سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

4.5
از 94 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
اینجا جزیره‌ی خانه‌های روی آب است! +تصاویر
آموزش سفرنامه‌ نویسی
01 بهمن 1397 09:00
139
26.2K

55-Maldiv-Blog cover (01-03-17).jpg

" چه خبر مجید ؟ به سلامتی برگشتین ؟ چی شد ؟ چطور بود مالدیو ؟ "

هر چقدر به مغزم فشار می آورم تا جوابی برای این سوال پیدا کنم ، چیزی دستگیرم نمی شود ! چطور ممکن است ؟! آن هم مجیدی که فِریم به فِریم لحظات سفر را در ذهنش ثبت می کند ؛ حالا چطور چیزی در خاطرم نمانده و ذهنم از سبک و خالی بودن از خاطرات رنج می برد ! نکند آلزایمر گرفتم ؟ صورتم را برمیگردانم و با نگاهی پرسشگرانه به خانم جان خیره می شوم تا مثل همیشه در زمان درماندگی به دادم برسد و در یادآوری خاطرات کمکم کند . اما جواب نگاه پرسشگرانه ام ، نگاه عاجزانه اوست ! متوجه می شوم که او هم مثل من دچار این معضل و ضعف شده و از تلاش بی نتیجه برای یادآوری خاطرات سفر دست برداشته است ...

دوباره به مغزم فشار می آورم " کجا رفتیم ؟ چه کردیم ؟ چه دیدیم ؟ چطور یادم نیست ! " برنامه سفر به مالدیو را داشتیم . کم کم تصاویر مبهمی جلوی چشمانم می آید . پرواز مشهد – دوحه – مالدیو ... یک روز را در پایتخت بودیم . اما ، اما چرا جزئیات در خاطرم نیست ؟

با قایق به جزیره رفتیم ... بیشتر فشار می آورم . دستانم را روی سرم گذاشتم و چشمانم را بستم . قایق تندرو ... رسیدیم جزیره ... تصاویر کج و معوجی از آبهای زلال و شفاف جزیره در ذهنم شکل می گیرد . سعی میکنم واضح و با کیفیت HD (!) تماشایشان کنم ، اما نمی شود که نمی شود !

 

1.jpeg

 

عصبی می شوم . نمی توانم تمرکزم را بدست بیاورم ... پاراگلایدر ... گیره ... پاره شد ! ای وااای ، یادم آمد ! روز دوم در حال پاراگلایدر سواری بودیم که سقوط کردیم و دیگر چیزی در خاطرم نیست . فقط یادم می آید با دست و پای گچ گرفته شده سوار هواپیما بودیم و به سمت مشهد پرواز می کردیم ... اصلا برای همین بود که هر چه از من درباره خاطرات سفر سوال می کردند ، چیزی به ذهنم نمی رسید . چون اصلا خاطره ای وجود نداشت و تمام یک هفته را در بیمارستان بودیم !! ای واای بر من ... آن همه برنامه ، آن همه هزینه ، خدایا ... اتاقهای روی آب ، برنامه عکاسی و ماه عسل ... ای وااای ... چقدر برنامه داشتم که همه آنها نقش برآب شده بود ... مالدیو هم از آن جاهایی نیست که بگویی این بار نشد دفعه بعد !

از شدت گریه صورتم خیس شده بود اما صدایم در نمی آمد ! داشتم خفه می شدم . خودم را به پشت انداختم . احساس می کردم یک وزنه 100 کیلویی روی سینه ام است . اصلا نمیتوانستم تکان بخورم ...

" چته ؟ چی شده ؟ چرا گریه می کنی ؟ "

یک متر از جا پریدم ! خیسِ عرق بودم " این پتو رو من چیکار میکنه چله تابستون ؟! "

با یک حرکت کریس رونالدویی (!) پتو را با بیرونِ پا به آن طرف اتاق پرت کردم " اوهَه ! چه خبرته سر صبحی ؟! "

خانم جان بود . بنده خدا هاج و واج ، نگاهَش رفت و برگشتی بین من و پتو چرخید . چقدر برایش سخت بود کنار آدم معلوم الحالی مثل من بخوابد ...! دلم برایش سوخت . چند لحظه کوتاه نگاهم کرد و زمانی که خیالش راحت شد که حال من خوب است و مشکلی ندارم غلتی زد و آآآآآه گونه نفسی کشید و پشت به من خوابید !

اما من خوشحال بودم . همه اینها کابوس بود ! ما هنوز مسافرت نرفته بودیم و همه آن اتفاقهای تلخ ، زاییده ذهن مشوش و درب و داغانم بود ! عجب ! یکی نیست بگوید آخر پسر جان مجبوری شب قبل از سفر ، تصاویر سفرهای قبلی را نگاه کنی و همه چیز را با هم قاطی کنی ؟! آخر مگر مالدیو پاراگلایدر دارد که تو بخواهی از آن سقوط کنی و دست و پایت بشکند ؟ امان از پرخوری شب ؛ بدجور قیمه ها درون ماست ریخته شده بود ...

با خوشحالی بازدمم را عِینَهو (!) شیهه اسب از دهان بیرون دادم . کار جالبی بود . دوباره تکرار کردم . در آن لحظه هر چیزی توانایی خَرکیف کردن مرا داشت و همه چیز برایم جالب و جذاب بود ؛ حتی شیهه اسب ! یورتمه زنان و شیهه کشان (!) به سرویس بهداشتی رفتم . مُشتی آب خنک به صورتم پاشیدم تا آخرین غبار کابوس وحشتناک دیشب را از وجودم پاک کرده باشم . هیچ چیز نباید حال خوبم را خراب می کرد . با استایل خَر دَر چمن (!) مست و ملنگ وار به اتاقم برگشتم و همینطور که آهنگ " همه چی آرومه ... من چقدر خوشبختم " را نجوا کنان زمزمه می کردم ، چمدانم را از وسایل مورد نیاز سفر پُر کردم ...

نکته اخلاقی :

1 . شب قبل از سفر , تا دیروقت پای لپ تاپ و عکسهای قدیمی ننشینید .

2 . شام سبک بخورید !

 

از مالدیو که حرف میزنم ، از چه حرف میزنم

مالدیو Maldives کشوری است جزیره ای در اقیانوس هند ، واقع در جنوب غربی هند که پایتخت آن ماله Male است . این کشور هم از نظر جمعیت و هم از نظر مساحت ، کوچکترین کشور آسیاست .

 

2.jpg

 

دین رسمی اسلام و زبان رسمی دیوهی نام دارد . همچنین این کشور کم ارتفاع ترین کشور جهان به شمار می آید ؛ زیرا به طور میانگین 1.5 متر از سطح دریا ارتفاع دارد ( بلندترین نقطه این کشور 2.4 متر ارتفاع دارد ) و همین موضوع بسیار مرا مجاب کرد تا اسم این سفرنامه را - سفر به ارتفاع پست - بگذارم اما در لحظات آخر از این اسم چشم پوشی کردم و نام برازنده تری را برای عنوان این سفرنامه یعنی – سفر به خانه روی آب – انتخاب کردم .

دمای هوا در مالدیو خیلی متغیر نیست و معمولا بین 25 تا 32 درجه می باشد . با وجود این دما و شرجی نسبتا بالا ، نسیم دریایی مداوم که در طول سال جریان دارد باعث جابه جا شدن هوا و تعدیل گرما می شود و دما کمی پایینتر از این درجات محسوس است و اصلا آزار دهنده نیست . مالدیو دو فصل بارانی و خشک دارد . بهترین زمان سفر به این کشور از اواخر مهر تا اواخر فروردین است که فصل خشک و کم باران به حساب می آید .

مالدیو از نظر زمان یک ساعت و سی دقیقه از تهران جلوتر است . همچنین مدت زمان پروازی ( فارغ از توقف در فرودگاههای غیر ) حدود پنج ساعت و سی دقیقه می باشد .

اقتصاد مالدیو بر پایه کشاورزی و ماهیگیری و گردشگری استوار است که صد البته گردشگری مهمترین منبع درآمد این کشور می باشد . سفر به این کشور ، سفری لوکس و پر هزینه ( حتی برای اروپاییان ) به حساب می آید . اگر بخواهیم در یک جمله فضای گردشگری مالدیو را توضیح دهیم آن یک جمله این است :

|| در فروردین 93 ، امیر سلمان بن عبدالعزیز آل سعود ، پادشاه عربستان سعودی برای تقریبا یک ماه ، سه جزیره مالدیو را برای مقاصد تفریحی به صورت اختصاصی اجاره کرد ! ||

همچنین فرهنگ مردم این کشور ، بسیار بسیار نزدیک به فرهنگ سریلانکا و جنوب هند است . مردمانی اکثرا تیره پوست و لاغر اندام و فارغ از تجملات و بسیار قانع و کم بضاعت ! درست است که حدود 70% از چرخ اقتصادی مالدیو را گردشگران خارجی این کشور به چرخش در می آورند اما جزایر و ریزورت های لوکس ، اکثرا در مالکیت شرکت های بین المللی آمریکایی و فرانسوی است و کمتر چیزی به صورت مستقیم عاید مردمان بومی این کشور می شود ( مشاغل مرتبط و غیر مستقیم ) در واقع گردشگران ارتباط مستقیمی با مردم مالدیو و مخصوصا جزیره ماله ( پایتخت ) ندارند و به صورت مستقیم از فرودگاه به ریزورت ها منتقل می شوند . علی ایحال ، مردمان مالدیو باید شکرگزار باشند زیرا کشوری که فضا و بستر و حتی خاک کافی برای ایجاد فرودگاه نداشته (!) توسط دریا و طبیعت خدادادی موفق به جذب سرمایه و کسب درآمدهای اینچنینی شده است .

 

3.jpg

جزیره ماله ( پایتخت )

 

البته نباید از این مهم غافل بود که این نعمت خدادادی به مانند شمشیر دو لبه عمل می کند ! چرا که چندین سال پیش ، نخست وزیر مالدیو به هیئت دولت دستور داد غواصی یاد بگیرند و به صورت نمادین یکی از جلسات هیئت دولت را زیر آب برگزار کرد تا توجه جهانیان را به موضوع گرم شدن زمین و بالا آمدن آب دریا جلب کند .

 

3A.jpeg

 

زیرا این پدیده مخرب با حدود یک سوم جمعیت جهان به طور مستقیم سر و کار دارد و کشور مالدیو به عنوان پَست ترین کشور دنیا در تیررَس این تهدید می باشد . حتی برخی رسانه ها از قول پژوهشگران زیست محیطی اعلام کرده اند که چند دهه دیگر ، این کشور زیبا به طور کامل زیر آب می رود و مالدیو را در لیست مقاصد گردشگری قرار دادند که باید قبل از مرگ و قبل از زیر آب رفتن (!) از آن بازدید کرد ...

 

22% نمکِ مالیات روی زخم ترانسفر

همیشه قدم اول برای شروع سفر خارجی ، تهیه بلیت هواپیما است . اما برای مالدیو داستان کمی متفاوت است . انتخاب هتل در مالدیو شاید قدم اول نباشد اما قطعا مهمترین قدم به حساب می آید .

داستان انتخاب هتل برای سفر به مالدیو ، داستانی عجیب و پر رمز و راز است . اصلا بیایید تعارف را کنار بگذاریم ؛ مالدیو یعنی هتل ! تمام سفر شما در انتخاب هتل خلاصه خواهد شد . هر جزیره مساوی است با یک هتل ؛ در مالدیو هر جزیره به صورت اختصاصی به یک هتل تعلق دارد و شما تمام مدت اقامتتان را در آن جزیره ( هتل ) خواهید بود . البته نه بنده حقیر و نه هیچ کس دیگری نمی تواند برای شما عزیزان تعیین تکلیف کند و شما هر زمان میل به ترک جزیره و یا تعویض جزیره تان را داشته باشید این امکان وجود دارد . اما اکیدا توصیه میکنم قبل از تصمیم گیری برای گشت و گذار بین جزیره ها ، حتما هزینه جا به جایی و رفت و آمد را بررسی کنید . آن وقت به حرف بنده خواهید رسید که ماندن در یک جزیره بسیار بسیار به صرفه تر و لذت بخش تر و منطقی تر است ! ( داخل پرانتز عرض کنم که اگر یک جزیره و یا یک ریزورت در مالدیو را دیده باشید ، باید به شما تبریک گفت ! چون شما تمام جزایر مالدیو را دیده اید . در مالدیو تمامی جزیره ها با اختلاف جزئی شبیه هم هستند )

اما چرا می گوییم داستان انتخاب هتل در مالدیو ، داستان پر رمز و رازی است ؟ و چرا می گوییم هزینه رفت و آمد زیاد است ؟

توجه داشته باشید که اهمیت انتخاب هتل در مالدیو حتی از انتخاب هتل در اروپا هم بیشتر است ! به عنوان مثال در اروپا تفاوت قیمت هتلهای 4 ستاره با اقامت 3 یا 4 شب در حد چند صد یورو می باشد . اما این اختلاف قیمت در مالدیو در همان بازه زمانی 3 یا 4 شب می تواند حتی به ارزش هزاران دلار تمام شود ! برای امثال من که پولشان به جانشان بسته است یا بالعکس (!) این تفاوت قیمت می تواند به ارزش از دست دادن جانِمان باشد !!

حالا بیایید با ذکر مثال این موضوع را به پایان برسانیم . به عنوان مثال در سایت بوکینگ هزینه هر شب اقامت در هتل X که مد نظر ما هست ، شبی 150 دلار است ( انصافا در خیلی از کشورها 100 – 150 دلار هزینه خیلی زیادی نیست ) اما مشکل از جایی شروع می شود که به قیمت تمام شده می رسیم یعنی ( Total Price ) فرمول هزینه تمام شده هتلهای مالدیو به این صورت است که :

هزینه هر شب اقامت + 22% مالیات + 6 دلار عوارض زیست محیطی برای هر شب و هر نفر + هزینه ترانسفر ( از 100 دلار تا بی نهایت دلار ! ) = هزینه تمام شده !

توجه داشته باشید که این داستان 22% مالیات و عوارض برای تمام سرویسها و کالاهایی که شما در جزیره ها و ریزورت ها دریافت کنید ، صدق می کند .

به عنوان مثال یک بسته چیپس سیب زمینی با مالیاتی که روی آن حساب شده می شود 3 دلار ! حتی در زمانِ ما ( منظورم اشکانیان و ساسانیان نیست ، منظورم همین چند ماه پیش است ! ) همین 3 دلار معادل 20 هزار تومان بود !!

 

5.jpg

خدمات و قوانین هتل و قیمتها و دوباره 22% که افزوده شده است 

 

6.jpg

لیست قیمت تورهای هتل و باز هم 22% 

 

به این صورت که اگر به کسی بگویید سلام ، سلام شما را + 22% مالیات (!) جواب می دهد . خلاصه که در مالدیو به هر طرف که نگاه کنی این عبارت 22% روی اعصاب و روانت رقص تانگو می رود ! کاش حداقل نمی نوشتند تا ما هم چیزی متوجه نمی شدیم و فکر میکردیم قیمت واقعی همین است که هست !!

 

7.jpg

قیمت ماساژ با 25% تخفیف ؛ ولی ما که می دانیم 22% مالیات افزوده شده !!

 

8.jpg

اینجا ، آنجا و همه جا 22% که مانند خنجری بر قلب ما فرو می رود !

 

به مثالمان برمیگردیم تا هزینه هتل X که مد نظرمان بود را محاسبه کنیم . پنج شب اقامت به ازای هر شب 150 دلار می شود 750 دلار + 22% مالیات که می شود 165 دلار + 6 دلار عوارض زیست محیطی برای هر شب و هر نفر که اینجا می شود 30 دلار + 200 دلار هزینه ترانسفر = 1145 دلار ! حالا این مبلغ را تقسیم بر پنج شب کنیم می شود شبی 229 دلار ! مشاهده کردید اتاقی که برای هر شب 150 دلار بود به عدد 229 دلار رسید . همچنین هزینه ترانسفر 200 دلار بین هتلهای مالدیو تقریبا نرخ کمیابی است .

حالا شما حساب کنید یک زوج باید مبلغ 2 ضربدر 229 دلار که می شود 458 دلار را برای هر شب اقامت پرداخت کند ( 458 دلار به تنهایی هزینه یک سفر لاکشری یک هفته ای به استانبول است ! ) و باز یادآور می شوم که این اعداد و ارقام در سایت بوکینگ است و زمانی که شما به سراغ آژانسهای مسافرتی بروید کمی داستان وحشتناک تر می شود و آنجاست که باید گفت : " رحمه الله من یقرأ الفاتحه مع الصلوات ! "

 

بابا ارز داد

در زمان سفر ما ( خردادماه 97 ) بلبشوی ارزی به راه افتاد و مملکت روی هوا بود ! ( شما بگو کی روی هوا نبوده ؟! حتی در این باره حدیث داریم که می گوید : " به فرزندان خود تیراندازی ، شنا و هوانوردی بیاموزید چرا که مملکت روی هواست ! " ) به همین دلیل مسئولین محترم و دلسوز کشوری در آن مقطع حساس کنونی (!) مثل شعبده بازی که از کلاهش خرگوش در می آورد ، از جیب مبارکشان کلی ارز با نرخ دولتی تقدیم به مردم غیور و همیشه در صحنه کردند . ما هم خوشحال و انگشت به دهان از این همه دِرایَتِ حَضَرات ، حواله ارز مسافرتی نفری 1000 یورو به نرخ 5090 تومان را از بانک ملی دریافت کردیم .

زمانی که وارد فرودگاه شدیم و فیش 220 هزار تومانی عوارض خروج از کشور را به مامور مربوطه دادیم و از گیت گذشتیم ، از غیر منصفانه بودن و زور بودن این جریمه (!) کمی چشمانمان نمناک شد ! اما سعی کردیم خَم به ابرو نیاوریم و با قدرت به راهمان ادامه دهیم . به باجه بانک ملی داخل فرودگاه رسیدیم و حواله ارز را تقدیم کارمند باجه کردیم و یوروهای نازنین را تحویل گرفتیم . چشمانمان پر از اشک ( این بار از نوع شادی ) شده بود و سر از پا نمیشناختیم ! همانطور که اشکهای غم و شادی توأمان و باهم از صورتمان سرازیر بود و حالِ خودمان را نمیفهمیدیم تصمیم گرفتیم که یورو ها را در سفر خرج نکنیم و بعد از سفر و هنگام بازگشت آنها را در بازار آزاد بفروشیم تا هم روغنی در چرخ خشک اقتصاد مملکت ریخته باشیم و دلالان ارزی نانی به کف آرند و به غفلت نخورند (!) و هم قسمتی تا کمی ابری از هزینه های سفرمان را جبران کرده باشیم و هم با توجه به سفارشات حَضَرات ، ارز رایج را از مملکت خارج نکرده باشیم ! از این همه تیزهوشی و نبوغ ، نیشمان تا بناگوش باز شده بود و به خود میبالیدیم ... ! جا دارد همینجا از تمامی مسئولین تشکر و قدردانی ویژه ای بکنم . چرا که شما ببینید نسلی اینچنین پرورش داده اند که در آنِ واحد که یک چشمش اشک است و یک چشمش خون و نیشش تا بناگوش باز (!) اما همچنان به فکر مصالح اقتصادی کشور است ؛ واقعا دست مریزاد ! علی برکت الله ...

اسکناسها را تا نخورده و با عزت و احترام فراوان داخل کیف همراهمان گذاشتیم و به سمت مسیر سوار شدن به هواپیما حرکت کردیم . حالا ما کلی ارز داریم ، شما اَمری ندارید ؟

 

9.jpg

 

از مزایای اپلیکیشن های خطوط هوایی بارها و بارها گفته شده و بنده هم مختصر و مفید اشاره ای به این موضوع جدید و کارآمد می کنم . با این اپلیکیشن ها شما می توانید قبل از رسیدن به فرودگاه – چک این – را به صورت آنلاین انجام دهید ، کارت پرواز خودتان را چاپ کنید ، صندلی و غذای مورد نظر را انتخاب کنید . تصویر بالا از اپلیکیشن قطر ایرویز است که حتی در قسمت پایینیِ آن مشاهده می کنید که 10% هم تخفیف خرید از فری شاپ فرودگاه حمد دوحه را به شما هدیه داده است . به نظرم 10% با این وضع دلار ، بسیار تخفیف خوبی است .

 

تلگرامتو با خودت ببر !

خیلی سالها پیش ، آن زمان که کودکی 10 ساله بودم ، شاد و خرم ، نرم و نازک ، چُست و چابک ، با اینترنت دایل آپ ، می نشستم پای کامپیوتر و با آن سرعت ذغالی ، صفحات و عکسهای اینترنتی را مرور می کردم و آب از لب و لوچه ام آویزان می شد و همیشه در مقابل عکسهای مالدیو ، حسرت و تعجب خاصی از خودم نشان می دادم . با همان مغز کوچک از خودم می پرسیدم مگر می شود آب این رنگی باشد ؟ مگر می شود خانه ای روی آب ساخت ؟ اصلا این مالدیو کجاست ؟ همان کشوری که 0-17 در مسابقه فوتبال شکستشان دادیم ، چطور می تواند این همه زیبا باشد ! ( تجزیه و تحلیل بی ربط را داشتید ؟! )

به هرحال سالها گذشت و رویای مالدیو دست از سر من برنداشت و کم کم با فراگیر شدن اینترنت و البته بزرگتر شدن من ، اطلاعات بیشتری درباره این کشور به دستم رسید و متوجه شدم که مالدیو مقصدی رومانتیک و ماه عسلی و زوجی است و برای منِ عَذَب اوغلی مناسب نیست ! حال که در آن زمان من حتی پایم را از استان خراسان بیرون نگذاشته بودم ! دوباره رویای مالدیو به چمدان خاک گرفته ذهنم برگشت و پس از چند سال بعد و با تجربه چند سفر خارجی و البته مزدوج شدن ، به سراغ آن صندوق خاکی و زنگ زده رفتم و این رویای دلنشین و دلچسب را بیرون کشیدم و با دو فوریت به مرحله اجرا رساندم !

این آیه هایی که برای شما خواندم به این دلیل بود که دوستان زیادی با دیدن عکسها و ویدئوهای صفحه اینستاگرام بنده از سفر مالدیو ، سوال می کردند که " مجید آقا ، با یکی از بچه ها می خواستیم بریم تایلند تا اینکه عکسهای شما رو دیدیم و نظرمون عوض شد و میخوایم بریم مالدیو ؛ پیشنهاد و یا راهنمایی دارین واسمون ؟ " و من به شدت این قبیل دوستان را از رفتن به مالدیو منع می کردم ! خانمی پرسیده بود که برای خرید و کمی گشت و گذار قصد سفر به استانبول را به همراه دختر خاله گرامی اش دارد و حالا به نظر من می تواند مالدیو را جایگزین استانبول کند ؟! و باز هم جواب من منفی بود ! بگذارید خلاصه بگویم و این مبحث را تمام کنیم :

دو سال پیش من و خانم جان به اتفاق همسفرجان ، سفری به بالی داشتیم ( سفر به سرزمین خدایان بی انتها ) همسفرجان در طول سفر به صورت مداوم و بدون وقفه مشغول چت کردن با گوشی و مخاطب خاصش (!) بود . بارها و بارها مجبور شدیم گوشزد کنیم که حداقل موقع راه رفتن جلوی پایَت را نگاه کن یا به هنگام شنا مثل یه دست و پا چلفتی بپا تو مسیر دهن کوسه نیوفتی و یا حیف این مناظر زیبا نیست که اینجا نشستی و به گوشی ات خیره شدی ؟! و او هم بارها جواب می داد که : " چیکار کنم ، درگیرم . خودت راحتی دیگه تلگرامتو با خودت آوردی ، اما من چی ؟ درکم کن ! "

 

10.jpg

 

پس اکیدا و موکدا توصیه می کنم که دوستان عزیزتر از جان ، اولا مالدیو هیچ مرکز خریدی ندارد ، دوما اصلا مناسب سفر مجردی نیست ! پس در سفر به مالدیو تلگرامتان را همراه خودتان ببرید و الا این سفر از سفر به تورقوز آباد سُفلی هم (!) مسخره تر خواهد بود !

 

منِ ساده لوح و چند سایتِ خوب

خطوط هوایی قطر ، امارات ، ترکیش و عمان پروازهای مرتب و مداومی به مالدیو دارند . در زمان سفر ما ، سایت قطر تخفیف داشت و من تا پای خرید بلیت هم رفتم اما در لحظه آخر به صورت باورنکردنی در سایت Trip.ir همان پرواز را با قیمت پایینتری پیدا کردم ! تاریخهای مختلف را از سایت تریپ با سایت قطر مقایسه کردم و متوجه شدم سایت تریپ که فکر میکنم از نوادگان لست سکند نیز به حساب می آید (!) نرخهای بسیار پایینتری حتی از نرخ تخفیف خورده سایت قطر ایرویز ارائه می دهد . با شگفتی و خوشحالی بیش از حد ، سریع و بدون معطلی بلیت ها را خریداری کردم که خدایی نکرده اشتباهی در قیمت ها نشده باشد ! ( ما دهه شصتی ها در مواقع خوشحالی ، اضطراب ریزی نسبت به اینکه شاید آن عامل خوشحالی واقعی نباشد ، در ضمیر ناخودآگاهمان داریم و سایه سنگین این استرس و اضطراب به صورت خودجوش و همیشگی بر سر خوشحالی هایمان سایه افکنده و در وجودمان نهادینه شده است )

 

10A.jpeg

 

نکته جالب توجه هنگام خرید بلیت این بود که با کامپیوتر محل کارم ( به خاطر پیدا کردن قیمت مناسبتر ) خیلی تاریخهای سایت را بالا و پایین کردم و این کار ساعتها به درازا کشید و هر از گاهی هم به علت حضور ارباب رجوع در محل کار ، وقفه ای در کار می افتاد و چند ساعتی پنجره گوگل کروم باز می ماند . حوالی ظهر بود که موبایلم زنگ خورد . شماره ناشناس و کد تهران بود . جواب دادم و از آنطرف خط خانمی با سلام و احوالپرسی گفت : " بلیت می خواستید از تریپ بگیرید ؟ مشکلی پیش اومده ؟ نمیخواید کمک کنم ؟ " از آنجایی که هنوز هیچکس از برنامه سفر من اطلاعی نداشت و هنوز هیچ چیز را علنی نکرده بودم ، حسابی جا خوردم و اینقدر ترسیده بودم که سریع گوشی را قطع کردم و کامپیوتر را خاموش کردم و برای محکم کاری ، فیوز کنتور برق محل کارم را هم پایین زدم ! این عکس العمل من باز هم از حال و هوای دهه شصت نشأت می گیرد ! آن زمانها تازه سر و کله سیستم منشی و پیغامگیر تلفن پیدا شده بود و زمانی که جمله " بعد از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذارید " را می شنیدیم از ترس گوشی را فی الفورت قطع می کردیم ! واقعا ما دهه شصتی ها برای این عکس العملهایمان هیچ توجیهی نداریم !

فردای آن روز یادم آمد که در سایت ثبت نام کرده و وارد حساب کاربری ام شده بودم و خانم پشتیبان از آنجا شماره تلفن مرا پیدا کرده بود . دوباره عملیات جستجوی پرواز را در سایت تریپ از سر گرفتم . خدا از خیر پشتیبانهای خوب و دلسوز و مسئولیت پذیر این سایت نگذرد ؛ چرا که هر لحظه انتظار داشتم یکی سرش را از شیشه مانیتور بیرون بیاورد و بگوید : " داداچی ، قربون دستت اگه میخوای بخری که بخر و الا ببند این کرومِ لامصب رو از کله صبح ، دهن خشک ، حیرونمون کردی ! سایت به این رَوونی ، رابط کاربری به این خوبی ، قیمتها زیرِ همه جا (!) اگه خریدار بودی میخریدی ! بابا طرف می خواد بلیت واشنگتن رو بخره اینقدر لِفت و لا نمیده ! "

خلاصه بلیت مشهد – دوحه – ماله و بالعکس را با یک توقف کوتاه در دوحه از سایت تریپ به مبلغ بسیار خوب 3.356.000 تومان برای هر نفر خریداری کردم . تاریخ رفت 3/3/97 و تاریخ برگشت 10/3/97 بود . قابل ذکر هست که عملیات خرید بلیت ها را یک ماه زودتر از تاریخ سفر انجام دادم . ماشالله به من ، ماشالله به شما ، ماشالله به تریپ ... !

 

پنجره ات را قورت بده !

 همانطور که قبل تر خدمتتان عرض کردم ، به وسیله اپلیکیشن های خطوط هوایی می توان صندلی دلخواه خودتان را قبل از پرواز مشخص کنید .

11.jpeg

جزایر مالدیو از پنجره قطر ایرویز

 

انتخاب صندلی در پرواز مالدیو به نظر من از اَهَمِ واجبات است . چرا که وقتی هواپیما به آسمان مالدیو وارد می شود ، تماشای جزایر این کشور زیبا از پنجره هواپیما لذتی است وصف نشدنی ...

 

12.jpeg

13.jpeg

 

به شما هشدار می دهم که اگر صندلی کنار پنجره را انتخاب نکنید مجبور می شوید یک ساعت پایانی پرواز را همانطور که روی صندلی ردیف وسط نشسته اید و زانوی غم بغل گرفته اید (!) با صداهای حاکی از شور و هیجان مسافران دیگر و واژه های WaooW  و Amazing  و Awsome  آنها بگذرانید . از ما گفتن ... !

 

14.jpeg

 

سه جزیره و نصفی

قبل از اینکه هواپیما بنشیند و پای ما به زمین سِفت برسد (!) بیایید کمی درباره جزایر مهم مالدیو صحبت کنیم . درست است که شما پس از رسیدن به فرودگاه مستقیما به هتل و ریزورتتان ترانسفر خواهید شد اما به نظرم داشتن اطلاعات کلی از این جزایر ضرر که نخواهد داشت هیچ ، مفید هم واقع خواهد شد .

15.jpg

 

پایتخت کشور مالدیو ، جزیره ماله ، با حدود 13.300 نفر جمعیت است ( چیزی در حدود شهرستان تربت حیدریه ! ) و اینقدر این جزیره ماله کوچک است که نتوانستند باند فرودگاهی در آن احداث کنند و مجبور شده اند که در نزدیکترین خشکی ، یعنی جزیره هولهوله Hulhule این فرودگاه را بنا کنند . حتی در همان جزیره هولهوله هم با استفاده از شن های کف دریا و چسب یک.دو.سه (!) کمی خشکی به انتهای جزیره چسبانده اند تا بتوانند باند استانداردی برای فرود هواپیما ایجاد کنند . خوب جزیره ای که فقط ظرفیت یک باند و فرودگاه را داشته باشد مطمئنا نمی تواند نیازهای دیگر این تشکیلات را برآورده کند . پس مالدیوی ها به فکر افتادند و جزیره هولهوله را توسط باریکه ای از خشکی به جزیره سومی ، یعنی جزیره هولهوماله Hulhumale متصل کرده اند . در کل فکر می کنم یکی از بازی های اصیل و گروهی مالدیوی ها ، متصل کردن جزایر به یکدیگر باشد !!

در تصویر بالا ، سمت چپ و در فاصله بسیار کمی از جزیره ماله ( پایتخت ) جزیره بسیار کوچک ویلینگیلی Villingili را مشاهده میفرمایید .

این سه جزیره و نصفی ( در واقع چهار جزیره ) تقریبا تنها جزایر مالدیو هستند که مردمان بومی در آنجا  زندگی می کنند . ارتباط بین این جزایر توسط کشتی های اتوبوسی یا به اصطلاح فِری Ferry انجام می شود . فِری ها تقریبا به صورت شبانه روزی ( از خروس خوان صبح تا بوق سگ ! ) حدودا هر بیست دقیقه عملیات جا به جایی مسافر را انجام میدهند . ترمینالهایی به همین منظور در این جزایر چهارگانه برای فروش بلیت و توقف فری ها و مسافرگیری آنها احداث شده که برای رفتن به هر جزیره ، باید به ترمینال مخصوص همان جزیره رفت . فِری های مخصوص بار و فِری هایی که موتورسیکلت را جا به جا میکنند هم وجود دارد . در حال حاضر تنها جزایری که هم از طریق خشکی و هم از طریق دریا و فری با هم در ارتباط هستند ،‌ جزیره هولهوله ( فرودگاه ) و جزیره هولهوماله است . هر چند که در آینده نه چندان دور ، به لطف و کمک کشور دوست و همسایه چین (!) پُلی به نام پل دوستی در دست احداث قرار گرفته که قرار است جزیره ماله ( پایتخت ) را به جزیره هولهوله ( فرودگاه ) متصل کند . اگر این اتفاق بیوفتد به ترتیب و از چپ به راست سه جزیره ماله ، هولهوله و هولهوماله از طریق خشکی به هم متصل خواهند شد .

 

16.jpeg

پل دوستی در حال احداث

 

نکته جالب توجه برای من آینده و سرنوشت فری ها است . شاید اگر کشور دیگری بود ، با احداث این پل دیگر نیازی به وجود فری ها نبود و آیندگان مالدیو ، فری ها را می بایست در کتابهای تاریخشان می دیدند اما با توجه به تجربه اتصال خشکی هولهوله و هولهوماله و حذف نکردن و برقرار بودن فِری ها و ترمینال های این دو جزیره ، اصلا دور از ذهن نیست که همچنان فری ها و ترمینالهای ماله و هولهوله برقرار و پایدار بماند . چرا که به نظر من این فری ها جدای از اینکه جزئی از فرهنگ و ریشه مالدیوی ها به حساب می آید ، دارای پتانسیل بسیار بالا برای حمل و نقل و هزینه مناسب می باشد و همچنین می تواند در آینده به عنوان یک جاذبه گردشگری به آن نگاه کرد . همچنین فری ها می توانند در راستای سبک کردن بار ترافیکی پل دوستی ، مثمر ثمر واقع گردند .

خدا را شکر که این فری ها و پل دوستی در کشور ما نیستند و الا معلوم نبود چه تعداد شغل از بین می رفت و چند صد نفر بیکار می شدند و صبحها و ظهرها چقدر از ترافیک روی پل دوستی عصبی می شدیم و احتمالا هر تعطیلی و یا آخر هفته از شدت هجوم ماشینها برای گذران تعطیلات ، ترافیک را کلهم اجمعین روی پل قفل میکردیم و ماشینها را خاموش میکردیم و کنار جاده روی پل فرش پهن میکردیم و بساط قلیان و جوج با نوشابه (!) به راه می انداختیم !! خدا از سر تقصیرات ما هم بگذرد ...

 

۰ – ۱۷

فرودگاه وِلانا Velana  که در گذشته ابراهیم نصیر Ibrahim Nasir نام داشته و همانطور که قبل تر عرض کردم در جزیره هولهوله قرار دارد . کد یاتای این فرودگاه MLE  است . این فرودگاه کوچک دارای یک پایانه ساده اما به اندازه کافی مجهز و سازمان دهی شده است .

16A.jpg

 

در قسمت پروازهای محلی Domestic Terminal از هواپیماهای سبک دریایی استفاده می شود . همچنین برای ترانسفر هتلهایی که فاصله زیادی با فرودگاه دارند ، از این هواپیماها استفاده می شود . قابل ذکر است که هزینه استفاده از این مدل هواپیماها بسیار بالاست ( همان هزینه ترانسفر چند صد دلاری که خدمتتان عرض کردم )

 

17.jpeg

 

پس از به زمین نشستن هواپیما ، وارد سالن فرودگاه شدیم و به این شکل به مالدیو خوش آمدیم !

 

18.jpg

پوشش اصیل یک خانواده مالدیوی ( عاشق نوع شلوارهایشان شده بودم . مثل حوله بود ! )

 

وارد صف چک پاسپورت شدیم . خیالمان که از ویزا راحت بود ؛ چرا که در مالدیو ویزای بدو ورود و رایگان در کمتر از چند دقیقه به توریستها داده می شود . مسافرین که در صف حضور داشتند یا به صورت خانوادگی بودند و یا زوج ( حالت دیگری مشاهده نکردیم ) نوبت به ما رسید و برگه اقامتی که در هواپیما پُر کرده بودیم به همراه پاسپورتها به مامور گذرنامه دادیم .

 

19.jpg

 

ووچر هتل را از ما درخواست کردند ؛ آن را هم تحویل دادیم . تا اینجای کار همه چیز روتین بود و برای بقیه افرادی که جلوتر از ما در صف بودند هم انجام شده بود . اما مامور مربوطه درخواست کرد که بلیت برگشت را هم به وی نشان دهم . همچنین پس از انگشت نگاری ، مُهر ورود به کشور مالدیو با عدد ۳۰ روز اقامت مجاز ، درون پاسپورتمان زده شد . تمام این مراحل که توضیح دادم کمتر از ۸ یا ۹ دقیقه در همان صف پاسپورت انجام شد . مضاف بر اینکه برای ما ( ایرانیان بخت برگشته ) انگشت نگاری هم انجام شد !

به مسیرمان ادامه دادیم تا به محل تحویل چمدانها برسیم . در طول مسیر متوجه شدم که فرودگاه ولانا ، فرودگاه تقریبا کوچک اما مملو از توریست و گردشگر خارجی و مخصوصا اروپایی است . این همه توریست خارجی را حتی در فرودگاه امام خمینی تهران با آن همه دبدبه و کبکبه ندیده بودم . فکر می کنم هر چه ما در فوتبال مقابل مالدیوی ها خوب بودیم ، در عرصه گردشگری حرفی برای گفتن نداریم ( و شاید هم نخواهیم داشت )

چمدانهایمان آمدند ؛ آنها را برداشتیم و دیگر رسما وارد خاک یا شاید هم آب مالدیو شدیم ...!

 

تِریپِل استایل

اما چطور و چگونه و با چه سبکی به مالدیو سفر کنیم ؟

برای راحت تر شدن ماجرا ، من سبک سفر به مالدیو را در سه دسته تقسیم بندی کردم ( می توان تا N  دسته هم گسترش داد )

اول : سفر رایج و لوکسی که از مالدیو انتظار می رود ( حالت دیفالت )

پرواز به مالدیو و بلافاصله ترانسفر به ریزورت و جزیره مورد نظر و پس از اتمام سفر برگشت به فرودگاه و سپس پرواز به سمت منزل و دیار از نوع فانی (!)

دوم : سفر اقتصادی و کوله گردی به مالدیو

پرواز به مالدیو و خط قرمز کشیدن روی ریزورت های لوکس و اقامت در یکی از جزایر چهارگانه و نزدیک به پایتخت ( ماله ، هولهوله ، هولهوماله ، ویلینگیلی )

سوم : سفر ترکیبی به جزایر چهارگانه و ریزورت ها

در این سبک سفر می توان هم جزیره ماله ( پایتخت ) را دید و به اصطلاح مالدیو اصیل را دید و هم می توان آن جزایر لوکس و ریزورت را تجربه کرد .

تکلیف دسته اول مشخص است اما توصیه می کنم از دسته دوم دوری کنید . چون اگر شما قصدتان دیدن مالدیو به این سبک باشد و می خواهید مردم و فرهنگ و شیوه زندگی جنوب شرقی آسیایی را تجربه کنید ، انتخابهای ارزان تر و در دسترس تر و بهتری مثل مالزی و سریلانکا و هند و حتی تایلند وجود دارد و دلیلی ندارد هزینه بیشتری کنید و به عنوان مثال به جزیره ماله بروید که در یک روز یا نهایتا دو روز می توان همه جای آن را دید و بعد از آن دیگر جذابیتی برایتان نداشته باشد !

و اما دسته سوم که من انتخاب کردم ؛ در این روش می توان اقامتی کوتاه ( مثلا یکروزه ) در پایتخت داشت و بعد از آن به جزایر و ریزورت ها رفت و با یک تیر دو نشان زد .

در اینجا یک راهکار دیگر هم می توان ارائه داد ( برای کاهش هزینه ) به جای استفاده از ریزورتهای لوکس و گرانقیمت ، از جزایر تقریبا نزدیک به پایتخت و نیمه بومی برای اقامت استفاده کرد . طبق تحقیقاتی که من قبل از سفر انجام دادم ، جزایر مافوشی Maafushi و هانگنامیدهو Hangnaameedhoo مناسب برای این کار هستند . برای رفتن به هر دوی این جزایر باید به ترمینال فری ویلینگیلی واقع در جنوب غربی جزیره ماله مراجعه کرد .

 

19A.jpg

زمانبندی حرکت فری ها از ماله به مافوشی و بالعکس

 

19B.jpg

19C.jpg

19D.jpg

19E.jpg

19F.jpg

 

برای رفتن به جزیره هانگنامیدهو می توان از قایق های تندرو استفاده و در وقت صرفه جویی کرد .

 

19G.jpg

زمانبندی حرکت فری ها از ماله به هانگنامیدهو و بالعکس

 

19H.jpg

زمانبندی حرکت قایق های تندرو به مقصد جزیره هانگنامیدهو

 

19j.jpg

19L.jpg

19M.jpg

19N.jpg

 

همانطور که بالاتر خدمتتان عرض کردم ، انتخاب من دسته سوم و اقامت ترکیبی در ماله و ریزورتهای لوکس مالدیو بود . هر چند که بدم نمی آمد از همین دو جزیره مذکور و نیمه بومی مالدیو استفاده و در هزینه های سفر صرفه جویی کنم اما به دلیل برنامه عکاسی و ماه عسلی که مد نظرمان بود احتیاج به جزیره ای زیبا تر و خلوت تر با اقامت در اتاق های روی آب ( که یکی از آرزوهایم بود ) داشتم . همچنین از آنجایی که قرار بود فقط یک بار در عمرمان به مالدیو سفر کنیم و به آرزوی دیرینه و بچگی ام که لخت و عریان در کوچه در حال بازی بود جامه عمل بپوشانم (!) کمی سر کیسه دلارها را شل و یکی از جزایر خوب مالدیو را انتخاب کردم . باشد که رستگار شوم ...

 

۰ – ۱۷

اولین چیزی که احتیاج داشتیم و همیشه داشتیم و خواهیم داشت (!) پول بود . بارها و بارها در سفرنامه ها و اطلاعات و راهنمایی های سفر خوانده اید که توصیه می کنند در فرودگاه پولتان را تبدیل نکنید ! اما مالدیو استثناء به حساب می آید و توصیه میکنم پولتان را در شعبه بانک ملی مالدیو واقع در فرودگاه ، تبدیل کنید .

به عکس زیر توجه کنید . آقا یا خانم آریایی ، ای 2500 سال فرهنگ و ادب و هنر ، ای نژاد برتر ، ای انسان قرن بیست و یک ، ای زرنگ ، باهوش .... ببینید این خارجی های از خدا بی خبر و خیر ندیده برای استفاده از دستگاه عابر بانک چقدر از نفر جلویی فاصله می گیرند ! به نظر می رسد آنها درک درستی درباره استفاده بهینه از فضای خالی ندارند ؛ چرا که در آن فضای خالی بین نفر جلویی و عقبی تقریبا 4 نفر می توانند به صورت صمیمانه بایستند ! یا شاید هم خیلی خشک و سرد و بی عاطفه هستند و تحمل ارتباطات صمیمانه و گرم داخل صف را ( در حدی که بازدم نفر عقبی را روی گردن خودشان احساس کنند ) ندارند ! دور از ذهن نیست که علت از هم گسیختگی و بی در و پیکر بودن روابط عاطفی و زندگی های زناشویی شان از همین خونگرم نبودنشان نشأت گرفته باشد !! بله ، قطعا به همین دلیل است !!!!

بگذریم ... در مورد مزیت های تبدیل پول در فرودگاه صحبت میکردیم .

 

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

باجه بانک ملی مالدیو در فرودگاه

 

البته یادآوری کنم که اگر از آن سه سبک سفری که قبل تر توضیح دادم ، دسته اول را انتخاب کرده و قرار است مستقیم به ریزورت و جزیره لوکسِتان بروید ، شما اصلا به پول مالدیو احتیاج پیدا نخواهید کرد . چون در جزایر باید دلار خرج کنید و همه خدمات و سرویس دهی و قیمت ها به دلار عنوان شده است . اما اگر مثل ما سبک سفر ترکیبی را انتخاب کرده اید و قرار است یک روز را در پایتخت بگذرانید به روفیای مالدیو احتیاج پیدا خواهید کرد . بله دوستان ، واحد پول مالدیو روفیا است . اسکناسهای بسیار زیبایی که از جنس پلی اتیلین ساخته شده ، بسیار لطیف و خوش دست ، ضد آب ، با طراحی های زیبا و چشم نواز ... از زیبایی اسکناسها هر چه بگویم کم گفته ام .

 

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

 

به جرات می توانم بگویم اگر یک ایران چک را در دست راستم و یک ایران چک دیگر را در دست چپم قرار دهند باز هم از خیر اسکناسهای مالدیوی نخواهم گذشت ! جنس و زیبایی این اسکناسها آنقدر برایم جالب و جذاب بود که روز آخر هنگام برگشت در فرودگاه به باجه بانک ملی مالدیو رفتم و دو عدد اسکناس ۵ و ۱۰ روفیایی نو و تا نخورده گرفتم تا از آنها به عنوان یادگاری نگهداری کنم .

 

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

 

مجددا فکر میکنم هر چه ما در فوتبال مقابل مالدیوی ها خوب بودیم ، در عرصه طراحی اسکناس و مسکوکات حرفی برای گفتن نداریم ( و شاید هم نخواهیم داشت )

  سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

25A.jpeg

مگنت اسکناس هزار روفیایی مالدیو که جزء زیباترین اسکناسهای دنیا به حساب می آید

 

اما چرا تاکید کردم در فرودگاه و بانک ملی مالدیو عملیات تبدیل پول را انجام دهید ؟

به این علت که شما بعد از اتمام سفر و زمان بازگشت ، اگر روفیای اضافی همراهتان داشته باشید تنها در صورتی می توانید روفیا را به دلار تبدیل کنید که قبلا عکس این عملیات را در این بانک انجام داده و رسید داشته باشید . این یکی از نکات کلیدی بود که در تحقیقات قبل از سفر به دست آورده بودم . روفیای مالدیو هم پولی نیست که دوباره و یا جای دیگر به دردتان بخورد !

 

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

فیش روز اول

 

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

فیش روز آخر

 

در زمان سفر ما یعنی خرداد ماه ۹۷ ،‌ نرخ تبدیل دلار به روفیا ۱۵ بود . یعنی هر ۱۰۰ دلار را با ۱۵۰۰ روفیا تبدیل میکردند . در تصویر دوم که روز آخر سفر است می بینید که نرخ فروش دلار ۱۵.۴۲ است ( خرید توسط بانک ۱۵ و فروش ۱۵.۴۲ ) با تحویل فیش اول و پاسپورت می توان روفیا را پس داد و دلار گرفت که ما خوشحال و شادمان این کار را انجام دادیم ... ( آن زمان قیمت هر دلار در ایران ۵.۶۰۰ تومان بود . با یک حساب سرانگشتی متوجه می شویم که هر روفیا حدود ۳۷۰ تومان است . پس هر کجا قیمتی را به روفیا نوشتم ، خودتان ضربدر عدد ۳۷۰ کنید تا قیمت به تومان را به دست بیاورید ، با تشکر )

 

ما رو از چی میترسونی دونالد جان ؟

بعد از عملیات تبدیل دلار به روفیاهای خوشگل و نازنین ،‌ حالا احتیاج به سیم کارت و اینترنت داشتیم . البته که در همه هتل ها WiFi به صورت رایگان در دسترس است اما نگارنده این مطلب که بنده حقیر باشم ، در سفرها و شهرها و کشورهای خارجه ، باید همیشه و همه جا به اینترنت پر سرعت دسترسی داشته باشم . نه برای استفاده از نرم افزارهای پیام رسان و اینستاگرام و ... بلکه هر سوال یا هر مشکلی در رابطه با مسیریابی و اطلاعات جاذبه های توریستی داشته باشم باید فی الفورت از طریق جستجو در گوگل به جواب آن دست پیدا کنم و مشکلم را حل کنم ؛ و الا تَب میکنم و میمیرم !!

 

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

 

در مالدیو دو اپراتور تلفن همراه وجود دارد . پکیج ها و سرویس ها و قیمتهای این دو اپراتور را قبل از سفر بررسی کردم و متوجه شدم اپراتور dhiraagu شرایط بهتری دارد . با ارائه پاسپورت و مبلغ ۲۲ دلار ( ۲ دلار مالیات ) یک سیم کارت توریستی با ۱۵ گیگابایت اینترنت نسل چهار دریافت کردیم .

  

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

  

تنها مشکلی که وجود داشت و خیلی مرا متعجب کرد این بود که سایت گوگل و گوگل مَپ و تریپ ادوایزر و اپلیکیشن اینستاگرام فیلتر بود ! این موارد را شب و هنگامی که از جزیره ماله ( پایتخت ) در حال برگشت به جزیره هولهوماله بودیم متوجه شدم ! بعد از اینکه ساعتها در ماله چرخیدیم و با گوشی وَر رفتم و کلی در مسیریابی اذیت و حسابی کلافه شدم ، بر حسب اتفاق بعد از استفاده از فیلترشکن ، دسترسی به همه سرویسهای مذکور برایم آزاد شد ! راستَش را بخواهید ۱٪ هم احتمال فیلتر بودن این سرویسها را نمی دادم و الا زودتر به سراغ برنامه های محبوب فیلترشکن می رفتم و اینقدر خودم را اذیت نمیکردم . به هرحال که این موضوع هنگام گردش در جزیره ماله حسابی ما را اذیت کرد و انرژی مان را تحلیل داد . با خودم گفتم ای خدااا ، اگر محرومیت و محدودیت در ثریا باشد ، باز هم مردمانی از سرزمین پارس با آن مواجه خواهند شد ! در مملکت خودمان که از داخل فیلتریم و از بیرون تحریم ! در ممالک خارجه هم باز فیلتر و محدودیت ؟! از غرب هِی تهدید و تحریم ، از شرق هِی نیرنگ و پُشتِ پا ؛ ولی با تمام این تفاسیر هنوز زنده ایم و نفس می کشیم . به جرات می توان گفت ما هشتمین عجایب دنیا به حساب می آییم !

" دونالد جان ، تو دیگه بی خیال ما شو ،‌ مگه نشنیدی که میگن : مَردی نبود فتاده را پای زدن ، گر دست فتاده ای بگیری مَردی "

 

هولِ هول در هولهوماله

هتلی که در جزیره هولهوماله برای یک شب رزرو کرده بودیم یک هتل ۴ ستاره با نام Rivethi beach Hotel که از طریق بوکینگ و بدون کارت اعتباری و پیش پرداخت قابل رزرو بود . این هتل سرویس ترانسفر رایگان از/به فرودگاه را داشت که برای ما مزیتِ خوبی به حساب می آمد .

در زمان رزرو از بوکینگ ( یک ماه قبل از سفر ) از طرف هتل ایمیلی ارسال شد و شماره و تاریخ و زمان پرواز به مالدیو را جهت انجام و هماهنگی ترانسفر از من درخواست کردند که متعاقبا برایشان ارسال کردم . اما با توجه به اینکه ما پس از برداشتن چمدانها در فرودگاه ، کمی اضافه کاری کردیم ( تبدیل پول و خرید سیم کارت ) مسئول ترانسفر را پیدا نکردیم . به سمت باجه اطلاعات رفتم و از تلفن رایگان آنجا ، به شماره هتل که داخل ایمیل ارسالی آنها بود تماس گرفتم . رسپشن هتل گوشی را برداشت ، خودم را معرفی کردم و گفتم " ما الان کنار باجه اطلاعات فرودگاه هستیم . ترانسفر شما کجاست ؟ " از آن طرف خط ، رسپشن هتل خیلی سریع مرا شناخت و بریده بریده گفت " مجید ، مجید ، فهمیدم . ده دقیقه دیگر منتظر بمانید تا ترانسفر به سراغتان بیاید " و همینطور هم شد .

سوار ماشین وَن شدیم و فرودگاه و جزیره هولهوله را به مقصد هتل و جزیره هولهوماله ترک کردیم ...

 

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

هواپیمای محلی ( دریایی ) در حال لندینگ روی آب

 

مسیر بسیار خلوت و کوتاه بود . خیلی زود به جلوی درب هتل رسیدیم .

 

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

 

ما ارزان ترین اتاق دَبِل این هتل را با سرویس صبحانه از بوکینگ به مبلغ ۶۹ دلار برای یک شب رزرو کرده بودیم که البته با احتساب آن ۲۲٪ نمک روی زخم (!) نقدا ۸۳ دلار به رسپشن هتل پرداخت کردیم .

  

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

پشت بام هتل

 

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

فضای روبروی هتل

 

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

 

خیلی سریع و هول هولکی وسایل را درون اتاق گذاشتیم و بعد از تعویض لباس و برداشتن دوربین و وسایل مورد نیاز برای گشت نیمروزی در جزیره ماله ، هتل را به سمت ترمینال فری جزیره ترک کردیم ...

 

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

 

شنا بر خلاف جریان آب

در طول مسیر ، خلوتی و بی سر و صدایی جزیره بسیار به چشم می آمد . البته که جمعه بودن و ماه رمضان بودن ، ‌مزید بر علت این خلوتی هم شده بود ( قابل توجه دوستانی که همیشه از عصر جمعه می نالند . حتی در مالدیو هم عصر جمعه خَر است ! )

 

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

 تخفیف ۳۰٪ فروشگاهی به مناسبت ماه مبارک رمضان

 

هنگام ترک هتل ، رسپشن تذکر داد که امروز جمعه است و در جزیره ماله خبری نیست و بازارها تعطیل است و ... من ضمن تشکر از اطلاع رسانی رسپشن عزیز در جواب گفتم " میدونم ، اما جاهایی که من میخوام برم باز هست "

 

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

 هواپیماهای دریایی در آسمان جزایر ماله و هولهوله و هولهوماله زیاد مشاهده می شود و مدام در رفت و آمد هستند .

 

کوچه و خیابانها را که بسیار ساکت و خلوت بودند یک به یک رد میکردیم و به ترمینال فری جزیره نزدیک می شدیم . در یکی از خیابانها که مسجد بزرگی هم وجود داشت ، عده زیادی از پیر و جوان را دیدیم که برای اقامه نماز جمعه به سمت مسجد می رفتند . از مسجد عبور کردیم و برخلاف جهت حرکت مردمان نمازگزار ، در حال پیاده روی بودیم . نکته قابل توجه حضور چشمگیر جوانان مالدیوی برای اقامه نماز جمعه بود . اینطور بگویم که ما در جزیره آدمی ندیدیم و اگر هم دیدیم در حال رفتن به مسجد و اقامه نماز ظهر جمعه بود ! فکر کنم در مالدیو ، نماز خیلی خیلی خیلی اصول دین است !

 

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

 

به دلیل اینکه می دانستم جمعه ها در مالدیو به علت اقامه نماز ظهر جمعه همه چیز به تعطیلی چند ساعته می رود ،‌ خیلی سعی کردیم تُند تُند قدم برداریم تا قبل از وقت نماز به ترمینال برسیم و به ماله برویم ؛ اما باز هم موفق نشدیم و دقیقا در زمان تعطیلی ظهر به ترمینال سوت و کور جزیره هولهوماله رسیدیم . ترمینال به شکلی خلوت بود که یک لحظه احساس کردم مسیر را اشتباه آمدیم و اینجا اصلا ترمینال نیست ! این حجم از خلوتی و سوت و کور بودن جزیره در ظهر جمعه بی نظیر بود . فکر کنم تمام جمعیت جزیره همه در یک نقطه متمرکز شده بودند و آن نقطه هم جایی نبود جز مسجد بزرگ جزیره !

  سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

 جدول زمانبندی حرکت فری های جزیره هولهوماله به ماله

 

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

  سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

 جدول زمانبندی حرکت فری های جزیره هولهوماله به ماله در ماه رمضان ( به قسمت روز جمعه توجه کنید )

 

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

 یک ساعت و چهل دقیقه برای افطار تعطیل هستند !

 

یک ساعتی را در ترمینال منتظر ماندیم تا کم کم اثری از آدمیزاد (!) های جزیره پیدا شد . مردم یک به یک سر و کله شان پیدا میشد و در عرض کمتر از ۱۵ دقیقه در مکانی که پرنده پَر نمی زد ، غلغله ای به پا شد ! فکر کنم در همین چند دقیقه کلی آدمیزاد از خارج کشور با ارز دولتی وارد کرده بودند و الا این حجم از جمعیت چند دقیقه پیش کجا بود ؟!

 

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

 صف ورود به سالن ترمینال

 

سرانجام دربها باز شد و دو عدد بلیت فری هولهوماله – ماله را به قیمت هر کدام ۱۰ روفیا خریداری کردیم و وارد سالن مخصوص سوار شدن به فری شدیم .

 

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

 

سیستم گیت و چک این فرودگاه را در ابعاد بسیار کوچکتر اجرا کرده بودند . بدین صورت که از باجه بلیت را می خریدی سپس جلوی گیت ورودی بلیت را تحویل می دادی و مامور مربوطه از شدت عصبانیت بابت اینکه یارانه اش را قطع کرده بودند (!) بلیت را پاره و از وسط به دو قسمت نامساوی تقسیم می کرد و انتهای آن را به خودت تحویل می داد . از گیت رد می شدی و در اتاقی شیشه ای با تهویه مطبوع ( سالن انتظار ) می نشستی تا درب سوار شدن به فری باز شود .

 

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

 

فری اعلام آمادگی برای آغاز مسافرگیری را با بوق بلندی به گوش حضار و مسئولین می رساند و دربها باز می شد و بزن که بریم ...

تنها ایراد فری ها ،‌ نداشتن سیستم تهویه مطبوع بود . هر دو ‌باری که سوار فری شدیم در همان ۱۵ دقیقه از شدت گرما خوابم می برد ! مدیونید اگر فکر کنید خوشخواب بودنم را توجیه میکنم ! فضای فری ها واقعا گرم بود و دَم داشت !

 

سفر به خانه روی آب ( سفرنامه مالدیو )

 

هیچوقت یک ایرانی را تهدید نکن !

خیلی زود به جزیره ماله ( پایتخت ) رسیدیم .

 

46.jpg

 

قبل از سفر ،‌ خیلی به دنبال نقشه ای بودم که تمام مکانهای توریستی و مد نظرم را در جزیره ماله به طور یکجا و مشخص و واضح شرح داده باشد . مثل همیشه تریپ ادوایزر و گوگل تریپ منابع خوبی بودند ولی این بار از آنها آبی گرم نشد ! اول اینکه بعضی مکانها را اشتباه آدرس گذاری کرده بودند و بیشتر باعث گمراه کردن ما شدند و اگر جزیره ماله بزرگتر بود مطمئنا خیلی بیشتر از این حرفها اذیت می شدیم . دوم اینکه اگر خاطرتان باشد عرض کرده بودم که این سرویسها فیلتر بودند و اصلا نتوانستم از آنها در ماله ، استفاده کنم ! زمانی موضوع فیلترینگ را فهمیدم که دیگر سوار فری بودیم و داشتیم به هتل برمیگشتیم !!

علی ایحال ، نقشه ای را تهیه کردم که در اوج سادگی ، تمام نقاط توریستی ماله را می توان در آن پیدا کرد . شاید به درد آیندگان ما بخورد و گره ای از مشکلاتشان باز کند ...!

 

47.jpg

 

در نقطه بالا سمت راست از فری پیاده شدیم و با تاکسی به پارک سلطان رفتیم . اکثر مکانهای مورد نظر ما در همان حوالی بودند و با رسیدن به پارک سلطان می توانستیم پیاده به نقاط دیگر برویم و از آنها بازدید کنیم .

خیابانها یا بهتر بگویم کوچه پس کوچه های ماله اینقدر کوچک و تنگ و مینیاتوری بودند که اگر خودرویی از روبروی تاکسی ما می آمد هر دوی آنها مجبور می شدند نصف اتومبیلشان را توی پیاده رو بیاندازند تا آینه به آینه از کنار هم عبور کنند ! اینجاست که می گویند : فضا کم است برای از تو نوشتن ... !

برای ما خیلی سخت و عجیب بود این مدل رانندگی اما راننده با خونسردی تمام کارَش را انجام می داد و ما هر لحظه منتظر مالیده شدن بدنه اتومبیل ها به یک دیگر و یا در و دیوار بودیم ! سرانجام به خیر گذشت و بعد از حدود ۲۰ دقیقه تنگ و تاریک (!) به جلوی پارک سلطان رسیدیم . کرایه تاکسی ۲۵ روفیا شد ( تاکسیمتر )

 

48.jpg

 

وارد پارک شدیم و هنوز دو قدمی جلوتر نرفته بودیم که آقایی یونیفرم پوش با روی خندان به سمتمان آمد و گفت : " تیکت ؟ " گفتم : " مگه بلیت میخواد ؟ ببخشید ما نمیدونستیم " گفت : " اشکالی نداره ، من میتونم همین الان بلیتشو بهتون بفروشم " گفتم : " نه اصلا امکان نداره . ما خودمونو نمیبخشیم که بدون بلیت وارد این پارک شدیم ! حالا هم به عنوان تنبیه و درس عبرت دادن ، حق دیدن این پارک رو از خودمون سلب میکنیم ! " برگشتیم و از زیر چهارچوب ورودی پارک خارج شدیم و پیاده به سمت مقصد بعدی حرکت کردیم . خانم جان پرسید " بلیتش گرون بود ؟ " گفتم : " نه ولی ارزش هزینه کردن هم نداشت . بعدم ما میخواستیم به عنوان راه میونبر ازش استفاده کنیم . اشکال نداره ، یکم دیگه از اونطرفش در میایم . دنبالم بیا ... "

مسیر را ادامه دادیم تا به تقاطع رسیدیم . اینجا موزه ملی مالدیو است .

 

49.jpg

49A.jpeg

49B.jpeg

 

گفته شده هدف از ایجاد این موزه ، حفظ و نگهداری از فرهنگ بومی و ملی مالدیو و همچنین برانگیختن حس ملی و میهن پرستی بوده است . از آنجایی که بیشتر به نمای بیرون ساختمانها علاقه دارم تا داخلشان ، وارد موزه نشدیم و مسیر را به سمت مقصد بعدی ادامه دادیم ...

جی جی جی جینگ ! به آن طرف پارک سلطان رسیدیم .

 

50.jpg

 

پارک سلطان خیلی بزرگ نبود و دقیقا از اینجا ، آن طرف پارک و آن ورودی که مامور جلوی ما را گرفته بود ، دیده می شد ! به نظرم ارزش بازدید رایگان را داشت اما پولی نه !

و اما پشت سرمان مسجد سلطان احمد ، بزرگترین مسجد مالدیو قرار داشت . بسیاری از افراد معروف مالدیو در این مسجد دفن شده اند ...

 

51.jpg

52.jpg

 

یک ... دو ... سه

 

_ " اِاِاِاِ ... آب از کجا ریخت رو دستم ؟ "

_ " اِاِاِاِ راست میگی ، الان‌ رو دماغ منم یه قطره افتاد ! "

_ " نکنه بارونه ؟! "

به یک باره انگار دل آسمان شکافته شده باشد و یا شیلنگ آب روی سرمان گرفته باشند ، بارانی سیل آسا شروع به باریدن و بادی شدید شروع به وزیدن گرفت .

_ " [ با حالت فریاد ] بدو بریم پناه بگیریم ! "

در تمام روزهایی که در مالدیو بودیم ، دقیقا به همین شکل و کمتر از ۴ یا ۵ ثانیه ، باران ما را غافلگیر می کرد . نکته جالب این بود که برعکس تیم فوتبال مالدیو که بسیار ضعیف عمل می کنند ، قطرات باران به صورت کاملا حرفه ای و سازماندهی شده و تمرین شده ، از جناحین و بعضا به صورت تیکی تاکا (!) و یک و دوهای حرفه ای و پاس های توی عمق ، بدن ما را مورد عنایت خویش قرار می دادند .

 

53.jpg

 

حتی ما چتر هم همراهمان داشتیم اما با این شدت باد جرات نمی کردیم چتر را باز کنیم چون در آن صورت مشکلمان دو تا می شد ، باد و باران !

 

54.jpg

 

نیم ساعتی را در مسجد سلطان پناه گرفتیم تا باران قطع شود . بعد از سی سال عمر با عزت که از خدا گرفتم ، پایمان به چه جاهایی که باز نشد !!!

 

55.jpg

 

من از بیگانگان هرگز ننالم ، که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

 

بعد از قطع شدن باران ، از جا بلند شدیم و به سراغ سوژه بعدی رفتیم . یادبود حادثه تروریستی 3 نوامبر 1988

56.jpg

 

در این حادثه بین مالدیو و سریلانکا کشمکشی رخ می دهد و سرانجام با کمک هند به مالدیو ، این قائله خاتمه پیدا می کند . این حادثه داستان جالبی دارد که اگر تمایل داشتید می توانید شرح کامل آن را در گوگل یا ویکی پدیا مطالعه کنید .

 

57.jpg

لیست شهدای حادثه تروریستی

 

به لیست شهدای این حادثه دقت کنید . بیشتر آنها مردمان عادی و سربازانِ دون پایه هستند ؛ چرا که سیاستمدارها به جنگ نمی روند . تعدادشان کم است و طول عمرهای بلندی دارند . اما سربازها ، سربازها ... داستان های کوتاهِ غم انگیزند ! قسمتِ تلخ تر ماجرا ( به جز کشته شدن عده ای آدم بی گناه ) این است که سریلانکا تنها کشوری است که با مالدیو مرز مشترک دارد ( به قولی تنها همسایه و نزدیکترین دوست ) امان از دست این دوست و آشنا ...

 

اِسپایسی اُر نات اِسپایسی ؟

 

حوالی ساعت 16:00 بود که احساس گرسنگی بر ما غلبه کرد و بالاخره تسلیم شکم و دل و روده مان شدیم و به سمت رستورانی در مرکز جزیره رفتیم . با توجه به اینکه ماه رمضان بود اکثر رستورانها و فست فودهای شهر تعطیل بودند .

 

58.jpg

کوچه پس کوچه های ماله

 

اما بالاخره یکی از آنها را که باز بود پیدا کردیم و وارد شدیم . از لحظه ورودمان تا لحظه آخر ، یک ثانیه هم زنگ تلفن رستوران قطع نمی شد و پشت سرهم سفارش تلفنی بود که داده می شد و پیک های موتوری تند و تند در رفت و آمد بودند و مسئولیت خطیر حمل غذا در این ماه مبارک بر دوشِشان بود . از همین تعداد سفارشات متوجه شدیم که جای بدی نیامده ایم ...

 

59.jpg

 

مِنو را برایمان آوردند . یک سیب زمینی سرخ شده ، یک اسپاگتی با ماهی تون و یک ماهی انگشتی سُرخ شده سفارش دادیم .

 

60.jpg

 

خدمت شما عرض کنم که ماهی تون در مالدیو پایه و اساس اکثر غذاها است . بدین صورت که یک روز طبیعی یک فرد مالدیوی می تواند به شکل زیر باشد :

صبحانه ماهی تون آب پز ، ناهار ماهی تون سرخ شده ، شام هم سالاد ماهی تون !!

همچنین بعد از سفارش هر کدام از غذاهای مذکور ، گارسون می پرسید : " اِسپایسی اُر نات اِسپایسی ؟ " فکر میکنم مالدیوی ها در نطفه و شکم مادرشان اول اِسپایسی بودند و بعد به مرور دست و پا در آوردند !! این سوالها در تمام مدت اقامتمان در جزیره و توسط پرسنل رستوران مُدام از ما پرسیده می شد . زمانی که برای صبحانه نیمرو می خواستیم یا برای شام سوسیس و یا مرغ و ماهی و میگو و ... تا می گفتیم لطفا یکی از اینا ... طرف سوال تند بودن یا نبودن را از ما می پرسید . در روزهای آخر ، خودمان حرفه ای شده بودیم و پس از سفارش هر نوع غذا بلافاصله می گفتیم : " نات اِسپایسی پلیز ! " در صورتی که همان نات اسپایسی ، خودَش یه نیمچه اسپایسی بود که البته ما میپسندیدیم و مشکلی نداشتیم .

بیایید به ادامه داستان برگردیم . بعد از اینکه گارسون جوان غذا را به سر میز آورد ، پرسید " برای نوشیدنی چه چیزی میل دارید ؟ " در جواب فقط یک بطری آب و یک نوشابه سفارش دادم و نیم خیز و آماده شدم تا اگر سوال تکراری " اِسپایسی اُر نات اِسپایسی " را درباره نوشابه پرسید ، بلافاصله خرخره اش را بِجَوَم که خوب خدا را شکر نپرسید و مثل یک بچه خوب رفت و نوشابه و آبمان را آورد . خدا به جوانی اش رحم کرد و الا ...

 

61.jpg

 

لحظات شیرین قبل از افطار

پس از صرف ناهار ( ناگفته نماند که اسپاگتی با ماهی تون زیاد چنگی به دل نزد و آن چیزی که فکر می کردم نبود اما ماهی انگشتی سرخ شده طعم جالب و خوشمزه ای داشت . فکر می کنم کمی هم از سرکه بالزامیک روی ماهی ها استفاده کرده بودند که مقداری حالت ترش مزه به آنها داده بود و با ذائقه ما سازگارتر شده بود ) با شکم های گرد و قلمبه (!) رستوران گرین بِل را به مقصد بعدی ترک کردیم ...

به کاخ مولی آگ Muliaage می رسیم ؛ ساختمان سفید رنگ با دو پرچم به احتزاز در آمده از مالدیو ...

 

62.jpg

 

این کاخ زیبا و سفید رنگ بسیار متمایز از ساختمان های همجوار ، چشم هر بیننده ای را به خود جلب میکند . در گذشته های دور ، این کاخ مقر حکومتی مالدیو بوده است و پس از اعلام جمهوری تبدیل به دفتر ریاست جمهوری این کشور شده است . به گفته بسیاری ، محل دفن ابوالبرکات یوسف البربری ، شخصی که اسلام را به این سرزمین آورد در این کاخ است .

 

63.jpg

 

از کوچه های تنگ و باریک ماله عبور می کنیم و خودمان را به خیابان عریض و دوطرفه ساحلی می رسانیم . مقصد جایی نیست جز بازار میوه ماله ... تماشای میوه های رنگارنگ همیشه می تواند حال مرا خوب کند .

 

64.jpg

65.jpg

 

به وسیله چند کیسه برزنت ، فضای بزرگی را تبدیل به بازار مسقف با غرفه های متعددی کرده بودند . بازار مملو از جمعیتی بود که برای خرید میوه قبل از افطار به آنجا هجوم آورده بودند . به جرات می توانم بگویم 90% مردم مالدیو روزه می گرفتند و برای یک روزه دار با این شرجی و گرمای 30 درجه هوا ، هیچ چیز بهتر از خوردن میوه های رنگارنگ و تازه در موقع افطار نیست .

 

66.jpg

67.jpg

68.jpg

69.jpg

 

در طول نیمروزی که در ماله بودیم ( چه نزدیک بازار میوه و چه مکان های دیگر ) پلاستیک های میوه را در دستان تمام مردم جزیره می دیدیم ؛ مخصوصا هندوانه ! نحوه فروش هندوانه نیز جالب بود . معمولا به صورت ½ یا ¼ فروخته می شد و به هیچ وجه کسی را ندیدیم که یک هندوانه کامل خریداری کند !

 

70.jpg

 

درست است که ما روزه نبودیم ولی خوب آنقدر ها هم بی دین و ایمان نبودیم که افطار را به جا نیاوریم ! پس دست به کار شدیم و به رسم مالدیوی ها ، برای افطارمان یک انبه زرد طلایی خریدیم ...

 

71.jpg

 

سوال : 270 گرم انبه ، از قرار کیلویی 80 روفیا می شود 21.60 روفیا ؛ مجید 25 روفیا پرداخت می کند و فروشنده هیچ پولی به مجید عودت نمی دهد . پیدا کنید پرتقال فروش را !

جواب : با توجه به شناختی که از مجید داریم ، احتمالا باقیمانده پول را دو عدد مینی موز سیاه و رسیده برداشته است !

 

72.jpg

 

به غرفه انتهای بازار رسیدیم . غرفه خوردنی های عجیب و غریب مثل تمبر هندی و چلغوز و آلوچه و ...

 

73.jpg

 

فروشنده تا ما را دید به خیالش که از آن توریستهای خارجی فولوس موجود هستیم و پشت گوشهایمان هم مخملی (!) تمام خوراکی هایش را تند و تند تبلیغ می کرد و بعضی ها را هم به عنوان تست برایمان باز می کرد . انصافا اگر طعمشان باب دِلم بود می خریدم اما هیچکدام خوشمزه نبودند ! مخصوصا یک مدل شیرینی شبیه حاج بادوم خودمان ( من همان حاج بادوم را هم دوست ندارم ) بود که اصرار و اصرار از فروشنده و انکار و انکار از ما برای خریدن ؛ جالب تر اینکه می گفت اسمشان پیت بول است !

 

74.jpg

فروشنده وِل نَکُنِ حاج بادوم ها

 

حالا نمی دانم منظورشان کله کچل آن خواننده معروف بود که شبیه این حاج بادوم ها است یا ما را دست انداخته بودند و یا واقعا اسم این شیرینی ها پیت بول بود ! الله اعلم ...

 

دنیای زیر آب ، روی آب

از بازار میوه خارج شدیم و سلانه سلانه و موز خوران (!) به سمت مقصد بعدی مان حرکت کردیم . باد به قوت خودش باقی بود و باران هم هِی می آمد و هِی نمی آمد !

به بازار ماهی ماله رسیدیم . به گفته خودشان این بازار ، بزرگترین بازار ماهی فروشان دنیا است ! چه از نظر تنوع و چه از نظر تعداد ماهی ...

 

75.jpg

 

البته ظواهر امر ساختمان و وسعت آن خیلی بزرگ و تمیز و مرتب نبود ( حتی یک تابلوی راهنما هم وجود نداشت ) اما در مورد تنوع ماهی ها می توانم حرفشان را تایید کنم .

 

76.jpg

77.jpg

 

با اینکه نزدیکی های غروب بود و اکثر غرفه ها صید امروزشان را فروخته و تعطیل کرده بودند اما باز هم ماهی های رنگارنگ و عجیب و غریبی برای تماشای ما وجود داشت ...

 

78.jpg

 

در مورد این هشت پا ها ؛ چندین سال پیش در تایلند امتحانشان کردیم . فروشنده آنها را با سس چیلی برایمان کباب کرد . وقتی می جویدیمشان مثل آدامس بود و اینقدر جویدیم و جویدیم و جویدیم که خسته شدیم و از آخر ، هشت پاهای جویده شده را داخل سطل آشغال پرتاب کردیم ...!

 

79.jpg

80.jpg

81.jpg

 

سیدنی کوچولو در ماله

از بازار ماهی فروشها خارج شدیم و به سمت هدف بعدی راه افتادیم .

85.jpg

 

در این تصویر مشخص است که مهندس شرکت آب و فاضلاب جزیره ماله به ناظر طرح گفته " بابا خودمون چند هزار نفریم دیگه ، غریبه که اینجا نیست . لوله ها رو از همین بالای آسفالت می کشیم میره دیگه ؛ کی حالشو داره کنده کاری کنه !! "

 

86.jpg

 

رفتیم و رفتیم تا رسیدیم به میدان جمهوری ؛ میدانی شبیه میدان تکسیم استانبول (از نظر بودن کبوترهای زیادی که از شانس ما تا رسیدیم به صورت گله ای پرواز کردند و رفتند !) البته ما هنوز استانبول نرفته ایم و میدان تکسیم را هم ندیده ایم !

 

87.jpeg

 

همچنین این سازه ، مرا یاد سالن اپرای شهر سیدنی استرالیا انداخت .

 

88.jpg

 

هر چند که ما استرالیا و سیدنی هم نرفته ایم !! در کل ما هر سال به خیلی جاها نمی رویم ! مثلا پارسال برنامه ریختیم که اسپانیا نرویم . سال قبلتر از آن برای آفریقای جنوبی برنامه نرفتن داشتیم ! اتفاقا جای شما خالی خیلی هم خوش گذشت ! خلاصه که محمدی طور (!) اکثر شهرها و کشورهای دنیا را هنوز ندیده ایم و برای خودمان دنیا ندیده ای هستیم که بیا و ببین ... !

 

چند جای نرفته

بعد از دقایقی که در میدان جمهوری نشستیم و نفسی تازه کردیم ، مسیرمان را به سمت ترمینال فری که در راستای خیابان ساحلی ماله بود ، ادامه دادیم .

89.jpg

90.jpg

حس خوب کودکی در پشت وانت

 

خستگی پرواز شبانه ، استراحت نداشتن ، پیاده روی طولانی ، باران های گاه و بیگاه ، تاریک شدن هوا ، به همه اینها اضافه کنید بدقِلِق بازی های اینترنت سیم کارت ( اینجا هنوز داستان فیلترینگ گوگل مپ و ... را متوجه نشده بودم ) که حسابی کلافه ام کرده بود ، دست به دست هم داد که از دیدن بقیه نقاط علامت گذاری شده باز بمانیم ! اما نگران نباشید . تصاویر آنها را برایتان می گذارم و موقعیت مکانی شان را هم که کمی بالاتر در نقشه مکانهای توریستی جزیره ماله ، مشاهده کرده بودید .

 

91.jpg

 

مسجد چوبی Hukuru Miskiiy که از قدیمی ترین مساجد مالدیو است .

 

92.jpg

93.jpg

این مناره در کنار مسجد چوبی قرار دارد .

 

بنای یادبود سونامی سال 2004 که در جنوب غربی جزیره ماله واقع شده است .

 

93A.jpg

 

نکته جالب اینکه تا به حال در سه سفر ( اندونزی – تایلند – مالدیو ) رد پای این سونامی وحشتناک و عجیب و غریب را به وضوح دیده ام . با اینکه حدود 14 سال از آن حادثه دردناک می گذرد هنوز هم یاد و خاطرات تلخَش از ذهن مردم آن مناطق پاک نشده است ...

و در انتها ، ساحل مصنوعی جزیره ماله ؛ توجه داشته باشید که در این ساحل شنا فقط با حجاب اسلامی امکان پذیر است !

 

94.jpg

 

این ساحل در قسمت شرقی جزیره واقع شده و با کمی پیاده روی از ترمینال فری هولهوماله – ماله می توانید به این ساحل دسترسی پیدا کنید .

 

مالدیو مثل هیچ کجا

به ترمینال فری که رسیدیم صدای اذان بلند شد ! یعنی اینکه برای افطار و نماز همه چیز تعطیل خواهد شد ! ما هم که خسته بودیم و نایِ راه رفتن نداشتیم تصمیم گرفتیم همانجا کنار خیابان بنشینیم تا ترمینال مجددا باز شود .

 

94A.jpg

 

سرانجام ترمینال باز شد و بلیتها را خریدیم و سوار فری شدیم . چیزی که توجه مان را جلب کرد هزینه بلیت هایمان بود . ظهر بلیت هولهوماله – ماله را نفری 10 روفیا و حالا بلیت مسیر برگشت را نفری 5.5 روفیا گرفتیم ! فکر کنم مسیر کمی کوتاه تر شده بود !!!

پس از 15 دقیقه که در حالت گیجی و خواب در فری سپری شد ، به جزیره هولهوماله رسیدیم . از فرط خستگی سوار اولین تاکسی شدیم و خودمان را به هتل رساندیم ( کرایه مجددا همان 25 روفیا شد ) اینقدر گیج خواب بودیم که خاطرم نیست چطور به اتاق رسیدیم و روی تخت بیهوش شدیم ...

صبح بعد از بیدار شدن ، صبحانه را در رستوران هتل که مثل همه قسمتهای دیگرِ آن نُقلی و جمع و جور بود میل کردیم .

 

95.jpg

 

رسپشن با مسئول ترانسفر ریزورتمان که در فرودگاه مستقر بود ، هماهنگی های لازم را انجام داده و ساعت 09:00 را برای منتقل شدن ما به فرودگاه در نظر گرفته بودند .

 

 

با تشکر و خداحافظی از پرسنل هتل ، چک آوت را انجام دادیم و با ترانسفر رایگان هتل به فرودگاه رفتیم .

 

96.jpg

ورودی سالن فرودگاه و باجه فروش بلیت فری هولهوله – ماله

 

آن سه سبک از سفر به مالدیو که برایتان مفصل شرح دادم خاطراتتان هست ؟ ( دسته اول و انتقال مستقیم از فرودگاه به ریزورتهای لوکس )

 

97.jpg

دفاتر بعضی از هتلها در فرودگاه

 

در فرودگاه مالدیو با مدل جالبی از ترانسفر روبرو هستیم . سالن فرودگاه یا همان قسمت میتینگ پوینت ، زون Zone بندی شده است . زمانی که شما هتلی را رزرو کنید زونِ مربوط به دِسک هتلتان را اعلام می کنند تا پس از فرود هواپیما و پیاده شدن و برداشتن چمدانهایتان , مستقیم به زونِ مشخص شده بروید و مسئول ترانسفرتان را پیدا کنید .

 

98.jpg

 

ما هتل چهار ستاره آداران کلاب Adaaran Club Rannalhi را رزرو کرده بودیم که در Zone E قرار داشت . ( در زمان مناسب به جزئیات هتل و نوع رزرو آن خواهیم پرداخت)

 

99.jpg

 

پس از اینکه ووچرمان را تحویل مسئول ترانسفر دادیم خیلی خُنَک با دو بطری آب خُنَک از ما پذیرایی کردند (!) و نوار نارنجی رنگی که مشخص کننده نام و لوگوی هتل بود را به چمدان هایمان بستند . مسئول ترانسفر گفت : " 50 دقیقه دیگر یک پرواز به زمین می نشیند و 2 مسافر دیگر هم مربوط به هتل ما هستند . آنها که آمدند هر چهار نفرتان را به جزیره می فرستیم " ما هم سری تکان دادیم و مثل بچه های خوب و حرف گوش کن , راهمان را کج کردیم تا گشتی در سالنهای فرودگاه بزنیم ...

 

100.jpg

 

این قسمت مربوط به - چک این - برای ترانسفر هوایی است . به نظرم تجربه پرواز با این هواپیماهای دریایی باید خیلی هیجان انگیز و جذاب باشد ؛ فقط حیف که هزینه خیلی زیادی دارد ! هزینه ترانسفر هوایی از حدود 400 – 500 دلار شروع می شود تا الا ماشالله ... ( اگر 400 دلار را با نرخ زمان ما حساب کنید می شود حدودا 2.250.000 تومان ) آن هم برای حدود 20 دقیقه هواپیما سواری ! اینجا است که اگر احساسات را زیر پا بگذاری و لگدمال کنی ، کاملا کار به جا و پسندیده ای انجام داده ای ... !

 

101.jpg

 

زمان موعود فرا رسید و سوار قایق تندوریِ مزین به نام و لوگوی هتل آداران کلاب شدیم و به این صورت جزیره هولهوله را ترک کردیم .

 

103.jpg

102.jpg

فضای داخل قایق تندرو و چمدانهای مسافرین

 

104.jpg

جزیره ویلینگیلی در فاصله بسیار کمی از جزیره ماله

 

بعد از حدود 35 دقیقه قایق سواری و عبور از کنار جزایر متعدد ( هیچوقت دوست نداشتم زمانی که در بالکن اتاق روی آبم لَم داده ام و در حال ریلکس کردن هستم ، یک قایق تندروی پر سر و صدا از جلویم عبور کند و آرامشم را به هم بزند ! پس توصیه میکنم اگر مثل من طالب فیض هستید (!) از اقامت در جزایر نزدیک به جزایر چهارگانه و پر رفت و آمد دوری کنید ! )

 

105.jpg

موقعیت مکانی هتل و جزیره آداران کلاب ( نشان قرمز ) نسبت به فرودگاه ( نشان زرد )

 

به جزیره و هتل زیبایمان رسیدیم ...

 

106.jpg

107.jpg

108.jpg