از نوجوانی برزیل برای من معنایی دیگر داشت؛ شاید مانند بسیاری از نوجوانهای فوتبال دوست در ایران و دیگر کشورهای جهان. در آن سنین، این کشور برایم مترادف بود با مهد فوتبال ناب و زیبا، سرزمین پلة افسانهای و گارینشای فراموش نشدنی؛ و در دهة هشتاد میلادی، سرزمین زیکو و مرحوم دکتر سوکراتس. بزرگتر که شدم و در دورة جوانی، در دهه نود میلادی، متوجه شدم که سرزمینِ پهناور برزیل چیزهایِ دیگری نیز دارد برای عرضه به جهان؛ مانند آمازونِ مسحور کننده و طبیعت بینظیرش، قهوه، نیشکر و مزارعِ فراوانش، و سامبا؛ رقص محبوبِ برزیلیها.
البته هنوز هم میتوان از برزیل سخن گفت؛ اینکه یکی از بدهکارترین کشورهای جهان به صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی در سالیانِ گذشته، به لطف مدیریتِ توانمند سیاسیِ حاکم بر کشور، در سالهای اخیر شده است یکی از قدرتمندانِ جهان تجارت. اینکه برزیل با تحولی که در صنایعِ خود ایجاد کرده، به یکی از تولیدکنندگانِ عمدة اتومبیل و هواپیما در جهان تبدیل شده است. و یا درحیطة دانشِ شیمی، تحقیقاتِ فراوانی توسط دانشمندان این کشور در زمینة تولید سوختِ پاک انجام شده و میشود. درنتیجه، هنگامی که در اوایلِ بهار سال 1391 برای ارائه مقاله به "چهارمین کنفرانس بینالمللی شیمی سبز" که در اواسط شهریورماهِ همان سال در شهر فوزدوایگواسو (Foz Do Iguacu) کشور برزیل برگزار میشد دعوت شدم، مشتاقانه پذیرفتم. دوباره برایِ من سفری درحالِ شکلگیری بود!
در تدارکِ سفر
دعوتنامة شرکت در کنفرانس را اواخرِ خردادماه برایم ایمیل کردند و من تدارکاتِ مربوط به سفر را از اوایل تیرماه آغاز کردم؛ کسبِ اطلاعات در مورد کشور برزیل از روشهای مختلف مانند اینترنت و نیز گفتگو با برخی افراد که به آن کشور رفته بودند، تحقیق از آژانس مسافرتیام در مورد مسیرهایِ رفتن به برزیل، و همچنین گرفتنِ ویزایِ سرزمینِ فوتبال و قهوه.
برای مسافرت به برزیل از سه شرکت هواپیمایی که از ایران پرواز دارند میتوان استفاده کرد؛ ترکیش ایرلاین، قطر ایرویز و امارات ایرلاین (البته با استفاده از شرکتهای آلیتالیا (از مسیر رم) و لوفتانزا (از مسیر فرانکفورت) نیز میشود از تهران به برزیل رفت؛ که البته انتخاب این دو شرکت برای مسافرت به برزیل در بین ایرانیان چندان متداول نیست). متصدیِ پروازهای خارجیِ آژانس مسافرتی ویژگیهای مسیر پروازی هریک از این سه شرکت را برایم بررسی کرد.
برای استفاده از امارات ایرلاین باید به تهران میرفتم و از فرودگاه بینالمللی حضرت امام(ره) با هواپیمای این شرکت به دبی؛ و سپس از دبی به ریودژانیرو (Rio de Janeiro) پرواز میکردم. برایِ استفاده از پروازهای ترکیش ایرلاین و قطر ایرویز نیازی به مسافرت به تهران نبود و هر دو شرکت از مشهد پرواز داشتند؛ یکی به استانبول و دیگری به دوحه؛ و سپس هر دو به سائوپائولو (São Paulo). مسلماً پروازِ از مشهد برای من یک حُسن بزرگ بود. با بررسی قیمت پرواز داخلیِ ریو به سائو و مقایسة آن با هزینة بلیت شرکت امارات ایرلاین و همچنین لزومِ سفر به تهران و نیز رفتن به فرودگاه امام، قیدِ استفاده از این شرکت هواپیمایی را زدم. سپس در مقام مقایسه بینِ انتخابِ دو شرکت دیگر، ترکیش را به دو دلیل انتخاب کردم.
اول آنکه چون قطر ایرویز شرکتِ معروفتری است، قیمتِ بلیتش نیز گرانتر است؛ پس انتخابِ شرکت هواپیمایی ترکیش مقرون به صرفهتر بود. اما دلیلِ دوم که برایم مهمتر بود این بود که در صورتِ استفاده از ترکیش ایرلاین، در روزِ ورودم به استانبول این شرکت پروازی به سائو نداشت و اولین پروازِ به برزیل، روزِ بعد انجام میشد. این یعنی امکانِ حضوری بیست و هفت ساعته در شهرِ زیبا و تاریخی استانبول؛ ضمن آنکه ترکیش موظف بود برای این اقامت، طبقِ قوانینِ بینالمللی ترانسفرِ فرودگاهی و هتل در اختیارِ من بگذارد. برایِ منی که استانبول را ندیده بودم، چه انتخابی بهتر از این؟!
به دلیلِ مشغلههای کاری، متأسفانه مجبور بودم کلِ زمانِ مسافرتم را کمتر از دو هفته انتخاب کنم. به دلیل بُعدِ مسافت برزیل از ایران، بیش از سه روز از زمانم در رفت و آمد میگذشت. همچنین باید پنج روز را برای اقامت در شهر ایگوآسو در نظر میگرفتم، یعنی مدت زمانِ کنفرانس را.
حال باید برای چهار پنج روز باقی مانده از زمانم برای شهرهای دیگر برزیل برنامهریزی میکردم. عمومِ توریستهایی که به برزیل وارد میشوند، پایتختِ این کشور یعنی شهر برازیلیا (Brazilia) را به دلایلِ مختلف برای مسافرتِ خود انتخاب نمیکنند. دلیلِ اصلی، نبودِ جاذبههای توریستیِ معروف در برازیلیا است. عمرِ پایتختِ برزیل از عمرِ بسیاری از شهروندانِ این کشور کمتر است! دولت برزیل به منظورِ تمرکز زدائی از شهرهای شلوغ و پرجمعیتِ کشور به ویژه ریودژانیرو که تا سال 1960 پایتخت بود، در مدت 41 ماه برازیلیا را طراحی و در سالِ 1960 آن را افتتاح نمود. در نتیجه این شهرِ اداری و نوبنیاد نمیتواند جاذبههای چندانی برای جهانگردان داشته باشد.
یکی دیگر از مقاصدِ برخی از جهانگردان در کشور برزیل، به ویژه آنها که سری نترس، دلی عاشقِ طبیعتِ بکر، و روحیهای ماجراجو دارند رفتن به آمازون است. اما با توجه به فاصلة بسیار زیادِ آمازون تا ایگواسو و کمبودِ وقت، آن را از برنامهام حذف کردم. بهمنظورِ استفاده از طبیعتِ زیبا و وحشیِ آمازون باید به فکر یک برنامة چند روزه بود و حتماً استفاده از تورهای محلیِ آن منطقه. درنتیجه باید برای چهار پنج روز باقی مانده، از بین ریو یا سائو یکی را انتخاب میکردم. اما کدام یک را؟ به این منظور با یکی از دوستانم که یک ماه برزیل و شهرهای معروفش را سیاحت کرده بود، و سلایقش در مسافرت به من نزدیک است مشورت کردم.
همچنین، از مطالعة سایتهای اینترنتی که در مورد جاذبههایِ توریستیِ شهرهای مختلف جهان اطلاعات ارائه میکنند بهره گرفتم. برایندِ تمامیِ این تحقیقات، انتخابِ ریودژانیرو شد. درنتیجه باوجودی که ورود و خروجِ من به کشور برزیل از شهرِ سائوپائولو انجام میشد، اما من حتی از فرودگاهِ آن شهر خارج نشدم و فقط به عنوانِ ترانزیت از آن استفاده کردم.
مسیرِ مسافرتم، پرواز به استانبول و یک روز توقف در آن شهر، سپس پرواز به سائو بود و از سائو پس از توقفی چندساعته، مسافرت هوایی به ایگواسو. در پایان کنفرانس و بعد از پنج روز اقامت در ایگواسو، باید با استفاده از خطوطِ هوایی برزیل به ریو مسافرت میکردم و پس اقامتی چهار روزه در ریو، به سائو و بعد از توقفی چندساعته در فرودگاهِ آن شهر، به استانبول پرواز میکردم؛ و در پایان، پرواز از استانبول به مشهد. آژانسِ مسافرتی من در مشهد توانست بلیت تمامی این پروازهای خارجی و داخلی را برایم تهیه کند؛ به جز پرواز فوزدوایگواسو به ریودوژانیرو.
درنتیجه تصمیم گرفتم که در هنگامِ ورود به برزیل و در فرودگاهِ سائو، بلیتِ آن مسیر را نیز خریداری کنم. یکی دیگر از برنامههای تدارکاتیِ پیش از مسافرت، انتخابِ هتلی مناسب در شهرِ ایگواسو و رزروِ اینترنتیِ آن بود. برای انتخابِ هتل در این شهرِ نسبتاً کوچک و جمع و جور مشکلِ چندانی نداشتم و با چند ساعت جستجو در سایتهایی مانند Tripadvisor، Skyscanner و یا Lonelyplanet که اطلاعاتِ مفیدی در مورد هتلها و مراکزِ اقامتی میدهند، هتلِ دلخواهم را یافتم. هتلی بود در مرکزِ شهر و در فاصلة صد متریِ ایستگاه مرکزی اتوبوسهای داخل شهری؛ انتخابِ مناسبی بود چون در زمانِ حضورم در ایگواسو و برای رفتن به محل برگزاری کنفرانس و همچنین مراکزِ دیدنیِ شهر از جمله آبشارِ ایگواسو باید روزی چند بار اتوبوس سواری میکردم. در این جا ذکر نکتهای را مفید میدانم.
افرادی که اهل مسافرت بدون استفاده از تور هستند میدانند که برای رزروِ اینترنتی هتل در هرجایی از جهان عموماً باید یکی از کارتهای اعتباری بینالمللی مانند ویزاکارت یا مسترکارت را داشت؛ و من هردو کارت را داشتم. اما متأسفانه در آستانه مسافرتم به برزیل و به دلیل اجرایِ تحریمهای یک جانبة اقتصادی و بانکی غرب علیه ایران، کارتهایم توسط بانکِ صادرکنندة آنها مسدود شد.
چاره را در ارتباط با هتلی که انتخاب کرده بودم دیدم. از این رو چند هفته قبل از سفر، به آن هتل ایمیلی زدم مبنی بر اینکه چون کارتِ اعتباری ندارم، فقط میتوانم هزینة اقامتم را در هنگامِ حضور پرداخت کنم؛ خوشبختانه هتلِ ایگواسو پیشنهادم را به آسانی پذیرفت. یک سوال: کدام هتل در ایران بدون پرداختِ پول برای نه شهروندِ کشوری دیگر، بلکه برای هموطنِ خودش اتاق رزرو میکند که هتل برزیل سه هفته زودتر و فقط با یک ایمیل برای من اتاق رزرو کرد؟! طُرفه آنکه گاه من در ایران حتی از برخی هتلها شماره حساب بانکی خواستهام برای رزروِ اتاقی در هتلشان، و آنها امکان پرداختِ وجه از طریقِ سیستم بانکی را منتفی دانسته، فقط رزروِ حضوری را قبول داشتهاند!
این چنین است که برخی جنبههای تفاوتِ فاحش در جذبِ توریست در بسیاری از کشورهای جهان با کشور ما آشکار میشود. بسیار سادهلوحانه است که برخی، علتِ اصلی عدمِ اقبال توریستِ خارجی در مسافرت به ایران را نبودِ آزادیهایی چون عدمِ امکان سروِ مشروبات الکلی و نیز مقید بودن به حفظِ حجاب و برخی مناسباتِ مرسومِ دیگر در کشورمان میدانند. درصورتی که آن توریستی که مایل است به کشور ما بیاید، مسافر حرفهای است و میداند هر کشوری در جهان، فرهنگ و آداب و رسومِ خود را دارد، و باید درصورتِ حضور در آن کشور به آنها احترام بگذارد و در رعایتشان بکوشد. جهانگردِ ژاپنی، مصری، آلمانی، آرژانتینی، یا کانادایی چیزی را که نمیتواند تحمل کند بینظمی، بدقولی و سوء استفادة مالی از او است. چارة کار در این است که اول باید خودمان را و نگاهمان را به صنعت توریسم و شخصی به نام توریست تصحیح کنیم. همین.
سفارت برزیل در خیابان یکتا، در منطقة زعفرانیه تهران است و بر خلاف بسیاری از سفارتهای کشورهای خارجی، ساختمانی جمع و جور و نسبتاً کوچک دارد. گرفتنِ ویزای برزیل کارِ چندان دشواری نبود؛ هر چند در اسنادِ مورد نیازِ سفارت این کشور در تهران برای صدور ویزا، مدارکی مانند وضعیتِ حساب بانکی و تصویری از سندِ ملکی ذکر شده بود، و من نیز آنها را به همراه مبلغ سی هزار تومان هزینة صدور ویزا تحویل دادم، اما معلوم بود که در دادنِ ویزا خیلی سختگیری نمیکنند؛ حدسم درست بود و پس از حدود یک هفته ویزا آماده شد. در مهری که در پاسپورت زده بودند، مدت زمانِ حضورم در برزیل سی روز اعلام شده بود.
ترکیش ایرلاین، فرودگاه و شهرِ استانبول
حدود ساعت یک بامداد پنجشنبه دوم شهریورماه 1391 بود که به سالن پروازهای خارجی فرودگاه مشهد وارد شدم. طبقِ معمول کارهای پروازی انجام شد؛ ارائه بلیت و پاسپورت و سپس ورود به سالن ترانزیت و انتظار برای داخل شدن به هواپیما. در این مسافرت نیز مانند دیگر سفرهایم، کوله پشتیام را برداشته بودم؛ که هم کاملاً جادار است و هم چیدمانِ وسایلِ اندکم در آن به راحتی انجامپذیر است و هر چیزی را میتوانم در جای خودش قرار دهم.
معمولاً وسایلِ بهداشتی، جانمازِ کوچک، قطبنما و قبله نما، نقشه ها و کتابهای مورد نیاز، ناخنگیر، قاشق و چنگال، شیشة کوچک عطر، یک جفت بندِ کفشِ اضافی، دستمال یا حولهای کوچک، عینک آفتابی، یکی دو بستة بیسکوئیت، کمی داروهای مورد نیاز، وسایلِ مختصرِ کمکهای اولیه و پماد سوختگی را در بخشِ بالایی کوله قرار میدهم؛ در بخشِ میانی لباسهایم، کیفِ دوربین، و حوله حمام و در بخشِ زیرین کوله کفش راحتی یا صندل، غذاهای کنسروی و برخی وسایلِ دیگر را. به بدنة کوله نیز سه پایة دروبین عکاسی را میبندم. البته اینها وسایلِ مورد نیاز برای مسافرت در داخلِ شهرها است و مسلماً برای طبیعتگردی باید به این وسایل، تجهیزاتِ دیگری از جمله کیسه خواب و چراغِ کوچکِ خوراکپزی را افزود. امروزه مسافرت با کولهپشتی به دلیلِ ویژگیهای متعددِ آن، شیوهای بسیار متداول و مورد اقبال در بین توریستها، به ویژه جهانگردانِ جوان و میانسال و همچنین طبیعتگردان شده است و به این گروه backpacker میگویند.
مسافرتِ من به سوی بزرگترین کشورِ آمریکای جنوبی، با پرواز به سوی استانبول در ساعت ساعت 3.20 صبح آغاز شد. متأسفانه هواپیماهایی که شرکتِ ترکیشایرلان در مسیرِ مشهد-استانبول استفاده میکند، هواپیماهایی قدیمی هستند. هواپیمای ما، یک بوئینگ 737 بود، با صندلیهایی نه چندان راحت و فاصلهای اندک بین صندلیها. درمجموع برای پروازی حدوداً چهارساعته، هواپیمایی مناسب و راحت نبود. البته پذیرایی نسبتاً خوب بود. اگر به پروازهای خارجی شرکتهای ایرانایر و ماهان نمرة 17 بدهید، باید به این پرواز نمرة 15 داد.
هواپیمای ما پس از طی مسافت 2780 کیلومتری، در سپیده دمانِ دومین روز از آخرین ماهِ تابستان بر زمینِ شهرِ تاریخی و زیبای استانبول نشست؛ ساعتِ 6.20 صبح به وقت محلی. بلافاصله و توسط کریدورِ متصل به بدنة هواپیما وارد سالنِ فرودگاه شدیم؛ چیزی که متأسفانه هنوز در ایران مرسوم نیست و مسافران باید فاصله هواپیما تا فرودگاه را پای پیاده یا با اتوبوسهای فرودگاه در گرما و سرما طی کنند. فرودگاهِ استانبول به هیچوجه آنچنانی که انتظار داشتم نبود. یکی از ایرادهای این فرودگاه فواصلِ زیاد بین محلهای پاسخگویی به مسافران (Information Desk) بود، در صورتی که در بسیاری از فرودگاههای معتبر فاصلة یک میز اطلاعات تا میز بعد گاه از بیست تا سی متر تجاوز نمیکند. نقیصة دیگرِ فرودگاه استانبول، عدمِ وجود کامپیوترهای متصل به اینترنت بود.
هرچند این کمبود در بسیاری از فرودگاهها مشاهده میشود و اکثرِ فرودگاهها فقط سیستم اینترنتِ بیسیم دارند، اما فرودگاههای بینالمللی معتبر برای رفاه مسافرانِ ترانزیت، در سالنهای خود قسمتهای مشخصی را به استقرارِ تعدادی کامپیوترِ متصل به اینترنت اختصاص میدهند؛ که در فرودگاههای دبی، هنگکنگ و سائوپائولو شاهد آن بودم. موردِ بعد، انتظارِ طولانی در صفِ کنترلِ گذرنامة مسافران ورودی به فرودگاه بود. حدودِ یک ساعت و نیم مسافرانِ پروازِ ما و چند پروازِ دیگر که از نقاطِ مختلفِ جهان به استانبول آمده بودند، در صفی طولانی منتظرِ کنترلِ گذرنامه هایمان توسط پلیسِ فرودگاه بودیم! درمجموع، به نظرِ من این فرودگاه برازندة کشوری که در سالیانِ اخیر هواپیمایی آن به یکی از بهترین خطوطِ هوایی جهان تبدیل شده است و توانسته است به بسیاری از نقاطِ شرق و غرب عالم پرواز بگذارد، نبود.
پس از کنترل گذرنامه، در یکی از صرافیهای فرودگاه، یک اسکناسِ صد دلاری را به 170 لیرة ترکیه تبدیل کردم (در زمان مسافرتِ من به ترکیه و سپس برزیل، هر لیر حدود 1250-1240 تومان و هر دلار معادل 2200-2100 تومان بود). آن روز شرکت ترکیش مرا از فرودگاه به هتل بسیار خوبی در استانبول برد و من نیز از فرصتی که داشتم استفاده کردم و به منطقة توپکاپی (Topkapi) رفتم و از ظهر تا حدود ساعت هشت شب به تماشا و عکاسی از کاخ توپکاپی و مساجدِ مقابلِ آن، مسجد ایاصوفیه یا حاجیاصوفیا (Hagia Sophia) و همچنین مسجد سلطان احمد یا مسجد آبی (Blue Mosque) پرداختم. سپس ساعت 21.45 به هتل بازگشتم. پس از حدودِ چهل ساعت بیدارخوابی، خوابِ آن شب در استانبولِ افسانهای مرا افسونِ خود نمود؛ خوابی که باید از آن به عنوانِ ذخیرهای برای بیدارخوابی طولانیِ بعدی استفاده میکردم.
در مسیر استانبول به سائوپائولو
ساعتِ هفتِ صبحِ جمعه، ماشینِ شرکت طبقِ قرار و سرِ ساعت برای سوار کردنِ من به هتل آمد، و پس از نیم ساعت به فرودگاه رسیدیم. مسافرتِ هوایی ما از استابول به سوی برزیل ساعت 10.45 صبحِ سوم شهریور با هواپیمایِ بوئینگ 300-777 آغاز شد. پس از پرواز از فرودگاه استانبول و گذر از فراز دریای مدیترانه، به ترتیب وارد آسمانِ کشورهای لیبی، الجزایر، مالی و موریتانی شدیم. دیدن صحاریِ آفریقا از ارتفاعِ حدود ده کیلومتریِ سطح زمین تجربهای بود فراموش ناشدنی. پس از ترکِ فضایِ قارة بزرگ آفریقا، آسمانِ اقیانوسِ اطلس بر رویِ ما سینه گشود و حدود 5000 کیلومتر از مسیرمان را مشاهدة آبهای لاجوردیِ دومین اقیانوسِ بزرگِ جهان به خود مشغول کرد.
تماشایِ تلألوی انعکاسِ نورِ جامِ آتشین آسمان بر سطحِ آبهای اقیانوس از قابِ پنجرة هواپیما مرا بسانِ کودکی که در خوابِ خویش به تماشایِ نقشِ رویاهایش مشغول است به وجد آورده بود. هنوز هم کودکِ کنجکاو و بیقرارِ درونم در سفرهای هوایی من را به انتخابِ صندلیِ مجاور پنجره مشتاق میکند، و آن را برای خود رزرو میکنم. در مسافرتهای هواییِ طولانی، مشاهدة فراز و فرودِ خورشید در دلِ آبهای اقیانوس همیشه برایِ چشمِ من و چشمِ دوربینم جذاب هستند و مسحور کننده.
در طولِ پروازِ طولانیمان، غیر از آنکه از پنجره و مشاهداتش غافل نبودم، زمانی را به خواندنِ کتابی که همراه داشتم و مدتی را به نیز به فیلم دیدن از مونیترِ صندلیام گذراندم. همچنین چندین مرتبه صندلیام را ترک کردم و با پیادهروی در راهرویِ هواپیما، سعی کردم خستگیِ پاهایم را کاهش دهم. عارضة معمول در پروازهای طولانی مدت، نتیجة جمع شدنِ آب میانبافتی در پاها به دلیل کمتحرکی و آویزان بودن آنها است و باعث ایجادِ تورم در آنها میشود. پزشکان بهترین راهِ مقابله با این مشکل را پیادهروی در کابینِ هواپیما، انجام حرکاتِ سادة ورزشی به منظورِ حرکت دادنِ پاها و قرار دادنِ ساک یا وسیلهای دیگر به زیرِ پاها در طولِ پرواز میدانند.
سرانجام بعد از چندین ساعت پرواز برفرازِ آبها، به قاره آمریکای جنوبی و آسمان برزیل وارد شدیم؛ و پس از حدود بیست دقیقه، مشاهدة چراغهای شهر سائو چشم نوازی کردند. واقعاً عظمت و بزرگیِ سائوی یازده میلیونی را باید از بالای آن به نظاره نشست؛ گویی هرچه هواپیما میرود این شهر تمامی ندارد!
پروازمان که در صبحِ استانبول آغاز شده بود، در غروبِ سائو به پایان رسید. به وقتِ محلی، ساعتِ 18.30 جمعه سوم شهریور 1391 و پس از یک مسافرتِ بیوقفة دوازده ساعت و ده دقیقهای و طیِ مسافتی قریب به 8660 کیلومتر، در فرودگاهِ این شهر بر زمینِ برزیل قدم گذاشتیم. سلام سائوپائولو. سلام برزیل.
برزیل، کشور قهوه و فوتبال
جمهوری فدراتیو برزیل بزرگترین و پرجمعیّتترین کشور در منطقة آمریکای جنوبی و آمریکای لاتین است. بیش از 47 درصد مساحتِ آمریکای جنوبی در اختیار این کشور است. برزیل همچنین در جایگاهِ پنجمین کشورِ پهناورِ جهان و نیز پنجمین کشور پرجمعیت جهان قرار دارد. شرقیترین کشورِ قارة آمریکا که منطقة وسیعی از این قاره را شامل میشود، به جز اکوادر و شیلی با تمامی دیگر کشورهای آمریکای جنوبی مرز مشترک دارد.
نقشه برزیل
برزیل سالها مستعمره کشور پرتقال بوده است و یکی از یادگارهای به جای مانده از آن دوران، زبانِ مردمان کشور است؛ زبان رسمی در این کشور پرتغالی است. البته در آمریکای جنوبی، برزیلیها تنها ملتی هستند که به پرتقالی تکلم میکنند و مردم در دیگر کشورهای این قاره عموماً اسپانیولی زبان هستند. برازیلیا پایتختِ برزیل است که با جمعیت 2789000 نفری خود در جایگاهِ چهارم قرار میگیرد؛ پس از سائوپائولو (با 11841000 نفر جمعیت)، ریودوژانیرو (با 6429000 نفر جمعیت)، و سالوادور (با 2883000 نفر جمعیت).
نخستین آشنایی جهانیان با بومیان برزیل و سرزمین آنها به سال 1500 میلادی باز میگردد که کاشف و دریانود پرتقالی با نام پدرو آلوارس کابرال به این کشور وارد شد. به این ترتیب تاریخِ استعماری پرتقالیها در برزیل آغاز شد؛ استعماری که بیش از سیصد سال دوام آورد و در این مدت، تأثیراتِ بسیاری بر تمامی جنبههای زندگی مردمِ کشور از خود باقی گذاشت. سرانجام در هفتم سپتامبر 1822، مردم برزیل توانستند به سلطة چند صدسالة پرتقال بر کشور خود خاتمه دهند و این روز را به عنوان روز استقلال و روز ملی کشور جشن بگیرند.
از نظرِ تقسیمات کشوری، برزیل یک فدراسیون است که از ۲۶ ایالت و یک منطقه فدرال (برازیلیای پایتخت) تشکیل شده است. تقویمِ برزیل دارای هشت روزِ تعطیلِ رسمی است که عبارتند از اول ژانویه (سال نوی میلادی)، 21 آوریل (به افتخار یکی از شهیدانِ مذهبی)، اول ماه می (روز کارگر)، هفتم سپتامبر (روز استقلال)، 12 اکتبر، دوم نوامبر (روز یادآوری مردگان)، 15 نوامبر (روز صدور اعلامیه جمهوری) و 25 دسامبر (کریسمس).
نتیجه سالها تلاشِ دولت مردان و همتِ مردم باعث شده است که درسالهای اخیر برزیل بزرگترین اقتصاد در منطقة آمریکای لاتین شود؛ و یکی از سریعترین اقتصادهای روبه رشد در جهان. این کشور در سال 2011 ششمین، و در سال 2012 هفتمین اقتصاد بزرگ جهان شد. محصولات صادراتی عمدة برزیل را هواپیما، تجهیزات الکتریکی، خودرو، اتانول، منسوجات، کفش، سنگآهن، فولاد، قهوه، آب پرتقال، سویا و گوشت گاو تشکیل میدهند.
یکی از نقاطِ قوتِ برزیل در ژئوپلتیک آیندة جهان، آب و زمین است. حدود 20 درصدِ آبهای شیرینِ جهان در این کشور وجود دارد. همچنین زمینهای قابل کشاورزیِ استفاده نشده در برزیل از کل زمینهای قابل کشاورزیِ استفاده نشده در قاره آسیا بیشتر است! دولت برزیل در سالهای اخیر سرمایهگذاری بالایی در بخشِ کشاورزی خود نموده است و با اجرای سیاستهای تشویقی، و توسعه، مکانیزه و مدرنیزه نمودنِ این بخش، گامهای بلندی برای تبدیلِ کشور به یکی از قطبهای کشاورزی جهان برداشته است. بیدلیل نیست که هماکنون برزیل یکی از بزرگترین تولید کنندگان مواد غذایی در دنیا است. سویا، پرتقال، شکر و قهوه مهمترین محصولاتِ کشاورزی برزیل در بازار صادراتی این کشور است. برزیل بزرگترین تولید کننده و صادر کننده انواعِ قهوه به تمام دنیا میباشد. این کشور با فاصلهای زیاد و تملکِ 33 درصد از تولید جهانی قهوه، بر صدرِ فهرستِ تولید کنندگانِ این محصول در جهان قرار دارد.
یکی دیگر از منابع درآمدزا برای دولت برزیل، صنعت توریسم است. براساس آمار، برزیل دومین کشور در آمریکای جنوبی و سومین در آمریکای لاتین در جذب گردشگرانِ خارجی میباشد؛ پس از مکزیک و آرژانتین.
شاید بتوان اکوتوریسم را مهمترین جاذبه برای توریستهایی دانست که برزیل را برای مسافرت خود انتخاب میکنند. در این زمینه، جنگلهای انبوه آمازون، سواحل و تپههای شنی در منطقه شمال شرقِ کشور، سواحلِ معروفِ ریودوژانیرو، فوزدوایگواسو و بسیاری مناطق دیگر هرساله میلیونها جهانگرد را به خود فرا میخوانند. جاذبة مسافرتی دیگر برزیل، کارناوالِ معروف ریو (Rio Carnival) است که در اواخرِ ماه فوریه به مدت شش روز در شهر ریو برگذار میشود. در روزهای اجرای کارناوال بیش از دومیلیون نفر برای شرکت در آن و مشاهدة رقص سامبا از اقصا نقاطِ جهان به برزیل سفر میکنند.
بلیتهای ورودی برای حضور در کارناوال از 69 تا 3000 دلار قیمت دارد! روند رو به رشدِ مسافرت به برزیل در سالیانِ اخیر، سبب شده است که درآمدِ حاصل از گردشگری از چهار میلیارد دلار در سال 2005 به پنج میلیارد دلار در سال 2007 برسد. در سال 2011، تعداد توریستهایی که به برزیل وارد شدند به عدد 5.4 میلیون نفر و درآمدِ حاصل از حضور آنان به مبلغِ 6.8 میلیارد دلار رسید. با وجودِ این رشدِ کمنظیر در تجارت و اقتصاد، باید اذعان نمود که از لحاظ ساختار اجتماعی و کنترل فقر، برزیل هنوز فاصلة زیادی با کشورهای پیشرفتة اروپایی دارد. البته دولت با اجرای برنامههای کوتاهمدت و بلندمدتِ خدمات اجتماعی، به تدریج در حال پر کردن شکاف طبقات فقیر و غنی میباشد.
حدود 84 درصدِ مردمِ برزیل شهرنشین هستند. بیشترِ جمعیتِ کشور (حدود 134 میلیون نفر) در نواحی شمالشرقی و جنوبشرقی متمرکز شده است؛ در صورتی که در دو ناحیة غرب و شمالِ کشور فقط حدود 30 میلیون نفر زندگی میکنند.
برزیل مردمانی دارد با تنوع زیستی بسیار؛ طی صدها و هزاران سال بسیاری از نژادها و گروههای قومی به این کشورِ پهناور مهاجرت و در آن پراکنده شدهاند. براساس آمار سال 2008، 48.4 درصدِ جمعیت کشور (حدود 92 میلیون نفر) سفیدپوست، 43.8 درصد (حدود 83 میلیون نفر) تیرهپوست (چندنژادی)، 6.8 درصد (حدود 13 میلیون نفر) سیاهپوست، و باقی از نژادهای سرخپوست و آسیایی بودند. هرچند برزیل کشوری چند مذهبی است و دولت اعتقادی به اعلامِ دین رسمی ندارد، اما کاتولیک مذهبِ غالب در کشور است و برزیل دارای بزرگترین جمعیتِ کاتولیکها در جهان است.
در بزرگترین کشورِ قاره جنوبی آمریکا تنوع آب و هوایی فراوانی مشاهده میشود؛ هرچند بخش بزرگی از کشور گرمسیری است و پوشیده از جنگلهای بارانی. با این حال میتوان پنج آب و هوای مشخص را برای برزیل برشمرد که عبارتند از گرمسیری در مرکز، کوهستانی، نیمهخشک در شمالشرقی، استوایی در شمال و معتدل در جنوب. به هنگام مسافرت به کشور برزیل حتماً به خاطر داشت که بیشتر مساحت این کشور زیر خط استوا قرار دارد، بنابراین ترتیب فصلها در برزیل مانند دیگر کشورهای واقع در نیمکره جنوبی، و برعکس نیمکره شمالی در همان زمان است. کشور پهناور برزیل، دارای اکوسیستمِ بسیار گوناگونی است؛ تا جایی که این کشور را دارای بیشترین تنوعِ زیستی در جهان میشناسند. دانشمندان تخمین میزنند بیش از چهار میلیون گونة گیاهی و جانوری در این کشور زندگی میکنند.
نقشه
به دلیل روابطِ استعماری طولانی مدتِ کشور پرتقال با برزیل، فرهنگِ مردم برزیل بسیار مُلهم از فرهنگ پرتقالی است؛ هرچند تأثیر فرهنگهایی دیگر مانند آفریقایی و حتی برخی کشورهای اروپایی (بهویژه ایتالیا و آلمان) نیز بر مردم مشهود است. همچنین سرخپوستان و آفریقاییها بر غذا، موسیقی، زبان و رقصِ مردم برزیل تأثیرگذار بودهاند. موسیقی در کشور برزیل، همانند مردمانش متنوع است. موسیقی این کشور درواقع تلفیقی است از موسیقی اروپایی و آفریقایی. موسیقی عامهپسند (popular music) از اواخر قرنِ هجدهم در برزیل شکل گرفت. این موسیقی در کنارِ سامبا، در فهرست میراث فرهنگی یونسکو جای دارد. موسیقی معروفِ دیگر در کشور، بوسانوا (Bossa nova) است که در دهه پنجاه و شصتِ میلادی گسترش یافت و ترکیبی از موسیقی جاز و سامبا است.
غذای مرسوم در برزیل بشقابی است از برنج و لوبیا، با گوشت گاو و سالاد. غذای مرسوم دیگر مخلوطی است از سیبزمینی سرخ شده، موز سرخ شده، گوشت سرخ شده و پنیر سرخ شده که اغلب به عنوانِ ناهار خورده میشود و در منوی بسیاری از رستورانها قابلِ مشاهده است.
محبوبترین و پرطرفدارترین ورزش در برزیل، بدون شک فوتبال است. تیم ملی این کشور تنها تیمی در جهان است که در تمام ادوار جام جهانی فوتبال (بیست دوره؛ از سال 1930 تا 2010) شرکت کرده است و نیز تنها تیمی است که پنج بار موفق به فتح جامجهانی شده است. همچنین در فوتبال ساحلی و فوتبال داخل سالن (فوتسال) نیز تیم ملی برزیل از بهترین تیمهای جهان است. از دیگر ورزشهای پرطرفدار در این کشور میتوان از والیبال، بسکتبال، هندبال و اتومبیلرانی نام برد.
در برزیل، رؤسای قوای مجریه و مقننه با رأی مستقیم مردم انتخاب میشوند. دوره ریاست جمهوری در این کشور چهار سال است؛ و مانند ایران و آمریکا، رئیسجمهور حداکثر میتواند برای یک دورة چهار ساله دوم انتخاب شود. در این کشور دو مجلس وجود دارد، مجلس نمایندگان و مجلس سنا.
واحد پولِ کشور برزیل، رئال (Real) است. در زمانِ مسافرتم به آن کشور، هر دلار تقریباً معادل دو رئال بود، و با توجه به قیمت دلار هر رئال تقریباً برابر هزار تومان میشد. متأسفانه میزانِ جرم و جنایت در برزیل بالا میباشد.
زورگیری یکی از خطراتی است که در شهرهای بزرگ این کشور توریستها را تهدید میکند. البته دولت در امن نگاه داشتن مراکزِ توریستی تلاش بسیار میکند و در این امر نیز نسبتاً موفق بوده است. اما به هرحال پلیس به مسافران توصیه میکند از تردد در مکانهای خلوت و نیمه شبها خودداری کنند و همچنین از به همراه داشتن وسایل گرانقیمت که توجه سارقان را به خود جلب میکند اجتناب نمایند. براساس گزارشها، امنیت شهر ریو از سائو خیلی بهتر است.
آمار دولتی در سال 2010، تعداد مسلمانان در این کشور را 35207 نفر اعلام کرده است. اما مسلمانان این آمار را خطا میدانند و معتقدند که بسیاری از آنها در گروههای دیگری از ادیان تقسیم بندی شده اند.
درپایانِ این بخش، برای علاقهمندان به کسبِ اطلاعات بیشتر درمورد کشور برزیل و همچنین مسافرانی که قصدِ سفر به این کشور زیبا را دارند، سایتهای اینترنتی زیر که اطلاعاتِ مفیدی در این زمینه ارئه میکنند را معرفی میکنم:
سایت سفارت برزیل در تهران: https://teera.itamaraty.gov.br
سایت سفارت ایران در برازیلیا: https://brasilia.mfa.ir
سایت شرکت ABAV: www.abav.com.br
این شرکت، یکی از قدیمیترین و بزرگترین شرکتهایی که با بیش از 50 سال سابقه، در زمینه گردشگری و توریسمِ کشور برزیل فعالیت میکند.
سایت توریسم برزیل: www.braziltour.com
سایت ایرانیان مقیم برزیل: www.iranianbrazil.com
فرودگاه سائوپائولو
آسمانِ شهر قیراندود شده بود که رسیدیم. پس از ورود به سالنِ ترمینالِ فرودگاه بینالمللی سائو و با وجودی که میدانستم هنوز چند ساعت تا پروازم به ایگواسو مانده است، نخستین کاری که انجام دادم کنترل نمودنِ شماره و ساعتِ پروازِ سائو به ایگواسو از روی تابلوی اطلاعاتِ پروازهای خروجی بود؛ کار از محکم کاری عیب نمیکند! فرودگاه بینالمللی سائوپائولو (Guarulhos International Airport) در سالهای اخیر در زمینه تعداد جابهجایی مسافر، عملیات پروازی و جابهجایی کالا رتبة نخست را در بین فرودگاههای برزیل کسب نموده است. این فرودگاه در سال 2012 قادر به جابهجایی 32 میلیون مسافر و 448 هزار تُن کالا شد. فاصلة فرودگاه تا شهر سائو حدود 30 کیلومتر است که مسافران میتوانند با مترو، اتوبوس و تاکسی خود را از فرودگاه به شهر برسانند.
فرودگاه بینالمللی سائو، فرودگاهی بسیار بزرگ، مرتب و تمیز است. از همان دقایقِ نخستِ حضور در فرودگاه، مشکلی که براساسِ شنیدهها حدس میزدم در این کشور با آن مواجه خواهم شد را کاملاً حس کردم؛ وضعیتِ تکلم به زبانِ انگلیسی در این کشورِ پرتقالی زبان بسیار ضعیف است. وقتی در فرودگاه که باید اکثریتِ کارکنانِ آن به زبانِ انگلیسی مسلط باشند، اکثریت نمیتوانستند به این زبان تکلم کنند شما باقی قضایا را ناگفته بخوانید.
یکی از کارهایی که باید در فرودگاهِ سائو انجام میدادم، خرید بلیتِ فوز به ریو بود که در ایران موفق به تهیة آن نشده بودم. شرکتهای هواپیمایی معروف در برزیل عبارتند از Gol، TAM و Azul؛ که معمولاً قیمت پروازهای شرکتِ TAM از شرکتهای دیگر کمتر است. پس از تبدیلِ کمی از دلارهایم به رئال در یکی از صرافیهای فرودگاه، بلیتِ پروازِ فوز به ریو را خریدم به سیصد و ده رئال.
ورود به فوز دو ایگواسو
هواپیمای شرکت TAM که بنا بود با آن به سوی ایگواسو پرواز کنیم، ساعت 23.50 دقیقه جمعه سوم شهریور از فرودگاهِ سائو به آسمان بال گشود. به دلیل خستگی زیاد، بیشترِ این مسیر را خواب بودم و هنگامی متوجه شدم درحالِ فرود در ایگواسو هستیم که مهماندار از من خواست پشتی صندلیام را از حالتِ خمیده خارج و آن را صاف کنم. ساعتم 1.40 بامداد شنبه را نشان میداد که هواپیما بر باندِ فرودگاه فوزدوایگواسو آرام گرفت. اکنون من در فاصلة 13715 کیلومتری از مشهد مقدس بودم. هرچند فرودگاه ایگواسو فرودگاهی است بینالمللی، اما کوچک است و جمع و جور؛ شاید درحد فرودگاهِ شهرهای بیرجند یا اهوازِ خودمان.
در آن ساعتِ نیمه شب که ما رسیدیم، فروشگاههای داخل فرودگاه از جمله رستوران تعطیل بودند. مسافرانِ پرواز ما که برخی از آنها مانند من مهمانانِ کنفرانس، برخی توریست و عدهای نیز از شهروندانِ برزیلی بودند یک به یک در سیاهی شب گم شدند؛ و تنها من و یکی دو نفر مسافر دیگر در سالن ترمینالِ فرودگاه باقی ماندیم. طبقِ قرار، هنگام تحویلِ اتاقم در هتل ساعت یک ظهر بود. پس بهترین کار چند ساعتی بیتوته در همان سالنِ فرودگاه بود. هوا در آن نیمه شبِ زمستانی نسبتاً سرد بود؛ به لباسی که بر تن داشتم تنپوشِ دیگری اضافه کردم؛ کولهام را روی صندلی مجاورم گذاشتم و به آن تکیه زدم؛ و پس از کوتاه زمانی چشمانم گرم شدند. چند ساعتی به همین منوال گذشت، حالتی بینِ خواب و بیداری که البته در کاهشِ خستگیام بسیار مؤثر بود. حدود ساعت 7 صبح که نخستین بارقههای نور خورشید بر زمین تابیدن گرفت، رفت و آمد در فرودگاه اندکی بیشتر و از نیم ساعت قبل از آن، رستورانِ فرودگاه نیز باز شد. به آنجا رفتم و با پرداخت هشت رئال، چای و کیک سفارش دادم. نوشیدنِ چای داغ در آن خنکای صبحگاهی، کمی بدنم را گرم کرد و نشاط را به من بازگرداند.
باوجودی که بیش از پنج ساعت به زمانِ تحویل اتاقِ هتل مانده بود، بهترین انتخاب را حرکت به سوی هتل دانستم؛ اگر اتاق آماده بود که تحویل میگرفتم و اگر نبود، حداقل کولهام را به امانت نزد هتل میسپاردم و سبکبار میشدم. با اطلاعاتی که داشتم، میدانستم بهترین و کم هزینهترین انتخاب برای رفتن به سمت هتل، استفاده از اتوبوسِ فرودگاه بود که اتفاقاً نخستین سرویسش هفت صبح آغاز میشد.
در اتوبوسهای ایگواسو (و البته در ریو) همة مسافران باید از در جلو سوار اتوبوس شوند؛ به فاصلة دو متری از این در، خانم یا آقایی بر روی صندلی مخصوصی مینشیند و از مسافران کرایة اتوبوس را میگیرد، و مسافر پس از پرداخت وجه میتواند به قسمتِ صندلیهای نشیمنِ اتوبوس وارد شود. کرایة اتوبوس در ایگواسو برای تمام مسیرها 2.65 رئال بود. در این شهر به غیر از اتوبوس و تاکسی، یک وسیلة دیگر برای حمل و نقل درون شهری موتورهایی زرد رنگ بودند که رویشان نوشته شده بود mototaxi و برخی از شهروندان برای جابهجایی از آنها استفاده میکردند.
موتوتاکسی
آخرین ایستگاهِ اتوبوسِ مسیر فرودگاه به ایگواسو، پایانة اتوبوسرانی شهر (Urban Transportation Terminal) است که در خیابان Republica Argentina قرار دارد، و با هتلم فاصلة چندانی نداشت. پس از پیاده شدن از اتوبوس و حدود صد متر پیادهروی، ساعت هشت صبح به هتل رسیدم که درواقع یک هاستل بود در خیابان Engenheiro Reboucas شهر ایگواسو، با نام Pousada El Shaddai که از ایران آن را از قرارِ شبی 49 رئال برای چهار شب اقامتم در ایگواسو رزرو کرده بودم (این قیمت برای ماههای ژانویه، فوریه، جولای و دسامبر شبی 60 رئال میشد).
هتل
هتل
جوانی حدود بیست و پنج ساله و خوش برخورد در بخش پذیرشِ آن هاستلِ جمع و جور پاسخگوی من بود. پس از بررسی رزروهای هتل و تأیید رزروِ من برای آن تاریخ، مؤدبانه به من یادآور شد که زمانِ تحویل اتاق ساعت یک بعد از ظهر است، اما بدون هیچگونه منتی و پس از آنکه متوجه شد اتاقی که برایم درنظر گرفته بدون مسافر است، آن را به من تحویل داد. طُرفه آنکه او مرا برای خوردنِ صبحانه به رستورانِ هتل دعوت کرد؛ با وجودی که طبق برنامة هتلها، صبحانة فردا صبح به من تعلق میگرفت! اگر به این شیوة برخورد، اوج مهمان نوازی نگوییم، شما به آن چه میگویید؟!
این هتل، هاستلی بود متوسط، اما آرام و تمیز در منطقة مرکزی و البته خلوتِ ایگواسو. باوجودی که در سراسر جهان، عموماً هاستلها به مهمانان خود صبحانه ارائه نمیکنند، این هاستل صبحها با میزی نسبتاً متنوع و با منوی کره، تخم مرغ آبپز، تخم مرغ نیمرو با مخلوط سبزیجات، چند رقم ژامبون، سوسیس آبپز شده، دو سه نوع مربا، عسل، خوراک لوبیا، چای، شیر داغ، قهوه، و دو سه نوع آبمیوه پذیرای مهمانان بود. کارمندان بخش پذیرش بسیار خوش برخورد و خونگرم بودند و در پاسخگویی به پرسشهای مسافران هیچ مضایقهای نداشتند؛ و مسلط به زبانهای انگلیسی، اسپانیولی و البته پرتقالی. هاستل هم اینترنت وایفای داشت و هم کافینت، که هزینة هر نیم ساعت کار با اینترنت سه رئال بود. از دیگر امکانات هاستل استخر آن بود که البته در هنگام حضور من، به دلیل فصل سرما استفادهای از آن نمیشد.
همچنین مسافران میتوانستند از انواع تورهای ارائه شده در بخش پذیرش برای بازدید از مراکز دیدنی ایگواسو و حتی شهرهای مجاور در پاراگوئه و آرژانتین استفاده کنند. یک آشپزخانه با امکانات مختلفِ پخت و پز و ظروفِ غذاخوری نیز وجود داشت که مسافران میتوانستند از آن استفاده کنند.
فوز دو ایگواسو
فوز دو ایگواسو شهری است در جنوبِ غربی برزیل؛ در فاصلة 830 کیلومتری از سائوپائولو (1030 کیلومتر مسافت جادهای) و 1190 کیلومتری از ریودوژانیرو (1480 کیلومتر مسافت جادهای)؛ در ارتفاع 173 متری از سطح دریا. شهر ایگواسو نقطة تلاقی کشور برزیل با کشورهای پاراگوئه و آرژانتین است و به همراه شهرهای سیوداد دل استه (Ciudad del Este) در پاراگوئه و پورتو ایگوازو (Puerto Iguazu) در آرژانتین، منطقهای را تشکیل میدهند که یکی از مهمترین مراکز گردشگری در آمریکای جنوبی است. وجه تسمیة شهر به دلیلِ واقع شدنِ آن بر دهانة رودخانة ایگواسو است. در زبانهای محلی این منطقه، ایگواسو به معنای "آبِ بزرگ" است. ایگواسو با جمعیتِ 255 هزار نفری خود، پرجمعیتترین شهر مرزی در کشور برزیل محسوب میشود.
نقشه فوز
ایگواسو با داشتن آبشار معروفش که بنا به نظرسنجی سایت www.new7wonders.com به یکی از عجایب هفتگانة جهانِ معاصر شهره شده است، پارک ملی، بزرگترین کارخانه برق آبی جهان، پارک پرندگان و دیگر جاذبه هایش، پس از ریودوژانیرو در جایگاه دومین مقصدِ محبوب برای توریستها در کشور پهناور برزیل قرار گرفته است. طبقِ آمار، سالانه پنج میلیون توریست به این شهر وارد میشوند.
زندگی مردمانی از بیش از هشتاد کشور جهان در شهر کوچکِ ایگواسو، آن را به شهری جهانوطنی (cosmopolitan) تبدیل نموده است. لبنانیها، چینیها، پاراگوئهایها و آرژانتینیها بزرگترین اقلیتهای ساکن در ایگواسو هستند. ایگواسو پس از سائوپائولو، دارای دومین جامعة بزرگ چینیتباران در کشور برزیل است؛ که معبدِ بودایی آنها (Buddhist Temple) یکی از جاذبه های شهر است. همچنین ایگواسو به عنوانِ سومین کلونی بزرگِ مسلمانان در کشور برزیل شناخته میشود و در آن میتوان شهروندانی از بسیاری از کشورهای عربی را یافت که مقیم این شهر شدهاند. در پیادهرویهای روزانهام در سطح شهر، به دفعات شاهد حضور زنان مسلمانی بودم که حجابی از نوعِ پوشیه و روبنده را بر چهره، یا نوع حجاب بانوان لبنانی را برتن داشتند. وجود یکی از بزرگترین مساجدِ آمریکای جنوبی در ایگواسو با نام مسجد عمربنخطاب، نشان دهندة جایگاه ویژة مسلمانان در این شهر است.
شهر
شهر
نکتهای را که باید در مسافرت به ایگواسو به خاطر سپرد، آب و هوای آن است. هرچند برزیل عمدتاً کشوری گرمسیری است، اما بخشی از آن نیمه گرمسیری است؛ و این دقیقاً همان بخشی است که ایگواسو در آن واقع شده است. اگر در زمستانِ آمریکای جنوبی (ماههای ژوئن تا آگوست، معادل خرداد تا شهریور) به برزیل مسافرت نمایید و با پوشیدن یک پیراهنِ معمولی یا حتی تیشرت در ریو یا سائو احساس راحتی کنید، به تن داشتنِ همان لباس در همان بازة زمانی در ایگواسو معمولاً با به هم خوردنِ دندانهای شما و لرزیدنِ بدنتان همراه خواهد بود. این اشتباهی است که برخی از توریستهایی که با آب و هوای منطقة ایگواسو آشنا نیستند، مرتکب آن میشوند و اگر در تأمینِ لباسِ گرم و مناسب پیشبینی لازم را نکرده باشند، باید مانند من سرِ کیسه را کمی شل کرده، لباسی مناسب خریداری کنند!
سفر به سرزمین فوتبال و قهوه - قسمت 2