((شهر، شهر فرنگه، خوب تماشا کن... رنگ و وارنگه... از همه رنگه، خوب تماشا کن... میدون جنگه... توپ و تفنگه... خوب تماشا کن... آدم و اسبا پشت اون سنگه... سنگر دشمن!
شهر، شهر فرنگه... از همه رنگه، خوب تماشا کن... اینکه میبینی بازار بلخه... توی طبقها بادوم تلخه... برای جنگه... خوب تماشا کن!
شهر، شهر فرنگه... رنگ و وارنگه... خوب تماشا کن... باغ بهشته... پُر گل و کِشته، خوب تماشا کن... قصر طلاس این... خونهی ماس این... خوب تماشا کن...))
از قدیمیها شنیدهام که در کوچه پسکوچههای شهرها فردی با عنوان "شهر فرنگی" جعبهای فلزی به نام "شهر فرنگ" را بر دوش میکشیده و با سر دادن اشعاری کارش را تبلیغ و اغلب کودکان و بعضا بزرگترها را دعوت به بازدید میکرده. درحفرههای این جعبه تصاویر زیبایی به نمایش در میآمده و الزاما فقط نمایش "فرنگ" نبوده بلکه تصاویری از باغهای کشور خودمان، پرندگان، حیوانات و کلا هر تصویر جالب دیگری را شامل میشده! حالا در این میان افرادی که خواهان "رویا بافی" و دیدنِ دیدنیها بودند با حداقل هزینه این امکان را مییافتند و در جا مسافر چهار گوشهی دنیا میشدند.
داستان سفر ما
صبح جمعه (سوم بهمن نود و نه)، طبق قرار قبلیمان بنا بود به "بازار بزرگ ایران" یا "ایرانمال" برویم. یکسال گذشته را بدون هیچ سفری گذراندهایم و این برای دوستداران سفر بسیار غمانگیر است. از پارسال که مردمِ کشورِ دوست و برادرمان با خوردن ناخوردنیهای مهوع موجب انتشار یکی از خطرناکترین و واگیرترین بیماریهای جهان شدند به این سرنوشت مبتلا شدیم؛ همهی ما مردم دنیا!
من و همسرم (پیش از کرونا) برنامهای ریخته بودیم و قصد داشتیم عازم سفرهایی شویم و ایران زیبایمان را ببینیم و اگر شد یک مسافرت خارجی هم خودمان را مهمان کنیم اما... .
پس حالا که سفر درست و درمان نمیشود رفت، تصمیم گرفتیم با رعایت دستورالعملهای بهداشتی در شهر خودمان به گشت و گذار بپردازیم. هدف ما مشخص بود؛ سفری کوتاه به یکی از مهمترین جاذبههای گردشگری پایتخت!
جاذبهای که به تنهایی مجموعهای از دیدنیها را در خود جای داده. از باغ و برکه و آبشار بگیر تا سالن سینما و مرکز خرید مدرن و رستوران و هتل پنج ستاره! و حالا که "ایرانمال" همه را یکجا دارد پس بهترین گزینهی روی میز محسوب میشد.
بگذریم! شال و کلاه کردیم و لباسهای پلوخوریمان را پوشیدیم که عازم یکی از زیباترین و مجللترین دیدنیهای کشورمان بودیم. یاد روزهای اول راهاندازی مترو در تهران افتادم. آن زمان مترو پدیدهای نوظهور بود و وسیلهای لوکس محسوب میشد، تا جایی که مسافرانش همگی لباسهای شیک میپوشیدند و معطر و خوشبو سوار بر مترو میشدند تا این مظهر لاکچری بودن را تجربه کنند!
چه شد که "شهر فرنگی" شدم؟!
من ابتدای امر، قصد و علاقهای به نوشتن مطلبی مفصل در مورد چنین مکانی نداشتم چرا که احساس میکردم در شرایط اقتصادی کنونی که همهی ما مردمِ معمولی گرفتارش هستیم نوشتن از فضایی چنین مجلل (که حرف و حدیثهایی هم پشتش هست) کار درستی نباشد. اما با دیدن این مجموعهی بزرگ نظرم عوض شد به چند دليل!
يكم: اكنون ايرانمال ساخته شده و موجودیتی غیر قابل انکار دارد، پس نوشتن یا ننوشتن من در کلیت ماجرا فرقی ندارد!
دوم: چه در زمان ساخت و چه الان که مجتمع راهاندازی شده هزاران نفر مشغول به کار بوده و هستند. این یعنی ایجاد اشتغال و تولیدِ درآمد. پس اینکه بسیاری از هموطنانم صاحب شغل و درآمد شدهاند خرسند کننده است که چرخیدن چرخ زندگی باعث ایجاد نشاط اجتماعی و کاهش معضلات میشود.
سوم: عموم بازدیدکنندگان ایرانمال هنگام بازدیدشان خوشحال و شاد هستند و احساس رضایت و غرور دارند از وجود چنین مکان آبادی.
چهارم: اگر کشورم خرم و آباد باشد باعث افتخار من است. اگر فضایی برای شاد کردن دلِ مردم غمگین وجود داشته باشد به خودم و سرزمینم میبالم. اگر کودکی خندید و خوش بود آنروز روزِ من است.
پنجم: در همین محلهی شمیران کم نیستند مالهای لوکسی که بیشتر مردم حتی نامش را هم نشنیدهاند. هستند فروشگاههایی که برای ورود به آنها موجودی کارت عابربانکمان را چک میکنند و اگر زیر فلان قدر موجودی داشته باشیم به داخل راهمان نمیدهند. هستند پاساژها و رستورانهایی که در پارکینگش ماشینهای معمولی اجازهی ورود ندارند!
اما ایرانمال که از همهی آنها معظمتر و مجللتر است، اینگونه نیست و دقیقا به همین دلایل است که عرض میکنم ایرانمال برای همهی مردم ساخته شده، برای همهی اقشار.
و البته مهمترین دلیل: (در پنجگانهی بالا نمیگنجد) که باعث شد بیخیال حواشی شوم و این متن را نگارش کنم این است که میدانم و فهمیدهام دنیا به شدت بر مدار منطق میچرخد و منطق دنیا هم این است که صاحبان ثروت نهایت لذت را از زندگی میبرند و دیگران کمتر و کمتر. در طبیعت هم همین منوال است، قدرتمندان میدرند و ضعیفان دریده میشوند. این قانون دنیاست و خوب قانونی نیست!
الآن با توجه به توضیحات بالا و درک قانون دنیا سعی کردم (با توجه به جایگاهم) از بازدیدم لذت ببرم و شما را هم در این حس شریک کنم. به امید کم شدن خطرات ویروس چینی و گسترده شدن بساط مسافرتها حالا که به تعطیلات نوروزی و سفرهایش نزدیک میشویم، قصد داشتم مطلبی بنویسم که شاید به درد کسی بخورد و مورد استفاده قرار بگیرد. پس سفر میکنیم به "بازار بزرگ ایران".
قصری برای همه
من ایرانمال را متعلق به همهی مردم ایران دیدم. با اینکه این غول گردشگری یک هولدینگ شخصی است و برای بنا کردنش هزاران میلیارد تومان(دقیقا بیست و دو هزار میلیارد تومان در زمان ساخت) از حساب شخصی هزینه شده، اما باز هم این مجموعه را برای همهی مردم ایران دیدم. چرا که حتی اگر قصد خرید هم نداشته باشیم، رفتن به این مجتمع بزرگ ما را حسابی سرگرم میکند و لذت فراوان میبریم از بازدید جایجای این جاذبه. من ایرانمال را به مثابه موزهای بزرگ میدانم، که برای ساختش هنر و هزینهی فراوان صرف شده و لطافت طبع هنرمندان مختلف کشورمان با فنآوری روز دنیا در هم آمیخته تا ما ببینیم و حظ وافر ببریم از این همه دیدنی! جالب است بدانیم که هفتاد درصد از مساحت این پروژهی عظیم را اماکن عمومی تشکیل داده نه تجاری؛ اماکن عمومی برای استفادهی عموم مردم.
دژ
ایران مال را یکی از بزرگترین مجتمعهای تجاری جهان میدانند که علاوه بر مرکز خرید، امکانات رفاهی و تفریحی متنوعی نیز دارد. بازار بزرگ ایران یکی از پنج مال برتر جهان و جزو بزرگترین پروژههای تجاری، فرهنگی و اجتماعی خاورمیانه و حتی جهان است. این مجموعه دارای امکانات فوقالعادهای مانند فروشگاههای بزرگ، شهربازی، سالن سینما، مجموعه ورزشی و هتل پنج ستاره است که هم مناسب برای خرید کردن و هم مکانی برای تفریح و سرگرمی به شمار میرود.
مساحت ایرانمال چیزی حدود یک میلیون و هفتصد هزار متر مربع است و چیزی کم ندارد از مالهای بزرگ دنیا. این مجتمع بزرگتر از "The Trafford center" منچستر و "Mall of America" ایالت متحده است. میگویند برای بازدید از کلِ بخش تجاری مجموعه چیزی حدود سه روز زمان نیاز است، فقط بخش تجاری! پس برای روشن شدن مسئله باید عرض کنم که انگار طول خیابان ولی عصر از میدان تجریش تا میدان منیریه را پیاده طی کنیم؛ چیزی حدود چهارده کیلومتر!
چطور برویم؟
1. وسیلهی شخصی:
ایرانمال دقیقا بین دو شهر تهران و کرج واقع شده پس اگر ساکن یا مهمان تهران هستید برای رسیدن به این جاذبه لازم است که ابتدا خود را به بزرگراه همت (مسیر شرق به غرب) برسانید. انتهای همت و در امتدادش بزرگراه خرازی آغاز میشود و کمی که در بزرگراه خرازی برانید تابلوهای راهنمای بوستان و دریاچهی چیتگر نمایان میشود و کمی جلوترش تابلوهای ایرانمال. ابتدای مسیرِ کُندروی اتوبان، افرادی مستقر شدهاند از کارکنان "بازار بزرگ ایران" و بازدیدکنندگان را راهنمایی میکنند به سمت پارکینگ بزرگ و مسقفِ مال.
این پارکینگِ بسیار تمیز و جادار، کاملا رایگان است و نیازی به پرداخت وجه نیست و برای رفتن به طبقات مختلف، داخل پارکینگ هم آسانسور تعبیه شده و هم پله برقی. (ظرفیت پارکینگ؛ بیست هزار خودرو)
اگر هم از کرج راهی هستید که همان مسیر غرب به شرق اتوبان خرازی شما را به ایرانمال میرساند!
این مسیر برای افرادیست که با خودروی شخصی روانه هستند و با تاکسی و مترو هم میتوان خود را راحت به اینجا رساند.
2. مترو:
اگر قصد رفتن با مترو را دارید، نزدیکترین ایستگاهِ به ایرانمال "ایستگاه ایرانخودرو" در خط پنج است که آنجا پیاده شده و با تاکسیهای مستقر، راحت خود را به مقصد میرسانید. همینطور که در نقشه مشخص است فاصله ایستگاه مترو تا ایرانمال کمتر از ده دقیقه راه است (با تاکسی).
3. تاکسی:
علاوه بر تاکسیهای اینترنتی و تلفنی، تاکسیهای لوکسِ مخصوص خود ایرانمال هم هستند که از هر کجای تهران که تقاضا داشته باشید به دنبالتان میآیند و به این مکان روانه میشوید و البته اینطور که شنیدهام با مبلغ بسیار مناسب و نرخ مصوب. برای برگشت هم مقابل در های اصلی مال به صف ایستادهاند و آمادهی جابجایی مسافران.
باید بدانیم که یکی از حواشی ایجاد شده برای سازندگان ایرانمال که در رسانهها بازتاب داشت احتکار چند صد دستگاه خودروی اُپتیمای صفر کیلومتر در پارکینگ مجتمع بود که بعدهها مشخص شد احتکاری در کار نبوده و آن خودروها در انتظار مجوز تاکسیرانی بودند برای به کارگیری در سیستم حمل و نقل، همین تاکسیهایی که تصویرشان را مشاهده میکنید. راستی تا یادم نرفته اضافه کنم که شماره تماس رزرو این تاکسیها 1613 میباشد.
در نظر اول و همان ابتدای کار و با دیدن پارکینگ بزرگ مجموعه، اصطلاحا گوشی دستمان میآید که فضا بسیار بزرگتر از آن چیزیست که تصور میکنیم و هرچه جلوتر میرویم این نظریه کاملتر میشود.
حالا که از پارکینگ مجتمع شروع کردیم، طبقه به طبقه بالا میرویم و دیدنیهای مال را با هم میبینیم.
راهنمای طبقات ایرانمال
هایپر استار: طبقهی ۱ G
لوازم و دکوراسیون منزل: طبقههای ۰ G ۱ ،G و ۲ G (تیمچهی حاج علی اکبر)
محصولات فرهنگی و تفریحی: طبقهی G ۳
کفش و محصولات چرمی: طبقههای ۰ G ۱ ،G و۳ G
لوزام خانگی و الکترونیکی: طبقهی G۰
جواهرات، ساعت و زیورآلات: طبقههای G ۰ و G ۱
محصولات زیبایی و سلامت: طبقههای G ۱،G ۲ و G ۳
مد، پوشاک و لوازم ورزشی: طبقهی G ۳؛ در مجاورت مجموعه ورزشی
طبقه همکف G0:
یک طبقه بالای پارکینگ P1 که ما ماشینمان را پارک کردیم، طبقه همکف G0 قرار گرفته که علاوه بر فروشگاههای بزرگ مبلمان و لوازم تزئینی منزل، چند جاذبهی زیبا و دیدنی ساخته شده که در اصل ایستگاه آغازین دیدنیهای ایران مال هم هستند.
مسجد زیبای مال
یکی از چالش برانگیزترین اماکن ایرانمال، همین مسجد زیبا و بزرگ است که زمان بهرهوری از آن حرف و حدیثهای فراوان در پی داشت. همانطور که ابتدای این مطلب هم عرض کردم سعی میکنم به حواشی نپردازم و بیطرفانه اظهار نظر کنم اما الان و بعد از دیدن "مسجد محمد رسول الله" چند سوال ذهنم را مشغول کرده!
چرا مساجد ما تمیز و مرتب و با امکانات نباشد؟ چرا شمیم بهاری فضای مسجد را عطرآگین نکند؟ چرا ما احترام به خودمان را دوست نداریم؟!
مگر با دیدن مسجد زینالعابدین پوتراجایا یا مساجد زیبای دبی بهبه و چهچه مان به آسمان نمی رفت؟ مگر در مقام مقایسه با مساجد خودمان بر نمیآمدیم؟ پس چرا در مورد این مکان آنقدر جبهه گیری کردیم؟!
برگردیم به مسجد! مسجد محمد رسول الله مساحتی نزدیک به هزار و دویست متر مربع دارد و با معماری زیبای ایرانی ساخته شده و ملهم از مسجد النبی عربستان است. هنر فراوان به کار رفته، رنگ آبی غالب، نورپردازی زیبا و فرش الوانِ و نفیسِ کف، حس آرامش خاصی به نمازگزاران و بازدیدکنندگان میدهد و پیشنهاد میکنم حتی اگر قصد نماز خواندن هم ندارید حتما از این بنای باشکوه دیدن کنید.
امکانات مسجد عبارتند از: وضوخانه، کفشداری، فضای مخصوص مطالعه، قفسهی کتاب با کتب مذهبی و ... .
برکهی کاشی
حالا میرویم به سمت یکی از عجایب ایرانمال که حیاطی مطبق و مشجر است با سقف شیشهای. این حیاط چند طبقه را که حوضهای آبی رنگ زیبا و درختان بلند قامت تشکیل داده "باغ ماهان" نام گذاری کردهاند چرا که یادآور باغهای ایرانی و مخصوصا "باغ شازدهی کرمان" است. البته پوشش گیاهی مختلفی مثل انواع مرکبات، نخلهای تزئینی، شمشادها، بوتههای سرسبز و حتی بامبو هم دیده میشود. زیبایی و حس خوب این باغ در کلمه نخواهد گنجید، مخصوصا گوش سپردن به نوای سرریز شدن آبِ حوضهای کاشیکاری شده به حوض دیگر. مسیر شمال به جنوب باغ ماهان را که طی کنیم و از پلههای باغ، پایین و پایینتر برویم به فضای باز و محوطهی بیرونی مال میرسیم؛ آنجا آبنما و استخر بزرگ مجتمع انتظارمان را میکشد.
البته ناگفته نماند تمام طبقات به باغ ماهان دسترسی دارند و به وسیلهی پله برقیهای تعبیه شده در باغ میتوان به همهی طبقهها سرکشی کرد!
فوارههای رقصان
الآن به محوطهی سرسبز و بزرگ مال رسیدیم و لذت فراوان بردیم هم از هوای پاک آنروز تهران و هم از دیدن این فضای رویایی! دریاچهی بزرگ با فوارههای فوار در کنار درختان خرم، زیر آسمان آبی خداوند چنان وجدآور و رامشگر بود که دلیلی شد بر پیاده رویِ ما در کرانهی دریاچه و عجیب باعث حال خوب ما شد.
قدم زدن گِردِ این محیط رویایی حدودا نیم ساعتی به درازا کشید چون از معدود روزهایی بود که هوای تهران پاک پاک بود و فضای مصفای محوطه هم مزید بر علت شد تا از این موقعیت نهایت استفاده را ببریم. مجاور این استخر چند رستوران و کافه در حال احداث است و یکی دو رستوران هم به بهرهبرداری رسیدهاند و مشغول خدمترسانی به مشتری هستند.
لازم به ذکر است که شبها فوارههای استخر به کمک نور و موسیقی به رقص درآمده و زیبایی محوطه را دو چندان میکنند.
از مشخصات مهم این دریاچه که آن را از نمونههای مشابه متمایز کرده استفاده از ۷۱۰ فوارهی مرتفع به ارتفاع ۱۵ متر، ۱۸ فوارهی چرخنده، ۶ فوارهی خورشیدی، منابع نوری متعدد با قدرت بالا و رنگهای متنوع و بلندگوهای با کیفیت (برای پخش موسیقی) میباشد.
طبقهی G0 را دیدیم و حالا به طبقهی بالا میرویم.
طبقه همکف G1:
این طبقه هم علاوه بر فروشگاههای بزرگ، "هایپر استار" عظیمِ مال خودنمایی میکند که اینجا را بزرگترین از نوع خود در ایران مینامند. از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را میتوان یافت و بعضا تخفیفهای خوبی هم روی کالاها میدهند. ما برنامهی بازدید و خرید از این فروشگاه را به آخر سر و هنگام خروج موکول کردیم.
نکتهای که در جایجای مال نظرها را جلب میکند تابلوهای راهنما هستند که بازدیدکنندگان را به سمت مقصد مورد نظر راهنمایی میکنند. تابلوهایی که نبودشان قطعا باعث بروز مشکلاتی میشد.
گالری خودرو
از مدرنترین سالنهای بازار بزرگ ایران همین نمایشگاه است که در آینده بیشتر شرکتهای خودروسازی شعبهای در اینجا خواهند داشت و البته هنوز به طور کامل راهاندازی نشده است. معماری این سالن بزرگ بسیار متجدد و باشکوه است و مساحتی حدود 7000 متر مربع دارد. گالری خودرو از طبقه اول تجاری آغاز و تا بام ادامه پیدا میکند و ارتفاعی حدود ۲۰ متر دارد. در این نمایشگاه با تعبیه آسانسورهای مخصوص، پیچیدگیهای مربوط به ورود خودرو به مال تسهیل شده است.
سقف شیشهای این سالن با لوستری بزرگ و دیجیتال مزین شده و این لوستر با مانیتورهای LED محل مناسبی برای تبلیغات به نظر میرسد که اتفاقا به فضای مدرنِ غالب کمک زیادی میکند.
این طبقه هم فروشگاههای بزرگ و زیادی دارد که از مغازهی عطر و ادکلن و لوازم آرایش گرفته تا داروخانه و پوشاک زنانه و مردانه را شامل میشود. تنوع قیمت اجناس هم بسیار بالاست و بسته به برند سازنده و کیفیت کالا متفاوت است. به طور مثال پوشاک مردانه را میتوان در بعضی از فروشگاهها با قیمت مناسب تهیه کرد.
سرما در گرما
به وقت نهار
یکی از فودکورتهای ایرانمال در همین طبقه قرار دارد و تنوع رستورانهایش هم کم نیست اما از آنجا که ما هنوز گرسنه نشده بودیم و وقت نهارمان نرسیده بود ترجیح دادیم کمی به گشت و گذار بپردازیم و بعد چیزی بخوریم پس این فودکورت را فراموش کردیم و به بازدیدمان ادامه دادیم!
مراحل ساخت این طبقه هنوز به پایان نرسیده و در صورت تکمیل، امکانات و دیدنیهای بسیار به مجموعه اضافه خواهد شد. امکاناتی مثل باشگاه ورزشی و فضاهای فرهنگی.
پس حالا پلهبرقی انتظارمان را میکشید برای رفتن به طبقه بالاتر!
طبقهی G2
با اینکه هر طبقه از ایرانمال دیدنیهای فراوان دارد اما به نظر من زیباترین و هنرمندانهترین طبقهی مال همین G2 است پس با هم مروری بر این دیدنیها میکنیم.
جندیشاپور
یکی از دیدنیهای ایرانمال کتابخانهی بزرگ آن یعنی "کتابخانهی جندیشاپور" است، البته بنده به شخصه اسم کتابخانه را برای این مکان مناسب نمیدانم، چون تعریفی که از نام کتابخانه در ذهنم وجود دارد یک سالن خلوت و پر از آرامش است نه اینجا که از شلوغی و سر و صدا جایی شبیه به "بازار خلازیر" را تجسم میکند! یعنی تعداد زیاد گردشگران که برای بازدید و به طبع آن عکاسی آمدهاند اندک تمرکزی برای کتابخوانی باقی نمیگذارند و در بهترین حالت شاید بتوان فهرستوار اسم بعضی از کتابها را از روی جلدشان خواند.
اینجا بیشتر به یک آتلیهی عکاسی لوکس میماند که خیل مشتاقان سلفی بگیر را گرد هم جمع کرده و هر کس با انواع ژستها و پوزیشنها مشغول به هنرنمایی میباشد. البته مغفول نماند هنر و هزینهی بسیار به کار رفته در این کتابخانه را که از وجب به وجبش سلیقه و قریحه نمایان است اما اینجا هرچه هست کتابخانه نیست!
این کتابخانه با یکی از بزرگترین فرشهای هندسی جهان مفروش شده. این فرش که نقشهای آن از طرح سقف و کف این مکان الهام گرفته، هشت رنگ دارد که رنگ اصلی آن سبز و در متراژ ۷۰ هزار متر مربع است. جالب است بدانید ۲۵ هنرمند ظرف ۷۰ روز این فرش نفیس را بافتهاند.
معماری این مکان به سبک کلاسیک اروپایی طراحی شده و ملهم ازکتابخانهی بزرگ دانشگاه آکسفورد است. لازم به ذکر میباشد که تعداد دههزار جلد کتاب در قفسههای اینجا نگهداری میشود که متاسفانه چیزی حدود دو هزار جلدش توسط بعضی هممیهنانمان به سرقت رفته، آن هم کتابهای بعضا نفیس!
بر بلندای هنر
از قدیم، یکی از مهمترین اماکن هر شهر بازار آن بوده است. اهمیت بازارها باعث شده زیباترین و خاصترین نوع معماری را در آن شاهد باشیم. بعضا در دل راستهها و دالانها سرایی "تیمچه" نام ساخته میشده که گل سرسبد بازار بوده و به نوعی هنر هنرمندان و معماران زمان را به رخ میکشیده!
تیمچه در اصل حیاطیست که دور تا دورش حجرههایی برای فروش کالا تعبیه میشده، حیاطی گاه مسقف و گاهی بدون سقف.
از قشنگترین تیمچههای بازارهای ایران را میتوان تیمچهی مظفریه در بازار بزرگ تبریز، تیمچهی امینالدولهی بازار کاشان، تیمچهی گُل بازار وکیل شیراز، تیمچهی ملک و جهانگیری بازار قیصریه اصفهان، تیمچهی حاجبالدولهی بازار تهران و... نام برد.
حالا با این توضیحات عرض کنم که در ایرانمال بازاری سنتی احداث شده با فضایی فوقالعاده مجلل، ملهم از تیمچههای یادشده به اسم "تیمچهی حاج علی اکبر".
به اعتقاد بنده زیباترین و شوکتمندترین فضای این مال بزرگ، همین تیمچه است. جایی که اوج هنر و لطافت طبع معماران معاصر کشورمان را میتوان شاهد بود. مقرنسکاری سقفها و گچبری دیوارها و طراحی و نقوش زیبای جای گرفته بر لادها همگی از هزینه و هنر بسیار دلالت دارد و یادآور معماری باشکوه ایرانزمین است.
تیمچهی حاج علی اکبر دارای حجرهها و سراهای بسیار زیباییست که مغازهی فرش فروشی، عتیقه فروشی، جواهرات، شربتخانه، تالار آیینه و فروشگاه سوغات از آن جمله است. در فروشگاهها به خواست صاحبان کسب و کار هر نوع عکاسی و فیلمبرداری ممنوع است اما تا دلتان بخواهد از تالار آیینه و شربتخانه عکس گرفتهام که تعدادی از آنها را با شما به اشتراک میگذارم!
آبگینه
از دیدنیترین دیدنیهای تیمچهی ایرانمال "تالار آیینه" یا "جهاننما" ست. اینطور که نمایان است سازندگان این اثر زیبا و ماندگار هرچه هنر و سلیقه داشتند در طبق اخلاص گذاشته و خرج ساخت این تالار کردهاند!
راهنماى صوتى تالار اطلاعات مفيدى در مورد اينجا ميدهد كه نشان از زحمت، هزينه و هنر فراوان بكار رفته در تالار دارد.
مبلمان و پردههاى مجلل از ويژگيهاى تالار است و مجسمههاى برنزينِ گرانقدر از تزييناتش. فرش نفيس ١٢٦ مترى با طرح شكارگاه كف سالن را پوشانده و حدود ٣٨ ميليون قطعه آينهى كوچك، سقف و ديوارها را مرصع كرده كه خود شاهد ظرافت بيش از حد هنرمندانهى سازندگانش است.
درهاى تالار به روى عموم باز است و به رايگان میشود از این موزهی زیبا بازديد كرد، مگر زمانى كه ميهمانى خاص داشته باشند كه در اين مكان مورد میزبانی قرار میگیرد.
خانهی گوارا
پیش از باز شدن پای قهوه و قهوهخانهها در ایران، محفلی که اهالی شهرها و روستاها را گرد هم میآورد و از اوضاع و احوال زمان با خبر میکرد، شربتخانهها بودند. در بیشتر بازارها و محلهها چنین مکانی یافت میشد که هم برای استراحت و نوشیدن نوشیدنیها کاربرد داشت هم برای گپ و گفتهای روزانه.
در ایرانمال هم به تاسی از شربتخانههای قدیم چنین مکانی ساخته شده که یکی از قشنگترین جاهای این بازار بزرگ است و با معماری باشکوه و خوراکیهای گوارا، حال بازدیدکنندگان را جا میآورد. شربتخانهی ایرانمال در اصل یکی از حجرههای تیمچهی حاج علی اکبر است و گوشهای دنج از تیمچه با خیال آسوده آرمیده.
اینجا با کاشیهای رنگارنگ فرش شده و دیوار و سقف هم با هنر گچبری سنتی مزین. میز و صندلیهای چوبی و قدیمی دارد و در ظروف نفیس خوشمزهها را ارائه میدهند و خلاصه بوی اصالت از در و دیوارش میبارد. یکی از ویژگیهای این شربتخانه قیمت نسبتا مناسب و البته کیفیت بالای خوراکیهاست.
در این مکان دستورالعملهای بهداشتی و فاصلهگذاری اجتماعی به خوبی رعایت میشد و همینطور که در تصاویر هم معلوم است روی بعضی میزها علامتگذاری شده تا مشتریها با فاصله از هم بنشینند.
بامداد رستاخیز
اگر در شهر تهران هوس کردید کنار آبشاری پلکانی و روی برکهای پر از آب و البته در فضایی بسیار متجدد با دوستان و خانواده دیداری داشته باشید و در کافههای زیبای محوطه یک لیوان چای یا یک فنجان قهوه نوش جان کنید مطمئنا "باغ دیدار" ایران مال بهترین پیشنهاد است.
اینجا فضای سبزی زیبا و نفیس زیر سقفی شیشهای انتظارتان را میکشد و صدای سرازیر شدن آب از آبشارش به قدری تلطیف فضا میکند که برای مدتزمانی مکان را فراموش میکنید و قطعا محو تماشای نخلهای تزیینی حاشیهی باغ میشوید!
بر یکی از اضلاع دیوارها تابلویی بزرگ و شیشهای خودنمایی میکند به اسم "بامداد رستاخیز". این اثر که به گفتهی سازندگانش بیانگر تقابل خیر و شر است با استفاده از رنگهای سرخ و سبز این تقابل را به تصویر کشیده.
این اثر هنری بر پایهی یکی از هنرهای سنتی ایران یعنی آیینه کاری طراحی و به اجرا رسیده و در قالب ۴۴ ستون آیینه با ابعاد ۶ متر در ۴۰ سانت به معرض نمایش درآمده است.
مجموعا در این تابلو که از قطعات آیینه و شیشههای رنگی استفاده شده، ۲۵ تا ۳۰ هزار قطعه آیینهی برش خورده به کار رفته و ۵۰ نفر از هنرمندان کشورمان طی مدت هفت ماه طراحی و اجرایش را برعهده داشتند.
از پر شورترین جاهای ایرانمال همین باغ دیدار را میتوان نام برد که همه با خوشحالی و نشاط فراوان از دیدن این همه زیبایی به وجد آمده و عکاسی و فیلمبرداری میکردند که من این حال خوب را خیلی دوست داشتم.
یک فنجان آرامش
اگر برای کمی استراحت و نوشیدن یک فنجان چای یا قهوه محیط شلوغ و پر سر و صدایی مثل باغ دیدار را دوست ندارید "کافه سینما" یا "کافه ورزش" در مجاورت تیمچه را پیشنهاد میکنم. فضای دنج این کافهها دوستداران سکوت و آرامش را به داخل دعوت میکند. مبلمان این دو کافه که دقیقا قرینهی هم هستند مدرن و راحت است و جان میدهد برای در کردن خستگی ناشی از پیادهروی در طبقات. من در این کافهها چیزی نخوردم اما با نگاهی به منو متوجه شدم بسیار خوشقیمت هستند!
جعبهی قصه
جنب کافه سینما و درست مقابل درِ تیمچه یک دستگاهِ خاطرهانگیز "شهر فرنگ" کار گذاشتهاند که بینندگانش را حسابی سر ذوق میآورد مخصوصا نسل گذشته را که کلی خاطره با این دستگاه داشتهاند. هر چند در این روزهای کرونایی این دستگاه هم خاموش است و کار نمیکند اما با این حال ظاهرش همچنان جذاب است!
خب! دیدنیهای این طبقه را هم دیدیم و حالا میرویم یک طبقه بالاتر!
طبقه G3
من خودم این طبقه را خیلی دوست دارم. اول به خاطر فودکورت و غذاهای رنگارنگ و بعد برای "باغ ملل". ما که حسابی از پیادهرویِ زیاد خسته و گرسنه شده بودیم یکراست به فودکورت رفتیم تا تجدید قوا کنیم. در این فوکورت چند رستوران فرنگی و ایرانی به مشتریان خدمات میدهند. ما یک پیتزا و یک پرس ماهی تنوری سفارش دادیم و چند دقیقه بعد غذایمان آماده شد. کیفیت و طعم غذاها معمولی بود، نه آنقدر عالی که شاهکار باشد و نه آنقدر بد که نتوان خورد؛ روی هم رفته ما راضی بودیم!
شهر فرنگ
محوطهی نسبتا بزرگی از طبقهی G3 را شبیه به معماری کلاسیک اروپا بازسازی کردهاند و نام "باغ ملل" بر آن نهادهاند. در این فضای مسقف تعداد زیادی ساختمان و چند میدان و کوچه طراحی شده و همانطور که گفتم حال و هوایی با معماری اروپایی حاکم است. با قدم زدن در این محوطه، گویی در کوچه پسکوچه های اروپای قدیم پیادهروی میکنید که برای من یادآور رمانهای چالز دیکنز و ویکتور هوگو بود. این باغ در آینده فود کورتی بزرگ خواهد شد و هر کدام از ساختمانها به رستورانی مستقل تبدیل میشود(مخصوص غذاهای فرنگی). اینجا هم به خاطر شکل و شمایل زیبایش یکی از پاتوقهای عکاسی بازدیدکنندگان است و فضایی بس فرحبخش دارد. برخی افراد گلهمندند که چرا این محوطه با معماری اروپایی ساخته شده و من فکر میکنم وقتی قرار است رستورانها کاملا غذای فرنگی ارائه دهند چنین فضایی هم میطلبد!
پردهی نقرهای
در این طبقه پردیس سینمایی که دارای 12 سالن سینماست، جای گرفته که شامل ۹ سالن عمومی و سه سالن ویژه است. این مجموعهی سینمایی با ظرفیت بیش از 1800 صندلی در مساحت 5700 متر مربع ساخته شده است و طبق ادعای سازندگانش توسط جدیدترین و مدرنترین امکانات روز دنیا تجهیز شده. البته ما وقت کافی و برنامهای برای دیدن فیلم نداشتیم پس به توضیحات مختصر در این باره با عکسهای اینترنتی بسنده میکنم.
تالار شیشهای
از طبقهی اول و لحظهی ورود تا طبقهی آخر بنایی شیشیهای و طلایی رنگ در تمام طبقات به چشم میخورد که حکم نورگیر را برای مال دارد. این بنای عجیب "تالار اشراق" نام دارد و فعلا کاربری خاصی ندارد اما درآینده قرار است فضایی خاص برای ارائهی خدمات و کالاهای خاص باشد.
حالا دیگر مثل کودکی که فرصت دیدارش از دستگاه شهر فرنگ تمام شده ما هم کمکم وقتمان داشت تمام میشد و باید به خانه برمیگشتیم. منع تردد شبانه از ساعت 21 شروع میشد و الان ساعت 18 بود. پس برای گرفتار نشدن در راهبندان اتوبان همت و بزرگراه چمران باید زودتر بازدیدمان را تمام میکردیم. تقریبا همه جای مال را دیده بودیم و اگر هم چیزی را از قلم انداخته بودیم دیگر وقتی برایمان نمانده بود؛ با توجه به اینکه قصد خرید هم از فروشگاه هایپر استار داشتیم.
پس برگشتیم به طبقهی G1 و رفتیم سراغ فروشگاه بزرگ. سبد خرید را برداشتیم و پر کردیم از هر آنچه لازم داشتیم. این فروشگاه وسعت بسیار دارد و انواع اقسام کالا. گشتن و خرید از هایپر استار هم 1 ساعتی زمان برد و خسته و کوفته با کولهباری از وسایل به سمت ماشینمان رفتیم. همانطور که حدس میزدم راهبندان وحشتناک بود و بعد از تقریبا دو ساعت رانندگی به منزل رسیدیم. اما خستگی و ترافیک ارزشش را داشت و روز خوبی برایمان ساخته شده بود.
ایرانمال هنوز به شکل کامل و صد در صد راهاندازی نشده. مثلا "هتل فرمونت" و مشتقاتش یا ورزشگاه و مشتقاتش! قطعا راهاندازی کامل مجموعه اینجا را دیدنیتر، جذابتر و کارآمدتر میکند. اما تا همینجا هم خوب و دیدنیست و به شخصه لذت بردم از ساخت چنین پروژهی عظیمی و آرزو میکنم همهی کشورم چنین آباد و پر رونق باشد.
فقط میماند چند نکته که در این سطور آخر به آن میپردازم:
کارکنان و مدیران مجموعه:
نکتهی جالب و البته عجیبی که در ایرانمال با آن مواجه شدم نحوهی رفتار کارکنان با بازدیدکنندگان بود. این رفتار به قدری دوستانه، مودبانه و با احترام بود که برایم بسیار خوشایند است. هر سوالی از هر یک از کارکنان پرسیده میشد در نهایت ادب و احترام پاسخ میدادند که این نشان از نگاه مشتری مدارانهی مالکان و صاحبان مال است. مدیران مجتمع هم در طبقات حضور داشتند و بازدیدکنندگان را راهنمایی میکردند. به طور مثال در فودکورت، مدیرانِ بخش غذا و نوشیدنی مدام در حال قدم زدن بودند و نظارت داشتند بر رفتار کارکنان و بر طرف میکردند مشکلات مشتریها را.
راستی تا یادم نرفته تشکر ویژه میکنم از آقای "محمدحسین زرندی" مدیر روابط عمومی "واحد ورزش و سرگرمی" مال که وقتی دید سوالی برایمان مطرح شده کامل برایمان توضیح داد و کلی هم وقت گذاشت و امکانات خیلی از جاهای دیگر را برایمان شرح داد و اطلاعات خوبی در اختیارمان گذاشت. آقای زرندی را من همان اول کار شناختم. او سابق بر این مدیر رسانهای و مترجم تیم فوتبال استقلال بود و چند باری با "وینفرد شفر" آلمانی در تلوزیون دیده بودمش و چون خودم پرسپولیسی هستم کمی هم با او شوخی کردم و کلی با هم خندیدیم!
WC
برای من از مهمترین اماکن هر هتل، رستوران یا پاساژی سرویس بهداشتی آن است. یعنی اگر دستشویی های مراکز یاد شده تمیز و قشنگ باشد نشان دهندهی تفکرات و شخصیت مالک است.
از زیباترین و تمیزترین WC های عمومی که در عمرم دیده بودم، دستشویی های ایرانمال بود. از تمیزی برق میزد و کارکنان محترمش مدام در حال نظافت بودند. هر طبقه دارای چندین چشمه سرویس بهداشتی بود و هر کدام از دیگری متفاوت و زیباتر. به شخصه لذت بردم از این همه سلیقه!
حرف آخر:
دوران دبستان ناظمی داشتیم که بچهها را در حیاط مدرسه به صف میکرد و شعارهایی را پرسشوار میپرسید و ما هم با صدای بلند جواب میدادیم:
روحیه؟ عالیه!
شکمها؟ خالیه!
سالها از آن روزگار گذشته اما من هنوز تضاد بین شکم خالی و روحیهی عالی را درک نکردم. همانطور که تعابیر بعضیها در مورد گردشگری را!
به طور مثال در صحبت با برخی دوستانم به این موضوع اشاره میکنند که ایرانمال ماکتیست از آثار تاریخی و فلان و بهمان و ارزش دیدن ندارد! همان طور که دوبی و مالزی و سنگاپور را هم ماکت میدانند و فاقد اصالت و ارزش! صحبت این دوستان را محترم میدانم اما این حرفها هیچ سنخیتی با تعریف جدید گردشگری ندارد. به اعتقاد من اصالت آنجاست که مردم شاد باشند و در تکاپو، آنجایی که پولی رد و بدل شود و اقتصاد رونق داشته باشد، میخواهد دخمهای با هزاران سال قدمت باشد یا رستورانی مدرن در نوک برجی در امارات وگرنه اصالت خالی زمانی که شکمها گرسنه باشد به درد هیچ کس نمیخورد، ریالی نمیارزد!
نویسنده: روزبه شهنواز