواهید شد: به جای سالن اصلی فرودگاه، به ساختمان مجاورمی روید، مأموران با مشاهده اتومبیل شما، برای دریافت چمدان ها حضور پیدا می کنند ، پاسپورت را تحویل می دهید، وزن کشی که انجام شد اگر مشکل اضافه بار نداشتید به سالن پذیرایی (lounge) هدایت می شوید که فضای بسیار مناسبی برای استراحت قبل از سفر است. در این سالن با انواع غذاها، نوشیدنی های گرم و سرد، دسر و تنقلات پذیرایی می شوید (به صورت بوفه و استفاده بدون محدودیت) .در یک کلام شما تا پای پلکان هواپیما مسافر بیزینس کلاس هستید! توصیه می شود حتماً از فست تراک یا سی. آی. پی فرودگاه استفاده نمایید.
در هواپیما
- پروازهای خارجی عموماً طولانی هستند با غذاهای بی کیفیت یا کم کیفیت! لذا توصیه می شود مقداری تنقلات (آجیل، میوه خشک، بیسکویت و ...) به همراه داشته باشید.
- علاوه بر کیفیت و نوع غذا که شاید دوست نداشته باشید، تغییر ساعت مبدا و مقصد هم مشکل آفرین است وممکن است بخاطر این اختلاف ساعت دوبار ناهار یا صبحانه بخورید !
- پرواز در ارتفاع بالا موجب خشکی قرنیه چشم می شود لذا قطره اشک مصنوعی به همراه داشته باشید و هرچند ساعت یک بار از آن استفاده کنید.
- بالش گردنی مناسب را فراموش نکنید. من نوع بادی آن را بیشتر می پسندم چون در صورت لزوم باد آن خارج شده و در کیف جا می گیرد و احتمال جا گذاشتن آن خیلی کم است !علاوه بر آن قطر آن به دلخواه تنظیم می شود.
- برای کسانی که با آویزان شدن پا دچار مشکل ورم پا می شوند وسایل متعددی موجود هست که من با یکی از آن ها بسیار راحت هستم.
- دمپایی یا کفشی که به راحتی از پا خارج و مجددا پوشیده شود نیز بسیار یاری رسان خواهد بود تا بتوانید به راحتی آن را بپوشید و قدم بزنید .
- کرم دست، مرطوب کنندهی لب فراموش نشود.
بهم خوردن الگوی خواب( Jet Lag)
پروازهای طولانی با بهم خوردن الگوی خواب مسافر همراه است که جِت لَگ (Jet Lag) نامیده می شود وبه علت ناتوانی بدن انسان در سازگاری سریع با مناطق مختلف زمانی رخ می دهد. (در مورد جت لگ بیشتر تحقیق کنید تا راه های مناسب سازگاری با شرایط زمانی جدید را بدانید).
بخش اول : سفر به آمریکا
(1400/02/23 -1400/4/27)
مقصد ، فرودگاه لس آنجلس و یکی از سختترین سفرهای عمرم بود. پرواز طولانی که با توقف در فرودگاه استانبول بیش از بیست ساعت طول کشید ! با کنترل نسبی کرونا پروازها شروع شده بود ولی ارایه ی تست کرونا و استفاده از ماسک الزامی بود که پرواز را بیش از حد سخت می کرد .
در فرودگاه لس انجلس
بیش از دوساعت در صف عریض و طویل بودم تا نوبت من شد . سوالات معمول پرسیده شد: سفر چندم شما به امریکاست؟ پیش چه کسی و کجا اقامت دارید؟ نسبت میزبان با شما و شغلش و... که با انگلیسی دست وپا شکسته جواب داده شد . خداراشکر درهمه ی فرودگاهها می توان به اینترنت دسترسی داشت وتوانستم دخترم را که درسالن منتظرم بود درجریان بگذارم .
اورنج کانتی – ایروان
من در اورنج کانتی – ایروان اقامت داشتم با خیابانها و خانه های بسیار زیبا . ساخت و ساز خانه ها با چوب و توسط کمپانی ها انجام می گیرد بنابراین شکل ظاهری خانه های هر منطقه بیش از 60-70 درصد مشابه یکدیگرهستند وساخت خانه ها بسیار سریع انجام می شود . وقتی من وارد شدم درنزدیکی ما کارگران مشغول ساخت بودند و اسکلت خانه ها نصب شده بود، چند روز بعد مشاهده کردیم که سقفش را نیز زدند . هروقت از سفر دوسه روزه برمی گشتیم مشاهده می کردیم که شهرک به بهره برداری نزدیکتر می شود .
علاوه برتعیین استاندارد نمای ساختمان ، برای فضای سبز وتزیین محوطهی بیرون و حیاط داخلی نیز دستورالعمل خاص تدوین شده است : چه نوع گل و درختی را می توان در حیاط داخلی و بیرون کاشت ، این گل ها و درخت ها با چه ارتفاع و چه فاصله ای از یکدیگر و دیوار همسایه می توانند باشند و...
آغاز گشت و گذار
معمولا هرمیزبانی برای مدت اقامت مهمان ازقبل برنامهی گشت و گذارتهیه می کند که برای من هم چنین بود .
اکسپکتروم
اکسپکتروم در منطقه ی محل سکونت ما (ایروان) قرار دارد که بسیاردیدنی و زیباست شامل فروشگاه های معروف و رستوران های متعدد ، وسایل بازی ، آبنما و.... بدلیل نزدیکی این مکان به ما، پاتوق گشت های کوتاه و صرف ناهار و شام و خرید بود . دیدن این مکان را به مسافران شهرهای این محدوده توصیه می کنم.
لاگونابیچ (Laguna beach)
لاگونا بیچ یکی از زیباترین ساحل های کالیفرنیاست . درختان سربفلک کشیده ، ساحل تمیز و خانه های شیک با رستورانهای ساحلی و غذاهای متنوع دیدنی است .
لس انجلس
اولین شهری که چندباربه آن سر زدیم لس آنجلس بود. شهری با دو چهره متفاوت! شهر هنر و تکنولوژی، و شهر بی درو پیکرو نابسامان . لس آنجلس به خاطر داشتن مکان هایی چون دیزنی لند، استودیوهای متعدد فیلم سازی همانند یونیورسال استودیو، استودیوی برادران وارنر و دهها گالری و نمایشگاه ، دیدنی است اما روی دیگرلس آنجلس شهری است با بی خانمان های (homeless) سرگردان در کوچه و خیابان، روی پل ، و زیر پل و در مجاورت آپارتمانهای مسکونی که موجب حیرت و تاسف گردشگران می شود . ظاهرا شهرداری لس انجلس مکانهایی برای اسکان آنان در نظر می گیرد ولی خودشان مایل به نقل مکان نیستند . عادت به شرایط کنونی ، آزادی بدون قید و بند وعدم پایبندی به مقررات ، خرید و فروش مواد مخدرازدلایل عدم پذیرش اسکان در پناهگاههای شهرداری ذکر می شود .
دیدنی های لس آنجلس (LA)
یونیورسال استودیو: یکی از دیدنی های آمریکاست که تلفیقی از صنعت و هنر است: استودیوهای متعدد فیلمبرداری، وسایل بازی گوناگون ،خانه های زیبا که لوکیشن بسیاری از فیلم ها و سریال های آمریکایی بود . علاقمندان به فیلم و فیلمسازی جلوه های بصری شگفت انگیزی را دراین مکان تجربه خواهند کرد.
خیابان سانتامونیکا :این خیابان در شهر سانتامونیکای کالیفرنیا قرار دارد که می توان ساعاتی را با لذت در آن گذراند مخصوصاً در روزهای تعطیل . در این خیابان علاوه بر فروشگاه های متعدد خرید، شاهد خیلی چیزها خواهیم بود به عبارتی یک نمایشگاه خیابانی است شامل موسیقی، آواز و بازی همراه با کافه ها و رستوران های جذاب.
بخت یار بود و روزی که در لس انجلس بودیم افتتاحیهی سریال سریع وخشمگین 9 (F9the fast saga) بود . ستارگان فیلم وارد شده با طرفداران عکس می گرفتند و به سالن می رفتند . به هریک از ما هم یک عدد ماسک لوگوی فیلم دادند .
بلوار مشاهیر ستاره دار
این بلواربه طول 2 کیلومتر حدفاصل بلوار هالیود و خیابان وین در لس آنجلس قرار دارد . 2500 ستاره به نام ستارگان در پیاده رو نصب شده است .یافتن ستارهی موردنظر بسیار سخت است و نیاز به وقت و پیاده روی طولانی دارد . ازمیان هنرمندان موردعلاقهام تنها راجرمور را پیداکردم!
نمایشگاه اتومبیل
نمایشگاه داِیمی اتومبیل لس آنجلس حتما برای علاقمندان به این حیطه بسیار جذاب خواهد بود . در این نمایشگاه شاهد اتومبیل های قدیم و طراحی نمونه اتومبیل ها برای آینده( یکی از موارد برای سال 2054طراحی شده بود ).
برای مصونیت از سرایت کرونا به هر مراجعی یک عدد کپسول فلزی دادند که دگمه های آسانسور باآن فعال می شد .
اگر علاقمند به جمع آوری کلکسیون اتومبیل هستید دراین نمایشگاه می توانید کلکسیونتان را غنی سازید ( امیدوارم قیمت دلار اجازهی این تجربه را بدهد!).
ماموت لیکس (Mammoth Lakes)
ماموت لیکس شهری در شهرستان مونو ( کالیفرنیا) مکانی برای اسکی است زیرا در زمستان پوشیده از برف است اما در تابستان با آب شدن برف ها فضای مناسبی برای تماشا فراهم می آید .قایقرانی در دریاچه های رؤیایی، کوهنوردی و صخره نوردی از فعالیت هایی است که می توان انجام داد. ماموت لیکس برای علاقمندان به عکاسی فضای کم نظیری را فراهم می آورد.
ما یک گروه چند نفره بودیم که برای دو شب اقامت سه کابین چند اتاقه اجاره کردیم . بخشی از مایحتاج با هزینه ی مشترک خریداری و بخشی هم با تقسیم بندی توسط هر یک از خانواده ها تهیه شد. ما شامی لپه، سالاد الویه و قورمه سبزی را تقبل کردیم ! یکی از همراهان همبرگر برای یک وعده که به خاطر آن اجاق همبرگر سازهم آورده بود ، دیگری قیمه بادمجان و نفر سوم کله پاچه برای صبحانه! کله پاچه قبل ازسفرخریداری و شب اول اقامت بار گذاشته شد که بویش در آن فضا خیلی عجیب بود وما نگران خرس ها بودیم که ممکن بود به کابین حمله کنند ! برای از بین بردن این بو ابتدا دارچین را در کره تفت داده بعد هر چه پوست پرتقال و نارنگی بود اضافه شد، به طور باور نکردنی کابین خوشبو شده بود! با تله کابین به ارتفاعات رفتیم که با آب شدن برف ها در آن فصل سال خشک و برهنه و عاری از هر نوع پوشش گیاهی بود . به نظرم منظره ی تله کابین شهر ها ما (رامسر) و تله کابین چالوس در هر چهار فصل بسیار زیباتر است !
فرهنگ ارتباط جمعی در امریکا
یکی از رفتارهای جالب آمریکائیان (هم چنین کانادایی ها و آلمانی ها که از نزدیک شاهد بودم) نظم، انضباط و رعایت نوبت است. در این سال ها حتی یک مورد خلاف آن را شاهد نبودم. مورد دوم همیاری است ، در هرمکانی که درها اتوماتیک نیست کسی که ابتدا برای ورود یا خروج درِ ورودی را باز می کند اگر مشاهده کند که افراد دیگری در حال ورود یا خروج هستند در را باز نگاه می دارد تا آخرین نفر هم از آن بگذرد . در پارکینگ وقتی کسی به دنبال جای خالی می گردد اگر راننده ای از جای خالی اطلاع داشته باشد سایرین را راهنمایی می کند.
هنگام عکس گرفتن با صبوری می ایستند تا عکس بگیرید و بعد رد می شوند و یا اگر فرصت نداشته باشند مسیر دیگری را برای رد شدن انتخاب می کنند ، برای من پیش نیامد که هنگام عکس گرفتن کسی رد شده و عکس خراب شود . وقتی چند نفر را در حال عکس گرفتن می بینند می پرسند که آیا می خواهید عکس دستجمعی بگیرید؟ و سپس با حوصله از شما عکس می گیرند.
فرهنگ ترافیک
در سفرهای متعددی که داشتم تصادف بسیار کم دیدم ، خدارا شکر شاهد تصادف های منتهی به آسیب های جدی و یافوت نبودم . بخشی از این موضوع مربوط به رعایت قوانین و مقررات رانندگی توسط شهروندان می شد و بخشی دیگر بخاطر زیرساخت های خیابانها و جاده ها بود ، مثلا برای ورود به بزرگراه ازمسیرهای فرعی ،چراغ های راهنمای ویژه نصب شده بود که اعلام می کرد زمان سبز بودن چراغ راهنما راننده می تواند بعد از عبور یک یا دو اتومبیل وارد بزرگراه شود .
مورد دیگرکه خیلی جالب بود زمانی که چراغ راهنما به هر دلیلی قطع بود و مامورهم حضور نداشت ، براساس یک فرهنگ شفاهی ، به ترتیب اتومبیلهای سمت راست یکی پس از دیگری عبور می کردند یعنی اتومبیل اول حرکت کرده سپس اتومبیل سمت راست آن و بعد اتومبیل سمت راست دومی و الی آخر .
مراکز خرید
یکی از لذت های سفر مخصوصاً برای خانم ها خرید است. در آمریکا تقریباً با هر بودجهای، می توانید آنچه را که دوست دارید بخرید. تعداد زیادی فروشگاه های زنجیره ای با قیمت بسیار پایین پوشاک، کیف و کفش و حتی لوازم خانگی را عرضه می کنند از جمله : راس (Ross)، مارشال (Marshalls) و برلینگتون (Berlington)،ارزنترین فروشگاههای خرید هستند که اگر خوش شانس باشید ممکن است پوشاک و کیف و کفش و عینک و حتی لوازم آرایش و عطر برندهای معروف را با قیمت بسیار پایین نصیبتان شود . در تی جی مکس (T. J. Maxx)، نورث روم راک (Nordstrom rock )، میسیز (Macys) هم اغلب می توان پوشاک مناسب تهیه نمود .
وال مارت (WalMart)
وال مارت هم یکی از فروشگاه ها با قیمت مناسب مخصوصا برای قشر کم درامد است که پوشاک و خوراکی های متنوع با قیمت مناسب عرضه می کند و گاه با تخفیف های فوق العاده هم مواجه خواهید شد.
کاستکو (Costco)
فروشگاه زنجیره ای کاستکو در آمریکا و کانادا از جمله بزرگ ترین فروشگاه ها محسوب می شوند که درآن کلیه کالاهای مورد نیاز (صوتی، الکترونیکی ،مبلمان، پوشاک، غذا و ...) با قیمت مناسب عرضه می شود. برای خرید از این فروشگاه باید عضو باشید. اغلب کالاها در این فروشگاه در حجم و تعداد زیاد ارائه می شود که برای خانواده های پر جمعیت بسیار مناسب است ، مثلاً بسته های نان و بیسکویت و میوه و شیرینی بسیار بزرگ است یا خمیردندان ، شامپو ومسواک در بسته های چندتایی به قیمت پایین ترعرضه می شود. مهم ترین نکتهی جالب این فروشگاه، پس گرفتن اجناس فروخته شده در هر شرایطی می باشد.
به عنوان مثال: روز پنجشنبه ما گوشت کبابی خریدیم و درمواد خواباندیم، روز بعد خواستیم که کباب کنیم دیدیم فاسد شده، برای پس دادن ، شنبه فرصت نشد و یکشنبه به فروشگاه مراجعه کرده و فروشنده بدون سؤال و جواب بسته را در سطل انداخته و وجه آن را به حساب برگرداند . مورد دیگر خانمی از آشنایان ساعت مچی را پس از سه سال پس داد و یکی از دوستان چادر کمپ را پس از 8 سال برگرداند. شعار این فروشگاه این است: ما هستیم تا هیچ مشتری ناراضی از فروشگاه خارج نشود . ظاهراً گارانتی اغلب اجناس نامحدود است! بسیاری از خریداران با هدف استفادهی موقت از کالا ، خرید کرده سپس آن را پس می دهند ، مثلا یکی برای سمیناری که در کشور دیگری داشت دوربین خرید و پس از سفر برگرداند، یکی چرخ گوشت برای چرخ کردن مغز گردو که دوروز بعد به فروشگاه برگرداند ، صندلی یا میز برای برگزاری مهمانی و... در اغلب فروشگاهها امکانات خرید برای همهی قشر ها با هر نوع ویژگی جسمی فراهم هست به این ترتیب سالمندان و معلولان و افراد با ناتوانی جسمی می توانند با استفاده از این وسایل خرید راحتی داشته باشند.
اوتلت ها
اوتلت ها مرکز فروش برندهای معروف به قیمت مناسب هستند که اغلب در حاشیه و خارج محدوده های شهرها قرار دارد. در این مکان پوشاک، کیف و کفش برندهای مختلف با قیمت خیلی پایین تر عرضه می شود.
خرید با امنیت خاطر
شما نه تنها در هیچ فروشگاهی تابلوی " پس از خرید پس گرفته نمی شود " مشاهده نمی کنید بلکه در بیشتر فروشگاهها برای پس دادن اجناس خریداری شده ، یک مکان جداگانه در نظر گرفته شده و مشتریان برای پس دادن کالا مجبور به ماندن در صف نیستند . شما می توانید در همه ی فروشگاه ها بدون استثناء، کالایی را که خریده اید پس دهید، تا یک ماه پولتان را پس می دهند واگر بیشتر از یک ماه گذشته باشد، کالا را تحویل گرفته و به شما کارت خرید می دهند که می توانید بعدا خرید نمایید .در سفر سال 1401 یک دستگاه گوشی آیفون 14 خریداری کردیم که بدلایلی روز بعد پس دادیم درحالیکه گوشی باز و گلاس هم نصب شده بود !
سفر به آمریکا 2
ساعت پرواز 7 صبح ششم تیرماه 1401 به مقصد لس آنجلس بود. ساعت2 نیمه شب اتومبیل فرودگاه آمد و من به سمت فرودگاه امام خمینی حرکت کردم . برای پرواز امسال با پرداخت یک میلیون و پانصد هزار تومان از CIP استفاده کردم که بسیار رضایت بخش بود مخصوصا که چند ساعت زودتر در فرودگاه بودم . ماموران سی آی پی چمدانها و پاسپورتم راتحویل گرفته و من به سالن پذیرایی هدایت شدم .پس از وزن کشی چمدانها و آسوده شدن از مشکل اضافه بار برای صرف غذا به سمت بوفه رفتم که در آن ساعت شب بیشتر شبیه سحری بود اما خیلی خوب بود چون زمان انتظار کوتاه شده بود.
پس از صرف غذا و دمنوش ،کارت پرواز آماده و به ما تحویل داده شد و ما به گیت خروج هدایت شدیم.
ورود به فرودگاه مقصد
فرودگاه مقصد من لس آنجلس(LXA ) بود ، همانگونه که در بخش اول ذکر شد فرودگاهی بسیار شلوغ که خلاص شدن از آن در هر سفر برای من بیش از دو ساعت طول می کشد .طبق معمول سوالاتی در باب مدت اقامت ، نسبت من با میزبان و...مطرح شد سپس از آن شلوغی خلاص شدم .
آغاز گشت و گذار
استودیوی برادران وارنر : یک هفته پس از ورود و رفع خستگی و جت لگ ،گشت وگذار ما ازاستودیوی برادران وارنر شروع شد . این استودیوی فیلم سازی که با سریال فرندزشهرتی جهانی دارد از دیدنی های شهر لس آنجلس است . با پایان یافتن سریال فرندز، لوکیشن آن برای بازدید و عکس گرفتن در اختیار بازدیدکنندگان قرار داده شده است.در تمام این بازدیدها نظم و مدیریت حاکم بر آن برایم شگفت انگیز بود.
به عنوان مثال: کاناپه ی معروف سریال فرندز را در فضای باز قرار داده بودند، بازدیدکنندگان در صف بوده، یک مامور استودیو به نوبت گوشی یا دوربین را از بازدیدکننده گرفته یک یا دو عکس می گرفت ونوبت نفربعدی می شد .
دانتان لس آنجلس (Downtown)
دانتان لس آنجلس هم دیدنی بود . شنیده بودیم همانند کوچه برلن ماست! یک روز که در لس آنجلس بودیم به آنجا هم سر زدیم دقیقاً شبیه بازارهای ما بود ، هر چه که از خرده ریزلازم داشته باشید آنجا پیدا می کنید از پارچه گرفته تا وسایل خیاطی، اسفنج تشک، کیف و کفش کپی برندها و... برای ایرانیان مقیم آمریکا دیدن این مکان نوستالوژی بود و با احساس خاصی در موردش صحبت می کردند .
برای صرف غذای ایرانی با جستجو، رستوران پنینی( Panini ) را انتخاب کردیم که یک رستوران ایرانی با سبک متفاوت بود و کباب وماهی کباب گریل شده اش عالیست. ما کوبیده و ماهی سالمون با سالاد سفارش دادیم که بسیار خوشمزه بود، سالاد ،شامل کاهو و خیار و گوجه ریز شده و ترکیبی از سالاد کاهو وسالاد شیرازی با آووکادوبود . سس ماهی هم همان ماست وخیارخودمان بود با افزودنی های متفاوت ،دستورش را ازگارسون رستوران پرسیدیم : خیاررنده شده با نعناع و شوید خرد شده ، کمی سیر و آبلیموو نمک و فلفل که بعدا پای ثابت غذاهای ما شد.
در امریکا ودیگرجوامع توسعه یافتهی دیگر مشتری حق دارد برای اطمینان از آلرژیک نبودن غذا ، ترکیب و مواد غذای تهیه شده را بپرسد و کارکنان موظف به پاسخگوی دقیق هستند. یک نکتهی جالب دیگر رستوران ها ،حساسیت کارکنان برای زمان سرو غذای سفارش شده است ، اگرغذا دیرتراز حد زمان تعیین شده آماده شود مشتری می تواند اعتراض کند و معمولا دراین شرایط مهمان رستوران خواهد بود یعنی وجهی بابت آن غذا نمی پردازد که چند مورد برای ما پیش آمد . "حق با مشتری است" فقط یک شعار نیست و ما در موارد متعددی شاهد آن بودیم .
سن دیگو
شهر ساحلی سن دیه ، دومین شهر بزرگ کالیفرنیا و هشتمین شهربزرگ ایالات متحده آمریکا در جنوب کالیفرنیا که با لس انجلس حدود 200 کیلومترفاصله دارد. سن دیگو ساحل بسیار زیبایی دارد .
یک روز کامل به دیدار بالبوآ پارک (balboa) گذشت که بی نظیر بود کاخ های دیدنی و فضای سبز روحنواز
نمای دیگری از سن دیگویکی از دیدنی های سن دیه گو که موفق به دیدنش شدم باغ وحش آن بود. برای رفتن به باغ وحش از وسط شهرسن دیه گو گذشتیم و به منطقه ای رسیدیم که پر از بنر و تابلوهای رنگین کمانی بود، فروشگاه ها، سردرِخانه ها و حتی شیر فلکهی آتش نشانی نیزرنگین کمانی بود!
این باغ وحش بیش از چهار هزار حیوان و 800 گونه ی مختلف حیوانات را در خود جای داده است اگر دوستدار حیوانات هستید یا کودک به همراه دارید حتماً از این مکان دیدن نمایید. در اینجا هم همانند سایر مکان های شلوغ و دیدنی، کالسکه ها را به راحتی می توان در گوشه و کنار پارک گذاشت و با خیال راحت به گشت و گذار پرداخت.
برای سالمندان و کسانی که قادر به راه رفتن زیاد نیستند ماشین و موتورهای برقی پیش بینی شده است .
برای حمل وسایلی که بهمراه دارید چرخ دستی ها یاری رسان هستند .
ابتدا قدم زنان مسافت زیادی را طی کردیم و بعد سواراتوبوس دو طبقه شده وهمهی قسمت هارا دیدیم و توضیحات راهنما را شنیدیم.
با سوار شدن تله کابین، باغ وحش را از بالا دیدیم که در هوای دلپذیر عصر گاهی خیلی لذت بخش بود.
هالووین (Halloween evening) : به معنای شب قدیسان جشنی است که در 31 ماه اکتبر، با این باور که ارواح خبیث را از زمین دور کنند برگزار می شود . همسایهی وبرویی ما که دو تا کودک داشتند از یک ماه قبل درِگاراژخانه را با تصاویر متحرک حیوانات و قهرمانان کارتونی پوشانده بود که شب ها بسیار جلب توجه می کرد . پرواز برگشت من به ایران اول اکتبر بود ولی از یکماه قبل شاهد استقبال ازاین مراسم بودم . فروشگاهها کم کم با وسایل به رنگ پاییزی پر شده بود ( کدو ، عروسک ، وسایل تزیینی و آشپزخانه ).
سانفرانسیسکو
دومین شهری که امسال موفق به دیدارآن شدم سانفرانسیسکو بود .سانفرانسیسکو به خاطر دیدن زندان آلکاتراز در برنامه قرار داشت . رفتن به سانفرانسیسکوحدود 6-5 ساعت رانندگی را طلب می کرد،با اینکه سفر هوایی بسیار ارزان بود اما میزبان توصیه داشتند که در سفر زمینی دیدنی های زیادی را در مسیر خواهیم دید که دقیقاً همین گونه بود. ظهر جمعه حرکت کردیم . دود زیادی فضای همیشه تمیز ایروان را پر کرده بود بخاطر آتش سوزی درختان کالیفرنیا
در تمام طول مسیر از کنار ساحل عبور کردیم پس از سه ساعت رانندگی ، شب را در یک متل بین راه گذرانده و صبح پس از صرف یک صبحانهی متفاوت در یک کافهی سنتی بین راه مجدداً به راه افتادیم. در تمام مسیر دیدن فیل های دریایی، صخره های سفید وسط دریا و کنار ساحل، پرواز گروهی مرغان دریایی بسیار رؤیایی بود.
درمسیر، شاهد خانه های هنرمندان و افراد سرشناس بودیم. شنبه اولین روز اقامت ما در سانفرانسیسکو بود .سانفرانسیسکو چهارمین شهر بزرگ کالیفرنیاست با آب و هوای مدیترانه ای که به تابستان های سرد و مه های زیبایش معروف است. عصر بود که به سانفرانسیسکو رسیدیم . پس از کمی استراحت به خیابان رفتیم تا گشتی بزنیم خیابان های پرشیب شهر شلوغ و مملو از جمعیت بود. برای شام به رستوران ایرانی میکده رفتیم که غذاهایش فوق العاده خوشمزه بود مخصوصاً ته دیگ آن که با خورشت سرو می شد! صبح روز بعد برای دیدن شهر و آلکاتراز از خانه خارج شدیم. به میدانی رسیدیم که میزبانمان (آرش) نامش را میدان آرش کمانگیر گذاشته بود و می گفت به خاطر این میدان اینجاساکن شدم !
نزدیک بندر که مسیر ما برای آلکاتراز بود چند وسیله برای سرگرمی داشت که بسیار جالب بود از جمله: دو سکو به صورت دیش ماهواره که ما دو نفر در آنجا مستقر شده و از فاصلهی دور،بدون هیچ وسیله ای با هم گفتگو کردیم (صدا از دیش ها منتقل می شد) .
وسیله ی دیگر، دو دست بود که با فاصله ، در دو کیوسک جداگانه قرار داشت، اگر دو نفر که دست در دست هم داشتند با دست دیگر، دست مجسمه را می گرفتند موزیک رمانتیکی در محوطه پخش می شد!
سرگرمی دیگر هم کیوسکی بود که روی آن یک دگمه نصب و نوشته شده بود: «این دگمه را فشار ندهید». با فشار دادن این دگمه کرنومتر یک رقم بالاتر می رفت! علی رغم این تأکید، مانیتور رقم بالایی را نشان می داد که فشار داده شده بود . من هم برای راستی آزمایی دکمه را فشردم و یک عدد به رقم ها اضافه شد!
روی دیوار اداره آتش نشانی یک تابلوی کوچک به سه زبان با این مضمون نصب شده بود: Safe surrender site (مکان سپردن امن ) مخصوص تحویل نوزادان و کودکانی که والدین مایل به نگهداری آنان نیستند (به جای سطل زباله و جوی آب).
زندان آلکاتراز (Alcatraz )
سفرزیاد رفته ام : در سفر به کانادا عظمت آبشار نیاگارا مرا شگفت زده کرد ، کوبا با ساحل ماسه ای سفید رویایی بود و زندگی فقیرانهی مردمش غیرقابل باور؛ درسفرِ فرانسه پاریس و ایفل و رود سن واستراسبورگِ تاریخی یاد آور رمانهای رمانتیکی بود که خوانده بودم و در سفر به امریکا هیوستون و ناسا که نماد توانمندی انسان بود ؛دیزنی لند ، استودیوی برادران وارنر و یونیورسال استودیو که تلفیق هنر و صنعت بود واوج خلاقیت انسان ؛اما آلکاتراز! آلکاتراز برای من فقط یک مکان برای بازدید نبود ، آلکاتراز نماد عینی زندگی های غیرمعمول و غمناک بود . آلکاتراز را باید دید . آلکاتراز را هیچگاه فراموش نخواهم کرد .
موقعیت جغرافیایی آلکاتراز
آلکاتراز جزیرهای در دوکیلومتری سانفرانسیسکواست که اولین بار توسط فردی به نام خوان دی آیالا (Juan de Ayala) کشف شد. نام آلکاتراز از نام پرنده ای دریایی به نام پلیکان در زبان اسپانیایی و با ریشه ی عربی و از کلمهی AlBatross، گرفته شده است .
موقعیت تاریخی
در سال ۱۸۵۰ میلادی در جزیره ی آلکاتراز، تاسیسات نظامی گسترده ای برای حفظ امنیت شهرهای مجاور از جمله سانفرانسیسکو بنا شد. پس از آن تا سال ۱۹۳۳ میلادی این مکان به عنوان یک زندان نظامی کاربری خود را آغاز کرد. این زندان در ماه اوت سال ۱۹۳۴ میلادی به یک زندان فدرال تبدیل شد و ۲۹ سال مقر جنایتکاران حرفه ای و بسیار معروف جهان از جمله آل کاپون (Al Capone)، رابرت فرانکلین استرود (Robert Franklin Stroud) که به پرنده باز آلکاتراز معروف بود، جرج کلی (Machine Gun Kelly) معروف به مسلسل و جیمز بالگر (Whitey Bulger) معروف به سفید برفی و همچنین آلوین کارپیس (Alvin Carpis) که با سابقه ترین زندانی آلکاتراز به شمار می رفت را در خود جای داده بود.
از سال ۱۹۳۷ میلادی تا به این زمان زندان آلکاتراز، موضوع بسیاری از فیلم های سینمایی بوده است. در همین راستا در سال ۱۹۹۶ میلادی فیلمی دربارهی زندان آلکاتراز ساخته شد. در ۲۱ ماه مارس سال ۱۹۶۳ میلادی، به دستور رابرت اف کندی این زندان که دیگر به تبعیدگاه ۲۵۰ زندانی تبدیل شده بود، برای همیشه تعطیل شد. دربارهی زندان آلکاتراز وعلت تعطیلی آن دلایل مختلفی ذکر شده است ، مسائلی همچون سنگین بودن هزینهی اداره ی آن نسبت به دیگر زندان ها و آلوده کردن آب خلیج سانفرانسیسکو بر اثر فاضلاب آن . پس از تعطیلی آلکاتراز ، مدتی بومیان مدتی جزیره به عنوان ساکنان اولیهی آن در آنجا اقامت داشتندکه به دستوردولت فدرال مجبور به ترک آن شدند .
آلکاتراز محل سکونت کارکنان زندان و خانواده هایشان نیز به شمارمی رفت وامروزه همه ساله با حضورساکنان جزیره در دومین هفتهی ماه اوت جشن سالگرد افتتاح زندان آلکاتراز برگزار می شود. دیدن آلکاتراز برایم جالب بود و بسیار هیجان زده بودم چون فیلم فرارازآلکاترازرادیده بودم وقرار بود لوکیشن این فیلم را ببینم.
به سمت آلکاتراز
بازدید ازآلکاترازبرای ساعت یازده روزشنبه 10 سپتامبر برنامه ریزی شده بود لذا ساعت هشت به سمت بندر حرکت کردیم . کنار ساحل بازار هفتگی (شنبه بازار) بود که برایم خیلی هیجان داشت چون ما هم درشهرمان (رامسر) شنبه بازارداریم. رنگ و بوی سبزی و میوه های ارگانیک، گل های رنگارنگ ،محصولات خانگی (شیرینی، کیک، ماهی و کالباس و سوسیس دودی) فضای زیبایی را به وجود آورده بود. یک خوشه انگور خریدیم که طعم شیرین و بوی خوشش بی نظیر بود .کمی ماهی دودی خریدیم ( یک پوند 77 دلار) و برای صبحانه هم کروسان کرهای ، و کیک شاتوت و یک لیوان قهوه که کنارساحل خیلی چسبید .
بعد از صبحانه به سمت به سمت استقرارکشتی های آلکاترازحرکت کردیم. ابتدا برای سوارشدن به کشتی بلیط خریدیم ، نفری 45 دلار و برای سینیورها ( افراد بالای 60 سال) 39 دلار که شامل من هم شد ! صف، طولانی بود ولی بیش از نیمساعت طول نکشید که نوبت ما شد چون هر نیمساعت یک کشتی از بندر به سمت آلکاتراز حرکت کرده و هر نیمساعت یک کشتی از آلکاترازبرمیگشت ، همزمان با خروج مسافران از کشتی خیلی سریع نظافت انجام می شد.رعایت نوبت از سوی گردشگران موجب آسودگی خیال بود و نگران جا برای نشستن نبودیم .خوشبختانه بعد از تکمیل ظرفیت کشتی قبلی ،ما ابتدای صف بودیم که عرشهی طبقهی بالا را برای نشستن انتخاب کردیم،کشتیبه تعداد مسافران صندلی ونیمکت برای نشستن داشت . با آرامش کامل سوار کشتی شدیم ( ازهل دادن و پیشی گرفتن و شتاب بیمورد خبری نبود ). با دیدن جزیره از دور،هیجانزده بودم ، قرار بود لوکیشین یکی از معروفترین فیلم های آمریکایی را ببینم!
روی عرشه کشتی از نمای زندان ، آدم ها و.. عکس می گرفتیم تا اینکه به جزیره رسیدیم .
ورود به جزیره
از کشتی پیاده شده و پا به جزیره گذاشتیم. محوطهی آلکاتراز مملواز جمعیت بود وماشین های برقی کوچک با راننده برای بازدید کنندگان سالمند و کسانی که مشکل راه رفتن داشتند آماده بود . اولین چیزی که توجه را جلب می کرد اتومبیل زندان بود .
برای رسیدن به ساختمان زندان از شیب نسبتا تندی بالا رفتیم . در مسیر،ازچند ساختمان مخروبه شامل مکان استراحت نگهبانان و خانواده ایشان گذشتیم .قبل از ورود ،به هر یک از ما یک هدفون دادند که شروع و ترتیب مسیر رامشخص می کرد تا توضیحات با هر قسمت که مشاهده می کنیم هماهنگ باشد.
سلول های آلکاتراز
ابتدا وارد راهروی برادوی ( broadway ) شدیم که نام بزرگترین خیابان نیویورک است! راهروی تقریبا طویل که سلولها در دوطرف و در سه طبقه قرار داشت . نمی دانم زندانیان با این نام چه حسی داشتند ، ولی اگر روزی برادوی را ببینم یقینا به یاد آلکاترازحال خوشی نخواهم داشت .
اولین تفاوت قابل توجه سلولهای آلکاتراز با زندانهای دیگر ،کوچکی و تکنفره بودن آن بود و هر زندانی به تنهایی در یک سلول بسر می برد .سلول ها از یک کمد هم کوچکتر بودند . سلول های بند «C » و« D» از بعضی کمدهای جادار امروزی هم کوچکتر بودند. تصور کنید در یک اتاقک با ابعاد یک و نیم در حدود سه متر؛ توالت، یک سینک کوچک و جایی برای خواب درست کرده بودند.
زندانی ها تنها می توانستند با همبندهای سلول های چپ و راست خود ارتباط برقرار کنند . سلول های آلکاتراز غیر از اندازه، نکات منحصر به فرد دیگری هم داشت: در این زندان – برخلاف زندان های دیگر – با استفاده از سیستم قفل مرکزی ، درب تمام سلول ها در یک ساعت خاص بازوبسته می شد و قفل جداگانه وجود نداشت. علاوه براین هرسلول فقط مخصوص یک نفر بود. مسئولان زندان می گفتند سلول ها برای جلوگیری ازهمدستی زندانیان با هم و حمله به زندانبان ها، انفرادی ساخته شده اند که البته روشی کاملا موفقیت آمیز بود. درهای یکی دو سلول برای بازدیدکنندگان باز بود ولی من اصلا جرات پا گذاشتن در آن مکان را نداشتم ، احساس خفگی داشتم .
یک بازدید کننده به نام حسن(hasan )روی دیوار یکی از سالن ها نامش را به یادگار ثبت کرده بود، فکر کردم اگر مجاز به این کار بودم حاضر نبودم حتی نامم را روی دیوار آنجابنویسم !
سلول های انفرادی خیلی ترسناک بود چون بعد از درِنرده ای، دردیگری هم بود که هیچ روزنه ای نداشت و با بستن شدن آن ،زندانی از نور و هوا بطورکامل محروم بود .تنبیه دیگر برای زندانی های سرکش و نافرمان ، اتاقهای رو به ساحل با پنجره های باز وسرمای غیرقابل تحمل بود . راهنما توضیح داد که به دلیل نزدیکی آلکاتراز به شهر، در جشن ها و مناسبت های مختلف مثل سال نو، یا روز استقلال امریکا وغیره زندانیان در سلولهایشان شاهد آتش بازی و سرو صدای جشن بودند . این تصویراززندانیان پشت میله ها برای من غم انگیزترین تصویری بود که تا کنون دیدم یا تصور کردم ویقینا برای همیشه در ذهنم خواهد ماند.
برنامهی روزانهی زندانیان آلکاتراز
زندانیان ساعت 6 صبح با زنگ ، بیدارشده ؛ ساعت 6:50 سرشماری ، ساعت 7 تا 7:20 دقیقه صبحانه ،پس از آن حضوردر کارگاههای تولیدی ،سپس ناهار ، مجددا سرشماری ، سر شماری و سرشماری ؛ تا ساعت 9:30 که سرشماری پایانی بود وپس ازآن خاموشی .به این ترتیب از ساعت 6 صبح تا هنگام خاموشی ، زندانیان 13 بار سرشماری می شدند (تقریبا هر یکساعت و بیست دقیقه ، یکبار).
علاقمندان به مطالعه می توانستند ساعاتی ازروزرا در کتابخانه به مطالعه بگذرانند .
سالن غذاخوری
بنابه گفتهی راهنما ، غذای آلکاتراز بسیار با کیفیت بود زیرا بررسی ها نشان داده بود که اغلب شورش ها درزندانها بدلیل غذای نامناسب اتفاق افتاده است .
استحمام گروهی
برای کنترل ونظارت بیشتربر زندانیان و پیشگیری ازطرح فرار، استحمام بصورت گروهی و زیرنظر زندانبانان انجام می شد( درحقیقت حمام عمومی بود ) ،چندین دوش در دو ردیف در فضای نسبتا وسیع احداث شده بود و زندانبانان از هرطرف آنهارا زیر نظر داشتند .
زندانیان آلکاتراز برای استحمام از آب گرم استفاده می کردند زیرا مدیران زندان معتقد بودند استحمام با آب سرد موجب می شد تا زندانی با آب سرد خوبگیرد و فرار از دریا که آب بسیار سردی دارد برایشان آسان شود .
بازگشت از آلکاتراز
ساعت حدود 3-4عصر بازدید تمام شد وبه محوطه آمدیم ،با حالی که توصیفش سخت است سوار کشتی شدیم ،بنظر می رسید حال سایرمسافران هم خیلی خوب نیست ، سرحالی و شادمانی زمان رفتن را نداشتند . همچنانکه به جزیره چشم دوخته بودم ، جزیره کوچک و کوچکتر می شد و قلبم فشرده تر ؛در تمام مدت مسیر برگشت ، زندانیان را مجسم می کردم که از پشت میله ها چشم به شهر دوخته اند تا نور آتش بازی راببیند وگوش تیز کرده اند تا صدای موزیک و هلهله ی شادمانی ساکنین شهررا بشنوند .
با خودم فکر می کردم کاش می توانستم بفهمم زندانی هایی که آزاد می شدند هنگام بازگشت به شهر، زمانی که در کشتی نشسته بودند چه حسی داشتند و در ذهنشان چه می گذشت . به بندر رسیدیم و پیاده شدیم بازارچه سوت وکوربود ، فروشندگان محلی رفته بودند و اثری از آنهمه گلهای رنگارنگ ، توت فرنگی وشاتوت معطرو بوی شیرینی های کره ای نبود. بعد از دیدن آلکاتراز این فضا خیلی غمناک بود. برای ناهار به یک رستوران غذای دریایی رفتیم و ابتدا سفارش لیموناد دادیم که شاید حالمان را خوب کند، با اولین قلپ نیمی ازآن روی لباسم ریخت! اکنون که در حال نگارش این سطورهستم بیش از دوماه از بازدید آلکاتراز می گذرد ولی دیدن هر عکس و یا فیلم از یک جزیرهی دور افتاده به یاد زندانیان آلکاترازاندوهگین می شوم .
گلدن گیت
صبح روز بعد( یکشنبه ) برای دیدن پل گلدن گیت از خانه بیرون آمدیم. گلدن گیت در سال 1937 بر روی اقیانوس آرام ساخته شد و سانفرانسیسکو را به شمال ایالت کالیفرنیا وصل می کند. حدوداً یک ساعت به تماشای پل ایستادیم و در این مدت هر چند دقیقه یک بار پل زیر مه غلیظ محو شده و مجدداً ظاهر می گشت. دیدن این فضا هم برایم جالب بود چون در منطقه ییلاقی شهرما( جواهرده) روستای کوچکی میان دره، به نام سَلمَل قرار دارد که اغلب اوقات حتی در تابستان مه غلیظی آن را می پوشاند و خانه ها کاملا زیر مه پنهان می شود .
بازگشت از سانفرانسیسکو
مسیر بازگشت از سانفرانسیسکو، اتوبان بود که مسیر کوتاهتری داشت و از میان صحرا می گذشت که بخشی از آن خشک و بی آب و علف بود و بخش دیگر سرسبز و پوشیده از درختان میوه انگور، پسته و بادام . همراهانم توضیح دادند که با کانال کشی قوی ، آب های ارتفاعات شمال کالیفرنیا به این مسیر هدایت و با آبیاری قطره ای کشت انجام می گیرد. به نظر می رسید تا چند سال دیگر این مسیر یکی از سرسبزترین اتوبان های آمریکا شود. چند جا درختان را از ریشه درآورده بودند که گفتند درختانی مثل بادام که به آب زیاد نیاز دارد حذف و درختان دیگر با نیاز کمتر به آب غرس می شود و جالب اینکه درختان کنده شده را به صورت پودر درآورده بودند.
برای ناهار رستوران هاریس در نظر گرفته شده بود. رستورانی در میانه ی اتوبان که تمامی محصولات مورد نیازش (سبزیجات، لبنیات، گوشت و ....) را خودش تأمین می کند این رستوران مجهز به باند فرودگاه برای هواپیماهای شخصی بود و مسافران با هواپیمای خودشان از مناطق دیگر برای صرف غذا آنجا فرود می آمدند. متأسفانه در ساعاتی که ما آنجا بودیم هواپیمایی به زمین ننشست! در محوطه رستوران مشغول نصب ایستگاه شارژ اتومبیل های برقی بودند حدود 60 ایستگاه نصب شده بود ! و این نشان می دهد که رستوران چه مشتریانی دارد.
رستوران از چند سالن تشکیل بود که یکی از آن ها مختص اعضاء شامل کشاورزان و دامداران ثروتمند اطراف بود . استیک بسیار خوشمره ای خوردیم همراه با نان گرم و کره محلی و به سمت خانه حرکت کردیم. کمتر از یک ساعت مانده به مقصد، رعد و برق و باران تندی گرفت و بوی هیزم سوخته فضا را پر کرد که دلیل آن خیس شدن تپه های آتش گرفته اخیر کالیفرنیا بود.
بازگشت به وطن
سفرمن برای دوماه برنامه ریزی شده بود که به دلایلی به سه ماه افزایش یافت. بازگشت از هرسفربرای من با دو حس متضاد همراه است: دلتنگیِ دورشدن ازعزیزانی که چندماه کنارشان بودم و هیجانِ دیدن عزیزانی دیگر در وطن وادامهی کار و فعالیت هایی که به آن عادت دارم و زندگی را برایم معنادار می کند. برعکس پرواز رفت که با یک ساعت ونیم توقف در فرودگاه دبی انجام شد ، پرواز برگشت با پنج ساعت توقف به پایان رسید . ان شاالله تا سفری دیگر و خاطراتی دیگرو سفرنامهای پربارتر .
نویسنده: مریم خداپرست