گورستان متفقین
1399/12/13
از اونجایی که من عاشق عکس گرفتنم و عکسای چند تا از دوستانم رو توی کویر دیده بودم خیلی وقت بود که به فکر سفر به کویر بودم اما از اونجایی که همسر من به شدت از گرما بیزاره همیشه مخالفت میکرد تا اینکه بالاخره یه روز یکی از دوستان همسرم هم صحبت از رفتن به کویر زد و اعلام آمادگی برای همراهی این سفر، همسرم هم که دید توی تور و اتوبوس تنها نیست و هوا هم خنکه (اوایل اردیبهشت سال 97) قبول کرد که به این سفر یک شب و دو روزه به کویر ابوزیدآباد بریم.
سریع یه تور پیدا کردم و هزینه رو واریز کردم، تور شامل یک شب اقامت گروهی در خانه های روستایی به همراه صبحانه، ناهار و شب هم سیب زمینی تنوری و چای و دیدن آب انبار صفوی به مبلغ 98 هزار تومن بود.
قرار شد اتوبوس راس ساعت 17 از خیابون بهشتی حرکت کنه. من هم کوله ی خودم و همسرم رو از چند روز قبل حاضر کرده بودم و حسابی شوق رفتن به کویر رو داشتم. روز موعود رسید و ما با اسنپ به همراه دوست همسرم به اونجا رفتیم و ده دقیقه قبل از تایم حرکت رسیدیم. اما هرچی بیشتر منتظر میشدیم اتوبوس حرکت نمیکرد و همسرم که از اول مخالف تورهای گروهیه هی غر میزد. تا اینکه بعد از چهل دقیقه تاخیر اتوبوس کم کم حرکت کرد.
بلافاصله که حرکت کرد تور لیدر شروع کرد به معرفی خودش و عذرخواهی بابت تاخیری که اونم بابت دیر کردن بعضی افراد بود. داخل اتوبوس 90 درصد دختر و پسر بودن و فقط یه گروه خانواده بودن، تور لیدر هم گفتن که داخل این تور اکثرا همدیگرو میشناسن و باهم راحتن پس شمام سعی کنید سخت نگیرید و بزارید بهتون خوش بگذره. بعد گفتن از اخر اتوبوس شروع کنید، بیاید جلو و خودتونو معرفی کنید. ما دومین ردیف آخر اتوبوس بودیم و هنوز به اصطلاح یخمون باز نشده بود و نگران بودیم.
سعی کردیم خودمون رو با محیط وقف بدیم اما من کمی نگران و همسرم کمی عصبی شده بود. خلاصه بعد از معارفهی خودمون که خیلی سخت بود نوبت به نفرات بعد رسید که بعضی از دخترا اعتراض کردن و گفتن تا سر اتوبوس نمیان و همین سرجاشون معرفی میکنن خودشونو که کلی سر و صدا شد توی اتوبوس. بعد از تموم شدن معارفه که کم کم اتوبوس هم توی جاده افتاد چراغها رو خاموش کردن و صدای اهنگ رو زیاد کردن و بقیه کسایی که باهم آشنا بودن شروع کردن به رقصیدن. من و همسرم سرجامون نشسته بودیم که یکی از پسرایی که مشخص بود خیلی وقته با این تور به سفر میاد میومد و تک تک دست کسایی رو که نشسته بودن میگرفت و میاورد به زور وسط که برقصید. تا اومد دست منو بگیره همسرم چنان چپ چپی نگاهش کرد و گفت چیکار میکنی که ترسید و دیگه سمت ته اتوبوس نیومد. چند تا دختر هم که مشخص بود اولین باره با این تور میومدن سفر و دخترونه اومده بودن به شدت ناراحت و شاکی بودن از این وضعیت.
(ببخشید عکس اگه واضح نیست فقط خواستم وضعیت اتوبوس رو نشون بدم)
تقریبا ساعت 8:30 یا 9 شب بود که به یه مجتمع تفریحی رسیدیم که داخلش هم سوغاتی میفروختن و هم رستوران و دستشویی بود تور لیدر گفت اینجا نیم ساعت توقف میکنیم هرکی میخواد غذاش رو بخوره یا نماز و دستشویی بره، که بعد از اینجا مستقیم میریم تا خود کویر. مجتمع تفریحی تمیز و بزرگی بود و ما همونجا از فست فودی یه پیتزا و دو تا همبرگر گرفتیم که خوب قطعا قیمتش بالاتر از رستورانای بیرون بود.
ما هول هولکی و بدو بدو غذامونو خوردیم که دیر نکنیم که راس نیم ساعت دم اتوبوس بودیم و فعلا افراد کمی جمع شده بودن. تقریبا خود تور لیدر بعد از بیست دقیقه آخرین نفر اومد به اتوبوس. من و همسرم همیشه روی تایم خیلی حساس بودیم و یکی از دلایل ترجیح مسافرتهای دونفرمون اینه که نمیخوایم معطل بشیم و ترجیح میدیم سروقت به همه چیز برسیم! این تاخیر ها کم کم داشت اذیتمون میکرد. د
وباره اتوبوس راه افتاد و دوباره همون وضعیت اتوبوس!!!
من اصلا از این اوضاع بدم نمیاومد و مخالف این اتفاقات نبودم کمی هم برای جوونهای کشورم ناراحت بودم که با سختی و مشقت، توی اینجای تنگ مجبور به شادی هستن اما خوب به نظر خودم هرچیزی به اندازهش خوبه و منی که اومده بودم تا کمی استراحت کنم وخستگی چند وقت کاری و البته نرفتن مسافرت نوروزی رو جبران کنم این قضیه کم کم داشت اذیتم میکرد و کاملا میفهمیدم که همسرم داره تحمل میکنه و همهاش خودش رو با صحبت کردن با دوستش در مورد مسائل شبکه و کامپیوتر سرگرم میکنه.
تقریبا ساعت 11 شب به کویر رسیدیم و من هر لحظه فکر میکردم که چقدر جذاب میشه اگه توی کویر چادر بزنیم و یه آتیش قشنگ روشن کنیم تا همگی دورش بشینیم و ستارهها رو بهمون نشون بدن و با صورفلکی آشنا بشیم و برامون از قصههاشون بگن. بعد از چند دقیقه پیادهروی تور لیدر بهمون گفت که الان میریم داخل یه چالهی بزرگ که اونجا دیجی اومده و از شهر های مختلف هم تورهای دیگه اومدن و همگی باهم خوش میگذرونن فقط لطفا با گروههای دیگه درگیر نشید و خوش بگذرونید...
اون خانوادهای که همراهمون بودن که پدر خانواده یه بازنشسته بود و دختراش برای گرفتن عکس اونها رو راضی به این سفر کرده بودن دیگه طاقت نیاورد و گفت من نمیخوام دخترام توی چنین محیطهایی باشن ما میخوایم برگردیم. تور لیدر هم که انگار براش عادی بود به یه ون محلی که از دوستانش بود گفت که این خانواده رو ببرید به یکی از اتوبوسها برسون که برگردن تهران. ما دوباره به راهمون ادامه دادیم و رسیدیم به اون چاله. تقریبا چهار پنج تا تور دیگه از شهرهای دیگه هم بودن که همشون حسابی شاد بودن و همه چی قر و قاطی بود اون وسط.
(باز هم به دلیل واضح نبودن عکس عذرخواهی میکنم)
هرکس برای خودش یه جا زیرانداز انداخته بود و نشسته بود. ما هم زیرانداز رو انداختیم و بعد از خوردن خوراکیهایی که اورده بودیم رفتیم تا چای ذغالی از تور لیدر جان بگیریم.
کمی با آتیش و چای ذغالی عکس گرفتیم و سعی کردیم خودمون رو با جو و محیط وقف بدیم. به نظرم این شادی کردن به این صورت هرچند کمی ناراحت کننده بود اما مشکلی نداشت اما اون نوع شادی توی اتوبوس کمی جالب نبود. ساعت نزدیکای 1 بود که جمع کردیم تا برگردیم. نفری یه سیب زمینی ذغالی هم بهمون دادن. نزدیکی اتوبوس بودیم که تور لیدر جان گفتن خانومها توی یه خونهی بومی میمونن و آقایون توی یه سفره خونه روی تختای سفره خونه هر گروه بخوابن. من به همراه خانومها زیراندازم رو یه گوشهی اتاق انداختم و خوابیدم. صبح تور لیدر اومد در زد و گفت پاشید بریم صبحانه توی سفره خونه آقایون منتظرن و هرکسی میخواد از این خانواده که مهمون خونشون هستیم میتونه رب انار محلی، کشک و... بخره.
همه به سرعت شروع به آماده شدن شدیم که با ازدحام جمعیت در مقابل دستشویی کمی سخت بود. وقتی به سفره خونه رسیدیم هنوز چند تا از آقایون روی تختا خواب بودن که با شوخی و اذیت بقیه اونها هم پاشدن. صبحانه نیمرو و پنیر و چای بود. بعد از خوردن صبحانه سوار اتوبوس شدیم و به سمت کویر حرکت کردیم. بین راه از بین مزرعههای هندونهی دیمی رد شدیم که برام جالب بود چطور بدون آب بارون توی اون شرایط رشد کردن. در نقطهای اتوبوس توقف کرد و گفتن پیاده شید. گفتن اینجا به مدت دو ساعت از کویر لذت ببرید.
اونجا هم موتور هم ماشین هم شتر کرایه میدادن. همه با شوق پیاده شدیم و شروع کردیم به عکس گرفتن. بالاخره تونستم بعد از کلی انتظار عکسهای زیبایی رو با همسرم ثبت کنم.
من و همسرم یه موتور کرایه کردیم یک ربعش 20 هزار تومن. موتور سواری توی کویر واقعا لذتبخش بود. بعد از اون نشستیم و به آرامش و زیبایی کویر نگاه کردیم. فکر نمیکردم دیگه همسرم راضی به مسافرت گروهی و کویر بشه برای همین تا تونستم از دیدن زیباییهای کویر لذت بردم و قدم زدم.
بعد از جمع شدن همهی گروه (طبق معمول با تاخیر) به سمت رستوران در آران و بیدگل برای صرف ناهار حرکت کردیم.
(دکور سنتی رستوران)
رستوران سنتی و تمیز بود و غذا زرشکپلو با مرغ به همراه ماست و نوشابه بود که طعم خوبی داشت.
بعد از ناهار به سمت آب انبار صفوی رفتیم که دور تا دور آن مغازه های عرقیجات فروش و سوغاتی فروشی بود. خرید سوغاتی را برای بعد از بازدید موکول کردیم. آب انبار خنکتر از بیرون بود و به دلیل وجود تورهای دیگر کمی شلوغ بود و توضیحات تور لیدر به خوبی شنیده نمیشد. بعد از بازدید از آب انبار به سمت مغازهها رفتیم و تقریبا یک ساعت مشغول خرید بودیم.
هوا هم به شدت گرم بود و همسرم کم کم کلافه شده بود. خیلی جالب بود که اصلا برنامهها درست از آب در نمیآمد. همه بعد از خرید سوغاتی سوار اتوبوس شدند. دوباره از لحظهی نشستن ما در ماشین آهنگ با صدای بلند پخش شد و دوستانی که علاقه به رقص داشتن هنرنمایی میکردند، من هم مشغول دیدن و ادیت عکسهای کویر شدم.
تا اینکه دوباره در جاده ماشین برای شام توقف کرد اینبار هم مجتمع تفریحی تمیزی بود البته اینبار کمی تنقلات خریدیم. بعد از ورود به ماشین دیگه چند نفر از تور لیدر خواهش کردن که آهنگ رو با صدای بلند نگذارن تا بتونن استراحت کنن که دیگه تور لیدر ضبط رو خاموش کرد. کم کم به تهران نزدیک میشدیم میشه گفت این سفر واقعا اون چیزی که تصور میکردم نبود اما به خاطر عکسهایی که گرفته بودم تقریبا راضی بودم... اما اگر از من و همسرم بپرسید که بار دیگه به چنین سفری میرید حتما جوابمون منفی هستش. این سبک سفر زیاد باب میل ما نیست البته باز هم بستگی به تور و آژانسی که ازش خرید میکنید داره. اما به دوستداران عکس توصیه میکنم سفری به دل کویر داشته باشن.
نویسنده: فائزه لطیفی یقین
تمامی مطالب عنوان شده نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات بر عهده نمیگیرد.
اطلاعات بیشتر
خانم لطیفی یقین عزیز
بسیار ارزشمند است که وقت صرف میکنید و خاطرتان خوب و بد سفرتان را به اشتراک میگذارید. عکسهایتان زیبا بود و بیان خالصانه حس و حال سفرتان عالی. میشد اشاره بیشتری به جزییات سفرتان از نظر موقعیت کویر و امکانات و نحوه رفتن داشته باشید و حوصله بیشتری در نگارش به خرج دهید.
بنده هم چند باری با تورهای گردشگری سفر کرده ام و همین لحظات را دقیقا حس کردم. گاهی همراه شدم و گاهی دلزده. اما پیامد مثبتش یافتن دوستان خوب و جدیدی برایم بود.حقیقت این است که این نوع سبک سفر در تمام تورها رایج شده است و اجتناب ناپذیر است. به نظرم نیازمند همت و اراده ای حساب شده از جانب لیدر است که ساعاتی را جهت شادی و ساعاتی را جهت کسب آرامش همسفران فراهم کند که متاسفانه اکثرا اختیار لحظات تور را به ضبط ماشین واگذار میکنند!
امیدوارم سفرهای خوب و پرآرامشی را تجربه کنید.
ممنون خانم مهین پو عزیز از اینکه سفرنامه ی بنده رو مطالعه کردید. حق با شماست من این سفرنامه رو فقط برای نوشتن تجربه ام توی لست سکند به اشتراک گذاشتم وگرنه من تقریبا چند ماهه به فکر سفرنامه نوشتن افتادم و اون موقع زیاد به جزئیات فکر نمیکردم. امیدوارم همه ی سفر دوستان عزیز هرچه زودتر به زندگی عادی برگردن و دوباره به سفر برن. من هم در سفرهای بعدیم به جزئیات اهمیت میدم و سفرنامه های بهتری مینویسم. با آرزوی موفقیت و شادی برای شما دوست عزیز.
تجربه جالبی بوده است، متاسفانه در بیشتر سفرهایی که داشتم، سعی کردم از این نوع تورها دوری کنم، کسی که دنبال همچین تفریحی است، کویر یا خونه فرقی ندارد، تازه رقص در خانه تعادل بهتری هم نسبت به اتوبوس دارد، متاسفانه یکی از دلایلی که از دیدن بسیاری از مناظر زیبای کشور محروم شدم، به خاطر همین قضیه است، یا تورها بسیار حرفه ای هستند که خب در توان من نیست که همراهی کنم، یا این قدر ... که باز در توان من نیست، به صورت شخصی هم سفر سختی های خاص خود را دارد
ایشالله به امید سفرهای بهتر
ممنون که وقت گذاشتید و سفرنامه ام رو خوندید. بله بعضی تورهای خوب در حد و توان ماها نیست اما برای من تجربه شد تا از این به بعد در رابطه با تورها اطلاعات بیشتری کسب کنم و حتما ازشون سوال کنم. به شما هم پیشنهاد میکنم از سفر دست برندارید بلکه تورهای خوب با هزینه ی مناسب رو پیدا کنید. به امید شروع مجدد سفرها. سلامت و شاد باشید.
سلام و درود
شاید در این سفر آنچه که قرار بود برای شما محقق نشد ولی تجربه مهمی کسب کردید که مطمئنا بعدها در زندگی به کارتان خواهد آمد.
سپاس از اینکه این تجربه را بی منت با ما درمیان گذاشتید.
با آرزوی سفرهای پرخاطره برای شما
شاد و پیروز باشید.
آقای عسکریان عزیز منت سر بنده گذاشتید برای خوندن سفرنامه ام. چقدر باعث خوشحالی منه که اساتیدی چون شما سفرنامه ی من رو بخونن و نظراتشون رو بهم بگن.ممنون از لطفتون امیدوارم در کنار خانواده ی محترمون همیشه شاد و موفق باشید.
سلام و تشکر از سفرنامه ی جمع و جورتون باید بگم من با شادی و رقص و پایکوبی مخالفتی ندارم اما روحیه م با این تورها سازگار نیست. برای همین، هم در تورهای داخلی و هم خارجی همیشه فاصله م رو با همسفرام حفظ کردم... و جز سلام و خداحافظ کلمه ای رد و بدل نکردم البته این رفتار ما به مذاق خیلیا خوش نیومده و فکرهایی کردن اما واقعیتش اینه که سفر برای من حکم آرامبخش داره نه سوهان اعصاب!
بله جناب شهنواز دقیقا همینطوره. فکر میکنم ما افراد کارمند وقتی به یه سفر یکی دو روزه میریم نیاز به آرامش و استراحت داریم. هدف ما هم همین بود که متاسفانه محقق نشد. ممنون از وقتی که گذاشتید برای خوندن سفرنامه ام. موفق و شاد باشید.
با سلام
سپاس بابت به اشتراک گذاری تجربه تون، اشتباه اینجاست که تور لیدر اطلاعات کافی در اختیارتون نذاشته من پیام های تور رو که میبینم اغلب نوشتن همراه با موسیقی زنده و پایکوبی و برنامه های شاد عجیبه این لیدر نا وارد چیزی نگفته حتی در مورد جای خواب هم که به نظر نامناسب میاد.
البته من به اون جوون ها حق میدم که مسیر نه چندان طولانی رو نخواستن به خواب و کسالت بگذره و شما نیز بیشتر قصدتون از سفر عکس گرفتن از کویر بوده، خب هر کی یه سلیقه ایی داره و باید احترام گذاشت.
براتون سفرهای بیشتر و مطلوبتر آرزومندم.
موفق باشید
ممنون دوست عزیز، بله حق با شماست شاید اگه از همون اول تور لیدر اطلاعات رو در اختیار خیلی از افرادی که خریداری کرده بودن میذاشت کسی آزرده نمیشد و اون خانواده ای هم که توی سفرنامه اشاره کردم بعد از رسیدن دیگه بر نمیگشتن. جای خواب واقعا نامناسب بود و مورد بدتر این بود که تو یکی از اتاق ها دوستان خودشون رو برده بودن تا راحت باشن. به هر حال این هم تجربه ای بود. به امید برگشتن روزهایی که به راحتی به سفر میرفتیم. موفق و شاد باشید.
خانم لطیفی، سلام
تا به حال ما هم سمت چنین سفرهایی نرفتیم. همونطور که شما هم اشاره کردید چنین زیادهرویها در قالب تور بیشتر نتیجهی محدودیتهای شدیدی هست که اعمال شده. یعنی همه چی با هم قاطی شده. فکر میکنم نوع سفر به کویر به شکلی هست که آدم باید سکوت و آرامش رو تجربه کنه. یا حتی جنگلنوردی، دیدید بعضیها هدفون به گوش این کار رو انجام میدن. در صورتی که لذت جنگلنوردی، کوهنوردی و شب مانی در کویر به درک سکوت و آرامش و صدای طبیعته!
به هر حال هر سفر تجربهای هست و ممنون که این تجربه رو به اشتراک گذاشتید.
ممنون آقای مزرعه شادی که سفرنامه ی منو خوندید. بله دقیقا من هم هدف از تور کویر دیدن ستاره ها در شب و نشستن به دور آتیش و شنیدن صدای سوختن هیزم تو دل کویر بود که به جای اون تجربه ی دیگه ای داشتیم... این هم تجربه ای بود که باعث شد اگر روزی توری خریداری کنم قطعا با اطلاعات کامل از اون تور باشه. موفق و شاد باشید.
امان از دست این به اصطلاح تور لیدره
ا
سرکار خانم لطیفی ممنون از متنی که نوشتید. لحظه لحظه خاطرات ما رو به تور یک روزه ماسال زنده کردید. متاسفانه ما هم بدون اینکه از کم و کیف تورهای اینچنینی با خبر باشیم اقدام به خرید کردیم. غیر از ما فقط یک خانواده دیگه بودن و بقیه به تور لیدر شاکی شدن که چرا همه مجرد نیستن. جالب اینجاست که راننده اتوبوس ما از هر فرصتی استفاده میکرد و هرچند وقت یکبار میومد وسط و همه رو شرمنده میکرد . فکر کنم خودش یکی از تورلیدرها بود که رفته بود پایه یک گرفته بود!!!
بله حق با شماست، بعضی اوقات انتظارات از سفر با تورها برآورده نمیشه و اون خاطره نه چندان خوب باعث میشه آدمهایی مثل من از تور فراری باشیم. موفق و شاد باشید.
من از بیست و چهار سالگی سفر میرم. الانم چهل سالمه. همه جور سفری رفتم از هتل پنج ستاره تو ترکیه و آلمان و فیلیپین دبی و... تا طبیعت گردی تو ایران هم که بسیارررر. هر سفری یه چیزایی رو ایجاب میکنه مثلا دره رغز داراب شیراز رو با کت شلوار اتو کشیده نمی شه رفت. اگه اهل تنوع و هیجان و شادی هستین همه نوع سفر رو تجربه کردن خوب نیست عالیه.از زیر بارون و رعد برق موندن تو کوههای ماسوله و فرود از پل پیرتقی اردبیل و کویر و شب نشینی و آواز دسته جمعی خوندنش دور آتیش. شنا تو اقیانوس و خیلی چیزا که هر دفعش تازگی داره و لذت خودش رو. سفر که فقط پاساژ رفتن و تو هتل صبحونه خوردن نیست.
بله حق با شماست منم خیلی دوست داشتم تو کویر حتی توی چادر بخوابم و آسمون رو تماشا کنم. از سختی سفر نمیترسم بلعکس دوست دارم. اما نگه داشتن حد و مرز و معاشرت با افراد فرق میکنه با سختی های سفر.
ضمن سلام این جور تور ها بیشتر عذاب آور هستند تا نشاط آوار ... تصور اینکه یکی از همسفر هاتون بین راه برمیگرده و برای لیدر تو هم اصلا اهمیتی نداره برای من که قابل هضم نیست . من هم با نظر آقا فرشاد موافق هستم ..
به نظر بهتر بود موقع خرید تور بعضی مسائل توضیح داده میشد تا اونطوری بعضی ها اذیت نمیشدن و کسانی که دوست داشتن به این تور میرفتن.
کاری به درست یا غلط بودن رفتار جوانان ندارم ولی لطفا اجازه بدیم جوانها این حداقل خوشی رو داشته باشند تو این شرایط. به هر حال جوان نیاز به تفریح و تخلیه انرژی داره. درست یا غلط بخشی از اقتضای سن هست.
بله متاسفانه جوونهای ما تفریحی ندارن و مجبورن به همین مسائل بسنده کنن و من به شخصه براشون متاسف میشم اما خوب دید من از تور کویر چیز دیگه ای بود.
سلام خانم لطیفی، ممنونم از زحماتی که برای تهیه،نگارش و تنظیم این سفرنامه(هرچند خیلی ناقص، کوتاه و مختصر) متقبل شدید.متاسفانه به این نوع سفرها نمیشه نام تور داد.چند جوان(معمولا دختر و پسر) که با هم آشنا هستند ،برای تفریح و خوشگذرانی میرن کویر و احتمالا تورلیدر هم از خودشونه و شاید دارای کارت و مجوز تورلیدری از میراث فرهنگی و گردشگری هم نبوده باشه.واقعا باعث آبرو ریزیه و بنده به شخصه کاملا مخالف چنین مثلا تورهائی هستم.کاملا به همسر شما و اون خانواده محترم بازنشسته حق میدم.هرچیزی جائی و مکانی داره و تورلیدر باید بصورت حرفه ای رفتار میکرد که با توضیحات شما مشخصه که کاملا کم تجربه بود.
ضمنا در سفرنامه تون هیچ اشاره ای به محل ، آدرس و کروکی این کویر نداشته اید و کسی که اولین بار نام کویر ابو زید آباد رو می شنود نمی داند کجاست؟
دوتا عکس اولی (مخصوصا عکس اول) هیچ چیز معلوم نیست و اگه نمی بود خیلی بهتر می شد.
در هر صورت امیدوارم در سفرهای بعدی بهتون بیشتر خوش بگذره و سفرنامه های بهتر و پر محتواتری را از شما شاهد باشیم.
سلامتی و موفقیت شما و خانواده محترم را از درگاه ایزد مننان خواهانم.
ممنون استاد عزیز از وقتی که گذاشتید. بله حق با شماست این سفرنامه کم و کاستی زیاد داشت اما من فقط خواستم تجربه ی سفر با یک تور غیرحرفه ای رو با بقیه در میون بزارم. عکس اول و دوم هم به دلیل نشون دادن فضا فقط گذاشته شد و چون واضح نبود راحت تونستم ازش استفاده کنم چون دوست نداشتم خدایی نکرده کسی توی عکس مشخص باشه.
امیدوارم در سفرنامه های بعدی تمام کمی ها و کاستی ها رو جبران کنم و بتونم سفرنامه ای در خور دوستان لست سکندی ارائه بدم. ممنون از تذکراتتون استاد. سلامت و شاد باشید.