از روزی که اولین سفرنامه ویتنام در سایت لست سکند منتشر شد، من عاشقش شدم! هیچ وقت به ویتنام فکر نکرده بودم و در لیست بلند بالای من جایی نداشت؛ اما متن سفرنامه، عکسها و بعد از آن کتابهایی که در مورد ویتنام خواندم و فیلم هایی که دیدم، همه و همه باعث شد که ویتنام در بالای لیستم قرار بگیرد.
زمانی که این کشور را به عنوان مقصد سفر بعدی انتخاب کردم دلار هنوز 4هزار تومان بود! و ویتنام مقصدی فوق العاده ارزان. اما وقتی برنامه ریزی سفر جدی شد دلار 13هزار تومان بود و دیگر هیچ مقصدی ارزان نبود! قیمتهای قبل مانند رویایی در دور دست بود که حتی دیگر باورکردنی هم نبود.
اما وقتی عاشق سفر باشی، هیچ چیز نمی تواند مانع رسیدن به این هدف شود. برای رفتن به این سفر تلاش بیشتری لازم بود، صرفه جویی بیشتر، برنامه ریزی دقیق تر و البته کیفیت پایین تر.
ابتدا کمی در مورد مقدمات سفر صحبت می کنیم و بعد شما را به دیدن ویتنام از دریچه این سفرنامه دعوت می کنم.
ورودی نمایشگاه فصلی گل
مقدمات سفر
بلیت هواپیما:
اولین مرحله، پیدا کردن بلیت ارزان بود. با توجه به دور بودن این مقصد قیمت بلیت بسیار حائز اهمیت بود و اگر از بودجه ما خارج میشد کلا باید سفر را کنسل میکردیم. با توجه به محدودیت شغلی که داشتیم بایستی در تعطیلات نوروز به این سفر میرفتیم. از حدود 5 ماه قبل از سفر قیمت بلیت را در سایتهای مختلف رصد کردم اما متاسفانه قیمتها برای هفته اول نوروز بسیار بالا بود. کم کم داشتیم ناامید میشدیم که به فکرمان رسید سفر را به هفته دوم نوروز منتقل کنیم و هفته سوم را مرخصی بگیریم. ارزانترین نرخ بلیت مربوط به عمان ایر میشد که دارای دو توقف بود، یکی در مسقط و دیگری در بانکوک. نکته جالب این بود که این بلیت که بصورت ترکیبی بین عمان ایر و ویتنام ایر بود تنها در دو سایت فروش بلیت موجود بود. وقتی من با سایر سایتها تماس گرفتم و علت را پرسیدم، میگفتند امکان خرید این بلیت بدلیل ترانزیت در بانکوک وجود ندارد. ابهامات من در مورد این بلیت زیاد بود و متاسفانه اکثر سایتهای فروش بلیت اطلاعات دقیقی از نوع بلیت و چگونگی ترنسفر و انتقال بار نداشتند و حتی اطلاعات اشتباه نیز می دادند، حتی به نام ترین و معروفترین شان! در نهایت بلیت را بصورت اینترنتی از سایت Trip.ir که وابسته به مجموعه خوب لست سکند هست خریدم و از مدیریت و پرسنل این آژانس سپاسگزارم که با پیگیری، پاسخ سوالات من را از عمان ایر گرفتند. البته از آنجا که من در برنامه ریزی سفر آدم وسواسی هستم خودم نیز با عمان ایر تماس گرفتم و هنگامیکه خیالم بابت جابجایی بار بین دو هواپیمایی راحت شد بلیت را رزرو کردم. قیمت این بلیت 5میلیون و 130هزار تومان برای هر نفر بود. من قیمت بلیت را در یک بازه 4 ماهه رصد میکردم و ارزانترین نرخ آن 4میلیون و 800هزار تومان بود که متاسفانه در آن بازه هنوز سفر ما قطعی نبود.
احتمالا این ارزانترین نرخی است که بتوان برای ویتنام پیدا کرد. پروازهای یک توقفه مانند قطر و ... نیز از این مبلغ بسیار بالاتر بودند. یک راه دیگر نیز رفتن به مالزی با پرواز ماهان و از آنجا رفتن به ویتنام است که روش آسانتری است اما خیلی ارزانتر نخواهد شد. در زمان سفر ما بدلیل مصادف شدن با تعطیلات نوروز قیمت بلیت ماهان بالا رفته بود و به صرفه نبود.
ویزا:
خوشبختانه ویتنام در مورد صدور ویزا سختگیر نیست. برای گرفتن ویزا دو راه وجود دارد:
روش اول: مراجعه مستقیم به سفارت: نیازی به گرفتن وقت قبلی نیست، مدارکتان را بردارید و عازم سفارت شوید. روزهای بررسی مدارک یکشنبه و چهارشنبه است. در سایر روزها مدارک تحویل گرفته میشود، اما زمان صدور ویزا که دو هفته است از یکشنبه یا چهارشنبه محاسبه میشود.
مدارک مورد نیاز: فرم ویزا (که در محل سفارت نیز قابل پر کردن است)
یک عدد عکس 4*6
برگه اشتغال به کار انگلیسی و یا گواهی تمکن مالی (یکی از آنها کفایت میکند)
کپی شناسنامه و کارت ملی
رزرو پرواز و رزرو هتل
105 دلار وجه نقد برای ویزای یک بار ورود تا سقف 30 روز اقامت
روش دوم: درخواست ویزای فرودگاهی(فرودگاه های هانوی، دانانگ و هوشی مین): هزینه ویزای فرودگاهی 25 دلار است که در فرودگاه ویتنام اخذ میگردد. این روش بسیار اقتصادی تر میباشد اما امکان دیپورت در مرز ویتنام در این روش بیشتر است و شنیده ام که اخیرا این روش برای ایرانیها امکانپذیر نیست. در این روش ابتدا باید به سایت مراجعه کرده و فرم درخواست ویزا را پر کنید. پس از چند روز درخواست شما کانفیرم میشود. برگه تایید را باید پرینت گرفته و هنگام ورود به ویتنام به همراه دو قطعه عکس 6*4 ارائه دهید.
همانطور که میدانیم متاسفانه قوانین صدور ویزا برای ایرانیان بصورت مداوم در حال تغییر است پس حتما قبل از سفر و یا مراجعه به سفارت، با سفارت تماس بگیرید و از روش اخذ ویزا مطمئن شوید.
در زمان سفر ما به دلیل سفر "ترامپ" رئیس جمهور امریکا به ویتنام در یک بازه تقریبا سه ماهه امکان گرفتن ویزای فرودگاهی برای ایرانیان برداشته شده بود بنابراین ما مجبور به انتخاب روش اول بودیم و با مراجعه به سفارت ویزا را اخذ کردیم. مسئول سفارت که مدارک را تحویل میگیرد آقای ایرانی بسیار خوش اخلاق و مهربانی است. من حتی قبل از سفر یکی از کتابهای سفارت در مورد ویتنام را هم از ایشان قرض گرفتم!
میز پذیرش سفارت ویتنام
هتل:
برای رزرو هتل از سایت بوکینگ استفاده کردم که بارها در سفرنامه سایر دوستان در این مورد توضیح داده شده است. در کل هزینه اقامت در ویتنام پایین است و ما نیز بدنبال اقامتی اقتصادی بودیم. اقامت ما در تمامی هاستلها در اتاق دو نفره با سرویس بهداشتی شخصی به همراه صبحانه بود که شبی 10 الی 16 دلار هزینه داشت. نکته جالب این بود که از طرف تمامی هاستلها بلافاصله بعد از رزرو، یک پیام بصورت ایمیل و یا واتس آپ دریافت میکردم که ضمن خوش آمدگویی اطلاعات اولیه ای در آن ارائه شده بود.
ترنسفر داخلی:
برای صرفه جویی در زمان و هزینه بهتر است بلیت هواپیما و یا قطارهای داخلی را پیش از سفر تهیه کنید. جابجایی ما بین شهرهای مختلف با اتوبوس بود که در طول سفر بلیت را خریدیم. یک مسیر پروازی نیز داشتیم که پیش از سفر و از سایت "ویت جت" با کارت اعتباری خریدیم. البته قیمت این بلیت را به مدت یک ماه رصد کردم و وقتی در کف قرار گرفت خریدم. نکته جالب اینجاست که قیمتی که در ابتدا مشاهده میکنید خیلی ارزان است (مثلا 8 دلار) اما با انجام مراحل رزرو و اضافه شدن هزینه هایی مانند مالیات و ... در نهایت بلیت را به قیمت 37 دلار با 15 کیلوگرم بار برای هر نفر خریدم. در این پرواز امکان بردن 7 کیلوگرم بار به داخل کابین وجود داشت و ابعاد مشخصی برای بار ذکر شده بود. با توجه به اینکه سایز چمدان ما کمی بزرگتر از این مقدار بود ترجیح دادم بار اضافه خریداری کنم (15 کیلوگرم 6 دلار) اما در فرودگاه دیدم که سایز چمدان هیچ اهمیتی ندارد و سایر مسافران ساکهای بسیار بزرگی را به داخل هواپیما آوردند و در واقع ما هم میتوانستیم با توجه به اینکه مجموع بارمان زیر 20 کیلوگرم بود تنها یک بار اضافه خریداری کنیم. در مجموع به نظر میرسد در شرق آسیا ابعاد چمدان برای بار کابین خیلی مهم نیست و تنها قانون وزن بایستی رعایت شود.
برای خرید بلیت اتوبوس نیاز به خرید قبلی نیست. اما سعی کنید دفتر اصلی شرکت اتوبوسرانی را پیدا کنید و بلیت را مستقیم از دفتر اصلی بخرید. قیمت بلیتها در دفاتر گردشگری سطح شهر تقریبا دوبرابر قیمت دفتر اصلی بود.
بیش از این اسیر مقدمات نشویم و سفر را آغاز کنیم. گهگاه نیز با هم گریزی به کتاب "زندگی، جنگ و دیگر هیچ" اثر خانم "اوریانا فالاچی"، خبرنگار جنگی ویتنام میزنیم.
روز اول(پنجشنبه 28 مارچ 2019): پیش به سوی ویتنام!
بالاخره 8 فروردین 98 فرا رسید و سفر 15 روزه ما به ویتنام آغاز شد. ورود ما به "هانوی" پایتخت ویتنام بود و پس از دیدن "هالونگ بی" و "نین بین"، از شمال به سمت جنوب حرکت کرده و از شهرهای "هوئه"، "دانانگ"، "هوی آن" و "هوشی مین" دیدن کردیم.
نقشه توریستی ویتنام
مدتها بود که در انتظار این سفر بودیم و مشتاقانه عازم فرودگاه امام شدیم. عوارض خروج از کشور را قبلا از طریق سایت سامانه سداد پرداخت کرده بودیم که در فرودگاه هم نیازی به ارائه پرینت آن نبود.
روز قبل من قصد داشتم بصورت آنلاین "چک این" کنم، اما امکان آن در سایت وجود نداشت که احتمالا برای پروازهای مسیر ایران میسر نیست؛ اما در مسیر برگشت به راحتی یک روز قبل از پرواز "چک این" کردیم.
بار را تحویل دادیم و کارت پرواز تهران-مسقط و مسقط-بانکوک را دریافت کردیم. اما کارت پرواز مسیر آخر که با هواپیمایی ویتنام ایر بود را بایستی از کانتر این هواپیمایی در بانکوک تحویل میگرفتیم. از آنجا که من کمی بابت انتقال به موقع بار بین پروازها نگران بودم یک دست لباس راحتی و وسایل ضروری را در کوله قرار دادم تا اگر بارمان با تاخیر به مقصد رسید در روز اول به مشکلی برنخوریم.
این اولین تجربه ما با "عمان ایر" بود. هواپیما از تهران تا مسقط چندان تعریفی نداشت؛ کوچک و فاصله صندلیها کم بود. مانیتور نیز نداشت. پذیرایی اما خوب و شامل یک غذای گرم (گوشت یا مرغ با برنج)، سالاد و دسر بود. غذای این مسیر به سبک غذاهای عربی و ادویه دار بود. البته با توجه به ساعت پروازی ما که 5:30 صبح بود، من صبحانه را ترجیح میدادم و غذای ارائه شده بیشتر برای شام و نهار مناسب بود.
حدود ساعت 7 صبح به مسقط رسیدیم و با توجه به توقف 14 ساعته ای که داشتیم تصمیم داشتیم به دیدن شهر برویم که داستان این بازدید یک روزه را میتوانید در سفرنامه " 14 ساعت در مسقط" بخوانید. نکته قابل توجه اینکه در این توقف طولانی ویزا، هتل، نهار و ترنسفر بصورت رایگان توسط هواپیمایی در اختیار ما قرار گرفت.
فرودگاه مسقط فرودگاه بدی نبود، کوچک بود اما تمامی امکانات مورد نیاز را داشت. البته قیمتها در فرودگاه نسبت به داخل شهر بالاتر بود. اینترنت رایگان نیز در فرودگاه قابل استفاده است. پرواز بعدی ما 10 شب به مقصد بانکوک بود. طول این پرواز 5ساعت و نیم بود اما متاسفانه ما باز هم نتوانستیم در پرواز بخوابیم. هواپیمای دوم بزرگتر و مجهزتر بود و انواع فیلم، بازی و موزیک برای سرگرمی وجود داشت. در طول پرواز با وعده شام از ما پذیرایی شد که کیفیت خوبی داشت.
روز دوم(جمعه 29 مارچ 2019): در ویتنام چه چیزی انتظار شما را میکشد؟
چند ساعت بعد از شام، صبحانه سبکی شامل یک کیک و آبمیوه توزیع شد. حدود ساعت 7 صبح به وقت محلی به بانکوک رسیدیم. ابتدا کانتر ترانزیت ویتنام ایر را پیدا کردیم و کارت پرواز را تحویل گرفتیم.
در فرودگاه بانکوک صندلی مناسبی پیدا کردیم و بعد از دو شب بیخوابی توانستیم دو سه ساعتی بخوابیم! پرواز آخر هم به موقع انجام شد. ویتنام ایر پرواز باکیفیتی بود. کیفیت غذا خوب بود و امکانات کافی برای سرگرمی نیز وجود داشت.
نهار هواپیمایی ویتنام
پس از چند ساعت پرواز بالاخره وارد فرودگاه "نوی بای" شهر هانوی، پایتخت ویتنام شدیم.
عبور ما از گیت گذرنامه سریع و بدون هیچ سوال و جوابی انجام شد و رسما وارد ویتنام شدیم و هنگامیکه چمدانها را سالم روی نقاله دیدیم تمامی استرسهای قبل از سفرمان محو شد.
سپس مقداری پول در فرودگاه تبدیل کردیم که بهترین نرخی بود که تا انتهای سفر دیدیم! پس برای تبدیل پول در فرودگاه "هانوی" تردید نکنید. هر دلار تقریبا معادل 23هزار دانگ است و ما بین 29500 تا 23200 در طول سفر پول تبدیل کردیم. قصد خرید سیم کارت هم داشتیم که ارزانترین آن با اینترنت 11 دلار بود. از خرید سیم کارت صرف نظر کردیم و واقعا در طول سفر نیز نیازی به سیم کارت احساس نشد چون در تمامی هتلها، رستورانها، دفاتر توریستی و اتوبوسها اینترنت رایگان موجود بود.
در خروجی فرودگاه ایستگاه تاکسی، اتوبوس و شاتل هتل ها قرار دارد. برای رسیدن به شهر راه های مختلفی وجود دارد:
- تاکسی
- شاتل هواپیمایی که برای مسافران هر هواپیمایی قابل استفاده است اما چندان ارزان نیست.
- اتوبوس
- مینی ون
انتخاب ما ارزانترین گزینه یعنی اتوبوس خط 86 بود که بلیت آن نفری 35هزار دانگ است. برای اینکه ذهنیتی از دانگ داشته باشید کافیست هر مبلغ به دانگ را، تقسیم بر 2 کنید که تقریبا معادل تومان میشود؛ یعنی 35هزار دانگ تقریبا معادل 17هزار تومان است.
در مجموع ویتنام یکی از بی ارزش ترین واحدهای پولی را دارد و تعداد زیاد صفرها روی اسکناسها تایید کننده این موضوع است. البته این موضوع برای ما مشکل ساز نبود چون به تعداد زیاد صفر عادت داریم! قیمتها به نسبت چیزی که من قبل از سفر تحقیق کرده بودم بالاتر بود و این نشان دهنده تورم در این کشور است.
دانگ واحد پول ویتنام، که کاغذ آن بدلیل رطوبت بالای ویتنام ضدآب بود
پس از حدود یک ساعت به مرکز شهر رسیدیم و در ایستگاهی در نزدیکی هاستل پیاده شدیم. برای من همیشه ورود به هر شهری جذاب است و اولین صحنه هایی که میبینم به یادم میماند. ورود ما به هانوی حس واقعا عجیبی داشت که تا به حال مشابه ش را تجربه نکرده بودم. موتورها، بوق، شلوغی، دست فروشها، پیاده روهای اشغال شده، دکه های فروش غذای خیابانی، مغازه دارهای رها از قید و بند نوع لباسشان، گاری های فروش میوه، زنان سبد به دوش با کلاه های معروف ویتنامی، موتورها و باز هم موتورها و در یک کلام بی نظمی مطلق. برای من و همسرم واقعا فضای عجیبی بود و هر چند قدم یکی از ما با تعجب می ایستاد و چیزی را نگاه میکرد و یا عکسی میگرفت!
چهره اولیه هانوی
پیاده روهای اشغال شده!
" نه تانکی بود. نه جیپی .... و درعوض، مردمی با کلاه های مخروطی شکل می دیدی که شاد و خوشحال می آمدند و می رفتند و اگر بلندقد بودی موج کلاه های مخروطی را می دیدی در سراشیبی کوچه ها و خیابانها" (زندگی، جنگ و دیگر هیچ).
زنان دستفروش
چمدانهای ما کوچک بود اما با این وجود عبور دادن چمدان از پیاده رو تقریبا غیرممکن بود. پس قید پیاده رو را زدیم و از کنار خیابان رد شدیم. خیلی زود فهمیدیم که در این کشور باید قید چراغ عابر و خط کشی را نیز بزنید. مسیر خودتان را بروید راننده ها دست فرمانشان خوب است و شما را رد خواهند کرد! اگر از رانندگی در تهران حرص میخورید و فکر می کنید که ما در این زمینه خیلی بی فرهنگ هستیم (که البته هستیم) سفری به ویتنام داشته باشید تا پس از آن تهران برایتان مثل بهشت به نظر برسد!
رانندگی ویتنامیها واقعا وحشتناک است بخصوص در جاده ها. در مرکز توریستی شهر هیچ توجهی به خط کشی عابر پیاده نمی شود و کسی برای عابر توقف نمی کند و باید دلاورانه از خیابان عبور کنید. البته وقتی کمی از بخش توریستی فاصله بگیرید اوضاع بهتر شده و شهر منظم تر و تمیزتر می شود.
در حال سنجش شرایط برای عبور از خیابان!
مثل همیشه با کمک یار همیشگی مسیریاب آفلاین "MAPS.ME" به هاستل رسیدیم. برای دیدن شهر حسی توام با کنجکاوی، اشتیاق، هیجان، کلافگی و البته خستگی داشتم.
محل اقامت ما هاستل "هانوی اولد کوارتر" در مرکز شهر بود که توضیح کامل در مورد آن را میتوانید در بخش نقد و بررسی هتلها بخوانید. هزینه هر شب اقامت برای دو نفر 14 دلار بود که قیمت خوبی بود (البته پول را به دانگ پرداخت کردیم). مسئول پذیرش "آنا" تنها فردی بود که در این هاستل انگلیسی میدانست. بسیار خونگرم و مهربان بود و شماره تلفن شخصی اش را به ما داد تا در صورت وقوع مشکل از طریق واتس اپ با هم در ارتباط باشیم.
هاستل قدیمی بود، اما تمیز و ساکت بودن اتاق برای ما کفایت میکرد. پس از تحویل گرفتن اتاق دو ساعتی خوابیدیم و حدود 7 شب تصمیم گرفتیم عازم مرکز شهر بشویم. جمعه شب بود و نمیشد شبهای زنده آخر هفته را از دست داد.
دریاچه "هوان کیم" قلب بخش توریستی شهر است. سعی کنید حتما آخر هفته را در هانوی باشید چون واقعا فضای شهر در آخر هفته بسیار متفاوت و جذاب است. همچنین آخر هفته ها در شمال دریاچه، در خیابان Dong Xuan، بازارچه شبانه برگزار می شود که حال و هوای خوبی داشت و محل مناسبی برای خرید سوغاتی بود.
هاستل ما در شمال دریاچه قرار داشت. به سمت دریاچه به راه افتادیم. بازار شبانه بسیار شلوغ و جذاب بود. در کنار اجناس مختلف، انواع غذاهای خیابانی در این بازار ارائه میشد. ما هم شبمان را با دو سیخ کباب خیابانی گوشت و میگو آغاز کردیم (هر سیخ 10هزار دانگ معادل 5هزار تومان) که بسیار خوشمزه و ارزان بود.
بازار شبانه، رنگارنگ و شلوغ
طعم غذاها در ویتنام خوب است. ادویه ها به اندازه است و تنوع غذایی خوبی وجود دارد. تنها ایراد، کمبود گوشت گاو و گوسفند است و اگر تمایلی به خوردن گوشت خوک ندارید، باید به مرغ و غذاهای دریایی قناعت کنید. ضمنا در ویتنام بدنبال رستوران ایرانی نباشید که پیدا نمی کنید اما رستورانهای عربی و هندی وجود دارند. در مجموع در طول این سفر ما کمتر از ده نفر هموطن در ویتنام دیدیم و این مقصد جذاب چندان مورد توجه ایرانیان نیست.
غذاهای خیابانی
کمی بالاتر از دریاچه، پیراشکی فروشی معروف "کینگ روتی" قرار دارد که پیراشکی های خوشمزه و تازه ای دارد. خودمان را به دو عدد پیراشکی شکلاتی(هر کدام 14هزار دانگ) مهمان کردیم و به سمت دریاچه رفتیم.
وقتی به دریاچه رسیدیم ویتنام برای من زیبا شد! اطراف دریاچه دنیای دیگری بود، همه جا مردم محلی و توریستها در حال تفریح بودند. از ورزش گروهی گرفته تا رقص دونفره، گروه های نمایش و موسیقی، کودکان شاد و در حال بازی، قدم زدن اطراف دریاچه و نشستن در فضای رمانتیک کنار دریاچه، خوردن لیموناد و تخمه! و.... زندگی در اطراف دریاچه در جریان بود. تعداد مردم محلی خیلی بیشتر از توریستها بود و انگار تمام مردم شهر در این محل جمع شده بودند. مدتی از این حال و هوا لذت بردیم و در اطراف دریاچه قدم زدیم.
دریاچه زیبای هوان کیم
ورزش گروهی در اطراف دریاچه
ساعت حدود ده شب بود که به فکر خوردن شام افتادیم. همه جا بساط غذاهای خیابانی به راه بود. میز و صندلیهای کوتاهی که در پیاده رو در مجاور رستورانها قرار دارد. البته رستورانهای شیک تری نیز برای مشکل پسندان وجود دارد.
خیابان شلوغ و پرشور Dinh Liet
از قبل برخی رستورانها را علامت زده بودم. عازم رستوران "اوباما" شدیم که اوباما در این رستوران در گذشته غذا خورده است اما با درب بسته مواجه شدیم و رستوران جمع شده بود. پس گشتی در اطراف زدیم و یک ساندویچ فروشی پیدا کردیم. "بان می" به معنای ساندویچ است که میتواند محتویات گوناگونی داشته باشد. نقد و بررسی این رستوران و سایر رستورانهای این سفر را میتوانید در سایت مشاهده کنید. ساندویچ ها ارزان و خوشمزه بود (هر یک 25هزار دانگ معادل 12هزار تومان). حدود 11 شب بود که با خستگی به هاستل رسیدیم و به خواب عمیقی فرو رفتیم.
روز سوم(شنبه 30 مارچ 2019): قطاری که مرا با خود برد!
بدلیل خستگی، صبح بیشتر خوابیدیم و حدود ساعت 9:30 برای صرف صبحانه رفتیم. معمولا صبحانه در هاستلها بصورت منو میباشد که می توانید یک غذا و یک نوشیدنی انتخاب کنید. منو شامل انواع تخم مرغ و املت به همراه چای یا قهوه بود. همچنین صبحانه ویتنامی که در واقع نوعی سوپ با نودل می باشد نیز موجود بود.
صبحانه هاستل
مقصد امروز ما مقبره "هوشی مین"، رهبر بزرگ ویتنام بود. اما ابتدا برای خرید بلیت اتوبوس عازم دفتر مرکزی فروش بلیت که در نزدیکی هاستل بود شدیم. تعداد شرکتهای اتوبوسرانی زیاد است اما طبق تحقیقی که از قبل کرده بودم دو شرکت اتوبوسرانی معتبرتر از بقیه به نظر می رسیدند. در واقع با توجه به آمار بالای تصادفات جاده ای در ویتنام انتخاب شرکت مناسب که راننده های قابل اعتمادی داشته باشد اهمیت داشت. ما اتوبوسرانی Sinh Tourist را انتخاب کرده بودیم. بلیت اتوبوس شبانه از "هانوی" به "هوئه" را به مبلغ تقریبا 9 دلار و بلیت "هوئه" به "دانانگ" را به مبلغ حدودی 4.5 دلار خریداری کردیم که تقریبا نصف قیمتی بود که در مرکز شهر توسط دفاتر توریستی فروخته میشد. البته بلیتی که از دفاتر توریستی می خرید شامل ترنسفر از هتل تا ترمینال نیز می شود. هاستل ما به دفتر بسیار نزدیک بود و این ترنسفر چندان هم اهمیت نداشت. حتی در صورت دور بودن نیز کرایه تاکسی به صرفه تر از خرید بلیت از این دفاتر است. پس سعی کنید پیش از سفر آدرس دفتر مرکزی شرکت را پیدا کرده و بلیت را از دفتر مرکزی خریداری کنید.
سپس به سمت مجموعه کاخ ریاست جمهوری و موزه و مقبره "هوشی مین" به راه افتادیم. تصمیم گرفتیم مسافت حدودا نیم ساعته را پیاده طی کنیم. در طول مسیر کمی از بافت قدیمی فاصله گرفتیم و شهر تمیزتر و آرامتر شد. اما باز هم عجایب ویتنام ادامه داشت مانند آرایشگرهایی که در کنار خیابان موی مشتری را کوتاه می کردند!
سلمانی خیابانی!
به سمت کاخ ادامه مسیر دادیم و ساعت از 11 گذشته بود که به ورودی رسیدیم اما با درب بسته مواجه شدیم! ساعت بازدید تمام شده بود و ما به آن توجه نکرده بودیم. ساعت بازدید از این بنا در روزها و فصلهای مختلف متفاوت است و حتما قبل از مراجعه آن را چک کنید.
مقبره هوشی مین رهبر بزرگ ویتنام
چاره ای نبود و عازم مقصد بعدی یعنی "معبد ادبیات" شدیم. هوا شرجی و گرم بود و ترجیح دادیم این مسیر را پیاده نرویم. "سیکلو" وسیله نقلیه ایست که در همه جا در ویتنام می بینید. کالسکه ای که به یک دوچرخه بسته شده است و راننده با پازدن جلو می رود. گرچه استفاده از چنین وسیله ای که توسط یک انسان کشیده می شود چندان خوشایند نیست، اما از طرف دیگر این راه وسیله امرار معاش این افراد نیز میباشد؛ پس در نهایت به نظر من استفاده از آن، بهتر از استفاده نکردن از آن است.
راننده سیکلو
تقریبا در همه جا راننده های سیکلو منتظر مسافر و به راحتی در دسترس هستند. با کمی چانه زنی در نهایت به مبلغ 80هزار دانگ معادل 40هزار تومان برای دو نفر توافق کردیم. مسیر با سیکلو حدودا ده دقیقه طول کشید. شما را به دیدن فیلمی از این زاویه دعوت میکنم.
سیکلو سواری تا معبد ادبیات
ورودی معبد ادبیات 30هزار دانگ است و همه روزه از ساعت 8 الی 17 قابل بازدید است. این معبد در سال 1070 ساخته شده است و در واقع اولین دانشگاه ویتنام و اولین آکادمی سلطنتی نیز بوده است. محوطه شامل چندین حیاط و معبد است که در هریک مجسمه هایی به منظور یادبود و ستایش پادشاهان گذشته قرار دارد.
معبد ادبیات
معبد ادبیات، معماری زیبایی داشت اما بیش از حد شلوغ و توریستی بود و به سختی می توانستیم از زیبایی آن بهره ببریم. خیلی نتوانستم با این محیط ارتباط برقرار کنم و علیرغم زیباییش برای من چندان جذاب نبود!
محوطه و حیاط زیبای معبد
پس از بازدید یک ساعته از این محل، پیاده به سمت مرکز شهر به راه افتادیم. بدنبال یک صرافی برای تبدیل پول بودیم که بنابر گفته مسئول هاستل نرخ مناسبی داشت. در ویتنام چیزی به اسم صرافی وجود ندارد. در واقع آژانسهای فروش خدمات توریستی، جواهر فروشی ها و اکثر هتلها چنج پول انجام میدهند. به پلاکی رسیدیم که آدرسش را داشتیم اما یک موتورفروشی بود! کمی دقت کردیم و دیدیم داخل موتورفروشی خیلی شلوغ است و همه در حال تبدیل پول هستند! بله درست آمده بودیم! این هم از عجایب ویتنام است.
پس از تبدیل پول به سمت "خیابان قطاری" رفتیم. برای نهار به رستورانی در نزدیکی این خیابان رفتیم. رستوران "چاکاتانگ لانگ" که تنها یک نوع ماهی ارائه میدهد. گرچه من خیلی علاقه ای به غذای دریایی ندارم اما این ماهی واقعا خوشمزه و لذیذ بود و شدیدا این رستوران را توصیه میکنم. ماهی به همراه تره فرنگی، نودل، بادام زمینی بر روی میزمان تفت داده میشد و با سس ملایمی سرو میشد. ما یک پرس غذا گرفتیم که برای ما دونفر کافی بود. هزینه غذا 160هزار دانگ معادل 80هزار تومان شد.
ماهی محلی بسیار لذیذ
سپس به سمت "خیابان قطاری" رفتیم. در طول مسیر از کنار یک مراسم عزاداری عبور کردیم که مهمانان همگی لباس سیاه به تن داشتند و یک خودرو تزیین شده نیز در آن نزدیکی بود. روی بدنه خودرو تاج گلهای بزرگی چسبانده شده بود و یک مجسمه نیز روی سقف قرار داشت. کمی جلوتر نیز یک گلفروشی بود که مشغول آماده کردن تعدادی تاج گل برای مراسم ختم بودند.
گلهایی برای رفتگان
"هیچ واقعه بدی در ظرف روز اتفاق نمی افتاد و فقط گاه شاهد یک تشییع جنازه بودی... تشییع جنازه ویتنامی ها نمایشی است از رنگهای شاد. تابوت را روی ارابه ای که با ستاره های فراوان و اژدهائی رنگارنگ زینت شده بود قرار می دادند و والدین متوفی بدون هیچ ناله و مویه ای تابوت را همراهی می کردند. همه لباس سفید می پوشیدند و یک دسته ارکستر با صدای طبل هایشان روح بدی و نحوست را دور می کردند." (زندگی، جنگ و دیگر هیچ).
پس چرا اینجا خبری از لباس سفید و دسته ارکستر نبود؟ روح بدی و نحوست را چه کسی دور می کرد؟ به خیابان قطاری رسیده بودیم، از فکر تشییع جنازه خارج شدم و کمی در این خیابان عجیب قدم زدیم.
خیابان قطاری در قلب شهر
در کافه ای در کنار خیابان نشستیم و "قهوه تخم مرغی" و چای سفارش دادیم (در مجموع 50هزار دانگ معادل 25هزار تومان). برای سفارش چای حتما توضیح بدهید چای سیاه میخواهید چای مرسوم در ویتنام چای سبز است. قهوه تخم مرغی نیز نوعی قهوه مخصوص ویتنام است که از ترکیب زرده تخم مرغ همزده و قهوه و شکر بدست میاید و به دو صورت سرد و گرم موجود بود. شاید ترکیب جالبی به نظر نرسد اما حتما امتحان کنید. من قهوه گرم سفارش دادم که بد نبود و طعم و عطر جالب و خوبی داشت.
قهوه تخم مرغی
همه روزه قطار حدود ساعت 15 و 19 از این محل عبور می کند. زمان مناسبی بود. ساعت 15:15 صدای سوت قطار به گوش رسید. خیلی سریع کافه دارها میزها را جمع کردند و همه توریستها به صف در کنار دیوار ایستادند. تجربه مشابه عبور قطار از یک کوچه را در تایلند نیز داشتیم، اما این بار هیجان انگیزتر و جذابتر بود. نمیدانم چرا؛ اما لحظه ای که قطار رفت، برای همیشه در ذهنم حک شد.
لحظه ورود قطار
برای حس کردن بیشتر این فضا، شما را به دیدن فیلم زیر با توضیحات همسرم دعوت میکنم.
فیلمی از لحظات عبور قطار
پس از عبور قطار که چند دقیقه ای بیشتر طول نکشید، توریستها پراکنده شدند و کوچه قطاری دوباره خالی و خلوت شد! کافه دارها به اتاق پشتی کافه که در واقع خانه شان بود رفتند، البته که در خانه ها همواره باز است و شما به راحتی میتوانید زندگی ساده مردم را ببینید. بچه ها برای بازی بیرون آمدند و زندگی اهالی این کوچه به روال عادی برگشت. این خیابان سرشار از حس زندگی است. بند رختها، خانه های رنگی اما کمی از قیافه افتاده، ساکنینی که دلشان به دوبار عبور قطار از کوچه خوش است تا قهوه ای به توریستهای مشتاق بفروشند و احتمالا در دل آرزو دارند کاش قطار ساعتی یکی بار از کوچه رد می شد!
خیابان قطاری و خانه های مجاور آن
مقصد بعدی کلیسای "سنت جوزف" بود. پیاده عازم کلیسا شدیم و در طول مسیر برای خرید تور "خلیج هالونگ" و "تام کوک (نین بین)" قیمت گرفتیم. تقریبا همه جا قیمتها یکسان بود و تخفیف قابل توجهی نمی دادند. پس تصمیم گرفتیم تورها را از هاستل خریداری کنیم.
کلیسا نمای بیرونی زیبایی دارد. این کلیسا به سبک گوتیک است و مربوط به اواخر قرن نوزدهم و دوران فرانسویهاست. بازدید از آن همه روزه 8 الی 11 و 14 الی 17 بصورت رایگان ممکن است. داخل کلیسا ساده و کوچک است و جذابیت چندانی ندارد.
کلیسای سنت جوزف
با رسیدن به هاستل مشغول چانه زنی برای خرید تورها شدیم. خلیج هالونگ مهمترین جاذبه هانوی و شاید ویتنام است که تورهای آن بصورت یک روزه و چند روزه به فروش میرسد. تورها قیمتهای مختلفی داشتند که از 20 دلار شروع میشد. اختلاف قیمتها بدلیل تفاوت نوع وسیله نقلیه، کیفیت کشتی و نوع غذاست. تمامی تورها شامل کشتی کروز، نهار، کایاک سواری و بازدید از یک غار بود. تور 45 دلاری علاوه بر موارد فوق شامل جزیره Titop و دیدن نمایی فوق العاده از هالونگ نیز بود. اختلاف قیمت زیاد بود اما خلیج هالونگ زیباترین جاذبه ویتنام بود و نمیشد از وسوسه دیدن خلیج از نمایی زیبا گذشت. ما این تور را به مبلغ نفری 43 دلار خریدیم.
کاتالوگی که در اکثر آژانسهای مسافرتی دیدیم یکسان و مربوط به شرکت Daily Vietnam Tour بود. بنابر گفته "آنا" پذیرش هاستل، آژانسها این کاتالوگ را نشان میدهند اما بعدا خدمات با کیفیت پایین تری ارائه میدهند. این نکته ای بود که ما توجه کردیم و دیدیم که مینی بوسی که دنبال ما آمد واقعا متعلق به همان شرکت و با آرم شرکت بود در حالیکه اتوبوسهای دیگر به ندرت آرم این شرکت را داشتند. البته در نهایت به نظرم کیفیت تمامی تورها یکسان است و شاید تنها کمی کیفیت غذا و وسیله نقلیه متفاوت باشد. تور "نین بین" را نیز به قیمت هر نفر 35 دلار خریدیم که توضیحات مربوط را در ادامه خواهم گفت.
سپس کمی در هاستل استراحت کردیم و مجددا شب به مرکز شهر رفتیم. واقعا نمیشد از شبهای جذاب هانوی چشم پوشی کرد. کمی در کوچه پسکوچه ها قدم زدیم و دوباره سر از بازار شبانه در آوردیم.
یکی از دروازه های شهر قدیمی
دکه های خیابانی
این بار تصمیم گرفتیم یک دسر محلی به نام Che را امتحان کنیم که انواع مختلفی داشت. ما نوع مخلوط آن را انتخاب کردیم که ترکیبی از میوه های شیرین و ژله ای مانند، یخ، لوبیا و ... بود. به جز لوبیا، بقیه ترکیبات آن خوب بود و در مجموع خوش طعم بود اما حجم یک لیوان آن برای یک نفر زیاد بود.
چه!!
کمی در فضای خاص و رویایی اطراف دریاچه گشتیم. در حالیکه چشم به نورهای رنگی دوخته بودم، در دلم حسرت میخوردم به این حس سرخوشی و رهایی، شادی بدون قید و شرط، شادی بدون دلیل که در نقاطی دیگر از این کره خاکی بی دلیل از انسانها دریغ میشود.
فضای پیرامون دریاچه
کم کم به سمت هاستل راه افتادیم و در طول مسیر از تماشای یک نمایش موسیقی خیابانی نیز لذت بردیم.
"و شروع شد ... درست وقتی شروع شد که داشتم از در خارج میشدم، صدای یک زن شروع کرد به خواندن. صدای خیلی قشنگی بود و کلمات را با هماهنگی قشنگی میخواند، ... پرسیدم این آواز چه معنایی دارد و ... گفت یک آواز عاشقانه است، اغلب اوقات زنان زندانی آواز میخوانند و مردان زندانی هم با آواز جوابشان را میدهند. اگر صبر کنید همان بیت را با صدای یک مرد میشنوید." (زندگی، جنگ و دیگر هیچ).
موسیقی خیابانی
روز چهارم(یکشنبه 31 مارچ 2019): تحقق رویای خلیج
ترنسفر تور حدود ساعت 7:30 صبح درب هاستل بود و با یک گروه تقریبا 40 نفره عازم شدیم. همسفران ما کره ای، ویتنامی و اروپایی بودند و یک نفر نیز اهل مکزیک بود که تا انتهای تور، ما با این گروه بودیم. پس از حدود یک ساعت در یک مرکز بین راهی توقف کردیم که شامل رستوران، کافی شاپ، مجسمه سازی و یک فروشگاه صنایع دستی بود.
حیاط مرکز بین راهی و مجسمه ها
در این محل تابلوهای زیبایی توسط کارگران خانم گلدوزی و فروخته میشد. اکثر این افراد معلولان جنگ بودند و در روزهای بعد نیز مشاهده کردیم که معلولان زیادی در ویتنام در زمینه صنایع دستی مشغول به کار هستند.
کارگاه گلدوزی
ساعت حدود 11 بود که به اسکله رسیدیم و کشتی هایی که عازم خلیج هالونگ بودند به صف در اسکله بودند. هر گروه کشتی مشخصی داشت و ما توسط لیدر به طبقه پایین کشتی هدایت شدیم. کشتی ها دارای یک سالن غذاخوری در طبقه پایین بودند و در طبقه بالا نیز عرشه کشتی قرار داشت و تعدادی تخت نیز در عرشه وجود داشت.
اسکله کشتی ها
از همان ابتدای حرکت کوه های سبز رنگ بیرون زده از آب نمایان شدند. خلیج هالونگ بسیار زیباست و شاید زیباترین جاذبه طبیعی باشد که تا کنون دیده ام.
خلیج رویایی
نهار روی میزهای 6 نفره چیده شد که بسیار مفصل و خوشمزه و باکیفیت بود. نهار این تور در مقایسه با سایر تورهایی که رفتیم از همه بهتر بود. نهار شامل ماهی، صدف، میگو، برنج، اسپرینگ رول و ... بود. تنها فرد گیاهخوار گروه نیز هم میزی ما بود و ما توانستیم غذاهای گیاهی مانند توفو، خوراک سبزیجات و ... را نیز امتحان کنیم. هزینه نوشیدنی بصورت جدا حساب میشد.
نهار ویتنامی
پس از خوردن نهار به طبقه بالای کشتی رفتیم. واقعا حس فوق العاده ای بود. خوشبختانه همگروهی های ما افراد ساکتی بودند و میشد در سکوت روی یکی از تختها دراز کشید و از زیبایی و آرامش خلیج لذت برد.
طبقه بالای کشتی
هوا کمی مه آلود بود و کوه های بیرون زده از آب کمی کدر بودند اما باز هم منظره ای فوق العاده رویایی و سحرانگیزی بود. به دوردستها چشم دوخته بودم، با خود می گفتم چه خوب که خلیج هنوز خیلی توریستی و شلوغ نشده است! چه خوب که هنوز میتوان آبی آب و سبزی کوه را دید بدون اینکه خط نگاهت با عبور کشتی قطع شود. چه خوب که الان اینجا بودیم و دلار 12هزار تومانی هم نتوانسته بود پای سفر ما را ببرد.
مسیر رویایی هالونگ
پس از حدود یک ساعت به جزیره ای رسیدیم و از کشتی پیاده شدیم. در این جزیره از یک غار دیدن کردیم. خوشبختانه ما گروه اول بودیم و موفق شدیم غار را در خلوتی و بدون ازدحام جمعیت ببینیم. در ویتنام غارهای بزرگ و معروفی وجود دارد که برخی از آنها ورودیه های هنگفتی دارند و تورهای چندروزه ای برای بازدید از آنها برگزار می شود.
این غار نسبتا بزرگ بود و لیدر نیز توضیحات خوب و مفصلی در مورد اشکال مختلف داخل غار می داد.
غاری در محدوده هالونگ
سپس دوباره سوار کشتی شدیم و مدتی در خلیج زیبا گشتیم. بعد از حدود نیم ساعت در محلی پیاده شدیم. در این محل امکان "کایاک سواری" و همچنین "بامبو سواری" وجود داشت. کایاک قایقهای دونفره ای بود که بایستی توسط خودمان رانده میشد و بامبو قایقهای بزرگتری بود که قایقران داشت و گروهی بود.
ما تا به حال تجربه کایاک سواری را نداشتیم، از طرفی من شنا بلد نیستم و کلا از آب میترسم و ترجیح میدادم بامبو سوار شویم اما نمیشد در مقابل وسوسه کایاک سواری مقاومت کرد. همسرم نیز تمایل به کایاک سواری داشت و میگفت: "تو تلویزیون دیدم سخت نیست"! خلاصه با دلگرمی بقیه همسفران که حرف همسرم را تایید میکردند سوار کایاک شدیم. در ابتدا خیلی ترسناک بود و هر لحظه استرس وارونه شدن قایق را داشتم اما کمی که گذشت دیدم واقعا خیلی آسانتر از چیزی است که به نظر میرسد و احتمال وارونه شدن هم خیلی کم است. واقعا تجربه جالبی بود. حدود نیم ساعت در این طبیعت زیبا کایاک سواری کردیم که تجربه فوق العاده ای بود. پیشنهاد میکنم اگر در این شرایط قرار گرفتید از کایاک سواری نترسید تنها نکته این است که در هر جهت که پارو بزنید قایق در خلاف جهت آن حرکت میکند. یعنی اگر میخواهید قایق به چپ بپیچد باید به سمت راست پارو بزنید و برعکس.
کایاک سواری در هالونگ بی
در لابه لای کوه ها!
پس از کایاک سواری که تجربه بی نظیری بود و حس میکردیم در میان کوه های غول پیکر خزه پوش محصور شده ایم، دوباره سوار کشتی شدیم و به سمت مقصد بعدی به راه افتادیم؛ جزیره Titop.
دورنمای جزیره Titop
کشتی در جزیره پهلو گرفت. نیم ساعت فرصت داشتیم که می توانستیم از ساحل استفاده کنیم که البته فوق العاده شلوغ بود؛ و یا از کوه بالا رفته و نمایی زیبا از خلیج را ببینیم. انتخاب ما کوه پیمایی بود حدود 400 پله را بالا رفتیم اما واقعا ارزشش را داشت. توضیح بیشتری نمیدهم و شما را با این مناظر تنها می گذارم!
مسیر پلکان تا بالای کوه
نمایی رویایی از خلیج
سپس به ساحل رفتیم و کمی در ساحل قدم زدیم و آب نارگیلی خوردیم. قیمت نارگیل در این جزیره 80هزار دانگ و به نسبت به سایر مکانها خیلی بالا بود. البته ما هم فراموش کردیم چانه بزنیم! حتما بعد از خوردن آب نارگیل میوه داخل آن را نیز با قاشق بکنید و بخورید بسیار تازه، نرم و خوشمزه است.
ساحل جزیره
مجددا سوار کشتی شدیم و پذیرایی کوتاهی شامل بیسکویت، میوه و نوشیدنی انجام شد. خود ویتنامی ها میوه را با نمک و فلفل میخوردند که من امتحان کردم و خیلی خوشم نیامد.
پذیرایی عصرانه
حدود 2 ساعت زمان داشتیم تا برای آخرین بار از این مناظر زیبا لذت ببریم. گرم صحبت با هم میزی هایمان شدیم و وقتی به عرشه رفتیم تخت ها پر شده بود. من و همسرم ترجیح دادیم جای خلوت تری را انتخاب کنیم و کف کشتی نشستیم. درست در جلوی کشتی و چه انتخاب خوبی بود.
در قلب خلیج هالونگ
آسمان روی سرمان، جریان آب زیر پایمان، کوه های سبز و ابریشمی در پیرامون. مدت زیادی فقط به دوردستها خیره شدیم و سعی کردیم این مناظر را در فکر و قلبمان حک کنیم.
مناظری که شاید بشود فقط بخشی از زیبایی آن را در فیلم زیر درک کرد.
عظمت هالونگ
حدود ساعت 6 عصر بود که به اسکله رسیدیم و با اتوبوسها به سمت شهر هانوی حرکت کردیم. در مسیر برگشت برای شام در همان مجموعه صبح توقف کردیم. کارگاه صنایع دستی تعطیل شده بود و می شد تابلوهای تکمیل شده را دید. اثر دست هنرمندانی که سالهای زیادی از عمرشان در زیر بمباران جنگنده ها، و اکنون در زیر سقف کارگاهی کوچک سپری می شود. قیمت تابلوها کم نبود و حیف که پول بی ارزشمان اجازه نمیداد به حرف دلم گوش کنم.
گلدوزی های حاصل دست معلولین جنگ
تنها یک رستوران وجود داشت و قیمت آن نیز به نسبت شهر بالاتر بود. هزینه شام جز خدمات تور نبود. سفارش ما یک سوپ "فاء مرغ" و یک برنج سرخ شده با گوشت و سبزیجات بود که هر کدام 60هزار دانگ قیمت داشت. کیفیت غذاها متوسط بود و بوی مرغ به خوبی گرفته نشده بود و من خیلی خوشم نیامد.
شام ویتنامی بین راهی
حدود ساعت 10 شب بود که به هانوی رسیدیم و اتوبوس همه را در مرکز شهر پیاده کرد.