راهنمای کشف استانبول (فصل دوم)

4.5
از 42 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
اینجا قلب تپنده‌ی آسیاست که در اروپا می‌زند! +تصاویر

bn104.jpg

"بسیار سفر باید تا پخته شود خامی"

سلام مجدد خدمت همه دوست داران سفر و علاقمندان کشف سرزمین های جدید و آشنا شدن با فرهنگ و رسوم ملل مختلف. همونطور که در فصل اول این سفرنامه اشاره کردم، من قصد دارم تا در این سفرنامه و در فصل های مختلف اون، تقریبا تمام اطلاعات مورد نیاز یک گردشگر ایرانی رو برای سفر به استانبول در اختیار شما بگذارم. همونطور که میدونید، بخشی از این کار رو در فصل اول انجام دادم و بخش دیگری از اون رو هم قصد دارم در این فصل انجام بدم. از توضیحات بیشتر در مقدمه هم صرف نظر میکنم چون در فصل اول به مقدار کافی در این رابطه صحبت کردم و تنها بهتون توصیه میکنم که تا میتونید سفر کنید چون هیچ چیز به اندازه سفر روح انسان رو جلا نمیده! این سفرنامه فصل دوم از مجموعه 3 فصلی بوده و شما در این فصل با مکان های زیر آشنا خواهید شد:

جدول فصل دوم.jpg 

 در انتهای فصل اول اشاره کردم که سفر اول به استانبول انگیزه کافی برای تکرار اون در ما بوجود آورده بود و منتظر فرصت دیگه ای بودیم تا این سفر رو تکرار کنیم که خوشبختانه این فرصت بالاخره در تابستان سال 97 پیش اومد و در اواسط مرداد سال 97 و علیرغم بالا رفتن نرخ ارز و همینطور عوارض خروج از کشور، چون من مقداری لیر از سفر قبلیمون به استانبول برام باقی مونده بود که با کمی صرفه جویی تکاپوی سفر جدید رو هم میداد، تصمیم گرفتم  هر طور شده این سفر رو انجام بدم و بنابراین گشتم دنبال تورهای مناسب و خلاصه بعد از کلی جستجو، تونستم یه تور مناسب از آژانس ندا پرواز پیدا کنم برای 5 شب و 6 روز و ساعات رفت و برگشت خوب که اگه اونو چند روز عقب مینداختم و در نتیجه برگشت اون میفتاد توی مهرماه، میتونستم اونو یک میلیون ارزونتر یعنی به قیمت 5.300.000 تومن برای دو نفر خریداری کنم و بنابراین تور رو برای تاریخ 28 شهریور تا 2 مهر خریدم و خروجی رو هم تهیه کردم و در عین حال آماده شدیم برای سفر جدید!

بالاخره روز 28 شهریور هم از راه رسید و چون همه چیز مهیا بود، ما چمدونامون رو بستیم و ساعت 10 دقیقه به 3 بعد از ظهر با ماشین خودمون راهی فرودگاه شدیم. پرواز ما ساعت 17:30 با هواپیمائی ماهان بود و خوشحال بودیم از اینکه وقتی به استانبول میرسیم هنوز دو سه ساعتی وقت برای گردش و تفریح داریم. ضمنا، چون روز 28 شهریور مصادف با تعطیل رسمی بود، خیابونا هم خلوت بودن و بنابراین ما ساعت 5/3 رسیدیم به فرودگاه و یکراست رفتیم پارکینگ شماره 3 تا ماشینو پارک کنیم.

بعد از پارک ماشین، با چمدونامون راهی ترمینال مسافری شدیم و بعد از عبور از بازرسی، رفتیم سراغ کانتر هواپیمائی ماهان و پس از تحویل چمدونا و گرفتن بلیط هامون، رفتیم به سمت کنترل گذرنامه و وارد سالن ترانزیت شدیم. در اونجا هم بعد از گشتی در فروشگاه ها و خصوصا سوپر مارکت اونجا و خرید کمی خرت و پرت، رفتیم به طرف گیت پروازمون که شروع به پذیرش مسافر کرده بود و با ارائه بلیطمون، سوار هواپیما شدیم. نکته جالب در فرودگاه این بود که امسال به دلیل افزایش بیش از سه برابری نرخ ارز و همینطور خروجی، فرودگاه بر خلاف سال گذشته نسبتا خلوت بود و مسافر زیادی در اونجا دیده نمیشد، هرچند که هواپیمای ایرباس ما به مقصد استانبول تقریبا پر بود!

1.jpg

 عکس 1- فرودگاه امام و خلوتی گیت های کنترل گذرنامه

مدت پرواز ما 3 ساعت بود و هواپیمای ایرباس ماهان هم هواپیمای خوبی بود، هرچند که فاصله صندلی های اونو به قدری کم کرده بودن که آدم در صندلی خودش احساس خفگی میکرد، بخصوص اگه مسافر جلوئی صندلیش رو میخوابوند عقب! غذای هواپیما هم که شامل برنج با مرغ یا گوشت میشد بعلاوه سالاد، دسر، نوشابه و چائی به نسبت خوب بود، هرچند که پیمانه اون حداقل برای من مقداری کم بود!

2.jpg

عکس 2- هواپیمای ایرباس شرکت ماهان

به هر حال ما بعد از 3 ساعت پرواز، در ساعت حدودا 9 شب (چون با کمی تاخیر بلند شده بودیم) رسیدیم به فرودگاه آتاترک و بعد از ورود به سالن پروازهای ورودی، داخل صف طویل کنترل پاسپورت شدیم که از هر رنگ و نژادی درش دیده میشد و بالاخره بعد از یک ربع معطلی، از اون مرحله عبور کردیم و بعد از گرفتن چمدونامون، وارد سالن مستقبلین شدیم. در اونجا پس از کمی جستجو، تور لیدرمون رو پیدا کردیم که به ما گفت در محل تعیین شده بنشینیم تا بقیه مسافرین هم بیان و بالاخره بعد از رسیدن بقیه مسافرین، همگی سوار یک مینی بوس شده و عازم هتل هامون شدیم. در طول مسیر هم تور لیدر اطلاعاتی در مورد دیدنیها و تورهای استانبول، تبدیل ارز، خرید استانبول کارت و غیره به ما ارائه داد و در نهایت ساعت حدودا 10 شب ما رو جلوی هتلمون پیاده کرد و پرسید آیا مایلیم از تور رایگان خرید استفاده کنیم که ما گفتیم نه چون اونو وقت تلف کردن میدونستیم و بعدش با دادن شماره تلفنش به ما، گفت از طریق تلگرام باهاش در تماس باشیم برای بردن ما به فرودگاه موقع بازگشت به ایران.

از هتلمون که در محله فاتح بود چیز زیادی نمیگم چون با تصوری که ما در ذهنمون داشتیم خیلی فرق میکرد و تنها حسنش در این بود که دسترسی خوبی به وسایل نقلیه عمومی در استانبول داشت. این بود که بعد از گذاشتن چمدونامون توی اتاق و یه استراحت کوتاه، حدود ساعت 10:30 زدیم بیرون تا اطراف هتل رو کشف کنیم!

علت انتخاب اون هتل از طرف من، یکی نزدیکی اون به خلیج شاخ طلائی و  ایستگاه مترو Halic و اسکله Eminonu بود و دیگری هم قیمت مناسب اون. منتها خوب در عمل با انتظارات من فاصله زیادی داشت، اما خوب دیگه کاریش  نمیشد کرد و باید باهاش کنار میومدیم. به هر حال، ما بعد از عبور از کوچه اصلی هتل وارد بزرگراه کنار خلیج شاخ طلائی شدیم و قدم زنان رفتیم به طرف اسکله Eminonu چون من در سفرنامه ها و غیره خونده بودم که کنار اسکله Eminonu و پل گالاتا یکی از تفریح گاه های مردم استانبول هست و شبا اونجا خیلی شلوغ میشه و خوب ما در سفر سال گذشته از اون در شب دیدن نکرده بودیم.

سر راه فکر کردم بد نیست بریم روی پل Halic (که در واقع به معنی همون خلیج خودمونه چون شاخ طلائی در اصل یک خلیجه) و از ایستگاه مترو روی اون استانبول کارت بخریم برای فردا و همین کار رو هم کردیم، اما بعد از رسیدن روی پل منصرف شدم چون فکر کردم که فردا موقع رفتن به میدان تقسیم هم میتونم این کارو بکنم و بهتره امشب برای این کار وقت نگذاریم، اما چون منظره شهر، خلیج شاخ طلائی و خصوصا پل گالاتا از اونجا بسیار زیبا بود، چند تا عکس از روی پل گرفتیم و برگشتیم به مسیر قبلیمون به سمت پل گالاتا و اسکله Eminonu.

بعد از چند دقیقه هم رسیدیم به پل گالاتا و جدا که چقدر مفرح و با صفاست محوطه کنار پل گالاتا و بخصوص طبقه پائین اون که مملو هستش از رستوران های زیبا و چراغهای رنگارنگ. ما ابتدا قدمی در محوطه کنار پل زدیم و بعدشم برای خوردن بالیک اکمک (Balik Ekmek) که یک ساندویچ ماهی با مخلوط پیاز و سبزیجات هستش و اونو با آبلیو میخورن و از غذاهای معروف ترکیه هم به حساب میاد، وارد یکی از رستوران های اونجا شدیم. قیمت بالیک اکمک زیاد نیست و تنها 12 لیر برای هر نفره که قیمت مناسبیه و مقدار اون هم برای یک نفر کاملا کافیه. در ضمن طبقه پائین پل گالاتا و منطقه باز کنار اون، یکی از مراکز عمده فروش بالیک اکمک در استانبوله و اگر میل دارین این غذای ترکی رو امتحان کنین، بهتون توصیه میکنم که حتما سری به این محل بزنید.

3.jpg

عکس 3- محوطه باز کنار پل گالاتا و اسکله امینونو

بعد از خوردن غذا رفتیم به سمت پل گالاتا و رستوران های زیر اون که بسیار جالب و دیدنیه و یک دور کامل اونجا زدیم و از فضا و مناظر اطراف اون لذت بردیم. جالب اینجاست که طبقه بالای این پل ماشین رو هست و تراموا هم از روی اون رد میشه، اما هیچ تکانی در طبقه زیرین که رستوران ها در اون قرار دارن حس نمیشه! پل گالاتا که محله فاتح و اسکله Eminonu رو به محله گالاتا و اسکله Karakoy متصل میکنه، یکی از مهمترین و معروفترین پل های استانبول هست و همه روزه تردد زیادی از روی اون صورت میگیره. در مورد محله گالاتا بعدا بیشتر صحبت خواهم کرد.

4.jpg

عکس 4- رستوران های زیر پل گالاتا

5.jpg 

عکس 5- رستوران های زیر پل گالاتا

بعد از بازدید از پل گالاتا هم، سری زدیم به اسکله Eminonu در مجاورت اون که در اون موقع از شب هنوز باز بود و بعضی از کشتیها در حال سوار کردن مسافر بودن. این اسکله یکی از بزرگترین و مهمترین اسکله های استانبول هستش چون از اونجا نه تنها میشه به اسکله های دیگه و سایر نقاط استانبول با کشتی رفت و آمد کرد، بلکه از اونجا میشه به راحتی به جزیره های بیوک آدا و قلعه دختر (Kiz Kulesi) هم سفر کرد و از تور رفت و برگشت تنگه بسفر هم استفاده کرد که ما در سفر سال گذشته همین کارو کرده بودیم. بعد از گشتی در اسکله Eminonu هم چون دیگه ساعت حدودای 12 شده بود، قدم زنان به طرف هتل برگشتیم و خوابیدیم تا فردا با انرژی بیشتر بتونیم به بازدیدمون ادامه بدیم.

هزینه های روز اول سفر

6.jpg

 

روز دوم بعد از صرف صبحانه از هتل زدیم بیرون تا برنامه بازدید روز دوم رو شروع کنیم. برنامه روز دوم ما بازدید از میدان تقسیم و پارک گزی و همینطور خیابان استقلال و دیدنیهای اون مثل برج گالاتا بود و به همین منظور هم یکراست رفتیم به سمت پل Halic تا از ایستگاه مترو بالای اون راهی میدان تقسیم بشیم.

با وجودیکه در فصل اول این سفرنامه نقشه اماکن دیدنی استانبول رو براتون گذاشته بودم، با اینحال اینجا هم دوباره اونا رو براتون میگذارم تا در حین خوندن فصل دوم سفرنامه هم راحت تر بتونید اماکن دیدنی مورد اشاره رو روی نقشه پیدا کنید.

6.png

عکس 6- نقشه خطوط مترو و تراموای استانبول با ایستگاه مربوط به برخی از اماکن دیدنی به فارسی

7.jpg 

عکس 7- نقشه توریستی استانبول با نمایش تعدادی از اماکن مهم دیدنی

8.jpg 

عکس 8- پل Halic

به ایستگاه که رسیدیم، اولین کاری که من انجام دادم خرید استانبول کارت بود که به راحتی میشه اونو از دستگاه های اتوماتیک موجود در ایستگاه با قرار دادن اسکناس در محل مربوطه خریداری نمود. قیمت استانبول کارت در این دستگاه ها 6 لیر هست که اگه یک اسکناس 10 لیری در اون قرار بدین، 4 تا سکه 1 لیری همراه با کارت به شما پس میده. جالبه بدونید که قیمت همین کارت در مغازه های سطح شهر بین 8 تا 10  لیر هستش (من در فصل اول سفرنامه، عکس های مربوط به استانبول کارت و دستگاه های مربوط به خرید اونو قرار دادم).

9.jpg

عکس 9- ایستگاه مترو روی پل Halic

بعد از خرید کارت هم بلافاصله با قرار دادن یک اسکناس 20 لیری و بعد هم یک اسکناس 10 لیری در همون دستگاه، کارت رو به میزان 30 لیر شارژ کردم تا برای دو سه روز آینده دیگه نگرانی از بابت استفاده از مترو و تراموا نداشته باشیم و بعدشم با زدن کارت و عبور از گیت مربوطه وارد سکوی قطار شدیم و با رسیدن اولین قطار به مقصد میدان تقسیم، سوار اون شدیم. ایستگاه Halic روی خط 2 مترو (خط سبز) قرار داره و میدان تقسیم تنها دو ایستگاه با اون فاصله داره و بنابراین ما بعد از عبور از ایستگاه Sishane رسیدیم به میدان تقسیم و از قطار پیاده شدیم. ما چون با خط 2 به میدان تقسیم آمده بودیم، برای خروج از ایستگاه باید از تونلها و مسیرهای دسترسی چندی عبور میکردیم که پس از عبور از اونها، بالاخره از خروجی گزی پارک در شرق میدان تقسیم خارج شدیم و خودمون رو در انتهای پارک گزی دیدیم. 

10.jpg

عکس 10- پارک گزی در شرق میدان تقسیم

اهمیت پارک گزی بیشتر از اون جهته که در اواخر ماه May سال 2013 میلادی تضاهرات گسترده ای از طرف مردم استانبول به بهانه طرح احداث مجتمعی در محل پارک گزی با الگوبرداری از پادگانی به سبک عثمانی و از بین رفتن فضای سبز موجود در اون برگزار شد که به کشته و زخمی شدن عده ای از مردم انجامید و به تدریج تبدیل به اعتراضات سراسری بر علیه دولت اردوغان شد. از اون سال به بعد هم هر ساله در سالروز اون تضاهرات، مردم دوباره در این محل جمع میشن و بر علیه دولت شعار میدن. به هر حال ما بعد از گشتی در پارک گزی و عبور از اون، خودمون رو رسوندیم به میدان تقسیم در غرب پارک و وارد محوطه میدان شدیم.

11.jpg

عکس 11- میدان تقسیم و نماد جمهوریت ترکیه

بعد از ورود به میدان تقسیم، تصمیم گرفتیم اول نسبت به خرید بلیط آکواریوم در جنوب میدان تقسیم اقدام کنیم که در طبقه اول ساختمانی با شیشه های آبی رنگ قرار داره، برای اینکه موقع رفتن به آکواریوم هم بایستی در جلوی همون ساختمان و کمی متمایل به هتل مارمارا سوار اتوبوس های رایگان آکواریوم بشیم.

12.jpg عکس 12- هتل مارمارا در جنوب میدان تقسیم

13.jpg عکس 13- ساختمان محل فروش بلیط آکواریوم در جنوب میدان تقسیم

بلیط آکواریوم رو به قیمت 85 لیر برای هر نفر خریدیم و بعد از چک کردن محل توقف اتوبوس های رایگان آکواریوم، دوری در میدان تقسیم و شمال اون نزدیک به هتل سال قبلمون زدیم و بعد هم راهی خیابان استقلال شدیم تا بریم سراغ اماکن دیدنی این خیابان. خیابان استقلال یکی از مهمترین و معروفترین خیابان های استانبوله که در محله بی اوغلو (Beyoglu) قرار داره و سرتاسر اون مملو هست از رستوران و فروشگاه. ما بازدیدمون رو با قدم زدن در جهت غرب خیابان استقلال آغاز کردیم و ابتدا سری زدیم به مرکز خرید Demiroren که روبروی کوچه Sadri Alisik قرار داشت.

14.jpg

عکس 14- مرکز خرید Demiroren

مرکز خرید Demiroren مرکز خرید قشنگ و جمع و جوریه که بزرگترین مزیتش قرار داشتن در خیابان استقلال و نزدیکی به میدان تقسیمه و اگر شما نخواید راه دوری برای خرید برید، میتونه نیاز شما رو تا حدودی برطرف کنه، هرچند که از مراکز خرید خیلی ارزون به حساب نمیاد و فکر میکنم قیمتای متوسطی داره.

بعد از اون رفتیم به دیدن چیچک پاساژ (Cicek Pasage) کمی پائین تر در سمت مقابل خیابان که یکی از زیباترین پاساژها و اماکن دیدنی خیابان استقلاله و پرهست از رستوران در هر دوسمت. این پاساژ سالها پیش توسط یک بانکدار یونانی و با نام Cite De Pera ساخته میشه، اما بعدا تغییر نام میده به چیچک پاساژ به معنی پاساژ گل چون در گذشته یک تبعیدی روس در جلوی اون دسته گل میفروخته! متاسفانه عکس های زیبائی که من از این پاساژ گرفته بودم همگی خراب شده و من مجبور شدم از یک عکس اینترنتی برای اون استفاده کنم.

15.jpg

عکس 15- چیچک پاساژ (عکس شخصی نیست)

بعد از اون هم رفتیم به سمت خیابان مشروطیت که پاساژ Avrupa در اون قرار داره و سری زدیم به این پاساز قدیمی کوچک و زیبا. این پاساژ که مرکز عرضه عتیقه جات، منسوجات، سرامیک و چراغ های تزئینی هست، قبلا آینالی پاساجی یا پاساژ آینه ها نامیده میشده و در آتش سوزی سال 1870 آسیب زیادی میبینه و بعد از بازسازی بصورت امروزی درمیاد.

16.jpg

عکس 16- پاساژ Avrupa

بعدش هم رفتیم به موزه گالاتاسرای که در خیابان استقلال، روبروی مدرسه گالاتاسرای و نبش خیابان مشروطیت قرار داره و از اون که هم موزه دبیرستان گالاتاسرای و هم موزه تیم فوتبال گالاتاسرای هست دیدن کردیم.

17.jpg

  عکس 17- موزه گالاتاسرای

مدرسه گالاتاسرای که در زمان خودش به مکتب سلطانی معروف بوده، در سال 1481 میلادی توسط بایزید دوم، سلطان عثمانی تاسیس میشه و در واقع قدیمی ترین مدرسه استانبول و ترکیه به حساب میاد و زبان تدریس در اون زبان فرانسه است. تیم فوتبال گالاتاسرای هم که یکی از رشته های ورزشی باشگاه ورزشی گالاتاسرای هست، در سال 1905 میلادی و در اواخر دوران امپراطوری عثمانی توسط دانش آموزان دبیرستان گالاتاسرای تاسیس میشه و به مرور تبدیل میشه به معروفترین و پرافتخارترین تیم فوتبال استانبول و ترکیه که علاوه بر قهرمانی های متعدد در لیگ برتر، جام حذفی و سوپر جام ترکیه، یک بار هم در سال 2000 میلادی قهرمان جام یوفا و سوپر جام اروپا شده.

در سال 1992 میلادی هم دانشگاه گالاتاسرای در محل دبیرستان گالاتاسرای توسط روسای جمهور ترکیه و فرانسه تاسیس میشه و ساختمان اون بعدا منتقل میشه به محل کاخ تابستانی فریه (Feriye) در محله اورتاکوی، بالاتر از اسکله بشیکتاش در ساحل تنگه بسفر و به تدریج تبدیل میشه به یکی از معتبرترین دانشگاه های ترکیه. زبان های تدریس این دانشگاه ترکی، فرانسه و انگلیسی هست و دانشجویان اون باید زبان انگلیسی رو هم علاوه بر زبان فرانسه بطور کامل فرا بگیرن. ضمنا این رو هم اشاره کنم که بازدید از موزه گالاتاسرای رایگانه.

بعد از بازدید از موزه، ما میخواستیم از خود مدرسه گالاتاسرای هم که ساختمان زیبائی داره بازدید کنیم که متاسفانه به ما اجازه ورود به اون رو ندادن و به همین دلیل هم تصمیم گرفتیم از حمام ترکی گالاتاسرای در مجاورتش که اونهم توسط سلطان بایزید دوم ساخته شده بازدید کنیم که بازهم به دلیل اینکه حمام دائر بود و مردم از اون استفاده میکردن، اجازه بازدید از اون رو به ما ندادن!

18.jpg

عکس 18- درب ورود به مدرسه گالاتاسرای از خیابان استقلال

19.png 

عکس 19- نمای ساختمان اصلی مدرسه گالاتاسرای (عکس شخصی نیست)

بعد از اون از طریق کوچه sahne راهی کوچه معروف نوی زاده (Nevizade) شدیم که کوچه باریک و زیبائی است با رستوران های جالب و متنوع در هر دو سمت و بسیار دیدنی!

20.jpg

عکس 20- کوچه نوی زاده (Nevizade)

سپس به مسیرمون به سمت غرب خیابان استقلال ادامه دادیم تا رسیدیم به ساختمان رستوران 360. در طبقه فوقانی این ساختمان رستورانی وجود داره به نام 360 که از تراس اون میشه نمای بسیار زیبائی از تنگه بسفر، خلیج شاخ طلائی و دریای مرمره رو دید و احتمالا وجه تسمیه اونهم همینه!

 

21.jpg

عکس 21- نمای زیبای تنگه بسفر، خلیج شاخ طلائی و دریای مرمره از رستوران 360

به هر حال، ما با آسانسور خودمون رو رسوندیم به طبقه فوقانی ساختمان و وارد رستوران شدیم و بعدش هم با اجازه مسئول رستوران چند تا عکس از مناظر زیبای بالای اون گرفتیم.

از رستوران که اومدیم بیرون، رفتیم به دیدن کلیسای سنت آنتوان که در مجاورت رستوران 360 قرار داره و برج صلیب اونو میشه در عکس فوق دید. کلیسای سنت آنتوان که یکی از بزرگترین و در عین حال زیباترین کلیساهای کاتولیک رومی در استانبول به شمار میره، ابتدا در سال 1725 میلادی توسط جامعه ایتالیائی های ساکن استانبول ساخته میشه، اما بعدا بین سالهای 1906 تا 1912 میلادی تخریب و مجددا توسط معمار گرزه ایتالیائی که طراح بسیاری از ساختمان های مهم استانبول و آنکارا بوده به سبک نئوگوتیک ساخته میشه.

22.jpg

عکس 22- نمای بیرونی کلیسای سنت آنتوان

بازدید از این کلیسای زیبا که ورودی اون از خود خیابان استقلال هست هم رایگانه و شما میتونید زمان زیادی رو صرف بازدید از اون و لذت بردن از زیبائیهای اون کنید. جالب بدونید که سفیر رسمی واتیکان در این کلیسا طی سالهای 1948 تا 1958 میلادی، بعد از خدمت در این کلیسا با عنوان پاپ ژان بیست و سوم به رهبری کاتولیک های جهان در واتیکان انتخاب میشه و تا زمان فوتش در سال 1963 میلادی در همین سمت باقی میمونه. این پاپ ضمنا به دلیل علاقه وافرش به استانبول، به پاپ ترک هم معروف بوده!

23.jpg

عکس 23- نمای داخلی کلیسای سنت آنتوان

بعد از بازدید از این کلیسای زیبا، راهی کوچه  Cezayir (یعنی الجزایر) شدیم که در قدیم بهش French Street هم گفته میشده و برای این منظور برگشتیم به طرف مدرسه گالاتاسرای و از کوچه کنار اون مستقیم رفتیم پائین تا رسیدیم به یک دوراهی و پیچیدیم به سمت چپ و به محض پیچیدن، تابلوی کوچه Cezayir رو دیدیم.

24.jpg

عکس 24- تابلوی کوچه Cezayir

کوچه شیب دار Cezayir با رستوران های دو طرفش رو به جرات میشه گفت یکی از زیباترین کوچه های استانبوله که بخصوص شبها جمعیت زیادی رو اعم از مردم استانبول و توریستها به خودش جلب میکنه و تا حدودی انسان رو به یاد دربند خودمون در تهران میندازه.

25.jpg

عکس 25- کوچه Cezayir

ما این کوچه رو که در اون ساعت از روز کاملا خلوت بود یک بار بطور کامل تا انتها رفتیم و برگشتیم و ازش تعدادی عکس گرفتیم و بعدش چون دیگه کاملا گرسنه شده بودیم، تصمیم گرفتیم حین بازگشت به خیابان استقلال ناهارمون رو هم در یکی از رستوران های توی مسیر بخوریم. رستوران انتخابی ما رستوران کوچک و دنجی بود کنار کوچه منتهی به خیابان استقلال و بنابراین ما یکی از میزهای بیرون رستوران رو انتخاب کردیم و سفارش ساندویچ جیگر و منمن (Menemen) دادیم با دو بطری آب معدنی چون خیلی هم تشنه شده بودیم.

هوای استانبول در روزهای آخر شهریور و ابتدای مهر بسیار دلپذیر بود و تنها شبها و اونم نه هر شب، کمی خنک میشد. غذایی که برای ما آوردن غذای بسیار خوب و کاملی بود و ما رو کاملا سیر کرد و بعدشم سفارش یک چائی و یک قهوه دادیم تا خستگیمون کاملا رفع بشه و برای این غذا کلا 32 لیر بیشتر پرداخت نکردیم. بد نیست اشاره کنم که منمن یک غذای معروف ترکیه است که شباهت زیادی به املت خود ما در ایران داره و خیلی از ترکها اونو به عنوان صبحانه صرف میکنن. ضمنا این رو هم بدنیست بدونید که در ترکیه هیچوقت از نظر غذایی به مشکل برنمیخورید چون در این کشور تنوع غذایی زیادی وجود داره و همیشه هم به راحتی در دسترسه و بنابراین شما هیچوقت از این بابت در مضیقه قرار نمیگیرید.

بعد از صرف ناهار، تصمیم گرفتیم تا سری بزنیم به موزه مولوی و محل اجرای رقص سماع دراویش که کمی پائینتر توی خیابان استقلال بود و بنابراین حرکت کردیم به سمت ایستگاه مترو شیشانه (Sishane). چند قدم پائینتر از ایستگاه شیشانه موزه مولوی قرار داشت و بنابراین ما با اشتیاق تمام وارد اون شدیم.

26.jpg

عکس 26- درب ورود به موزه مولوی

برای تماشای سماع دراویش باید یک روز قبل بلیط تهیه میشد و قیمت بلیط اونم 80 لیر برای هر نفربود و ما چون قرار نبود فردا به دیدن این برنامه بیایم فعلا اقدام به خرید بلیط نکردیم،

27.jpg

عکس 27- سالن اجرای رقص سماع دراویش

اما خوب میتونستیم از موزه دیدن کنیم و بنابراین دو تا بلیط ورودی برای موزه به قیمت هر نفر 10 لیر خریدیم و رفتیم به سمت ورودی موزه. موزه مولوی در عین حال که موزه آثار و تارخچه زندگی مولویه، موزه دراویش هم هست و لوازم مورد استفاده اونها مثل کلاه و کشکول رو هم به نمایش میگذاره.

28.jpg

عکس 28- ساختمان موزه و سالن اجرای رقص سماع دراویش

29.jpg

عکس 29- برخی از تابلوهای موجود در موزه مولوی

30.jpg 

عکس 30- برخی از وسایل مورد نیاز درویشان مانند کلاه، کشکول و عصا در موزه مولوی

31.jpg 

عکس 31- تصویر مولوی در موزه مولوی

32.jpg 

عکس 32- یک نمونه خطی از مثنوی مولوی در موزه مولوی

جالبه بدونید در تابلوی معرفی مولانا در این موزه گفته شده که مولانا در شهر بلخ افغانستان به دنیا آمد و بعدا در اثر حمله مغول به شهر قونیه ترکیه کوچ کرد! و در انتها هم گفته شده که چون زبانهای علمی و دینی زمان او زبانهای فارسی و عربی بودن، او هم بیشتر اشعارشو به همین زبانها سروده! من فقط نمیدونم ما تا کی میخوایم در مقابل این سرقت فرهنگی و ادبی سکوت کنیم!

به هر حال بعد از بازدید از موزه مولانا، ما مسیرمون رو به سمت پائین خیابان استقلال ادامه دادیم و راهی برج گالاتا شدیم که در واقع گل سرسبد بازدیدهای امروزمون بود! برج گالاتا که محله اطراف اون، پل گالاتا و همینطور مدرسه و باشگاه گالاتاسرای همگی نامشون رو از اون به عاریت گرفتن، در واقع برجیه که از زمان امپراطوری روم شرقی یا بیزانس به جا مونده و نام اون هم یک نام یونانیه!

این برج که در واقع نماد شهر استانبول به حساب میاد و در سال 1348 میلادی (یعنی 105 سال قبل از فتح قسطنطنیه توسط ترکان عثمانی) ساخته شده، نزدیک 67 متر ارتفاع داره و تا سال 1749 میلادی بلندترین ساختمان استانبول محسوب میشده و هنوز هم از فواصل دور به راحتی دیده میشه. این برج که یک کلاه مخروطی شکل هم در انتها داره، در گذشته به عنوان برج دیده بانی و دفاعی مورد استفاده قرار میگرفته، اما امروزه تبدیل به یکی از مکان های مهم توریستی و گردشگری استانبول شده. بلیط ورود و بازدید از این برج که اغلب صف طویلی هم داره 35 لیر برای هر نفره که پس از ورود میشه با استفاده از آسانسور به طبقه فوقانی که دارای یک رستورانه رفت و از اونجا به تماشای منظره زیبای شهر استانبول و همینطور محدوده خلیج شاخ طلائی، دریای مرمره و تنگه بسفر نشست.

33.jpg

عکس 33- برج گالاتا

34.jpg

عکس 34- صف بازدید از برج گالاتا

35.jpg

عکس 35- نمای زیبای تنگه بسفر، خلیج شاخ طلائی و دریای مرمره از بالای برج گالاتا

بعد از اتمام بازدید از برج گالاتا و هنگامی که دنبال خرید یک مجسمه کوچیک برج گالاتا از مغازه های نزدیک برج به عنوان یادگاری بودیم، متوجه صدای موسیقی از کنار برج شدیم و برای کنجکاوی دوباره برگشتیم کنار برج و در اونجا با صحنه بسیار زیبائی روبرو شدیم.  عده ای دانشجوی دختر و پسر در کنار برج جمع شده بودن و با آهنگای زیبائی که پخش میشد رقص های مختلف محلی و غیره رو اجرا میکردن که بسیار دیدنی و سرگرم کننده بود و ما به راحتی نزدیک به یک ساعت وقت صرف تماشای اونا کردیم. بعد از اون هم چون دیگه ساعت شده بود حدود 9 شب و هوا هم کاملا تاریک شده بود و از طرف دیگه ما هم کاملا خسته شده بودیم ، تصمیم گرفتیم قدم زنان برگردیم میدان تقسیم و بعد از خوردن شام، با همان خط مترو صبح برگردیم به هتل. این بود که راه افتادیم و بعد از حدود 15 دقیقه رسیدیم به میدان تقسیم. در اونجا من یک ساندویچ دونر کباب مرغ گرفتم با یک بطری آب معدنی، جمعا به قیمت 10 لیر و خانومم ترجیح داد شب چیزی نخوره و بعدشم گشتی در میدان تقسیم زدیم که در گوشه ای از اون مثل سال گذشته کنسرت خیابانی برگزار میشد و مدتی به تماشای اون پرداختیم و بعدشم من یک بستنی قیفی در اون نزدیکی خریدم به قیمت 5 لیر که به جرات میتونم بگم یکی از خوشمزه ترین بستنی هائی بود که تا اون روز خورده بودم و بعدشم با خط 2 مترو برگشتیم به هتل تا خستگی یک روز پر فعالیت رو از تن به در کنیم.

هزینه های روز دوم سفر

7.jpg

صبح روز بعد، ساعت 7:30 از خواب بیدار شدیم و بعد از خوردن صبحانه، ساعت 9 از هتل زدیم بیرون به سمت اسکله امینونو (Eminonu). علت رفتن ما به اسکله امینونو این بود که امروز قصد داشتیم از کاخ دلماباغچه بازدید کنیم که در سفر سال قبل موفق به بازدید از اون نشده بودیم و بهترین و کوتاهترین مسیر دسترسی به این کاخ هم از طریق تراموا بود که نزدیکترین ایستگاه اون به ما، ایستگاه موجود در اسکله امینونو بود. در عین حال فکر کردیم که بد نیست حالا که داریم به اسکله امینونو میریم، از اماکن دیدنی اطراف اون هم بازدید کنیم، چون ممکنه بعدا دیگه فرصت انجام این کارو پیدا نکنیم. در مسیر دسترسی به اسکله امینونو، اول از یک بازارچه روباز محلی در سمت دیگر خیابان عبور کردیم که بسیار جالب و تا حد زیادی شبیه بازارچه های محلی خودمون در ایران بود و انواع خرت و پرت در اون به فروش میرسید و خوب قیمتای خیلی خوبی هم داشت.

36.jpg

عکس 36- بازارچه روباز محلی

از بازار که عبور کردیم رسیدیم به محوطه مسجد ینی (یعنی مسجد جدید) که مسجد بزرگ و زیبائی است روبروی اسکله و ایستگاه امینونو.

37.jpg

عکس 37- نمای دور مسجد ینی

نام کامل مسجد جدید در واقع مسجد جدید والده سلطان هست که ساخت اون در سال 1665 میلادی با نظارت تورخان خدیجه سلطان، مادر سلطان محمد چهارم پایان یافته و به این نام معروف شده. در زمان بازدید ما بیشتر بخش های این مسجد در دست تعمیر و بازسازی بودن و بنابراین ما نمیتونستیم از بخشهای اصلی اون دیدن کنیم و در نتیجه بسنده کردیم به چند بخش قابل بازدید در اون زمان، مثل یک نمازخانه جانبی و حیاط جلوی مسجد.

38.jpg

 عکس 38- نمای نزدیک مسجد ینی

39.jpg 

عکس 39- نمای داخل یکی از بخش های مسجد ینی

40.jpg 

عکس 40- نمای بیرون بازار ادویه یا مصری

یکی از بخش هائی که در زمان ساخت مسجد به اون اضافه شده بود، بازار معروفی است به اسم بازار ادویه که از حیاط مسجد میشه دیوار و گنبدهای اونو دید و بنابراین ما تصمیم گرفتیم بعد از بازدید از مسجد به دیدن این بازار زیبا بریم. بازار ادویه که به بازار مصری هم معروفه (چون هزینه ساخت اون در زمان عثمانی از محل مالیات های دریافتی از مصر تامین شده)، یکی از زیباترین بازارهای استانبوله و در اون انواع ادویه، صنایع دستی و شیرینی جات بفروش میرسه.

41.jpg

عکس 41- درب اصلی ورود به بازار ادویه یا مصری

42.jpg 

عکس 42- راسته اصلی بازار ادویه یا مصری

در مجاورت این بازار هم بازار روباز دیگری وجود داره که در اون انواع خشکبار و شیرینی جات بفروش میرسه و قیمت خیلی مناسبی هم داره.

43.jpg

عکس 43- بازار روباز مجاور بازار ادویه یا مصری

بعد از بازدید از مسجد ینی و بازارهای اطراف اون، ما رفتیم به ایستگاه تراموای امینونو در جلوی اسکله امینونو. ما با استفاده از استانبول کارتمون وارد ایستگاه تراموا شدیم و رفتیم به سمت ایستگاه کاباتاش (Kabatas) که در عین حال آخرین ایستگاه خط 1 تراموای استانبول بود.

44.jpg

عکس 44- ایستگاه تراموای امینونو

 بد نیست اشاره کنم که شما با استفاده از استانبول کارت میتونید هم از مترو، هم از تراموا، هم از اتوبوس و هم از کشتی استفاده کنید و برای هر سفر 6/2 لیر از کارت شما کسر میشه که البته اگر در طول دو ساعت مجددا از کارت خودتون استفاده کنید، برای هر بار استفاده مجدد مبلغی تخفیف هم به شما تعلق میگیره.  این رو هم اضافه کنم که هزینه بعضی از سفرهای دریائی با کشتی، مثل سفر به جزیره بیوک آدا بیشتر از 6/2 لیره.

ما بعد از حدود 10 دقیقه رسیدیم به ایستگاه کاباتاش و از تراموا پیاده شدیم. کاخ دلماباغچه به فاصله کوتاهی از ایستگاه و اسکله کاباتاش قرار گرفته و میشه این فاصله رو پیاده طی کرد. بنابراین ما پیاده به راه افتادیم و بعد از عبور از اسکله کاباتاش، اول رسیدیم به مسجد دلماباغچه که مسجد نسبتا کوچک اما زیبائی است در کنار تنگه بسفر. این مسجد که در واقع بخشی از کاخ دلماباغچه به حساب میاد و ساخت اون به دستور مادر سلطان عبدالمجید اول و همزمان با ساخت کاخ دلماباغچه صورت گرفته بوده، در سال 1855 میلادی به پایان میرسه و در اون زمان مختص به خاندان سلطنتی و ساکنان کاخ دلما باغچه بوده، اما در روزهای جمعه مردم عادی هم میتونستند در اونجا نماز جماعت بر پا کنند. البته، از زمان تبدیل کاخ دلماباغچه به موزه، این مسجد هم در همه ایام به روی عموم مردم بازه و میتونن از اون استفاده کنن. ضمنا، بازدید از این مسجد هم مثل سایر مساجد در استانبول رایگانه.

45.jpg

عکس 45- نمای بیرونی مسجد دلماباغچه

46.jpg 

عکس 46- نمای داخلی مسجد دلماباغچه

پس از بازدید از مسجد، راهی خود کاخ دلماباغچه شدیم که به فاصله چند قدمی از مسجد قرار گرفته. درست بعد از درب اصلی ورود به کاخ و به فاصله کمی از اون هم برج ساعت زیبائی قرارگرفته که نمای دلپذیری به ورودی کاخ داده و پس از اون هم باغ ورودی به کاخ قرار داره که در گوشه سمت چپ اون باید بلیط ورود به کاخ رو از باجه بلیط فروشی تهیه کرد و من در فصل اول این سفرنامه اشاره مختصری به اونها کرده بودم. بلیط ورود به کاخ هم برای بازدید از کاخ، حرمسرا و موزه ساعت جمعا 90 لیر برای هر نفره که به دلیل کاهش ارزش لیر، حدودا 30 لیر نسبت به سال گذشته افزایش پیدا کرده.

47.jpg

عکس 47- محوطه باغ ورودی به کاخ دلماباغچه

48.jpg 

عکس 48- برج ساعت موجود در کنار درب اصلی ورود به کاخ

بعد از تهیه بلیط و عبور از دروازه اصلی وارد محوطه اصلی کاخ میشیم که باغ بزرگ و زیبائی در جلوی اون قرار گرفته و بعد از اون هم ساختمان اصلی کاخ دیده میشه. دلماباغچه یا دلمه باغچه در زبان ترکی به معنی "باغچه پر شده" هست و وجه تسمیه اونهم احتمالا اینه که در گذشته و در محل ساخت این کاخ خلیج کوچک و کم عمقی وجود داشته که بعدا با خاک پر میشه و در اون باغی زیبا احداث میشه.

49.jpg

عکس 49- درب اصلی ورود به ساختمان کاخ (عکس شخصی نیست)

50.jpg 

عکس 50- درب اصلی ورود سلطان و میهمانان به محوطه کاخ  از سمت داخل (عکس شخصی نیست)

کاخ دلماباغچه در سال 1843 میلادی به دستور سلطان عبدالمجید اول و به منظور رقابت و هم تراز شدن با کاخ های اروپائی ساخته میشه و از سال 1889 تا 1909 میلادی رسما تبدیل میشه به کاخ اصلی سلاطین عثمانی و پس از اعلام مشروطیت هم، تبدیل میشه به محل اقامت آتاترک در مواقعی که در استانبول به سر میبرده. کاخ دلماباغچه شامل 4 بخش یا ساختمان اصلی میشه که عبارتند از ساختمان تشریفات، ساختمان حرمسرا، ساختمان موزه ساعت های قدیمی و ساختمان موزه نقاشی که با بلیط ورودی تنها از سه ساختمان اول میتونید بازدید کنید و برای بازدید از ساختمان موزه نقاشی باید بلیط جداگانه تهیه کنید.

51.jpg

عکس 51- نمای یکی از راه پله های داخل کاخ (عکس شخصی نیست)

52.jpg 

عکس 52- تاللار با شکوه بار عام با بزرگترین چلچراغ جهان (عکس شخصی نیست)

بزرگترین چلچراغ جهان هم به وزن 4/5 تن و دارای 750 لامپا که هدیه ملکه ویکتوریای انگلستان هست در تالار بسیار با شکوه و زیبای بارعام با 56 ستون در این کاخ قرار داره که عکس اون رو در تصویر فوق مشاهده میکنید و جالبه بدونید که بزرگترین سالن باله در بین کاخ های دنیا هم در همین کاخ وجود داره!

ضمنا آتاترک هم در هنگام اقامتش در این کاخ از دنیا رفته که تخت خواب او رو با پرچم ترکیه بر روی اون به همون شکل در ساختمان حرمسرا نگه داشتن و تمام ساعت های موجود در کاخ هم به احترام آتاترک روی ساعت 9 و پنج دقیقه که ساعت فوت او در 10 نوامبر 1938 در این کاخه متوقف شده. البته چون گرفتن عکس و فیلم در این کاخ ممنوعه، من بیشتر از عکس های اینترنتی برای این بخش استفاده کردم.

در ضمن همونطور که در فصل اول سفرنامه هم اشاره کردم، شما خودتون هم میتونید در صورت تمایل از سایت هائی مثل "کاملترین نقشه راهنمای استانبول" که همراه با نقشه هم هست برای کسب اطلاعات بیشتر استفاده کنید.

53.jpg

 عکس 53- تختخواب و محل فوت آتاترک (عکس شخصی نیست)

54.jpg 

عکس 54- موزه ساعت های قدیمی

55.png 

عکس 55- درب خروج از ساختمان تشریفات

56.jpg

عکس 56- درب ورود به محوطه کاخ از تنگه بسفر

57.jpg 

عکس 57- درب اصلی ورود سلطان و میهمانان به محوطه کاخ  از سمت خیابان

بعد ار بازدید از کاخ دلماباغچه تصمیم داشتیم از کاخ ایلدیز که در اون نزدیکی بود هم بازدید کنیم، اما در کاخ دلماباغچه به ما گفتند که اون کاخ تا سال آینده در دست تعمیر و بازسازی هست و بازدید نداره و بنابراین ما تصمیم گرفتیم در عوض به دیدن کاخ سیراگان بریم که بعد از اسکله بشیکتاش قرار داره و امروزه تبدیل شده به هتل.

بنابراین قدم زنان به سمت اسکله بشیکتاش که در همون نزدیکی قرار داشت به راه افتادیم و چون خیلی خسته شده بودیم، در محوطه باز جلوی اسکله که تبدیل به پیست دوچرخه سواری و اسکیت برد شده بود کمی به استراحت پرداختیم.

a6CZ06zugb24vROwo31xUWRBe4xmVfGMD9YXSsyi.jpeg

عکس 58- ساختمان اسکله بشیکتاش

بعد از اونهم راهی کاخ چیراگان (یا همون چراغان خودمون) شدیم که چون تبدیل شده بود به هتل، فقط میتونستیم از بیرون اونو تماشا کنیم و ازش عکس بگیریم. ضمنا اینو هم در پرانتز بگم که در زبان ترکی، کلمات فارسی بسیاری وجود داره!

59.jpg

عکس 59- کاخ چیراگان

60.jpg 

عکس 60- کاخ چیراگان

در همون خیابان، یعنی خیابان چیراگان (Ciragan Caddesi) پل زیبائی هم وجود داشت که در گذشته پل ارتباطی بین کاخ های چیراگان و ایلدیز بوده.

61.jpg

 عکس 61- پل ارتباطی بین کاخ های چیراگان و ایلدیز

ما چون قصد داشتیم که در نهایت به محله اورتاکوی بریم، به مسیرمون ادامه دادیم و در طول مسیر از کاخ فریه (Feriye Palace) که حالا تبدیل به دانشگاه گالاتاسرای شده و قبلا به اون اشاره کرده بودم هم از بیرون دیدن کردیم.

62.jpg

عکس 62- کاخ فریه (Feriye Palace)

بعد از عبور از کاخ فریه هم به مسیر مون ادامه دادیم تا بالاخره رسیدیم به محله جالب اورتاکوی و مسجد زیبای اون در کنار پل بسفر که اولین پل بر روی تنگه بسفر هست و بخش اروپائی استانبول رو وصل میکنه به بخش آسیائی. محله اورتاکوی برای سه چیز شهرت داره. اول، اسکله اورتاکوی که یکی از اسکله های عمده استانبول محسوب میشه. دوم، مسجد بسیار زیبای اورتاکوی که یکی از جاذبه های دیدنی استانبوله و بالاخره سوم، بازارچه و مرکز فروش کمپیر در این محله. البته هر هفته چهارشنبه بازاری هم در این محله برگزار میشه که خرید از اون قطعا خالی از لطف نیست!

63.jpg

عکس 63- دکه های فروش کمپیر در محله اورتاکوی

کمپیر (Kumpir) که یکی از غذاهای معروف ترکیه و استانبول محسوب میشه، در واقع یک سیب زمینی بزرگ پخته شده و کبابی هست که اون رو از وسط نصف میکنن و سیب زمینی داخل اون رو تراشیده و با پنیر پیتزا و کره مخلوط میکنن و بعد انواع سبزیجات و چاشنی ها رو به انتخاب شما روی اون میریزن و شما خودتون میتونید سس کچاپ یا مایونز هم به اون اضافه کنید. قیمت کمپیر در این محل بطور متوسط 20 لیر هستش که البته اگر شما مخلفات بیشتری درخواست کنید میتونه بیشتر هم بشه. تعداد مخلفاتی که میشه برای ریختن داخل کمپیر انتخاب کرد بسیار زیاده، اما چند تا از اونا رو که من الان به یاد دارم عبارت است از ذرت پخته، قارچ، فلفل دلمه ای، خیار شور، هویج و نخود فرنگی پخته، زیتون وغیره که حق انتخاب خوبی به شما میده و با هر ذائقه ای سازگاره. به هر حال، بعد از تماشای دکه های فروش کمپیر، ما بعد از عبور از کوچه های سر راه که پر بودن از رستوران و فروشگاه، خودمون رو رسوندیم به فضای باز کنار مسجد و اسکله اورتاکوی.

مسجد اورتاکوی هم مانند مسجد دلماباغچه به دستور سلطان عبدالمجید اول در سال 1853 میلادی و به سبک نئوباروک ساخته شده و در کنار پل بسفر منظره بسیار زیبائی رو در این بخش از استانبول بوجود آورده. داخل این مسجد هم به شکل زیبائی تزئین شده و از لوسترهای بسیار زیبائی برای روشن کردن داخل اون استفاده شده. نکته جالب در مورد این مسجد، مسجد دلماباغچه و یکی دو مسجد دیگه در استانبول اینه که در ساخت همه اونها، مثل خود کاخ دلماباغچه از معماری رایج اروپائی در اون عصر مثل باروک و نئوباروک استفاده شده که تفاوت آشکاری با معماری مساجد قدیمی استانبول داره که معماری اونها تلفیقی از معماری بیزانس و اسلامیه.

64.jpg

عکس 64- کمپیر (عکس شخصی نیست)

65.jpg

عکس 65- محوطه باز و رستوران های اطراف اون در محله اورتاکوی

66.jpg 

عکس 66- اسکله اورتاکوی

67.jpg 

عکس 67- نمای بیرونی مسجد اورتاکوی

68.jpg 

عکس 68- نمای داخلی مسجد اورتاکوی

69.jpg 

عکس 69- نمای بیرونی مسجد اورتاکوی در شب

70.jpg

عکس 70- اسکله اورتاکوی در شب

ما بعد از بازدید از مسجد و اسکله اورتاکوی و گرفتن تعداد زیادی عکس، چون دیگه هوا تاریک شده بود و در ضمن گرسنه و خسته شده بودیم، تصیم گرفتیم در همونجا شاممون رو هم بخوریم و برگردیم هتل. برای شام، اول تصمیم گرفتیم که کمپیر بخوریم، اما بعد فکر کردیم که کمپیر گوشت نداره و ممکنه ما رو سیر نکنه (که البته فکر میکنم اشتباه بزرگی کردیم) و برای همین هم رفتیم به یکی ار رستوران های همون اطراف و 3 عدد دونر کباب مرغ گرفتیم با 2 عدد آیران که دوغ ترکی هست و خیلی هم خوشمزه است به قیمت جمعا 32 لیر و همونجا نشستیم توی رستوران و جای شما خالی خوردیم و بعدشم با اتوبوس برگشتیم به ایستگاه کاباتاش و از اونجا هم با تراموا برگشتیم به ایستگاه امینونو و رفتیم هتل تا استراحت کنیم.

هزینه های روز سوم سفر

new1.jpg