سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

4.4
از 41 رای
سفرنامه نویسی لست‌سکند - جایگاه K دسکتاپ
به سرزمین سواحل بی انتها خوش آمدید! +تصاویر

bn192.jpg

 

اصلی ترین سفر مان، دیدار یکباره از این جهان است...
یک بار می آییم و می بینیم و می رویم! سفر رفتن برای ما حکم فرصت زندگی کردن های بیشتر دارد! هر سفر که می رویم انگار به آن اندازه،فرصت زندگی بیشتر به ما داده شده است. هر سفر مانند زندگی ، آغاز و پایانی دارد و انبوهی تجربه و خاطره...به نظرم به اندازه ی سفرهایی که میرویم زندگی می کنیم !

داستان این سفرمان، سفری است به جزیره ای رنگارنگ، طبیعی ، زیبا و مردمانی که مهربانی شان کم از عظمت اقیانوس همسایه شان نداشت...

در ابتدای آذرماه 98 فرصتی پیش آمد که سفری به سریلانکا داشته باشیم....

عکس00

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

 

روز اول
دیروز غروب به تهران آمده بودیم صبح ساعت 8 از خواب بیدار شدیم و کار خاصی در تهران نداشتیم از منزل دوستمان که بیرون آمدیم هوا آنقدر آلوده بود که فکر جایی رفتن به کل از کله مان پرید. مستقیم رفتیم فرودگاه و چون هیچ عجله ای نداشتیم مسیر 40 دقیقه ای فرودگاه 20 دقیقه طول کشید. نمی‌دانم چه سری است که اگر کاری داشتیم یا 5 دقیقه دیرمان شده بود جای 40 دقیقه 2 ساعته می‌رسیدیم. ماشین را در پارکینگ شماره 2 مسقف گذاشتیم و سلانه سلانه رفتیم داخل فرودگاه که خیلی خلوت بود. بیکار و بی اینترنت نشستیم و در کمال تعجب بنده که بدخواب ترین آدم دنیا هستم خوابم برد. بالاخره ساعت 14:30 فرارسید و سوار هواپیمای ایر عربیا شدیم صندلی‌ها اصلا راحت نبود و شانس آوردیم که صندلی کناری خالی بود تا اینجانب تجربه پرواز در حالت افقی را نیز داشته باشم. مقصد اولیه مان فرودگاه شارجه بود و در کل حدود 2 ساعت طول کشید تا به فرودگاه کوچک و شلوغ شارجه برسیم.تا پرواز بعدی 5 ساعت مانده بود .با اسکن کردن پاسپورتمان به اینترنت فرودگاه وصل شدیم سری به اینستاگرام و لست گرام زدیم سوت و کور بودند چون هنوز اینترنت ایران قطع بود پس کمی درباره سریلانکا از تریپ ادوایزور تحقیق کردیم اما وقت نمی گذشت که نمی گذشت. از رستورانی به نام علحطب دوتا ساندویچ خریدیم دلار دادیم و دلار پس گرفتیم هزینه سفارش مان 13 دلار شد از انصاف نگذریم فرودگاه شارجه این نکته مثبت را داشت. پر سر و صداترین آدم های دنیا را در فرودگاه شارجه دیدم توی زندگیم آنقدر صدای آروغ زدن و بالا کشیدن دماغ نشنیده بودم. به هر مشقتی بود ساعت 21:30 رسید و سوار هواپیما شدیم باز هم صندلی کناری خالی بود داشتم از خوش شانسی مان میگفتم که خانم صندلی جلویی محتویات دماغش را خالی کرد توی یک دستمال و به پشت پرت کرد جلوی پای بنده و خدا چه صبری من عطا فرموده که توانستم ساکت بمانم! حدود 4 ساعت بعد یعنی ساعت 4 صبح به وقت سریلانکا به فرودگاه بین المللی سریلانکا درشهر negombo رسیدیم که از کلمبو حدود 50 دقیقه فاصله دارد. ساعت سریلانکا دو ساعت جلوتر از ایران است .

عکس01-اولین چیزی که در ورود به فرودگاه کلمبو دیدیم.

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

فرم هایی را که در هواپیما تحویل گرفته بودیم پر کردیم و به صف طولانی گرفتن ویزا وارد شدیم 20 دقیقه طول نکشید که بدون هیچ سوال و جوابی تنها با پرداخت 40 دلار ویزا صادر شد.

عکس02-صف دریافت ویزا، که تقریبا 20 دقیقه بیشتر طول نکشید.

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

چمدان کوچک 12 کیلویی مان را تحویل گرفتیم و به طرف درب خروج رفتیم آقایی را دیدیم که اسم مان را روی کاغذی نوشته و به پهنای صورتش لبخند می‌زند آقا رشاد بودند راهنمای ما در این سفر. از همسفرانمان سوال کرد و ما گفتیم کسی همراهمان نیست و اینجا بود که فهمیدیم با یک زوج همسفر هستیم.

تا رسیدن همسفرانمان به درب خروجی ترمینال فرودگاه، رفتیم و سری به صرافی های فرودگاه زدیم. واحد پول سریلانکا روپیه است که در زمان سفر ما هر روپیه 64 تومن بود. برای مخارج اولیه 100 دلار دادیم و 179 هزار روپیه گرفتیم. اسکناس های نو و بسیار زیبا و رنگارنگ در ارقام متنوع تحویل گرفتیم. کمی حس پول های خودمان را داشت، اما خیلی رنگارنگ تر و تنوع تر.

عکس03-اسکناس های زیبا و رنگارنگ روپیه سریلانکا، هر100 دلار حدود 18000 روپیه !

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

 با ون آقا رشاد به سمت کلمبو حرکت کردیم و چهارنفری آنچنان گرم صحبت بودیم و می خندیدیم که آقا رشاد پرسید واقعا همدیگر را نمی شناختید؟! خلاصه گرم صحبت و تعریف خاطرات سفر هامون بودیم که کم کم رسیدیم کلمبو...

عکس04- ون آقا رشاد یه ماشین هایس خوبو راحت بود، که صندلی هاش عوض شده بود و فقط 4 نفر ظرفیت داشت ! و این یعنی قرار بود خیلییی راحت باشیم !

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها


ساعت حدود 5 صبح به هتل رسیدیم.لابی خلوت و ساکت و از تمیزی برق میزد. هتل 5 ستاره سینامون لیک ساید در کنار دریاچه بریا شهر کلمبو. پذیرش هتل گفتند که در این ساعت نمی توانند به ما اتاق بدهند باید به اتاق انتظار برویم.

عکس05-لابی هتل سینامون لیک ساید در ساعت 5 صبح...آرام و خلوت !

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

قبول کردیمو  تا ساعت 7 صبح به اتاق انتظار رفتیم.اتاقی بزرگ با مبلمان، سرویس بهداشتی و حمام و چای ساز اما خیلی سرد.کولر را کم کردیم و فقط چای می‌خوردیم و می‌گفتیم این اتاق مگر برای دو شب رزرو نشده یعنی از ساعت 2 دیروز رزرو بوده چرا اتاق را تحویل ندادند و...

عکس06-ساعت 5:30 بود و چیزی به روشن شدن هوا نمانده بود.

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

منتظر ماندیم تا ساعت 7 و رفتیم برای صبحانه خوب و کامل هتل که واقعا عالی بود و حالمان را سرجا آورد. اتاق مان را تحویل گرفتیم و با همه بی خوابی گفتیم تنها امروز در کلمبو هستیم خواب همیشه هست تا عصر که قرار است آقا رشاد بیاید برویم چندجا را ببینیم.

عکس07-اتاق دوتخته عادی هتل سینامون لیک ساید

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

عکس08-این منظره ای بود که ما از اتاقمون میدیدیم. ترجیح میدادیم اتاق رو به دریاچه بود، اما خوب این هم مشکلی نداشت !

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

عکس09-صبحانه خوب و خوشمزه هتل سینامون لیک ساید

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 


پیاده از هتل به معبد شیوا سوبرامانیا که یک معبد هندو است رفتیم معبد با سایر معابد که دیده بودم بسیار تفاوت داشت هزار مجسمه رنگارنگ روی در و دیوارش از خدایان هندو وجود داشت! باید کفش هایمان را درمیاوردیم لحظه اول حس خوبی نداشتم که پابرهنه روی زمین خاکی راه بروم اما در چند ثانیه اول چنان محو تماشای مجسمه ها و مراسم مذهبی و صدای خواندن دعا شدم که کلا یادم رفت.خواستم وارد یکی از اتاقها شوم که تمام کسانی که در معبد بودند بلند شدند و با صدای بلند مانع داخل شدنم شدند،من هم متوجه نشدم چرا ؟!

عکس10-سردر معبد هندو شیواسوبرامانیا

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

هزینه ورودی این معبد 200 روپیه بود. سپس به دیدن معبد سیمامالاکایا که یک معبد بودایی وسط یک دریاچه است رفتیم. مذهب 70 درصد مردم بودایی است و بقیه به ترتیب هندو ،مسلمان و مسیحی هستند. مجسمه های بودا در حالت های مختلف در گوشه و کنار معبد بسیار دیدنی بود یکی از عکسهای معروف کلمبو از همین معبد است.مجسمه های بودای نشسته رو به ساختمانهای بلند و مدرن شهر. ورودی این معبد برای هر نفر 300 روپیه بود .

عکس11-معبد سیمامالاکایا که به معبد شناور هم شهرت دارد

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

عکس 12-معبد بودایی سیمامالاکایا

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

 از کوچه پس کوچه های تنگ و باریک رد شدیم و درختان بانیان زیبایی دیدیم که می‌شد ساعتها به هر کدامشان نگاه کرد انگار آدمی پیر بودند با هزاران حکایت.
در راه پیرمردی رفتگری دیدیم که پابرهنه داشت جارو میزد چقدر مردم ساده زیست بودند .
وارد کوچه ای شدیم که خانه هایش فرسوده بود و بعضی خانه ها حتی در نداشت اما رنگارنگ بود، کوچه کج و کوله بود و در انتهایش میشد برج لوتوس را دید رفتیم که عکس بگیریم اما با دنیایی از مهربانی و لبخند روبرو شدیم مردم از خانه هایشان بیرون آمدند به ما سلام کردند و خوش آمد گفتند و با پای برهنه و خانه ای فرسوده آنچنان از ته دل می خندیدند انگار که دنیا بر وفق مرادشان می‌چرخد.

عکس13- خانه هایی در اوج سادگی و رنگارنگ و زیبا...

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها


سپس به فلوتینگ مارکت رفتیم از قایق ها خبری نبود خیلی خسته بودم و گرمای هوا کلافه ام کرده بود به زور راه میرفتم که پیرزنی کارتنخواب با خنده صدایم زد گفت از من عکس بگیر و چنان ژستی گرفت که سر ذوق آمدم.

عکس14- فلوتینگ مارکتی که اصلا با چیزهایی که تو مثلا بانکوک میبینید مقایسه ش اشتباهه

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

 دوتا آب انبه خریدیم تا کمی خنک شویم دیدیم گرم گرم است پس فهمیدیم که گرم بودن آبمیوه های هتل از غفلت نبوده اینجا نوشیدنیها گرم نوشیده می شود. ظهر بود و بسیار گرم بی‌خوابی بر شوق دیدن کلمبو چیره شد و به هتل برگشتیم. 2 ساعت مانده بود تا وقت قرارمان با آقا رشاد، خیال میکردم تازه چشمم را بسته ام که با صدای آلارم گوشی و درد شدید سر  و گردن از خواب پریدم اگر جای دیگری بود در هتل می ماندم یا به بیمارستان میرفتم اما اینجا سریلانکا بود باید میرفتم دنیایی از هزار رنگ و لبخند منتظرم بود و با خودم گفتم تنها امروز در کلمبو هستیم. آقا رشاد همراه زوج همسفر سروقت آمدند، همسفران که خوب خوابیده بودند پشیمان بودند گفتند کاش ما هم صبح می‌آمدیم و...

 باهم به فکر افتادیم تا فردا کمی دیرتر به سمت بنتوتا برویم و کمی بیشتر در کلمبو باشیم از آقا رشاد پرسیدیم فردا چه ساعتی به سمت بنتوتا حرکت می کنیم؟ که با تعجب گفتند فردا نه پس فردا . شما هتل را برای امشب و فردا شب رزرو کرده اید و صبح چون خسته بودید چند ساعت زودتر اتاقتان را تحویل گرفته اید! خدا می داند چه ذوقی کردیم و چه حرصی خوردیم بابت خودکشی و بی خوابی صبح مان به خیال اینکه تنها امروز در کلمبو هستیم!

عکس16- از مناظر همیشگی خیابان های کلمبو، تاکسی توک توک ! اینجا شبیه فلفل دلمه ای نیستند؟

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها



خانم همسفر گفتند قصد خرید پارچه دارند ما هم که بودن در میان مردم و شلوغی بازار برایمان بسیار لذت‌بخش است قبول کردیم و به بازار پتا رفتیم و سری به پارچه فروشی‌های خیابان اصلی زدیم که پارچه های بسیار زیبا و با قیمت مناسب داشتند و خانم همسفر کلی پارچه خریدند و من هم یک پارچه ابریشمی به قیمت 80 هزار تومان خریدم. در خیابان حس میکردم مثل باطری در حال شارژ شدن هستم هرکس از کنارمان رد میشد لبخند میزد سلام می‌کرد و یا می پرسید سریلانکا قشنگ است؟! (ما هم بله واقعا زیباست ) را ازته دل تقدیمشان میکردیم.

عکس17- واقعا تقریبا محال بود عکسی از کلمبو بگیری و توک توک نباشد !

15.jpg

 


بعد به دیدن یکی از مشهورترین جاذبه های کلمبو مسجد زیبای جامی الفر یا مسجد قرمز رفتیم مسجد پنج طبقه و قرمز رنگ بود و با مساجد ایران تفاوت زیادی داشت. هنگام نماز بود و تنها آقایان توانستند وارد شوند و تا فهمیده بودند ایرانی هستند کلی تحویل شان گرفته بودند. سپس به دیدن یک معبد دیگر رفتیم معبدی هندو با جزئیات خیره کننده.

عکس18- مسجد قرمز کلبمو، که خیلی شبیه کیک بود!

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

بارانی شدید شروع به باریدن کرد به هتل رفتیم. آقا رشاد پرسید فردا چه ساعتی بیایم؟ گفتیم در برنامه گشت شهری نیم روز است ، گفت شما زحمت می‌کشید از سرزمین مادریم فیلم و عکس تهیه میکنید دوست دارم شما را همه جا ببرم .
شب پیاده به کوچه های نزدیک هتل رفتیم تا شام بخوریم پر بود از رستوران و کافه و مغازه های سوغاتی و داروهای گیاهی و دوره گردها که میمون‌ و مار داشتند تا توریست ها با آنها عکس یادگاری بگیرند. همسفران را در حال تماشای مار بوآ دیدیم و با هم به محل بیمارستان قدیمی هلندی رفتیم که مغازه ها و رستوران‌های خوبی دارد در یک کافه به نام نکست اینیگس پیتزا خوردیم و کریکت تماشا کردیم ناسلامتی یک روز بود سریلانکایی بودیم...

دیگر هیچ انرژی برایمان باقی نبود و بدون مقدمه در برگشت به هتل به خوابی راحت و عمیق فرو رفتیم.

عکس19- صبح های دل انگیز کلمبو و شروع اولین صبح پرانرژی ما- محوطه هتل سینامون لیک ساید

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

روز دوم

صبح بعد از صبحانه بسیار مفصل هتل آقا رشاد آمدند. ابتدا به دیدن برج لوتوس رفتیم. برج زیبایی به شکل گل نیلوفر و بنفش رنگ که ظاهرا بلندترین ساختمان جنوب آسیا ست و جایی است مانند برج میلاد رستوران و تماشای شهر از ارتفاع حالا که مینویسم یادم آمد قرار بود برویم داخل که درختهای بانیان آن طرف خیابان توجه مان را جلب کرد و رفتیم برای عکاسی.

عکس20- برج لوتوس، که از دور شبیه برج میلاد بود و از نزدیک خیلی کوچک تر و البته خوشرنگ تر !

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

سپس به دیدن معبد گانگارامایا رفتیم و چون آخر هفته بود و یکشنبه بسیار شلوغ و پرازدحام بود. تصمیم گرفتیم تا عصر برگردیم، باز هم به معبد سیمامالاکایا رفتیم، تا همسفران هم بازدیدی از این معبد داشته باشند، تا بازدید آنها تمام شد، ما هم از زاویه ای دیگر چند عکسی گرفتیم.

سپس وقت آن رسید که کمی هم از تاریخ و گذشته این جزیره اطلاعات کسب کنیم، رفتیم بسوی موزه ملی سریلانکا، این موزه بزرگترین موزه سریلانکا است و از گذشته های سریلانکا حکایت های زیادی دارد. در لابی موزه یک مجسمه بودا مربوط به قرن چهار وجود داشت. ساختمان موزه متفاوت با معماری سنتی این کشور بود و محوطه نیز چمن کاری زیبایی و درختان بزرگ بانیان دیده میشد.

عکس21- بنای موزه ملی سریلانکا

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

این تفاوت در معماری مربوط به حاکمان قبلی جزیره یعنی بریتانیایی ها و کمپانی هند شرقی بود، این ساختمان مقر حکمرانی و در واقع غارت این جزیره توسط آخرین اروپایی ها بوده است.

جذاب ترین بخش موزه به نظر من بخش پادشاهان کندیان و ماسک های عتیقه چوبی بود. این موزه از ساعت 9 صبح تا 5 بعدازظهر باز است و هزینه ورودی برای هر نفر 1000 روپیه سریلانکا است. چیزی حدود 60 هزار  تومان در زمان سفر ما.

عکس22- بزرگترین ماسک های چوبی موزه، از جالب ترین بخش های موزه ملی سریلانکا

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

پس از حدود یک و نیم ساعت گشتن در موزه گرسنه و بودیم و دلمان غذا میخواست،آنهم غذای محلی !! به راهنمایمان گفتیم دلمان غذای محلی میخواهد، پرسیدند چجور رستورانی؟ گران و شیک؟ گفتیم نه ! جایی که مردم به عادی ترین شیوه غذا میخورند و رفتیم تا یکی از لذیذ ترین غذاهای عمرمان را بخوریم. کاری پات رستورانی بی نام و نشان بود در کنار ساحل اقیانوس هند. همهمه و سروصدای داخل رستوران اولین چیزی بود که توجه مان را جلب کرد، خانمی را در میز کناری دیدم که هر پنج انگشتش را در غذایی زرد رنگ فرو برده و با لذت میخورد ! با خود گفتم اینجا دیگه کجاست. ناگاه بوی تمامی ادویه های دنیا با هم دماغم را پر کرد، جلو رفتم و 10 تا 15 دیگ پر از غذا با غذاهای رنگارنگ کاملا وسوسه ام کرد و وارد صف سفارش شدم...قبل از هر چیز برگ نیلوفر آبی روی ظرف گذاشته میشد، بعد پلو !

عکس23- منو رنگارنگ رستوران سنتی کاری پات

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

 بعد با پرسش از شما شروع به اضافه کردن غذاهای دیگر به پلو میکرد، از مرغ شروع کردم و بقیه را نیز رنگارنگ دور پلو چید، از قاشق خبری نبود و دستهایمان را شستیم و شروع کردیم. فکرش را هم نمیکردم غذا خوردن با دست اینقدر باحال و لذت بخش باشد، غذا بسیار خوشمزه و البته کاملا تند و پر ادویه بود، تا نیم ساعت لب و دهانم میسوخت. نوبت به نوشیدن EGB رسید ! نوشابه زنجبیل !! شیرین و سوزان ! بجای کوکاکولا و پپسی EGB زدیم که آخرین مراحل سوختن را نیز تجربه کرده باشیم. علاوه بر طعم خوب غذا، قیمت بسیار مناسب آن لذتش را چند برابر کرد !! فقط 25 هزار تومان برای هر پرس !!

عکس24- اولین میز غذای ما در این سفر، چقدر دوباره دلم میخواهد !!

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

در آن طرف خیابان و ریل قطار، برای اولین بار چشممان به دیدار اقیانوس هند نیز روشن شد. از صدای امواج اقیانوس داشتیم لذت میبردیم که قطاری پر سروصدا از کنارمان رد شد. ناگاه دیدم چقدر دلم چایی میخواهد ! و چه چیز بهتر از اینکه در جزیره چایی دلت چایی بخواهد !

عکس 25- اولین دیدار با اقیانوس هند

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

به فروشگاه چای رفتیم که هم بخریم و هم بنوشیم. کمی پایین تر از رستوران یکی پیدا کردیم. قیمت ها برای بهترین چای موجود که حدود 1 میلیون و600 هزار تومان برای هر کیلو شروع میشد، به پایین !! ما از چایی که کیلویی 800 هزار تومن بود چند بسته 150 گرمی خریدیم. البته بعدا در سوپرمارکت ها چایی هایی با قیمت پایین تر و البته جعبه های خوشکل تر دیدیم که برای سوغاتی بردن بهتر و مناسب تر بودند. علاوه بر چای که تست کردیم، تا دلمان خواست هم چایی اعلا نوش جان کردیم.

سکان گردش را دست راهنمایمان آقارشاد دادیم و سر از میدانی بزرگ و زیبا درآوردیم. میدان استقلال کلمبو. میدانی بزرگ و به نظر ما زیباترین میدان شهر، که در میانه آن بنایی بزرگ و سنگی که یادمانی بود برای استقلال جزیره سریلانکا از استعمارگران بریتانیایی و توسط دولت ساخته شده بود. دیدن مان از این میدان را به ضلع جنوبی و مرکز خریدی زیبا با بنایی سفید رنگ منحرف کردیم. مرکزی زیبا با معماری هماهنگ با میدان، و البته قیمت هایی که با سریلانکای ارزان اصلا همخوانی نداشت !!

عکس26- میدان استقلال کلبمو

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

 به قدم زدنی در این مرکز اکتفا کردیم و ناگاه دیدیم دلمان بهترین چیز ممکن در گرما را میخواهد ! بستنی !! کی هست که تو این گرما دلش بستنی نخواهد؟

این اولین باربود که راهنما در سفر داشتیم و بجای گوگل به ایشان رجوع میکردیم، و خیلی سریع تر از گوگل به نتیجه میرسیدیم ! رفتیم که بستنی بخوریم. آقارشاد گفتند که نگران نباشید، بهترین بستنی شهر را خواهید خورد. باز هم ساختمانی معمولی و بدون تابلو اعلان درست حسابی ! در سریلانکا دیگر سفارش بستنی توت فرنگی یا بلوبری ندادیم ! انبه، نارگیل، دوریان !! این طعم سریلانکاست. بستنی به غایت عالی بود. نمی خواهم مبالغه کرده باشم اما واقعا عالی بود. بستنی از هر نظر خیلی خوب بود. قیمت هر اسکوپ آن که البته کمی بزرگ نیز بود 10 هزار تومان بود.

پس از ناهار و چای و البته بستنی عالی، همسفر خانم پیشنهاد خرید و رفتن به فروشگاه رو ارائه دادند ! بحدی بستنی خوب بود که هر پیشنهاد دیگری را نیز قبول میکردیم...

پس از فقط چند دقیقه خودمان را در جلو مغازه ای چندطبقه دیدیم، پس از گذشت چند دقیقه دیدیم که تایم غروب است و ما در این ساختمان پر از پوشاک چه می کنیم ؟ از بارها سفر که رفتیم که طولانی ترین حضور ما در یک فروشگاه در زندگی مان بود !! و برای اولین بار بود که به این نکته پی بردم که فقط با داشتن همسفر خانم میتوان در یک فروشگاه وقت گذراند.

همسفران شاد و خوشحال از انبوه خرید هایشان، به سمت دریا و ساحل گال فیس رفتیم که دیگر غروبی نمانده بود...اگر مارک وینز را بشناسید، شاید برنامه اش در مورد ساحل گال فیس گرین را دیده باشید، ساحلی است در کلمبو پر از غذای خیابانی !!

عکس27-پارک گال فیس در شب

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

غذاها بیشتر دریایی بودند و بسیار ارزان و البته واقعا خوشمزه، تقریبا از همه غذاها خوردیم. از ساده ترین غذاها که فقط نان و پیاز و نوعی سس بود تا لابستری بزرگ و کلی میگو ی خیلی خوشمزه که با ادویه و پیاز طبخ شده بود و بسیار خوش طعم بودند بر عکس تایلند که هر چه غذای دریایی خوردیم مزه ماسه و بوی بد میداد.

عکس28- و بهترین میگویی که خوردیم

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

روز سوم

صبح در هتل صبحانه خوردیم آخرین نودل سبزیجات خوشمزه !ساعت 10 بود که به سمت بنتوتا حرکت کردیم از اتوبان رفتیم تا سریعتر برسیم جاده خلوت و آسفالت خوب بود زیباترین اتوبانی که تابحال دیده ام مناظر اطراف واقعا زیبا بودند دو طرف تا چشم میکرد شالیزار و جنگل و پرنده های زیبا بود .

عکس29- سریلانکا حتی در اتوبان نیز زیبا بود.

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

در مسیر چند باری توقف کردیم و پس از رفتن دوستانمان به هتلشان ما ساعت دو به هتل رسیدیم هتل سینامون بی برووالا یک هتل چهار ستاره تاپ که بصورت HB  (هاف برد) رزرو شده بود .اتاق مان را تحویل گرفتیم و سری به ساحل زدیم ساحل طلایی رنگ با شنهای نرم ،از دور جزیره ای کوچک با درختان نارگیل پیدا بود.به استخر هتل رفتیم بسیار بزرگ و تمیز بود .

عکس30- ساحل زیبای هتل سینامون بی برووالا

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

عکس31- محوطه و استخر اصلی هتل

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

ساعت 7 شب شام سرو شد غذاها بسیار متنوع بودند انواع غذای ملل و غذاهای محلی و دسرهای بسیار خوشمزه و یک یخچال بزرگ بستنی ! بعد از شام از ساحل به هتل پالم نزد دوستانمان رفتیم هتل آنها نیز زیبا بود .باهم تا دیروقت در ساحل نشستیم و از خاطرات سفرهایمان گفتیم و کلی خندیدیم .در برگشت ساحل بسیار خلوت بود امواج بلند دریا واقعا مرا ترسانده بود .

عکس32- جذاب ترین بخش منو رستوران، غذاهای عالی محلی بود.

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

روز چهارم

صبح رفتیم تا گشت بنتوتا را آغاز کنیم به یک باشگاه سافاری قایق رفتیم هر نفر 4500 روپیه پرداخت کردیم اینجا دلار هم قبول می کردند .سافاری در رودخانه مادو بود و حدود سه ساعت طول کشید. ابتدا از تونل درختان مانگرو رد شدیم جایی شبیه جنگلهای حرا در قشم اما درختهای اینجا بزرگتر بودند و تصویر زیباتری خلق کرده بودند .در طول مسیر راهنما پرنده های مختلف ،تمساح و ... را به ما نشان داد .

عکس33- ابتدای مسیر سافاری و رودخانه مادو

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

عکس34- لحظه به لحظه مسیر جذاب تر میشد.

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

کل مسیر بسیار دیدنی بود برای  فیش اسپا یا بهتر بگویم ابرفیش اسپا  توقف کردیم که هزینه ی جداگانه نداشت ماهیها خیلی بزرگ بودند احساس میکردم با هر گاز یک انگشتم کنده میشود از خنده داشتیم روده بر میشدیم .

عکس35- و ماهی هایی که باعث شد به این نتیجه برسیم که فیش اسپا های قبل از سوتفاهم بوده.

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

باز به مسیر ادامه دادیم کمی جلوتر ریل قطار از کنار رودخانه رد میشد و منظره ای بسیار تماشایی بود از زیر تعدادی پل بسیار کوتاه رد شدیم که مجبور بودیم کف قایق بنشینیم همچنان که قایق در دل تالاب حرکت میکردم نمیدانستم به رقص ابرها نگاه کنم یا مناظر اطراف.

از جاهای جالبی که دیدم محل شکار خرچنگ بود .در وسط آب معبدی کوچک دیدیم که یک معبد هندو بود آنقدر کوچک که شاید کوچکترین معبد جهان بود .کپرهای چوبی در وسط آب آبمیوه های طبیعی و کینگ کوکونات می فروختند راستش تماشایش از خوردن آبمیوه گرم لذتبخش تر بود .

عکس36- و در میانه های تالاب بودیم که زیبایی آسمان به اوج رسید.

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

محل توقف بعدی جزیره سینامون بود جزیره ای که سالهاست محل تولید دارچین است چه دارچینی! دمنوشی برایمان آوردند که بسیار خوش طعم و شیرین بود از محتویاتش پرسیدم گفتند تنها دارچین است بدون هیچ شیرین کننده ای !خانمی عملی برایمان مراحل تولید دارچین را شرح داد .محصولاتی که برای فروش داشتند چوب دارچین ،پودر دارچین مخصوص دمنوش و روغن دارچین بود که قیمت هر کدام بیست هزار تومان بود .روغن دارچین برای درد معجزه میکند اگر سردرد دارید توصیه میکنم روغن دارچین بخرید.

عکس37- و چه همکاری کردند در ثبت عکس ایشون !

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

عکس38- و جزیره زیبای دارچین، با چای دارچین عالی ش.

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

باز هم در این نیلی بی انتها رفتیم تا به جزیره ای دیگر رسیدیم جزیره ای که معبدی قدیمی در آن بود. باید  کفش ها و کلاه مان را دم در میگذاشتیم ،خانمها با لباس کوتاه اجازه ورود نداشتند.این جزیره هم معبد خدایان هندو بود و هم معبد بودایی! در اتاقی کوچک راهبی بودایی نشسته بود و با لبخندی عمیق به داخل دعوتمان کرد شرح داد که چگونه روی ورقه های نازک پوست درخت کتابت میکردند و دانه های دارویی را نشانمان داد .از من خواست تا نزدیک شوم با صدایی گرم برایم دعا خواند و نخی سفید برمچ دستم بست احساس آرامش عجیبی میکردم یاد شعر شیخ بهایی افتادم :

هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو      هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو

خواستند تا اگر تمایل به کمک به معبد داریم مبلغ را در دفتر یادداشت کنیم .

عکس39- معبد باستانی در تالاب مادو

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

عکس40- و دعایی که برایمان خواندند و حس عجیبی که داشتیم.

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

در مسیر برگشت همسرجان دست بکار شد تا به تور سافاری کمی هیجان اضافه کند پس فرمان قایق را به دست گرفت و موجبات خنده مان را فراهم کرد .سافاری قایق با وجود گرمای هوا بسیار لذتبخش بود . تجربه ایست که نباید از دستش داد.

عکس41- تونل درختان مانگرو از بخش های جذاب مسیر

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

در منطقه ای به نام کوسگودا به مرکز نگهداری و پرورش لاک پشتهای دریایی رفتیم و لاک پشتهای یک روزه تا هفتاد پنج ساله را دیدیم هزینه ورودی اینجا نفری 65 هزار تومان بود و راستش را بخواهید برای من زیاد جالب نبود!

به باغ ادویه کوسگودا رفتیم و درختان ادویه های مختلف را دیدیم و درباره کاربرد و فواید هرکدام شنیدیم.در آخر دمنوشی بسیار عالی برایمان آوردند و خواستند تا محصولاتشان را تست کنیم .من داوطلب شدم و دو کرم صندل و آلوورا بصورت ترکیبی و همراه با ماساژ به صورتم زدند خیلی موثر بود در حد عکسهای قبل و بعد اینستاگرام .محصول دیگری که امتحان کردم روغن قرمز مخصوص ماساژ پا بود .قصد خرید همه محصولات را داشتم اما وقتی به فروشگاه رفتم فهمیدم قیمتها بالاست ولی از دو کرم صورت نمیشد گذشت و به قیمت 4500 روپیه خریدمشان .

در مسیر برگشت ساحلی با شنهای طلایی خودنمایی میکرد پیاده شدیم به دنبال کلمه ای زیباتر از زیبایی میگردم نمیدانم چگونه بنویسم که آن ماسه های طلایی زیر نور آفتاب بدون حتی یک جای پا در آغوش دریای نیلی و درختان نارگیل چقدر زیبا بود.

عکس42- و اینجا بود که سریلانکا دلمان را با خودش برد...

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

برای نهار به رستورانی به نام کاندوری رفتیم چیکن بریانی و چیکن کورما سفارش دادیم یکی از یکی خوشمزه تر که در کمال تعجب تند نبودند .هزینه نهار 1935 روپیه شد .

برنامه بعدی تفریحات آبی مثل جت اسکی و اینا بود که کنسل کردیم و به هتل برگشتیم.

 

روز پنجم

صبح ساعت 9 حرکت کردیم به سمت میریسا شهر کوچکی در جنوب بنتوتا که ساحلهایش بین اروپایها خیلی معروف است و یک ساعت از بنتوتا فاصله دارد .با نزدیک شدن به میریسا تعداد توریستها بیشتر و بیشتر میشد انگار پاتایا بود .اولین جایی که دیدیم تپه درختان نارگیل بود ساحلی بسیار زیبا به نرمی پر و تپه ای پوشیده از درختان نارگیل که بر فرازش تا چشم کار میکرد آب بود و نیلی بود .

عکس43- از زیباترین مناظری که در این سفر دیدیم....

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

نمیتوانستم از ساحل اینجا دل بکنم اما آقا رشاد گفت به ساحلی زیباتر میرویم مگر ممکن بود جایی از اینجا زیباتر باشد ! مگر در رویا !

به ساحلی دیگر رفتیم جایی مثل هرمز خودمان در میان شن های طلایی رگه های سیاه سیلیس می درخشید .اینجا واقعا زیبا بود . گرمای هوا و موجهای دریا هرکسی را به شنا ترغیب میکرد پس شنا کردیم واقعا لذتبخش بود .آنطرف خیابان دوش هر نفر 150 روپیه بود بدون حوله دوش گرفتیم و با بدن خیس لباسهای خیسمان را پوشیدیم جلوی آفتاب کمی خشک شدیم که برای من یک جور خارج شدن از محدوده امن بود مطمئن بودم مریض میشوم که نشدم !

به دیدن ماهی گیران معروف سریلانکا رفتیم روشی متفاوت و قدیمی از ماهیگیری که ماهیگیر روی چوبی نیزه مانند میایستد .تا پیاده شدیم آقایی گفت برای عکس گرفتن باید 1000 روپیه بدهید قبول کردیم در آن ساعت ماهیگیرها مدل عکاسی بودند و همانطور نشسته بودند تا توریستها ازشان عکس بگیرند پرسیدیم گفتند شبها ماهیگیری می کنند.

عکس44- ماهیگیران سنتی سریلانکا.

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

به سمت گاله حرکت کردیم شهری که توسط هلندیها بنا نهاده شده است و قلعه اش جز میراث جهانی یونسکو است .به گاله رسیدیم از کنار فانوس دریایی زیباش که رد شدیم به رستورانی به نام ایندین هات رفتیم بریانی و چیکن ماسالا سفارش دادیم هزینه سفارشمان برای 4پرس غذا 1870 روپیه شد و بهترین غذایی بود که در سریلانکا خوردیم اینجا دوغ خواستیم اسمش لسی بود ،دوغ بوفالو پرسیدند با شکر گفتیم NO NO  بدون شکر آوردند اما باز هم آنقدر چرب و بدبو بود که نتوانستم بخورمش !

بعد از نهار در محوطه داخل قلعه قدم زدیم جاذبه های زیادی اینجا بود مسجد ،موزه،برج ساعت ،بیمارستان هلندی ،معبد و مغازه ها  و کافه های لوکس با قیمتهای بالا .قدم زدن اینجا واقعا لذتبخش بود و من را یاد کاله ایچی آنتالیا مینداخت .نزدیک برج ساعت قلعه حالت خندق مانند داشت از آنجا آقارشاد مقبره سه نفر را نشانمان دادند که گفتند عرب هستند و مردم مسلمان به زیارتشان می آیند !

از گاله به سمت بنتوتا حرکت کردیم برای تماشای غروب ایستادیم قابی از درختان نارگیل با تصویری از غروب بر کرانه اقیانوس هند پایان روز پنجم سفرمان بود .

عکس45- غروب آخرین روزهای سفر

سریلانکا، سرزمین سواحل بی انتها

 

روز ششم

امروز قرار بود کلا در هتل بمانیم اما دو ساعت بعد از صبحانه از هتل بیرون رفتیم تا کمی پیاده اطراف را بگردیم چند قدمی رفته بودیم که توک توکی آمد و تا دوربین را دید گفت با 100 روپیه یعنی 6 هزار تومان میبرمتان تا اطراف را بگردید و عکس بگیرید بعد میاورمتان هتل پیشنهاد خوبی بود قبول کردیم .رفتیم کمی میوه بخریم تا به عنوان سوغاتی ببریم !

نارگیل هر عدد 100 روپیه و آناناس نیز بسیار ارزان بود اما در کمال تعجب هزینه میوه ها 540هزار تومان شد البته حدود 15 کیلو بود اما باید کمی از سریلانکا را به خانه میبردیم تا عزیزانمان را در لذت این سفر شریک کرده باشیم .سپس به پیشنهاد دیلیپ راننده توک توک به فروشگاه صنایع دستی و جواهر فروشی رفتیم و خواستیم تا به هتل برگردیم همان 100 روپیه را خواست اما ما 250روپیه به او دادیم .

یک ساعت دیگر گذشت و باز در هتل دوام نیاوردیم بیرون رفتیم باز هم  دلیپ راننده توک توک را دیدیم گفتیم ما را به یک رستوران ببرد به رستورانی به نام ایندین سامر رفتیم رستورانی شیک تر از رستورانهای روزهای گذشته منو رستوران بسیار متنوع بود غذاهای هندی، دریایی و ....و خبر خوب برای بد غذاها اینکه در منو جوجه کباب هم با نام کباب ایرانی موجود بود .میگو تندوری ،سمبوسه و مرغ حیدرآبادی سفارش دادیم .میگو واقعا عالی بود هزینه سفارشمان 4035 روپیه شد گران ترین غذایی که در سریلانکا خورده بودیم .دیلیپ که یک ساعت منتظرمان مانده بود 300 روپیه گرفت . البته در واقع خودمان این قیمت را پرداخت کردیم ! چون اونقدر منصف بود که می دونست بیشتر از درخواست خودش به او خواهیم داد. کلا مردم سریلانکا را بسیار قابل اعتماد و خوش قلب و مهربان دیدیم.

عصر روز آخر در ساحل و استخر گذشت .در هتل شام خوردیم .

ساعت 9 آقارشاد آمد تا به فرودگاه برویم حدود ساعت 11 وارد فرودگاه شدیم یک صف طولانی دیدیم و ما هم در صف ایستادیم وقتی نوبتمان شد مامور گفتند تا پرواز شما زمان زیادی مانده باید در این سالن منتظر بمانید .سالنی که تنها به اندازه 20 نفر ظرفیت داشت 5 ساعت نمیشد سرپا ایستاد پس در گوشه ای روی زمین نشستیم .

ساعت 4صبح به سمت شارجه حرکت کردیم و بعد از 4 ساعت به شارجه رسیدیم واقعا بیخواب و خسته بودیم رفتیم به سمت کانتر رزرو هتلهای فرودگاه تا بصورت 6 ساعته رزرو کنیم قیمتها بالا بود پس مجبور شدیم در فرودگاه بمانیم .همسفرمان یک پنیر پگاه و مقداری نان آورد تا با هم بخوریم فکر نکنم کسی تا آن لحظه انقدر از دیدن پنیر پگاه خوشحال شده باشد واقعا به اندازه صبحانه هتل چسبید .فرودگاه بسیار شلوغ بود انگار همه عمدا داد میزدند یاد اولین روز سفر در فرودگاه امام خمینی افتادم که چقدر راحت خوابیدم .نکته خیلی جالب این فرودگاه این بود که زمان باز شدن گیت یک نفر داد میزد ترکیه ترکیه یا ایران ایران انگار ترمینال مینی بوس بود.دمای هوا آنقدر پایین بود که اگر تا کمر در برف گیر میکردم همینقدر سردم میشد واقعا خنده دار همه مسافرها هرچه لباس داشتند به سر و کله شان بسته بودند تا کمی گرم شوند و قیافه ها شبیه کمپ آوارگان بود و این وسط از همه بامزه تر آقای همسفر بود که دنبال صندوق انتقادات و پیشنهادات میگشت تا بنویسد محض رضای خدا کولرها کم کنید .

وقتی گیت ایران باز شد و همه مسافران ایران وارد سالنی شدیم واقعا افتخار کردم همه خوش لباس و مودب و ساکت نشسته بودند آقای همسفر میگفت ایرانیها از فروشگاه بدون مالیات از تستر ادکلن های گرانقیمت استفاده کرده اند !وقتی خواستیم سوار هواپیما شویم خانمی گفتند هر شماره ای که میخوانم برود سوار شود کلا فرودگاه عجیبی بود این فرودگاه شارجه البته همین که یخ نزدیم جای شکرش باقیست .

بعد از 2 ساعت به فرودگاه امام خمینی رسیدیم انگار دنیایی دیگر بود آرام و منظم و به همسفران گفتم واقعا چه مردم خوبی داریم که آقای همسفر گفت به صدای پیج گوش کن بخدا صدای پیج ایران قشنگتر است و کلی خندیدیم و به امید دیدار مجدد از هم خداحافظی کردیم و این سفر هم به پایان رسید و هفت روز دیگر از عمرمان جاودانه شد .

در انتها مخارج و هزینه های جاری سفر را خواهید دید. ممکن است در تصمیم گیری هایتان در سفر به سریلانکا مورد استفاده قرار گیرد.

 

مخارج

*در زمان سفر ما هر 100 دلار معادل 18000 روپیه سریلانکا بود .

*در برگشت صرافی برای عوض کردن روپیه به دلار 500 روپیه میگرفتند.

880 هزار تومان عوارض خروج از کشور برای دو نفر.

380 هزار تومان هزینه پارکینگ

 

کل مخارج هفت روز سفر 585 دلار و به شرح زیر بود :

100 دلار اول   

  •  13دلار ساندویچ فرودگاه شارجه
  • 7 دلار نوشابه و بیسکویت داخل هواپیما (پرواز بدون پذیرایی بود)
  • 80 دلار هزینه ویزا

 

100 دلار دوم

  • 400روپیه معبد شیواسوبرامانیا
  • 600روپیه معبد سیما مالاکایا
  • توک توک 300روپیه
  • آب انبه 480روپیه
  • پارچه 1325 روپیه
  • سوپرمارکت 3700روپیه
  • پیتزا 3200 روپیه
  • توک توک 200 روپیه
  • موزه ملی 2000 روپیه
  • یادگاری 1000روپیه
  • فروشگاه مینوسو 2180 روپیه
  • بستنی کارنیوال 1500 روپیه
  • غذا در ساحل گاله فیس 1700 روپیه

 

100 دلار سوم

  • لباس 2470 روپیه
  • بوت سافاری 9000 روپیه
  • دارچین 2100 روپیه
  • کرم 4500 روپیه

 

100 دلار چهارم

  • سیمکارت 150 روپیه
  • اینترنت 200 روپیه
  • رستوران کاری پات 660 روپیه
  • سوپرمارکت 4000 روپیه –چمدان 5000 روپیه
  • رستوران کاندوری 1935 روپیه-بستنی 150 روپیه
  • رستوران ایندین هات 1870 روپیه
  • رستوران ایندین سامر 4035 روپیه

 

100 دلار پنجم

  • خرید سوغاتی
  • 50دلار چای -50 دلار میوه

 

100 دلار ششم

  • دوش 600 روپیه
  • توک توک 500 روپیه
  • سوپرمارکت 2500 روپیه
  • مرکز نگهداری لاک پشت 2000 روپیه
  • نارگیل 600 روپیه –یادگاری 700 روپیه
  • عکاسی از ماهیگیران 1000 روپیه-کمک به معبد 1000 روپیه
  • عکاسی تپه درختان نارگیل 200 روپیه \

 

25 دلار باقی ماند.

*بیشترین هزینه ما حدود 200 دلار برای خرید سوغاتی و خریدهای شخصی بود که به راحتی قابل مدیریت و یا حذف کردن است .

*هزینه رستوران و خوراکیها حدود 150دلار شد که با توجه به اینکه در 4 روز سفر علاوه بر صبحانه شام هم داشتیم به نظرم هزینه ی زیادی است و ولخرجی و پرخوری کرده ایم .

*حدود 100 دلار هزینه ورودی اماکن دیدنی و عکاسی و سافاری و... شده است .

*80 دلار هزینه ویزا بوده است .

*با توجه به اینکه تمامی گشتها  با ماشین راهنما انجام شد تنها 70 هزار تومان بابت حمل و نقل هزینه شده است .

 

در کل به نظر من سریلانکا مقصدی بسیار جذاب و البته نسبتا نیز ارزان به حساب می آید. ما در روزهای آخر تصمیم گرفتیم حتما دوباره به این جزیره زیبا سفر کنیم و در سفر آینده بخش های مرکزی و ارتفاعات این کشور را نیز ببینیم.

شاد و پیروز باشید.

 

نویسنده: هانا صالحی

 

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر