در قسمت قبل دیدید ما با قطار به پایتخت رسیدیم و حالا ادامه ماجرا...به محض بیرون آمدن از ایستگاه قطار، تاکسی یاندکس به مقصد هتل گرفتیم و برنامه نزدیک به نیم ساعت معطلی نشان داد. این نیم ساعت معطلی، تا حدودی تفاوت پایتخت را به ما نشان داد!
از ترافیک و رانندگیهای بی ملاحظه تا رانندههای جلوی ایستگاه که بی مبالات میخواستند با سرک کشیدن صفحه موبایل را ببینند و با گفتن اوبر اوبر و یاندکس یاندکس سعی در جذب مسافر داشتند!
بالاخره ماشین رسید و همان اول کار، راننده سبقت بدی از ماشین دیگری گرفت و با سر لج آمدن راننده بعدی، اولین اکشن ما در مسکو شروع شد! بدون رعایت اینکه مسافر در ماشین هست این دو نفر کورس گذاشتند و لایی کشیدند و بعد از دقایقی نصف عمر کردن ما، پشت چراغ قرمز خندیدند و آشتی کردند!
محوطه هتلهای ایزمایلووا بزرگ بود و ما جلوی هتل دلتا پیاده شدیم. لابی بسیار شلوغ بود و دلیلش پذیرش تعداد بالای تورها بود. با وجود اینکه ۵ نفر در پذیرش کار میکردند، یک ربع معطل شدیم تا اسم و رزرو را در سیستم پیدا کنند و با گرفتن وجه نقد کلید اتاق را تحویل دهند. تاکید کردیم اتاق خوبی در طبقه ساکتی به ما اختصاص بدهند و آنها هم تاکید کردند فردا صبح برگه رجیستر را از هر کدام از مسئولین که در پذیرش بودند بگیریم.
چیزی که قبلا درباره مردم چین شنیده بودیم آنجا به عینه دیدیم. بلند بلند صحبت کردن و لهجه ای بود که خیلی برای ما خوشایند نبود. تصور کنید در آسانسور با ۶ چینی باشید که قابلیت این را دارند همزمان حرف بزنند و همه هم حرف هم را بفهمند! به نظر من این بلند حرف زدن نه از بی مبالاتی، که از خونگرمی و هیجان زده بودن آنها نشات میگرفت. خانمهای مسن چینی با کلاههای لبه دار رنگارنگ به اندازه کودکان شاد بودند و با جیغ جیغ کردن ابراز احساسات میکردند!
همانطور که در بخش قبل سفرنامه گفتم این هتلها نزدیک به 40سال قدمت دارند و از ساختمان و وسایل نباید توقع یک هتل نوساز داشته باشید اما همه جا تمیز است. اتاق ما منظره ای تابلو مانند از جنگل و دریاچه و مجموعه کرملین ایزمایلوا داشت و این بهترین ویژگی این اتاق بود. در کل ما هتل کوچک و صمیمی سنت پترزبورگ را به این هتل پر رفت و آمد ترجیح میدادیم و اگر قرار بود دوباره هتل انتخاب کنیم احتمالا با همین قیمت دنبال هتل جمع و جورتر و دنجتری میگشتیم.
عکس1(عکس اتاق ما و منظره پنجره)
بعد از باز کردن چمدانها به سمت مرکز خرید Ast Torgoviy که در سفرنامه عزیزان شنیده بودیم و روبهروی محوطه هتلهاست رفتیم. اینجا بود که یاد پاساژهای درهم برهم جمهوری و خیابان ولیعصر افتادیم و دلتنگ مرکز خرید گالریا، روبه روی هتل قبلی شدیم! ساختمان پاساژ ارزش معماری خاصی نداشت و قیمتها مثل همه جا بالا و اکثر اجناس بی کیفیت بود.
برای صرف شام به فود کورت طبقه آخر رفتیم و بین فست فودها و غذای تاجیکی، دومی را انتخاب کردیم. بعد از شام به هتل برگشته و خوابیدیم تا فردا اولین گردش مسکو را شروع کنیم.
عکس2 (شام تاجیکی)
روز هشتم:
در قسمت قبل برنامه ای که برای مسکو نوشته بودیم دیدید ولی به علتهایی که در متن خواهم گفت برنامه بعضی روزها تغییر کوچکی کرد. من در ابتدای هر روز برنامه ای که اجرا کردیم رو در جداول قرار میدهم.
امروز به صبحانه خوری در همکف رفتیم و با پرداخت نفری۱۱ دلار فیش تهیه کردیم. صبحانه متنوع و راضی کننده بود که دیدن تمام آیتمها کلی زمان میبرد. ظاهرا زمان رزرو اتاق چون تن آدم گرم هست، پرداخت مبلغ صبحانه به چشم نمیاد! ولی وقتی مجبور شویم هر روز حدود صد هزار تومان و در نهایت۷۰۰هزار تومان برای صبحانه پرداخت کنیم، ترجیح میدیم در ادامه سفر از فروشگاههای کنار هتل خرید کنیم و صبحانه را در اتاق بخوریم!
عکس3 (صبحانه هتل دلتا )
بعد از صرف صبحانه، برگ رجیستر را از پذیرش گرفتیم و بعد تقریبا پنج دقیقه تا ایستگاه مترو Partizanskaya پیاده رفتیم و با استفاده از مترجم گوشی و صحبت با فروشنده، کارت مترو تهیه کرده،300روبل شارژکردیم. با برنامه یاندکس مترو مسیر ایستگاه Ploshchad Revolyutsii را درآوردیم و با کمک تابلوهای راهنما سوار واگن شدیم. واگنهای مسکو اکثرا قدیمی بودند و صدای گوشخراشی داشتند. قطارها پشت سر هم میرسیدند و داخل ایستگاهها تقریبا صندلی برای انتظار وجود نداشت چون هنوز قطار قبل کاملا از ایستگاه خارج نشده، قطار بعدی میرسید!
نکته مثبت دیگر، فرهنگ استفاده از مترو توسط مردم روس بود. امکان نداشت حتی در شلوغترین ساعت شما صندلی خالی پیدا نکنید! ولعی که در ما ایرانیها برای مسابقه دادن با هم و گرفتن صندلیها وجود دارد آنجا صفر بود! همیشه تعداد زیادی سرپا ایستاده بودند و صندلی خالی هم وجود داشت یا اگر نبود به محض دیدن افراد مسن یا خانمهای همراه با کودک، بدون حرفی چند نفر بلند میشدند و جاشان را تعارف میکردند دیدن این صحنه ها و مقایسه اش با رفتارهایی که در واگن بانوان کشورم تجربه کرده ام، قلب من را به درد میآورد!
برای استفاده از مترو، کافیست رنگ خط و ایستگاهی که نرم افزار نشان میدهد در تابلوها دنبال کنید. خوشبختانه در اکثر واگنها راهنمای چراغدار بالای درها نصب شده تا کمک کند در ایستگاه درست پیاده شوید. قبل از رسیدن قطار به ایستگاه بعدی، چراغ چشمک میزند و وقتی قطار به ایستگاه رسید چراغ ثابت روشن میماند. ایستگاههایی هم که قطار هنوز به آنها نرسیده چراغ خاموش هستند. همچنین ایستگاههایی که در تقاطع خطوط دیگر هستند با عبور خط مشخص شده اند. مثلا عکس زیر نشان میدهد ایستگاه Kurskaya تقاطع خط قهوهای و ایستگاه Izmaylovska تقاطع خط قرمز است. خوشبختانه قبل از رسیدن به ایستگاه بعد، اسم ایستگاه را به روسی و انگلیسی اعلام میکنند و جایی برای اشتباه باقی نمیگذارند!
عکس4 (نمونه تابلو مسیریابی مترو و مسیر یاندکس مترو به ایستگاه میدان سرخ)
بعد از خروج از مترو، خواستیم در گوگل مپ نقشه ببینیم که دیدم سیمکارت از کار افتاده! کاش خدا همیشه همینقدر سریع چاره ای پیش پای بنده ها میگذاشت چون تا چشم چرخاندیم روبه روی مترو مغازهmtc یعنی شرکت سیمکارت را دیدیم! داخل مغازه، عکس فروشندهای که در فرودگاه بود را نشان داده و گفتیم از این مدل سیمکارتها از اینجا خریدیم و الان کار نمیکنه. فروشنده با دیدن عکس گفت این که فرانچسکو خودمونه و باز زرنگی کرده به خریدار نگفته این مدل سیمکارت یک هفته اعتبار داره! با پرداخت 250روبل برای یک هفته دیگه شارژ گرفتیم.
زمانی که در سنت پترزبورگ بودیم هوا عالی و بهاری بود ولی از روزی که به مسکو رسیدیم سرما و باران امانمان را برید! با کاپشن و دستهایی که از سرما در جیب مشت کرده بودیم به سمت میدان سرخ راه افتادیم که در راه دیدیم روسها نزدیک میدان هوس آب بازی کرده اند! یک مسیر آب وسط خیابان ساخته بودند و نوبتی از روی موانع با تخته میپریدند و لابد در هوایی که برایشان گرم محسوب میشد، کیف میکردند! این صحنه را در فیلم امروز ببینید!
کمی درباره مهمترین جاذبه مسکو، قلب تپنده و سوزن پرگار مسکو صحبت کنیم بعد سفرمون رو ادامه بدیم. ارگ کرملین در قرن15میلادی در مسکو ساخته شد. 4کاخ و 4 کلیسای محصور با دیوارهای ارگ، ارکان اصلی این مجموعه هستند. در کنار ارگ کرملین محوطه بزرگی برای تمرین نیروهای ارتش به عنوان میدان تیر به وجود آمد که همین میدان سرخ کنونی است. رفته رفته با شکل گرفتن چند بازار محلی و تجمع بازرگانهایی که برای خرید و فروش در این میدان جمع میشدند، حکومت نگاه نظامی به این میدان را برداشت و بهسازی این میدان مستطیل شکل رو شروع کرد. دورتا دور میدان سرخ دیدنیهایی وجود دارند که در طول تاریخ به ترتیب زیر ساخته شدند:
در اواسط قرن16میلادی، کلیسای سنت باسیل که امروزه به عنوان نماد روسیه شناخته میشه در جنوب میدان ساخته شد. در اوایل قرن 17 هم کلیسای کازان در شمال میدان ساخته شد. در اوخر قرن19میلادی، موزه دولتی تاریخ روسیه در شمال میدان و مرکز خرید گوم در شرق میدان جا گرفتند. یکی دیگر از عناصر مهم میدان مقبره لنین(رهبر حزب کمونیست) هست که در سال1924 با مرگ لنین در غرب میدان و نزدیک دیوار کرملین ساخته شد. آخرین بخش دروازه ایبریا در شمال غربی میدان، نزدیک به22سال قبل به میدان اضافه شد.
عکس5 ( میدان سرخ و جاذبههایش)
چیزی که همواره به مکانهای مهم و توریستی هویت میده، علاوه بر بناها و جسم اون مکان، حضور مردم در تاریخ و وقایعی هست که از سر گذرونده. این میدان هم بدون تجمع و هویت بخشی مردم میتونست مثل جاهای زیبای دیگهای که در مسکو وجود دارند فقط یه مکان تاریخی باقی بمونه نه مهمترین جای شهر. از زمانی که میدان ساخته شد تجمع بازرگانان و بازارهای محلی، تجمع مردم در زمان حاکمان گذشته برای شنیدن اخبار، جشنها و پایکوبیها، تظاهرات انقلابی و امروزه برگزاری فستیوالها و کنسرتهای مهم از شریانهای حیاتی میدان سرخ هستند.
در عکس هوایی بالا که از اینترنت تهیه کردم، دیدنیهای میدان سرخ رو مشخص کردم.
اولین بنایی که قبل از ورود به میدان دیدیم نمای پشتی موزه ملی تاریخ روسیه و دروازه ایبریا بود.
عکس6 ( موزه دولتی تاریخ روسیه)
درست روبهروی دروازه ایبریا روی زمین با فلز نمادی درست کردند که نقطه سفر مسکو نام داره. این محل مبنای تمام فاصلههاییه که از جاهای مختلف تا مسکو اعلام میشه. توریستها مرکز این دایره میایستند و با ژست عروسهایی که دستهگل پرت میکنند، سکه ای به پشت سرشون میندازن به امید اینکه به مسکو برگردند یا آرزوشون برآورده بشه!
عکس7 ( دروازه ایبریا ، نقطه صفر فلزی مسکو روی زمین و قطره باران شیطونی که دور از چشم ما عکس رو تار کرده!)
ما انتظار داشتیم به محض ورود به میدان، با فضایی بزرگتر از میدان نقش جهان روبه رو بشیم ولی داخل میدان، جابهجا استندهای بزرگ و داربست و بیلبورد به پا بود و انقدر دید را بسته بودند که هیچ چیز از عظمت میدان سرخ معلوم نبود! حدس زدیم در میدان کنسرت اجرا خواهد شود و افسوس خوردیم که از اینهمه روز باید در تاریخی مسکو باشیم که میدان شبیه بازار سید اسماعیل شده!
عکس8 ( استندها و حفاظهایی که دید و رفت و آمد در میدان را محدود کرده بود)
بازدید از مقبره لنین رو به دلیل سرمای هوا به روز دیگری موکول کردیم و برای اولین بازدید، وارد کلیسای کازان شدیم که کلیسایی کوچک و بدون بلیط بود و عکسبرداری از داخلش ممنوع. این کلیسا در اوایل قرن 17 ساخته شد. آنزمان روسها در جنگ با لهستان پیروز شدند و این کلیسا را به شکرانه آن پیروزی ساختند. بعدها با بلایایی مثل آتشسوزی و دستور تزارها، بنای کلیسا تغییرات بسیاری کرد. نزدیک به 100 سال پیش روسها این کلیسا رو بسیار شبیه به نمونه اولیهاش بازسازی کردند. بعد از دیدن کلیساهای عظیم سنتپترزبورگ، اینجا به چشم ما بیشتر شبیه به اشانتیونی از کلیسا آمد!
عکس 9 (کلیسای کازان)
بعد، از کنار پاساژ گوم که نورپردازی شده بود گذشتیم تا در جنوب میدان، نماد روسیه، کلیسای سنت باسیل رو ببینیم.
اگر در خاطرتون باشه در بخش توضیحات گشت قایق در سنتپترزبورگ براتون گفتم که روسها برای معمارها احترام زیادی قایل بودند با این فکر خوش بودیم تا داستان تراژیک معمار سنت باسیل رو شنیدیم! یاکلووف به دستور ایوان مخوف نزدیک به 450 سال قبل کلیسا رو ساخت و بعد از اتمام، ایوان مخوف ازش پرسید ای آرکیتکتور، میتونی بنای دیگه ای مثل این بسازی؟ و معمار بخت برگشته لابد با کمی باد در غبغب انداختن گفت بله قربان! همونجا ایوان مخوف حکم کور کردن معمار رو داد تا دیگه نتونه بنایی به این زیبایی بسازه! اینکه این جریان واقعی بوده یا زاده تخیل روسها، بر کسی معلوم نیست ولی با زیادهخواهی و ظلمی که از حاکمان قدیم شنیدیم خیلی هم بعید نیست.
در اواخر قرن 16 ارتش روسیه با رهبری دو فرمانده بر لهستانیها پیروز شد که میتوانید مجسمه این دو فرمانده رو مقابل کلیسای سنت باسیل ببینید.
عکس10 ( کلیسای سنت باسیل)
این کلیسا محل عبادت روسها بود تا زمان شوروی. همونطور که گفتم شوروی به دنبال ضعیف کردن نقش دین در زندگی مردم و کم اهمیت کردن کلیساها بود. در همین دوره سنت باسیل تبدیل به موزه شد. امروزه هم این مکان قالب کلیسا، ولی کاربری موزه دارد. ساختمان کلیسا همانطور که در نمای خارجی میبینید از چند گنبد تشکیل شده و این تکه تکه بودن در حجم را، در فضاهای داخل هم میبینید. در این کلیسا فضای بزرگ و یکپارچهای نمیبینید و مجموعه ای از فضاهای خرد در کنار هم سنتباسیل را میسازند. همین مشخصه باعث شده هر اتاق را به نمایش تعدادی اثر اختصاص بدهند. مثلا اتاقی برای معرفی قدیسها، اتاقی برای نمایش مهرهای آن زمان و اتاقی که از همه جالبتر بود اسکیسها و طرحهای سازندگان و بازسازی کنندگان بنا در کنار ماکت مجموعه.
عکس11 ( قسمت نقشه ها و ماکت مجموعه)
عکس12 ( تصویر راست، زیر بلندترین گنبد-تصویر چپ یکی از اتاقهای فرعی)
بعد از کلیسا انقدر هوا سرد و باران شدید بود که دوان دوان به پاساژ گوم رفتیم.
این مرکز خرید در سال 1893 در شرق میدان ساخته شد. سقف شیشهای با سازه فلزی آن از مدرنترین تکنولوژیهای زمان خود بود و نمای داخلی و خارجی که در سه طبقه میبینید هویت و تاریخ زمان ساختش رو به رخ بیینده میکشه. در زمان شوروی علاوه بر دین زدایی، کاهش تجمل گرایی هم در برنامه دولت بود و با همین توجیه، استالین این مرکز خرید که 1200 مغازه رو در خود جای داده بود تعطیل کرد و به مقر مقامات دولتی تبدیل کرد! در 1953 دوباره این مرکز خرید به کاربری اصلی برگشت و امروزه بهترین برندهای دنیا رو در خود جا داده.
عکس13 ( نمای خارجی مرکز خرید گوم)
به ساختمان قدیمی جاهایی پله برقی اضافه کردند، ما هم به دیدن بنای این مرکز خرید اکتفا کردیم و حتی وارد یک مغازه هم نشدیم!
عکس14 ( نمای داخل مرکز خرید گوم)
برای اینکه توریستهایی مثل ما که قدرت خرید از همچین جایی ندارند دست خالی برنگردند، در طبقه همکف دکههای فروش بستنی هست که قیمت بسیار مناسبی دارند ولی عکس زیر رو ببینید تا اگر روزی راهتون افتاد، خالی بودن نون متعجبتون نکنه!
عکس 15 ( بستنیهای مرکز خرید گوم)
بعد از گوم، از دروازه ایربیا خارج شدیم و با کمتر از 5 دقیقه پیادهروی وارد پارک الکساندر شدیم.
در جنگ جهانی دوم تعداد زیادی از سربازان حکومت شوروی در جنگ مقابل نازیها کشته شدند و بدون اینکه شناسایی شوند در مناطق جنگی و گورهای دستجمعی دفن شدند. 50 سال قبل، به مناسبت25 امین سال پیروزی بر نازیها، دولت روسیه برای گرامیداشت یاد این سربازان تصمیم گرفت بنای یادبودی در باغ الکساندر و در پای دیوار قرمز رنگ کرملین بسازد. از چند شهر روسیه، پیکر چند شهید گمنام را سوزانده و خاکسترشان را در زیر سنگ گرانیت قرمزی که میبینید قرار دادند. مکانیابی ساخت این مقبره به خاطر نزدیکی به میدان سرخ و کرملین بسیار مناسب است. در کشورمان اکثرا در یادمان شهدا، از المانهای بلند که عروج شهدا را تداعی کند و از دور دیده شود استفاده میشود اما اینجا میبینیم یک یادمان اگر در مکان درست ساخته و به خوبی سازماندهی شود، در عین سادگی و تواضع حجم، میتواند روزانه صدها بیننده از نقاط مختلف دنیا داشته و پیروزیهایی که با از خودگذشتگی شهدا بوده به رخ بکشد.
عکس16 ( المان یادبود سربازهای گمنام)
در این المان، سنگ قرمز گرانیت و کلاه و پرچمی که از سنگ سیاه حجاری شده میبینید. روبهروی این سنگها روی زمین ستارهای برنزی وجود دارد که در مرکزش شعلهای به مثابه یاد شهدا، همیشه روشن و زنده است. چیزی که باعث بالاتر رفتن ارزش این مکان میشود توجهی است که دولت با قرار دادن دو سرباز دایمی نشان داده. نظم این سربازها در پوشش و پاسداری و تعویض دقیق نگهبانها راس ساعت، گوشه کوچکی از نظم مدیریتی بزرگتر را به رخ میکشد.
داخل پارک مکان غار مانندی با یک طاق سفید دیده میشود که گرچه در اینترنت دنبال توضیحاتش گشتم ولی تعریف واضح و دقیقی پیدا نکردم و مطالب گنگ بود. روبه روی این طاق یک ابلیسک ( به این ستونهای هرمی شکل که در اکثر جاهای دنیا وجود دارد ابلیسک گفته میشه) از سنگ یکپارچه وجود داره که به مناسبت جشن 300 سالگی خانواده رومانوفها ساخته شده و اسم تمام تزارها روی آن حک شده.
عکس17 ( غار و طاق و ابلیسک پارک الکساندر)
در سفرنامه دوستان خونده بودیم پشت مجسمه اسبهای سرکش یک مرکز خرید با فود کورت وجود داره. از سرما و گرسنگی به اونجا پناه بردیم و در فروشگاهی که نمونه غذاها در دید بود، ناهار دیروقتمون رو انتخاب کردیم. فروشنده مثل میوه فروشها، غذاها رو وزن میکرد و قیمت میداد!
عکس18 ( مجسمه اسبهای سرکش، هوای بارانی و ورودی فود کورت همراه با ناهار ما)
بعد از صرف ناهار به سمت میدان مانژ رفتیم و تنها از دور تونستیم آبنماها و ساعت میدان رو ببینیم. دلیل این امر هم آمادهسازی شهر برای مسابقات جامجهانی تعمیراتی بود که گاهی چهره شهر رو نازیبا کرده بود. روزشماری هم در اون مکان نصب بود و نشان میداد 281 روز تا شروع جام جهانی باقیست.
عکس19 ( روزشمار جامجهانی)
برنامهای که برای این روز نوشته بودیم تمام شده بود ولی تصمیم گرفتیم حالا که انرژی داریم و کلیسای عیسیمنجی و موزه پوشکین نزدیک هست سری بزنیم. گنبد کلیسا از دور دیده میشد و ترجیح دادیم پیاده به کلیسا برویم. تصمیم بدی بود چون باران شدت گرفت و باد انقدر شدید بود که بارها چتر ما رو برگردوند! به خاطر اتوبانی که در تصویر میبینید مسیر طولانی تر شد و از زیر پلی که میبینید با نیمساعت پیادهروی سخت، به درهای بسته کلیسا رسیدیم!
عکس20 ( مجسمه صلیب به دست با کفسازی زیبا و عکس کلیسا از همانجا)
متاسفانه به ساعت دقت نکرده بودیم و با درهای بسته کلیسا مواجه شدیم! در ادامه به سمت دیگر خیابان رفته و به درب کارکنان موزه پوشکین رسیدیم. مسئول موزه با دیدن ما که مثل موش آب کشیده شده بودیم اجازه داد از همون در وارد بشیم. پیاده روی جلوی موزه هم در دست تعمیر بود و نتونستیم از نمای موزه عکس خوبی تهیه کنیم. این موزه در سال 1912 به اسم موزه الکساندر سوم افتتاح شد و بعد از انقلاب روسیه اول به اسم موزه هنر غرب و بعدها به اسم موزه پوشکین تغییر نام داد و آثاری از کشورهای مختلف دنیا رو میشه در این موزه دید.
بعد از خرید بلیط در همون ابتدای ورود یک سرستون ایرانی دیدیم و در نگاه اول تعجب کردیم که چرا این ستون گچی هست در حالی که تمام کاخ داریوش از سنگ ساخته شده! در ادامه با دیدن مجسمه معروف میکل آنژ مطمین شدیم این موزه داستانی داره که ما نمیدونیم! مجسمه معروف داوود از سنگ مرمر یکپارچه تراشیده شده و در ایتالیاست پس این مجسمه گچی بزرگ که با میلگرد ثابت نگه داشته شده چیه؟!
عکس21 ( عکس ترکیبی سرستون ایران)
خانم مسئول اون سالن که انگلیسی ضعیف ولی روابط عمومی خوبی داشت شکسته بسته به ما گفت در این موزه تمامی نقاشیها اصل ولی درصد بالایی از مجسمه ها کپی هستند!
خیلی از هنرآموزان در مورد دوره های مختلف تاریخ هنر میخونند ولی اکثرا شانس این رو ندارند که همه رو از نزدیک ببینند. روسها گفتند سر ستون کاخ داریوش رو نمیتونیم بیاریم اینجا؟! خوب میتونیم یه نمونه با همون ابعاد واقعی بسازیم تا بیننده ابعاد اون رو درک بکنه و به همین ترتیب از اکثر نمونه های معروف معماری و مجسمه سازی نمونه های هایکپی میبینید! ما از دیدن این موزه لذت بردیم و بدل کلی از حفظیات دوران تحصیلمون رو ملاقات کردیم!
عکس22 (از تالارهای نقاشی)
عکس23 (از تالارهای مجسمه)
عکس24 ( از تالارهای مجسمه)
بعد از بازدید نسبتا طولانی، از ایستگاه مترو Kropotkinskaya که درست روبهروی کلیسای عیسی منجی قرار دارد با کمک یاندکس مترو به هتل برگشتیم. گفته بودم در مسیر پیاده مترو به هتل سوپرمارکتهای زیادی هستند و ما مواد غذایی زیر رو برای صبحانه روزهای آینده به مبلغ 1800 روبل خریدیم. اتاقها کتری برقی نداشتند و اگر چای یا قهوه میخواستید با هزینه تقریبا70روبل به اتاق میاوردند.
عکس25 (خریدها برای صبحانه و چای و قهوه هتل)
روز نهم:
بعد از صبحانه مطابق مسیر یاندکس مترو، از ایستگاه Partizanskaya به ایستگاه Park pobedy رفتیم. بعد از خروج از مترو المان عمودی موزه پیروزی دیده میشد. این پارک و موزه به مناسبت 50 امین سال پیروزی روسیه بر آلمانها ساخته شده. مساحت پارک 135 هکتار و هسته اصلی پارک، یک المان یادبود و موزه جنگ جهانی دوم است. مسیر رسیدن به المان اصلی در پارک، جذاب و با مجسمه ها و فواره ها تزیین شده است. در عکس المان بلند این مجموعه رو میبینید و آسمان عکس هم نشون میده برای روز دوم بازهم درگیر بارون و سرمای هوا بودیم!
عکس26 (مسیر پارک به سمت موزه جنگ جهانی دوم)
المانی که در تصویر زیر میبینید با 142 متر ارتفاع، شاخصترین جز این پارک است. در پای این ستون هم مجسمه قدیسی در حال کشتن اژدها دیده میشود.
عکس27( المان موزه پیروزی در کنار عکس نمای ساختمان)
از بیرون ساختمان بلیط تهیه کردیم و به محض ورود دیدیم در سالن پایین سخنرانی رسمی با فیلمبردارها و مهمانان نظامی تشکیل شده و بازدیدکننده ها رو به قسمتهای دیگه راهنمایی میکردند.
از زیباترین قسمتهای این موزه، سالنی بود که ابهت و حزن رو همزمان به بیننده منتقل میکرد. ابتدای سالن تابلویی با نام (یادبود و سوگ) نصب بود. در ادامه نوشته شده بود این تالار برای یادبود 27 میلیون شهید شوروی در سالهای1941-1945 ساخته شده و مجسمه زن یادآور مادران، همسران یا خواهرانی است که به سوگ عزیزانشان نشستند. از سقف دو میلیون و ششصد هزار زنجیر برنز با اشکهای کریستالی به سمبل سوگ تلفشدگان آویخته شده است.
عکس28 ( مسیر تالار یادبود و سوگ)
عکس29 ( مجسمه زن عزادار)
در چند اتاق از صحنه های جنگها، نقاشیهای بزرگی در روی یک دیوار وجود داشت و در مقابل نقاشی از اجزای جنگ مثل توپها و تجهیزات نمونه هایی قرار داده بودند. وقتی وارد اتاق میشدی صدای شبیهسازی شده جنگ هم پخش میشد تا با کمی خیره شدن به چیدمان آنجا، احساس کنید داخل فضای جنگ هستید.
عکس30 ( ترکیب نقاشی با ماکت تانک و ادوات جنگی در کنار صدای جنگ)
در یکی از همین اتاقها، راهنما به ما گفت راس ساعت2 در تالار طبقه بالا باشیم چون فیلم نمایشی پخش میکنند. بعد از بازدید از اتاقها و دیدنیها به طبقه بالا رفتیم.
عکس31 ( سخنرانی طبقه پایین مجموعه)
عکس32 ( ورودی تالار سرباز پیروز)
بزرگی و عظمت این تالار با سقف گنبدی بسیار گیراست و روی دیوارها اسامی شهدا رو میبینید. راس ساعت 2 چراغهای سالن خاموش شد و روی سقف گنبدی نمایش انتزاعی از جنگها و پیروزیهای روسیه شروع شد که صدای سالن و موسیقی حس غرور و میهنپرستی روسها رو به خوبی منتقل میکرد.
عکس33 ( مجسمه سرباز پیروز در کنار تصویر دیوارهای این سالن با نام شهدا)
در این بیش از یک ساعتی که در سالن بودیم سخنرانی تمام شده بود و مهمانهای نظامی در موزه مشغول بازدید بودند. دیدنی بعدی قسمتهایی بود که با بازسازی ویرانیهای جنگ جهانی، انسان رو تحت تاثیر قرار میداد
عکس34 ( خانههایی که در جنگ سنگر یا ویران شده بودند)
عکس35 ( ویرانی فضاهای شهری و بازسازی لحظات جنگ)
بعد از این در قسمتهایی که وسایل جنگجویان و ادوات جنگی و بمبها به نمایش گذاشته شده بود دیدن کردیم که در مقابل چیزهایی که قبل از این در موزه دیده بودیم جذابیت زیادی نداشت. از موزه خارج شدیم و به کلیسای پارک رفتیم. به محض ورود خانمی که دم در شمع میفروخت پرسید ایران؟! گفتیم یس و اونهم برگه ای که رو میزش بود به ما نشون داد. روش به فارسی نوشته بود اینجا مکان مقدسیست لطفا نظمش را بهم نزنید و عکس هم نگیرید. نمیدونم برای ملیتهای دیگه هم همچین برگ تذکری داشتند یا نه ولی متاسفانه خیلی جاها دیدم هموطنان ملاحظه مکانی که هستند را نمیکنند. داخل فضا، برخلاف اکثر کلیساها که رنگهای تیره و فضای نیمه تاریک دارند بسیار روشن و پرنور بود.
عکس36 ( کلیسای محوطه پارک پیروزی)
برنامه بعدیمون بازدید از موزه360 درجه بود که با سوال از مسئولان موزه جنگ متوجه شدیم کمی کاملتر از اتاقهای شبیهسازی جنگ همین موزه ساخته شده و چیز خیلی متفاوتتری نداره برای همین از برنامه حذف کردیم. شما اگر مایل باشید در آدرس سایتی که براتون قرار دادم میتونید عکسها و آدرس این موزه رو ببینید. گورستان نودینچی و پارک گورکی هم به دلیل سردی و باران شدید حذف کردیم و در اینترنت به دنبال مرکز خریدی گشتیم که در مسیر مترو باشه تا هم گشتی بزنیم و هم ناهار بخوریم.
مرکز خرید آتریوم چسبیده به مترو Kurskaya رو انتخاب کردیم. در عکس زیر ساختمان زردرنگ دست راست مرکز خرید آتریوم و ساختمان دست چپ، یکی از ایستگاههای قطار بینشهری مسکو بود. این مرکز خرید هم مثل مرکز خرید گالریا سنتپترزبورگ بود یعنی با گشتن میشد خریدهای مناسب انجام داد ولی همچنان درصد بالایی از جنسها قیمت زیادی داشتند.
عکس37 ( ساختمان مرکز خرید آتریوم)
ما از هایپر مارکت پایین پاساژ برای گربه خونگیمون غذا خشک خریدیم. اگر از من بپرسید بهصرفه ترین خریدت از روسیه چی بود میگم غذا گربه، چون قیمتی حدود یکپنجم قیمتهای ایران داشت! برای اینکه در مترو بارمون سنگین نشه، یکجا خرید نکردیم و روزهای بعد، هر جا چشممون به این مدل هایپرها افتاد چند تا غذا گرفتیم و برای گربمون غنیمت روسی جمع کردیم!
برای ناهار به فست فود بالای پاساژ رفتیم و بعد از ناهار با دیدن باران شدید همچنان به چرخیدن ادامه دادیم. یک مغازه فروش عطر، به سبک مغازههای ایران کاغذ آغشته به عطر به مردم میداد در عکس زیر ببینید به جای نوارهای کاغذی، با چه ایده قشنگی این کار رو میکرد.
در راهرو دیگری آقایی با ایرانی دست و پا شکسته خواست بستنی بخریم و گفت تاجیکه. میوه و شکلات و دستگاه بستنیساز دم دست بود و مشتری خودش ترکیبش رو درست میکرد، اونها وزن کرده، قیمت میدادند.
عکس38 ( ناهار ما و بستنی و برگه تست عطر جذاب)
بعد از پاساژ با مترو به هتل برگشتیم و امید داشتیم فردا هوا کمی بهتر باشه.
روز دهم:
امروز بعد خوردن صبحانه در اتاق، برنامه دوم در میدان سرخ رو شروع کردیم. ایستگاه Ploshchad revolyutsii به دلیل نزدیکی به میدان سرخ از ایستگاههای شلوغ مسکو بوده و علاوه بر مجسمههای زیباش، صحنههای جالبی هم پیش چشمتون میاره. اگر دقت کنید بعضی جاهای مجسمه ها کمرنگتر شدند. مثلا پوزه سگ نگهبان یا دوربین و اسلحه سربازی که نشسته. دلیل جالب این اختلاف رنگ، مردمی هستند که وقتی از کنار مجسمهها میگذرند دستی به اونها میکشند و اعتقاد دارن اینکار شانس میاره!
عکس 39 ( مجسمههای ایستگاه Ploshchad revolyutsi به جاهای کمرنگتر دقت کنید)
طبق رسم همیشه کلی خره نان و بیسکوییت همراه داشتیم که به محض بیرون اومدن از مترو با دیدن چند کبوتر روی زمین ریختیم. یکدفعه از گوشه و کنار انقدر کبوتر هجوم آورد که نگران بودیم زیر دست و پای هم له بشن! ظاهرا باران و سرمای دو روز قبل باعث شده بود گرسنه بمونن.
عکس40 ( کبوترهای جلو ایستگاه Ploshchad revolyutsi)
امروز هوا بهاری بود و دست گرفتن کاپشنها کلافمون کرده بود! انگار نه انگار روزهای قبل از سرما میلزیدیم! بعد از رسیدن به میدان به صف طولانی مقبره لنین رفتیم و بعد از نیمساعت نوبتمان شد. بازدید از این مقبره رایگان بود.
در مسیر مقبره، پای دیوار کرملین سنگ قبر کسانی که برای روسها قابل احترام بودند مثل یوریگاگارین، اولین انسانی که به فضا رفت و بسیاری از فرماندهان ارشد رو میبینید. جسد استالین رهبر دیکتاتورکمونیست را هم میبینید که بیشتر از بقیه سنگ قبرها، گل داشت.
عکس41 ( تصویر سنگ قبرهای پای دیوار بعلاوه تصویر آرامگاه لنین)
اینکه رهبران جهان جاودانه بمونن ظاهرا از زمان فرعونهای مصر و مومیایی کردنشون شروع شده. در روسیه هم بنیانگذار اتحاد جماهیر شوروی یعنی لنین رو مومیایی کردند و مقبره ای ساختند تا در فضایی تقریبا تاریک جسد لنین رو داخل محفظه شیشهای ببینید. برخلاف اکثر مردهای روس که قوی هیکل و قد بلند هستند این رهبر که کارهای عظیمی کرده جثه کوچکی داشت و جز این چیز بیشتری از این بازدید کوتاه دستگیرمون نشد! عکسبرداری از داخل مقبره ممنوع بود.
علاوه بر لنین، استالین رو هم در سال 1953 مومیایی کرده بودند ولی 8 سال بعد به دلیل ذهنیت دیکتاتوری که از استالین در جامعه وجود داشت، اصطلاحا شروع به استالین زدایی کردند و مومیایی رو که با کلی زحمت حفظ کرده بودند از مقبره بیرون کردند و همانطور که پیشتر گفتم، پای دیوار کرملین به خاک سپردند.
در سایر نقاط دنیا مثل ویتنام و کره شمالی و... هم با هزینه فراوان سعی کردند جسم رهبران را با مومیایی کردن در معرض بازدید نگه دارند.
عکس42 ( نمای خارجی و ورودی مقبره لنین)
متاسفانه امروز هم بساط سکوها و استندها در میدان سرخ برپا بود و کم نشده بود که هیچ، آشکارا بیشتر هم شده بود! ما هم عطای دیدن میدان خالی رو به لقاش بخشیدیم و به موزه دولتی تاریخ روسیه در شمال میدان رفتیم.
عکس43 ( میدانی که باز هم سازههایی به آن اضافه شده!)
ساختمان موزه دولتی تاریخ در سال 1872 برای شناساندن تاریخ روسیه به جهانیان ساخته شد. در این موزه از وسایل زندگی ابتدایی انسانهای ماقبل تاریخ تا دوره های بعد رو میبینید.
عکس44 ( نمای بیرونی موزه دولتی تاریخ روسیه )
قیمت بلیط 400 روبل بود که همونطور که در تابلو میبینید برای اعضای ایکوم رایگان هست.
عکس45 ( ورودی موزه دولتی تاریخ و تابلو قیمت بلیطها)
بعد از امانت دادن وسایل اضافه وارد سالن اول شدیم. اولین اشیا، مربوط به دوران ماقبل تاریخ بود و کمکم با پیش رفتن در موزه با تاریخ جلو میرفتید. نمونه هایی از آثار رو در زیر میگذارم ولی دیدنیها زیادند و متاسفانه امکان عکس گذاشتن محدود.
عکس46 ( از دیدنیهای سالنهای اول – خود سالنها و اتاقها هم هر کدام زیبایی و تزیینات خودشون رو داشتند.)
عکس47 ( کالسکه سورتمهای برای حرکت در سرزمین برفی روسیه، ماشین تایپ قدیمی. متاسفانه در شیشه ها انعکاس میفتاد و عکس گرفتن سخت بود)
عکس48 ( قسمت وسایل سلطنتی که شمشیر و سپری طلاکوبی شده از ایران هم آنجا بود.)
قسمت لباسهای سلطنتی که از لباس کودکان تا افسران و خانمها در نمایش بود و قسمت مبلمان و وسایل چوبی و تقریبا هر چیز که فکرش رو بکنید در این موزه وجود داشت. در میان پلهها آسانسوری شیشهای وجود داشت که در کنار دیوارهای سبز اون قسمت جذاب بود و جا داشت تابلو تاریخ ساختی هم برای اون نصب میکردند!
عکس49 ( آسانسور قدیمی و جذاب موزه)
برنامه بعدی دیدن خیابان آربات بود ولی انقدر هوا خوب بود که تصمیم گرفتیم بار دیگه به کلیسای عیسی منجی بریم. از ایستگاه Ploshchad revolyutsii به ایستگاه مترو Kropotkinskaya که درست جلوی کلیسا بود رفتیم.
این کلیسا بلندترین کلیسای مسیحیان ارتدکس است و برای ورود باید لباس نسبتا پوشیده داشت و موهای خانمها هم پوشیده باشه. این کلیسا به مناسبت شکست ناپلیون ساخته شد و در سال1883 افتتاح شد. اینجا محلی برای عبادت روسها بود تا اواسط حکومت شوروی و روی کار آمدن استالین. استالین اوج این مخالفت دینی را با تخریب کامل این کلیسای زیبا و با ارزش نشان داد! رویای استالین، ساخت کاخ شوراها در این مکان و اضافه کردن مجسمه بزرگی از لنین در این محل بود. او میخواست این مجسمه را در رقابت با مجسمه آزادی نیویورک بسازد. این رویا با شروع جنگ جهانی دوم و بعدها مرگ استالین، شروع نشده تمام شد! ظاهرا استالین از این دست دستهگلها زیاد به آب داده که بعدها مومیایش رو از کنار لنین برداشته و پشت مقبره خاک کردند! بعد از سقوط کمونیست شهردار مسکو در1992 یعنی 25 سال قبل دستور ساخت صفر تا صد این کلیسا را داد. این کلیسا هزینه ورودی نداشت و عکسبرداری از داخلش ممنوع بود. کلیسای عیسی منجی تا اینجا بزرگترین کلیسایی بود که در مسکو دیدیم.
عکس50 ( کلیسای عیسی منجی )
بعد از بازدید از کلیسا به پلی که روبهروی کلیسا هست رفتیم. هنوز روی پل نرفته بودیم که دکه فروش بلیط گشت قایق رو دیدیم. قایقها قدیمی بود و قیمت مناسب نفری 500 روبل داشت. آفتابی بودن هوا این امکان رو میداد که روی عرشه بنشینیم پس معطل نکردیم!
عکس51 ( دکه فروش بلیط قایق در ابتدای پل عشاق)
قایق یک ساعت روی رود حرکت کرد و خوشبختانه صدای راهنمای روسی بلند نبود تا تجربه بد سنتپترزبورگ تکرار شود! اگر خواستید در هر دو شهر قایق سوار بشید، پیشنهاد میکنم یکی رو در شب و دیگری رو روز امتحان کنید. در زیر چند عکس که از قایق گرفتم ببینید و به آسمان زیبای مسکو و ابرهای زیباش دقت کنید...
عکس51. ( کلیسای زیبای عیسی منجی)
عکس52 ( پل روبهروی کلیسای عیسی منجی)
عکس53 ( دیوار کرملین و دورتر کلیسای سنت باسیل)
عکس54 ( یکی از ساختمانهای معروف به هفت خواهران و مجسمه پتر کبیر به ارتفاع 98 متر)
بعد از یک ساعت، قایق دوباره کنار پل عشاق توقف کرد و ما هرچی پل رو نگاه کردیم، قفلهای عشاق که انتظار داشتیم روی نردهها باشند ندیدیم! کاشف به عمل اومد در تحقیقات قبل سفر این پل رو با پل دیگری اشتباه گرفتیم و نمیشد تا اینجا اومد و قفلی که آوردیم رو نزد! با یک چشم چرخوندن دیدیم زوج سرخوش دیگری هم قفلشون رو به همین پل زدند! ما هم قفلمون رو زدیم و کلیدش رو انداختیم تو آب، باشد که رستگار شویم!
عکس54. ( مثل ما از ایران قفل چینی کوچک نخرید که بعدا سر بستنش باید کلی دنبال نرده باریک بگردید! )
از ایستگاه مترو Kropotkinskaya برای رفتن به خیابان آربات، در ایستگاه Arbatskaya پیاده شدیم. دیر وقت بود و حسابی گرسنه شده بودیم. به یاد رستوران گرجی سنتپترزبوگ، در گوگل مپ یک رستوران گرجی نزدیک مترو پیدا کردیم. پنجرههای رستوران پرده داشتند و داخل معلوم نبود والا کلا وارد نمیشدیم! مبلمان فوق لوکس و مشتریهای کت و شلوار و کروات زده و جو رسمی و سنگین سالن، بعلاوه منویی که حتی یک عکس نداشت، باعث شد فرار رو بر قرار ترجیح بدیم! بیرون آمدن همان و شروع شدن شدیدترین باران مسافرت همان! ظاهرا کیافسی کنار مترو ما رو طلبیده بود چون اگر وارد نمیشدیم، موش آبکشیده شدنمون حتمی بود! این هم نمونه دیگری که بدونید هوای روسیه چقدر دیوانه است! چند دقیق قبل روی عرشه قایق از آفتاب و هوای عالی لذت میبردیم و یهو ورق برگشت!
عکس55 ( ناهار و بارانی که شدتش در عکس اصلا معلوم نیست!)
بعد از ناهار، هوا کمی بهتر شد و به خیابان آربات رفتیم. این خیابان رو به شکل پیادهراه درآوردند و در طول خیابان نقاشان و نوازندگان و هنرمندان خیابانی مشغول بودند. اینجا جاییست که کافه های زیبا با میز و صندلیهایی که در امتداد مسیر چیدهاند میبینید و وقتی به انتهای خیابان میرسید میگید حیف که تموم شد!
خاطرتون هست در قسمت سنتپترزبورگ از پسری گفتم که در مدرسه دهکده تزارها تحصیل کرد و بعدها شاعر پرآوازه ای شد؟همون پوشکین معروف که در صدمین سالگرد فوتش، اسم دهکده تزارها به دهکده پوشکین تغییر کرد. در نوسکی، مجسمه پوشکین و خانمش را میبینید. این شاعر همسر زیبایی داشت که مورد توجه مردان دربار بود. پوشکین با افسری فرانسوی که گفته میشد عاشق همسرش بوده دوئل کرد و پوشکین که فقط 37 سال داشت، کشته شد.
عکس56 ( خیابان آربات مسکو)
به هتل برگشتیم و در محوطه پایین هتل برای شام ساندویچ ساب وی خریدیم و استراحت کردیم تا فردا...
روز یازدهم:
خوشبختانه دو تا از دیدنیهای برنامه امروز رو در روزهای قبل جا داده بودیم و متاسفانه موزه ماکت مسکو در سایتش اطلاع داده بود به علت جابهجایی به مکانی بزرگتر تعطیله پس برنامه امروز سبک بود. با کمک یاندکس مترو، با عوض کردن سه خط و طی نیمساعت مسیر، به ایستگاه VDNKh رسیدیم. به محض بیرون آمدن از مترو نماد این موزه را میبینید.
عکس57 ( نماد موزه هوافضا)
اینجا موزهای متفاوت و جذاب بود و دیدنش خالی از لطف نبود ولی چون ما اطلاعاتی درباره دنیای فضانوردی نداریم، نمیتونم بگم بازدید عمیقی داشتیم. مطمئنا اینجا برای کسانی که سررشته دارند جذابتر خواهد بود.
روسیه به واسطه تجربه یوری گاگارین، در صنعت هوا فضا بسیار به خود میباله. یوری گاگارین اولین انسانی بود که 56 سال قبل به فضا رفت و 1ساعت و 48 دقیقه از داخل سفینه تونست زمین رو ببینه. گاگارین آنزمان 27 سال داشت و بعد از این تجربه بسیار معروف شد، به اکثر کشورهای دنیا دعوت شد و تندیسش جاهای مختلف به نمایش دراومد. ولی 8 سال بعد در 34سالگی، یک پرواز تمرینی منجر به مرگش شد. اینکه مرگ گاگارین قتل بوده یا حادثه، هنوز مورد بحث هست. همونطور که پیشتر گفتم، پیکر گاگارین، پای دیوار کرملین به خاک سپرده شده است.
عکس58 ( تصویری از داخل موزه هوا فضا)
عکس59 ( سفینه وستوک که یوری گاگارین را به فضا برد و لباسی که یوری گاگارین تن کرده بود.)
نمونه یکی از سفینه ها برای بازدید و دیدن فضای داخل موجوده. مثل زیردریایی، اینجا هم به خاطر کم بودن فضا، بعضی وسایل مثل صندلی که میبینید دو کاربرد دارند. هم صندلی هم میز. سرویس بهداشتی، قسمت نگهداری غذا و کمکهای اولیه و...جالب هستند.
عکس60 ( یک سفینه فضایی و قسمتی از داخل آن)
در ادامه موزه، تصویر فضانوردان بعد از گاگارین، انواع لباسها و مراحل آموزش فضانوردان قبل از ارسال به فضا رو میبینید. در طول مسیر هم سفینه ها و ادوات سالهای مختلف را میبینید.
عکس61 ( دو نمونه از سفینهها)
در طول بازدید بارها از فیلمهای فضایی که دیده بودیم مثل Interstellar یاد کردیم و تجربه جالبی بود. بعد از موزه با مترو به ایستگاه پلوشاد رولشون رفتیم تا کاخ کرملین را ببینیم.
در معرفی میدان سرخ گفتم کرملین اولین قسمتی بود که در سال 1487 در آن منطقه ساخته شد و بعد از کرملین، میدان سرخ و عناصر اطرافش کمکم شکل گرفتند. ارگ کرملین شامل دیوارهایی است که همراه با برجهای آن توسط ایتالیایی ها طراحی شده. داخل محدوده این دیوارها مجموعه ای از کاخها و کلیساها با کاربردهای مختلف وجود دارند. ارگ کرملین با پلانی تقریبا مثلث شکل، از جنوب با رودخانه مسکوا و از شرق با میدان سرخ و از غرب با باغ الکساندر همسایه است.
عکس62 ( دیوار کرملین و برج ورودی)
این کاخ مورد استفاده تزارها بود ولی در حکومت شوروی زمانی که پایتخت از سنتپترزبورگ( لنینگراد آنزمان) به مسکو آورده شد اهمیت بیشتری پیدا کرد و این امر، تا امروز که محل مهمترین قرارهای پوتین و حکومت روسیه هست ادامه دارد. زمانی که استالین در این مجموعه مستقر شد تمام عقابهای طلایی (نماد تزارها) رو با ستارههای درخشان جایگزین کرد و او بود که دستور داد دیوار کرملین که پشت مقبره لنین قرار دارد به قبرستان مشاهیر تبدیل شود. مطمینا آنزمان استالین فکر نمیکرد جسد خودش هم روزی قرار است آنجا به خاک سپرده شود!
قبل از ورود به مجموعه باید از ساختمان شیشه ای که در بیرون کاخ قرار دارد بلیط تهیه کنید. ما تصمیم داشتیم ورودی اصلی کاخ و بلیط موزه جواهرات را تهیه کنیم. در تصویر زیر ساختمان فروش بلیط و قیمت بلیط بخشهای مختلف وجود دارد. ما بلیط ورود به مجموعه رو رایگان گرفتیم ولی گفتند در اون روز خاص بلیط موزه جواهر محدود بوده و فقط صبح امکان بازدید وجود داشته. بعد از گرفتن بلیط رایگان با کارتمون، از ورودی که در عکس بالا دیدید وارد شدیم.
عکس63 ( ساختمان فروش بلیط و قیمت بلیط بخشهای مختلف)
بهترین نقشه از این مجموعه و توضیحاتش رو نه در اینترنت، که در خود مجموعه پیدا کرده و اسکن کردم. در تصویر زیر جزبهجز فضاها معرفی شدهاند.
عکس64 ( نقشه معرفی کلیه بخشهای ارگ کرملین)
یکی از اصلیترین بخشهای کرملین، میدان کلیساهاست(شماره39نقشه). بلندترین بنای کرملین با حدود 80 متر ارتفاع یعنی برج ناقوس ایوان مخوف (شماره7) در اطراف این میدان قرار دارد. این برج که در قرن 17 ساخته شده، با زنگهای بسیاری که داشته در زمان حمله دشمن شهر را خبردار میکرده.
عکس65 (برج ناقوس ایوان مخوف)
کلیسای اعظم دورمیشن یا کلیسای فرض (شماره2) قدیمیترین و بزرگترین کلیسای کرملین ساخته حدود540 سال قبل است. این بنا به سفارش ایوان کبیر و طراحی یک معمار ایتالیایی، محل تاجگذاری، جشنها و برخی مناسبات سیاسی بوده.
عکس66 (نمای بیرونی کلیسای دورمیشن)
بازدید از داخل این کلیسا رایگان و دیوارها مملو از نقاشیهایی از زندگی حضرت عیسی، حضرت مریم و روایت جهنم و بهشت است.
عکس67 (نمای داخل کلیسای دورمیشن)
کلیسای فرشته (شماره4) هم کلیسایی با طراحی ایتالیاییهاست. این کلیسا در1505 ساخته شده و پیکر تعدادی از تزارها و شاهزادگان را در خود جای داده.کلیسای بعدی، کلیسای بشارت (شماره3) است که به دستور ایوان سوم در سال 1440بر روی کلیسایی قدیمی ساخته شد. اینجا سالیان سال عبادتگاه خصوصی تزارها بوده. ایوان مخوف هم تا سال1572 که فکر ازدواج چهارم به سرش زد در کنار بقیه به عبادت مشغول بود ولی از آنجا که در مذهب ارتودوکس ازدواج بیش از سه بار مزموم است، بعد از آن قسمتی به کلیسا اضافه کردند تا پادشاه از پشت دیواری مشبک و دور از بقیه عبادت کند تا درس عبرتی شود برای بقیه مردان!
عکس68 ( کلیسای فرشته سمت چپ تصویر در حال مرمت و کلیسای بشارت سمت راست تصویر)
بازهم کلیسا و چند کاخ، توپ تزار و زنگ تزار در محوطه هستند ولی نمیخوام خستتون کنم، توضیح کرملین رو تموم کرده، در ادامه عکس و فیلمهایی اضافه میکنم. دلخوش هستم به اینکه صدها صفحه درباره کرملین و ساختمانهایش در اینترنت و سفرنامه دوستان موجوده که میتوانید استفاده کنید و من تمرکز سفرنامه را برای معرفی مکانهای جدید بگذارم.
عکس69 (ساختمان آرسنال- طرح دیوارهای کرملین که در جزییاتی مثل زنجیرها و...هم استفاده شده)
عکس70 ( ساختمان کاخ دولتی کرملین شماره12نقشه)
بعد از محوطه زیبا، از کرملین خارج شدیم و گرسنه و خسته به هتل برگشتیم. شانسمون رو امتحان کرده از اطلاعات سراغ رستوران گرجی گرفتیم و فهمیدیم همه این روزها آب در کوزه بوده و ما گرد مسکو میگشتیم! به همه کسانی که در ایزمایلووا اقامت دارند توصیه میکنم این رستوران در محوطه رو امتحان کنند. سوپ قارچ فوق خوشمزه و کبابهایی شبیه به کباب لقمه ما در نان تازه، عالی بودند. پیش غذایی که در پایین میبینید به اسم خینکالی، گوشت چرخ کرده پیچیده شده در خمیر و آبپز بود. برای یکبار امتحان بد نبود ولی نه بیشتر!
عکس71 ( ساختمان رستوران گرجی در محوطه هتلهای ایزمایلووا بعلاوه غذاهای ما)
این روزها به طور متوسط هر روز11کیلومتر پیادهروی داشتیم و احتمال میدادیم فردا بیشترین پیادهروی رو داشته باشیم. از آنجا که دو قسمت بعدی برنامه امروز رو قبلا انجام داده بودیم بقیه روز رو استراحت کردیم.
روز دوازدهم:
برنامههای امروز یه جورهایی برای ما ناشناخته بودند چون قبلا در سایتهای ایرانی چیزی ازشون نشنیده بودیم. در بخش اول، به خاطر امتیاز بالای سایت tripadviser ، مجموعه کاخ و باغ تزاریتسینو رو در برنامه گنجوندم. برای بخش دوم هم من رفتم دنبال دغدغه مشترک ما خانومها یعنی خرید!
مجموعه تزاریتسینو دور از مرکز شهر هست ولی حسنش به اینه که مثل موزه هوافضا، شما با مترو تا دم در مجموعه میرسید. صبح با مترو به ایستگاه Orekhovo رفتیم.
عکس72 ( نقشه مجموعه و تصویر درب مترو و ورودی مجموعه که درست روبهروی هم هستند.)
توضیح کوتاهی که از سایتی خارجی برداشتم بدم بعد با هم وارد مجموعه بشیم. مجموعه تزاریت سینو در جنوبیترین قسمت مسکو و در پارکی به همین نام قرار دارد. شکلگیری این مجموعه در قرن 16 میلادی شروع شد و در طول سالیان مختلف چندین حکومت به خود دید ولی بیشترین تاثیر رو کاترین در این مجموعه گذاشت. کاترین در 1775 مهمترین معمار آنزمان واسیلی بازونوو رو برای گسترش مجموعه انتخاب کرد. در زمان کوتاهی معمار، مجموعهای با سبک گوتیک ساخت و کاخ اصلی رو با دروازهها، پلها و آلاچیقهای زیبایی احاطه کرد.
عکس73 ( تصویر هوایی مجموعه از اینترنت)
متاسفانه به دلایل نامعلوم کاترین سرمایه گذاری برای مجموعه را در سال1785 متوقف کرد و دستور به تخریب کاخ اصلی داد! او ساخت دوباره کاخ رو به شاگرد معمار قبلی یعنی متوی کازاکوف سپرد. در سال 1796با مرگ کاترین دوباره کار رها شد و نزدیک به 200سال کاخ نیمهتمام ماند! در1960 پارک جنگلی که مجموعه در آن قرار داره جز مناطق حفاظت شده اعلام شد و بیست سال بعد یعنی در 1980 حاکمان تصمیم گرفتند کاخهای نیمه تمام را آماده کرده و به عنوان قسمتی از تاریخ مسکو به روی جهانیان باز کنند.
عکس74( ماکت موزه در یکی از ساختمانها که زمان رها شدن کاخها رو با روییدن سبزه بر سر دیوارها و کاخ بدون سقف نشان داده)
به محض وارد شدن از دری که در تصویر بالا دیدید، قسمت فروش بلیط ماشینهای برقی قرار داره که میتونید با پرداخت100روبل در پارک گشت بزنید. ما ترجیح دادیم پیاده در این بهشت بچرخیم.
عکس75 ( تصویری از پیاده روهای در دل جنگل)
اگر بخوام طبیعت پارک رو توصیف کنم باید بگم جایی به زیبایی جنگل گیسوم خودمان، با لانه پرندههایی که روی درختها نصب شدند و صدای آواز نزدیک پرندهها تصور کنید که با چهار ساعت گشت زدن درونش جز یک درب آبمعدنی که احتمالا سهوا افتاده هیچ، هیچ، هیچ زبالهای نبینید و آه از نهادتون بلند بشه که چرا بهشت شمال ایران انقدر با بیمبالاتی ما پر از زباله شده!
اگر کسی بخواد در مسکو به جز میدان سرخ فقط یک جای دیگر رو ببینه توصیه ما اینجاست تا کاخهای زیبا رو در دل جنگل و آثار تاریخی رو در دل کاخها ببینه. من سعی کردم عکسهای سفرنامه زیاد و خسته کننده نباشه ولی اگر از این مجموعه عکس زیادی نگذارم در حقش کملطفی کردم پس همراه باشید...
عکس76 ( یکی از طاق-روگذرهای زیبای داخل محوطه)
هر کدام از ساختمانهای فرعی مجموعه سناریو خود را داشتند. یکی نمایش مجسمههای هنرمندان ایتالیایی، یکی گالری برای نمایش آثار هنرمندان معاصر روس و ساختمان دیگر تابلوهای نقاشی بزرگ و جذابی که ما رو به یاد موزه ملی روسیه در سنتپترزبورگ انداخت.
عکس77 ( نمای خارجی و داخلی یکی از ساختمانهای نسبتا کوچک مجموعه)
عکس78 ( تالار زیبای داخل یکی دیگر از ساختمانها)
عکس79 ( از نقاشیهای یکی از ساختمانها)
داخل تمام جاهایی که وارد میشدیم در قسمت فروش بلیط با لبخند اشاره میکردند خرید لازم نیست و ما نمیدونستیم اینها نشانه است! نشانه بعدی که بازهم به قول معروف دوزاری ما رو ننداخت، دیدن نزدیک به سی زوج عروس داماد بود! هر جا سر میگردوندی از کنار کوچکترین پلها و ساختمانها تا مثل عکس زیر( مقابل کاخ اصلی) عروس و داماد و همراههای شادشون رو میدیدی...
عکس80 ( کاخ اصلی مجموعه و روزی پر از عروس و داماد)
یکی از قشنگترین جاها، نورگیر مرکزی ساختمان مربع شکل و آجری بود که با سقف شیشهای پوشانده شده بود.
عکس81 (نورگیر مرکزی کاخ مربع شکل)
عکس82 ( محوطه در عکسی از طبقه بالای کاخ اصلی)
عکس83 ( نمایی از کاخ اصلی مجموعه)
در طبقه بالای کاخ، به قسمتی زیرشیروانی مانند رسیدیم که کافه مجموعه بود. ما هم خسته از چند ساعت گردش در پارک چای و دو مدل شیرینهای خوشمزه روسی و ناپلئونی سفارش دادیم و کلا570روبل پرداخت کردیم که در مقابل هزینه کافههای تهران، به صرفه بود.
عکس84 ( کافه بالای کاخ و سفارش ما )
کمکم آماده رفتن شده بودیم که در محوطه صدای موزیک به گوشمون رسید. به سمت استندی که در محوطه بود رفتیم و با دیدن بیلبوردها، معمای شلوغی میدان سرخ حل شد! از یکی از تماشاچیها پرسیدیم 870 مسکو که روی بیلبوردها هست به چه معنیه؟ که گفت به مناسبت 870 امین سالگرد مسکو از امروز به مدت ده روز در نقاط مختلف شهر برنامههای شاد و جشن برگزار میشه و ورودی مکانهای دیدنی تا چند روز رایگان هست.
عکس85 ( سکوی اجرای برنامه جشن870 مسکو در مجموعه تزاریتسینو)
بر روی سن، گروه نوازندگان نوجوان به نوبت برنامه اجرا میکردند و مطمئنا چقدر این توجه کردن به نوجوانها در افزایش اعتماد به نفس و ساختن آیندشون تاثیرگذار بود. اینجا بد نیست اشاره کنم به توجهی که روسیه به تعلیم و پروروندن حس میهن دوستی و آشنا کردن کودکانش با تاریخ داره. در اکثر بازدیدها، تیمی از مدارس رو میدیدم که به موزهها و جاهای دیدنی آورده شدند و با دقت به صحبتهای معلم گوش میدن. جای این توجه در مملکت ما خالی و حیف است اردوهای مدارس ما انقدر کم و سطحی برگزار شود. در زیر چند عکس از اردوی بچه ها که در بازدیدهای مختلف گرفتم میبینید.
عکس86 ( بازدید بچههای مدرسه از موزه پیروزی، کلیسای سنتباسیل، موزه ملی روسیه)
جذاب بودن برنامه باعث شد یکساعتی بر روی چمنها بنشینیم و لذت ببریم. متاسفانه زیبایی مجموعه در عکسها مشخص نیست! شاید بتونید گوشهای از اون رو در فیلم امروز ببینید.
نمیشه یک خانم برنامه سفر رو ببنده و فقط موزه و آثار باستانی بدون خرید کردن در برنامه باشه که! میشه!؟ قبل از سفر در اینترنت به دنبال مرکز خریدی گشتم که در شهر گرانی مثل مسکو قیمتهایی متناسب با بودجه اکثریت مسافران ایرانی داشته باشه تا با معرفی در لستسکند یکبار برای همیشه ترس خرید از روسیه رو در دل خوانندگان بکشم!
مرکز خرید Outlet villageهمونطور که از اسمش پیداست دهکدهای برای فروش اجناس فصلهای قبل با قیمت مناسب هست. حالا چرا دهکده؟! چون سرمایهگذارن این پروژه، به جای ساخت برج، زمین بزرگی دور از شهر خریده و با ساخت پیادهروها و میدانهای جذاب و مغازههای یک طبقه و رنگارنگ محیط جذابی مثل یک دهکده مدرن ساختهاند. این مجموعه در سال2012 افتتاح شده و از ساعت10صبح تا 10 شب همه روزه پذیرای مشتریان هست.
برای رفتن به مجموعه از ایستگاه Orekhovo به ایستگاه Kotelnikiرفتیم و درست روبهروی درب مترو همانطور که در عکس زیر میبینید ایستگاه مینیبوسهای اوتلتویلیج وجود داره که با نفری35 روبل در کمتر از نیم ساعت شما رو میرسونه. ما برای اطمینان دوباره در نرم افزار با راننده صحبت کردیم و خواستیم موقع پیاده شدن خبر کنه. مینیبوس از کنار پارکینگ گذشت و با دیدن خیل ماشینهای پارک شده یاد نمایشگاه کتاب خودمون افتادیم! انگار کل مسکو در این مجموعه بود!
عکس 87 ( ایستگاه مترو اوتلتویلیج و ایستگاه مینیبوسهای مقابل مترو)
عکس88 ( پیاده روها و فروشگاههای دهکده)
عکس89 ( یکی از میدانهای مجموعه)
در این مجموعه در برندهایی که ذاتا جز برندهای ارزان قیمت هستند مثلMango و Marks& Spencer و... میتونید خریدهای خوبی داشته باشید به طور مثال کاپشن گرم عکس زیر از برند Marks& Spencer ،130 هزار تومان قیمت داشت. مطمینا با این پول در جای متوسطی مثل هفتتیر تهران نمیشه حتی کاپشن چینی خرید! پیراهنهای زنانه نسبتا پوشیده و آستیندار که یافتنشون در ایران حکم کیمیا رو داره در اونجا فت و فراوون یافت میشد.فروشگاهی به نام Charuel هم پیراهنها، کتودامنهای مناسبی داشت و خانم فروشنده روس به خیال اینکه ما از ترکیه آمدیم شروع کرد با ما ترکی حرف زدن. همینجا بهتون بگم خیلیجاها ترکی و فارسی به دادتون خواهد رسید.
عکس90 ( نمونه کاپشن برای مقایسه قیمتها در کنار عکس دیگری از پیادهروها)
در این مجموعه هر مدل رستورانی که بخواهید از فستفود و غذای چینی و...وجود داشت. ما با دیدن رستوران روسی که منو تصویری داشت، خواستیم بیفاستروگانف اصل روسی رو امتحان کنیم و انتظار داشتیم بشقابی پر از گوشت و قارچ برامون بیارن ولی همونجور که در عکس میبینید ابتکار زده و نصف بشقاب رو پورهسیبزمینی ریخته بودند! سالادی که سفارش دادیم هم با تکه های جگر بود و تجربه جدید دیگری که دیدیم گذاشتن برشی از استخوان قلم با پنیر در کنار استیک بود!
عکس91 ( ناهار دیروقت ما در رستورانShooga )
انقدر کافهها و رستورانهای این مجموعه جذاب بودند که میخواستیم همه رو امتحان کنیم ولی هوا تاریک شده و وقت برگشت بود. دوباره جلوی دربی که پیاده شده بودیم رفتیم و مینیبوس ما رو به مترو رسوند.
عکس92 ( میدان نزدیک به خروجی در مجموعه اوتلتویلیج I love Outlet village Belaya Dacha)
در مترو، چند نفر سربندهای مقوایی یک شکل و فانتزی بسته بودند و دیدیم به طرز عجیبی سر مسافرها با ذوق و شوق در گوشیهاشونه! یه نگاه به کنار دستیم کردم و دیدم در اینستاگرام فیلمی از آتشبازی میبینه! سرتون رو درد نیارم، کاشف به عمل اومد اون موقع که ما بین مغازهها گز میکردیم، در میدان سرخ بزرگترین جشن سال به پا بوده، سخنرانی پوتین و بعد آتشبازی بزرگ به همراه خیل جمعیت هنرمندان، روسها و توریستها! آه از نهادمون بلند شد چون کسی که راهنماییمون کرد گفت از فردا هم مراسم داریم ولی مراسم اصلی و بزرگ امشب بود و از دست دادید!
عکس93 ( تصویر مراسمی که از دست دادیم از اینترنت)
عکس94 ( تصویر مراسم میدان سرخ و سخنرانی پوتین)
اگر روزی که در میدان سرخ استندها رو دیدیم کمی کنجکاوی میکردیم و از مردم پرسوجو میکردیم مطمئنا این مراسم رو از دست نمیدادیم پس برای شما تجربه بشه تا از کنار نشانهها ساده نگذرید!
روز سیزدهم :
صبحانه نخورده بیرون رفتیم تا در مجموعه کنار هتل جایی پیدا کنیم. در فاصله پنج دقیقه پیاده از هتل، ارگ کرملین ایزمایلوواست. اگر خاطرتون باشه از پنجره اتاق ما قسمتی از ورودی این مجموعه مشخص بود. این ارگ محل اقامت جانبی تزارها بوده و ساختمانهایی با سبکهای مختلف در خود جای داده که مشخصه اصلیشون فانتزی و رنگارنگ بودنشونه! با قدم زدن در مجموعه احساس میکنید وارد لوکیشن یکی از کارتونهای دیزنی شدید! عمده فعالیت و شهرت این مجموعه به بازارهای محلی و بساط دستفروشهاست. اگر هتلتون نزدیک مجموعه بود حیف است دیدنش رو از دست بدید ولی اگر دور هستید بهنظر من با ندیدنش چیزی از دست نخواهید داد.
عکس95 ( نمونه ساختمانهای داخل مجموعه)
در این بازار اشیا قدیمی به فروش میرسه و احتمالا برای عتیقهبازها اینجا حکم بهشت رو داره! همچنین صنایع دستی، سوغاتیهای روسیه،کلاهها و شالگردنهای پوست حیوانات، روسری روسیهای رنگارنگ، ماتروشکاها و مجسمههای چوبی رو میشه دید. درسته در اینجا سوغاتیهای ارزان قیمت پیدا میشه ولی کیفیت جنسهای ارزان بسیار پایینه مثلا ماتروشکاهای ارزان، نقاشی کودکانهای دارند. ما به رسم یادگار فقط یک گوی با مجسمه ای از سنتباسیل خریدیم که موقع حرکت دادن برف برسرش میباره. دشت اول بود و فروشنده 500روبل از ما گرفت.
عکس96 ( فروش اشیا قدیمی منسوب به دوره جنگجهانی دوم)
عکس97 ( ماتروشکاهای ارزان)
عکس98 ( یکی از ساختمانهای چوبی مجموعه)
هر چقدر در مجموعه دنبال رستوران مناسب برای صبحانه گشتیم چیزی پیدا نکردیم! ساعت نزدیک به دوازده شده بود و تصمیم گرفتیم برخلاف بقیه روزها ناهار و صبحانه را در رستوران گرجی محوطه یکی کنیم. برای من قسمت غذاهای جدید در سفرنامه ها جذابه برای همین به اشتراک میگذارم و امیدوارم برای شما هم اینطور باشه و از توضیح غذاها خستتون نکرده باشم!
اینبار پیشغذایی که در عکس منو دیده بودیم سفارش دادیم و ظرف داغ و بزرگ مرغ و سس خامهای و گشنیز خیلی بزرگتر از تصورمون بود! برای غذای اصلی دو مدل کباب سفارش دادیم که یکی مثل ششلیک ما ولی در قطعههای کوچک و دیگری شبیه چنجهای بود که لابهلاش دنبه گذاشته باشند.
عکس99 ( ناهار رستوران گرجی)
آخرین آیتم برنامه رو خسته کنندهترینش قرار داده بودیم. دیدن پایگاه مخفی حمله اتمی احتمالی در 18 طبقه زیر زمین! روسها بعد از سالها این پایگاه رو که هیچکس ازش خبر نداشت به روی جهانیان باز کردند شاید با این انگیزه که بگن وقتی سالها قبل اینچنین امکانی داشتیم، خودتون حدس بزنید که الان چی داریم! مهندسانی که در طراحی مترو مسکو دست داشتند، در زمان جنگ سرد این پایگاه مخفی رو در 18 طبقه زیر زمین ساختند و ورودی رو از ساختمان مسکونی داخل محلهای معمولی قرار دادند. برای رفتن به این پایگاه با مترو به ایستگاه Taganskaya رفتیم و بعد پیاده از روی نقشه به ساختمان بانکر رسیدیم.
عکس100 (محله کاملا معمولی و ساختمان بانکر)
ما فکر میکردیم حیف میشه این مرکز رو ندیده از دنیا بریم! تجربه جالبی بود ولی به نسبت هزینه بالای ورودیش، من اینجا گزارش میدم تا اگر دودل بودید هزینه نکنید. پس اگر کسی عزمش رو جزم کرده که بره، این قسمت رو نخونه والا بازدید براش جذابیت نخواهد داشت! سر ساعت یک ظهر راهنمای انگلیسی زبان گروه توریستها رو پایین میبره و قبلش در حیاط یکم نمک میریزه و میگه لطفا اگر دگمه قرمزی جایی دیدید فشار ندید که کره زمین میره رو هوا! روی تابلوی روی دیوار نشون میده که این پایگاه از 4 بانکر تشکیل شده که شما الان فقط یکی از اونها رو میبینید و بقیه بازدید ندارند. موقع صحبتهای راهنما گروه قبلی با هنوهن و صورتهای گرگرفته قرمز، که از 18 طبقه بالا اومدن رو میبینید و ته دلتون خالی میشه!
عکس101 ( حیاط ساختمان و نقشه توضیح 4 بانکر و قرارگیری خطهای مختلف مترو در کنار آنها)
بعد از ورود 18 طبقه با سرگیجه از پلهها پایین رفتیم. راهنمای گروه با آسانسور رفته بود و قسمتهایی که مربوط به ثبت ورود و خروج کارکنان بود نشان داد و گفت کارکنان با لباس معمولی از کوچه وارد میشدند و بعد از ورود، یونیفرم نظامی میپوشیدند. موقع خروج هم یا باز با لباس معمولی از کوچه بیرون میرفتند یا لباس کارکنان مترو رو پوشیده و از قسمتی که به مترو متصل بود وارد فضای مترو میشدند.
عکس102 ( قسمتهای ورود و کارکنان)
در مورد دیوارها توضیح دادند که با ضخامتی چند لایه و متریالهای مختلف، توان مقاومت در برابر حملات اتمی و تشعشعات رادیواکتیو را دارند و با انبار غذایی که در بانکرهای دیگر بود، توان زنده نگه داشتن سران ارتش شوروی را تا چند ماه داشتند. در ادامه اتاقی بود با مجسمه نمادین استالین در پشت میز کار ولی راهنما اضافه کرد درسته استالین دستور ساخت این مجموعه را داد ولی قبل از اتمامش فوت کرد و این اتاق را ندید.
عکس103 ( اتاق نمادین استالین. به دیوارها توجه کنید)
در ادامه اتاق جلسات رو میبینید که محلی برای مهمترین تصمیمات مخفیانه بوده و بر روی میز انواع انواع هواپیماهای بمبافکن اتمی قرار داشت که توضیح کوتاهی در موردشون میدهند. در اتاق بعدی هم ماکتی از بمب اتمی روسیه رو میبینید.
عکس104 ( اتاق جلسات و ماکت هواپیماهای بمب افکن و نمونه بمب اتمی روسیه)
در اتاق بعدی دو نفر داوطلب خواستند و کلاه نظامی بر سرشون گذاشتند و پشت دستگاه کنترل حمله نظامی نشوندند. راهنما میگفت الان این دو نفر یک حمله اتمی رو به کشوری که روی کره زمین نیست و کاملا نمادین هست انجام میدن! میخواستن بگن اصلا منظور ما آمریکا نیست! اون دو نفر هم فقط یک دگمه فشار دادند و در نمایشگر روی دیوار با پخش آهنگی حماسی فیلمی نمایشی از زیر و رو شدن کشوری نمادین به دست روسیه نشان داده شد! اینجا تنها جایی بود که گفتند فیلم نگیرید. در ادامه هم وارد تونلی شدیم که آژیر خطر پخش کردند و بعد گفتند اگر تمایل به سفارش غذا در عمیقترین رستوران مسکو دارید به دست چپ بروید که همونجا ما زرنگی کرده و وقتی دیدیم راهنما داره با آسانسور بالا میره قید دیدن رستوران رو زدیم و همراه با زوج دیگری با آسانسور بالا رفتیم.
عکس105 ( اتاق شبیهسازی حمله نظامی و تونلی که به مترو موجود روسیه راه دارد)
بعد از اتمام بازدید با مترو به میدان سرخ رفتیم تا ببینیم چیزی از جشن جذاب دیروز مانده یا نه! خیابانهای منتهی به میدان بسته بود و در چند قسمت گیت قرار داده بودند و با کنترل کامل افراد را وارد میکردند. نگم براتون که این روز آخر در این جشن چقدر به ما خوش گذشت! هر طرف میدان و خیابانها یک سورپریز و یک برنامه جذاب. از کنسرتها و رقصها و نمایشهای مختلف و از همه مهمتر شاد بودن جمعیت زیادی از توریستها در کنار مردم روس و انرژی مثبت فضا.
عکس 106 (قسمتی از جشن870 مسکو)
نکته جالب دیگه قسمتهایی بود که بازیها و ورزشهای خاصی رو برای کودکان شبیه سازی و شاید به نوعی استعداد یابی میکردند از پرش طول و اسکی تا تیر اندازی
عکس107 (قسمتی از جشن 870 مسکو)
به خاطر دارید روز اول از قسمتی که مردم در اون اسکی روی آب میکردند اونم درست جلوی مترو گفتهبودم؟! اونها همه تمرینی برای برنامه های این روزها بوده. علاوه بر اون قسمت بزرگی برای پرش با دوچرخه ایجاد کرده بودند.
عکس108 ( پرش با دوچرخه و استندهای خیابانهای فرعی)
سرتون رو درد نمیارم و دعوت میکنم جزییات رو در فیلم امروز ببینید.
ما بعد از چند ساعت گشتن در جشن با سربندهای مقوایی که بهمون دادند به هتل برگشتیم.برای شام به مرکز خرید روبهروی هتل رفتیم. شام خوردیم و آخرین غذای گربههامون رو خریدیم و بعد از بستن چمدانها به خواب رفتیم.
روز برگشت:
صبح با پیشبینی ترافیک مسکو ساعت 8 صبح برای پرواز ساعت 12 تاکسی اوبر گرفتیم. صبحانه در فرودگاه ساندویچ خوردیم و با پروازی که یه ربع تاخیر داشت به کشورمون برگشتیم.
امیدوارم توضیحاتم مخصوصا در مورد نحوه سفر بدون تور براتون مفید بوده باشه و همونطور که سفرنامههای دیگر دوستان به من کمک کرد منهم تونسته باشم کمکتون کنم. چند نکته رو در آخر اضافه میکنم:
1-در بخش نقد و بررسی درباره هر دو هتل ما بخوانید و فیلم زیر را از هتل دلتا ببینید. ما از اقامت در این هتل خاطره بدی نداشتیم ولی چون خیلی هم اقامت دلچسبی نداشتیم نمیتونیم به همه توصیه کنیم.
2- همانطور که دیدید هزینه پرواز و هتل و ویزای سفر 13 روزه ما دو نفر، 6.800.000 تومان و طبق جداول هزینه ها، بقیه خرجها، 2.800.000 تومان شد. یعنی در مجموع حدود نه میلیون و نیم برای نزدیک دو هفته. اطمینان میدهم اگر هدف اصلی دیدن روسیه، حتی با تحمل کمی سختی باشه میتونید با اقامت در هاستل و صرف وعده غذاییهای مناسبتر با نصف این هزینه هم سفر کنید!
3- من عکس هزینهها، برنامه هر روز و نقشه مکانهای دیدنی رو ترکیب کردم و سعی کردم کلیه نکات مثل آدرس سایتها و هزینه ورودی و...درونش باشه. در این کار زمانبر، طبیعتا بعضی اطلاعات کوچک دیده میشوند پس اگر لازم داشتید عکس رو سیو کرده و زوم کنید.
4- من تقریبا نقشه مترو تمام مسیرهای سفر رو، در عکس ابتدای هر روز قرار دادم ولی منطق این بود نحوه کار با یاندکس، استفاده از مترو و ایستگاههای نزدیک در هر روز رو معرفی بکنم و اطمینان بدم با نصب برنامه یاندکس مترو در گوشی، در کمتر از پنج دقیقه کارکردن، خودتون تمام راهها رو پیدا میکنید.
5- سخن آخر اینکه فقط دنبال دیدنیهای معروف نباشید! ما در نزدیکی بانکر42 وارد کلیسای محلی شدیم و اتفاقی مراسم غسل تعمید یک نوزاد و شادی خانوادش و عکس گرفتنهای یادگاری رو دیدیم! به جزییات اطراف دقت کنید و نکات مثبت مردم هر مملکت رو الگو برداری کنید. و در آخر بدون گذاشتن عکس از مردم کتابخون مترو مسکو، این سفرنامه چیزی کم داشت!
عکس109( مردم کتابخوان روسیه ...)
در سفر و در پناه خدا باشید...