پنجشنبه
امروز روز هیجان انگیز و مهمی برای من بود زیرا که قصد عزیمت به سمت بزرگ ترین شهر ارمنستان بعد از ایروان یعنی شهر گیومری بودم. صبح ساعت 8 آماده حرکت بودم بنابراین با توسل به برنامه یاندکس به سمت Kilikia Bus Stop رفتم به وسیله اتوبوس اما پس از رفتن متوجه شدم که اشتباه آمده ام و این ایستگاه مربوط به مسیر ایروان - تفلیس است که با مبلغ 8000 درام انجام می شود. با کمک افرادی که در آنجا حضور داشتند که به سختی انگلیسی صحبت می کردند اما تا آخرین لحظه به من برای پیدا کردن ایستگاه درست من را راهنمایی ام کردند و خودم را به Sasuntsi David رساندم که هم ایستگاه مترو، قطار و اتوبوس دارد و گویی که ترمینال اصلی شهر است.

اصلا تابلو و راهنمایی مشخصی وجود نداشتند و توسل به شهود و پرس و جو های فراوان ماشین هایی که به گیموری می رفتند را پیدا کردم.
ترمینال مانند زمان های گذشته رانندگان اسم مقاصد رافریاد می زدند و منتظربودند تا مسافران پر شوند و حرکت کنند و پس از مدتی انتظار به حرکت افتادیم. بعد از گذشت تقریبا 2 ساعت به شهر زیبای گیومری رسیدم و انگار که این شهر در دل تاریخ و زیبایی باقی مانده است که به شهر سیاه نیز معروف است. شهر بزرگی نیست و طی 2 روز می توانید تمامی موارد دیدنی را تماشا و بازدید کنید.


کلیسای جامع شهیدان مقدس اولین جای دیدنی بود که به مدت کوتاهی از آن بازدید کردم و متوجه شدم که مردم شهر های دور از پایتخت مردمی بیشتر دینی و معتقد هستند و حضورشان بیشتر است همچنین نوع پوشش مردمان این شهر با ایروان بسیار متفاوت بود. نکته جالب این است که باز هم مردمان هندی در اینم شهر نیز یافت می شدند. ساخت و ساز در دسامبر ۲۰۱۰ آغاز شد و در سال ۲۰۱۵ به پایان رسید. در ابتدا قرار بود این کلیسای جامع «صلیب مقدس» نامگذاری شود، اما به افتخار شهدای تقدیس شده نسلکشی ارمنیان، به «شهدای مقدس» تغییر نام داد .
حالا نوبت یکی از باشکوه ترین کلیسای های این شهر رسید. در طول دهه ۱۸۵۰، یک کلیسای کاتولیک ارمنی و یک کلیسای ارتدکس یونانی در مرکز الکساندروپول-گیومری ساخته شدند. پیروان کلیسای حواری ارمنی (که اکثریت جمعیت شهر را تشکیل میدادند) که از این واقعیت احساس توهین میکردند، تصمیم گرفتند کلیسای جدیدی را درست در وسط دو کلیسای موجود بسازند که بزرگتر و بسیار باشکوهتر به نظر برسد.
ساخت کلیسا در سال ۱۸۵۸ به رهبری معمار تادئوس آندیکنیان که به عنوان استاد استادان و اوستاباشی شناخته میشد، آغاز شد . این کلیسا در سال ۱۸۷۲ تکمیل و در سال ۱۸۷۳ تقدیس شد. ساخت آن با کمکهای مالی مردم الکساندروپول و خانواده درامپیکن انجام شد. طراحی کلیسا از معماری کلیسای جامع آنی گرفته شده است .
با این حال، کلیسای نجاتدهنده مقدس بسیار بزرگتر از کلیسای جامع آنی است. این کلیسا از زلزله سال ۱۹۲۶ جان سالم به در برد. در آغاز دهه ۱۹۳۰، توسط دولت شوروی مصادره شد و برج ناقوس آن در سال ۱۹۳۲ تخریب شد. بعداً در سال ۱۹۶۴، برج ناقوس مرمت شد. با این حال، در طول حکومت شوروی، ساختمان کلیسا به عنوان موزه و بعداً به عنوان سالن کنسرت موسیقی کلاسیک مورد استفاده قرار گرفت. در طول زلزله ویرانگر سال ۱۹۸۸ ، کلیسای منجی مقدس به شدت آسیب دید و از سال ۲۰۰۲ تحت یک فرآیند بازسازی کامل قرار گرفت. تقدیس مجدد کلیسای جامع در دسامبر ۲۰۲۴ انجام شد.
طبق معمول عکس و فیلمبرداری از داخل کلیسا مجاز نبود و من هم به آن احترام گذاشتم. هنگامی که وارد کلیسا شدم گویا مراسم مذهبی در حال اجرا بود و ناقوس های کلیسا به صدا در می آمدند. فضای معنوی و باشکوه همراه با خواندن دعا و آمین گفتن که بسیار برای من جالب بود. پس از برگشت از سفر با کمی تحقیق متوجه شدم که این مراسم « شکرگزاری » که به آن عشای ربانی ، مراسم مقدس یا عشای ربانی نیز می گویند، یک آیین مسیحی است که در بیشتر کلیساها به عنوان مراسم مقدس و در سایر کلیساها به عنوان یک آیین تلقی می شود. مسیحیان بر این باورند که این آیین توسط عیسی در شام آخر ، شب قبل از مصلوب شدنش ، به شاگردانش نان و نوشیدنی می داد. نان و نوشیدنی به عنوان یکی از ارکان اجزای اصلی عمل عشای ربانی دارای مفهوم خاصی در مسیحیت می باشد.
به آیین عشای ربانی (high mass)، شام خداوند (lords supper)، شکستن نان، مجلس سپاسگزاری شراکت هم اطلاق شده است. این عمل نماد حلول تجسد الهی قلمداد میشود. در اناجیل روایت شده است که عیسی در آخرین شب حیات خود که شب عید فِصح بود به اتفاق شاگردان به سنت کتاب مقدس شام دسته جمعی (شام آخر) را صرف کردند. خیلی خوشحال بودم که از نزدیک شاید اجرای این مراسم و فهم بیشتر و بهتر از دین مسیحیت و اعتقاد مردمان این سرزمین بودم.
در نزدیکی کلیسا یک مجسمه بزرنگ و به یادماندنی از حادثه ای تلخ بر مبنای یادبود ساخته شده است. بنای یادبود قربانیان زلزله 1988 سپیتاک در 7 دسامبر 2008 در گیومری برپا شد. این بنای برنزی که ارتفاع آن به هفت متر میرسد، مجسمهای هرمی شکل است. این هرم با تصاویر افراد مختلف شکل گرفته است: یک سرباز شوروی که یک کودک را از زیر آوار نجات می دهد، یک نجات دهنده فرانسوی با یک سگ، داوطلبان، پزشکان و اهداکنندگان. بالای این بنای یادبود مادری است که دو فرزند نجات یافته خود را در آغوش گرفته است.
در پای این بنا کتیبه ای حک شده است: "به قربانیان بی گناه، به قلب های مهربان." در اطراف بنای تاریخی شش تخته سنگ گرانیت وجود دارد که بر روی آنها اطلاعاتی در مورد عواقب این بلای طبیعی وحشتناک نوشته شده است. نویسندگان این ترکیب مجسمه، فردریش سوغویان و پسرانش واهه و میکائیل هستند. بودجه برای ساخت بنای یادبود توسط سازمان های عمومی در ارمنستان و خارج از کشور جمع آوری شد. این شهر شاید الان کوچک به نظر برسد اما تاریخی عمیق و شنیدنی همراه خودش دارد که حتما شنیدنی خواهد بود.

برای کمی استراحت به سمت پارک مرکزی رفتم که پر بود از نشانه ها و مجسمه های زیبا و قشنگ که محیط جالبی را پدید آورده بودند و سکوت و آرامش وصف ناپذیری داشت.
آرام آرام به سمت مجسمه دیگر مادر ارمنستان رفتم که در پارکی زیبا و سرسبز واقع شده است همچنین دریاچه کوچک و دنجی نیز در آنجا وجود دارد و یعنی محیطی پر از آرامش محیا است.
دژ سیاه در کنار مجسمه قرار دارد و می توانید از آنجا نیز بازدید کنید که به یاد جنگ هایی که در کتاب ها خوانده اید، داستان های قدیمی و فیلم ها است که حتما پیشنهاد می شود. فضایی کلاسیک و قدیمی مانند مراسم های تئاترو نمایش های قدیم را در یاد ها زنده می کند. قلعه سیاه (Sev Berd) در گیومری یک سازه نظامی تاریخی است که در زمان امپراتوری روسیه در قرن نوزدهم ساخته شده است.
نکات مهمی در مورد قلعه این است که بر روی تپه ای مشرف به شهر که در سال 1834 به دستور تزار نیکلاس اول به عنوان بخشی از سیستم دفاعی امپراتوری روسیه در برابر امپراتوری عثمانی ساخته شد و ساخته شده از سنگ توف سیاه، که نام آن را "قلعه سیاه" گذاشته است.
دارای طراحی دایره ای با دیوارهای ضخیم برای دفاع استراتژیک است.: نقشی کلیدی در جنگ های روسیه و ترکیه ایفا کرد و یک سنگر نظامی بزرگ در منطقه بود و در حالی که در ابتدا یک پایگاه نظامی بود، امروزه برای رویدادهای فرهنگی، کنسرت ها و گردشگری استفاده می شود.
این ماجراجویی هنوز تمام نشده بود و این بار نوبت کلیسای سنت مایکل فرشته مقرب بود که یک کلیسای ارتدکس روسی و برج ساعت است که در سکوی "تپه افتخار" در نزدیکی گورستان قدیمی کومایری، که اکنون پارک گورکی است، واقع شده است.
این کلیسا از سنگ سیاه صیقل داده شده محلی ساخته شده است. به دلیل گنبد حلبی درخشانش، "پلان ژام" نامیده میشود. این کلیسا در سال ۱۸۸۶ توسط اسقف اعظم پوغوس از کلیسای ارتدکس یونانی-روسی گرجستان تقدیس شد. پس از استقرار حکومت شوروی در سال ۱۹۲۰، برج ساعت بسته شد. در دهه ۱۹۸۰، به عنوان موزه دوستی ارمنی-روسی مورد استفاده قرار گرفت. در سال ۱۹۸۸، سازه در اثر زلزله آسیب دید و نمایشگاهها نابود شدند. در سال ۱۹۹۷، برج ساعت به یک کلیسای ارتدکس روسی به نام سنت مایکل فرشته مقرب تبدیل شد. برج ساعت اندازه بزرگی ندارد، طرح آن یک گنبد مرکزی است.
کلیسا ساختمانی مربع شکل است که دارای پشت بندهای ضخیم و به تدریج باریک شونده است که از بیرون به چهار گوشه متصل میشوند. پلهها از ضلع جنوبی و شمالی به دو ورودی منتهی میشوند که از بین آنها فقط دری که به حیاط باز میشود، مورد استفاده قرار میگیرد. در دیگری در ضلع غربی برج ساعت وجود دارد. وقتی که به کلیسا رسیدم ساعت حدودا 16 بود و تنها فردی بودم که در آنجا حضور داشتم بنابراین تپه ای بزرک که تپه افتخار "به یاد کشته شدگان در جریان تسخیر قلعه کرسی" "به یاد کشته شدگان در جریان تسخیر قلعه کرسی" «تپه افتخار» (Холм Чести) در سال 1856 به دستور ژنرال نیکولای موراویف، فرمانده کل سپاه قفقاز ساخته شد.
در سال 2010، "تپه افتخار" بازسازی شد و اتاق کلیسای ارتدکس روسی سنت مایکل فرشته نیز بازگشایی شد. کلیسا و گورستان یک مجموعه کامل را تشکیل می دهند که بر اساس پروژه معمار اولگ ولادیمیروف از شهر اولیانوفسک روسیه ساخته شده است. قبل از بازسازی مجموعه، مساحت زمین کلیسا توسط خانه های گیومرتیایی که خانه های خود را در زلزله از دست داده بودند، اشغال شده بود. پس از بازسازی، بنای یادبودی به ارتفاع 13 متر در جلوی دیوار نصب شد که نام 155 قربانی با عنوان "به یاد کشته شدگان در جریان تسخیر قلعه قارص" (مجسمه ساز: بوریس میکشی) بر روی آن حک شده است. این یک کپی از بنای تاریخی است که در سال 1910 در قارص برپا شد، به جز پرچم هلال ترکیه.کلیسای ارمنی Ptovo Blur تپه افتخار با کلیسای ارمنی آن در دهه 1880 تپه افتخار با کلیسای ارمنی آن در دهه 1880 در محوطه تپه آنور کلیسای ارمنی وجود داشت که هیچ اشاره ای به آن نشده است. وجود کلیسا را تنها تصویر مربوط به دهه 1880 نشان می دهد، از بسیاری از موارد و مجسمه های دااخل حیاط عکس و فیلم برداری کردم و کمی استراحت کردم در زیر سایه و وارد کلیسا شدم که خانمی مسن و مهربان روسی در آنجا حضور داشتند که متاسفانه انگلیسی نمی دانستند اما من با همان روسی دست و پا شکسته ام با او کمی توانستم صحبت کنم و هردویمان از این گفت و خرسند بودیم و با اجازه از او از نقاشی ها و طرح ها، تمثال ها و اشیائ داخل کلیسا عکس برداری کردم که برایم بسیار خاطره انگیز و جالب بود و در انتها از آن خانم مهربان خداحافظی کردم و به راهم ادامه دادم و به مرکز شهر رفتم.


در میدان اصلی شهر نشسته بودم و منتظر دوست بودم که قرار بود چند روز را مهمان او باشم پس از ملاقات و احوال پرسی با او وعده ای را میل کردیم و باز هم به ادامه گردش در شهر پرداختیم به سمت ایستگاه راه آهن شهر گیومری رفتیم.
ایستگاه راه آهن گیومری یک جواهر معماری است که ترکیبی منحصر به فرد از طراحی مدرنیستی شوروی و عظمت را به نمایش می گذارد. نمای با ابهت آن، که با خطوط تمیز و اشکال هندسی قابل توجه مشخص می شود، ماهیت اصول معماری شوروی را منعکس می کند.
در داخل، مرکز ایستگاه یک لوستر باشکوه است که فضای داخلی را در نور گرم غوطه ور می کند و فضایی از عظمت و نوستالژی ایجاد می کند.
این شاهکار معماری به عنوان گواهی بر تاریخ گیومری و اهمیت آن به عنوان یک مرکز حمل و نقل عمل می کند و به مسافران و بازدیدکنندگان نگاهی جذاب به میراث معماری شهر و نقش آن در گذشته و حال ارمنستان ارائه می دهد. قدم زدن در سالن خلوت این ایستگاه انگار که قدم زدن در تاریخ بود مخصوصا معماری و شکوه زمان شوروی است.
می توانید بلیط قطار سریع السیر را از قبل خریده و برای قطار عادی هم چند ساعت قبل از پیشخوان های همین ایستگاه خریداری کنید که قطعا تجربه جالبی خواهد بود. حالا دیگر غروب شده بود و من بسیار خسته بودم البته این حمل کوله ام باعث آن بود وگر نه همچنان مشتاق گردش و کشف اجزای این شهر جادویی بودم. این روز هم با سختی و ها و آسانی و تجربه های فوق العاده اش به پایان رسید.
* شهر گیومری را قطعا به همه توصیه می کنم گویی که این شهر به طور زنده روایت کننده تاریخ گذشته و نماد زنده معماری و ساختمان های زیبا و خوش رنگ گذشته های دور است.
* قیمت های تمامی اقلام ها و خوراکی ها کمتر از ایروان و میانگین قیمت غذا در ارمنستان بود.
هزینه های امروز
2000 هزینه حمل و نقل
جمعه
صبح بود و کمی بیشتر از طبق معمول استراحت کردم و آماده گردش در شهر بودم و با مارشروتکا هایی که تعبیه شده بود به مرکز شهر رفتم و خودم را در میدان آزادی این شهر یافتم که بسیار وسیع و همراه ساختمان های زیبا و محوطه ای دنج در وسط آن ساخته شده بود نمایی قشنگ را در اذهان باقی می گداشت.
همانطور که پیاده به سمت جلو می رفتم گویی که زمان رو به گذشته می رود و خانه ها قدیمی تر و شکل جالبی به خود می گرفتند. گل فروشی ها با گل های رنگارنگ و خوش بو، میوه فروشی ها با میوه های مختلف و خوشمزگی خاص خودشان و عطر نان تازه را حس می کردم.
ساختمان های ویران و رها شده پس از زلزله را می دیدم و تصورم را به زمانی می بردم که روز آخری که آن خانواده با خوشحالی و خوش بختی با شادی در زیر آن سقف زندگی می کردند و پس از آن حادثه جان خود را از دست دادن یا خوش شانس بودند و زنده ماندند اما این داغ و سختی تا ابد همراه آن ها خواهد بود.
در همان حال که به راهم ادامه می دادم رسیدم به میدان شارل آزناوور، میدانی زیبا در مرکز گیومری است که به شارل آزناوور، خواننده، آهنگساز و بازیگر مشهور فرانسوی-ارمنی، اختصاص داده شده است. این میدان به مکانی برجسته در زندگی فرهنگی گیومری تبدیل شده است و اغلب برای رویدادهای فرهنگی، کنسرتها و گردهماییهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. این میدان به خاطر فضای مرتب، باغهای سبز، نیمکتها و فضای آرام خود شناخته شده است.
میدان شارل آزناوور به دلیل طراحی زیبا و اهمیت فرهنگیاش، نه تنها برای گردشگران، بلکه برای ساکنان محلی نیز یکی از مکانهای مورد علاقه است. پس از عبور از میدان وارد خیابان مانوشیان شدم که به طور قطع به یقین من را به یاد ساختمان های زمان شوروی می انداخت و از تماشای آن ها بسیار لذت می بردم.
کم کم به جاده خاکی رسیدم و درختان سرسبز زیادی زیادی دیدم که The Iron Fountain در پشت آن ها از نظر ها پنهان بود. یادآور زمین لرزه هولناکی که در سال 1988 گیومری را لرزاند. تمام ساختمان های دانشگاه اطراف، که اخیراً ساخته شده بودند و با استاندارد ضعیفی ساخته شده بودند، در حالی که این فواره فلزی چشمگیر، که مرکز مرکز آموزشی بود، زنده ماند، فرو ریخت.
زلزله ۱۹۸۸ ارمنستان که به زلزله اسپیتاک نیز شناخته میگردد، در ۷ دسامبر 11:41 به وقت محلی با شدت بزرگای موج سطحی ۶٫۸ و رخ داد.

عکس از اینترنت
این شوک در منطقه شمالی ارمنستان رخ داد (که در آن زمان بخشی از اتحاد شوروی بود) به طوری که مدت کوتاهی پس از براه افتادن شوک اصلی، چندین رویداد ضربه-لغزش رخ داد. بین ۳۵ تا ۵۰ هزار نفر کشته و تا حدود ۱۳۰ هزار نفر نیز مجروح شدند. انگار که این فواره آهنی خوش یمن نبوده و دیگر نخواسته اند که در یاد ها ماندگار شود زیرا یادآوری آن همراه با درد و غم همراه است.

میدان وارتانانتس میدان زیبایی هست، با دو کلیسا دیدنی و مجسمه های خوش ساخت ، میدانی دوست داشتنی، شلوغ و شلوغ در قلب گیومری. شما به راحتی می توانید در برخی از کافه ها که درست در گوشه و کنار هستند، یک صندلی راحت پیدا کنید. فواره های زیبا و طراحی خارق العاده و جاده های سنگ فرش شده که حس و حال عالی را در شما ایجاد می کند. می توانید با کالسکه ای که در کنار میدان است نیز اسب سواری کنید.
حالا نوبت کلیسای جامع Surp Astvatsatsin در گیومری، که به "هفت زخم مریم باکره" نیز معروف است، در حدود سال 1885 تکمیل شد و مسلماً زیباترین بنای مذهبی در شهر است. گنبدهای تخریب شده پس از زلزله 1367 آسیب دیده و مرمت شده است و در باغ مجاور آن حفظ شده است.
از سنگ های سیاه ساخته شده است و اطراف آن نیز بسیار زیبا است. یکی از نکاتی که در مواجهه با کلیسا های روسی مخصوصا ارتودکس ها توجه من را جلب کرد مورب بودن خط در صلیب است. در کلیساهای ارتدکس، صلیب با یک خط مورب در بالای آن و یک خط افقی در پایین آن به تصویر کشیده میشود. این خطها به طور کلی نشان دهنده وضعیت جان و روح انسان بعد از مرگ مسیح هستند، نه اینکه صلیب واقعاً کج باشد. خط مورب (بالا):این خط نشان دهنده درد و رنج مسیح بر صلیب است.خط افقی (پایین):این خط نشان دهنده پایه و اساس امید مسیحیان به حیات ابدی است.
از نظر تاریخی:تصویر صلیب به این شکل در کلیساهای ارتدکس، برای نشان دادن اهمیت صلیب و رنجهای مسیح در آن است.این تصویر معمولاً در کلیساهایی که تاریخچه طولانی دارند، به کار میرود.در برخی از کلیساهای ارتدکس، صلیب به شکل سادهتری نیز به تصویر کشیده میشود، اما خط مورب و افقی همواره در آن حضور دارند. ( در سفرنامه قزوین ام در این باره مفصل توضیح داده ام)
به Kalbasi Park رفتم و استراحت کردم و از خوراکی های محلی استفاده کرده و از آفتاب به سایه پناه آوردم و دوباره به میدان وارتانانتس رفتم و مشغول تماشای شهر و مردمان هیاهوی آن شدم .



ساعت 18 برگشتم به خانه زیرا که طبق پیشبینی ها هوا بارانی خواهد بود و درست پس از اینکه سوار مارشروتکا شدم باران شروع به باریدن گرفت و پس از چند دقیقه تگرگ شدیدی بارید و خوشحال بودم که زودتر راه افتادم و هنگامی که رسیدم دوستم از من استقبال کرد و متوجه شدم غذایی سنتی و قدیمی از ارمنستان را پخته است. وسایلم را جمع و جور کردم و آماده برگشت به ایروان بودم.
هزینه های امروز
200 درام هزینه رفت و آمد
260 درام هزینه مواد غذایی و خوراکی
1150 درام هزینه نهار
مجموع 1610درام
* این شهر در فصل پاییز و زمستان بسیار سرد خواهد بود زیرا در منطقه کوهستانی است
شنبه
از دوستم تشکر و خواحافظی کردم و سوغاتی ناقابل به او هدیه دادم و خوشحال و شگفت زده شده بود و من را همراهی کرد تا تاکسی اینترنتی که گرفته بود برسد و در نهایت از او خداحافظی کردم و به سمت ایروان حرکت کردیم. 2 ساعت زمان گذشت تا به مقصد رسیدیم و با هاستل قبلی ام مراجعه کردم و بلافاصله به سمت مگامال ایروان حرکت کردم تا خودم را به روستای گوغت برسانم. چرا که هدف من بازدید از صومعه گغارد و معبد گارنی بود. این مناطق بسیار توریستی است زیرا تعدد ماشین ها باعث کمی ترافیک شده بود.
پس از حدود 2 ساعت به گوغت رسیدم و تصمیم گرفتم با پای پیاده تا صومعه بروم و در عین تعجب متوجه شدم دو گردشگر مسن چینی هم همین تصمیم را دارند و من از عزم و اراده آن ها متعجب بودم و در عین حال آن ها را تحسین می کردم. 1 ساعت پیاده تا صومعه بود و آن را به جان خریدم و حالا خوشحالم که این کار را کردم چون مناظر فوق العاده را دیدم و با تمرکز بر آنها و عکس های خارق العاده را گرفتم و لذت بردم از تنفس هوای پاک و خنک دامنه های کوه های سرسبز که دوشادوش یکدیگر گسترانیده شده بودند.
واقعا طبیعتی بکر و عالی را می دیدم و دوست داشتم ساعت ها محو تماشای آن باشم. از دور صومعه نمایان می شد و این نوید خوبی بود. صومعه گغارد که در لبه کوهی قرار دارد، یک شاهکار معماری خیره کننده است. ساخت و ساز قابل توجه آن، که به طور یکپارچه با صخره ادغام شده است، این تصور را ایجاد می کند که مستقیماً از خود کوه بیرون می آید، منظره ای واقعاً الهام بخش. این سازه، متشکل از ساختمانهای متعددی است که با درهای طاقدار زیبایی به هم متصل شدهاند، حکاکیهای پیچیده و سنگتراشیهای دقیق را به نمایش میگذارد که آزمون زمان را پس دادهاند.
ساخت طاقها و کندهکاریهای دیواری نشاندهنده سطح فوقالعادهای از مهارت و فداکاری است که باعث میشود انسان از چگونگی انجام چنین کارهای دقیق در دوران باستان شگفتزده شود.

ادغام عناصر طبیعی و انسان ساخته شده، همراه با انعطاف پذیری محض ساختار، این سایت را به یک تجربه فراموش نشدنی تبدیل می کند. برای علاقه مندان به معماری و هر کسی که از شگفتی های نبوغ باستانی قدردانی می کند، باید از آن دیدن کنند.
متاسفانه در زمان حضور من در حال مرمت و بازسازی قسمت هایی از مجموعه بودند. در بیرون از صومعه رستوران ها، کافه ها، سوغاتی ، محصولات سنتی و تولیدی خودشان را به فروش می گذاشتند و سیل گردشگران بر آنجا جاری بود.
ساعت 17 بود و باید خودم را هرچه سریعتر به معبد می رساندم اما تاکسی و ماشین های حمل و نقل در این قسمت وجود نداشتند بنابراین پیاده به راه افتادم تا فکری بیابم و تصمیم گرفتم برای اولین بار هیچهایک کنم تا شهر گارنی زیرا چاره ای دیگر نبود و این نیز تجربه جدیدی بود و هیجان بسیاری داشتم. پس از چند دقیقه ماشینی قدیمی که یک خانواده بودند نگه داشتند و به آن ها شرایط را گفتم و آن ها با خوش حالی استقبال کردندگرچه انگلیسی را به سختی متوجه و صحبت می کردند و پس از 15 دقیقه به گارنی رسیدیم و از آن ها بسیار تشکر کردم و از خوارکی هایی که داشتم به آن ها هدیه دادم و لبخند در چهره آن ها من را نیز خوشحال کرد و خداحافظی کردیم به سمت معبد به راه افتادم و باید از فروشگاه خرید می کردم و ناگهان چشمم به نانوایی افتاد و ناخوداگاه وارد شدم وقتی تنوع نان ها و شیرینی ها را دیدم چشماننم برق زدند و طبق معمول اینجا ها انگلیسی آنتن نمیدهد و به سختی روسی دست و پا شکسته گفتم که چه می خواهم و لبخند و مهربانی این مردمان در ذهن من همیشه حک شده است و از آن ها خداحافظی کردم و به سمت معبد رفتم و پس از تهیه بلیط وارد شدم.
این معبد همچون جواهری در میان کوه ها پنهان شده است و نمای بی نظیری را دارا است. کوچه مشرف به اینجا دارای کافه و رستوران های عالی است همچینین می توانید راهنمای اختصاصی خود را داشته باشید.
حتما ارزش بازدید را دارد و مناظر و کوه های مشرف به اینجا نیز بسیار زیبا هستند. این معبد باستانی که در سال ۷۷ پس از میلاد ساخته شده است، شگفتانگیز مهندسی و صنعتگری است که امروزه نیز به قوت خود ادامه میدهد. ساختار پایدار و اهمیت تاریخی آن واقعاً شگفتانگیز است.
کنده کاریهای پیچیده، صخرههای سیاه کاملاً همتراز در مرکز آن، و ستونهای بلند و گرد، دستاوردهای قابلتوجهی برای زمان خود هستند. این الهام بخش است که به این فکر کنیم که چگونه چنین سازه ای تاریخی هزاران سال پیش ساخته شده و تا این حد پایدار و انعطاف پذیر باقی مانده است.
بازدید از این سایت یک تجربه فراموش نشدنی است که نگاهی اجمالی به نبوغ سازندگان باستانی دارد. برای هر کسی که به تاریخ، معماری یا به سادگی شاهد چیزی خارق العاده است، باید آن را ببیند. در هر زمان زیبایی های خاص خود را دارد.
گذشت زمان را اصلا متوجه نشدم و ساعت نزدیک 19 بود آخرین مارشروتکا هم همین حدود ها به سمت ایروان می رفتم پس یکبار دیگر به آن نانوایی فانتزی رفتم و خرید انجام دادم که آن ها با دیدن من تعجبی که از جنس خوشحالی بود داشتند و به ارمنی جمله ای گفتند که بعدا متوجه شدم معنی آن نوش جان است و با لبخند به سمت ایروان به راه افتادم.
هوا تیره و تاریک شده بود و با استفاده از مترو خودم را به مرکز شهر یعنی میدان جمهوری رساندم.
بر اساس طرح کلی جدید ایروان که در سالهای 1962-1964 تدوین شد، مترو به عنوان مؤثرترین وسیله حمل و نقل عمومی در نظر گرفته شد؛ که با وجود توسعه شهری میتوانست همچنان پاسخگوی نیاز مردم باشد.
در سال های 1966 تا 1970 میلادی و به دنبال رشد جمعیت ایروان، تنظیم سیستمی که بتواند در زمینه حمل و نقل فوری عمل کند به موضوعی جدی تر تبدیل شد. مجوز ساخت قطار سریع السیر زیرزمینی ایروان در سال 1971 دریافت شد؛ که پس از 7 سال یعنی در سال 1977 تصمیم گرفته شد که به مترو تبدیل شود.
سرانجام در 7 مارچ 1981 متروی ایروان به طور رسمی افتتاح شد. متروی ایروان در 1 ایستگاه و 10 خط راه اندازی شد؛ که در حال حاضر تعداد این خطوط به 10 خط رسیده است. این مترو سالانه بیش از 15 میلیون مسافر را در زیرزمین جا به جا میکند.
زمانی که وارد ایستگاه های متروی ایروان می شوید؛ فروشگاه ها و مغازه هایی میبینید که در آنها اجناسی مانند مواد غذایی، پوشاک، کیف و کفش، صنایع دستی و ... به فروش میرسد. معمولا قیمت این اجناس در مقایسه با سایر مغازه های شهر ایروان ارزان تر است؛ و میتوانید برای خرید سوغاتی به آنها سر بزنید.
من دوان دوان به دنبال مغازه چاپ و پرینت بودم زیرا فردا عازم گرجستان بودم و باید برخی مدارک را پرینت می گرفتم اما ساعت 21/30 بود و اکثریت مغازه ها بسته بودند و یکجا هم رفتم و گفت دستگاه را جمع و غیرفعال کرده و نگرانی من را افزایش داد بخاطر اینکه ون ما ساعت 10 صبح به سمت تفلیس حرکت خواهد کرد و بیشتر مغازه های چاپ هم در همان حالی مغازه هایشان را باز می کنند بنابراین دلخور و نگران شدم و هر جایی را که سر می زدم و در نقشه نگاه می کردم بسته بودند و نا امید به سمت هاستل داشتم بر می گفتم که به یاد آوردم و که قبلا مغازه ی چاپ این اطراف دیده ام و تیری در تاریکی انداختم و به سمتش حرکت کردم و در عین خوشحالی بودم که مغازه دایر است و به سرعت رفتم و مدارک مورد نیاز را آماده و تنظیم کردم و حالا با خیالی آسوده به رستوران و فروشگاه رفتم و خرید های لازم را برای فردا انجام دادم و وعده آخر را با خیال راحت میل کردم و به سمت هاستل رفتم و وسایلم را حاضر کردم و ساعت را تنظیم و خوابی آسوده همراه با هیجان داشتم زیرا روزی سرنوشت ساز و مهمی بود.
هزینه های امروز
1500 درام برگشت به ایروان
300 درام چندبار استفاده از مترو
1000 درام رفت و برگشت از ایروان به گارنی
550 درام چاپ و تنظیم مدارک
650 درام فروشگاه و خرید
3000 درام اقامت در هاستل
1750 درام وعده های غذایی
مجموع 11750 درام
یکشنبه
ساعت 6 صبح خودکار بیدار شدم و پس از صرف صبحانه به سمت محل سوار شدن ون ها رفتم. 1 ساعت زودتر حاضر بودم و شرکت حمل و نقل نام و شماره پلاک و مشخصات ماشین را برای من ارسال کردند و وقتی می خواستم با راننده صحبت کردم انگلیسی را متوجه نمی شد و با هزاران مشقت و سختی متوجه شدم نام من در لیست این ماشین نیست و باید منتظر ماشین دیگر باشم و حدودا 15 دقیقه به 10 بود اما خبری از راننده ما نبود و دیدم که راننده به من می گوید پول را به من بده و سوار شو اما به او اعتنایی نکردم و وقتی با شرکت تماس گرفتم متوجه شدم که ماشین ما دچار نقص فنی شده است و باید با همین ون بروم پس پول را به راننده دادم و شرکت هم اطلاعات ثبت نام من را به راننده ارسال کرد و به سمت تفلیس به راه افتادیم.
قرار بود از مرز Guguti که خلوت تر بود عبور کنیم. ارمنستان و گرجستان در حال حاضر 2 مرز فعال دارند که Bagratashen - Sadakhlo مرز اصلی و بسیار پر تردد و شلوغ است. جاده های سرسبز و طبیعت بکر باعث شده بود تماما حواس من به کوه ها و دریاچه های زیبا باشد و چشمانم جز آن ها جای دیگری را نبیند و یک توقف کوتاه داشتیم تا خرید از فروشگاه و صرف نهار بود که مجموعه ای تمیز شیکی بود و پس از طی کردن حدود 3 ساعت از ایروان به مرز رسیدیم.
پاسگاه های مرزی و جاده های خلوت از دور مشخص بودند و هیجان زیادی را همراه خود داشتم و برای هرچیزی آماده بودم.
3000 درام هزینه ون از ایروان به تفلیس
380 درام هزینه فروشگاه
مجموع 3380 درام
تمامی هزینه های من در ارمنستان 30400 درام یا به عبارتی حدودا 80 دلار (5 روزه)
تصاویری از سفر به ارمنستان:
