دنا مرا می خواند
""کوهنوردی ورزشی برای جهت دادن ، معنا دادن ، شکل دادن و آماده شدن برای نوعی زیستن متکی به اراده و ایمان است""
قبلا عرض سلام دارم خدمت عزیزانی که این سفرنامه را مطالعه می کنند و سپاسگزار خواهم بود . در این سفرنامه متفاوت ، به دور از قیمت وانفزای ارز و بلیط هواپیما و هتل و مسیرهای طولانی و .... هیجان ، تفریح و آرامشی از جنس کوه و طبیعت را تجربه کرده و سعی شده اندکی از جاذبه های دو شهر یاسوج و سی سخت نیز معرفی شوند . امیدوارم که مورد قبولتان واقع شود .
هر بار که به شهر توریستی سی سخت می رفتم با دیدن قله های سر به فلک کشیده و زیبای دنا ، رویای صعود به دنا را در سر می پروراندم تا اینکه با عضویت در گروهی کوهنوردی این رویا محقق شد . امتحانات خردادماه پسرم تمام شده بود و با پیشنهاد برنامه کوهنوردی استقبال کرد . با یکی از دوستان در مورد همراه شدن پسرم مشورت کردم که ایشان گفتند اگر حداقل 5 بار کوه دراک را رفته باشه می تواند صعود کند، در غیر اینصورت نیاید بهتر است چون از کوه زده خواهد شد. با پسرم چندین بار کوههای کم ارتفاع حوالی شیراز را رفته بودیم اما دراک را نه، گفتم می ریم تا هر کجا که توان داشت صعود می کنیم .
توی واتساپ گروه کوهنوردی مدیرمحترم عنوان کرده بودند که :
برنامه این هفته گروه کوهنوردی زاگرس صدرا : صعود به قله قلم دنا
وسایل مورد نیاز :
- باتوم کوهنوردی
- هد لایت
- کفش مناسب کوهنوردی
- کوله پشتی
- مغزهای قندی انرژی زا
- کیسه خواب
- چادر
- شب مانی کنار دریاچه کوهگل
- لیدر گروه جناب محقق
محل تجمع و هماهنگی عصر چهارشنبه ساعت 3.30 مجتمع رفاهی ستاره دالین روبروی بستنی محمدی. در زمان باقی مانده وسایل مورد نیاز را به اتفاق پسرم خریداری و همه را آماده نمودیم .
روز موعود فرا رسید، بعد از ناهار و مقداری خواب و استراحت ساعت 3 شیراز را با خودرو شخصی به قصد دالین ترک نمودیم . ساعت 3.30 مجتمع رفاهی ستاره دالین بودیم و منتظر بقیه دوستان ماندیم. تا دوستان از راه برسند ، خودمان را به یک بستنی از کافه بستنی محمدی مهمان کردیم. لازم به ذکر است که صعود به قله قلم به اتفاق گروه کوهنوردی علوم پزشکی انجام می شد و از گروه ما 4 نفر بیشتر نبودیم.
همه دوستان همنورد جمع شدند و لیدر کمی صحبت نمود: قله قلم جزء رشته کوه جنوب شرقی دناست و یک یال گرفته شده از نول جنوبی می باشد، با ارتفاع 3604 متر، رشته کوه دنا با 9 قله بالای 4000 متر مورد توجه کوهنوردان داخلی و خارجی است.
- غذاهای کنسروی در کوهستان ممنوع
- دویدن در کوهستان ممنوع
- نمک در کوهستان مهم است
- آب را در کوهنوردی فراموش نکنید اما آب سرد ممنوع
- شکم پر برای کوهنوردی مضر است
- صبحانه مهم ترین وعده غذایی است
- سفیر کوهستان باشید، جا گذاشتن زباله در کوهستان ممنوع و .....
و محل گردهمایی بعدی را پلیس راه یاسوج – شهر کرد تعیین نمود.
به سمت سپیدان حرکت کردیم و این شهر راپشت سر گذاشتیم وبا پیمودن پیچ و خمهای جاده ای که دو سمت آن را در برخی نقاط درختان سیب و هلو و کوههای اطراف را درختان بلوط پر کرده بود به یاسوج رسیدیم. با دیدن پلیس راه بریدگی را دور زدیم و ابتدای جاده سی سخت کمی توقف نمودیم تا همه جمع شدند و سپس به سمت سی سخت ادامه مسیر دادیم .
شهر یاسوج در دامنه کوه دنا و در کنار رودخانه بشار و در میان تپه های مملو از درختان بلوط و زالزالک قرار گرفته است. این شهر لرنشین مرکز استان کهکلویه و بویراحمد می باشد و در فصل زمستان پوشیده از برف است و از هوای سردی برخوردار است. از جاذبه های این شهر می توان:
- آبشار یاسوج
- تنگ مهریان
- تنگ تامرادی
- سد شاه قاسم
- روستای کریک
- پیست اسکی کاکان
را نام بزد. نیز از یاسوج می توان به آبشار مارگون رسید .
بعد از نیم ساعت به سی سخت رسیدیم. درختان بلوط، زالزالک و گیاهان کوهی که گیاهان دارویی را نیز شامل می شود باعث سر سبزی کوهها و تپه ها و طبیعت اطراف دو شهر یاسوج و سی سخت می شوند. تنوع سبزیهای طبیعی و گیاهان دارویی مانند : آویشن ، چویل ، سیرموک ، پر موسیر ، بابونه ، جاشیر ، بومادران و ... در این مناطق زیاد است. شاید به همین خاطر است که یاسوج را پایتخت طبیعت می نامند. منطقه دنا محل زیست پرندگانی چون: کرکس، عقاب، سهره ، کبک ، شاهین و ... و جانورانی چون : خرس قهوه ای و سفید ، بز و پازن ، گرگ ، راسو ، کفشدوزک و ... می باشد.
در شهر سی سخت با مقداری خرید کمبودها را جبران کردیم. ابتدای منطقه کوهگل تعدادی غرفه با نمادی در وسط میدان توجهمان را به خود جلب می کند. غرفه ها اقلامی چون : میوه ، لبنیات سنتی ، عسل طبیعی ، لواشک های خانگی ، سبزیهای خشک ، میوه های خشک و ... را به مشتریان عرضه می کنند. مقداری مویز و میوه خشک خرید می کنیم و به نماد وسط میدان که دقت می کنیم، قسمتی از هواپیما و تعدادی اسم و سنگ قبری را مشاهده کنیم. نماد متعلق به سانحه برخورد هواپیمای تهران یاسوج به کوه دنا و اسامی نیز اسامی کشته شدگان این سانحه در سال 1396می باشد که حادثه ای دلخراش و دردناک برای هموطنانمان بود .
به سمت کوهگل حرکت می کنیم، دو طرف مسیر را باغ های سرسبز انگور تشکیل می دهد که مسیری دل انگیز را به وجود آورده است. ورودی کوهگل برای هرماشین 7000 تومان می باشد. ابتدا به چشمه میشی می رسیم که چشمه ای خنک و خروشان می باشد. چشمه میشی را پشت سر می گذاریم و بعد از 5 کیلومتر به محیط بانی کوهگل و رودخانه کوهگل می رسیم. ماشینها را کنار محیط بانی پارک می کنیم. ابتدا قرار بود شب را در کنار برم (دریاچه) کوهگل کمپ بزنیم و صبح زود به سمت قله حرکت کنیم اما تصمیم عوض می شود و لیدر کنار رودخانه را محل کمپ و خوابیدن اعلام می کند .
یکی از دوستان با نگهبان محیط بانی صحبت می کند که اجازه دهد در محوطه سیمانی محیط بانی کمپ بزنیم که با جواب منفی روبرو می شود . زمین اطراف رودخانه ناهموار است و پر از سنگهای ریز و درشت. شروع می کنیم به صاف کردن محل چادرها ، اما خانم ها نیز شانس خود را امتحان می کنند و با زبان خودشان با نگهبان صحبت می کنند: آقای ........ ما به نوعی همکار خودتان هستیم برای محیط زیست دل می سوزانیم، آشغالی در کوه و دشت رها نمی کنیم و با آلوده کردن دشت و دریاچه و کوه و رودخانه مخالفیم. با شکار حیوانات و پرندگان مخالفیم. سفیر کوهستان هستیم و خلاصه به هرزبانی نگهبان را راضی می کنند که کمپ را در محوطه محیط بانی برپا کنیم.
برروی سکوهای سیمانی کنار رودخانه کمپ را برپا کردیم و چای و شام را ترتیب دادیم و بعد از صرف آنها لیدر مقداری صحبت نمودند: همگی باید با یک صف حرکت کنید، کسی حق خروج از گروه و حرکت انفردای را ندارد، مقداری مغز و مواد قندی سردست بگذارید و در حین حرکت استفاده کنید تا انرژی اتان نیفت. سعی کنید با بینی نفس بکشید چرا که تنفس از راه دهان باعث خشکی دهان می شود و زود به زود تشنه می شوید. کوله ها یتان را تا حد ممکن سبک کنید، یک بطری آب یک لیتری کافی است زیرا که چند چشمه در مسیر وجود دارد. سپس یک نفر را به عنوان سر قدم (جلو صف ) و یک نفر را به عنوان صف جمع ( ته صف ) کن انتخاب نمود و تاکید کرد که زودتر بخوابید که ساعت 5 حرکت است. بعد از مقداری گفت و گو و اختلاط با دوستان همگی ساعت 10 بود که برای خواب آماده شدیم.
پسرم بلافاصله به خواب رفت، ولی من ماندم و صدای بلندگوی سوپری که آواز لری و ترکی پخش می کرد و صدای خروشان رودخانه و جیر جیرکهایی که کمر به نخوابیدن ما بسته بودند. بلندگو بالاخره ساعت 12 رضایت داد و خاموش شد اما صدای رودخانه و جیرجیرکها بدون وقفه ادامه داشت، از آنجایی که در همچین مکانهایی عادت به خوابیدن نداشتم شاید کل شب را بیدار بودم که 4.30 صبح صدای باز شدن زیپ یکی از چادرها را شنیدم. آقای لیدر بودند، پیک نیک را روشن کردند و چای را آماده کردند، پشیمان بودند که کاش برای خواب کنار دریاچه را انتخاب کرده بودیم. بقیه نیز بیدار شدند و همگی کوله هایمان را آماده کردیم و 5.30 حرکت را شروع کردیم. از پل کوچکی که روی رودخانه کوهگل قرار داشت گذشتیم و مسیر پاکوب را در پیش گرفتیم، هوا گرگ و میش بود نیازی به استفاده از هدلایت نبود.
ابتدای مسیر سربالایی بود و سپس تقریبا هموار شد با شیب ملایم. بعد از نیم ساعت پیمایش، دریاچه کوچک کوهگل حضورمان را خوش آمد گفت. دریاچه ای کوچک اما زیبا که در دشت آرمیده بود و هر رهگذری را به عکاسی از آن مشتاق می کرد. تازه نور آفتاب نوک قله روبرو را روشن کرده بود و عکس آن درون دریاچه منظره ای زیبا خلق کرده بود .
چند عکس گرفتیم که لیدر اعلام کردند عکاسی را بگذارید برای برگشتن و حرکت کنید، اما من و یکی از خانمهای گروه که نمی توانستیم از مناظر به راحتی بگذریم معمولا آخر صف بودیم.
مسیر را ادامه دادیم و بعد از نیم ساعت دیگه برم کوچک دیگری رامشاهده کردیم. در طول مسیر گیاهان سبز و زرد و گلهای زیبایی را مشاهده می کردیم که هم به کوهستان زیبایی می بخشیدند و هم چشمان ما را نوازش می دادند .
کمی جلوتر چشمه زلالی پیش رویمان بود و چادر عشایری و گوسفندانشان که در نزدیکی آن اطراق کرده بودند. چوپان گله داشت آماده می شد تا گوسفندان را به ضیافت این مراتع سرسبز و پر سخاوت ببرد.
از چشمه جرعه ای آب نوشیدیم و ادامه مسیر دادیم که رفته رفته سربالایی ها تندتر می شد وحرکت ما آهسته تر، خنکای نسیم وجود آفتاب را لذت بخش می کرد و مانع خستگی بیشترمان می شد.
بعد از مقداری کوهپیمایی چشمه زیبای دیگری بود با خزه ها و سبزه های اطراف آن و باز هم چادر عشایری و گله هایشان که نزدیکی به چشمه دلیل اطراقشان در آن نقطه بود. در طول مسیر عطر دل انگیز آویشن های کوهی و دیگر گیاهان نیز شامه هایمان را نوازش می دادند و آواز خوش پرندگانی همچون کبک همراهمان بودند و به یک کنسرت زیبای طبیعی مهمانمان می کردند و همه اینها دلیلی بود که خستگی را کمتر احساس کنیم .
در سربالایی تند روبرو چشمه ای، آبشاری را به وجود آورده بود که خروشان و سراسیمه به سمت پایین حرکت می کردند و ما آهسته آهسته و با زحمت به سمت بالا در حرکت بودیم .
بعد از طی این مسیر نفسگیر که حسابی هم خسته شده بودیم، کنار چشمه ای کوچک و کم رمق، لیدر فرمان توقف دادند برای استراحت و صرف صبحانه. 3 ساعت پیاپی کوهپیمایی کرده بودیم . همگی نشستیم و به خوردن صبحانه و البته دمنوش آویشن مشغول شدیم.
با پسرم مشورت کردم و قرار بر این شد که بمانیم تا بقیه دوستان بروند و برگردند و از آنجا که یکی از دوستان مسن نیز تمایل به ادامه مسیر نداشت، بنابراین با پسرم ماندند و بقیه حرکت کردیم. تا همینجا هم ارتفاع 3180 متر را طی کرده بودیم که برای بار اول بسیار خوب بود .
لیدر گروه اعلام کردند که همینجا آبگیری کنید که دیگر چشمه ای در مسیر نیست. چاله ای جلوی چشمه ایجاد کردیم که بتوانیم بطریهایمان را پر کنیم. بعد از نیم ساعت استراحت صعود را ادامه دادیم و رفته رفته به قله نزدیک تر شدیم بعد از 45 دقیقه به دامنه قله رسیدیم و برفها نمایان شدند.
ابتدا قله اول قلم را لمس کردیم و سپس به قله اصلی رسیدیم در مجموع حدود 4 ساعت پیمایش داشتیم. روبرویمان بخش اعظمی از خط الراس شرقی دنا جلوه گری می کرد، از جمله : حوض دال ، سیچونی ، برف کرمو ، کله قندی ، کله خرمن ، قاش مستان و پازن پیر .
نامگذاری هر کدام از این قله ها برای خود فلسفه ای دارد مثلا: در بالای قاش مستان دره ای است و در دیواره دره شکافهایی است که پرندگان در آنجا جفت گیری می کنند یا مثلا به خاطر شباهت قله ای به کله قند، به آن کله قندی گفته اند و ..... دوستان سرمست از صعود، عکسهایی به یادگار گرفتند و بعد از کمی استراحت مسیر رفته را برگشتیم.
لیدر در مورد نحوه پایین آمدن توضیح دادند: در سرازیریها سعی کنید پاهایتان را در جایی بگذارید که سنگ زیر پایتان نلغزد، در سراشیبی تند به صورت مورب حرکت کنید تا به زانوهایتان فشار نیاید و اگر سنگی زیر پایتان لغرید با صدای بلند اعلام کنید تا آنها که پایین ترند حواسشان را جمع کنند. سرانجام به محل خوردن صبحانه رسیدیم، کمی استراحت کردیم و به سمت پایین حرکت کردیم .
از کوه و کوهنوردی درسهای زیادی می توان آموخت: در بالای قله آدم چقدر خود را کوچک می بیند و می داند که در برابر عظمت دنیا ناچیز است. می توان آموخت که در برابر مشکلات زندگی همیشه یک راه حل وجود ندارد و صبر و استقامت و اراده، رمز موفقیت در کوه پر سنگلاخ زندگی انسان های بزرگ است و ...
در طول مسیر نیز در کنار چشمه ها توقف کوتاهی می کردیم و عکسی می گرفتیم و به پایین حرکت می کردیم و در آخر به دریاچه رسیدیم و دوستان عکسهای بیشتری گرفتند و از زیبایی آن لذت بردیم. ادامه مسیر دادیم، به کوهگل رسیدیم که با انبوه ماشینها و گردشگران مواجه شدیم.
به محل کمپ رفتیم، خسته بودیم، یک خستگی خوشایند. ساعت حدود 2 بود ناهارمان را گرم کردیم و خوردیم و زیر سایه درختی استراحت کردیم و از خستگی نفهمیدیم کی به خوابی عمیق فرو رفتیم. وسایلمان را جمع کردیم و به سمت سی سخت حرکت کردیم، شهر سی سخت از آن بالا بهشتی دیده می شد در دامنه رشته کوه دنا، سر سبز و زیبا.
سی سخت شهری است اسطوره ای دارای قدمت4000 ساله. از جاذبه های این شهر می توان: دریاچه کوهگل، گردنه تاریخی بیژن، چشمه میشی، چشمه توف، منطقه حفاظت شده دنا، قله های دنا و آبشار تنگ نمک را نام برد. شهر سی سخت نیز مانند یاسوج از زمستانی سرد و برفی برخوردار است اما در فصل بهار و تابستان به واسطه آب و هوای خنک و تمیز و طبیعت بکر و دل انگیز به مقصدی جذاب برای گردشگران تبدیل می شود .
با سی سخت زیبا خداحافظی می کنیم و به سد شاه قاسم یاسوج می رسیم که رقص سنتی در فضای باز کنار سد توجهمان را جلب می کند. مراسم عقدی بود، بسیار زیبا و دیدنی، با ساز و نقاره و حرکات موزون و زیبای دستمالهای رنگارنگ و لباسهای رنگارنگ زنان روستا. مقداری به تماشا نشستیم و واقعا لذت بردیم. با کسب اجازه فیلم کوتاهی گرفتیم و برایشان آرزوی خوشبختی کردیم که حسن ختام خوبی بود بر این سفر و ادامه مسیر دادیم به سمت شیراز .
این صعود و این سفر بسیار مفرح و هیجان انگیز هم به آخر رسید و خاطرات خوش و تجربیات مفیدی را در خاطرمان ثبت کرد و ما منتظر سفرها و صعودهای بعدی هستیم. (این سفر و صعود اوایل تیر 98 انجام شده است )
سپاس فراوان از همراهی شما