سلام من محمدرضا هستم ۱۳ سالمه و عاشق سفر کردنم من به همراه خواهرم سفر های زیادی رفتم و سفر کردن رو از ۷ سالگی با خواهرم شروع کردم و رفتم تور چابهار با خواهرم. امروز اومدم که سفر ۴ روزه ام رو به استان
برخلاف بسیاری از مسافران که برنامهریزیشده راهی سفر میشوند، من و علیرضا همسرم، ناگهانی و روز دوشنبه بیست و ششم تیر ماه ساعت شش صبح از تهران راهی تور کاشان شدیم تا سفری یکروزه به خاطرات زندگیمان اضافه شود. ماجرای مرخصی گرفتن و راهی سفری
اصفهان نیمی از جهان گفتند نیمی از وصف اصفهان گفتند شور و شوق سفر درونم جریان یافته بود و همچون چشمه ای دوباره جان گرفته در حال جوشش بود؛ این به معنی شروع ماجراجویی دوباره ای برای من بود. مقصد از قبل
ببین تا دگرباره چون تاختم سخن را کجا سر بر افراختم به یاد استاد کیومرث پوراحمد تقدیم میشود به مردم با صفای اصفهان اتوبوس به راه افتاد و آقای راننده، گلچین گنجینهی موسیقیاش را به رخ مسافران کشید. تمام ترانههای باهویت و بیبدیل موسیقی پاپ ایرانی از ضبط ماشین
برای اولین بار در زندگیای که درونگرایی توش حرف اول رو میزد، به من پیشنهاد یه سفر مستقل شد. البته دروغ نگم اولینترین چنین پیشنهادی، برمیگرده به سفر دو روزه شهر قم از طرف مدرسه و اصرار معلم دینی به من برای پیوستن به این
« همه آنهایی كه عاشق سفر هستند، نمُردهاند » (جان رونالد روئل تالكین) به نام خالق سفرهای رویایی اگر كتاب « ارباب حلقهها » را خوانده باشید، احتمالاً از تخیلات ذهنی و رؤیاپردازیهای ذهن آقای تالکین (نویسنده
بخش اول: با صدای مامان که میگفت ناهار آماده شده، از روی کتاب تستم بلند شدم، تقریبا چرت زده بودم، یادم اومد قبل از اینکه خوابم ببره داشتم فکر میکردم چطور باید بهشون از پیشنهادی که ریحانه داده حرف بزنم. امکان نداشت بپذیرن. چشمهام رو مالیدم،
از رشت تا شیراز، آباده! دموکرات بودنِ متقابلی که من و پدرم در برابر نظرات یکدیگر به آن تظاهر میکردیم رو به اتمام بود که دیدن کلمه «پاسارگاد» روی تابلوهای راهنمای مسیر، ما را به ادامه دیپلماسی تا مقصدِ «شیراز» تشویق کرد. حدود هزار و صد
سلام دوستای عزیزم.من پارسا هستم.11 سال دارم.و عاشق حیوانات و سفر هستم.برای اثبات عشقم به سفر همین بس که وقتی 5 روزه بودم اولین سفرم رو در کریر CAREER نوزادی به همراه مادر و پدرم شروع کرده ام. ( فکر کنید مادر و پدر به
آسیاب ششم زواره در زواره رو کن و صد افتخارش را ببین مردم خوب و نجیب و با وقارش را ببین برگ برگ سبز تاریخ زواره افتخار زرنشان تاریخ آن ، آل و تبارش را ببین ( اسماعیل عابدان زاده زواره ) متخلص به عابد مقدمه : فرصتی پیش آمد تا به دعوت
سلام و وقت بخیر خدمت دوستان عزیز در سایت لست سکند امروز بالاخره بعد ازمدت ها زمان خالی بدست آوردم که سفرنامه و خاطرات سفر شیرازی که با همسرم به این شهر زیبا داشتیم، را اول برای خودم و بعد برای اشتراک گذاری با دوستان
بايد مي رفتيم، انگار كلمه "بايد" پتك ناپيداي ناخودآگاه همه سفر دوستان هست كه يهو، فرقي ندارد در چه حالي باشي و كجا... بر تنت مي كوبد و تو را آماده رفتن ميكند...! نوروز مي آمد و ما هم آماده. قرعه اين بار به نام
سفرنامه زیر، سفر ما به دو تکه حیرت انگیز ایران است. سعی کردم با تبدیل سفرنامه به صوت شما را بیشتر با حال و هوای سفرم همراه کنم. کولهها را که آماده کنیم و برنامه مرخصیهایمان هم هماهنگ شود، یعنی همه چیز برای سفر مهیاست، چون
دوچرخهی من آماده سفر در جلوی یکی از دیوارهای شهر یزد صبحِ زود، سوار بر دوچرخهها، یزد را به مقصد روستای «شحنه» ترک میکنیم. امروز اولین روز سفر است. از شهر خارج میشویم و جایی را پیدا نمیکنیم که نان و سوروسات صبحانه تهیه کنیم. لاجرم
سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه و این پست بتونه اطلاعات مفید و سرگرم کننده ای رو براتون به ارمغان بیاره. چند روز پیش حوالی اوایل شهریورماه 1401 سفری به دور نیمه شرقی ایران را همراه با همسرم از مبدا شهر قزوین آغاز کردیم. راستش خانه
از آخرين بار كه زنده ديده بودمش حدود ده سال ميگذشت. از آن به بعد بارها من آمدم اما حيات در او جاري نبود. شده بود زمين فوتبال، شده بود زمين چرا و گشت چهارپایان، شده بود آه، شده بود درد. ترك هايش، انگار از
به نام خدا «قل سیروا فی الارض» سفر مفهومی گنگ است؛ تعریفی جامع و مانع ندارد.حتا در لغتنامه هم مترادف ویژهای برای آن نمیبینید. همچنان که طی مسافتی سه،چهار کیلومتری را سفر مینامند، رفتن به قارهای دیگر و هفته ها و ماه ها ماندن را هم سفر
نرم نرمک میرسد اینک بهار... روزهای آخر اسفند بود و صدای پای نوروز 1400 در همهمه کرونا به گوش میرسید. من و همسرم علیرغم علاقه زیادی که به سفر داریم، هیچ برنامهای برای تعطیلات عید نداشتیم چون هم ریسک مسافرت بالا بود و هم رنگبندی کرونایی
بعد از یک سال و نیم خانه ماندن و سفر نرفتن بخاطر کرونا بالاخره من و دوستم فاطمه تصمیم گرفتیم که با رعایت پروتکل های بهداشتی و استفاده از ماشین شخصی در اواخر اریبهشت 1400 سفر کنیم. برنامه ریزی خاصی نداشتیم و فقط قصد داشتیم