سفر به استانبول با سبکی جدید و گریزی به قونیه و کاپادوکیا - قسمت دوم

4.5
از 86 رای
سفرنامه نویسی لست‌سکند - جایگاه K دسکتاپ
سفر به استانبول با سبکی جدید و گریزی به قونیه و کاپادوکیا + تصاویر

روز پنجم

 توی راه هر چی تماس با تورلیدر( جمال ) گرفتم جواب نداد و من نمیدونستم ساعت 3 صبح کجا پیاده شم . نزدیکی های گورمه بودیم که تماس گرفت و گفت نوشهیر پیاده بشید ولی ما از نوشهیر گذشته بودیم . تلفن رو دادم به راننده اتوبوس ، قرار شد ما رو توی ایستگاه گورمه پیاده کند تا جمال بیاد دنبالمون . ساعت 3:15 ما پیاده شدیم . البته ایستگاه وسط شهر بود ولی سرد . سکوت مطلق و زیبا ، اما وهم انگیز . شهری شبیه کندوان ولی ده ها برابر بزرگتر . شهری کاملا توریستی . با کنجکاوی اطراف رو نگاه میکردم که جمال آمد ، تور کامل کاپادوکیا که قرار بود با جمال بریم ساعت 9:30 شروع می شد ولی بنده خدا ساعت 3:15 بامداد نزدیک 15 کیلومتر رونده بود تا به ما برسه . ما رو به یه هتل برد و تا توی لابی استراحتی کنیم و تور بالن هم برامون هماهنگ کرد و گفت ساعت 5 صبح میان دنبالمون . ما هم تو این دو ساعت توی لابی یه چرتی زدیم و استراحتی کردیم تا با یه ون اومدن دنبالمون . بعد از اینکه چند تا هتل دیگه هم رفت و چند توریست دیگه هم سوار کرد ( اکثرا ژاپنی ) ، به منطقه ای رفتیم ، یه صبحانه مختصر( آب پرتقال ، شیر و قهوه و انواع بیسکویت و ... ) خوردیم و یه خانمی توضیحاتی در مورد تور بالن داد . با توجه به هوای گرگ و میش و ساختمان سنگی به یاد پناهگاه های کوهستان افتاده بودم . بعد هم ما رو تقسیم بندی کرده بودند که هر کس به یه ون به سمت یه بالن بره . توی مسیر کوهستانی که بالا میرفتم انواع بالن های رنگارنگ رو میدیدم که در حال پر شدن از هوا بودن . به بالن خودمون رسیدیم ، خلبان ما اسمش عبداله بود یه مرد باحال حدود 35 ساله که کلی باهاش حال کردیم . توی سبد بالن ، دو ایرانی ، دو اسپانیایی ، دو نفر روس و 10 نفر زاپنی بودیم .

LSRNZ2HHDFlWX5CVGwz81AyHJyUoWPa8DoBMMGCh.jpegعکس 46 - آماده پرواز با بالن

وقتی بالن بلند شد هوا گرگ و میش بود . خلبان ها توی هوا آتیش رو قطع و وصل میکردن و بازی میکردن . من هم به عبداله گفتم با صدای دستای من آتش رو روشن و خاموش کن . ضرب سنج و دمام گرفتم و اونهم همراهی کرد ، اینقدر باحال شده بود که همه 16 نفر توی سبد با هم شروع کردن ضرب گرفتن .

M3FmIUuJdpqKTVwoIlKlCePe3SKDHVdNbwUpFuuV.jpegعکس 47 - پرواز با بالن

DeT2WhopVPUciYomVHqTX3elpikD15GYazrU3VFQ.jpegعکس 48 - پرواز  با بالن میان دره ها

ggSf8MTA67YaBWUVkvv1LDfe3RQyjiF3t1cWDw4O.jpegعکس 49 - پرواز با بالن میان دره بستنی

yWrcGXNf3TVQ3g9GNz8XNjQL04XGexY5dstVlXrc.jpegعکس 50- پرواز با بالن بر فراز کاپادوکیا

 با طلوع خورشید بود که صحنه های حیرت انگیزی نمایان شد . هر چی بگم کم گفتم و توصیف ناپذیره . اینجا بود که گفتم تورلیدر هر چی گرفت حلالش . حدود یک ساعت و نیم با بالن اینور و اونور میرفتیم ، وارد دره می شدیم . خلبان واقعا حرفه ای بود ، بعضی اوقات اونقدر بالا میرفتیم که بقیه بالن ها شبیه نقطه می شدند و بعضی اوقات با فاصله یک متر کوه ها رو رد میکرد و از عمد سبد رو به درختها میزد .  خلاصه بعد از یک ساعت و نیم رویایی دقیقا سبد رو پشت یک ماشین حمل بار نشوند و به راحتی پیاده شدیم . یه جشن برگزار کردن و به همه مون گواهی پرواز کاپادوکیا بالن اهدا کردند و با ون به همون هتل برگشتیم .

هتلی کوچک که در یک غار ساخته شده بود و توسط یک زن و شوهر روستایی اداره می شد . فکر کنم بیش از 10 اتاق هم نداشت . اونجا بود که کلی حسرت خوردم و کلی به اونها آفرین گفتم .

x2Q3FK90HidMCL7wIdB1kRCtUDP0gwZjQLOD2ao7.jpegعکس 52 - هتل غار در کاپادوکیا

چرا که یک زن و شوهر روستایی با تبدیل خونه اجدادیشون به هتل ، و نگهداری از اون هم تونستنن به یه درآمد خوب برسن ، هم توی روستاشون بمونن و هم باعث ایجاد شغل بشن . خانم خونه صبح کیک و املت و نیمرو درست کرد و با خیار و گوجه و مربای خانگی و عسل و کمی هندوانه و خربزه به همراه انواع نوشیدنی یه صبحانه خوب رو تدارک دید . و مرد خونه با عشق و علاقه به مسافران هتل خدمت رسانی میکرد . خلاصه بعد از صرف صبحانه جمال به هتل اومد که یه پسر جوان و خانم میانسال کلمبیایی همراهش بود و متوجه شدیم توری که برای ما تدارک دیده یه تور خصوصی چهار نفره هست . خوشحال از اینکه تور بصورت خصوصی هست و معطلی تورهای بزرگ رو نداریم و نگران از اینکه هزینه رو چطور میخواد محاسبه کنه . وقتی سوار شدیم و شروع به صحبت کردیم مطمئن شدم که بهمون خوش میگذره ، جمال مرد میانسال خوش صحبتی بود که سالهای جوانی توی ژاپن کار میکرد و حتی اونجا یکبار ازدواج کرده بود . و حالا توی شهر خودش یه شرکت برگزاری تور زده بود و تورهای خصوصی و گروهی برگزار میکرد ، با توجه به تسلطش به زبانهای انگلیسی و ژاپنی هم کارش حسابی رونق داشت . جمال گفت که توی کاپادوکیا تعداد زیادی ایرانی زندگی می کنند . کلی صحبت کردیم ، از رفراندوم کردستان بگیرید تا عبداله گولن و تاریخ ایران و عثمانی و شیعه و سنی و تروریست و داعش و ...  . اون هم مثل ما عقیده داشت که مردم با هر دینی ضمن احترام به عقاید همدیگه  بهتره که در زمان حال زندگی کنن و خوش بگذرونن ، من هم خیام رو بهش معرفی کردم و در مورد جهان بینی زندگی در حال اون و رباعی هاش صحبت کردم ، که قرار شد مطالعه کنه . خلاصه که جمال خیلی خوش مشرب بود و اون هم کلی خوشحال بود که ما اهل صحبت و بگو بخند هستیم . وقتی صحبت از قونیه شد ، خیلی ناراحت بود که رسم الخطشون عوض شده و نمی تونن کتابهای قدیمی خودشون رو بخونن .

و اما کاپادوکیا ، هر چه از این شهر بگم کم گفتم . چندتا عکس میذارم که خودتون ببینید چه چشم اندازهایی داره . بصورت اجمالی خدمتتون عرض کنم که شهر کاپادوکیا از 7 شهر و دهکده تشکیل شده . نِوشهیر (ایالت اصلی کاپادوکیا) ، اورگوپ (بزرگترین شهر در قلب کاپادوکیا ) ، گورمه (خانه های غاری که درون دودکش ساحره ساخته شده اند) ، اوچیسار (مرتفع ترین نقطه منطقه با قلعه سنگی طبیعی آن) ، آوانوس (شهر کوزه گری که توسط طویل ترین رودخانه ترکیه (قزل ایرماق) به دو بخش تقسیم شده است) ، ارتاحیصار ( دهکده ای کوچک که به خاطر قلعه سنگی اش معروف است) و مصطفی پاشا (دهکده یونانی قدیمی ) .

U9qWf14mATul9rEFcEIVFULmkAO4LUS8rgAB0FQB.jpegعکس 53 - نقشه گردشگری کاپادوکیا

 نکته جالب اینه که هر جایی که صحنه مناسب برای عکاسی بود و ممکن بود توریست برای عکاسی توقف کنه ، یه مغازه جمع و جور گذاشته بودن که وسایل سنتی و قهوه و آب و ... می فروخت . در دل به شم اقتصادی اونها آفرین گفتم و فهمیدم که چرا هر ساله میلیون ها گردشگر وارد ترکیه می شوند . با توجه به استاندارد جهانی که به ازای هر 11 گردشگر یک فرصت شغلی ایجاد می شود ، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل .... .

IJtR4uKhbxDtJeY2Ol4CzcTMyjPZo4jO9kUTZVlC.jpegعکس 54 - دره کبوتر

ACLp9UKdlK8oWgCzXm3KgxLYcl2tIJ4agmUXJzaI.jpegعکس 55 – کاپادوکیا

kuFiahJdzeEhT2SFc1WAMDY2UmXPLvWrVprrHe6l.jpegعکس 56 – آرتاحیصار

jWGbgDX8INyTcoO5M2Tv7d7zpMbEXDekU3xQaP09.jpegعکس 57 - بهترین قهوه ترکی که خوردم ، به روش کاملا سنتی

mPs7FaBJ02GmafWDVoDObxL0jzwfMWR6vDoBv1w7.jpegعکس 58 - نماد های کاپادوکیا

oxEXfSRs3qyToDdpUZmGbHui2iLjXUu1R5qTp06C.jpegعکس 59 - دره تخیل

uv8G6t8zKcCGNVce787GmB4fH0cGa1sIDBGL6GDh.jpegعکس 60 - دودکش های جن و پری

نکته جالب توجه دیگه اینکه ، توی کاپادکیا برای ترغیب به خرید ، مثلا ما رو به موزه سنگ بردن و حدود نیم ساعت وقت گذاشتن و یه سنگ اونیکس معمولی رو جدا کردن و تمام مراحل تبدیل به جواهر شدن این سنگ رو توی کارگاه انجام میدادن و همزمان توضیح میدادن و بعد راهنماییون کردن توی فروشگاهشون .  یا به یه کارگاه سفال رفتیم و حتی ازمون خواستن خودمون سفال بسازیم و نحوه نقاشی کردن و پختن و لعاب و ... رو توضیح میدادن و بعد وارد فروشگاه سفال شدیم که به نظرم ایده جالبی میومد .

برای نهار هم به یه رستوران بزرگ در شهر آوانوس رفتیم که یه کاروانسرای قدیمی بود در مسیر جاده ابریشم و حالا تبدیل به رستوران شده بود . پیش غذا ، غذای اصلی و دسر بصورت بوفه عرضه می شد و تنوع زیادی داشت که کلا با هزینه تور بود و فقط هزینه نوشیدنی دریافت می شد . سر نهار با دوستان کلمبیایی که صحبت میکردیم متوجه شدیم پسر جوان قهرمان شنای کلمبیا بوده که برای مسابقات به ترکیه اومده بود و اون خانم میانسال هم خاله اش بود که به عنوان همراه اومده بود . جالب بود که میگفتن دولت کمک خاصی به اونها نمی کنه و اونها باید با هزینه شخصی بیان ، بهمون گفتن که برای هزینه سفر از مردم پول جمع کردن و حالا یه بلیط برگشت ارزون برای سه روز دیگه گیر آورده بودن و توی این مدت اومده بودن بگردن . به من گفتن از کلمبیا چی میدونی ، من هم از فوتبالیستهای کلمبیایی و کوکایین و جدایی طلبان فارک براشون گفتم . ولی وقتی گفتم شما از ایران چی میدونین گفت تروریست !!!!! اول بهم برخورد ولی بعد پیش خودم گفتم اینا تقصیری ندارن و رسانه هاشون ایران رو اینجور براشون تداعی کرده . کلی براش توضیح دادم که اگر کل حوادث تروریستی چند سال اخیر رو بررسی کنی،  رد حتی یک ایرانی رو نمیتونی ببینی و در مورد شهر های زیبای ایران و فرهنگ و تاریخ و تمدن و ... صحبت کردم . حتی ایمیلش رو گرفتم تا یکم اطلاعات از ایران براش بفرستم .

خلاصه که کاپادوکیا برای من فراتر از حد انتظارم بود و خیلی خیلی خوش گذشت . از مکانهای دیدنی این منطقه میشه شهر زیرزمینی درینکویو ،موزه فضای باز گورمه ، دودکش های جن و پری ، پارک ملی گورمه ، دره سرخ ، قلعه یوچی حصار ، صومعه سرای سلیمه و دره کبوتر رو نام برد که پر از شگفتی هستن و دیدنشون واقعا لذت بخشه ، من چند تا عکس از جاهایی که گفتم میذارم ، و برای جلوگیری از طولانی شدن سفر نامه توضیحات اضافی رو میذارم پای علاقمندی خودتون . .حدودای ساعت 17 به همون هتل اول برگشتیم که موقع حساب و کتاب شد . در کمال ناباوری جمال همون 65 یورو برای تور و 80 یورو برای بالن ازمون مطالبه کرد ، (جمعا برای دو نفرمون 290 یورو) . و خوشحال و شاد و خندان ما رو به ترمینال اتوبوسرانی برد که از قبل برای قونیه رزرو کرده بود . بلیط اتوبوس از نوشهیر تا قونیه نفری 35 لیر بود که یک ون به رایگان ما را از گورمه به ایستگاه اتوبوس نوشهیر برد ، که اتفاقا راننده ون وقتی فهمید ما ایرانی هستیم گفت که همسرش ایرانی و اهل شیراز هست ( با توجه به اینکه دانشگاه شیراز بودم خاطرات خوبی داشتم ، چند تا تیکه شیرازی گفتم  و کلی خندیدیم  ) . شب به قونیه رسیدیم و با تراموا به میدان علا الدین و از اونجا با تغییر خط به میدان مولوی اومدیم . کلا قونیه دو خط تراموا داره یه خط عمودی ( آبی ) از شمال قونیه تا میدان علا الدین در مرکز شهر و یه خط افقی (سبز ) از میدان علاالدین به سمت شرق قونیه . شام رو در یکی از رستوران های کنار میدان با چشم انداز مزار مولانا پیده خوردیم ( دو نفر با نوشابه 42 لیر ) که یه مادر و دختر ایرانی دیدیم و بسیار خوشحال شدیم ( توی کاپادوکیا حتی یک ایرانی ندیدیم و توی قونیه هم برای اول به هموطنامون برخوردیم ) اونها با تور قونیه اومده بودن و اصلا از تور و همسفراشون راضی نبودن وقتی متوجه شدن ما از کاپادوکیا و بالن سواری اومدیم کلی اطلاعات گرفتن و برنامه ریزی کردن که حتما خودشون برن ، ما هم توضیحات کامل به همراه شماره جمال رو بهشون دادیم و خداحافظی کردیم و به هتل رفتیم .

روز ششم

صبح پس از بیدار شدن برای تحویل اتاق رفتیم بابت لاندری 120 لیر !!!! ازمون گرفتن . خداحافظی کردیم و با تراموا تا اتوگار رفتیم . از اونجا نتونستیم وسایل حمل و نقل عمومی برای فرودگاه پیدا کنیم ، به ناچار یه تاکسی گرفتیم تا فرودگاه به قیمت 35 لیر . توی فرودگاه هم صبحانه خوردیم  و بدون تاخیر سوار هواپیما شدیم و ساعت 9:30 به سمت فرودگاه صبیحا استانبول حرکت کردیم . حدود 10:10 رسیدیم و با اتوبوس های هاواباس ( هر نفر 15 لیر ) بدون توقف و طی یک ساعت و پانزده دقیقه به میدان تکسیم رسیدیم . به محض پیاده شدن و حرکت کردن به سمت میدان ، با انبوه هموطنان مواجه شدم که تازه متوجه شدم اینکه میگن استانبول پر از ایرانیه ، منظور اطراف میدان تکسیم و مراکز خرید هست .

 پیاده با حدود 6 دقیقه پیاده روی به هتل مرکور تکسیم استانبول رسیدیم . چهار شب اتاق  دو نفره  Privilage Room City view   رو به مبلغ 1.695.000  تومان رزرو کرده بودم که خوشبختانه طبقه ششم ( آخر ) بود و چشم انداز جالبی به شهر و تنگه و پل بسفر داشت . این هتل از هتل های نسبتا لوکس چهار ستاره استانبول هست که صرفا به خاطر نداشتن استخر از ستاره پنجم محرومه و من از نقد و بررسی های موجود در سایت خوب لست سکند انتخابش کردم . اتاق بزرگی داشت که دارای تلویزیون اینترنتی ، قهوه ساز ، کتری برقی ، گاو صندوق ، حوله پالتویی ، میز کار و چراغ مطالعه ، اینترنت اختصاصی هر اتاق ، برس کفش ، وسایل اصلاح و خمیر ریش ، نخ و سوزن ، مواد کامل شوینده و لوسیون بدن و از همه مهمتر سیستم صوتی درون سرویس بهداشتی ( که شما را از زحمت خوندن زیر دوش بی نیاز می کرد ) بود . هر روز شارژ و نظافت می شد و صبح ها روزنامه در اتاقها گذاشته می شد .

3QepCJ5X2d4mtNGxNS4suOs5cfsEQxlzBtLFtXp4.jpegعکس 61 - نمای پل بسفر از رستوران هتل مرکوری در شب

0xLGTVrgXANDADhfX8RlCi8rabf0fYuJZdQwssgw.jpegعکس 62 - سرویس بهداشتی هتل مرکوری

JYCV2OBRAByvFzJImfhWeBUHJMnekDIkHXvibmM6.jpegعکس 63 - وسایل حمام

WUoQxtLtfJjciuOXAejp5lj9s2TFHIlxw5U9RAmW.jpegعکس 64 - وسایل نظافت

TWbe1AK4pFjgdNrBdU6PJhwbRDDJT2ONvLVg1cgm.jpegعکس 65 - هتل مرکوری

TbOHRrJWBZhnGXxmbyoGjeu5uek2DgkHpts7WxTA.jpegعکس 66 - هتل مرکوری

VnizLygQx6mL3PJbu0rNGIeBxAzInAV5PPUGpE8a.jpegعکس 67 - هتل مرکوری

xloXFl0lOQ2nHljXJdtprjX23w4hkKpwp3b7uF3I.jpegعکس 68 – تلویزیون اینترنتی هتل مرکوری

qoYzwPLQ1nkMC2Z5N7SS8S143jKI5fVvVSewQlIq.jpegعکس 69 - هر روز صبح روزنامه به اتاق ها تحویل داده می شد

 صبحانه کامل و مفصل بود و طبقه هفتم هم رستوران بود که شب ها منظره جالبی داشت . ویوی نصفه و نیمه از پل بسفر داشت که با نورپردازی شبها زیباییش دو چندان می شد . پیاده تا میدان تکسیم با توجه به شیب ملایمی که داشت کمتر از 10  دقیقه بود و محیط خیلی آرومی داشت . چند قدم پایین تر فروشگاه زنجیره ای داشت که قیمت هاش بسیار ارزان بودند . و اگر بر خلاف مسیر میدان تقسیم ، رو به پایین حرکت میکردیم با عبور از پلکانی آسان و زیبا به ورزشگاه بشیکتاش و کاخ دلماباغچه و همچنین اسکله و ایستگاه تراموای کاباتاش می رسیدیم که نقطه قوت این هتل همین دسترسی خوب بود . بعد از تحویل اتاق و استراحتی کوتاه برنامه امروز رو ( با توجه به حراج سه شنبه های اولیویوم )به بازدید از این پاساژ اختصاص دادیم . از ایستگاه تراموای کاباتاش سوار شدیم و در ایستگاه زیتون بورنو پیاده شدیم و با ون هر نفر 2 لیر به پاساژ رفتیم . پاساژ معمولی بود که 90 درصد مشتریان ایرانی بودند . فروشگاه های Mavi , LCWakiki ، Levi's و ... بودن ولی عمدتا متفرقه بودن . وارد فروشگاه نایک شدم ، ولی اجناسش چنگی به دل نمی زد و به نظر غیر اصل میومدن . در طبق بالا از برگرکینک شام خوردیم ( دو همبرگر به همراه سیب زمینی و نوشابه 30 لیر ) کلا خرید چندانی نکردیم و طبق مسیری که آمده بودیم برگشتیم ( ون و تراموا )  همان شب بشیکتاش در لیگ قهرمانان اروپا با لایپزیک بازی داشت و با توجه به برد بشیکتاش مردم با خوشحالی در حال بیرون آمدن از ورزشگاه بودند . ما هم دو شال بشیکتاش خریدیم  ( دانه ای 10 لیر ، فروشنده وقتی فهمید توریست هستیم هر کدام را 5 لیر حساب کرد ) در کارناوال شادیشون شرکت کردیم و از گاری های سرو غذا ساندویچ کوفته کباب خریدیم ( هر کدام 10 لیر ) . سپس به هتل رفتیم و استراحتی کردیم  وشب به خیابان استقلال رفتیم . کمی چرخیدیم ، به موسیقی خیابانی گوش دادیم و توی کافه ای چای نوشیدیم و به هتل برگشتیم .

روز هفتم

امروز رو به بازدید از جزیره بیوک ادا اختصاص دادیم ، بزرگترین جزیره از جزایر پرنسس که گویا سلاطین عثمانی شاهزاده های ناخلف را به این جزار تبعید میکردند .  بعد از صرف صبحانه پیاده به سمت کاخ دلمه باغچه راه افتادیم و با گذر از اون در ساحل زیبای بسفر قدم زدیم ، ساحل ببک ، ساحلی زیبا و آرام . با نزدیک شدن به ظهر به سمت  اسکله کاباتاش رفتیم و بلیط جزیره به مبلغ هر نفر 7.5 لیر خریداری کردیم . از رستوران روبروی اون سینی میکس کباب گرفتیم ( گوشت و مرغ و جگر ) که بسیار خوشمزه بود ( به همراه نوشابه و آب معدنی 55 لیر )  و چسبید و بعد سوار کشتی شدیم . حدود 1:15 دقیقه زمان سفر بود که با توجه به هوای عالی روی عرشه و همراهی پرنده ها و غذا دادن به اونها خیلی سریع گذشت . بهتره همراهتون یه مقدار نان ببرید و پرنده ها رو با خودتون همراه کنید . وارد جزیره که شدیم نزدیک اسکله شلوغ و پر از کافه و رستوران بود و مراکزی که دوچرخه های زیبا که با گل تزیین شده بودند کرایه میدادند ( ساعتی 10 لیر ) با توجه به اینکه در سفرنامه های قبلی خوانده بودم که به علت شیب زیاد در صورت عدم آمادگی بدنی دوچرخه سواری آزار دهنده می باشد ، درشکه ای کرایه کردم ( قیمت تعرفه 45 دقیقه 75 لیر بود ولی با چانه زنی 60 لیر راضی شد ) . اینجا متوجه شدیم لیر به اندازه کافی همراه نداریم و صرافی هم نتونستیم پیدا کنیم ( فکر کنم صرافی نداره ، شما حواستون به این نکته باشه ) ، ولی یکی از مغازه دارها که متوجه مشکل ما شده بود لطف کرد و و یه صد دلاری را برامون به لیر چنج کرد . خلاصه سوار درشکه شدیم ، با موبایل آهنگ آرامی پخش کردم و در سکوت و زیبایی جزیره غرق شدم . عبور و مرور وسایل با سوخت فسیلی در این جزیره ممنوع بوده و صرفا ماشین های پلیس و امدادی اجازه تردد دارند . هر چه که بالاتر می رفتیم خلوت تر بود و فقط صدای سم اسب ها و باد بود و آواز پرندگان . درشکه در نقطه مرتفعی جهت استراحت اسب ها ایستاد و درشکه چی گفت که 10 دقیقه دیگر راه می افتیم . آنجا کافه ای بود که چشم اندازی رویایی به دریای مرمره داشت . حیفمان آمد نوشیدن قهوه در این مکان بهشتی را از دست بدهیم ، از درشکه چی خواستیم حدود نیم ساعت توقف داشته باشد که با گرفتن 10 لیر راضی شد .

hu9UKNzc3heBOftagHr6Mj79T0S13jnA8eJZfqP8.jpegعکس 70 - کافه رستوران در بالای جزیره بیوک آدا

 بعد از پایین آمدن حیفمان آمد جزیره را ترک کنیم ، بستنی خوشمزه ای خوردیم ( هر کدام 5 لیر ) و دوچرخه کرایه کردیم تا خودمان در مسیرهای بدون شیب گشتی بزنیم و با ویلاها و مناظر زیبای جزیره عکسی بگیریم . کم کم به غروب نزدیک می شدیم ، نوعی شیرینی محلی خوشمزه ، تقریبا شبیه بامیه خریدیم و سوار کشتی شدیم . هوا کمی سرد بود ، پایین نشستیم ولی با غروب آفتاب آنچنان مناظر زیبایی پدیدار شد که نتوانستیم تحمل کنیم ، در میان سرما و باد شدید به روع عرشه رفتیم و کلی عکس رمانتیک با غروب بسفر گرفتیم . به محض رسیدن به اسکله کاباتاش باران شروع به باریدن گرفت کمی ایستادیم و بعد پیاده به سمت هتل رفتیم . حدود یک ساعت و نیم خوابیدیم و طرفای ساعت 23 به سمت میدان تقسیم رفتیم ، از مک دونالد تقسیم شامی خوردیم  ( 35 لیر ) و تا ساعت 1 بامداد در فروشگاه کوتون سوغاتی خریدیم . و تا ساعت 3 صبح غرق کافه های خ استقلال با موسیقی زیبای ترکی شدیم و بعد به هتل برگشتیم .

روز هشتم

پس از صرف صبحانه ، با توجه به  خستگی و سرحال نبودن به علت دیرخوابیدن دیشب ، تصمیم گرفتیم صبح برنامه ای نداشته باشیم . به اتاق برگشتیم و با خیال راحت تا ساعت 12 خوابیدیم . پس از بیدار شدن پیاده به میدان تقسیم و خیابان استقلال رفتیم و از کلیسای سنت آنتوان دیدن کردیم ( بدون ورودی ) ، و پس از آن از مولوی خانه گالاتا دیدن کردیم ( 20 لیر . البته از موزه پاس هم میتوان استفاده کرد ، به علت گذشت 5 روز از اولین استفاده ، موزه پاس ما باطل شده بود ) و در انتها به برج گالاتا رفتیم ( 25 لیر ) . تا طبقه هفتم با آسانسور رفتیم که در آنجا با لباس های سنتی عثمانی عکس یادگاری میگرفتند . به بالای برج رفتیم ، با توجه به پیاده روی طولانی ابتدا قهوه ترک سفارش دادیم ( هر عدد 7 لیر ) و پس از دقایقی استراحت به دور برج چرخیدیم و از مناظر پانورامای استانبول لذت بردیم .

zCLuVenp2sCf8VYjrYW8rnzdhW0PG74ZKjyHVmTf.jpegعکس 71 - برج گالاتا

v9WuGepjE4Gr0aL77xJspC1M5Jf4oRsoCbX50FDm.jpegعکس 72 - نمای استانبول بر از برج گالاتا

 استانبول زیبا از این ارتفاع با مساجد زیبا و تنگه های و دریای مرمره از ما دلربایی میکرد . هنگام پایین آمدن تصمیم گرفتیم عکس بگیریم ، با لباس های عثمانی و تسبیح و تنبور و خنجر 20 تایی عکس گرفتیم وبابت CD بدون چاپ عکس 90 لیر پرداخت کردیم . پایین برج ، نانی که وسطش زیتون بود از پیرزن مهربانی خریدیم ( هر کدام 2.5 لیر ) و به سمت پل گالاتا راه افتادیم . هنگام پایین آمدن شیب بسیار تندی وجود داشت ، از کوچه های تنگ و  زیبا ، کافه های کوچک و مردم پیر و مهربان آنجا کمی عکس گرفتیم . از پیرمردی که روی گاری گردو میفروخت یک کیلو گردو خریدیم 20 لیر ، هنگام خداحافظی اصطلاحی بکار برد که در اون از کلمه خدا برکت استفاده کرد و حال خوبی بهمون دست داد . به پل گالاتا رسیدیم ، پلی دو طبقه که طبقه بالا رفت و آمد و ماهیگیری جریان داشت و طبقه پایین پر از رستوران بود با غذاهای دریایی . در یکی از رستوران ها نشستیم و یک پرس ماهی و یک ساندویچ ماهی به همراه  پیش غذا ، سالاد و نوشابه خریدیم ( 65 لیر ) . بر عکس بسیاری از جنوبی ها من به ماهی علاقه چندانی ندارم ولی عاشق امتحان کردم غذاهای هر منطقه هستم . از ساندویچ ماهی واقعا لذت بردم ، البته قبلش بهش گفته بودم که کامل ماهی ها را برشته کند و به هیچ عنوان خام نباشد . مرد فروشنده بسیار خوش اخلاق بود و کامل به حرف های ما گوش میداد و سعی میکرد رضایت ما را جلب کند . این خصیصه ای بود که کلیه رستوران داران  و کافه داران استانبول از ان بهره می بردند و یکی از نکاتی بود که نشان می داد فرهنگ و اقتصاد گردشگری در این شهر به خوبی جا افتاده است . پس از ساعتی که در این رستوران گذراندیم و از صرف غذای دریایی با دید شاهراه خلیج طلایی ، با فونیکولار به ایستگاه مترو شیشهانه رفته و از آنجا به ایستگاه شیشلی  رفتیم .پیاده شده و  مستقیم وارد پاساژ جواهر شدیم . پاساژی بزرگ که تقریبا کلیه برند های ارزان و متوسط در آن شعبه داشتند . با توجه به وسعت این پاساژ ، نمی تونید همین طور قدم زنان کلیه فروشگاه ها روببینید چون شاید یک هفته زمانتون رو بگیره . در کنار پله برقی طبقات راهنمایی نصب شده که میتونه مشکل رو برطرف کنه . یک طرف راهنما و نقشه همون طبقه ترسیم شده و طرف دیگر ، اسم کلیه فروشگاه ها بصورت موضوعی طبقه بندی شده ، مثلا مردانه ، زنانه ، بچه گانه ، اسپورت ، لوازم خانگی و ... . به نظرم اگر خرید از برندهای گران توی برنامه تون نباشه ، می تویند کلیه خرید هاتون رو توی همین پاساژ انجام بدید و نیازی به گذراندن وقتتون توی سایر مراکز خرید نیست . قیمت هاش اونهایی که من اطلاع داشتم نسبت به ایران ارزان تر بود ، مثلا پیراهن آدیداس رئال مادرید که در تهران حدود 350.000 تومان قیمت داشت ، اونجا حدود 260 لیر بود . و یا یک جفت کفش پوما که تهران 470.000 تومان بود ، حدود 300 لیر قیمت داشت . ولی نسبت به فروشگاه های آدیداس و نایک و پوما و ریبوک و ... که من در تهران ( الماس ایران و ارک و ... ) دیدم ، فروشگاه های کوچکتری داشتن . اگر مقدار خریدتون بالا هست ، بعضی فروشگاه ها بهتون گواهی عودت مالیات میدن که میتونید توی فرودگاه و هنگام خروج با ارائه اون مالیاتی که بابت اجناستون به فروشگاه پرداختین ، پس بگیرین ( چون مالیات صرفا جهت استفاده در اون کشور اخذ میشه).

SJkrRED6TPxUuG1LmdX3AD2OvA4Ss1Vpwr3ULyDq.jpegعکس 73 - برگ عودت مالیات در فرودگاه

  شام هم از KFC گرفتیم که برای دو نفر به همراه نوشابه و سیب زمینی 32 لیر شد . کلیه مراکز خرید استانبول ساعت 10 شب تعطیل می شوند و ما هم به سمت هتل برگشتیم و استراحتی کردیم . و باز به سمت خیابان استقلال رفتیم تا از کافه های آنجا لذت ببریم .

روز نهم

این روز رو اختصاص دادیم به تور تنگه بسفر و تکمیل خرید و سوغاتی . پس از صرف صبحانه حدودای ساعت 11 سوار کشتی شدیم ،  ما از تور کوتاه بسفر به قیمت 15 لیر و حدود 1.5 ساعت استفاده کردیم .در تنگه بسفر 4 نوع تور ارائه می شود .

  1. تور کوتاه : ساعت حرکت از اسکله کاباتاش 10:30 و از اسکله بشیکتاش 10:40 که در عرض یک ساعت و 15 دقیقه شما رو در تنگه بسفر می گرداند قیمت 15 لیر .
  2. تور کامل : ساعت حرکت از ایستگاه کاباتاش 11:15 و از اسکله بشیکتاش 11:30 که ضمن گردش در تنگه بسفر  شما را ساعت 12:45 در ایستگاه آخر ( آنادولو کاواچی ) پیاده میکند و میتوانید از قلعه یوروس دیدن کنید و ساعت 15:30 هم از همان ایستگاه  برمیگردید . قیمت 25 لیر .
  3. تور شاخ طلایی : در سه ساعت مختلف حرکت می کند ( از اسکله کاباتاش ساعتهای 12 ، 14 و 16 ) و در زمان یک ساعت و چهل دقیقه تا اسکله آخر شاخ طلایی ( مینیاتورک ) می برد و بر میگرداند . البته با خرید این تور ، می توانید در هر کدام از ایستگاه های بین مسیر پیاده و سوار شوید .
  4. تور بسفر : مشابه تور قبلی و در 8 زمان مختلف حرکت دارد . با خرید این بلیط در هر کدام از اسکله های تنگه بسفر در قسمت اروپایی و آسیایی میتوانید سوار و پیاده شوید .

 

با توجه به محدودیت زمانی ما تور کوتاه را انتخاب کردیم .  تور خوبی برای ریلکسیشن بود . نسیم خنک دریا ، پرواز پرندگان در کنار کشتی و نمای زیبای ساختمان ها و پل بسفر حال خوبی به ما داد و انرژی کامل برای باقی روز مهیا شد . برای تکمیل خرید دوباره به پاساژ جواهر رفتیم و باز تا ساعت 22 اونجا بودیم . به هتل برگشتیم و کمی استراحت کردیم و به خیابان استقلال رفتیم ، شام ساندویچ دونر خوردیم ( دو ساندویچ و نوشابه 30 لیر )، نماد های استانبول ( از 5 لیر تا 25 لیر ) و بسته های باقلوا (از 25 لیر به بالا ) رابرای سوغات خریدیم .

G665XcWHKpybgspTNYOcrjyg254kINzYyosepWL8.jpegعکس 74 – باقلوای استانبولی

کمی در مغازه ها چرخیدیم . در کافه آرامی در پس کوچه های استقلال  که آهنگ های قدیمی لاتین می نواخت چایی نوشیدیم و آخرین شب از شب های زیبای استانبول را به سر کردیم .

روز دهم

با توجه به اینکه امروز روز آخر حضورمان در شهر زیبای استانبول بود ، قبل از صبحانه چمدانمان را جمع کردیم و به هتل تحویل دادیم ، با هتل تسویه حساب کردیم و رسیدی بابت چمدان ها دریافت کردیم . پس از صرف صبحانه پیاده به ایستگاه تراموای کاباتاش رفتیم و در ایستگاه سلطان احمد پیاده شدیم ، مخزن آب باسیلیکا را که فرصت نشده بود تماشا کنیم رفتیم ( 20 لیر ) . آب انباری قدیمی که فضای تاریک و نمدار آن با آهنگ خاصی که پخش میشد ، فضایی وهم انگیز ایجاد کرده بود . پایه های زیر ستون ها  و ستون گریان که هر کدام داستان و افسانه خود را داشتند مطالعه کردیم و خوش گذشت .

 

در اینجا هم عکاسی با لباس و وسایل عثمانی انجام می شد که از برج گالاتا کامل تر بود و با توجه به فضای خاص آب انبار به نظرم عکس های زیباتری گرفته می شد . روبروی مسجد ایا صوفیا حمام خرم سلطان بود که  ورودی برای هر نفر 80 یورو بود ، ما هم تصمیم گرفتیم به جاش بستنی بخوریم ( 5 لیر ) و در حال لیسیدن بستی با نگاهی به مانیتور جلوی حمام ، خود را درون آن حس کنیم .

2bhuF4vHwbYtsL92mjNXsgjaR1GLPPZCcsQiEzCF.jpegعکس 76 - حمام خرم سلطان

 پس از این حمام مجازی لذتبخش دوباره سوار تراموا شدیم و ایستگاه کاباتاش پیاده شدیم و به بازدید کاخ دلماباغچه رفتیم . حقیقتا با توجه به اینکه توی سفرنامه های قبلی کسی از این کاخ بازدید نکرده بود ما هم جزو اولویت هامون  قرار نداده بودیم ولی با توجه به اینکه وقت داشتیم ، تصمیم گرفتیم برای بازدید بریم . ورودی کاخ اصلی 40 لیر و حرمسرا 30 لیر بود که اگر هر دو رو میگرفتید 60 لیر دریافت میکردند . ماهم 120 لیر برای دو نفر پرداخت کردیم و وارد شدیم . به محض ورود با فضایی بسیار زیبا مواجه شدیم ، فضای سبز عالی ، نرده های زیبا رو به بسفر و کاخ اعیانی بسیار زیبا . بعد از اینکه کلی در فضای باز و در آن هوای خوب و رویایی قدم زدیم و عکس گرفتیم وارد کاخ شدیم ، هر نیم ساعت یکبار یک راهنما  به زبان انگلیسی افراد را بصورت گروهی همراهی میکرد و توضیحات میداد . میتونم به جرات بگم از تموم اماکنی که در استانبول دیدم زیباتر و اشرافی تر بود . تماما از وسایل دکوری فرانسوی استفاده شد و تزیینات فوق العاده ای داشتن . تابلوهای نقاشی زیبا از جنگ های پادشاهان عثمانی ، لوسترهای عظیم ( یکی از لوسترها اهدایی ملکه بریتانیا بود )و ... . در این کاخ 6 پادشاه عثمانی تا خود آتاتورک سکونت داشتند . البته حرمسرا به هیچ عنوان شکوه کاخ اصلی را نداشت و اگر شما فقط یکی را خواستید انتخاب کنید ، همان بلیط کاخ اصلی را بگیرید .

npyCdML78sVucT6hWd1fyErGd7pep5lcTkuE4568.jpegعکس 77 - کاخ دلماباغچه

hgj4T1lVbIty22bgHQxXjsh96mrzeOy7w6iuFAVg.jpegعکس 77 - کاخ دلماباغچه

 پس از بازدید این کاخ که حس خیلی خوبی بهمون داد راهی هتل شدیم و پس از دریافت چمدان به میدان تقسیم رفتیم . ناهار اسکندر کباب خوردیم و از طریق اتوبوس های هواباس که هر نیم ساعت یکبار حرکت میکنند ، راس ساعت 16 حرکت کردیم . بر خلاف تصور خیلی زود و در عرض یک ساعت به فرودگاه رسیدیم و فرودگاه هم بسیار خلوت بود . پس از تحویل بار و دریافت کارت پرواز ( حد مجاز بار نفری 30 کیلو بود که ما دونفر روی هم بارهامون 25 کیلو شد ) کمی از دیوتی فری خرید کردیم و از استارباکس دو تا قهوه نوشیدیم ( 22 لیر ) تا موعد پرواز برسد . پرواز با 15 دقیقه تاخیر و راس ساعت 19:30 انجام شد . در طول مسیر یک فیلم تماشا کردم و به مسافرت خاطره انگیزی که رقم خورد و مردم مهمان نواز استانبول فکر کردم که بر خلاف ذهنیت قبلی من بسیار خوش برخورد بودند و کمک میکردند و واقعا نحوه برخورد با توریست را فرا گرفته بودند و درک کرده بودند که وجود توریست به افزایش سطح رفاه و اقتصاد آنها کمک  میکند و سعی میکردند رضایت آنها را جلب کنند . به تعداد زیاد ایرانی ها در خیابان استقلال و مراکز خرید فکر کردم و حسرت خوردم که چرا کشور ما نباید چنین حجم انبوه گردشگری را جذب خود کند . به تعداد زیاد توریست های ژاپنی در کاپادوکیا ( آنقدر زیاد بودند که تعداد زیادی ژاپنی بصورت کامل در آنجا اقامت داشتند ، برای تورلیدری و رستوران های ژاپنی و ترجمه و خدمت رسانی به توریست های ژاپنی ) ، به نزدیک به 1200 هتل استانبول فکر کردم و یاد این خبر افتادم که هتل های اصفهان تا دو سال آینده برای توریست های خارجی پر است و به علت کمبود جا نمی تواند توریست جذب کند . به نقاط بکر و منحصر بفرد کشورمان و نبود امکانات رفاهی برای توریست ها فکر کردم . کمی ناراحت ولی با توجه به آثار باستانی و فرهنگی و مناظر و آب وهوای فوق العاده کشورمان امیدوار به آینده گردشگری کشورمان به تهران رسیدیم . بدون معطلی مهر ورود به کشور در پاسپورت درج شد و بعد از تحویل بار بدون اینکه بازرسی کنن و یا حتی بارکد چمدان رو با بلیط چک کنن از فرودگاه خارج شدیم . با تاکسی های فرودگاه و پرداخت 90.000 تومان !!!! به خانه رسیدیم .

همانطور که خدمتتون عرض کردم توی این سفر نامه به خود مکان ها بصورت جزئی پرداختم ، چون اطلاعات مستند تر و بهتر به راحتی در اینترنت قابل دسترسی می باشد .

در خصوص ارز هم بهتر است که مقداری لیر همراه خود داشته باشید و بقیه پولتون رو بصورت دلار ببرید و اونجا چنج کنید . قیمت چنج کردن صرافی ها آنقدر تفاوتی ندارد که خودتون رو تو زحمت بندازین و از این ور شهر به اون ور شهر برید .  ضمن اینکه فروشگاه های بزرگ دلار رو قبول میکنند و همونجا چنج میکنند . همچنین صرافی ها به تعداد زیادی وجود دارند و مشکلی نخواهید داشت . حتی بعضی از صرافی ها ( از جمله یک صرافی نزدیک میدان تقسیم ) کارتهای شتاب ایرانی رو قبول می کنند ، البته با کارمزد زیاد که به صرفه نیست و در شرایط اضطرار به کار می آید .

تراموا تا ساعت 12 نیمه شب کار میکنند . خیالتون راحت باشه که توی استانبول گم نمیشید . همیشه یه کارت هتل همراهتون باشه ، در بدترین حالت یه تاکسی میگیرین کارت هتل رو بهش میدین و جلوی هتل پیادتون میکنه .

شبکه حمل و نقل عمومی :

حمل و نقل عمومی در استانبول بسیار کارآمد و راحت هست . شاید با دیدن نقشه های مترو که در اینترنت موجود هست ، یه مقدار سردرگم بشین . من خودم یه نقشه کشیدم ، هر چند که ابتدایی هست ، ولی به نظرم بسیار کارآمد هست . فقط خط های اصلی که ممکنه ازشون استفاده کنید و ایستگاه هایی که به کارتون میاد مشخص کردم و بقیه خطوط و ایستگاه را مشخص نکردم تا شلوغ نشه . ضمنا در مورد انواع وسایل حمل و نقل یه توضیح مختصر به همراه ساعت کار و ایستگاه های مهم نوشتم که در ادامه می خونید .

HpbWycXatmsAiBf8DzUoT9lEgsblh73Z2UIgYhPo.jpegعکس 79 - نقشه  خلاصه حمل و نقل عمومی استانبول

مهمترین وسایل حمل و نقل عمومی که استفاده میکنید اینها هستند :

فونیکولار : یه نوع متروی کابلی که مسیر های کوتاه و پر شیب که پیاده روی سخته رو به هم متصل میکنن .. کلا توی استانوبل دو خط وجوددارد :

  • یکی از میدان تقسیم تا کاباتاش و بالعکس که در نقشه ها با F1  نشان داده شده است (هر سه دقیقه یکبار حرکت میکنه و  از ساعت 6:15 تا ساعت 24 کار میکنه )
  • و دیگری از کاراکوی تا بیوگلو و بالعکس که در نقشه ها با T نشان داده شده است . ( هر دو دقیقه یکبار حرکت میکنه و از ساعت 7 تا 21 کار میکنه )

عکس 80 - نقشه فونیکولار

 15NZ27FunxdzPCdp7T6Wb5XMB0THlfLPGigGEpMY.jpeg

تراموا :

یکی از مهم‌ترین وسایل حمل و نقل در شهر استانبول که مطمئنا بارها ازش استفاده خواهید کرد خط  تراموا هستش که توی نقشه ها اون رو با T1 می بینید و هر روز صبح از ساعت 6 تا 24 مشغول بکارند و اینقدر سریع قطار ها می رسند که کمتر دچار شلوغی هستند . یک طرف خط ایستگاه کاباتاش هست و طرف دیگر خط ایستگاه باغچیلر . مهمترین ایستگاه هایی که احتمالا استفاده خواهد شد عبارتند از:

  • ایستگاه کاباتاش : برای رفتن به میدان تقسیم و خ استقلال با استفاده از فونیکولار یا پیاده ، برای رفتن به اسکله کاباتاش جهت استفاده از کشتی به مقصد جزایر بیوک آدا ، تور بسفر و ... برای رفتن  به کاخ دولماباغچه با 3 دقیقه پیاده روی
  • ایستگاه بایزیت :  برای رفتن به بازار بزرگ قدیم استانبول  و مسجد سلیمانیه
  • ایستگاه گلخانه : برای رفتن به کاخ توپکاپی ، پارک گلخانه و موزه آرکولوژی
  • ایستگاه سلطان احمد:  برای رفتن به ایا صوفیه ، مسجد سلطان احمد ، آب انبار باسیلیکا و ...
  • ایستگاه امینونو : برای رفتن به بازار ادویه و مسجد رستم پاشا و اسکله امینونو
  • ایستگاه کاراکوی  : برای رفتن به اسکله کاراکوی و پل گالاتا
  • ایستگاه زیتون بورنو : برای رفتن به مرکز خرید اولیویوم ( با استفاده از ون ) و همچنین تغییر خط به متروی M1 که به فرودگاه آتاتورک می رود .

 

مترو :

از دیگر وسایل مهم حمل و نقل مهم که مطمئنا از این هم استفاده خواهید داشت خط مترو که در نقشه ها با M1  و M2 قابل مشاهده است . البته احتمالا بیشتر از خط M2  استفاده خواهید کرد که یک طرف آن ایستگاه شیشخانه و طرف دیگر ایستگاه حاجی عثمان قرار دارد  . مهمترین ایستگاه هایی که احتمالا استفاده خواهید کرد عبارتند از :

  • میدان تکسیم: برای رفتن به خیابان استقلال و استفاده از فونیکولار
  • ایستگاه عثمان بی: برای رفتن به مراکز خرید عثمان بی
  • ایستگاه شیشلی : برای رفتن به پاساژ جواهر
  • ایستگاه لونت : برای رفتن به  مجتمع تجاری های متروسیتی، کانیون ، اکمرکز
  • ایستگاه ایازآغا : برای رفتن به مراکز خرید ایستینه پارک 

 

امیدوارم که از خوندن مطالب خسته نشده باشین ، حقیقتا سعی کردم سفرنامه در عین حالی که اطلاعات سفر میده ، فقط مختص افرادی که قصد سفر به استانبول رو دارن نباشه و افرادی هم که قصد سفر به این شهر ندارن هم با حال و هوای این شهر زیبا بیشتر آشنا بشن . امیدوارم که لذت برده باشین . ان شاالله همیشه شاد و سلامت باشید .

 

نویسنده : نوید

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب‌ سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمی‌گیرد.