مقدمه
شهریور ماه سال 95 ، در فکر خرید یک هدیه ویژه برای همسرم، به مناسبت سالروز ازدواجمان بودم. برای خرید هدیه مناسب کمی جستجو کردم که نتیجه ای نداشت. کمی تأمل کردم و تصمیم گرفتم مسافرت به یکی از کشورهای توریستی را به همسرم هدیه کنم. چند مقصد برای سفر در ذهنم بود. برخی از شهرها در این فصل سال وضعیت آب و هوایی مناسبی نداشتند و برخی دیگر نیاز به ویزا داشتند و ما فرصت کافی برای اخذ ویزا نداشتیم. اما استانبول ویزا نیاز نداشت و در این وقت سال آب و هوای معتدل و دلپذیری داشت. در نهایت بعد از بررسی، استانبول به عنوان مقصد نهایی سفر انتخاب شد.
استانبول
شهر هزار مسجد...
استانبول یا قسطنطنیه تنها شهر جهان است که در دو قاره قرار دارد و به وسیله تنگه بسفر، آسیا و اروپا را به هم می رساند. استانبول سومین شهر توریستی دنیا از لحاظ تعدادگردشگر است و به جهت تعداد بسیار زیاد مساجد، به شهر هزار مسجد معروف شده است. قرن ها پیش، کنستانتین استانبول را به عنوان پایتخت شرقی امپراطوری رم انتخاب و آن را «رم جدید» نامید. استانبول شهری است چهار فصل که تاریخ و تمدنی کهن دارد و شواهد کشف شده نشان می دهد 660 سال قبل از میلاد مسیح تاسیس شده است. زیر ساخت های گردشگری مناسبی در این شهر مهیا شده است که میتواند پاسخگوی علایق جهانگردان باشد.
آب و هوا
وضعیت میانگین دمای هوا و میزان بارندگی در استانبول در طول سال به صورت خلاصه در نمودار زیر آمده است:
خط قرمز دمای هوا و خطوط آبی میزان بارندگی ماهانه را نشان می دهد. مرجع نمودار فوق سایت Besttimetogo.com است. در این سایت امکان انتخاب شهرهای توریستی کشورهای مختلف و بررسی وضعیت آب و هوا، مشاهده بهترین زمان سفر و نکات کاربردی دیگر فراهم شده است.
حمل نقل عمومی
وضعیت حمل و نقل عمومی در استانبول مناسب است و تقریبا دسترسی به همه شهر با حمل و نقل عمومی امکان پذیر است.
انواع حمل نقل در استانبول:
تاکسی: در دسترس ترین و گرانترین وسیله حمل و نقل در استانبول است. به سبب ترافیک گاهی تاکسی دیرتر از سایر وسایل به مقصد می رسد.
اتوبوس: ارزانترین و شاید کندترین وسیله حمل نقل در استانبول به شمار می آید.
ون: خودروهای کاروان که حدود 10 نفر ظرفیت دارند و در داخل شهر برای حمل بار نیز مورد استفاده قرار می گیرد.
مترو: قطارهای شهری زیر زمینی که دسترسی مناسبی دارد.
تراموا: قطارهای برقی شهری زمینی که دسترسی خوبی دارند و بسیار پرکاربرد هستند.
فونیکولار: دو خط فونیکولار در استانبول وجود دارد. هر خط فقط دو ایستگاه دارد. سیستم حرکت این قطار ها که در مسیرهای شیب دار طراحی شده اند و به این شکل است که در هر طرف مسیر، یک قطار وجود دارد که با استفاده از کابل به قطار سوی دیگر وصل شده و با نیروی ایجاد شده از پایین آمدن یکی از قطارها، قطار بعدی بالا می رود.
تمامی بازدیدهای ما از جاذبه های گردشگری، با ترکیب تمامی وسایل حمل و نقل عمومی فوق به جز تاکسی انجام گرفت. اصولا به جهت کارآمدی وسایل نقلیه عمومی و حرکت سریع قطارها، خود به خود همه به سمت استفاده از آن ترغیب می شوند. ما نقشه حمل و نقل عمومی استانبول را از اینترنت دانلود کرده و در تلفن همراه ذخیره کردیم. این نقشه کمک زیادی برای مسیر یابی می کند . در برخی نقشه های موجود، نماد گرافیکی جاذبه های گردشگری در کنار ایستگاه نزدیک به آن به نمایش درآمده که بسیار کارآمد است. ضمن اینکه نقشه تبلیغاتی شهر استانبول در اکثر هتل ها موجود است و می توان آن را به رایگان از هتل دریافت کرد.
بررسی ها و اقدامات پیش از سفر
1- پیش از آغاز سفر، لیستی از کلیه جاذبه های توریستی استانبول تهیه کرده و با توجه به نظرات کاربران در سایت تریپ ادوایزر تعدادی از این جاذبه ها را بعنوان هدف گردشگری خود انتخاب کردیم . لیست نهایی اهداف گردشگری ما به شرح ذیل بود: صومعه دراویش گالاتا – مسجد آبی – مسجد ایاصوفیه – کاخ توپکاپی – کاخ دولما باغچه – موزه آرکئولوژی – مسجد و منطقه اورتاکوی- تور کشتی تنگه بسفر(پل بغاز) – خ استقلال – بازار بزرگ یا کاپالی چارشی – بازار مصری ها – اسکله امینونو – برج گالاتا – کلیسای سنت آنتونیو – آراستا بازار – آکواریوم بزرگ استانبول یا مارینا آکوا – موزه هنرهای اسلامی و ترکی – اُبِلیسک هیپودرم – مرکز خرید کاله – مرکز خرید جواهیر – منطقه آکسارای – منطقه زیتون بورنو – بازار پوشاک یا منطقه لاللی
2- نقشه استانبول در گوگل مپ جهت استفاده بصورت آفلاین، دانلود شد. کلیه نقاط هدف گردشگری که مد نظر داشتیم را در نقشه لیبل گذاری کرده و با توجه به تراکم نقاط گردشگری در شهر و همچنین سهولت استفاده از حمل و نقل عمومی و امنیت منطقه برای گردشگران؛ و سایر پارامترها مانند نایت لایف و... تصمیم گرفتیم هتل را در محدوده ای بین محله بی اوغلو که توسط خیابان استقلال به میدان تکسیم می رسد انتخاب کنیم. استفاده از نقشه گوگل مپ از این جهت مهم است که در برنامه ریزی های روزانه سفر؛ نقاطی که نزدیک به هم هستند و در یک منطقه قرار دارند را می توان در یک روز بازدید کرد. این کار باعث صرفه جویی زیادی در وقت و هزینه حمل و نقل خواهد شد.
3- به سایت اختصاصی هر یک از جاذبه های گردشگری که لیست کرده بودم مراجعه کردیم. برنامه ها و ساعت کاری و نرخ ورودیه و همچنین روزهای تعطیل آنها را بدست آوردیم . حتی در گوگل ساعت های خلوت و مناسب برای بازدید هم بصورت نمودارمشخص شده بود که واقعا کاربردی بود. اطلاعات آنهایی که سایت نداشتند را از سفرنامه ها بدست آوردیم. خوبی این کار این بود که مطمئن می شدیم به درب بسته نخواهیم خورد و ساعت های خلوت را برای بازدید برنامه ریزی میکردیم.
4-بعد از بررسی و انتخاب جاذبه های توریستی ، متوجه شدیم حداقل دو هفته برای بازدید از کل استانبول وقت لازم است. اما گرفتن دو هفته مرخصی مقدور نبود. مجبور شدیم با صرف نظر از بعضی نقاط دیدنی مثل جزایر استانبول و شهربازی ویالند، به یک هفته اکتفا کنیم. پس با جستجو در سایت الی گشت، پروازها و هتل های در دسترس مشاهده شد. رتبه هتل های پیشنهاد شده در سایت الی گشت که در منطقه بی اوغلو و خیابان استقلال و میدان تکسیم واقع شده بودند را در سایت «بوکینگ» مشاهده و در نهایت هتل 4 ستاره tulip Pera rose که در سایت با نام Rose by Molton Hotelsمعرفی شده بود انتخاب گردید. برای ما مهم بود هتلی را انتخاب کنیم که رتبه 7/5 یا 8 به بالا را از سایت بوکینگ گرفته باشد و این هتل حائز رتبه 7/7 شده بود.
5-با استفاده از اطلاعاتی که در مورد مراکز توریستی جمع آوری کرده بودیم، «برنامه روزانه» برای کل روزهای سفر نوشته شد. برای برخی روزها تا 3 برنامه اصلی و حداقل 1 برنامه فرعی پیش بینی شده بود. برنامه های فرعی معمولا پاساژگردی و جاذبه هایی بودند که اولویت کمتری داشتند. خوشبختانه از این جهت که در ترکیه ساعات آغاز کار 8 صبح است و اکثر جاذبه های توریستی حداقل تا 6 عصر فعال هستند، امکان استفاده از حداکثر طول روز برای بازدید از جاذبه های گردشگری خصوصا آثار تاریخی فراهم است. هایپر مال ها غالبا تا ساعت 10 شب فعال هستند.
6-قیمت تور یک هفته ای در هتل 4 ستاره با ترانسفر و بیمه نامه، برای دو نفر، 2میلیون 510هزار تومان شد که ما پرواز ایرانی را به ترکیش ایر تغییر دادیم که 80 هزار تومان دیگر اضافه شد. تاریخ رفت نیز 16سپتامبر به مدت هفت روز. از آنجائیکه ما اصولا در مسافرت سحرخیز هستیم و اینکه در گشت شهری کمی وقت ما تلف می شد، گشت شهری برای ما خیلی کارائی نداشت. گشت شهری و ناهار برای هر نفر 59 هزار تومان بود که انتخاب نکردیم.
7- با توجه به سه نکته الف/پرواز 3 ساعته تهران – استانبول ب/ اختلاف زمانی یک و نیم ساعته بین تهران و استانبول ج/ ساعت تحویل اتاق در هتل ها که ساعت 14 است؛ بهترین ساعت برای پرواز رفت بین ساعت 6 تا 9 صبح و برای برگشت ساعت22 تا 24 است. در صورتی که پرواز در این ساعات انتخاب شود، کمترین میزان اتلاف وقت و حداکثر استفاده از روز اول و آخر را خواهید داشت. نکته: ساعت درج شده در بلیط هواپیما به وقت محلی همان شهری است که پرواز از آن انجام می شود.
8- ثبت نام ارز مسافرتی (300دلار برای هر نفر) در شعب ارزی بانک ملی و ملت و سامان امکان پذیر است. مدارک لازم برای ارز مسافرتی در اینترنت قابل رویت است. ابتدا به شعبه بانک مراجعه و ثبت نام کرده و ریال پرداخت می شود و در قبال آن یک حواله دریافت دلار به مشتری داده می شود. از چند ساعت قبل از پرواز در فرودگاه و در سالن ترانزیت (سالن انتظاری است که بعد از گیت گذرنامه قرار دارد) این حواله را به باجه بانک مورد نظر تحویل داده و ارز دریافت می شود. نکته مهم اینکه دقت شود هنگام ثبت نام ارز مسافرتی، اصل بلیط ممهور به مهر آژانس صادر کننده و همچنین اصل فیش واریزی عوارض خروج از کشور که برای هر نفر در سفرهای هوایی 75 هزار تومان است باید همراه باشد (تجربه شخصی: بهتر است ثبت نام ارز مسافرتی در بانک ملی انجام شود). با توجه به تفاوت نرخ دلار دولتی و آزاد در زمان مسافرت ما، تفاوت نرخ ارز مسافرتی و نرخ آزاد معادل 114هزار تومان برای هر نفر شد.
9- با توجه به برنامه بازدیدها و سایر موارد مهم، برآوردی از هزینه های سفر انجام شد تا میزان ارز همراه خود را بدانیم. اصولا نیز دو برابر تخمین خود، وجه نقد بر میداریم. در پایان سفر متوجه شدیم تخمین ما بسیار نزدیک به واقعیت بوده است. مخارج سفر در انتهای سفرنامه درج شده است. واحد پول ترکیه لیره است که به اختصار TL نوشته می شود که مخفف Turkish Lira است. در زمان سفر نرخ هر لیر حدود 1200تومن بود.
شرح سفر
جمعه 16 سپتامبر
چون شب قبل دیر خوابیده بودیم، صبح خواب ماندیم. وقتی بیدار شدیم، حول حولکی آژانس گرفتیم و ساعت 4:30 صبح به فرودگاه امام رسیدیم. پرواز ما 7 صبح بود. از آنجایی که نگران بودیم باطری ماشین در فرودگاه بخوابد و در برگشت مشکل ایجاد شود، با آژانس به فرودگاه آمدیم. فرودگاه شلوغ بود. 30 دقیقه معطل شدیم تا از گیت اول بازرسی عبور کنیم و بلافاصله شماره کانتر پرواز را از تابلو دیدیم و به کانتر مربوطه مراجعه کردیم. چون دیر رسیده بودیم اکثر مسافران چمدان ها را تحویل داده بودند و صف طولانی نبود. چمدان را به کانتر تحویل دادیم و کارت پرواز گرفتیم. بدون فوت وقت خودمان را به صف گذرنامه که خوشبختانه خلوت تر از همیشه بود رساندیم. ولی باز هم 20دقیقه ای معطلی داشت. بعد از ضرب مهر خروج در گذرنامه، رفتیم صف دریافت ارز در باجه بانک. عجیبه که هیچ کدام از کارهای ما بدون صف انجام نمیشه!
وقتی ارز را گرفتیم با خیال راحت نشستیم تا گیت شماره 25 باز شود. کمی احتیاط به خرج داده و وجوه نقد را به دو قسمت تقسیم کرده و بخشی را به همسرم سپردم. همچنان منتظر بودیم چراغ گیت روشن شود که متوجه شدیم فقط 20 دقیقه به پرواز مانده و گیت باز نشده است. وقتی به یکی از افسران گیت مراجعه کردم، گفتند گیت خیلی وقته باز شده ولی تابلو خراب شده و چراغ اون روشن نمیشه!!
خب حالا ما مونده بودیم و یه صف دور و دراز برای بازرسی بدنی و 20 دقیقه فرصت تا پرواز! ضدحال اول سفر را خورده بودیم. رفتم با افسر گیت صحبت کردم تا بتوانیم زودتر داخل شویم که ایشون کمی خیالمان را راحت کرد:
- چون تابلو روشن نمیشده، و خیلی مسافرا نیومدن؛ پرواز کمی تاخیر داره.
مجددا توی صف ایستادیم و نیم ساعت دیگه نوبتمون شد و چک شدیم و رفتیم برای پرواز. ظاهرا آخرین مسافرانی بودیم که رسیدیم و پرسنل اونجا کمی غرغر کردند. انگار نه انگار که تاخیر پیش اومده ناشی از مشکل فرودگاه بوده نه اهمال مسافر!
هواپیمای خوب ترکیش ایر و پرواز راحت، نوید یه شروع عالی برای مسافرت را به ما دادند. هواپیما با کمی تاخیر تیک آف کرد. بعد از 3 ساعت، ابرهای سفید رنگ آسمان استانبول کنار رفتند و زیبایی بندر استانبول نمایان شد و پرواز نشست. جو فرودگاه آتاتورک استانبول بعد از حادثه تروریستی سال گذشته کمی امنیتی شده بود.
استانبول دو فرودگاه دارد. فرودگاه بزرگ آتاتورک که در فاصله 24 کیلومتری شهر و در بخش اروپایی استانبول است. این فرودگاه به احترام مصطفی کمال آتاتورک بنیان گذار جمهوری ترکیه، «آتاتورک» نامگذاری شده است. و فرودگاه صبیحه گوچکن (صبیحا) که با فاصله زیادی از شهر و در بخش آسیایی قرار دارد و کوچکتر از فرودگاه آتاتورک است. این فرودگاه نام خود را از اولین خلبان زن هواپیماهای جنگی در دنیا و اولین زن خلبان ترکیه، صبیحه گوچکن گرفته است.
به کانتر گذرنامه رفته و مهر ورود به پاسپورتهایمان خورد. از روی مانیتور شماره نقاله مربوط به پروازمان را پیدا کردیم و از روی نقاله چمدان ها را برداشتیم و خارج شدیم. ساعتمان را یک ساعت و نیم عقب کشیدیم.
لیدر روی یک کاغذ اسم کارگزار تور را نوشته بود و دستش گرفته بود تا مسافرانی که از درب خارج می شوند بتوانند پیدایش کنند. به ایشان مراجعه و منتظر سایر مسافران ایشان ماندیم.
بعد از نیم ساعت، لیدر تمام مسافراشو پیدا کرد و با یک دستگاه ون، تک به تک مسافرا را به هتل هاشون رساند. در طول مسیر لیدر، تورهای گشت شهری را معرفی می کرد که برخی ثبت نام کردند. ساعت حدود 12 بود که به هتل رسیدیم. با اینکه اتاق خالی داشتند، از تحویل اتاق قبل از ساعت 14 خودداری کردند. ما هم چمدان ها را امانت دادیم و یک قبض گرفتیم و آمدیم بیرون از هتل. از نقشه گوگل دنبال ایستگاه مترو گشتم. ایستگاه مترو شیشانه در فاصله 100 متری سمت چپ هتل قرار داشت. روانه ایستگاه شیشانه شدیم تا "استانبول کارت" خریداری کنیم. کارمند ایستگاه گفت اینجا استانبول کارت فروخته نمیشه، ولی با فاصله کمی از این ایستگاه، ایستگاه فونیکولار قرار داره و استانبول کارت را میشه از دستگاه اتوماتیک داخل ایستگاه فونیکولار خریداری کرد.
با نقشه و پرس و جو رفتیم ایستگاه فونیکولار و با راهنمایی نگهبان ایستگاه، یه اسکناس 10لیری وارد دستگاه کردیم و دستگاه یک استانبول کارت بهمون داد. 20 لیر هم شارژ کردیم.
استانبول کارت، کارتی است که به مبلغی دلخواه، آنرا با استفاده از دستگاههای اتوماتیک شارژ کرده و برای استفاده از حمل و نقل عمومی خصوصا مترو و تراموا استفاده می شود.
طبق پلن، امروز باید اول "استانبول کارت" و "کارت موزه پاس" می خریدیم و سپس از صومعه دروایش گالاتا بازدید می کردیم و بعد از آن به برج گالاتا می رفتیم. برنامه فرعی امروز رفتن به پاساژ جواهیر بود که قرار بود اگر وقت اضافه داشتیم آنرا انجام دهیم.
با استفاده از نقشه موبایل، پیاده رفتیم صومعه دراویش گالاتا که نزدیک هتل بود. از کیوسک مربوطه که داخل صومعه گالاتا بود و با ارائه پاسپورت، 2عدد "Istanbul museum pass card" به قیمت هر کدام 85 لیره خریداری کردیم.
Istanbul museum pass card
این کارت بعنوان یک تسهیل و تخفیف برای توریستها ارایه شده است. با استفاده از این کارت میتوان از دوازده موزه و کاخ در استانبول، طی مدت 5 روز دیدن کرد. قیمت کارت 85 لیر است و از لحظه اولین استفاده، به مدت 120 ساعت معتبر است. ضمن اینکه فقط یکبار اجازه ورود به هریک اماکن مندرج در کارت را دارید. مجموع ورودیه های 12 مکان پذیرنده کارت موزه پاس در زمان مسافرت، 220 لیر بود که با خرید این کارت، از پرداخت ورودیه ها معاف می شوید. همچنین زحمت ایستادن در صف های طولانی خرید بلیت در کیوسک های بلیت فروشی که در برخی ساعات ایجاد می شود را نخواهید داشت. این کارت از درب ورود همان 12 محل قابل خریداری است. برخی مراکز نیز با ارائه این کارت تخفیف می دهند که با مطالعه سایت آن، می توان جزئیات بیشتر را مشاهده کرد.
۱۲ مکانی که این کارت را قبول می کنند به شرح زیر است:
1-Haghia Sophia museum (mosque)
2-Topkapy palace and Harem Apartment
3-Haghia Irene
4-Archaeological museums
5-chora museum
6-Istanbul mosaic museum
7-Galata Mevlevi house museum
8-Yildiz palace museum
9-Fethiye museum
10-museum of Turkish and Islam Arts
11-Rumeli Hisar museum
12-museum for the history of science and technology in islam
صومعه تاریخی گالاتا (Galata mevlevi house museum)
با کارت "موزه پاس" وارد صومعه شدیم و طبق تابلوی های راهنما، بازدید را شروع کردیم. این صومعه محل برگزاری مراسم مذهبی و همچنین سماع دراویش فرقه مولویه است. بنای تاریخی صومعه در زمان قدیم بر اثر زلزله و آتش سوزی آسیب هایی دیده و مرمت شده است. در ساختمان های صومعه «سالن مراسم سماع» و «موزه» جهت نمایش و معرفی لوازم و آیین ها و آثار تاریخی مربوط به این فرقه قرار دارد. گورستان این فرقه در کنج محوطه صومعه است که بازدید از آن در نوع خود جالب بود. در قسمت بالای سنگ های قبر، ستون هایی است که راس ستون به شکل کلاه، تراشیده شده بود. در اتاقکی در حیاط صومعه، مقبره 5 نفر از مشاهیر این فرقه قرار گرفته است. کلاه های مربوط به هر کدام از این افراد که بسیار بزرگ بود روی مقبره گذاشته شده بود. به جهت اینکه ورود ما روز جمعه بود و ما اشتباها فکر می کردیم در روزهای جمعه در این صومعه مراسم سماع برگزار می شود، نخستین برنامه را بازدید از این صومعه قرار دادیم.
به سرسرای اصلی صومعه که رسیدیم منتظر شروع مراسم بودیم ولی سالن خلوت تر از آن به نظر می رسید که بخواهد مراسم سماع در آن برگزار شود و انگار خبری نبود. از راهنمای صومعه پرسیدیم مراسم سماع کی شروع میشه؟ که ایشون ضد حال دوم سفر را زدند و گفتند مراسم یکشنبه ها برگزار می شود و ساعت شروع مراسم 17 است. ولی استثنائا این هفته سماع برگزار نمیشه. این هم عاقبت اعتماد به اطلاعات برخی سفرنامه ها!!! دست از پا درازتر اومدیم بیرون و رفتیم سمت برج گالاتا و با کمی پیاده روی به آن رسیدیم.
سراسر صومعه خصوصا سردرب اصلی، با اشعار فارسی مزین شده بود. در بخشی از موزه کتاب مثنوی معنوی نسخه خطی تحت شرایط خاصی نگهداری می شد. ضمن اینکه یادآور شوم درصورتی که خوانندگان محترم تصمیم به بازدید از مراسم سماع دارند، بهتر است از قبل بلیت تهیه نمایند. زیرا ممکن است به علت استقبال از این مراسم، بلیت در روز مراسم تمام شده باشد.
برج گالاتا (Galata tower)
برج گالاتا در محله بی اوغلو و در نزدیکی هتل ما، برجی قدیمی است که نمایی 360درجه از استانبول دارد. این برج 9 طبقه دارد و در گذشته به عنوان برج نگهبانی استفاده می شده است.
با توجه به گفته های هوطنان در سفرنامه ها، علاقه ای برای بازدید از داخل برج نداشتیم. نمای برج را از نزدیک دیدیم و عکس گرفتیم و برگشتیم به سمت هتل و اتاقمان را تحویل گرفتیم.
قبلا به هتل ایمیل زده و برای رزرو کانفرم گرفته بودیم و درخواست یک اتاق مناسب کرده بودیم. حتی گفته بودم اگر مابه التفاوت قیمت بین اتاق ها وجود دارد، ما آمادگی پرداخت آن را داریم. موقع تحویل اتاق، رسپشن گفت خودش ایمیل ما را جواب داده و سالروز ازدواج ما را تبریک گفت.
من هم با توجه یه ایمیلی که زده بودم و برخورد خوب رسپشن؛ منتظر بودم بهترین اتاق هتل را بهمون بده. ولی وقتی به اتاق رسیدیم، من که وا رفتم! یه اتاق کوچک با یه پنجره رو به دیوار بدون هیچ ویویی. هر چند روزهای بعد که چشمم به سایر اتاق ها افتاد، فهمیدم بیچاره رسپشن بهترین اتاقش رو به ما داده!
البته از حق نگذریم هتل زیبا و تمیزی بود. فقط کوچک بودن اتاق ها کمی توی ذوق می زد.
پاساژ جواهیر (Istanbul Gevahir)
به لطف برگزار نشدن مراسم سماع و خوب پیش رفتن همه چیز، برنامه روز اول به جز رفتن به پاساژ جواهیر خیلی زود و طبق پلن انجام شده بود. کمی استراحت کردیم و آماده رفتن به پاساژ جواهیر شدیم. با سوال از رسپشن هتل و راهنمایی ایشون خودمون را رسوندیم پاساژ جواهیر. پاساژی بسیار بزرگ که تقریبا همه نیازهای یک خانواده برای خرید را جواب میداد. قیمت ها نسبت به تهران کمی گران تر بود. ما هم که از ابتدا قصد خرید نداشتیم، کمی پاساژ گردی کردیم و آمدیم بیرون از پاساژ.
برنامه امروز کامل شده بود و قصد داشتیم یه هتل برگردیم.
ولی مگه ما میتونیم برگردیم هتل و یه جا بند بشیم؟!! نظرمون عوض شد و تصمیم گرفتیم یکی از برنامه های روزهای آخر را امروز عصر انجام بدیم.
پُرسون پُرسون خط اتوبوس اورتاکوی را که مقابل مرکز خرید جواهیر ایستگاه داشت پیدا کردیم و سوار شدیم و نیم ساعت بعد رسیدیم منطقه اورتاکوی. هنگام استفاده از حمل و نقل عمومی در استانبول یک موضوع بسیار جلب توجه میکند و آن احترام ویژه ای که جوانان برای سالمندان قائلند. هرگاه سالمندی وارد یکی از وسایل حمل و نقل عمومی می شد، یکی از افراد جوان صندلی خود را به فرد سالمند واگذار می کرد که نشان از فرهنگ سازی مناسب در این خصوص دارد.
مسجد و اسکله اورتاکوی – پل بغاز و تنگه بسفر (Ortakoy Mosque-Bosphorus Bridge)
مسجد و اسکله اورتاکوی کنار پل «بغاز» که اروپا را به آسیا وصل میکند قرار گرفته است. تنگه ای که «پل بغاز» روی آن قرار داره تنگه بسفر نامیده میشه و به همین جهت گاهی به آن «پل بسفر» نیز می گویند. ساخت اولین پل روی تنگه بسفر، به دستور داریوش هخامنشی برمی گردد که یک پل شناور بوده است. این پل، محله اورتاکوی در قسمت اروپایی را به محله بَیلَربَیی در بخش آسیایی استانبول وصل می کند. از اینجا میشه سوار کشتی های تور تنگه بسفر شد. چون شنیده بودم زیبایی تنگه بسفر در شب دو چندان میشه، تصمیم داشتیم ساعتی سوار کشتی بشیم که بازدید ما مصادف با شب باشد. رفتم از کاپتان یکی از کشتی ها که کنار ورودی کشتی نشسته بود سوال کردم از کجا میتوانم بلیط بخرم که ایشان گفت ساعت 8:45 حضورا بیایید و بلیط لازم نیست و نقدا پول میگیریم.
رفتیم مسجد اورتاکوی و نمازمان را خواندیم. جالب اینکه هر کس وارد مسجد می شد به نفر جلویی اقتدا میکرد و نماز را به جماعت می خواند و این کار بارها تکرار می شد.
راه افتادیم به سمت بازارچه کنار مسجد تا ناهار که با شام یکی شده بود را بخوریم. اینجا غذاهای دریایی خوبی داره. طبقات بالایی بعضی رستورنها ویوی خوبی به تنگه بسفر داشت. خوبی رستورانای اورتاکوی این است که عکس غذا را در منو گذاشتن و حداقل میتونیم ببینیم چی سفارش میدیم. توی یکی از رستورانها «آدانا کباب» سفارش دادیم (نفری23لیر) و نشستیم. غذا را آوردن ولی راستش طعمش چنگی به دل نمی زد. پلو را به شکل خاص خودشون طبخ می کردند که باب میل ما نبود.
توی بازارچه کنار مسجد، هنرمندانی بودند که 70 لیر میگرفتند و نقاشی سیاه قلم از چهره میکشیدند. برخی دیگه شیشه گری می کردند و با اشیای شیشه ای مستعمل مثل شیشه نوشابه، لوازم تزئینی زیبایی خلق می کردند. کمی قدم زدیم و برگشتیم به سمت اسکله. نفری 15 لیر دادیم و سوار کشتی شدیم. کشتی دو طبقه اصلی و یک نیم طبقه در بالاترین بخش خود داشت. مبلمان کشتی مناسب و خوشبختانه بسیار تمیز بود. پذیرایی و نوشیدنی و چای در کشتی با هزینه جداگانه سرو می شد.
هوای استانبول واقعا دلپذیر بود. ولی دقایقی بعد از اینکه کشتی حرکت خودش را آغاز کرد، هوا کمی سرد شد. علی رغم اینکه یادداشت کرده بودم که برای تور تنگه بسفر حتما لباس گرم برداریم، متاسفانه چون از پاساژ جواهیر به اینجا آمدیم، نتوانستیم لباس گرم برداریم و کل مسیر تور کشتی را لرزیدیم. چشم انداز شب در تنگه بسفر واقعا تماشایی است. نور پردازی جاذبه های گردشگری اطراف تنگه چشم نواز بود. بعد از یک ساعت و نیم کشتی به اسکله بازگشت. پیاده شدیم و بی هدف راه افتادیم.150 متر بالاتر، داخل خیابان یک ایستگاه اتوبوس دیدیم. از اولین اتوبوسی که آمد پرسیدم میدون تکسیم؟! راننده گفت اتوبوس های آبی رنگ را سوار شوید.
چند دقیقه بعد اتوبوسی با خط های آبی آمد و سوار شدیم و برگشتیم میدان تکسیم. در خیابان استقلال یه مک دونالد دیدیم. مک دونالد یه جور بستنی قیفی داره که کوچکتر از بستنی قیفی های ایرانه. به بستنی دوندورما میگفتن و قیمتش 1 لیر بود. شنیده بودم با ریشه ارکیده درست میشه و همین باعث شده بود طعم خوب و دلچسبی داشته باشه. تا آخر سفر هر جا مک دونالد میدیدم، یه عدد از این بستنی ها میخریدیم. پیاده از خیابان استقلال راه افتادیم و به هتل رسیدم.
برای روز اول برنامه خیلی خوب پیش رفته بود و از پلن جلو افتاده بودیم. برنامه بسفر و اورتاکوی برای شب های آخر بود که خوشبختانه در شب اول انجام شد.
شنبه 17 سپتامبر
ساعت 7 صبحانه مفصلی خوردیم و اصطلاحاً پاشنه را ور کشیدیم! برای شروع روز دوم سفر.
برنامه امروز و فردا بازدید از جاذبه های گردشگری نزدیک میدان سلطان احمد بود. رفتیم ایستگاه فونیکولار و استانبول کارت را 30 لیر دیگه شارژ کردیم و سوار فونیکولار شدیم. با چند دقیقه پیاده روی از خروجی فونیکولار، ایستگاه تراموا بود. سوار تراموا شدیم و 4-5 ایستگاه بعد و در ایستگاه سولتان احمِت (سلطان احمد) پیاده شدیم.
مسجد سلطان احمد (مسجد آبی) (The Blue Mosque)
مسجد سلطان احمد به جهت اینکه در زمان قدیم، در طراحی و نقاشی های داخلی آن از رنگ آبی زیاد استفاده کرده اند، به مسجد آبی نزد اروپایی ها مشهور شده است. ولی امروزه نمای داخلی آن کمتر رنگ آبی دارد. این مسجد طی سالهای 1609 تا 1619 به دستور سلطان احمد اول بنا شد و به همین دلیل پس از مرگ وی مسجد را «سلطان احمد» نامیدند. وی در همین مسجد دفن شده است. این مسجد در یک سوی یک محوطه وسیع و مسجد ایاصوفیه در سوی دیگر این محوطه قرار دارند.
متاسفانه خلاصه نویسی اجازه نوشتن تاریخچه کامل این مسجد را نمی دهد. ولی خواندن تاریخچه این مسجد پیش از بازدید، برای بازدید کنندگان خالی از لطف نیست. برای بازدید از این مسجد نیازی به پرداخت ورودیه نیست و بازدید رایگان است. جهت بازدید باید حداقلی از پوشش که در تابلوهای راهنما اشاره شده است وجود داشته باشد. دیدن راه رفتن آقایانی که با شلوارک برای دیدن مسجد اومده بودن و مجبور بودن دامن های آنجا را بپوشند خنده دار بود. این مسجد بسیار با شکوه و زیباست و دیدن آنرا توصیه میکنیم. تزئین داخلی مسجد خصوصا زیر گنبد ها، واقعا هنرمندانه انجام شده است. بازدید از مسجد حدود 1 ساعت زمان برد. داخل مسجد مفروش است و قسمتی از آن با نرده جهت خواندن نماز جدا شده است. وقتی بازدید ما تمام شد، سیلی از جعیت برای بازدید از این مسجد آمده بود که خوشبختانه مصادف شد با خروج ما از مسجد و حرکت به سمت ایاصوفیه.
مسجد (موزه) ایا صوفیه (حقیا صوفیه) (Hagia Sophia Museum)
به فاصله حدود 200 متری از مسجد سلطان احمد، مسجد ایاصوفیه قرار گرفته است. این مسجد قبلا کلیسا بوده و بعدها تبدیل به مسجد شده است و پس از اعلام حکومت جمهوری در ترکیه و به قدرت رسیدن آتاترک، به موزه تبدیل شده است. تابلوهایی به شکل دایره دور تا دور سقف ایاصوفیه نصب شد که در آن نام های الله، محمد (ص)، علی، حسن و حسین (ع) و خلفای اهل سنت نوشته شده است. محلی ها به این مسجد حقیاصوفیه می گویند. هرچند این مسجد بسیار تاریخی است و شبستان زیبایی دارد، ولی به نظر ما مسجد سلطان احمد جذاب تر بود. با استفاده از راه پله می توان به طبقه بالای مسجد که دورتادور شبستان اصلی کشیده شده است رفت.
در طبقه بالا، معرق کاشی هایی وجود دارد که مربوط به دورانی است که این مسجد، کلیسا بوده است. ورودی ایا صوفیه 40 لیر بود و ما بدون پرداخت ورودیه و با استفاده از کارت موزه پاس وارد شدیم. بخش وسیعی از شبستان برای مرمت با داربست پوشیده شده بود که نمای داخل را خراب کرده بود.
آراستا بازار (Arasta Bazaar)
در فاصله کمی از مسجد ایاصوفیه، و درست پشت مسجد سلطان احمد، آراستا بازار قرار داشت. بازاری که برای فروش صنایع دستی و سوغات است. در بخشی از این بازار، صنایع دستی اصفهان را به اسم سوغات استانبول می فروشند. جالبه که پشت بعضی از ظروف میناکاری شده ای که در بازار فروخته می شد، به فارسی کلمه "اصفهان" نوشته شده بود ولی فروشندگان اصرار داشتند که بگن کار هنرمندان ترکه! قیمت ها بالا بود و ما چیز خاصی نخریدیم. چندتا جنس آنتیک دیدم که چشممو گرفت ولی وقتی قیمتشو پرسیدم چشمام گرد شد. شاید ده برابر گرانتر از منوچهری توی تهران.
موزه موزاییک (Mosaic Museum)
داخل آراستا بازار یک موزه قرار داشت به نام موزه موزاییک که جزو لیست 12مرکز پذیرنده "کارت موزه پاس" بود. موزه موزاییک همینطور که از اسمش پیداس مربوط به موزاییک و کاشی بود. راستش بعد از بازدید از این موزه کمی احساس حماقت کردم. چون جز وقت تلف کردن چیزی نداشت. ما که رفتیم و دیدیم؛ ولی اگر شما رفتید، وقتتون رو توی آراستا بازار و موزه موزاییک تلف نکنید.
بدون فوت وقت با تراموا و فونیکولار به خیابان استقلال برگشتیم و رفتیم رستوران کناک که دو سه تا شعبه در این خیابان دارد. همه غذاهایی که در این رستوران سرو می شوند حلال است. ناهار نوعی کباب سفارش دادیم که در ظروف بیضی شکل سفالی طبخ و سرو می شد. در کنار کباب نوعی نان کنجدی داغ بیضی شکل و شبیه به تافتون سرو می شد که بادکنی بود. یعنی داخل نان هوای داغ بود و با برش نان، بخار از داخل آن خارج و پف نان می خوابید. آنقدر مخلفات متفاوت و دلربا داشتند که نتونستیم اونها رو نچشیم. گفتیم یه بشقاب انواع مخلفات رو دورچین کنه و بهمون بده. غذا و نان و مخلفاتش واقعا عالی بود. جمعا 50 یا 60 لیره دادیم.
بعد از صرف ناهار برگشتیم هتل و یک ساعتی استراحت کردیم. حدود ساعت 17:30 بود که تراموا سوار شدیم و کمی بعد در ایستگاه لاللی پیاده شدیم. لاللی بازار اصلی پوشاک استانبول است. کل محله و فرعی های آن فروشگاههای پوشاک قرار دارد. متاسفانه کمی دیر رسیده بودیم و لاللی تعطیل شده بود. ظاهرا تا ساعت 6 بعد از ظهر باز هستند. چاره ای نبود و نباید وقت تلف میکردیم. کمی پرسه زدیم و به خیابان استقلال بازگشتیم.
خیابان استقلال (Istiklal Avenue)
خیابان استقلال از یک سو به میدان تکسیم و از سوی دیگر به محله بی اوغلو می رسد. برج گالاتا با فاصله کمی از انتهای خ استقلال قرار دارد. طول این خیابان 2500 متر است و بخش اصلی نایت لایف استانبول در این خیابان جریان دارد. توریست ها در شب های تعطیل تا 4 صبح و در سایر شب ها تا 2 نیمه شب در این خیابان حضور دارند.
کلیسای سنت آنتونیو داخل خیابان استقلال و صومعه دراویش گالاتا در نزدیکی آن است. رستوران های شیک، فروشگاههای برند، نوازنده های خیابانی و... همه و همه زیبایی شب های خیابان استقلال را دو چندان کرده اند. شب های خیابان استقلال واقعا زیباست.
تراموای نوستالژیک استانبول از میدان تکسیم حرکت خود را آغاز می کند و با طی کردن طول این خیابان، در انتهای آن مسافران خود را پیاده می کند. خوشبختانه هتل ما در انتهای خیابان استقلال بود و هر روز میتونستیم این خیابان را ببینیم. داخل این خیابان مغازه هایی هست که بستنی سنتی می فروشند. فروشنده ها با لباس های محلی هستند و هنگام تحویل بستنی، کمی مشتریان را سرکار می گذارند و شوخی می کنند. این مدل بستنی فروشی خصوصا برای کودکان و نوجوانان بسیار جالب است و باعث شده همیشه این بستنی فروشی ها رونق داشته باشند. ما هم یک بستنی خریدیم. کمی سرکار گذاشتنمون و خندیدیم. بعد از ما یک زوج عرب بستنی خریدند. هر بستنی را به ما 5 لیر و به زوج عرب 5 دلار فروخت. بهتر است قبل از خرید بستنی، با فروشنده بر سر قیمت توافق کنید تا شما را نقره داغ نکنند.
مشاغل کاذب موجود در این خیابان هم در نوع خود کم نظیر است. فردی یک سگ ملوس در ابعاد مینیاتوری و بزرگتر از یک کف دست را بغل گرفته و در برابر درخواست توریست ها برای اجازه عکسبرداری، پول شیر(غذا) برای سگ گرفته و اجازه عکسبرداری می دهد. یا فرد دیگری 20-15 تا گربه را دور خود جمع کرده و مشغول بازی است و به محض اینکه دوربینی به سمتش نشانه می رود! درخواست پول می کند. به دو لیر و سه لیر هم راضی نمیشود و 10 لیر میخواهد. متاسفانه علی رغم تمام جذابیت های این خیابان، وجود افرادی که به اشکال مختلف سرگرم سرکیسه کردن توریست ها هستند از نکات منفی این خیابان است. این سرکیسه کردن اشکال مختلفی دارد و در مراکز تجمع توریستها بیشتر دیده می شود. از فروش اجناس فیک گرفته تا متکدیانی که خود را توریست های از راه مانده جا می زنند...
در طی مدت اقامت در استانبول، هر چه ما تلاش کردیم پیاده روی کنیم و کالری بسوزانیم، شیرینی فروشی های خیابان استقلال رشته های ما را پنبه میکردند!
به قدری شیرینیها به خصوص باقلوای استانبولی را زیبا و وسوسه کننده پشت ویترین گذاشته بودن که نمیتوانستیم از آنها بگذریم و شیرینی میخریدیم.
آخر شب شده بود و ما خسته و کوفته خودمون رو رسوندیم هتل و خوابیدیم.
یکشنبه 18 سپتامبر
روز سوم سفر ماست. مثل دیروز ساعت 7 صبحانه رو خوردیم و مهیای رفتن شدیم. پلن امروز بازدید از کاخ توپکاپی و موزه آرکئولوژی و کلیسای سنت آنتونیو بود. مجددا با فونیکولار و تراموا خودمون رو به میدان سلطان احمد رساندیم و پیاده شدیم. با راهنمایی دو نفر از پلیسای میدان سلطان احمد، کاخ توپکاپی را پیدا کردیم. من آدرس یکی دو جای دیگه را هم از آنها پرسیدم. ظاهرا تلفظ یکی از اسمها براشون خیلی مفهوم نبود و با ایما و اشاره به لیوان اشاره می کردن!! من هم کمی سردرگم شده بودم و در ذهنم میگفتم من آدرس موزه میخواهم، پس چرا اینها به من لیوان نشون میدن؟!! خلاصه اینکه بیسیم زدن دو تا دیگه از همکاراشون که انگلیسی بلد بودن اومدن. بعد فهمیدیم اسم محلی که ما دنبالش بودیم مثل تلفظ کلمه "دوغ" به زبان ترکی بوده و اونا هم فکر می کردن که ما دوغ میخواهیم!!! دور هم کلی خندیدم. راستش اینکه دو تا پلیس بیشتر از 20 دقیقه برای کمک به دو تا توریست وقت بزارن و تا حصول نتیجه کامل، دست از تلاش برندارند برای ما قابل ستایش بود. این دو تا پلیسی که ما ازشون آدرس پرسیدیم خیلی شبیه هم بودند. من فکر کردم برادر هستند ولی خودشون گفتن که نسبتی ندارند. شما قضاوت کنید!!
کاخ توپکاپی (Topkapi Palace Museum)
مجموعه کاخ توپکاپی، مجتمعی بسیار زیبا از لحاظ هنری و بکر از لحاظ طبیعی است و یکی از جذاب ترین جاذبه های توریستی ترکیه است. این کاخ به مدت حدود 400 سال مرکز اداری امپراتوری عثمانی بوده است. داخل کاخ، چندین قصر و همچنین حرمسرای پادشاهان عثمانی قرار دارد. ایوان یکی از قصرها، دورنمای بسیار زیبایی از تنگه بسفر دارد. بلیت بازدید از مجموعه کاخ توپکاپی 40 لیره است و برای بازدید از حرمسرا باید بلیت جداگانه به مبلغ 25 لیره خریداری گردد. راهنمای موزه گفت با کارت «موزه پاس» امکان بازدید از کاخ و حرمسرا توامان وجود دارد و ما را خوشحال کرد. خوب بود که اول صبح رسیده بودیم و کاخ بسیار خلوت بود.
داخل کاخ توپکاپی موزه هایی هست که فقط کلمه گنج میتونه ارزش اونارو توصیف کنه! یه گنج واقعی!! از خنجرهای مرصع تا سایر اشیا و آثار تاریخی زرین و غیر قابل ارزشگذاری.
این کاخ یکی از غنی ترین موزه های جهان اسلام است و لیکن آثاری مربوط به سایر ادیان نیز در آن نگهداری می شود. در خصوص بخش های کاخ نیز اجمالا عرض کنم که عصای حضرت موسی(ع)، شمشیر جعفرطیار، لباس حضرت فاطمه (س) و حضرت سید الشهدا(ع) و نیز لباس پیامبر (ص) بخشی از آثار ارایه شده در موزه های کاخ توپکاپی بود که واقعا بی نظیر است. عصای حضرت موسی یه چوب به ارتفاع کمتر از یک متر و قطر حدود 2 سانت بود که اصلا به قد و قوارش نمیخورد بتونه به اژدها تبدیل بشه!!
عکسبرداری از داخل بعضی موزه ها خصوصا موزهایی که اشیای گرانبها داشت ممنوع بود.
در حین بازدید از یکی از موزه ها، دوربین را در آوردم و یواشکی خواستم عکس بگیرم که نگهبان از پشت سر رسید و شاکی شد!!
با قیافه ای مظلوم، نادم و پشیمون نگاهش کردم و باهاش صحبت کردم. ازش خواهش کردم بزاره عکس بگیرم و بهش گفتن ما اینهمه راه اومدیم اینجا و اگه عکس یادگاری نداشته باشیم خیلی تو دلمون میمونه ها؟!!!!!
آقای نگهبان هم مردونگی به خرج داد و ما رو آورد یه گوشه موزه که توی دید دوربین های مدار بسته نبود. گفت بدون فلاش و بی سر و صدا فوری چنتا عکس بگیر. خودشم رفت جلوی درب و شروع کرد به کشیک دادن تا کسی نیاد و ما عکسامونو بگیریم. من هم تا جایی که جا داشت عکس گرفتم. بازدید کامل از کاخ توپکاپی، احتمالا یک روز کامل وقت نیاز دارد. ما هم به جهت فشردگی برنامه هامون، علی رغم اینکه هنوز از بازدید توپکاپی سیر نشده بودیم، مجبور شدیم سر سری حرمسرا و بقیه جاها رو ببینیم و بیاییم بیرون. هنگام خروج، ملاحظه کردیم جمعیت چند صد نفری در حال ورود به کاخ هستند و خوشبختانه چون در ابتدای صبح به کاخ رفته بودیم، به شلوغی بر نخوردیم. همین بازدید سرسری ما 5 ساعت طول کشید. ظهر بود و ما هم خسته. کمی توی سایه استراحت کردیم و رفتیم موزه آرکئولوژی استانبول که به فاصله کمی از کاخ توپکاپی و در انتهای یک کوچه قرار گرفته بود.
موزه آرکئولوژی (Archaeology Museums)
این موزه هم به لحاظ تاریخی یه گنج بی نظیره. موزه سه ساختمان اصلی دارد و مجموعه ای از مجسمه ها و سایر آثار باستانی است که حیفه استانبول باشید و اینها را نبینید. مویایی های مصری و اشیایی از تاریخ مصر باستان نیز در این موزه نگهداری می شود.
این موزه کارت موزه پاس رو قبول میکنه. کارت زدیم و وارد شدیم. بازدید از این موزه 2 ساعت زمان برد. قسمت های زیادی از موزه جذاب بود و بخش هایی هم به نظر ما خیلی خاص نبود. ولی در کل بازدید از این موزه رو حتما توصیه میکنیم. توی فروشگاه موزه، مجسمه مرمرین زیبایی از یک شخصیت یونان باستان وجود داشت که 260لیر بود که واقعا ارزش خرید داشت. یکم این پا و اون پا کردم و در نهایت نخریدم. راستش هم کمی موضوع وزن اون مطرح بود و ممکن بود اضافه بار بخوریم. هم اینکه بخاطر ظرافت زیادش، احتمال شکستنش توی بار زیاد بود.
خب الان بعد از مدت ها؛ هنوز حسرت میخورم که کاش خریده بودم و متاسفانه توی مسافرت های بعدی مشابه اونو هیچ جا پیدا نکردم. اینو گفتم که اگه شما از چیزی خوشتون اومد، ساده ازش نگذرید.
بازدید از منطقه سلطان احمد برای ما به پایان رسیده بود. هرچند که هنوز جاهایی مثل آب انبار باسیلیکا را ندیده بودیم. ولی جزو اولویت های ما نبودند و مجبور بودیم با زیبایی های میدان سلطان احمد خداحافظی کنیم. آفتاب از وسط آسمون رد شده بود و می رفت که حضور خودشو کمرنگ کنه. سوار ترواموا شدیم و خودمون رو به خیابان استقلال و کبابی کناک- که کم کم داشتیم مشتری ثابتش می شدیم -رسوندیم. مجددا نون پفی و کبابهای خوشمزه...
47لیر برای ناهار پرداخت کردیم. ناهار که چی عرض کنم. شما بگید شام!!
اصولا زمان ناهارهای ما به عصر نزدیک میشد و بین ساعت 3 تا 5 ناهار میخوردیم. به همین جهت برای شام کمتر میل داشتیم و خصوصا اینکه هنگام پیاده روی توی خیابان های استانبول، کلی خوراکی های رنگارنگ مثل بلال و شیرینی و شکلات میدیم و میخریدیم، دیگه واسه شام جا نمیموند. برای همین فقط دو شب شام سبک خوردیم. با فاصله کمی از رستوران، کلیسای سنت آنتونیو قرار گرفته بود.
کلیسای سنت آنتونیو (Sent Antuan Kilisesi)
این کلیسا در امتداد خیابان استقلال قرار گرفته و روزگاری بزرگترین کلیسای استانبول بوده است. بازدید از آن رایگان است. مجسمه حضرت مسیح به همراه پیروان ایشان که مشغول عبادت هستند و طنین دلنشین نواهای مسیحی، فضای روحانی و راز آلودی را به وجود آورده بود که مارو به وجد می آورد. شمع های روشن و صلیب و مجسمه ها، همه و همه برای ما که مسلمان بودیم جذاب بود. حضور در کلیسا خصوصا اینکه با مراسم مذهبی مصادف شده بود برای من خاطره خوبی شد.
در راه برگشت به هتل، رفتیم میوه فروشی و از هرکدوم از میوه ها یه جفت برداشتیم. من تا حالا ندیده بودم که پرتقال سایز بندی باشه! توی میوه فروشی پرتقالا به چهار سایز S-L-XL-2XL تقسیم شده بود و قیمت های متفاوتی داشت که به نظرم کاری منطقی ولی خنده دار بود.
امشب کمی زودتر برگشتیم هتل، بلکه بتونیم کمبود خواب دو روز قبل رو جبران کنیم.
دوشنبه 19 سپتامبر
پلن اصلی امروز رفتن به بازار لاللی و بازدید بازار سرپوشیده (کاپالی چارشی) و بازار مصری ها بود. در برنامه بود که اگر وقت اضافه آمد یک سری هم به اسکله امینونو بزنیم و شام را آنجا بخوریم. ابتدا ترموا سوار شده و ایستگاه لاللی پیاده شدیم.
خیابان لاللی (بازار لباس) (Laleli Caddesi)
کل بازار را زیر و رو کردیم. من یه کیف چرم اداری خریدم و همسرم همچنان به انتظار یه چیز چشمگیر، هنوز خرید نکرده بود. لباس هایی که مورد پسند بود بیشتر از مغازه هایی بود که تک فروشی نداشتند و نشد که از لاللی خرید کامل خودمون رو انجام بدیم. ولی برای همسرم که لباس طراحی میکنه، اون منطقه معدن ایده بود و کلی به وجد آمده بود.
مدت زیادی در لاللی بودیم. اونطور که انتظار داشتیم نتونسته بودیم خرید کنیم. بی خیال خرید شدیم و رفتیم رستوران و پیتزا و ماهی خوردیم و بعد از کمی استراحت، راه افتادیم سمت بازار بزرگ که طبق نقشه دو سه ایستگاه فاصله داشت.
بازار بزرگ (کاپالی چارشی) (Grand Bazaar)
کمی پیاده رفتیم ولی به بازار نرسیدیم. سوار تراموا شدیم و یکم جلوتر توی ایستگاه کاپالی چارشی پیاده شدیم. ابتدای بازار آب پرتقال و آب انار طبیعی می فروختند که واقعا توی اون خستگی می چسبید. جاتون خالی.
توی بازار همه چیز بود. از لباس و طلا و صنایع دستی تا چیز های دیگه. نمیدونم ما بد خرید شده بودیم یا واقعا اونجا چیز بدرد بخوری نداشت؟! یک ساعتی توی کوچه پس کوچه ها گشتیم. نقشه گوگل مپ توی بازار برای مسیر یابی اصلا کارایی نداشت. چون اکثر کوچه پس کوچه ها بدون اسم بود و ما هم اینترنت نداشتیم که لوکیشن خودمون رو پیدا کنیم. بی هدف می گشتیم که یه تابلوی کوچک توجه مارو جلب کرد:
بازار مصری ها (Mısır Carsısı)
بله خودشه. بازار مصری ها. ظاهرا بازار مصری ها به بازار اصلی راه داره و ما خوشحال از این کشف بزرگ وارد بازار مصری ها شدیم که بیشتر مخصوص فروش ادویه بود.
دیدن بازار مصری ها هم در نوع خودش جالب بود. فقط من نقش مصری ها رو این وسط نفهمیدم چیه؟!! شاید 20 دقیقه ای هم توی این بازار بودیم که سورپرایز بعدی و کشف بعدی من یعنی اسکله امینونو انجام شد.
اسکله امینونو (Eminonu pier)
دقیقا مقابل دربی که ما از بازار مصری ها خارج شدیم اسکله امینونو قرار داشت. توی نقشه مشخص بود که اسکله امینونو و بازار سرپوشیده و بازار مصری ها در یک راستا قرار دارند اما ما نمی دانستیم به هم راه دارند. این نشون میداد ما فاصله زیادی رو بصورت پیاده برگشته بودیم. چون صبح موقع رفتن از ایستگاه امینونو رد شده بودیم و چند ایستگاه رفته بودیم تا به لاللی رسیده بودیم و حالا اون مسیر رو پیاده برگشته بودیم. منظره غروب آفتاب در امینونو بی نظیر بود. 5 دقیقه فرصت داشتیم که نور مناسب برای عکاسی را از دست ندهیم. بلافاصله سه پایه رو نصب و شروع کردیم به عکس گرفتن از مناظر غروب امینونو.
مشاهده منظره ماهیگیران روی پل، منظره برج گالاتا در سمت دیگر رودخانه، نورپردازی مسجد سلیمانیه از دور و قایق هایی که در اسکله به رستوران تبدیل شده بودند واقعا بی نظیر بود. قرار بود شام را تو یکی از رستوران های ساحلی امینونو بخوریم. ولی خانم میل نداشت و به یه بلال آب پز بسنده کرد. من هم که زیاد میل به شام نداشتم به همون خرت و پرت هایی که تو مسیر خوردیم راضی شدم. بر خلاف سایر نقاط استانبول اینجا چند نیمکت برای استراحت و تماشای غروب وجود داشت که بعد از چند ساعت پیاده روی وجود این نیمکت ها واقعا خوشحال کننده بود.
زمانی که برای استراحت نشسته بودیم دو نفر مراجعه کردند که اولی گفت من توریست هستم و پولم تمام شده و قصد دارم سوغاتی هایم را به قیمت نازل بفروشم تا بتوانم به کشورم برگردم! که با بی تفاوتی ما روبرو شد. نفر دوم ادکلن آورد و گفت خودم از فرانسه آوردم و قیمت و کیفیتش بی نظیره! که به ایشون هم زیاد توجه نکردیم.
دیدن برج گالاتا از اینجا، یعنی اینکه ما فاصله زیادی با هتل نداریم. این شد که پیاده راه افتادیم به سمت هتل. زمانی که از روی پل عبور میکردیم همان دو نفر را با سایر افراد اکیپ اشان دیدیم که خوشحال و خندان (احتمالا خوشحال از بابت فروش چند برابر قیمت اجناسشان) در حال بازگشت بودند. وقتی رسیدیم هتل که آخر شب بود و وقت استراحت.
سه شنبه 20 سپتامبر
امروز خیلی انگیزه ای برای زود بیدار شدن نداشتیم. پلن امروز، بازدید از آکواریوم بزرگ استانبول که نزدیک فرودگاه قرار داشت و کاخ دولما باغچه و همچنین مرکز خرید کاله اوت لت بود. طبق تحقیقات ما ساعت 10 صبح از میدان تکسیم برای آکواریوم سرویس رایگان موجود بود. بعد از صبحانه پیاده رفتیم میدان تکسیم. هرچه ایستادیم خبری نشد.
ضعف بزرگ میدون تکسیم اینه که راهنمای توریست نداره.
از راننده های تاکسی و سرویس سایر اماکن توریستی پرسیدیم. هیچ کدوم نمیدونستن که محل ایستگاه این سرویس کجاست. راننده سرویس شهربازی ویالند لطف کرد و زنگ زد و پرس و جو کرد و آب پاکی را ریخت روی دستمون. گفت از اینجا سرویس نداره. میتوانید بروید میدان سلطان احمد و آنجا سرویس رایگان آکواریوم ایستگاه دارد. تو این شرایط که ما دیر بیدار شده بودیم و نزدیک ظهر بود، این دیگه نوبر بود. آمدیم به میدان سلطان احمد. از راهنمای توریست پرسیدم ایستگاه سرویس آکواریوم کجاست که با دست به یک نقطه اشاره کرد و گفت ساعت 13:30 سرویس میاد. چاره ای نبود و باید منتظر می ماندیم. امکان رفتن به آکواریوم با حمل و نقل عمومی وجود نداشت. کمی در میدان سلطان احمد پیاده روی کردیم. در ترکیه یک فرهنگ خوب دیگر بین مردم وجود دارد و آن احترام به حیوانات است. محال است در استانبول قدم بزنید و سگ یا گربه ای را در حال استراحت نبینید. فرقی هم نمیکند داخل ویترین یک کتابفروشی باشد یا وسط یک میدان!
راس ساعت 13:30 اتوبوس آکواریوم آمد و سوار شدیم. داخل اتوبوس، راننده ابتدا بلیت های آکواریوم رو به نرخ هر نفر 60 لیره فروخت و حرکت کرد. نزدیک به سه ربع در راه بودیم و به آکواریوم رسیدیم. استانبول 2 آکواریوم دارد که آکواریوم دوم داخل یکی از مجتمع های تجاری قرار دارد. بنا به توصیه سایر هموطنان در سفرنامه ها، ما این آکواریوم که بزرگتر است را برای بازدید انتخاب کردیم.
آکواریوم بزرگ استانبول (MARINE AKVARYUM)
از ابتدا توی ذهن من سوال ایجاد شده بود که مارینا آکواریوم ارزش اینقدر وقت گذاشتن را داره یا نه؟!!! خصوصا اینکه تقریبا کل ساعات روز ما را گرفته بود. خوشبختانه وقتی وارد آکواریوم شدیم از وقتی که گذاشته بودم، پشیمون نشدیم. آکواریوم چند بخش داشت. اجمالا عرض کنم که تونل زیر آب بسیار زیبا و نماسازی داخل کشتی قدیمی واقعا هنرمندانه انجام شده بود.
بعد از بازدید بخشی از آکواریوم و در بخش بعد، فضایی مسقف به اندازه یک پارک کوچک به شکل جنگلهای آمازون ساخته شده بود. ماهی های بزرگ گوشتخوار پیرانا در حوضچه های مخصوص قرار داشتند و سایر اِلمانها دقیقا مشابه آمازون طراحی شده بود. وضعیت نور و رطوبت هوا نیز دقیقا مشابه شرایط آمازون در نظر گرفته شده بود. برای لحظاتی حس کردیم واقعا در حال قدم زدن در جنگلهای آمازون هستیم.
قبل از درب خروج، فروشگاه یادگاری های آکواریوم بود و خروجی آکواریوم از یک پاساژ بود. پاساژی که برندهای مختلفی داشت و خلوت بود. مجموعه کامل محصولات کریستال پاشاباغچه در نمایندگی آن در پاساژ موجود بود. یک کریستال دکوری خریدیم و از درب پشت پاساژ خارج شدیم. درب خروج پشتی پاساژ به سمت یک ساحل زیبا بود.
رستوران های خوبی کنار ساحل بود. ولی چون کمی باد گرفته بود ترجیح دادیم به فود کورت پاساژ برویم. جای دوستان خالی ناهار امروز مک دونالد بود. بعد از ناهار با سرویس آکواریوم به میدان سلطان احمد برگشتیم.
سوار تراموا شدیم تا به ایستگاه تراموای مرکز خرید کاله بریم. در حین حرکت تراموا، دیدیم داخل یکی از خیابـانها خیلی شلوغه و به نظر بازار هفتگی می رسید. در اولین ایستگاه پیاده شدیم و برگشتیم به سمت آن خیابان. هر چند بازدید از بازارهای هفتگی جزو برنامه های اولیه ما بود، اما چون اولویت کمتری داشت، از برنامه ما حذف شده بود و برنامه ای برای آن نداشتیم؛ ولی با دیدن سه شنبه بازار، تصمیم گرفتیم دیدنش را از دست ندیم.
سه شنبه بازار
دیدن این بازار یکی از اتفاقات شیرین سفر بود. بازار های هفتگی زیادی در استانبول برگزار میشه و هر روز حداقل توی یکی از مناطق استانبول بازار هفتگی وجود دارد که محل برگزاری آنها با یک جستجوی ساده اینترنتی قابل دستیابی است. بازدید از این بازارها از این جهت برای ما مهم بود که ما را بیشتر با زندگی واقعی مردم استانبول آشنا میکرد. رفتن به این بازارها چهره بی رتوش استانبول و مردمانش را به ما نشان می داد.
مردمی بی ریا که با دیدن توریست ها، لبخندی بر لبانشان می نشست. فروشنده ها با دقت و وسواس دکور بساط خودشان رو می چیدند و میوه روی میوه می گذاشتند. زنانی با لباس های محلی برای خرید آمده اند. بر خلاف همیشه، این شلوغی را دوست داشتم.
مامور خانمی با صلابت در زیر سایه بان؛ پشت ترازو و با عنوان«ضابیتا» یا همان «ضابطه» خودمان ایستاده بود. وظیفه ایشان این بود که اگر کسی شکایتی در خصوص کم فروشی داشت، همانجا کالا را وزن می کرد و در صورت صحت شکایت، با فروشنده برخورد میشد. یک ساعت در بازار چرخیدیم. یه کم زیتون بی هسته فلفلی گرفتیم. آنقدر طعمش عالی بود که تا روز آخر تمامش کردیم.
مجددا به سمت ایستگاه تراموا راه افتادیم و سوار شدیم و چند ایستگاه جلوتر به مرکز خرید کاله رسیدیم.
مرکز خرید کاله اوت لت (Kale Outlet Center)
به نظر بهترین مرکز خرید از لحاظ قیمت، این مرکز خرید است. سطح عمومی قیمت ها در این مرکز خرید مناسبتر از بقیه مراکز است. در دو طرف یکی از طبقات مرکز خرید کاله دو فروشگاه بزرگ "ال سی وایکیکی" و "دی فاکتو" قرار دارد.
ظاهراً اجناس تک رنگ و تک سایز کلیه شعب این دو برند پس از جمع آوری به این شعبه ارسال شده و با قیمت هایی بسیار مناسب به فروش می رسد.
تی شرت ها از 5 لیره با بالا قیمت داشتند و کاپشن و بادگیر از 29 لیره به بالا. البته با توجه به وسعت فروشگاه این دو برند، نگرانی از بابت تک سایز و تک رنگ بودن وجود ندارد وآنقدر اجناس متنوع است که هر سلیقه ای را راضی می کند و هیچکس دست خالی برنمی گردد. لباس های بچه گانه خوبی هم در یکی از بخش های فروشگاه این دو برند بود که کیفیت مناسبی داشت. بیشتر خرید ما از این دو فروشگاه انجام شد.
بعد از خرید به هتل برگشتیم. برنامه امروز خوب پیش نرفته بود. زمان زیادی برای آکواریوم گذاشته بودیم و عملا از بازدید کاخ «دولما باغچه» باز مانده بودیم. راستش من ته دلم یه کم ناراضی بودم. چون شنیده بودم کاخ «دولما باغچه» بسیار غنی و زیباست و با توجه به اینکه روزهای پایانی سفر ما بود، ممکن بود روزهای دیگر فرصت بازدید از این کاخ را پیدا نکنیم.
چهارشنبه 21 سپتامبر
امروز برنامه ما بازدید از موزه هنرهای اسلامی- منطقه زیتون بورنو – منطقه آکسارای بود. شنیده بودیم منطقه زیتون بورنو مرکز تولید و فروش چرم استانبول محسوب میشه. از رسپشن هتل از نحوه رفتن به زیتون بورنو سوال کردیم. وقتی متوجه شد قصد خرید چرم داریم با یکی از کارگاههای تولید چرم تماس گرفت و هماهنگ کرد که خودروی کارگاه به رایگان بیاد دنبالمون. کمی تعجب کردیم. چون ما چنین درخواستی نداشتیم. سه چهار دقیقه که منتظر شدیم از کارگاه تماس گرفتند و گفتند خودروی ما در ترافیک مانده است. شما تاکسی بگیرید و بیایید و ما اینجا کرایه تاکسی را پرداخت میکنیم. ما هم قبل از اینکه رسپشن با تاکسی تماس بگیرد، پیشدستی کردیم و گفتیم منصرف شدیم. راستش اگر با تاکسی آنها می رفیتم به کارگاه، ممکن بود مجبور شویم همانجا خرید کنیم و کمی نگران بودیم نتوانیم جنس دلخواهمان را پیدا کنیم. در این فاصله کمی در اینترنت جستجو کرده و آدرس یک کارگاه چرم در زیتون بورنو را پیدا کردیم. با ترموا رفتیم و ایستگاه زیتون بورنو پیاده شدیم.
منطقه زیتون بورنو (Zeytinburnu)
چند مغازه چرم فروشی بصورت تک و توک بود و کارگاه تولیدی چرم را نتوانستیم پیدا کنیم. ظاهراً بازار اصلی چرم زیتون بورنو را نتوانسته بودیم پیدا کنیم. اجناس هم اونی که انتظار داشتیم نبود. ضمن اینکه قیمت را به توریست ها خیلی بالا می گفتند.
در زیتون بورنو پالتوهای چرم با کیفیتی یافت می شد. همسرم چند تا پرو کرد ولی وزن آنها خیلی سنگین بود. از خرید منصرف شدیم و برگشتیم. با این قیمتها، میشد در تهران پالتوی برند و خیلی سبک خریداری کرد. توی همین گشت و گذارها گم شدیم و نیم ساعتی طول کشید تا برسیم به ایستگاه تراموا و خودمان رو به میدان سلطان احمد رسوندیم.
موزه هنر های اسلامی و ترکی (Turkish and Islamic Arts Museum)
موزه هنرهای اسلامی که در میدان سلطان احمد قرار گرفته را فراموش کرده بودیم بازدید کنیم. موزه ارزش یکبار دیدن را داشت و نسبتا بزرگ بود. در یکی از ویترین ها چند تار مو و ظرفی حاوی چند دندان وجود داشت که ادعا شده بود مربوط به پیامبر(ص) است. پرده و ناودانی خانه کعبه از جمله اشیاء موجود در موزه بود. از موزه خارج شدیم. روبروی درب موزه، اُبِلیسک استانبول قرار دارد.
ابلیسک هیپودرم (Obelisk of Theodosius)
در حال حاضر در دنیا 30 اُبِلیسک وجود دارد که یکی از آنها در ضلع غربی میدان سلطان احمد و مقابل موزه هنرهای ترکی و اسلامی قرار دارد. ابلیسک به ستون های سنگی با راس هرمی شکل گفته می شود. ابلیسک استانبول حدود 20 متر ارتفاع دارد و هرچند روزهای گذشته چندبار آن را دیده بودیم، ولی بازدید امروز را با دقت بیشتری انجام دادیم چون مطمئن بودیم به این زودی ها مجددا آنرا نخواهیم دید.
بعد از بازدید از ابلیسک میدان سلطان احمد مجددا با تراموا به منطقه آکسارای رفتیم.
منطقه آکسارای (Aksaray)
این منطقه اصلاحاً پایین شهر استانبول است. در اینجا حتی رنگ و نوع نگاهها به توریست ها متفاوت است. از وضعیت فرهنگی آکسارای می شد فهمید که امنیت درست و حسابی هم ندارد. ظاهر رستوران ها خیلی تمیز نبود و خلاصه اینکه عملا چیز خاصی برای دیدن نداشت. دیده بودم بعضی آژانس ها در تهران هتل های این منطقه را پیشنهاد میدن. به نظرم محله مناسبی نبود.
کمی توی پاساژهای شلوغ آکسارای گشت و گذار کردیم. کم کم آفتاب غروب کرده بود و باید به سمت هتل بر می گشتیم. برنامه امروز خوب پیش رفته بود. ولی کاش به جای زمانی که برای بازدید از آکسارای و زیتون بورنو گذاشته بودیم، به کاخ دولما باغچه می رفتیم.
خودمان را به میدون تکسیم رسوندیم کمی در خیابان های فرعی قدم زدیم. در مسیر برگشت به هتل با دیدن شکلات های ویترین یکی از مغازه های خیابان استقلال باز هم وسوسه شدیم و یه کم شکلات خریدیم. آخر شب، خسته از یک روز طولانی به هتل برگشتیم.
پنج شنبه 22 سپتامبر
امروز روز آخر سفر ما بود. از طریق تلگرام با لیدر تماس داشتم و قرار بود ساعت 4 عصر بیاد دنبالمون. بعد از صبحانه چک اوت کردیم و اتاق را تحویل دادیم. چمدانها را امانت سپردیم و راهی شهر شدیم.
جز چند تا برنامه مثل بازدید از روملی حصاری و کاخ دولما باغچه بقیه پلن سفر اجرا شده بود و از این موضوع راضی بودیم. امروز برخلاف روزهای دیگر اصلا عجله ای نداشتیم. زمان هم به اندازه ای نبود که بخواهیم برای بازدید از برخی جاذبه ها که دور از هتل بودند و یا زمان بازدید زیادی می طلبیدند اقدام کنیم. ابتدا به محله عثمان بی رفتیم.
خیابان عثمان بی (Osmanbey Caddesi)
یک ایستگاه بعد از مترو میدان تکسیم، ایستگاه مترو عثمان بی است. خیابان نسبتا خلوت بود و پر از فروشگاه های برند و غیر برند. مجددا از ال سی وایکیکی و دی فاکتو کمی خرید کردیم و تا عصر بقیه پاساژهایی که توی برنامه بود را بصورت سر سری رفتیم. این خیابان جذابیتی برای بازدید نداشت و اکثر مگامال های استانبول برای خرید، وضعیت بهتری نسبت به این خیابان دارند.
ساعت 4 به هتل برگشتیم و لیدر تور به دنبالمان آمد و ما را به فرودگاه رساند. هواپیمای ترکیش ایر راس ساعت 20:30 و بدون تاخیر تیک آف کرد و 3 ساعت بعد در تهران بودیم.
نکات مهم در سفر به استانبول
1- برای سفر به استانبول بهتر است کتانی مناسب جهت پیاده روی، کرم ضد آفتاب، عینک آفتابی، چتر و کمی تنقلات مفید مثل پسته همراه داشته باشید. یک کپی از مدارک و کارت ملی خودتان در هتل داشته باشید. در مواقع ضروری مثل گم شدن پاس لازم است.
2-سوالی که ممکن است برای همه پیش بیاید:
چقدر پول همراهمان باشد؟
در هرکدام از خیابانهای خیابان استقلال – خیابان لاللی و منطقه آکسارای، یک دفتر دیدیم که تابلو به زبان فارسی داشتند و با استفاده از کارت شتاب به شما لیره پرداخت می کرده و کارمزد می گرفتند. پس نیازی به همراه داشتن پول زیاد نیست و بهتر است به اندازه مخارج سفر وجه نقد همراه داشته باشید و در مواقع ضروری و بروز حوادث، از این دفاتر با کارت شتاب پول برداشت کنید. البته کارمزد هر بار برداشت در این دفاتر حدود 20 تا 30 هزار تومن است و فقط جهت برداشت در مواقع اضطراری مناسب است. ضمن اینکه بانک ملت نیز در استانبول شعبه دارد که البته ما ندیدیم.
3-در استانبول صرافی به وفور یافت می شود. گرانترین نرخ تبدیل دلار به لیره در فرودگاه و خیابان استقلال است که برای تبدیل 100دلار به لیره، حدود 8 لیره کارمزد دریافت می کنند. ارزانترین نرخ تبدیل دلار به لیره هم مربوط به منطقه لاللی است که هیچ کارمزدی نمیگیرند.
4-آب استانبول قابل شرب نیست و آب شرب باید خریداری گردد. در صورت مسافرت در روزهای گرم سال، بهتر است یک بطری کوچک آب معدنی همراه خود داشته باشید. بطری کوچک آب آشامیدنی در بافت شهری 1 لیر و در مراکز توریستی 3 لیر و در کاخ توپکاپی 6 لیر بود. بطری های بزرگ از 2 لیر به بالا عرضه می شد.
5-علی رغم اینکه همه برندها در استانبول خصوصا خیابان استقلال شعبه دارند، مشاهده می شود که غالب هموطنان از شعب دی فاکتو و ال سی وایکیکی لباس خریداری میکنند. زیرا نسبت به سایر برندها هم قیمت مناسبی دارند و هم طراحی پوشاک این دو برند به فرهنگ کشور ما نزدیک تر است.
6-حجاب در استانبول امری پذیرفته شده است و مانند برخی از کشورها نگاهها به افراد محجبه سنگین نیست. ولی اصولا چادر به شکلی که در ایران مرسوم است، به عنوان حجاب رایج نیست.
7-در سراسر استانبول «تقریبا» مبلمان شهری عمومی ای برای استراحت در خیابانها وجود ندارد. مرسوم است برای رفع خستگی و گفتگو، به کافه ها مراجعه میکنند و کمی استراحت کرده و چای و ... می نوشند.
8-استفاده از خدمات سرویس های بهداشتی با پرداخت 1 لیره بصورت نقدی یا پرداخت با استانبول کارت امکان پذیر است و سرویس بهداشتی در دسترس است. سرویس ها عموماً فرنگی است ولی در برخی از آنها، سرویس های ایرانی نیز وجود دارد.
9-در استانبول مشکل غذا وجود ندارد. تمامی غذاها حلال است و اکثر غذاها با ذائقه ایرانیان سازگار است.
10-متاسفانه بیشتر مردم حتی جوانها توانایی صحبت به زبان انگلیسی را ندارند. ولی بصورت کلی مشکلی برای برقراری ارتباط وجود ندارد. برخی از فروشگاههای مناطق توریستی خصوصا خیابان استقلال به جهت کثرت توریست های ایرانی، کمی فارسی یاد گرفته اند و در حد فروش یک کالا و یا معرفی محصولات به زبان فارسی صحبت می کنند.
11-در فروشگاههای سنتی یا فروشندگان دوره گرد، چانه زدن امری عادی است. کلمه «ایندیریم» به معنای تخفیف است و اگر از آن استفاه کنید فروشنده متوجه می شود تخفیف می خواهید.
12-برخی مکان ها از افراد ایرانی برای دعوت توریست ها استفاده میکنند. به صرف اینکه شخصی فارسی صحبت می کند اطمینان نکنید.
13-بهتر است پس از هر بار عبور از گیت گذرنامه در فرودگاهها، گذرنامه خود را چک کنید که مهر ورود یا خروج بصورت واضح نقش بسته باشد. خوب است تصویری از گذرنامه و مهر ورود نیز در تلفن همراه خود داشته باشید.
هزینه های سفر
هزینه تور برای دو نفر 2/590/000 تومان
عوارض خروج از کشور(2نفر) 150/000 تومان
هزینه آژانس از منزل به فرودگاه 55/000 تومان
حمل و نقل و جابجایی در شهر 75 لیره
خرید آب شرب 30 لیره
ورودیه ها و 2عدد کارت موزه پاس 320 لیره
تنقلات، میوه و آبمیوه و ... 130 لیره
شام و ناهار 380 لیره
کارمزد تبدیل ارز 20 لیره
خرید های شخصی 1200 لیره
جمع کل هزینه ها برای دو نفر 5/300/000 تومان