سفر به ویتنام و شهر های : هوشی مینه، ناترانگ، هانوی و خلیج هالونگ
مدت سفر 10 روز
تاریخ سفر : نوروز 97
روی شن های سفید ساحل ناترانگ نشستمو به صدای امواج گوش میدم. راستش دریا همیشه برام آرامش میاره و برام جالبه که دریا در هر نقطه از این کره خاکی رنگ و شکل و حس متفاوتی داره...وقتی امواج خودشونو به ساحل میکوبن، خیلی خوب که گوش کنی صدای تکراری نمی شنوی...اصلا سفر یعنی همین...یعنی دور شدن از یکنواختی و پیدا کردن تازگی و جذابیت در روح طبیعت اطرافت...یعنی وقتی از خواب پا میشی از خودت بپرسی من کجام؟ وقتی توی خیابوناش قدم میزنی حتی تک تک سنگ فرشاش برات تازه باشه...
تصویر 1 (ساحل ناترانگ)
به روبروم که نگاه میکنم یه جزیره کوچیک و سرسبز رو میبنم که اسمش رو با حروف بزرگ نوشتن و از این فاصله هم مشخصه : vinpearl land ، با استفاده از تله کابینی که پایه های اون در دریا بنا شده میشه به این جزیره تفریحی و زیبا -که بی شباهت به دیزنی لند هم نیست- دسترسی پیدا کرد.
تصویر 2 (مسیر تله کابینی جزیره وینپرل لند)
با بلیطی با حدود قیمت 35 دلار میتونین با تله کابین به اونجا برین و از امکانات اونجا مثل پارک آبی، شهربازی،ساحل و تفریحات ساحلی،قایق سواری، باغ وحش،باغ پرندگان،باغ گل،سینما 4 بعدی، رقص فواره ها،نمایش دلفین ها و کلی نمایش و برنامه های شاد و سرگرم کننده دیگه استفاده کنین و یه روز فوق العاده رو برای خودتون رقم بزنین.واسه همین به نظرم این جزیره ارزش اینو داشته باشه که ناترانگ رو به عنوان شهر ساحلی تون در سفر به ویتنام انتخاب کنین.
تصویر 3 (نمایشی در وینپرل لند)
تصویر 4 (وینپرل لند در شب)
علاوه بر این جزیره، ناترانگ جاهای دیدنی دیگه هم مثل کلیسای شهر، معبد po nagar ، معبد long son (که دو مجسمه ی بودای نشسته و خوابیده بزرگ در اون قرار داره) و موزه ملی اقیانوس شناسی وجود داره که این شهر رو از سایر شهر های ساحلی دیگه متمایز میکنه.
تصویر 5 (مجسمه بودای نشسته در معبد لانگ سان)
تصویر 6 ( مجسمه بودای خوابیده در معبد لانگ سان)
به جز این جزیره کلی جنگل و آبادی از اطراف ساحل هلالی شکل ناترانگ مشخصه، باد ملایمی که به صورتم می وزه همزمان داره درختای نخلی که در راستای ساحل هستن رو نوازش میکنه...خودمو به سختی راضی میکنم که از زیبایی و آرامش ساحل دست بکشم...به سمت هتل محل اقامتون sun rise میرم که در کنار ساحل قرار گرفته...یه هتل 5 ستاره و زیبا که دید فوق العاده ای به این دریا و زیبایی هاش داره.و علاوه بر این در مرکز شهر ناترانگ واقع شده و قدم زنان میتونین به مراکز خرید و رستوران های زیادی دسترسی پیدا کنین و هروقت که خواستین از زیبایی های ساحل ناترانگ لذت ببرین....
تصویر 7 ( نمایی از پنجره هتل سان رایز در ناترانگ)
راستش روزی که ویتنام رو به عنوان مقصد انتخاب میکردم اصلا در تصورم اینهمه زیبایی نبود.شاید منم مثل خیلیا تصور یه کشور جنگ زده رو داشتم،که هر طرفشو که نگاه کنی اثراتی از جنگ و ویرانی ببینی..یه جایی با مردمای غمگین و افسرده که فقط برات سختی هایی که خودشون یا خونوادشون کشیدن رو به یاد بیارن...اما مقصد دوست داشتنی ما خوشبختانه اینبار بر خلاف تصوراتم بود.
بعد از یک پرواز 8 ساعته از قطر به شهر هوشی مین یا همون سایگون قدیم، که بعد از جنگ با آمریکا به نام رهبرشون نام گذاری شده، مهمان دوستی و مهربونی مردم ویتنام رو متوجه شدیم و این خستگی مسافت طولانی طی شده - که شامل 2 پرواز 2 ساعته تا قطر و 8 ساعته تا هوشی مین، به همراه 3 ساعت توقف در قسمت ترانزیت فرودگاه قطر میشد- رو از تنمون به در کرد. وقتی که نمی تونستیم راهنمای تورمون رو که قرار بود دنبالمون بیاد پیدا کنیم و هنوز هیچ سیم کارتی برای تماس نداشتیم، به سمت اولین کسی که گوشی دستش بود رفتم و ازش خواستم تا شماره ای که میگم رو برام بگیره، اما اون غریبه به همین کمک اکتفا نکرد و تا لحظه آخر پیشمون موند تا مطمئن شه که به سلامت راهی محل اقامتون میشیم،هتل golden central که در اونجا ازمون به گرمی با شیرینی و گل پذیرایی کردن انگار که سالیان ساله مارو میشناسن...با اینکه کلا سطح هتل های ویتنام پایینه و هتل 4 ستاره ما هم در حد 3 ستاره بود اما سرویس دهی و رسیدگی پرسنل عالی بود و به عبارتی هرکاری از دستشون بر میومد برای راحتی و رضایت شما انجام میدادن.
تصویر 8 (شهر هوشی مین)
شهر هوشی مین که در جنوب ویتنام قرار داره، بزرگترین شهر ویتنام و شاید شلوغ ترینشونه،ولی مطمئنا این شهر با فراز و نشیب های تاریخی و دیدنی های بیشمارش شما رو درگیر خودش میکنه...توی دل شهر سایگون، تعداد زیاد موتورسیکلت ها اول از همه جلب توجه میکنه...خبری از ماشین های لوکس بی شمار نیست...مرد و زن و کوچیک و بزرگ، سوار بر موتور سیکلت و دوچرخه، به روزمرگی هاشون میپردازن و روح زندگی و نشاط رو به ما یادآور میشن...البته وقتی بخواین از خیابوناشون رد بشین با هجوم اون تعداد از موتورسیکلت ها، روح زندگی و نشاط رو برای لحظه ای از یاد ببرین! شاید نبود مترو- که تازه در این شهر در دست احداثه- و کمبود وسایل نقلیه عمومی، علت این باشه که با جمعیت 9 میلیونی این شهر، شاهد تعداد حدودی 5 میلیون موتورسیکلت در سطح شهر باشیم.اما کلا حمل و نقل در ویتنام ارزونه و تاکسی ها معمولا 1 یا 2 دلار برای مسیر های نزدیک و حداکثر 4 تا 5 دلار برای مسیر های دورتر،میگیرن.
خیابونای شلوغ و پر سر و صدا، سیم های برق شلخته، صدای وز وز موتورسیکلت ها و ساختمون های قدیمی و کهنه در اکثر نقاط شهر،شاید اول از همه توی ذوق بزنه ولی این اصلا به معنی کثیفی و دلنشین نبودن این شهر نیست... از ظاهر مغازه ها و اکثر خونه ها معلومه که مردم زندگی خیلی مرفهی ندارن اما با شادی و امید شب و روز کار میکنن و به هم لبخند هدیه میدن.
تصویر 9 (شهر هوشی مین)
موزه های جنگ حال و هوای اون دوران رو براتون روایت میکنه، در این موزه میتونین اسلحه های بکار رفته در جنگ، تانک ها و جنگنده های هوایی،و کلی عکس های زیبا و گاها ناراحت کننده از اون زمان رو ببینین و با یه تصویر زیبا و بیطرفانه از تاریخ ویتنام مواجه بشین. اگه به تاریخ جنگ علاقه هم نداشته باشید تونل های زیرزمینی عجیب کوچی براتون خیلی جذابه...یه شبکه عظیم تونل های تودرتوی زیرزمینی که پایگاه مهم ویتنامی ها در جنگ با آمریکا بوده که برای در امان بودن از تعقیب دشمن در منطقه کوچی ساخته شده و از اون به عنوان پناهگاه،انبار مهمات و مواد غذایی، اتاق های جلسه و استراحتگاه و حتی بیمارستان استفاده میشده که با وجود باریکی مسیر داخل این تونل ها که تنها برای ویتنامی های کوچک الجثه مناسب بوده و ورودی های مخفی شده در لابلای درختها و برگها، عجیب نیست که این شهر زیر زمینی هیچ وقت توسط ارتش آمریکا بطور کامل کشف نشده...
تصویر 10 ( یکی از ورودی های تونل کوچی)
وقتی این تونل ها رو میبینین قشنگ با پوست و استخونتون حس میکنین که چقدر این مردم سخت کوش و با اراده هستن که با نیروی انسانی و ساده ترین امکانات تونستن همچین اثری خلق کنن...داخل این تونل ها باید به صورت خمیده تردد کنین که اگه تنگنا هراسی ندارین میتونه یه تجربه فوق العاده براتون باشه...در محوطه جنگلی این تونل ها، تعدادی ماکت جنگجو های ویتنامی هم وجود داره که میتونین باهاشون حسابی عکس بگیرین.. همچنین تله های شبیه سازی شده ویتنامی ها برای گیر انداختن دشمن رو هم از نزدیک ببینین و با طرز کارشون آشنا بشین که اکثرا چاله هایی محصور در لابلای درخت ها بودن که وقتی سرباز های دشمن روی اون پا میزاشتن درون گودالی پر از نیزه و سلاح های نوک تیز جنگی فرو می رفتن.
تصویر 11 ( یکی از تله های شبیه سازی شده در منطقه کوچی)
تور تونل های کوچی رو میتونین از مغازه های بسیاری که در سطح شهر وجود داره و تورهای مناطق توریستی ویتنام رو میفروشن با قیمت حدودی 20 دلار تهیه کنین و با ترانسفر رفت و برگشت-مسیر حدود 1 ساعته- از این تونل های جالب بازدید کنین.
تصویر 12 ( یکی از تانک های جنگی در محوطه کوچی)
جدا از همه اینها، تعداد زیادی ساختمون های سر به فلک کشیده در کنار رود سایگون قد علم کردن تا حس کنید که به یک شهر مدرن پا گذاشتید.میتونین با کشتی سواری شبانه بر روی رود سایگون از دیدن زیبایی ساختمونهای این شهر در شب هم لذت ببرین و در حالی که براتون موسیقی سنتی ویتنامی اجرا میشه، کلی هم غذاهای خوشمزه ویتنامی تست کنین .
تصویر 13 ( شهر سایگون در شب )
یکی از بناهای تاریخی این شهر، کلیسای جامع نوتردامه که یکی از مشهورترین نمادهای تاریخی شهر هوشی مین به حساب میاد.این کلیسای آجری رنگ و زیبا از معدود کلیساهای کاتولیک بازمانده از دوران استعمار ویتنامه که توسط فرانسوی ها ساخته شده که دیدن اون به نظرم ضروریه چون تصویر این کلیسا روی خیلی از یادگاری ها و کارت پستال های شهر هوشی مین نقش بسته.روبروی این کلیسا، اداره پست سایگون قرار داره که فقط یه ساختمون اداری ساده نیست بلکه یکی از بناهای تاریخی این شهر محسوب میشه...این ساختمون دارای سقف طاقی شکل و بلند، کف های کاشی کاری شده و باجه های قدیمی تلفن عمومی که هنوزم درحال فعالیتن هست و این باعث شده که این مکان پر از توریست ها و مردم بومی شهر بشه.
تصویر 14 (کلیسای نوتردام که در حال تعمیرات بود)
آخرین جایی که توی هوشی مین بهش پا میزاریم کاخ اتحاد یا کاخ استقلاله که در زمان جنگ محل اقامت رئیس جمهور ویتنام جنوبی بوده...یه ساختمون سفید افقی، همراه با یک فواره بزرگ و زیبا در جلوش، در یک باغ زیبا و سرسبز همراه با درختای نخل و استوایی که با حصارهایی از سایر قسمت های شلوغ شهر جدا شدن...تموم 4 طبقه این کاخ رو میگردم...از اتاق های ملاقات گرفته تا تالار های پذیرایی مهمان های خارجی و اتاق های بازی و تفریح...ولی هیچ تجملی نمیبینم...شاید تصوراتم از کلمه کاخ، اصلا جایی به این سادگی نبود ولی این سادگی ها باعث نمیشه چیزی از ابهت این کاخ کم بشه...
تصویر 15 (کاخ استقلال هوشی مین)
به جز معبد هاي زيبايي كه در اين شهر پيدا ميشه كه براشون بسيار با ارزشه، اكثرا توي مغازه هاشون يه مجسمه بوداي كوچيك دارن كه به عبادت مشغولن و هميشه با ميوه و غذا هاي متنوع ازش پذيرايي ميكنن... شايد به احترام اوناس كه ميگن با كفش وارد مغازمون نشيد !
بعد از 3 روز اقامت در هوشی مین به سمت فرودگاه رفتیم تا به مقصد بعدی مون ،شهر هانوی، بریم ... بالاخره بعد از يه پرواز داخلي كوتاه به هانوي ، شهر شمالی و پايتخت ويتنام،با آب و هواي خنكش پا ميزاریم ...مثل هوشي مينه يه شهر شلوغ و پر از موتور سيكلت و دوچرخه...دست فروش هايي که با چرخ دستي یا دوچرخه مشغول فروش ميوه و گل و خرت و پرت ان همه جاي شهر ديده ميشن...كه مثل اكثر ويتنامي ها يه كلاه حصيري مخروطي شكل يه سر دارن...
تصویر 16 ( شهر هانوی)
بعضی هاشونم با سه چرخه هاشون به عنوان تاکسی توریست ها رو در سطح شهر می چرخونن.شايدم محبوب ترين دستفروش ها بين خود ويتنامي ها آشپز هاي دوره گرد باشن كه توي چرخ دستياشون غذاهاي جور واجوري ميفروشن كه شايد قيافشون براي ما خيلي اشتها برانگيز نباشه اما مطمئنا تجربه خوشمزه ايه كه پشيمونتون نميكنه،رستوران و كافه هاي زيادي هم در هر گوشه شهر وجود داره که مطمئن تر به نظر میان...اكثر مردم در پياده رو خيابونا روی صندلی و چهار پایه های رنگی مشغول غذا خوردنن،انگار که اصلا توی خانه هاشون آشپز خونه ندارن.
تصویر 17 ( شهر هانوی)
به هتل محل اقامتمون chalcedony پا میزاریم. یه هتل چهار ستاره در مرکز شهر...با اینکه خیلی شبیه هتل های چهار ستاره نبود اما پیاده میتونستیم به قلب شهر قدم برداریم. مثل بازار دونگ ژوان و دریاچه هوآن کیم. البته اگر قصد خرید دارین چونه زدن رو فراموش نکنین.
درياچه افسانه ای هوآن كيم (Hoan kiem) قلب تپنده شهر محسوب ميشه و روز و شب خانواده هاي زيادي رو براي شادي و تفريح دور خودش جمع ميكنه.. . درختای عظیم الجثه سرسبز اطراف دریاچه که با شاخه هاشون روی دریاچه سایه انداختن که منظره دلنوازی رو ایجاد کرده... دور تا دور درياچه ميتونيد مغازه هاي جورواجور، دستفروش هاي خستگي ناپذير و كلي موسيقي و هنر هاي خيابوني رو ببينين، برجی خاکستری رنگ معروف به برج لاکپشت در وسط این دریاچه قرار داره و معبد زيبايي هم در کنار اون خود نمایی میکنه كه با يه پل چوبی قرمز زيبا ميشه بهش رسيد و چشم انداز فوق العاده ای از این دریاچه نصیبتون بشه.
تصویر 18 ( برج لاکپشت در دریاچه هوآن کیم)
سایر بنا های تاریخی هانوی آمیزه ای از معماری شرقی و غربی رو درون خودش داره اما نمونه بارز معماری سنتی ویتنام رو میتونین در معبد ادبیات مشاهده کنین که اولین دانشگاه و قدیمی ترین ساختمون این کشوره...در حال وارد شدن به این معبد، نم نم بارونی ما رو همراهی میکنه... از سر در زیبا و خاکستری رنگ اون گذر میکنیم و پا به محوطه باز این معبد میزاریم...یه استخر با آب سبز رنگ در وسط و دور تا دور اون گل های رنگی و زیبا که با نمایی از ساختمون زیبای معبد عجین شده...وارد که میشیم ستون هایی میبینیم که روی لاکپشت هایی سنگی سوار هستن که نماد دانایی به شمار میان... اسامی کسانی که در این دانشگاه تحصیل کردن هم بر ستون ها حک شده....در ورودی معبد یک اژدهای سنگی قرار گرفته که محل سوزاندن عوده...
تصویر 19 ( معبد ادبیات، از اینترنت)
چند مجسمه هم از کنفسیوس و اساتید ویتنامی هم در داخل معبد خود نمایی میکنه که با گل های رنگارنگ در اطرافشون تزیین شده و از اونها هم مثل مجسمه های بودا با غذا و میوه و نوشیدنی های متنوع پذیرایی میشه...سبدی هم در جلوی مجسمه ها قرار داره که پر ار پوله که شاید مردم نذر هاشون رو در اون قرار میدن.
تصویر 20 ( پذیرایی از مجسمه بودا در داخل یکی از معابد )
یکم دیر متوجه شدیم که شهر هانوی اینقدر جاذبه داره که دو روز براش کافی نباشه و این انتخاب مارو سخت تر میکرد.به سمت مقبره هوشی مین حرکت میکنیم...یه ساختمون سنگی خاکستری رنگ و مکعبی شکل که با ستون هایی در دور تا دورش احاطه شده...در اطراف اون هم مراکز مهم حکومتی ویتنام قرار گرفته و این ابهت این میدان رو چند برابر کرده...سرباز هایی در اطراف این مقبره قرار دارن که اجازه نمی دن بیش از اندازه به این مقبره ساده ولی با عظمت نزدیک بشیم.
تصویر 21 (مقبره هوشی مین)
در نزدیکی مقبره،معبد بودای تک ستونی قرار داره که یک معبد چوبی بر روی یک ستون سنگی، وسط یک دریاچه کوچیکه که زیبایی چشم نوازی داره...ظاهر کلی معبد شبیه گل نیلوفر تازه شکفته شدست که در آیین بودایی نماد پاکی محسوب میشه.
به قسمت آخر سفرمون نزديك ميشيم.. راستش دل توي دلم نيست چون جذاب ترين جاي سفره... راجبش خيلي خوندم،عكس هاشو ديدم و بارها توي ذهنم تصورش كردم در روياي اون به پرواز دراومدم... برام هميشه جالب بود كه بتونم يكي از ميراث جهاني و عجايب هفتگانه طبيعي دنيا رو از نزدیک ببينم... تصورشو بكنين... يه خليج با نزديك ٢٠٠٠ تا جزيره !!!
تصویر 22 ( خلیج هالونگ)
به عشق ديدن اين زيبايي ٤ ساعت مسير زميني از هانوي رو سپري كرديم تا به خليج هالونگ رسيديم... سرزمين اژدهاي نزول كرده...چمدون هارو به مسئول كشتي سپرديم و با قايق به سمت كشتي ها حركت كرديم... کشتی ما royal wings بود یه کشتی 5 ستاره شیک با خدمات All، که البته تمام کشتی های هالونگ این خدمات رو دارن و همچنین تور هایی مثل بازدید از دهکده ماهی گسر ها، بازدید از غارهای هالونگ، قایق سواری و شنا در سواحل جزایر هالونگ رو برگزار میکنن که میتونین بیشتر به زیبایی های این خلیج پی ببرین...
تصویر 23 ( خلیج هالونگ)
ميدونستم كه يه روز كامل وقت واسه لذت بردن از اين زيبايي ها رو دارم ولي باز هم عجله داشتم و دل توي دلم نبود... وقتي كشتي حركت كرد و از لابلاي اين برج هاي صخره اي و ستون هاي آهكي بيرون زده از آب شفاف و فيروزه اي هالونگ رد شديم نميدونستم كدوم سمت رو نگاه كنم ... دور تا دورمون رو جزايري سرسبز با درختان سر به فلك كشيده بر فرازشون احاطه كرده بودن انگار كه در وسط جنگلي از جزيره قدم ميزنيم... سرسبزي جزيره هاي روبرو و سايه محوی از جزيره هاي پشت سر گذاشته شده يه تصوير فوق العاده خلق كرده بود كه نفس ها رو بند مياورد... غارها و طاق های سنگی آهکی در ساحل هالونگ به چشم می خوردند كه در وصف زيبايي اين غارها چه شعر ها كه سروده نشده...
تصویر 24 ( یکی از غارهای واقع در هالونگ)
وقتی که نگاهی به نام «هالونگ» می اندازی دلیل این ابهت و زيبايي رو متوجه ميشي چون هالونگ در لغت به معنای اژدهایی فرود آمده در میان دریاست.افسانه های زیادی هم در این مورد به گوش میرسه ...هرچي به زمان غروب خورشيد نزديك ميشديم بيشتر هيجان زده ميشدم چون ميدونستم قراره زيبايي هايي كه ميبينم دوبرابر بشه و اينبار حدسم درست بود... وقتي كه خورشيد داشت اروم اروم در دريا محو ميشد انعكاس نور نارنجي رنگش توي دريا و مابين اون همه جزيره بيشتر شبيه يه تابلو نقاشي بود تا يه منظره واقعي... و این رو به ما می فهموند که چقدر پایان ها هم میتونن زیبا باشن...سعي كردم اين زيبايي ها رو با دوربينم ثبت كنم تا عکس ها بلیط برگشتی باشه برای لحظه ای که در اون قرار دارم اما هيچكدوم از عکس ها دقیقا شبيه اصل منظره نميشد...
تصویر 25 ( غروب خلیج هالونگ)
زودتر از اوني كه فكر ميكردم خورشيد محو شد و زيبايي هاي غروب جاش رو با سكوت شب عوض كرد...دسته هاي ماهي اطراف كشتي بخصوص ماهي مركب باعث شده بود تا خيلي ها مشغول ماهيگيري بشن اما من ترجيح ميدادم به ستاره ها زل بزنم و در اوج سكوت و ارامش دريا به صبح نزديك بشم...
نزديكاي ظهر بود كه وسايلو جمع كرديم تا از اين زيبايي مسحور كننده خداحافظي كنيم...به ساحل نزديك ميشيم و اين جمله مدام در ذهنم تداعي ميشه : اي كاش سفر انتهاي جهان بود تا كسي مدام در من نگران نباشد كه بايد برگرديم..