تعطیلات نوروز در سرزمین لبخند

5
از 1 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
تعطیلات نوروز در سرزمین لبخند

روز هفتم: 

2 فروردین 1402

برنامه: گشت شهری چیانگ مای

امروز هم مثل روز قبل چون توری نداشتیم تقریبا دیر از خواب بیدار شدیم و به طبقه همکف هتل برای صبحانه رفتیم، هتل لوتوس یه هتل سنتی با قدمت بالای صد سال هست که ۱۳ طبقه و بیش از ۴۰۰ تا اتاق داره و حدود ۴۰ سال پیش بازسازی شده و فضا و معماری بسیار زیبایی داشت. یه لابی بسیار بزرگ و دلباز با دکور معبد و بودا و کاملا چوبی که حس گرم خوبی در بدو ورود به آدم میداد.

undefined

 

صبحانه هم غذاهای تایلندی به همراه نیمرو و کره و انواع مرباها بود.

undefined
سالن صبحانه

 بعد از خوردن صبحانه راهی معبدگردی شدیم. چیان مای به شهر معابد هم معروفه و وقتی که تو خیابونهای چیان مای قدم میزنین چیزی که بیشتر از همه به چشم میخوره معابد رنگ وارنگه. چون دوست داشتم خیلی از معبد هارو تو همین روز ببینم و قطعا با توجه به برنامه های روزهای آینده دیگه وقت کافی برای شهر و معبد گردی نخواهیم داشت با دیدن اولین مغازه اجاره موتور تصمیم گرفتم برای امروز موتور اجاره کنم و شهر رو با موتور بگردیم. وارد مغازه شدم و شرایط اجاره موتور رو پرسیدم، بابت ۸ ساعت ۲۴۰ بت که خیلی خوب به نظر میرسید و فقط باید پاسپورت و یا ۲۰۰ دلار به عنوان بیعانه پرداخت میکردیم. چون نه پول اضافی و نه پاسپورت همراهمون بود با توجه به نزدیکی مغازه تا هتل، به هتل برگشتیم تا پاسپورتمو بردارم، به هتل که رسیدیم من تو لابی هتل موندم تا مصی بره از بالا پاسپورتمو بیاره و تو همین فاصله هم با یکی از پرسنل هتل که مرد میانسال و خوش برخوردی بود و تو اون چند روز هم راهنمایی های خوبی بهمون کرد هم صحبت شدم.

وقتی بهش گفتم قراره موتور کرایه کنم و لیست معابدی که قرار بود برم رو بهش گفتم، بهم گفت که یکی از معابد که قشنگترینشون هم بود بیرون شهر و بالای یه کوهه و رفتن با موتور کمی سخته، و بهم پیشنهاد داد که بهتره با ماشین بریم. بعد از هماهنگی با یکی از راننده های هتل قرار شد یه ماشین تا غروب در اختیارمون باشه به مبلغ ۱۰۰۰ بت. راننده یه خانم جوان بود و اولین معبدی که قرار شد بریم معبد Wat Phra That Doi Suthep بود که مسیر کاملا کوهستانی داشت و از هتل حدود ۲۰ دقیقه مسافت داشت. راننده ما رو جلوی معبد پیاده کرد و شماره اش رو بهمون داد تا بعد از اتمام بازدیدمون باهاش هماهنگ کنیم، ورودی معبد از سطح خیابون چند تا پله به بالا میخورد و بعدش یه فضایی بود که انواع مغازه های فروش سوغاتیجات قرار داشتن.

undefined
ورودی معبد

 نوای بودایی هم توی فضا در حال شنیدن بود. کمی جلوتر به پله های اصلی معبد رسیدیم، حدود ۱۵۰ پله وسط یه فضای کوهستانی و جنگلی و دو طرف پله از بالا تا پایین مجسمه بزرگی از نماد اژدهای ۴ سر به عنوان نگهبان معبد قرار داشت‌.

undefined
پله های ورودی معبد

 به بالای پله ها که رسیدیم با پرداخت نفری ۳۰ بت ورودی داخل معبد شدیم، مجموعه از چندین معابد کوچک و بزرگ تشکیل شده بود و در مرکز مجموعه معبد اصلی و طلایی رنگ و زیبای Wat Phra That Doi Sutقرار داشت. یه معبد بزرگ، زیبا و بلند که رنگ طلایی و انعکاس نور خورشید و برقی که به معبد داده زیبایی معبد رو دو چندان کرده بود.

undefined
معبد اصلی

 اطراف معبد توریست ها درحال عکاسی بودن و چند تا عکاس محلی هم مدام در حال درخواست عکس گرفتن از توریستها به قیمت ۱۰۰ بت بودن که خیلی هم استقبالی از درخواستشون نمیشد. یه زوج در حال عکس سلفی گرفتن بودن که من بهشون پیشنهاد دادم اگر مایل باشن میتونم ازشون عکس دونفره رایگان بگیرم که خیلی استقبال کردن و بعد ازینکه ازشون عکس گرفتم اونا هم همین پیشنهاد رو بهمون دادن، کلا تو این سفر وقتی میخواستم از کسی خواهش کنم ازمون عکس دوتایی بگیره از همین ترفند استفاده میکردم که اکثرا هم جواب میداد. عکسامونو اطراف این معبد زیبا گرفتیم و به بازدید از قسمتهای دیگه مجموعه ادامه دادیم.

undefined

undefined
فضای محوطه معبد

 یکی از قشنگترین قسمت های مجموعه ایوان معبد بود. به خاطر کوهستانی بودن معبد، از این ایوان منظره بسیار زیبایی از شهر رو میشد دید، ایوان به صورت سایه بان بزرگ و زیبایی در مرتفع ترین قسمت مجموعه ساخته شده بود و توریستها بعد از بازدید از مجموعه به این قسمت میومدن و پس از لذت بردن از منظره شهر زیر این ایوان کمی استراحت میکردن. آرامشی که تو این قسمت میشد گرفت غیر قابل توصیف بود، در حدی که آدم دلش نمیومد ازون فضا دل بکنه.

undefined
ایوان معبد

 در حال برگشت هم تو یکی از معابد دیگه یه مراسم دعا خوانی بود، یه خانواده نزد یه راهب اومده بودن و راهب هم بعد از شنیدن مشکلشون براشون دعای مخصوص رو خوند و بعدش یه سیب به عنوان تبرک بهشون داد و خانواده هم بعد از تموم شدن دعای راهب پولی به عنوان تشکر پرداخت کردن و گروه بعدی اومدن.

 از مجوعه اومدیم بیرون و با راننده تماس گرفتیم و به معبد بعدی که  Wat Chedi Luang بود رفتیم، معبد باستانی و قدیمی که در دل شهر قدیم قرار داشت و از جاذبه های گردشگری چیانگ مای هست.

undefined
معبد

 این مجموعه هم شامل چندین معبد کوچک و بزرگ بود که معروفترین اونها ساختمان قدیمی و بزرگی بود که فقط از بیرون قابل بازدید بود و قسمتهایی ازون هم خراب شده و در حال بازسازی بود.در ابتدا که وارد مجموعه شدیم دور تنه یه درخت قدیمی و تنومندی تعدادی پارچه رنگارنگی بسته بودن که هر کدوم نشون از آرزوهای افرادی بود که میومدن و این پارچه هارو دور درخت به نیت برآورده شدن میبستن.

undefined
درخت آرزوها

 این معبد به گفته محلی ها قدیمی ترین معبد شهر بود، در مقابل این معبد یه معبد کوچکتری داخل مجموعه بود که وقتی داخل شدیم دیدیم دو تا راهب در حال عبادت هستند، بعد از اتمام عبادتشون جلو رفتیم و با کسب اجازه ازشون یکم در مورد دین بودا و پیروان بودیسم پرسیدیم و ایشان هم با خوشرویی بهمون جواب دادن. بودا در واقع نماد شخصیتی هست که در همه ابعاد انسانی و عرفانی به کمال و تکامل رسیده و خط مشی هست برای پیروان این آیین که راه سعادت زندگی رو بتونن پیدا کنن، برعکس دین هندو که هرچیزی رو خدای خودشون میدونن و اونو میپرستن، بودیسم بودا رو خدا نمیدونه. بعد از گپ و گفت کوتاهی که با ایشان داشتیم بازدید از این مجموعه رو هم به پایان رسوندیم، اطراف این مجموعه و به فواصل کوتاهی از همدیگه معابد دیگه ای هم قرار داشتن و با توجه به لیستی که داشتم اونهایی که میشد پیاده رفت رو بازدید کردیم.

بعد از بازدید این معابد هردومون احساس خستگی و گرسنگی داشت بهمون دست میداد.دو تا آب معدنی به قیمت ۱۲ بت گرفتیم و به سمت ماشین رفتیم و از راننده خواستیم مارو به نایت مارکت دیشبی ببره، نایت مارکت تو روز کاملا سوت و کور بود، با دیدن اولین صرافی داخل شدیم و مقدار ۴۰۰ یورو به مبلغ هر یورو ۳۶.۳۵ چنج کردیم و به سمت مغازه ای که شب گذشته تورهارو خریده بودیم رفتیم، ۱۰۰۰ بت اون خانم رو دادیم و ۱۰۰ یوروی خودمون رو گرفتیم و مجدد تشکر و از ایشون هم خداحافظی کردیم و به سمت ماشین برگشتیم. از راننده هم خواستیم به سمت هتل برگرده و نزدیکی هتل مقابل یه کوچه ای که چند تا رستوران و کافه داشت خواستیم که پیادمون کنه، کرایه ماشین رو هم حساب کردیم و با ایشون هم خداحافظی کردیم.

از روی دکور یکی از رستورانها که دکور جالبی داشت وارد رستوران شدیم و یه پت تای و یه خوراک مرغ تند و دو تا نوشیدنی به قیمت ۴۵۰ بت سفارش دادیم. مزه غذا به اندازه دکور مغازه جذاب نبود. بعد از ناهار قدم زنان به سمت هتل برگشتیم و توی مسیر هم از یه شعبه مک دونالد دو تا بستنی قیفی به مبلغ ۲۴ بت گرفتیم که هم مزش و هم طعم خنکش توی اون هوای گرم خیلی میچسبید‌. 

بعد از استراحتی که کردیم برای شب گردی از هتل زدیم بیرون، مرکز خرید مایا که معروفترین پاساژ شهر هم بود حدود ۱۵ دقیقه تا هتل پیاده روی داشت، به سمت مایا رفتیم و توی راه یه آب نارگیل به قیمت ۴۰ بت گرفتیم، به مایا که رسیدیم چهره شهر هم انگار عوض شد. مایا دقیقا سر چهارراه قرار داشت و اطراف دیگه این چهارراه ساختمانهای شیک و لاکچری با یه بلوار عریض و تمیز قرار داشت.

undefined
مرکز خرید مایا

 روبروی مایا یه هتل قرار داشت که شبها مقابل این هتل و فضای پیاده رو نایت مارکت های تمیزتری نسبت به نایت مارکت های پوکت قرارداشت، نظرمون عوض شد و به جای مایا به نایت مارکت خیابون مقابل رفتیم. از یکی از غرفه ها یه سیخ توت فرنگی با روکش آب نبات به مبلغ ۴۰ بت گرفتیم، مزش خیلی شیرین و قندی بود و من خیلی خوشم نیومد و یه دونه بیشتر نتونستم بخورم، همچنان که در حال گشتن توی مارکت بودیم غذاهای مختلفی مثل مرغ باربیکیو، صدف و ماهی کبابی رو مجموعا به قیمت 300 بت خریدیم.

undefined
نایت مارکت چیانگ مای

 در انتهای نایت مارکت هم رستورانها و کافه های شیک و گرونقیمت و پر از مشتری بود، بعضیاشون جلوی مغازه و محله های اطراف رو نورپردازی کرده بودن که توی شب جلوه قشنگی پیدا کرده بود.

undefined
نورپردازی شهر

 بعد از گشت و گذار محله های اطراف در نهایت به سمت هتل برگشتیم و استراحت کردیم تا آماده بشیم برای برنامه فردا.

مجموع هزینه های روز هفتم: 1926 بت

روز هشتم: 

3 فروردین 1402

برنامه: قبیله گردن درازها و مثلث طلایی

طبق قرار ساعت ۶ توی لابی لیدر تور اومد دنبالمون و با یه ون که یه زوج جوون اهل مکزیک، یه خانم انگلیسی و یه آقای سوییسی دیگه داخلش بودن به سمت شهر چیان رای حرکت کردیم، اینجا هم ابتدا لیدر که یه خانم جوانی بود خودش رو معرفی و سپس برنامه امروز و جاهایی که قرار بود بازدید کنیم رو مختصری توضیح داد. بعد از حدود یک ساعت به یه توقفگاه به اسم هات اسپرینگ(HotSpring) رسیدیم.

undefined
چشمه هات اسپرینگ

 اینجا در واقع یه چشمه کوچیک آب معدنی جوشان بود که اطرافش پر بود از مغازه و سوپر مارکت، نیم ساعت اینجا توقف داشتیم، به سمت چشمه رفتیم، نکته جالبی که بود یه سری افراد محلی تخم مرغهایی رو آورده بودن و توسط یه قلاب مخصوص توی آب قرار میدادن تا تخم مرغها آبپز بشن،

undefined
در حال پخت تخم مرغ

 بعد از دیدن چشمه تایم باقی مونده رو به گشتن بین مغازه ها پرداختیم و از یه مغازه لباس فروشی یه ست لباس محلی تایلندی به قیمت ۳۰۰ بت خریدیم و همونجا هم پوشیدیم، به سمت ماشین برگشتیم و به اتفاق لیدر که ازین حرکت لباس بومی تایلندیمون کلی استقبال کرده بود سوار ماشین شدیم و به سمت معبد سفید حرکت کردیم. معبد سفید یه معبد بزرگ و زیبایی بود که تماما به رنگ سفید بود، این معبد توسط یه هنرمند خوش ذوق تایلندی که به رنگ سفید علاقه داشته ساخته شده، در واقع بنای معبد قدیمی بوده و وقتی تصمیم به بازسازی میگیرن این هنرمند پیشنهاد میده که خودش معبد رو به این رنگ بسازه، اطراف معبد فضای سبز و گلکاری بسیار زیبایی هم شده بود.

undefined

undefined
معبد سفید

 برای ورود هم محدودیت شلوارک بالای زانو وجود داشت و هرکسی که لباسش تا بالای زانو بود بایستی از سوپر مارکت مقابل معبد لباس به مبلغ ۲۰ بت اجاره میکرد. معبد ورودی به مبلغ ۵۰ بت داشت که لیدر هزینه بلیط هارو داد و ما وارد شدیم، صف بسیار شلوغ و جمعیت زیادی در حال وارد شدن به معبد بودن، ورودی معبد به صورت پل درست شده بود که از روی مرداب رد میشد و پایین پل و توی مرداب مجسمه هایی طراحی شده بود که نماد دستهای بیرون اومده از آب بودن و از گردشگرا تمنای کمک داشتن.

undefined
ورودی معبد

 داخل معبد ستونهای بسیار بلندی بود و بالای معبد هم مجسمه های بودا مثل تمامی معابد دیگه مشخص بود، روی دو تا از دیوارهای ورودی معبد هم یه هنرمند دیگه خلاقیت جالبی به کار برده بود و پرتره و نقاشی آدمهای معروف و سرشناس، از سیاستمدارهایی مثل اوباما و ملکه انگلستان، تا ورزشکارهایی مثل مارادونا و مسی و انیمیشنهای معروف مثل بت من و دیگر اشخاص معروف دیگه رو در ابعاد ریز و درشت نقاشی کرده بود و در یک فضا بهم مرتبط کرده بود، عکاسی و فیلمبردای از داخل معبد ممنوع بود و همینطور که در حال تماشای معبد بودیم از درب دیگه معبد خارج شدیم. توی محوطه یه چاه آبی بود که در انتهای چاه و در مرکز ان سنگی قرار داشت و روی سنگ و اطراف سنگ پر از سکه هایی بود که به اعتقاد گردشگرا اگه آرزو میکردین و سکه رو داخل چاه پرتاب میکردین به طوریکه سکه روی سنگ مرکز چاه فرود میومد آرزوتون برآورده میشد،.

undefined
چاه آرزوها

 کنار چاه هم درختی با برگ های به شکل قلب از جنس ورق آلومینیوم قرار داشت که با پرداخت ۳۰ بت میتونستین یکی ازین برگه هارو خریداری کنین و روی برگه یادگاری بنویسین و اونو به درخت آویزون کنین. ما هم خریدیم و جمله ای به یادگار نوشتیم و بعد از آویزون کردن برگه به درخت، از درب خروجی معبد به سمت ماشین رفتیم.

بعد از چند دقیقه لیدر و باقی بچه ها اومدن و با اعلام لیدر به سمت رستورانهای اون دست خیابان برای ناهار حرکت کردیم، ناهار هم مثل باقی برنامه های روزهای قبل ترکیبی از سالاد و سوپ و خوراک مرغ به همراه هندوانه و آناناس بود. موقع ناهار هم فرصتی بود تا با همسفرامون بیشتر آشنا بشیم، زوج مکزیکی برای ماه عسل به تایلند اومده بودن، خانم انگلیسی که یه دختر حدود ۲۲ ساله بود یک ماهی میشد که تو تایلند بود و قرار بود بعد از تایلند به کشورهای لائوس، کامبوج و ویتنام هم سفر کنه، آقای سوییسی هم یه پسر حدود ۲۵ ساله بود که ایشون هم حدود ۳ هفته ای بود توی تایلند بود و تمام این مدت توی هاستل زندگی میکرده و وقتی فهمید ما ایرانی هستیم از علاقش به ایران گفت و اینکه خیلی دوست داره به ایران هم سفر کنه، ما هم یه سری اطلاعات از شهرهای توریستیمون بهش دادیم. بعد از ناهار ون اومد و به سمت معبد دیگه ای به اسم معبد آبی حرکت کردیم، این معبد به مراتب کوچکتر از معبد سفید بود، به گفته لیدر شخصی از معبد سفید دیدن میکنه و به این معبد علاقه پیدا میکنه و به شهرش برمیگرده و معبدی رو با الهام از معبد سفید درست میکنه به رنگ آبی و اسمشو میذاره معبد آبی.

توقفمون تو این معبد کوتاه و در حد خوردن یک بستنی به قیمت ۵۰ بت بود، بعد از معبد به سمت موزه Baandam Museum حرکت کردیم، موزه ای در یک فضای بسیار بزرگ جنگلی با خانه های چوبی، این موزه توسط یک نقاش تایلندی در گذشته ساخته شده بود، در تالار اصلی موزه که به شکل قصر وایکینگها ساخته شده بود نقاشی های نقاش در کنار دکور ها و کلکسیون های این نقاش قرار داده شده بود، نیم ساعتی در خانه ها و محوطه این موزه بسیار زیبا قدم زدیم و بعد از آن به سمت قبیله گردن درازها یا Longneck Karen Village حرکت کردیم.

undefinedundefined

undefined
موزه و فضای موزه

مردم این قبیله در گذشته برای در امان ماندن از شکار ببر حلقه هایی رو به دور گردن و دستانشون میبستن و هر سال با رشد قدی به این حلقه ها اضافه میکردن، امروزه با گذشت اون سالها این عادت به یک سنت در بین مردمان این قبیله بدل شده. کار اصلی مردم قبیله کوچک گردن درازها ساخت صنایع دستی و کشاورزی هستش، گشتی در دهکده زدیم، با بعضی از اهالی قبیله همکلام شدیم، شال ابریشمی دست ساز به قیمت 200 بت از دخترکه شالفروش و مگنت قبیله رو به قیمت 100 بت به یادگار ازین قبیله زیبا خریدیم و به سمت ماشین برگشتیم،(تصویر شماره 71 و 72 قبیله گردن درازها)

undefined undefined

 

مقصد بعدی منطقه ای مرزی به اسم مثلث طلایی یا The Golden Triangle بود. مرز سه کشور تایلند، میانمار و لائوس بر روی رودخانه مکونگ (Mekong River)

undefined
مثلث طلایی

بعد از رسیدن به منطقه باید سوار قایق تفریحی میشدیم، از ورودی گیت نفری یه جلیقه نجات بهمون دادن و سوار قایق شدیم،

undefined
به سمت اسکله

 توی قایق پر از مسافر بود و ما روی عرشه نشستیم، روبروی اسکله و اون سمت رودخونه بندر لائوس بود با ساختمانهای بسیار زیبا و مدرنتر از قسمت تایلند، یه ساختمان بزرگ هم از اسکله کاملا خودنمایی میکرد که با توضیحات لیدر فهمیدیم که ساختمون قمارخونه سلطنتیه لائوس هست، مردمان تایلند به خاطر احترام به بودا و عقایدشون قمار رو حروم میدونن و به خاطر همین در تایلند کازینوی رسمی وجود نداره و هرکسی از مردمان تایلند که قصد اینکارو داشته باشه معمولا به لائوس میره، قایق حرکت کرد و از نزدیکی اسکله لائوس به سمت میانمار حرکت کرد‌.

تا قبل از همه گیری کرونا قایق تو اسکله لائوس توقف میکرده و گردشگرا بدون اینکه مهری تو پاسپورتشون زده بشه میتونستن وارد بندر لائوس بشن و برای لحظاتی داخل خاک لائوس بگردن ولی بعد از کووید متاسفانه دیگه نمیزارن گردشگرا وارد بندر بشن و فقط میتونن از قایق که تا نزدیکیای اسکله هم میره، اسکله و بندر رو مشاهده کنن،undefined

undefined
 بندر و ساحل لائوس

  بعد از لائوس قایق حرکتشو به قسمت غربی رودخونه و مرز میانمار ادامه میده.

undefined
 اسکله میانمار

 و تا تلاقی نقطه مثلث طلایی یعنی جایی که دقیقا مرز سه کشور بهم میرسن دور میزنه و به سمت اسکله برمیگرده.

undefined
مرز سه کشور

 در کنار اسکله و دقیقا روبروی اسکله لائوس هم یک مجسمه بودای بزرگ قرار دارد. به اسکله که برگشتیم به سمت ماشین رفتیم، هوا نزدیک غروب بود، یه سوپر مارکت سون الون هم توی اسکله بود که داخل شدیم و مقداری خوراکی به مبلغ ۶۵ بت خریدیم و سوار ماشین شدیم و بدون توقف مسیر برگشت تا هتل که بیش از ۲ ساعت طول کشید رو طی کردیم. با توجه به استراحتی که توی ماشین داشتیم به نزدیکیای هتل که رسیدیم ساعت حدود ۹ شب بود، قبل از هتل از ماشین پیاده شدیم و به یکی دیگه از نایت مارکت های حوالی هتل رفتیم، گشتی زدیم و مقداری خوراکی و تنقلات به قیمت ۹۵ بت خریدیم و قدم زنان به سمت هتل برگشتیم تا استراحت کنیم و آماده برنامه فردا بشیم.

مجموع هزینه های روز هشتم : 840 بت

روز نهم: 

4 فروردین 1402

برنامه: تور پارک ملی Doi Inthanon National Park

در حدود ساعت ۶:۳۰ در حالی که قصد داشتیم مختصر صبحانه ای بخوریم با تماس لیدر برنامه سریعا خودمون رو به لابی رسوندیم، و سوار ون شدیم، داخل ون هم یه زوج میانسال هلندی بودن. بعد ازون به سمت یه هتل دیگه رفتیم که باقی مسافرارو هم سوار کنیم، دو تا برادر هندی به همراه همسرانشون و یه پسر بچه حدودا ۷ ساله. طبق روال بعد از تکمیل ظرفیت نفرات، لیدر ابتدا خودش رو معرفی و سپس مختصر توضیحاتی در مورد برنامه ارائه داد. بعد از یک ساعت داخل یک پمپ بنزین جهت استفاده از سرویس بهداشتی و خوردن صبحانه توقف کردیم، از شعبه سون الون مقداری خوراکی به قیمت ۴۳ بت خریدیم و از کافه کنار سون الون هم دو تا قهوه به مبلغ ۸۰ بت خریدیم و همونجا خوردیم.

مجدد به سون الون برگشتم و سیم کارتمو که شارژ اینترنتش تموم شده بود به مدت ۷ روز دیگه و با قیمت ۵۰ بت شارژ کردم، با اتمام تایم استراحت به مسیرمون ادامه دادیم که بعد از حدود یک ساعتی به ورودی پارک ملی Doi Inthanon National Park  رسیدیم، مقابل گیت ورودی توقف کردیم تا لیدر ورودی پارک رو پرداخت کنه، سپس جاده پارک که بسیار جاده زیبایی هم بود رو ادامه دادیم تا به آبشار واچیراتان یا Wachirathan Waterfall رسیدیم، آبشار نسبتا بلند و خروشان که درست در کنار جاده قرار داشت.

undefined
آبشار واچیراتان

 در پایین آبشار هم رودخونه بزرگی در جریان بود و آب آبشار با فشار بسیار زیادی به روی تخته سنگهایی که پایین آبشار قرار داشت برخورد میکرد و صدای بسیار دلنشینی رو ایجاد کرده بود. از پله های کنار جاده بالا رفتیم که منظره آبشار رو از بالا بتونیم ببینیم، ازینجا آبشار و رودخونه دید مناسبی داشتن، روبروی آبشار هم تابلویی بود که اسم آبشارو روش نوشته بودن و لوکیشن مناسبی برای عکاسی با تابلو و آبشار درست کرده بودن، مجدد چند تا پله دیگه به بالا وجود داشت که اونجارو هم یه فضای مسطح درست کرده بودن برای دیدن کاملتره منظره آبشار و عکاسی با منظره آبشار، بالا که رفتیم دیدم که اون خونواده هندی جمع شدن و دارن یه عکس سلفی دسته جمعی از خودشون و آبشار میگیرن که ازشون خواستم اگه مایل باشن ازشون عکس بگیرم و اونها هم استقبال کردن.

، بعدش یکی از برادرها همین پیشنهاد رو به ما داد و ازمون عکس دونفره با منظره آبشار گرفت، بعدش توسط پله هایی که تا پایین آبشار و کنار رودخونه کشیده شده بود پایین رفتیم و کمی هم کنار رودخونه که آب بسیار خنکی داشت نشستیم.

undefined
آبشار از نمای پایین

 تقریبا جمعیت زیادی اونجا بودن و اکثرا هم در حال عکاسی بودن. بعد از دیدن آبشار با ماشین به سمت پارک ملی Doi Inthanon رفتیم، ورودی مسیر پارک هم یه تابلوئه چوبی به اسم پارک نصب شده بود که سوژه عکاسی توریست ها هم بود، مسیر رو به شکل پلکان چوبی و مشخصی درست کرده بودن.

undefined
پارک ملی Doi Inthanon

 با اینکه هوا آفتابی بود ولی داخل پارک و مابین درختان هوای خنکی درجریان بود، مسیر کوتاه و پلکانی پارک رو ادامه دادیم و به یه معبد کوچیک و قدیمی در دل جنگل رسیدیم.

undefined
مسیر پلکانی

 معبد در واقع زیارتگاه و بنای یادبود هفتمین شاهزاده چیانگ مای Inthawichayanon بود که بین سالهای ۱۸۷۳ تا ۱۸۹۸ حاکم چیان مای بوده و این زیارتگاه به دستور فرزندش در سال ۱۹۱۵ ساخته و خاکسترش در این زیارتگاه دفن شده است.

undefined
معبد جنگلی

همچنین این مکان با ارتفاع ۲۵۶۳ متر از سطح دریا بلندترین نقطه تایلند یا بام تایلند هم شناخته میشه. اون چند دقیقه ای که توی این مکان توقف داشتیم و در حال گوش دادن به توضیحات لیدر بودیم به خوبی خنکی هوارو احساس میکردیم، بعد از توضیحات لیدر به سمت ماشین رفتیم و به سمت Kew Mae Pan Nature Rail  که یه مسیر جنگلی بود رفتیم. طول این مسیر ۱۵ تا ایستگاه به طول تقریبا ۳ کیلومتر و به صورت رینگ بود که بیشتر جاهای مسیر رو به صورت پلکانی درست کرده بودن، در ابتدا لیدر کمی در مورد هر ایستگاه توضیح کوچیکی داد و سپس به اتفاق یک لیدر محلی که جلوی گروه حرکت میکرد به عنوان راه بلد حرکت کردیم،

undefined
توضیحات لیدر و نقشه طول مسیر

 ایستگاههارو یک به یک طی کردیم و هرچی جلوتر میرفتیم شیب مسیر بیشتر میشد و مناظر زیباتری میدیدیم، به ایستگاه هشتم که رسیدیم فضا از حالت جنگلی به کوهستانی تغییر کرد، ایستگاه هشتم بلندترین نقطه مسیر بود و ازینجا به بعد دوباره مسیر سراشیبی و رو به پایین میشد. کمی در ایستگاه هشتم توقف و استراحت کردیم و از منظره ای که در اون ارتفاع مقابلمون بود کلی لذت بردیم، ازینجا میشد دو شهر چیان مای و چیان رای رو دید، ما تنها گروهی بودیم که اینجا بود و بچه ها کلی عکس و فیلم گرفتن، بعد از استراحت به سمت پایین و باقی ایستگاهها برگشتیم، بین ایستگاه ۶ و ۷ هم از دور معبد پادشاهی و ملکه هم قابل مشاهده بود.

undefinedundefinedundefinedundefined

undefined
در طول مسیر جنگلی

 هر چی به ایستگاه اول یعنی ابتدای مسیر میرسیدیم بچه ها خسته تر و حرکتمون کندتر شده بود، ما جلوی گروه بودیم و خانواده هندی از گروه عقب مونده بودن و به پیشنهاد لیدر پیشرو قبل از ایستگاه اول کمی نشستیم و منتظر بقیه دوستان شدیم تا ادامه مسیر رو با هم به پایان برسونیم، تو همین فاصله مقداری از آجیل هایی که همراهمون بود رو با بقیه دوستانی که همراهمون بودن خوردیم، و از آرامش اون مکان و صدای پرنده هایی که در حال خوندن بودن لذت بردیم، با اضافه شدن باقی بچه ها کمی هم اونها کنارمون استراحت کردن و در نهایت به سمت نقطه شروع حرکتمون ادامه مسیر دادیم، به پایان مسیر پیاده روی که رسیدیم با پرداخت ۵۰ بت انعام به لیدر محلی به عنوان تشکر این آیتم برنامه رو هم تموم کردیم. همگی خسته و حسابی گرسنه شده بودیم و انتظار داشتیم برنامه بعدی ناهار باشه اما ناگهان لیدر گفت اول به بازدید از کاخ و معبد پادشاهی که توی مسیره و از دور دیده بودیم بریم و بعد ازون ناهار میخوریم. توی مسیر هرکس هرچیزی رو که آورده بود برای ته بندی با بقیه بچه ها تقسیم میکرد، با ماشین به یه فضایی شبیه پارکینگ رفتیم و ازونجا با ماشینهای مخصوص کاخ به محوطه کاخ رفتیم.

 فضا بسیار زیبا درست شده بود، در سینه کوه و روی سطوح شیب دار باغهایی زیبا با گلهای فراوان و رنگهای شاد درست کرده بودن، دو تا کاخ به شکل ساختمان بلند و کله قندی روبروی هم و به فاصله حدود ۲۰۰ متری از هم و جلوی هرکدوم حسابی فضای گلکاری درست کرده بودن و ایوانی رو به دره ساخته شده بود، داخلشون خیلی ساده و فقط مجسمه بودا قرارداده شده بود برای عبادت بازدیدکننده ها. فضای بین دو کاخ رو طی کردیم و از هردو معبد بازدید کردیم و کمی روی نیمکت های محوطه که رو به باغ بود نشستیم و بعد به پایین که چند تا رستوران و یه کافه قرارداشت رفتیم و دو تا لته به مبلغ ۸۰ بت گرفتیم تا یکم خستگیمونو رفع کنیم.

undefinedundefinedundefinedundefined

undefined
معبد پادشاهی

 زوج هلندی هم کنار ما نشسته بودن و تو اون تایم هم مشغول گپ زدن باهاشون بودیم، با اضافه شدن بقیه بچه ها به سمت ماشین حرکت کردیم و مجدد تو همون پارکینگ ماشینارو عوض کردیم و به سمت دهکده ای که کمی بالاتر از پارک و وسط مزارع برنج بود برای صرف ناهار حرکت کردیم، به یه رستوران وسط مزارع که از قبل هماهنگ شده بود رفتیم و بلافاصله بعد از نشستن ناهارو که ترکیبی از سوپ و نیمرو و مرغ سوخاری و برنج بود آوردن.

undefined

undefined
رستوران و ناهار

 ما کنار زوج هلندی روی یک میز و خانواده هندی ها هم روی میز دیگه مشغول ناهار خوردن شدیم، در طول ناهار هم با هم در حال گپ و گفت بودیم. آقا در یکی از شهرهای هلند در اورژانس کار میکرد و خانم هم پرستار بود، سه هفته در تایلند برنامه داشتن و یک هفته هم قصد سفر به لائوس رو داشتن، ظاهرا دو هفته تعطیلات عید پاک به اضافه دو هفته مرخصی رو اینجوری برنامه ریزی کرده بودن، سه تا پسر داشتن و یک دختر و اون روز تولد یکی از پسرهاشون بود و یکی از نوه هاشونم تازه به دنیا اومده بود و هنوز ندیده بودنش و خانمه با کلی ذوق عکسهای نوه اشونو بهمون نشون میداد و میگفت دوست دارم هرچه سریعتر برگردم و ببینمش، و از طرفی هم دلگیر بود که شب تولد نوه و پسرش کنارشون نیست، بعد از ناهار کمی در دهکده قدم زدیم، دهکده ای زیبا و سرسبز و پر از آرامش محض.

undefined
پیاده روی در دهکده

 شغل بیشتر مردم دهکده کشاورزی و صنایع دستی بود، قدم زنان به سمت کافه ای رفتیم که صاحب کافه از دوستان لیدر بود و مارو به چند نوع دمنوش دعوت کرد. میز بزرگ با صندلی هایی جلوی کافه قرار داده بود و ماهم روی همین صندلی ها نشستیم و حدود نیم ساعتی در اون فضا به گپ و گفت با هم دیگه و فرهنگامون پرداختیم، خانواده هندی ها از قشر پولدار و مرفه هندوستان بودن و اکثر بستگانشون ساکن اروپا بودن. در مورد سفری که شاید در آینده ای نه چندان دور به هندوستان داشته باشیم گفتیم و اینکه چه فصلی کدوم منطقه مناسبه و اوناهم از مردمان هفتادو دو ملت هندوستان و علاقشون برای سفر به ایران گفتن. به جرات میتونم بگم این نیم ساعتی که اونجا و تو اون فضای دوستانه با فرهنگ و ملل مختلفی که کنار هم بودیم یکی از بهترین لحظات سفرمون بود.

undefined
در کنار همسفران

 بعد از نوشیدن دمنوشها و تشکر از صاحب کافه به سمت ماشین قدم زنان برگشتیم، این آخرین آیتم برنامه امروز بود، بعد از رسیدن به چیان مای ابتدا با خانواده هندی ها جلوی هتلشون خداحافظی کردیم و بعد نوبت ما بود و با زوج دوستداشتنی هلندی هم خداحافظی کردیم و رفتیم تو اتاق کمی استراحت کردیم و خودمون رو برای آخرین شبگردی محله های چیان مای آماده کردیم. 

بعد از استراحت به یکی دیگه از نایت مارکت های اطراف به اسم وایت مارکت رفتیم، اینجا چادر همه غرفه هایی که برپا بود به رنگ سفید بود و با نورپردازیهایی که انجام داده بودن سفیدی دو چندانی رو به آدم القا میکرد.

 وسط وایت مارکت هم یه گروه موزیک خیابونی در حال نواختن و خوندن بودن و گردشگرا هم هر ازگاهی اونا رو همراهی میکردن، از یکی از غرفه های شیرینی ژاپنی دو تا موچی با طعم نوتلا و توت فرنگی به قیمت 100 بت خریدیم که طعم خیلی خوبی داشت و میشد گفت طعم واقعی موچی رو میداد، تو ایران هم قبلا امتحانش کرده بودیم ولی مزه این خیلی با چیزی که تو ایران خورده بودیم فرق داشت. بعد از گشتی که تو وایت مارکت زدیم به سمت مرکز خرید مایا رفتیم تا این مرکز رو هم گشتی داخلش زده باشیم، همانطور که از ظاهر پاساژ هم مشخص بود جنسهای فروشگاهها قیمت بالایی داشتن و چون ماهم قصد خریدی نداشتیم به بازدیدهای کوتاه بسنده کردیم و به سمت فودکورت مجموعه رفتیم، برای تنوع و دوری از غذاهای تایلندی به شعبه KFC رفتیم و دو تا سوخاری سایز متوسط با نوشابه به قیمت ۳۵۰ بت سفارش دادیم. بعد از شام هم مجدد از وسط وایت مارکت به سمت هتل برگشتیم و با توجه به اینکه شب آخرمون بود وسایلامونو جمع و آماده کردیم برای فردا صبح و سفر به پاتایا

undefined
تصویر شماره 99 وایت مارکت

مجموع هزینه های روز نهم : 753 بت

روز دهم: 

5 فروردین 1402

برنامه: سفر به پاتایا

پروازمون ساعت ۹ صبح از چیان مای به بانکوک بود، بعد از خوردن صبحانه روزِ آخرِ چیان مای بلافاصله کارهای تسویه هتل رو انجام داده و از تاکسی های جلوی هتل یه توک توک به قیمت ۱۵۰ بت برای فرودگاه گرفتیم، هواپیما بر خلاف پرواز رفت سر موقع و بدون هیچ تاخیری راس ساعت ۹ پرواز کرد و حدود یک ساعت و نیم بعد در فرودگاه سوارنابومی بانکوک فرود اومد، از تاکسی های جلوی فرودگاه یه ماشین به قیمت ۱۰۰۰ بت برای پاتایا گرفتیم و به سمت پاتایا حرکت کردیم. راننده یه پسر جوون و خوش برخوردی بود، توی راه ازمون اجازه خواست تا یه توقف کوچیکی برای استفاده از سرویس بهداشتی بکنه و ماهم موافقت کردیم و نکته جالب اینکه مارو با ماشین روشن داخل ماشین تنها گذاشت و رفت و این اعتمادی که به دو نفر مسافر غریبه داشت برامون جالب بود.

undefined
در مسیر پاتایا

 مسیر دو ساعته بانکوک تا پاتایا هم به سرعت طی شد و در نهایت جلوی هتل Glow از ماشین پیاده شدیم، هتل Glow پاتایا یه هتل ۴ ستاره معمولی و کوچیک ولی بسیار تمیزه، فاصله هتل تا ساحل پاتایا حدود ۱۵ دقیقه پیاده روی بود و صبحانه های هتل این چند روز انواع نودل، کره و چند نوع مربا به همراه خوراک مرغ و سبزیجات بود. فضای اتاق ها هم برای دونفر قابل قبول بود،

undefinedundefinedundefined

undefined
هتل Glow

 کارهای مربوط به چکین رو انجام دادیم و چون هنوز تا ساعت ۱۴ و تحویل اتاق زمان باقی مونده بود، چمدونهامونو توی هتل گذاشتیم و به سمت ساحل رفتیم. هوا به شدت گرم و شرجی و طاقت فرسا بود و بیرون موندن تو اون ساعت ظهر احتمال گرمازدگی رو بیشتر میکرد، برای فرار از گرما به سمت مرکز خرید Central Festival که روبروی ساحل پاتایا بود رفتیم، یه مرکز خرید بسیار بزرگ با فروشگاههای لاکچری.

undefined
مرکز خرید سنترال فستیوال

 اینقدی بزرگ بود که بشه ساعتها رو داخلش گشت، قیمت اینجا به نسبت قیمت شهرهای پوکت و چیان مای به نظر بهتر میرسید. کمی توی پاساژ گشتیم و به طبقات بالا که اکثرا رستوران بودن رفتیم، تنوع بالای رستوران ها از ایتالیایی و ترکیه ای تا کره ای و ژاپنی کار انتخاب رو سخت میکرد. خوبیش این بود که جلوی تمام رستورانها منو با قیمت و عکس غذا رو قرار داده بودن، در نهایت بعد از چرخی که بین همه رستورانها زدیم یه رستوران ژاپنی رو انتخاب کردیم و یه استیک مرغ گریل با برنج و یه پاستای مرغ و قارچ با دو تا نوشیدنی به مبلغ ۳۵۰ بت خوردیم.

undefined
ناهار روز دهم

بعد از ناهار هم از جلوی پاساژ یه توک توک به قیمت ۱۵۰ بت کرایه و به هتل برگشتیم، شب و با کمتر شدن شدت گرما از هتل بیرون زدیم و قدم زنان به سمت ساحل و خیابان معروف واکینگ استریت راهی شدیم، هوا همچنان گرم و شرجی بود و علاوه بر گرمای هوا، بوی بد فاضلاب که در تموم شهر پیچیده بود هم آزار دهنده بود، اول لباسهای کثیفی که این چند روز جمع شده بود رو به خشکشویی دادیم که تقریبا ۳ کیلو شد، قیمت اینجا کیلویی ۷۰ بت بود، بعد از تحویل لباسها به سمت ساحل رفتیم و به ساحل که رسیدیم وارد پاساژ رویال گاردن پلازا Royal Garden Plaza که کمی قبلتر از سنترال بود رفتیم، گشتی زدیم و دو تا قهوه برای رفع خستگی و سرحال شدن به قیمت ۱۵۰ بت خوردیم، اینجا هم قیمتها بسیار مناسبتر از جاهایی بود که تو این چند روز دیده بودیم.

undefined
پاساژ رویال گاردن

 بعد از گشت داخل پاساژ به سمت واکینگ استریت برگشتیم، وارد خیابان که شدیم فضا بشدت فضای شلوغتر و پرهیاهوتری نسبت به واکینگ استریت پوکت بود، صدای موزیک بلند کافه ها و دربانان کافه که مدام در حال دعوت گردشگرا و بازدید کننده به داخل کافه هاشون بودن، به طور کلی بخوام بگم فضای اینجا نسبت به فضای پوکت کمی غیر قابل قبول تر بود، مخصوصا برای کسانی که همراه خانواده بخوان برن.

البته این موضوع در قیاس کل شهر پوکت و پاتایا هم صدق میکنه، به نظر من جدای از بحث طبیعت اطراف پاتایا در مورد گشت شهری و فضای داخل شهری این دو شهر، پوکت به مراتب فضای سالمتر و بهتری نسبت به پاتایا داشت، ما هم دقیقا با توجه به همین موضوع تصمیم گرفته بودیم دو شب بیشتر در پاتایا نمونیم، چون اعتقاد داشتم وقتی دارم تا اونجا میرم برای یک بار هم که شده باید شهر معروفی مثل پاتایا رو هم دید تا بشه از نزدیک چیزهایی که در مورد این شهر میگن رو دید و حس کرد و آدم کاملا بدونه وقتی کسی داره راجع پاتایا صحبت میکنه دقیقا از چی داره حرف میزنه.

به انتهای خیابون که رسیدیم میشد اسکله پاتایا و گشت خیلی کوتاهی زدیم و دوباره به سمت هتل برگشتیم، از نایت مارکت های کنار خیابون هم دو تا سیخ جوجه کنتاکی به قیمت ۷۰ بت خوردیم و یکم جلوتر هم دو تا بلال کبابی به قیمت ۶۰ بت خریدیم و همونجا خوردیم و بعد به سمت هتل برگشتیم.

مجموع هزینه های روز دهم: 1780 بت

روز یازدهم: 

6 فروردین 1402

برنامه: سفر به جزیره کوهلان

حدود ساعت ۷ صبح بود که با زنگ آلارم گوشی بیدار شدیم، صبحانه رو تو هتل خوردیم و بعد از آماده شدن از هتل به مقصد اسکله زدیم بیرون. مسیر هتل تا اسکله حدود ۲۰ دقیقه پیاده روی بود، اول مقابل هتل منتظر تاکسی یا توک توک شدیم که چیزی گیرمون نیومد، گفتیم مسیر رو ادامه بدیم شاید توی راه چیزی پیدا کردیم ولی جالب بود که اون ساعت صبح شهر کاملا خلوت بود. حتی ماشین زیادی هم توی خیابونها تردد نمیکرد، از کوچه پس کوچه هایی که تمام مغازه هاش بسنه بودن و همه جا سوت و کور بود وارد خیابون واکینگ استریت شدیم، اینجا هم کاملا ساکت و تمام کافه و مغازه ها به دور از هیاهوی دیشب بسته بودن،

undefined
خیابان واکینگ استریت

 چقد شبها و صبحهای متفاوتی داشت این شهر، قدم زنان در گرمای اول صبح به اسکله رسیدیم، اینجا قضیه فرق میکرد و کلی مسافر و گردشگر تور پاتایا اومده بودن تا خودشونو به جزیره برسونن.

 ساعت حدود ۸:۳۰ بود و حرکت بعدی کشتی تقریبا یک ساعت دیگه بود، کمی جلوتر رفتیم و ایستگاه دیگه ای برای قایق های تندرو بود، قیمت رو پرسیدیم برای دونفر رفت و برگشت نفری ۳۰۰ بت میشد. تصمیم گرفتیم با همین قایق ها بریم، ۶۰۰ بت دادیم و دو تا ژتون که حکم بلیط رفت و برگشت بود بهمون دادن، سوار قایق شدیم، جلیقه های نجاتو تن کردیم و اندکی بعد قایق با تقریبا ۱۲ تا مسافر حرکت کرد، دریا مقداری مواج بود و سرعت قایق هم زیاد و همین باعث خیس شدن مسافرای توی قایق میشد. به اسکله که رسیدیم به همراه یه راهنما به یکی از کافه ها رفتیم، اینجا محل قرار برگشتمون بود ، از کافه دو تا نوشیدنی به قیمت ۱۰۰ بت گرفتیم و یه تخت هم به قیمت ۱۰۰ بت برای نگهداری وسیله هامون گرفتیم و بعد از عوض کردن لباسهامون رفتیم ساحل برای شنا.

undefined
ساحل جزیره

 تقریبا دو ساعتی توی آب و کنار ساحل بودیم،  لذت شنا توی آب شفاف و خنک تو اون هوا بسیار لذت بخش بود. زمان به سرعت برق و باد گذشت و بعد از اون هم یه گشت کوچیکی داخل جزیره زدیم و ساعت ۲ به کافه محل قرار برگشتیم و در نهایت بعد از جمع شدن باقی مسافرا به اسکله برگشتیم. از دم اسکله یه توک توک به مبلغ ۱۰۰ بت گرفتیم و قبل از هتل پیاده شدیم و از فروشگاه سون الون نزدیک هتل دو تا ساندویچ و مقداری تنقلات با نوشیدنی به عنوان ناهار به مبلغ ۲۷۰ بت خریدیم و تو هتل خوردیم و استراحت کردیم برای غروب.

غروب هم از هتل زدیم بیرون و اول لباسامونو از خشکشویی با پرداخت ۲۱۰ بت گرفتیم و لباسارو بردیم هتل و باز برگشتیم به سمت ساحل، از پاساژ هایی که این دو روز دیده بودیم یه مقداری لباس و سوغاتی خریدیم و گشتی زدیم و در نهایت برای شام به شعبه مک دونالد فروشگاه سنترال رفتیم و دو تا برگر متوسط با نوشیدنی به قیمت ۳۶۰ بت خریدیم و قدم زنان آخر شب به هتل برگشتیم.

مجموع هزینه های روز یازدهم: 1740 بت

روز دوازدهم: 

7 فروردین 1402

برنامه: سفر به بانکوک

شب قبل از رزپشن هتل در مورد اتوبوس های بانکوک پرس و جو کرده بودیم، احتیاجی نبود که از قبل بلیطی رزرو کنیم، بعد از خوردن صبحانه و جمع کردن وسایل ساعت حدود ۸ صبح کارهای چک آوت هتل رو هم انجام دادیم و از رزپشن هتل خواستیم تا یه تاکسی برای ترمینال اتوبوس رانی برامون بگیره، تاکسی اومد و با پرداخت ۱۰۰ بت به ایستگاه اتوبوس رفتیم، اونجا هم با پرداخت ۲۶۲ بت دو تا بلیط به مقصد بانکوک خریدیم و منتظر اتوبوس شدیم، ازین ایستگاه برای بانکوک دو تا اتوبوس یکی برای فرودگاه سوارنابومی و دیگری برای ترمینال داخل بانکوک میره.

undefined
 ایستگاه اتوبوس پاتایا

 اتوبوسها طبق ساعت و پشت سر هم حرکت میکنن، اتوبوس ما هم اومد و با پرداخت ۲۰ بت بابت اضافه بار چمدون به سمت بانکوک راهی شدیم. تقریبا دو ساعت و ۳۰ دقیقه بعد به بانکوک رسیدیم، قبلا تو سفرنامه ها از شلوغی بانکوک خیلی شنیده بودم و حالا از نزدیک حسش میکردیم. به ترمینال رسیدیم و از همونجا یه تاکسی برای هتل آسیا به مبلغ ۱۳۵ بت گرفتیم و بعد از کلی معطلی تو ترافیک به هتل رسیدیم. هتل آسیا یه هتل چهارستاره با کیفیت بود که چند تا مزیت ویژه داشت، اول اینکه نزدیک مراکز تجاری و مهم بانکوک مثل سیام و MBK بود، دوم اینکه از طبقه دوم هتل مستقیم به BTS و ایستگاه Ratchathewi راه داشت که هرجا میخواستیم بریم خیلی راحت از هتل مستقیم وارد این ایستگاه میشدیم، سوم اتاقهای بزرگ و فضای خوبی داشت و مهمتر از همه یکی از بهترین صبحانه های تایلند رو ما در این هتل تجربه کردیم، انواع نودل و تخم مرغ آبپز و نیمرو، سوسیس و سیب زمینی تنوری، املت و انواع مرباجات و میوه های تازه که باعث تنوع بالایی شده بود‌.

undefinedundefinedundefinedundefined

undefined
هتل آسیا

بعد از انجام کارهای چکین و چون هنوز تایم تحویل اتاقها نشده بود چمدونهامونو به امانت داری سپردیم و به سمت سیام سنتر که یک ایستگاه با هتل فاصله داشت پیاده رفتیم، پاساژی به مراتب بزرگتر و لاکچری تر از تمام پاساژهایی که این چند روز دیده بودیم و به همان نسبت قیمت ها هم به خاطر وجود برندهای معروفتر توی این پاساژ گرونتر از بقیه جاها بود.

undefined
 پاساژ سیام سنتر

تو پاساژ هم ناهار از یکی از رستورانهای اونجا دو تا پت تای به همراه نوشیدنی به مبلغ ۳۱۵ بت خوردیم، بعد از ناهار هنوز از پاساژ خارج نشده بودیم که چشممون به یه بستنی فروشی کره ای به اسم Swensens خورد که بستنی هاش ظاهر هیجان انگیزی داشت، ما هم از روی منو یه بستنی به قیمت ۱۷۴ بت سفارش دادیم که وقتی بستنی آماده شد و خوردیم که واقعا طعم بسیار بسیار متفاوت و خوشمزه ای داشت.

undefined
 بستنی

بعد از خوردن بستنی به سمت هتل رفتیم و از صرافی یه مقدار دیگه یورو به نرخ ۳۶.۳۶ چنج کردیم و از یکی از دفاتر فروش تور نزدیک هتل تور کانچابوری رو برای دو روز بعد به مبلغ ۳۶۰۰ بت خریداری کردیم، بعد به هتل رفتیم و بعد از تحویل اتاق کمی استراحت کردیم. 

غروب از هتل بیرون زدیم و به سمت آسیا تک رفتیم، از طریق BTS و ایستگاه Ratchathewi و با پرداخت مبلغ ۸۶ بت دو تا بلیط به مقصد ایستگاه   Saphan Taksin  گرفتیم و ازونجا از طریق قایق به آسیا تک رفتیم،قایق هزینه ای نداشت و رایگان بود.

undefined
در مسیر آسیاتک

 آسیا تک یه مرکز خرید و تفریحیه که اکثرا همه نوع جنس از برند تا فیک تایلندی رو میتونین اونجا پیدا کنین و علاوه بر اون یه چرخ و فلک و تعدادی وسیله بازی دیگه ای هم داره که باهاش میتونین چند ساعتی رو سرگرم بشین، علاوه بر اینا تعداد زیادی هم رستوران و کافی شاپ داره، مخصوصا رستورانهایی که کنار آب و رودخونه هستن منظره جالبی توی شب دارن.

undefinedundefined

undefined
آسیاتک

 ما هم بعد از گشتی که تو این مرکز زدیم تو یکی از رستوران ها دو تا پاستای مرغ و یه سالاد و دو تا نوشیدنی به قیمت ۳۹۵ بت خوردیم و به سمت اسکله برگشتیم، توی صف منتظر قایق بودیم، که قایقی گروهی مسافر دیگه رو آورد و توی اسکله پیاده کرد و از بین اونها یه گروه کره ای با پرچم کره بودن و مقابل یک از رستورانهای جنب اسکله منتظر بقیه گروهشون ایستاده بودن که باقی گروهشون بهشون اضافه شن، تو همین فاصله گروه موسیقی زنده رستوران در حال خوندن آهنگ We Will Rock You از گروه Queen بود که گروه کره ای هم همراهیشون کردن، و یک آن دیدیم کل جمعیتی که جلوی رستوران و حتی اطراف رستوران و کسانی که توی صف قایق بودن هم بهشون ملحق شدن و گروه موسیقی هم وقتی فضا رو اینطوری دید چند سری دیگه تیکه معروف این آهنگ رو مدام تکرار کرد و همین موضوع باعث جو بسیار زنده و قشنگی تو اون لحظه شد. لحظاتی بعد با اومدن قایق سوار شدیم و به سمت ایستگاه Saphan Taksin برگشتیم، ازونجا هم مجددا دو تا بلیط به قیمت ۸۶ بت برای ایستگاه Ratchathewi گرفتیم و به هتل برگشتیم و استراحت کردیم.

مجموع هزینه های روز دوازدهم: 5173 بت