سلام به خوانندههای عزیز و تشکر ویژه از لست سکند که با وجود اینکه سایتی برای فروش تورهای مسافرتی هست، از انتشار تجربه سفرهای بدون تور با تفکر اینکه شاید استقبال از تورها کم بشه، ابایی نداره و دغدغه واقعیش بالا بردن فرهنگ مسافرت هست. ممنون از تمام عزیزانی که سفرنامههای جذاب و کاربردیشون به من انگیزه نوشتن این متن رو برای کمک به بقیه دوستان داد؛ به خصوص آقای حسین مومن دوست و آقای علی عباسی که فرصت استفاده از سفرنامههای کاربردیشون را داشتم.
سعی کردم این سفرنامه، هم در برنامهریزی قبل سفر و هم در طول سفر حاوی جزییات مفید و نکات جدید باشه و از آنجا که گفتن «وصفالعیش، نصفالعیش»، همراهم باشید تا کمی از این عیش و خوشی رو با هم قسمت کنیم. روسیه به دلیل جذابیتهای تاریخی و معماریش برای من و همسرم کشوری بود که میخواستیم باهاش خاطره بسازیم پس در اولین فرصت یعنی اواخر سال 1395 برنامهریزی سفر برای تابستان 1396 را شروع کنیم.
ما با توجه به 1ـ بالابودن نسبی هزینه تور 2ـ سرعت نسبتا زیاد تورها در بازدید از بناها 3ـ جرأتی که خوندن سفرنامههای بدون تور سایر عزیزان به ما داد، تصمیم گرفتیم با تور سفر نکنیم. ما معتقد هستیم برای اماکن دیدنی باید زمان کافی گذاشت و درواقع دیدن داریم تا دیدن... با عجله دیدن و چند تا عکس از بنا گرفتن لطف زیادی برامون نداره. ضمنا شناخت یک شهر رو نمیشه محدود کرد به دیدن آثار تاریخی و فضاهایی که مملو از توریست هست... گاهی پیچیدن در کوچههای فرعی، کافههای محلی و دمخور شدن با مردم شهر، چهره واقعیتری از فرهنگ و جامعه رو پیش چشمانمون میاره.
ابتدا به نحوه برنامهریزی و نکاتی در مورد خرید بلیط و رزرو هتل و گرفتن ویزا که فکر میکنم مفید هست اشاره میکنم و بعد با هم سفر مجازی به روسیه زیبا رو شروع کنیم. تورهای شهریور 96 با پرواز ماهان و هتلهایی در رنج کیفیت هتلهای ما، برای 7 شب، حدود 4 میلیون تومان قیمت داشت و طبق برنامهای که ما داشتیم، با اقدام شش ماه زودتر از موعد، میشد با نفری سه میلیون و نیم، به جای 7 شب، برای13 شب با همان کیفیت سفر کرد و این یعنی سفر با تقریبا نصف قیمت تور. البته نمیشه منکر این قضیه شد که سفر بدون تور برای کسانی که وقت و انرژی ساعتها سرچ قبل از سفر رو ندارند، به زبان انگلیسی آشنایی ندارند و یا توان مسیریابی ضعیفی دارند، مناسب نیست. من با نوشتن جزئیات هزینهها و روند برنامهریزی کمک میکنم تا ببینید شما اهل کدوم نوع سفر هستید.
مقدمات سفر:
ما قصد اقامت در دو شهر مسکو و سنتپترزبورگ را داشتیم و بهترین انتخاب این بود که رفت از تهران به یک شهر و برگشت از شهر دیگر به تهران باشه تا بین دو شهر مسکو و سنتپترزبورگ فقط یکبار جابهجا بشیم؛ ولی با پیدا کردن بلیط رفت و برگشت تهران-مسکو به قیمت مناسب، این گزینه رد شد.
اولین قدم برنامهریزی بعد از تعیین تاریخ حدودی سفر، خرید بلیط پرواز بود. با مقایسه پروازهای مختلف روسی و ایرانی مناسبترین پرواز در اسفند95، هواپیمایی ماهان بود که بلیط رفت و برگشت مسکو رو نفری940 هزار تومان (با میزان بار مجاز30 کیلوگرم) در فروش ویژه ارایه میداد. رفت ساعت 8:45 صبح به وقت تهران و رسیدن به مسکو ساعت 10:45به وقت روسیه بود. این بلیط رو به صورت آنلاین از سایت ماهان به آدرس www.mahan.aero خریدیم.
عکس1 (بلیط پرواز ماهان)
از آنجا که نمیخواستیم روز آخر سفر دو پرواز متوالی داشته باشیم، تصمیم گرفتیم شهر اولی که میبینیم سنتپترزبورگ باشه. خوشبختانه با بررسی پروازهای داخلی روسیه، پرواز ایرفلوت مسکو به سنتپترزبورگ را با قیمت مناسب پیدا کردیم. این پرواز از همان فرودگاه و همان ترمینال ورود ما به مسکو انجام میشد و آن طور که در بلیط و نقشه فرودگاه دیدیم تنها زحمت این بود که باید چمدانها را تحویل میگرفتیم و در طبقه بالا تحویل میدادیم. ما شنیده بودیم کنترل پاسپورت برای کسانی که بدون تور سفر میکنند ممکنه تا سه ساعت طول بکشه و از آنجا که گرفتن کارت پرواز دوم و تحویل مجدد چمدانها زمانبر بود و نمیخواستیم اول سفر رو با استرس شروع کنیم، پرواز ساعت 15:45رو خریدیم تا اگر ماهان تاخیر احتمالی هم داشته باشه پرواز دوم رو از دست ندیم. قیمت هر بلیط در سایت www.aeroflot.ru، 4825 روبل (340 هزار تومان) برای هر نفر بود.
عکس2 ( بلیط پرواز ایرفلوت)
ما کلیه پرداختها مثل هتل و همین بلیط را با کارت اعتباری دوست عزیزمون که سوئد زندگی میکنه، خریدیم ولی اگر شما همچین امکانی ندارید، میتونید با پیدا کردن آژانسهای مطمئن و پرداخت مبلغی اضافهتر، رزرو رو انجام بدید. در بحث جابهجایی، مسیر سنتپترزبورگ به مسکو باقی موند که اون رو بابت تعریف زیادی که از مناظر و قطار سریعالسیر بین دو شهر شنیده بودیم، تصمیم گرفتیم با قطار بریم. خرید اینترنتی بلیط قطار از چند ماه جلوتر از لحاظ هزینه فرقی با خرید در همون زمان نداشت و حتی شنیدیم خرید حضوری همیشه ارزانتر از اینترنتی هست؛ پس خرید اون رو به روزهای اول اقامت در سنتپترزبورگ و به صورت حضوری از ایستگاه قطار شهر موکول کردیم.
قدم بعدی پیدا کردن هتل بود که از بد ماجرا، تیرماه و زمان اقدام برای ویزا متوجه شدیم نوع رزروی که قبلا انجام دادیم، برای گرفتن ویزا قابل قبول نیست و مجبور شدیم رزرو رو کنسل کنیم و مجدد برای بار دوم هتل رزرو کنیم. اینجای ماجرا رو خوب به خاطر بسپارید که برای گرفتن ویزا مهم هست. برای رزرو هتل میتونید از سایتهای خارجی مثل www.booking.com یا از سایتهای مشابه ایرانی استفاده کنید.
رزرو هتل در سایت بوکینگ انواع مختلفی داره که بر حسب زمان پرداخت و نوع کنسل احتمالی، قیمتها تا حدودی فرق میکنه؛ ما بار اول، خواستیم خیلی آیندهنگر باشیم و مدلی که برای کنسل کردن هزینهای نداشت و پرداخت در محل هتل صورت میگرفت رو انتخاب کردیم. منتها زمان اقدام برای ویزا متوجه شدیم سفارت روسیه زرنگتر از اینهاست که با همچین رزروی ویزا بده و شما باید هزینه هتل رو قبلا پرداخت کرده باشید. سفارت پا رو فراتر هم گذاشته و برگه رزرو سایت بوکینگ رو (حتی با پرداخت از قبل) به تنهایی قبول نداره! شما بعد از پرداخت از طریق بوکینگ، باید با هتل تماس بگیرید تا برگه رزرو نهایی رو با نام شما و همراهان در سربرگ هتل پرینت کرده، مهر و امضا کنه و تصویرش رو برای شما ایمیل کنه. این برگه رو میدید به سفارت. البته شاید عزیزانی بدون این جزییات هم ویزا گرفته باشند ولی مواردی که عرض کردم کم ریسکترین حالت هست که با کلی سوال کردن از کارگزاریها دستگیرمون شد.
خوب برگردیم به بوکینگ. ما هتل آلگرو سنتپترزبورگ، بسیار نزدیک به خیابان نوسکی و مترو، تمیز و با صبحانه خوب، فاصله پنج دقیقه پیاده تا ایستگاه قطاری که قرار بود ما رو به مسکو برساند و روبروی یکی از بهترین مراکز خرید سنتپترزبورگ یعنی گالریا را برای اقامت اول انتخاب کردیم. در مسکو هم با توجه به امتیازهای سایت بوکینگ و قیمتها، هتل بتا در منطقه سرسبز ایزمایلوا رو انتخاب کردیم که پنج دقیقه تا مترو پیاده میرفتیم و بعد به لطف سیستم مترو گسترده و سریع مسکو، به راحتی تمام شهر در دستانمان بود. منطقه ایزمایلوو شبیه به جنگلهای سبز شمال خودمان هست و چهار هتل بلند مرتبه به منظور میزبانی بازیهای المپیک 1980 میلادی در آنجا ساخته شدند و تا امروز میزبان مسافران مسکو هست.(قسمتهایی که باعث شد متوجه بشیم رزرو برای گرفتن ویزا مناسب نیست، در عکس برگه رزروها مشخص کردهام.)
آخرین قسمتی که درباره مقدمات سفر باید بشنوید گرفتن ویزاست. ما شرکتی را از اینترنت پیدا کردیم که مسئولش آقای اصغری با حوصله به ما توضیحاتی که بالاتر درباره برگه رزرو قطعی هتل گفتم رو داد و بدون گرفتن پیشپرداخت، درخواست ویزای ما رو به جریان انداخت و درنهایت در حین بازگرداندن پاسپورت به همراه ویزای درج شده در آن، به ازای هر نفر 290 هزار تومان دریافت کردند.
مدارک لازم برای گرفتن ویزا:
1ـ یک قطعه عکس 2ـ پرینت رزرو قطعی هتلها با مهر و امضای هتل 3ـ بلیط رفت و برگشت به روسیه (بلیط هواپیما یا قطارهای داخلی لازم نیست) 4ـ دعوتنامه از یک آژانس روس (که این مورد رو مسئول ویزا گفت خودشون تهیه میکنن و روی مدارک ما به سفارت میدن)
بعد از شنیدن راهنماییهای مسئول ویزا، رزروهای قبلی رو کنسل کرده، در بوکینگ گشتیم و هتل مسکو تغییر کرد و در یکی دیگر از 4 هتلی که پیشتر گفتم به اسم دلتا، اتاق بدون صبحانه پیدا کردیم. متأسفانه اتاقهای با صبحانه پر شده بودند و برای برخورداری از صبحانه، به ازای هر نفر روزانه ده دلار باید در محل پرداخت میشد.
عکس3 (برگه رزرو اول و دوم هتلها)
ما پول رزروهای جدید رو از کارت دوستمون دادیم منتها فقط هتل سنتپترزبورگ پول برداشت و هتل مسکو پولی برداشت نکرد! همسرم برای گرفتن برگه رزرو قطعی با هتلها تماس گرفت و هتل دلتا به همسرم گفت به دلیل مشکلات داخلی نتوانستیم از کارت برداشت کنیم. برگه رزرو نهایی را برایتان ایمیل میکنیم و هزینه را بعدا نقدا از شما خواهیم گرفت. رزرو های بینالمللی چالشی است برای ما ایرانیها! به امید روزی که ما هم بتونیم از کارتهای بانکی بینالمللی برخوردار بشیم و برای کارهای سادهای مثل رزرو هتل مجبور به چرخاندن لقمه دور سرمان نباشیم.
عکس4 (برگه رزرو قطعی هتلها)
مرحله بسیار زمانبر بعدی، آماده کردن برنامه سفر بود. برای اینکار من از سفرنامهها و سایتهای مختلف مثل trip adviser استفاده کردم. به مدد این برنامه مکانهایی که امتیاز بالایی دارند ولی در برنامههای ایرانی خیلی شناخته شده نبودند، پیدا کردیم که گل این مکانها در مسکو و از بهترین دیدنیهایمان بود. روی نرم افزار گوگلمپ تمام مکانهای دیدنی رو save کردم تا بعدها برای مسیریابی راحت باشیم. بعد از این، برنامه مکتوب هفتگی رو به شکل زیر آماده کردم و مکانهای نزدیک با هم در یک روز دستهبندی شدند.
عکس5 (برنامه روزانه سنت پترزبورگ و مسکو)
با توجه به طولانی بودن و سختی سفر، بعضی روزها برنامه رو سبک کردم ولی بازهم به مرحله عمل که رسید مجبور به تغییر بعضی قسمتهای برنامه شدیم. دو روز مونده به سفر، عوارض خروج که برای هر نفر 75 هزار تومان بود پرداخت کردیم، فیش ارز دولتی رو گرفتیم و از شرکت بیمه سامان، با صرف هزینه نفری 35 هزار تومان بیمه مسافرتی گرفتیم.
خوب این بخش کمی طولانی شد ولی ناچار بودم جزییات را بگم شاید یک خطش گره از کار کسی باز بکنه. الان درباره روندی که سفرنامه خواهد داشت چند نکته عرض میکنم. 1ـ مردم دو دسته هستند؛ یا به واسطه رشته و علاقهشون تاریخ رو به خوبی بلدند یا علاقه چندانی ندارند. برای دسته دوم احتمالا نوشتن تاریخ به زبان علمی خستهکننده باشه پس توضیحات رو به زبان داستانی خواهم گفت تا جذابتر باشه. مثلا مواقعی به جای نوشتن تاریخ دقیق، نوشتم انقدر سال قبل تا درک زمان ملموستر بشه 2ـ در سفرنامه های قدیمی نویسندگان تا صد و پنجاه عکس و حتی بیشتر درون متن قرار میدادند ولی متاسفانه با سیستم ثبت سفرنامه جدید سایت، نمیشود بیش از صد عکس در هر سفرنامه قرار داد. این امر بسیار دست من را بست و با از عکسهای ترکیبی استفاده کردم ولی باز هم تعداد عکسها راضی ام نکرد. برای جبران این مشکل فیلمهای کوتاهی بین متن قرار دادم که به درک فضا کمک کند. 3 - من برنامه هر روز بعلاوه نقشه مکانهای دیدنی آن روز و هزینه ها را ناچارا در یک تصویر ارایه دادم. اگر نیاز به اطلاعات داخل عکسها داشتید لطفا عکس را سیو کرده و زوم کنید. 4ـ در سنتپترزبورگ ما به دلیل داشتن همسفر و تقسیم هزینه، از تاکسی استفاده کردیم ولی برای شما داخل برنامهی هر روز، نزدیکترین ایستگاه مترو به مکانهای دیدنی رو نوشتم.
حالا چمدانتان را با لباس پاییزی، کاپشن گرم و چتر ببندید، ترانههای مورد علاقتون رو جدا کنید، کفش راحت بپوشید تا سفر به یادماندنی روسیه رو شروع کنیم.
روز اول:
خوب، هفتم شهریور هست و ما شب قبل زود خوابیدیم تا طوری آژانس بگیریم که حداکثر ساعت 6 فرودگاه امام تهران باشیم. هزینه پارکینگ فرودگاه امام طوری هست که رفتن و برگشتن با آژانس بهصرفهتر بوده و ریسک خرابی یا تصادف احتمالی با ماشین شخصی رو ندارد. ما دو ساعت و نیم زودتر از ساعت پرواز در فرودگاه بودیم ولی همه صفها شلوغ بود و در کانتر پرواز ماهان آخرهای صف افتادیم. به خانم مسئول کارت پرواز با ناامیدی گفتم من میخوام سفرنامه بنویسم لطفا جلو و کنار پنجره بهم جا بدید تا فیلم و عکس بگیرم. اون خانوم روز ما رو ساخت و گفت عجب کار هیجانانگیزی ولی فقط ردیفهای آخر مونده بزار ببینم چکار میتونم بکنم.با جایی تماس گرفت و گفت لطفا دوتا جای خوب برای سیستم من باز بکن و ردیف دوم بعد از بیزینس رو داد به ما. فهمیدیم همیشه یه سری صندلیهای خوب رو کنار میگذارن برای موارد اورژانسی! ما لطف اون خانم در اول سفر رو به فال نیک گرفتیم و رفتیم دنبال گرفتن ارز و انتظار برای سوار شدن. پرواز با نیم ساعت تاخیر در ساعت یک ربع به نه انجام شد و سه ساعت و نیم طول کشید.
عکس7 (پرواز ماهان و مجموع هزینه های مقدمات سفر)
بعد از خوردن صبحانه که انصافا کامل و خوشمزه بود، با ترانههای به یادماندنی که جدا کرده بودیم، خواب راحتی داشتیم.
عکس8 (صبحانه ماهان)
ساعت یک ربع به یازده به وقت روسیه به فرودگاه رسیدیم و نگم براتون از سرسبزی اونجا. فرودگاه تمیز و زیبای مسکو و خیابانهای اطرافش در دل جنگل بودند. در ادامه در فیلم مربوطه میتوانید زیبایی مسکو را از آسمان ببینید.
بعد از خروج از هواپیما با استرس به صف کنترل پاسپورت! نوبت من که شد، خانم افسر فقط پاسپورتم رو گرفت و پرسید From Iran? منم گفتم yes! بعد با یه ذره بین شبیه مال جواهرسازها هولوگرام ویزام رو نگاه کرد. یه برگه A5 چاپ کرد و داد دو قسمتش رو امضا کنم. بعد نصف برگه رو داد به من و نصف دیگر رو خودش برداشت. کل این مراحل دو دقیقه هم طول نکشید و با یه لبخند مهربون خوش آمد گفت. این برگه رو مثل شیشه عمرتون نگه دارید که موقع خروج لازم دارید.
عکس9 (عکس از برگه ورود و فرودگاه مسکو)
از همسرم همون سوال رو هم نپرسید و ما موندیم و حدود 4 ساعت انتظار تا پرواز بعدی. البته گرفتن چمدانها و تشریفات ورود یک ساعتی زمان میخواست ولی اگر میدونستیم مراحل ورود قرار نیست انقدر طول بکشه، پرواز ساعت دو رو میگرفتیم. چمدانها رو گرفتیم و دنبال سالن پروازهای خروجی برای پرواز به سنتپترزبورگ بودیم که داخل فرودگاه استند فروش سیمکارت رو دیدیم. مسئولش گفت با 7 دلار 4 گیگ اینترنت پرسرعت و 3 ساعت امکان مکالمه دارید منتها مبلغ رو به روبل میگرفت. همونجا رفتیم صرافی و یه صد دلاری خرد کردیم و اون آقا سیمکارت رو انداخت داخل گوشی همسرم و فعال شد و به خانوادهها خبر رسیدنمون رو دادیم. با اینکه در تحقیقات قبل سفر خونده بودیم دلاری که مهر یا خط خوردگی داشته باشه قبول نمیکنند، ولی فراموش کرده بودیم کنترل کنیم و دوتا صد دلاریمون مهر داشت که با ما برگشت تهران!
عکس10 (استند فروش سیمکارت و کارت پرواز ایرفلوت)
فروشنده درباره محدودیت زمانی سیمکارت نگفت و بعدها فهمیدیم اعتبار این 7 دلار بعد از یک هفته، مثل متعلقات سیندرلا محو میشه و ظرفیت اینترنت و مکالمهتون رو مجددا باید شارژ کنید! با آسانسور رفتیم طبقه دوم برای پرواز سنتپترزبورگ و با خودمون گفتیم اگر یک روس میومد ایران و میخواست از تهران بره اصفهان، باید این راهی که ما تو چند ثانیه با آسانسور رفتیم رو در چند ساعت مسیر فرودگاه امام به مهرآباد رو طی میکرد! کانتر ایرفلوت رو پیدا کردیم و اونجا فهمیدیم از 24 ساعت قبل پروازهای ایرفلوت، میشه اینترنتی انتخاب صندلی کرد و تمام صندلیهای کنار پنجره پر شده بودن. با دادن چمدانها، دستمون خالی شد و آخرین وعده غذای ایرانیمون که ساندویچ کتلت مادرپز بود خوردیم، در فریشاپها وقت گذراندیم و اولین تفاوتهای فرهنگیمون با روسها رو دیدیم.
مورد اول اینکه در سالن انتظار انقدر پیر و جوان در حال مطالعه دیدیم، خجالتزده شدیم که چرا بردن یک کتاب در سفر برامون تعریف نشده؟! تا آخر سفر انقدر همه جا مردم رو در حال مطالعه دیدیم، درس گرفتیم که نباید فقط خونه ساکت باشه، همه چیز مهیا باشه رو مبل لم داده باشیم تا کتابی دست بگیریم. دومین تفاوت بسیار شاخص رو در طراحی معماری فرودگاه دیدیم. فرهنگ استفاده بهینه از انرژی خورشیدی رو در طراحی همسان با اقلیم مسکو میشد دید. در فضاهای اصلی و بزرگ حداقل چراغ روشن بود و با استفاده از بدنه شیشهای و نورگیرهای سقفی بزرگ، به بهترین شکل نور و حرارت وارد فضای فرودگاه میشد.
عکس11 (نورگیری طبیعی فرودگاه مسکو)
سومین تفاوت مربوط به تسلط به زبان انگلیسی بود. به جز کسانی که ارتباط مستقیم با مسافر داشتند، بقیه تقریبا صفر بودند! روسیه جاییست که با هر سطح زبان انگلیسی بروید از توده مردم جلوتر هستید. البته لازم هست بگم اصلا و ابدا از این جریان نترسید چون ما روسها رو مردمی مهربان و توریستدوست دیدیم که تمام تلاششون رو میکنن حتی با ایما و اشاره کار شما رو راه بندازن. بالاخره موعد مسافرگیری شروع شد و پس از سوار شدن و انجام تشریفات پرواز، هواپیما رأس ساعت سه و چهل و پنج دقیقه (طبق بلیط) پرواز کرد. کنار پنجره دختری نشسته بود که طبق معمول انگلیسی نمیدونست و با ایما و اشاره آخر سفر ازش خواستم از پنجره براتون منظره سرسبز پایین رو فیلم بگیرم. موقع پذیرایی از دور لیوانهای کوکاکولا رو دیدیم و گفتیم به به اولین وعده ساندویچ یا اسنک روسی در راهه! ولی بعد دیدیم بیسلیقهها چای یا قهوه رو میریزن تو لیوان کوکاکولا و با دوتا شیرینی میدن به مسافرا! ساعت پنج و ربع به فرودگاه کوچک ولی زیبای پلوکووای سنتپترزبورگ رسیدیم.
عکس12 (پذیرایی ایرفلوت)
عکس13 (فرودگاه پلوکووا سنتپترزبورگ)
وقتشه بهتون دو نرم افزار یاندکس تاکسی و اوبر، که عصای دست ما در سنتپترزبورگ بود رو معرفی کنم. در سنتپترزبورگ به خاطر نبود ترافیک و قیمت مناسب تاکسیها، ما اکثر رفت و آمدهامون با تاکسی بود. با توجه به اینکه دوست ما و همسرشون از سوئد در سنتپترزبورگ به ما ملحق شدند، طی مسیرها با تاکسی و تقسیم هزینهها مخصوصا در مسیرهای طولانی بسیار مقرون بهصرفه و راحت بود. کاری که در مسکو به دلیل ترافیک وحشتناک اصلا و ابدا منطقی نبود. شما هم این دو نرم افزار رو نصب کنید و هربار، از هر دو قیمت بگیرید چون گاهی تفاوت قیمت فاحش دارند. در زیر از محیط این نرم افزارها عکس میذارم تا چشمتون آشنا باشه. کافیه مبدا و مقصد رو وارد کنید تا برنامه به شما قیمت رو اعلام کنه و وقتی سفارش بدید، روی صفحه شماره پلاک و رنگ و نوع ماشین و اسم و عکس راننده، فاصله راننده با شما و مسیر حرکتش به سمت شما نمایش داده میشه. نیازی به یک کلمه صحبت با راننده نیست چون مقصد و هزینه کاملا مشخص هست و این حسن بزرگ این برنامههاست.
عکس14 (فضای نرم افزارهای یاندکس تاکسی و اوبر)
ما هم بعد از تحویل گرفتن چمدانها با اوبر که قیمت مناسبی داشت، تاکسی به قیمت600 روبل (حدود40هزار تومان) به مقصد هتل آلگرو گرفتیم. روی نقشه آمدن تاکسی رو میدیدیم و پنج دقیقه طول کشید تا تاکسی برسه. ساعت 6 سوار تاکسی شدیم و سه ربع بعد به هتل رسیدیم. در هتل آلگرو، پذیرش هتل در طبقه روی همکف بود. مسئولین کاملا انگلیسی متوجه میشدند و گفتند چون در قسمت توضیحات رزرو بوکینگ گفته بودید اتاق ساکت میخواهید از اتاقهای پشت ساختمان که از خیابان اصلی دور هستند، براتون در نظر گرفتیم.
در بخش تحلیل هتلها در مورد این هتل که برای ما بسیار راضیکننده بود، خواهم نوشت و الان فقط به کلیات اشاره میکنم. این هتل، قبلا پول رو از کارت دوستمون کسر کرده بود و همونجا هم برگه تسویه دادند. گفتند فردا صبح برگه رجیستر رو هم بهمون خواهند داد که همراه با پاسپورت و برگه امضا شده در فرودگاه، همیشه باید همراه داشته باشیم.
چون داخل اتاقها کتری برقی وجود نداشت، گفتند هر ساعتی از شبانهروز که بخواهید برای نوشیدن چای یا قهوه به قسمت صبحانهخوری مراجعه کنید. به اتاقمون در طبقه پنجم رفتیم و خوشبختانه همه چیز مثل عکسهای سایت بوکینگ، عالی و تمیز بود. فقط من نمیدونم این خارجیها چرا به سطحی از تمیزی نرسیدن که برای توالت هم شیر آب بذارن!
عکس15 (اتاق هتل آلگرو و هزینه های روز اول)
بعد از خالی کردن چمدان و مرتب کردن لباسها، به مرکز خرید گالریا رفتیم تا هم چرخی بزنیم و هم شام بخوریم. قیمتها نسبتا بالا بود و معماری ساختمان جذاب. شام رو در فودکورت، ساندویچ گوشت سابوی خوردیم که نوع نان و مخلفات و سس رو خودتون انتخاب میکردید. در رستورانها معمولا یک نفر انگلیسی میدونست که وقتی میدیدند مشتری خارجی هست، اون شخص سفارش میگرفت.
بعد از شام کمی در خیابانهای اطراف هتل قدم زدیم و دیدیم جوانها خیلی اهل سیگار هستند! میشه گفت پیادهروها بوی سیگار میداد چون قدم به قدم، چند نفر چند نفر در حال دود کردن سیگار بودند. بعد به هتل برگشتیم تا بخوابیم و فردا رو طبق برنامه جلو بریم.
روز دوم:
عکس16 (برنامه و نقشه و هزینه های روز دوم)
ما ساعت 8 بیدار شدیم و برای صبحونه به طبقه دوم، روبروی پذیرش رفتیم. صبحانهخوری پر نور و با دید به مرکز خرید گالریا و نسبتا خلوت بود. ما در 6 روز، انتخابهای متنوع داشتیم مخصوصا پیراشکیها که هر روز سه طعم متفاوت مثل مرغ و گوشت و مربا و سیب زمینی، اسفناج و غیره سرو میکردند، نوشیدنی هم سه نوع آبمیوه و شیر و انواع چای و قهوه وجود داشت.
عکس17(صبحانه هتل آلگرو)
عکس18 (صبحانه ما و برگه رجیستر سنتپترزبورگ)
این روزها هوای سنتپترزبورگ بهاری و کمی غیرقابل پیشبینی بود؛ بنابراین بهترین راه این بود چند لایه لباس بپوشیم و بسته به فضاهایی که خواهیم رفت، حجم لباسها رو کم یا زیاد کنیم. چتر رو هم فراموش نکردیم، از پذیرش هتل برگه رجیستر رو گرفتیم که هزینهای هم بابتش نخواستند.
ایستگاه مترو Ligovsky Prospect در خط زرد درست روبروی هتل بود و ایستگاه Vladimirskaya در خط قرمز در فاصله پنج دقیقهای از هتل قرار داشت. ما برای اینکه خط عوض کردن اضافه نداشته باشیم، پنج دقیقه پیاده رفتیم تا از خط قرمز وارد مترو شویم. اونجا میخواستیم از طریق دستگاههای فروش اتوماتیک، کارت مترو بخریم. یکی از کارکنان مترو با اینکه اصلا انگلیسی بلد نبود، با ایما و اشاره کمک کرد تا از یکی از دستگاهها یک کارت مترو به مبلغ 60 روبل بخریم و 200 روبل هم شارژ کنیم. هر چند نفر هم که باشید، با یک کارت میتونید بارها وارد مترو بشید و نیازی به خرید کارت به تعداد افراد نیست. کارت مترو اگرچه 60 روبل هزینه داشت ولی در نظر داشته باشید که با کارت مترو برای هر مسیر رقم کمتری نسبت به هر بار خرید بلیط جداگانه پرداخت میکنید.
این نکته رو هم بگم که شما فقط یکبار کارت میخرید و دفعات بعد برای شارژ نیازی به دستگاه ندارید و کافیه کارت و مبلغ پولی که میخواهید شارژ کنید رو به باجه فروش بلیط بدهید تا کارت شما رو بدون صحبت حتی یک کلمه، شارژ کنند. این نکته را هم به خاطر بسپارید که هر جا کلمه kacca را دیدید به معنی صندوق هست هم در مترو، هم موزه و هم تمام فروشگاهها.
عکس19 (دستگاه خرید بلیط مترو)
متاسفانه یا خوشبختانه این اولین و آخرین روز استفاده ما از مترو سنتپترزبورگ شد. بابت توضیحاتی که پیشتر دادم، روزهای بعد در سنتپترزبورگ از تاکسی استفاده کردیم. من مترو نزدیک به هر مکان دیدنی را برای کامل شدن سفرنامه آوردهام ولی قرار نیست همه عینا مسیر ما رو در برنامه داشته باشند. پس لازم میدونم به جای دادن ماهی، به شما ماهیگیری یاد بدم و بگم با نرم افزار yandex metro میتونید راحتترین سفرها رو داشته باشید. ما تمام یک هفته مسکو رو به لطف همین نرم افزار بدون حتی یکبار اشتباه هر کجا که خواستیم رفتیم. شما کافیه این نرم افزار رو دانلود کرده و روی گوشیتون نصب کنید، ایستگاهی که هستید رو به نرمافزار داده و ایستگاهی که میخواهید در اون پیاده بشید رو هم اضافه کنید. برنامه دقیقا به شما نشون خواهد داد اول به کدوم خط بروید چند ایستگاه بعد پیاده شوید و اگر لازم هست، کجا خط عوض کنید.
در مترو سنتپترزبورگ همه علایم به انگلیسی وجود داشت و در قسمت مسکو هم با عکس به شما نشان خواهم داد برخلاف چیزهایی که شنیده بودیم، چقدر استفاده از مترو راحت شده. همونطور که میدونید مسکو میزبان جام جهانی فوتبال خواهد بود و به همین دلیل موظف به رعایت یکسری استانداردهای بینالمللی در حمل و نقل شدند. تعداد زیادی نقشه جدید و راهنمای چراغدار انگلیسی درون واگنها اضافه شده و اگر کمی دقیق باشید، بخواهید هم نمیتونید گم بشید!
عکس20 (نقشه مترو سنتپترزبورگ)
همانطور که در برنامه دیدید، مقصد اول ما کاخ کاترین بود. دو تا از مکانهای دیدنی سنتپترزبورگ به نسبت دور از مرکز شهر هستند که یکی باغ کاترین و دیگری باغ پترهوف هست. طبق برنامه و مسیری که یاندکس به ما نشان داد از ایستگاه مترو Vladimirskaya در خط قرمز به ایستگاهKupchino در آخر خط آبی رفتیم و در ایستگاه، از اولین خروجی بیرون رفتیم و روبروی مترو، مینیبوسهایی که شمارشون رو در برنامه گفتم ببینید.
عکس21(مسیر مترو به کاخ کاترین با استفاده از نرم افزار یاندکس مترو)
ما از معطلی ترسیدیم برای همین اولین مینیبوس رو با اینکه دو صندلی کنار هم نداشت سوار شدیم ولی شما اگر به اونجا رسیدید، عجله نکنید؛ چون اونکه زیاد هست مسافر است و مینیبوس! ما به راننده عکس باغ رو نشون دادیم و اون هم اشاره کرد که خبر میکنه. ایستگاههای زیادی در راه هست که از کنار باغ هم رد میشوند ولی باید در ایستگاه روبروی درِ اصلی پیاده شد. ما با 40 روبل، 30 دقیقه در راه بودیم تا جلوی کاخ پیاده شدیم.
لازمه قبل از اینکه وارد کاخ بشیم توضیح تاریخی مختصری بدم. سالها پادشاهها بر این سرزمین پهناور حکومت میکردند. روسها از واژه تزار برای پادشاه استفاده میکردند و از 235 سال حکومت تزارها، 69 سال حکومت در دست خانمها بوده؛ اولین خانم یعنی کاترین اول، سنگ بنای ساخت این دهکده باغ و کاخها را گذاشت و در ادوار بعدی قسمتهای مختلفی به ساختمان اصلی اضافه گردید. در خلال جنگ جهانی اول (1917)، فشار جنگ، اختلاف طبقاتی و نارضایتی عمومی باعث انقلاب و اتمام حکومت تزارها شد. ابتدا یک حکومت موقت تشکیل شد ولی 8 ماه بیشتر دوام نیاورد. بلشویکها به رهبری لنین دوباره انقلاب کردند و از اینجا به بعد حزب کمونیست جماهیر شوروی روی کار آمد و پایتخت از سنتپترزبورگ به مسکو رفت. در ادامه بناها و یادبودهایی از این دوران به شما نشان خواهم داد. بعد از انقلاب روسیه، لنین این مجموعه را که دهکده تزارها بود، موزه ملی اعلام کرد و پای مردم به مجموعه باز شد. یکی از قسمتهایی که بعدها به کاخ اضافه شده، مدرسه اشرافزادگان و تیزهوشان بود که الکساندر پوشکین ادیب روس هم در آنجا تحصیل کرد. در صدمین سال فوت پوشکین، اسم دهکده تزار را هم به دهکده پوشکین تغییر دادند.
عکس22 (عکس هوایی کاخ کاترین از اینترنت)
از پنج پادشاه خانمی که پیشتر گفتم، مشهورترین و آخرینشان کاترین کبیر بود. کاترین دختری آلمانی بوده که در سفر به روسیه مورد توجه حاکم اون زمان یعنی خانم الیزابت قرار گرفت. الیزابت، کاترین رو برای همسری برادرزاده و جانشینش، یعنی پتر سوم انتخاب کرد. بعد از مرگ الیزابت، پتر سوم فقط شش ماه طعم تزار بودن رو چشید، در اون مدت کاترین پشت پرده با سران ارتش کودتا کرد و بر تخت پادشاهی نشست و یک هفته بعد شوهرش پتر سوم به دستور کاترین کشته شد. خلاصه امر اینکه این دختر زرنگ آلمانی برای 34 سال به روسیه بزرگ حکومت کرد. در این مدت کاترین خاک روسیه رو توسعه داد ولی اختلاف طبقاتی در دوران اون بیشتر شد و شاید از همینجا بود که کمکم زمینه برای انقلاب روسیه و پایان حکومت تزارها آماده شد. در ادامه سفرنامه از این خانم بیشتر میشنوید.
وقتی از در اصلی وارد میشید kacca یا قسمت فروش بلیط رو میبینید. در همین اولین بازدید این نکته دستگیرمون شد که انقدر مساحت بناها و حجم دیدنیها زیاده که امکان نداره بتونیم همه قسمتها رو ببینیم پس تصمیم گرفتیم فقط ساختمان اصلی و محوطه رو در برنامه قرار بدیم.
عکس23(یکی از ساختمانهای مجموعه کاترین)
عکس24(قصر اصلی کاترین)
بعد از گردشی نسبتا طولانی در محوطه و دیدن نمای بیرونی ساختمانها به ساختمان اصلی رسیدیم. در سایت باغ کاترین شروع ساعت بازدید 12 اعلام شده بود و ما یک ربع به دوازده به ساختمان اصلی رسیدیم و با دیدن صف طولانی رسما شوکه شدیم! البته کمی که گذشت تقریبا نصف صف را به داخل هدایت کردند و بعد از یک ساعت انتظار در صف نوبت ما هم رسید. نکته جالبی که انتظار رو آسان میکرد، پرندههای دلربای باغ بودند که انگار برای مشغول کردن مردم استخدام شده بودند! پرندهها هیچ ترسی از انسان نداشتند و به راحتی خرده نان و خوراکی رو از دست افراد میگرفتند. همین جا یک توصیه برای شما دارم و اون اینکه در این سفر یک نایلون با اضافه ساندویچ یا بیسکوییتهاتون همراه داشته باشید که همیشه و همه جا یه گروه پرنده چشمشون به دست شماست.
عکس25 (صف طولانی ورودی کاخ کاترین)
در مدت انتظار، چیزی که به دید من عجیب بود، ناودانهای کاخ بود. همونطور که میبینید زحمت زیادی برای اجرای تزیینات نما کشیدند ولی اون تعداد ناودان ضخیم رو نتونستند توکار اجرا کنند و این کمی نازیبا بود. در ادامه دیدیم تقریبا در همه بناها این مسأله وجود دارد.
عکس26 (ناودانهای زمخت کاخ کاترین)
بعد از ورود به کاخ، بلیط ورودی را از داخل تهیه کردیم و با صد و پنجاه روبل یک راهنمای صوتی انگلیسی امانت گرفتیم. علاوه بر150 روبل، هزار روبل هم امانت میگیرند و بعد از تحویل راهنما، پس میدهند.
در تمام موزهها و کاخها بخشی برای امانت دادن لباسها و کیف وجود دارد که ما همیشه استفاده میکردیم تا سبک و راحت قدم بزنیم. اینجا هم بعد از امانت دادن وارد فضای این کاخ مجلل شدیم. قسمتهایی از این کاخ رو با توضیح کوتاهی با هم ببینیم. تالار طلا سالن بزرگ و مجللی بود که گفته میشه در تزییناش از 100کیلوگرم طلا استفاده شده.
عکس27 (تالار طلا)
تالار پرتره قسمتی بود که نقاشیهایی از تزارهای روسیه وجود داشت...
عکس28 (تالار پرتره با عکس کاترین)
به نظر من جالبترین داستان مربوط به اتاق کهربای این کاخ هست. حدود 300 سال قبل در کاخی در برلین، ایده تزیین یک اتاق با سنگ قیمتی کهربا به ذهن حاکم آلمان رسید. هنرمندان شروع به کار کردند ولی عمر حاکم به دیدن اتاق قد نداد و جانشینش که پروژه را جذاب ندیده بود، پنلهای کهربا را به تزار روسیه هدیه داد. پنلها در روسیه با چند جابجایی نهایتا در کاخ کاترین نصب شدند؛ ولی حدود 80 سال پیش در جنگ جهانی دوم، ارتش آلمان به کاخ کاترین حمله کرد و کهرباها را بردند. در طول جنگ مشخص نشد چه بر سر این گنجینه آمد و تا الان منحصربهفردترین گنج گمشده تاریخ است. در سالیان مختلف تمام کسانی که احتمال میرفت از محل گنج مطلع هستند، توسط اشخاص نامعلومی کشته شدند. شاید بپرسید پس چیزی که ما در کاخ کاترین میبینیم چیست؟! 38 سال پیش بود که روسها تصمیم گرفتند با صرف هزینه هنگفت این اتاق را از روی چند عکس که قبل از جنگ گرفته شده بود، بازسازی کنند. اینکار بیش از20 سال طول کشید و در سال2003 همزمان با جشن300 سالگی سنتپترزبورگ افتتاح شد.
عکس29 (اتاق کهربا عکس از اینترنت)
بعد از حدود یک ساعت و نیم گردش در کاخ، همچنان دل ما با گردش در محوطه و دیدن سایر ساختمانها بود؛ بنابراین دنبال ماشین برقیهای کوچک گشتیم تا بتونیم در مدت کم کل باغ رو ببینیم. بعد از پیدا کردن کیوسک، بلیط رو نفری250 روبل خریدیم و چشمتون روز بد نبینه! با اینکه دیدن مناظر بدون خستگی و با لم دادن روی صندلی ماشین راحت بود ولی جلوی ماشین یک اسپیکر بیکیفیت نصب کرده بودند که به زبان روسی بناها رو توضیح میداد و انقدر بد نصب شده بود، با حرکت ماشین تق و تق کوبیده میشد تو شیشه جلو! فقط ما داخل ماشین روس نبودیم و برای بقیه انقدر توضیحات جالب بود که لبشون خندون بود و کاملا احساس آرامش میکردند! در مسیر دریاچه مصنوعی باغ را دیدیم که بعد از پیروزی روسها بر عثمانیها در دریای سیاه ساخته شده و ساختمان حمام ترکی در نزدیکی آن است.
عکس30 (حمام ترکی)
مسافران در طول مسیر پیاده شدند و راننده که انگلیسی هم نمیدونست ما رو جایی پیاده کرد که تا خروجی مجموعه مسیر طولانی پیاده رفتیم و چون در موقعیت ایستگاه مینیبوس نبودیم، به ناچار تاکسی گرفتیم و با 500 روبل به موزه ماکت رفتیم.
عکس31 (ساختمان موزه ماکت)
چون تجربه کار ماکت داشتم، این سالن رو که جزو دیدنیهای امتیاز بالای سایت tripadviser بود، در برنامه قرار دادم و بعد از بازدید از این مجموعه جذاب، تازه به عمق و اهمیت کار ماکتسازی پی بردم! بعد از تهیه بلیط 480 روبلی، میتونید وارد بشید و بعد از گذر از کنار اتاق کار شیشهای ماکتسازان، وارد فضاهای اصلی میشید.
عکس32 (غرفه های محل کار ماکتسازان)
از آنجا که تمیز کردن خاکی که روی مجموعه بشینه گاو نر میخواهد و مرد کهن، موقع ورود باید روکش به کفشتون بکشید. حالا وقتشه در سالن اصلی، با دیدن ماکتها هیجانزده بشید. من آقایون و خانمهای میانسالی دیدم که کودک درونشون از دیدن اینهمه جذابیت بیدار شده بود و چشمانشون برق میزد. از محیطهای شهری، روستایی، صنعتی، ورزشی، برفی، تابستانی و کلی آیتمهای غافلگیرکننده نمونه خواهید دید و چند قدم به چند قدم دکمههایی تعبیه شده که با فشردنشون سورپرایز خواهید شد.
عکس33 (ماکت تظاهرات، پیست اسکی و باشگاه پینتبال!)
عکس34 (ماکت کارگاه چوببری و ریل حمل و نقل الوارها)
عکس35 (ماکت تاسیسات نفتی)
عکس36 (ماکت فستیوال بالنها)
هر ده دقیقه یکبار آرام آرام خورشید در این سالن غروب کرده و چراغ ماکتها و ماشینها روشن میشدند، این شب دو دقیقه طول میکشید و سالن دوباره روشن میشد.
عکس37 (ماکت شهربازی و اسکله در شب)
بازدید بیش از دو ساعت طول کشید و عکاسی کردن رسما شارژ گوشیهامون رو خالی کرد. اونجا محفظههای شیشهای جالبی برای شارژ گوشی وجود داشت که میتونستید گوشی رو اونجا بذارید برای شارژ شدن و محفظه خودتون رو قفل کرده و کلیدش رو بردارید و ادامه بازدیدتون رو انجام بدید یا از رستوران کوچک اما تمیز مجموعه و غذاهای آن لذت ببرید.
عکس38 (استند شارژ موبایل و غذاهای رستوران)
عکس39 (غذاهای ما و مسیر برگشت به هتل با یاندکس مترو)
ما برای غذاهایی که در عکس میبینید با یک کیک و چای 700 روبل پرداخت کردیم و راضی بودیم. مطابق مسیری که یاندکس مترو نشان میداد به هتل برگشتیم. بعد در خیابانهای اطراف هتل قدم زدیم و چون میلی برای شام نداشتیم، کمی تنقلات و میوه خریدیم و استراحت کردیم تا فردا.
در ادامه فیلم روز اول و دوم را ببینید:
روز سوم:
عکس40 (برنامه و نقشه و هزینه های روز سوم)
رفتن به ایستگاه مترو Nevsky Prospect با خط عوض کردن و پایین رفتن از پلههای عمیق مترو جذاب نبود و هزینه 130 روبلی اوبر باعث شد تاکسی بگیریم و به موزه دولتی روسیه بریم. با دیدن تابلویی که نوشته بود بازدید از ساعت یک ظهر شروع میشه، پیاده به سمت کلیسای ناجی رفتیم و برای اولین بار دیدیم ممکنه یه جاهایی از برنامه درست کار نکنه. این مسیر پیاده پر از دستفروش و هنرمندهای خیابانی و کافههای جذاب بود و با پیادهروی در کنار کانال آب گریبویدوف، نمای جذابی از کلیسای ناجی پیش چشمان ما ظاهر شد.
عکس41 (نمای خارجی کلیسای ناجی در کنار کانال آب)
تزار الکساندر دوم کسی بود که قانون ارباب رعیتی را لغو کرد و مخالفانش، زیر کالسکهاش نارنجک انداخته و ترورش کردند. پسرش تزار بعدی، 130 سال قبل دستور داد در محل قتل پدرش این کلیسا را بنا کنند. در زمان جنگ جهانی دوم، ارتش آلمان نازی یکی از طولانیترین و ویرانگرترین محاصرههای تاریخ را رقم زد و برای 900 روز سنتپترزبورگ که آن زمان لنینگراد نام داشت رو محاصره کرد. قحطی، سرمای شدید زمستان و گرسنگی با مردم کاری کرد که به خوردن گوشت اجساد رو آوردند ولی تسلیم آلمانها نشدند و این مقاومت را در تاریخ ثبت کردند. (میتوانید کتاب مردهخوران لنینگراد با ترجمه اغراقآمیز ذبیح الله منصوری را مطالعه کنید) در این زمان، از این کلیسای زیبا برای انبار اجساد استفاده کردند. نزدیک50 سال پیش مرمت این کلیسا آغاز شد و به عنوان موزه بازگشایی گردید.
این ساختمان که بیرونش من رو به یاد خانه هانسل و گرتل میندازه، دیوارهای داخلیش پر از نقاشی و تمثال، اونهم با کنار هم گذاشتن 3500 مترمربع موزاییکهای ریز هست که مثل پیکسلهای عکس کنار هم قرار گرفتند و عکسها رو ساختند.
عکس42 (نمای داخلی همراه با عکس سقف کلیسای ناجی)
پیاده به سمت کلیسای کازان رفتیم و در راه گشت درست در کانال روبه روی کلیسای ناجی، قایقهای کرایه ای را دیدیم و قیمت گرفتیم تا در اولین فرصت استفاده کنیم.
ساخت کلیسای کازان 200 سال پیش تمام شده بود و سال بعد از اتمام، فرانسه به روسیه حمله کرد. فرماندهان روسیه در این کلیسا دست به دعا بردند و فاتح جنگ شدند. بعد از پیروزی، کلیسای تازه تاسیس عزیزتر شد و غنایم جنگی را برای نمایش به آنجا آوردند. میتوانید مجسمه فرماندهان مذکور را در محوطه بیرونی کلیسا ببینید. نمای بیرونی کلیسا بسیار شبیه به کلیسای سنتپیتر رم و یک کلیسای ارتدکس هست بنابراین خانمها برای ورود باید موهایشان را بپوشانند. ورود به این کلیسا برای همه رایگان بود.
عکس43 (نمای خارجی کلیسای کازان)
جو داخل این کلیسا برای ما جذابتر از کلیسای قبلی بود چون مردم را در حال عبادت دیدیم.
عکس44 (نمای داخلی کلیسای کازان)
پیاده به سمت کلیسای سنت اسحاق رفتیم. این کلیسا بزرگترین کلیسای ارتدوکس شهر و 300 سال قبل بنا شده. در کتب معماری، از ویلا رتندا اثر معمار ایتالیایی آندرا پالادیو به عنوان اثر رنسانسی یاد میشه. اگر روی بام این ویلا یک گنبد طلاکاری گذاشته بشه، نتیجه حجم بیرونی، کلیسای سنت اسحاق خواهد شد.
عکس45 (نمای خارجی کلیسای سنت اسحاق)
در روسیه زوجها کنار بناهای با ارزش تاریخی عکس میگیرند و اگر در تابستان و فصل عروسیها سفر کنید، هر روز عروس و دامادهای مختلفی میبینید. ستونهایی که در عکس میبینید، به ارتفاع 15 متر و از سنگ گرانیت یکپارچه هستند.
عکس46 (ستونهای بیرونی کلیسای سنت اسحاق بعلاوه عروس و داماد در حال عکاسی)
باجه فروش بلیط بسته بود و دستگاهی که برای خرید بلیط کنار در بود و نفری250 روبل به دستگاه داده و بلیط تهیه کردیم. داخل کلیسا عظیم و گنبد آن مجذوبکننده است. جایگاه مقدس با 6 ستون از مرمر سبز و دو ستون از سنگ لازوریت آبی تزیین شده و عمده تزیینات بقیه فضاها نقاشی، موزاییککاری و حجاری است.
عکس47 (نمای داخلی کلیسای سنت اسحاق)
عکس48 (نمای سقف داخلی کلیسای سنت اسحاق)
ما که نرفتیم ولی شما اگر بخواید، با تهیه بلیط جداگانه و همت بالارفتن از پلهها، میتونید شهر رو از بام این کلیسا ببینید. بعد از بازدید، در یک رستوران تاجیک، غذاهای جدیدی امتحان کردیم که مزه و قیمت قابل قبولی داشتند. همینجا دو نکته عرض کنم. اول اینکه رستورانهایی به اسم روسی با نوشتاری شبیه به CTOAOBAR وجود دارد که اکثرا تاجیکها اداره میکنند. قیمت مناسب و غذاهایی در دید دارند که انتخاب را راحت میکند. دوم اینکه اگر رستورانی منو انگلیسی یا تصویری نداشت، وقتتون رو هدر ندید.
بعد از ناهار مجسمه مرد برنزی در مسیر دیدنی بعدی بود و آنرا بسیار بزرگتر از چیزی که در عکس دیده میشد، دیدیم. تزار کاترین که ازش گفته بودم، سفارش مجسمهای سوار بر اسب از پترکبیر را به مجسمهساز فرانسوی داد. تزار پتر کبیر بنیانگذار شهر سنتپترزبورگ و کسی بود که با هیات همراهش در لباس مبدل یک افسر روس، به شهرهای مختلف اروپا سفر کرد، فنون کشتیسازی، ساخت تسلیحات توپخانهای، کالبد شکافی، ضرب سکه و بسیاری دیگر رو یاد گرفته و به کشورش آورد. روی مجسمه به سمت غرب و اشاره دستش به نماد الگوبرداری از پیشرفتها، به سمت غرب است.
عکس49 (مجسمه مرد برنزی)
ما از گربه دوستان هستیم پس نمیشد تا اینجا بیایم و با پرداخت 500 روبل به کافه گربه (kitten funtik) نریم. ابتدای کافه بخش سرو نوشیدنی و کیک و جایی برای شستن دستها و روکش کشیدن به کفشهاست و سپس از داخل یک کمد، با سه بار میو میو کردن وارد دنیای گربهها میشید!
عکس50 (جزییات کافه گربه در پیادهرو)
دختر مهربان و با حوصلهای به اسم آلیس که عاشق کارش هست، دونه دونه گربهها رو با تسلط به انگلیسی براتون توضیح میده و راهنمایی میکنه هر کدوم چه علایقی دارند و دوست دارند چه جور ماساژی بگیرند! این یک ساعت با نژادهای جدیدی که دیدیم سریع گذشت ولی گربه ایرانی گل سر سبد بقیه نژادها بود و همه دوست داشتن حسابی نوازشش کنند.
عکس51 (عکس چند گربه کافه)
عکس52 (نوشیدنیهای ما در کافه گربه)
حالا وقتش بود پیاده به Russian museum که صبح بسته بود، بریم. جدا از جذابیت ساختمان موزه که کاخ میخایلوفسکی بوده، تابلوهای نقاشی، صنایع دستی، مجسمهها، گلدوزی و قلاب بافیهای قدیمی و غیره از هنرمندان روس به نمایش درآمدهاند.
عکس53 (نمای خارجی موزه دولتی روسیه)
برای ما جذابترین قسمت، نقاشیهای تاریخی بودند که پشت هرکدام داستانی واقعی نهفته بود. از تابلوی پشت صحنه فروش برده و اعزام اجباری جوانان به جنگ تا سرماهای وحشتناک و گرسنگی. مساحت بعضی تابلوها انقدر بزرگ بود که با ابعاد یک سویت کوچک برابری میکرد.
عکس54 (نمای داخلی از پلههای موزه)
عکس55 (از نقاشیهای موزه دولتی)
عکس56 (از مجسمه های چوبی موزه دولتی)
بعد از موزه با تاکسی اوبر به هتل برگشتیم و در رستوران نزدیک هتل سوپ قارچ فوقالعاده خوشمزهای خوردیم.
در ادامه فیلم روز سوم را ببینید:
روز چهارم:
عکس58 (برنامه و نقشه و هزینه های روز چهارم)
دیگه وقتش بود بلیط قطار بخریم اونم از ایستگاهی که میگفتن هیچ کس انگلیسی صحبت نمیکنه. اینجا برنامه مترجمی انگلیسی ـ روسی برای اولین بار به دادمون رسید. در این برنامه جمله رو به انگلیسی تایپ کنید تا روسی ترجمه بکنه و اگر لازم شد مخاطبتون روسی تایپ کنه تا شما انگلیسیش رو ببینید.
عکس59(تصویر برنامه ترجمه روسی انگلیسی و متن صحبتهای ما با مسول فروش بلیط)
ما از مسئول هتل اسم بهترین شرکت قطار رو پرسیده بودیم و شرکت subsan رو پیشنهاد داده بود به خاطر قطارهای نو و خدمات خوبش. از آنجا که موقع رزرو هتل، به نزدیکیش به ایستگاه قطار هم فکر کرده بودیم؛ پیاده در کمتر از پنج دقیقه به ایستگاه قطار رسیدیم.
عکس60(ساختمان راهآهن سنتپترزبورگ)
قیمت در خرید حضوری نسبت به قیمتی که شب قبل از اینترنت گرفته بودیم، نفری حدود هزار روبل (هفتاد هزار تومان) ارزانتر بود. چند بار تاریخ و ساعت حرکت در بلیط تماما روسی را چک کردیم.
عکس62(بلیط قطار و قیمت بلیط در سایت)
بعد به گشت و گذار در خیابان نوسکی پرداختیم. خیابانها بیشتر از هر جای دیگری شما را به مرکز آداب و فرهنگ مردم میبرند؛ مخصوصا خیابانی مثل نوسکی که در پس هر تقاطعی برای بیننده یک سورپرایز، یک مجسمه، یک رود و پل برای نمایش در چنته دارد. بعد از خوردن ساندویچ کباب ترکی برای ناهار، به سمت میدان الکساندر رفتیم. میدان الکساندر میدان اصلی و قدیمی سنتپترزبورگ است که از زمان تزارها تاکنون صحنه اتفاقات مهمی بوده. وسط میدان، ستونی به یادبود پیروزی روسیه بر فرانسه (همان پیروزی که در کلیسای کازان برایش دعا کرده بودند) با ارتفاع 47 متر و وزن 6 تن قرار دارد.
عکس63(میدان الکساندر)
در شمال میدان، کاخ زمستانی تزارها یا موزه هرمیتاژ قرار گرفته.
عکس64(ساختمان هرمیتاژ)
در جنوب میدان ساختمان زرد و سفید سران سابق ارتش دیده میشود که امروزه ادارههای دولتی در آن مستقر هستند. طاق میان این ساختمان در ادامه به خیابان معروف نوسکی میرسد.
عکس65(ساختمان ادارات دولتی)
عکس66(طاق پیروزی با دید به میدان الکساندر و دید از میدان الکساندر به مسیر خیابان نوسکی)
به یاد دارید از کاترین گفتم که بر تخت پادشاهی همسرش تکیه زد؟ این خانم در سال 1764، دویست نقاشی از اروپا خرید و همزمان به تمام سفیرهای روس در کشورهای مختلف دستور داد تا جایی که میتونن عتیقهجات و آثار هنری خریداری کنند. حاصل این بلند پروازی شد یکی از بزرگترین موزههای جهان. این موزه مخاطرات زیادی از سر گذرونده از جمله حملات جنگ جهانی، دید کمونیستی حکومت شوروی که به تجملگرایی اعتقاد نداشت و تعداد زیادی از آثار این مجموعه با ارزش را فروخت ولی همچنان از مهمترین موزههای روسیه و دنیاست. نفری 700 روبل گرفت!
از عظمت این موزه انقدر گفتند که نمیخوام سرتون رو درد بیارم فقط توصیه میکنم از روی نقشه راهنما به بخش ایران سر بزنید و ببینید سفیر روسیه در ایران چه آثار جالبی از کشورمان برای مجموعه کاترین خریداری کرده. به ساختمان خود موزه دقت کنید و از فضاسازیهایی که به تغییر کاربری این کاخ به موزه کمک کردند و جزییاتی مثل پنجرههای دوجداره که نزدیک 200 سال قدمت دارند، نگاهی بندازید. قرارگیری موزه در کنار رود نوا، دید و منظر جالبی از پنجرهها پیش چشمتون خواهد آورد و حیف خواهد بود اگر فقط مشغول دیدن آثار باشید و از جزییات اطرافتون غافل بشید.
عکس67(پنجرههای دوجداره و پارتیشنهای اضافه شده برای نصب تابلوها)
عکس68(ورودی بخش ایران)
عکس69(نقاشیهای بخش ایران)
در هر سالن و هر بخش از عظمت، زیبایی و تنوع کاخ و آثار اون شگفتزده خواهید شد.
عکس70(از اتاقهای موزه هرمیتاژ)
عکس71(از اتاقهای موزه هرمیتاژ)
بعد از موزه قصد بازدید از ساختمان ستاد کل ارتش را داشتیم؛ ولی ظاهرا امکان بازدید نبود، چون ورودی خاصی پیدا نکردیم و از یک سرباز که دم در بود پرسیدیم و گفت این ساختمان بازدید ندارد. پس پیاده به سمت قایقهایی که دیروز دیدیم، راه افتادیم. خستگی ما و جذابیت یک کافه ایتالیایی باعث شد در طول مسیر، استراحت کوتاهی داشته باشیم.
از منو، بستنی که قیمت مناسبی داشت سفارش دادیم و از دیدن ظرف بستنی و بیشتر از آن، رفتار بسیار محترمانه گارسون تعجب کردیم. ظاهرا قیمتی که دیده بودیم برای یک اسکوپ بوده و ما متوجه نشده بودیم. کاش احترام واقعی به مشتری در کشور ما هم جا بیفته حتی در حد سفارش یک اسکوپ بستنی!
کارکنان خوش اخلاق کافه نمک گیرمون کردن و سردی هوا هم مزید بر علت شد تا در اقدامی انتحاری بعد بستنی، سوپ سفارش بدیم که مزه جالب و حالت رقیقی داشت و برای رفتن روی قایق سرد آمادمون کرد!
عکس72(کافه ایتالیایی و سفارشهای ما!)
قایقهای قدیمی 800 روبل بابت یک ساعت و نیم میگرفتند و ما هم غروب رو برای شروع انتخاب کردیم تا در سکوت شب از دیدن بناهایی که به زیبایی نورپردازی شدند، لذت ببریم که چشمتون روز بد نبینه! راهنما با بلندگو، شروع کرد به توضیح دادن بناها اونم به روسی و آرامش به ما حرام شد! از اونهمه داستان تنها چیزی که دستگیرمون شد این بود که معمارها در این سرزمین جایگاه خوبی داشتند چون جلوی هر بنایی که میرسیدیم راهنما یک (آرکیتکتورا) میگفت و اسم یک خدابیامرزی رو میگفت. متاسفانه ما بناهای تاریخیمون رو اکثرا با سلسله تاریخیشون میشناسیم و اکثرا اسم معمارها در معرفی بنا جایی نداره. بهتون توصیه میکنم قایق بدون راهنمای روسی پیدا کنید، اگر نه مثل من هدفون در گوشتون بگذارید و خاطره بناهای زیبا و نسیم خنک رو با ترانههای مورد علاقتون پیوند بدید...
پیام جالبی روی قایق زده بودند با این مضمون که سنت پترزبورگ500پل دارد ولی شما یک سر بیشتر ندارید پس مواظبش باشید! بس که ارتفاع بعضی پلها کوتاه بود و امکان داشت سر مسافرها رو به باد بده!
عکس73(تصویر ساختمانها در شب از داخل قایق)
برگشت را هم پیاده تا هتل آمدیم که گرچه سرد بود ولی دیدن نوازندههای خیابانی و جنب و جوش مردم جذاب بود. برای شام به هوای سوپ قارچ چند شب پیش به رستوران نزدیک هتل رفتیم ولی دوتا از چهار غذایی که سفارش دادیم چنگی به دل نمیزد، دوستمان قلیان امتحان کرد و راضی بود.
عکس74(شام در رستوران نزدیک هتل)
در ادامه فیلم روز چهارم را ببینید:
روز پنجم:
عکس75 (برنامه و نقشه و هزینه های روز پنجم)
برای رفتن به باغ پترهوف ما تاکسی گرفتیم و یک ساعتی در تاکسی چرت زدیم تا به یکی از بهترین دیدنیهای سنتپترزبورگ برسیم. چون تاکسی رفت رو ما و برگشت رو همسفرانمون حساب کردند، هزینه کمرشکن نشد! ولی شما میتونید مثل باغ کاترین برای رفتن از مترو و مینیبوس استفاده کنید. اسم ایستگاه مترو و شماره مینیبوسها در برنامه بالا آورده شده. پترهوف به معنای دربار پتر هست، همان پترکبیری که به اروپا علاقه داشت و مجسمه سوار بر اسبش را دیدیم، دستور ساخت مجموعه را داده و به دلیل شباهتش به کاخ ورسای فرانسه، به ورسای روسیه معروف شده. این مجموعه کاخ و باغ به مساحت 110 هکتار در ضلع جنوبی خلیج فنلاند، جزو آثار میراث جهانی یونسکوست.
عکس76 (عکس هوایی باغ پترهوف از اینترنت)
این مجموعه از دو بخش اصلی باغ بالا و باغ پایین تشکیل شده که ساختمان اصلی کاخ بین این دو بخش قرار گرفته. بازدید از باغ بالا رایگان است. بعد از ورود، از باجههای داخل حیاط بلیط باغ پایین را تهیه کردیم.
عکس77 ( باغ بالای پترهوف)
در باغ بالا، باجه فروش بلیط دیگری دیدیم و نزدیک به یک ساعت همراه با جمعیتی که جلوی ما بودند، منتظر ماندیم تا بلیط ورودی کاخ رو بخریم و نوبت که به ما رسید مشخص شد اون قسمت فقط برای ورود تورهاست و اشتباه در صف بودیم! بعد از این انتظار بیهوده در سرما، عطای دیدن داخل کاخ رو به لقاش بخشیدیم و به بازدید از محوطه اکتفا کردیم.
عکس78 ( باغ پایین پترهوف)
به همه توصیه میکنم اول وقت از اینجا بازدید کنند؛ در غیر اینصورت علاوه بر صفهای طولانی، تنظیم کادر عکسی با کمتر از ده نفر غریبه جز معضلات میشه! بعد از پایین رفتن از پلهها، میتونید تا نزدیک خلیج فنلاند قدم بزنید و بهتره مشتی فندق با خودتون داشته باشید برای سنجابهای حریص و بامزه که ازتون بگیرند و برای روز مبادا، زیر درختهای مسیر چال کنند.
عکس79 ( سنجابهای بامزه باغ پایین)
بعد از چند ساعت، با تاکسی به سمت مکان دیدنی بعدی یعنی زیر دریایی C189 راه افتادیم. در خیابان Leytenanta جنب رود با کشتیهای پهلو گرفته، فست فود بزرگی به اسم no1 دیدیم که طراحی داخلی جالب و سیستم سفارشگیری عجیبی داشت. به جای منو، به هر کس یک تبلت داده میشد تا به طور مستقیم، مشتری سفارش را به آشپزخانه بفرستد. کیفیت غذا خوب بود، فقط پک کوچک کنار غذا با دو دستکش پلاستیکی مشکی که قرار بود موقع خوردن ساندویچ دست کنیم، خیلی دافعه داشت! ما که به یاد سبد پیکنیک و سیخ کردن جوجه با خود بردیم!
عکس80 ( رستوران NO1 و غذاهای ما)
بعد از خوردن ناهار به سمت زیردریایی که از دور دیده میشد، میرفتیم که یک کلیسای محلی جذبمان کرد. مثل همیشه برای ورود به کلیسا شال داشتیم. ساعت پنج و نیم عصر روز شنبه بود و مراسم روحانی خاصی در حال انجام بود. بوی عود، نور شمعها، موزیک و دعایی که پخش میشد، جمعیت زیاد عابد و رنگهای گرم کلیسا اینجا را به یکی از جذابترین نقاط سفرمان تبدیل کرد. متاسفانه کلیساهای معروف با وجود توریستهای دوربین به دست، فقط جسم یک مکان مذهبی را دارند نه روحش را. بازدید از کلیساهای محلی رو از دست ندید.
عکس81 ( نمای خارجی کلیسای روبهروی زیردریایی)
به سمت زیر دریایی در سمت دیگر خیابان رفتیم که برای بار دوم در برنامه به مشکل خوردیم و گفتند ساعات بازدید در سایت اشتباه وارد شده و به جای ساعت 7 تا ساعت 6 باز هستند.
عکس82 ( زیردریایی)
ناچارا پیاده به سمت مکان دیدنی بعدی میرفتیم که در راه ساختمان جالبی دیدیم که از بیرون حدس زدیم یک آتشنشانی قدیمی باشد. روی گوگل مپ چک کردیم و دیدیم بله اینجا موزه آتشنشانی است و متاسفانه در آن ساعت بسته بود.
عکس83 (موزه آتشنشانی)
در برنامهریزی قبل سفر گفتیم فقط به دیدن آثار اهل قبور نریم و ببینیم هنرمندهای جدیدشون چکار میکنند! پس در سایت tripadviser موزه خصوصی هنرمدرن Errata که امتیاز بالایی داشت رو پیدا کردیم. این ساختمان از ابتدا برای همین کاربری طراحی شده و گالریها و نمایشگاههای مناسبی دارد.
عکس84 (موزه ارارتا)
بخشهای مختلفی از نقاشیهای مدرن، مجسمهسازی، هنر اینستالیشن و ترکیبهای مفهومی را در این گالری میبینید. چند نمونه از کارها رو اضافه میکنم تا سبک موزه را ببینید:
داس به عنوان ابزار کشاورزان و چکش به عنوان ابزار صنعتگران، نماد تفکر کمونیست و پرچم شوروی بودند. در کار زیر تابلویی میبینیم که اعتراض مردم و سرکوب حکومت را نشان میده و اونهم جلوی سفرهای که کمونیست پهن کرده.
عکس85 (چیدمان مفهومی از نمادهای کمونیست و تابلوی اعتراض مردم)
در بخش عکاسی میتونید عکسهای رِآل یا مفهومی مختلفی ببینید. عکس هوایی زیر از کلیسای کازان که پیشتر صحبتش رو کردیم یکی از عکسها بود.
عکس86 (عکس کلیسای کازان)
بخش مجسمهها جذابتر خواهد شد اگر از همراهانتون برداشتهاشون رو بپرسید و دیدگاههای مختلف رو بشنوید.
عکس87 (از مجسمه های موزه)
عکس88 (از مجسمه های موزه)
شما زمانی که در کوچهها و خیابانهای سنتپترزبورگ قدم میزنید، انگار با ماشین زمان به گذشته برگشتید؛ چون اغلب ساختمانها و المانهای شهری تاریخی هستند. به اینها اضافه کنید بازدیدهای چند روز اخیر ما از موزهها و کاخهای قدیمی رو و حدس بزنید بازدید سه ساعته از موزهای کاملا مدرن چقدر میتونه متفاوت و جذاب باشه. برای شام از نزدیک هتل کباب ترکی گرفتیم و تقریبا از خستگی بیهوش شدیم!
روز ششم:
عکس89 (برنامه و نقشه و هزینه های روز ششم)
شما مجاز هستید از هرجای سفرنامه که خواستید الگو بگیرید به جز این روز! روز ششم روزی بود که ما به خاطر خستگی روزهای قبل، احساس سرماخوردگی و بهانهای که باز نبودن زیردریایی در روز قبل به دستمون داد، برنامه رو بوسیده و کنار گذاشتیم. البته نمیشه منکر انرژی مضاعف بعد از این استراحت شد و واقعا تاثیر سبک بودن برنامه امروز و فردا رو در برنامه مسکو دیدیم. حدود ساعت 10 صبح به سمت زیردریایی رفتیم.
حدود نیم ساعت منتظر ماندیم و بعد از پایین رفتن از پلههای باریک و عمودی که لازمه فضای کوچک زیردریایی است، بلیط نفری400 روبلی را تهیه کردیم. اتاقهای زیردریایی بسیار کوچک بود و از فضاهای کوچک، حداکثر استفاده را کرده بودند. راهنما گفت برخلاف همه استخدامهای ارتش، در زیردریایی داشتن قد بلند امتیاز منفی محسوب میشود و در اینجا کوتاه قامتها شانس بیشتری برای استخدام دارند.
عکس90 (پلههای زیردریایی و اتاقهای کوچک)
زیردریایی قسمتهای مختلفی داشت که با دریچههای کوچکی در وسط یک دیوار از هم جدا شده بودند تا در صورت آب گرفتن یک بخش درها بسته شوند و آب وارد بقیه بخشها نشود. در انتها هم بخش شلیک موشک زیردریایی وجود داشت که میتوانید در فیلم ببینید. بودن درآن فضا و فکر کردن به اینکه چه موشکهایی به کجاها از این اتاقک شلیک شدند، عجیب بود.
چون نور خورشید به درون زیردریایی راه ندارد ساعتها از1تا24روی دایره تعبیه شدند و 24ساعت طول میکشه تا ساعت یک دور کامل بزنه.
عکس91 (ساعت زیردریایی و کلاشینکف)
دوباره قسمت شد کلیسای جذاب دیروز را از داخل زیردریایی ببینیم، آن هم با دستگاه پریسکوپ که روی ساختمانهای آنطرف خیابان تنظیم بود و شفافیت و وضوح بالایی داشت. بعد از اتمام بازدید به امید دیدن دوباره مراسم دیروز به کلیسای Church of the Assumption of Mary رفتیم. متاسفانه مراسمی نبود و گوشهای نشسته، از دیدن عبادت دیگران و فضای آرام و بوی عود لذت بردیم. مولانای عزیز گفته: هیچ آدابی و ترتیبی مجوی، هرچه میخواهد دل تنگت بگوی... پس در عبادتگاه مسیحیان عزیز، با خریدن و روشن کردن چند شمع، برای خود و عزیزانمان به زبان خود دعا کردیم. هر چقدر از زیبایی و گرمی فضای داخل کلیسا بگم، کم گفتم پس اگر فرصتش بود خودتون برید و ببینید.
عکس92 (نمای داخلی کلیسا)
بیش از یک ساعت در این کلیسا بودیم و بعد به سمت رستوران گرجیSuliko در نزدیکی هتل رفتیم. دوستانمان این رستوران را نزدیکی هتل پیدا کرده بودند و لطف کردند و خواستند روز آخر را مهمانشان باشیم.
عکس93 (کارت رستوران گرجی و آدرس شعب دیگرش)
انقدر غذاهای گرجی به مذاق ما خوش آمد که خارج از دیدنیهای گرجستان که روزگاری بخشی از ایران بود، به خاطر غذاهای خوشطعمشان هم که شده در برنامه سفرهای آینده ما قرار گرفتند! به تمام مسافران روسیه هم توصیه میکنم حداقل یکبار غذاها و کبابهای گرجی را امتحان کنند.
عکس94 (غذاهای ما و منو رستوران گرجی)
بعد از ناهار، در رستوران هتل دور هم چای خوردیم، دوستانمان تاکسی گرفته به فرودگاه رفتند و لذت سفر دورهمی را از ما گرفتند. چند روز پیش در تبلیغات خیابانی، برندی به اسم Zarina دیدم که قیمت مناسبی داشت. مسئول هتل به من گفت این برند روسی است و چون برندهای خارجی مشمول مالیات و گمرک زیادی میشوند، قیمت برندهای روسی اکثرا مناسب هست. آخرین ساعات رو در مرکز خرید گالریا گذروندیم و متوجه شدیم برخلاف دید اول که همه چیز گران به نظر میرسد، اگر وقت باشه و بخت هم یار باشه، میشه خریدهای خوبی کرد. خانمها خوب میدونند لازمه خرید پیراهن ساده، نسبتا پوشیده با دوخت تمیز و قیمت مناسب در کشورمون پوشیدن کفش آهنین هست! ولی من از همین برند زارینا تونستم خرید خوبی داشته باشم که در ایران تقریبا بعید بود!
عکس95 (مغازهzarina)
مثل همیشه افسوس خوردیم از اینکه نساجی و پوشاک که صنعت پیچیدهای هم لازم نداره، انقدر در مملکتمان مهجور مانده و ما خانمها حتی در کشور گرانی مثل روسیه انتخابهای ارزانتر و باکیفیتتری میتونیم داشته باشیم تا کشور خودمان. از برندهایی مثل Stradivarus هم میشه کفش و کیفهایی خرید که وقتی به ایران میرسند قیمت دوبرابری رو به خود میبینند.
به جز برندهای بالا، برندهایReserved و Springfield هم به نسبت قیمت مناسبی داشتند. بعد از خرید، از فود کورتی که شب اول رفته بودیم، ساندویچ کیافسی سفارش دادیم. هنوز غذا خوردن رو شروع نکرده بودیم که شروع کردند به جمع کردن صندلیها اونهم سر ساعت10شب! این تعطیلی سریع مرکز خرید باعث شد ساندویچها رو برداریم و به هتل برگردیم. فردا ظهر با دیدن غذای بیکیفیت قطار، همین ساندویچها به دادمون رسیدن! در این شهر مراکز خرید ساعت 10 یا نهایت 11 شب بسته میشوند.
در ادامه فیلم روز پنجم و ششم را ببینید:
روز هفتم:
صبح بعد از صرف آخرین صبحانه و گرفتن عکس و فیلم از راهروها و فضاهای هتل برای قسمت نقد هتلهای سایت، چمدانها رو بستیم و برای رفتن به ایستگاه قطار آماده شدیم. برنامه امروز رفتن به مسکو و گشت و خوردن شام در پاساژ روبروی هتل دلتاست. طراحی شهری اصولی بود و پیادهروها با رمپ کوچکی به خیابان میرسیدند. در طول پنج دقیقه پیادهروی تا ایستگاه قطار، هیچ جا مجبور به بلند کردن چمدان نشدیم. در صرافی نزدیک هتل کمی پول خرد کردیم و یک ساعت زودتر از حرکت برای پیدا کردن سکو در ایستگاه بودیم.
مثل تابلو اعلام پروازهای هواپیما، تابلویی وجود داشت که مسکو و ساعت حرکت و اسم شرکت یعنی Subsan درج شده بود و سکوی شماره 7 رو برای سوار شدن نشون میداد. داخل محوطه تابلوهایی که در عکس میبینید، سکو را نشان میدهند. شماره واگنها هم بر روی شیشه نصب شده بود.
عکس96 (استندهای شماره سکوها و کاغذهای شماره واگن)
عکس97(قطارهای قدیمی و جدید شرکتهای مختلف)
در مدت انتظار، چشم ما به صندلیهای واگن افتاد و خدا خدا میکردیم صندلیهامون در خلاف جهت حرکت قطار نباشند؛ چون موقع خرید بلیط اصلا به این موضوع دقت نکردیم! بعد از سوار شدن دیدیم فقط گروههای چهار نفره که صندلی با میز وسط رزرو کردند، دو صندلی خلاف جهت دارند. نزدیک در ورودی قسمتی بود که چمدانها رو قرار دادیم. ضمنا فاصله صندلیها و راهرو زیاد و بسیار راحت بود.
عکس98(فضای داخل واگن)
بین هر زوج صندلیها، جا برای نصب هدفون وجود داشت تا صدای فیلم روسی که در راهرو نمایش داده میشد رو بشنوید. نکته مثبت بعدی وجود پورت usb برای شارژ بین صندلیها بود. تمام مسافرانی که ناهار داشتند، در این واگن بودند و ناهار به معنای واقعی افتضاح بود! علاوه بر اینکه ناهار ساندویچ سرد کوچک ژامبون بود، داخلش همانطور که میبینید جز دو تکه خیارشور چروکیده، هیچ چیز نداشت! برای نوشیدنی هم بین آب معمولی و آب گازدار، انتخاب متنوعی داشتیم! ما ساندویچهای دیشب همراهمون بود والا گرسنه میموندیم!
عکس99(ناهار قطار و قسمت شارژ موبایل و هدفون برای دیدن فیلم)
از انتخاب قطار به جای هواپیما راضی بودیم چون مسیر هتل تا فرودگاه و تشریفات پرواز رو نداشت. ضمنا سه ساعت و نیم مسیر با جنگلها و رودها انقدر زیبا بود که اگر ترانه در گوشتان بگذارید، دلتان خواهد خواست این مسیر تا آخر دنیا ادامه داشته باشد. برای من که کنار پنجره را غصب کرده بودم این مسیر و خاطره بازی با ترانهها یکی از بهترین قسمتهای سفر بود. همسرم خواب در مسیر رو انتخاب کرد و از اینکه صندلیها ثابت بودند و برای خواب حتی یک درجه هم خوابانده نمیشدند، بسیار شاکی بود.
عکس100(مناظر سرسبز و زیبا در مسیر)
بعد ازرسیدن به مسکو میتونید داخل ایستگاه راهآهن، تابلوهای مترو را دنبال کرده و از ایستگاه مترو Komsomolskaya برای رفتن به هتل استفاده کنید. ایستگاه نزدیک هتل دلتا، ایستگاه Partizanskaya بود و ما میتونستیم با مترو به هتل بریم ولی با وجود چمدان، ترجیح دادیم از تاکسی استفاده کنیم. در مدت انتظار برای تاکسی ساندویچ قطار رو به پرندههای مسکو دادیم و در همین اولین استفاده انقدر ترافیک و رانندگیهای پایتخت آزاردهنده بود که هفت روز بعدی فقط و فقط با مترو جابجا شدیم.
در ادامه فیلم مسیر قطار را ببینید:
در قسمت نقد و بررسی هتلها، درباره این هتل نوشتیم و این هتل را به کسانی که دنبال اقامتگاهی کوچک و صمیمی در موقعیتی عالی میگردند توصیه میکنیم. چون امکان ارسال فیلم در بخش نقد و بررسی وجود ندارد فیلم مربوط به هتل آلگرو را اینجا ببینید:
پیشنهاد میکنم حتما قسمت دوم سفرنامه را نیز دنبال کنید چون در مسکو سورپرایز بزرگی در انتظارمان بود و مکانهای جدیدی در برنامه داشتیم.