همان طور که در قسمت اول سفرنامه گرجستان (تفلیس نسخه مينياتوری از اصفهان) اشاره شد، پس از 3 شب اقامت در شهر تفلیس در ساعت 12 ظهر روز شنبه 7 مرداد 1396 لیدر تور آمد هتل بدنبال ما و با اتوبوس عازم شهر باتومی شدیم. ابتدا حدود 80 کیلومتر از مسیر بصورت بزرگراهی بود ولی بعد از آن وارد جادههای دوخطه دوطرفه باریک شدیم که اتوبوس نهایتاً با سرعت 40 تا 50 کیلومتر در ساعت حرکت میکرد. در امتداد بخش بزرگراهی مسیر، شهرکهایی برای آوارگان جنگ سال 2008 ساخته شده بود که بیشتر سرپناهی امن را برای آنان بوجود آورده بود و هر واحد آن فضای کوچکی داشت. ساعت 3 بعدازظهر در یک مجتمع بین راهی نه چندان مدرن برای ناهار توقف کردیم.
عکس 1: مجتمع غذاخوری بین راهی
عکس 2: شهرکهای مسکونی آوارگان جنگ سال 2008
نکته جالب در بدو پیاده شدن از اتوبوس، وجود خانمی در ورودی سرویس بهداشتی بود که بازای هر نفر نیم لاری پول میگرفت و ما را یاد رستورانهای بین راهی خصوصاً در سوهانیهای اطراف شهر قم انداخت. برای صرف غذا وارد سالن رستوران شدیم و به نوبت پشت سر هم باید یک سینی برداشته و انواع غذاهایی که میخواستیم را انتخاب و فروشندگان به اندازه مشخصی از آن غذا در سینی میکشیدند و نهایتا ً پول آن را حساب کرده و میرفتیم پشت میزها و میخوردیم. غذاهای خوشمزه محلی و نسبتاً سازگار با ذائقه ایرانیها بود ولی قیمتهایش نسبت به رستورانهای تفلیس گرانتر بود، مثلاً ما 4 نوع غذای مختلف انتخاب کردیم که شد 52 لاری!
عکس 3: ناهار گرانقیمت بین راهی
سپس از مسیرهای جنگلی کوهستانی رد شدیم که واقعاً مناظر زیبایی داشت و به طبیعت استان گیلان در ایران شباهت زیادی داشتند. در بخشهایی از مسیر هم مکانهایی برای فروش ظروف مختلف سفالی وجود داشت.
عکس 4: مناظر بین مسیر تفلیس به باتومی
عکس 5: جنگل بین مسیر تفلیس به باتومی
عکس 6: خانههای روستایی بین مسیر تفلیس به باتومی
عکس 7: نمونه ظروف سفالی عرضه شده در حاشیه جاده
در بخشی از مسیر هم دستفروشانی بودند که صندلی و تختهای بافته شده از طناب برای بستن به درختان را میفروختند که بسیار جالب توجه بود. مسیر ریلی تفلیس به باتومی در برخی از بخشها از کنار جاده و ساحل عبور میکرد.
عکس 8: صندلی و تختهای بافته شده از طناب
عکس 9: مسیر بزرگراهی تفلیس به باتومی
پس از 7 ساعت طی مسیر در جنگلها و طبیعت نسبتاً بکر در ساعت 19:30 زیر بارش آرام باران وارد شهر ساحلی باتومی شدیم. قبل از ورودی اصلی شهر، اتوبوس در پارکینگ روبازی توقف کرد و مسافران هر هتل توسط لیدر سوار وَنهایی شدند که از قبل آنجا منتظر ایستاده بودند، ما هم راهی هتل دلفین شدیم. پس از ورود به شهر باتومی و بسادگی با اولین نگاه به ظواهر ساختمانها، خیابانها و خودروها میشد به مدرنتر بودن باتومی نسبت به تفلیس پی برد.
عکس 10: محوطه ورودی شهر باتومی
در حدود 15 دقیقه طی مسیر از ابتدای شهر تا هتل دلفین، لیدر تور به تشریح 4 گشت پیشنهادی شرکت جرجیا هالیدی در باتومی پرداخت بشرح زیر:
- گشت شهری به قیمت 10 دلار
- هانی تور به قیمت 35 دلار که مربوط به منطقه جنگلی آجارا و محل تلاقی رودخانههای چروخی و آجارا بود که اهمیت آن در این بود که دو رودخانه متلاقی دارای تفاوت رنگ در آبهایشان هستند و منظره بدیعی را بوجود میآورند.
- گشت شاد گرجی همراه با شام قفقازی به قیمت 35 دلار
- گشت قایق سواری در رودخانه آجارا و رفتینگ زیر نظر مربیانی از کشور اکراین به قیمت 25 دلار
البته ما ترجیح ندادیم که هیچ کدام از این گشتها را خریداری کنیم (الان براساس تجربه خودمان، به شما توصیه میکنم که بلوار (ساحلی) باتومی آن قدر جذابیت و مکانهای تفریحی و دیدنی دارد که ضرورتی برای استفاده از این نوع گشتها وجود ندارد).
لازم است اشاره کنم هتل دلفین؛ در واقع یک هتل آپارتمانِ تمیز، نوساز، نسبتاً کوچک و از همه مهمتر در مکانی بسیار عالی از شهر باتومی و در فاصله پیادهروی 1 تا 2 دقیقه تا پارک 6 می واقع شده بود. اتاق (یا بهتر است بگویم سوییت یا آپارتمان) ما در طبقه اول هتل بود و دارای یک اتاق خواب با یک تراس و یک کمد دیواری بسیار بزرگ و السیدی دیواری و میز آرایش، یک پذیرایی با مبلمان و میز و السیدی دیواری، یک آشپزخانه کوچک با سینک ظرفشویی، کابینتهای زمینی و هوایی، و یخچال، و یک سرویس بهداشتی و حمام بود.
عکس 11: اتاق خواب سوییت هتل دلفین
عکس 12: پارک 6 می
عکس 13: معابر اطراف هتل دلفین
پس از یک استراحت جزیی در هتل، با توجه به نقشه گردشگری باتومی که من قبلاً از سایت goBatumi.com گرفته بودم؛ راهی خیابان روستاولی شدیم که در کنار پارک 6 می قرار داشت. چیزی که بشدت جلب توجه می نمود حضور تعداد زیادی پلیس در امتداد خیابانهای اطراف بود که بشدت رفت و آمدها را کنترل میکردند و برخی از معابر فرعی را بر روی تردد خودروها بسته بودند که ما علتش را نفهمیدیم.
عکس 14: نقشه گردشگری بخش مهم شهر باتومی
سپس وارد بلوار باتومی (بلوارسازی حاشیه ساحل دریای سیاه با قدمتی از سال 1881 میلادی) شدیم. بعد از کمی قدم زدن در داخل پارک مجاور بلوار باتومی متوجه صدای یک گروه موسیقی و تشویقهای شدید حضار شدیم که علت آن کنترلهای پلیس را فهمیدیم. در حقیقت در این قسمت از پارک یک سالن کنسرت روباز بود که یک گروه موسیقی خارجی به اجرای برنامه زنده در آن مشغول بودند ولی فضای اطراف کاملاً محصور شده بود بطوری که خواننده و نوازندگان آن قابل رویت نبودند و در ورودی آن هم پلیس شدیداً ورود و خروج به محل کنسرت را کنترل و حتی افراد را در بدو ورود بازرسی بدنی مینمود. ظاهراً این گروه موسیقی در گرجستان بسیار پرطرفدار بود بطوری که بلیط اجراهای آن از قبل پیش فروش شده بود و همه افرادی که در صف منتظر ورود به سالن بودند بليط در دست داشتند، یکی از انتظامات محل توضیح داد که از مدتها قبل کل بلیطها فروخته شده است! بلوار باتومی دارای تعداد زیادی کافههای محصور و حتی روباز بود که بسیاری از آنها موزیک زنده شبانگاهی هم داشتند، همچنین فضاهای نورپردازی شده متنوع با المانهای حجمی مناسب عکسبرداری زیادی هم وجود داشت، یک خط ساحلی بسیار تمیز و مملو از تخت و سایبانهای اجارهای (تخت برای 3 ساعت 2 لاری و سایبان 1 لاری)، مکانهای متعدد تعویض لباس برای شنا و دوش برای استحمام بعد از آن نیز در امتداد دریای سیاه آن را کامل میکرد.
عکس 15: بلوار باتومی مجاور ساحل دریای سیاه
عکس 16: المانهای حجمی مناسب عکاسی
عکس 17: فضاهای نورپردازی شده بلوار باتومی
عکس 18: نمونهای از کافههای بلوار ساحلی
عکس 19: حدفاصل ساحل دریای سیاه تا بلوار باتومی
تا پاسی از نیمه شب گذشته به قدم زدن در امتداد بلوار ساحلی باتومی پرداختیم و سپس در مسیر بازگشت در کنار پارک 6 می در رستوران Cerdomona پیتزا و همبرگر سفارش دادیم که هم بزرگتر از همبرگرهای مک دونالد تفلیس بود و هم خوشمزهتر با همان قیمت ضمن آن که فضای باز رستوران هم بسیار آرامش بخش بود و وای فای رایگان هم داشت.
روز یکشنبه، 8 مرداد 1396
با توجه به خستگی سفر جادهای روز قبل و پیادهروی خاطره انگیز در بلوار باتومی، صبح ساعت 10 از خواب بیدار شدیم و از رسپشن هتل سراغ سالن غذاخوری را گرفتیم که ایشان با تسلط کامل به زبان انگلیسی توضیح داد که صبحانه در کافه بیسترو در سمت راست و در بیرون هتل سرو میشود و یک ژتون برای صرف صبحانه به تعداد افراد اتاق همراه با شماره اتاق به ما دادند، جالب است که صبحانه در هتلهای گرجستان از ساعت 9 تا 12 ظهر سرو میشود. کافه بیسترو یک کافه نسبتاً کوچک با طراحی کمی رمانتیک چوبی بود که یک موسیقی ملایم هم پخش میشد و پیش خدمت آن بلافاصله صبحانه ما شامل تخم مرغ، سوسیس، کره، ماست چکیده، خیار، گوجه فرنگی و چای با نان حجیم شده برای هر نفر آماده کردند، البته هر روز حداقل دو نوع نان گرجی هم میآوردند که با توجه به این که برخی از انواع نانهای گرجی دارای یک لایه پنیر هستند لذا نیازی به سرو پنیر بطور جداگانه نبود، البته نانهای دارای گوشت یا تخم مرغ هم در برخی از روزهای بعد سرو شد.
عکس 20: کافه بیسترو
سپس رفتیم دریاچه واقع در پارک 6 می و مجاور هتل هیلتون که فضای بسیار آرامش بخشی داشت و تعدادی از ساکنان محلی به ماهیگیری در آن مشغول بودند و برخی هم در حال قایق سواری بودند.
عکس 21: دریاچه واقع در پارک 6 می
در کنار این دریاچه، دلفیناریوم و آکواریوم باتومی قرار داشت که دلفیناریوم در دو سانس عصرگاهی بجز دوشنبهها فعال بود و ما بلیط آنرا برای سانس عصر یکشنبه به قیمت هر نفر 15 لاری تهیه کردیم. سپس به دیدن آکواریوم باتومی رفتیم که برای هر نفر 2 لاری ورودی داشت. لازم است اشاره کنم که این آکواریوم قدیمی و نسبتاً کوچک است و ظاهراً یک آکواریوم جدید هم در باتومی در حال ساخت است. محوطه ورودی آکواریوم هم بسیار دیدنی بود و نورپردازی داخل آن هم طوری طراحی شده بود که خیلی عالی میشد از ماهیها عکاسی نمود البته تنوع و جذابیتش به اندازه آکواریوم پارک ناژوان اصفهان هم نبود.
عکس 22: دلفیناریوم باتومی
عکس 23: محوطه ورودی آکواریوم باتومی
عکس 24: ماهیهای آکواریوم
بعد از آن به باغ وحش کوچک کنار دریاچه پارک 6 میرفتیم و از بخش رایگان آن دیدن کردیم. لازم است بگویم که این باغ وحش دو قسمت دارد که یک قسمت رایگان بوده و شبانهروزی باز است و یک قسمتش پولی است که فقط عصرها امکان بازدید دارد. علیرغم کوچکی این باغ وحش ولی چون حیوانات تا نزدیکی حصارها میآمدند و کودکان میتوانستند به آنها غذا بدهند لذا بسیار برایشان جذاب بود.
عکس 25: باغ وحش پارک 6 می
عکس 26: کودکان مشغول غذا دادن به حیوانات باغ وحش
عصر رفتیم اجرای حدوداً 2 ساعته برنامه دلفینها که به شیرینکاریهای 7 دلفین آموزش دیده توسط 3 مربی اختصاص داشت و البته هم برنامهاش بسیار جذابتر از آن چیزی بود که چند سال قبل در دلفیناریوم کیش دیده بودیم و هم بمراتب ارزانتر بود. نکته جالب این بود که در پشت مکان دلفیناریوم یک استخر روباز وجود داشت که میشد با پرداخت 50 يا 100 لاری بمدت 15 يا 30 دقیقه با دلفینها شنا کرد.
عکس 27: دلفیناریوم باتومی
سپس رفتیم به بلوار باتومی و در امتداد سمت چپ پارک 6 می قدم زدیم و در کافههای ساحلی بستنی و قهوه خوردیم، بستنی 3 لاری و قهوه اسپرسو 2.5 لاری. سپس به محل رقص فوارهها رسیدیم و ساعتی به تماشای رقص بسیار زیبا و متنوع فوارهها پرداختیم.
عکس 28: رقص فوارهها در بلوار باتومی
عکس 29: نمای آیینهای ساختمانها در دریاچه رقص فوارهها
شام را هم در یک کافه ترکیهای، غذایی بنام شاورما (ساندویچ مرغ با مخلفات پیچیده شده در نانی شبیه به نان تافتون) خوردیم که بسیار خوشمزه و حجیم بود به طوری که ما 4 نفری نتوانستیم 3 پرس آنرا با سیب زمینی سرخ شده و نوشابه بخوریم و 21 لاری صورتحسابمان شد.
عکس 30: شاورما (ساندویچ مرغ ترکیهای)
روز دوشنبه، 9 مرداد 1396
براساس مطالعات قبلی تصميم گرفته بودیم به باغ گیاهشناسی باتومی برویم که قبل از آماده شدن، متوجه شدم حافظه 32 گیگابایتی دوربین هندی کم ما پر شده است و امکان ذخیره عکس و فیلم ندارد لذا از هتل بیرون رفتم و از نمایندگی اپل در روبروی هتل، یک رم 128 گیگابايتی برای دوربین خریدم به 125 لاری، واقعاً حس خوبی بود زیرا اولاً که با این حجم حافظه جدید میتوانستیم خیلی بیشتر از قبل فیلم بگیریم و ثانیاً که تقریباً قیمت آن نصف ایران بود آن هم با گارانتی یک ماه تعویض شرکت اپل! در بلوار باتومی تبلیغات گستردهای برای تور رفت و برگشت به این باغ وجود داشت که یک راننده با خودرو بصورت دربست با دریافت 60 لاری شما را به ورودی باغ در 9 کیلومتری باتومی میرساند و 2 ساعت منتظر شما میماند تا از باغ دیدن نمایید و بعد شما را برمیگرداند که قیمت گرانی بود. ما صبح جلوی هتل یک تاکسی گرفتیم برای رفتن به باغ گیاهشناسی باتومی به مبلغ 15 لاری! ساعت 10 به ورودی باغ رسیدیم و پس از پرداخت 8 لاری هزینه ورودی برای هر نفر، وارد باغ شدیم. به هنگام خرید بلیط ورودی، باجه مربوطه یک نقشه کوچک هم از باغ در اختیار شما قرار میداد که بتوانید مسیر خود را پیدا نموده و یکی از راههای خروجی (از 3 مورد) را هم انتخاب نمایید.
عکس 31: ساختمانهای اداری باتومی در مسیر باغ گیاهشناسی
عکس 32: باغ گیاهشناسی باتومی
این باغ از یک جاده باریک که در طرفین آن انواع درختان و درختچهها را از اقصی نقاط جهان آورده و کاشته بودند، تشکیل میشد. گياهانی مخصوص آمریکا، آسیای شرقی، ژاپن، استرالیا، آفریقا و ... که در 21 دپارتمان مجزا، گونههای مختلف هر منظقه گرد آورده بودند و در مرکز هر قسمت یک ساختمان اداری هم برای متخصصین و محققین مربوط به گیاهان آن منطقه وجود داشت. به جرأت میتوان گفت که این باغ خود یک دانشگاه واقعی برای محققین و دانشجویان رشته کشاورزی با تخصص گیاهشناسی است.
عکس 33: نقشه باغ گیاهشناسی باتومی
عکس 34: گونههایی از درختان باغ گیاهشناسی باتومی
عکس 35: گونههایی دیگر از درختان باغ گیاهشناسی باتومی
بعد از حدود 150 متر پیادهروی از درب ورودی باغ به یک ایستگاه اتوبوسهای کوچک برقی میرسید که بازای هر نفر 5 لاری شما را تا ایستگاه انتهایی میبرد ولی ما ترجیح دادیم در این باغ زیبا قدم بزنیم و از هوای عالی آن استفاده کنیم. البته در فواصل مشخصی هم نیمکت برای استراحت بخصوص در چشم اندازهای مجاور دریای سیاه وجود داشت و مکانهایی هم بود که وای فای رایگان داشتند. البته بخشهایی از باغ هم به گلها و گیاهان کوچک اختصاص یافته بود.
عکس 36: اتوبوسهای کوچک برقی داخل باغ گیاهشناسی باتومی
عکس 37: چشم انداز ساحل دریای سیاه از داخل باغ گیاهشناسی باتومی
عکس 38: نمونهای از گلهای باغ گیاهشناسی باتومی
عکس 39: نمونهای دیگر از گلهای باغ گیاهشناسی باتومی
چند بوفه کوچک و اغدیه فروشی هم در باغ وجود داشت. از نظر من زیباترین بخش باغ گیاهشناسی باتومی مربوط به باغ آيينهای ژاپنی بود که ما در آلاچیق آن ناهار خوردیم. پس از بازدید کامل باغ که تا ساعت 16 به طول انجامید از یکی از دربهای دیگر باغ خارج شدیم و یک تاکسی گرفتیم به 20 لاری به مقصد هتل.
عکس 40: باغ آيينهای ژاپنی
پس از استراحت در هتل، عصر دوباره رفتیم از خیابان روستاولی بسمت چرخ و فلک بزرگ باتومی که در طی مسیر میدان اروپا را هم دیدیم. مجسمه مدآ، فوارهها، ساختمانهای زیبای اطراف میدان، نقاشیهای روی ساختمانها، ساعت آفتابی و مجسمههای زیبای میدان اروپا همه چشم نواز بود و بشدت بوی مدرنیته میداد. ایستگاههای خودکار اجاره دوچرخه با باتومی کارت الکترونیک هم جالب بودند و ماهوی با ایستگاههای اجاره دوچرخه در شهر تهران متفاوت بودند. کتابفروشی هم در نزدیکی میدان اروپا بود که روی میز و صندلیهای بیرون آن میتوانید کتاب بخوانید.
عکس 41: میدان اروپا
عکس 42: مجسمه مدآ
عکس 43: ساعت آفتابی
عکس 44: نقاشیهای دیواره ساختمانها
عکس 45: ایستگاههای خودکار اجاره دوچرخه با باتومی کارت الکترونیک
عکس 46: کتابفروشی جالب در نزدیکی میدان اروپا
در انتهای همین مسیر چرخ و فلک چند ده متری باتومی و مجسمههای علی و نینو (معروف به مجسمههای عشق) و افسانه عشق ناکام آنها قرار داشت که بارش باران شبانگاهی چرخ و فلک را به تعطیلی کشاند و همه را از بلوار باتومی فراری نمود. در کنار این نمادها هم برج الفبا قرار داشت که نورپردازی شبانه آن زیبا بود. ساختمان مجاور هتل رادیسون هم که در طبقات بالای خود یک چرخ و فلک کوچک را جای داده بود هم دیدنی بود. جالب بود که با آغاز بارش باران بصورت خودجوش کرایه همه تاکسیها افزایش یافت و هیچکدام با نرخهای روزهای قبل مسافر سوار نمیکردند که من را به یاد روزهای بارانی تهران و کرایههای نجومی درخواستی تاکسیهای اطراف میدان ونک تهران در شرایط مشابه انداخت.
عکس 47: چرخ و فلک بزرگ باتومی
عکس 48: مجسمههای علی و نینو
عکس 49: برج الفبا
عکس 50: ساختمانی با چرخ و فلک در طبقات انتهایی خود در مجاورت هتل رادیسون
روز سه شنبه، 10 مرداد 1396
صبح رفتیم به ساباگیری و ساعت 11 که تله کابین شروع بکار نمود، بلیط تهیه کردیم برای رفتن به کوه بالای شهر باتومی. از زاویه پانورامای بالا، نکته جالبی در شهر قابل تشخیص بود و آن این بود که ساختمانهای در مجاورت امتداد بلوار باتومی بسیار مدرن و مرتفع بودند و وقتی کمی از این بلوار فاصله بگیرید دیگر کم کم همه ساختمانها یک طبقه و معمولی میشوند و از زرق و برق معماری و فضاهای لوکس ساحلی خبری نیست. حتی در داخل بافت معابر فرعی شهر دیگر روسازی آسفالتی و یا سنگفرش هم دیده نمیشد که برای من بسیار جالب بود؛ میشد این گونه تصور کرد که قسمتهایی از شهر که مهمانان (توریستها) در آنجا تردد داشتند را بسیار آراسته و بَزَک نموده بودند ولی بقیه مکانهای شهر که مربوط به استفاده شهروندان گرجی بود، در نهایت سادگی و محرومیت قرار داشت.
عکس 51: میدان ساباگیری
عکس 52: تله کابین باتومی
عکس 53: معابر فرعی دور از بلوار باتومی
عکس 54: همجواری معابر خاکی و آسفالته
عکس 55: نمای پانوراما از شهر باتومی از بالای کوه
بعد از برگشت به ایستگاه تله کابین، در همان امتداد به قدم زدن در کنار ساحل پرداختیم که کشتیهای تفریحی بدنبال مسافر میگشتند، کرایه هر نفر 10 لاری برای 30 دقیقه کشتی سواری روی دریای سیاه. ما هم رفتیم و پول را به فردی که در نزدیک یکی از کشتیها بود پرداخته و سوار شدیم. بچهها گفتند که برویم طبقه بالای عرشه که دید بهتری دارد. حدود 20 دقیقه آنجا روی میز و صندلیهای داخل کشتی ضمن تناول تنقلات و آجیل به تماشای مناظر بدیع اطراف پرداختیم تا ظرفیت آن تکمیل شد و حرکت نمود. فضای بسیار آرامشبخشی بود ضمن آنکه نسیم خنک و آرامی هم میوزید و جذابیت مناظر را افزایش میداد، این بار همه مناظری را که این چند روز از ساحل دیده بودیم به طور بسیار زیباتری از روی کشتی مشاهده نمودیم، توصیه میکنم حتماً این کشتی سواری را تجربه نمایید. سپس رفتیم و کمی آن طرفتر چرخ و فلک بزرگ باتومی را سوار شدیم که بليط هر نفر شد 3 لاری. این چرخ و فلک بقدری بزرگ است که شما فقط به اندازه یک دور چرخیدن سوار آن هستید لیکن دقایقی متمادی به طول میانجامد و فرصت کافی برای تهیه عکس و دیدن دریا و ساحل و کل فضای شهر را در اختیار دارید. بعد از آن مشغول قدم زدن در بلوار ساحلی شدیم که با اتومبیل یک جهانگرد آبادانی مواجه شدیم که حس خیلی خوبی داشت.
عکس 56: کشتی تفریحی روی ساحل در کنار دریای سیاه
عکس 57: پاراگلایدر آبی
عکس 58: نمای زیبایی از بلوار باتومی از روی کشتی
عکس 59: دید از بالای ساحل باتومی از روی چرخ و فلک
عکس 60: اتومبیل یک جهانگرد آبادانی
سپس در کنار خط ساحلی بلوار باتومی شروع به قدم زدن کردیم، هوا هم کمی گرم بود لذا بعد از چند دقیقه در سایه یک درخت به استراحت پرداختیم. از سمت راست ما سه کودک حدوداً 7 تا 10 ساله متکدی به سمت ما نزدیک شدند و یکی از آنها کاملاً جلو آمد و با دلقک بازی و سماجت تقاضای لاری نمود و به نزدیک من که رسید یک سنگ بزرگ از داخل محوطه شنی کنار ساحل برداشت و با تهدید من بسرعت رفت و به دوستانش که از ما فاصله گرفته بودند ملحق شد و همگی میدویدند و ما هم رفتنشان را کمی نظاره کردیم. حدود یک دقیقه بعد به همسرم گفتم ما هم برویم و وقتی که بلند شدیم ناگهان متوجه شدیم که هندی کم مان را به سرقت برده بودند، مطمئن بودیم که وقتی اینجا نشستیم من هندی کم را بین خودم و همسرم (با کیف و متعلقاتش) گذاشته بودم و شک نداشتیم که سرقت کار همین کودکان بوده بطوری که یکی از آنها کاملاً ما را سرگرم نموده بود و یکی دیگر هندی کم را بسرعت برداشته بود و رفته بود. بلافاصله بسمتی که کودکان دزد دویدند رفتم و هرچقدر تلاش کردم آنها را نیافتم انگار آب شده بودند و رفته بودند توی زمین؛ این هم سومین کشور امن جهان! حالا علت برداشتن سنگی بزرگ توسط آن کودک و سپس دویدنشان را بهتر متوجه شدیم. این قدر این صحنهها سریع اتفاق افتاد که ما حتی متوجه شکل و قیافه و وضعیت لباسهای آنان هم نشده بودیم، لذا پیگیری شکایت به پلیس هم مثمر فایده نبود زیرا ما به هیچ وجه نمیتوانستیم آنها را چهره نگاری نماییم، تنها چیزی که به خاطر داشتیم سه کودک دزد متکدی نما بود. صرفنظر از قیمت حدود 3 میلیون تومانی هندی کم و متعلقاتش، از دست دادن همه فیلمهای سفر به گرجستان از همه اماکنی که در تفلیس، گوری، متسخیتا، اپلیستسیخه و باتومی تهیه کرده بودیم خیلی ناراحت کننده بود، ولی اتفاقی بود که در کمال ناباوری افتاده بود و دیگر کاری نمیشد کرد (گرانی این هندی کم بدلیل قابلیتهای پیشرفته و جدید آن بود که مثلاً دارای یک ویدئو پرژکتور داخلی بود و ما میتوانستیم شبها بر روی دیوار اتاق هتل به تماشای فیلمهای ضبط شدهمان بپردازیم و باطری یدکی با قابلیت ضبط 14 ساعت فیلم هم داشت که در سفرها در طول یک روز شارژ کم نیاوریم، البته یک حافظه 128 گیگابایتی هم روز قبل برای آن خریده بودم؛ ، محافظ لنز حرفهای و ... هم داشت). کاملاً یادم هست که وقتی قبل از سفر به گرجستان در یکی از سفرنامهها خواندم که گرجستان سومین کشور امن جهان است بشدت تعجب کردم و باور آن برایم کمی سخت بود، حالا با این اتفاق دیگر باورپذیری این موضوع برایم سختتر هم شده بود. سپس در کنار ساحل از جلوی دانشگاه شوتا روستاولی باتومی عبور کردیم که واقعاً با توجه مکان قرارگیری آن باید درس خواندن در آن هم خیلی لذتبخش باشد.
عکس 61: دانشگاه شوتا روستاولی باتومی
در بازگشت به هتل در رستوران Cerdomona خاچاپوری آجارولی با غذای گرجی دیگری بنام رامشتک خوردیم که شبیه فیله جوجه کباب بود که آن را سرخ هم کرده باشند و خیلی خوشمزه بود و برای 4 نفر شد 44 لاری. از نظر ما این نوع خاچاپوری خیلی جالب نبود ولی در گرجستان یکی از محبوبترین غذاها است و تقریباً میزی در این رستوران نبود که از آن سفارش نداده باشد، علاقمندی به خوردن آن در رستورانهای گرجی شبیه به علاقمندی ایرانیها در خوردن کباب کوبیده است!
عکس 62: خاچاپوری آجارولی
عکس 63: رامشتک
برای این که بچهها خاطره دزدی هندی کم را فراموش کنند، عصر رفتیم شهربازی کوچک داخل پارک 6 می و بچهها به بازی پرداختند که خیلی شهربازی ارزانی بود؛ مثلاً قایق دو نفره آبی را خیلی دوست داشتند که هر قایق دونفره 3 لاری هزینه داشت. بازی در استوانه گردان داخل آب بمدت 30 دقیقه هم 5 لاری بود و ترن آن برای هر نفر فقط نیم لاری شد.
عکس 64: قایق دونفره آبی و استوانه گردان داخل آب
عکس 65: ترن شهربازی پارک 6 می
عکس 66: نمایی از پارک 6 می
سپس رفتیم در بلوار ساحلی به قدم زدن مشغول شدیم که دو نفر از کشور مغولستان مشغول نواختن نی و ساز و رقص محلی بودند و بسیار هم برنامه زیبایی اجرا میکردند.
عکس 67: اجرای ساز و رقص مغولی
سپس تصمیم گرفتیم در مسیر ويژه دوچرخه کمی دوچرخه سواری کنیم، چند تا از ایستگاههای اجاره دوچرخه را سر زدیم تا یک دوچرخه 4 نفره شیمانو نظرمان را جلب نمود، که 30 دقیقه اجاره آن 20 لاری بود ولی بسیار لذتبخش بود و بجز بچهها، خودم و همسرم هم بسیار حظ بردیم. پس از پیاده شدن از دوچرخهها در مسیر برگشت، خانمی را دیدیم که خیلی مضطرب داشت از سرقت وسایلش توسط دزد به چندین نفر پلیس گرجستان که آنجا بودند شکایت میکرد و بنظر نمیرسید که پلیس هم اقدام خاصی میتوانست انجام دهد(چه امنیتی!).
عکس 68: مسیر ويژه دوچرخه باتومی
عکس 69: دوچرخه 4 نفره شیمانو
شب که برگشتیم هتل، رسپشن هتل یادداشت لیدر تور شرکت جرجیا هالیدی را بما داد که ساعت چک اوت اتاق در فردا ظهر را تذکر داده بود و زمانی که اتوبوس بدنبال ما برای رفتن به فرودگاه باتومی میآمد را هم مشخص کرده بود.
روز چهارشنبه، 11 مرداد 1396
صبح قبل از صرف صبحانه، چمدانهایمان را بستیم و در زمان خروج از هتل همراه با تسویه اتاق و تحویل گذرنامههایمان، به رسپشن هتل تحویل دادیم که در انبار برای مان تا عصر نگهداری نمایند، سپس با خیال راحت رفتیم به پیادهروی در خیابانهای باتومی مشغول شدیم؛ ابتدا موزه هنر باتومی و فضاسازی و آبنماهای پارکهای اطراف آن، و در آخر هم سُرسره و تاب سواری بچهها در پارک.
عکس 70: موزه هنر باتومی
عکس 71: آبنماهای باتومی
بعدازظهر هم رفتیم در سوپر مارکت ELITE و همه پولهای باقیمانده را شکلات و چیپس و بیسکویت خریدیم!، این موضوعی است که به عادت همیشگی ما در آخرین ساعتهای سفرهای خارجی تبدیل شده است. عصر به هتل بازگشتیم و یک تورلیدر با ون آمد دنبالمان و بموقع رفتیم فرودگاه باتومی و ساعت 17:30 هم مستقیماً با هواپیمای آسمان مجدداً به تهران پرواز و بعد از یکساعت و سی و پنج دقیقه در فرودگاه امام خمینی فرود آمدیم. پس از تحویل چمدانها و انجام تشریفات گمرکی از سالن فرودگاه خارج شدیم و به پارکینگ روباز فرودگاه رفتیم. در آنجا برخی از هموطنان را دیدم که در زمان ورودشان به پارکینگ به محل پارک خودرویشان دقت نکرده بودند و شماره بلوک آنرا به خاطر نسپرده بودند و حالا در بازگشت نمیتوانستند خودروی خود را براحتی پیدا نمایند و در میان انبوه خودروهای پارک شده سرگردان بودند ضمن آن که متصدیان پارکینگ هم نمیتوانستند کمکی به آنها کنند. کل هزینه پارکینگ در محوطه پارکینگ روباز فرودگاه برای 7 شب و چند ساعت جمعاً شد 77000 تومان که مبلغ مناسبی در مقایسه با کرایه تاکسیهای فرودگاه برای مسیر رفت و برگشت بود.
عکس 72: هواپیمای آسمان در فرودگاه باتومی
در آخر بخش دوم سفرنامه گرجستان ضروری است که به چند نکته اشاره نمایم. اگر اهل خرید هستید، میتوانید یک روز گذرنامهتان را از هتل دریافت کرده و با یک تاکسی بروید مرز سارپی بین کشور گرجستان و ترکیه و از فروشگاههای آن در خاک ترکیه خرید نمایید؛ محل آن به باتومی خیلی نزدیک است، برخی از همسفران ما که رفتند اظهار نمودند فقط با نفری 30 لاری میشود رفت و برخی از ایشان به گفته خودشان چند میلیون تومان لباس و لوازم آرایشی خریده و خیلی هم راضی بودند. در انتخاب هتل در باتومی خیلی به موقعیت مکانی آن توجه نمایید، اکثریت مکانهای تفریحی و گردشگری باتومی در اطراف پارک 6 می تا محدوده ساباگیری است، پس بهترین انتخاب آن است که در این محدوده هتل انتخاب نمایید، برخی از همسفران ما که به این موضوع دقت نکرده بودند مجبور بودند هر روز 4 مرتبه با تاکسی دربست یا مینی بوس به این منطقه تردد نمایند که بجز هزینه آن، مقدار زیادی هم از وقتشان صرف رفت و آمد از هتل تا این منطقه در بلوار باتومی و بالعکس میشد که از این بابت ناراضی بودند ولی ما به کسی برنخوردیم که از کیفیت هتل در باتومی شکایت داشته باشد. برخی از تورهای گرجستان که شامل اقامت در هر دو شهر تفلیس و باتومی هستند، هر دو پروازشان از فرودگاه تفلیس انجام میشود پس باید در روز آخر مجدداً مسیر 7 ساعته بین آنها را با اتوبوس یا قطار طی نمایند که به نظر من جز اتلاف وقت چیزی بدنبال ندارد، پس به انتخاب محل پرواز برگشت هم دقت نمایید؛ حتی اگر مجبور به پرواز برگشت از تفلیس هستید حداقل برگشت به تفلیس را با قطار برنامهریزی نمایید زیرا مسیر ریلی باتومی به تفلیس از یک مسیر ساحلی-جنگلی زیبا عبور مینماید که باید خاطره انگیز باشد. اگر از نظر زمانی یا هزینه در تنگنا هستید و فقط میتوانید یکی از دو شهر تفلیس یا باتومی را برای سفرتان به گرجستان انتخاب کنید، من حتماً توصیه میکنم که انتخابتان باتومی باشد. محدوده بلوار باتومی و ساحل مجاور آن مکان بسیار شلوغ، مهیج و سرگرم کنندهای است و این موضوع سرقت و جیببری را تسهیل مینماید، پس بیشتر مراقب خود و اموالتان باشید!
عکس 73: مسیر ریلی باتومی به تفلیس
من سعی کردم تجربه اتفاق افتاده همراه با قضاوت شخصی خودم را در قسمت دوم سفرنامه گرجستان هم روایت کنم و عکسهایی دیدنی از بخشهای مختلف سفر ارایه نمایم. شایان ذکر است که عکسهای انتخاب شده در متن، تنها بخش کوچکی از حدود 1000 عکسی است که من در طول این سفر تهیه نمودم، امید آنکه مقبول نظر خوانندگان محترم و مفید فایده باشد.
سفرهای خاطره انگیزی برایتان آرزومندم.