به نام دوست که هر چه هست از اوست!
خاطراتی دیگر از سفری کوتاه به حیدرآباد هند را درچارچوب یک سفرنامه (همراه با کمی اطلاعات اضافه) در اختیار علاقه مندان قرار میدهم. امیدوارم مورد استفاده قرار گیرد.
برای بازدید از یک نمایشگاه تخصصی و صحبت با طرف کاری تصمیم گرفتم یک سفر کوتاه 3 روزه به حیدرآباد هند داشته باشم. در این سفر یکی از همکاران هم من را همراهی کرد. منطقه حیدرآباد فعلی از دو شهر قدیمی و بزرگ بنامهای حیدرآباد و سکندرآباد که با بزرگتر شدنشان به هم پیوسته اند و همچنین منطقه جدید هایتک سیتی (HiTec City) بوجود آمده است. وسعت این شهر 625 کیلومتر مربع و با حدود 6,7 میلیون جمعیت ششمین شهر بزرگ هند است.
حیدرآباد به شهر معابد و مساجد شناخته شده و لقب شهر مردارید را دارد. مروارید و غذای بریانی حیدرآباد در هند مشهور است. متاسفانه نقشه کاملی از شهر با کیفیت خوب و اطلاعات لازم روی اینترنت نیست و برای من که قبل از سفر سعی میکنم شناختی از جغرافیای مقصد داشته باشم و سفر را تا حدودی برنامه ریزی شده شروع کنم قدری سخت بود تا بدون نقشه دقیق و شناخت شهر برای محل هتل و ... برنامه ریزی کنم.
نقشه شهر حیدرآباد
بلیت را از خط هوایی الاتحاد خریدم. چون سفر ما یک سفر کاری بود و قرار بود بیشتر زمان را در خارج از هتل باشیم، امکانات جانبی هتل برایم مهم نبود. فقط امکان استراحت در محلی تمیز و البته ارائه صبحانه مناسب برایمان کافی بود. بعد از کلی جست و جو در اینترنت به کمک سایتهای مختلف رزرو هتل و مطالعه نظر مسافرین قبلی و امتیاز داده شده به هتل و ... نهایتا یک هتل 3 ستاره (Hotel Sai Prakash) که به ادعای امتیاز دهندگان هتل خوبی است را در مرکز شهر حیدرآباد در منطقه Abids انتخاب کردم که دسترسی آن به ایستگاه قطار شهری، مکانهای تاریخی و بازار آسان باشد.
پرواز از تهران به ابوظبی بموقع انجام شد و پس از 2 ساعت توقف در ابوظبی با خط هوایی جت ایر به سمت حیدرآباد حرکت کردیم. پس از رسید و انجام امور پاسپور به سالن تحویل بار رفتیم و تا رسیدن آخرین چمدان چشممان را از نوار نقاله حمل بار برنداشتیم. بعد از اینکه همه رفتند و نوار نقاله خاموش شدن، مطمئن شدیم که بار ما دو نفر نیامده است!
سالن تحویل بار در فرودگاه حیدرآباد
به مسئول مربوطه مراجعه کردیم و بعد از مطابقت بلیت و ته قبض رسید بار و پاسپورت، یک فرم را پر کرده و آدرس هتل را در آن نوشت و نسخه ای از آن را به ما داد و گفت پیگیری میکنیم اما زمان رسیدن بار معلوم نیست چون نمیدانیم اصلا بارتان کجاست. شاید جا مانده و یا اشتباها با پرواز دیگری به مقصد دیگری برده شده اما در نهایت وقتی بارتان به اینجا رسید، خودمان آنرا به هتل محل اقامتتان ارسال خواهیم کرد.
ما مانده بودیم و یک کیف کوچک دستی که بلیت و مدارک مورد نیاز در آن بود. اگر چمدانها برای روزهای آتی نمیرسید، سفرمان بی نتیجه میشد چون کلیه مدارک کاری، کت و شلوار و دیگر وسایل مورد نیازمان در چمدانها بود.
در زمان خداحافظی از مسئول بار در مورد نرخ تاکسی پرسیدم. گفت بهتر است از تاکسی های پیش پرداخت (Pre-paid Taxi) که کیوسکش در بیرون است استفاده کنید تا کلاه سرتان نگذارند! پس از خروج از سالن، از 2 شرکت کرایه تاکسی سوال کردم که یکی کرایه تا مقصد مورد نظر ما را 900 روپیه و دیگری 1150 روپیه اعلام کرد. به طبقه پایین و کیوسک تاکسی پیش پرداخت رفتیم. کرایه تا مقصد 610 روپیه بود.
فضای بیرونی پس از خروج از سالن
قبض پرداخت تاکسی
فرودگاه تا مرکز شهر توسط یک اتوبان 12 کیلومتری که بصورت پل بر روی شهر ساخته شده ارتباط پیدا کرده و حداقل در نیم ساعت اول شما را از فضای رانندگی در خیابانهای شلوغ شهر و بوق ممتد ماشینها دور نگه میدارد.
بوق زدن ممتد و زیاد یکی از ویژگی های رانندگی در هند است. معتقدند صدای بوق باعث میشود تا دیگران متوجه حضور ما شده و از تصادف جلوگیری می کند. حالا تصور کنید همه با هم به چنین اعتقادی عمل کنند!
اتوبان ارتباطی فرودگاه تا مرکز شهر
اقامت در هتل
به هتل رسیدیم. نمای بیرونی ساختمان هتل با عکسی که در سایت ها قرارداده بودند یکی بود اما داخل آن با چیزی که ادعا شده بود متفاوت به نظر میرسید. بعد از اتمام کار پذیرش، مسئول پذیرش فریادی زد و پیرمردی سیاه چرده با لباسی کثیف (پیراهن شلوار آبی که ظاهرا یونیفرم بود) با پای برهنه جلو دوید تا ما را به اتاقمان راهنمایی کند. قفل درب اتاق من شکسته بود و از داخل قفل درب حیاط نصب کرده بودند. از بیرون با کلید باز میشد و از داخل با زبانه (جای آیفون تصویری و دربازکن برقی خالی بود).
ملافه های روی تخت لکه بود. تلویزیون کار نمیکرد. سرویس داخل توالت و حمام شامل یک صابون کوچک، یک شامپو کوچک کیسه ای و یک رول کاغذ توالت نصفه بود. در داخل حمام هم چند سوسک کوچک قدم میزدند.
به پذیرش آمدم و ضمن اعتراض گفتم میخواهم اتاقم را عوض کنم. گفت فعلا اتاق خالی نداریم. اگر فردا خالی شد، شما را به اتاق جدید میفرستم و بعد پرسید مشکل چیه؟ موارد بالا را گفتم. دوباره فریادی زد و پیرمرد پابرهنه جلو دوید. یک اسپری سوسک کش بدستش داد و گفت الان اتاق را سمپاشی میکنه. فکر کردم من هم قراره شب توی همین اتاق سمپاشی شده بخوابم! فوری گفتم من به بوی سم حساسیت دارم. یک اسپری خوشبو کننده هوا هم به پیرمرد داد و گفت بعد از سمپاشی، این را هم بزن. با خنده گفتم من تصمیم دارم فردا صبح از خواب بیدارشم. سمپاشی اصلا نیاز نیست. گفت پس میگم اتاقتون را جارو کنه! (یعنی قبلا نکرده بودن؟).
به فکر تعویض هتل افتادم اما یادم آمد که آدرس این هتل را به فرودگاه دادیم تا بارهایمان را به اینجا بفرستند و اگر جابجا شویم، معلوم نیست چه بر سر وسایل مان بیاید. در حالی که با خودم فکر میکردم یک شب که هزار شب نمیشه به اتاق برگشتم.
آبی به صورت زدم و به اتاق همکارم رفتم. ظاهر اتاقش بهتر بود اما هنوز با آنچه در سایت هتل ادعا شده بود فاصله زیادی داشت. با هم برای گشت زنی در اطراف هتل و خوردن شام و خرید مایحتاج اولیه برای گذراندن شب اول از هتل خارج شدیم.
خوشبختانه چند کوچه بالاتر یک هتل 4 ستاره خوب (Royalton Hotel) دیدم و برای جابجایی اون را در نظر گرفتم. شب که به هتل برگشتیم رمز WiFi را از پذیرش هتل پرسیدم. اون را گفت و من به اطاقم رفتم. یک ربعی گذشت اما ارتباط برقرار نشد. برگشتم پایین و به مسئول پذیرش گفتم اینترنت ندارم. گفت با چه نامی وصل شدی؟ گفتم با نام هتل. گفت مودم ما مشکل داره و نام دیگری را گفت تا وصل شوم و وقتی رمز جدید را پرسیدم، گوشی را گرفت و خودش رمز را وارد کرد. گفتم رمز چی بود؟ گفت برات وارد کردم. گفتم برای تبلت میخوام. به چپ و راست نگاهی انداخت و آهسته رمز را گفت. فکر کنم نام و رمز اینترنت مال یکی از همسایه های هتل بود! چون فقط در لابی هتل کار میکرد و قدرتش به طبقات بالا نمیرسید.
ساعت 8 صبح برای صبحانه آمدم پایین. پذیرش گفت صبحانه 8:30 به بعد ارائه میشود. ظاهرا سحرخیزی توی هند معنی ندارد. بجز ما هیچ کس دیگری از مسافرین پایین نبوند. جالبه بدونید در هند مدارس ساعت 9:30 و ادارات دولتی هم از ساعت 10:30 شروع بکار می کنند.
خلاصه توی لابی نشستم تا با اشتراک اینترنت کذایی کار کنم که دیدم وسایلمون رسید. خوشحال با چمدون به اتاق برگشتم تا قدری به سر و وضعم برسم و پس از صبحانه پروژه جابجایی هتل را اجرا کنیم. صبحانه شامل بود از 3 نوع نان و 2 مدل خورشت رقیق محلی و بسیار تند بنام سامبا و راوا. خورشتها را در پیاله های کوچک ریخته و نان را در آن زده و با اشتها میخوردند. چند لقمه ای خوردیم اما بعنوان صبحانه خیلی تندوتیز بود. به گارسن گفتم شما تخم مرغ هم دارید. گفت املت میخواهی؟ گفتم آره. گفت الان آماده میکنم و به آشپزخانه رفت و من محو تماشای سوسکهای ریزی شدم که از دیوار رستوران بالا و پایین میرفتند. بعد از حدود 5 دقیقه با بشقابی در دست آمد. در داخل آن فقط تخم مرغ مخلوط شده و سرخ شده بود که ما به آن خاگینه ساده میگوییم. بعنوان املت هیچ چیزی را به تخم مرغ اضافه نکرده بودند و البته من هم فراموش کرده بودم که بگویم فلفل نمیخواهم چون این یکی را حسابی اضافه کرده بودند!
بعد از صبحانه مصمم تر از قبل بدنبال جابجایی هتل رفتیم. بعد از خروج از هتل اولین چیزی که توجه ام را به خودش جلب کرد رفتگران بودند. رفتگران شهرداری عمدتا زن هستند که با لباس ساری به نظافت شهر مشغولند.
زنان رفتگر
خوشبختانه هتلی را که روز قبل دیده بودیم اطاق خالی داشت. مسئول پذیرش بعد از انجام امور مربوطه گفت هر چند زمان تحویل اتاق 2 بعد از ظهر به بعد است اما چون اتاق خالی است، میتوانید از همین حالا استفاده کنید. برگشت به هتل اولیه، تحویل اتاق ها، تسویه حساب و انتقال وسایل به هتل جدید و استقرار در آن تا نزدیک های ظهر وقت ما را گرفت و چون نیمروز باقی مانده برای بازدید از نمایشگاه و صحبت با طرف کاری مان کافی نبود، تصمیم گرفتیم قدری در شهر بگردیم و کل دو روز بعد را به نمایشگاه اختصاص دهیم.
ارگ گل کندا (Golkonda Fort)
بلیت ورودی: 200 روپیه
این ارگ در 11 کیلومتری غرب شهر حیدرآباد واقع شده و پایتخت سلسله قطب شاهی در هند بوده که در حدود قرن 15 تا 16 میلادی در این منطقه حکومت میکرده اند. گفته میشود که در آن زمان این محل مرکز تجارت الماس در هند بوده و الماس کوه نور و دریای نور که در زمان حمله نادر شاه افشار به هندوستان، به ایران آورده شده از این ارگ برداشته شده است. بعضی از راهنماهای محلی، سوراخی را در یکی از سقف ها نشان میدادند و میگفتند این محل نصب الماس کوه نور بوده است. الماس دریای نور با وزن حدود 180 قیراط (تقریبا 36 گرم) و برنگ صورتی است که یکی از بزرگترین الماسهای شناخته شده جهان است و هم اکنون در موزه جواهرات ملی ایران در خیابان فردوسی تهران نگهداری میشود. الماس کوه نور نیز با وزن حدود 105 قیراط (تقریبا 21 گرم) در حال حاضر بر روی تاج ملکه انگلستان نصب شده و در مجموعه جواهرات سلطنتی انگلستان نگهداری میشود.
درب ورودی و دیوار بیرونی ارگ
این ارگ بر روی تپه ای به ارتفاع 120 متر ساخته شده و در واقع کل تپه و اطراف آنرا در بر می گیرد
نمایی از ارگ
پس از گذر از دروازه اصلی و نگهبانی، وارد اتاقی می شویم که اطرافش باز است. این اتاق به نحوی ساخته شده که اگر در وسط آن ایستاده و بلند صحبت کنیم، صدا انعکاس (اکو) پیدا کرده و تقویت می شود. در قدیم با این روش به افراد بالای ارگ اطلاع رسانی می کردند.
برای رسیدن به بالای ارگ باید از بیش از 160 پله بالا رفت. به گفته راهنما، شاه و ملکه هرگز خودشان از پله ها بالا و پایین نمی رفتند بلکه آنها را با تخت روان جابجا میکردند. شاید اگر خودشان چند باری از پله ها استفاده کرده بودند، فکری به حال کوتاه و بلندی و غیر استاندارد بودن پله ها کرده بودند. نفس من که به شماره افتاد تا به بالای ارگ برسم. در میانه راه به ساختمان انباری رسیدیم که لوحی به زبان فارسی در جلو آن گذاشته شده و سال ساخت آنرا بیان می کرد.
انبار و لوح فارسی
پس از انبار، از کنار یک مسجد هم عبور کردیم.
ساختمان مسجد
آب مصرفی بالای ارگ توسط آب رودخانه ای که در کنار تپه جاری بوده تامین می شده است. آب در 4 مرحله و توسط 4 مخزن بصورت دستی به بالا انتقال می یافته است.
مخزن ذخیره آب
در بالای تپه حیاط بزرگی است که در کنار آن یک ساختمان 2 طبقه ساخته شده است. طبقه پایین شامل یک هال بزرگ و 2 حجره که از سطح هال بالاتر ساخته شده و محل قرار گیری شاه و ملکه بوده است تا به امور مملکتی رسیدگی کنند.
نمای کلی ساختمان شاهی
محل جلوس شاه و ملکه
یادگاری های نوشته شده بر در و دیوار، من را به یاد ایران و توجه هم وطنان به بناهای تاریخی خودمان انداخت. در طبقه بالای ساختمان، 3 اتاق و بهارخوابی بزرگ با دید عالی به اطراف وجود دارد که محل اقامت شاه و خانواده بوده است.
بلندترین جای ارگ - محل زندگی شاه
نمای اطراف ارگ از بالا
همانطور که در بالا اشاره کردم، ساختمان ورودی بصورتی ساخته شده تا صدا را تقویت کند به نحوی که صدای نگهبان از بالای ارگ و از فاصله حدود 120 متری شنیده شود.
موقعیت ساختمان نگهبانی از بالای ارگ
در بالای ارگ هم 2 تخته سنگ روی هم قرارداده شده که به گفته راهنما شبیه گاو!!! است و چون گاو در آئین هندو مقدس است، معبدی در زیر آن درست کرده اند
تخته سنگهای شکل گاو
نمای بیرون معبد
داخل معبد
در پایین ارگ هم مجموعه ای از ساختمانها و اطاقهایی که برای تشریفات، نوارندگان، پذیرایی، اسکان و ... استفاده میشده وجود دارد.
ساختمان های پایین ارگ
ساختمان تشریفات
اتاق نوازندگان
.در یک محوطه باز در میان ساختمان ها ی پایین ارگ هر شب از ساعت 7 تا 8 نمایش نور و لیزر هم اجرا می شود
محل اجرای برنامه نمایش نور و لیزر
قصر چهار محله یا چو محله (Chowmahalla Palace)
بلیت ورودی: 200 روپیه (در صورت استفاده از دوربین 50 روپیه اضافه) قصر چهار محله که با گویش اردو به چو محله معروف شده، مجموعه ای از چهار قصر در یک مکان است. این مجموعه تاریخی یکی از زیباترین بناهای موجود در حیدرآباد است که بخش هایی از آن نیز بصورت موزه در آمده است.
نمایی از خارج و داخل درب ورودی قصر
پس از ورود به قصر با حیاطی باشکوه که در وسط آن حوضی بزرگ قرار داشته و در اطراف آن فضای سبز و در سه طرف حیاط ساختمانهایی با گچ بری ها و تزئینات زیبا احاطه شده است روبرو میشویم تا در نهایت چشممان با دیدن ساختمان اصلی در طرف دیگر حوض خیره بماند.
حوض جلو قصر
فضای سبز اطراف حوض
ساختمانهای اطراف حیاط
ساختمان اصلی قصر
تابلویی در جلو ساختمان اصلی، نام آنرا خلوت مبارک (Khilwat Mubarak) ذکر کرده و آنرا قلب قصر دانسته و اشاره دارد که پادشاه نظام هشتم در سال 1967 میلادی در این قصر تاجگذاری کرده است.
ورودی به سالن قصر
محل جلوس شاه
گچ بری های انجام شده روی دیوار و سقف ها بسیار زیبا و خیره کننده اند
گچ بری های انجام شده روی دیوار و سقف ها
در اطاق های اطراف سالن اصلی قصر هم که با گچ بری های مخصوص به خود تزیین شده اند، بخشی از وسایل شاهان و عکس و نقاشی آنها و دیگر وسایل را به شکل موزه در معرض دید گذاشته اند.
اطاق های اطراف سالن اصلی
سالنی از بخش کناری ساختمان هم بنام گالری قرآن (Quran Gallery) نامگذاری شده و که قرآن های نفیس در آن به نمایش گذاشته شده اند
گالری قرآن
در پشت قصر هم فضای سبزی است که آنرا از مجموعه بعدی جدا میکند
فضای سبز پشت قصر
نمای پشت ساختمان قصر
پس از گذر از فضای سبز پشت قصر و عبور از یک دروازه، به محوطه ای می رسیم که در چهار طرف آن چهار ساختمان روبروی هم و به نام های تهنیت محل (Tahniat Mahal)، آفتاب محل (Aftab Mahal)، مهتاب محل (Mehtab Mahal) و افضل محل (Afzal Mahal) ساخته شده اند. زمان ساخت آنها قبل از قصر اصلی است و البته دلیل نامگذاری این مجموعه به قصر چهار محله هم همین است.
دروازه بین دو قصر
نمای ساختمان افضل محل
ساختمان آفتاب محل
ساختمان مهتاب محل
ساختمان افضل محل
در ساختمان آفتاب محل تعدادی از البسه و وسایل شاهان و خانواده شان به نمایش گذاشته شده است ولی سه ساختمان دیگر در حال تعمیرات و مرمت بودند. پس از عبور از این مجموعه ساختمان ها، به دروازه دیگری برای ورود به باغچه پشتی می رسیم که بخشی از آنرا بصورت موزه کالسکه و خودروهای قدیمی در آورده اند.
کالسکه های قدیمی
خودروهای قدیمی
گل سرسبد این قسمت یک خودرو رولز رویس مدل 1911 است که به سفارش شاه نظام با ویژگی های خاص ساخته شده است. رنگ اصلی زرد قناری بوده و بر روی آن زه های طلا بکار رفته بوده است. در سال 1930 مجددا با رنگ متالیک (براق) رنگ شده است. این خودرو فقط در جشن ها و مراسم تشریفاتی مورد استفاده قرار گرفته بطوریکه بعد از 105 سال از زمان ساخت آن فقط 550 کیلومتر راه رفته است. این خودرو به نوبه خود در دنیا منحصر بفرد بوده و تاکنون 2 جایزه نیز برده است.
خودروی تشریفاتی
یکی دیگر از ساختمانهای این قصر، ساختمان برج ساعت (Clock Tower) است که در سمت چپ ساختمان اصلی قرار گرفته است. عمر ساعت نصب شده در این ساختمان بیش از 100 سال است و هنوز بخوبی کار میکند بطوری که مردم محلی ساعت خود را با صدای ناقوس این ساعت تنظیم می کنند.
ساختمان ساعت
در جای جای محوطه قصر نیز یادگاری از تاریخ گذشته قرارداده شده است من جمله توپ های جنگی که در چهار طرف حوض نصب شده اند. بر روی آنها عبارت « سرکار میر نظام علیخان بهادر 1204 » نقش بسته است.
توپ جنگی
چهارمنار (Charminar)
بلیت ورودی: 200 روپیه
چهارمنار یا چارمنار عمارتی است مربع شکل با ارتفاع ۲۶ و عرض ۲۰ متر که قدیمیترین بنای تاریخی شهر حیدرآباد است و در سال ۱۵۹۱ میلادی به دستور محمد قلی قطب شاه ساخته شده است. این ساختمان دارای چهار مناره و چهار دروازه بزرگ است که هر یک از دروازهها به یک خیابان منتهی میشود و ساختار اولیه شهر حیدرآباد بر اساس بنای چهار منار نهاده شدهاست. فاصله قصر چومحله تا چهارمنار زیاد نیست و میتوان به راحتی با پای پیاده از یکی به دیگری رفت.
بنای چهار منار
نمای پایین از بنای چهار منار
مسجد مکه یا مکه مسجد (Mecca Masjid)
این مسجد در سمت جنوب غربی چهار منار واقع شدهاست. این مسجد یکی از مساجد مشهور در جنوب هند است که در سال ۱۶۱۷میلادی به دستور سلطان محمد قطب شاه آغاز و در زمان ابوالحسن قطب شاه پایان یافت. صحن این مسجد حدود ۷۵۰۰ متر مربع است و در ابتدای ورودی آن حوض بزرگی قرار دارد. دو مناره بلند در دو گوشه جلوی بنای مسجد و یک ساعت آفتابی از دیگر مشخصههای این مسجد است. علت نامگذاری مسجد بنام مکه این است که در زمان ساخت مسجد مقداری از خاک مکه در بنای آن بهکار برده شده است.
بنای چهار منار
داخل مسجد
لاد بازار (Lad Bazar)
این بازار نیز در نزدیکی چهارمنار و مسجد مکه قرار داشته و به فروش انواع کالاهای متفاوت با قیمت مناسب و البته مروارید و جواهرات و زیورآلات مشهور است.
لاد بازار
لقب حیدرآباد در هند، شهر مروارید (City of Pearl) است و صد البته مروارید یکی از اصلی ترین سوغات شهر حیدرآباد می باشد. فروشگاههای مروارید نه تنها در بازار، بلکه در سطح شهر به وفور وجود دارند. ما هم از مروارید آنجا خرید کردیم تا از این قافله عقب نمانیم.
فروشگاه مروارید
صبح روز بعد برای رفتن به نمایشگاه بین المللی به ایستگاه قطار نامپالی (Nampally) که به ایستگاه قطار حیدرآباد هم شهرت دارد و نزدیک هتل ما بود رفتیم تا به ایستگاه هایتک سیتی برویم.
حمل ونقل در شهر
در حیدرآباد مترو وجود ندارد. برای جابجایی در سطح شهر بجز تاکسی و اتوبوس، از اتو (ریشکا) و قطار شهری استفاده میشود.
اتوبوس: اتوبوسها در جای جای شهر برای جابجایی قابل استفاده هستند اما با تراکم مسافر و رانندگی بی ملاحظه شان شاید برای یک گردشگر وسیله مناسبی نباشند. آنچه در رابطه با اتوبوس های انجا مهم است این که در زمان عبور از خیابان مواظب اتوبوس های عبوری باشید چون در جایی خواندم که هر راننده اتوبوس در سال مجاز است تا 3 نفر را زیر گرفته و بکشد بدون اینکه مجازات شود! برای همین زیاد به رانندگی آنها و اینکه برای شما توقف میکنند، مطمئن نباشید.
اتوبوس شهری
اتو یا ریشکا: اتو (که خلاصه شده کلمه اتوموبیل است) و به نام ریشکا هم نامیده میشود، به موتور سه چرخه های مسافربر و باربر اطلاق میشود که در سطح شهر به وفور یافت شده و کمک شایانی به حمل و نقل عمومی میکنند. هر چند بر روی بدنه آنها ظرفیت مسافر با راننده را 4 نفر ذکر کرده اما تا 8 نفر را دیدم که با آن در حرکت بودند.
در انتظار مسافر
نسل جدید با موتور گاز سوز (CNG)
اتو با موتور گازسوز
از این وسیله برای جابجایی بار هم استفاده میشود.
اتو باربر
هرچند بر روی آنها تاکسی متر نصب شده اما هرگز ندیدم کسی از آن استفاده کند. در ضمن قبل از استفاده از آنها حتما مبلغ کرایه تا مقصد را با راننده نهایی کنید تا در مقصد دچار مشکل نشوید. نکته آخر اینکه قیمت کرایه اعلامی برای خارجی ها حد اقل 50% تا 100% بالاتر از کرایه آن مسیر است و باید برای کرایه مناسب تر کمی چانه زد. مثلا مسیری را که یک راننده 250روپیه اعلام کرده بود و پس از تخفیف 200روپیه درخواست میکرد را راننده دیگر پس از تخفیف 150روپیه گرفت. در ضمن آنقدر اتو در شهر زیاد است که اگر با یکی به توافق نرسیدید براحتی میتوان با دیگری وارد مذاکره شد.
قطار شهری: قطار شهری حیدرآباد در حال حاضر از دو خط اصلی تشکیل شده که قسمتهای زیادی از شهر را به هم ارتباط میدهند.
نقشه قطار شهری حیدرآباد
کرایه بلیت قطار 5 یا 10 روپیه (بسته به مسیر) است.
ایستگاه قطار نامبلی (حیدرآباد) – کیشه فروش بلیت
نمونه بلیط قطار
قطارها شامل واگن های مسافر با صندلی عادی هستند و درب آنها همیشه باز است تا در هر ایستگاه مردم پیاده و سوار شوند. یک یا دو واگن هم مخصوص خانمها در وسط قطار برنگ صورتی قرارداده شده است.
سکوی سوار و پیاده شدن
داخل واگن
بر روی دیوار داخلی واگن قطار تبلیغات مختلفی را چسبانده بودند. آگهی تبلیغاتی یک رمال توجه من را به خود جلب کرد.
ترجمه: برای اولین بار در حیدر آباد
مشکلات عشقی، مشکلات کاری، مشکلات زن و شوهری، هرگونه مشکلات بیماری، مشکلات ازدواج، مشکلات بانوان، مشکلات اختلافات و پرونده های دادگاهی، هر مشکلی از الف تا ی با یک راه حل: رمال متبحر بابا حیدر علی.
من مانده ام این آقا که اینقدر تبحر در حل انواع مشکلات را دارد، چطور هنوز مشکل مالی خودش را حل نکرده که اینطور به در و دیوار آگهی جلب مشتری زده است!
رمال همه فن حریف!
در ایستگاه ها هم پلیس انتظامات با باتوم های پلاستیکی (به طول یک متر) در مواقع لزوم نظم را بر قرار میکنند!
پلیس انتظامات در سکوهای قطار
بعد از خرید بلیت، بر روی سکوی قطار از مردی میانسالی در مورد مسیر حرکت پرسیدم و سر صحبت باز شد. در قطار روبروی هم نشسته و در مورد مسایل مختلف صحبت کردیم تا صحبت به دین و اعتقادات رسید و چون ایشان هندو بود، موقعیت را مناسب دیدم تا در مورد اعتقادات هندو اطلاعاتی کسب کنم.
آئین هندو
در آئین هندو، به بیش از 33 میلیون خدا اعتقاد دارند اما در میان آنها 3 خدای اصلی بنامهای برهما (خدای خلقت و بخشش)، ویشنو (خدای نگهداری، بقا و زندگی) و شیوا (خدای نابودی، خشم و قهر) از همه بیشتر پرستش میشوند.
از چپ به راست: برهما - ویشنو - شیوا
در نقاشی های هندو معمولا برهما را با چهار سر ترسیم میکنند که نشان از بینش او به چهار جهت اصلی است و از آنجاییکه در آیین هندو، نگهداری کردن از چیزی را مهم تر از درست کردن آن میدانند، معمولا ویشنو بیشتر عبادت شده و منزلت بالاتری در بین سه خدای اصلی دارد.
همسر برهما، ایزدبانو سرسوتی است که خدای آموزش، هنر و رودخانه است.
همسر ویشنو، ایزدبانو لاکشمی است که خدای ثروت و زیبایی است.
همسر شیوا، ایزدبانو ساتی است که خدای خوشبختی در ازدواج و زناشویی است.
ساتی دختر داکشا بود و چون بین پدر و شوهرش اختلاف شدیدی پیش آمد، نتوانست این اختلاف را تحمل کند و خود را در آتش انداخت و سوزاند. او نشانه وفاداری به همسر است و زنان هندو به درگاه این ایزدبانو دعا کرده و از وی طول عمر شوهرشان را طلب میکنند.
(پی نوشت: فکر کنم اگر قرار بود آقایان بدلیل اختلاف بین همسر و مادرشان خود را میسوزاندند، تعداد زیادی از آنها تا به حال در آتش سوخته بودند)!
پس از مرگ ساتی، شیوا با پارواتی ازدواج کرد. پارواتی دختر هیماوان (خدای کوهستان) و خواهر ویشنو (یکی از خدایان اصلی) است.
برهما، ویشنو و شیوا به همراه همسرانشان
گانش پسر بزرگتر شیوا و پارواتی است که داستان جالبی دارد. گفته میشود پارواتی پسرش گانش را فقط با عشق و محبت خود به دنیا آورد در نتیجه گانش کاملا فرمانبردار مادر بوده است. در 10 سالگی روزی مادر به حمام میرود و به گانش میگوید کسی به منزل وارد نشود. پس از مدتی شیوا به منزل آمده و کانش از ورود پدر به منزل ممانعت میکند تا جایی که شیوا عصبانی شده و با شمشیر سر از بدن گانش جدا میکند. پارواتی وقتی از موضوع اطلاع می یابد به شیوا میگوید که گانش به فرمان او از ورود دیگری به منزل ممانعت کرده و از شیوا میخواهد که کاری کند. شیوا سر فیلی را که در آنجا بوده قطع کرده و بر روی بدن گانش گذاشته و به کمک برهما (خدای خلقت) به او زندگی دوباره میدهد. درنتیجه گانش سری از فیل و بدنی از انسان دارد. گانش خدای هوش، عقل و برطرف کننده مشکلات و موانع است و بسیاری از دانش آموزان در زمان امتحانات به درگاه این خدا نیایش میکنند.
پسر دیگر شیوا و پارواتی، موروگان یا سکاندا نام دارد. اگر به مالزی (کوالالامپور) سفر کرده باشید، در جلو غار Batu که به غار میمونها معروف است یک مجسمه 42 متری طلایی رنگ نصب شده که مجسمه موروگان است.
عکس دو نفره (شیوا، پاراواتی) - خانوادگی (شیوا، پاراواتی، گانش و موروگان)
در آئین هندو اعتقاد به تناسخ یا بازگشت روح به بدنی جدید بعد از مرگ وجود دارد. به باور آنها، هر کس در زندگی خود باید با انجام کارهای خوب و تزکیه نفس، روح خود را پرورش داده تا به برهما یا خدای خلقت برسد. اگر در زندگی آدم خوبی باشد و روح خود را رشد دهد، در زندگی بعدی مقام بالاتری خواهد داشت و در خوشبختی و رفاه زندگی خواهد کرد و اگر آدم بدی باشد، در زندگی بعدی روحش در کالبدی پست تر و حتی در کالبد حیوانات قرار خواهد گرفت.
با این اعتقاد خیلی از هندوها که در فلاکت و بدبختی زندگی میکنند، نه به ثروت و رفاه ثروتمندان اعتراض کرده و نه به مال آنها دست درازی کرده و نه خود سعی در بهتر کردن وضع زندگی شان میکنند زیرا معتقدند دلیل اصلی فلاکت آنها کارهای خطایی است که خودشان در زندگی قبلی انجام داده اند و این باعث شده تا در زندگی حاضر توسط خدایان تنبیه شده و مقام پایین تری داشته باشند و البته تکرار کار بد میتواند روحشان را در کالبد حیوانی پست در زندگی بعدی قرار دهد. لذا با شرایط حاضر زندگی کرده و فقط سعی میکنند آدم بهتری باشند تا در زندگی بعدی رفاه و خوشبختی داشته باشند. احتمالا یکی از دلایلی که هندوها گوشت نمی خورند نیز باور به تناسخ و قرارگیری روح انسان در بدن حیوانات است.
شاید این موضوع هم برایتان جالب باشد که خال هایی را که هندی ها روی پیشانی شان میگذراند (و به آن بین دی Bindi به معنای قطره می گویند) برای مقاصد مذهبی توسط هندوها و البته در حال حاضر برای تزیین هم انجام میشود. این خال ها عمدتا برای روزهای یکشنبه است که به معابد میروند و بعد از دعا توسط کاهن معبد با یک ماده مقدس خال روی پیشانی شان گذاشته میشود و نشان میدهد که طرف صبح برای عبادت در معبد بوده و هم اینکه مقدس است. اگر کسی هر روز صبح به معبد برود، هر روز این خال را دارد. محل گذاشتن خال بین دو ابرو است که چاکرا یا چشم سوم نامیده میشود. خال های پارچه ای و تزیینی هم وجود دارند که اکثرا خانمها آنها را با رنگ لباس و النگوهایشان هماهنگ می کنند و اینکه برخلاف باور رایج، داشتن خاله پیشانی اصلا نشانه تاهل در زن ها نیست.
(البته کلیه موارد فوق با شرح ذکر شده در طول یک مسیر نیم ساعته صحبت نشد اما با اشاره کوتاه به هر یک از آنها، بهانه ای شد تا با قدری مطالعه در این زمینه خلاصه بالا را تهیه کنم)
به ایستگاه هایتک سیتی رسیدیم و با یک اتو خود را به نمایشگاه حیدرآباد رساندیم تا کاری را که برایش این سفر را شروع کرده بودیم به انجام برسانیم.
ورودی نمایشگاه حیدرآباد با تزئین مجسمه عاج فیل
خوشبختانه کارها به خوبی پیش رفت و آنچه را که برایش دو روز زمان در نظر گرفته بودیم را در یک روز به اتمام رساندیم. نزدیک غروب آفتاب بود و تصمیم گرفتیم سری به بازارچه ای که در منطقه هایتک سیتی قرار دارد بزنیم.
شیل پارامام (Shilparamam)
بلیت ورودی: 40 روپیه
در منطقه هایتک سیتی بازارچه ای را برای ارائه محصولات و صنایع دستی بنام شیل پارامام درست کرده اند. در این مجموعه میتوان بیش از 150 غرفه انواع صنایع دستی هند و کشمیر و ... را در کنار یکدیگر دید و از آنها خرید کرد. البته توجه داشته باشید که قیمتهای اولیه عمدتا بالاست و برای خرید مناسب باید حتما چونه زده و تخفیف گرفت. برای اقلامی که من در این مجموعه خریدم، یک سوم قیمتی را که اعلام کرده بودند پرداخت کردم!
شیل پارامام – نمونه صنایع دستی
بیرلا ماندیر (Birla Mandir)
روز بعد بطرف معبدی بنام بیرلا ماندیر (Birla Mandir) رفتیم. این معبد در بالای یک تپه واقع شده و برای بازدید از آن باید کلیه وسایل همراه از جمله کیف و کفش و دوربین و موبایل و ... را تحویل داد. با پای برهنه از پله های معبد بالا رفتیم. چند معبد کوچکتر در مسیر بود که بعضی در جلو آنها دعا میخواندند. تعدادی از زوار یک نارگیل با خود آورده بودند و آنرا به راهبی که در کنار معبد نشسته بود میدادند و او هم نارگیل ها را محکم به سنگی میکوبید تا شکسته شده و آبش روی زمین بریزد و بعد نارگیل های تکه شده را در سطلی که کنارش بود می انداخت (نمادی از قربانی در پای خدای معبد).
نمای کلی از بیرون معبد
با ادامه پله ها و در بالای تپه به معبد اصلی رسیدیم. معبد اصلی ساختمانی است که تماما از سنگ سفید و کنده کاری شده بصورت بسیار زیبا ساخته شده است.
نمای خارجی از معبد اصلی
فضای داخل معبد اتاقی است حدود 8x4 متر که یک دیواره تقریبا یک متری آنرا از وسط دو نیم کرده است. در قسمت عقب اتاق مجسمه ای سیاه رنگ که نمادی از ویشنو (یکی از خدایان اصلی هندو) است قرارداده شده و با انواع گل تزئین شده و در جلو آن هم مقداری میوه تازه در ظروف مختلف چیده شده بود. در کنار دیوار جدا کننده یک کاهن هندو نشسته بود و ظرف آبی در کنارش داشت.
در قسمت جلو اتاق پس از ورود بوسیله زنجیر مسیر حرکت را مشخص کرده بودند تا همه به یک صف از مقابل مجسمه و کاهن عبور کنند. زوار پولی در صندوق کنار کاهن ریخته و او هم با یک ملاقه کوچک قدری آب به کف دستشان میریخت که عمدتا آنرا خورده و یا به خورد کودکانی که در بغل داشتند میدادند و بعد هم دست خیس خود را به سر و صورتشان میکشیدند.
نمادی از ویشنو - کاهن ملاقه به دست
البته چون ورود دوربین به معبد مطلقا ممنوع بود، عکس های فوق را که تا حدودی به آنچه دیده ام شبیه هستند را با جستجو در اینترنت پیدا کردم. آنچه برای ما جلب توجه میکرد، رفتار اکثریت زوار بود که برای خیلی از ما هم آشناست! در آستانه درب ورود خم شده و پله ورودی را میبوسیدند. مرتب دست به در و دیوار معبد کشیده و به سر و روی خود می مالیدند و زمان خروج از معبد هم عقب عقب خارج میشدند.
مانند بیشتر مکانهای زیارتی، کوچه های اطراف این زیارتگاه پر بود از مغازه های فروش مواد غذایی، انواع نماد و مجسمه خدایان و البته نارگیل تازه برای نذر کردن و شکستن در معبد.
فروشگاه های اطراف معبد
مجتمع مرکز علوم بیرلا (Complex Birla Science Center)
بلیت ورودی: 80 روپیه
با فاصله 100 متری از این معبد، مکانی بنام مجتمع مرکز علوم بیرلا (Complex Birla Science Center) وجود دارد که شامل موزه اشیا تاریخی، مرکز نجوم، مرکز علوم فضایی، گالری هنرهای مدرن و ... میباشد.
تابلو راهنما – ساختمان موزه
تعدادی از مجسمه های موجود در موزه
از اشیاء جالب برای ما یکی شاهنامه فردوسی بود با قدمتی بیش از 300 سال و همچنین کتاب عجایب الغرائب بصورت رنگی و به زبان فارسی که با قدمتی بیش از 200 سال در این موزه نگهداری میشود.
کتابهای عتیقه موجود در موزه
قصرفلک نما (Falakmuna Palace)
پس از آن برای بازدید به قصر فلک نما رفتیم. این قصر یکی از ساختمانهای دیدنی حیدرآباد است که دارای 300 اتاق میباشد و درحال حاضر به یک هتل مجلل 5 ستاره تبدیل شده است. برای ورود به آن یا باید در هتل اقامت داشت و یا از تورهای بازدید که توسط شرکتهای توریستی ارائه میشود استفاده کرد و یا از قبل برای ناهار ویا شام در رستوران هتل جا رزرو کرده و در کنار آن گشتی هم در هتل زد که متاسفانه هیچکدام از این موارد شامل حال ما نمی شد و ما را حتی به محوطه باغ قصر هم راه ندادند.
نمایی از قصر فلک نما (عکس اینترنتی)
ما هم دست از پا درازتر به بازدید از مسجد کوچکی با نام مسجد قصر فلک نما که در کنار درب ورودی به محوطه باغ قصر بود کفایت کردیم.
مسجد قصر فلک نما
دریاچه حسین سگر (Hussain Sagar) و مجسمه بودا (Statue of Buddha)
سپس به سمت دریاچه حسین سگر که در میان شهر حیدرآباد قرار گرفته و در زمانهای قدیم با هدف جمعآوری و استفاده از آبهای منطقه کوهستانی حیدرآباد بوجود آمده بود رفتیم تا از مجسمه بودا هم که در میانه این دریاچه نصب شده است دیدن کنیم. در سال ۱۹۸۸ میلادی به کوشش یکی از سیاستمداران هندو مذهب حیدرآباد، مجسمه ای از بودا ساخته شد تا در میان دریاچه حسین سگر نصب شود اما در جریان نصب در سال 1990 مجسمه به میان آب افتاد و تا دو سال در آنجا ماند. نهایتا با کوشش زیاد در سال ۱۹۹۲ دوباره مجسمه را از آب بیرون کشیده و چون هیچ صدمه ای ندیده بود، نصب و رنگآمیزی گردید.
برای استفاده از امکانات تفریحی دریاچه و بازدید از مجسمه بودا باید به پارک لومبینی (Lumbini Park) در جنوب دریاچه رفت (ورودیه 20 روپیه). درپارک بجز استفاده از وسایل سرگرمی و بازی، میتوان از نمایش رقص نور و لیزر که هر شب در 2 سانس 7:30 و 9 شب برگزار می شود نیز بازدید کرد (بلیت 50 روپیه).
نمایش رقص نور و لیزر
برای گردش روی دریاچه و در صورت تمایل به صرف شام بر روی قایق هم میتوان از قایق های مخصوص در آنجا استفاده کرد. برای بازدید از مجسمه بودا هم قایق های مخصوصی تدارک دیده شده تا بازدید کنندگان را تا جزیره کوچکی که مجسمه بودا بر روی آن نصب شده برده و باز گردانند (کرایه 55 روپیه).
مجسمه بودا
مکانهای زیاد دیگری در شهر حیدرآباد برای بازدید وجود دارند که ما در این سفر کوتاه موفق به بازدید از آنها نشدیم اما نام تعدادی از آنها را در زیر ذکر کرده ام:
- Salar Jung Musium
- Qutub Shahi Tombs
- Taramati Baradari
- Moula Ali Dargah
- Paigah Tombs
- Jagannoth Temple
- Durgam Cheruvu
- Tank Bund
- Sangi Temple
- Chilkur Balaji Temple
- Purani Haveli
- Archival Musium
- Nizam's Silver Jubilee Musium
- Osman Sagar
- …
غذا و خوراکی:
بد نیست کمی هم در مورد غذاهای هندی توضیح دهم. در هند چندین نوع نان با انواع آرد و روشهای مختلف پخت شده و با غذاهای مختلف سرو میشوند از جمله چاپاتی (نان معمولی گرد کوچک به اندازه یک بشقاب کوچک)، پارتا (تقریبا همان چاپاتی است اما در تابه با روغن کم برشته هم میشود)، دوسا (نان بسیار نارکی است که روی تابه تخت تهیه شده و بصورت همراه با غذا و یا با قرادادن موادی در لای آن (شکم پر) سرو میشود)، کاچوری (نان گرد و کوچک سرخ شده در روغن مانند پیراشکی)، ایدلی (این نان در قالبهای کوچک پخته شده و خیلی طرفدار دارد)، پوری (نان پف کرده و توخالی که در روغن پخته میشود)، برد Bread ( همان نان تست)، نان (یک چیزی مثل نان تافتون)، دوتی (یک نان نازک مثل لواش) و ...
چند مدل نان هندی
غذای بریانی حیدرآباد در هند مشهور است. بریانی هندی ترکیبی از گوشت مرغ یا گوسفند (یا بز) همراه با برنج و چندین مدل ادویه مانند فلفل سیاه، فلفل قرمز، زردچوبه، میخک، هل، چوب دارچین، برگ بو، زنجبیل، تخم خردل و ... که در چند مرحله پخته شده و با هم مخلوط میگردد.
بریانی هندی
دکه و دستفروش های انواع غذا و خوراکی هم در گوشه و کناری به وفور یافت شده و مشتریان زیادی دارند.
دکه های مواد غذایی
دستفروشان و چرخ سیار
و انواع میوه و آبمیوه و بستنی و ...
دکه فروش هندوانه
آبمیوه و بستنی
عمده میوه و سبزیجات هم توسط دستفروشان بفروش میرسد.
فروش میوه و سبزیجات
نوشیدن آب نارگیل تازه و نیشکر را که توسط دستگاه در محل میگیرند را هم حتما به یاد داشته باشید.
آب نارگیل تازه
دستگاه گرفتن آب نیشکر
صبح روز آخر در نزدیکی هتل از جلو یک کلیسا بنام St. George رد شدیم و چون یکشنبه بود، مراسم دعا در حال انجام بود. داخل شدیم و در کنار نمازگزاران قرار گرفته و مدتی آنها را در انجام دعا همراهی کردیم.
سر در ورودی و ساختمان کلیسا
سالن کلیسا و انجام مراسم دعا
بعد برای یک خرید مختصر سری به دو مرکز خرید Branded Factory و Mall MPM که نزدیک هتل بودند زدیم.
مرکز خرید Branded Factory
مرکز خرید MPM
در آخر هم بدنبال خرید چای رفتیم اما چون یکشنبه بود، چند فروشگاهی را که به ما آدرس داده بودند، بسته بود. به کمک جستجو در گوگل بالاخره یکی از شرکتهای فروش چای را که اتفاقا یکشنبه هم باز بود را پیدا کردیم. بدنبال آدرس گوگل رفتیم تا در انتهای یک کوچه باریک و بن بست با شرکت یکی از تجار قدیمی حیدرآباد روبرو شدیم. صاحب تجارتخانه شخصی بسیار خوش مشرب بود و ضمن صحبت گفت از 12 سالکی در کار چای هستم و 83 سال سن دارم و با تجار چای ایرانی هم کار کرده ام.
من هم که برای خرید یکی دو کیلو چای به آنجا رفته بودم، مردد ماندم چه بگویم؟ شاید ما را با تاجر چای اشتباه گرفته و عکس العملش در مقابل درخواست من چه خواهد بود؟ خلاصه سفارش را گفتم که با خوشرویی به شاگردش گفت 2 بسته چای یک کیلویی از انبار بیاورد. هر چند با توضیحاتی که در مورد انواع چای داد، خرید من و همکارم در نهایت به حدود 8 کیلو رسید. بعد هم خودش فاکتور را نوشت و گفت برای شما به قیمت عمده فروشی حساب کردم!
آقای درویش غیاث الدین – صاحب شرکت تولید چای
آخرین اتفاق جالب این سفر در پرواز برگشت افتاد. چون پرواز از حیدرآباد به ابوظبی ساعت 4:30 بعد از ظهر انجام می شد، فکر کردم خوب است کنار پنجره باشیم تا شاید بتوانیم بیرون را هم تماشا کنیم. پرواز ابوظبی به تهران هم ساعت 1 صبح انجام میشد که بود و نبود کنار پنجره برایمان مهم نبود. لذا زمان تحویل بار، به کارمند صدور کارت پرواز گفتم که در صورت امکان صندلی کنار پنجره باشد و او هم با جنباندن سر و گفتن ok ok- نشان داد که موضوع را فهمیده است.
کارت های پروازه را گرفتیم و بدون توجه به شماره صندلی به سالن ترانزیت رفتیم. پس از سوارشدن به هواپیما متوجه شدیم که صندلی ما دو نفر را نه تنها در قسمت وسط (دورترین مکان از پنجره)، بلکه در دو ردیف متفاوت صادر کرده تا حتی کنار هم نباشیم! اول فکر کردم شاید پرواز پر است و محدودیت جا این موضوع را باعث شده، اما بعد از بسته شدن درب های هواپیما دیدیم که تقریبا نصف هواپیما خالی است و با هماهنگی مهماندار در ردیف دلخواه نشستیم.
چون پرواز ما در ابوظبی بصورت ترانزیت بود، کارت پرواز برای ادامه مسیر (ابوظبی به تهران) هم در ابتدای مسیر در فرودگاه حیدرآباد توسط همان شخص صادر شده بود. با سابقه بالا، بعد از رسید به فرودگاه ابوظبی به همکارم گفتم یک نگاهی به شماره صندلی بیندازیم. برای این پرواز دو صندلی در کنار پنجره داده بود. یکی در سمت چپ هواپیما و یکی در سمت راست! کلی به این موضوع خندیدیم و گفتیم خدا را شکر منظور ما را فهمیده بود و ok – ok میگفت. اگر نفهمیده بود چه می شد؟ البته همان موقع با مراجعه به گیشه مربوطه در فرودگاه ابوظبی، صندلی مان را به محل دلخواه تغییر دادیم.
در ادامه شما را به دیدن چند عکس از چند عکس از گوشه و کنار حیدرآباد دعوت می کنم.
نویسنده :حمیدرضا فتح العلومی
تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب سایت لست سکند مسؤولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمیگیرد. |