روز هفتم: دوشنبه 26 مهر 95
برنامه تور آفریقای جنوبی روز هفتم: صرف صبحانه در هتل ، روز بصورت آزاد ( خاطر نشان میسازد استفاده از پارک آبی سان سیتی برای مسافرین هتل ها رایگان بوده و سایر تفریحات قابل رزرو از طریق Welcome Center می باشد )
صبح پس از یک خواب راحت و تجدید قوا و صرف صبحانه در رستوران هتل در تراس مشرف به محوطه و استخر و آبشار زیبای آن در کنار سایر همسفران عزیز ، خود را مهیای برنامه های امروز کردیم ( متأسفانه تور بالن سواری دوستانمان بعلت وزش باد لغو شده بود ) یکی از نکات عجیب در سان سیتی وجود میمون های زیاد در شهر و محوطه هتل ها می باشد که بارها در خصوص بسته بودن پنجره های اتاق بعلت ورود میمون ها به اتاق در زمان عدم حضور مسافر توصیه اکید شده بود، صبح در رستوران متوجه شدیم با عدم دقت یکی از همسفران میمونها به چمدان وی دستبرد زده بودند، کمی در محوطه زیبای هتل گشتیم. برای ساعت 9 با دوست شیرازیمان در لابی هتل قرار گذاشتیم به اتاق برگشتیم و وسایل لازم از جمله دمپایی ، مایو ، حوله و ... را برای پارک آبی برداشتیم. در ساعت مقرر در لابی هتل حاضر شدیم. قدم زنان به سمت پارک آبی Vally of Waves حرکت کردیم طول مسیر از هتل Cascades تا پارک آبی با گذر از خیابان کنار ساختمان Entertainment Center بصورت پیاده بین 5 تا 7 دقیقه زمان میبرد. قسمت ورودی به پارک آبی دارای یک طراحی زیبا و منحصر به فرد می باشد. که در واقع بعنوان یکی از سمبل های سان سیتی معروف گشته و آن عبور از یک پل جالب و زیبا که در دو طرف آن مجسمه فیل ها در فواصل مساوی بر روی سکوهایی ساخته شده است یک طرف پل به ساختمان Entertainment Center منتهی میشود که نمای آن به صورت صخره ای با حکاکی حیوانات بر روی آن جلوه زیبایی به آن بخشیده است این پل در زمان های مشخصی برای مدت کوتاهی میلرزد و تؤام با آن صدای غرش فیل ها لحظات رعب آوری بوجود می آورد در واقع این ساختار تداعی پیشینه سان سیتی می باشد. به عبارتی این باور وجود دارد که سان سیتی یک شهر قدیمی 2000 ساله بوده که بر اثر زلزله و آتشفشان مدفون شده و در قرن اخیر کشف و بازسازی شده است در سوی دیگر پل یک حوض و آبنمای سنگی با مجسمه های میمون وجود دارد که آب از روی دستانشان به حوض می ریزد. پس از این آبنما درب چوبی بزرگی با طراحی زیبا قرار دارد. که در واقع ورودی پارک می باشد بعد از بازدید از این محوطه زیبا در قسمت ورودی پارک آبی با نشان دادن کارت اتاق هتل دستبندهای مربوطه بصورت رایگان دور دستهای ما بسته شد و ما وارد پارک شدیم دقیقاً پشت پارک آبی هتل زیبای Palace واقع شده است همچنین پل ورود به مارپیچ شهر گمشده The Maze of The Lost City در کنار ساختمان Entertainment Center قرار دارد . به محض ورود به پارک و پائین رفتن از پله ها در سمت راست لاکرها قرار گرفته است هزینه استفاده از لاکر 60 راند بود همسر و خانم آقای دکتر برای تور Segway قبل از ساعت 10 به Welcome Center رفتند و بچه ها را به پدرها سپردند و جمع کاملاً مردانه شد پس از تعویض لباس ها ابتدا به استخر موج رفتیم که در فواصل زمانی مشخص موج های بلندی در استخر ایجاد میشد با اینکه هوا آفتابی بود در ابتدای صبح آب سرد بود ولی آراد آنقدر ذوق شنا و آب بازی داشت که سرمای آب برایش بی اثر بود ( و من نگران سرماخوردگی گل پسر) پس از کمی آب بازی بچه ها را از آب بیرون آورده و مشغول ماسه بازی شدیم با آقای دکتر قرار گذاشتیم نوبتی از سرسره ها استفاده کنیم در ابتدا قرعه بنام من افتاد پارک 6 سرسره مواج سرپوشیده و روباز و یک سرسره سقوط آزاد با شیب بسیار تند داشت که با توجه به خلوتی پارک امکان استفاده از همه آنها میسر بود پس از تعویض شیفت همراه بچه ها به قسمت کودکان رفتیم که طراحی جالبی داشت بعد بازی و ملحق شدن آقای دکتر به ما در قسمت رودخانه آرام همراه بچه ها سوار تیوپ های دو نفره شدیم که لذت بخش بود ساعت 12:30 خانم ها از تور Segway به پارک برگشتند و من و آقای دکتر ساعت 13:30 برای تور Segway به Welcome Center رفتیم از آنجا همراه 6 نفر از همسفران با دو ماشین مخصوص گلف به محوطه پشتی هتل cabanas و Sun City در کنار دریاچه رفتیم . البته قبل از آن در پشت مرکز ماساژ Gary player Health spa در قسمتی که میمونها تجمع کرده بودند توقف کرده و به اعمال و رفتار و بازیگوشی میمونها نگاه کردیم در واقع میمونها در سان سیتی همان نقش گورخرها و بوفالوها در پیلانزبرگ و گربه ها در تهران را داشتند.
در سان سیتی انواع کنسرت ها ، جشن ها و نمایشگاههای گوناگون برگزار می شود که از معروفترین آنها در چند سال قبل برگزاری جشن انتخاب دختر شایسته جهان در هتل پالاس می باشد هنگام سفر ما هم در جاهای مختلف همه در تدارک مقدمات یک جشن و نمایشگاه بودند.
در کنار دریاچه زمین های مینی گلف ، محوطه برای بازی بچه ها و ایستگاه بازیهای آبی و همچنین پیست کارتینگ واقع شده بود .
پل ورودی پارک آبی
نماهای اطراف پل ورودی به پارک آبی
آب نما در کنار پل
استخر موج در پارک آبی سان سیتی
محل لاکرها ، فروشگاه و تابلو ساعت فعالیت پارک آبی
نمایی از استخر موج و محوطه پارک آبی
پارک آبی Vally of waves در سان سیتی
Segway ( یا به قولی خودران دو چرخ ) را اولین بار در سال 87 در سفر به روسیه و در سن پترزبورگ در کنار کلیسای اسحاق دیده بودم که برخی توریست ها بصورت دسته جمعی و در تور شهر از آن استفاده میکردند و تا کنون فرصتی برای سوار شدن آن پیش نیامده بود. در ابتدا نحوه استفاده از Segway توسط دو مسئول آنجا به تک تک ما 8 نفر آموزش داده شد. قبل از آن کلاههای ایمنی نیز به سر کردیم کنترل Segway کار سختی نبود و خیلی راحت با فشار کف پا و حرکت دست بدون خم کردن بدن قابل کنترل بود. 8 نفرمان با فاصله معین در حالیکه یک مربی در جلوی نفرات و یک مربی پس از 4 نفر قرار گرفته بودند مسیر حرکتمان را از کنار دریاچه شروع کردیم از محوطه پشت هتل کاباناس ، سان سیتی و Cascades گذشتیم و به زمین های گلف در مسیرهای تعیین شده رسیدیم لذت استفاده از Segway یکطرف و دیدن مناظر و طبیعت زیبا ، چشم نواز و منحصر بفرد زمین های گلف و محوطه سبز سان سیتی یکطرف.
مطمئناً در یک ذهن جستجوگر تصاویر خاطره انگیز و بعبارتی کارت پستالی ثبت میشد در گذر از مسیرهای مشخص شده از جذابیت های بصری در سان سیتی و زمین های گلف لذت می بردیم. کل زمان استفاده از این تور 2 ساعت بود و پس از طی مسیری در بخشی از زمین گلف از Segway پیاده شده استراحت کردیم و از مناظر زیبای طبیعت تصویر ثبت کردیم. مسیر برگشت نیز به کنار دریاچه و در نهایت به قسمت شروع اولیه منتهی می گشت در مجموع تجربه جالبی بود و ارزش هزینه انجام شده را داشت پس از اتمام تور به پارک آبی و نزد بچه ها برگشتیم حدود ساعت 15:30 بود در زمان سپری شده بچه ها در یکی از رستوران های پارک آبی ناهار خورده بود ند و من و آقای دکتر میل به غذا نداشته و ناهار نخوردیم هر کاری کردیم که بچه ها را به بازدید از پارک تمساح ها در ساعت 16 و موقع غذا دادن به انها ترغیب کنیم همکاری نمیکردند یعنی از آب دل نمیکندند. از آراد با آن همه علاقه به حیوانات و برنامه ریزی هایش قبل از سفر که بازدید از این پارک جزو آن بود بعید بود نمیدانم چرا برنامه ها در سان سیتی آنطور که باب میلم بود اجرا نمیشد .
محوطه کنار دریاچه
تور Segway
زمین گلف در سان سیتی
دریاچه پشت هتل Cabanas در کنار زمین های گلف
نماهایی از Sun City ( مونوریل ، پل ورود به Maze ، پارک کروکودیل ها ، خیابان منتهی به هتلCascades)
حدود ساعت 17 از پارک خارج و با مشایعت میمونها در مسیر به هتل رفتیم. با توجه به مصرف انرژی در پارک کمی استراحت الزامی بود. قرار حضور در ساعت 20 در لابی هتل Cascades را با دوستان شیرازیمان گذاشتیم در ساعت مقرر با لباس رسمی به همراه دوستان و همچنین دو همسفر رشتی ( خانم و آقای دکتر دندانپزشک ) که نسبت به آراد و خانواده ما خیلی لطف داشتند با تاکسی به هتل زیبای Palace of The Lost City که ساخت آن در سال 1992 باتمام رسیده بود و جزو لوکس ترین هتل های دنیا می باشد رفتیم. ورودی هتل ساختمان ، لابی ، رستوران همه چشم نواز بودند ای کاش بازدید از هتل و محوطه آن در روز انجام میشد چون مطمئناً زیبائی آن دوچندان می بود در میز رزرو شده مستقر شدیم و شام خوردیم. عجیب اینکه کیفیت و تنوع غذا به نسبت بهای پرداخت شده رضایت بخش نبود. هر دو کوچولو به محض خوردن شام خوابیدند و فرصت بازدید از محوطه هتل میسر نشد و بچه به بغل با تاکسی های هتل Palace به هتل خودمان برگشتیم و این خستگی دلچسب و هیجان پارک آبی یک خواب راحت برای ما به ارمغان آورد.
سان سیتی و تفریحات جذابش و بخش سوم سفر ما نیز به انتها رسیده بود و کمبود زمان و عدم استفاده کامل از امکانات آن شهر رویایی جزو لاینفک صحبت های همسفران بود. بعبارتی سان سیتی بالقوه قابلیت اقامت بیشتر را داشت که امیدواریم در فرصت های آتی به بالفعل تبدیل شود .
نمای داخلی در هتل پالاس
هتل Palace سان سیتی
روز هشتم: سه شنبه 27 مهر 95
برنامه تور : صرف صبحانه در هتل ، تحویل اتاق در ساعت 9 صبح و ترانسفر زمینی به سمت ژوهانسبورگ در ساعت 11:30 ، در مسیر حرکت به ژوهانسبورگ بازدید از دهکده فرهنگی لسدی سپس ورود به ژوهانسبورگ ، حرکت به سمت مسجد نظامیه ( مسجد ترکهای مقیم ژوهانسبورگ) ، صرف ناهار در رستوران ترکیه ای ( هزینه ناهار بعهده مسافرین است ) ، حرکت به سمت هتل اخذ اتاق و استراحت ، صرف شام در رستوران ایتالیایی هتل به نام. Vivace واقع در طبقه 13 هتل با لباس رسمی
صبح بدون هیچ عجله ای از خواب بیدار شده وسایل را جمع و چمدان ها را بستیم و در بیرون اتاق گذاشتیم برای صبحانه به رستوران هتل در طبقه 1- رفتیم چون ساعت حرکت برای عزیمت به ژوهانسبورگ ساعت 11:30 بود بعد از صبحانه برای گذران وقت به محوطه هتل رفتیم و مشغول بازی با بچه ها شده و از فضای زیبای محوطه هتل لذت بردیم رأس ساعت 11 در لابی هتل حضور یافتیم. چک اوت هتل بدون هیچ مشکلی انجام شد و ساعت 11:30 سوار اتوبوس شده و به سمت ژوهانسبورگ حرکت کردیم. از سان سیتی این شهر رویا و خواب و خیال با خاطرات به یاد ماندنی دل کندیم .قرار بر این بود قبل از رسیدن به ژوهانسبورگ از دهکده فرهنگی لسدی -Lesedi Cultural Villege- بازدید کنیم (لسدی به معنای روشنایی). بعد طی مسافت 1/5 ساعته به دهکده که در نزدیکی پارک شیرها بود رسیدیم. در واقع دهکده لسدی یک فضای توریستی بود که کشور آفریقای جنوبی برای آشنایی توریست ها با فرهنگ، شکل خانه ها، صنایع دستی، نحوه زندگی و آداب و رسوم اقوام قبایل کهن آفریقایی بصورت سمبلیک طراحی کرده بود. در ورودی دهکده فروشگاههای متعدد صنایع دستی وجود داشت که بنا به توصیه اردشیر شدیداً از خرید در این محل منع شده و وعده خرید با قیمت مناسب و بهینه در مرکز خرید صنایع دستی Cambanos در ژوهانسبورگ برای فردا داده شد.
در ابتدا در یک سالن که بصورت آمفی تئاتر ولی با مبلمان و دکور و طراحی زیبا و فراخور شرایط دهکده بصورت سنتی ساخته شده بود در کنار سایر توریست ها جمع شدیم. فیلمی از قبایل آفریقایی و آداب و رسوم و سنن آنها و در زمانهای ابتدایی کشف آفریقای نمایش داده شد که بسیار عجیب و جالب بود .
نماهایی از هتل Cascades
محوطه زیبای هتل Cascades
ورودی دهکده Lesedi
پس از اتمام نمایش فیلم به همراه دختری با چهره جذاب آفریقایی که بعنوان راهنما تعیین شده بود به سمت دهکده و بازدید از قبایل رفتیم هر قسمت در داخل دهکده به یک قبیله آفریقایی از جمله زولو ، خوزا و سوتو و ... تعلق داشت هر قبیله روش زندگی خودش را به نمایش میگذاشت شکل خانه ها ، نحوه پوشش و آرایش زنها و مردهای قبیله ، طرز صحبت و گویش و در مجموع آداب و سنت های هر قبیله با قبیله دیگر متفاوت بود ، نحوه پوشش با لباسهای رنگارنگ و اکثراً نیمه برهنه بود زن های قبیله اکثراً چاق و فربه با بینی پهن و موهای کوتاه چهره مختص آفریقایی داشتند. قبیله ای به جنگاوری شهره بود و ابزار جنگ و نحوه شکار حیوانات را به نمایش میگذاشت قبیله دیگری به صلح و آرامش معروف بود در هر قبیله زنان و مردانی به صورت سمبلیک به کار ، آشپزی و ساخت صنایع دستی مختص قبیله خود مشغول بودند. در ورودی دهکده یک قبیله سکویی تعبیه شده بود که دیده بانی در بالای سکو ورود غریبه ها به دهکده را اعلام میکرد. در قسمتی از دهکده بخشی از آواز (ماما آفریقا) توسط افراد قبیله خوانده شد که بسیار زیبا بود و جالبتر آنکه بعضی از همسفرها با پوشیدن لباس های آفریقایی با حرکات موزون با آنها همراهی کردند. متأسفانه بعلت نحوه پوشش آن قبیله امکان ارائه فیلم و عکس مقدور نمی باشد.
جالب اینکه در این دهکده امکان اقامت در کلبه ها و استفاده از رستوران و غذاهای محلی وجود دارد . در یکی از قبایل در یک سبد حشره های خشک شده وجود داشت که در جلو چشم ما توسط افراد قبیله خورده می شد و عجیب اینکه ما را تشویق به خوردن میکردند و هیچکدام از همسفران جرأت انجام این کار را نداشت. متأسفانه آراد در این قسمت از سفر از دل درد می نالید و مایه نگرانی من و همسر شد که با دلداری و همکاری همسفرهای جان کمی آرام شد . در ورودی بعضی از قبایل طرحهای نمادین جمجمه حیوانات نصب شده بود.
یکی از سنت های جالب برخی قبایل این بودکه اختیار همسر برای مردان قبیله در ازای اعطای گاو امکان پذیر بود (تعداد گاو تعیین کننده بود).
عکس گرفتن با افراد قبیله براحتی ممکن بود و حتی در هنگام عکس گرفتن ژست های جالب به خود می گرفتند نکته حائز اهمیت این بود که راهنمای خانم و بقیه افراد قبیله ارتباط خوبی با کوچولوهای گروه برقرار کرده بودند و علیرغم ظاهر عجیب بعضی از آنها بچه ها کوچکترین هراسی نداشته و دست در دست آنها به اینطرف و آنطرف می رفتند. بعد از بازدید از دهکده مجدداً به سالن آمفی تئاتر برگشتیم و از برنامه های رقص و آواز متنوع قبایل بهره بردیم. یکی از نکات قابل توجه در نحوه رقص این قبایل حرکت و پرتاب پا از جلو به سمت بالای سر بود و این معیاری برای کیفیت رقص بهتر بود. به نحوی که هر چه پرتاب و میزان بالا آمدن پا بیشتر بود رقص زیباتر و رقاص قویتر بود.
همچنین اصوات موسیقیایی ، هیجانی و پر تلاطم بود که با همراهی صداها و فریادهای گروه رقاص مضاعف و دوچندان میگشت .
کلبه ها در دهکده Lesedi
پوشش مردان در دهکده Lesedi
تصاویری از دهکده Lesedi
افراد قبایل در دهکده Lesedi
رقص در دهکده Lesedi
رقص و آواز و پایکوبی قبایل در دهکده Lesedi
پس از اتمام برنامه های گروه آواز و رقص از دهکده خارج و سوار اتوبوس شدیم کل زمان بازدید از این مجموعه زیبا تقریباً 2/5 ساعت به درازا کشید در مسیر دهکده به ژوهانسبورگ همسفرهای عزیز نقطه نظرات خود را در خصوص آداب ، رسوم ، نحوه رقص و ... و همچنین مقایسه برخی سنت های آنها با اقوام ایرانی مطرح کردند که در مجموع قابل تأمل و بررسی بود.
بعد از طی مسیر در حدود نیم ساعت به کلان شهر ژوهانسبورگ -Johannesburg- و شهر طلایی رسیدیم. به اختصار به این شهر Joburg (ژوبورگ ) نیز گفته میشود. ژوهانسبورگ پایگاه اقتصادی آفریقای جنوبی و پرجمعیت ترین شهر آن با جمعیت 5 میلیونی می باشد. ژوهانسبورگ شهر جوانی با قدمت تقریبی 120 ساله در یک دید کلی شهری مدرن با ساختار شهری مشابه تهران، مملو از آسمان خراش ها ، ساختمان ها ، برج ها و...مراکز خرید و با تراکم جمعیت زیاد می باشد. امنیت قسمت مرکزی و قدیمی شهر پایین بود و میزان جرم و جنایت بالاست و علت آن مهاجرت سیاهپوستان از کشورهای همجوار برای کار به این شهر عنوان ش. به همین دلیل اماکن توریستی و هتل ها و مجتمع های تجاری در اطراف شهر و مناطق لوکس مانند Sandton ، Midrand متمرکز هستند و توصیه شده توریست ها از حضور در آن مناطق حفاظت نشده خودداری نمایند.
ژوهانسبورگ با بیش از 6 میلیون درخت از سرسبزترین شهرهای دنیا و بزرگترین جنگل ساخت انسان در دنیا لقب گرفته است. پس از رسیدن به ژوهانسبورگ و قبل از رفتن به هتل به دیدن مسجد نظامیه که بعبارتی مسجد ترکهای مقیم ژوهانسبورگ می باشد رفتیم. ساختمان مسجد بزرگ و قابل توجه و معماری آن مشابه ساختمان های ایا صوفیه و مسجد آبی در استانبول می باشد. گشتی در منطقه زدیم. ساعت 16 بود و ما هنوز ناهار نخورده بودیم برای ناهار به رستوران کنار مسجد که رستوران ترکیه ای بود رفتیم بعد از چند روز غذایی باب میل شامل دیس کباب و برنج با هزینه 400 راند خوردیم .
مسجد نظامیه در ژوهانسبورگ
بعد از ناهار به سمت منطقه سندتان -Sandton- حرکت کردیم. هتل ما در ژوهانسبورگ هتل 5 ستاره Sandton Radisson blu یک هتل لوکس و مدرن در منطقه Sandton بود. جالب اینکه عین این هتل (کاملاً یکسان) به نام Radisson blu Gautrain در فاصله 10 دقیقه ای ( پیاده ) این هتل نیز قرار دارد . لابی هتل در طبقه 13 بود. بعد حدود نیم ساعت اتاقها تحویل شد. اتاق ما در طبقه هفدهم در واقع یک سوئیت لوکس بود که شامل دو اتاق نشیمن و خواب مجزا با دو دستگاه تلویزیون و امکانات دیگر از جمله کمدهای فراوان و چای ساز و میز و مبل و... بود. راهرو ارتباطی بین دو اتاق نیز از یک سرویس توالت فرنگی و یک فضای دیگر شامل حمام و توالت فرنگی تشکیل میشد. پنجره های هر دو اتاق بلند و با نور عالی بود. همچنین با توجه به طبقه اتاق مان و اینکه اتاق خواب در کنج هتل واقع شده بود چشم انداز بسیار عالی و از دو جهت داشت در کنار هتل یک بالن روی زمین قرار داشت. بعد از کمی استراحت و باز کردن چمدان ها برای شام به رستوران هتل در کنار لابی رفتیم. سیستم آسانسورهای هتل بسیار جالب بود و طریقه کاربرد آن بدینگونه بود که برای دسترسی به طبقه مورد نیاز کارت اتاق را روی دستگاهی در کنار آسانسورها کشیده و طبقه مورد نظر را در همان دستگاه شماره گیری کرده. نمایشگر روی دستگاه آسانسور مورد نظر ( A ،B ،C ، یا D )را نشان داده در جلو آسانسور مورد نظر که مطمئناً سریعتر از بقیه به طبقه مذکور می رسید ایستاده سوار آسانسور شده و آسانسور اتوماتیک به طبقه مورد نظر میرفت البته طی کردن این مراحل برای رسیدن از طبقات هتل به لابی لازم نبود . رستوران هتل شیک و لوکس و بصورت بوفه باز بود سالادها و غذاهای آن قابل قبول بود و سلیقه های مختلف را راضی میکرد.
به اتاق برگشتیم تا برای فردا آماده و مهیا شویم . امروز هم با اتفاقات خوب و کسب تجربه های جالب باتمام رسید .
هتل Radisson blu ژوهانسبورگ
اتاق هتل رادیسون بلو ژوهانسبورگ
چشم انداز از اتاق و محوطه اطراف هتل رادیسون بلو ژوهانسبورگ
روز نهم: چهارشنبه 28 مهر 95
برنامه تور : صرف صبحانه در هتل ، اجرای گشت تمام روز بازدید از شهربازی و معدن طلا در گلدریف سیتی ( ورودیه معدن بر عهده مسافرین می باشد ) بازدید از مرکز خرید صنایع دستی Cambanos ، بازدید از مونته کازینو ، بازدید از پل ماندلا ، میدان ماندلا ، سندتان سنتر ، بازگشت به هتل و صرف شام در رستوران هتل
صبح زود از خواب بیدار شده و ساعت 8 برای صبحانه به رستوران هتل رفتیم. صبحانه هتل بصورت بوفه باز و در حد یک هتل 5 ستاره بود. ساعت 9 سوار اتوبوس شدیم و به سمت Gold Reef City که یک شهربازی بود حرکت کردیم. در طول مسیر از داخل اتوبوس پل ماندلا را هم که معماری خیلی چشمگیری نداشت دیدیم . گلدریف سیتی یک شهربازی بزرگ بود در قسمت ورودی با انبوهی از دانش آموزان با لباسهای متحدالشکل ترکیبی از سیاهپوستان و سفیدپوستان روبرو شدیم کلاً نسبت سیاهپوستان در ژوهانسبورگ قابل توجه و نسبت به کیپ تاون بسیار بیشتر بود در محوطه ورودی گلدریف سیتی هنرمندانی بودند که ابزار سرگرمی بازدید کنندگان را بوجود میاوردند از جمله 3 نفر که طرح لباسشان طوری بود که انسانهای بدون سر بودند یا یک انسان با قد بلند و ...
ورودی و نقشه راهنمای گلدریف سیتی
هنرمندان در ورودی گلدریف سیتی
هوا در 3 روزی که ما در ژوهانسبورگ بودیم به نسبت کیپ تاون خنک تر و ابری بود. اردشیر بلیط های ورودی را تهیه کرد و وارد گلدریف سیتی شدیم در ابتدا نقشه و راهنمای آنجا را تهیه کردیم مقرر شد در ابتدا کسانی که تمایل به بازدید از معدن طلا را دارند بلیط مربوطه را که بازای هر نفر 100 راند بود تهیه کنند امکان بازدید از معدن طلا برای کودکان ، افرادی که مشکل تنفسی و قلبی دارند یا فوبیا دارند ممنوع بود به خاطر همین مطلب بعضی از همسفران از بازدید امتناع کردند همسر من هم علاقه ای به بازدید نداشت و قرعه به نام من افتاد. بلیط مربوطه را تهیه کردیم و در صف بازدید از معدن برای سوار شدن آسانسور ایستادیم.
آسانسورهای معدن کارگاهی و مشابه آسانسورهایی که در ساختمان های در حال ساخت نصب میشود بود با این تفاوت که دو اتاقک روی همدیگر نصب شده بودند. به همین خاطر در دو ردیف ایستادیم ظرفیت هر آسانسور بین 15 تا 20 نفر بود. به همه افراد کلاه ایمنی داده شد و بازای هر 4 نفر یک چراغ قوه میدادند یکی از دلایل عمده رونق اقتصادی ژوهانسبورگ وجود معادن طلا و الماس در این شهر می باشد آفریقای جنوبی پس از کانادا و استرالیا سومین کشور تولید کننده طلاست ، معدن طلا در گلدریف سیتی که بعلت عدم بازدهی مالی تعطیل شده بود بعنوان یک فضای گردشگری طراحی گردید. که مراحل استخراج و تولید شمش را در آن به نمایش میگذارند ( شاید درآمد از این راه بیشتر باشد.). طرح کلی معدن بدینگونه بود که بعد پایین رفتن با آسانسور در ترازهای مختلفی که تعریف شده بود از Level 1 تاLevel n متوقف شده تونل هایی بصورت افقی و پیچ در پیچ حفر شده بود. عرض تونل ها تقریباً حدود 1/5 الی 2/5 متر و ارتفاع حداکثر 3 متر بود. البته در بعضی جاها ارتفاع خیلی کوتاه بود حداکثر عمق این معدن که استخراج در آن صورت پذیرفته بود 3293 متر ( 3293 = Depth From Surface ) بود.
البته ما به همراه یک راهنما برای بازدید به عمق 75m رفتیم کابل کشی جهت تأمین روشنایی در سقف تونل ها انجام شده بود تجهیزات مربوط به این کار را در جاهای مختلف به نمایش گذاشته بودند. حتی آدمک هایی به جای معدنچیان ساخته بودند تا جای ممکن سعی شده بود فضا طبیعی جلوه کند در مسیرهای مختلف نقشه ها و پلان های معدن نصب شده بود. در یک قسمت کمپرسور تخریب هم آماده کار بود که راهنما بدون اعلام با فشردن دکمه کمپرسور را روشن نمود، روشن شدن کمپرسور همانا ، بلند شدن صدای گوشخراش همانا و جیغ بلند همسفران همانا ، با این تجربه و حس فضای محدود و تاریک ، کاملاً صعوبت کار معدنچیان قابل لمس بود. در قسمت های مختلف انبار دینامیت ، ایستگاه کمک های اولیه ، متصدی حضور و غیاب معدنچیان ، دستگاه پمپ آب و ... به نمایش گذاشته شده بود. همچنین در بعضی قسمت ها دالان های مورب ارتفاعی حفر شده بود که در یکطرف آن پله و در کنار آن ریل برای حرکت واگن نصب شده بود که برای خروج سنگ معدن استخراج شده استفاده میکردند. طبق اعلام راهنما از هر تن سنگ معدن استخراج شده تقریبا 4 گرم طلا استحصال میشود و در مجموع این قسمت سفر برای ما که با این فضا آشنایی نداشته تجربه جالبی بود. کل زمان بازدید از معدن تقریباً 40 دقیقه زمان برد .مجدداً سوار آسانسورها شده و به محل اولیه برگشتیم همسر و آراد در این فاصله سوار چرخ و فلک بزرگ پارک شده بودند. بعد بازدید از معدن با دوستان شیرازی تصمیم گرفتیم در ابتدا بچه ها با پدرها باشند و خانم ها از بازیهای پارک استفاده کنند و بعد حدود 2 ساعت فرصت در اختیار آقایان قرار گیرد با بچه ها به قسمت بازی کودکان Kiddies Corner رفتیم که بازیهای مختلفی برای بچه ها تدارک دیده شده بود. از جمله یک چرخ و فلک در ابعاد کوچکتر مینی رولر کاستر ، ماشین سواری ، قطار و ... که بچه ها به هیچ بازی نه نگفتند و همه را امتحان کردند .
ورودی معدن گلدریف سیتی
نقشه های راهنما ، انبار دینامیت ، ایستگاه کمک های اولیه
مراحل کاری در معدن و سنگ معدن
محل بازی بچه ها در گلدریف سیتی
بازیهای مختلف مخصوص کودکان
چرخ و فلک در محل بازی کودکان
در ساعت مقرر خانم ها برگشتند و فرصتی دست داد که با آقای دکتر کمی در پارک بگردیم. شهر بازی گلدریف سیتی در مجموع خیلی پیشرفته نبود و در حد متوسط بود. متأسفانه رولر کاستر اصلی آن بعلت انجام نقاشی تعطیل بود ما هم فراخور سن و سالمان فقط دو بازی هیجانی آن را تست کردیم. قابل توجه اینکه با بلیط ورودی اصلی پارک استفاده از تمام بازی ها رایگان بود. البته فضای پارک بسیار بزرگ بود علاوه بر معدن و ساختمان های جنبی آن و بازیهای مختلف ، انواع رستوران ، فروشگاه و هتل و موزه معدن در داخل گلدریف سیتی وجود داشت. در ساعت 14 در محل مقرر جمع شدیم و سوار اتوبوس شدیم مقصد بعدی فروشگاه صنایع دستی Cambanos بود که به گفته اردشیر قیمت های آن به نسبت بقیه جاها ارزانتر بود. فروشگاه بزرگ و در فضاهای مختلف تو در تو ساخته شده بود در یک قسمت جواهرات، در قسمتی کارهای چوبی، چرم و ... وجود داشت که با حضور همسر ما هم بی نصیب نمانده و خرید قابل توجهی چه برای خودمان و چه بعنوان سوغاتی در این مکان داشتیم. افسوس اینکه سمبل های موجود در این فروشگاه مختص ژوهانسبورگ و نهایتاً پارک های جنگلی و Big Five بود و هیچ چیز از کیپ تاون نداشت و متأسفانه ما که از خرید این سمبل ها در فرودگاه کیپ تاون و واترفرانت منع شده بودیم ( به توصیه اردشیر مبنی بر خرید در Cambanos) دست خالی برگشتیم و نتوانستیم هیچ یادگاری از کیپ تاون با آن مناظر زیبا و جلوه های طبیعی داشته باشیم.
چرخ و فلک و بازی مهیج سقوط آزاد در گلدریف سیتی
رولرکاستر در گلدریف سیتی
انواع بازیهای بزرگسالان در گلدریف سیتی
چرخ و فلک در گلدریف سیتی
هتل و رستوران در گلدریف سیتی
موزه معدن در گلدریف سیتی
بعد خرید به Montecasino رفتیم مجتمعی بسیار بزرگ بود که در ژوهانسبورگ همیشه پویا و زنده بود برخلاف بقیه جاها و مکانها که غروب ها زود تعطیل میشد تعطیلی در آن بی معنا بود این مجتمع بزرگ که ورودی های مختلف داشت و به علت بزرگی بیش از حد آن فرصت بازدید از همه نقاط آن برای ما میسر نشد شامل یک مجتمع بزرگ، انواع فروشگاه، کافه های مختلف، رستوران ها و فودکورت بود. (چه زیباست این فرهنگ کافه نشینی با آن چیدمان میز و صندلی های در کنار خیابان و ...) به محض ورود و دیدن طرح کلی ساختمان مجتمع ابن بطوطه در دبی را در ذهن تداعی میکند. بدینگونه که ارتفاع ساختمان اصلی زیاد، سقف آن با آسمان مجازی و نورپردازی جالب ، خیابان های داخل آن سنگفرش ، ساختمان های دو طرف خیابان با معماری جالب اروپایی و حتی در بعضی جاها در 2 یا 3 طبقه ، برخی خانه های طبقه دوم دارای تراس و در کنار پنجره خانه لباس پهن شده ، در مجموع مجتمع طوری طراحی و ساخته شده که انگار در کوچه پس کوچه های شهرهای اروپایی در یک فضای دلنشین و رمانتیک و زیبا در حال قدم زدن هستید.
بعد از کمی گشت و گذار به فودکورت مجموعه رفته که شامل رستوران های Spur ، Senhor ، Kfc ، Steers ، Fishaways ، ... بود. برای ناهار غذا از رستوران Spur سفارش دادیم ( هزینه ناهار 240 راند ) با اینکه فودکورت آنجا در یک فضای بسته بود تعدادی کبوتر در بالای میزهای رستوران در حال پرواز بودند که آراد با خرد کردن و ریختن نان های موجود کنار غذا کبوترها را دور خودش جمع کرده و یاد تجربه مشابه در میدان تقسیم استانبول را برای خود و ما زنده کرد.
نمای بیرونی Montecasino در ژوهانسبورگ
نمای داخلی Montecasino در ژوهانسبورگ
فودکورت داخل مجتمع Montecasino
یکی از نکات شهر ژوهانسبورگ که با کشور ایران مرتبط است وجود ساختمانی در این شهر است که محل زندگی رضاخان پهلوی در پایان عمرش می باشد. بدینگونه که رضاخان پس از بیماری در جزیره موریس ( محل تبعید وی ) بعلت کمبود امکانات بیمارستانی در موریس برای درمان به ژوهانسبورگ منتقل شده و در این ساختمان زندگی میکرده است ، این ساختمان هم اکنون تحت مالکیت سفارت ایران در آفریقای جنوبی بوده و امکان بازدید از آن برای عموم فراهم نمیباشد.
مقصد نهایی امروز میدان نلسون ماندلا ( Nelson Mandela Square ) و مجتمع خرید ماندلا یا سندتان بود با تعریف و تمجیدهایی که از این میدان بر حسب شنیده و مطالب خوانده شده قبلی داشتم. گمان میکردم با یک میدان بزرگ با انبوهی از رستوران ها و... روبرو شوم بر خلاف تصورم پس از پیاده شدن از اتوبوس و فاصله گرفتن از خیابان و سواره رو و کمی پیاده روی ، در قسمت ورودی مجتمع خرید ماندلا با یک فضای باز مستطیل شکل کوچک که در وسط آن یک حوض و آب نما بود روبرو شدیم. در ورودی اصلی مجتمع مجسمه بزرگ نلسون ماندلا خودنمایی میکرد و در محیط این فضا و در ابتدای ورودی های مجتمع رستوران هایی وجود داشت ،کمی در این فضا گشتیم ساعت 18 بعد از ظهر بود طبق اعلام اردشیر قرار شد کسانی که تمایل به ماندن در این مرکز خرید دارند خودشان رأساً به هتل که در نزدیکی این میدان (پیاده تقریباً 20 دقیقه ) قرار داشت برگردند و بقیه همراه با اردشیر با اتوبوس به هتل بروند ما با توجه به اینکه امروز روز آخر گشت ها بوده و فرصتی که فردا برای بازدید از این مکان داشتیم (بعلت نزدیکی به هتل) تصمیم به برگشت گرفتیم.
بعد رسیدن به هتل و کمی استراحت تصمیم گرفتیم با آراد به استخر هتل برویم که متأسفانه طبق گفته متصدیان استخر با توجه به شرایط خاص استخر امکان استفاده از استخر برای بچه ها ممنوع بود و به همین دلیل به کل ما هم انصراف داده و به اتاق برگشتیم تصمیم گرفتم برای اینکه حداکثر استفاده از روز آخر سفرمان داشته باشیم امشب چمدان ها را ببندیم . بعد از آن برای صرف آخرین شام به رستوران هتل رفتیم گفتمان با همسفران در رستوران و لابی آخرین برنامه روز نهم سفر بود .
Nelson Mandela Square
روز دهم: پنجشنبه 29 مهر 95
برنامه تور: صرف صبحانه در هتل ، تحویل اتاقها در ساعت 12 ظهر ، ترانسفر به سمت فرودگاه ژوهانسبورگ در ساعت 15 جهت عزیمت به سمت ایران با پرواز شماره 1368 شرکت هواپیمایی قطری در ساعت 20:50 و ورود به دوحه در ساعت 6:10 صبح روز بعد
با توجه به بلیط برگشت ساعت 20:50 و ساعت ترانسفر برگشت از هتل به فرودگاه رأس ساعت 15 تصمیم گرفتیم بیشتر خوابیده و کمی دیرتر ، ساعت 9 برای صبحانه به رستوران برویم بعد از خوردن صبحانه به اتاق برگشتیم و وسایل را بطور کامل جمع کردیم چمدان ها را در خارج اتاق گذاشتیم چک اوت کردیم و چمدان ها توسط کارکنان ابتدا به لابی منتقل شده و با نصب اتیکت روی آنها به انبار منتقل شد در لابی دیدیم بعضی از همسفرها هم روش ما را پیشه کرده و همه قصد عزیمت به میدان و مرکز تجاری ماندلا را داشتند ساعت حدود 11 بود ابتدا تصمیم گرفتیم با سرویس و شاتل هتل که رایگان بود به میدان ماندلا برویم که با پیشنهاد اردشیر که همراه ما بود در یک هوای دلچسب و بهاری پیاده به سمت میدان ماندلا رفتیم طول مسیر تقریباً20 دقیقه زمان برد. در مرکز تجاری کمی خرید کردیم در یکی از کافه ها بستنی و قهوه ( 50 راند) خوردیم و ساعت 14 با شاتل هتل که در ساعات مقرر از محل تعیین شده در کنار مرکز خرید Sandton به سمت هتل حرکت میکرد به هتل برگشتیم. رأس ساعت 15 چمدان ها توسط کارکنان هتل به اتوبوس منتقل و از هتل رادیسون بلو با یک عالمه خاطرات خوب به سمت فرودگاه حرکت کردیم . دیدنی های ژوهانسبورگ که فرصت بازدید از آنها برای ما میسر نشد شامل باغ وحش ژوهانسبورگ ، موزه آپارتاید Apartheid Museum ،گالری هنری ژوهانسبورگ و ... بود ولی در مجموع جاذبه های ژوهانسبورگ در مقایسه با کیپ تاون بسیار کمتر بود و کیپ تاون شهر بسیار زیباتری جلوه می نمود .
تصاویری از ژوهانسبورگ
ساعت 16 به فرودگاه O.R.Tambo International که بزرگترین فرودگاه آفریقا بوده و سالانه 70 میلیون مسافر را جابجا میکند رسیدیم. در ابتدا بعضی از همسفران برای باز پس گیری TAX و مالیات خریدها و طی کردن پروسه آن به قسمت مربوطه رفتند ولی بعلت اینکه اکثر خرید ما صنایع دستی بوده و TAX آن غیر قابل برگشت بود از انجام این کار معاف بودیم. بجای آن در صف Wrap کردن چمدان ایستادیم. بعد آن چون خیلی زود به فرودگاه آمده بودیم در صف گیت پرواز دوحه که هنوز باز نشده بود ایستادیم شب قبل کارت پروازها را بصورت آنلاین از سایت هواپیمایی قطری گرفته بودیم و خیالمان از بابت قرار گرفتن صندلی ها در کنار همدیگر در هر دو پرواز راحت بود. بعد از انجام کارهای مربوط به پرواز از گیت بازرسی نیز گذشتیم در فرصت باقیمانده در فودکورت سالن ترانزیت ناهار خوردیم طبق معمول همه سفرها از آخرین خریدها در فری شاپ که شامل عطر و شکلات و ... میشود و جزو favorit های همسر جان می باشد بی نصیب نمانده و انصافاً تا آخرین راندها ( به جز 10 راند ) هزینه شد حدود ساعت 20:15 پس از یک پیاده روی طولانی به گیت مربوط به پرواز دوحه رسیده و سوار هواپیما شدیم و بدون هیچ تأخیری رأس ساعت 20:50 آخرین ماراتن پروازی آغاز گردید خوشبختانه بعد از پذیرایی آراد بعلت خستگی مفرط این چند روزه خوابید و ما هم که میشود گفت تقریباً انرژی هایمان تحلیل رفته بعد کمی بازی و در حال دیدن فیلم به استقبال خواب رفتیم. پرواز خوبی بود و پس از طی مسیر در کمتر از زمان پیش بینی شده و حدود 7 ساعت و 50 دقیقه قبل از ساعت 6 صبح به وقت قطر به دوحه رسیدیم و به سالن ترانزیت رفتیم با توجه به پرواز بعدی ما از دوحه به تهران که رأس ساعت 8 صبح بود تقریباً 1/5 ساعت فرصت داشتیم. پس از مشاهده در مانیتور متوجه شدیم هواپیمایی قطری هیچگونه تبعیضی برای پرواز رفت و برگشت ما قائل نشده و گیت پرواز ما را D2 که جزو دورترین گیت ها بود اعلام کرد با این تفاوت که ایندفعه آراد خان بیدار بوده و فقط بخشی از مسیر را در بغل بابا بود در هر صورت به گیت مربوطه رسیدیم.
صمیمیت بین همسفرها موج میزد این 11 روز فرصت مناسبی بود که افراد به هم نزدیکتر شوند. صحبت ها بیشتر مبنی بر حفظ ارتباط و آرزوی تکرار این تجربه زیبا و همسفری در سفرهای آتی بود. واقعاً جو عالی برقرار بود آراد این اواخر بیشتر در کنار همسفرها بود و از محبت بی دریغ آنها بهره مند میشد .
روز یازدهم: جمعه 30 مهر 95
حرکت از دوحه به سمت ایران در ساعت 8 صبح با پرواز شماره 482 شرکت هواپیمایی قطری - ورود به تهران در ساعت 10:35 همان روز
پرواز رأس ساعت به سمت تهران حرکت کرد انصافاً عین 4 پرواز هواپیمایی قطری به موقع ، بدون هیچ مشکلی و با کیفیت مطلوب انجام شد و به واقع صفت لاکچری برازنده این شرکت هواپیمایی می باشد. نوع هواپیماهای پروازهای برگشت نیز عین پروازهای رفت بود (یعنی نوع هواپیمای پرواز ژوهانسبورگ –دوحه از نوع Boeing 787-8 Dreamliner و پرواز دوحه –تهران Airbus A330-200 ) بعد از 2 ساعت پرواز و حدود ساعت 10:30 به تهران رسیدیم خوشبختانه فرودگاه خلوت بود و در کمترین زمان ممکن از گیت های چک پاسپورت گذشته و چمدان ها را تحویل گرفتیم. با همسفران عزیزمان با آرزوی دیدار مجدد خداحافظی کرده و از گیت گمرک با اعلام مبدأ سفرمان (آفریقای جنوبی ) بدون هیچ کنترلی عبور کرده و رهسپار منزل شدیم.
برای خانواده ما با توجه به علایق مان این سفر جزو بهترین ها بود و ارمغان آن برای ما یک دنیا خاطره و کوله باری از تجربه بود.
با توجه به اینکه در یک خانواده اثرپذیری فرزند از پدر و مادر قابل توجه است خانواده ما نیز از این امر مستثنی نبوده و علاقه آقا آراد به سفر در بعضی مواقع از ما پیشی میگیرد. این علاقه تا حدی است که اسم هتل ها ، طبقات هتل ، مکانهای دیدنی که بازدید کردیم را هنوز بخاطر داشته و عنوان میکند در صورتیکه شاید از ذهن ما رفته باشد در خصوص این سفر هم در حین سفر و در زمان های بیکاری در اتاق مشاهدات و خاطرات سفر را با نقاشی به تحریر درآورد که سفر از دید آراد یا سفرنامه وی با گفتار نقاشی می باشد .
بخشی از سفرنامه آراد ( بوکاپ ، پارک میمونها ، تله کابین ، هلیکوپتر ، تور سافاری و آکواریوم )
در پایان جا دارد از دوست عزیزم سرکار خانم وارسیان ( مدیریت آژانس گلشید تهران )، دوستان عزیز در آژانس سفرنامه با برنامه ریزی جامع این تور عالی ، تور لیدر مهربان و دلسوز و کار بلدمان اردشیر عزیز بخاطر محبت های فراوان و همچنین همکارم سرکار خانم جمالیان بابت تایپ این سفرنامه تشکر کنم .
امیدوارم این انتقال تجربه برای دوستان عزیز به کار آید و آرزو میکنم امکان سفر از هر نوع برای همه مهیا شود.
نکته ها:
حضور پرنده های مختلف که با همزیستی در جوار انسانها کنار آمده بودند در طی سفر چشمگیر بود.
با توجه به اینکه هزینه اکثر گشت ها و شام و صبحانه در پکیج تور پیش بینی شده بود کل هزینه سفر برای خانواده ما برای 11 روز و به جز خریدهای شخصی کمتر از 600 دلار شد.
در خصوص بحث امنیت در آفریقای جنوبی با توجه به تجربه سفر ما خوشبختانه هیچگونه مشکل و نا امنی حتی در ژوهانسبورگ مشاهده نشد.
در رابطه با تلفن و سیم کارت با توجه به اینکه اکثر روزها همه با هم بودیم برقراری ارتباط با تلفن ضروری به نظر نمی رسید. البته در تمام هتل ها دسترسی به اینترنت و استفاده از شبکه های اجتماعی و برقراری ارتباط با ایران (حتی در اتاقها) به راحتی امکان پذیر بود ، در صورت نیاز به تلفن و سیم کارت امکان تهیه سیم کارت آفریقای جنوبی با اپراتورهای مختلف ( MTN ، Vodafone و Cellc ) با ارائه پاسپورت وجود داشت اتفاقاً یکی از این فروشگاهها دقیقاً در مرکز خرید کانال واک در کیپ تاون در کنار هتل کریستال تاورز بود.
برق در کشور آفریقای جنوبی 220 ولت بود و از این بابت مشکلی وجود نخواهد داشت.
هزینه غذا و خوراک در آفریقای جنوبی مطلوب و شاید ارزان و اقتصادی است با توجه به حضور آراد و وعده های کم غذایی که خارج از هتل صرف شد امکان تست غذاهای آفریقایی به جز موارد محدود برای ما مقدور نبود و متأسفانه در این خصوص امکان انتقال تجربه فراهم نشد.
در مجموع این سبک سفر ترکیبی از بازدید از مناظر و جلوه های طبیعی ، تجربه های نو ( هلیکوپتر و... )هیجان ، آرامش ، بازدید از حیات وحش و تفریح می باشد و تنها عاری از تاریخ و مکانهای تاریخی (بجز موارد محدود )می باشد و شاید بتوان گفت پاسخگوی سلیقه بخش عمده ای از علاقمندان به سفر می باشد.
در بعضی از تورها با اقامت بیشتر در ژوهانسبورگ امکان بازدید از شهر پروتوریا Pretoria که در نزدیکی ژوهانسبورگ قرار دارد و پایتخت رسمی کشور آفریقای جنوبی است فراهم می شود این شهر فرهنگ غنی و جاذبه های تاریخی بیشتری دارد معروفترین بنا در آن Voortrekker ( برای گرامیداشت جنگ رودخانه خونین و اتحاد قبایل بنا شد) ،پارک Burgers ، ساختمان اتحادیه ( Union Building ) ، میدان کلیسا (Church Square) می باشد.
در این سفرنامه از برخی عکس های همسفران جان که در گروه تلگرام به اشتراک گذاشته شده بود استفاده شده که جا دارد از آن عزیزان به همین خاطر تشکر کنم.
همراهی پرندگان در طی سفر
نویسنده: سعید ع
تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب سایت بانک تور و گردشگری مسؤولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمیگیرد. |