بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی
انسان همواره عاشق دانستن و کسب تجربه بوده این میسر نمی شود مگر با سفر کردن
قصد دارم شرح سفرم به ترکیه را با خانواده و اتومبیل شخصی ام برای دوستان و کسانی که تجربه چنین سفرهایی را ندارند بیان کنم.
بعد از چک کردن ماشین و اطمینان کامل از سلامت خودرو
قبل از هر چیز برای سفر با ماشین شخصی به کشور خارجی حتما باید گواهینامه بین المللی گرفت برای گرفتن گواهینامه بین المللی باید به دفتر یکی از آژانس های مسافرتی مراجعه کنی گواهینامه خودت و دو قطعه عکس رو تحویل آنها بدهی و با پرداخت مبلغی در حدود ۱۰۰ تومان این گواهینامه در عرض یک ساعت آماده میشه.
بعد از اون باید خودرو کاپیتاژ بشه. برای کاپیتاژ خودرو باید به اداره گمرک شهرستان محل خودتون مراجعه کنید همه مدارک ماشین و کارت شناسایی خودت و کارت سبز ماشین رو تحویل گمرک بدی بعد آنها با گرفتن کپی از این مدارک برگه کاپیتاژ را برای شما تنظیم می کنند در هنگام خروج از کشور حتما ارائه برگه کاپیتاژ ضروری است و باید در اون قید بشه در چه روزی ودر چه ساعتی این خودرو از کدام مرز زمینی، از کشور خارج شده است.
پس از گرفتن برگه کاپیتاژ باید دفترچه مالکیت خودرو یا دفترچه شناسایی خودرو رو از همون دفتر آژانس های مسافرتی دریافت کرده و برای این کار هم باید کاپیتاژ رو ببری با ارائه گواهینامه بین المللی دفترچه ای برای شما تنظیم میشه که چنانچه از مرز خارج شدی تنها مدارکی که لازم است
ارائه بدهیم همون گواهینامه بین المللی به صورت دفترچه و اون دفترچه خودرو هست که با خودت از مرز خارج می کنی.
البته همزمان با دریافت دفترچه خودرو یک جفت پلاک بین المللی هم دریافت خواهی کرد که این پلاکها متعلق به اون خودرو است و در حین انتقال باید این پلاکها رو هم به خریدار تحویل بدی و الا برای دریافت المثنی این پلاکها دچار دردسر می شه،
اینها را که آماده کردیم باید تصمیم بگیرید که از کدوم مرز خارج بشید.
من از سنندج با خانواده ام که عبارت بودند از پسرم و دخترم و همسرم با خودروی شخصی سانتافه به مقصد ترکیه راه افتادم.
البته همخودم و هم پسرم گواهینامه بین المللی داشتیم و دو نفری رانندگی می کردیم. تا مرز ترکیه حدود ۷۰۰ کیلومتری رانندگی کردم بعد اونجا تو مرز باید تصمیم بگیرید که از کدوم یکی از دروازه های مرزی خارج بشی سه دروازه مرزی برای ترکیه وجود داره یکی دروازه سرو که نزدیک شهر ارومیه است دیگری دروازه رازی که نزدیک شهر خوی است و سومین دروازه مرز بین المللی بازرگان که نزدیک شهر ماکو است. انتخاب یکی از این دروازه ها برای خروج بستگی به مسیری داره که شما می خواهید از آنجا خارج بشی و شهرهایی که به اونجا می خوای بری هر کدوم از این مرزها خصوصیت خاص خودشون رو دارن.
- مسیر اول - از مرز سرو اگر بخوای خارج بشی ازارومیه تا مرز سرو 40 کیلومتر و از دروازه اسکندر تا اولین شهر ترکیه به نام یوکسک آوا 40 کیلومتر فاصله است
مسیری که از شهر ارومیه تا لب مرز هست نسبتاً خوب و استاندارد است.
اما مسیر ورودی به ترکیه اون طرف مرز جاده بدی هست. جاده بد از آن جهت که کلا سربالایی و کوهستانی و خطرناک است. من رانندگی تو این جاده رو در شب به هیچ وجه توصیه نمی کنم بهتر است که جاده دیگری را انتخاب کنید .
- مسیر دوم به دروازه رازی از خوی تا پایانه رازی 60 کیلومتر و از دروازه کاپیکوی در آن طرف مرز تا اولین شهر به نام اوزالیپ 40 کیلومتر فاصله است .
این مسیر از شهرستان خوی تا دروازه مرزی مسیری ناهموار و پر از پیچ های خطرناک است و اگر به رانندگی در این جاده آشنا نباشی دچار دردسر خواهی شد رانندگی ماشینهای مسافر کش نیز مزید بر علت بوده و سر هر پیچی امکان تصادف با اونها وجود داره چون با سرعت زیادی رانندگی می کنند و هدفشون زود رسیدن با هر قیمتی است و چون ماشین های راهنمایی و رانندگی نیز در مسیر وجود نداره .هر خلافی رو انجام می دهند.
از همه مهمتر این مسیر بدون پمپ بنزین حدود 60 کیلومتر است و قبل از ورود به این جاده باید باکت رو کاملا پر کرده باشی اما بعد از خروج از ایران و گذشتن از دروازه اسکندر در اون طرف مرز جاده خوب و استانداردی وجود دارد و مشکل خاصی نخواهی داشت. غیر از تعطیل بودن این مرز در شب این مسیر نزدیکترین و بهترین مسیر به شهر وان ترکیه می باشد.
- مسیر سوم که موسوم به مرز بازرگان است
از شهرستان ماکو به طرف ترکیه است، مسیری که از ماکو به این جاده وجود داره مسیر استاندارد و خوبی هست و از آن طرف هم مسیر به دوغوبایزید حدود 35 کیلومتر، باز جاده استاندارد و خوبی هست. مهمتر از همه دروازه های سرو و بازرگان ۲۴ ساعته هستند اما دروازه رازی فقط در طول روز باز هست. یعنی از ساعت ۹ و نیم تا ساعت ۱۶ و بعد از آن دیگر دروازه بسته میشه و شب ها امکان عبور و مرور وجود نداره. این رو حتما باید مدنظر داشته باشه چون ما هنگام برگشتن از دروازه خوی اومدیم به دروازه رازی که رسیدیم تازه به ما گفتند که این دروازه بسته است و شما باید برگردید فردا صبح بیایید.
(عکس از اینترنت)
خاطرات روز اول
ما سفرمون رو از بازرگان شروع کردیم قبل از اینکه وارد مرز بشیم باک بنزین رو پر کردیم و پلاکهای بین المللی رو به وسیله بست پلاستیکی به پلاکهای خودرو وصل کردیم. مدارک رو که ارائه بدی به مامورین مستقر در مرز به سادگی بازرسی میکنند و مدارکتون رو میبینند و برگه خروج رو مهر و امضا می کنند و در آن طرف مرز هم درقسمت ترکیه به سرعت مدارک را بازبینی می کنند. باید کارت ماشین و گواهینامه بین المللی همراهت باشه و علاوه بر اون پاسپورت خودت رو هم باید ارائه بدی. این را هم به یاد داشته باشید که اگر کسی همراهت است باید خودش به تنهایی از قسمت ورود افراد پیاده از مرز خارج بشه و شمای راننده همراه ماشینت رد میشی. یادت باشه که پاسپورتت باید هنگام خروج از ایران و ورود به ترکیه مهر خورده باشه که بعداً در هنگام بازگشت مشکلی نداشته باشی.
نکتهای که باید یادآوری کنم بیمه نامه ترکیه هست. برای حوادثی که خدای ناخواسته در مسیر سفر امکان داره پیش بیاد حتما باید بیمه نامه داشته باشیم بیمهنامههای ترکیه سه نوع است بیمه یک ماه و بیمه ۳ ماه و بیمه یکساله.
- بیمه یک ماهه که فقط 30روز ارزش و اعتبار داره و هزینهای که باید برای اون بدی حدود ۱۷۰ لیر ترکیه است. البته سطح پوشش این بیمه نامه نسبت به بیمه نامه سه ماهه کمتر است بیمه نامه سه ماهه مبلغی حدود ۲۰۰ لیر ترکیه هزینه خواهد داشت و بیمه نامه یک ساله چیزی در حدود ۶۰۰ لیر هزینه داره که هزینه اون رو باید در دفتر بیمه یا سیگورتای مستقر در مرز ترکیه پرداخت کنی.
هنگام خروج حتما باید بیمه نامه رو ارائه بدید یعنی بدون داشتن بیمهنامه از ورود شما به ترکیه جلوگیری میکنند.
بعد از اینکه وارد ترکیه شدید مسیر مستقیمی را بطرف شهر دوغوبایزید ادامه میدید. شهر دوغوبایزید شهر کوچکی است که چندان جالب نیست و امکانات خاصی هم نداره بنابراین شما بهتر هست که مسیر تون رو ادامه بدید. در داخل شهر به یک سه راهی خواهید رسید که اگر بخواهید به سمت دریای سیاه و مرز گرجستان حرکت کنید باید از این سه راهی به سمت راست و به طرف شمال مسیرتون رو ادامه بدید که با حرکت از کنار مرز ارمنستان و بعد از گذشتن از شهرهای ایغدیر و کارش و اردهان و بورچکا و و کمال پاشا و طی مسیری در حدود 470 کیلومتر به مرز گرجستان و شهر باتومی خواهید رسید.
و بعد از شهر دوغوبایزید حدود 5 کیلومتر که رفتید به یک سه راهی در جاده خواهید رسید که اگر بخواهید به طرف شهر وان برید باید به سمت چپ بپیچید و با طی مسیری در حدود 160 کیلومتر به شهر وان خواهید رسید.
دومین شهری است که با گذشتن از مرز به اون خواهید رسید شهری نسبتاً خوب و دارای امکانات ویژه به نام آگری است. اگر بخواهید پولی رو چنج کنید یا بخواهید سیم کارتی بخرید می توانید در این شهر استراحت کوتاهی داشته باشید. من پیشنهاد میکنم برای خرید سیم کارت عجله نکنید و در شهر بعدی این کار را بکنید ما اشتباه کردیم در شهر آگری به یکی از دفاتر ترک سل مراجعه کردیم و درخواست سیم کارت کردیم اونجا وقتی مراجعه کردیم بروشوری وجود نداشت تا ما ببینیم هزینه واقعی خرید سیم کارت و مزایای سیم کارت چی هست. به ما گفتند اگر مبلغ ۸۹ لیر پرداخت کنید ۱۰۰۰ دقیقه می توانید صحبت کنید ۵۰۰ تا پیام بفرستید و حدود ۴ گیگ اینترنت همراه خواهید داشت. اما بعداً در شهر بعدی متوجه شدیم که تمام این مزایا را با ۳۹ لیر میشه گرفت. بنابراین مبلغی را از ما اضافه گرفتن و این رو گذاشتم به حساب نا آشنا بودن ما به مقررات ترکیه و زرنگی فروشنده. البته بعد از برگشتن از ترکیه بعضی از دوستان که باهاشون صحبت می کردیم می گفتند که گرفتن سیم کارت ترکیه اشتباه است در هنگام گرفتن سیم کارت کپی پاسپورت شما رو میگیرن و کپی پاسپورت امکان داره ازش سوء استفاده بشه و سیمکارتهای دیگری با این کپی گرفته بشه و بعد مشکل پیش میاد. اما به نظر میرسه که به این سادگی ها هم نیست زیرا حتما باید در نرم افزار خرید سیم کارت ثبت نام کنید. اونجا در هنگام خرید سیم کارت حتما امضای خودتون رو باید در نرم افزار ثبت کنید بنابراین اگر کسی دیگری چنین کاری را انجام داده باشد قطعاً امضای شما را نخواهد داشت و به نظر میرسد که امکان سوء استفاده از این کپی پاسپورت شما خیلی کم باشه. باز این بستگی به خودتون داره البته اگر مشکل خاصی ندارید به نظر نمی رسه چندان مشکلی ایجاد بکنه.
ما مسیرمستقیم را به طرف شهر بعدی ادامه دادیم شهر بعدی ارزروم است.
ارزروم شهری بزرگ و مرکز استان و شهری قدیمی است در مرکز این شهر قلعه بزرگی وجود داره و علاوه بر اون خود این شهر دارای جاهای دیدنی زیادی هست. پیشنهاد می کنم که حداقل یک روز رو برای ارزروم کنار بگذارید.
دیدن ارزروم و زیبایی های این شهر توصیه میشه ما در شهر ارزروم توقف کردیم هتل گرفتیم و یک شب اونجا موندیم بیرون رفتن از هتل و گشتن در داخل شهرو خیابانهای اون رو توصیه می کنم که حتما از امکانات گوگل مپ استفاده کنید.
گوگل مپ مزایای زیادی دارد شما هر جایی که هستید همون جا نیازمندیهای خودتان را از جمله پمپ بنزین هتل فروشگاه و هر چیزی که لازم داشته باشید را بهتون پیشنهاد می دهد. از جمله مناظر طبیعی و مکان های تاریخی اون دور و بر را هم به شما پیشنهاد می ده و برای هر کدام از آنها هم می تونید از نقشه ضمیمه خودش استفاده کنید ، قطعاً پیدا کردن آدرس هم با اون نقشهای که همراه خودش هست خیلی ساده است و شما می توانید بدون اینکه از کسی سوالی بپرسید از طریق همون گوگل مپ جاهای دیدنی منطقه مورد نظر و اطراف خودتون رو بگردید و دوباره برگردید به محل اقامتتون، بنابراین پیشنهاد می کنم حتما اینترنت همراه داشته باشید. برای این کار هم باید سیم کارت داشته باشید چون استفاده از سیمکارت ایرانی در کشور خارجی هزینههای مضاعفی را برای شما خواهد داشت بنابراین مثل بنده شما هم سیم کارت ترکیه رو تهیه کنید و از امکانات اینترنت سیم کارت دوم استفاده کنید وبا کمک همون گوگل مپ میتونید کل اطرافتون رو بگردید و مهمتر از همه شما میتونید با استفاده از امکانات گوشی ای که سیم کارت ترکیه در اون هست اونو تبدیل به وای فای کنید و گوشی های دیگر هم از این اینترنت سیم کارت ترکیه استفاده کنند. بنابراین لازم نیست که همه اعضای خانواده هر کدام یک سیم کارت داشته باشند چون یک سیم کارت برای همه کفایت میکنه به شرط اینکه میزان اینترنت به اندازه کافی باشه.
در مرکز شهر هتلی به نام آری گرفتیم.
شهر ارزروم جاهای دیدنی زیادی داره از جمله چشمه های طبیعی در جای جای شهر و قلعه شهر
از دیگر جاهای دیدنی ارزروم مدرسه جفت مناره است که اونجا رو دیدیم. مدرسه جالبی بود یه مدتی به عنوان مدرسه ازش استفاده می شد قبل از انقلاب ترکیه مدتی به عنوان محل استقرار ارتش و خصوصاً واحد توپخانه ازش استفاده می شد. بعد از آن دوباره به مدرسه تغییر کاربری داد و اکنون به شکل موزه است دیدن این موزه و اتاقهای اون و وضعیت ساختمان آموزشی اون خیلی جالب بود. همچنین مساجد جالبی در شهر وجود داره که از نظر بنا و سازه دیدنی هستند.
مسجدی در ارزروم
یکسری آرامگاههایی هم در اطراف این موزه وجود داره که سلاطین ترکیه برای خودشون و افراد فامیلشون آرامگاه هایی رو درست کردند که دیدن این آرامگاه هم خالی از لطف نیست، خصوصاً اینکه با مشاهده تاریخ بنای اونها متوجه شدیم که این ساختمان ها حدود ۷۰۰ سال قدمت داره و هنوز اون استحکام خودش روحفظ کرده. علیرغم اینکه در این مدت چندین زلزله شدید در همین اطراف رخ داده اما به این ساختمان ها آسیبی نرسیده. این نشون میده که مهندسینی که چنین ساختمانهای رو ساختن تمامی احتمالات را در نظر گرفتن و با نهایت آینده نگری چنین ساختمان هایی رو درست کردند. نکتهای که برای من جالب بود استفاده از ملات سیمان بود. اونجا اکثر ساختمان هایی رو که دیدیم از قالب های بزرگ بتونی ساخته شده بود. این قالب های بتنی در حقیقت کشف رومی ها بود. آنها توانستند تکنولوژی را کشف کنند و ساختمان های عظیم شون رو با استفاده از همون ماسه کنار دریا و مخلوط کردن آن با سیمان از طریق ساختن قالب های بزرگ درست کند. چون اگر همین قالب ها را از طریق سنگ می خواستند تهیه کنند تراش سنگ ها قطعاً هزینه و مشکلات خاص خودش را داشت اما اونها با استفاده از بتن و قالب ریزی های اون زمان کمک بزرگی به ساخت بناهای قدیمی و ساخت قلعهها و ساختن ساختمان هایی که قدمت و ماندگاری زیادی دارند، کرد.
پس از دیدن این ساختمانها و گشتی در داخل شهر، شب برای استراحت به هتل برگشتیم.
خاطرات روز دوم
روز دوم بعد از خوردن صبحانه در هتل و گشت کوتاهی در داخل شهر و خرید مقداری شیرینی محلی از ارزروم خارج شدیم .
شهر بعدی شهر ارزنجان بود از ارزروم تا ارزنجان مسافتی در حدود 180 کیلومتر است بعد از رسیدن به این شهر لازم دانستیم که یه نگاهی هم به این شهر بندازیم شهر زیبایی است. خصوصاً نزدیک ظهر به اونجا رسیدیم و لازم شد که غذاهای اونجا رو امتحان کنیم.
پس از اینکه نهارمان را در ارزنجان خوردیم به طرف شهر سیواس حرکت کردیم لازم به ذکر است در فاصله شهرهای ارزنجان و سیواس باک بنزینی که در ایران پر کرده بودیم تمام شد و ما مجبور به خرید بنزین گران قیمت ترکیه شدیم.
نکته: در مورد بنزین لازم است توضیح بدهم که برخلاف کشور خودمان شرکتهای مختلف ترکیه یا چند ملیتی به صورت خصوصی بنزین را وارد نموده و در جایگاه های مختص به خودشان می فروشند. البته قیمت ها تفاوت دارد اما تفاوت آنچنانی با هم ندارد. بیشتر اختلاف قیمت ها بستگی به دوری از دریا و بعد مسافت است که در بعضی از جاها بنزین گران تر است. مثلاً در مناطق مرکزی ترکیه هر لیتر حدود هفت لیر و بیست صدم لیر بود اما در کناره های دریا حدود هفت لیر بود علاوه بر این قیمت جهانی لیرهم در تعیین قیمت بنزین موثر است زیرا سیاست های جهانی و تاثیر آنها بر اقتصاد ترکیه باعث بی ارزش شدن یا با ارزش شدن لیر ترکیه شده و به طبع بنزین نیز ارزان یا گران خواهد شد. ماشینی که همراه برده بودم ماشین به صرفه و اقتصادی نبود. سانتافه مصرف زیادی دارد حدود ۱۳ لیتر در هر ۱۰۰ کیلومتر گاهی که مجبور به روشن کردن کولر هم میشدیم مصرف آن بیشتر هم می شد. علاوه بر این تعمیرات موتور خودرو در مصرف آن موثر خواهد بود با این وصف به نظر میرسد مصرفی که ما داشتیم برای هر کیلومتر مسافت حدود یک لیره ترکیه بایستی خرج میکردیم. این عمده مخارج ما در ترکیه بود البته علاوه بر این مخارج هزینه هتل و غذا نیز مزید بر علت بود با این وصف هر بار در یکی از پمپ بنزین ها به اندازه ۱۰۰ لیر یا ۲۰۰ لیر بنزین میزدیم که چیزی در حدود ۱۴ لیتر یا 28 لیترمی شد .
بعد از گذشتن از سه راهی سیواس به طرف قیصری به مسیرمان ادامه دادیم و پس از گذشتن از کنار قیصری و در مسیر نیو شهیر منطقه ای دیدنی وتاریخی به نام کاپادوکیا وجود دارد این منطقه از چند روستای کوچک تشکیل شده که خانه هایی در دل سنگ ایجاد شده است .
تاریخ این خانهها به بیش از هفت هزار سال قبل بر میگردد بشر در این قسمت از ترکیه بیش از هفت هزار سال قبل در این خانه ها زندگی می کرده و یکی از این روستاها روستای گورمه است روستایی دیدنی و بسیار جالب چیزی که بیشتر از همه به چشم می رسید. تعداد زیاد جهانگردان روسی اروپایی و ژاپنی بود اکثرا جوانانی بودند که برای تفریح و دیدن مناظر طبیعی و باستانی به این منطقه آمده بودند مردم ترکیه از حضور این مقدار توریست نهایت استفاده را برده و در آنجا با اجاره دادن خانههای قدیمی با قیمت های گزاف نهایت سود را می بردند.
علاوه بر اینها تفریحات دیگری نیز از جمله اسب سواری موتور سواری موتورهای سه چرخ و چهار چرخ و همچنین بالون سواری نیز در آنجا وجود داشت برای بالن پرسیدیم هزینه گزافی داشت چیزی در حدود 1500 یورو برای هر نفر برای یک ساعت بالن سواری که به نظر گزاف میآمد و عطایش را به لقایش بخشیدیم، موتور سواری را هم وقتی دیدیم به صورت دسته ای سی چهل موتور سوار پشت سرهم از جاده های خاکی رد می شدندو گرد و خاک زیادی به پا می کردند به همین خاطر از خیر آن هم گذاشتیم .
با دیدن مناظر و شادی این مردم و تفریحات وخوراکیهای آنها بسنده کردیم چیزی که برای ما جالب بود دیدن جهانگردانی که با حداقل سرمایه به این منطقه آمده بودند.
از بعضی از آنها که پرسیدیم گفتند ما با ۲۰۰ دلار به ترکیه آمدیم و قسمت زیادی از آن را گشتیم در کیسه خواب می خوابیدند و با حداقل غذا زندگی میکردند اما هدفشان گشتن و دیدن مناظر و دیدنی های ترکیه بود هر ماشینی که گیرشان میآمد دست بلند می کردند و مسیری را با او میرفتند. برایشان فرقی نداشت این ماشین کامیون باشد ماشین بارکش باشد سواری یا اتوبوس باشد و هر ماشینی که آنها را به صورت مفتی سوار می کرد مسیری را طی میکردند.
خواستیم در روستای گرمه جایی رابرای ماندن اجاره کنیم که با دیدن قیمت های بالای این هتلهای عصر حجر پشیمان شدیم و با خارج شدن از روستای گورمه و رفتن به جاده اصلی هتل خوب و مناسبی را با قیمت کمی اجاره کردیم.
و خستگی یک روز رانندگی و گشتن در روستای گورمه را از تنمان خارج کردیم.
خاطرات روز سوم
بعد از خارج شدن از روستای گورمه و در مسیر نیو شهیر و پس از گذشتن از شهر آق سرای به طرف قونیه به مسیرمان ادامه دادیم. شوق دیدن قونیه باعث شده بود که از خیر دیدن اماکن تاریخی بین راه بگذریم تا هرچه زودتر به قونیه برسیم.
مسیر حرکت به شهر قونیه مسیری خشک و کم آب است. تنها چیزی که برای من جالب بود و در این مسیر دیدیم مزارع بزرگ پنل های خورشیدی بود که در تعداد زیاد در مسیر وجود داشت و انصافا ترک ها از تمامی امکانات طبیعی نهایت بهره و استفاده را نموده اند .
همچنین با احداث سدهای متعدد در جایجای کشورشان خشکی و کم آبی منطقه را جبران کرده اند و بعد از هر سدی مناطق سرسبزی دیده میشد که به شکل اصولی در آن کشاورزی انجام می شد.
پس از طی مسیری در حدود 340 کیلومتر به شهر قونیه رسیدیم با استفاده از گوگل مپ سریع خودمان را به مرکز شهر و مزار مولانا رساندیم با عجله ای که برای دیدن قبله عشق داشتیم ماشین را در اولین پیاده رو پارک کرده و پیاده به مزار رفتیم محوطه زیبایی بود. کنار مزار مسجد بزرگی هم وجود داشت که مولانا تدریس خود را در آنجا انجام می داد.
مسجد کنار مزار مولانا
در داخل آرامگاه تعداد زیادی از دوستان و نزدیکان مولانا به خاک سپرده شده بودند که از آن جمله می توان به مزار سلطان ولد وچلبی اشاره کرد.
برای ورود به داخل آرامگاه باید برروی کفشها از پلاستیکی یک بار مصرف استفاده کرد تا فرش ها کثیف نشود.
همچنین در موزه ی کوچکی که کنار آرامگاه برپا بود نسخه های اولیه دیوان کبیر و مثنوی و فیه ما فیه وجود داشت که دیدن آنها خالی از لطف نبود همچنین در صندوقچه کوچکی ریش مبارک مولانا را نگهداری می نمودند که از نظر بازدید کنندگان بسیار محترم بود .
داخل مزار حال و هوای روحانی داشت.
و در حیاط بیرون از مزار نیز موزهای در داخل اتاقک های دورادور مزار وجود داشت که نمونه هایی از اشیا متعلق به دوره مولانا را به بازدیدکنندگان نشان میداد همچنین در یکی از غرفه ها ماکت هایی از لباس ها و وضعیت اشخاص دور و بر مولانا را نشان میداد.
تا توانستیم از این اشیا و موزه ها عکس گرفتیم.
جبه مولانا
و بعد از حدود دو ساعتی معطل شدن در داخل مزار برای گردش در داخل شهر به محل پارک ماشین رفتیم اولین چیزی که دیدیم جای خالی ماشین بود چنین صحنه ای برای هر راننده ای بسیار دلهره آور وناراحت کننده است منم ابتدا ترسیدم. یک آن فکر کردم که در کشور خودمان هستم و ماشین و همه هستی ام را بردند. شاید چند روز دیگر در یک گوشه ای از بیابان بقایای اوراق شده ماشینم را بیابم. اما یادم افتاد که اینجا کشور ترکیه است. بنابراین از همسایه ها پرسیدم که ماشین من اینجا بود چی شد آنها گفتند که پلیس ترافیک آمده و ماشینت را به پارکینگ برده است.
خوب بود که مدارک ماشین را در داخل آن جا نگذاشته بودم. سریع مدارک را برداشتم و سوار تاکسی شدم و با کمک راننده تاکسی ایستگاه نگهداری خودروهای توقیف شده را که در پارکینگ مترو بود پیدا کردم. با مراجعه به مسئول پارکینگ و ارائه مدارک شناسایی خودم و خودرو موفق شدم ماشین را باز پس بگیرم. البته حدود ۱۱۰ لیره ای به عنوان هزینه نقل و انتقال و نگهداری پرداخت نمودم و خوشحال دوباره به سوی مزار به راه افتادم و خانواده را که منتظرم بودند سوار کرده و در داخل شهر گشتی زدیم. پس از خوردن ناهار در یکی از رستورانهای میدان اصلی شهر و گشتی در داخل شهر چون هنوز هوا روشن بود و ما دیگر کاری در قونیه نداشتیم به سمت آنتالیا حرکت کردیم. مسیر قونیه تا آنتالیا حدود ۳۰۰ کیلومتر بود و هرچه به دریا نزدیک تر می شدیم به سرسبزی مسیر افزوده می شود با خواندن سفرنامه های دیگر متوجه شده بودم که منطقه سیده جایی دیدنی و جالب است. بنابر این حدود ۷۰ کیلومتر نرسیده به آنتالیا در منطقه سیده توقف کردیم و متلی کنار دریا گرفتیم.
آن شب گرچه خسته بودیم اما سری هم به کنار دریا زدیم و با دیدن دریا و کمی آب تنی در آن خستگی این چند روزه را به آب سپردیم.
رستوران متل
خاطرات روز چهارم
امروز بعد از خوردن صبحانه به طرف شهر آنتالیا حرکت کردیم می خواستیم کمی در داخل آنتالیا بگردیم و فکر نمی کردیم که محل اقامت مان تا شهر آنتالیا اینقدر دور باشد ۷۰ کیلومتر رانندگی کردیم تا به آنتالیا رسیدیم بعد از کمی گشتن در داخل شهر دخترم ظاهراً از خوردن غذاهای دیشب ناراحتی معده گرفته بود و احساس درد شدیدی می کرد به طوری که مشکوک به آپاندیس شدیم از طریق گوگل مپ نزدیکترین بیمارستان را پیدا کردیم و به آنجا رفتیم وقتی به بیمارستان رسیدیم پرسنل بیمارستان سریع بیرون آمده و با برانکارد و ویلچر آماده بردن مریض بودند ما هم خوشحال بودیم که اینگونه به مریض ها رسیدگی می کند. در قسمت بخش ما را سوال پیچ کردند چند پرستار اومدن و با انگلیسی و ترکیه سعی داشتند بفهمند که مشکل ما چیست ما هم شکسته بسته با زبان ترکی و انگلیسی برای شان توضیح دادیم که مشکل دخترم چیست. تازه وقتی همه اینها را پرسیدند و فهمیدند چه مریضی داریم از ما خواستند که پاسپورت خود را ارائه دهیم و صورت جلسه بیمارستان را امضا کنیم بعد از ثبت مشخصات مریض صورت جلسه ای را به ما دادند که آن را امضا کنیم به عنوان ولی مریض. وقتی صورت جلسه را نگاه کردم متوجه شدم که مبلغ هنگفتی را به عنوان ثبت نام در آن نوشته اند قبل از اینکه حتی یک بار از سوی دکتر ویزیت شود درست مثل بیمارستان های خصوصی خودمان ابتدا درخواست پول می کردند. مبلغ پول را که نگاه کردم با تعجب متوجه شدم که ۱۵۰۰ لیر را فقط برای بستری شدن و ویزیت دکتر در نظر گرفته اند. وقتی علت را پرسیدم گفتند که اینجا بیمارستان خصوصی است و قیمت ها همه در این حدود است به ناچار با مسئولیت شخصی و امضا کردن صورت جلسه، بیمار را از بیمارستان خصوصی ترخیص و آن را به بیمارستان دولتی آتاتورک در داخل شهر آنتالیا بردم.
آنجا برای ویزیت دکتر و بستری شدنش از ما درخواست صد لیر ترکیه نمودند ۱۰۰ لیر را پرداخت کردیم و فوراً دکتر بخش بر بالین بیمار آمد و دوای او را نوشت و از داروخانه کنار بیمارستان آن را دریافت کردم. پس از تزریق آمپول و سرم و حدود یک ساعتی معطل شدن نهایتا مریضمان حالش بهتر شد و او را از بیمارستان ترخیص کردیم. گر چه تجربه بدی بود اما در کشوری غریب تجربه ویزیت دکتر و وضعیت بیمارستانهای آن جا هم برای ما جالب بود. بنابراین توصیه می کنم اگر نیاز به پزشک داشتید حتما به بیمارستان ها و درمانگاه های دولتی مراجعه کنید. از طریق گوگل مپ می توان این بیمارستانها را در نقشه پیدا کرد و به آنها مراجعه کرد. پس از ترخیص بیمار و کمی گشتن در داخل شهر و خوردن نهاری مختصر دوباره به منطقه سیده برگشتیم. تازه اینجا متوجه شدیم که اکثر مناطق تاریخی و جاذبه های تاریخی در همان اطراف هتل خودمان وجود دارد از آن جمله تئاتر بزرگ رومی و ویرانه های معبد زئوس که سری هم به آنجا زدیم و این معابد سنگی غول پیکر را از نزدیک دیدیم.
پس از آن به کنار ساحل برگشتیم و تا پاسی از شب در کنار ساحل ماندیم.
ساحل سیده
خاطرات روز پنجم
بعد از خوردن صبحانه در هتل و جمع کردن وسایل مان به راه افتادیم دوباره همان مسیر را تا شهر آنتالیا رفتیم و پس از عبور از شهر در مسیری حدود ۲۰۰ کیلومتری به طرف منطقه فتحیه رفتیم. منطقه فتحیه هم جایی مانند سیده است ومحلی برای تفریح و خوشگذرانی کنار دریا و تفریحات آبی است از آن جمله می توان به قایقرانی بادی در ساحل فتحیه و همچنین کشتی تفریحی در کنار این ساحل اشاره کرد . نهارمان را در یکی از رستورانهای کنار دریا خوردیم و هر کدام برای چشیدن غذاهای آنجا غذایی را سفارش دادیم. غذای شان خوب بود هر چند قیمت زیادی داشت ولی منظره ساحلی و رستوران ارزش آن را داشت پس از خوردن نهار و کمی استراحت به طرف شهر ازمیر به راه افتادیم. پس از عبور از چند شهر کوچک به اسامی موگلا و آیدین بالاخره به شهر ازمیر رسیدیم. قبل از رسیدن به ازمیر وارد بزرگراه ی شدیم که کمی باعث نگرانی من شد. زیرا قبل از ورود به بزرگراه دوربین های مدار بسته پلاک ماشین ها را چک می کردند و چون جایی برای پرداخت عوارض نبود نگران بودیم که بعدا دچار جریمه شویم. نزدیک ازمیر باجه پرداخت عوارض وجود داشت وقتی به آنجا رسیدیم هزینه استفاده از بزرگراه را به مقدار ۱۳۰ لیر از ما گرفتند.
پس از گشتی کوتاه در داخل شهر در هتل گنش ساکن شدیم .
هتل گنش ازمیر
شب پس از استراحتی کوتاه در هتل برای گردش به داخل شهر رفتیم. روز قبل از تعطیل هفتگی بود و اکثر مغازه ها تعطیل بودند ما هم با گشتی در داخل شهر خودمان را به ساحل رساندیم و کنار اسکله ساعاتی را گذراندیم.
دیدن جوانها که خسته از کار روزانه برای تفریح و گپی دوستانه به کنار اسکله آمده بودند سرگرمی جالبی بود. در این بین یک دسته موزیسین نیز فرصت را مغتنم شمرده و با اجرای آهنگهای مختلف جمعیت را سرگرم می نمود .
دیدن این جوانها که این مکان را برای جمع شدن و گفتگوی صمیمانه با هم انتخاب کرده بودند برایمان جالب و خاطره انگیز بود ما هم تا پاسی از شب آنجا بودیم و سپس برای استراحت به هتل برگشتیم.
خاطرات روز ششم
صبح زود از خواب برخواستیم. وقتی به لابی هتل برای صبحانه مراجعه کردیم به ما گفتند که صبحانه تنها در ساعت 6 تا 7 سرو می شود و شما از آن محروم شده اید . خوب شاید این هم ترفندی برای رفع تکلیف صبحانه از سوی هتل باشد. با این حساب همراه پسرم برای خرید صبحانه به خیابان آمدیم اما روز یکشنبه بود و اکثر مغازه ها تعطیل لذا پس از خرید مقداری خوراکی به هتل برگشتیم پس از خوردن صبحانه چون راه درازی در پیش داشتیم خود را به اتوبان اصلی رسانیده و از آنجا به طرف استانبول حرکت کردیم.
در کنار هر پمپ بنزینی در ر راهمان جایی هم برای استراحت راننده و یا خوردن غذایی مختصر و همچنین کارواش سکه ای برای شستن ماشین ها وجود داشت که خستگی را از تن راننده بدر می آورد.
پس از گذشتن از شهرهای مانیسیا و بالیک سر و بورسا وارد بزرگراه استانبول شدیم و پس از طی مسافتی حدود 200 کیلومتر وارد استانبول شدیم .
لازم به ذکر است که در ورودی استانبول بابت استفاده از بزرگراه مبلغ 180 لیره از ما گرفتند و معلوم شد که نیازی به دریافت کارت و یا برچسب عوارض نیست و نقدی هم حساب خواهند کرد. در داخل استانبول پس از گذشتن از پل عظیم آن و نیز عبور از تونل عظیم زیر دریایی و ورود به قسمت اروپایی شهر به طرف منطقه لاللی رفتیم پس از کمی استراحت کنار ساحل هتلی را در لاللی گرفتیم.
هتل دینار در لاللی
خاطرات روز هفتم
امروز صبح به اتفاق بچه ها پیاده به طرف منطقه ایاصوفیا رفتیم قبل از رسیدن به آنجا و گذشتن از پیاده رویی طولانی به موزه هنرهای اسلامی رفتیم.
موزه جالبی بود گرچه پله های داخل موزه بسیار بود و آسانسور آن ایراد داشت اما دیدن اشیای مختلف مربوط به دوره های مختلف اسلامی خالی از لطف نبود پس از بیرون آمدن از موزه هنرهای اسلامی سری هم به مسجد سلطان احمد زدیم. مسجدی به واقع بزرگ و دیدنی با ستونهای حدود چهل متری که عظمت این مسجد هر بیننده ای را شگفت زده می کرد.
داخل مسجد سلطان احمد
سلطان احمد اول همدوره با شاه عباس اول در دوران کوتاه حکومتش اهتمامی خاص به ساخت مساجد و تعمیر کعبه و اماکن اسلامی داشت.
و این مسجد را محمد آقا شاگرد معمار معروف استاد صنعان در کنار مسجد و کلیسای ایاصوفیه ساخته است تا عظمت ایاصوفیه را به چالش بکشد .
پس از بازدید از مسجد بزرگ سلطان احمد به طرف توپ قاپی که کاخ سلاطین عثمانی بوده حرکت کردیم جهانگردان زیادی در صف خرید بلیط ورود به این بنای عظیم بودند که ما هم با آنها همراه شدین و بعد از حدود یک ساعت معطل شدن به داخل محوطه رفتیم و آنجا هم برای ورود به موزه های مختلف آن چند بار در صف ایستادیم.
شلم شوربایی بود برای خودش. از زره داوود و عصای موسا گرفته تا اسلحه پیامبر و شمشیر خلفا و سایر سلاطین عثمانی هر چیزی را می شد در آنجا پیدا کرد البته هیچ دلیلی هم برای صحت انتسابشان وجود نداشت و به حکم عقل همه را با دیده شک نگریستم ولی در کل موزه جالبی بود و گرچه بیش از دو ساعت وقتمان را آنجا گذراندیم و برای هر نفر هم حدود 120 لیره دادیم اما پشیمان نیستم و ارزشش را داشت .غروب خسته به هتل برگشتیم.
خاطرات روز هشتم
صبح از خواب برخواسته و پس از صرف صبحانه در هتل به طرف ایاصوفیه به راه افتادیم.
قطب جهان مسیحیت و مرکز روم شرقی کلیسایی با قدمتی بیش از 17 قرن ماندگاری خود را به رخ هر بیننده ای می کشید.
سلاطین عثمانی پس از فتح قسطنطنیه یا همین استانبول امروزی این کلیسا را تبدیل به بزرگترین مسجد اسلامی کردند تا همیشه خاری در چشم مسیحیانی باشد که نتوانسته اند پس از آن همه جنگهای صلیبی این شهر و کلیسای مشهورش را بازپس گیرند.
در طبقه دوم ایوان آن قبر چندین تزار رومی از جمله کنستانتین بزرگ قرار دارد که مسلمانان هیچگاه در صدد نبش این قبرها بر نیامده اند.
راهرو ورود به ایوان این کلیسا نزدیک به 9 دور داشت و می شد با اسب از آن بالا رفت به واقع با پای پیاده تا رسیدن به این ایوان خیلی خسته ودچار سرگیجه شدیم. آن بالا در ایوان نمای کلیسا عظمت این سازه را در دنیای باستان بیشتر نمایان می سازد تصور اینکه تزارهای رومی از این بالا در جایگاهشان به گروه کر و موسیقی ایام یکشنبه گوش می داده اند مرا برای زمانی به آن روزگاران برد و اینجا بود که فلسفه ساختن مسجد سلطان احمد را دریافتم که سعی داشت این عظمت را با ساخت مسجدی بزرگتر جبران نماید هرچند موفق نیز شد اما قدمت این کلیسا و زمان ساخت آن به هیچ وجه قابل جبران نیست و این زمانی است که اجداد سلاطین عثمانی بیابانگردانی ناشناخته بودند.
امروز را خیلی خسته شدیم برای نهار به یکی از مغازه های کنار ایستگاه منوریل استانبول رفتیم و غذایمان را خوردیم و پس از آن سوار ماشین که آن را در پارکینگی در همان نزدیکی پارک کرده بودیم شدیم و شروع به گشتن در کوچه پس کوچه های استانبول کردیم .
سری به میدان تقسیم زدیم و خیابانهای اطراف را گشتیم و سپس راهی کنار ساحل و خیابان ساحلی کنار تنگه شدیم در نقشه گوگل مپ موزه مینیاتورک را پیدا کردیم و به طرف آن حرکت کردیم.
پس از رسیدن به این موزه ماشین را در پارکیگ آن پارک کرده و پیاده وارد پارک کوچکی شدیم که با خیابانهای متعددی بازدید کنندگان را به بازدید ماکت های بزرگی از ساختمانهای متعدد ترکیه دعوت می کرد.
هر انچه را که در این سفر ندیده بودیم توسط این ماکت ها نظاره کردیم.
به واقع تماشایی بود پس از بازدید از این موزه کمی دیگر در داخل شهر گشتیم و به هتل محل اقامتمان بازگشتیم.
خاطرات روز نهم
صبح زود پس از صرف صبحانه ای مفصل در هتل به سمت آنکارا به راه افتادیم. در اتوبانهای خروجی استانبول یکی از فرعی ها را اشتباه پیچیدم و برای جبران این اشتباه مجبور شدیم نزدیک به یکساعت در ترافیکی سنگین منتظر بمانیم .
نکته ای که برایم جالب بود در اتوبانهای شهری لاینی در سمت راست برای ماشین های امدادی و پلیس وجود داشت که با وجود ترافیک سنگین و حرکت آهسته ماشین ها هیچکدام وارد این لاین نمی شدند و همچنان تا آخر ترافیک این لاین خالی بود همزمان در اخبار ایران شنیدم که کامیونی در تبریز ترمز بریده و به خاطر اینکه جایی برای فرار نداشته و هیچ لاینی خالی نبوده مجبور به زیر گرفتن چندین خودرو شد و چندین نفر جانشان را به خاطر این بی مبالاتی از دست دادند اینجاست که فرهنگ به داد انسانها می رسد .
پس از خروج از استانبول وارد بزرگراه آنکارا شدیم اما شلوغی ترافیک باعث شده بود که میزان بنزین باک را فراموش نمایم و وقتی در بزرگراه قرار گرفتم تازه متوجه خالی بودن باک بنزین شدم پس از مراجعه به نقشه متوجه شدم که تا پمپ بنزین بعدی بیش از 30 کیلومتر فاصله داریم بنا براین در یکی از توقفگاه ها با بردن چهار لیتری از بزرگراه خارج و پیاده به سمت پمپ بنزین کنار جاده رفتم خوشبختانه فاصله زیاد نبود اما پس از رسیدن به پمپ متوجه شدم که هیچ پمپ بنزینی بدون ماشین و ثبت شماره پلاک آن بنزین نمی دهد به ناچار برگشته و مدارک ماشین را بردم تا توانستم چهار لیتر بنزین بگیرم. پس از گرفتن بنزین به راه خود ادامه دادیم و با نزدیک شدن ظهر و فشار گرسنگی در یکی از مجتمع های بین راهی توقف کردیم .
وقتی به داخل مجتمع رفتیم انواع فروشگاه ها و غذاخوری ها در این مجتمع وجود داشت و ماهم غذایی سنتی را همراه با برنج که تا حدودی در ترکیه خوردن آن نادر است سفارش دادیم. این غذا بسیار خوشمزه بود و همه از نهارمان راضی بودیم مضافا اینکه قیمت آن هم به نسبت غذاهایی که خورده بودیم ناچیز بود. پس از سیر شدن به یاد ماشین افتادیم که ظاهربسیار کثیفی داشت و با ماشین های موجود در مجتمع تفاوت داشت. بنا براین آنرا به ماشین شویی بردیم و با انداختن سکه ای یک لیری در دستگاه ابتدا آنرا کف آلود کردیم و سپس با انداختن دو سکه یک لیری حسابی با آب پر فشار آنرا شستیم و همرنگ جماعت شدیم .
پس از رسیدن به آنکارا به خاطر اینکه پولمان را چنج کنیم مجبور شدیم وارد شهر آنکارا شویم و در یک طلا فروشی آنرا چنج کردیم و سپس به مسیرمان ادامه دادیم . نزدیک غروب به شهر یوزگات رسیدیم خواستیم یکی از هاستل هایی را که در نقشه بود پیدا کنیم که پس از پیدا کردن منزل مورد نظر چون صاحبخانه را نیافتیم مجبور شدیم به دنبال هتل بگردیم . هتل های داخل شهر همگی پر بودند و اجاره بالایی مطالبه می کردند که اینجا هم گوگل مپ به کمکمان آمد و هتلی را در حاشیه شهر با نام سورمیلی وبا قیمتی مناسب یافتیم و شب را در این هتل مجلل استراحت کردیم .
هتل سورمیلی یوزگات
اتاقهای هتل سورمیلی
خاطرات روز دهم
صبح زود پس از صرف صبحانه مفصل در هتل به راه افتادیم و به سمت سیواس حرکت کردیم که با عبور از کنار سیواس مسیرمان را به طرف ارزنجان ادامه دادیم این قسمت از مسیر را در زمان رفت طی کرده بودیم و برایمان تازگی نداشت و پس از عبور از کنار ارزنجان و نزدیک ارزروم مسیرمان را به طرف جنوب تغییر دادیم و به سمت موش رفتیم.
شهر موش مرکز استان موش و شهری در قسمت کردنشین ترکیه است که قطار وان آنکارا نیز از این شهر می گذرد. نزدیک غروب به این شهر رسیدیم ولی مسیر جالبی نبود و در بسیاری از جاها در حال تعمیر و دوبانده کردن مسیر بودند. ما هم که به مسیر آشنا نبودیم و خسته از یک روز طولانی رانندگی به این شهر رسیدیم و با گرفتن اولین هتل داخل شهر به نام هتل داب استراحت کردیم.
خاطرات روز یازدهم
صبح زود از هتل راه افتادیم و خواستیم وارد شهر تاتوان شویم. قصد داشتیم که با کشتی ماشینبر مسیر تاتوان تا وان را برویم که پس از مراجعه به اسکله تاتوان متوجه شدیم که تنها بعضی از روزها این کشتی ها حرکت می کنند و برای سوار شدن بر این کشتی ها باید یک روز صبر می کردیم. بنابراین مجبور شدیم با دور زدن دریاچه وان به سمت شهر وان حرکت کنیم. نزدیک ظهر به وان رسیدیم و قبل از ورود به داخل شهر کمی در کنار ساحل شنا کردیم و سپس برای خرید و گردش به داخل شهر رفتیم .
شهر وان پر بود از ایرانی هایی که برای تفریح به این شهر آمده بودند و در دسته های بزرگ همراه با تور به این شهر می آمدند. ماهم برای استفاده از این امکانات خودمان را با یکی از تورها هماهنگ کردیم و برای گردش و رفتن به جزیره کنار وان وارد کشتی آنها شدیم .
تنها این چند ساعت همراهی با تور باعث شد که لذت مسافرت تنهایی را بیشتر احساس کنیم. زیرا وقتی با تور هستی باید سلیقه و تاخیر بیش از 40 نفر را تحمل کنی که باعث تاخیر در گردش و تلف شدن وقت می شد .
پس از برگشتن از جزیره گشتی در داخل شهر زدیم و سری به فروشگاه های مختلف شهر زدیم و پس از خوردن شام در یکی از رستورانهای شهر چون دیگر کاری نداشتیم تصمیم گرفتیم که از ترکیه خارج شویم و به ایران برگردیم . پس از طی مسیری 60 کیلومتری از وان تا مرز در آنجا متوجه شدیم که مرز خوی شبها تعطیل است و باید صبح به مرز برگردیم . بنابراین مجبور شدیم امشب را هم در ترکیه بمانیم و در شهر مرزی اوزالیپ هتلی با نام گراند هتل گرفتیم .
گراند هتل اوزالیپ
روز آخر مسافرت
صبح اول وقت دوباره به مرز برگشتیم و با طی تشریفات گمرکی از مرز ترکیه خارج شدیم و با ورود به مرز ایران تازه معطلی و بی برنامگی شروع شد و نزدیک به 4 ساعت در صف ماندیم تا مامورین گمرک مدارکمان را بازبینی و تایید کردند و با معطلی زیاد و خستگی فراروان از پایانه مرزی خارج شدیم و جاده پر پیچ و خم منتهی به خوی را طی کردیم که جاده ای غیر استاندارد و بدون پمپ بنزین را با تحمل راننده های عبوری ایرانی که با سرعتی سرسام آور و خطرناک سعی در رسیدن هرچه زودتر به مرز را داشتند، سپری کردیم .
سفر 4200 کیلومتری ما به ترکیه به پایان رسید، امیدوارم که این سفرنامه برای کسانی که قصد مسافرت زمینی و با ماشین به ترکیه را دارند مفید بوده باشد .
به امید گزارش مسافرت های آینده برای شما عزیزان
نویسنده: محمدظاهر محمدی
تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمیگیرد.