راهنمای کشف استانبول (فصل اول)

4.5
از 77 رای
تقویم ۱۴۰۳ لست‌سکند - جایگاه K - دسکتاپ
این شهر، بهشت آسیا و اروپاست! +تصاویر

bn.jpg

 

سلام خدمت همه دوستدارن سفر و علاقمندان به کشف سرزمین های جدید و آشنا شدن با فرهنگ و رسوم ملل مختلف. سعدی شیرین سخن که خودش بسیار اهل سفر بوده و سفرهای زیادی در طول حیاتش انجام داده، چه خوش گفته که "بسیار سفر باید تا پخته شود خامی". حتما شما هم با این گفته موافقید که هر سفری به تناسب اطلاعات و تجربیاتی که در طول اون سفر کسب میکنید شما رو تبدیل به آدم پخته تری میکنه و بعد از هر سفری احساس میکنید که تبدیل به آدم جدیدی شده اید و با آدم قبل از سفر فرق کرده اید. به همین دلیل من به همه دوستان و آشنایان خودم همیشه توصیه میکنم که هر وقت فرصتی بدست میارن، حتما برن سفر و از این امکان تفریحی و همزمان آموزشی استفاده کنن. در عین حال من میل داشتم تشکری هم بکنم از سایت وزین لست سکند که باب سفرنامه نویسی رو بصورت فراگیر و حرفه ای در فضای مجازی باز کرد و با این اقدام کمک موثری کرد به ارتقاء فرهنگ سفر هوشمند و هدفمند و همینطور سفرنامه نویسی که موجب به اشتراک گذاشتن تجربیات دوستداران سفر و در نتیجه افزایش اطلاعات اونها میشه و من خودم به شخصه به میزان زیادی از امکانات این سایت تا حالا بهره مند شدم و امیدوارم که سفرنامه من هم گام کوچکی باشه در جهت اهداف این سایت و کمک به سایر دوستانی که از این سایت استفاده میکنن.

خوب بعد از این مقدمه اجمالی، بهتره از تعارف کم کنم و بر مبلغ افزایم! فقط این رو هم اضافه کنم که من امیدوارم بتونم هرآنچه که هموطنان ایرانی ما لازمه برای سفر به استانبول بدونن، در قالب 3 فصل یا بهتره بگم 3 سفرنامه شرح بدم و به همین دلیل هم نام سفرنامه خودم رو گذاشتم راهنمای کشف استانبول تا فتح بابی باشه برای آشنائی کامل با این شهر زیبا و دوست داشتنی و صد البته امیدوارم راهگشایی باشه برای دوستانی که تا به حال به استانبول سفر نکردن و مایلن تمام اطلاعات مورد نیازشون رو از یک منبع بدست بیارن. این سفرنامه فصل اول از این مجموعه 3 فصلی بوده و در این فصل شما با مکان های زیر آشنا خواهید شد.

جدول فصل اول.jpg 

من راستش چند بار در گذشته به سفر به استانبول فکر کرده بودم، اما هیچوقت فرصتی پیش نیومده بود که این کار رو انجام بدم تا اینکه در اواسط مرداد ماه سال 1396 تصمیم گرفتم کمی جدی تر به  این موضوع فکر کنم و دنبال برنامه ریزی برای انجامش باشم.

خوشبختانه همه چیز برای انجام این سفر مهیا بود و فقط میموند انتخاب زمان مناسب برای سفر که چون تعطیلی مناسبی پیش رو نبود، به ناچار باید از روزهای هفته برای این سفر استفاده میکردم و از محل کار هم مرخصی میگرفتم. بنابراین شروع کردم به جستجو برای یک تور مناسب چهار روزه به استانبول که بالاخره بعد از کلی جستجو تونستم یک تور سه شب و چهار روزه از یک آژانس مسافرتی پیدا کنم با قیمت نفری 1.285.000 تومان که جمعه 21 مهرماه، ساعت 11:30 با پرواز زاگرس میرفت و بعد از ظهر دوشنبه 24 مهر ماه ساعت 15:30 با همون پرواز زاگرس برمیگشت و اقامت ما هم در هتل 4 ستاره Eterno نزدیک میدان تقسیم یا به قول خودشون "تکسیم" بود. 

بنابراین من مرخصی خودم رو از محل کارم برای روز چهارشنبه 19 مهرماه گرفتم و حالا فقط باید ارز میخریدم که چون ارز مسافرتی دیگه قطع شده بود، روز پنجشنبه قبل از سفر راهی خیابان فردوسی شدم تا ارز مورد نیاز سفرمون رو خریداری کنم و اونجا هم بعد از کمی جستجو موفق شدم دلار مورد نیاز رو که در اون زمان قیمتش کمی بیش از 4000 تومان بود خریداری کنم و برگردم منزل. در منزل هم به دلیل کارهای دیگه ای که داشتم موفق نشدم روز قبل از سفر استراحت کافی بکنم و بنابراین وسایل سفر رو هم شب بعد از صرف شام با عجله جمع کردیم و چمدونمون رو بستیم و خوابیدیم تا بتونیم صبح ساعت 7 بیدار شیم و ساعت 8 به سمت فرودگاه راه بیفتیم.

صبح فردا بعد از آماده شدن و صرف صبحانه مختصر، به سمت فرودگاه به راه افتادیم. خوشبختانه چون روز جمعه بود و ضمنا صبح هم بود، مسیر کاملا خلوت بود و ما به راحتی در ساعت 9 به فرودگاه رسیدیم. بعداز پارک ماشین در پارکینگ شماره 3 فرودگاه هم راهی ترمینال شدیم و پس از عبور از بازرسی سپاه وارد سالن پروازهای خروجی شدیم و رفتیم به سمت کانتر شرکت هواپیمائی زاگرس به مقصد استانبول. در اونجا بارمون رو تحویل دادیم و پس از گرفتن کارت پرواز رفتیم به قسمت کنترل گذرنامه و تقریبا بدون معطلی از اونجا رد شدیم و وارد سالن ترانزیت شدیم. خوب حالا چون ساعت شده بود 10 و ما تا پروازمون نزدیک به یک ساعت و نیم وقت داشتیم، تصمیم گرفتیم چرخی در فروشگاه های Duty Free سالن ترانزیت بزنیم و بعدشم یک قهوه ای بخوریم.

ساعت 10:30 هم از بازرسی سپاه رد شدیم و رفتیم به سمت گیت پروازمون، اما چون هنوز نیم ساعت تا باز شدن گیت و سوار شدن مسافرین وقت داشتیم، تصمیم گرفتیم روی مبل های تختخوابی موجود در اون سالن کمی استراحت کنیم تا مقداری از کم خوابی و خستگی یکی دو روز قبلمون جبران بشه. انصافا مبل های خیلی راحتی هم بودن و ما تونستیم استراحت خوبی اونجا بکنیم و در ساعت 11 و بعد از اینکه تا حدودی سرحال شدیم رفتیم به سمت گیت پرواز و نشستیم تا گیت باز بشه و بتونیم سوار شیم، اما متاسفانه این انتظار انگار پایانی نداشت و پروازهای دیگه یکی یکی بلند میشدن و میرفتن و ما همچنان در انتظار سوار شدن به هواپیما بودیم. این انتظار در نهایت انقدر طولانی شد که صدای خیلی از مسافرین و از جمله خود من هم در اومد و برای اعتراض رفتیم پیش مسئول گیت و علت تاخیر رو سوال کردیم که گفتند باید مدرکی ار تهران برسه تا هواپیما بتونه پرواز کند و مدرک مذکور در راه هست و بزودی میرسه و سوار کردن مسافرین شروع میشه.

خلاصه مدرک مذکور بالاخره رسید و ساعت 2:30 و بعد از 3 ساعت معطلی شروع کردن به سوار کردن مسافرین و بعد از حدود یک ساعت هم معطلی در هواپیما، در ساعت 3:30 هواپیما بالاخره بلند شد و ما به سمت استانبول به راه افتادیم. بعد از بلند شدن هم خلبان ضمن عذرخواهی توضیح داد که علت تاخیر، ارسال CD مربوط به بروز رسانی مسیرهای پروازی در هواپیما از تهران بوده که بالاخره رسیده، اما سازگار با سیستم عامل هواپیما نبوده و به ناچار از یک هواپیمای دیگه CD مذکور رو گرفتن و در نهایت مشکل حل شده  (البته اشاره ای نکردند به این که چرا این کارها باید درست قبل از پرواز انجام بشه و چرا کسی به فکر انجام این کارها در شب قبل نبوده و اگه میشه از یه هواپیمای دیگه اون CD رو گرفت، چرا از اول این کارو نکردن!). به هر حال ما با 4 ساعت تاخیر به سمت استانبول پرواز کردیم و در عین حال ما نگران و متاسف از اینکه نمیتونیم از وقت باقیمانده اون روز استفاده چندانی در استانبول بکنیم.    

پرواز ما هم به استانبول بر خلاف پرواز با Turkish Airways که با اون از طریق استانبول به سن پترزبورگ رفته بودیم، به جای 2 ساعت، بیش از 3 ساعت طول کشید و بعد از رسیدن به آسمان استانبول هم نیم ساعت برای گرفتن نوبت نشستن در آسمان استانبول چرخیدیم و بالاخره در ساعت 6 به وقت تهران نشستیم روی باند فرودگاه استانبول. البته در این فاصله تونستیم چند تا عکس زیبا از آسمان استانبول و تنگه بسفر هم از داخل هواپیما بگیریم که بسیار جالب و دیدنی هم شدن. خروج ما از هواپیما و انتظار در صف کنترل گذرنامه هم حدود 1 ساعت طول کشید و ما حدود ساعت 8 شب بعد از تحویل گرفتن بارمان وارد سالن پروازهای ورودی فرودگاه استانبول شدیم. در اونجا با تور لیدر مون به نام علی آقا آشنا شدیم که از ما خواست تا منتظر بمونیم تا بقیه مسافرین هم برسن و این انتظار هم بیش از یک ساعت دیگه از وقت ما رو گرفت تا بالاخره با یک مینی بوس راهی مرکز شهر و محل استقرار هتلمون شدیم. در اتوبوس علی آقا توضیحاتی در مورد تبدیل ارز، خریدن سیم کارت، خرید استانبول کارت، اماکن دیدنی، مراکز خرید و تورهای مختلف تفریحی/سیاحتی به ما ارائه داد و بالاخره ما در ساعت 10 شب وارد هتل خود در نزدیکی میدان تقسیم شدیم و اتاقمون رو تحویل گرفتیم. با این وصف ما تمام روز اول سفر خودمون رو از دست داده بودیم و تنها کاری که میتونستیم انجام بدیم این بود که به میدان تقسیم رفته و شامی بخوریم که پس از تبدیل 100 دلار ارز به نرخ 3.58 و خریدن کباب ترکی در میدان تقسیم به قیمت 8 لیر و نوشابه به قیمت 3 لیر هر عدد، نشستیم کنار میدان و مشغول خوردن شام شدیم که در این بین، با یک خانم ایرانی ساکن استانبول آشنا شدیم که نزدیک ما نشسته بود و خلاصه سر صحبت با او باز شد و بعد هم با او یک چائی خوردیم و رفتیم به خیابان استقلال که کنار میدان تقسیم هست و گروه های مختلف موسیقی و از جمله چند گروه موسیقی ایرانی رو دیدیم و بعد هم برگشتیم

به میدان تقسیم و در بالای میدان تقسیم متوجه کنسرتی شدیم که بصورت رایگان در حال اجرا بود و مشغول تماشای اون شدیم که توسط یک دختر جوان ترک اجرا میشد و خیلی هم جالب بود. اونجا متاسفانه اون خانم ایرانی رو گم کردیم و بعد هم حدود ساعت 11:30 برگشتیم به هتل و خوابیدیم.

 

1.jpg 

عکس 1- تصویر هوائی تنگه بسفر از داخل هواپیما

عکس 2- یکی از گروه های موسیقی در خیابان استقلال

عکس 3- کنسرت در بالای میدان تقسیم

روز دوم ساعت 7:30  از خواب بیدار شدیم و پس از آماده شدن و پوشیدن لباس راهی سالن غذاخوری شدیم تا پس از صرف صبحانه عازم اماکن دیدنی شهر بشیم. هتل ما هتل تمیز و خوبی بود ولی بر خلاف ادعای تور، یک هتل 4 ستاره نبود و بیشتر شبیه به یک هتل 3 ستاره خوب بود! سالن غذاخوری و صبحانه اون هم بد نبود، اما ارتفاع میزهای غذاخوری اون کمی زیاد بود و آدم موقع خوردن غذا کمی دچار زحمت میشد.

4.jpg

عکس 4-نمای بیرونی هتل اترنو

5.jpg

عکس 5-تصویر اتاق هتل اترنو

تور ما ضمنا یک گشت رایگان همراه با ناهار هم در مراکز خرید استانبول داشت که چون ما به قصد خرید به استانبول نرفته بودیم، از اون صرف نظر کردیم و تصمیم گرفتیم که اماکن دیدنی رو به میل و اختیار خودمون انتخاب کنیم و هر جائی که خودمون دوست داریم بریم. به همین دلیل هم پس از صرف صبحانه، راهی میدان تقسیم شدیم تا از اونجا عازم محله سلطان احمد بشیم که اکثر اماکن دیدنی استانبول در اطراف اون قرار گرفته. قبل از خروج از هتل، ابتدا دو تا نقشه از شهر و متروی استانبول از ریسپشن هتل گرفتیم و سپس پیاده به سمت میدان تقسیم که در فاصله کمی از هتل ما قرار داشت به راه افتادیم. برنامه امروز ما بازدید از تعدادی از اماکن دیدنی محله فاتح بود، مثل کلیسا یا مسجد ایاصوفیه، حمام خرم سلطان، کاخ توپکاپی و غیره.

6.jpg

عکس 6-خیابان ارتباط دهنده هتل ما به میدان تقسیم

خیابانی که هتل ما رو به میدان تقسیم متصل میکرد خیابان بسیار زیبا و دوست داشتنی بود که آدم از قدم زدن در اون لذت میبرد و ضمنا دو طرف اون هم پر بود از کافه، رستوران و مغازه های مختلف که تقریبا تمام نیاز آدم رو مرتفع میکرد. بعد از رسیدن به میدان تقسیم، ابتدا از یادبود جمهوریت در مرکز میدان تعدادی عکس گرفتیم و سپس راهی Funicular شدیم تا با اون بریم به ایستگاه Kabatash. یادبود جمهوریت در واقع نماد استقرار جمهوری در ترکیه در سال 1923 میلادی پس از جنگ استقلال هست که توسط یک پیکر تراش ایتالیائی ساخته شده و در سال 1928 میلادی هم از اون رونمائی شده. این نماد در واقع تندیسی است که در جلوی اون آتاترک رو در لباس نظامی و در میان سربازانش در جنگ استقلال نشون میده و در پشت اون، آتاترک رو در لباس شخصی در کنار نخست وزیر و وزیر دفاعش و همینطور مردم نشون میده.

اینجا بد نیست به این موضوع اشاره کنم که من خودم شخصا به تاریخ علاقه زیادی دارم، اما سوای این موضوع فکر میکنم که هنگام سفر به یک کشور جدید بهتره آدم تا حدودی با تاریخ اون کشور آشنائی پیدا کنه تا بتونه شناخت بهتری از مردم و فرهنگ اون کشور بدست بیاره و با دید بازتری از اون کشور دیدن کنه. به همین دلیل هم هر کجا که تونستم توضیحات مختصری در مورد سابقه تاریخی مکان مورد بازدید اضافه کردم تا این شناخت رو تا حد امکان به شما بده و از اونجائیکه اغلب افرادی که اقدام به خوندن سفرنامه ها میکنن، علاقمند به داشتن چنین اطلاعاتی هستن، امیدوارم که از خوندن اونها خسته نشن و استفاده لازم رو هم ازشون ببرن. البته شما خودتون هم میتونید در صورت تمایل از سایت هائی مثل "کاملترین نقشه راهنمای استانبول" برای کسب اطلاعات بیشتر استفاده کنید.

7.jpg

عکس 7- نمائی از میدان استقلال

8.jpg

عکس 8- نماد جمهوریت در میدان تقسیم

Funicular به بخشی از سیستم مترو استانبول گفته میشه که تنها در دو نقطه از شهر استانبول که دارای شیب زیاد هستند مورد استفاده قرار میگیره و نیروی محرکه اونهم بر خلاف بقیه خطوط مترو، نه مستقیما از طریق الکتریکی و با انتقال از ریل های قطار، بلکه از طریق کششی و بوسیله کابل های قطور فولادی، مشابه تله سی اما بر روی زمین تامین میشه که در نوع خودش بسیار جالب بوده و میتونه در تجریش تهران هم بطور مثال مورد استفاده قرار بگیره (قابل توجه شهردار محترم تهران!).

برای استفاده از Funicular هم میشد از کارت مترو Istanbulkart استفاده نمود و بنابراین تنها کافی بود که برای سوار شدن، ما Istanbulkart خودمون رو که شب قبل از یک مغازه سوپری نزدیک هتل به قیمت 10 لیر خریده بودیم شارژ کنیم و در نتیجه به یکی از دستگاه های شارژ Istanbulkart در ایستگاه مترو مراجعه کردیم و با تماشای مردم فهمیدیم چگونه باید کارت رو شارژ کنیم و سپس با گذاشتن کارت روی محل مربوطه در روی دستگاه و قرار دادن یک اسکناس 10 لیری در داخل دستگاه، کارت خودمون رو شارژ کردیم.

9.jpg

عکس 9-دستگاه های خرید و شارژ استانبول کارت (عکس شخصی نیست)

10.jpg

عکس 10-استانبول کارت (عکس شخصی نیست)

بعد از شارژ کارت، از گیت مربوطه عبور کردیم و سوار خط 1 (یا F1) Funicular شدیم که بین میدان تقسیم و ایستگاه Kabatash در کنار تنگه بسفر در تردده و راهی اونجا شدیم. داخل واگنهای Funicular بیشتر شبیه اتوبوس های داخل فرودگاه بود تا واگنهای مترو و به همین دلیل هم خیلی راحت و جا دار بود و ما بعد از چند دقیقه رسیدیم به مقصد. در ایستگاه Kabatash از Funicular پیاده شدیم و رفتیم به سمت ایستگاه خط T1 تراموای استانبول تا خودمون رو به محله فاتح و میدان سلطان احمد برسونیم. در ایستگاه تراموا هم از همون Istanbulkart خودمون استفاده کردیم و سوار تراموا شدیم.

11.jpg

عکس 11- قطار Funicular

12.jpg

عکس 12- قرقره ای که با جمع کردن سیم بکسل، قطار را به حرکت در میاورد

داخل تراموا هم بیشتر شبیه اتوبوس های شهری بود تا مترو، هرچند که تراموا در واقع قطار شهری برقیه و در روی زمین تردد میکنه، نه زیر اون و برقش هم از طریق کابل های برق که در بالای اون هست تامین میشه. ما باید 7 تا ایستگاه بعد، یعنی در ایستگاه سلطان احمد (Sultanahmet) که در بخش اروپائی استانبول و در غرب خلیج شاخ طلائی (Golden Horn) قرار گرفته پیاده میشدیم و بنابراین سعی کردیم از تماشای مناظر اطراف که بسیار جالب و دیدنی هم بود در طول مسیر لذت ببریم، خصوصا وقتی که تراموا از روی پل گالاتا (Galata Bridge) که بر روی خلیج شاخ طلائی ساخته شده عبور میکرد و میشد همزمان هم خلیج شاخ طلائی، هم دریای مرمره و هم ورودی به تنگه بسفر و تردد کشتی ها در اونها رو دید. ما بعد از حدود یک ربع رسیدیم به ایستگاه سلطان احمد و از تراموا پیاده شدیم و رفتیم به سمت میدان سلطان احمد در اونطرف خیابان. اونروز هوا کمی ابری بود و باد ملایمی هم میوزید، اما با اینحال میدان سلطان احمد پر بود از توریستهائی که برای دیدن آثار تاریخی استانبول به اونجا اومده بودن و فضای شادو مفرحی در اونجا وجود داشت و مناظر اطراف هم بسیار زیبا و دیدنی بود، خصوصا که میشد مناره های مساجد ایا صوفیه و سلطان احمد رو هم از دور به راحتی دید. میدان سلطان احمد در محله فاتح یکی از مراکز مهم توریستی در شهر استانبول هستش که اماکن تاریخی و دیدنی زیادی در اطراف اون وجود داره.

13.jpg

 عکس 13- داخل تراموا

14.png

عکس 14- نقشه کامل خطوط مترو و تراموای استانبول

 15.png

عکس 15- نقشه خطوط مترو و تراموای استانبول با ایستگاه مربوط به برخی از اماکن دیدنی به فارسی

16.jpg

عکس 16- نقشه توریستی استانبول با نمایش تعدادی از اماکن مهم دیدنی

وقتی وارد میدان شدیم ابتدا از جلوی گنبد فواره آلمانی که به مناسبت یادبود دومین سال بازدید امپراتور آلمان، ویلهلم دوم از استانبول در سال 1898 میلادی ساخته شده رد شدیم و سپس یکراست رفتیم به سمت مسجد ایاصوفیه در پائین میدان و متوجه شدیم که صف طویلی برای ورود به اون تشکیل شده.

17.jpg

عکس 17- گنبد فواره آلمانی

18.jpg

عکس 18- میدان سلطان، جلوی مسجد ایا صوفیه

چاره ای نبود جز اینکه برای خرید بلیط توی صف بمانیم و به همین دلیل هم من از خانومم خواستم توی صف بمونه تا من گشتی در اطراف زده و سایر اماکن قابل بازدید رو شناسائی کنم. در گشتی که زدم متوجه شدم که کاخ توپکاپی در سمت راست مسجد ایاصوفیه، آب انبار Yerbatan (یا Basilica Cistern) در سمت چپ اون، حمام خرم سلطان جلوی اون و مسجد سلطان احمد هم روبروی اونه، ضمن اینکه محل دکه های فروش سوغاتی و غذای با قیمت مناسب رو هم پیدا کردم. شما میتونید اکثر این اماکن و اماکن دیگه ای رو که قراره ما در روزهای بعد ازشون بازدید کنیم در نقشه ای که در بالا براتون گذاشتم مشاهده کنید و همینطور مسیر و ایستگاه تراموا رو هم در نقشه های مترو و تراموا که بازهم در بالا براتون گذاشتم و در یکی از اونها نام اماکن مهم دیدنی به فارسی در کنار ایستگاه مربوطه نوشته شده دنبال کنید.  بعد از این شناسائی، برگشتم توی صف پیش خانومم و پس از معطلی کوتاهی بالاخره نوبت به ما رسید برای خرید بلیط و ما هم به جای خرید بلیط تکی مسجد ایاصوفیه به قیمت 40 لیر هر نفر، کارت موزه استانبول رو به قیمت 85 لیر برای هر نفر خریدیم که با اون میتونستیم هم از مسجد ایاصوفیه بازدید کنیم، هم از کاخ توپکاپی (Topkapi Palace) و حرمسرا و هم از کلیسای ایا ایرنه (یا Hagia Irene Church) و موزه باستان شناسی (یا Archeological Meusum) که جمع ورودی اونها بسیار بیش از باقیمانده مبلغ کارت میشد و هم میتونستیم برای ورود به برخی اماکن دیگه تخفیف بگیریم که در نتیجه خیلی مقرون به صرفه بود. به هر حال بعد از خرید کارت وارد محوطه مسجد ایاصوفیه شدیم و رفتیم داخل مسجد و باید بگم که عجب ابهتی داشت این مسجد یا در اصل کلیسا!

19.png

عکس 19- کارت موزه استانبول (عکس شخصی نیست)

20.jpg

عکس 20- مسجد ایا صوفیه و صف جلوی اون

مسجد ایا صوفیه (یا Hagia Sophia به معنی عدالت آسمانی در زبان روم باستان) در اصل واتیکان مسیحیت شرقی (یا مسیحیت ارتدکس) بوده که در سال 532 میلادی به دستور امپراتور ژوستینیان اول ساخته میشه، اما بعد از فتح قسطنطنیه توسط سلطان محمد فاتح در سال 1453 میلادی و سقوط بیزانس، توسط ترک های عثمانی تبدیل به مسجد میشه و در زمان سلیمان اول و به دستور او، نقاشی های داخل اون با گچ پوشانده میشن تا نماز در اونجا برپا بشه و در زمان سلیم دوم و به دستور او، معمار سنان مامور میشه که اونو مرمت کنه و در زمان مراد سوم و به دستور او هم 3 مناره دیگه (کلیسای ایا صوفیه خودش در ابتدا دارای یک مناره به رنگ قهوه ای بوده که بعدا با اضافه شدن 3 مناره سفید رنگ از طرف ترکان عثمانی، تعدادشون به 4 عدد میرسه، اما به دلیل اختلاف رنگ، مناره اول همیشه از سایر مناره ها قابل تشخیصه)، منبر و محراب به اون اضافه میشه تا شکل اون بیشتر شبیه به مسجد بشه و بالاخره در زمان مراد چهارم هم آیاتی از قرآن کریم بر روی دیوارها و سقف اون نوشته میشه و علاوه بر اون، لوح هائی با نام الله، محمد، ابوبکر، عمر، عثمان، علی، حسن و حسین دور تا دور سقف نصب میشه که بعدا در زمان عبدالمجید با الواح مدوری به خط ابراهیم افندی جایگزین میشه و بعد از اعلام حکومت جمهوری در ترکیه هم تبدیل میشه به موزه.

21.jpg

عکس 21- مسجد ایا صوفیه و مناره اولیه اون

22.jpg

عکس 22- داخل مسجد ایا صوفیه و تابلوهای زیر سقف اون

واقعا که ابهت عجیبی داره داخل این کلیسا و هرچند که ترکها سعی کردن اونو تبدیل به مسجد کنن، اما در موقع ورود به اون، حس بودن داخل یک مسجد به آدم دست نمیده و همچنان احساس میکنه که داخل یک کلیساست، بخصوص که یادگارهای فراوانی هم از زمان استفاده از اون به عنوان کلیسا هنوز باقی مونده که از اون جمله میشه به محل تاجگذاری امپراتورهای روم شرقی، زنگ کلیسا، محل غسل تعمید، نقاشی های دیواری و غیره اشاره نمود، به نحوی که وجود منبر در داخل این کلیسا خیلی به چشم نمیاد!

23.jpg

عکس 23- داخل مسجد ایا صوفیه

24.jpg

عکس 24- محل تاجگذاری امپراطوران روم در داخل کلیسای ایا صوفیه

25.jpg 

عکس 25- یکی از ناقوس های باقی مانده از کلیسای ایا صوفیه

26.jpg

عکس26- محل غسل تعمید در کنار کلیسای ایا صوفیه

27.jpg

عکس 27- نقاشی حضرت مسیح در میان امپراطور و همسرش بر روی دیوارهای طبقه دوم کلیسای ایا صوفیه

28.jpg

عکس 28- منبر نصب شده به دستور سلطان مراد سوم در داخل کلیسای ایا صوفیه

ضمنا یک ویژگی بسیار جالب این کلیسا هم این بود که به جای پله برای دسترسی به طبقه دوم اون، از سطح شیبدار استفاده شده بود که خیلی جالب و دیدنی بود و دیگه اینکه سوراخی هم در داخل یکی از ستون های اون تعبیه شده بود که گفته میشد مقدسه و اگر کسی نیتی بکنه و بعد انگشت شصت خودشو داخل اون بگذاره و بدون برداشتن، 360 درجه بچرخونه به آرزوش میرسه و من هم این کارو کردم!

29.jpg

عکس29- شیب دسترسی به طبقه دوم کلیسای ایا صوفیه

30.jpg

عکس 30- سوراخ داخل دیوار  برای نیت کردن در کلیسای ایا صوفیه

ضمنا یک فروشگاه کتاب و صنایع دستی هم در اونجا وجود داشت که صنایع دستی بسیار زیبا و نفیسی در اون عرضه میشد

31.jpg

عکس 31- صنایع دستی عرضه شده در فروشگاه داخل کلیسای ایا صوفیه

32.jpg

عکس 32- خنجر مرصع عرضه شده در فروشگاه داخل کلیسای ایا صوفیه

و صد البته حدیثی هم از حضرت محمد (ص) بر روی یکی از ستون ها نقل شده بود که در رابطه با فتح قسطنطنیه توسط مسلمانان بود که بسیار جالب بود و مشخص بود که ترک ها اونو مایه مباهات خودشون میدونن.

33.jpg

عکس 33- حدیث نقل شده از حضرت محمد (ص) بر روی یکی از ستون ها ی بیرون کلیسای ایا صوفیه

بعد از بازدید از ایاصوفیه، چون ساعت از ظهر گذشته بود تصمیم گرفتیم اول از آب انبار Basilica Sistern که کاملا نزدیک به ایاصوفیه هست و ترک ها به اون میگن Yerebatan Sarnici بازدید کنیم و بعدشم برای صرف ناهار و استراحت، دنبال یک رستوران خوب بگردیم. برای همین هم رفتیم به اون سمت خیابان Alemdar Ave و وارد خیابان Yerebatan Ave شدیم و در همان ابتدای خیابان ساختمان ورودی به آب انبار رو دیدیم.

34.jpg

عکس 34- درب ورود به آب انبار

بنابراین رفتیم داخل ساختمان و بعد از خرید بلیط 20 لیری اون وارد آب انبار شدیم که با 52 پله در عمق 9 متری سطح زمین قرار داشت. موقع پائین رفتن از پله ها هم متوجه غرفه ای شدیم در پائین پله ها که از مردم با لباس سلاطین عثمانی و زنان دربار عکس یادگاری میگرفت و بنابراین ما هم از همون بالا عکسی به عنوان یادگاری از اونها گرفتیم.

35.jpg

عکس 35- غرفه عکاسی در آب انبار

آب انبار Basilica Sistern هم مانند کلیسای ایاصوفیه در سال 532 میلادی به دستور امپراتور ژوستینیان اول و به منظور تامین آب شرب مردم قسطنطنیه (یا Constantinople) ساخته میشه. این آب انبار دارای ابعاد 140 متر در 70 متر هست و ظرفیتی برابر با 100.000 تن آب رو داره که این آب هم از جنگل بلگراد در فاصله 19 کیلومتری شهر تامین میشده و 336 ستون مرمر به ارتفاع 9 متر در 12 ردیف 28 تائی و با فواصل 8/4 متر سقف اون رو نگه میدارن و دیوارهائی به قطر 4 متر داره که همگی اونها بعلاوه کف آب انبار کاملا با لایه ای از ملات آب بندی شدن. نکته جالب در مورد این آب انبار وجود دو پایه ستون به شکل سر انسان زیر دو عدد از ستونهای اونه که توجه هر بیننده ای رو به خودش جلب میکنه و علت ساخت اونا هم این بوده که در اساطیر یونان باستان آمده که سه جادوگر زن در زیر زمین وجود داشتن که یکی از اونها به نام مدوسا (Medusa)، دارای موهائی به شکل مار بوده و میتونسته هر کسی رو که به چشمای اون نگاه میکنه تبدیل به سنگ کنه و بالاخره این زن به دست پرسئوس، پسر زئوس کشته شده و سر از تنش جدا میشه و بعد از اون مردم برای مصون موندن از جادوی این جادوگر، سنگ هائی به شکل سر اون به عنوان نظر قربانی با خودشون نگه میداشتن و در ساخت ابنیه بزرگ هم بکار میبردن!

بد نیست اینجا اشاره کنم که کنستانتین اول امپراتور روم برای مدیریت جنگ های بین امپراتوری روم با امپراتوری ایران، در سال 330 میلادی تصمیم میگیره که پایتخت روم رو از شهر رم به دهکده بیزانتین (یا بیزانتیوم) در کنار تنگه بسفر منتقل کنه که به همین دلیل هم نام اون دهکده که بعدا تبدیل به شهر میشه به Constantinople و نام امپراتوری هم از امپراتوری روم به امپراتوری بیزانس تغییر پیدا میکنه، هر چند که بعدا در سال 395 میلادی، امپراتور تئودوئوس اول به منظور مدیریت بهتر امپراتوری وسیع روم، امپراتوری رو به دو نیمه شرقی و غربی تقسیم میکنه و اداره هر یک از دو نیمه رو به یکی از پسراش میسپره که همین امر هم موجب تقسیم مسیحیت به مسیحیت شرقی یا ارتدکس و مسیحیت غربی یا کاتولیک در دو نیمه شرقی و غربی میشه و زبان رسمی نیمه شرقی هم به زبان یونانی تغییر پیدا میکنه.

36.jpg

عکس 36- نمای آب انبار از بالای پله ها

37.png  

عکس 37- نمای داخل انبار (عکس شخصی نیست)

38.png

عکس 38- نمای داخل انبار (عکس شخصی نیست)

39.jpg

عکس 39- پایه ستون به شکل سر Medusa (نظر قربانی)

بعد از اتمام بازدید از آب انبار Basilica Sistern، طبق برنامه قبلی رفتیم به میدان سلطان احمد برای پیدا کردن یک غذاخوری خوب. در وسط میدان یک دکه غذاخوری جالب با قیمت های مناسب توجه ما رو به خودش جلب کرد که اتفاقا درست کنار حمام خرم سلطان قرار داشت و در ضمن چشم انداز زیبائی هم از مسجد سلطان احمد داشت و بنابراین ما اول چند تا عکس از حمام خرم سلطان و مسجد سلطان احمد گرفتیم و بعد غذامون رو سفارش دادیم.

40.jpg

عکس 40- ساختمان حمام خرم سلطان

41.jpg

عکس 41- درب ورودی حمام خرم سلطان

حمام خرم سلطان قابل بازدید نیست چون به عنوان یک حمام عمومی در حال کاره و اتفاقا خیلی هم گرانه به نحوی که حداقل قیمت یک حمام معمولی با ماساژ (یا همون مشت و مال خودمون!) در اونجا 80 یورو هستش!

42.jpg

عکس 42- منظره مسجد سلطان احمد از کنار حمام خرم سلطان

غذائی که ما از روی عکس های اون دکه سفارش دادیم ساندویچ گوشت با مخلفات بود به قیمت 9 لیر هر عدد بعلاوه یک ظرف سیب زمینی سرخ کرده به قیمت 5 لیر که اتفاقا خیلی هم خوش مزه بود و در نتیجه ما یکی دیگه هم سفارش دادیم و همینطور 2 تا نوشابه به قیمت 3 لیر هر عدد. خوشبختانه اونجا جای نشستن هم بود و بنابراین ما ضمن صرف غذا، استراحت خوبی هم کردیم.

بعد از صرف غذا و استراحت، تصمیم گرفتیم که از کاخ توپکاپی بازدید کنیم و به همین دلیل هم راهی انتهای میدان سلطان احمد شدیم تا از خیابان واقع در سمت راست ایاصوفیه، یعنی خیابان باب همایون خودمون رو برسونیم به دروازه ورودی به کاخ. کاخ توپکاپی که در ترکی به اون توپ قاپی میگن به معنی دروازه توپ هاست و علت اونهم به نمایش گذاشتن توپ های بزرگی در بیرون دروازه این کاخ بوده که در قدیم در جنگ ها از اونها استفاده میشده. ساخت کاخ توپکاپی 6 سال پس از فتح قسطنطنیه، یعنی در سال 1459 میلادی به دستور سلطان محمد فاتح شروع میشه و در سال 1465 میلادی به پایان میرسه و تا سال 1853 که سلطان عبدالمجید به کاخ جدید دلماباغچه نقل مکان میکنه مقر اقامت و حکومت سلاطین عثمانی بوده. ضمنا در مدت ساخت این کاخ هم سلطان محمد فاتح در کاخ بایزید اقامت داشته که حالا تبدیل به دانشگاه استانبول شده.

درست در کنار دروازه ورودی به کاخ توپکاپی هم ساختمان کوچک و جالبی وجود داره به نام ساختمان فواره سلطان احمد سوم که در سال 1728 میلادی در زمان این سلطان عثمانی و در محل یک فواره تخریب شده از زمان بیزانس ساخته شده و محلی برای گردهمائی های اجتماعی بوده.

43.jpg

عکس 43- ساختمان فواره سلطان احمد سوم کنار دروازه اصلی ورود به کاخ توپکاپی

44.jpg

عکس 44- دروازه اصلی ورود به کاخ توپکاپی

برای ورود به کاخ توپکاپی باید از قسمت بازرسی رد میشدیم که این کار رو انجام دادیم و از دروازه اصلی وارد حیاط اول کاخ شدیم. کاخ توپکاپی از 4 حیاط بعلاوه حرم خانه یا حرمسرا تشکیل شده که هر کدام درب ورود به خود را دارد و جالب اینجاست که در کنار دروازه اصلی ورود به توپکاپی و در برخی نقاط  داخل آن سربازان مسلح ایستاده بودند که به نظر میرسید پس از کودتای اخیر در ترکیه حالت امنیتی به این قبیل اماکن دادن. به هر حال ما از کنار کلیسای ایا ایرنه و موزه باستان شناسی در سمت چپ حیاط اول عبور نموده (در مورد این دو مکان بعدا بیشتر صحبت خواهم کرد) و از دروازه دوم به نام باب السلام وارد حیاط دوم شدیم. از این دروازه فقط خود سلطان بعلاوه خانواده و خدمه او میتوانستند عبور کنند و وجه تسمیه آنهم این بوده که هر کس از این دروازه رد میشده باید به سلطان سلام میداده.

45.jpg

عکس 45- نقشه کاخ توپکاپی

46.jpg

عکس 46- حیاط اول کاخ توپکاپی

47.jpg

عکس 47- دروازه باب السلام

پس از عبور از دروازه باب السلام وارد حیاط دوم میشیم که محل فروش بلیط، ماکت توپکاپی و درب ورود به حرمسرا و موزه اسلحه و ساعت های قدیمی در اون قرار داره. ما که نیازی به خرید بلیط نداشتیم چون از همون کارت موزه استانبول به جای خرید بلیط 40 لیری اون میتونستیم استفاده کنیم و بنابراین پس از تماشای ماکت توپکاپی و عبور از جلوی حرمسرا و موزه ها رسیدیم به دروازه سوم یا باب السعاده که وجه تسمیه اونهم این بوده که سلطان و اهالی کاخ رخدادهای بزرگ رو در حیاط سوم که پشت این دروازه قرار داره جشن میگرفتن و ضمنا هیچ کس هم نمیتونسته بدون مجوز سلطان از اون عبور کنه.

48.jpg

عکس 48- ماکت کاخ توپکاپی (عکس شخصی نیست)

49.jpg

عکس 49- ساختمان حرمسرا و موزه های اسلحه و ساعت

درست در آستانه دروازه سوم (یا باب السعاده) نیز سنگ کوچکی وجود داره با یک سوراخ در وسط به نام Sacred Standart (یا پرچم مقدس) که محل نصب پرچم عثمانی با مراسم ویژه پس از هر پیروزی بوده و امروزه دور اون طناب کشیدن و اونو محصور کردن تا کسی پا روی اون نگذاره.

50.jpg

عکس 50- دروازه باب السعاده

51.jpg

عکس 51- محل نصب پرچم مقدس

جالب اینجاست که نوشته های بالا و روی دروازه های ورودی به کاخ و همینطور دیوارهای اون تماما یا به زبان عربی و یا به زبان فارسی هستن و کاملا مشخصه که زبان فارسی علاوه بر زبان عربی در امپراطوری عثمانی کاملا رایج بوده و میشه اشعار فارسی رو روی در و دیوار این کاخ به وفور مشاهده کرد. ما در حین عبور از این دروازه کارت خودمون رو به جای بلیط نشون دادیم و وارد حیاط سوم که بخش های اصلی کاخ در اون قرار داره و در واقع اندرونی کاخ هست شدیم.

52.jpg

عکس 52- اشعار فارسی و عربی بر روی دیوارهای ورود به حیاط سوم

53.jpg 

عکس 53- ساختمان نگهداری از اشیاء مقدس در حیاط سوم

در این حیاط یکی از بخش های بسیار جالب توجه، بخش مربوط به نگهداری از اشیاء و متعلقات مقدس مربوط به پیامبران الهی و ائمه اطعار (ع) است که از آن جمله میتوان به عصای حضرت موسی، شمشیر، پیاله آب خوری و موی مبارک حضرت محمد (ص) و لباس حضرت فاطمه (س) اشاره نمود که البته چون اجازه عکس برداری در این بخش داده نمیشد، من تنها موفق به گرفتن عکس از برخی اشیاء مقدس موجود در اون شدم.

54.jpg

عکس 54- لباس حضرت فاطمه (س)

55.jpg

عکس 55-پیاله آب خوری حضرت محمد (ص)

پس از بازدید از این بخش چون موزه جواهرات و لباس های سلاطین عثمانی برای تعمیرات بسته بود، ما راهی بازدید از یکی دیگه از بخش های حیاط سوم یعنی سالن نمایش تابلو سلاطین عثمانی از ابتدا تا انتها شدیم که بسیار جالب بود، اما چون اجازه گرفتن عکس در اونجا رو نمیدادن، من تنها تونستم از بیرون در از اون عکس بگیرم.

56.jpg

عکس 56-سالن نمایش تابلو سلاطین عثمانی

بعد از این حیاط هم رفتیم به سمت حیاط چهارم یا آخر توپکاپی که البته دروازه نداره و به دیدن بخش های مختلف اون و از جمله آلاچیق، محل افطار کردن سلاطین عثمانی، اتاق بغداد که به مناسبت فتح بغداد توسط سلطان مراد چهارم ایجاد گردیده، حوض و سپس تراس و اتاق مصطفی پاشا شدیم که محل تفریح سلاطین عثمانی بوده و علاوه بر اون از منظره زیبای دریای مرمره و تنگه بسفر هم که به خوبی از اونجا قابل رویت بود لذت بردیم.

57.jpg

عکس 57-اتاق ختنه شاهزادگان عثمانی

58.jpg

عکس 58- آلاچیق محل افطار کردن سلاطین عثمانی

59.jpg

عکس 59- اتاق بغداد

60.jpg

عکس 60- حوض در جلوی اتاق های خواب

61.jpg

عکس 61- اتاق مصطفی پاشا

62.jpg

عکس62- رستوران های انتهای کاخ

63.jpg

عکس 63- تراس روبروی دریای مرمره و تنگه بسفر

بعد از بازدید از حیاط چهارم چون وقت زیادی تا ساعت 5 که زمان بسته شدن توپکاپی بود باقی نمونده بود، تصمیم گرفتیم برگردیم به حیاط دوم و از حرمسرا هم دیدن کنیم و بنابر این برگشتیم به طرف حیاط دوم. در اونجا و قبل از اینکه به حرمسرا برسیم، متوجه موزه سلاح های جنگی زمان عثمانی ها و همینطور موزه ساعت های قدیمی شدیم و در نتیجه تصمیم گرفتیم که اول از این دو موزه بازدید کنیم و بعد بریم به حرمسرا. اول وارد موزه سلاح های جنگی شدیم که موزه نسبتا بزرگی بود و سلاح های قدیمی و بسیار جالبی در اون به نمایش گذاشته شده بود و بعد از اونهم رفتیم به موزه ساعت های قدیمی که اونهم بسیار جالب و دیدنی بود.

  64.jpg

عکس 64- موزه سلاح های جنگی

65.jpg

عکس 65- موزه ساعت های قدیمی

بعد از بازدید از موزه ساعت های قدیمی رفتیم به سمت حرمسرا و چون برای ورود به حرمسرا باید بلیط جداگانه میخریدیم، ما از همون کارت موزه استانبول برای ورود استفاده کردیم و وارد شدیم. حرمسرا محوطه بزرگی بود که کلیه زنان دربار عثمانی شامل مادر سلطان و همچنین زنان و دختران او در اونجا زندگی میکردن، اما اونطور که ما فکر میکردیم، خیلی مجلل و با شکوه نبود. نکته جالب در مورد حرمسرا هم استفاده از فرش های بافت شیراز در کف بسیاری از اتاق های اون بود.

66.jpg

عکس 66- ساختمان حرمسرا

67.jpg

عکس67- یکی از سالن های داخل حرمسرا

68.jpg

عکس 68- تزئینات روی دیوارهای یکی از سالن های داخل حرمسرا

69.jpg

عکس 69- نمای پشت ساختمان حرمسرا

بعد از خاتمه بازدید از حرمسرا چون وقت بازدید از کاخ توپکاپی به پایان رسیده بود، ما از محوطه کاخ خارج شدیم و در مسیر بازگشت از خیابان باب همایون، یک مسجد قدیمی در ضلع جنوبی ایا صوفیه نظر ما رو به خودش جلب کرد و تصمیم گرفتیم داخل اون رو هم ببینیم که برای همین هم، من با کسب اجازه از متولی اون مسجد وارد اونجا شدم و چند تا عکس از داخلش گرفتم.

70.jpg

عکس 70- درب ورود به مسجد کنار کاخ توپکاپی

71.jpg

عکس 71- نمای داخل مسجد کنار کاخ توپکاپی

بعد از باردید از این مسجد هم، از خیابان باب همایون که  کنار اون پر است از سوغاتی فروشی های مختلف برگشتیم به میدان سلطان احمد و تصمیم گرفتیم ضمن گرفتن دو تا قهوه به قیمت جمعا 5 لیر، کمی هم روی نیمکت های میدان بنشینیم و استراحت کنیم. توی همین فاصله، چون دیگه هوا تاریک شده بود و در ضمن ساعت بازدید از مسجد سلطان احمد هم تموم شده بود، من تصمیم گرفتم در کنار فواره های رنگی میدان که بسیار زیبا هم بودن، چند تا عکس از دور هم از مسجد و نمای جانبی حمام خرم سلطان بگیرم.

72.jpg

عکس 72- نمای جانبی حمام خرم سلطان در پشت فواره های رنگی

73.jpg

عکس 73- نمای مسجد سلطان احمد در پشت فواره های رنگی

بعد از کمی استراحت چون ساعت 7 شب شده بود و ما فکر میکردیم بازار تا ساعت 8 شب بازه، تصمیم گرفتیم که سری هم به بازار بزرگ استانبول بزنیم که به فاصله دو ایستگاه بالاتر، یعنی نزدیک ایستگاه Beyazit (یا بایزید) بود و برای این کار هم تصمیم گرفتیم تا پیاده این مسیر رو طی کنیم تا بتونیم مغازه های موجود در دو سمت خیابان رو هم در طول مسیر ببینیم. بنابراین به راه افتادیم و هنوز خیلی از میدان سلطان احمد دور نشده بودیم که با یک مسجد کوچک ولی زیبا به نام مسجد فیروز آقا مواجه شدیم و ضمن بازدید کوتاهی از داخل اون، چند تا عکس هم ازش گرفتیم.

74.jpg

عکس 74- مسجد فیروزآقا

75.jpg

عکس75- مسجد فیروزآقا

بعد از اونهم به مسیرمون به سمت بازار ادامه دادیم و ضمن تماشای مغازه های کنار خیابان، وارد یک مغازه فروش باقلوا هم شدیم و قیمت باقلواهای خوشمزه اونو برای خرید آتی سوال کردیم. نزدیکای ساعت 8 شب بود که رسیدیم به بازار و متوجه شدیم که متاسفانه بسته و ما فقط تونستیم از ستون کنستانتین در اون نزدیکی عکس بگیریم (در فصل دوم راهنمای کشف استانبول، در مورد این ستون بیشتر صحبت خواهم کرد).

76.jpg

عکس76- ستون کنستانتین

بعد از اونهم چون دیگه امکان بازدید از بازار بزرگ وجود نداشت، به ما گفتند که بازاری هم در خیابان Aksaray هست که هنوز بازه و بنابراین ما تصمیم گرفتیم که سری هم به اونجا بزنیم و ضمن دیدن بازار، از خیابان Aksaray هم که از خیابان های معروف استانبول هست بازدید کنیم. برای این کار هم چون کمی خسته شده بودیم، پس از شارژ مجدد استانبول کارتمون، سوار تراموا شدیم و دو ایستگاه بعد یعنی ایستگاه Aksaray پیاده شدیم.

بعد از پیاده شدن از تراموا و پرس و جو از مغازه دارها متوجه شدیم که بازار اونجا هم بسته و بنابراین ما فقط تونستیم کمی در خیابان Aksaray که تا حدودی شبیه خیابان انقلاب خودمون بود قدم بزنیم و ضمن خرید چند تا سوغاتی که قیمت مناسبی هم داشتن و گرفتن عکس از مسجد ولید سلطان در ابتدای خیابان Aksaray که معماری متفاوتی در مقایسه با اکثر مساجد استانبول داره، دوباره سوار تراموا بشیم و برگردیم به سمت میدان تقسیم.

77.jpg

عکس77- مسجد ولید سلطان

برای همین هم ابتدا با تراموا رفتیم به ایستگاه Kabatash و بعد از اونجا هم با Funicular رفتیم به میدان تقسیم. بعد از ورود به میدان تقسیم، خانوم من توی میدان موند و من سری به هتل زدم تا دلار بیشتری از توی Safe Box اتاق برای تبدیل بردارم (در تقریبا تمام هتل های استانبول صندوقی به نام Safe Box  وجود داره که شما میتونید ارز، اشیاء قیمتی و حتی پاسپورت خودتون رو در اون گذاشته و قفل کنید و خیالتون از بابت اونها راحت باشه) و بعد از اینکه 200 دلار دیگه رو با نرخ 3.60 در صرافی روبروی هتل تبدیل کردم (این صرافی و چند صرافی دیگه در استانبول، حتی ریال رو هم با کشیدن کارت های بانکی ایران به لیر تبدیل میکردن) برگشتم پیش خانوم و چون ساعت حدودا 10 شده بود، رفتیم برای صرف شام. دوباره از همون رستوران شب قبل سه تا کباب ترکی با نوشابه خریدیم به قیمت 30 لیر و نشستیم کنار میدان استقلال و مشغول خوردن اونها شدیم و بعدشم دو تا قهوه از دست فروش های میدان تقسیم خریدیم و بعد از اونهم دوباره رفتیم به سمت محل اجرای کنسرت شب گذشته که خوشبختانه باز هم همون دختر جوان ترک مشغول اجرای برنامه بود و مشغول تماشای اون شدیم. بعد از پایان کنسرت هم سری زدیم به غرفه های فروش صنایع دستی و سوغاتی که در کنار محل اجرای کنسرت دائر شده بودن و بعدشم در حدود ساعت 11:30 برگشتیم به هتل و خوابیدیم.

۲.jpg

 روز سوم ساعت 8 از خواب بیدار شدیم و بعد از آماده شدن و صرف صبحانه، در ساعت 10 هتل رو به مقصد محله سلطان احمد ترک کردیم. برنامه امروزمون بازدید از بخش ها ی باقیمانده کاخ توپکاپی، بازدید از مسجد سلطان احمد، گشت روی تنگه بسفر و بازدید از بازار بزرگ استانبول بود.

امروز هم مثل روز قبل، اول با Funicular رفتیم به ایستگاه Kabatash و بعد هم سوار تراموا شدیم تا بریم به محله سلطان احمد، اما از اونجائیکه مطمئن نبودیم کشتی های گشت روی تنگه بسفر چه ساعتی حرکت میکنن، تصمیم گرفتیم که سر راه، اول در ایستگاه Eminonu که در واقع یکی از بنادر اصلی توقف کشتی های تفریحی بود پیاده بشیم و ساعت حرکت کشتی تنگه بسفر رو سوال کنیم و بعد به مسیرمون ادامه بدیم. برای همین هم اول در ایستگاه Eminonu پیاده شدیم و بعد از پرس و جو و معلوم شدن اینکه کشتی ساعت 2:30 بعد از ظهر بندر رو ترک میکنه، دوباره با خیال راحت سوار تراموا شدیم و در ایستگاه سلطان احمد پیاده شدیم.

از میدان سلطان احمد هم یکراست رفتیم به کاخ توپکاپی و سر راه هم در خیابان باب همایون، نگاهی به دکه های سوغاتی فروشی انداختیم. وقتی وارد کاخ توپکاپی شدیم، متوجه شدیم که کلیسای ایا ایرنه (یا Hagia Irene به معنی صلح آسمانی در زبان روم باستان) هم در داخل محوطه کاخ هست و روز قبل ما از اون بازدید نکرده بودیم و بنابراین تصمیم گرفتیم که اول از اونجا بازدید کنیم. این بار هم به جای خرید بلیط از همون کارت موزه استانبول استفاده کردیم و وارد شدیم. گفته میشه که کلیسای ایا ایرنه اولین کلیسائی بوده که در دوران بیزانس و در قرن چهارم میلادی در استانبول ساخته شده وچند بار هم مرمت شده تا این که در دوران عثمانی تبدیل به موزه نظامی میشه و امروزه هم تبدیل به سالن کنسرت شده. این کلیسا شباهت زیادی به کلیسای ایا صوفیه داره و همون حس و حال رو به آدم میده وقتی واردش میشید.

78.jpg

عکس78- نمای بیرونی کلیسای ایا ایرنه

از اونجائیکه قدمت این بنا به حدود 1600 سال پیش برمیگرده، ساختمان بسیار جالبیه و حضور در اونجا انسان رو میبره به اعماق تاریخ!

79.jpg

عکس79- نمای داخلی کلیسای ایا ایرنه

80.jpg

عکس80- یکی از دالان های جانبی کلیسای ایا ایرنه

بعد از بازدید از ایا ایرنه هم راهی موزه باستان شناسی توپکاپی در همون نزدیکی شدیم تا از اونجا که آخرین بخش و در عین حال جالب ترین بخش توپکاپی بود دیدن کنیم. در اینجا هم برای ورود از همون کارت موزه استانبول استفاده کردیم و وارد محوطه موزه شدیم که از سالن های مختلفی تشکیل شده بود و بخشی از اشیاء موزه هم در فضای باز موزه به نمایش گذاشته شده بود.

81.jpg

عکس81- درب ورود به موزه باستان شناسی کاخ توپکاپی

82.jpg

عکس82- محوطه موزه باستان شناسی کاخ توپکاپی

83.jpg

عکس83- مجسمه سر Medusa  در محوطه موزه (مشابه آنهائی که در آب انبار Basilica بود)

84.jpg

عکس84- آثار باقیمانده از دوران بیزانس در محوطه موزه باستان شناسی کاخ توپکاپی

موزه باستان شناسی استانبول یکی از جالبترین موزه هائی بود که من تا اون زمان دیده بودم و شامل آثاری از بابل و آشور قدیم، مصر باستان، یونان، روم و بیزانس و همینطور تروا میشد که در نوع خود بسیار جالب و دیدنی بود و چیزی که خیلی توجه منو به خودش جلب کرد، شباهت بسیار زیاد آثار آشور و بابل به آثار به جای مانده از ایران باستان و خصوصا دوران هخامنشیان بود که نمایانگر قرابت فرهنگی اون ملل با ایران اون زمان هستش.

85.jpg

عکس85- موزائیک های به جای مانده از کاخ بابل در داخل موزه باستان شناسی کاخ توپکاپی

86.jpg

عکس86- موزائیک های به جای مانده از کاخ بابل

87.jpg

عکس87- سنگ نگاره های به جای مانده از کاخ بابل

88.jpg 

عکس88- مجسمه یکی از شاهان بابل

89.jpg

عکس89- تابوت های مصر باستان

 

 عکس90- یکی ا90.jpgز مجسمه های روم باستان

91.jpg

عکس91- ستون ها و سر ستون یکی از معابد روم باستان

  92.jpg

عکس92- برخی از آثار باقیمانده از دوران روم باستان

93.jpg

عکس93- یکی از مجسمه های باقیمانده از دوران روم باستان

  94.jpg

عکس94- آثار مربوط به تمدن تروا

95.jpg

عکس95- آثار مربوط به تمدن تروا

96.jpg

عکس96- آثار مربوط به یونان باستان

97.jpg

عکس97- آثار مربوط به یونان باستان

                                                           98.jpg

  عکس98- سنگ نگاره ارابه ران

99.jpg

عکس99- تابوت های مصر باستان

 100.jpg

عکس100- تابوت های سنگی امپراطوران و فرماندهان یونان باستان

101.jpg

عکس101- تابوت های سنگی امپراطوران و فرماندهان یونان باستان

 102.jpg

  عکس102- سنگ نگاره های باقیمانده از روم باستان

103.jpg

عکس103- سنگ نگاره Medusa از روم باستان

بعد از خاتمه بازدید از موزه باستان شناسی استانبول و در حالیکه ساعت شده بود 1:40 دقیقه، ما از محوطه موزه و پشت کاخ توپکاپی خارج شدیم تا خودمون رو هر چه سریعتر برسونیم به ایستگاه Eminonu و سوار کشتی تفریحی تنگه بسفر بشیم. در حال خارج شدن از پشت کاخ توپکاپی که به پارک گلخانه راه داره هم با یک عروس و داماد ترک مواجه شدیم که آمده بودن در پارک عکس یادگاری بگیرن و برای همین خیلی جالب و دیدنی بود.

104.jpg

عکس104- پل واقع در خروجی کاخ توپکاپی و پارک گلخانه

105.png

عکس105- عروس و داماد ترک در حال ترک پارک گلخانه

ما در همون نزدیکی سوار تراموا شدیم و پنج دقیقه بعد در ایستگاه Eminonu پیاده شدیم و رفتیم به طرف محل فروش بلیط کشتی تنگه بسفر. در اونجا هم تونستیم از کارت موزه استانبول استفاده کنیم و تخفیف بگیریم و به جای نفری 11 لیر، نفری 9 لیر بپردازیم و ساعت 2:10 بعد از ظهر سوار کشتی بشیم. کشتی ما کشتی بزرگ و خوبی بود و 3 طبقه داشت که ما هم یکراست رفتیم طبقه سوم تا بتونیم روی عرشه باشیم و دید خوبی از مناظر اطراف داشته باشیم.

106.jpg

عکس106- ایستگاه و اسکله Eminonu

107.jpg

عکس107- کشتی گشت روی تنگه بسفر

کشتی ساعت 2:30 حرکت کرد و به سمت شمال تنگه بسفر به راه افتاد. هوا اونروز عالی بود و مناظر اطراف هم بسیار زیبا بودن و در ضمن کشتی هم پر بود از توریست های ترک و خارجی و از جمله تعداد زیادی از هموطنان ایرانی. به هر حال، ما جای مناسبی رو برای نشستن پیدا کردیم و بعدشم شروع کردیم به عکس گرفتن از مناظر اطراف.

108.jpg

عکس108- کشتی در حال ترک اسکله Eminonu و حرکت به سمت تنگه بسفر

109.jpg

عکس109- کشتی در ابتدای تنگه بسفر

کشتی ما به سمت دریای سیاه به راه افتاد و بعد از عبور از زیر پل اول و دوم بسفر، دور زد و برگشت به سمت بندر و در طول مسیر هم در چند بندر دیگه و از جمله بندر Kabatash توقف کرد تا هر کی میخواد پیاده بشه. در مجموع گشت ما روی تنگه بسفر حدود 2 ساعت طول کشید و ما ساعت 4:45 برگشتیم به بندر Eminonu.

110.jpg

عکس110- کاخ دلماباغچه کنار تنگه بسفر (عکس شخصی نیست)

111.jpg

عکس111- پل بغاز، اولین پل روی تنگه بسفر

112.jpg

عکس112- مسجد اورتاکوی کنار پل بغاز در تنگه بسفر

113.jpg

عکس113- دانشگاه گالاتاسرای کنار تنگه بسفر

114.jpg

عکس114- قلعه روملی حصاری کنار تنگه بسفر و نزدیک پل فاتح

115.jpg

عکس115- پل فاتح، دومین پل روی تنگه بسفر

116.jpg

عکس116- کشتی نفت کش در حال عبور از تنگه بسفر

بعد از خروج از کشتی، چون دیگه گرسنه شده بودیم اول یک ساندویچ کوچیک با نوشابه به قیمت جمعا 22 لیر در کنار اسکله گرفتیم و بعد از خوردن اون و استراحت مختصری، دوباره سوار تراموا شدیم تا برگردیم به میدان سلطان احمد و در فرصت باقیمانده، از مسجد سلطان احمد دیدن کنیم.

117.jpg

عکس117- چرخ های فروش بلال

در میدان سلطان احمد هم اول تصمیم گرفتیم بلال های اونجا رو امتحان کنیم و برای همین هم دو تا بلال به قیمت 2:50 لیر هر عدد گرفتیم و جای شما خالی با ولع تمام خوردیم و جدا که عجب بلال خوشمزه ای بود. در ترکیه بلال رو اول آب پز میکنن و بعد روی آتش کباب میکنن که برای همین هم خیلی نرمتر و خوشمزه تر از بلال های ما میشه.

118.jpg

عکس118- Obelisk مصری

بعد از اون هم به سمت شمال میدان سلطان احمد حرکت کردیم و قبل از اینکه به مسجد سلطان احمد بریم، اول رفتیم به سمت Obelisk مصری (به این قبیل ستونهای مصری Obelisk گفته میشه) و ستون Hippodrome که کنار مسجد سلطان احمد بودن و از اونا چند تا عکس گرفتیم. هر دوی این ستون ها در میدان مسابقات اسب دوانی قسطنطنیه به نام Hippodrome توسط امپراطوران روم نصب شده بودند. اولی که از سنگ گرانیت صورتی ساخته شده، توسط تئودوسیوس کبیر (Theodosius the Great) در سال 390 میلادی از مصر به قسطنطنیه آورده میشه و دومی هم به دستور کنستانتین (Constantine) که نام شهر از نام او گرفته شده، در قرن 10 میلادی و با سنگ ساخته میشه که به همین دلیل هم به اون The Walled Obelisk گفته میشه.

119.jpg

عکس119- Obelisk The walled

بعد از بازدید از Obelisk های موجود در میدان سلطان احمد که در محل Hippodrome زمان بیزانس ساخته شده، رفتیم برای بازدید از مسجد سلطان احمد و برای همین هم ابتدا چند تا عکس از نمای بیرونی اون در میدان سلطان احمد گرفتیم. این مسجد بین سال های 1609 و 1619 به دستور سلطان احمد ساخته شده و به دلیل استفاده از کاشی های آبی رنگ در طراحی داخلی اون، به مسجد آبی هم معروفه.

120.jpg

عکس120- نمای بیرونی مسجد سلطان احمد از میدان سلطان احمد

بعد هم وارد خود مسجد شدیم و تعدادی عکس هم از محوطه داخل مسجد و خصوصا محل وضو گرفتن نمازگزارها گرفتیم که خیلی جالب بود و با وضوخانه های ما در ایران کاملا فرق داشت.

121.jpg

عکس121- نمای بیرونی مسجد سلطان احمد

122.jpg

عکس122- نمای بیرونی مسجد سلطان احمد

123.jpg

عکس123- وضوخانه مسجد سلطان احمد

124.jpg

عکس124- درب اصلی ورود به حیاط داخلی مسجد سلطان احمد

125.jpg

عکس125- حیاط داخلی مسجد سلطان احمد

زمانی که ما وارد محوطه مسجد سلطان احمد شدیم وقت نماز بود و معمولا توریست ها رو وقت نماز به داخل مسجد راه نمیدن، اما موقعی که ما میخواستیم وارد بشیم، از ما پرسیدن کجائی هستین و وقتی گفتیم ایرانی، بهمون اجازه دادن بریم تو که خوب باعث خوشحالی ما شد و البته دلیلش هم احتمالا این بود که میدونستن ما مسلمان هستیم، ولی به خانم من گفتن که یک دامن از دامن های مسجد رو روی شلوارش بپوشه. راستی بد نیست اینجا اشاره کنم که در زمان همین سلطان احمد و چند سلطان بعد از او، شاه عباس کبیر شکست های بزرگی رو در جنگ با عثمانی به اونها وارد میکنه.

126.jpg

عکس126- حیاط داخلی مسجد سلطان احمد

127.jpg

عکس127- نمای داخلی مسجد سلطان احمد

128.jpg

عکس128- نمای داخلی مسجد سلطان احمد و کاشی های آبی رنگ اون

129.jpg

عکس129- نمای داخلی مسجد سلطان احمد و کاشی های آبی رنگ اون

130.jpg

 عکس130- نمای داخلی و درب ورود به داخل مسجد سلطان احمد

131.jpg

عکس131- ماکت مسجد سلطان احمد در حیاط مسجد

در موقع خروج از مسجد هم با جوان ترکی روبرو شدیم که با جعبه ای در دست در حال پخش نوعی راحت الحلقوم بسیار خوشمزه به عنوان خیرات بود که به ما هم تعارف کرد و ما هم برداشتیم و جای شما خالی نوش جان کردیم! بعد از بازدید از مسجد سلطان احمد و در حالیکه ساعت 6:25 شده بود و هوا داشت کم کم تاریک میشد، تصمیم گرفتیم که دوباره سری به بازار بزرگ بزنیم که دیروز چون دیر رسیده بودیم بسته بود و بنابراین رفتیم به ایستگاه تراموای سلطان احمد تا زودتر خودمون رو برسونیم به دو ایستگاه بعد یعنی ایستگاه بایزید که بازار بزرگ نزدیک اون بود. حدودا ساعت 6:35 در ایستگاه بایزید از تراموا پیاده شدیم و راه افتادیم به سمت بازار بزرگ و برای اینکه راه رو درست پیدا کنیم، از کسبه محل راه دسترسی به بازار رو پرسیدیم که در کمال تاسف متوجه شدیم بازار بزرگ روزهای یکشنبه (مثل کشورهای مسیحی) تعطیل هستش و ما نمیتونیم از اون بازدید کنیم.

خوب انگار قسمت نبود ما از بازار بزرگ دیدن کنیم و بنابراین تصمیم گرفتیم که پیاده در امتداد خیابان Yeniceriler Ave. و Divanyolu Ave. به سمت میدان سلطان احمد حرکت کنیم و در طول مسیر شامی خورده و سوغاتی های مور نظرمون رو هم بخریم چون فردا روز برگشت به ایران بود و ما به احتمال زیاد دیگه وقت انجام این کار رو پیدا نمیکردیم. در طول مسیر، اول به یک مغازه بزرگ باقلوا فروشی برخورد کردیم که از اون چند جعبه باقلوا خریدیم و کمی پائین تر هم یک مغازه فروش سوغاتی دیدیم که تونستیم تقریبا تمام سوغاتی های خاص استانبول و از جمله مجسمه ملانصرالدین رو از اونجا بخریم (من راستش تا اون موقع نمیدونستم ملانصرالدین اهل ترکیه بوده!) بعد از اون هم کمی پائین تر، از یک شعبه مک دونالد دو تا بستنی خریدیم به قیمت 5  لیر هر کدام و در نهایت هم برای صرف شام، یک رستوران ترکیه ای توجهمون رو به خودش جلب کرد که پشت ویترین انواع غذاهای ترکی رو توی دیس های مستطیل شکل چیده بود و میشد از بین اونها یکی رو انتخاب کرد و خیلی هم اشتها آور و جالب بود و در نتیجه ما تصمیم گرفتیم اونجا رو امتحان کنیم.

132.jpg

عکس132- خیابان Divanyolu Ave. در محله سلطان احمد

بنابراین رفتیم داخل و یکی از غذاهای خوش آب و رنگش رو که شامل گوشت، پوره سیب زمینی، گوجه فرنگی و غیره میشد و قیمت مناسبی هم داشت انتخاب کردیم و یک ظرف سالاد هم سفارش دادیم با نوشابه و نشستیم سر یک میز و جاتون خالی حسابی از خودمون پذیرائی کردیم. نون هم روی همه میزها گذاشته بودن و هر وقت تموم میشد، خودشون میومدن و پر میکردن و خلاصه شام بسیار خوب و تجربه خیلی جالبی بود و قیمت این غذا جمعا 37 لیر بیشتر نشد.

بعد از صرف شام هم اومدیم به ایستگاه تراموای سلطان احمد و با تراموا برگشتیم به ایستگاه Kabatash و از اونجا هم با Funicular برگشتیم به میدان تقسیم و در حالیکه ساعت نزدیک 9 شده بود تصمیم گرفتیم اول بریم هتل و سوغاتی ها رو بگذاریم توی اتاق و بعد از کمی استراحت دوباره برگردیم به میدان تقسیم. برای همین هم برگشتیم به هتل و بعد از گذاشتن سوغاتی ها داخل اتاق، قرار شد اول خانوم من کمی استراحت کنه و من برم چمدونی رو که قبلا دیده بودم بخرم. در این چند روزی که ما در استانبول بودیم و در خیابانی که از هتل ما منشعب میشد و به میدان تقسیم منتهی میشد ( به نام خیابان Sehit Muhtar Ave.) من یک چمدان پلاستیکی کوچیک دیده بودم که خیلی ازش خوشم اومده بود و قیمت مناسبی هم داشت و بنابراین تصمیم گرفتم در اون شب آخر اون رو هم بخرم تا بتونیم سوغاتی ها و غیره رو باهاش ببریم تهران و بنابراین به یکی از مغازه های فروش چمدان مراجعه کردم و اون چمدان رو به قیمت 120 لیر خریدم و برگشتم هتل وگذاشتم توی اتاق و بعدش هم تصمیم گرفتم برم توی همون خیابان Sehit Muhtar Ave. و گشتی بزنم تا خانوم من هم بیاد و با هم بریم به میدان تقسیم.      

خانوم من که اومد ساعت تقریبا شده بود 10:20  شب و بنابراین ما اول رفتیم به میدان تقسیم و دو تا قهوه از دست فروش های اونجا گرفتیم و خوردیم و بعد هم رفتیم به محل اجرای کنسرت شب های قبل در کنار میدان تقسیم و مشغول تماشا و فیلم برداری از کنسرت شدیم.

133.jpg

عکس133- کنسرت در بالای میدان تقسیم

اون شب خواننده عوض شده بود و به جای دختر جوان قبلی، یک پسر جوان برنامه اجرا میکرد که به خوبی دختر شب های قبل نبود، ولی خوب به هر حال بهتر از هیچی بود و بنابراین ما تا حدود ساعت 11 اونجا بودیم و علاوه بر تماشای کنسرت، از بازارچه صنایع دستی اونجا هم دیدن کردیم و خانوم من چند تا سوغاتی خرید و بعدش هم برگشتیم هتل تا چمدون هامون رو ببندیم و بخوابیم تا فردا بتونیم از حداکثر وقتمون استفاده کنیم. در ضمن، من برای تور لیدرمون هم پیغام فرستادم و ازش خواستم که فردا زودتر از ساعت 12 نیاد دنبال ما برای ترانسفر به فرودگاه تا ما بتونیم از ساعات موجود در آخرین روز اقامتمون در استانبول هم حداکثر استفاده رو بکنیم که اون گفت نمیشه چون باید افراد مختلفی رو از هتل های مختلف سوار کنه و بنابراین من هم بهش گفتم پس نیازی نیست بیاد دنبال ما و ما خودمون با مترو میریم.

3.jpg

روز چهارم و آخر هم ساعت 8 از خواب بیدار شدیم و بعد از آماده شدن و صرف صبحانه، در ساعت 9:45 از هتل خارج شدیم تا در آخرین روز اقامتمون در استانبول از کاخ دلماباغچه بازدید کنیم. بنابراین ابتدا رفتیم به میدان تقسیم و بعد هم با Funicular رفتیم به ایستگاه Kabatash. کاخ دلماباغچه با ایستگاه Kabatash فاصله زیادی نداشت و در نتیجه ما تصمیم گرفتیم که این فاصله رو پیاده طی کنیم و در ضمن از مناظر زیبای اطراف در خیابان Meclisi Mebusan هم استفاده کنیم. در طول مسیر ما از جلوی بندر Kabatash هم که از بنادر اصلی حرکت کشتی های تفریحی در استانبول هست و از اونجا هم علاوه بر بندر Eminonu میشه به جزیره بیوک آدا و Kiz Kulesi (یا قلعه دختر) رفت عبور کردیم و من خیلی مایل بودم که اگر وقت میشد از اونجا به قلعه دختر هم بریم که متاسفانه فرصت نشد و ماند برای یک سفر دیگه اگه خدا بخواد.

به هر حال بعد از حدود 10 دقیقه پیاده روی و عبور از جلوی مسجد دلما باغچه، رسیدیم به کاخ دلماباغچه و اول از بیرون اون بطور کامل بازدید کردیم و تعدادی عکس گرفتیم و بعد هم رفتیم داخل تا بلیط بخریم.

134.jpg

عکس134- ایستگاه تراموای Kabatas

135.jpg

عکس135- مسجد دلماباغچه کنار تنگه بسفر

136.jpg

عکس136- مسجد دلماباغچه

137.jpg

عکس137- درب اصلی ورود به کاخ دلماباغچه

138.jpg

عکس138- درب اصلی ورود سلطان و میهمانان به محوطه کاخ  از سمت خیابان

بعد از بازدید از محوطه بیرون کاخ، وقتی وارد حیاط ورودی کاخ شدیم تا بلیط بخریم با کمال تاسف متوجه شدیم که کاخ در روزهای دوشنبه هر هفته تعطیل هست و ما نمیتونیم از اون بازدید کنیم و بنابراین به بازدید از محوطه باغ ورودی به کاخ دلماباغچه و گرفتن تعدادی عکس از اون بسنده کردیم.

139.jpg

عکس139- محوطه باغ ورودی به کاخ دلماباغچه

140.jpg

عکس140- توپ های موجود در محوطه حیاط بیرونی کاخ

 141.jpg

عکس141- برج ساعت موجود در حیاط بیرونی کاخ

142.jpg

عکس142- نمایی از تنگه بسفر از داخل رستوران موجود در حیاط بیرونی کاخ

بعد از بازدید از محوطه باغ ورودی کاخ، چون دیگه ساعت 11 شده بود و ما باید ساعت 12 برمیگشتیم هتل تا اتاقمون رو تحویل بدیم و بعدش هم با مترو بریم فرودگاه، دیدیم تنها کاری که میتونیم تو این فاصله انجام بدیم اینه که برگردیم به میدان تقسیم و گشتی در میدان تقسیم و خیابان استقلال بزنیم. بنابراین خودمون رو سریع رسوندیم به ایستگاه Kabatash و از اونجا هم با Funicular برگشتیم به میدان تقسیم و شروع کردیم به قدم زدن در خیابان های اطراف.

143.jpg

عکس143- جنوب میدان تقسیم

144.jpg

عکس144- خیابان Siraselviler در جنوب میدان تقسیم

145.jpg

عکس145- خیابان استقلال

در خیابان Siraselviler هم که از میدان تقسیم به سمت جنوب میره بسته های چای انار که دو تا استکان هم داشت توجه ما رو به خودش جلب کرد که از اونها هم چند تا به عنوان سوغاتی خریدیم و خانوم من هم چند تا نان سیمیت ترکی که اونو شبیه دونات درست میکنن و پوشیده از کنجد هست به قیمت 10 لیر از چرخ های فروش اونها خرید و بعد از گشت کوتاهی در خیابان استقلال و میدان تقسیم برگشتیم به هتل و بعد از تحویل اتاق و برداشتن چمدون هامون راهی میدان تقسیم شدیم تا از اونجا با مترو بریم به فرودگاه.

IMG_7904-1.jpg

عکس146- چرخ فروش نان ترکی سیمیت (عکس شخصی نیست)

147.jpg

عکس147- لابی هتل

در میدان تقسیم ما باید با خط M2 (خط سبز) میرفتیم به ایستگاه Yenikapi و در اونجا خط عوض کرده و با خط M1A (خط قرمز) میرفتیم به فرودگاه. بنابراین وارد ایستگاه مترو میدان تقسیم شدیم و بعد از شارژ مجدد استانبول کارت و پیدا کردن ایستگاه خط M2 سوار مترو شدیم.

148.jpg

عکس148- ایستگاه مترو میدان تقسیم

ما تا ایستگاه Yenikapi با خط M2 رفتیم و اونجا از این خط پیاده شده و با عبور از تونل های مربوطه خودمون رو رسوندیم به ایستگاه خط M1A (خط قرمز) که به فرودگاه میرفت و سوار مترو این خط شدیم. ضمنا در اونجا بعد از عبور من از گیت ورودی، اعتبار Istanbulkart ما تموم شد و چون خانوم من بلد نبود اون رو شارژ کنه کمی به زحمت افتادیم که خوشبختانه یک زوج ترک به کمک ما اومدن و با پرداخت بلیط خانوم من اجازه دادن اون هم از گیت عبور کنه و هیچ پولی هم بابتش قبول نکردن که خوب ما رو شرمنده کردن و به هر حال ما به راهمون ادامه دادیم، اما گویا در این گیر و دار، Istanbulkart خودمون رو هم گم کردیم!

149.jpg

عکس149- ایستگاه مترو Yenikapi

فاصله ایستگاه Yenikapi تا فرودگاه زیاد بود و در واقع فرودگاه در انتهای این خط، یعنی 17 ایستگاه بعد بود و بنابراین ما میتونستیم استراحت خوبی در مترو بکنیم که همین کار رو هم کردیم و در بخشی از مسیر که قطار از زیر زمین بیرون آمد هم از مناظر زیبای اطراف و دیدن هوای پاک استانبول لذت بردیم. ما بعد از حدود 40 دقیقه در ساعت 1:30 رسیدیم به فرودگاه و از داخل تونل و از روی پل مربوطه رفتیم به سمت ترمینال پروازهای خروجی.

150.jpg

عکس150- فرودگاه آتاترک

حالا دیگه ساعت شده بود 1:50 دقیقه و چون پرواز ما در ساعت 3:30 دقیقه بود، باید کمی عجله میکردیم و بنابراین سریع وارد سالن پروازهای خروجی شدیم و بعد از عبور از قسمت بازرسی رفتیم به سمت کانتر شرکت زاگرس، چمدون هامون رو تحویل دادیم و کارت پرواز رو گرفته و راهی گیت پروازمون شدیم. وقتی رسیدیم اونجا، دیدیم که سالن پر از مسافران ایرانی هستش که مثل ما منتظر پرواز هستن و بنابراین ما هم نشستیم و منتظر موندیم تا بالاخره Boarding شروع شد و ما تونستیم سوار هواپیما بشیم و بعد از یک سفر زیبا و دوست داشتنی به استانبول، برگردیم به ایران.

4.jpg 

 

5.jpg 

در این سفر ما تنها بخش کوچکی از دیدنی های استانبول رو تونستیم ببینیم، اما همین اندازه هم کافی بود تا به ما انگیزه کافی برای سفرهای بعدی و کشف ناشناخته های دیگه استانبول رو بده و بنابراین از همون موقع در انتظار فرصت دیگه ای نشستیم تا بتونیم برگردیم و به اکتشافاتمون ادامه بدیم! منتظر فصل های بعدی این سفرنامه باشید!

 

 

نویسنده : بهزاد حصاریها

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب‌ سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمی‌گیرد.