رسول خدا (ص) فرمودند: پسرم حسین در سرزمینى به خاک سپرده مىشود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازى که همواره گنبد اسلام بوده است، چنانکه خدا یاران مومن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد . درود بر دوستان گرامی و همراهان ارجمند لست سکند
گردشگری مذهبی (Pilgrimage) در سرتاسر دنیا گونه ای رایج از سفر است و طرفداران خاص خود را دارد. هدف هم مشخص است، یک تجربه معنوی که به زبان ساده حال آدم را خوب می کند. من یک خانم متاهل، مهندس نفت و صاحب یک فرزند هستم که سفر کردن را عاشقانه دوست دارم و از خوانندگان پر وپا قرص سایت وزین لست سکند هستم. البته از آنجا که خیلی اهل نوشتن نیستم تا به حال سفرنامه ای اینجا منتشر نکرده بودم، چرا که اغلب سفرهای من به کشورهایی بوده که مقاصد گردشگری متداول هموطنان ما هستند و پیداست که شرح سفرهای من در قیاس با مطالب جذاب و ارزنده دوستان عزیز، نمی توانست اطلاعات چندانی به مخاطبان خوش ذوق و اهل سفر اضافه کند. اما آنچه مرا واداشت که این سفرنامه را علیرغم همه کاستی های آن (به دلیل محدودیت در عکسبرداری، محدودیت در ماجراجویی و کشف مکانهای مختلف، نداشتن آمادگی قبلی برای سفر و در نهایت کم تجربگی خودم در نگارش) بنویسم، جای خالی سفر به این سرزمین مقدس در سایت ارزشمند لست سکند بود (البته پیش از این دو مورد سفرنامه حج دیده بودم که بسیار هم زیبا بودند). من پیش از سفر مقداری نگرانی داشتم و به جز تجارب سفرهای قبلی برخی اطرافیان و یکی دو مورد سفرنامه شخصی، هیچ شناخت و تصوری از این سفر نداشتم.
آغاز سفر
اواخر دی ماه 94، از طریق پدرم مطلع شدم که مسجد جامع قلهک با هماهنگی حج و زیارت، سفری گروهی به عتبات را برای بهمن ماه 1394 در برنامه دارد که تعدادی جای خالی هم داشت. به همراه جمعی از اعضای خانواده و بستگان تصمیم گرفتیم که راهی شویم. مقدمات سفر به سرعت فراهم شد و مرخصی ام را هماهنگ کردم. با توجه به همراه داشتن فرزندم و از آنجا متأسفانه که در این سفر همسرم نمی توانست مرا همراهی کند حضور بستگان، برای من قوت قلب بود.
مبلغ تور بر اساس نرخ سازمان حج و زیارت 1620000 تومان بود. باید اضافه کنم نرخ سفر بسته به هوایی و زمینی بودن و درجه کیفی هتل ها متفاوت است. نمونه ای از پکیج یکی از آژانس های مجری تور عتبات را در تصویر زیر می بینید:
نمونه ای از انواع پکیج های تور عتبات
خبر خوش این بود که از سوی مدیر کاروان، برای کسانی که اولین بار مشرف می شدند، 300 هزار تومان تخفیف در نظر گرفته شده بود (گویا مرسوم است که گاهی در سفر عتبات عالیات برخی افراد خیر، بخشی از هزینه سفر زائران بار اولی را متقبل می شوند که خوشبختانه شامل من و پسرم هم شد). در ضمن هزینه سفر کودک زیر 5 سال هم برخلاف بسیاری از تورها، با بزرگسال یکسان بود و کاهش قیمت نداشت. هزینه عوارض خروج از کشور هم برای هر نفر 37500 تومان (نزخ سفرهای هوایی زیارتی) بود.
برنامه سفر ما به این صورت بود: سه شب نجف اشرف، سه شب کربلای معلی و یک شب بغداد (کاظمین)، مجموعاً 7 شب و 8 روز. موقعیت شهرهای مقصد را در زیر می بینید:
موقعیت شهرهای نجف، کربلا و بغداد در نقشه عراق
حرکت ما، 11 صبح جمعه 9 بهمن 94 از فرودگاه امام خمینی و مقصد ما فرودگاه نجف بود. از آنجا که می بایست سه ساعت قبل از پرواز در فرودگاه می بودیم، حدوداً 7 صبح از منزل خارج شدیم. پرواز ایران ایر بود و طول پرواز 1:15.
نجف اشرف:
خوشبختانه پرواز بدون تأخیر بود و پس از عبور از فراز رشته کوههای پوشیده از برف مرز های غربی ایران، وارد آسمان عراق شدیم، از فراز رود دجله عبور کردیم و در فرودگاه نجف نشستیم. فرودگاه بسیار کوچکی بود. ویزا هم به صورت فرودگاهی و گروهی صادر می شد. به جز انتظار برای ویزا معطلی دیگری نداشتیم و سوار اتوبوس شدیم. حدود نیم ساعتی در راه بودیم تا به محلی رسیدیم که جایی شیبه ترمینال اتوبوس ها بود یا به قول خودشان "کراج" که احتمالا باید معرب همان گاراژ باشد. در آنجا چمدان ها را برداشتیم و سوار بر تعدادی میدی باس، راهی هتل محل اقامت شدیم.
به دلیل مسائل امنیتی تنها ماشین های خاصی اجازه تردد در محدوده اطراف حرم را داشتند. شهر ساختار منظمی نداشت و حتی جدول کشی و خط کشی خیابان ها نا مناسب بود و این با ماشین های گرانقیمتی که در خیابانها تردد می کردند در تضاد بود (دست کم برای ما ایرانیها که هر کدام از انواع این ماشین ها را با قیمتی چند برابر قیمت واقعی خریداری می کنیم).
در راه همینطور که به سردر مغازه ها نگاه می کردم متوجه شدم که کله پاچه در آنجا هم طرفدار دارد و به وفور تابلوهایی با عنوان" مطعم باچه" دیده می شد. در مسیر هتل از مقابل قبرستان معروف وادی السلام هم عبور کردیم که بزرگترین آرامستان جهان بوده و محل دفن حضرت هود (ع) و صالح (ع) می باشد.
قبرستان وادی السلام (عکس از اینترنت)
من بسیار نگران هتل محل اقامت بودم چرا که در مورد هتلهای نجف کم و بیش شنیده بودم. از جمله آن که ستاره هتل های عراق را باید در آسمانها جستجو کرد. هنگامی که به ورودی هتل رسیدیم و قدم به لابی گذاشتیم، شرایط را نسبت به تصور قبلی ام، اندکی بهتر دیدم. البته همه می دانیم کسی برای تفریح و استفاده از امکانات هتل به چنین سرزمینی سفر نمی کند اما حداقل انتظار، تمیزی و راحتی نسبی است. نام هتل نجف الاشرف الدولی بود که جزء هتل های درجه الف محسوب می شد و پاکستانی ها آن را اداره می کردند. تمام پرسنل اعم از کارکنان پذیرش، خدمه و ... پاکستانی بودند.
هتل نجف الاشرف الدولی
اتاق ما در طبقه دوم بود و تقریبا یک ساعتی طول کشید تا همه اتاق ها را تحویل بگیریم. اتاق تمیز بود، ملحفه ها تمیز و پتوها نو بودند، کتری برقی، آب معدنی و یخچال کوچکی هم در اتاق بود. کمد دیواری جاداری هم داشت.
اینترنت در تمام فضای هتل در دسترس بود و البته گاهی در اتاق ها کمی ضعیف بود. پس از قرار دادن وسایل در اتاق برای صرف ناهار به رستوران واقع در زیر همکف رفتیم. دوستانی که به سفرهای زیارتی عمره و عتبات رفته باشند مستحضرند که آشپزها ایرانی هستند و معمولا پذیرایی بر اساس ذائقه ایرانی هاست. در یک هفته اقامت ما انواع غذاها (جوجه، کباب، ماهی، خورش و ...) به همراهی ماست، نوشابه یا دوغ، دو نوع میوه، آبمیوه، لیمو ترش و زیتون سرو می شد و این باعث شد نگرانی من که بخاطر فرزندم با خودم مقدار زیادی کنسرو و آبمیوه و .. برده بودم برطرف شود. البته کیفیت غذاها متوسط بود و انتظار زیادی هم نمی رفت.
عصر پس از استراحت به سمت حرم امیرالمومنین روانه شدیم. هوا اندکی سرد بود. حدود 500 متر تا حرم پیاده روی داشتیم که مسافت کمی بود. علیرغم آنکه از گذر بازارچه مانندی عبور می کرد و قاعدتاً مسیر ماشین رو نداشت، خوشبختانه برای پدربزرگ و مادربزرگ عزیزم چندان دشوار نبود. مسیر بازارچه پر بود از پارچه فروشی ها و دکه های صرافی (للصیرفی). خودشان هر هزار دینار را یک عراقی می گفتند که معادل 3000 تومان بود.
در ابتدای ورود به صحن مطهر، کاملا گیج بودم. در صحن نشستیم و اندکی مداحی و سپس عبور از بازرسی ها و ورود به حرم شریف. امکان همراه بردن موبایل نبود و می بایست در محل امانات قرار داده می شد. من که هرگز در فکر آمدن به اینجا نبودم، حالا مقابل حرم ایستاده بودم. قدم به بارگاه شریف امام اول شیعیان نهادیم. از اینجا به بعدش نوشتنی نیست ...
ورودی حرم امیرالمومنین
ما سه شب در نجف اشرف اقامت داشتیم، روز شنبه را به زیارت سپری کردیم و کسانی که مایل بودند به قبرستان وادی السلام رفتند. صبح یکشنبه 11 بهمن، جهت زیارت دوره، راهی مساجد حنانه، سهله و کوفه شدیم.
ابتدا به مسجد حنانه رفتیم. این مسجد در مسیر بزرگراه نجف به کوفه قرار داشت (فاصله نجف تا کوفه حدود 10 کیلومتر است). نام آن به معنای ناله کننده از آنجا نشأت می گیرد که ابن زیاد هنگام انتقال سر مطهر امام حسین (ع) و دیگر شهدای کربلا به شهر کوفه، در اینجا توقف کرد و گویی که زمین از این مصیبت بزرگ سر به ناله و زارى برداشت.
مسجد حنانه
سپس راهی مسجد سهله شدیم که در مسیر نجف به کوفه قرار داشت و حدود دو کیلومتر قبل از مسجد کوفه بود. این مسجد محل سکونت امام زمان (عج) در زمان ظهورشان خواهد بود.
مسجد سهله
پس از ادای فرایض مربوطه، سوار اتوبوس شدیم و با طی مسافتی اندک، حدود دو کیلومتر بعد به کوفه رسیدیم. در پارکینگی که برای توقف اتوبوس ها در نظر گرفته شده بود پیاده شدیم و ابتدا به سمت مزار میثم تمار رفتیم. سپس مسافتی حدوداً 500 متری را پیمودیم، مسیر مملو از دستفروش هایی بود که اجناس خود را عرضه می کردند. ماشین های برقی کوچکی هم بود که در صورت تمایل می توانستیم به جای پیاده روی از آنها استفاده کنیم.
مسیر پیاده روی به سمت مسجد کوفه که پوشیده از نخل بود
در مسیر، خانه منسوب به حضرت علی (ع) قرار داشت که در مجاورت مسجد کوفه واقع بود. من داخل نرفتم و فقط نمای بیرونی را دیدم. از ورودی باب الثعبان (درب اژدها) وارد مسجد اعظم کوفه شدیم. مسجد بسیار بزرگ، زیبا و با شکوهی بود که البته به گفته پدربزرگم، به لحاظ تمیزی و زیبایی با گذشته قابل مقایسه نبود. گویا یک مسلمان هندی هزینه تمام سنگ های آنجا را تقبل کرده بود. همچنین در سمت چپ دو ورودی به نام های باب الرحمه و باب السده وجود داشت که محل ورود به صحن مسلم ابن عقیل و آرامگاه ایشان بود. مزار مختار ثقفی هم در همانجا قرار داشت.
مسجد کوفه (عکس از اینترنت)
جدای از آن که مسجد بسیار با فضیلتی بود و نماز در آن تمام بود، برای من جای عجیبی بود چرا که گویی به منزله پا گذاشتن در دل تاریخ بود، مقام حضرت آدم (طبق بعضی از روایات، نخستین کسی که مسجد کوفه را تأسیس کرد، حضرت آدم بود.)، جایگاه به گل نشستن کشتی نوح، محل قضاوت امیرالمومنین، محراب (محل ضربت خوردن ایشان) و ... که هر یک از مقام ها نماز داشت. پس از انجام اعمال مربوطه نماز ظهر را در همانجا اقامه کردیم و به هتل محل اقامت در نجف برگشتیم و من همچنان در حال و هوای مسجد کوفه سیر می کردم...
کربلای معلی
بامداد دوشنبه 12 بهمن، آخرین نماز صبح را در صحن حضرت زهرا (س) در حرم با صفای امیرالمومنین خواندیم. این را هم بگویم که مزار بسیاری از بزرگان ازجمله آیت ا.. خویی و شیخ عباس قمی در این حرم شریف واقع بود.
پس از صرف صبحانه، هتل نجف را به قصد کربلا ترک کردیم. فاصله بین نجف و کربلا حدود 80 کیلومتر بود. در مسیر نجف به کربلا آنچه بیش از همه توجهم را جلب کرد، تعداد بیشمار موکب هایی بود که در ایام پیاده روی اربعین محل استراحت زائران اباعبدا.. هستند، قدم به قدم در کنار هم و در تمام طول مسیر دیده می شدند که البته در این فصل از سال همگی تعطیل بودند، چرا که فقط در همان ایام خاص استفاده می شوند. در نهایت به ورودی شهر رسیدیم، به کربلا ...
از همان بدو ورد مشخص بود که به لحاظ شهری پاکیزه تر، بزرگتر و منظم تر از نجف است. به سمت هتل محل اقامت راهی شدیم، هتلی به نام الانصار (درجه هتل ب) که در مقایسه با هتل نجف، لابی کوچکتری داشت. پس از تحویل گرفتن اتاق ها، آنجا را بسیار تمیز تر و بهتر از هتل نجف دیدم (به طور کلی هتل های کربلا نسبت به نجف وضعیت بهتری دارند). در داخل اتاق لیستی از اقلام موجود به زبان عربی و وجود داشت که اشتباهات مربوط به ترجمه فارسی آنها توجهم را جلب کرد.
لیست اقلام داخل اتاق و ترجمه فارسی آنها
اینترنت فقط در لابی قابل دسترس بود. رستوران هتل هم در طبقه هفتم واقع بود که ازآنجا حرم نورانی حضرت ابوالفضل دیده می شد. مسافت هتل تا حرم گمان می کنم حدود 600 تا 700 متر بود. در نزدیکی هتل، ون هایی هم برای حمل زائران وجود داشت که گاه ار آنها استفاده می کردیم. البته همسفران ما اغلب جوان بودند و تعداد زیادی دانشجوی پزشکی همراه ما بودند که به سالمندان بسیار کمک می کردند.
پس از استراحت، راهی حرم اباعبدا... شدیم، دو مرحله بازرسی را پشت سر گذاشتیم و وارد صحن شدیم. قبل از ورود ایستادیم ... یک عمر از حسین شنیده بودم و حالا در چند قدمی بارگاهش بودم. سیل اشک امانم نمی داد و چیز زیادی به خاطر ندارم.
حرم امام حسین (ع)، باب الشهدا
سپس بین الحرمین را پیمودیم که فاصله بین حرم مطهر امام حسین و حضرت ابوالفضل است، دقیقاً روبروی هم. دو طرف پوشیده از نخل بود و حقیقتاً با صفا بود.
بین الحرمین
به حرم حضرت عباس رسیدیم...
حرم ابوالفضل العباس
سلام بر تو ای آنکه به عهدش وفا کرد.... در نزدیکی حرم ایشان به صورت نمادین، مشکی هم تعبیه شده به نشانه سقای کربلا ...
مشک نمادین
در جای جای حرم امام حسین و حضرت عباس، هموطنان از اقوام مختلف مشغول مداحی بودند، به ویژه در بین الحرمین که حضور هموطنان آذری زبان بسیار پر رنگ و پرشور بود. فردای آنروز سه شنبه 13 بهمن ماه، به همراهی خاله عزیزم، به دنبال کف العباس گشتیم و با راهنمایی هموطنان خوبمان به راحتی پیدا کردیم. کف العباس جایی است که دستان مبارک ابوالفضل از بدن جدا شد. در پشت حرم حضرت عباس و در گذری بازارچه مانند محل جدا شدن دست چپ را پیدا کردیم و کمی جلوتر در بازاری سرپوشیده محل جدا شدن دست راست را.
کف العباس (محل جدا شدن دست چپ)
صبح چهارشنبه 14 بهمن ماه به زیارت مقبره حربن یزید ریاحی در خارج از شهر کربلا رفتیم که حدوداً 7 کیلومتر از شهر فاصله داشت. پس از طی مسافتی چند دقیقه ای به مزار ایشان رسیدیم.
مقبره حر
عصر آن روز هم مجدداً به همراهی خاله گرامی، دنبال باغ امام صادق گشتیم، از محوطه پشتی حرم خارج شدیم و حدود 15 دقیقه پیاده روی کردیم. ابتدا در کوچه پس کوچه ها سر در گم بودیم، پرسان پرسان و پس از اندکی جستجو به مقام صاحب الزمان رسیدیم و در آنجا زیارت کردیم (هنگام برگشت متوجه شدیم که مسیر مستقیمی وجود داشته و ما حسابی دور خودمان چرخیده بودیم). در کنار این مقام نهری قرار داشت به نام نهرالحسینی که گویا از فرات منشعب می شود. به اشتباه برخی آن را علقمه می خوانند اما واقعیت این است که با توجه به تغییرات زیاد در ساختار شهری کربلا، حتی خود مورخین هم محل دقیق علقمه را نمی دانند.
نهرالحسینی
روی نهر، پلی وجود داشت که از آن گذر کردیم و وارد بازار امام صادق شدیم. بازارچه سرپوشیده ای بود مملو از اجناس مختلف از پوشاک و کیف و کفش تا مهر و تسبیح و سجاده.
سپس به محوطه باغ امام صادق رسیدیم و نماز مغرب را در آنجا خواندیم. در راه برگشت اندکی خرید کردیم. برخی همسفران با تجربه توصیه کرده بودند که خرید در اینجا مناسب است و به حق، حرفشان صحت داشت. البته من خرید چندانی انجام ندادم اما همان طور که گذرا، قیمت ها را مقایسه می کردم، به ویژه اجناس ترک در قیاس با ایران واقعاً ارزان و تقریباً هم قیمت با استانبول بود. چهارشنبه شب به زیارت وداع رفتیم. آن شب پسرم را که خواب بود به پدر و مادرم سپردم و با تعدادی از هم کاروانی ها راهی حرم شدیم. ابتدا به خیمه گاه رفتیم. تعدادی ضریح به صورت نمادین قرار داده شده بود که نشان دهنده محل خیمه شهدای کربلا بود. خیمه گاه امام حسین، حضرت علی اکبر، حضرت زینب، و.... که برای هر یک ضریح کوچکی درست کرده بودند. به دنبال مقبره امیرکبیر هم گشتم که شنیده بودم در پشت حرم قرار دارد. اما تلاشم بی حاصل بود و افسوس که کسی نمی دانست کجاست... متاسفانه آخر شب شده بود و نمی خواستم از هم کاروانی ها جا بمانم چرا که روبروی هتل محل اقامت، تعدادی مغازه مشابه قهوه خانه وجود داشت و تا نیمه های شب برای قلیان کشیدن مشتری داشتند. بنابراین صلاح نمی دیدم که از گروه جدا شوم و شب تنها به هتل برگردم. اما به هر حال، حسرت آن با من باقی ماند.
نمای بیرونی خیمه گاه
کاظمین:
صبح پنج شنبه 15 بهمن پس از صرف صبحانه، کربلا را ترک کردیم و راهی بغداد شدیم. مقصد کاظمین بود و قرار بود یک شب در آنجا اقامت کنیم. مسافت کربلا تا شمال بغداد (کاظمین) حدود 100 کیلومتر بود. در میانه راه از جاده اصلی خارج شدیم و در مسیری فرعی به سمت منطقه ای به نام مسیب رفتیم. نخلستانی که آرامگاه طفلان مسلم بود.
مسیر کربلا، بغداد و مسیب
پس از زیارت، خرما خریدیم که هم به لحاظ قیمت و هم کیفیت بسیار مناسب بود و طعم خوبی داشت.
پس از ورود به شهر بغداد، راهی محله کاظمیه شدیم (در تمام تابلو ها و حتی نقشه شهر، نام این محل کاظمیه است اما به کاظمین مشهور است). در یک ترمینال (همان کراج) از اتوبوس پیاده شدیم و تمام چمدان ها به جز وسایلی که برای روز آخر نیاز داشتیم در اتوبوس باقی ماند. با تعدادی ون به سمت هتل محل اقامت حرکت کردیم. سپس مسیری را پیاده طی کردیم تا به بهترین قسمت سفر رسیدیم.
هتل ما به نام هتل الشرف چسبیده به حرم بود و از این نزدیکتر نمی شد. اتاق ها را خیلی زود تحویل گرفتیم و در اینجا هم مثل کربلا فقط در لابی، اینترنت داشتیم. هتل کوچکی بود با ساختمانی قدیمی که البته بازسازی شده بود، همه وسایل نو و مرتب بود و دیوارها تازه کاغذ دیواری شده بود. بیشتر شبیه مسافرخانه بود تا هتل. حتی درب اتاق ها هم کارتی نبود و با کلید باز می شد. کیفیت غذا هم پایین تر از نجف و کربلا بود. اما هیچکدام از این ها چندان مهم نبود. به هنگام صرف غذا، از رستوران هتل در طبقه سوم به راحتی صحن امام جواد(ع) و امام کاظم(ع) مشهور به امامین جوادین را می دیدیم که بسیار دل انگیز بود. هر لحظه که اراده می کردیم می توانستیم به تنهایی و به راحتی زیارت برویم. حرم این دو امام بزرگوار به قدری آرامش داشت که هر لحظه یاد آن از خاطرم می گذرد برایم بی نهایت دلچسب و شیرین است. حالتی آشنا برای من داشت چیزی شبیه به خاطره مشهد در کودکی.
حرم امام جواد(ع) و امام موسی کاظم(ع) (عکس از داخل رستوران هتل)
قبلاً تصور می کردم کاظمین شهری است مستقل، اما به قول آقایی عراقی که در حرم با پدرم آشنا شدند و با توجه به چند سالی که در تهران زندگی می کردند، فارسی را به خوبی بلد بودند، کاظمین در بغداد، مثل ری (حرم حضرت عبدالعظیم) است در تهران و در واقع یکی از محله های شمال بغداد محسوب می شود.
در مجاورت حرم پدر و فرزند بزرگوار امام رضا (ع)، آرامگاه خواجه نصیرالدین توسی را هم دیدم که بنا به نوشته داخل مقبره شان، برای تحصیل به بغداد آمده بودند و در اثر بیماری، پس از وفات در جوار حرم این دو امام شریف به خاک سپرده شده بودند. البته برخی از زائرین که نمی دانستند دانشمندی در اینجا آرمیده، مشغول زیارت و تبرک مزار این دانشمند عالیقدر بودند. در ضمن مقبره این اندیشمند بزرگ، در قسمت بانوان بود و آقایان امکان بازدید از آن را نداشتند. اگرچه که سالی یک روز، مقارن با پنجم اسفند ماه به مناسبت زادروزشان و گرامیداشت روز مهندسی، اندک یادی از این بزرگوار می کنیم، اما نسبت به خدمات ارزنده شان، ناشناخته و مهجور هستند و من شخصاً تا قبل از این سفر نمی دانستم که مقبره ایشان در این مکان واقع است.
در صحن زیبای امام هفتم و نهم شیعیان، با چند بانوی میانسال پاکستانی آشنا شدم و گرچه به سختی زبان هم را می فهمیدیم، اما متوجه شدم که زمینی از پاکستان عازم مشهد، قم و سپس عراق شده بودند. حتی به سامرا هم رفته بودند.
تا ظهر آن روز هم در کاظمین بودیم، اما قبل از ناهار اتاق ها را تحویل دادیم. با توجه با اینکه پرواز ما 7 شب بود، علت این همه عجله را برای عزیمت به فرودگاه نمی دانستیم که بعداً دلیل آن را متوجه شدیم. پس از صرف ناهار، برای ادای نماز به مسجدی در مجاورت حرم رفتیم که نام آن را به خاطر ندارم. این مسجد مدفن سید رضی (جمع آوری کننده نهج البلاغه) و برادرشان سید مرتضی بود. پس از نماز، با تعدادی ون به سمت ترمینال اتوبوس ها رفته و سپس سوار بر همان اتوبوس قبلی که حاوی چمدان هایمان بود، عازم فرودگاه بغداد شدیم. راننده عراقی اتوبوس بسیار با حوصله و موقر بودند و به زحمت با ایشان صحبت کردیم. برخی از مکانهای دیدنی بغداد را معرفی کردند که اظهار تمایل کردیم حداقل یک مورد را بازدید کنیم. ایشان هم استقبال کردند. اما رئیس کاروان اجازه ندادند، حتی سامرا هم به همین دلیل نا امنی در برنامه گنجانده نشده بود.
موقعیت کاظمیه در شمال بغداد و فرودگاه بغداد
مسجدی زیبا در بغداد
در نهایت به فرودگاه بغداد رسیدیم جایی که دشوارترین بخش سفر در انتظار ما بود. در خود فرودگاه هم دوبار اتوبوس هایمان عوض شد، بازرسی و حفاظت شدید بود و این برای همه مسافران فرودگاه اعمال می شد، حتی خود عراقی ها. تمام ماشین ها و وسایل مسافران توسط سگ های پلیس چک می شد. پس از ورود به سالن فرودگاه هم از سه گیت پیاپی عبور کردیم که برای سالمندان خسته کننده بود، بالاخره پس از معطلی ها و بازرسی های پی در پی وارد سالن ترانزیت شدیم و منتظر سوار شدن به هواپیما شدیم. فرودگاه بغداد از فرودگاه امام خمینی بزرگتر بود. با اینترنت فرودگاه سرگرم شدیم تا لحظه سوار شدن فرا رسید. همانند پرواز رفت، تأخیری نداشتیم و طول پرواز نیز 1:15 بود، دقیقاً هم مسافت با پرواز تهران-مشهد. و در نهایت به سلامت در فرودگاه امام خمینی به زمین نشستیم.
بازرسی در فرودگاه بغداد
نکته ها و توصیه ها:
-پرواز رفت و برگشت و تعداد شب های اقامت، بسته به توری که از آن خدمات می گیرید متفاوت است، برای مثال ممکن است رفت و برگشت هر دو بغداد یا نجف باشد و یا رفت به بغداد و برگشت از نجف باشد. همچنین ممکن است شبهای اقامت شما متفاوت باشد به عنوان مثال به صورت 5 شب کربلا، 2 شب نجف و در کاظمین اقامت نداشته باشید.
-حتماً از آژانس های معتبری که با حج و زیارت قرارداد دارند، استفاده کنید چرا که برخی آژانس ها و یا افراد مستقل، مبلغ کمتری اعلام می کنند اما با توجه به ساعت رسیدن و ساعت برگشت، وقتی شب های واقعی اقامت را می شمارید می بینید در نهایت یک شب رفت و یک شب برگشت به ضرر شما شده است. همچنین مسائل حاشیه ای دیگری هم وجود دارد از جمله اینکه بهنگام ورود به فرودگاه نجف مجبور به پرداخت عوارض با عنوان هزینه ورود به کشور عراق خواهید بود و یا صبحانه روز آخر در هتل به بهانه سرو آن در هواپیما حذف می شود، هزینه جداگانه ای تحت عنوان گشت کاظمین از شما دریافت می شود و بسیاری مسائل دیگر.
-به لحاظ آب آشامیدنی مشکلی نخواهید داشت، به این دلیل که چه به هنگام سرو غذا و چه هر زمان دیگر به رایگان در لابی هتل و در اتاق ها، به وفور قابل دسترس است. همچنین در زیارت دوره و طی مسیر بین شهرها از شما پذیرایی می شود. اما می توانید برخی تنقلات مانند چهار مغز و .. همراه داشته باشید.
-اگر مثل من از شلوغی و گرما فراری هستید و به ویژه اگر فرزندی همراه دارید، ترجیحا در فصل های سرد و غیر مناسبتی، سفر کنید تا به لحاظ بیماری، گرمازدگی و ازدحام جمعیت، مشکلی پیش نیاید. -سعی کنید خارج از برنامه کاروان به جایی نروید، به صورت گروهی امنیت بیشتری دارید، اشتباهی که ما یک بار انجام دادیم.
-نیازی به بردن پول زیاد ندارید، چرا که همه مخارج به عهده کاروان است، مگر آن که بخواهید خرید کنید. مقداری دلار و اندکی پول ایرانی کافی است. می توانید به راحتی در همه جا با پول ایرانی خرید کنید که البته استفاده از دینار به صرفه تر است. دکه های زیادی هم هست که می توانید پول خود را در صورت تمایل تبدبل کنید. به نظر من بهتر است ابتدا مبلغ جنس را به دینار سوال کنید و سپس محاسبه کنید هرکدام به صرفه بود همان گونه پرداخت کنید.
-سعی کنید بیشترین بهره را در سفر به این سرزمین مقدس ببرید، اما در صورتی که مایل به خرید هستید، خرید پارچه در نجف و خرید روسری، چادر و لباس های ترک را در کربلا (بازار امام صادق) توصیه می کنم. (من به شخصه غیر از تعدادی سجاده، مهر و تسبیح و چند قلم سوغات جهت تبرک، خرید چندانی انجام ندادم و با همان چمدانی که رفتم، برگشتم).
-اغلب مغازه دارها، نیروهای حفاظت، کارکنان فرودگاه و.. تا حدی فارسی بلدند و از طرفی آن قدر هموطن در اطراف خود می بینید که هیچ مشکلی در برقراری ارتباط نخواهید داشت.
- در صورت نیاز می توانید از سیمکارت های عراقی مانند Asiacell، Zain و ..جهت برقراری ارتباط استفاده کنید. (البته از آنجایی که من از طریق اینترنت ارتباط برقرار می کردم و سیمکارت تهیه نکردم، اطلاعی از کم و کیف آنها ندارم. )
-بهتر است به هنگام ورود به اماکن متبرکه، موبایل و دوربین خود را در در محل اقامت و یا اتوبوس بگذارید، چرا که اغلب اجازه حمل آنها را به درون اماکن ندارید و برای سپردن به امانات معطل خواهید شد. (همانطور که دوستان حتما متوجه شدند، به همین دلیل از داخل بیشتر این اماکن عکسی ندارم.)
-عراق سرزمینی است باستانی و خاستگاه تمدن. تردیدی نیست که اگر درگیر شرایط نابسامان نبود می توانست قطب گردشگری باشد. به امید روزی که جنگی نباشد و همه بتوانند آزادانه سرتاسر گیتی را سیاحت کنند.
در پایان یادآور می شوم هنگامی که به این سرزمین مقدس سفر کردم هرگز خیال نوشتن سفرنامه و یا ثبت خاطرات سفر را در سر نداشتم، اما انگیزه من همان است که در ابتدای عرایضم عنوان شد. لذا با این سبک و سیاق تقدیم عزیزان گردید. از این که وقت گرانقدر خود را صرف خواندن این سفرنامه نمودید، سپاسگزارم.