سفر به سرزمین رویاها، اروپای سبزپوش و بهشت وارونه

5
از 1 رای
سفر به سرزمین رویاها، اروپای سبزپوش و بهشت وارونه

پنجم مرداد ماه(روز پانزدهم سفر): گوئل کویری،ساگرادای حلزونی و میدان گاوبازی!

"وقتی برای سفر آماده میشوید همه لباس ها و پولهای تان را جمع کنید سپس نصف لباس ها را بردارید و پول را دوبرابر کنید! سوزان هلر"

پس از خوردن صبحانه تکراری اما خوشمزه هتل برنامه امروز را آغاز کردیم. پارک گوئل در بالای لیست جا خوش کرده بود. بلیط آنرا قبلا از سایت به صورت آنلاین خریداری کرده بودم و ورودی ما ساعت 9:30 بود.

undefined

 

با عوض کردن چند خط مترو و اتوبوس به پارک رسیدیم. حدود سی دقیقه تاخیر داشتیم اما مشکلی به وجود نیامد و داخل شدیم. به محض ورود صدای گیتاری زیبا و دست زدن و هیاهوی مردم به گوش میرسید. داخل پارک گوئل زیبا بود. بیشتر زمینهای آنجا خاکی و به سبک کویر بود. درختان نخل زیبایی در آنجا قرار داشت و برای عکس گرفتن مکان بسیار جالبی بود. هوا به شدت گرم بود و آفتاب سوزناک کمی کلافه مان کرده بود.

undefined

صف ورودی پارک گوئل
صف ورودی پارک گوئل

undefined

سربالایی به سمت قسمت اصلی پارک گوئل
سربالایی به سمت قسمت اصلی پارک گوئل

undefined

undefined

 

معماری های گائودی آثاری هستند که به شهر بارسلونا و برخی شهرهای دیگر اسپانیا هویت بخشیده اند. بعد از دیدن یک یا ۲ شاهکار از این معمار برجسته و همچنین پارک بزرگ گوئل به نبوغ او بیش تر پی خواهید برد. پارک وسیعی که با دنیای رنگینی از تکه های سرامیکی مانند یک موزه باز عناصر معماری گائودی را به نمایش گذاشته است. از این رو بی دلیل نیست که به یکی از جاهای دیدنی بارسلونا تبدیل شده که نباید بازدید از آن را فراموش کرد. پارک گوئل در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده است آنتونی گائودی تا زمان مرگش در این پارک زندگی می کردو جالب است که در معماری بناهای پارک هیچ خط راستی وجود ندارد. برای ورود به یکی از خانه ها نیاز به تهیه بلیط مجدد اما مابقی قابل بازدید بودند.

تونل سنگی زیبا در پارک گوئل
تونل سنگی زیبا در پارک گوئل

undefinedundefinedundefined

نمایشگاهی کوچک در داخل یکی از خانه ها
نمایشگاهی کوچک در داخل یکی از خانه ها

undefined undefined

سازه گائودی

سازه گائودی      

undefined undefined

پس از بازدید از داخل پارک نوبت به عکس گرفتن با مجسمه مارمولک معروف در کنار درب خروجی پارک بود. آنجا بسیار شلوغ بود.

undefined 

undefined undefined

 

هوا بینهایت گرم و سوزان بود دو نوشابه خنک به مبلغ هر کدام 3 یورو خریدیم و به ایستگاه اتوبوس رفتیم. مقصد بعدی ما کلیسای معروف ساگرادا فامیلیا بود. متاسفانه شماره اتوبوسی که منتظر آن بودیم نیامد و باید با خط دیگری میرفتیم که به دلیل نداشتن اینترنت نمیتوانستیم آن را پیدا کنیم. نهایتا در ایستگاه با خانواده ای اروپایی آشنا شدیم که مقصد آنها هم ساگرادا بود و به ما گفتند تا انتهای مسیر میتوانیم آنها را دنبال کنیم.

مغازه بین راهی
مغازه بین راهی

به ساگرادا فامیلیا رسیدیم بلیط را از قبل تهیه کرده بودیم و ساعت ورود ما یک و نیم ظهر بود که نیم ساعت زود رسیدیم و اجازه ورود ندادند. تصمیم گرفتیم در این فاصله ناهار بخوریم. به رستوران KFC نزدیک ساگرادا فامیلیا رفتیم رستوران بسیار شلوغ بود و فقط یک میز خالی مانده بود. کیف و وسایلم را گذاشتم تا میز پر نشود و به کنار دستگاه رفتیم تا سفارش مان را ثبت کنیم. پس از ثبت سفارش برگشتم و دیدم که کیفم روی میز نیست! قلبم در حال ایستادن بود.سهلنگاری کرده بودم و نباید کیفم را روی میز رها میکردم. داشتم با استرس داخل رستوران میچرخیدم شاید بتوانم ببینم کیفم را چه کسی برداشته که پسری فهمید و به من اشاره کرد که کیف و عینکت را مسئول رستوران از روی میز برداشته.

نفس راحتی کشیدم. به کنار کانتر رفتم و توضیح دادم که وسایل من بوده است. آنها را به من تحویل دادند و مسئول آنجا گفت که در این شهر دزد زیاد است و هیچ گاه نباید وسایل تان را روی میز رها کنید. از او تشکر کردم و وسایلم را تحویل گرفتم.سفارشمان را ثبت کردیم. من یک پکیج سوخاری بزرگ با سیب زمینی و نوشابه گرفتم که 11 یورو شد و واقعاً برای یک نفر زیاد بود. غذا بسیار خوشمزه و با کیفیت بود.

undefined

 

بعد از صرف ناهار به ساگرادا برگشتیم و با نشان دادن بلیطها مان بدون صف و معطلی داخل شدیم. فضای داخل کلیسا زیبا بود و شیشه های قدی رنگی بزرگی داشت. در این کلیسا زندگی حضرت مسیح در سه بخش اصلی به تصویر کشیده شده است: تولد و ورود وی به اورشلیم، مرگ و رستاخیز حضرت مسیح، وضعیت کنونی و آینده درخشان. اگر چه نمای بیرونی کلیسا در واقع خود یک شاهکار هنری است اما نباید نمای داخلی آن را فراموش کنیم که وقتی که قدم به داخل آن می گذارید شکوه آن را بیشتر حس می کنید. اصلی ترین عنصرهایی که آنتونی گائودی در این اثر خود از آن ها استفاده کرده است، نور و رنگ است و همین هم یکی از اصلی ترین دلایلی است که باعث شده تا این شاهکار او به چیزی هنجار شکن و فرای تصور تبدیل شود.

درست مثل نمای بیرونی آن، در نمای داخلی این کلیسا هم نمادها و سمبل های مذهبی هم دیده می شود و مجسمه ها و تندیس های ساخته شده در آن الهام گرفته از داستان های انجیل است. علاوه بر این، فضای داخلی کلیسای ساگرادا فامیلیا به شدت الهام گرفته شده از سبک شخصی آنتونی و گائودی و طبیعت هم هست، سبک آن در واقع تلفیقی از سبک معماری گوتیک و سبک شخصی آنتونی گائودی است، ستون هایی که در آن داخل آن به کار رفته به شکل تنه های درخت است و به همین دلیل وقتی که به آن وارد می شوید حسی شبیه حس وارد شدن به طبیعت را پیدا می کنید.

Eso1VJoFssPHPmOwoTB1qeVIBZxUZBPmIIAuCkIQ.jpg

 

ساگرادا فامیلیا
ساگرادا فامیلیا

 

undefined undefined undefined

 

زیبا بود اما من شخصا فضای بیرونی آن را بیش از فضای داخلی اش دوست داشتم.بلیط ای که ما تهیه کرده بودیم شامل بازدید از برج نیز میشد.در صف ایستاده و با نشان دادن بلیط داخل آسانسور شدم. متصدی توضیح داد که برای رفت به بالای برج باید با آسانسور بروید اما برای پایین آمدن باید از راه پله استفاده کنید! که تعداد آن بیشمار بود. و توضیح داد تنها در مواقع اورژانسی شخص میتواند از آسانسور برای پایین رفتن استفاده کند.

با آسانسور بالا رفتم. به نظرم خیلی ارزشش را نداشت. پس از بالا رفتن فضای بزرگ و بازی وجود نداشت که بتوان اطراف را دید و یا عکس گرفت تنها تراس ها و پاگردهای کوچک و فنس کشیده شده ای وجود داشت که از آنجا میتوانستید اطراف را کمی ببینید. از بالا که  نگاه میکردم جرثقیل ها در حال کار بودند و برج نا تمام را تمام میکردند.

نمای شهر بارسلون از بالای ساگرادا فامیلیا
نمای شهر بارسلون از بالای ساگرادا فامیلیا
نمای ساگرادا از پاگردهای بالای برج
نمای ساگرادا از پاگردهای بالای برج
ارتفاع بسیار زیاد از داخل پاسانسور
ارتفاع بسیار زیاد از داخل آسانسور
شمایل نوک برج از بالا
شمایل نوک برج از بالا

مسیر پایین رفتن شامل یک راهروی خمیده و بسیار باریک بود. به پایین که نگاه میکردم میترسیدم. شکل پله ها به صورت حلزونی و مارپیچ بود و از وسط آن ارتفاع قابل مشاهده بود که بینهایت بود! دست به دیوار، پله ها را پایین آمدم و آنقدر که در مسیر حلزونی پله ها چرخیده بودم سرگیجه گرفتم! کمی استراحت کردم و بعد به سمت مقصد بعدی یعنی مرکز خرید بزرگ ال کورته El Corte Inglés Diagonal حرکت کردیم.

ساگرادا فامیلیا از بالای برج

پله های حلزونی جهت پایین رفتن از برج و ارتفاع بسیار زیاد
پله های حلزونی جهت پایین رفتن از برج و ارتفاع بسیار زیاد!!!

این فروشگاه یکی از مراکز خرید بزرگ در کاتالونیاست که بیش از 200 فروشگاه در زمینه فشن و مواد خوراکی در آن فعالیت دارند. دسترسی راحتی دارد و پارکینگش دارای حدود 4800 جایگاه است که استفاده از آن به مدت 3 ساعت رایگان است. در این مرکز خرید می توانید همه چیز را از لباس گرفته تا وسایل الکترونیکی و لوازم خانگی، تهیه و خرید نمایید. همچنین رستوران های معتبری در طبقه بالایی این مجموعه وجود دارد.

مرکزخرید بزرگ ال کورته El Corte Inglés Diagonal
مرکزخرید بزرگ ال کورته El Corte Inglés Diagonal

undefined undefined undefined undefined

 

کمی خرید کردیم و گشت زدیم. از مارکت بزرگ آن یک بستنی لیوانی نعنایی بسیار بزرگ به مبلغ 2 یورو خریدم که بسیار خوشمزه بود و هرچه میخوردم تمام نمیشد! به طبقه پایین مرکز خرید رفته و فاکتورهای مان را تکس فری کردیم و بعد به کارفور کنار هتل رفته و کمی میوه به مبلغ 8 یورو خریدیم و به اتاقمان برگشتیم.

undefined

 

جمع هزینه های امروز برای هر نفر:

بستنی کنار پارک گوئل 11 یورو

ناهار KFC  سوخاری 11 یورو

بستنی لیوانی 2 یورو

میوه برای هر نفر 4 یورو

جمع هزینه های امروز برای هر نفر 28 یورو

ششم مرداد ماه(روز شانزدهم سفر):از محله گوتیک تا ساحل بارسلون

مقصد اول امروز محله قدیمی و زیبای گوتیک بود. بعد از صرف صبحانه با مترو و اتوبوس به آنجا رسیدیم. منطقه گوتیک کوارتر بارسلون را می‌توان فرزند بارسینو (شهر بنا شده توسط رومی‌ها) دانست. هنوز هم که هنوز است، آثار کلاسیک ۲۰۰۰ سال قبل در این منطقه کاملا مشهود هستند. همانطور که پیشتر ذکر شد، منطقه گوتیک کوارتر را همگان به نوعی روح و روان تاریخی شهر بارسلون می‌دانند. جایی که زندگی سیاسی و مذهبی شهر از آنجا سرچشمه می‌گیرد. کلیسا های گوتیک و دیوارهای رومی این منطقه همگی از قدمت بالای این منطقه حکایت دارند. هر کجای بارسلون را که بگردید، منطقه‌ای به زیبایی گوتیک کوارتر نخواهید یافت.

این منطقه مملو از ساختمان‌هایی است که یادمان‌های فرهنگی و تاریخی شهر بارسلون هستند. از طرفی دیگر، چندین موزه تاریخی و ارزشمند از جمله موزه‌های مجسمه‌های مومی، کشتی رانی، اقیانوس شناسی، تاریخ و ایده‌ها و اختراعات نیز در منطقه گوتیک کوارتر بارسلون کنار هم قرار گرفته‌اند. همچنین، معروف‌ترین تفرجگاه شهر بارسلون که لارامبلا نام دارد نیز در این منطقه واقع شده است. گورستان رومی، پلاسا سن ژائومه و کلیسای جامع نیز دیگر نقاط پر بازدید منطقه گوتیک کوارتر بارسلون که تماشای این منطقه را برای همه به یک امر لازم تبدیل کرده‌اند.

محله گوتیک بافت قدیمی و زیبایی داشت کمی در آن گشتیم و عکس گرفتیم. کلیسای زیبای جامع بارسلونا نیز در این محل قرار دارد که ما بازدید از آن را به دلیل رایگان شدن بلیط ورودی فردا در برنامه داشتیم.

محله قدیمی گوتیک
محله قدیمی گوتیک

undefinedundefinedundefinedundefinedundefined

محله قدیمی و زیبای گوتیک
 محله قدیمی و زیبای گوتیک

مقصد بعدی ما ساحل زیبای بارسلون بود. که توسط یک خط مترو و بعد از آن اتوبوس به آنجا رسیدیم. در سفر به بارسلون از مترو و اتوبوس بینهایت استفاده کرده بودیم که در صورت نخریدن هولا کارت هزینه های حمل و نقل بسیار سرسام آور میشد و تهیه این کارت واقعاً برای ما مفید و به صرفه بود. ساحل بسیار شلوغ اما تمیز بود. چترهای رنگارنگ در گوشه و کنار به چشم میخورد و همه مشغول بازی و آب تنی و یا آفتاب گرفتن بودند. ساحل کمی در ساحل بارسلون قدم زد!!!گشتی در آنجا زدیم و پیاده بولوار ساحلی را به سمت بالا حرکت کردیم.

بلوار ساحلی بارسلون
بلوار ساحلی بارسلون

undefined

به سمت ساحل
به سمت ساحل :)

undefined   undefined  

مقصد بعدی ما مرکز خرید دیاگونال مار(Diagonal Mar)بود که درست در بولوار ساحلی قرار داشت و با چند دقیقه پیاده روی به آن رسیدیم. این مرکز خرید با مساحت تقریبی ۸۷،۰۰۰ متر مربع و دارا بودن بیش از ۲۰۰ باب مغازه از جمله وسیع ترین مراکز خرید بارسلونا محسوب می شود. علاوه بر مغازه های کوچک و بزرگ متعدد که برندهای مختلفی را عرضه می کنند، تعدادی رستوران بام با صفا، سینما و چندین کافی شاپ نیز در آن قرار دارد که تا دیر وقت مشغول به فعالیت هستند. جالب است بدانید که این مرکز خرید به خریداران این امکان را می دهد تا کودکان خود را در محوطه مخصوص نگهداری از کودکان قرار دهند و با خیال راحت در میان مغازه های آن به گشت و گذار برای یافتن اجناس مورد نظر خود بپردازند.

از آنجایی که این مرکز در نزدیکی سواحل زیبای مدیترانه قرار گرفته است محل بسیار مناسبی برای خرید و تفریح است. از آنجایی که بسیار خسته شده بودیم به طبقه پایین رفته و در کافه پایین مرکز خرید دو اسلشی دورنگ(یخ در بهشت خودمان)و دو ساندویچ جمعا به مبلغ 6.5 یورو برای هر نفر خریدیم. پس از استراحت به سمت مدیا مارکت در طبقه پایین مرکز خرید رفتیم.

undefined

مرکز خرید دیاگونال مار(Diagonal Mar)

undefined undefined

ساختمان مرکز خرید دیاگونال مار(Diagonal Mar)

undefined

 

undefined undefined 

 

undefined undefined

اسلشی های خوشمزه ما در دیاگونال مار

 

مدیا مارکت یک فروشگاه زنجیره‌ای فروش لوازم الکترونیکی مصرفی با شعبه‌های متعدد در سراسر اروپا و آسیا و بزرگترین سامانه خرده فروش لوازم الکترونیکی مصرفی در اروپا و همچنین پس از فروشگاه آمریکایی بهترین خرید یکی از بزرگترین مجموعه فروشگاهی در جهان است. به توصیه اکید دندانپزشکم جهت تهیه واترجت اورال بی بسیاری از فروشگاهها را گشته بودم و بالاخره در این فروشگاه زنجیره ای موفق به یافتن و خرید آن شدم که بسیار خوشحالم کرد. پس از آن به فروشگاه لفتیس Lefties واقع در طبقه اول فروشگاه رفتیم.

فروشگاه بزرگ مدیا مارکت
فروشگاه بزرگ مدیا مارکت
واترجتی که بلاخره آن را یافتم!
واترجتی که بلاخره آن را یافتم!

فروشگاه مدیا مارکت

 

بالاخره یک جای بسیار ارزان در اروپا برای خرید پیدا شد!لفتیز مجموعه بسیار بزرگ و وسیعی بود. به محض ورود تابلوهای بزرگ یک یورو و دو یورو در همه جا به چشم میخورد! در آنجا با ده یورو میتوانید کلی خرید کنید. با توجه به تجربه خریدی که آنجا به دست آوردم کیفیت اجناس هم واقعاً مناسب و قابل قبول بود. قاب عینک های طبی که در ایران بالای یک تا دو میلیون فروخته میشوند، در آنجا تنها بین دو تا سه یورو قیمت داشتند.

undefined

 

زمان زیادی را در آنجا سپری کردیم و پس از خرید به کنار ساگرادا فامیلیا رفتیم.در آن خیابان صرّافی های زیادی برای تبدیل ارز وجود دارند که به دلیل به همراه نداشتن اصل پاسپورت نتوانستیم ارز مان را تبدیل کنیم و پس از آن به هتل برگشتیم.

جمع هزینه های امروز :

ناهار و یخ در بهشت 6.5 یورو

مابقی هزینه های شخصی

هفتم مرداد ماه(روز هفدهم سفر):ساردانای کنسل شده و قلعه مونجوییک

صبح مجددا به محله قدیمی گوتیک برگشتیم. هدف دیدن کلیسای جامع بارسلون بود. شاید باور نکنید اما ساخت این کلیسا به مدت ۱۲۰ سال به طول انجامید! نخستین کلنگ احداث کلیسای جامع بارسلونا در سال ۱۲۹۸ به دستور شاه جیمز دوم به زمین خورد و پس از یک قرن تلاش و کوشش، پروژه ساخت این کلیسا در سال ۱۴۱۷ پایان گرفت. جالب است بدانید که در ابتدا این کلیسا از دو برج تشکیل شده بود و برج اصلی آن، پس از بازسازی در سال۱۹۱۳ به آن افزوده شد. در سال ۱۳۳۹ ، زمانی که هنوز این کلیسا در دست احداث بود، به عنوان کلیسای جامع بارسلونا برگزیده شد و پس از آن به یکی از مهمترین مراکز مذهبی اسپانیا مبدل گردید.

undefined

دلقکهای کنار کلیسای جاکع گمرک

دلقک های کنار کلیسای جامع

نمای بیرونی آن بسیار زیبا بود شنیده بودیم که یکشنبه صبح ها ورودی رایگان است و نیازی به خرید بلیط نیست اما موقع ورود نگذاشتند داخل شویم و گفتند که پوشش خاصی برای ورود به کلیسا لازم است! پس از آن زیر سایه درختی نشستیم و منتظر شروع رقص ساردانا شدیم. هوا گرم شده بود از دکه کنار کلیسا دو بستنی چوبی خریدیم که 7 یورو بود و دکه ای بسیار گران فروش بود.

کلیسای جامع بارسلون
کلیسای جامع بارسلون
نمای پشت کلیسا
نمای پشت کلیسا
مگنومهای بینظیر شکلات سفید
مگنومهای بی نظیر شکلات سفید

جمعیت بسیار زیادی نشسته و منتظر شروع رقص ساردانا بودند. یک ساعتی معطل شدیم اما خبری نشد عده ای توریست آمریکایی نیز منتظر شروع برنامه بودند که پس از ساعتی آنها هم ناامید شدند و رفتند. پس از پرس و جوی فراوان از مغازه های اطراف متوجه شدیم که ساعت آن به 6 تا 7 بعدازظهر تغییر کرده که متاسفانه به دلیل برنامه بعدی مان نمیتوانستیم آن را ببینیم. شنبه‌ها و یک‌شنبه‌ها در ساعات خاصی مردم  «ساردانا» (Sardana) که رقصی حلقه‌ای و سنتی متعلق به کاتالونیا است را اجرا می‌کنند که بسیار جالب است.

<span class=
رقص ساردانا- کلیسای جامع بارسلون-عکس از اینترنت

پیاده به سمت خیابان رامبلا به راه افتادیم که حدود 12 دقیقه طول کشید. در این خیابان چشمم به کلیسای زیبایی افتاد و تصمیم گرفتم داخل آن را ببینم. داخل کلیسا شدیم و چند دقیقه ای از آن بازدید کردیم. پس از آن به کارفوری که در نزدیکی آن بود رفتیم و 2 نوشابه پرتقالی به مبلغ هر کدام 2 یورو خریدیم. قصد داشتیم که از بازار زیبای بوکریا هم دیدن کنیم که یکشنبه تعطیل بود. کمی در خیابان رامبلا قدم زدیم و پس از آن به  هتل بازگشتیم.از کنسروهایی که با خود آورده بودیم ناهار را خوردیم و کمی استراحت کردیم.

undefined

کلیسای زیبای خیابان رامبلا
کلیسای زیبای خیابان رامبلا
فضای داخلی کلیسای خیابان رامبلا
فضای داخلی کلیسای خیابان رامبلا

undefined undefined undefined undefined undefined undefined

 

مقصد بعدی ما بازدید از قلعه مونجوییک و فواره های جادویی بود. با یک خط مترو که در ایستگاه میدان گاو بازی پیاده شدیم و دقیقا روبروی مرکز خرید Las Arenas پیاده شدیم و همانجا با اتوبوس قلعه مونجوییک به سمت این قلعه زیبا حرکت کردیم.

ایستگاه اتوبوس قلعه مونجوییک روبروی مرکز خرید لاس آرناس
 ایستگاه اتوبوس قلعه مونجوییک روبروی مرکز خرید لاس آرناس

اتوبوس از پیچ های دره ای سرسبز و زیبا بالا میرفت. منظره بسیار زیبایی بود و پس از دقایقی جلوی قلعه مونجوییک پیاده شدیم که آخرین ایستگاه اتوبوس بود.

 

قلعه تاریخی مونت جوییک، بالای تپه ای با همین نام در بارسلونا واقع شده است. این تپه در حاشیه شهر بارسلونا قرار دارد و یکی از نمادهای طبیعی شهر است. تپه مونت جوییک به زبان کاتالان (Castell de Montjuïc) نامیده می شود و در طول تاریخ اسپانیا نقش مهمی ایفا کرده است. قلعه مونت جوییک را می توان تاریخ زنده شهر بارسلونا نامید. زیرا که این قلعه نظامی قدیمی در تاریخ اسپانیا چندین بار قهرمان حوادث و داستان ها بوده است. همچنین، قلعه مونت جوییک یکی از شیرین ترین و در عین حال تلخ ترین بناهای یادبود بارسلونا به حساب می آید. زیرا در هر دوره تاریخی هم در توسعه شهر و هم در سرکوب ساکنانش نقش اساسی داشته است.گردشگران در بازدید از قلعه مونت جوییک علاوه بر بازدید از نمایشگاه و مطالعه درباره معماری و تاریخ قلعه، از تراس و حیاط بزرگ قلعه نیز دیدن می کنند.

دیوارهای عظیم الجثه، مزارها و دره ها از دیگر عناصر قلعه مونت جوییک هستند که در بازدید از قلعه می توان آن ها را از نزدیک لمس و تحسین کرد. همچنین، از ارتفاعات مونت جوییک مناظر خارق العاده بارسلونا قابل مشاهده است و از آن بالا با تماشای منظره ۳۶۰ درجه پانورامیک شهر می توان به اهمیت موقعیت مکانی قلعه پی برد. بعد از این که درباره تاریخ و نقش قلعه مونت جوییک در طول دوران های مختلف آشنا شوید، درمی یابید که چرا در سفر به بارسلونا نباید بازدید از این قلعه را از دست داد. 

فضای بیرونی قلعه مونجوییک
فضای بیرونی قلعه مونجوییک

قلعه مونجوییک

 قلعه مونجوییک 

فضای بیرونی قلعه
فضای بیرونی قلعه

undefinedundefined

توپهای محوطه بیرونی
توپ های محوطه بیرونی

از پله های محوطه ورودی بالا رفتیم. داخل حیاط آن توپ های جنگی بسیار بزرگی و قدیمی وجود داشت که همه مشغول عکس گرفتن با آنها بودند. روبرو دریا بود و در پشت سرمان قلعه زیبای مونجوییک. وارد قلعه شدیم و گفتند میبایست بلیط تهیه کنیم. شنیده بودم که ورودی رایگان است که گفتند بله بلیط بهایی ندارد اما می بایست در صف ایستاده و بلیط بگیرید. داستان گرفتن بلیط رایگان و نشان دادن آن برای داخل شدن هم در نوع خودش موضوعی نمکین و بی منطق بود! داخل شدیم و از پله ها پایین رفتیم در ابتدا به اتاق سفیدی رسیدیم با سقفی نم زده و کثیف که مجسمه های عجیب و غریبی شبیه مانکن های کهنه در آنجا وجود داشت. کمی چرخیدیم و به محوطه اصلی قلعه رسیدیم. محوطه شامل دو بخش درونی و بیرونی بود .هوا بسیار گرم شده بود در کافه آنجا چیزی خوردیم و از بخش های مختلف قلعه بازدید کردیم.

راهروی ورودی
راهروی ورودی

 

اتاقی با مجسمه های عجیب و غریب
اتاقی با مجسمه های عجیب و غریب

undefined

راهروهای داخل قلعه مونجوییک
راهروهای داخل قلعه مونجوییک
ویوی بسیار زیبا از بالای قلعه
ویوی بسیار زیبا از بالای قلعه
اتاقهای داخل قلعه
اتاقهای داخل قلعه

undefinedundefined

پشت بام وسیع قلعه
پشت بام وسیع قلعه

undefined undefined

 

پس از بازدید از این قلعه زیبا به قسمت دیگر محوطه آن رفتم که محل خریداری بلیط تل کابین بود. یک سر تل کابین در قلعه و سر دیگر آن در پایین تپه بود که اتوبوس برگشت نیز همین مسیر را طی میکرد. قیمت بلیط 16 یورو بود. تصمیم گرفتیم از تل کابین استفاده نکنیم و قدم زنان در محوطه سرسبز قلعه به سمت پایین و ایستگاه اتوبوس حرکت کردیم.

محوطه سوار شدن بر تلکابین
محوطه سوار شدن بر تلکابین
محوطه تلکابین
محوطه تلکابین

 

تله کابین قلعه مونجوییک
تله کابین قلعه مونجوییک

 

undefined

مقصد بعدی ما موزه بسیار زیبای هنر بود که به ساختمان بیرونی آن و فواره های موزیکال روبروی آن بسیار شهرت یافته است.

موزه هنر ملی کاتالونیا، یکی از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین موزه‌های هنری در کشور اسپانیا است که در شهر بارسلونا واقع شده است. این موزه که در سال ۱۹۳۴ تأسیس شده، مجموعه‌ای گسترده از آثار هنری را در خود جای داده است که از دوران قرون وسطی تا دوران معاصر را شامل می‌شود. در این موزه، آثار هنری از جمله نقاشی‌ها، مجسمه‌ها، کاشی‌کاری‌ها، و صنایع دستی از هنرمندان معروف کاتالونیا و جهان به نمایش گذاشته شده است. این موزه، با معماری خیره کننده‌اش، یکی از جاذبه‌های گردشگری بارسلونا به شمار می‌آید و هر ساله پذیرای هزاران بازدیدکننده از سراسر جهان است. از کنار قلعه تا موزه با اتوبوس حدود 20 دقیقه راه بود و موزه در پایین همین تپه قرار داشت.

فواره های موزیکال معروف خاموش بودند و تابلوی بزرگی روی آن نصب شده بود که به دلیل صرفه جویی در مصرف آب و مشکلات کنونی تا اطلاع ثانوی فواره خاموش میباشد. خیلی ناراحت شدیم و از قصد برنامه را به بعد از ظهر موکول کرده بودیم تا در هنگام شب رقص زیبای فواره ها را ببینیم.

فواره هایی خاموش
فواره هایی خاموش

محوطه بسیار بزرگ و ساختمان موزه بی نهایت زیبا بود. بیشتر شبیه کاخ بود تا موزه. صدها پله برای بالا رفتن و رسیدن به موزه وجود داشت که در کنار آن دو لاین پله برقی هم قرار داده بودند. تصمیم گرفتیم از پله ها برویم تا از مناظر زیبای آنجا استفاده کرده و حسابی عکس بگیریم.

ساختمان زیبای موزه هنر
ساختمان زیبای موزه هنر

undefined

پله برقی جهت رسیدن به بالای موزه
پله برقی جهت رسیدن به بالای موزه

undefined undefined

 

به بالا رسیدیم وارد کافه ای شدیم و یک نوشابه و بستنی و آب معدنی به مبلغ 7 یورو خریدیم. از مسئول کافه سوال کردیم که آیا فواره ها 9 شب روشن میشوند یا خیر؟ که گفت نه مدتی است که فواره ها روشن نشده اند اما به دلیل جذب توریست و کشاندنشان به این محل در اینترنت چیزی در مورد تعطیلی نمی نویسند!!!

undefined

 

از آخرین پله ها بالا میرفتیم که صدای گیتار زیبایی شنیده میشد. در بالا سکوهایی برای نشستن قرارداده بودند که ویوی کاملی به شهر بارسلون داشت. هنرمندی درحال نواختن بود و توریست های زیادی روی سکوها نشسته و هنرنمایی وی را نگاه میکردند. پس از آن ارگی قراردادند و هنرمند دیگری شروع به نواختن کرد. مدتی در آنجا استراحت کردیم و از موسیقی و منظره زیبا لذت بردیم. دیگر غروب شده بود کم کم به سمت پایین حرکت کردیم و وارد ایستگاه مترو شدیم و به سمت هتل حرکت کردیم. پس از رسیدن به هتل مشغول جمع آوری و بستن چمدانها شدیم زیرا فردا قبل از ظهر میبایست اتاقمان را تحویل میدادیم.

سکوهای مخصوص نشستن در بالای موزه
سکوهای مخصوص نشستن در بالای موزه

 

undefined

 

 نوازنده ای در موزه هنر بارسلون

جمع هزینه های امروز برای هر نفر :

نوشابه و بستنی در یک روز برای هر نفر 9 یورو

ورودی ها رایگان بودند

جمع هزینه ها 9 یورو

هشتم مرداد ماه(روز هجدهم سفر):

ترک بارسلون زیبا، داستانهای فیلیکس باس و آلمانی بد اخلاق و سوسکهای موذی!

امروز روز ترک کردن این شهر زیبا و دوست داشتنی بود آخرین صبحانه دلچسب هتل را خوردیم و به اتاق برگشتیم. شب گذشته وسایل را جمع کرده بودیم. به کارفور کنار هتل رفتم و مقداری کالباس و نان باگت به مبلغ 7 یورو خریدم. ساندویچ های کالباس را برای شب در اتوبوس و ناهار فردا آمده کردیم زیرا مسیر این اتوبوس بسیار طولانی و حدود 21 ساعت بود. ساندویچ های آماده را در کوله ها جا دادیم و ظهر برای تحویل اتاق پایین نزد رسپشن پول دوست هتل رفتیم. خدارو شکر حضور نداشت و خانمی به جای او بود که بسیار متین و دوست داشتنی و بود و در این مدت خیلی به ما کمک کرده بود. به او گفتیم که اتوبوس ما 5:30 بعد از ظهر حرکت میکند و ما از ساعت 12 تا 5 با این همه وسیله نمیتوانیم در ایستگاه بمانیم. گفت که هتل دارای کتابخانه بزرگی است که خلوت است و میتوانیم در آنجا استراحت کنیم تا زمانی که بخواهیم به ایستگاه برویم.خداروشکر بابت این لطف مارا شارژ نکردند و استفاده از کتابخانه رایگان بود!

از کارفور بستنی،چیپس و شکلات به مبلغ 8.5 یورو خریدیم و هنگام ظهر خوردیم و کمی استراحت کردیم.

 undefined

 

ساعت 5 رسپشن برایمان تاکسی گرفت آنقدر تعداد چمدانها و وسایل زیاد بود که راننده چشمانش گرد شده بود و پرسید این همه وسیله برای دو نفر است؟وسایلمان در تاکسی مذکور جا نشد! تاکسی بزرگتری برایمان گرفتند و مبلغ آن 13.5 یورو شد. به ایستگاه اتوبوس رسیدیم. واقعاً وسایل مان زیاد بود. چرا خانمها اینقدر عاشق خرید هستند؟!خودم هم نمیدانم.

قسمتی از وسایل ما!
قسمتی از وسایل ما!

اتوبوس آمد و مقصد فرانکفورت بالای آن نوشته شده بود. رفتم تا بپرسم آیا میتوانیم سوار شویم که با قیافه ای درهم و اخمو مواجه شدم. راننده آلمانی بدون توجه به سوال من درب اتوبوس را بست و مشغول تمیز کردن اتوبوسش با پنبه و الکل شد. وسواس شدیدی داشت و همه قسمتهای فرمان،آیینه و ...را الکل باران کرد.

ترمینال اتوبوس

فیلیکس باس بارسلون-فرانکفورت
فیلیکس باس بارسلون-فرانکفورت

پس از دقایقی از اتوبوس پیاده شد و سلانه سلانه به سمت من و طناز که زودتر از همه رسیده بودیم آمد.پاسپورتهایمان را چک کرد و بعد بلیط ها را خواست.مثل مقصد قبلی چون میدانستم که چمدان میخریم بلیطها را با دو چمدان اضافه خریداری کرده بودم.(هر چمدان اضافی 5 یورو)

کمی دور چمدان های ما چرخید و گفت میشه ده یورو! به او گفتم من قبلا پول دو چمدان اضافه را داده ام و در بلیط قید شده! گفت نه یک چمدان اضافه است میشه ده یورو. به او گفتم آیا شمارش بلدی؟4 چمدان آنجاست و دو ساک دستی. گفت نه 5 چمدان آنجاست. طناز بسیار عصبانی شده بود و گفت چمدان پنجم را به ما نشان بده! او با دست به کری آن اشاره کرد! ما گفتیم این چمدان نیست! ساک دستی داخل اتوبوس است که آن هم در بلیط ما درج شده.مرغش یک پا داشت. حوصله جر و بحث نداشتیم ده یورو به او دادیم. چمدانها را داخل اتوبوس گذاشت و برخلاف سایر اتوبوسها محل گذاشتن چمدانها در پایین اتوبوس بود که بسیار راحت بود.

undefined

 

قبل از سوار شدن به سمت ما آمد و گفت محاسبه درست شد و ما هم گفتیم که از نظر تو درسته و پول را به ناحق گرفتی و گفت اگر اعتراض دارید بروید قسمت اطلاعات و طناز هم گفت که حوصله بحث کردن با تو را نداریم و کری آن چمدان حساب نمیشود جدای اینکه هر چمدان اضافه هم 5یورو است و تو ده یورو گرفتی. بسیار عبوس بود و یک من عسل هم مشکلش را حل نمیکرد.

سرویس بهداشتی کوچک پایین صندلی
سرویس بهداشتی کوچک پایین صندلی

سوار شدیم دنبال شماره صندلی میگشتیم که گفت شماره ای نیست و هر جا خواستید بنشینید. در جای خود نشستیم و اتوبوس راس ساعت 6:30 عصر بدون دقیقه ای تاخیر حرکت کرد. میبایست طبق برنامه ،فردا 4 بعد از ظهر به فرانکفورت میرسیدیم. کمی استراحت کردیم اتوبوس بسیار تمیز،خنک،و خلوت بود.قبل سوار شدن دو نوشابه به مبلغ 2 یورو برای هر نفر خریده بودیم که با ساندویچ های کالباسی که صبح آماده کرده بودیم،شاممان را خوردیم.بالشتکهای گردنی واقعاً در این سفر به داد ما رسیدند.

برخلاف اتوبوسهای دیگر که تک مسیره بودند این اتوبوس به علت مسیر طولانی چند مسیره بود و شهر به شهر برای سوار و پیاده کردن مسافرین توقف میکرد. کمی خوابیدیم. هوا نسبتا تاریک شده بود اتوبوس در یکی از ایستگاهها توقف کرد تا مسافران را سوار کند حس کردم چیزی از روی پایم حرکت کرد،به پایین که نگاه کردم سوسک ریزی را دیدم(نژاد ریز سوسک که به اندازه مورچه های درشت هیکل هستند)از ترس نمیدانستم چه کار کنم کمی به دنبالش گشتم و آن را کشتم. خیالم راحت تر شده بود اما خوابم نمیبرد کمی گذشت که سوسک ریز دیگری زیر پایم دیدم و بعد از آن یکی دیگر کنار پنجره. نه راه پس داشتم و نه راه پیش! نه میتوانستم پیاده شوم و نه میتوانستم بنشینم. نزد راننده رفتم تا به او بگویم صندلی ما سوسک دارد و میخواهم جایم را عوض کنم که با نگاه سرد و یخ زده اش گفت باید تا شهر بعدی صبر کنی تا صندلی خالی شود در دلم گفتم با کی هم داری درد و دل میکنی،کوه یخی با چشمان سبز و موهای طلایی!

برگشتم که دیدم طناز جای من نشسته میدانست که خیلی ترسیده ام.سه ساعتی پا در بغل نشستم که از خستگی بیش از حد خوابم برد.

توقف گاه بین راهی
توقف گاه بین راهی

جمع هزینه های امروز برای هر نفر:

کالباس و نان باگت 7 یورو

تنقلات 8.5 یورو

تاکسی 13.5 یورو

جمع کل هزینه ها برای هر نفر 29 یورو

نهم مرداد ماه(روز نوزدهم سفر):

سلام فرانکفورت!

دوباره در فرانکفورت بودم،همان شهری که این سفر را از آن آغاز کرده بودم! خیابانها همان خیابانها بودند،آسمان همان آسمان.اما چیزی تغییر کرده بود.من!در چمدانم لباس ها و یادگاری ها جا گرفته بودند. اما آنچه از این سفر با خودم آورده بودم چیزی فراتر از وسایل بود...

وقتی بیدار شدم نزدیک ظهر بود و به دلیل روشن شدن هوا از آن سوسکهای ریز موذی خبری نبود. جهت پیاده کردن برخی مسافران در شهری نزدیک فرانکفورت اتوبوس ایستاد طناز خواست تا از کوله اش چیزی بردارد که دیدیم تمام زیپ های کوله اش بازشده اند.کسی همه وسایلش را گشته بود اما چون پولی پیدا نکرده بود کیف را رها کرده بود. ما تمام پولهای مان را همیشه در کیفهای گردنی نگهداری میکردیم.

حتی در اروپا هم امنیتی وجود ندارد و اگر خواستید از اتوبوس استفاده کنید حتما پولهای تان را نزدیک خودتان نگه دارید. دو نوشابه به مبلغ هر کدام 2.5 یورو خریدیم و در ایست گاهی که برای استراحت نگه داشته بود ساندویچ های کالباس مان را خوردیم. وقتی سوار شدیم پسر جوانی 5 دقیقه دیر کرد که باعث جروبحث و بگو مگو با راننده خوش اخلاق ما شد و درنهایت پسر به حدی عصبانی شد که فریاد کشان در وسط راه پیاده شد.

undefined

 

ساعت 4 طبق برنامه به فرانکفورت دوست داشتنی رسیدیم. از اتوبوس الهه خوش اخلاقی پیاده شدیم و با گرفتن تاکسی به مبلغ  13 یورو به هتل رسیدیم. رسپشن به محض دیدن مارا شناخت و به او گفتم که ما دوباره آمدیم! پس لطفاً اتاقی با حمام خصوصی و ویوی خوب به ما بدهید و الحق که بی انصافی نکرد و یکی از بهترین اتاقهای هتل با سرویس خصوصی در طبقه هفتم را به ما داد.

بهترین هتلی بود که در کل این سفر گرفته بودیم لوکیشن بی نظیر در قلب فرانکفورت،رسپشن با روابط عمومی بالا ،لابی بسیار بزرگ و فضاهای سبز اختصاصی برای استراحت و اتاقهای زیبا با امکانات عالی از ویژگیهای این هتل بود.

undefined

قسمتی از لابی زیبای هتل
قسمتی از لابی زیبای هتل

لابی هتل

 راهروی هتل

اتاق ما در طبقه هفتم
اتاق ما در طبقه هفتم

کمی استراحت کردیم.خریدهای مربوط به وسایل آرایشی بهداشتی،دارو،شکلات و.. را برای دو روز آخر گذاشته بودیم. آماده رفتن شدیم مقصد اول ما خیابان زیل دوست داشتنی بود.فروشگاهای DM زیادی در خیابان زیل وجود داشت که برای خرید وسایل بهداشتی و آرایشی عالی بودند قیمتهای مناسبی دارند و هرآنچه به دنبالش هستید در این فروشگاهها خواهید یافت. پس از کمی خرید از فروشگاه دی ام،به سمت داروخانه ای در خیابان زیل حرکت کردیم .به دنبال دارویی خاص بودم که در طول سفر پیدا نکردم. داروخانه موجود نداشت و گفت ما میتوانیم درخواست بگزاریم و سفارش از شرکت مربوطه، به ما ارسال میشود.

هزینه آنرا پرداخت کنید و فردا بیایید و سفارش تان را بگیرید. بسیار خوشحال شدم پس از پرداخت هزینه و دریافت رسید، قرار شد تا فردا برای بردن داروها مراجعه کنم. کمی در مغازه ها گشت زدیم .بسیار خسته بودیم و تصمیم گرفتیم به هتل بازگردیم.از مارکت بزرگ کنار هتل یک بستنی کیلویی که بسیار خوشمزه و مقرون به صرفه بود در حدود 4 یورو خریدیم و به هتل باز گشتیم با گرفتن دو قاشق از رسپشن در فضای سبز هتل نشسته و با لذا بستنی کیلویی رو دو نفره تمام کردیم! همیشه بعد از خوردن بستنی احساس شادی خوشایندی به من دست میدهد! بعد از آن کمی به هتل گردی پرداختیم و از رستوران هتل و ویوی بیرون آن دیدن کردیم.

کوچه پس کوچه های فرانکفورت
کوچه پس کوچه های فرانکفورت

 

حیاط پشتی هتل
حیاط پشتی هتل
بستنی کیلویی ارزان و خوشمزه
بستنی کیلویی ارزان و خوشمزه
ورودی رستوران در بالاترین طبقه هتل
ورودی رستوران در بالاترین طبقه هتل
ویوی ساختمانهای مجاور از روف گاردن هتل
ویوی ساختمانهای مجاور از روف گاردن هتل
ویوی برج زیبا از روف گاردن هتل
ویوی برج زیبا از روف گاردن هتل-برج  تاتل ( Torre Tattel) که به برج زیل نیز معروف است.

به اتاق برگشته و یکی از آخرین روزهای سفرمان را به پایان رساندیم.

جمع هزینه های امروز برای هر نفر:

نوشابه 2.5 یورو

تاکسی 7.5 یورو برای هر نفر

بستنی کیلویی 2 یورو برای هر نفر

جمع هزینه ها 12 یورو

دهم مرداد ماه(روز بیستم سفر):خانم کنجکاو،کیلومترشمار یک دنده و داستانهای فرودگاه فرانکفورت و چمدان های بمب گذاری شده:

امروز برنامه روز آخر ما، قبل از رفتن به فرودگاه دیدن باغ گیاهشناسی فرانکفورت و کلیسای معروف آن بود اما به دلیل اینکه کمی از خریدهایمان باقی مانده بود و کلیسا های زیادی در طول سفر دیده بودیم و همچنین میبایست انرژی مان را برای برگشت و فرودگاه ذخیره میکردیم تصمیم گرفتیم از رفتن صرف نظر کرده و کارهای معوقه را انجام دهیم.

دیگر خبری از صبحانه های عالی هتل بارسلون نبود و اینجا بود که دوباره مربای هویج مهرام به دادمان رسید!!! با معرفت بود و تا روز آخر سفر تنهایمان نگذاشت(حتی هویج هم معرفت داره!)پس از خوردن صبحانه وسایل مان را جمع کردیم. میبایست هتل را تحویل میدادیم به رسپشن رفته و اتاق را تحویل دادیم. اینجا خبری از پرداخت مالیات شهری نبود که بسیار خوشحال مان کرد!

تعداد چمدانها سر به فلک میکشید. استرس اضافه بار گرفته بودیم. از رسپشن درخواست کردیم تا در صورت داشتن ترازوی بزرگ اجازه دهند بارهای مان را وزن کنیم که قبول کردند. روز حساب فرا رسیده بود! به خاطر خرید سه چمدان که هر کدام حدوداً 4 کیلو وزن داشتند حسابی سنگین شده بودیم! بار مجاز مان 30 کیلو بود. وزن بارهای من 33 کیلو و طناز 48 کیلو بود! سه کیلو اضافه بار من و 18 کیلو اضافه بار طناز که حدود 360 یورو میشد حسابی حالمان را گرفت. از رسپشن تشکر کرده و به سمت خیابان محبوب مان زیل به راه افتادیم.

خیابان شلوغ و زیبای زیل
خیابان شلوغ و زیبای زیل

هر دو خنده مان گرفته بود حتی اجازه خرید شکلات هم نداشتیم چون بارمان از حد مجازش هم گذشته بود.به داروخانه رفتیم بسیار خوش قول بودند و قرص ها را برایم تهیه کرده بودند.خانم بسیار کنجکاو ایرانی در داروخانه حسابی مارو سوال پیچ کرده بود که چه زمانی آمده اید؟از کجا آمده اید؟ تنها هستید؟ یعنی با تور نیامده اید؟ سفر کاری هست یا تفریحی؟ کنجکاوی او برایم جالب بود و پس از دریافت داروها سوسکی از داروخانه خارج شدیم!

undefined undefined

 

به دنبال خرید بستنی گربه، برای گربه ام بودم که تنها برند وینستون آلمان را دوست داشت و در ایران بسیار گران بود.فروشگاه  Rossmannیکی از بهترین فروشگاهها برای خرید لوازم مربوط به حیوانات میباشد که یک شعبه آن هم در خیابان زیل قرار دارد. بستنی هایی که به دنبالشان بودم با قیمت بسیار بسیار ارزان خریدم که در ایران حدوداً 9 برابر این مبلغ بود. شکلات ها را تصمیم گرفتیم در فری شاپ تهیه کنیم تا اضافه بار ندهیم. از مارکت 2 ساندویچ کالباس کوچک به مبلغ هر کدام 2 یورو خریدیم و در محوطه سرسبز هتل آن را خوردیم.

فروشگاههای زنجیره ای روسمان
فروشگاههای زنجیره ای روسمان

undefinedundefined

ساندویچ های خوشمزه ما
ساندویچ های خوشمزه ما

برای یافتن دستگاه عابر بانک از هتل بیرون زدم. پشتیبانی کارت اعتباری که تهیه کرده بودم تاکید کرده بود که برای فعال سازی کارت جهت کشیدن در پوز حتما باید یکبار از خود پرداز یورو دریافت کنی. به خود پرداز رفتم و اولین برداشت نقدی ام را از کارت کردم و به هتل بازگشتم.

خیابانهای سرسبز فرانکفورت در حال پیدا کردن دستگاه خودپرداز
خیابانهای سرسبز فرانکفورت در حال پیدا کردن دستگاه خودپرداز

undefined

 

با رسپشن هماهنگ کردیم تا ساعت 4:30 برایمان تاکسی بگیرند پرواز ساعت ده شب بود. اما از آنجا که پس گرفتن پولهای مالیات از فرودگاه تایم زیاد و کفش آهنین میخواهد تصمیم گرفتیم زودتر برویم.

راس ساعت تاکسی رسید و به سمت فرودگاه حرکت کردیم. کیلومتر شمار سرسام آور حرکت میکرد و مبلغ یو رویی که باید پرداخت میکردیم و روی آینه جلوی ماشین شماره می انداخت کلافه کننده بود..20.یورو..30..40..50..55...

و بالاخره رسیدیم 55 یورو هزینه تاکسی شد که بسیار گران بود. وارد فرودگاه بزرگ فرانکفورت شدیم خیلی زود رسیده بودیم و تصور میکردیم کلی باید منتظر بمانیم تا گیت باز شود و کارت پرواز بگیریم که مرد میان سالی که کنار دستگاهی ایستاده بود صد ایمان کرد. تا حرف زدم گفت که اوه تو ایرانی هستی؟!به او گفتم بله ولی چطور فهمیدی که گفت دوستان ایرانی بسیار زیادی دارد و از روی لهجه انگلیسی خاصی که ایرانی ها حرف میزنند آنها را تشخیص میدهد.بلیطهایمان را نشانش دادیم و در عرض دو دقیقه با همان دستگاه کارتهای پرواز مان را صادر کرد! شانس آوردیم بدون هیچ صف و معطلی...

برای رفتن به تکس فری راهنمایی مان کرد که کمی جلوتر باجه های مالیاتی قرار دارند به آنجا رسیدیم و در صف ایستادیم. کار دشواری بود. دیدن فاکتورها قانع شان نمیکرد و باید در چمدانها را باز میکردند و اجناس موجود در فاکتور را به او نشان میدادند که کار بسیار سختی بود. همه جا پر از چمدان های باز و وسایل بیرون ریخته بود. نوبت به ما رسید فاکتورها را تحویل دادیم و زمانی که خواستم در چمدانها را باز کنم گفت برو نیازی نیست! خیلی خوشحال شدم دومین خوش شانسی فرودگاه بود. اما معمولا میگن تا سه نشه بازی نشه!

باجه های دریافت مالیات خرید
باجه های دریافت مالیات خرید

با دست اشاره کرد که به درب کناری برویم تا چمدانها را تحویل بگیرند. آنجا بود که فهمیدیم برای دادن چمدان زمانی که تکس فری کنید همانجا بارها را تحویل می گیرند. ترسان و لرزان به آنجا رسیدیم پرداخت هزینه زیاد اضافه بار طناز واقعاً برایمان زور داشت. از آن دو مرد خواستیم تا چمدانها مان را بپیچند و بعد از آن بدون وزن کشی روی نوار نقاله انداختند. از خوشحالی میخکوب زمین شده بودیم و با چشم رفتن چمدانها را روی نوار نقاله دنبال میکردیم. ده یورو بابت پیچیدن چمدانها مان دادیم و با خوشحالی بیرون آمدیم. شانس سوم و تمام!

شرینک کردن چمدانها
شرینک کردن چمدانها

undefined

 

طناز که بسیار خوشحال بود و از پرداخت جریمه 360 یورویی خبری نبود مرا به ناهار در فرودگاه مهمان کرد. از پاسپورت کنترل گذشتیم و در فری شاپ گشتی زدیم و کمی شکلات خریدیم. برای ناهار به برگر کینگ رفتیم و با خوشحالی شیرینی شانس سوم مان را خوردیم!

برگر کینگ خوشمزه فرودگاه فرانکفورت
برگر کینگ خوشمزه فرودگاه فرانکفورت

تکس فری فاکتورهای مختلف مکانهای متفاوتی داشت برخی از آنها را قبل از پاسپورت کنترل به صورت نقدی دریافت کردیم  و برخی از آنها بعد از آن بودند. به کنار باجه دریافت وجه مالیات رفتیم. کمی از آنها را نقدی به ما دادند و برای برخی شماره کارت اعتباری میخواستند. کارهای اداری انجام شد و ما که موفق به دریافت مالیات مان شده بودیم خوشحال و خندان به فری شاپ رفتیم. ناگهان یادم افتاد که برای تکس فری کردن چمدانها نامه ای به من داده بودند که باید آنرا در صندوق پستی فرودگاه می انداختیم. مسیر آمده را برگشتیم تا به نزدیک باجه مالیاتی برسیم که با دیدن ماموران پلیس در راهرو جا خوردیم!

فرودگاه فرانکفورت
فرودگاه فرانکفورت

طناز گفت اااااااااا کری آنهای ما آنجا چه کار میکنند؟!تازه فهمیدیم که از شوق دریافت پولهای مان ساک دستی ها را کنار باجه جا گذاشته بودیم و پلیس ها احتمال بمب گذاری با چمدان را داده بودند و کل راهرو را بسته بودند! با سرعت به طرف کری آنها دویدیم که پلیس اشاره کرد اینجا خطرناک است سریع محل را ترک کنید که گفتم چمدانها مان آنجا جا مانده!

بهت زده مرا نگاه کرد و گفت اون چمدانها مال شماست؟ و ما هم تایید کردیم و گفتیم بعد از دریافت مبالغ مالیاتی، یادمان رفت که آنها را با خود ببریم. آنها گفتند که بارها در بلندگو پیج شده اما ما نشنیده بودیم. سریع دور ما جمع شدند و پاسپورتهای مان را گرفتند. کمی ترسیده بودیم. پلیس اول که مرد جوانی بود گفت داخل چمدان چیست؟ گفتم فقط لباس و کفش کمی عقب رفتند و گفتند آنها را باز کنید که بعد از دیدن لباس ها خیال شان راحت شد و سریع بی سیم زدند. پلیس زن رو به من کرد و گفت چرا بی احتیاطی کردید؟ اینجا احتمال بمب گذاری داده شد و کار ما را حسابی سخت کردید.

ما هم بابت این سهل انگاری معذرت خواهی کردیم که مرد جوان که پلیس نسبتا مهربانی بود با چشمهای آبی رنگ و صورت بی روحش که از ترس سفید شده بود رو به من کرد گفت دیگر از کنار وسایل تان دور نشوید. این کار در فرودگاه خلاف است و دفعه بعد تبعات سنگینی برای تان خواهد داشت. از آنها عذرخواهی کرده و بعد از برداشتن چمدانها قدم اول را برداشتیم که در بلند گوی فرودگاه اعلام کردند صاحبان چمدان های گم شده پیدا شدند و داخل آنها تنها لباس بوده است! جا خوردیم و حسابی بابت سهل انگاری مان خجالت کشیدیم. کل فرودگاه را به هم ریخته بودیم. اما بالاخره به خیر گذشت..

فرودگاه فرانکفورت
فرودگاه فرانکفورت
فری شاپ فرانکفورت
فری شاپ فرودگاه فرانکفورت

 

هواپیمای امارات بدون دقیقه ای تاخیر به راه افتاد ساعت ده و نیم شب بود و شام مان را آوردند که سیب زمینی و کمی گوشت بود. صبح ساعت 7 به دبی رسیدیم. فاصله زمانی کانکشن ما تا هواپیمای دوم تنها یک ساعت بود و با توجه به بزرگی بیش از حد فرودگاه دبی احتمال جا ماندنمان از پرواز زیاد بود.

undefined

شام پرواز امارات
شام پرواز امارات
شام پرواز امارات
شام پرواز امارات

ما که بسیار خسته بودیم و توان معطل ماندن تا پرواز بعدی را نداشتیم، قصد داشتیم هر طور شده خودمان را به هواپیما برسانیم و این باعث شد تا کل فرودگاه را بدویم! بالاخره به موقع رسیدیم و در دقایق آخر سوار شدیم! صبحانه نوعی املت و مخلّفات بود که هیچ کدام دوست نداشتیم و به خوردن کمی پنیر اکتفا کردیم. هواپیما به موقع و ساعت 9 صبح در تهران فرود آمد و سفر 20 روزه خاطره انگیز ما به پایان رسید.

جمع هزینه های امروز برای هر نفر:

تاکسی به فرودگاه فرانکفورت نفری 25 یورو

جدول جمع بندی نهایی هزینه های کل سفر
جدول جمع بندی نهایی هزینه های کل سفر 

سخن آخر:

*"میگویند هر سفری دوبار اتفاق می افتد: یک بار وقتی در لحظه زندگیش میکنی  و بار دیگر،وقتی در خاطراتت مرورش میکنی. اما بعضی سفرها فراتر از خاطره اند.آنها تو را تغییر میدهند.تکه هایی از تو را در گوشه هایی از جهان جا میگذارند و در عوض،تکه هایی از جهان را در وجودت میکارند*"

حالا که به سفرم نگاه میکنم میبینم که هر شهر،چیزی به من اضافه کرد:فرانکفورت،شهری که سفر از آن شروع شد و به آن ختم شد،با نظم بی نقص و آسمان خراشهای پرصلابتش با آسمان نیلگون و ابرهای پنبه ای.اینترلاکن،همان جایی که طبیعت با کوههای سر به فلک کشیده و دریاچه های فیروزه ای اش،نفس را در سینه ام حبس کرد.زوریخ،شهری که گذشته و آینده را در کنار هم نگه داشته بود،با خیابانهای سنگ فرش شده و زندگی مدرنی که در زیر آن جریان داشت.پاریس،که در هر گوشه اش قصه ای برای گفتن داشت!از نورهای خیره کننده برج ایفل تا عطر قهوه در خیابانهای مونمارتر. بارسلون،شهری که زندگی در آن میرقصید،در هیاهوی خیابان لارامبلا،در رنگهای خیره کننده ساگرادا فامیلیا، در حس طعم آفتاب سوزانش بر روی پوستم،در موج های بی پایان دریای مدیترانه...

"*حالا که سفرم تمام شده،میدانم که این تنها یک مجموعه از مقاصد نبود.بلکه مسیر کشف خودم بود،و شاید این همان جادوی سفر باشد،این که در نهایت،از هر جایی که بگذری،خودت را در نقطه ای تازه پیدا کنی..."*

 

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر