تفلیس نسخه مینیاتوری از اصفهان (بخش اول: تفلیس)

4.5
از 14 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
تفلیس نسخه مینیاتوری از اصفهان خودمان

34-Tblisi-Blog cover (01-02-24).jpg

 

 با شروع تابستان 1396 تصمیم گرفتم که یک سفر یک هفته‌ای خانوادگی برای سالروز ازدوجمان (7 مرداد) همچون سنوات گذشته، تدارک ببینم لذا شروع به تحقیق در مورد کشورهای آسیای میانه و قفقاز و اروپای شرقی نمودم. پس از یک بررسی اجمالی؛ سه گزينه پيش رویم قرار گرفت: گرجستان، قبرس و بلغارستان. پس از بررسی‌های کامل‌تر و مشورت با همسرم نهایتاً گرجستان را برای سفر تابستانی‌مان انتخاب کردیم زیرا نیاز به ويزا و رفت و آمد تا سفارت را نداشت و برای همسرم که با محدودیت مرخصی مواجه بودند، راحت‌تر بود و همچنین امکان سفر زمینی به آن هم فراهم بود. باید بگویم که من از سفرهای جاده‌ای خیلی لذت می‌برم بنابراین تاجایی که امکان داشته باشد سفر زمینی با اتوبوس یا خودروی شخصی را ترجیح می‌دهم لذا شروع به تحقیق در مورد تورهای زمینی به گرجستان نمودم. از آنجا که همیشه قبل از سفرهای خارجی، اشتیاق به دیدن کشوری تازه با فرهنگی متفاوت، ذوق زده‌ام می‌کرد و باعث می‌شد که بیشتر در مورد آن مطالعه کنم، لذا تقریباً همه سفرنامه‌های موجود در فضای اینترنت بويژه سفرنامه‌های سایت لست سکند را دقیقاً خواندم و از این‌که گرجستان توانسته به جایگاه سومین کشور امن جهان برسد، تعجب کردم. در مطالعه یکی از سفرنامه‌ها متوجه شدم که سفر زمینی به گرجستان با توجه به معطلی‌های مرزی آن ممکنست تا 30 ساعت بطول بیانجامد لذا بهمین دلیل از سفر زمینی صرفنظر کرده و شروع به تحقیق در مورد تورهای لحظه آخری هوایی گرجستان از سایت لست سکند نمودم. روز یکشنبه اول مرداد با چند آژانس تماس گرفتم و نهایتاً از طریق آژانس پارس پالاد تور مورد نظرم برای 3 شب اقامت در تفلیس و 4 شب اقامت در باتومی (با اقامت در هتلهای 3 ستاره لایک و دلفین) را که برای چهارنفرمان شد 5.9 میلیون تومان، خریدم.

روز چهارشنبه؛ 4 مرداد 1396

بعدازظهر با اتومبیل خودمان به فرودگاه امام خمینی رفتیم که متاسفانه همچون همیشه پارکینگ مسقف ظرفیت نداشت و ماشین را در فضای باز پارک کردم سپس با اتوبوس به سمت سالن رفته و وارد سالن مسافرین خروجی شدیم، آنچه که اين بار هم خیلی به چشم می‌آمد، حجم بالای مسافران ایرانی به شهرهای مختلف کشور ترکیه بود؛ آنکارا، استانبول، آنتالیا و ... که با کمی فکر آدم افسوس می‌خورد که ای کاش ايران هم می‌توانست با این همه جاذبه تاریخی، طبیعی، ساحلی و ... سهمی درخور از جذب گردشگران خارجی داشته باشد. پس از دریافت کارت پرواز و انجام تشریفات گمرکی نزدیک گیت خروجی پرواز آسمان به مقصد تفلیس رفتیم و بموقع سوار هواپیما شدیم. پس از بسته شدن دربها برای پرواز آماده شدیم که خلبان اعلام نمود بدلیل خرابی وسیله نقلیه‌ای که باید هواپیما را تا ابتدای باند منتقل کند، باید منتظر دستگاه جایگزین شویم و اين موضوع من را یاد بیان خاطره سقوط هواپیمای آسمان در چند سال قبل انداخت و سپس در مقابل سوال دخترم که " اگر این شرکت سابقه سقوط هواپیما دارد، چرا ما از آن بليط خریدیم؟"؛ کمی خجالت زده شدم بالاخره نهایتاً با 40 دقیقه تاخیر پرواز کردیم. پرواز بین تهران و تفلیس یکساعت و 25 دقیقه بطول انجامید و در کمال آرامش وارد فرودگاه پایتخت گرجستان شدیم، علیرغم کوچکی فرودگاه ولی تمیزی آن جلب نظر می‌نمود. پس از امور گمرکی و تحویل چمدانها وارد سالن مسافرین ورودی که شدیم، نماینده شرکت‌های مختلف همکار با آژانس‌های ایرانی به استقبال مسافران آمده بودند. نمایندگان شرکتGeorgia Holiday  هم به تفکیک هتلها مسافران را پیدا می‌نمودند و با یک بسته تبلیغاتی حاوی یک عدد سیم کارت رایگان و چند کتابچه تبلیغاتی و گشت‌های پیشنهادی ما را بسمت ونهای آماده در بیرون سالن هدایت کردند.

عکس 1: پکیج تبلیغاتی شرکت Georgia Holiday

 

توصیه می کنم که حتماً در فرودگاه یک نقشه راهنمای شهر که بصورت رایگان وجود دارد را از مکانهای مخصوص بردارید و کمی هم دلار به لاری (پول گرجستان) تبدیل نمایید؛ در مرداد 1396 هر يکصد دلار بین 238 تا 239 لاری تبدیل شد. در طول مسیر تا بقیه همسفران هتل ما هم برسند، داخل محوطه باز با یک خانم مُسن مواجه شدیم که یک سی دی و کتاب به ما هدیه داد؛ ترجمه فارسی انجیل و یک فیلم به نام « حیات » که با صدای فارسی در مورد حضرت عیسی بود، و این یعنی استفاده از قدرت تبلیغات در هر مکانی. در طول مسیر تا منطقه دقومی که هتل LIKE در آن قرار داشت دو چیز جلب توجه نمود: یکی هوای نسبتاً گرم و تقریباً شرجی بطوری که تصور می‌کنید باید نزدیک دریا باشید علیرغم اینکه تفلیس تا نزدیک‌ترین ساحل دریا چند صد کیلومتر فاصله دارد و دومی تاریکی نسبی فضاهای عمومی شهر که با حداقل روشنایی در معابر بیانگر هزینه بالای برق در گرجستان بود.

عکس 2: بخشی از معابر شهر تفلیس

حدود نیم ساعت تا رسیدن به نزدیکی تفلیس مال که هتل در آن قرار داشت، طول کشید. در این مدت هم لیدر تور 4 گشت پیشنهادی شرکت جرجیا هالیدی را بشرح زیر معرفی نمود:

  • گشت شهری نیم روزه با قیمت 10 دلار
  • گشت شام در رستوران گرجی با مراسم رقص محلی گرجی با قیمت 35 دلار
  • گشت 3 شهر تاریخی گوری، متسخیتا و اپلیستسیخه با قیمت هر نفر 55 دلار
  • گشت قایق تفریحی شبانه با شام با قیمت هر نفر 40 دلار

ما هم با توجه به محدودیت زمان سفر و با علم اینکه این نوع گشتها معمولاً گرانتر از قیمت واقعی هستند ولی به جهت استفاده بهینه از سفرمان؛ دو گشت روزانه را ثبت نام کردیم به 235 دلار (بچه‌های زیر 6 سال 50 درصد تخفیف دارند) !

وقتی به داخل هتل رسیدیم ظواهر کمی توی ذوقمان زد زیرا در بدو ورود چند نفر از مسافران قبلی، بلافاصله تور لیدر را احاطه کرده و از کیفیت نامناسب هتل اعتراض ‌کردند، سعی کردیم خیلی توجه نکنیم و رفتیم پاسپورتها را دادیم به رسپشن هتل و بعد از تعیین اتاقمان با توجه به خستگی راه ترجیح دادیم که شب را به استراحت بپردازیم.

عکس 3: هتل LIKE

اينجا بود که یاد جمله یکی از سفرنامه‌ها افتادم که گفته بود: «در گرجستان هتلها ستاره واقعی ندارند و باید یک ستاره از تعداد آن کم نمایید»، به نظر من هرچند ظاهر جمله ایشان صحیح است ولی باید از ستاره‌های هتل در گرجستان 2 ستاره (یا بیشتر!!) کم کنید زيرا هم تجربه خود ما و هم چیزی که از اکثر همسفران در طول این سفر در مورد هتلهای مختلف شنیدیم چندان راضی کننده نبود، بويژه اگر عادت دارید که بخشی از سفرتان را در هتل بمانید و از امکانات آن استفاده کنید بجز چند هتل 5 ستاره انگشت شمار که رضایتبخش هستند، بقیه خصوصاً هتلهای 3 ستاره‌ اصلاً راضی‌کننده نیستند. مثلاً این هتل بیشتر شبیه مهمانپذیرهای شهرهای خیلی کوچک ایران خودمان است تا يک هتل 3 ستاره!

عکس 4: آدرس و محل قرارگیری هتلهای معرفی شده در کتابچه تبلیغاتی

البته چون من زیاد در هتل نمی‌مانم بنابراین خیلی ناراضی نبودم و باتفاق خانواده سعی کرديم از سفر بیشترین لذت را ببريم و اين موضوع روی سفرمان تأثير نگذارد زيرا خیلی کاری هم از دستمان برنمی‌آمد. در اولین صرف صبحانه در رستوران هتل چیزی که جلب نظر می‌کرد رومیزی‌های پارچه‌ای تمیز و مرتبی بود که روی آنها را هیچ نایلونی نپوشانده بود، و این موضوع در تجربه‌های بعدی ما در سایر کافه‌ها و رستورانهای گرجستان نیز تکرار شد. یعنی فقط از میزهای چوبی یا فلزی طرحدار که بعد از هر بار استفاده مهمانان کاملاً تمیز می‌شدند، استفاده می‌کردند به این مطلب اضافه کنید استفاده حداقلی از ظروف و بطری‌های یکبار مصرف برای نوشیدنی‌ها؛ حتی برخی از انواع آبمعدنی هم در بطری‌های شیشه‌ای بود و به نظر من این نشان از اهمیت دادن گرجی‌ها به محیط زیست داشت.

روز پنجشنبه؛ 5 مرداد 1396

گشت شهری روز اول با گذر از خیابان‌های تفلیس آغاز شد؛ در اولین نگاه شهر پُر بود از هتل و هتل‌ها هم مملو از مسافر. در طول مسیر از کنار ساحل رودخانه متکواری به پل خشک (Dry Bridge) رسیدیم که یک بازارچه محلی بود برای فروش هنرهای دستی غالباً هنرمندان گمنام و اشیاء مستعمل قدیمی و شاید عتیقه و بازمانده از شوروی سابق که البته برای خیلی از مسافران ایرانی جذابیتی نداشت. سپس به میدان آزادی یا Libberty Sq. رسیدیم میدانی با یک ستون بسیار بلند که یک مجسمه طلایی رنگ درخشان روی آن قرار داشت و قبل از استقلال گرجستان مجسمه استالین را در خود جای داده بوده است.

عکس 5: میدان آزادی

گذر از خیابانهای مهم مرکز شهر تفلیس، خیابان شاردنی که مملو از رستورانها و کافه‌های شبانه بود، خیابان روستاولی که محل سالن‌های اُپرا و موزه‌های متعدد بود؛ خیابان آغماشنبلی که محل رستورانهای گرجی، ایرانی، ترکی، عربی و ... و تعدادی فروشگاه‌های برندهای معتبر بود که در آنها می‌شد ساختمانهایی با قدمتی بیشتر از صد سال را دید اما این ساختمانها سرپا، زیبا و باشکوه بودند برخلاف اکثر ساختمانهای قدیمی کشورمان که به مخروبه‌ها می‌مانند و غالباً فاقد سکنه هستند.

عکس 6: خیابان آغماشنبلی

سپس وارد منطقه تفلیس قدیم شدیم، بخشی از شهر که دارای خیابانهای کم عرض و متداخل و فاقد طراحی مهندسی بود.

عکس 7: تفلیس قدیم

به محل کلیسای سامبا رسیدیم. هنگام پیاده شدن از اتوبوس مواجهه با خانمهای مُسنی که به زبان فارسی تقاضای لاری (پول گرجستان) می‌کردند بشدت توی ذوق می‌زد و از زیبایی‌‌های کلیسای جامع تثلیث در اولین نگاه می‌کاست.

عکس 8: ناقوسهای کلیسای سامبا

کلیسای سامبا که در یک زمین باغ مانند بزرگ و در منطقه قدیمی از شهر تفلیس بنا شده بود که قدمت چندانی نداشت به طوری که هنوز در حال تکمیل بود و کلیسای اصلی مسیحیان شاخه ارتودکس بود و بیشتر به نظر می‌رسید که با هدف جلب توریست ساخته شده است تا عبادت. داخل کلیسا، سالن بزرگی بود با سقفهای مرتفع که روی آن نقاشی‌های زیبایی در حال ترسیم بود و نمادهایی از دین مسیحیت.

عکس 9: بخشی از نقاشی‌های داخل کلیسای جامع تثلیث که در حال تکمیل است

نمای بیرونی کلیسا سنگی بود با ستونهای نمادین جذاب که شبیه معماری روم باستان بود.

 

عکس 10: نمای سنگی بیرون کلیسای سامبا

 پس از بازدید از کلیسای سامبا یاد مسجد شیخ لطف الله در اصفهان افتادم که نماد زیبایی است از معماری اسلامی و در جای جای آن می‌شود روح عبادت و بندگی را لمس نمود. لیدر تور توضیح داد که آقای ایلیا بزرگ کشیش ارتودکس در این کلیسا اقامت دارد و یک صندلی بزرگ در وسط سالن اصلی کلیسا هست که جهت روز موعود است و حتی ایلیا هم روی آن نمی‌نشیند.

عکس 11: صندلی بزرگ

همینطور صلیب خمیده ساخت خانم نینو (همان فردی که مسیحیت را به گرجستان آورده است) و ... که نشان می‌داد هر آيينی برای خود مقدساتی دارد و موارد قابل احترام برای پیروان خود؛ ولی چه تصنعی به نظر می‌رسید اینها در مقابل مساجدی همچون مسجدالحرام، مسجد ایاصوفیه، مسجد ابوسفیان و ... .

عکس 12: محوطه بیرونی کلیسای سامبا

سپس بطرف متخی (میدان اروپا) در قلب تفلیس حرکت کردیم. در طول مسیر محل سالن تئاتر در حال احداث تفلیس را دیدیم که معماری شیشه‌ای خاصی داشت و در مجاورت پل شیشه‌ای صلح روی رودخانه متکواری قرار گرفته بود. جالب بود که لیدر تور توضیح داد این پل شیشه‌ای را معماران ایتالیایی طراحی کرده و پس از ساخت با کشتی به گرجستان حمل شده است، که اگر این موضوع صحت داشته باشد باید به پیشرفتهای مهندسی کشورمان افتخار نمود زیرا پل طبیعت در تهران به نظر من از نگاه طراحی، مهندسی و زیبایی شناختی چیزی از این پل صلح تفلیس کم ندارد و کاملاً با دانش ایرانی طراحی و اجرا شده است.

عکس 13: پل شیشه‌ای صلح ساخت ایتالیا

اولین چیزی که در میدان اروپا جلب توجه می‌کرد، طراحی پرچم گرجستان با گلهای تزیینی در فضای سبز آن بود.

عکس 14: طراحی پرچم گرجستان با گلهای تزیینی

اتوبوسهای دو طبقه گردشگری هم دومین نمادی بود که در میدان اروپا به چشم آمد و نشان از ردپای انگلیس در صادرات اتوبوس به گرجستان داشت.

عکس 15: اتوبوسهای دوطبقه گردشگری

پس از قدم زدن در فضای سربالایی سنگفرش مجاور متخی، به نزدیک مجسمه مرد اسب سوار شمشیر بدست کاشف تفلیس رسیدیم که رو به سوی دیگر رودخانه متکواری و سر بسمت مجسمه مادر گرجستان (کارتلیس ددا) داشت.

عکس 16: مجسمه مرد کاشف تفلیس

 وقتی از آنجا به رودخانه متکواری نگاه کردم برای چند لحظه پرتاب شدم به درون خاطرات کودکیم در کنار رودخانه خروشان زاینده رود و مجسمه‌های شیر سنگی کنار ورودی پل خواجو در اصفهان.

عکس 17: رودخانه متکواری

واقعاً چقدر این دو شهر به هم شبیه هستند، هر دو در امتداد یک رودخانه و در در دامنه کوه توسعه یافته‌اند. هر دو پُر هستند از نمادهای سنگی تاریخی، عبادتگاه‌های باشکوه، سازه‌های معماری مدرن و تاریخی. البته با این تفاوت که هنوز در رودخانه متکواری شهر تفلیس جریان خروشان آب و قایقرانی آن هم در مردادماه قابل مشاهده است ولی زاینده‌رود سالهاست که از بی آبی رنج می‌برد با این وجود اصفهان همچنان بدون آب هم زیبا است و به یادماندنی، البته این را هم بگویم که تفلیس از نظر وسعت اصلاً قابل مقایسه با اصفهان نیست و تنها می‌شود آن را نسخه مینیاتوری از اصفهان دانست. شاید زیبایی اصفهان در نظر من به این دلیل باشد که خاطرات کودکی من در آن رقم خورده است ولی نه، یادم هست بسیاری از دوستانم هم که اصفهانی نیستند از زیبایی‌های اصفهان همیشه تمجید کرده‌اند. لیدر تور می‌گفت در مورد مرد کاشف تفلیس افسانه‌ای وجود دارد که پرنده‌اش در چشمه‌های آب گرم تفلیس افتاده و مُرده است و به همین دلیل در این بخش از تفلیس برای خودش تندیس ساخته‌اند و در آن طرف رودخانه متکواری هم در کنار حمام‌های معروف گوگرد تفلیس در وسط یک آبنما برای پرنده‌اش مجسمه زیبایی ساخته شده است که به نظر من همه اینها بهانه‌هایی هستند برای جذب توریست.

عکس 18: پرنده افسانه‌ای

در کنار این مجسمه، یک کلیسای قدیمی هم قرار داشت که چند نفر در آن مشغول عبادت بودند و در نزدیکی آن هم یک کشیش مشغول دعا خواندن برای مردم بود.

عکس 19: کلیسای قدیمی

سپس به بازدید ابونوتوبانی يا اصطلاحاً حمام‌های سولفور یا حمام‌های شاه عباسی که در آن طرف رودخانه بود رفتیم. آب این حمام‌ها از چشمه‌های آبگرم تأمین می‌شد و طاق‌های ضربی‌شان تصویری از حمام‌های قدیمی ایرانی با روزنه‌هایی در وسط گنبد برای تأمین نور در تمام طول روز بود علاقمندان می‌توانند برای استفاده از این حمام‌ها هم بصورت خصوصی و هم بصورت عمومی ساعتی را رزرو کنند و از آبگرم طبیعی‌شان استفاده کنند که البته با توجه به فرصت 3 روزه اقامت ما در تفلیس این موضوع میسر نشد.

عکس 20: حمام‌های شاه عباسی

 در محوطه ورودی حمام‌ها یک تندیس بزرگ از مرحوم حیدر علی اف (رییس جمهور سابق آذربایجان) که در زمان جنگ سال 2008 به گرجستان کمک‌های شایانی نموده بود، گذاشته بودند و هر روز به رسم احترام یک سبد گل تازه رُز قرمز در پای آن می‌گذارند. اين رسم در آسیای میانه و قفقاز بسیار جالب است و من آنرا در کشورهای دیگر این منطقه هم قبلاً دیده بودم.

عکس 21: تندیس حیدر علی اف

در ادامه مسیر مسجد در حال مرمتی را دیدیم که به گفته لیدر تور دارای دو محراب است یکی برای اهل تسنن و دیگری برای شیعیان که اخوت و دوستی آنان را افزایش دهد البته امکان بازدید از آن وجود نداشت. سپس یک مسیر سربالایی را طی نمودیم تا به پل عشاق برسیم که یک پل باریک روی یک مادی آب ( فعلاً خشک ) بود که زوجین یا افرادی که قصد ازدواج دارند طبق یک افسانه قدیمی به روی این پل می‌آيند و جهت تعمیق وفاداری و اثبات عشق‌شان یک قفل را به نام خودشان به نرده‌های این پل می‌آویزند و سپس کلید آن را در اطراف رها کرده و می‌روند که دیگر کسی نتواند آنها را از هم جدا کند البته با یک نگاه می‌شد فهمید که از کشورهای مختلف هم برخی از بازدیدکنندگان، این رسم را بجا آورده بودند.

عکس 22: پل عشاق

در مسیر برگشت، زنان گرجی که در بشکه‌های بزرگ چوبی به رهگذران شربت خنک و تازه می‌فروختند هم دیدنی بود، هر لیوان کوچک 1 لاری و لیوان بزرگ 2 لاری بود. بدین ترتیب گشت شهری روز اول تفلیس به پایان رسید و اتوبوس بسمت هتلها حرکت کرد که ما از لیدر تور درخواست کردیم که ما را در خیابان آغماشنبلی پیاده کند. پیاده روی در این خیابان و دیدن ساختمانهای قدیمی با معماری سبک رومی باستان را به خوانندگان محترم توصیه می‌کنم البته کسانی که اهل خرید هستند هم این خیابان مرکز تعدادی از برندهای مختلف پوشاک و لوازم آرایشی است. در این خیابان می‌توانید انواع غذاخوری‌ها و فست فود و ... را به وفور پیدا کنید و حسب سلیقه‌تان از غذاهای گرجی، ترکی، عربی، ایرانی و ... استفاده کنید که جهت آشنایی با محتویات غذاهای گرجی، تصاویر زیر را از مجله تبلیغاتی Your Business چاپ شهر تفلیس برایتان انتخاب نمودم.

عکس 23: معرفی انواع غذاهای گرجی

عکس 24: ادامه معرفی انواع غذاهای گرجی

 

 ما ناهار را در رستوران مک دونالد که در مجاورت میدان سنگفرش شده واقع در وسط خیابان آغاماشنبلی بود صرف کردیم که شامل دوبل چیزبرگر و سیب زمینی سرخ شده و نوشابه بود و برای چهار نفر شد 36 لاری. سپس چون طبقه دوم رستوران منظره زیبایی داشت و یک سالن بازی مخصوی کودکان هم داشت، ترجیح دادیم کمی بچه‌ها آنجا بازی کنند تا گرمای هوا کاهش یابد و کمی هم خستگی از تن بدر کنیم. ضمناً من و همسرم هم از وای فای رایگان آن می‌توانستیم بهره برده و با خانواده و دوستان در ایران خوش و بش کنیم. لازم است توضیح بدهم که خیلی از رستورانهای خوب و معتبر در گرجستان دارای وای فای رایگان بدون نیاز به رمز عبور هستند که البته برخی از هموطنان هم حسابی از خجالت آن درمی‌آيند بطوری که میز مجاور ما وقتی می‌خواستند بروند پسرشان رو به پدر گفت، چند لحظه تامل نمایید تا این فایل هم دانلود شود که 300 مگا بایت تمام استفاده کرده باشم! باید بگویم که ساندویچهای مک دونالد از نظر اندازه خیلی کوچک بود لذا من سیر نشدم و این زمینه‌ساز خوردن عصرانه شامل یک بستنی و شیرینی مخصوص مک دونالد در ساعت 16 عصر شد با  هزینه 20 لاری برای 4 نفر و البته توصیه می‌کنم بستنی‌های متنوع آن را حتماً تجربه نمایید.

عکس 25: بستنی و شیرینی مخصوص مک دونالد

 نکته جالبی که در مک دونالد جلب توجه می‌کرد قسمت روباز در هر دو طبقه رستوران برای مشتریان سیگاری بود که بتوانند همزمان با صرف غذا یا نوشیدنی‌شان، سیگار هم بکشند و یک افشانه هم بصورت دایمی خوشبوکننده در هوا می‌پاشید تا بوی آن هم محو شود. جالب است بگویم که سیگار در گرجستان گران قیمت بود و مصرف آن کمی مایه مباهات جوانان و بخصوص خانمها بود البته منشاء آن هم تبلیغات گسترده شرکت‌های آمریکایی در معابر می‌توانست باشد. بعد از آن يک تاکسی گرفتیم بمقصد پارک متاتسميندا به 10 لاری، پارکی که در مجاورت برج مخابراتی شهر تفلیس در روی کوه ساخته شده بود.

عکس 26: نقشه محل پارک متاتسميندا

وارد محوطه پارک که بشوید برای رفتن به شهربازی در بالای کوه باید بازای هر نفر 2.5 لاری هزینه استفاده از فانیکولار بپردازید، قطاری برقی با کف شیبدار که دارای سه واگن کوچک بود و روی یک سطح شیبدار دامنه کوه را به آرامی با کشش کابل طی می‌کرد و دیدنش واقعاً جالب بود. لازم است بگویم که پارک متاتسميندا چندین ورودی دارد که توصیه می‌کنم حتماً از این ورودی که فانیکولار دارد به آنجا بروید.

عکس 27: فانیکولار

وقتی از فانیکولار پیاده شدیم وارد یک رستوران مجلل شدیم که هم چندین سالن داشت و هم قسمت روباز مشرف به شهر که نمای زیبایی داشت و انواع غذا و نوشیدنی‌ها را سرو می‌کرد. همچنین چندین تلسکوپ بود که می‌شد با انداختن سکه در داخل آن جزییات شهر را هم دید. بعد از کمی استراحت و استفاده از مناظر زیبای شهر از بالای کوه و کمی عکاسی، به شهربازی آنجا رفتیم. اين فضا هم مجدداً حال و هوای پارک کوهستانی صفه شهر اصفهان را با تله کابین و شهربازی معروف آن تداعی می‌کرد با این تفاوت که وسایل بازی اینجا خیلی طبقه‌بندی شده‌تر بودند مثلاً ماشین برقی آن برای گروه‌های سنی مختلف متفاوت بود بطوری که دختر و پسر من نمی‌توانستند بطور همزمان سوار شوند؛ یکی باید از ماشین‌های کوچک‌تر با محدودیت قد زیر 130 سانتیمتر استفاده می‌کرد و یکی با محدودیت بالای 140 سانتیمتر، جالب است بگویم که در ورودی هر وسیله بازی شرایط سنی، قد و وزن مجاز را تعیین کرده بودند و دقیق هم کنترل می‌کردند. البته برخی از تجهیزات سرگرمی آن خیلی جالب بود مثل تونل وحشت آن برای بچه‌ها یا قایق سواری در سرسره آبی برای بزرگسالان که استفاده از این دو وسیله را حتماً توصیه می‌کنم.

عکس 28: سرسره آبی هیجان انگیز

چایخانه و رستوران و فست و فود هم به وفور وجود داشت و این قدر خوب بود که ما تا ساعت 11 شب حتی نصف از اسباب بازی‌های آن را هم نتوانستیم استفاده کنیم. واقعاً مکان مناسبی بود برای سرگرمی بخصوص برای کسانی که همچون ما با فرزندانشان به تفلیس سفر کرده‌اند، هزینه استفاده از دستگاه‌ها هم خیلی ارزان بود از نیم لاری شروع می‌شد تا حداکثر 6 لاری. شام هم همانجا ساندویچ سوسیس آمریکایی با سبزیجات خوردیم بازای هر نفر 5 لاری و کوکاکولا هم هر قوطی 1 لاری. شب هم با یک تاکسی به هتل برگشتیم لازم است توضیح بدهم که تاکسی در گرجستان فقط با یک تابلو و یک نئون برای شبها مشخص می‌شود و هیچ سازمان یا نهاد دولتی یا خصوصی بر آنها نظارت و کنترل ندارد بهمین دلیل هم قیمت مشخصی ندارند. تجربه ما نشان داد که پس از بیان مقصدتان به راننده او قیمتی را پیشنهاد می‌کند و شما براحتی می‌توانید با 60 درصد همان مبلغ با او به مقصدتان بروید چون براحتی می‌پذیرد! البته این را هم بگویم که این الگو دارای یک حداقل مبلغ 5 و یک حداکثر سقف 10 لاری هم (برای مسافتهای متداول داخل شهر) هست بنابراین خودتان به تناسب در این بازه قیمتی مبلغ را براساس پیشنهاد راننده، تعدیل نمایید و یادتان باشد که وسیله‌ای را در تاکسی جا نگذارید چون امکان پیگیری و بازگشت آن وجود ندارد.

روز جمعه؛ 6 مرداد 1396

صبح پس از صرف صبحانه تا رسیدن اتوبوس برای رفتن به گشت 3 شهر، به سوپرمارکت بزرگ مجاور هتل رفتیم و تنقلات و شکلاتهای معروف گرجی با نام چورچخلا خریدیم، شکلاتهایی دست ساز که ابتدا تعدادی مغز گردو یا فندق یا نظایر آن را داخل یک نخ کرده و سپس آنرا داخل شربتی از شیره انگور سفید یا قرمز قرار می‌دهند تا دور مغرجات را با یک لایه بگیرد. شکلاتهای خوشمزه‌ای است که ارزش امتحان کردن را دارد و حدود 2.5 تا 3 لاری هر کدام قیمت داشت.

عکس 29: چورچخلا

 ساعت 10:15 بسمت شهر گوری زادگاه استالین حرکت کردیم. در طول مسیر از کنار کلیسای جواری رد شدیم، این کلیسا بدین لحاظ در گرجستان مهم است که خانم نینو بشرط درمان همسر فرمانروا توانست اجازه تبلیغ مسیحیت را در این کشور بگیرد. وقتی به موزه استالین رسیدیم، اولین چیزی که جلب توجه می‌کرد وجود چندین جای پارک با تابلو مخصوص برای خودروهای گردشگران بود و نشان از اهمیت این مکان در جذب توریست داشت. دومین نکته که اثر منفی بر ما گذاشت حضور چند متکدی سمج بود که از ما لاری می‌خواستند و وقتی بسمت شما می‌آمدند تا آن طرف خیابان هم همراه شما بودند و ول کن نبودند. بعد از ورود به محوطه موزه، یک واگن قدیمی قطار به چشم می‌خورد که واگن مخصوص مربوط به سفرهای استالین بود شاید جالب باشد که از لیدر تور نقل کنم که استالین از پرواز می‌ترسیده است و بجز یک سفر هوایی (آن هم مربوط به اجلاس تهران) بقيه سفرهایش با همین واگن و از طریق راه آهن بوده است البته گفته می‌شد که شیشه‌های این واگن ضدگلوله است ولی ظواهر امر این موضوع را نشان نمی‌داد. در محوطه باغ بزرگ موزه هم، خانه پدری استالین بود که روی آن یک سقف با فاصله ساخته بودند که از بارشهای جوی در امان باشد و بطور طبیعی همان خانه‌ای که استالین در آن متولد شده بود، از اواخر قرن 19 میلادی حفظ شود.

عکس 30: سقف محافظ روی خانه دوران کودکی استالین

این ساختمان برای من خیلی جذاب بود زیرا در اواخر قرن 19 میلادی در احداث بنا به استفاده از بادبندهای چوبی برای مقابله با زلزله توجه شده بود چیزی که هنوز هم در هزاره سوم میلادی در برخی از ساختمان‌های شهرهای کوچک و روستاهای ما رعایت نمی‌شود.

عکس 31: بادبندهای چوبی خانه پدری استالین

سپس وارد ساختمان اصلی موزه شدیم، برای هر نفر 10 لاری وروردیه و برای بازدید واگن قطار هم 5 لاری ورودیه داشت که نماینده تور پرداخت کرد. در ورودیه موزه در بالای پله‌ها یک مجسمه تمام قد از استالین قرار داشت، در سالن طبقه بالا از اولین بخش تصاویری از سیر دوران کودکی، جوانی، صدرات تا مرگ او قرار داشت. یک سالن هم از هدایایی که از کشورهای مختلف به استالین داده شده بود وجود داشت از جمله یک تابلو فرش عکس استالین اهدایی از ایران و یک تابلو خاتم.

عکس 32: تابلو خاتم اهدایی از ایران

 

چند چیز برای من در این تابلوها جالب بود یکی تابلویی که فیگور استالین در آن با بقیه تصاویرش فرق داشت و نشان می‌داد که یک دست او کوتاه‌تر از دست دیگر است، حال آنکه در بقیه تابلوها فیگورها طوری بود که یک دست او در جیبش بود یا پشت سرش بود یا بشکلی که این موضوع قابل تشخیص نبود.

عکس 33: تصویری منحصربفرد از استالین

تابلوی دیگری هم وجود داشت که روی تصویر یکی از افراد با رنگ سفید به طور ناشیانه رنگ شده بود که گفته می‌شود خود استالین پس از اینکه دستور به ارتقاء (مرگ) این فرد می‌دهد حتی روی تصویر باقیمانده از آن فرد هم رنگ می‌زند که اثری از او بجانماند. تابلوی دیگری که جذاب بود هم مسیرهای تعقیب و گریز او در دوران مبارزات در خاک شوروی سابق را نشان می‌داد که بسیار فواصل طولانی داشتند.

عکس 34: مسیرهای تعقیب و گریز استالین در دوران مبارزات

یک اثر حجمی بصورت ماکت از یک خانه هم وجود داشت که محل مخفیگاه استالین در دوران مبارزاتش را نشان می‌داد که بسیار زیرکانه از داخل چاه آب یک مسیر فرعی به اتاق مخفیگاه ساخته بودند که افراد حکومت نتوانند او را پیدا کنند.

عکس 35: اتاق مخفیگاه استالین

 پس از آن از کافه بیرون موزه بستنی خریدیم به 1.5 تا 2 لاری برای هر عدد. سپس به شهر اپلیستسیخه یا شهر سنگی رفتیم.

عکس 36: نقشه راهنمای شهر اپلیستسیخه

شهری که در داخل سنگهای آهکی یک کوه نه چندان مرتفع بنا شد بود و از چندین طبقه تشکیل می‌شد.

عکس 37: طبقات مختلف شهر سنگی

داخل این شهر باستانی هم یک فضایی بود که بعنوان داروخانه از آن یاد می‌شد ولی بنظر نمی‌رسید که در فضای باز و زیر آفتاب و بدون حفاظ بشود از داروهای آن زمان که غالباً هم گیاهی بوده‌اند، نگهداری نمود. روی دیوارهای آن هم به زبانهای مختلف یادگاری نوشته بودند که یاد نمونه‌های مشابه در ایران افتادم.

عکس 38: یادگاری روی آثار تاریخی

خروجی شهر هم از یک سمت دیگر با یک راه پله طولانی بود که در نوع خود جذاب بود.

عکس 39: خروجی شهر سنگی

البته آن قدر که گرجی‌ها به این محوطه تاریخی بها می‌دادند برای من که تپه‌های سیلک کاشان یا ارگ قدیم بم یا تمدن جیرفت در کشور خودمان را دیده‌ام اصلاً جذابیتی نداشت. سپس به رستوران نیکالا در شهر گوری برگشتیم و ناهار تهیه شده از گوشت و سبزیجات تازه را در انواع غذاهای گرجی صرف نمودیم.

عکس 40: رستوران نیکالا

ناهار انتخابی ما شامل لوله کباب بود که کمی با لوله کباب‌های کشور آذربایجان فرق داشت، غذای محلی دیگری شبیه کتلت هم بود که با سیب زمینی سرخ شده سرو می‌شد و (البته جوجه کباب، کباب قفقازی و ماهی کباب هم می‌شد، انتخاب نمود) خینکالی هم بود که کلاً همه از کیفیت غذایی که سفارش داده بودند راضی بودند.

عکس 41: لوله کباب (شبیه به کباب کوبیده خودمان است که لای یک نان لواش بپیچید)

 

عکس 42: نوعی غذای محلی گرجی شبیه کتلت با سیب زمینی سرخ شده

سپس بسمت پایتخت سابق گرجستان یا شهر متسخیتا رفتیم که کلیسای svetitskhoveli با شکلی قلعه مانند و دیوارهای سنگی قدیمی و بسیار زیبایی داشت.

عکس 43 : ورودی کلیسای svetitskhoveli

پس از پیاده شدن از اتوبوس یک عکاس با دوربین حرفه‌ای از هر یک از مسافران با دقت عکسهای متنوعی می‌گرفت، که ما فکر کردیم خبرنگار است. سپس از یک بازارچه سنتی باید پیاده عبور می‌کردیم که به محل کلیسا برسیم.

عکس 44: صنایع دستی در بازارچه سنتی

 این بازارچه بسیار طولانی بود و انواع و اقسام وسایل و خوراکی‌ها در آن وجود داشت، از لباس و کیف و کفش و صنایع دستی و اسباب بازی و رستوران و سوپر و ... تقریباً در فروشگاه‌های آن از شیر مرغ تا جان آدمیزاد پیدا می‌شد. از نظر من لباسها و عروسکهای ساخته شده از نمد از همه جذابتر بودند.

عکس 45: لباسهای ساخته شده از نمد

عکس 46: عروسکهای ساخته شده از نمد

 در نزدیکی‌های ورودی کلیسا با یک عروس و داماد که برای شروع زندگی‌شان به کلیسا آمده بودند، برخوردیم که با روی گشاده با همه همسفران ما و سایر مردمی که آنجا حضور داشتند عکس یادگاری گرفتند و سپس داخل کلیسا هم مراسم بسیار ساده آنها برای ما دیدنی بود. اطرافیانشان که به کلیسا آمده بودند کمتر از ده نفر بودند با یک فیلمبردار.

معماری کلیسا از قدمت آن حکایت داشت، دیوارهای بلند سنگی با نقاشی‌های بسیار قدیمی و بعضاً مستهلک شده.

عکس 47: نقاشی‌های دیواری کلیسا

عکس 48: دیوارهای بلند سنگی کلیسا

در ورودی ساختمان کلیسا هم با مراسم ساده غسل تعمید یک کودک توسط یکی از کشیشان مواجه شدیم که این دو صحنه بسیار نادر بطور همزمان اتفاق می‌افتاد و ما از سادگی آن خیلی متعجب شدیم.

عکس 49: مراسم غسل تعمید در کلیسا

نقاشی‌های قدی روی دیوارهای کلیسا و سقف ان بسیار چشم نواز بود.

عکس 50: نقاشی روی دیوارها و اجزای داخلی کلیسا

تابلوهای متعدد رنگی و بعضاً طلاکوب هم وجود داشت.

عکس 51: تابلوها مطلا

عکس 52: دیوار سنگی خارجی کلیسا

در موقع بازگشت به اتوبوسها متوجه شدیم که چندین 3 پایه کنار اتوبوسها قرار دارد که روی آنها ظروف کاشی کوچکی قرار داشت که در وسط ظروف همان تصاویر گرفته شده توسط آن عکاس بصورت دیجیتال چاپ شده بود و هر کدام به قیمت 10 لاری فروخته می‌شد، نکته جالب این بود که ظروف خام اینها در همان بازار 2 لاری بود و بقیه‌اش پول فکر و ایده‌پردازی این عکاس بود! ایشان هم معتقد بود که این کار شغل و حرفه او است و تجارتش نیست لذا حتی برای ما که 4 تا از این قابهای کوچک از خانواده‌مان تهیه شده بود را 1 لاری هم حاضر به تخفیف نبود، نمونه ظروف خام اینها در تصویر 44 قرار دارد. سپس گشت با تور در ساعت 18 در شهر تفلیس به پایان رسید و ما که داخل اتوبوس استراحت کرده بودیم ترجیح دادیم که به هتل برنگردیم و در نزیکی متخی پیاده شدیم. در ایستگاه اصطلاحاً تله کابین (Ropeway) برای عزیمت به تفرجگاه کوهستانی کارتلیس ددا برای هر نفر بلیط تهیه کردیم به قیمت 2.5 لاری.

عکس 53: نقشه محل قرارگیری تله کابین (Ropeway)

البته توصیه می‌کنم که فقط بلیط مسیر رفت را تهیه نمایید و برگشت را از مسیر پلکانی داخل باقت قدیمی شهر و کافه‌ها و هاستل‌های آن دیدن نمایید.

عکس 54: هاستل‌های واقع در باقت قدیمی

منظره‌های نابی از شهر بخصوص پل صلح، تئاتر جدید تفلیس، رودخانه متکواری از داخل کابین قابل شکار هستند.

عکس 55: فضای شهر از بالا

 فضای کوهستانی مجاور مجسمه مادر گرجستان هم بسیار آرامش بخش بود بويژه اگر به صرف تمشک تازه با هر لیوان بزرگ 5 لاری ترکیب می‌شد، که برای من يادآور تمشک فروشهای ورودی شهر رشت بود (البته برخی از فروشندگان همین لیوانهای بزرگ تمشک را تا 15 لاری هم می‌فروختند). در انتهای مسیر هم می‌شد با نماد تفلیس عکس یادگاری گرفت.

عکس 56: مجسمه مادر گرجستان

عکس 57: تمشک تازه واقعاً خوشمزه و درشت

عکس 58: نماد تفلیس برای عکس یادگاری

روز شنبه؛ 7 مرداد 1396

صبح پس از صرف صبحانه، چمدانهایمان را بستیم و آماده گذاشتیم داخل هتل و سپس به تفلیس مال که یکی از بزرگ‌ترین مجتمع‌های تجاری تفلیس است رفتیم.

عکس 59: مجتمع تفلیس مال

در محوطه لابی طبقه همکف آنجا تبلیغات خودرو و موتورسیکلت بود که ایده تبلیغاتی تویوتا پریوس خیلی ناب بود.

عکس 60: تبلیغ خودرو

در این مجتمع، انواع پوشاک و لوازم آرایشی و ... وجود داشت که قیمتهای آن به ارزانی ترکیه نیست ولی برای کسانی که عاشق خرید کردن هست، می‌تواند گزینه رضایتبخشی باشد. در مسیر بازگشت هم پیرمرد دوره‌گرد کتابفروشی را دیدم که با دوچرخه عبور می‌کرد و کتاب و مجله می‌فروخت البته بارها در تفلیس در مکانهای مختلف با افرادی مواجه شدیم که در مکانهای عمومی مشغول خواندن کتاب بودند چیزی که تقریباً سالها است در ایران بندرت دیده می‌شود.

عکس 61: پیرمرد دوره گرد کتابفروش

سپس به هتل برگشتیم و پس از تحویل اتاق، ساعت 12 آماده سفر به شهر باتومی شدیم که در قسمت دوم سفرنامه گرجستان به گزارش خاطرات آن خواهم پرداخت. در پایان باید به 2 نکته اشاره کنم، اول این که مکانهای دیدنی دیگری هم در تفلیس وجود دارد که ما با توجه به اقامت 3 شب نتوانستیم به بازدید آنها برویم از جمله موزه‌ها و سالنهای اپرا در خیابان روستاولی، دریاچه لاکپشتها، پارک آبی، و باغ گیاهشناسی. دوم این که در نگارش سفرنامه سعی نمودم اگر خاطرات مکانهایی که ما در سفر رفتیم در سایر سفرنامه‌ها هم به آنها اشاره شده بود را از زاویه نگاه و تجربه اتفاق افتاده خودم روایت کنم و عکاسهایی متفاوت از آنها هم ارایه نمایم. شایان ذکر است که عکسهای انتخاب شده در متن، تنها بخش کوچکی از حدود 1000 عکسی است که من در طول این سفر تهیه نمودم، امید آنکه مقبول نظر خوانندگان محترم و مفید فایده باشد.