فرقی نمی کند به کدام سمت رفته باشی
سفر همان سفر است
چه یک قدم از دل
چه هزار قدم از خانه
"سیروس جمالی"
به نام آفریننده خوبی ها
25 آذر 96 - 16 دسامبر 2017
امروز نتایج اولیه مسابقه سفرنامه نویسی سال 96 لست سکند اعلام میشه. چند صباحی بود که منتظر همچین روزی بودم ، در حالی که ضربان قلبم از هیجان بالا رفته سایت لست سکند رو باز میکنم و دنبال اسم خودم در بین اسامی منتخبین میگردم، بلههههههههههه اسم من هم هست!!! اون هم با هر دو سفرنامه، سفرنامه از سیر تا پیاز سفر زمینی به گرجستان و سفر به سرزمین سیام (سفرنامه تایلند). از خوشحالی به همسرم اطلاع میدم اما این هیجان خیلی سریع آروم شد، راستش تا همین جا هم کافی هست من سفرنامه رو برای دل خودم نوشتم که چند سال بعد وقتی ریشی سفید کردم (گرچه از الان شروع شده تو 29 سالگی!!) و مشغول خوردن چای هستم سفرنامه N سال قبل خودم رو بخونم و لذت ببرم البته کمک به هموطنان برای سفری با برنامه و هزینه کمتر هم دلیل دیگری از نگارش سفرنامه ها بود.
این نتایج اولیه مسابقه بود و اعلام عمومی نتایج نهایی به همایش گردشگری موکول شده بود.
دعوتنامه همایش
سخت در این فکر بودم که به همایش برم یا که نرم! مرخصی بگیرم و این همه راه پاشم از شیراز برم تهران اگه برنده نهایی نباشم چی؟! گفتم بزار بپرسم از آقای عسگری (مدیر محترم، جوان و توانمند لست سکند) شاید گفت بهم که برنده نهایی هستم یا نه. اما آقای عسگری برای حفظ هیجان همایش نم پس نداد! بالاخره تصمیم گرفتم برم به همایش لست سکند برای مشخص شدن منتخبین نهایی سفرنامه نویسی اما بدون همراه! ای بابا بدون همسر که نمیشه جایی رفت!. خلاصه بعد از کلی بالا و پایین و کسب رضایت همسر بلیت پرواز شیراز به تهران رو میگیرم برای خودم اما لحظات آخر تعدادی ظرفیت اضافه میشه و شانس با من بود و میتونم با یک همراه به همایش برم اما افسوس و صد افسوس که همسر برای گرفتن مرخصی زمانی نداره! چه کنم و چه نکنم به رفیق قدیمی خودم که الان در تهران زندگی میکنه زنگ زدم.
من: جواد سلام، من دارم میام تهران برای همایش، میای همراه من؟
جواد: کجا؟ همایش چی چی؟
من: همایش گردشگری تو تهران
جواد: حالا چرا تنهایی داری میای تهران
من: آخه خانمم نتونست مرخصی بگیره
جواد: حالا ببینم چی میشه تو بیا تهران ایشالا که میام باهات
من: حتماً باید بیای ایشالا نداره (اکثر ما ایرانیان وقتی نمیدونیم کاری قطعیت داره از واژه ایشالا استفاده میکنیم که آخرش هم نمیشه!!!)
جواد: باشه بابا باشه
من: جواد قرعه کشی هم داره تور تفریحی جایزه میدن
جواد: خوب به سلامتی
من: جواد اگه اومدی تو قرعه کشی جایزه بردی خانمم گفته جایزت باید بدی به ما (به شوخی)
جواد: باشه بابا همش مال تو (با قه قهه)
و اینگونه بود که برنامه سفر کوتاه مدت من به تهران بسته میشه. جوایز خیلی وسوسه انگیز بودند، 14 نفر منتخب نهایی سفرنامه نویسی خارجی، 3 نفر برنده معرفی شهر های ایران، 15 نفر برنده نقد و بررسی هتل ها، 5 نفر برنده نقد و بررسی آژانس های مسافرتی، 4 نفر برنده مسابقه ویدئویی خارجی و داخلی و در نهایت 26 تور به صورت قرعه کشی بین حاضرین و بینندگان آنلاین قرعه کشی میشد، از تور ترکیه گرفته تا تور کشتی کروز و تور جام جهانی روسیه!!
شرکت در همایش گردشگری قطعاً تجربه جدیدی برای من بود. در زمان دانشجویی همایشهای زیادی شرکت کردم اما این همایش رنگ سفر داره و داستانش فرق میکنه. پرواز من به تهران صبح اول وقت تاریخ 12 بهمن 96 و روز پنجشنبه بود و همایش هم قرار بود عصر در هتل اسپیناس پالاس تهران برگزار بشه. بار سفر رو میبندم آماده سفر میشم. شب قبل از پرواز همسرم گفت یعنی میشه تور کشتی کروز برنده بشیم من که حتی برنده شدن به عنوان نفرات برتر و گرفتن جایزه نقدی رو هم سخت میدیدم فقط گفتم ایشالا! (از اون ایشالاهای معروف).
همایش همایش ما داریم میاییم! (پنج شنبه 12 بهمن 96 – 1 فوریه 2018)
روز پرواز رسید. چقدر از پرواز های نیمه شب و اول صبح متنفرم چون خواب رو از چشم آدم میگیره اما چه کنیم که قیمت پرواز های اول وقت معمولاً مناسب تر هست. پرواز هواپیمایی آسمان خدارو شکر خوب بود و بدون تاخیر انجام شد (از مزایای پرواز اول وقت!). بعد از رسیدن به فرودگاه مهرآباد چون عجله ای ندارم تصمیم میگیرم با مترو به خونه جواد برم. اما آثار برف بعد از بارش برف سنگین تهران همچنان در خیابان ها مشهود هست. برفی که طبق اخبار و شنیده ها باعث فلج شدن شهر شده بود. فرودگاه مهرآباد رو ترک کرده و به سمت مترو میرم. اولین و آخرین تجربه من از مترو تهران خفگی بود اما چون ایستگاه اول سوار میشدم انتظار داشتم خلوت باشه. بعد از یکی دو خط عوض کردن و تاکسی گرفتن به هر شکلی بود به نزدیکی خونه جواد میرسم و اون رو تو خیابون میبینم که در حال رفتن به محل کار هست. بعد از چاق سلامتی کلی سفارش میکنم که عصر دیر نرسی باید سر ساعت بریم همایش.
جواد دوست زمان دانشگاه من هست در واقع 4 دوست قدیمی هستیم که بعد از اتمام تحصیل هر کدوم به 4 نقطه دور افتاده از کشور تبعید شدیم!
به منزل جواد رسیدم یه آپارتمان فوق نقلی اجاره ای حوالی بزرگراه محلاتی که با یکی از دوستاش که دانشجو هست با هم زندگی میکنند. چون صبح زود بیدار شده بودم گفتم کمی بخوابم که برای عصر سر حال باشم اما شوق همایش خواب رو از چشمان من گرفته بود و برای عصر لحظه شماری میکردم. قرار بود عصر من با مترو به تجریش برم و بعد از اونجا با جواد بریم سمت هتل اسپیناس پالاس خفن ترین هتل ایران!!!
اما از بازار تجریش بگم براتون، یکی از معروفترین بازار های تهران که در شمال شهر در نزدیکی امامزاده صالح و در قلب محله تاریخی تجریش قرار گرفته. سبک بازار قدیمی هست و از سر زندگی خیلی خوبی برخوردار بود.
بعد از چند دقیقه جواد هم رسید و با یه اسنپ به سمت هتل اسپیناس پالاس رفتیم.
ساختمان این هتل با طراحی مدرن معاصر و متاثر از معماری سنتی در سال ۱۳۹4 در 21 طبقه ساخته شده. با توجه به قرار گرفتن هتل در ارتفاع، عظمت هتل از دور دست خودنمایی میکرد. بعد از رسیدن به هتل و گرفتن چند عکس سلفی وارد هتل شدیم. هتل قابل مقایسه با هتل های لوکس خارج از کشور نبود اما در ایران تقریباً حرف اول رو میزنه. پرسون پرسون به سمت سالن همایش رفتیم. ورودی سالن، محل ارائه کارت مخصوص همایش بود که اسم هر شرکت کننده روی اون درج شده بود.
کارت های مخصوص ورود به همایش
سالن همایش بسیار زیبا اما هنوز خلوت بود و میهمانان نرسیده بودند. تصمیم گرفتیم به لابی هتل برگردیم. اینجا هم قرعه کشی دیگری برپا بود و تقریباً هوش و حواس همه رو به خودش جلب کرده بود و همه در نوبت بودند که بیان و شانس خودشون رو امتحان کنند. مراسم قرار بود ساعت 18 شروع بشه و با کمی تاخیر مراسم شروع شد و به سمت سالن رفتیم.
سالن همایش
مجری محترم همایش جناب آقای منصور ضابطیان
همایش قرار بود به صورت زنده از کانال آپارات و اینستاگرام لست سکند پخش بشه که باعث میشد جذابیت همایش دو چندان بشه. در سالن همجوار مراسم عروسی برپا بود (به پای هم پیر بشند) و صدای آهنگ تا اینجا به گوش میرسید. چیدمان صندلی ها و میزها تقریبا 8 نفره بود و میز های نزدیک صحنه به مدیران آژانس ها و اسپانسر ها تعلق داشت و بعد از اون همراهان تاپ لست سکند و در آخر هم میز ما قرار داشت که تماماً آقایانی بودند که تنها تشریف آورده بودند. بر روی تمام میزها برای هر نفر یادگاری کوچکی از سمت اسپانسر ها قرار داده شده بود که شامل سر رسید و خودکار و ... بود. تا قبل از شروع همایش با هم میزی ها کمی گپ زدیم تا به صورت رسمی مراسم شروع شد. همایش بخش های مختلفی داشت که جزییات اون رو در تصویر زیر میبینید:
برنامه همایش
سخنرانی جناب آقای رفیعی معاونت گردشگری استان تهران
سخنرانی آقای اشکان بروج
جواد در یک شرکت مهندسی کار میکنه و اون روز هم بشدت مشغول کار بود. قرار بود مکان نصب تعدادی از شیرهای اطمینان روی خطوط انتقال گاز روی نقشه مشخص کنه و حسابی درگیر بود و اصلاً نمیدونست در همایش چی میگذره. رسیدیم به مرحله حساس همایش که نفرات برتر سفرنامه نویسی از شماره 14 تا 1 معرفی میشدند. جواد هم دست از کارش کشید و به من دلگرمی میداد و میگفت مطمئن هستم برنده میشی. من با داشتن دو سفرنامه در لیست منتخبین اولیه از فرصت و شانس خوبی برخوردار بودم. یکی یکی از شماره 14 رسیدیم به شماره 7 و از اسم من خبری نبود اینجا بود که کمی نا امید شدم و رفته رفته با رسیدن به شماره 1 به کل نام امید شدم. هم ناراحت شدم هم خوشحال. خوشحال بودم چون رسیدن به همچین جایی و قرار گرفتن در کنار بزرگان گردشگری باعث افتخار بود، ناراحت بودم چون خیلی امید داشتم با توجه به اینکه با دو سفرنامه در بین منتخبین قرار میگیرم به عنوان نفرات منتخب نهایی هم باشم، اما قسمت نبود.
از میز ما هیچ کدام به عنوان نفرات برتر انتخاب نشدند. رسیدیم به مرحله قرعه کشی. اینجا تعدادی از تورها از سمت اسپانسر های همایش به صورت قرعه کشی بین حاضرین در سالن و همچنین کسانی که در نرم افزار لست سکند ثبت نام کردند قرعه کشی میشد. جوایز توسط مدیران آژانس ها و مدیر محترم لست سکند به منتخبین تقدیم میشد.
قرعه کشی همایش
تا میانه های قرعه کشی که رفتیم خبری از میز ما نشد، کم کم به این نتیجه میرسیدیم که این میز طلسم شده هست اما به یکباره شکوفا شد ولی از اسم ما همچنان خبری نبود! هر یک از شرکت کننده ها طبق یک شماره ای که از قبل مشخص شده بود شرکت کرده بودند و تنها سه جایزه باقی مانده بود، سه جایزه هیجان انگیز تور ترکیبی کوش آداسی و کشتی کروز، تور ترکیبی اتریش و مجارستان و در نهایت تور مهیج جام جهانی روسیه. مردی سالخورده اما خوش تیپ به روی صحنه میاد که مدیر آژانس آریا نهاد معرفی میشه و مشخص بود از قدیمی های این صنعت هست. یک شماره رو انتخاب کرد و مجری همایش کد رو اعلام کرد. چقدر این کد آشنا بود کمی فکر کردم آره این کد برای جواد هست، محکم زدم به پهلوی جواد که سرش تو کار خودش بود و حسابی درگیر بود. گفتم شماره تو هست، گفت چی میگی بابا شماره چیه بزار کارمو بکنم تا اینکه مجری اسمش رو خوند. بنده خدا نمیدونست باید چیکار کنه هول شده بود داشت میرفت بالای صحنه در حالی که برای برنده های قرعه کشی صرفاً اسامی رو اعلام میکردند و فرد برنده از جای خودش بلند میشد و بعد می نشست اما جواد داشت میرفت بالای صحنه که گرفتیمش گفتیم بشین داداش نیازی نیست بری بالا. باورش سخت بود چون این جایزه ارزشش به مراتب بیشتر از جایزه منتخبین سفرنامه نویسی بود و شاید قسمت این بود. جواد به من تبریک گفت اما در واقع اسم جواد بود که بیرون اومده بود. خلاصه این آقا جواد ما خیلی با مرام بود و جایزه ای که برنده شد رو به من و همسرم تقدیم کرد و من این رو هیچ وقت فراموش نمیکنم. بعد از مراسم موقع پذیرایی شام بود اما من سر از پا نمیشناختم و اولین کاری که کردم زنگ زدم به همسرم که باورش نمیشد و خیلی خوشحال شد.
برندگان نهایی قرعه کشی
توی این مراسم من هیچکس رو نمیشناختم اما این همایش سرآغاز عضویت در خانواده بزرگ لست سکند بود برای من.
در انتهای همایش هم عکس یادگاری گرفتیم و برای گرفتن لوح های تقدیری که برای تمامی منتخبین آماده کرده بودند رفتیم. در ادامه برای صرف شام به سالن دیگه ای رفتیم و بعد از اون با خداحافظی از دوستان به خونه برگشتیم. در مسیر خونه هنوز هم باورش سخت بود که همچین جایزه ای بردم و جواد می گفت خیلی زحمت کشیدی برای سفرنامه هات و لیاقتش رو داشتی.
عکس یادگاری از میز ما
لوح تقدیر من
از توری که برنده شده بودم بگم براتون. 2 شب اقامت در کوش آداسی و 5 شب اقامت در کشتی کروز در واقع پرواز رفت به ازمیر (در ترکیه) بود و بعد از دو شب اقامت در کوش آداسی بدون نیاز به ویزای شینگن با کشتی کروز به جزایر یونان می رفتیم که عضو اتحادیه شینگن هست. تمام تورهایی که در مراسم قرعه کشی شد برای تعطیلات عید 97 بود.
تهران گردی به سبک ما! - (جمعه 13 بهمن 96 – 2 فوریه 2018)
پرواز من برای شیراز شنبه صبح بود و جمعه رو فرصت داشتم تا با جواد و دوست دیگرمون عرفان (یکی دیگه از ما 4 تا) تهران رو بگردیم. صبح جمعه دوربین رو برداشتیم و راهی پل طبیعت شدیم. برف در گوشه و کنار کوچه و خیابان از چشم خورشید پنهان شده بود و هوا اندکی سرد بود.
بعد از عکاسی و پیاده روی دوست دیگرمون عرفان هم به جمع ما اضافه شد تا برای صرف ناهار به مجتمع خرید پالادیوم بریم.
پل طبیعت
طبیعت زیبای پارک طالقانی
طبیعت زیبای پارک طالقانی
طبیعت زیبای پارک طالقانی
طبیعت زیبای پارک طالقانی
بعد از گشت کوتاهی در مجتمع پالادیوم برای صرف ناهار به فودکورت رفتیم. پیش غذا دوتا سیب زمینی سرخ کرده با سس قارچ گرفتیم که دیوانه کننده خوشمزه بود و بهترین سیب زمینی سرخ کرده ای بود که خورده بودم و برای ناهار هم کباب ترکی خوردیم.
ناهار
برنامه داشتیم با جواد عصر برای تماشای بازی فوتبال پرسپولیس به استادیوم بریم. عرفان مارو به نزدیکی ورزشگاه رسوند اما چون کار داشت متاسفانه نتونست مارو همراهی کنه. با اتوبوس های مخصوص که تدارک دیده شده بود به نزدیکی ورزشگاه رفتیم. اولین باری بود که به ورزشگاه آزادی میرفتم اما جواد چند بار به این ورزشگاه اومده بود. با توجه به اینکه استقلالی بودم فقط برای دیدن ورزشگاه بزرگ آزادی و جو اون به اینجا اومدم. در صف بلیت قرار گرفتیم و بعد از بازرسی بدنی و تحویل دوربین که اجازه ندادند وارد کنیم وارد ورزشگاه شدیم. متاسفانه وضعیت خوبی نداشت ورزشگاه و یکی فحش میداد یکی سیگار می کشید یکی ... خلاصه استادیوم جای مناسبی برای خانواده نیست مگر اینکه بخش جداگانه ای برای خانواده ها در نظر بگیرند. وسطای بازی بود که از ورزشگاه اومدیم بیرون و برای صرف شام به مرکز خرید کوروش رفتیم و بعد هم به خونه برگشتیم.
استادیوم آزادی
بازگشت پیروزمندانه به وطن! - (شنبه 14 بهمن 96 – 3 فوریه 2018)
مجدداً صبح زود پرواز برگشتم به شیراز بود و اینگونه سفر 2 روزه من به تهران به اتمام رسید و مورد استقبال اهل منزل قرار گرفتم!
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها! (اسفند ماه 96)
کم کم برای سفر به یونان آماده میشدیم و من مشغول آماده کردن برنامه سفر بودم که یک خبر از سمت لست سکند تمامی برنامه های مارو خراب کرد. به ما اعلام شد که پلیس یونان برای ایام عید با ورود به یونان بدون ویزای شینگن موافقت نکرده و عملاً تور ما کنسل شد! نا امید نا امید بودیم تا اینکه به ما پیشنهاد اقامت 7 شب در کوش آداسی ارائه شد که قبول نکردیم (کشتی کروز کجا کوش آداسی کجا). در ادامه تمامی تورهای مراکش هم کنسل شد اما اون بدلیل یک سری مسائل سیاسی بود که به ایرانیان ویزا نمیدادند.
امیدها زنده میشوند (اوایل فروردین 97)
فروردین ماه قرار بود در یونان باشیم اما سر از شمال در آوردیم. اگر این سفر شمال هم نرفته بودیم که دور از جان از غم ندیدن جزیره سانتورینی به لقاء الله می پیوستیم. همین طور گذشت تا بعد از عید پیشنهاد کشتی کروز در اردیبهشت به ما شد اینبار 3 شب کوش آداسی و 4 شب کشتی کروز اما متاسفانه هیچ تعطیلی در کار نبور و مصادف شده بود با افزایش وحشتناک قیمت ارز. از طرف آژانس پیشنهاد شد همین تور رو بریم چون ممکن هست با این اوضاع مملکت آژانس ها تعطیل بشند و جایزه ما هم بره هوا. خلاصه قبول کردیم و تور ما قرار شد برای 1 اردیبهشت به 8 اردیبهشت انجام بشه. مدارک رو که شامل ضمانتنامه معتبر بانکی برای برگشت از سفر بود بهمراه گردش حساب بانکی برای آژانس فرستادم و آماده سفر شدیم.
خبرهای ناگوار خر است! (اواخر فروردین 97)
اواخر فروردین بود که دومین شوک به ما وارد شد. چند روز قبل از سفر موقعی که از خواب ناز پیاده روی در جزایر رویایی یونان بودم بیدار شدم و طبق معمول مشغول چک کردن اینستاگرام شدم که با دیدن یک خبر برق سه فاز از سرم پرید. "پرواز کلیه هواپیماهای ایرانی به مقاصد ازمیر، اسپارتا و دنیزلی در ترکیه لغو شده" و این خبر رو هواپیمایی قشم ایر در سایتش اعلام کرده بود و توسط رسانه کن نیوز هم باز نشر شده بود. ای خدا از شانس ما پرواز ما هم ایران ایر بود. خلاصه به آژانس این موضوع رو گفتم و اعلام کرد مشکلی نیست اما از چند منبع دیگه پرسیدم که خبر رو تایید میکردند و میگفتند الان پرواز ها خالی حرکت میکنند که مسافر هایی که در ترکیه هستند رو برگردونند. خلاصه مونده بودیم چیکار کنیم و نکنیم، اگه پرواز کنسل بشه مرخصی گرفته شده و ... رو چیکار کنیم؟! با آخرین تماس با آژانس در نهایت به ما گفتند "میرید فرودگاه فوقش پرواز کنسل میشه و برمیگردید!!" از این حرف هاج و واج مونده بودم اما نهایت تصمیم گرفتیم به تهران بریم. بلیت پرواز ما برای تهران شب 30 فروردین بود که یکی دو روز هم تهران باشیم و نهایت پرواز ما به ازمیر برای 1 اردیبهشت ساعت 22:50 بود.
اطلاعیه شرکت قشم ایر
پیش به سوی تهران با آرزوی سفر! - (پنجشنبه 30 فروردین 97 – 19 آوریل 2018)
خلاصه پنجشنبه شب 30 فروردین با پرواز به تهران رفتیم و روز جمعه به همراه دوستان عزیزمون که باهاشون در سفر مالزی آشنا شده بودیم و بعد از اون دو سفر خاطره انگیز زمینی به شمال ایران و گرجستان رو داشتیم، به دریاچه چیتگر رفتیم. هوا بسیار مطبوع بود و از پیاده روی دور دریاچه لذت بردیم اما در تمام مدت استرس داشتم که خدایا نکنه کنسل بشه این سفر و چه ضد حالی بخوریم ما.
پر استرس ترین شنبه عمر! - (شنبه 1 اردیبهشت 97 – 21 آوریل 2018)
روز شنبه اوج استرس ما بود، تماس های من به فرودگاه هم خبر از کنسلی پرواز میداد اما همچنان از سمت آژانس میگفتند هیچ مشکلی وجود نداره. خلاصه شنبه حدود ساعت 6 عصر به سمت فرودگاه امام خمینی حرکت کردیم و بعد از دیدن تابلو پرواز خیالم راحت شد که بله واقعا عازم سفر هستیم. اما من چقدر شرکت قشم ایر رو بخاطر درج خبر اشتباه سر زنش کردم. در واقع مجوز پرواز قشم ایر رو کنسل کرده بودند اما این خبر رو به تمام شرکت ها بسط داده بود حتی نوشته بود که به فرودگاه هم مراجعه نکنید!!
پرواز ما با هواپیمای تازه به خدمت گرفته شده ایرباس 330 ایران ایر بود که جزو دستاورد های برجام هست. با تحویل عوارض خروج که بتازگی توسط دولت محترم افزایش 3 برابری داشته از گیت عبور کردیم و برای گرفتن ارز مسافرتی به سمت بانک سامان رفتیم. خوشبختانه بانک سامان از بانک ملی خلوت تر بود و خیلی سریع 500 یورو به ازای هر نفر گرفتیم و به سمت سالن انتظار رفتیم. بعد از سفر متوجه شدیم تعدادی از همسفران با پارتی بازی و کلک تونسته بودند نفری 1000 یورو ارز بگیرند اما قانوناً چون پرواز ما به مقصد ازمیر و در کشور ترکیه بود فقط 500 یورو ارز به ما تعلق میگرفت.
منتظر اعلام سوار شدن به هواپیما بودیم که هواپیمای KLM هم از آمستردام به زمین نشست و در کنار هواپیمای ما آرام گرفت، البته بعد از تهدیدات آقای ترامپ و خروج از برجام ایر لاین های خارجی هم یکی یکی از ایران کوچ کردند. بالاخره زمان اعلام پرواز ما رسید. وارد هواپیما شدیم که کاملاً رنگ و بوی جدید بودن میداد.
شماره پرواز ما 759 به مقصد فرودگاه عدنان مندرس در شهر ازمیر و مدت پرواز حدود 3 ساعت بود. در طول پرواز با شام که بیف استراگانوف و تهچین بود از ما پذیرایی کردند. در طول پرواز هم بوسیله مانیتور های صندلی سرگرم بودیم. شاید بپرسید چرا ما که مقصدمون کوش آداسی بود به فرودگاه ازمیر می رفتیم؟! دلیلش هم این هست کوش آداسی یک بندر توریستی کوچک هست که فرودگاه نداره و شهر ازمیر در نزدیکی اون به مراتب از کوش آداسی بزرگتر هست.
مسیر تهران به ازمیر
مانیتور های هواپیما A330 ایران ایر
عبور ما بر فراز تبریز
شام تهچین
شام بیف استراگانوف
نرم افزار های سرگرمی روی مانیتور های هواپیما A330 ایران ایر
در مسیر پرواز از فراز شهر تبریز عبور کردیم و وارد مرز هوایی ترکیه شدیم و با عبور از نزدیکی شهر های وان، قیصریه و دنیزلی در ساعت 00:30 بامداد به وقت ترکیه هواپیما در فرودگاه شهر ازمیر به زمین نشست.
اختلاف ساعت ما با ترکیه در اون زمان 1:30 بود (ترکیه 1:30 عقب تر بود ساعتش). در اون ساعت از نیمه شب فرودگاه سوت و کور بود و تنها مسافر های پرواز ما در فرودگاه حضور داشتند. فرودگاه عدنان مندرس که نام خودش رو از یکی از نخست وزیران سابق ترکیه میگیره در 18 کیلومتری جنوب شهر ازمیر قرار داره و همچنین از نظر حجم جابه جایی مسافر در رتبه پنجم در کشور ترکیه قرار گرفته. بعد از تحویل چمدان ها و خوردن مهر ورود در پاسپورت به سمت لیدرها رفتیم که منتظر ما بودند. کل مسافرهای این پرواز به صورت زمینی راهی 4 شهر توریستی ترکیه میشدند، کوش آداسی، مارماریس، بدروم و ازمیر. تور لیدر ما اسم کشتی کروز رو صدا زد و مارو به سمتی برد که منتظر بمونیم تا بقیه مسافر ها هم جمع بشند. از همون اول سعی کردیم همسفرهای کشتیمون رو بشناسیم. حدود 40 نفری شدیم که بنظر ما جوان ترین مسافر ها بودیم. همه ما در یک هتل اقامت نداشتیم اما بعد از اقامت در کوش آداسی بهم ملحق میشدیم تا وارد کشتی بشیم و سفر دریاییمون رو شروع کنیم. بعد از جمع شدن مسافرها به سمت پارکینگ فرودگاه حرکت کردیم.
مسیر حرکت از فرودگاه عدنان مندرس به هتل Tusan Beach کوش آداسی
هوا در اون ساعت از شب کمی سرد بود و این نمی تونست خبر خوبی باشه، در واقع خبری از آب تنی در دریا نبود! هتل ما Tusan Beach Resort یک هتل 5 ستاره با خدمات All بود که در نزدیکی کوش آداسی و پارک آبی آدالند قرارداشت که البته پارک آبی در اون تاریخ به دلیل سردی آب تعطیل بود. قبل از سفر شنیده بودیم که هتل های کوش آداسی قابل مقایسه با هتل های آنتالیا نیستند و خودمون رو برای این موضوع آماده کرده بودیم. بعد از رسیدن به هتل متاسفانه چون آسمان تاریک بود نتونستیم منظره زیبای ازمیر به کوش آداسی رو ببینیم و از طبیعت اون لذت ببریم.
در مسیر لیدر که خودش رو ایمان معرفی کرد در خصوص تورهایی که در کوش آداسی میتونه برگزار کنه صحبت کرد که همه به دلار بودند و قیمت ها هم سر به فلک می کشید البته اکثر همسفران استقبال کردند! بعد از طی حدود یک ساعت به هتل رسیدیم. لابی هتل خیلی معمولی بود و از همون اول حسابی خورد تو ذوقمون. با توجه به اینکه تعداد مسافر ها زیاد بود کارهای پذیرش زمان بر شد. از همون ابتدا یک مچ بند بنفش به نشونه امکان استفاده از تمامی خدمات هتل بر روی مچ دستمون بسته شد که تا روز آخر در اختیار داشتیم، همچنین برنامه غذا و تفریحات هتل هم روی یک کاغذ گرفتیم. ساعت حدود 4 صبح بود که اتاق رو تحویل گرفتیم. اندازه اتاق مناسب بود و یک بالکن هم داشت اما بدلیل تاریکی منظره ای مشخص نبود. با توجه به اینکه یک شب رو نخوابیده بودیم از خستگی با چشم برهم زدنی به خواب رفتیم.
فایل PDF شماره 1
بروشور شرکت Sea Travel (برای دانلود کلیک کنید)
اتاق ما
روز اول (یکشنبه 2 اردیبهشت 97 – 22 آوریل 2018)
صبح پر انگیزه
بهتره ابتدا از کوش آداسی بگم براتون. کوش آداسی به معنای جزیره پرنده هست و در استان آیدین ترکیه و در نوار ساحلی دریای اژه قرار گرفته. این اسم در زمان عثمانی به علت مهاجرت و زندگی پرندگان در آنجا به اون نسبت داده شده. کوش آداسی دارای آب و هوای معتدل و معمولاً از فروردین تا آبان برای سفر مناسب هست.
صبح ساعت حدود 9:30 بود که بیدار شدم و اولین کاری که کردم کنار زدن پرده اتاق بود. منظره خیلی عالی بود اتاق ما به شکلی بود که هم منظره دریا رو داشتیم هم جنگل و این خودش یک نعمت بود. با شوق و ذوق آماده شدیم که بریم برای صرف صبحانه.
منظره بسیار زیبا از بالکن اتاق
برنامه هتل Tusan Beach Resort
نمای لابی هتل از طبقه ای که اتاق ما قرار داشت
هتل یک رستوران داشت که وعده های اصلی در اون سرو میشد. وارد رستوران شدیم و ابتدا یه دوری زدیم ببینیم چطور هست اوضاع و متاسفانه حسابی تو ذوقمون خورد. هتل 5 ستاره All توسان بیچ با رتبه 37 از بین 158 هتل کوش آداسی از هتل 5 ستاره متوسطی که در مالزی هم رفته بودیم سطحش از هر نظر پایین تر بود، اما چاره ای نبود. بعد از صرف صبحانه برای کشف کردن به اطراف ساختمان هتل رفتیم. هتل دارای یک استخر سرپوشیده بود که پر بود از کودک چون آب استخر سر باز، سرد بود و نمیشد استفاده کرد. زمین تنیس و میز تنیس و ... هم که کلاً تعطیل بود چون هنوز فصل High Season شروع نشده بود!
منظره و ساحل زیبا بود اما امکانات خیلی کمی داشت و اصلا انتظارات مارو برآورده نکرد. اینجوری بگم خدمتتون که ما توی کمتر از 1 ساعت کل قسمت های هتل رو گشتیم و عکس گرفتیم در حالی که دوستانی که آنتالیا رفتند بعد از یک هفته اقامت اظهار میکنند که قسمتهایی از هتل رو نتونستند کشف کنند!!!
استخر روباز هتل Tusan Beach Resort
محل نمایش ها در هتل Tusan Beach Resort که تعطیل بود
سالن بازی پینگ پنگ و ... که تعطیل بود و خاک میخورد
نمای پارک آبی آدالند که از هتل ما کاملاً مشخص بود
ساحل دریا در کنار هتل Tusan Beach Resort
مراتع و درختان طبیعت اطراف هتل
پارک آبی کودکان
ساحل دریا در کنار هتل Tusan Beach Resort
نمای هتل Tusan Beach Resort
از قبل برنامه داشتیم با توجه به اینکه سه شب و سه روز و در عمل دو روز مفید در هتل هستیم یک روز به تفریحات هتل و یک روز رو به گشتن در کوش آداسی اختصاص بدیم اما با پی بردن به امکانات کم هتل تصمیم گرفتیم بعد از صرف ناهار از هتل خارج بشیم. ساعت حدود 1 ظهر بود برای صرف اسنک به کنار استخر هتل رفتیم. در منو امکان انتخاب بین اسنک و همبرگر بود اما اون قدر بی کیفیت بود که حد نداشت و غذاها تقریباً دست نخورده به سمت سطل زباله رفت! دست از پا درازتر به اتاق برگشتیم و کمی استراحت کردیم.
همبرگر در هتل Tusan Beach Resort
بعد از کمی استراحت که تقریباً خستگی دیشب رو شست و برد ساعت 14:30 بود که برای صرف ناهار به رستوران اصلی هتل رفتیم. در دل دعا می کردیم که کیفیت ناهار بهتر باشه که زهی خیال باطل!
متاسفانه ناهار هم همانند صبحانه کیفیت مطلوبی نداشت و در حد شکم پر کن خوب بود! بعد از ترک رستوران کوله هارو برداشتیم و به قصد رفتن به کوش آداسی و مرکز شهر، هتل رو ترک کردیم.
ناهار هتل
چون میدونستیم که برای دلموشن باید لیر بهمراه داشته باشیم و پول ما هم کاملاً دلار و یورو بود از پذیرش هتل کمی پول چنج کردیم و لیر گرفتیم که قطعاً در جریان هستید صرافی های هتل سر گردنه هستند!!!
جاده اصلی به کوش آداسی و ایستگاه دلموشن های معروف دقیقاً روبروی هتل بود. در ایستگاه منتظر بودیم که خیلی سریع یک دلموشن هم ایستاد و سوار شدیم. مسیر هتل ما به سمت کوش آداسی بسیار زیبا بود و متاسفانه به دلیل کمبود وقت تا انتهای سفر فرصت نشد این مسیر رو کمی پیاده طی کنیم. از هتل تا مرکز اصلی شهر کوش آداسی با دلموشن حدود 15 دقیقه مسافت بود. با پرداخت نفری 3 لیر به راننده در کنار میدان Lausanne پیاده شدیم.
میدان Lausanne
کوش آداسی جمع و جور و زیبا
خیابان ساحلی به نام بلوار آتاتورک نام گذاری شده بود. در کنار خط ساحلی، شهر به مناسبت روز حاکمیت ملی، روز کودک و نود و هشتمین سالگرد تاسیس مجلس ملی کبیر ترکیه مزین شده بود و شلوغ بود چون یک تعطیلی رسمی در تقویم ترکیه به حساب میاد.
مسیر پیاده روی در کنار ساحل که مزین شده بود
مسیر پیاده روی در کنار ساحل که مزین شده بود
در ادامه به نمادی رسیدیم که نماد صلح در ترکیه بود و جمله ای از آتاتورک بر روی اون نوشته شده بود که میگفت: "صلح در خانه، صلح در جهان". جایزه صلح بین المللی آتاتورک با الهام از همین جمله مشهور او در سال 1986 پایه گذاری شد.
نماد صلح و جمله ای معروف از آتاتورک (صلح در خانه، صلح در جهان)
و در انتهای اسکله ای کوتاه، نماد کوش آداسی قرار داده شده بود.
پرنده، نماد معروف کوش آداسی
قدم زنان جلو میرفتیم که با دیدن این سگهای کوچولو و زیبا به وجد اومدیم.
سگهای زیبا در کنار ساحل
در مسیر خط ساحلی تا قلعه معروف کوش آداسی در هوای مطبوع پیاده روی کردیم و عکس گرفتیم.
نمای خانه های کوش آداسی از ساحل
دست فروشانی که صدف میفروختند
قلعه معروف کوش آداسی واقع در جزیره کبوتر
جزیره کبوتر (Güvercin Ada)کوچکترین جزیره دنیا؟!
این جزیره به فاصله 350 متر از ساحل قرار گرفته که دسترسی به این جزیره توسط گذرگاه باریکی هست که از روی آب به سمت شرقی جزیره منتهی می شه.
قلعه کوش آداسی (Kusadasi Castle)، قلعه ای با منظره عالی
قلعه کوش آداسی در درون جزیره کبوتر واقع شده. این قلعه متعلق به دوران عثمانی است و توسط آدمیرال بارباروسا در سال 1534 پس از میلاد برای حفاظت از تجارت ارزشمند امپراطوری عثمانی از راه اقیانوس در برابر حمله دزدان دریایی ساخته شده. قلعه معمولاً بسته است ولی موزه ای در درونش دارد که برای بازدید عموم باز است.
این قلعه و جزیره در واقع معروف ترین نمادهای کوش آداسی هستند.
در گذرگاهی که از ساحل تا جزیره کبوتر بود کشتی های تفریحی لنگر انداخته بودند که یکی از آنها به سبک کشتی دزدان دریایی طراحی شده بود که بیشتر در منطقه آنتالیا دیده میشه.
کشتی تفریحی به سبک کشتی دزدان دریایی!
وارد قلعه شدیم و یکی یکی پله های سنگی رو بالا رفتیم تا به موزه قلعه رسیدیم.
ورودی قلعه کوش آداسی
پله های سنگی درون قلعه
موزه قلعه
نمای شهر کوش آداسی از این قلعه بسیار زیبا هست. همچنین بر فراز کوه واقع در شهر، مجسمه آتاتورک و نماد "Kusadasi" خودنمایی میکردند.
نمای شهر از قلعه کوش آداسی
مجسمه آتاتورک و نماد “Kusadasi” بر بلندای کوش آداسی
اما آتاتورک که بود؟!
آتاتورک (Ataturk)، نماد اقتدار ترکیه
نام اصلی او مصطفی کمال پاشا بود و بنیان گذار جمهوری ترکیه هست. در سال ۱۹۳۴ میلادی نام خانوادگی آتاتورک به معنای پدر ترکها توسط مجلس ترکیه به وی اهدا شد و از آن پس داشتن این نام خانوادگی برای هر فرد دیگری ممنوع اعلام شد. از کار های بزرگ آتاتورک برای ترکیه می شه به مدرن سازی ترکیه، ملی گرایی، جدا کردن دین از سیاست، قانونی کردن حق رای زنان و پایان دادن به دعوای مسلمانان و مسیحیان اشاره کرد. یکی از جملات معروف آتاتورک که به جوانان ترک سفارش شده این هست: این جمهوریت را ما بنا نهادیم، بقا و پیشرفت آن با شماست.
آتاتورک در 57 سالگی درگذشت و مقبره او در آنکارا واقع شده.
بعد از دیدن قلعه به سمت بازار کوش آداسی حرکت کردیم.
بازار قدیمی کوش آداسی
بازار قدیمی کوش آداسی
به دنبال تور های تفریحی بودیم که به آژانس فروش های تفریحی رسیدیم. تورهایی که در برابر ما برای انتخاب قرار داشت تور شهر افسوس و خانه مریم مقدس ، پاموکاله، شیرینجه، کاپادوکیا و حمام ترکی بود.
افسوس (Ephesus)
افسوس بنایی با تمدن ۶۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح هست که در 70 کیلومتری جنوب شهر ازمیر کنونی واقع شده. افسوس جمعیتی بیش از ۲۵۰٫۰۰۰ نفر را در قرن ۱ قبل از میلاد در خود جای میداد که دومین شهر بزرگ جهان در زمان خود بوده. همچنین این شهر آرتمیس را که یکی از عجایب ۷ گانه جهان باستان به شمار میرود را در خود جای داده بود که در سال ۴۰۱ پس از میلاد توسط John Chrysostom از بین رفت همچنین ویرانه های افسوس یکی از بزرگترین مجموعه های به جای مانده از تمدن یونانیان در مدیترانه شرقی است.
خانه مریم مقدس (House of Virgin Mary)
زیارتگاهی برای مردم کاتولیک و مسلمان که در کوه بلبل در نزدیکی افسوس، در ۷ کیلومتری سلکوک ترکیه قرار داره.گفته می شه حضرت مریم بعد از مرگ و قیام حضرت عیسی در این خانه زندگی می کرده.
پاموکاله (Pamukkale)
پاموکاله در زبان ترکی به معنای "قلعهی پنبهای" منطقهای طبیعی در ایالت دنیزلی در جنوب غربی ترکیه است. در این منطقه چشمه های آب گرم طبیعی وجود دارند و آب جاری پس از عبور، از خود کربنات به جا میگذارد. شهر باستانی هیراپولیس (Hierapolis) که تحت تاثیر فرهنگ و نفوذ امپراطوری روم شرقی بوده، در نزدیکی این منطقه قرار گرفته.
شیرینجه (Sirince)
شیرینجه دهکده ای زیبا و کوچک هست که بر روی تپه ها در جنوب غربی استان ازمیر واقع شده و در آن خانه های قدیمی با دیواره های سفید در کنار سقف های چوبی و خیابان های سنگ فرشش قرار گرفته.
پیش از جنگ بین یونان و ترکیه ، این منطقه یک روستای یونانی نشین بوده است که در زمان امپراطوری عثمانی در این دهکده کوچک و زیبا زندگی می کردند که در ابتدا نام این روستا را Cirkince به معنای "زشت" گذاشتند تا شاید با این نام موجب شوند تا افراد کمتری به دنبالشان بیایند. پس از توافق صورت گرفته بین یونان و ترکیه در سال 1923 ، دولت ترکیه مسیحیان یونانی را که بیشترشان در این روستا زندگی می کردند به یونان بازگرداند و یونانی ها نیز ترک های مسلمان را به ترکیه بازگرداندند و ترک ها جایگزین یونانی های ساکن این روستا شدند و نام آن را از Cirkince به Sirince به معنای "شیرین و دلنشین" تغییر دادند.
کاپادوکیا (Cappadocia)
کاپادوکیا منطقهای تاریخی است که در ناحیهی آناتولی مرکزی در کشور ترکیه قرار داره. نام این منطقه همواره در سراسر تاریخ به خصوص در متون مسیحیان آمده و به عنوان محلی پر از شگفتی شناخته میشه. این منطقه همچنین بخاطر بالن سواری هایش که آسمان آبی را رنگارنگ می کنند شناخته شده هست.
از بین تمامی تور ها ما پاموکاله رو انتخاب کردیم چون کاپادوکیا فاصله زیادی از کوش آداسی داشت و البته هزینه بالن سواری هم بسیار زیاد بود، شهر تاریخی افسوس هم با توجه به اینکه از آتن بازدید می کردیم کنار گذاشتیم و در نهایت به پاموکاله رسیدیم. این تور رو به قیمت 70 یورو برای دو نفر که شامل ترانسفر رفت و برگشت و ناهار میشد برای فردا رزرو کردیم. برای چنج پول مسئول آژانس بهمراه ما اومد و از خود پرداز بانک کنار آژانس پول ما رو تبدیل کرد. خیلی هم راحت بود. به این شکل بود که نوع ارز ورودی و خروجی رو انتخاب میکردی و نرخ رو هم بهت میداد و بعد از وارد کردن پول به دستگاه، ارز مورد نظر رو بهت میداد اما تنها مشکلش این بود که سکه بهت تحویل نمیداد و رسید بهت میداد و باید میرفتی داخل بانک مانده پولت رو که سکه بود از باجه داخل شعبه میگرفتی. نرخی که خودپرداز چنج میکرد از نرخ صرافی هم بهتر بود. در جریان باشید در ترکیه نمایندگی های پوشاک مثل LC Waikiki و ... هم با نرخ بانک پول شمارو تبدیل میکنند اما صرافی ها کارمزد میگیرند.
بعد از تبدیل پول قدم زنان به سراغ حمام ترکی معروف کوش آداسی رفتیم.
کوچه پس کوچه های کوش آداسی
حمام قدیمی کوش آداسی
حمام قدیمی کوش آداسی
این حمام ترکی خیلی قدمت داشت اما به اندازه قدمتش هم گرون بود و قیمت هاش به یورو بود. دست از پا دراز تر به آژانس برگشتیم و تور حمام ترکی هم با ترانسفر رفت و برگشت هم به قیمت هر نفر 70 لیر برای همون لحظه ازش گرفتیم. در فاصله ای که منتظر رسیدن ماشین ترانسفر حمام ترکی بودیم از مغازه ی کنار آژانس که یادگاری میفروخت یک یادگاری کوچیک هم خریدیم که پرنده های زیبای این منطقه بودند. چند دقیقه گذشت تا ماشین رسید و سوار شدیم و به سمت حمام ترکی حرکت کردیم. بعد از 10 دقیقه به حمام ترکی رسیدیم که مشخص بود نوساز هست.
مجموعه حمام ترکی
حمام ترکی، پایین تر از انتظار!
در اونجا مبلغ 50 لیر به ازای هر نفر برای ماساژ پرداخت کردیم به امید اینکه کمی از خاطره های ماساژهای تایلند برامون تداعی بشه اما زهی خیال باطل! پکیج ما شامل جکوزی، حمام ترکی و سونا خشک بود. البته مردونه و زنونه هم جدا بود!!! قسمت مردونه فوق العاده شلوغ بود (فقط خودم بودم!!) کمی به سونا خشک و جکوزی رفتم اما چون حوصلم سر رفت به سراغ حمام ترکی رفتم اما کسی نبود که مارو حمام کنه به بدبختی صاحبش رو کشوندم آوردم و چون زبان انگلیسی بلد نبود به سختی حالیش کردم حمام ترکی می خوام. یه لنگ قرمز بلند داشت که به طرز عجیبی کف تولید میکرد! بعد با اون کف ها و لیف با زور روی پوست ما بکس و باد میکرد جوری که احساس میکردی داره اعضاء و جوارح داخل بدنت هم شست و شو میده. بعد از حمام ترکی نوبت ماساژ بود. جالب بود خانم هایی که ماساژ میدادند اهل ژاپن بودند. خدا لعنتشون کنه یک ماساژی دادند که هنوز هم جاش درد میکنه. تجربه ای شد دیگه به جز تایلند جایی ماساژ نگیرم!!
بعد از ماساژ لباس پوشیدم و منتظر شدم همسر جان هم بیاد و به هتل برگردیم. راننده می خواست زرنگ بازی در بیاره و مارو همون مرکز شهر پیاده کنه اما گفتیم ما خودمون بچه ی شهر هستیم داداش مارو نپیچون و نهایت مارو به هتل رسوند!
نزدیک های غروب بود که به هتل رسیدیم و حسابی هم گرسنه بودیم. بعد از کمی استراحت برای صرف شام به رستوران هتل رفتیم که متاسفانه مثل صبحانه و ناهار چنگی به دل نمیزد.
غروب زیبا از ساحل هتل
هزینه های روز اول
روز دوم (دوشنبه 3 اردیبهشت 97 – 23 آوریل 2018)
ترانسفر قرار بود ساعت 7:30 صبح بیاد درب هتل. خیلی زود بیدار شدیم تا بریم برای صرف صبحانه. رستوران هتل به دلیل همون مناسبت و تعطیلی که عرض کردم بسیار شلوغ بود. در رستوران هتل با اینکه فضای زیادی وجود داشت اما به جای قرار دادن غذاهای متنوع از هر چیزی 5 بار قرارداده بودند تا نشون بدند که تنوع زیادی برای غذا وجود داره! بعد از صرف صبحانه با کوله هامون به سمت ورودی هتل رفتیم.
ورودی هتل
ون سر ساعت رسید و ما مسافرهای سوم و چهارم بودیم که سوار میشدیم. هیچ وقت یادم نمیاد که سابقه داشته باشه در تورهایی که ثبت نام میکنیم آخرین نفر به دنبال ما بیان، انگار همیشه ما باید زودتر از همه بیدار بشیم. به سراغ بقیه هتل ها هم رفتیم و پس از تکمیل شدن ون به سمت پاموکاله که قبلاً توضیحاتش رو دادم حرکت کردیم.
مسیر کوش آداسی به پاموکاله
تمام همسفر ها خارجی بودند و طبق انتظار همسفر ایرانی در تور ما دیده نمیشد چون همسفران ما امروز قرار بود با تور لیدر شرکت به سمت شهر افسوس برند. مسیر ما تا پاموکاله حدود 3 ساعت بود که با احتساب توقف 3 ساعت و نیم طول کشید.
در بین راه توقفی نیم ساعته در یک کافه و سوپر مارکت داشتیم. کمی توت فرنگی و یک آب معدنی خریدیم تا جانی بدست بیاریم برای ادامه مسیر. توت فرنگی ها بسیار خوشمزه و شیرین بودند.
ون ترانسفر ما به پاموکاله
توت فرنگی های خوشمزه سوپر مارکت
هیراپولیس دوست داشتنی
حدود ساعت 11 بود که به منطقه پاموکاله و هیراپولیس رسیدیم. لیدر در بین مسیر توضیحات خوبی در مورد ترکیه و هیراپولیس داد. جالبه به قول خودش نمونه ی این چشمه ها در دنیا فقط در دوجا وجود داره که یکیش هم در ایران همون باداب سورت هست که الان متاسفانه تقریباً خشک شده. وارد مجموعه شدیم، قیمت بلیت 35 لیر بود که برای ما جزو تور بود.
لیدر ما در حال صحبت برای همسفران
بلیت ورودی پاموکاله
نقشه مجموعه که در قسمت ورودی نصب شده بود
خورشید ناجوانمردانه از بالا میتابید و گرما کمی آزار دهنده بود. به این فکر میکردیم در زمان High Season که تیر تا شهریور ماه هست اینجا چقدر میتونه گرم و آزار دهنده باشه. ابتدا لیدر توضیحاتی در مورد قسمت های مختلف اینجا ارائه کرد و بعد قرار گذاشت تا ساعت 2 جمع بشیم کنار ون تا برای صرف ناهار و برگشت به هتل راهی بشیم. این مجموعه عظیم هیراپولیس طبق نقشه دارای 16 قسمت بود که با توجه به پراکندگی و کمبود وقت تصمیم گرفتیم تنها از قسمت های اصلی اون بازدید کنیم.
طبیعت زیبای مجموعه هیراپولیس
طبیعت زیبای مجموعه هیراپولیس
طبیعت زیبای مجموعه هیراپولیس
بدلیل مسیر طولانی پیاده روی خودروهایی هم در اونجا تدارک دیده شده بود که با پرداخت هزینه شمارو برای بازدید میبردند.
خودروهایی برای حمل بازدید کنندگان
ابتدا به سمت چشمه های پلکانی رفتیم که یک دست سفید بود و مملو از توریستهایی که پاچه های خودشون رو بالا زده بودند و از قدم زدن در آب لذت میبردند. تصمیم گرفتیم این کار رو بزاریم برای مرحله آخر بازدید چون ممکن بود خیس بشیم. رفتیم به سمت تئاتر هیراپولیس که با وجود اینکه در زمان امپراطوری روم هادریان ساخته شده بود به خوبی حفظ شده بود.
تئاتر هیراپولیس
تئاتر هیراپولیس
تئاتر هیراپولیس
طبیعت اطراف تئاتر هیراپولیس
بعد از بازدید به سمت استخر آب معدنی رفتیم که اسمش Anitique Pool بود. در کنار ورودی این مجموعه نماد این منطقه که "خروس" بود خودنمایی می کرد.
خروس، نماد منطقه پاموکاله
دختر شیرین همسفر ما در حال ژست در مقابل دوربین
ورودی Anitique Pool
برای استفاده از استخر آب معدنی باید جدا هزینه پرداخت می کردیم. استخر در واقع کف سازی نداشت و کف اون سنگی بود و رنگ آب بسیار زلالی داشت.
پمپ های دستی قدیمی هم در قسمتی قرارداده شده بود که مردم میومدند با بطری آب پر میکردند و میخوردند البته آب چون معدنی بود طعم عجیبی داشت.
چشمه آب در مجموعه Anitique Pool
چشمه آب در مجموعه Anitique Pool
بعد از کمی استراحت تصمیم به خروج و رفتن به چشمه های پلکانی گرفتیم. در کنار خروجی هم خانمی مشغول پخت یک نان محلی بود.
پخت نان محلی در مجموعه Anitique Pool
به سمت چشمه ها برگشتیم و از راه رفتن در اون آب گرم لذت بردیم.
چشم انداز از منطقه پاموکاله
چشمه های آب گرم
چشمه های آب گرم
بر فراز منطقه عده ای هم مشغول چتر بازی بودند.
چتر بازی
زمان خیلی سریع گذشت تا به ساعت 2 رسیدیم. همه در کنار ون جمع شدیم تا برای صرف ناهار به هتل Pam Thermal در نزدیکی پاموکاله بریم. در این منطقه به واسطه آب معدنی مشهورش تعداد زیادی هتل ساخته شده بود تقریباً چیزی شبیه به سرعین خودمون اما این کجا و آن کجا.
مسیر رفتن از هیراپولیس به هتل Pam Thermal
در هتل استخر های آب معدنی بود که دمای بالایی هم داشت و جون میداد واسه شنا. بعد از صرف ناهار که انصافاً از غذای هتل خودمون هم بهتر بود تصمیم گرفتم کمی شنا کنم تا سبک بشم.
استخر هتل Pam Thermal
واقعاً از اینکه بین تمام تور ها این تور رو انتخاب کرده بودیم راضی بودیم. بعد از صرف ناهار به سمت کوش آداسی حرکت کردیم. امروز عصر قرار بود لیدر ما در کشتی که خانم جوانی بنام آیدا بودند در هتل برامون از سفر با کشتی و باید ها و نباید ها صحبت کنند. استرس داشتیم که سر ساعت به هتل نرسیم و همین طور هم شد و با 1 ساعت تاخیر رسیدیم. پرسون پرسون آدرس اتاق همایش رو گرفتیم و رفتیم. بعد از رسیدن تازه فهمیدیم که خیلی از مسافرها نیومدند! خانم آیدا در مورد جزیره ها و تورهایی که اونجا انجام میشد صحبت میکرد و پیشنهاد داد تور ترکیبی آتن و سانتورینی رو بگیریم و برای بقیه جزایر خودمون به گشتن بریم اما با توجه به تحقیقاتی که کرده بودیم تصمیم داشتیم خودمون به بازدید از تمام جزیره ها بریم. در پایان صحبت هاش برچسب هایی برای چسباندن به چمدان ها به ما داد و قرار شد فردا صبح راس ساعت 8 در لابی باشیم که تور لیدر ما در کوش آداسی زحمت ترانسفر ما به اسکله رو بکشه.
فایل PDF شماره 2
خلاصه نکات قابل توجه در خصوص کشتی کروز (برای دانلود کلیک کنید)
متاسفانه با توجه به همزمانی سخنرانی آیدا خانم و تایم شام، شام رو از دست دادیم و بعد از اون فقط نون پنیر گوجه در هتل سرو میشد!!
آخر شب چمدانها رو بستیم و با اشتیاق وصف نشدنی آماده سفر هیجان انگیزمون با کشتی کروز شدیم.
هزینه های روز دوم
روز سوم (سه شنبه 4 اردیبهشت 97 – 24 آوریل 2018)
بعد از صرف آخرین صبحانه خیلی خوشحال بودیم که این هتل رو ترک و برای اولین بار در زندگی سفر دریایی رو تجربه میکنیم. ایمان لیدر شرکت به موقع اومد هتل و ما برای انجام Check Out به پذیرش رفتیم و در کمال ناباوری هزینه یک بطری آب معدنی که تلفنی درخواست داده بودیم و برای ما به اتاق آورده بودند از ما کسر کردند اینجا بود که معنای هتل All رو کاملاً متوجه شدیم!!!! همه سوار اتوبوس شدیم و بعد از سرشماری به سمت اسکله کوش آداسی حرکت کردیم. با اتوبوس حدود 20 دقیقه تا اسکله کوش آداسی فاصله بود. بعد از رسیدن به اسکله بهمراه آیدا خانم (لیدر ما در طول سفر دریایی) بعد از انجام بازرسی و خوردن مهر خروج در پاسپورت به کشتی رسیدیم. کشتی کروز ما از شرکت Celestyal بود که به جزایر یونان و شرق مدیترانه تردد داره و دارای سه کشتی هست به نام های Crystal ، Olympia و کشتی ما که Majesty بود. کشتی ما تازه ترین عضو این خانواده سه نفره بود که دارای 11 طبقه، 4 رستوران، سالن بدن سازی، استخر و جکوزی، سالن ماساژ، سالن اجتماعات و مراسم ها، کافه و 732 کابین بود که کابین ها به چند دسته تقسیم بندی می شدند. کابین بدون پنجره، پنجره دار محدود، پنجره دار، پنجره دار بزرگ، سوئیت جونیور، سوئیت جونیور بالکن دار، سوئیت کاپیتان، سوئیت بالکن دار بزرگ و گرند سوئیت بالکن دار که بترتیب قیمتها افزایش پیدا میکردند. خوشبختانه کابین ما از نوع پنجره دار بزرگ بود و منظره و نورگیر بسیار مطلوبی داشت. برنامه سفر دریایی خودمون رو قبلاً از وب سایت شرکتCelestyal گرفته بودم که در تصویر زیر مشاهده میکنید.
برنامه سفر دریایی ما
موقعیت جزایر در نقشه گوگل
کشتی فوق العاده بزرگ بود به نحوی که تا چند ثانیه محو تماشای اون بودیم. نام Majesty بر روی بدنه کشتی خودنمایی میکرد. بعد از گرفتن عکس سلفی با کشتی به سمت ورودی کشتی رفتیم. تعدادی تاکسی دو چرخه که با نام Pedicab شناخته میشند به قیمت 2 یورو شمارو تا ورودی کشتی میبردند که 100 متر بیشتر فاصله نداشت.
Pedicab یا تاکسی دورچرخه
با تحویل پاسپورت ها و دریافت رسید، کارت مخصوص ورود به کشتی رو تحویل گرفتیم که از این به بعد حکم پاسپورت ما رو هم داشت.
رسید پاسپورتها
کارت تردد ما
با قرار دادن چمدان ها در بیرون از کشتی که از شب قبل بر چسب شماره کابین روش نصب کرده بودیم، وارد کشتی شدیم. چمدان ها توسط پرسنل کشتی به اتاق ها منتقل می شدند. از طریق راهنمای نصب شده در تمامی طبقات کابین خودمون رو که در طبقه هفتم قرار داشت و شمارش 706 بود پیدا کردیم و با استفاده از کارت هایی که داشتیم وارد کابین شدیم.
راهنمای طبقات کشتی (نصب شده در طبقات)
راهرو کشتی
فایل PDF شماره 3
نکات قابل توجه در کشتی که در اتاق قرار داده شده بود (برای دانلود کلیک کنید)
کابین ها در عین کوچکی بسیار تمیز بودند. هر کابین دارای تلفن، تلویزیون، یخچال، Safe Box و یک حمام و سرویس فرنگی کوچک بود.
کابین زیبا و نقلی ما
سرویس بهداشتی کابین
حمام کوچک کابین
برنامه ای بصورت روزانه در درون هر کابین قرار میگرفت که شامل دمای هوا، وضعیت آب و هوای مقاصد، ساعت ورود و خروج کشتی، نام اسکله ای که کشتی پهلو میگرفت، تمامی برنامه های تفریحی بهمراه ساعت و محل برپایی که در کشتی صورت می گرفت، ساعت صبحانه، ناهار، عصرانه و شام بود.
فایل PDF شماره 4
برنامه روز اول کشتی (4 اردیبهشت 97 – 24 آوریل 2018) (برای دانلود کلیک کنید)
کشتی قرار بود ساعت 12:30 بندر کوش آداسی رو به مقصد جزیره پاتموس ترک کنه. با هیجان و انگیزه زیاد به قصد کشف زیبایی های کشتی کابین رو ترک کردیم. خوشبختانه عرشه کشتی در طبقه ما قرار داشت. وارد عرشه کشتی شدیم و به تماشای جزیره زیبای کوش آداسی پرداختیم.
عرشه کشتی
عرشه کشتی
کشتی جنگی ترکی که در بندر کوش آداسی پهلو گرفته بود
نمای شهر کوش آداسی از کشتی
در ادامه به سمت سالن بدن سازی رفتیم که در واقع یک اتاق کوچیک بود که چندتا تردمیل و وسیله ورزشی دیگه داشت.
سالن بدنسازی کشتی
بعد به سمت مرکز ماساژ رفتیم که بسیار زیبا و شیک طراحی شده بود اما قیمتهایی که به یورو درج شده بود خیال ماساژ رو از سر ما پراند!
مرکز SPA کشتی
در ادامه هم رستوران کشتی که آماده پذیرایی ناهار میشد.
کافه کشتی
رستوران کشتی
در انتها به بالاترین طبقه کشتی رفتیم که استخر و جکوزی کوچک کشتی در اون واقع شده بود. استخر کشتی بدلیل سردی آب طرفداری نداشت اما برخلاف اون جکوزی همیشه پر بود از مسافر.
استخر کشتی
نمای استخر و جکوزی کشتی
نام Majesty که بر فراز کشتی خودنمایی میکرد
در اینجا دو کافه هم قرارداشت که پذیرای مسافرین بودند. برای اولین نوشیدنی در کشتی به این کافه رفتیم و یک نوشیدنی سالم سفارش دادیم!
اولین نوشیدنی در کشتی
در یکی از راهروهای کشتی یک هنرمند هم مشغول نقاشی پرتره بود.
هنرمند کشتی در حال نقاشی پرتره
در کنار یکی از کافی شاپ ها خانمی مشغول نواختن ویالون بود و با هنر خودش آرامش رو به مسافرین هدیه می داد.
ویالون در کشتی
ویدئو شماره 1: ویالون در کشتی
خانم آیدا لیدر ما در این کشتی برای ساعت 11:30 قرار گذاشته بود که در محل سالن Royal Fire Works جمع بشیم تا نکات ایمنی کشتی رو به ما گوش زد کنه که خدایی نکرده اگر مثل کشتی تایتانیک بلایی سرمون اومد بتونیم خودمون رو نجات بدیم. طبق درخواست جلیقه های نجات رو که به تعداد برای هر نفر در کابین قرارداده شده بود برداشتیم و راهی سالن شدیم. ابتدا لیدر ترکها صحبت کرد و نکات ایمنی کشتی رو گفت و بعد هم لیدر ما. بعد از اتمام سخنرانی لیدرها تصمیم گرفتیم برای صرف ناهار به رستوران کشتی بریم.
سالن ROYAL FIRE WORKS
سالن ROYAL FIRE WORKS
رستوران کشتی سرتر از رستوران هتل کوش آداسی
کشتی ما 4 رستوران داشت که بدلیل تکمیل نبودن ظرفیت مسافر ها فقط 3 رستوران فعال داشت. یکی از رستوران ها بصورت بوفه بود که Piazza San Marco نام داشت و دیگری رستوران Seven Seas بود که به صورت Waiter Service یا خدمات پیشخدمت بود که می بایست از منو یک پیش غذا، غذا و دسر سفارش میدادیم و رستوران آخر هم Bistro بود که در صورت استفاده مبلغ 24.99 یورو به حساب ما شارژ میشد. برای شروع به رستورانی رفتیم که بصورت بوفه بود. تنوع غذا ها بسیار مطلوب و کیفیت و طعم غذاها بی نظیر بود. هرچه خاطره ی بد از غذاهای هتل 5 ستاره Tusan Beach داشتیم در این کشتی فراموش شد. برای نوشیدنی هم پرسنل رستوران دائماً در حال سرویس دهی بودند و بعد از انتخاب نوشیدنی با تحویل کارت هر نفر، سفارش شمارو میگرفتند و تحویل میدادند. در کشتی تقریباً 60 تا 70 درصد نوشیدنی رایگان بود و برای سایر نوشیدنی ها مبلغی به حساب شما شارژ میشد که موقع خروج و Check Out می بایست پرداخت میکردید اما برای نوشیدنی های رایگان هم باید کارت اتاق رو تحویل میدادیم. به گفته لیدرمون این کار برای کنترل موجودی نوشیدنی های کشتی بود.
ناهار لذیذ کشتی
بعد از صرف ناهار به محل پذیرش رفتیم تا شماره قایق بگیریم برای خروج از کشتی. ماجرا از این قرار بود که کشتی کروز امکان پهلو گرفتن در اسکله جزیره پاتموس رو نداشت و بعد از نزدیک شدن به جزیره در دریا توقف میکرد و سپس مسافرین با قایق های مخصوص که در جزیره بودند به اسکله منتقل میشدند. این موضوع برای جزیره سانتورینی هم تکرار شد. اولویت برای خروج از کشتی این جور مواقع با کسانی هست که از پذیرش تور خریده باشند و بعد از اون هم بر اساس شماره قایقی که در پذیرش توزیع میشد خروج انجام میشد.
فایل PDF شماره 5
لیست و توضیحات تور های کشتی (برای دانلود کلیک کنید)
به همین دلیل 15 دقیقه زودتر از زمانی که قرار بود شماره قایق ها توزیع بشه به سمت پذیرش رفتم و در صف ایستادم که حدود 4 نفر بودیم اما رفته رفته صف طولانی شد. خوشبختانه شماره قایق ما 1 بود یعنی با اولین قایق ها میتونستیم از کشتی خارج بشیم و به سمت جزیره بریم. نکته ی جالب اینجا بود که به تعدادی که می خواستیم شماره قایق میگرفتیم یعنی میتونستیم برای دوستانمون هم شماره قایق بگیریم البته این رو من بعداً متوجه شدم.
بعد از گرفتن بلیت به سمت سالنی رفتیم که قرار بود در اون برنامه آشپزی یونانی برگزار بشه. حدود 20 تا 30 نفر از مسافران برای تماشای این برنامه آشپزی اومده بودند. آشپز یک دختر خانم جوان بهمراه دستیار خودش بود که همونجا چند غذای ساده و خوشمزه یونانی رو آموزش میدادند. بر روی میز یک تاج گل بسیار زیبا قرار داده شده بود اما بعد از کمی دقت متوجه شدیم این تاج از گل نیست و از سبزیجات هست که به شکل بسیار ماهرانه ای طراحی شده بود. در ابتدای آشپزی دستور پخت غذاها بین تماشاچیان پخش شد و بعد از آماده شدن غذاها، پرسنل کشتی از حاضرین با غذاهایی که تهیه شد پذیرایی کردند.
سالن محل برنامه آشپزی
آشپز برنامه بهمراه دستیارش
غذاهای تهیه شده در این برنامه
فایل PDF شماره 6
دستور پخت غذاها (برای دانلود کلیک کنید)
بعد از این برنامه آشپزی برنامه آموزش رقص یونانی بود که همراه با خنده و شوخی بود که خیلی هم جالب بود.
آموزش رقص در کشتی
کم کم به جزیره پاتموس نزدیک میشدیم. طبق برنامه قرار بود ساعت 17:45 در این جزیره باشیم. خانم آیدا گفته بود در تور گذشته متاسفانه کشتی با تاخیر به جزیره ها میرسید و حتی در یک جزیره بدلیل بدی آب و هوا امکان توقف نداشت! آرزو کردیم در دل که اولین و احتمالاً آخرین سفر دریایی ما اینگونه رقم نخوره و کشتی به موقع به جزیره ها برسه که اینگونه هم شد. برای پیاده شدن از کشتی قانون این بود که شماره قایق ها در بلند گو پخش میشد و بعد مسافرینی که شماره قایقشون اعلام میشه به سمت درب خروج حرکت میکردند اما چون میدونستیم قایق اول هستیم زرنگ بازی در آوردیم و قبل از اعلام به سمت درب خروج رفتیم. در هنگام خروج از کشتی با نشان دادن کارتها و ثبت شدن در سیستم از کشتی خارج و سوار قایق شدیم و با تکمیل شدن قایق به سمت اسکله جزیره پاتموس حرکت کردیم.
نمای جزیره پاتموس از کشتی
نمای صومعه سنت جان از کشتی
در حال ترک کشتی
نمای کشتی از درون قایق در هنگام ترک کشتی
نمای خانه های یک دست سفید جزیره پاتموس از درون قایق
جزیره پاتموس، اولین جزیره با طعم یونان!
پاتموس یکی از کوچکترین جزایر یونان واقع در دریای اژه هست که با ۳۰۰۰ نفر جمعیت قدمت زیادی داره. مهمترین بندر این جزیره اسکالا نام داره. این جزیره طبق شنیده ها مکانی برای نوشتن وحی بوده که برای مسیحیان بسیار مقدس است. روستای چوره به عنوان مرکز و اصلی ترین شهر این جزیره شناخته میشه. در ارتفاعات این شهر کوچک معروفترین جاذبه گردشگری اینجا یعنی صومعه سنت جان واقع شده که توسط کریستوودولوس ساخته شده. در اینجا همچنین کتاب مکاشفه (کتاب مقدس مسیحیان) نوشته شده. در مسیر رفتن به این صومعه به غاری برخورد خواهید کرد که در واقع در این مکان سنت جان برای دریافت وحی به اینجا می آمده که به نام غار مکاشفه معروف هست.
بعد از رسیدن به اسکله و پیاده شدن از کشتی به سمت تاکسی هایی رفتیم که توریست هارو به دو جاذبه پر طرفدار جزیره یعنی غار مکاشفه (Cave of the Apocalypse) و صومعه سنت جان (Monastery of Saint John) می بردند. قیمت هر تاکسی 30 یورو برای رفت و برگشت بود و چه یک نفر باشید و چه 4 نفر این مبلغ رو دریافت میکنند. با توجه به اینکه هنوز هموطنان عزیزمون به جزیره نرسیده بودند به یک زوج خارجی که بعداً فهمیدیم اهل کلمبیا هستند پیشنهاد دادیم که با ما همراه بشند و هزینه تاکسی رو شریک بشیم که قبول کردند. این زوج که بسیار گرم برخورد میکردند بعداً در کمال ناباوری فهمیدیم که یک مادر و پسر هستند!!! (ماشالا تو خارج اصلاً بهشون فشار زندگی وارد نمیشه). بعد از طی پیچ و خم های زیاد به مقصد اول یعنی غار مکاشفه رسیدیم. راننده گفت بعد از نیم ساعت بر میگرده و مارو به ایستگاه بعد یعنی صومعه میبره. ورودی ساختمان نفری دو یورو پرداخت کردیم و وارد شدیم.
بعد از بازدید از این غار که خیلی هم شباهتی به غار نداشت (احتمالاً بازسازی شده) از منظره زیبای جزیره هم عکس گرفتیم و با اومدن تاکسی سوار شدیم تا به مقصد بعدی بریم.
بلیت ورودی غار مکاشفه
نمای جزیره پاتموس از پنجره غار مکاشفه
درون غار مکاشفه
نمای جزیره پاتموس از کنار غار مکاشفه
تاکسی های اینجا خیلی زرنگ بودند، مسافرهارو که میرسوندند بر میگشتن به اسکله تا تعدادی مسافر دیگه رو بیارند و بعد مسافر های قبلی رو به مقصد بعدی ببرند و این روند تکرار میشد. در حین سوار شدن به تاکسی بودیم که هموطنان ایرانی هم رسیدند و با دیدن ما که با دو نفر خارجی همراه شدیم تعجب کردند. بعد از 5 دقیقه تاکسی ایستاد و از اینجا می بایست از بین کوچه و پس کوچه ها عبور می کردیم تا به بالاترین قسمت شهر که صومعه قرار داشت میرسیدیم.
کوچه پس کوچه های منتهی به صومعه سنت جان
هرچه ارتفاع میگرفتیم منظره جزیره زیبا و زیباتر میشد. تمامی خانه ها سفید و یک دست بودند و نمای 3 آسیاب بادی از دور دست مشخص بود.
آسیاب های بادی جزیره پاتموس
قبلاً فکر میکردم جزیره سانتورینی فقط به این شکل باشه اما اکثر جزایر یونان این قانون رو رعایت میکردند و در سال حتی تا چند بار خانه هارو با رنگ سفید رنگ میکردند. در بین راه دست فروشانی هم بودند که یادگاری میفروختند.
دستفروش ها در مسیر صومعه سنت جان
بعد از 15 دقیقه پیاده روی به صومعه رسیدیم و با پرداخت 4 یورو وارد صومعه شدیم. در حیاط صومعه دو کشیش نشسته بودند که توریست ها باهاشون عکس میگرفتند. با خوشرویی درخواست مارو هم قبول کردند و یک عکس یادگاری باهاشون گرفتیم. گلهای کاغذی رنگی که در حیاط صومعه بود در کنار سفیدی دیوار ها زیباترین تصویری هست که هیچگاه از ذهن ما فراموش نمیشه.
بلیت ورودی صومعه سنت جان
صومعه سنت جان
حیاط صومعه سنت جان
صومعه سنت جان
گلهای کاغذی زیبا در صومعه سنت جان
گلهای زیبا در صومعه سنت جان
صومعه سنت جان
توریست ها در صومعه سنت جان
ناقوس های صومعه سنت جان
در حیاط صومعه گربه ای بود که به نظر میرسید متعلق به کشیش ها باشه ولی فوق العاده عصبی بود و اگر بهش نزدیک میشدی برات دندون تیز میکرد.
گربه صومعه سنت جان
به طبقه دوم صومعه رفتیم جایی که زیباترین منظره جزیره نمایان بود. دوست داشتیم ساعت ها بشینیم و فقط به زیبایی خیره کننده پیش رو نگاه کنیم.
بلندترین قسمت صومعه سنت جان
نمای کشتی ما از فراز صومعه سنت جان
نزدیک غروب بود که با همون تاکسی به اسکله برگشتیم. از همراهان کلمبیایی خودمون خداحافظی کردیم و به قصد رفتن به ساحل برای تماشای غروب راهی شدیم. از کوچه و پس کوچه های جزیره که مملو از کافی شاپ های زیبا و دنج بود، و از خانه های زیبای منطقه که بر روی تپه ساخته شده بودند گذشتیم تا به ساحل زیبای سنگی جزیره رسیدیم که خیلی خیلی خلوت بود و به نظر میرسید این همه توریست از وجود چنین ساحل سنگی زیبایی اطلاع ندارند.
کافه و رستورانهای جزیره پاتموس
خانه های ساخته شده بر روی تپه
ساحل زیبای جزیره پاتموس
همچنان که محو تماشای غروب بودیم، بی اراده یاد شعر زیبای سهراب سپهری افتادم.
شاخه ها پژمرده است
سنگ ها افسرده است
رود مینالد
جغد میخواند
غم بیاویخته با رنگ غروب
میتراود ز لبم قصه سرد
دلم افسرده در این تنگ غروب
هوا رو به تاریکی می رفت که کوله رو برداشتیم و برگشتیم. در مسیر بدنبال فروشگاهی برای خرید سیم کارت بودیم تا بتونیم از طریق اینترنت با خانواده تماس بگیریم اما تلاش ما بی نتیجه بود. اینترنت داخل کشتی هم شامل هزینه میشد و به گفته لیدر کیفیت بالایی هم نداشت. بعد از کمی عکاسی در اسکله که دیگه خورشید هم کاملاً در افق محو شده بود سوار قایق شدیم و به سمت کشتی رفتیم.
اسکله جزیره پاتموس پس از غروب
در مسیر برگشت با قایق به کشتی، زیبایی چراغ های اون در شب نمایان بود.
کشتی زیبای Majesty در شب
همانند خروج در هنگام ورود هم باید کارتهامون ثبت میشد. بعد از ورود به سمت کابین رفتیم تا کمی استراحت کنیم و خودمون رو برای شام آماده کنیم. اینبار به رستوران دوم هتل رفتیم. در بدو ورود یک پرسنل رستوران با مایع ضد عفونی کننده برای دستها ایستاده بود و خوش آمد می گفت. بعد از ورود، پرسنل شیک پوش رستوران به استقبال ما اومدند و مارو به سمت یکی از میزها هدایت کردند و بعد از پرسیدن زبان منو، منوی مورد نظر مارو آوردند که مشخص بود برای رفاه حال مهمانان، منوی غذا به چند زبان ترجمه شده. در منو معمولاً 2 تا 3 نوع غذا، پیش غذا و دسر وجود داشت. هر کدوممون یک غذای متفاوت رو انتخاب کردیم و منتظر شدیم. پرسنل کشتی فوق العاده خوش برخورد و همیشه در دسترس بودند. شام هم همانند ناهار بی نظیر بود.
شام – غذای اصلی
شام – غذای اصلی
شام - دسر
در حین شام هم موسیقی پخش میشد که بسیار دلنشین بود. برخی مواقع هم پرسنل رستوران برای شاد کردن فضا رقصی هم میکردند که با تشویق مهمانان همراه میشد. بعد از شام مراسم رقص و پایکوبی در سالن اصلی هتل برپا بود که بسیار مراسم زیبایی بود.
مراسم رقص درون کشتی
مراسم رقص درون کشتی
بعد از اتمام مراسم از خستگی به کابین رفتیم. برنامه فردا هم بر روی تخت قرار داده شده بود و جالب بود کابین ها روزانه دوبار نظافت میشدند!!
هزینه های روز سوم