زندگی کردن در خانههای بزرگ و با امکانات، آرزوی بسیاری از افراد است. سبکی از زندگی که نشان از رفاه، ثروت و جایگاه اجتماعی فرد دارد. چه بسا که یکی از دلایل تمایل ما به همچین خانههایی، همین جایگاه اجتماعی باشد، اما در این دنیا افرادی هستند که به دلایل مختلف، ترجیح میدهند در فضاهای بسیار کوچکی زندگی کنند که تصورش برای بسیاری از ما سخت است. آنها پدیدهای را دنبال میکنند که در سالهای اخیر شهرت پیدا کرده و آن را با نام "جنبش خانههای کوچک" میشناسند.
جنبش خانههای کوچک، پدیدهای اجتماعی و سبکی از معماری است که بر زندگی در فضاهای کوچک تمرکز میکند. فلسفه این نوع از زندگی، ساده زیستن با حداقل وسایل مادی است. نگرشی به زندگی که با آنچه در جوامع مصرفگرای امروزی میبینیم، در تضاد کامل است. اگر نگاهی به میانگین متراژ خانههای آمریکا بیندازیم، متوجه میشویم در طول چند دهه گذشته، این میانگین، مرتب افزایش داشته است. در سال 1978، میانگین متراژ خانه در آمریکا، 165 مترمربع بوده است. در کمتر از 30 سال، این میانگین به 230 مترمربع میرسد و در سال 2013، این آمار 247 مترمربع بود.
آماری که مطالعه کردید، نشان میدهد که در پی تمایل آمریکاییها برای زندگی در فضای بزرگتر، شکل ساخت و ساز هم تغییر کرده است. در مقابله با همین تمایل است که جنبش خانههای کوچک شکل گرفت. البته نباید فراموش کنیم که این جنبش قدمتی 50 ساله دارد و با اینکه هرگز چنین شهرتی نداشته، اما همواره افرادی بودند که از آن تبعیت میکردند.
خانههای کوچک به دو سبک ساخته میشوند، برخی از این ساختمانها دارای پی بوده و ثابتاند یا روی چرخ ساخته شده و متحرک هستند. در هر دو صورت، اندازه آنها باید کمتر از 37 متر مربع باشد. طبق استاندارد خانههای مسکونی، اصطلاح «خانههای کوچک» تنها برای خانههایی کاربرد دارد که حداکثر 37 متر مربع باشند. زندگی در این سازهها، معایب و مزایای خاص خود را دارد که در این مطلب به آنها میپردازیم، اما قبل از هر چیز باید بدانیم که این جنبش از کجا شروع شد و آغازگران آن چه کسانی بودند.
هنرمندان در صف اولِ سادهزیستن
با وجود اینکه جنبش خانههای کوچک را پدیدهای جدید میدانند، اما همان طور که گفته شد، قدمتی 50 ساله دارد. حدود سال 1970، هنرمندانی مانند الن وکسلر (Allan Wexler)، معمارِ سرشناسِ آمریکایی، سبکی از زندگی را تبلیغ کردند که مردم را به زندگی در فضاهای فشرده و کوچک تشویق میکرد. در سالهای بعد، نظریات این هنرمندان، با چاپ کتابهایی مانند «پناهگاه» اثر لوید کاهن (Lloyd Kahn) و «خانههای کوچک» اثر لستر واکر (Lester Walker)، وارد فاز جدیدی شد.
البته، با شهرت گرفتن این جنبش، مخالفت با آن نیز آغاز شد. یکی از سرسختترین مخالفان این جنبش، سارا سوزانکا (Sarah Susanka) است که در کتاب خود «خانههای نه چندان بزرگ»، که در سال 1997 چاپ شد، به شدت از این سبک از معماری انتقاد کرده است.
مخالفتها و جانبداریها به همین منوال ادامه داشت، تا اینکه در سال 1999، جی شفر، خانهای 9 متر مربعی طراحی کرد که روی تریلر یا سطحی چرخدار قرار داشت. این شروعی بود برای خانههای کوچکِ متحرک. مدتی بعد، شفر شرکتی به نام Tumbleweed Tiny House تاسیس کرد و پس از تکمیل طراحی قبلی، آن را در این شرکت تولید و به فروش رساند. در واقع، اولین اقدام جدی برای اجرای این طرح در همین شرکت اتفاق افتاد. در سالهای بعد شرکتهای دیگری نیز به ساخت چنین خانههایی رو آوردند. رکود اقتصادی در سالهای 2007 تا 2009 باعث شد که این خانهها طرفداران بیشتری پیدا کنند و افراد با دلایل مختلف به سمت این خانهها کشیده شوند.
چرا باید تن به این سختی دهیم؟
نگرانیهای زیستمحیطی
مسأله اینجاست که با شکوفایی اقتصادی و بالا رفتن درآمدها، خانههای بزرگتری ساخته و فروخته شد. تمایل افراد هم به زندگی در خانههای بزرگتر به این سبک از ساخت و ساز دامن زد. اگر میانگین متراژ خانه را 247 مترمربع در نظر بگیریم، در زمینی به وسعت 1000 مترمربع، تقریبا 4 خانه میشود ساخت و در نتیجه 4 خانواده را اسکان داد. در حالیکه اگر این متراژ را کاهش دهیم، در همین زمین، نفرات بیشتری میتوانند زندگی کنند. بنابراین، زمین کمتری برای اسکان افراد، زیرِ ساخت میرود. چه دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم، کره زمین، فضای محدودی برای اسکان جمعیت دارد و اگر مراقب نباشیم، فاجعهای به بار میآوریم که جبرانش ممکن نیست. هرچند که تا حدی این فاجعه رقم خورده است.
نگرانیهای محیطزیستی و فلسفه زندگی کمتر مادی، از دلایل اصلی روی آوردن به این خانهها است. افرادی که با این منطق به خانههای کوچک روی میآورند عمدتاً میگویند که در نتیجه کم کردن داراییهای مادی خود، به حسی از آزادی و رهایی رسیدهاند. به علاوه، با مصرف کمتر انرژی، به محیطزیست کمک میکنند و از آنجایی که خانههایشان فضای زیادی نگرفته و در مواردی حتی پیریزی نداشته است، آسیبی هم ندارد؛ به ویژه زمانی که پسماندها نیز مدیریت میشوند.
نگرانیهای مالی
بخش دیگری از افراد به دلایل مالی به این سبک از خانهها روی میآورند. اولاً، هزینه این خانهها از بسیاری از ماشینهای موجود در بازار، که لوکس هم به حساب نمیآیند، ارزانتر است. دوماً، زندگی در این خانهها میتواند هزینههای ماهانه را تا حد زیادی کاهش دهد. در آخر، برای زندگی در این خانهها احتیاج به پرداخت رهن نیست، هزینه اجاره آنها بسیار کمتر از خانههای تجاری ساز است، عمر مفید سازه با ساختمانهای تجاری سازی شده برابری میکند، هزینه آب و برق و گاز آن کمتر است و مالیات کمتری نیز به آنها تعلق میگیرد. به علاوه، زمانی که فضای کافی برای نگهداری وسایل نداشته باشید، از خرید وسایلی که به آن احتیاج ندارید یا ضروری نیستند، پرهیز میکنید. به عبارتی، به دلیل نداشتن فضا، مجبور هستید فقط آنچه صد در صد به آن نیاز دارید، تهیه کنید و در نهایت کمتر پول خرج میکنید.
مشکلات نه چندان ساده در ساده زیستن
زندگی در خانههای کوچک مزایایی دارد که درمورد آنها با هم صحبت کردیم، اما چالشهایی هم وجود دارد که نباید آنها را نادیده گرفت. بزرگترین این چالشها، مربوط به خانههای متحرک است. این چالش، پیدا کردن فضای مناسب برای قرار دادن یا به عبارتی پارک کردن این خانهها است. مثلا در آمریکا، قوانین ایالتها درمورد این خانهها متفاوت است و افراد ممکن است با مشکل جدی جای مناسب برای پارک کردن روبهرو باشند. حتی اگر زمینی را بخرند و خانه را در آن پارک کنند، باز هم ممکن است قانون را زیر پا گذاشته باشند. در کانادا، حتی اگر مالک زمین باشید، اجازه ندارید بیش از 30 روز خانههای این چنینی که مشابه با خودروهای RV هستند را در زمین تحت تملک خود پارک کنید.
مشکل بعدی، مسأله بیمه است. اساسِ کار شرکتهای بیمه، ارزشگذاری کالا و تعیین مبلغ بیمه بر مبنای آن است. مشکل اینجاست که ارزشگذاری روی خانههای کوچک، به خصوص اگر متحرک باشند، سخت است. بسیاری از این خانهها، ساخت شرکتهای معتبر نیستند و افراد شخصاً آنها را ساختهاند. بیمهگذاران، معمولا از بیمه کردن این خانهها سرباز میزنند. البته اگر خانه ساخت شرکت معتبری باشد، پیدا کردن شرکت بیمهای که حاضر به ارائه خدمات باشد، خیلی سخت نیست.
مسأله دیگر در این خانهها، امکانات رفاهی و فضای اندک آن است. فضای آشپزخانه، تعداد کابینتها و سینکی که در این خانهها قرار داده شده، نسبت به خانههای معمولی کوچکتر است و عادت کردن به این میزان فضا برای بسیاری افراد، چالشبرانگیز است. فضای زندگی، خواب و شستشو هم همین گونه هستند و تا حد ممکن کوچک شده تا در ابعاد استاندارد خانههای متحرک جا شود. به علاوه، اگر قرار باشد خانه مرتب جابهجا شود، هزینه بنزین به سایر هزینهها اضافه میشود.
کنترل دما و رطوبت، مشکل دیگری است که احتمال وقوع آن هست. فضای محدود در این خانهها باعث میشود خنک کردن آن سخت شود و هوا سنگین به نظر رسد. رطوبت ناشی از استفاده از حمام، دستشویی و سینک، میتواند به این احساس بیافزاید. به علاوه رطوبت میتواند منجر به قارچ زدگی هم شود.
چه کسانی بیشتر از خانههای کوچک استفاده میکنند
خانههای کوچک، چه آن دسته که پیریزی شده و ثابت هستند، چه آنها که روی چرخ سوار شده و متحرک هستند، تنها یک درصد از بازار مسکن آمریکا را به خود اختصاص میدهند. افرادی که تنها زندگی میکنند، زوجهای جوان و بازنشستهها، عمده کسانی هستند که از این خانهها استفاده میکنند.
احتمال نیاز به جا به جایی همواره بخشی از زندگی خانههای کوچک است. بنابراین، این سبک خانهها برای جوانان که ریسکپذیری بیشتری دارند راحتتر است. به علاوه، معمولا جوانان وسایل زیادی ندارند و هنگام زندگی در فضای کوچک با مشکل ذخیرهسازی کمتری روبهرو میشوند. در کنار جوانان، سالمندان و بازنشستهها که برای امرار معاش به حقوق بازنشستگی وابسته هستند نیز به خانههای کوچک روی آوردهاند.
البته عدهای هم هستند که خانههای کوچک، فضای مکمل خانههای آنهاست. مثلا خانوادههایی هستند که از این خانهها برای پدربزرگها و مادربزرگهای خانواده استفاده میکنند. به این ترتیب، علاوه بر اینکه فضایی مجزا در اختیار آنها گذاشتند، خیلی از هم دور نیستند. یا مثلا عدهای از آنها به عنوان دفتر کار استفاده میکنند. این افراد معمولا این خانهها را در حیاط خانه اصلی پارک کرده و از آن استفاده میکنند.
خانههای کوچک، همواره بخشی از معماری و سبک زندگی بشر بوده است. شاید در گذشته، مختص به قشر کمدرآمد بوده و جبر زندگی به حساب میآمده است. تنها تغییری که در طول این سالها رخ داده، این است که عدهای به عمد و آگاهانه تصمیم میگیرند در این شرایط زندگی کنند، نه از سر اجبار. زندگی به این سبک، معایب و مزایایی دارد که درباره هر دوی آنها صحبت کردیم. هرچند که نمونههای بسیار زیبایی از این خانههای کوچک ساخته شده (مانند خانههای کوچک شرکت ایکیا)، اما همچنان چالشهایی برای استفاده از آنها وجود دارد.
تألیف: لستسکند