در آغوش شفق؛ بازگشت به مورمانسک

5
از 2 رای
در آغوش شفق؛ بازگشت به مورمانسک
آموزش سفرنامه‌ نویسی
02 خرداد 1404 12:00
0
65

سفرنامه قبلی من به مورمانسک من رو وارد دنیای جدیدی از سفر و ارتباط با آدم ها کرد و برای همین تصمیم گرفتم دوباره در شبی تاریک و گرم تابستانی سفرنامه سفری زمستانی و سرد را اینبار با دید بهتر و تجربیاتی نزدیک تر به واقعیت و دور از هیجان بنویسم.بعد از سفر و سفرنامه قبلی ام مورمانسک شهر نا گفته ها پیام های زیادی از اطرافیانم و همچنین دوستان جدید دریافت کردم و تصمیم گرفتم برای بار دوم شانس خود را برای دیدن شفق قطبی امتحان کنم.

undefined

جنس این سفر بسیار متفاوت بود زیرا هم بقیه از من توقع این را داشتن که با تجربه ای که دارم سفر را برایشان ساده تر کنم و هم تقریبا 70 درصد افراد تور با من آشنا بودم و انگار شفق قطبی مسئولیت سنگینی بر گردن من انداخته بود تا بتوانم علاوه بر اینکه خودم از این پدیده لذت بردم به دیگران هم این لذت را منتقل کنم به علاوه که سه قسمت ویدیو یوتیوبی جذاب هم در اینترنت منتشر کردم که باید بگوییم لحظات این سفر تور مورمانسک را به زیبایی هرچه تمام تر به رخ میکشد و با جست و جو میتوانید ویدیوهای سفر به شمالگان من را ببینید.زیاد مقدمه گویی نکنم و بروم سراغ سفری که برای من پر از چالش های زیبا و جذاب بود.تصمیم دارم این سفرنامه را برخلاف قبلی تجربه محور نگارش کنم. پس با من برای تجربه یک سفر زمستانی همراه شوید.

ورود به مسکو با معطلی نسبی:

در هنگام ورود و کنترل پاسپورت من و چند نفر از همراهانم را بدون دلیل خاصی بررسی مجدد کردن و در بار اول از مهر ورود زدن امتناع کردن و متاسفانه چند ساعت در فرودگاه معطل شدیم. البته اگر ایرانی باشید و سفر زیاد رفته باشید متاسفانه این فرآیند در بسیاری از کشورهای دنیا برای ایرانی ها پیاده میشود و معمولا ورود به یک کشور برای ما مقداری سخت و با استرس همراه است.پیشنهاد میکنم در این مواقع صادقانه به سوالات پاسخ دهید و سعی کنید هیچ درگیری با پلیس یا حتی نا آرامی هم ایجاد نکنید. عموما این دبل چک ها بعد یک معطلی رفع میشود و وارد کشور می شوید.

تزئینات کریسمسی مسکو

تزئینات کریسمسی مسکو

برای بار دوم با هواپیمای سبز

برایم عجیب بود که حتی دوباره استرس داشتم و دلم تنگ شده بود برای آرامش مورمانسک با خودم عهد کرده بودم اینبار تمام تلاشم را بگذارم تا از شب ها و آرامش مورمانسک غافل نشوم. انگار باید برای یک مدت دیگری توشه آرامشم را از این شهر برمیداشتم. در این سفرنامه بیشتر از مورمانسک خواهید شنید و شاید در شما شوق امتحان کردن آرامش این شهر را برانگیخته کند. سوار هواپیمای سبز شدیم و به مقصد دیدن حریر سبز حرکت کردیم.

فرودگاه مورمانسک کوچک اما دوست داشتنی

دوباره همان فرودگاه که من را یاد فرودگاه بیرجند می انداخت، بسیار کوچک اما برای من عزیز و دوست داشتنی. هم سفرهایمان کم کم داشتن تعجب میکردن و احساسشان را بیان میکردن. یکی می پرسید الان این جا ساعات شب بیشتر است؟ آن یکی لوکیشن گوشی خود را میدید و میگفت واقعا ما به این نقطه از زمین رسیدیم؟چه سوال های آشنایی بود برای من انگار آن ها در جایگاه چند سال قبل من بودن و من هم اکنون جواب سوال هایشان را میدادم و میخواستم که باور کنند که در یکی از بالاترین نقاط زمین هستند. واختانگ دوست داشتنی رفیقی که بار اول به ما من شفق را نشان داد منتظر ما بود تا ما را به هاستل ببرد. حتی ادکلون واختانگ هم بوی گذشته میداد. همان دیور ساوج قدیم و وقتی من را دید به آغوش کشید و گفت دوست من سلام خوش اومدی به مورمانسک. با واختانگ راهی شهر عزیز مورمانسک شدیم.

هواپیمای سبز آروزها

هواپیمای سبز آرزوها

4.مورمانسک رفیق قدیمی، سلام:برای لحظاتی روی زمین نبودم و داشتم به مسیر ورودی به مورمانسک نگاه میکردم و در ذهنم خاطرات گذشته را مرور میکردم. حتی واختانگ اولش با من صحبت کرد و متوجه شد که در این عالم نیستم ادامه نداد و بعد مدتی گفت توی فکر فرو رفتی که من گفتم در حال مرور خاطرات بودم.از سفر قبلی تا الان خیلی دوست به واسطه شفق قطبی پیدا کرده بودم که در کنار من بودن و داشتیم باهم به شکار میرفتیم.مورمانسک نسبت به سری قبل بسیار گرم تر بود و البته ناگفته نماند حتی گرم مورمانسک هم در زمستان بسیار سرد است.برف زیادی می بارید که خیلی زیبا بود اما همسفرها را نگران میکرد که مبادا نشود شفق قطبی را به خاطر ابری بودن هوا دید. اما خب من میدانستم که همه چیز ممکن است و به آنها میگفتم که پیش داوری نکنید و بگذارید ببینیم شفق خودش برای ما چه برنامه ای دارد. با خستگی به هاستل رسیدیم و اتاق ها را تحویل گرفتیم و استراحت کردیم.

جاده مورماسنک
جاده مورماسنک
رستوران شیشه ای زیبا
رستوران شیشه ای زیبا

من،مورمانسک،شب بی پایان

من در سفر آرام و قرار ندارم و بعد از کمی استراحت به بچه ها پیشنهاد دادم برویم و چیزی برای شام بخوریم و بچه ها چون گرسنه بودن با من همراه شدن و به یک فست فودی نزدیک هاستل رفتیم، از سری کارهایی که خیلی دوست دارم و عموما رستوران های مورمانسک انجام میدهند شیشه های یکسره برای رستوران است. لذت گرمی داخل رستوران و برف بیرون را تماشا کردن و غذا خوردن جزو نعمت های بهشتی ست.بچه ها برای قدم زدن خسته بودن و اما من باید به شهر میرفتم و باید قدم میزدم.

انگار بایدی وجود داشت تا از تمام لحظه های سفر بتوانم استفاده کنم. مورمانسک شهر بعد از ساعت 10 شب است.آن وقتی که اینقدر خلوت است که حتی صدای قدم زدنت هم اکو میشود و حس میکنی آرام تر باید قدم برداری تا خواب بقیه بهم نریزد. شهریست که برایت سوال است که در پس آن پنجره های روشن چه ماجرایی در حال رقم خوردن است و دلت میخواهد به گرمی پشت آن پنجره ها شود.شب های مورمانسک یعنی کافه ای که در عکس میبینید. گرمایی در دل سرمای شمالگانی و قهوه ای به داغ در دل برف. شاید بگویید چرا اینقدر از شب های مورمانسک یا خودش تعریف میکنم که باید به شما بگوییم فقط کافیست که لحظه خود را در این کافه یا در خیابان های سرد اما دلنشین مورمانسک با یک موسیقی روسی تصور کنید، به شما قول میدهم حتی خیال این محیط هم لذت خود را دارد.

کافه گرم در دل سرمای مورمانسک
کافه گرم در دل سرمای مورمانسک
کاپوچینو،مورمانسک و دیگر هیچ
کاپوچینو،مورمانسک و دیگر هیچ

تریبریکا، آخر دنیا

جاده تریبریکا به اینگونه است که باید از شب قبل بررسی کنید و ببینید که آیا برای فردا باز است یا خیر. با توجه به اینکه تیم خوش شانسی بودیم جاده کاملا باز بود و توانستیم به سمت تریبریکا حرکت کنیم. بچه ها ابتکار عمل نشان داده بودن و برای صبحانه املت تازه ای درست کرده بودن و دور هم یک املت خوشمزه خوردیم و به سمت تریبریکا حرکت کردیم.عمده شهرت بندر تریبریکا به خاطر فیلم زیبا لویاتان هست که پیشنهاد میکنم قبل رفتن حتما این فیلم زیبا که برنده جایزه کن هم شده است را ببینید تا زیبایی آنجا برای شما دوچندان شود.

تورلیدر ما آهنگ های ایرانی دانلود کرده بود و پخش میکرد تا ما در این جاده دور افتاده احساس غریبی نکنیم.جاده تریبریکا چند ایستگاه دارد که ایستگاه اول محل توربین های بادی است که اینبار در یک مه بسیار غلیظ و زیبا فرو رفته بود اما ابهت توربین ها مشخص بود و بچه های همسفر در همان نقطه کلی برف بازی کردن و ناگفته نماند که طی یک حمله غافلگیر کننده من را در برف خواباندن و کلی برف مال کردن.

توربین های بادی غرق در مه

توربین های بادی غرق در مه

به سمت ایستگاه دوم رفتیم و جایی که بالاترین نقطه در جاده بود و خورشید خیلی کم حال مورمانسکی خودش را نمایان کرده بود. خاطرم است که دفعه قبل در همین مکان بود که ما پدیده سه خورشید را دیدم و کلی لذت بردیم. در ولاگی که ضبط کردم در این نقطه با همسفران گپ و گفت جذابی داریم که پیشنهاد میکنم ببینید و لذت ببرید.

قبرستان کشتی های مرحوم
قبرستان کشتی های مرحوم

ایستگاه سوم جایی نبود جز قبرستان کشتی ها و این سری آب خیلی پایین بود و میشد کشتی ها را تمام و کمال دید و به شدت عکس خور بود. یکی از تجربه های جالب اینست که کمی جلو تر می توانید اسکلت واقعی یک نهنگ را ببیند و با آن عکس بگیرید و خب خود این تجربه جذابی است و البته رستوران شیشه ای جذابی که رو به دریاست و میتوانید از غذا های آن استفاده کنید.ایستگاه آخر این مسیر خود ساحل تریبریکاست اما قبل آن دوستان روسی ما، ما را به نقطه بسیار جذابی بردن و با چایی و کیک از ما استقبال کردند و حسابی چایی گرم در هوای سرد به ما چسبید و مزه داد.بالاخره به تریبریکا رسیدیم، یادتان باشد که به محض رسیدن در صف صندلی یا همان تخت پادشاهی و سپس در صف تاب معروف تریبریکا بایستید تا بتوانید با هر دو مورد این ها عکس های زیبایی بگیرد و در خاطر خودتان ثبت کنید.

بعد از اینکه عکس هایتان را گرفتید میتوانید به کشتی به گل نشسته تریبریکا سری بزنید و از آن بالا بروید و حتی با طنابی که از آن آویزان است تاب بخورید و حسابی لذت ببرید. ناگفته نماند همسفران ما یک صدف هم شکار کردن و شب در هاستل آن را خوردند.تقریبا شب شد و ما روز پربار خود را در تریبریکا گذراندیم. بعد از رسیدن به هاستل باز من بودم و شب مورمانسک اما با این تفاوت که امشب علیرضا هم با من دل به شب های مورمانسک زد و تا همین شب قبل هم برایم از آرامش شب های مورمانسک در چت هایمان مینویسد و میخواهد که خاطره بازی کنیم.این شب بستنی گرفتیم و در سرمای بسیار زیاد مورمانسک بستنی خوردیم و حسابی از این اتفاق لذت بردیم.

ساحل زیبایی که دوستان روسی مارا مهمان کردن
ساحل زیبایی که دوستان روسی مارا مهمان کردن
کشتی به گل نشسته

کشتی به گل نشسته

کیروفسک، بالاتر از ابر و به زیبایی نور های رنگی

یکی از بهترین تجربه های سفر قبلی من با تور روسیه، شهر کیروفسک بود، شهری که هم فستیوال مجسمه های یخی دارد و هم رستوران 360 درجه ای که اگر خوش شانس باشید روی ابرها غذا میخورید. راننده این تور به طور اتفاقی دختر شایسته روسیه در سال 2018 بود که الان از دوستان خوب من است و اینکه چطوری راننده ما شد داستان خیلی طولانی ای دارد که در این سفرنامه نمی گنجد اما واقعا برای ما همانند خواهری بزرگتر دلسوزی میکرد و در تمام سفر از مناطق مختلف به ما دیتاهای خوبی میداد.ایستگاه اول ما پیست اسکی این شهر و رفتن برای ناهار به رستوران 360 بود.

به گفته خیلی از همسفران ما یکی از زیباترین قسمت های سفرمان بود. بله ما در کمال خوش شانسی شاهد مه و فضای ابری بسیار زیبای این رستوران بودیم و بعد از خوردن ناهار تقریبا هوا تاریک شده بود و غروب را در این منظره زیبا مشاهده کردیم که نسبت به سری قبل تجربه بسیار لذت بخش تری برای من بود و میشد حسابی لذت برد. اگر به این رستوران رفتید دست آخر برای خود یک قهوه خوشمزه درست کنید و در دست بگیرید و از آرامش غروب خورشید در این رستوران نهایت لذت را نصیب خود کنید.

من خوشحال در بالای ابرها کنار رستوران 360
من خوشحال در بالای ابرها کنار رستوران 360
رستوران 360 درجه بر فراز ابرها
رستوران 360 درجه بر فراز ابرها

ایستگاه دوم تور امروز فستیوال مجسمه های یخی بود، خوشحال بودم که مجسه های امسال با سال های قبل تفاوت زیادی داشت و توانستم عکس های جدید بگیرم و حسابی از این فستیوال لذت ببرم. بهتر است بدانید فستیوال شامل دو قسمت داخلی مجسمه های یخی و قسمت بیرونی مجسمه های برفی است که میتوانید با مجسمه های برفی عکس های زیبایی بگیرید.با کولا دوست روسی رفتیم روی برف ها نشستیم و گپ زدیم و بقیه در حال دیدن زیبایی های این فستیوال بودن و عکس های بی نظیری گرفتند. کولا کم کم داشت زمزمه میکرد که شاید بشود امشب شفق را دید.

محوطه داخلی فستیوال مجسمه های یخی
محوطه داخلی فستیوال مجسمه های یخی
محوطه خارجی فستیوال مجسمه های یخی
محوطه خارجی فستیوال مجسمه های یخی

ایستگاه سوم ما آرت پارک یا همان جنگل اسرار آمیز بود. من یادم است ما اولین ایرانی هایی بودیم که آنجا رفتیم چون در سفر قبلی دوماه بود که آنجا افتتاح شده بود. یک جنگل زیبا با نورپردازی و موسیقی اسرار امیز که قسمت جذاب آن سرسره با تیوپ بود که پیشنهاد میکنم آن را حتما تست کنید و از دست ندهید.سرسره در انتهای این جنگل است و سعی کنید اول آنجا بروید چون طبق تجربه تمایل دارید که بارها از این سرسره پایین بیایید.اینجا واختانگ اعلام کرد که قرار است امشب و مستقیم به سمت شفق قطبی بروم و باید امشب شفق را به دام بیندازیم.

جنگل اسرار آمیز و زیبا جنگل اسرار آمیز و زیبا

8.بازهم دیدن آرزوی کودکی، این بار پخته تر از گذشته:در ذهنم مدام در حال جنگ بودم که برای بار دوم اگر شفق را ببینم چه حسی خواهم داشت و آیا واقعا جذابیت بار اول را دارد یا نه، آیا باز هم به من ذوق گذشته را میدهد؟با این سوال ها به شکار شفق قطبی رفتیم و من این بار از صمیم قلب دوست داشتم که همه همسفرهایمان شفق را ببینند.یکی از همسفران که دوست خوب من بود به واسطه رشته اختر شناسی فقط برای دیدن شفق قطبی که موضوع پایان نامه دکتری اش بود آمده و بود تمام مدت سفر آب و هوا و میزان شانس مشاهده شفق را با اپلیکیشن های مخصوص تماشا میکرد و تقریبا نا امید شده بود و صبح با بغض به من میگفت که اگر امشب شفق را نبینیم چی؟ و تمام امروز نگران این داستان بود بود. نمیدانم چرا ولی با اطمینان به او گفتم شفق من را دوست دارد و من آدم خوش شانسی هستم و مطمئن باش امشب تو و شفق دیدار زیبایی خواهید داشت. همین هم شد و خودم زیباترین عکس با شفق را از او ثبت کردم.اگر از تجربه عکاسی با شفق بخواهم به شما بگوییم بهتر است در مدت کوتاهی که دارید به سرعت برای عکس آماده شوید و وقت تنگ است و شما باید عکس خوبی بگیرید. لازم به توضیح است که معمولا عکاسی با شفق به عهده تور هایی است که شما را میبرند و فقط نیاز است که شما ایستاده باشید تا یکی از زیبا ترین تصویرهایی که میتوانید با شفق بگیرید را بگیرید.راستی تمام زمان خود را برای عکس نگذارید و زمانی هم با شفق خلوت کنید و این مخلوق بی نظیر را نظاره کنید. همچنین از ستاره های شب های شفق بارانی غافل نشوید.من باز هم خوش شانس بودم و آن شب یکی از زیباترین شفق های عمرم را دیدم و خوشبختانه شفق من را پیش دوست عزیزم سرافکنده نکرد و اون برای تشکر بارها من را بغل کرد و بوسید. حالا احساس نزدیکی بیشتری با آرزوی کودکی خود داشتم.همان شب در هاستل تولد یکی از بچه ها بود و برایش تولدی گرفتیم و دورهم کیک خوردیم و برای او خاطره ای زیبا ساختیم.

شفق شکار شده 1
شفق شکار شده 1
شفق شکار شده
شفق شکار شده

ماموریت انجام شده و کشف مورمانسک

شفق را دیدیم و خیال همه راحت شد. حالا نوبت نشان دادن مورمانسک به همسفران بود. شاید باورتان نشود اما با ذوق و خوشحالی از مورمانسک برای دوستانم تعریف میکردم رفتیم به سراغ آلیوشا و کشتی لنین معروف.همانطور که احتمالا میدانید اولین کشتی یخ شکن اتمی دنیا در مورمانسک پهلو گرفته و محلی برای بازدید علاقه مندان شده است.بهتر از بدانید که به خاطر ارتفاع خیلی زیاد محله مجسمه آلیوشا و همچنین مجاورت دریا بودن این مجسمه غول پیکر بهتر است که لباس هایتان خیلی بیشتر از داخل شهر باشد تا بتوانید آن سرمای دو چندان شده را طاقت بیاورید و لحظاتی کنار مجسمه خاطره سازی کنید. البته بهتر است که با یاندکس به کنار این مجسمه بروید و از آن لذت ببرید.یکی از اتفاقاتی که در مورمانسک برایتان جذاب است قطعا نورپردازی های مربوط به کریسمس و عکس گرفتن با این نورپردازی های زیباست. این آخرین مکانی بود که دسته جمعی به آنجا رفتیم و بعد همسفران به هاستل برگشتند.

شهر نورانی مورمانسک

شهر نورانی مورمانسک

قسمت مهم، مدیریت هزینه ها

تصمیم گرفتم کمی کوتاه از فضای قیمتی روسیه و مورمانسک که سوال اکثر همسفران بود بنویسم. در شهر مورمانسک مانند هر شهر دیگری بازه غذایی بسیار متفاوت است و شما میتوانید چند روش را برای مدیریت هزینه های خود پیش بگیرید. اول اینکه میتوانید با چندتا از همسفران به صورت اشتراکی از هایپر مارکت های این شهر مواد اولیه مانند برنج و تخم مرغ و….. تهیه کنید و اگر در هاستل هستید با آن ها غذای مناسب درست کنید که اتفاقا خیلی میچسبد.دوم اینکه رستوران های زنجیره ای مانند KFC و برگر کینگ و…. در مورمانسک مال با نام های متفاوت حضور دارند که شما میتوانید با قیمت متوسط 400 روبل از آن ها یک وعده غذایی تهیه و میل کنید.

سوم اینکه پیتزا های تیکه ای یا اسنک و یا نودل های خیلی ارزان قیمت را تهیه کنید و به عنوان وعده غذایی از آنها استفاده کنید. طبیعی است که مورمانسک بسیار از نظر غذای دریایی غنی است و شما میتوانید در رستوران های دریایی این شهر غذای با کیفیت بخورید الیته که طبیعتا هزینه این غذاها بسیار بیشتر از معمول می باشد اما قطعا ارزشش را برای یک بار دارد.همچنین میتوانید از مورمانسک مال و مغازه های دیگر مورمانسک لباس های گرم را با کیفیت های بسیار بالا و قیمت هایی مثال زدنی تهبه کنید و من خودم کتونی و کاپشن را از این شهر خریدم و بسیار راضی ام.در آخر شما میتوانید برای کاهش هزینه ها سه یا چهار نفره برای جابه جایی از یاندکس GO استفاده کنید تا هم هزینه را کاهش دهید و هم راحت تر به مقصد برسید.

غروب آفتاب <span class=
غروب آفتاب کیروفسک

قسمت نهایی، حرف دل

شاید اصلی ترین سوال شما بعد خواندن این سفرنامه این باشد که آیا به نظر من این سفر ارزش دوباره رفتن را داشت و یا خیر.باید با قطعیت بگوییم اگه به اندازه من عاشق شفق قطبی هستید و از طرفی آدم ماجراجویی هستید، بله.مکان های زیادی از دنیا را سفر کردم از خاور دور تا اروپا و کشورهای همسایه اما به واقع باید بگویم این زندگی برفی کوتاه مدت شاید برای هر انسانی در زندگی لازم است هر چند کم و کوتاه. شفق گوشه ای از تجربه بی پایان زندگی یخی است.

زندگی ای که با سرما گره خورده و سرمایی که با آرامش درآمیخته شده.هیچ چیز به اندازه شب های برفی در دورترین نقطه زمین آرامش را منتقل نمیکند. البته برای بهتر شدن این فضا می توانید موسیقی ای را در گوش خود پلی کنید و برای دقایقی دنیا خود را با همه دغدغه هایش رها کنید و فقط و فقط به لحظه فکر کنید.اگر با خواندن این سفرنامه به رفتن و قدم زدن در شب های مورمانسک ترغیب شدید حتما من را در لحظاتتان یاد کنید. و انرژی خوبش را برایم بفرستید.ممنون میشوم از کانال ها و سایت من بازدید کنید و نظرات خود را برای من بنویسید.

عکس نهایی سفر مورمانسک
عکس نهایی سفر مورمانسک

 

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر