اردیبهشت در راه است
من کوله بار خود را بسته ام و به اردو بهشت می روم...
سلام. افسانه هستم از خوزستان، عاشق سفر و تاریخ و طبیعت. سفر این دفعه ی من به قطعه ای زیبا از سرزمین شگفت انگیز ما ، ایران است. اردیبهشت ، بهشت هست اگر قدر بدانیم.
قبل از هر چیز از دوستان عزیزم عذرخواهی می کنم به خاطر تعداد زیاد عکس ها، واقعا نمی تونستم از هیچ کدوم از عکس ها چشم پوشی کنم.
یه روز زیبای اردیبهشت 97 به همراه خانواده به سمت اصفهان حرکت کردیم. شب بود که رسیدیم.
فردا صبح بعد از خوردن صبحانه به سمت مجموعه پیرغار حرکت کردیم. پیرغار یه مجموعه تاریخی زیبا در روستای ده چشمه از توابع فارسان در استان زیبای چهارمحال و بختیاری هست.
این مکان علاوه بر داشتن طبیعتی زیبا و دلچسب و رودخانهای خروشان دارای یکی از مهمترین کتیبههای تاریخ معاصر و عصر مشروطیت است.
نوع خط کتیبهها نستعلیق که گاه با شکسته آمیخته شده است.
محتوای کتیبههایی که در منطقه پیرغار وجود دارن، از زبان دو تن از شخصیتها و رهبران تاثیرگذار در جنبش مشروطهخواهی یعنی سردار اسعد و سردار ظفر نوشته شدن.
گردشگاه پیرغار نامش را از غاری میگیرد که در این منطقه است و عمری طولانی دارد. این غار از جنس آهک است و چندین چشمه جوشان از آن سرازیر میشود. اهالی روستای این منطقه به این غار با جنبه قداست احترام مینگرند.
در پیرغار اهالی روستا و بعضی اوقات، گردشگرانی که به تفریحگاه پیرغار میروند، در غاری که در این منطقه وجود دارد شمع روشن میکنند. روشن کردن شمع بهویژه در مناسبتهایی مثل عید نوروز بیشتر است
این مکان زیبای تاریخی، طبیعت بسیار چشم نوازی هم دارد. چشمه های جوشان، رودخونه خروشان، بیشه زار پر درخت و سرسبز که حال و هوای زیبایی به انسان میدهد.
درخت زیبایی که نزدیک غار بود
بعد از گشت و گذار اطراف چشمه و بیشه بساط ناهار رو پهن کردیم. غذایی که به زحمت تونسته بودیم از فارسان بخریم.واقعا پیدا کردن رستوران توی فارسان خیلی سخت بود.
بیشه زارهای پر درخت و سرسبز و بزرگی هم اون اطراف بود که بسیار زیبا بودن.
بعد از ناهار ساعت دیگه ای توی این منطقه زیبا به تماشای طبیعت مشغول شدیم و بعد حرکت کردیم به سمت کوهرنگ.
مناظر اطراف جاده
کوهرنگ رو چندین بار قبل از این هم رفته بودم. کنار تونل کوهرنگ توی آلاچیق نشستیم و توی اون هوای خیلی خنک و بی نظیر چای خوشمزه ای نوش جان کردیم. و کنار تونل کوهرنگ رفتیم و آب سفید رنگش رو تماشا کردیم.
مناظر اطراف وصف نشدنی بودن. چشم از دیدن سیر نمیشد.
بعد از اون به سمت آبشار شیخ علی خان در 20 دقیقه ای کوهرنگ رفتیم.
انگار هنوز بهار نشده بود. هوا سرد بود و کوهها برف داشتن.
آبشار پرآب و خروشانی بود.
ابشار کنار جاده بود. سمت راستمون آبشار بود و سمت چپ پایین جاده رودخونه پرآب و زیبایی بود.
از ماشین پیاده شدیم و به سمت آبشار رفتیم. آب سرد و زلالی داشت. آبشاری که از آب شدن برفها ایجاد شده بود.
و با عبور کردن از پل زیر جاده به رودخونه اون ور جاده میریخت.
همه جای طبیعت نهر آبی ، رودخونه ای ، آبشاری ، چشمه جوشانی روان بود و همه جا سرسبز و زیبا بود.
بعضی از عکس ها رو توی ماشین در حال حرکت گرفتم واسه همین خیلی خوب نشدن. و طبیعت اطراف بسیار زیباتر از این عکس ها بود ولی از توی ماشین در حال حرکت نمیشد عکس های بهتر از این گرفت.
کم کم هوا داشت تاریک میشد که برگشتیم خونه و استراحت کردیم واسه روز بعد که قرار بود برین نیاسر.
چون اردیبهشت بود مراسم گلاب گیری توی نیاسر به راه بود.
البته من قبلا چند سال پیش به کاشان و نیاسر و قمصر سفر کرده بودم که شاید یه روز سفرنامه ش رو بنویسم.
صبح بیدار شدیم و بعد از خوردن صبحانه زدیم بیرون. بعد از میمه وارد جاده فرعی شدیم که به سمت نیاسر میرفت. البته راه های دیگه هم داره ولی ما از این جاده رفتیم.
بعد از گذشتن از چندین و چند روستای سرسبز به باغ های گل نیاسر رسیدیم.
همه جا عطر گل محمدی پیچیده بود.
توی باغ های گل دور زدیم و از بوی گل مست شدیم
نیاسر
کنار یکی از باغ ها نشستیم و ناهاری که مامانم شب قبل آماده کرده بود رو گرم کردیم و خوردیم. چه مزه ای داد این ناهار توی اون هوا و اون طبیعت. جاتون خالی...
بعد رفتیم توی باغشهر زیبای نیاسر. رفتیم به سمت آبشار نیاسر. آبشاری که از چشمه اسکندریه که در بالای سر آبشار هست تغذیه میشه .
کنار آبشار یه راه داره که میشه رفت وسط آبشار...
چندین نفر اونجا بودن که تاج های گل درست میکردن و میفروختن و همه مردم ازشون میخریدن و روی سرشون میذاشتن و عکس میگرفتن.
سمت راست آبشار راه پله ای بود که به بالای آبشار و باغ تالار نیاسر میرفت.
این باغ در دوران ساسانی بناها و قصرهای زیبا و باشکوهی را در خود جای داده بوده که در گذر زمان رو به نابودی رفته است. اکنون تنها یک کوشک از این باغ تاریخی برجای مانده که یادگار اواخر دوران صفوی است.
غار رییس هم از بناهای تاریخی هست که توی باغ قرار داره. ولی چون چند سال قبل ازش بازدید کرده بودم این دفعه دیگه نرفتم سمتش و اگه شد توی سفرنامه کاشان عکساش رو میزارم.غار جالبی هست و کمی کوتاه هست و باید با کمر خم توش راه رفت. به صورت یه دالان بلند هست.
این غار غیرطبیعی که بهطول 780متر است، حاصل حفاری بشر بوده و بهمنظور اهداف مذهبی و انجام مراسم عبادی بهوجود آمده است و این غار که از زیر باغتالار و باغهای مجاور آن تا زیر محله سرکمر گسترده شده تا مدت بسیار زیادی ناشناخته بوده و در هیچ یک از اسناد تاریخی به آن اشاره نشده است.
باستانشناسان قدمت این غار را مربوط به دوره پارتیان و پیروان آیین میترا میدانند و معتقدند که مردم در آن دوره تاریخی معبد خود را در تاریکی مطلق میساختند و از دیگر ویژگیهای این غار هوای مطبوع و گردش هوا در سراسر غار است.
محوطه باغ درختها و نهرهای آب زیادی داره که بسیار زیبا و باصفا هست.
نیاسر از بالای باغ تالار
بعد از باغ تالار کمی جلوتر و روی یک تپه چهارطاقی نیاسر قرار داره. این چهارطاقی ،معبد و آتشکدهایست که در دوره ساسانی و در اوج رواج دین و آیین زرتشتی در ایران بنا شده تا به نشانه احترام به آتش در جوار آن به نیایش بپردازند.
در جوار باغ تالار و در یک مسجد که اونجا بنا شده بود، چشمه اسکندریه قرار داره. که بعد از عبور کردن از زیر مسجد به سمت بیرون میره و به صورت یک نهر درختای اون اطراف رو آبیار میکنه.
دوسوم آب چشمه به آبشار و از آنجا به دشتهای نیاسر میره.
این چشمه عامل اصلی ایجاد و تداوم تاریخ چند هزار ساله نیاسر بوده است و اکنون نیز منشأ زیباییهای فراوان و منبع اصلی آب شهر و مزارع کشاورزی محل است.
نیاسر خیلی زیباست... تمام شهر پر از کوچه باغ های زیباست... همه ی شهر نهر آب و درخت و باغ هست...
بعد از نیاسر در راه برگشت به خونه دقایقی کوتاه از روستای زیبای برزک دیدن کردیم. برزک یکی از شهرهای اصلی گلاب گیری و عرقیجات ایران هست.
کوچه های زیبا، باغ های سرسبز و بزرگ، نهرهای روان آب ... زیباست...
توی کویر و کنار جاده به خاطر بارش های اون چند روز، پر از آب بود و آب روان توی کویر در حال حرکت بود.
روز بعد تا ظهر توی خونه موندیم و بعد از ناهار رفتیم به سمت اصفهان. به خاطر اینکه قبلا زیاد به اصفهان سفر کردم ، و همه ی جاهای دیدنی و تاریخی این شهر رو دیدم ، بنابراین این دفعه فقط به دیدن میدان امام علی اکتفا کردیم
و این هم یه مناره خیلی زیبا و بلند که اطراف میدان بود ولی اسمش رو جایی ننوشته بود. واسه همین نمیدونم اسمش چی بود.
روی یه نیمکت توی میدان نشستیم و از این هوای زیبا و مطبوع استفاده کردیم که بارون نم نم ریز و دلنوازی شروع به باریدن کرد.
بعد رفتیم به مسجد جامع که نزدیک میدان امام علی بود.
کاوش های باستانشناسی نشان از آن دارد که احتمالاً این مسجد پیش از تسلط اعراب بر این شهر، مرکز مذهبی مهم شهر بوده و بصورت یکی از آتشکدههای شهر اصفهان کاربری داشتهاست. کشف یک پا ستون، با تزیینات دوره ساسانیان، در منطقه شمالی مسجد، وجود بنایی قبل از اسلام را تأیید میکند. دربارهٔ تاریخچه تغییر و تحولات مسجد اختلاف نظرهایی وجود دارد ولی به نظر میآید ساخت مسجد جامع به قرون اولیه هجری و در زمان عباسیان بوده که در قرن سوم هجری محراب آن تخریب و جهت قبله آن اصلاح شدهاست.
روز بعد حرکت کردیم به سمت خوزستان که برگردیم خونه. تصمیم گرفتیم از جاده بلداجی به ناغان برگردیم. و عجب تصمیمی گرفتیم.
دشت های زیبا و وسیع کلزا که توی اون هوای خنک اردیبهشتی واقعا چشم نواز بودن
برف هایی که روی قله کوه ها نشسته بود.
و تالاب چغاخور که به خاطر باد سردی که میوزید نتونستیم کنار تالاب بمونیم و زود سوار ماشین شدیم. البته این تالاب رو هم چندین بار قبلا دیده بودم ولی در اردیبهشت چیز دیگریست...
مردم کشور ما فکر میکنن فقط شمال سرسبز و پر دار و درخته، ولی اشتباه میکنن... این جاده مناظر دلفریبی داشت.
جاده اتوبان و آسفالت خوب و جاده خلوت و مناظر زیبا از ویژگی های این جادست... قبلا توی زمستون هم یک بار از این جاده عبور کرده بودم، که واقعا چشم نواز بود.
پرنده ای زیبا روی شاخه درخت
توی یه کباب سرا توی جاده ایستادیم و توی اون هوای عالی و اون طبیعت بی نظیر کباب کوبیده و چنجه خوشمزه ای خوردیم و حرکت کردیم سمت خونه...
زیبایی های اطراف جاده
این بود سفر اردیبهشتی من به بهشت...