برای ما ایرانیان برخی اسامی کشورها ومناطق حکم آهنربا را دارد.با شنیدن این اسامی یک همذات پنداری خاصی در درونمان شکل میگیرد و برای دیدن این سرزمینها به آب وآتش میزنیم.شاید یکی از مهمترین این اسامی ، نام کشور اسپانیا است . از جمله دلایل
پیش از مقدمه سفرنامه نویسی روش واسلوب خاص خودرا دارد ( پرداختن به جزییات ، بیان زمانها ومکان ها ،ذکر هزینه های اقامت ، غذا و...) اما از آنجا که ایدهی این سفرنامه بعد از سفر یعنی پس از مشاهدهی فراخوان مسابقهی سفرنامه نویسی لست سکند
آبشار نیاگارا در سرزمین رنگین کمان ها آبشار نیاگارا را قبلا در تابستان و زمستان دیده بودم ولی این بار علاوه بر دیدنش در پاییز، از جهت دیگری نیز برایمان هیجان انگیز بود. در ماه اکتبر وجود کنفرانسی در شهر نیاگارا ما را دوباره به سوی
سفر جاده ای به سیب بزرگ آمریکا چند روز قبل از شروع سال جدید 2020 ، بار سفر می بندیم به سوی شهر نیویورک برای گذراندن شب سال نو در شهری که بزرگترین شهر آمریکاست ؛ شهری بی خواب که نبض اقتصاد جهان در آن تندتر
سفری به قطب شمال ، سرزمین یخ و برف سفر به گرینلند ، از آن دست سفرهایی بود که نه آرزویش را داشتم و نه حتی لحظه ای به آن می اندیشیدم ؛ اما بسان آبی نطلبیده ، ناگهان پیش رویم قرار گرفت و منِ مشتاق
سلامی گرم به همقطاران و خوانندگان عزیز این سفرنامه. سفری که در ادامه سفرنامه اون رو تقدیم شما خواهم کرد، سفر من و همسرم به غرب کانادا و ایالت بیریتیش کلمبیا (BC) هست. ما که از سال گذشته و تقریباً اواسط سال 97 برای گرفتن ویزای توریستی
این بار سفر می کنیم به کوبا سفر به جغرافیا و تاریخی متفاوت ، سفر به سرزمینی جا مانده در قرن بیستم ، سرزمینی که نامش با رنگ و رقص و موسیقی گره خورده است . کشوری معروف به سیگارهای برگ مخصوصش و البته معروفتر به
- سخن اول اگرچه همیشه با شنیدن واژه ی سفر ، اولین چیزی که به ذهن خطور می کند ؛ کندن و رفتن برای مدتی کوتاه و یا طولانی از شهر و دیاریست که در آن روزگار می گذرانیم ؛ اما بزرگترین سفر ، برای
سفر به شهر بادها ( Windy City ) آمریکا ، شیکاگو هواپیما از شهر کوچکی در شمال استان انتاریو در تورنتو به زمین می نشیند . این فرودگاه با آنکه مانند فرودگاه اصلی و بین المللی شهر تورنتو، بین المللی است اما بیشتر برای پروازهای داخلی
مقصد ارمنستان؛ هدف آمریکا سفری در دلِ سفر قبل، جا مانده... 12 بهمن 96 ـ تهران دیشب آسمان غوغا کرده! صبح، سفیدی برف چشمان خوابآلودم را میزند و ذوقزده به خرید نان تازه میروم. در راه اخبار را مرور کرده و همزمان حواسم هست روی کفسازی صیقلی پیادهرو