سفرنامه را به صورت گویا بشنوید ( پادکست سفرنامه )
صبح پنجشنبه 4 اردیبهشت 99 است و من بعد از چند ماه ، مجددا عازم سفری به یکی از جاذبه های طبیعی ایران عزیزمان هستم .
تب ویروس کرونا تا حدودی فروکش کرده و به همین علت به خودمان اجازه شروع سفر، البته همراه با رعایت مسایل بهداشتی و احتیاط های لازم را داده ایم.
با دوستان خود در گروه "راهیان طبیعت"، عازم این سفر هستم . ده نفر هستیم و با سه دستگاه خودرو معمولی به این سفر دو روزه می رویم. سفری که در رفت و برگشت آن مجموعا هفتصد کیلومتر رانندگی کردیم که عمدتا در مسیرهای کوهستانی و پرپیچ و خم رشته کوه های زاگرس طی شد. مسیر ما از اصفهان به سمت شهرکرد و سپس به سمت شهر اردل در استان چهار محال و بختیاری بود . البته قبل از رسیدن به شهر اردل به جاده ای که به سمت شهر کاج و دشتک و چمن گلی می رفت وارد شدیم. از روستای چمن گلی به بعد، عمده مسیر را به موازات رود بازفت و به سمت سرچشمه های این رود طی کردیم تا به ارتفاعات رشته کوه تاراز رسیدیم . از اینجا به بعد مسیر ما به سمت شمال استان خوزستان بود. این جاده ای است که به شهرستان اندیکا و مسجد سلیمان می رسد. ولی مقصد ما در این سفر، دیدار از آبشار طوف کَما است که در دل رشته کوه های تاراز قرار گرفته است. برای رسیدن به این آبشار باید از جایی در بالای گردنه تاراز، به یک جاده خاکی وارد شده و حدود ده کیلومتر رانندگی می کردیم .
تصویر 1 : نقشه مسیر اصفهان تا آبشار طوف کما ( به طول حدود 350 کیلومتر )
.
تصویر 2 : دوستانم در گروه راهیان طبیعت
.
تصویر 3 : سفری با خودرو در دل طبیعت بختیاری
روز اول
صبحانه در کنار دریاچه قایقرانی ذوب آهن
صبح زود از اصفهان حرکت میکنیم . مسیرمان از جاده ذوب آهن به سمت شهرکرد است. بعد از ساعتی به نزدیکی شهر زاینده رود ( لنجان ) می رسیم . به یک جاده فرعی می پیچیم که ما را به کنار آبگیری می رساند که به نام دریاچه قایقرانی ذوب آهن معروف است. صبحانه را در این فضای زیبا و دلنشین می خوریم. این دریاچه در کنار رود زاینده رود قرار دارد و فضای مناسبی برای ماهیگیری با لانسر ( قلاب ) است .
تصویر 4
.
تصویر 5 : دریاچه قایقرانی ذوب آهن در شهر زاینده رود ( لنجان ) اصفهان
تصویر 6
به سمت تنگه " درکش، ورکش "
بعد از صبحانه به سمت شهرکرد حرکت می کنیم. درست قبل از ورود به شهرکرد ، به جاده ای در سمت چپ می پیچیم که به شلمزار می رود. قبل از رسیدن به شلمزار، وارد جاده ای در سمت راست می شویم که به جونقان می رسد و این بار نیز در سه راهی که قبل از رسیدن به جونقان است به جاده ای در سمت چپ می پیچیم که به تنگه ای کوهستانی به نام " درکش ورکش " می رسد . با عبور از این تنگه زیبای کوهستانی و تونل هایی کوتاه ، به سه راهی دیگری می رسیم که مسیر سمت چپ به شهر اردل می رسد ولی ما در مسیر سمت راست می رویم که به شهر "کاج" می رسد . اینجا به نام جاده " دشتک، بازفت" مشهور است . ادامه این جاده بطور مستقیم ، استان چهارمحال و بختیاری را به استان خوزستان متصل می کند .
تصویر 7 : نقشه مسیر شهرکرد به سمت جاده دشتک و بازفت
از همان زمانی که از نزدیکی شهرکرد به جاده شلمزار وارد شده بودیم، زیبایی های طبیعت در پیش چشمانمان قرار گرفته بود . اینجا، گستره وسیعی از طبیعت، زیر کشت گندم زارهای دیم است که در فصل بهار و تابستان، چشم اندازی سبز و وسیع در پیش دیدگانتان می گذارد و در مواقع برداشت گندم، جلوه طلایی گندم زارها، مدهوشتان می کند.
تصویر 8 : گندم زارهای منطقه جونقان - چهارمحال و بختیاری – تیر 93
تصویر 9 : دشت طلایی گندم زار – منطقه جونقان - چهارمحال و بختیاری – تیر 93
.
تصویر 10 : مزارع اطراف رستم آباد چهارمحال و بختیاری – تیر 93
در جاده شلمزار به جونقان، به دشت وسیعی از کُلزا برمی خوریم. دشت های گل زرد کلزا، یکی از بهترین مکان ها برای گرفتن عکس های یادگاری است . ما هم این فرصت را از دست نمی دهیم و توقف می کنیم .
تصویر 11 : دشت کلزا در مسیر شلمزار به جونقان
در ادامه مسیر، به تنگه زیبای کوهستانی می رسیم که در گویش محلی به نام تنگه " درکش، ورکش" معروف است . نام بامزه ای است که به علت همین بامزگی، همیشه درخاطر من مانده است . در دره سمت چپ این تنگه ، رودی در جریان است .
تصویر 12 : ناحیه ای از تنگه درکش ورکش در بالادست آبشار کردیت
آبشار کِرِدیت
در نزدیکی انتهای تنگه درکش، ورکش و قبل از ورود به تونل ها، درست بعد از تابلویی که " 15 کیلومتر به اردل " را نشان می دهد، در سمت چپ جاده، مسیر پاکوبی قرار دارد که با یک شیب تند به پایین دره می رود .
با دقایقی پیمایش در این مسیر پاکوب ، آبشار خشن و مهیبی در انتهای دره نمایان می شود . این آبشار به نام " آبشار کِرِدیت " معروف است . از همان بالا، عکس های یادگاری از این آبشار می گیریم . به علت شیب زیاد، ادامه مسیر به سمت پایین دره، خطرناک است و معمولا افراد و گروه های طبیعت گرد به همین میزان از دیدار از این آبشار وحشی اکتفا می کنند .
رودخانه در این تنگه، خروشان و پرتلاطم است . این رودخانه ، مقداری جلوتر به رودخانه بهشت آباد می پیوندد تا در نهایت و بعد از مسیری طولانی به رود کارون بریزد . این منطقه یکی از صدها سرچشمه حوزه وسیع آبریزگاه رود کارون است .
تصویر 13 : آبشار کردیت
تصویر 14
گردنه " چِری " " دو تومن وَشه "
بعد از دیداری کوتاه از آبشار کردیت، به سمت جاده دشتک، بازفت ادامه مسیر می دهیم . ابتدا به شهر کاج می رسیم . این شهر، مرکز فروش گوشت گوسفند در این منطقه است و قصابی های زیادی دارد. جلوی هر قصابی ، چند تا گوسفند بسته شده اند . بیچاره ها، منتظر ذبح و سلاخی هستند .
در ادامه مسیر، از روستاهای رستم آباد و دشتک و صمصامی که می گذریم به پای ارتفاعاتی می رسیم که همان ادامه رشته کوه های زردکوه است . باید از مسیر پیچ در پبچ کوهستانی به بالا برویم . اینجا به نام " گردنه چِری " معروف است . تخته های برف در حاشیه جاده هنوز پابرجا مانده اند. اینجا چشمه ای هم دارد که توقفی می کنیم تا آب برداریم و چشم انداز زیبای کوهستانی را در اطراف به نظاره بنشینیم . در زیر درخت بزرگ کنار چشمه ، اتاقکی ساخته اند . دو تا از افراد محلی داخل اتاقک هستند . از یکی از آنها اجازه می گیرم که از داخل اتاقک عکس بگیرم . اجازه می دهد ولی بلافاصله بعد با لحن به ظاهر جدی می گوید " دو تومن وَشه " . با خنده بهش می گم مگه خبر نداری من از کجا اومده ام ! عکس را میگیرم . این برخورد و نزدیکی فرهنگ ها با یکدیگر، یکی از لذت های هر سفر است . همینکه در سفر متوجه شوی که با آدم های مناطق مختلف می توانی سر به سر بگذاری و شوخی کنی و راحت باشی، یک نوع حس صمیمیت و قرابت با مردم و فرهنگ آن منطقه را نصیبت می کند .
تصویر 15 : ارتفاعات پربرف در مسیر گردنه چری در جاده دشتک به بازفت ( چهارمحال و بختیاری )
.
تصویر 16 : چشمه گردنه چری
.
تصویر 17 : داخل اتاقک مجاور چشمه گردنه چری
رود و جنگل و جاده
از بالای گردنه چری که به پایین سرازیر می شویم ، چهره طبیعت، زیباتر از قبل می شود . اینجا در میان صخره سنگ های رسوبی، سبزه و گیاه روییده و همراه با درختان پراکنده بلوط، مناظر زیبایی ایجاد کرده است. از داخل خودروی در حال حرکت، انگار که به تماشای یک فیلم مستند زیبا از طبیعت سبز کوهستانی نشسته ای . در پایین گردنه ، چشم انداز رود بازفت در معرض دید قرار می گیرد و مکمل زیبایی های جنگلی این منطقه می گردد .
تصویر 18
.
تصویر 19
.
تصویر 20
.
تصویر 21
.
تصویر 22
در ادامه مسیر، و بعد از عبور از سه راهی گزستان، به روستای مَوَرز می رسیم و چند کیلومتری بعد از آن به بزرگترین روستای منطقه که می توان آن را " شهر بازفت " نامید، می رسیم . اینجا به نام "چمن گلی " و " چم قلعه " هم معروف است . در میدان شهر که مجاور رود بازفت است ، یکی دو رستوران برای پخت و فروش کباب چنچه محلی قرار دارند . در آنسوی خیابان هم یک سرویس بهداشتی برای رفاه حال مسافران ساخته اند .
تصویر 23 : روستای مَوَرز
.
تصویر 24 : در نزدیکی چمن گلی
در شهر چمن گلی توقف و استراحتی کوتاه می کنیم و باز به مسیر ادامه می دهیم . مسیری که مناظر پیرامون آن سبز و زیبا است و شیب کوه ها دارای عوارض زمین شناختی جذابی هستند. با وجود همه این زیبایی ها، ولی کیفیت جاده چندان مطلوب نیست و قسمت هایی از جاده نیز بر اثر سیل و یا رانش زمین از بین رفته اند . سرعت در چنین جاده هایی می تواند کاملا خطرساز باشد .
تصویر 25
.
تصویر 26
.
تصویر 27
آبی، سفید، سبز و قهوه ای، بوم نقاشی بهاره
از شهر بازفت به بعد ، جاده از کنار رود خانه فاصله می گیرد تا در نهایت بعد از حدود بیست کیلومتر، در نزدیکی روستای شیخ عالی مجددا جاده در حاشیه رود بازفت قرار گیرد . رود بازفت در این منطقه از میان دره پهن و زیبایی می گذرد. مسیر پیچ و خم این رود در میان سنگ های سفید در بستر مسطح دره ، چشم انداز خارق العاده ای به این رود و دره و کوه و جنگل های پیرامون آن می دهد . رود بازفت در این منطقه، از زیباترین چشم اندازها در بین رودخانه های کشور برخوردار است . ترکیبی از رنگ های آبی و سفید و سبز و قهوه ای ، یک بوم نقاشی مسحور کننده در این منطقه رقم زده اند . ابرهای پشته ای در پهنه لاجوردی آسمان، زیبایی چشم انداز طبیعت را دوچندان کرده است . وجود این ابرهای زیبا ، از جمله محسنات و ویژگی منحصربه فرد سفر در ایام بهار است .
تصویر 28
.
تصویر 29
.
تصویر 30
.
تصویر 31
.
تصویر 32
.
تصویر 33
.
تصویر 33.1
.
تصویر 33.2
کوچ عشایر، و گله های گوسفندی که در جاده روانند
در تمام طول سفر، مرتبا به گله هایی از گوسفندان بر می خوریم که همراه با چوپان ها و سگ هایشان، مسیر جاده را به اشعال در آورده اند . زنان و دخترانی از عشایر نیز سوار بر الاغ در جلو گله در حرکتند . بار و بنه سفر نیز بر پشت تعدادی از الاغ هاست . در خورجینی که بر پشت الاغ ها انداخته اند، بره های کوچکی را قرار داده اند که پای رفتن همراه با گله را ندارند . الان فصل اردیبهشت است و ایام کوچ عشایر و گله های آن هاست . هرچند در سال های اخیر، تعداد زیادی از گوسفندان را بوسیله کامیون از قشلاق به ییلاق جابجا می کنند ولی هنوز گله های گوسفندی که تمام مسیر ده ها کیلومتری کوچ را با پای خود و بطور سنتی طی می کنند فراوانند .
دیدن کوچ عشایر از میان جاده ها ، صحنه های زیبا و لذت بخشی را در پیش چشمانمان می گذارد . با سرعتی آهسته از مجاورت گله های گوسفند می گذریم و در حین عبور با تکان دادن دست با چوپان ها و عشایر خوش و بش می کنیم . شور زندگی را در اینجا با تمام وجود در صدای زنگوله گوسفندان حس می کنیم.
تصویر 34
.
تصویر 35
.
تصویر 36
.
تصویر 37
.
تصویر 38
قسمت اول از ویدئو مستند سفر ما : کوچ عشایر
ناهار در سوسن سرخاب
کوه تاراز به ارتفاعاتی از رشته کوه های زاگرس اطلاق می شود که از طرفی در منتها الیه غربی استان چهار محال و بختیاری و از طرف دیگر در ناحیه شمال شرقی استان خوزستان قرار گرفته است . جاده بازفت از طریق ارتفاعات تاراز به شهر اندیکا و مسجد سلیمان منتهی می شود .
در بالای ارتفاعات تاراز، آلاچیق هایی در کنار جاده برپا کرده اند تا پذیرای گردشگران برای استراحت و توقف بین راهی باشد . حدود یک کیلومتر بعد از این آلاچیق ها، یک جاده فرعی خاکی در سمت چپ جاده قرار دارد که بعد از حدود ده کیلومتر به روستای موری ( Mori ) می رسد . آبشار طوف کما در ارتفاعات مجاور روستای موری ، واقع شده است.
ولی ما از همان ابتدا وارد جاده روستای موری نشدیم، بلکه به تشخیص دوستمان محسن، که طراح و برنامه ریز این سفر بود، باز هم در جاده اصلی به پیش رفتیم تا چند کیلومتر بعد وارد یک جاده آسفالت در سمت چپ جاده شدیم و نهایتا بعد از چند کیلومتر به منطقه گردشگری " سوسن سرخاب " و روستایی به نام "سربازار" رسیدیم . اینجا منطقه زیبا و سرسبزی است که رود و نهر پرآبی دارد و چند مجتمع بزرگ پرورش ماهی قزل آلا هم در دل سرسبز طبیعت منطقه احداث کرده اند.
منطقه ای سرسبز و فرحبخش بود . ناهار را همین جا در کنار آب و سبزه خوردیم . ابتدا تصمیم به خرید ماهی و خوردن ماهی کباب داشتیم ولی چون همراه خود غذا آورده بودیم ترجیح دادیم که ابتدا همان ها را مصرف کنیم .
هوا ابری بود و قطرات باران شروع به باریدن گرفت . ولی هوای بهاری این منطقه چنان فرجبخش بود که حتی ماندن در زیر باران بر لذت آن می افزود . خوشبختانه بارش باران شدید نشد .
تصویر 39 : تابلویی در ابتدای جاده سوسن سرخاب
.
تصویر 39.1 : در مسیر سوسن سرخاب
.
تصویر 39.2 : چشم انداز منطقه سوسن سرخاب
تصاویری از منطقه گردشگری سوسن سرخاب
تصویر 40
.
تصویر 41
.
تصویر 42
.
تصویر 43
.
تصویر 44
.
تصویر 45
.
تصویر 46 : تابلویی برای یادمان از دست رفتگان ناشی از بمباران منطقه در ایام جنگ در سال 67
قسمت دوم از ویدئو مستند سفر ما : سوسن سرخاب
پیش به سوی موری
با سراغ گرفتن از اهالی منطقه سوسن سرخاب، متوجه شدیم که از اینجا برای رسیدن به آبشار طوف کما، مسیر راحتی وجود ندارد . به گفته اهالی، بجز طولانی بودن مسیر، امکان برخورد با خرس هم وجود داشت . برای دسترسی به آبشار طوف کما باید به روستای موری می رفتیم . این بود که بعد از ناهار، مسیر آمده را بازگشتیم و از طریق جاده خاکی به نزدیکی روستای موری رسیدیم . حالا دیگر، عصر هنگام شده بود .
هنگامی که به نزدیکی روستای موری رسیدیم ، چشم انداز یک آبشار سه قلو در ارتفاعات منطقه در پیش چشمانمان قرار گرفت . فاصله ای که با محل آبشار تخمین می زدیم ، حدود یک ساعت پیمایش در کوه بود.
تصویر 47 : چشم انداز آبشار در دوردست
تصویر 48 : چشم انداز آبشار در دوردست
عبور از آب
برای اطراق و محل برپایی کمپ و چادرها به دنبال محل مناسبی بودیم و سرانجام محل مناسبی را در پناه درخت بزرگی در نزدیکی آب روان پیدا کردیم . برای آنکه خودروها در کنار چادرها باشند باید از رودی عبور می کردند که از عرض جاده خاکی می گذشت . خوشبختانه این عبور از آب، بدون حادثه انجام شد . بعد از مدتی، گله بزرگی از گوسفندها هم از همین آب رد شدند. سوژه جذابی برای تصویربرداری پیدا کرده بودم. بویژه پرش بره های کوچک برای عبور از آب ، تماشایی بود . با چوپان ها خوش و بش کردم و از آنها عکس گرفتم. چوپان جوانی، شماره تلفن همراهش را داد تا عکس ها را از طریق واتساپ برایش بفرستم . تکنولوژی ارتباطات در دورترین و بکرترین مناطق نیز نفوذ کرده است .
تصویر 49
.
تصویر 50
.
تصویر 51
.
تصویر 53
.
تصویر 54
چون فرصت زیادی تا پایان روز نبود ، دیدار از آبشار را به صبح فردا موکول کردیم . بویژه آنکه به نظر می رسید مسیر دسترسی به آبشار مسیر راحتی نباشد . دوستم، محسن بر اساس معدود گزارشاتی که در مورد این آبشار پیدا کرده بود می گفت که پیمایش قسمت هایی از مسیر احتیاج به درگیری با سنگ و استفاده از طناب حمایت و کارگاه برای صعود و فرود دارد.
روستای موری، یک روستای ناب بختیاری نشین، در یک طبیعت دل انگیز
در فرصت باقیمانده از روز، دو نفر از دوستان برای شناسایی مقدماتی مسیر صعود به آبشار، عازم شدند و من همراه با دو نفر دیگر از دوستان برای آوردن آب و گشتی در روستای موری، عازم این روستا شدیم .
روستای موری به صورت ترکیبی از خانه های سنگی و چادرهای متفرق در شیب دامنه های سبز و زیبای کوه شکل گرفته است . همه جا، سبزه و گیاه از لابلای سنگ های رسوبی و زیبای دامنه کوه بیرون زده و چشم انداز بسیار زیبایی را از بهار این منطقه مهیا کرده است .
تصویر 55
.
تصویر 56
.
تصویر 57
.
تصویر 58
.
تصویر 59
.
تصویر 60
.
تصویر 61
.
تصویر 62
جوی آبی از پایین دست آبشار به سوی روستا روان است و در سر راه خود باغات پیرامون روستا را آبیاری می کند . قسمت هایی از ابتدای این جوی آب را بر لب پرتگاه های پایین دست آبشار ساخته اند . این قسمت از جویبار، زیبایی مضاعفی دارد. ابتدای مسیر پیمایش به سمت آبشار نیز از طریق لبه های سیمانی جویبار در این مسیرهای پرتگاهی، شروع می شود .
تصویر 63
.
تصویر 64
به چادری می رسیم که مادر و دختری سرگرم پخت نان و تکان دادن مشک حاوی دوغ هستند . از دور سلام می کنم . بانوی روستایی به گرمی جواب سلامم را می دهد . دلم استوار می شود و نزدیکتر می روم و بعد از خوش و بش، از این خانم برای فیلمبرداری از پخت نانشان اجازه می گیرم . تعجب می کنم که با خوشرویی استقبال می کند. انتظار این فرهنگ بالا را در این منطقه نداشتم . روز قبل، یکی از گردشگران، ما را از عدم امنیت در اینجا ترسانده بود ولی مشاهدات این دو روزه ما، چیزی خلاف آن را نشان داد . ما در اینجا مردمی مهربان و خونگرم و فهمیده را دیدیم . مردمی که از مصاحبت با آنها لذت می بردیم .
تصویر 65
.
تصویر 66
.
تصویر 67
.
تصویر 68
.
تصویر 69
.
تصویر 70
لوله بزرگی، آب را از سرچشمه های آبشار به روستا می رساند . آب بر می داریم . به دیدار قبرستان زیبای روستا می رویم . در میان سنگ های باریک قبرها، سبزه و گل درآمده . دو تا شیر سنگی زیبا هم در قبرستان قرار دارد که احتمالا مربوط به قبر خان و بزرگان روستاست .
تصویر 71
.
تصویر 72
.
تصویر 73
گشت و گذارمان را در روستا ادامه می دهیم . بهتر است بگویم در طبیعت قدم می زنیم و هر بار به یکی دو خانه یا چادر روستایی می رسیم . در صحبت با یکی از خانواده ها از ما در باره همه گیری ویروس کرونا می پرسند و اینکه چقدر تلفات داده است . از من می پرسند که آیا در خانواده وآشنایانم کسی از بیماری کرونا فوت کرده و من پاسخ می دهم که یکی از اقوام دورمان بر اثر سکته قلبی درگذشته ولی بعدا متوجه شده اند که بیماری کرونا هم داشته است. سوال می کنند چه سنی داشته ، می گویم هفتاد .
تصویر 74
.
تصویر 75
.
تصویر 76
در قسمتی دیگر از روستا، دو نفر با یکدیگر چوب بازی می کنند . ظاهرا برادر بزرگتر سرگرم تمرین و آموزش چوب بازی به برادر کوچکتر است . بعد از آنکه از بازی شان فیلم می گیرم، شیطنتم گل می کند . دوربین را به دوستم می دهم و جلو می روم تا در بازیشان شرکت کنم . بازی خنده داری می شود، چون من چند بارسکندری می خورم . بازیمان بیشتر از یک دقیقه طول نمی کشد ولی برای یک عمر، خاطره می شود . تازه دخترهای روستا از سر و صدا و خنده ما متوجه شده اند و به تماشا آمده اند که من از بازی استعفا می دهم تا به خیال خودم در اوج کناره گیری کرده باشم ! :)
تصویر 77
زیبایی های روستا تمامی ندارد. شات دوربین ما نیز تمامی ندارد. انگار قرار نیست به این زودی ها از دیدار روستا سیر شویم.
تصویر 78
.
تصویر 79
.
تصویر 80
.
تصویر 81
.
تصویر 82
.
تصویر 83
.
تصویر 84
.
تصویر 85
.
تصویر 86
.
تصویر 87
قسمت سوم از ویدئو مستند سفر ما : روستای موری
علی خان
به پیش دوستانمان برمیگردیم . دو نفری که برای شناسایی مسیر آبشار رفته بودند، بدون نتیجه برگشته اند . تا قسمت هایی از مسیر را پیمایش کرده اند ولی به دیواره و صخره های عمودی پایین دست آبشار برخورد کرده اند که ادامه مسیر را غیر ممکن کرده است .
دور هم نشسته ایم که یکی از چوپان ها نزدیک می آید و سلام می کند و در جمعمان می نشیند . نامش " علی خان " است. صحبتمان با او گل می کند . خاطراتش شنیدنی است . از گروهی از گردشگران و کوهنوردان می گوید که قبلا به این منطقه آمده بودند و یکی از خانم های گروهشان، در نزیکی آبشار، پایش میلغزد و سقوط می کند و این سقوط منجربه شکستگی هر دو پایش می شود. انتقال وی از مسیر صعب العبور و پرتگاهی آبشار تا روستا، کاری بوده کارستان که به همت علی خان و اهالی روستا انجام شده است. با چوب درختان و پتو، برانکاردی برای مصدوم آماده کرده اند و با یک همکاری گروهی جانانه، او را از شیب های های تند و پرتگاهی به سلامت به پایین رسانده اند.
علی خان، عکس و تصاویر آن روز کذایی را در گوشی کوچک و قدیمی خود نشانمان می دهد. با علی خان هماهنگ می کنیم که فردا برای صعود به آبشار، راهنمایمان باشد .
نام فامیل علی خان مانند بقیه اهالی این روستا، " خِدری " است . آن ها جزو قوم هفت لنگ بختیاری هستند .
تصویر 88 : علی خان، راهنمای محلی ما در صعود به آبشار طوف کما
شب های کمپ
علی خان با ما خداحافظی می کند . چادرها را برپا می کنیم. با استفاده از باطری یکی از خودروها ، چراغی روشن می کنیم و در زیر نور آن، شاممان را دست جمعی می خوریم . بعضی، غذای گرم کردنی وبعضی هم غذای سرد دارند .
غذاهایی که من برای این دو روز با خودم آورده ام ، پلو، سالاد، ارده شیره ، تخم مرغ ، سیب زمینی ، پنیر و خیار و گوجه و خرما است . مقداری میوه و تخمه هم آورده ام . در این قبیل برنامه ها می توان بعضی غذاهای پختنی ماننند کوکو سیب زمینی و کتلت را هم با خود آورد . البته باید در همان یکی دو وعده اول، آن ها را مصرف کرد تا فاسد نشوند. عذاهای کنسروی و یا نیمه آماده هم جزو گزینه های دیگر عذا برای این نوع سفرهاست . البته نه من و نه بیشتر دوستان، چندان تمایلی به این نوع غذاها نداریم ، به خاطر سلامتی .
هوا چندان سرد نیست ولی با این حال، گرمای آتش کوچک هیزمی که دوستان افروخته اند، لذت بخش است. بساط چای و دم نوش را با استفاده از این آتش ، مهیا کرده ایم. بقیه وقتمان به صحبت و بگو بخند طی می شود . بجز ما، دو سه گروه دیگر از گردشگران هم در این منطقه هستند. یکی از این گروه ها که ظاهرا از اهالی نزدیک به این منطقه هستند یک چادر بزرگ برزنتی شبیه به یک کلبه بزرگ بر روی تپه مجاور ما برپا کرده اند و فضای بزرگ و باز داخل چادر را با استفاده از نور چراغی که به باطری ماشین وصل شده روشن کرده اند. دورنمای این کلبه بزرگ و روشن و جنب و جوش آدم ها در آن برای پهن کردن پتو و چیدن تدارکات در داخل چادر ، صحنه جذابی ایجاد کرده است . دقایقی طولانی به این فضای نوستالژیک در پهنه تیره شب خیره می شوم .
دوستان، یکی یکی برای خواب به چادرهای خود می روند. من همراه با یکی دو نفر از دوستان ، آخرین نفراتی هستیم که بزم آتشونی را ترک می کنیم . مانند همیشه دوست ندارم کوچکترین لحظات سفر را هم از دست بدهم .
تصویر 89
.
تصویر 90 : صبحانه فردا
روز دوم
آبشار سه قلوی طوف کما
صبح فردا به سراغ کلبه علی خان می رویم . ماشین ها را نزدیک خانه او پارک می کنیم و به اتفاق او راهی آبشار می شویم . مسیری بسیار زیبا است . قسمت هایی از مسیر به صورت پاکوب مشخص است ولی در قسمت هایی نیز از لبه دره و پرتگاه می گذریم و یا از شیب های سنگی بالا می رویم و یا دست به سنگ می شویم . یکی دو قسمت از مسیر ، نسبتا خطرناک است ولی با این حال، با توجه به ورزیدگی افراد گروه، احتیاج به استفاده از طناب حمایت پیدا نمی کنیم.
تصویر 91 : ابتدای مسیر برای صعود به آبشار
.
تصویر 92
.
تصویر 93
.
تصویر 94
.
تصویر 96
.
تصویر 97
.
تصویر 98
.
تصویر 99
.
تصویر 100
بجزآبشار اصلی ، آبشارهای کوچک دیگری نیز در مسیرمان وجود دارد که از چشمه های طبیعی منطقه سرچشمه گرفته اند و آبشان قابل شرب است . دیواره های کوهستان از لایه های رسوبی بسیار زیبایی تشکیل شده است . شیب این لایه ها، نشان از شکست و چین خوردگی پوسته زمین در این منطقه دارد. این لایه های شیب دار، مناظر شگفت انگیز و رویایی را در این قسمت از دیواره های کوهستان ایجاد کرده است . مناظر پیش رویمان، بهشتی است . در قسمت هایی از مسیر، دورنمای آبشار مشخص می شود . بازار عکس های یادگاری، داغ داغ است.
تصویر 101
.
تصویر 102
.
تصویر 103
.
تصویر 104
.
تصویر 105
.
تصویر 106
بعد از ساعتی به زیر آبشار اصلی می رسیم. آبشار طوف کما، یک آبشار سه قلو است . آبی که از سه قسمت مجزا از ارتفاعات بلند به پایین می ریزد در پایین آبشار با هم یکی شده و مجددا آبشار دیگری را در پایین دست تشکیل می دهد .
ساعتی را در فضای اطراف آبشار ، به تماشا و عکس و بازی و شیطنت سپری می کنیم . چنین لحظاتی، از خاطره انگیزترین لحظات سفر و عمرمان خواهد بود که نباید به سادگی آن را از دست بدهیم . این فضا و این خاطرات را باید عمیقا نفس کشید و در سینه به یادگار سپرد.
تصویر 107
.
تصویر 108
.
تصویر 110
.
تصویر 111
بز کوهی
بعد از اقناع شدن از فضای پرعظمت و در عین حال فرح بخش آبشار، مسیر برگشت را در پیش می گیریم . برگشت از مسیرهای فنی و یا پرتگاهی، احتیاط بیشتری می طلبد چون بیشتر حوادث کوه و کوهنوردی، عموما در موقع برگشت از کوه رخ می دهد . حفظ تعادل بدن در موقع فرود و در سراشیبی ها، مشکل تر از هنگام صعود و در سربالایی هاست .
با حمایت دسته جمعی افراد، فرود از قسمت نسبتا خطرناک دست به سنگ مسیر، بدون حادثه انجام می شود . بعدا متوجه می شویم که برای پرهیز از فرود از این مسیر خطرناک ، می توانسته ایم با استفاده از طناب و وجود درختی که در پشت این مسیر وجود داشت، فرود نسبتا بی خطری را تجربه کنیم . ولی راهنمایمان، علی خان، این مسیر دست به سنگ را، که البته احتمالا برای خودش باید ساده باشد، برای فرود ما انتخاب کرده بود. چوپان های محلی مانند بز کوهی ، صخره ها و دیواره های سنگی را در می نوردند .
تصویر 112
.
تصویر 113
.
تصویر 114
.
تصویر 115
قسمت چهارم از ویدئو مستند سفر ما : آبشار طوف کما
مهمان علی خان
به پایین آبشار می رسیم . علی خان ما را مهمان دوغ محلی می کند . برخی از دوستان هم، نان و کره محلی می خورند. نان های های محلی در این روستا ، نازک و شبیه نان لواش هستند . به این قبیل نان ها،" نان تیری" می گویند .
همسر و دختر و پسر علی خان، در پذیرایی از ما به او کمک می کنند . کمی جلوتر، گوسفندی، دو قلو زایمان کرده است و بره هایش هنوز قدرت بلند شدن از زمین را ندارند . مادر، بدن آن ها را لیس می زند. کمی آنسوتر ، بزغاله ها بر دیواره سنگی کوچکی، بازی می کنند و از سنگ ها بالا و پایین می جهند. احتمالا در حال تمرین سنگنوردی هستند .
دوستان از کشک های محلی روستا که از شیر بز درست شده خریداری می کنند .
تصویر 116
.
تصویر 117
.
تصویر 118
.
تصویر 119
.
تصویر 120
.
تصویر 121
زندگی، زیباست
وقت خداحافظی با روستا است . علی خان هم همراهمان می آید. تصمیم دارد که یک جفت کفش بخرد و بنابراین با ما تا جاده آسفالت خواهد آمد، جایی که یکی دو سه کیلومتر پایین تر، یک مغازه روستایی در سر جاده ، برخی لوازم مورد احتیاج روستاییان را به فروش می رساند . علی خان را تا این مغازه روستایی می رسانیم و حق الزحمه اش را بابت راهنمایی ما در مسیر آبشار می پردازیم . آنچه پرداخته ایم در مقابل آنچه از زیبایی طبیعت و مهربانی و معرفت این بختیاری های نازنین به دست آورده ایم ، هیچ است .
در مسیر بازگشت از روستا، آنچنان از لذت خاطرات یک روز خوب به وجد آمده ایم که رقص سماعمان در داخل ماشین، که همراه با ریتم پر هیجان یک موسیقی محلی است ، غوعایی به پا می کند، به گونه ای که مردم محلی را هم که در حاشیه جاده هستند، به نشاط می آورد . همه چیز در نظرمان زیباست . زندگی ، زیباست.
تصویر 122
.
تصویر 123
.
تصویر 124
.
تصویر 125
.
تصویر 126
.
تصویر 127
.
تصویر 128
.
تصویر 129
قسمت پنجم از ویدئو مستند سفر ما : خداحافظی با روستای موری
لینک گوگل مپ منطقه
به علت مسیر طولانی دسترسی به آبشار طوف کما و صعب العبور بودن نسبی مسیر صعود ، گروه های چندانی برای دیدار از این آبشار اقدام نمی کنند و شاید به همین علت است که تاکنون اطلاعات صحیحی در ارتباط با جانمایی دقیق محل این آبشار در روی نقشه گوگل ارائه نشده است .
اکنون بعد از سفر، با واکاوی مسیر و استفاده از نقشه های هوایی ، مختصات صحیح محل آبشار را پیدا کرده ام و برای تصحیح محل جانمایی فعلی این آبشار، به گوگل ارسال کرده ام .
لینک گوگل مپ آبشار طوف کما :
https://goo.gl/maps/VRw1eJGyukN3TKLe9
گوگل مپ منطقه گردشگری سوسن سرخاب ( روستای سربازار ) :
تصویر 130 : تصحیح جانمایی محل آبشار طوف کما در گوگل مپ
پیمایشی در حاشیه زیبای رود بازفت
در مسیر بازگشت به اصفهان ، جایی در حاشیه رود بازفت توقف کرده و دو سه ساعتی را در طبیعت مسحور کننده این منطقه سپری می کنیم .
در روستایی درحاشیه رود، با یک بانوی مسن و مهربان بختیاری هم صحبت می شویم . می گوید که تازه دو روز است از منطقه اندیکای خوزستان به اینجا کوچ کرده اند . ده فرزند دارد که همه تشکیل خانواده داده اند و حالا تنها او و شوهرش، اینجا هستند، همراه با چند تا گوسفندی که دارند . زن مهربان و خوشرویی است و در مقابل شوخی و سر به سر گذاشتن های دوستم فقط می خندد و همراهی می کند . از دوربین و فیلمبرداری من هم اصلا رو ترش نمی کند . ولی باید توجه داشته باشیم که لزوما تمام زنان محلی به این گونه رفتار نمی کنند. برای مثال، بانوی مسن دیگری در مقابل دوربین من، چوب بر می دارد یعنی که هوای کار دستم باشد .
تصویر 131
.
تصویر 132
حاشیه رود بازفت در این منطقه ، زیبایی خیره کننده ای دارد . توصیف این زیبایی را شاید تنها بتوان در قالب قاب عکس ها ارائه داد .
عکس های پیش رو ، حاصل پیاده روی یکی دو کیلومتری ما در امتداد این رود زیبا هستند . در مسیر، با تعدادی از افراد محلی هم هم صحبت شدیم . این بختیاری های نازنین و خوش برخورد.
تصویر 133
.
تصویر 135
.
تصویر 136
.
تصویر 137
.
تصویر 138
.
تصویر 139
.
تصویر 140
.
تصویر 141
.
تصویر 142
.
تصویر 143
.
تصویر 144
.
تصویر 145
.
تصویر 146
.
تصویر 147
.
تصویر 148
.
تصویر 149
.
تصویر 150
.
تصویر 151
.
تصویر 152
.
تصویر 153
.
تصویر 154
.
تصویر 155
.
تصویر 156
قسمت ششم از مستند سفر ما : بازفت
پایان، و آغازی دوباره
اواخر شب است که به اصفهان می رسیم . با آنکه تنها دو روز در سفر بوده ام ولی کوله باری را که از خاطرات سفر و تجربیات آن با خود آورده ام، نمی توانم با واحد "زمان" اندازه گیری کنم .
حالا باید نیمه دوم سفرم را شروع کنم که زمانی خیلی بیشتر از "دو روز" بطول می انجامد. حالا باید سفری به خاطرات اندوخته شده در ذهن و درونم داشته باشم و با کمک آرشیو تصاویر و فیلم هایی از سفر که در دل دوربین و رایانه نهادینه کرده ام، رسالت انتقال بخشی از زیبایی های ایران زمینمان را به هم وطنان و مخاطبان عزیزم به انجام برسانم. امیدوارم موفق باشم.
تصویر 157
.
تصویر 158
.
تصویر 159
نویسنده: هادی انصاری