روی نقشه ، ویتنام چیزی مثل حرف اس انگلیسی است، شاید هم بیشتر به اسب آبی می ماندکه صورتش به سمت آب های خلیج چین و پشتش به کشورهای در خشکی لائوس و کامبوج است. اتفاقا به روایت تاریخ، سابقه دوستی و دشمنی ویتنام با
زندگی، جنگ و دیگر هیچ؛ سفر به ویتنام نشستهام پای تختم، ماکت کرهی زمین را گذاشتهام مقابلم و بیهدف میچرخانمش. امروز 27 اسفند 97 است، روز مهمی است لااقل برای من! دو سال پیش در چنین روزی، اتفاق مهمی در زندگیم افتاد، تنهایی رهسپار سفری مهیج
ماهیگیری که هرگز ندیدم (سفرنامهی ویتنام) سفر پنج است: «اول به پاي، دوم به دل، سِيوم به همت، چهارم به ديدار، پنجم در فنا نفس» (شیخ ابوالحسن خرقانی) این چهارمین داستانی است که از من میخوانید. قصهی پرماجرای سفری دو هفتهای به ویتنام. هر زمان این سفر
از روزی که اولین سفرنامه ویتنام در سایت لست سکند منتشر شد، من عاشقش شدم! هیچ وقت به ویتنام فکر نکرده بودم و در لیست بلند بالای من جایی نداشت؛ اما متن سفرنامه، عکسها و بعد از آن کتابهایی که در مورد ویتنام خواندم و
سفر به ویتنام و شهر های : هوشی مینه، ناترانگ، هانوی و خلیج هالونگ مدت سفر 10 روز تاریخ سفر : نوروز 97 روی شن های سفید ساحل ناترانگ نشستمو به صدای امواج گوش میدم. راستش دریا همیشه برام آرامش میاره و برام جالبه که دریا در هر
مسافران ویتنام سفر دقیقا از کجا شروع میشه؟ از انتخاب مقصد و خرید بلیط و یا بستن چمدان ها و ترک منزل؟ یا از وقتی صدای زدن مهر خروج رو روی پاسپورت میشنویم یا حتی وقتی که از داخل جت وی حرکت میکنیم و با روی