شب بود ، توی پذیرایی نشسته بودم ، همسرم مشغول آشپزی بود و بچه ها پای تلویزیون ، لپ تاپ روی پام بود و داشتم توی اینترنت چرخ می زدم ، ناگهان بلند گفتم آماده باشید تععطیلات بهمن ماه پیش به سوی بنود : همسرم و بچه ها یکصدا گفتن بنود دیگه کجاست؟؟؟؟!!!! گفتم جایی است که بارها از نزدیکیش برای رفتن به شهر پارسیان گذشته ایم ، کمی پایین تر از چاه مبارک ، یه ساحل بکر ، جدید و خوب .
مسیر شیراز به بنود
خلاصه تعطیلات شکوهمند 22 بهمن فرا رسید و از آنجا که چند ماه از مدرسه بچه ها گذشته بود و از درس و مشق خسته بودن ، گرچه کاردستیهای دخترم را غالبا من درست می کردم و از شما چه پنهان بعضی وقتا مشقش رو هم مادرش زحمت می کشید . (البته خیلی به ندرت ، یه وقت بدآموزی نشه ) آخه قدیما وقتی ما مشق نمی نوشتیم فردا معلم اگه تنبیه هم نمی کرد می گفت 10 بار بنویس بیار اما الان که بچه ها فرمانروایی می کنن میگن به معلم مسیج بده که مثلا دخترم مریض بوده یا مسافرت بودیم نرسیده بنویسه یا خودت بنویس ، خلاصه همه راهی رو بلدن و میدان تاخت و تاز رو هموار می بینن و اسبشون رو می تازونن و ما هم بعضی وقتا چاره ای جز اطاعت نداریم . به هر حال ما هم که جفتمون معلم هستیم و از سر و کله زدن با دانش آموزان و بچه ها و درس و مشقشون خسته تر بودیم ، یه مسافرت می توانست حالمان را بهتر کند . این بود که تصمیم سفر قطعی شد و مثل همیشه دست به دامن گوگل مپ عزیز شدم و مسیرها را چک کردم .
مسیر شیراز به سیراف
برای رفتن به بنود از شیراز باید این مسیرها را طی کرد : شیراز - کوار - فیروزآباد - جم - سیراف - اخند - بستانو - چاه مبارک - بنود
یا : شیراز - کوار - فیروزآباد - جم - سیراف - عسلویه - هاله - بساتین - صفیه - زیار - بنود
صبح از شیراز بیرون زدیم . از شهر کوار گذشتیم و برای صبحانه کنار دریاچه سد تنگاب توقف نمودیم .
دریاچه سد تنگاب
سپس حرکت کرده و به قلعه دختر رسیدیم . طبق معمول تلکابین آنجا تعطیل بود و قلعه نیز بالای کوه قرار دارد که یه کم دسترسی به آن مشکل است ، شاید به همین جهت بتوان دلیل نامگذاری آن را به قلعه دختر توجیه نمود چون گذشتگان ما معمولا بناهایی را که به راحتی قابل دسترس نسیتند به کنایه از باکرگی دختران به این نام می خواندند .
یک دلیل دیگر در نامگذاری برخی بناها به نام قلعه دختر این است که احتمالا این بناها معبد آناهیتا بوده اند و از آنجا که الهه آناهیتا جنسیت مونث دارد در طول سالیان وقتی پرستش آناهیتا به فراموشی سپرده شد فقط نامی بیان کننده جنسیت مونث بر آن مانده است .
این بنای ماندگار از زمان ساسانیان در 6 کیلومتری فیروزآباد از جاده شیراز قرار دارد که به دستور اردشیر بابکان سر سلسله دودمان ساسانی در نقطه ای کلیدی مشرف بر گذرگاه مهم تنگاب ساخته شده است .
زمان احداث این بنا بین سالهای 212 تا 224 میلادی یعنی آغاز قیام اردشیر یکم و پیروزی وی بر اردوان پنجم آخرین پادشاه اشکانی است . ایجاد این تاسیسات به اردشیر امکان می داد تا بر مسیر ارتباطی منتهی به دشت فیروزآباد نظارت داشته باشد .
از پل هوایی خود را به آن سوی جاده و به دامنه کوه رساندیم . برای سهولت دسترسی پله هایی را ساخته اند که یه مقدار دسترسی را راحت تر می کند .
به قلعه می رسیم که بنایی مستحکم و بزرگ است که بر ورودی شهر و کل منطقه مسلط است و احتمال اینکه در دوران ساسانیان از آن برای دیده بانی و حفاظت از اولین پایتخت ساسانیان در شهر گور استفاده می شده است منطقی به نظر می رسد . در نزدیکی قلعه دختر نیز نقش برجسته تاج گذاری اردشیر بر دیواره سنگی کوه در دره تنگاب قرار دارد .
قلعه از اتاق ها و راهروهای تو در تو تشکیل شده و شیب صخره سبب شده که قلعه در سه سطح ساخته شود . پلکان ورودی بنا که امکان دسترسی به بخش میانی را فراهم می سازد در پایین ترین سطح قرار دارد .
سطح میانی از تالارهایی تشکیل می شود که در طرفین یک حیاط مرکزی واقع شده اند . ایوان وسیع و تالار گنبد دار در بالاترین بخش قرار گرفته است .
این تالار گنبد دار کهن ترین نمونه در معماری ایرانی است و گنبدهای مساجد اسلامی الهام گرفته از همین گنبدهای ساسانی است که به مرور به تکامل رسیده است .
مصالح به کار رفته در ساخت آن پاره سنگ و ملاط گچ است که ضخامت دیوارهای آن به 2.5 متر و بیشتر می رسد . برخی از قسمتهای آن فرو ریخته اما قسمت بیشتر آن سالم مانده و اقداماتی برای بازسازی آن در حال انجام است .
لازم به ذکر است که چون در بالای کوه امکاناتی وجود ندارد بردن یک بطری آب الزامی است . بازدید از کاخ قلعه دختر رایگان بود .
کاخ قلعه دختر
قلعه دختر را به قصد کاخ اردشیر بابکان ترک می کنیم . بعد از طی مسافتی حدود 5 کیلومتر سمت راست جاده یک جاده فرعی باریک به روستای آتشکده می رسد که در انتهای روستا کاخ اردشیر قرار دارد .
روستای آتشکده
روبروی کاخ پارکینگ و غرفه هایی قرار دارند به صورت سیاه چادرهای عشایری که غذاهای سنتی ، صنایع دستی و ... به فروش می رسانند . نان تیری ، آش دوغ ، پلو بابونه ، دمپخت و ... از غذاهای سنتی هست که در این روستا و غرفه ها ارائه می شود .
مردم روستای آتشکده رونق اقتصادی و اشتغال خود را مدیون میراث به جا مانده از اردشیر ساسانی و گردشگرانی که به آنجا برای دیدار از کاخ سفر می کنند می دانند . که البته جدیدا اتوبان عسلویه که از نزدیکی کاخ می گذرد نیز جان تازه ای به حیات روستا دمیده است . بلیط ورودی مبلغ 2500 تومان برای هر نفر می باشد . وارد کاخ اردشیر بابکان می شویم که به آتشکده فیروزآباد نیز معروف است .
با ورود به کاخ ، معماری کاخ ، چیدمان منظم سنگها ، نظم و تقارن ، گنبد بزرگ و گچبریها توجهمان را جلب می کند و چاره ای جز تحسین آن نداریم . انگشت به دهان می مانیم که چگونه کاخی با این عظمت در قرن ها پیش بدون امکانات امروزی ساخته شده و چگونه پس از اینهمه سال با وجود باد و باران و زمین لرزه های زیاد قسمت های بیشتر آن سالم و پا برجا مانده است .
نگاه کردن به این آثار علاوه بر لذت بخش بودن به آدم به عنوان یک ایرانی آریایی حس غرور می هد . کاخ به وسیله اردشیر بابکان پس از پیروزی بر اردوان پنجم اشکانی در نزدیکی شهر گور روبروی برکه ای که هنوز جوشان است بنا شده است .
بدون شک آبگیر قرار گرفته در روبروی کاخ اردشیر نیز یکی از دلایل اصلی اردشیر و معماران او در انتخاب محل این بنا در بخش شمالی دشت فیروزآباد بوده است . کاخ از تالارهای تو در تو ساخته شده که همچنان پس از گذشت حدود 1800 سال گچ بریهای قسمت بالای دیوارهای داخلی آن سالم باقی مانده است .
گچ بریها و تزئینات تالارها بسیار زیبا و با شکوه و شبیه کاخ تچر تخت جمشید می باشد . کاخ از سنگ پاره و ملاط گچ ساخته شده که طول آن 116 متر و عرض آن 55 متر می باشد و مساحت کاخ با چشمه نمای شمالی آن 8500 متر است .
در نمای جنوبی کاخ دیوار بلندی است که آتشکده اصلی در آن جهت و بیرون از کاخ ساخته شده است . طرح و نقشه این کاخ به طور کلی شبیه کاخ قلعه دختر است . در واقع کاخ بر اساس یک طرح منظم متقارن و با محوریت ایوان ورودی آن ساخته شده است . کاخ دارای یک فضای پذیرایی عمومی و یک ایوان وسیع با اتاق های جانبی است که به فضای گنبد دار مرکزی منتهی می گرد .
فضای مذکور نیز به فضاهای گنبددار مجاور و یا تالارهای دارای سقف ساخته شده با طاقهای ضربی ختم می گردد . در پشت فضاهای گنبد دار ، حیاطی ایوان دار با تالارهای بزرگ همانند یکدیگر که عموما به عنوان بخش اداری شناخته شده است قرار دارد .
کاخ اردشیر ساسانی
بعد از کاخ ، گشتی در شهر فیروزآباد زدیم وبعد از صرف ناهار و استراحت به دیدار شهر باستانی گور و منار میلو در شهر گور رفتیم . شهر باستانی گور در 3 کیلومتری شهر کنونی فیروزآباد قرار دارد . نخستین شهر دایره ای ایران و یکی از نخستین شهرهای دایره ای جهان بوده است که به دستور ارشیر بابکان ساخته شده است .
منار میلو شهر گور
شهر گور دارای 4 دروازه اصلی بوده به نامهای : دروازه هرمز در شمال ، دروازه اردشیر در جنوب ، دروازه مهر (میترا) در شرق و دروازه بهرام در غرب . شهر گور مقر فرماندهی اردشیر بوده و بناهای حکومتی و محل اقامت درباریان در آن قرار داشته است . در کانون مرکزی این شهر برج بلندی قرار دارد که هنوز بخش قابل توجهی از آن باقی مانده است .
عکس هوایی شهر گور و منار میلو (عکس از اینترنت)
کاخ اردشیر و روستای آتشکده (عکس از اینترنت)
طول منار میلو 33 متر و هر ضلع قاعده آن 11 متر است . اما ارتفاع اولیه آن 78 متر بوده است . اردشیر نام شهر تازه بنیاد خود را "اردشیر خوره " با تشدید "ر" به معنی فر اردشیر گذاشت . برخی از مورخان عقیده دارند که برج پله دار بوده و از آن برای نگهبانی استفاده می کرده اند و برخی عقیده دارند که شاید تجسم قدرت و اقتدار شاه بوده است .
با دیدن این کاخها و همچنین آثاری که از زمان اردشیر ساسانی از شمال تا جنوب ایران و حتی در کشورهای ارمنستان و گرجستان وجود دارد اردشیر را پادشاهی مقتدر دیدم و خیلی دوست داشتم تصور کنم که آن زمان بدون وسائط نقلیه امروزی ، اردشیر چگونه بر قلمرو خود نظارت داشته و دوست داشتم تصور کنم خانه های مردم چگونه بوده ، چه غذاهایی می خوردند چه لهجه ای داشته اند و ....
شهر گور را به قصد روستای توریستی خرقه ترک می کنیم که حدود 20 دقیقه به سمت شهرستان فراشبند باید پیش برویم قبل از روستا آبشار کوچکی کنار جاده خود نمایی می کند که در پایین دست در مسیر رود پارکی با تعدادی سکو احداث گردیده است. کمی بعد از آن به روستا می رسیم که در دره ای بین دو کوه واقع شده است.
آبشار خرقه
چشمه جوشانی در بالادست ده قرار دارد که رودخانه ای را جاری می کند . این رود باعث می شود مردم ده بتوانند به شالیکاری بپردازند . وجود رودخانه ، شالیزارها و درختان انجیر و انگور و بادام کوهی زیبایی خاصی به روستا بخشیده است . امامزاده داوود (خرقه) در این روستا قرار دارد . شهر فیروزآباد دارای هوای معتدلی است که در تمام فصول سال می توان به آنجا سفر کرد .
روستای خرقه
شب را در فیروزآباد سپری کرده و صبح راهی سیراف می شویم . در مسیر سیراف بعد از فیروزآباد مجتمع بین راهی کیلاق شامل سوپر مارکت ، پمپ بنزین ، کافه ، رستوران و سرویس بهداشتی قرار دارد . بعد از آن به جم می رسیم که ابتدا و انتهای آن مجتمع بین راهی دارای تمام امکانات وجود دارد . از فیروزآباد تا جم جاده نسبتا عریض و هموار است و از جم تا عسلویه اتوبان می باشد . نیم ساعت بعد از جم به دو راهی می رسیم که جاده سمت راست به کنگان و سمت چپ به عسلویه میرسد . از آخرین گردنه جاده که بالا می رویم آبهای نیلگون خلیج فارس نمایان می شود .
اگر اتوبان را ادامه دهیم به عسلویه می رسیم اما سمت راست را که نگاه کنیم بندر زیبای سیراف خودنمایی می کند . توصیه من این است که اگر به این مناطق سفر می کنید و سیراف در برنامه شما نیست آن را در برنامه سفرتان بگنجانید زیرا که بندری دیدنی است و ارزشش را دارد .
در مسیر احساس می کنم کلاچ ماشین وطنی ام که هنوز پنج سال از عمرش نمی گذرد و قبل از این هم بارها اذیت کرده است صدا می دهد و دنده درست جا نمی رود به اولین مکانیک سر می زنیم و مشخص می شود بلبرینگ کلاچ باید تعویض شود که یک نصفه روز هم کار دارد . چاره ای نیست ماشین را به مکانیک می سپاریم و خودمان را به شهر .
شهر سیراف در دامنه کوه قرار دارد و تنها یک خیابان اصلی دارد که از ابتدا تا انتهای شهر کشیده شده است و در جنوب آن بیشتر ساحل و دریا قرار دارد و منازل کمتر در این سمت قرار دارند . بندر سیراف بین دو بندر کنگان و عسلویه در استان بوشهر واقع شده است و قدمتی 2500 ساله دارد . در زمانهای قدیم پر رونق ترین بندر ایران بوده و با روم ، یونان و آفریقا و دیگر ملل روابط گسترده ای داشته است .
با دیدن تابلو قلعه نصوری در ابتدای یک کوچه باریک ، مسیر سر بالایی کوچه را طی می کنیم تا به قلعه می رسیم . که بر روی تپه بلندی مشرف به دریا بنا شده است . قدمت آن به اوایل دوره قاجار برمی گردد که ساخت آن به دستور شیخ جبار نصوری صورت گرفته و معمار آن علی اصغر شیرازی بوده است .
قلعه از ملاط گل و گچ و سنگ ساخته شده و دارای درب چوبی بزرگ با گل میخ و کنده کاری است و دارای دو حیاط متصل به هم در دو طبقه است . اتاق شاه نشین آن دارای اشعاری از شاهنامه فردوسی و شخصیت های شاهنامه بصورت ترکیبات گچبری است .
از دیگر ویژگیهای معماری این بنا وجود بادگیر زیبا و بلندی است که در جبهه غربی قلعه نمایان است و همچنین گچبریهایی شامل : گل وبوته ، فرشتگان ، پرندگان و تابلوهایی مربوط به مجالس شاهنامه است . در زمان بازدیدمان ، به علت مرمت قلعه تعطیل بود اما یک بار دیگر قبلا داخل قلعه را دیده بودیم . وجه مشترک بیشتر کاخها و قلعه ها این است که آنهارا مشرف به شهر و دریا بنا می کرده اند ، تا چشم انداز خوبی برای صاحبان ثروت و قدرت داشته باشد . آرامگاه سیبویه و دخمه های سنگی از دیگر جاذبه های سیراف می باشد . که فرصت نشد از آنها هم بازدیدی داشته باشیم .
قلعه نصوری
پس از دیدن قلعه و نظاره کردن شهر و دریا از بالای تپه که نمای خوبی هم داشت ، به ساحل برگشتیم و مقداری از وقتمان را به قدم زدن در ساحل و پارک ساحلی سپری کردیم . با توجه به قرار داشتن شهر در دامنه کوه شکل خانه ها به ماسوله شباهت دارد . خستگی و گرسنگی اجازه حرکت بیشتر نمی داد . سراغ نزدیکترین رستوران رفتیم ، قصدمان خوردن قلیه ماهی یا یک غذای دریایی دیگر بود که با شنیدن تمام شدن توی ذوقمان خورد و به ناچار به قورمه سبزی رضایت دادیم که اصلا طعم قورمه سبزیهای شیراز را نداشت . بعد از تجدید قوا به اسکله سیراف رفتیم و به تماشای قایقها و لنجها نشستیم .
بندر سیراف
اسکله سیراف
پیرمردی توجهم را جلب کرد که که با لهجه جنوبی شیرین خود زمزمه می کرد . همیشه تو سفرها دوست دارم با افراد محلی سر صحبت را باز کنم تا با لهجه آنها آشنا شوم . گوش دادن به لهجه های مختلف برایم لذت بخش است. لهجه جنوبیها هم که شیرین است نزدیکش رفتم و حال و احوال کردم و از صید و صیادی پرسیدم . انگار دنبال یکی می گشت تا با او درد دل کند ، پای صحبتش نشستم . از وضع خرابی صید گله مند بود . می گفت دریا دیگر رونق و سخاوت قبل را ندارد شاید به خاطر کشتی های صیادی چینی است . ساعتها در دریا چرخ می زنیم ، تور پهن می کنیم شاید چیزی عایدمان شود و شرمنده زن و بچه هایمان نشویم ، چاره ای نیست باید زندگی کرد. برایش آرزوی صیدهای فراوان کردم و به خدایش سپردم .
ساحل سیراف
ساحل کمانی سیراف را می توان با ساحل پاتایا شبیه سازی کرد . چقدر زیبا می شد اگر فضای سبز بهتری داشت ، اگر تعداد نخل بیشتری داشت . چقدر خوب میشد اگر شهرهایی که استعداد جذب توریست دارند از بقیه شهرها یا کشورهایی که در این زمینه صاحب تجربه هستند الگو برداری کنند. به سراغ ماشین رفتیم، بالاخره درست شده بود ، سوار شدیم و به محل اقامتمان در شهر مهر رفتیم. فاصله مهر تا عسلویه 45 دقیقه است. شب را در منزل خواهرزاده ام به صبح رساندیم .
عسلویه
برنامه روز سوم عسلویه و نخل تقی بود. بعد از صرف صبحانه به سوی عسلویه حرکت کردیم . هوا کاملا بارانی بود که برنامه گشتن را با مشکل مواجه می کرد. عسلویه یکی از شهرهای زیبای استان بوشهر می باشد که در مجاورت استانهای فارس و هرمزگان واقع شده به همین دلیل از موقعیت جغرافیایی خوبی برخوردار است .
عسلویه
دو شهر عسلویه و نخل تقی از شهرستانهای عسلویه می باشتد . مقداری در شهر عسلویه به گشتن پرداختیم که به دلیل صنعتی شدن خبری از بافت قدیمی شهر نبود . و مشعلهای فراوانی که شاید حدود 100 مشعل در نقاط مختلف به سوختن مشغول بودند که یکی از عوامل آلودگی شهر بودند .
اسکله عسلویه
براساس سنجش به عمل آمده آلودگی شهر عسلویه از تهران نیز بیشتر است . گشتی در شهر و بازار زدیم که البته همه چیز به لطف بالا رفتن نرخ دلار گران بود . بلوار ساحلی قشنگ بود و دریا آرام. اسکله عسلویه که پر از قایقها و لنجهای زیبا بودند را تماشا کردیم و راهی شهر نخل تقی شدیم که فاصله آن تا عسلویه 8 کیلومتر است.
نخل تقی
خواستیم در پارک ساحلی نخل تقی ناهاری را که از صبح آماده کرده بودیم صرف کنیم که به دلیل بارندگی به داخل ماشین رضایت دادیم .
غذای محلی مجبوس
میدان ناخدا لنج نخل تقی
بازار نخل تقی شلوغ تر بود که البته قیمتها نیز کمی مناسبتر بود . ازمغازه داری علت نامگذاری شهر را به نام نخل تقی پرسیدم : گفتند اولین شخصی که به اینجا آمده تقی نام داشته و نخل زیاد کاشته و به مرور محل به نخل تقی مشهور شده است. از اسکله و پارک ساحلی نخل تقی هم بازدید کردیم که خوب و زیبا بود .
نخل تقی
شیرینی لگیمات
البته در زمان حضورمان در دو شهر کاملا بارانی بود که نگران این بودیم که نمی توانیم درست بگردیم و عکسهایمان خوب نخواهند شد ، اما فکر کردم که چقدر مردم این منطقه تشنه باران هستند ، چقدر باغداران و کشاورزان از بارش باران شاد می شوند و خدا را شاکر می شوند ، بنابراین باران منشا نعمت، فراوانی، لطافت هوا و حس و حال خوب است و به گشتن و عکس گرفتن ارجعیت دارد .
اسکله نخل تقی
اسکله نخل تقی هم مملو از لنج ها و قایق هایی بودند که در شرایط بارانی پارک کرده بودند و منتظر صاف شدن هوا بودند که دل به دریا بزنند و به دنبال قوتشان بروند. لهجه عمده اهالی نخل تقی عربی بود. نخل تقی از پارک ساحلی زیباتری برخوردار بود . شغل اهالی این مناطق ماهی گیری ، باغداری ، کار در صنایع گاز و پتروشیمی و حمل و نقل بار بین کشورهای عربی و این بنادر می باشد . از نخل تقی خدا حافظی کرده و به سمت چاه مبارک ادامه مسیر دادیم و از آنجا راه جنوب را در پیش گرفتیم .
مسیر سیراف به چاه مبارک
مسیر چاه مبارک به بنود
آب انباری در مسیر بنود
در مسیر بنود آب انباری توجهم را جلب کرد و خاطرات گذشته برایم زنده شد : سال اول معلمیم بود . پستم در روستایی از شهرستان خنج بود که در فرعی جاده خنج به لامرد قرار داشت به نام مز (با فتحه میم ) . اولین بار بود که به این مناطق می رفتم ، تابستان بود و هوا به شدت گرم ، روستا بد مسیر بود وفاقد امکانات ، ماشین درست گیر نمی آمد ، بالاخره به روستا رسیدم ، تشنه بودم از جوانی آدرس مدرسه را پرسیدم و خواستم یک لیوان آب برایم بیاورد ، لیوانی آورد که محتویاتش سبز رنگ بود تصور کردم شربت آبلیمو باشد با خودم گفتم کاش آب آورده بود ، آبلیمو تشنگیم را رفع نمی کند . با خودم گفتم خوب بنده خدا خواسته مهمان نوازی کند ، لیوان را سر کشیدم ، طعم آبلیمو نداشت ، شیرین هم نبود ، شکل آب هم نداشت ، به هر حال خوردم و تشنگیم رفع شد . روستا مدرسه ابتدایی داشت و خیرین برایش مدرسه راهنمایی هم ساخته بودند اما بچه های ده برای ادامه تحصیل به جاهای دیگر رفته بودند و مدرسه خالی بود و قرار بر این بود که بچه ها را برگردانند و من معلمشان شوم .
نزد معلمان ابتدایی رفتم تا در خانه آنها بمانم تا تکلیف روشن شود روز اول که با دوستانم به مدرسه ابتدایی می رفتم دخترکانی را دیدم که فرغون به دست از آب انبار بدون سقف کنار جاده ظروف آب را پر می کردند تا به خانه ببرند . از دوستانم پرسیدم این آب را برای چه مصارفی می برند که گفتند برای شست و شو و خوردن . تعجب کردم این آب ؟؟؟؟!!!! برای خوردن ؟؟؟!!! همانجا متوجه شدم که آبی که جوانک برایم آورده بود از همین آب انبار بوده .
گفتم آب خوردن خودمان از کجاست؟؟؟!!! گفتند آب انبار بالای ده آبش تمیزتر است از آنجا آب می آوریم . فردا که می خواستند برای آب به آب انبار بالای ده بروند همراهشان راهی شدم ، دبه ای برداشتیم با تکه ای پارچه که نقش صافی را ایفا می کرد . به آب انبار رسیدیم ، داخل آن را که نگاه کردم خنده ام گرفت دست کمی از آب انبار داخل ده نداشت ، چون بالای ده بود دم پایی کهنه و پارچه کهنه توش نبود . اما مثلا جلبک و خار و خاشاک داشت، خندیدم و گفتم این آب غنی شده است . چاره ای نبود باید زندگی کرد ، باید از همین آب استفاده کرد . از شانس من بچه ها به ده برنگشتند و مدرسه تشکیل نشد و من به مرکز شهر کوچک خنج رفتم و مشغول به کار شدم .
مسجدی در مسیر بنود
بالاخره به روستای بنود رسیدیم ، کمی بعد از بنود جاده خاکی شروع می شد و چون تعطیلات بود و عبور مرور زیاد بود ، گرد و خاک هم زیاد بود و بعضی وقتها که ماشینی با سرعت عبور می کرد دیدن جلو سخت می شد .
از گردنه ای سرازیر شدیم و شیب دره را طی کردیم و بعد از حدود 20 دقیقه به ساحل رسیدم . تابلویی مسیر لوکیشن فیلم محمد رسول الله را نشان می داد . ساحل خیلی شلوغ بود ، تعطیلات شکوهمند بهمن ماه به داد مردم رسیده بود که چند روزی خود را از کار و روزمرگی و سیاست نجات داده و در ساحلی آرام گیرند .
(عکس از اینترنت) لوکیشن فیلم محمد رسول الله
قسمتی از ساحل ماسه ای بود و قسمتهایی هم صخره ای ، بعضی مشغول ماهی گیری بودند و بعضی شنا و بعضی هم قدم زدن و استراحت در ساحل .
ساحل زیباست ، دریا زیباست اما زیر ساخت لازم گردشگری در ساحل فراهم نبود ، سوپر مارکتی نبود ، رستوران یا کافی شاپی نبود ، چتر و دوش آب شیرینی نبود ، ورزشهای آبی نبود ، تنها قایقی بود که مردم را به قایق سواری دعوت می کرد . حتی سرویس بهداشتی مناسبی نبود ، تنها نمازخانه کوچکی بود که سرویسی هم کنار آن قرار داشت که مملو از بطریهای پلاستیکی بود ، که البته ساحل هم دست کمی از آنجا نداشت . به خودم می گویم چرا ما باید جایی را که برای شنا کردن ، قدم زدن ، تفریح کردن ، حمام آفتاب گرفتن و ریلکس کردن انتخاب کرده ایم به زباله دانی تبدیل کنیم ؟؟؟؟!!!!!! . مگر قرار است کسی بعد از ما زباله ها را جمع کند ؟؟؟؟!!!!!. شاید باران سال آینده بشوید و با خود ببرد . با دیدن این صحنه ها و بعضی مواقع ترافیک کلافه کننده ، سفر های خارجی را ترجیح می دهم اما با این وضعیت ارز و تحریم و مملکت ، سفر خارجی از سبد خانوار ایرانی حذف شده و چاره ای جز سفر داخلی نمی ماند. با امید بستن به فرهنگ سازی و بهبود وضع موجود می توان جنگلهای پاک ، دریای پاک ، ساحل پاک ، کوههای پاک ، شهر پاک ، جاده پاک و ترافیک روان داشت و از سفرهای داخلی هم لذت برد. به هر حال سفر به این ساحل در زمان پیک سفر اصلا توصیه نمی شود .
سایتی مانند لست سکند وظیفه خود را برای شناساندن جاذبه های گردشگری کشور به خوبی انجام می دهد اما وظیفه دولت یا مسئولین محلی است که با فراهم نمودن زیر ساخت لازم زمینه جذب بیشتر گردشگر را فراهم نمایند تا گردشگری که مسیرهای طولانی را طی می کند تا لحظاتی را در آنجا بیاساید و از طبیعت و دریا لذت ببرد امکانات رفاهی برایش فراهم باشد . و این خود عاملی می شود برای اشتغال مردم محلی و رونق اقتصادی آنها . البته شاید همین شناساندن جاذبه های گردشگری و هجوم گردشگران به این مناطق خود عاملی شود که مسئولین و مردم محلی به فکر بیفتن که می شود از این همه گردشگر اشتغال زایی و کسب درآمد کرد .
نمازخانه و سرویس بهداشتی بنود
در زمان برگشت ، بالا رفتن از گردنه یه کم سخت و با توجه این که ماشینها هنگام بالا رفتن باعث ایجاد چاله های زیادی شده بودند یه کم خطرناک بود و لذا استفاده از ماشینهای آفرود منطقی تر هست. در زمان رفت و برگشتمان به بنود هوا آفتابی بود اما اگر هوا بارانی باشد به سبب لیز شدن مسیر اصلا رفتن به آنجا توصیه نمی شود .
ساحل بنود
مسیر بنود به روستای هاله
غروب بود ، ساحل بنود را ترک کرده و بعد از روستای بنود مسیر چپ را درپیش گرفته و به روستای گردشگری هاله و خلیج نایبند رسیدیم. ساحل تمیز و خوبی بود با دریایی شفاف و زیبا و جنگلهای حرا که از دل آب سر برآورده بودند و به جذابیت و زیبایی دریا افزوده بودند. از و یژگیهای منحصر به فرد درختان حرا این است که در طی میلیون ها سال با آب شور سازگاری خوبی پیدا کرده و نیز پوست درخت حرا خاصیت این را دارد که بخش شور آب دریا را جذب نموده و نمک آن را دفع می کند که به آب شیرین کن های طبیعی نیز معروف شده اند .
این درختان در طول سال همیشه سبز بوده و طول آنها به 3 تا 6 متر می رسد . سطح آب این جنگل همواره در حال جزر و مد بوده و در زمان مد درختان این جنگل به زیر آب می روند و در حالت جزر اینچنین تصور می کنید که این درختان در زمینی خشک رشد کرده اند . همچنین سطح آب این جنگل در حالت معمولی در حدود 1/5 متر بوده و در زمان مد آب دریا هجوم ماهی ها به این مکان ، آن را به محلی مناسب برای ماهی گیری تبدیل می کند . این جنگل به عنوان یکی از بهترین مناطق برای پرنده نگاری و تماشای گونه های مختلف از پرندگان به شمار می آید .
خواستیم با قایق به میان جنگلها رفته و گشتی بزنیم که ملوان گفتند چون سطح آب پایین است رفتن به میان جنگل مقدور نیست . تیرمان به سنگ خورد به عسلویه آمده و راهی شهرستان مهر شدیم .
جنگل حرا خلیج نایبند
خلیج نایبند و آب زلال و آرام آنجا جذبمان کرده بود لذا برنامه فردایمان این بود که دوباره به آنجا سر بزنیم. فردا که به آنجا رفتیم و با هوای بارانی مواجه شدیم ، گشت کوتاهی زدیم و روانه اسکله سیراف شدیم تا کمی ماهی خرید کرده و عازم شیراز شویم .
هوا مرتب بارانی بود و تیغه برف پاک کن ما بدون وقفه در حال رقص . مقداری ماهی خریدیم و سواحل نیلگون خلیج فارس را به قصد شیراز ترک کردیم . هوای بارانی و لیز شدن جاده احتیاط بیشتری می طلبد اما کمی غفلت و بی احتیاطی باعث سانحه ای می شود که متاسفانه چند مورد را شاهد بودیم .
در مسیر برگشت کوه پردیس جم مقابلمان بود ، قبلا مطالبی را در مورد این کوه شنیده بودم : از جمله اینکه خواص درمانی دارد و برای مریضهایی مانند ایدز مفید است و همچنین دارای خواص مغناطیسی است . و اگر ماشینی مقابل آن قرار بگیرد و ترمز دستی خوابانده شود ماشین بر عکس به سمت کوه که سربالایی است حرکت می کند ، اما من قبلا امتحان کرده بودم و چنین نبود . در مورد خواص درمانی آن هم که تحقیق کردم صحت نداشت ولی چیزی که هست یک کوه خاص و زیباست .
کوه پردیس جم
از سیراف تا شیراز باران بارید و برف پاکن ماشین رقصید و رقصید تا به نزدیکیهای خانه رسیدیم که دیگر تاب رقصیدن نداشت از کار افتاده بود اما بارش باران کمتر شده بود و چندان نیازی به برف پاکن نبود . چراغ دینام روشن شده بود ، متوجه شدم که تسمه دینام پاره شده ، به منزل رسیدیم و با پایان این سفر عمر ماشین رانای مدل 92 ما هم بعد از 5 سال کار تمام شد و برای فروش گذاشته شد تا جای خود را به یک ماشین تازه نفس دیگر بدهد .
زمان مناسب برای سفر به این مناطق از آذر تا فروردین می باشد زیرا غیر از این مواقع از گرما و شرجی کلافه کننده برخوردار است .
در مورد هزینه سفر باید عرض کنم که هزینه اقامت نداشتیم و اکثر وعده ها هم مهمان بودیم . از غذاهای سنتی این مناطق می توان : مجبوس عربی (مجبوس مرغ ، مجبوس ماهی ، مجبوس گوشت ) ، شیرینی لگیمات ، هریسه و مهوه را نام برد .
از لست سکند که این بستر را فراهم نموده تا دوستان تجربیات سفرهایشان را با بقیه به اشتراک بگذارند سپاسگزارم . و از دوستانی که بابت خواندن این سفرنامه وقت می گذارند کمال تشکر را دارم و امیدوارم هرچند کم مفید بوده باشد .