راهنمای کشف استانبول (فصل سوم)

4.5
از 68 رای
تقویم ۱۴۰۳ لست‌سکند - جایگاه K - دسکتاپ
با این روش‌ها، از زیر و بم این شهر اوراسیایی رویایی، باخبر شوید! +تصاویر
آموزش سفرنامه‌ نویسی
09 شهریور 1398 09:00
85
18K

روز پنجم سفر

صبح روز پنجم هم بعد از صرف صبحانه در هتل، ساعت 10 صبح زدیم بیرون تا به برنامه امروزمون برسیم. برنامه امروز ما با توجه به تغییراتی که در برنامه دیروز اتفاق افتاد دچار تغییراتی شد و قرار شد امروز به جای ساحل True Blue Beach که تعطیل بود و همینطور مرکز فرهنگی حجت پاشا که دیشب به دیدن اون رفتیم، بریم به دیدن کاخ بیلربی و همینطور قلعه روملی حصاری و در نتیجه برنامه امروز ما از این قرار شد:

126.jpg

 126- برنامه بازدید روز پنجم

در مورد سواحل استانبول هم لازم میدونم توضیحات مختصری در اینجا برای دوستانی که علاقمند به استفاده از این سواحل برای شنا هستن ارائه بدم. سواحل اصلی و معروف استانبول که برای شنا اختصاص داده شده اند و امکانات لازم برای این منظور رو دارن اغلب از مرکز شهر بسیار دور هستن و اکثر اونها هم در انتهای تنگه بسفر و حاشیه دریای سیاه قرار دارن که حداقل حدود 2 ساعت راه هست تا مرکز شهر و دسترسی از طریق کشتی و تراموا یا مترو هم به اونها وجود نداره و بنابراین یا باید با اتوبوس به اونجا رفت و یا با تاکسی و ماشین شخصی. نام این سواحل هم از این قراره: ساحل بورک، ساحل سولار، ساحل دالیا، ساحل سوما، ساحل کیلیوس، ساحل اوزنیا، ساحل Non Stop و ساحل Golden Beach که معروفترین اونها هم ساحل بورک (Burc Beach) هستش. اما در فاصله نزدیکتر هم دو ساحل وجود داره که عبارتند از ساحل فلوریا و ساحل True Blue Beach که اولی در مجاورت آکواریوم استانبول قرار داره و اتفاقا ساحل معروفی هم هست (و من در فصل دوم این سفرنامه توضیح مختصری در مورد اون دادم) و دومی هم که در منطقه کادیکوی، در بخش آسیائی استانبول واقع شده، همون ساحلی هست که ما میخواستیم ازش استفاده کنیم که معلوم شد فعلا تعطیله و بنابراین ما ازش صرف نظر کردیم. دسترسی به این دو ساحل آخر خیلی راحتتر از سواحل دریای سیاهه و حداکثر یک ساعت راه بیشترنیست و شما در صورت تمایل میتونید از اونها استفاده کنید. این رو هم بگم که اکثر سواحل شنای استانبول ورودی دارن و رایگان نیستن.

خوب بریم سراغ برنامه امروزمون، اما قبلش این توضیح رو هم بدم که مدتی بود موضوعی ذهن منو به خودش مشغول کرده بود و اونهم این بود که چرا علاوه بر هتل ما، کلمه Pera در نام بسیاری از هتل های دیگه اون محله هم وجود داره و خیلی کنجکاو بودم که علتش رو بدونم و برای همینم در تحقیق اولیه که در این زمینه انجام دادم، به نام موزه ای برخوردم تحت عنوان موزه هنرهای مدرن Pera و حدس زدم که وجود کلمه Pera در نام اون هتل ها از نام این موزه ناشی میشه و علاقمند شدم که برم و این موزه رو پیدا کنم. بنابراین بازهم با استفاده از نسخه آفلاین Google Map و Maps.Me شروع کردم به مسیریابی و ما به فاصله کوتاهی از هتلمون تونستیم اونو پیدا کنیم.

127.jpg

 127- موزه Pera

موزه Pera یک موزه هنرهای مدرنه و اگه ما وقت کافی داشتیم حتما از اون بازدید میکردیم، اما چون برنامه های مهمتری برای امروز داشتیم و از طرفی حس کنجکاوی من تا حدودی ارضاء شده بود از دیدن این موزه صرف نظر کردیم و رفتیم سراغ برنامه بعدیمون. فقط این رو هم اضافه کنم که در تحقیقات بعدی من متوجه شدم که Pera نام قدیمی و یونانی همون محله بی اوغلو (Beyoglu) هست که خیابان استقلال درش قرار داره و دلیل وجود کلمه Pera در نام بسیاری از هتل های اون محله و همینطور اون موزه هم همینه.

خوب، و اما برنامه بعدی ما بازدید از موزه مادام توساد بود که در واقع چهارمین و آخرین سورپریزیه که گفتم تو این سفر براتون دارم! شاید خیلی از مسافرین استانبول ندونن و یا حتی تصورشم نکنن که استانبول موزه مادام توساد داشته باشه، اما من همینجا اعلام میکنم که نه تنها داره، بلکه خوبشم داره و من که کاملا ازش راضی بودم. مادام توساد اهل شهر استراسبورگ فرانسه بوده و در قرن 18 میلادی فعالیتش رو در زمینه ساخت مجسمه های مومی شروع میکنه و بعدا به انگلیس مهاجرت میکنه و در سال 1835 میلادی اولین موزه خودش رو در شهر لندن افتتاح میکنه و درسال 1850 هم از دنیا میره. بعدها نوه های او کارش رو ادامه داده و گسترش میدن به نحوی که امروزه این موزه علاوه بر استانبول ترکیه، در تعدادی دیگری از کشورهای جهان مثل هلند، آلمان، آمریکا، چین، تایلند و اتریش هم شعبه داره و مدام در حال گسترشه. ضمنا، بنا به اعلام یکی از پرسنل شعبه استانبول، این شعبه تازه تاسیسه و به مرور زمان کاملتر هم خواهد شد و من بهتون توصیه میکنم حتما از اون بازدید کنین.

موزه مادام توساد در خیابان استقلال و داخل یکی از ساختمان های زیبای اون قرار داره و ورودی اونهم 80 لیره که ورودی نسبتا گرونی هست، اما به نظر من ارزشش رو داره چون از دیدن اون واقعا لذت خواهید برد. مجسمه افراد سرشناس زیادی هم اعم از سیاستمدار، دانشمند، موسیقیدان، ورزشکار و هنرمند از نقاط مختلف جهان و از جمله خود ترکیه در این موزه قرار داره که بسیار جالب و دیدنی هستن. افرادی مثل مولوی، آتاترک، سلطان محمد فاتح، معمار سنان، لئوناردو داوینچی، موتزارت، انیشتن، استیو جابز، محمد علی کلی، مسی، مایکل جکسون، جکی چان، استیون اسپیلبرگ و برد پیت تنها تعدادی از چهره های سرشناس موجود در این موزه هستن.

128.jpg

 128- ساختمان و درب ورودی موزه مادام توساد

در ابتدای ورود به این موزه هم از شما میخوان که داخل ماکت تراموای قدیمی استانبول که حالا تبدیل شده به یکی از نمادهای این شهر برین و یکی دوتا عکس ازتون میگیرن و موقع خروج هم ازتون میپرسن که آیا مایلین اونو چاپ کنن و در قابهای مختلف و با قیمت های متفاوت بهتون بدن که ما هم در انتهای بازدید چون عکسمون خوب شده بود، اونو به قیمت 35 لیر خریدیم و بعدشم سری به مغازه سوغاتی فروشی زدیم و یک مجسمه جایزه اسکار هم از اونجا برای یادگاری به قیمت 80 لیر خریدیم. 

129.jpg        

 129- تراموای قدیمی خیابان استقلال در جلوی درب ورودی موزه مادام توساد

130.jpg

 130- داخل موزه مادام توساد و ماکت تراموای قدیمی خیابان استقلال

131.jpg

 131- مولوی

132.jpg

 132- آتاترک

133.jpg

 133- سلطان محمد فاتح

134.jpg

 134- موتزارت

135.jpg

 135- انیشتن و لئوناردو داوینچی

136.jpg

 136- محمد علی کلی و مسی

137.jpg

 137- مایکل جکسون و جکی چان

138.jpg

 138- لئوناردو دی کاپریو و برد پیت

بعد از بازدید از موزه مادام توساد باید میرفتیم به دیدن کاخ بیلربی که دیروز از دیدنش محروم شده بودیم و برای همینم باید با تونل میرفتیم به ایستگاه کاراکوی. برای همین راه افتادیم به سمت تونل و در طول مسیر هم چون از جلوی چیچک پاساژ (که در فصل دوم این سفرنامه بطور مشروح در موردش صحبت کردم) رد میشدیم و عکس های من از این پاساژ زیبا در سفر قبلی خراب شده بود، تصمیم گرفتیم سر راه چند تا عکس هم از این پاساژ بگیریم.

139.jpg

 139- چیچک پاساژ

بعد از اونهم به مسیرمون به سمت تونل ادامه دادیم و در بین راه منظره ای توجه ما رو به خودش جلب کرد که حیفمون اومد ازش عکس نگیریم و اونهم منظره خوابیدن یه سگ در کمال آرامش در خیابان استقلال در وسط روز و در هیاهو و رفت و آمد اون همه آدم بود بدون اینکه کسی مزاحمش بشه یا اذیتش کنه!

من باید اعتراف کنم که این خصوصیت انسانی ترکها واقعا قابل تقدیره که با حیوانات بسیار با محبت و ملاطفت رفتار میکنن و حیوانات در اونجا از امنیت و آرامش کامل برخوردارن و شما جلوه های این موضوع رو در همه جا به وضوع میبینید و از دیدنش لذت میبرید. اینکه مردم به حیوانات غذا میدن و ازشون مراقبت میکنن و هیچگونه آزاری بهشون نمیرسونن. ضمنا همه حیواناتی که در شهر پرسه میزنن تحت نظارت شهرداری هستن و برای همینم یک گیره به گوش اونها متصل شده که سابقه سلامت اونها رو در خودش جا داده و با استفاده از اون شهرداری میتونه بر سلامت این حیوانات نظارت کنه و اونو تحت کنترل داشته باشه.  

140.jpg

 140- سگ خوابیده با آرامش در کنار خیابان استقلال

به هر حال بعد از دیدن منظره خواب توام با آرامش اون سگ در کنار خیابان استقلال، ما به راهمون ادامه دادیم تا رسیدیم به تونل و بعد از شارژ استانبول کارتمون رفتیم به ایستگاه کاراکوی. در ایستگاه کاراکوی هم تصمیم گرفتیم به جای رفتن به اسکله امینونو از اسکله کاراکوی که در کنار ایستگاه تراموای کاراکوی قرار داره برای رفتن به اسکله اسکودار استفاده کنیم و برای همینم یکراست رفتیم به اسکله کاراکوی در همون بغل ایستگاه و در بین راه هم بازار ماهی فروش های بسیار تمیز اسکله و همینطور پرواز مرغان دریائی بر فراز اسکله که منظره زیبائی رو بوجود آورده بود توجه ما رو به خودش جلب کرد.

141.jpg

 141- بازار ماهی فروشها در اسکله کاراکوی

142.jpg

 142- پرواز مرغان دریائی بر فراز اسکله کاراکوی

از اسکله کاراکوی که در شرق پل گالاتا واقع شده و تقریبا روبروی اسکله امینونو هست ما با استانبول کارتمون رفتیم به اسکله اوسکودار در بخش آسیائی استانبول و اونجا هم دوباره با همون دلموش های دیروز رفتیم به کاخ بیلربی. وقتی که ما رسیدیم اونجا ساعت 1:30 بعد از ظهر بود و ما وقت کافی داشتیم این بار و بنابراین بعد از خرید بلیط 40 لیری اون وارد شدیم و رفتیم به دیدن کاخ.

کاخ بیلربی در سال 1865 میلادی به دستور سلطان عبدالعزیز و به سبک نئو باروک ساخته شده و علت اصلیش هم پذیرائی از مهمانان خارجی سلطان در فصل تابستان بوده و از سوی عده ای به کاخ دلماباغچه کوچک مشهور شده. ضمنا کاخ بیلربی تنها کاخ موجود در استانبول هستش که در یکی از سالن های اون حوض آب وجود داره! راستی در داخل این کاخ هم مثل کاخ دلماباغچه عکاسی و فیلمبرداری ممنوعه.

143.jpg

 143- محوطه و باغ کاخ بیلربی

144.jpg

 144- بخشی از کاخ که به شکل چادر و بصورت قرینه در کنار تنگه بسفر ساخته شده

145.jpg

 145- نمای بیرونی کاخ بیلربی

146.jpg

 146- نمای بیرونی کاخ بیلربی

147.png

 147- یکی از تالارهای زیبای کاخ بیلربی (عکس شخصی نیست)

بعد از بازدید از کاخ بیلربی هم که بسیار جالب و دیدنی بود و آدم رو تا حدودی به یاد کاخ سبز در مجموعه سعدآباد خودمون در تهران مینداخت، با همون دلموش ها دوباره برگشتیم به اسکله اوسکودار تا از اونجا با کشتی بریم به اسکله بشیکتاش چرا که برای رفتن به قلعه روملی حصاری که برنامه بعدی ما بود باید از اسکله بشیکتاش، کمی بالاتر از کاخ دلماباغچه استفاده میکردیم. بنابراین با استفاده از استانبول کارتمون سوار کشتی شدیم و رفتیم به سمت اسکله بشیکتاش. در بین راه و در حین عبور از عرض تنگه بسفر هم مناظر اطراف و رنگ لاجوردی آب دریا به قدری زیبا بود که حیفمون اومد داخل کشتی بنشینیم و بنابراین اومدیم روی عرشه و تعدادی عکس و فیلم ازش تهیه کردیم که من بخشی کوچکی از یکی از اون فیلم ها رو براتون گذاشتم اینجا تا شاید همونقدر که ما از دیدن اون مناظر لذت بردیم شما هم ببرین و خوشبختانه این فیلم صدا هم داره و شما میتونید صدای امواج آب رو هم بشنوید!

 148- فیلم عبور از تنگه بسفر

ما بعد از حدود یک ربع رسیدیم به اسکله بشیکتاش و در اونجا کشتی خودمون رو عوض کردیم و این بار چون مسیر طولانی تر بود، با پرداخت 10 لیر به جای 5 لیر برای دونفر سوار کشتی دوم به مقصد اسکله Sariyer شدیم (بنا به راهنمائی خانم فروشنده سوغاتی در کاخ بیلربی) و کشتی هم به فاصله کوتاهی راه افتاد و ما عازم قلعه روملی حصاری شدیم. مناظر طول مسیر هم مثل همیشه عالی و چشم نواز بودن و چون مسیر طولانی تر بود و ما وقت کافی داشتیم، جاتون خالی دوتا آب پرتغال خیلی خوشمزه به قیمت 10 لیر هم از بوفه کشتی گرفتیم و خوردیم و از تماشای مناظر اطراف لذت بردیم!

149.jpg

 149- داخل کشتی به مقصد قلعه روملی حصاری

قلعه روملی حصاری کنار پل فاتح که دومین پل روی تنگه بسفر هست قرار داره و میشه گفت حدودا  وسطای تنگه بسفر واقع شده. به هر حال کشتی بعد از حدود نیم ساعت رسید به اسکله Sariyer و ما بعد از پیاده شدن از کشتی رفتیم به ایستگاه اتوبوس روبروی اسکله تا با اتوبوس بریم به قلعه روملی حصاری چون فاصله قلعه تا اسکله نسبتا زیاد بود و ما نمیخواستیم انرژیمون رو صرف پیاده روی تا اونجا کنیم. اتوبوس هم خیلی سریع رسید و ما با استفاده از استانبول کارتمون سوار اون شدیم و بعد از چند دقیقه نزدیک قلعه روملی حصاری پیاده شدیم و جدا که چه ابهتی داره این قلعه از بیرون!

150.jpg

 150- دورنمای قلعه روملی حصاری از تنگه بسفر

151.jpg

 151- قلعه روملی حصاری

بعد از پیاده شدن از اتوبوس هم رفتیم به سمت دروازه ورودی قلعه و بعد از خرید بلیط 15 لیری اون وارد محوطه داخل قلعه شدیم. واقعا که قلعه پر هیبت و با عظمتی هست این قلعه و من دیدنش رو حتما بهتون توصیه میکنم. قلعه روملی حصاری (یعنی قلعه رومی) قلعه ای است که ترکان عثمانی اون رو به منظور فراهم کردن مقدمات فتح قسطنطنیه میسازن و از این جهت بسیار حائز اهمیته!

152.jpg

 152- قلعه روملی حصاری

153.jpg

 153- درب ورود به قلعه روملی حصاری

قبل از فتح قسطنطنیه توسط ترکهای عثمانی، رومیان بیزانسی در ساحل اروپائی تنگه بسفر زندگی میکردن و ترکان عثمانی در ساحل آسیائی اون. برای تسلط بر تنگه بسفر هم، ترکها اول قلعه ای در قلمرو خودشون در ساحل آسیائی تنگه بسفر و در باریکترین نقطه اون در سال 1390 میلادی میسازن و بعدا برای اینکه بر تنگه مسلط بشن و مانع کمک رسانی به قسطنطنیه در زمان حمله بشن، در سال 1452 میلادی یعنی فقط یک سال قبل از فتح قسطنطنیه شروع میکنن به ساختن قلعه دوم روبروی اون در ساحل اروپائی تنگه و چون این ساحل در اون زمان در قلمرو بیزانس بوده و خاک دشمن محسوب میشده و هر آن ممکن بوده بهشون حمله بشه، قلعه دوم رو که همین قلعه روملی حصاری باشه، ظرف مدت تنها 4 ماه در زمینی به مساحت 30.000 متر مربع میسازن که در نوع خودش یک دستاورد بزرگ نظامی، مهندسی و مدیریتی از نقطه نظر سازماندهی محسوب میشه و برای انجام اون از 300 کارگر ماهر و سر کارگر، 700 الی 800 کارگر ساده و 200 ارابه ران، قایق ران و خدمه کشتی برای حمل مصالح و ابزار مورد نیاز استفاده میکنن تا بتونن این کار بزرگ رو در چنین زمان کوتاهی به انجام برسونن و موفقیت اونها در انجام این کار مقدمه ای میشه برای فتح قسطنطنیه که در بهار سال بعد از اون اتفاق میفته.

154.jpg

 154- نقشه قلعه روملی حصاری

این قلعه 3 برج بزرگ دیدبانی به قطر 23 الی 26 متر و ضخامت دیواره 5 الی 7 متر داره که از بالای اونها میتونستن کشتی هائی که قصد فرار داشتن رو با توپ بزنن و علاوه بر اون دارای مسجد، حمام، آمفی تاتر و دیوان خانه هم بوده که بسیاری از اونها تا به امروز هم نسبتا سالم باقی موندن و میشه اونها رو از نزدیک دید.

155.jpg

 155- آمفی تئاتر قلعه روملی حصاری

156.jpg

 156- مسجد قلعه روملی حصاری

157.jpg

 157- درب ورود به یکی از برج های قلعه روملی حصاری

158.jpg

 158- منظره تنگه بسفر و پل فاتح از داخل قلعه روملی حصاری

159.jpg

 159- یکی دیگر از برج های قلعه روملی حصاری

160.jpg

 160- توپ های مورد استفاده در قلعه روملی حصاری در گذشته

ما حدودا ساعت 4:15 رسیدیم به قلعه روملی حصاری و بازدیدمون از اونجا درست تا ساعت 6 عصر که موقع تعطیل شدن اون بود ادامه پیدا کرد و بعدش آمدیم بیرون و تصمیم گرفتیم با اتوبوس برگردیم به همون اسکله ای که ازش اومده بودیم تا برگردیم به اسکله بشیکتاش و بریم به هتلمون. برای همین هم رفتیم به ایستگاه اتوبوس که کمی بالاتر از قلعه بود و با استانبول کارتمون سوار اتوبوس شدیم و به راننده گفتیم میخوایم بریم به اسکله Sariyer و اونم بعد از حدود 20 دقیقه ما رو کمی بالاتر از اسکله پیاده کرد (اون ساعت چون موقع اوج ترافیک عصرگاهی استانبول بود، ما مسیر 5 دقیقه ای مسیر رفت رو در حدود 20 دقیقه در مسیر برگشت طی کردیم). اسکله به نظر خیلی خلوت میومد و من حدس میزدم که کشتی برگشت از اونجا حرکت نمیکنه و موقعی که رسیدیم به اسکله متوجه شدیم که همینطوره و اسکله تعطیل شده و کسی اونجا نیست، اما پشت شیشه زمان حرکت کشتی ها رو زده و برای رفتن به اسکله بشیکتاش هم اسکله Emirgan رو نشون داده.

خوب من میدونستم که اسکله Emirgan با فاصله نسبتا زیادی بالاتر از اونجاست و ما باید دوباره با اتوبوس بریم به اونجا، اما فقط نگران ترافیک سنگین اون ساعت بودم، ولی چاره ای نبود و ما باید خودمون رو به هر حال میرسوندیم به اسکله Emirgan. بنابراین رفتیم دوباره به سمت ایستگاه اتوبوس، اما در بین راه یک بلالی توجه ما رو به خودش جلب کرد و تصمیم گرفتیم اول یه بلال بخوریم و بعد سوار اتوبوس بشیم. پس رفتیم سراغ بلالی و دوتا بلال آب پز به قیمت 10 لیر ازش خریدیم و جاتون خالی همونجا کنار ساحل خوردیم و جدا که چقدر خوشمزه است این بلال های استانبول!

بعد از اونم سوار اولین اتوبوس به مقصد اسکله Emirgan شدیم و چیزی حدود 45 دقیقه توی ترافیک بودیم تا رسیدیم به اونجا و از اتوبوس پیاده شدیم و در حالیکه ساعت حدودا 8 شب شده بود، یکراست رفتیم به سمت اسکله و با پرداخت نفری 5 لیر وارد محوطه اسکله شدیم تا منتظر کشتی بشیم. بعد از ورود به اسکله اما همش در این فکر بودیم که چرا اسکله انقدر خلوته و بجز یکی دو نفر، مسافر دیگه ای اونجا نیست و دفتر اسکله هم تعطیله. این بود که طاقت نیاوردیم و از یکی از اون دو نفر سوال کردیم که کشتی بعدی به مقصد اسکله بشیکتاش کی میرسه که اونم گفت اسکله ساعت 7 تعطیل شده و کشتی دیگه ای اونجا نمیاد و اونا هم منتظر قایق هائی هستن که اونا رو به مقاصد نزدیک محلی میبرن. ما که بعد از معطلی توی اون ترافیک سنگین انگار آب سردی روی سرمون ریختن مجبور شدیم اسکله رو ترک کنیم بدون اینکه بتونیم 10 لیر ورودی به اسکله رو پس بگیریم و رفتیم کمی بالاتر تا شاید بتونیم از اتوبوس برای برگشت به مقصدمون استفاده کنیم.

در حین گشتن دنبال ایستگاه اتوبوس مسیر برگشت هم رستوران های کنار خیابان توجه ما رو به خودشون جلب کردن و چون خیلی هم گرسنه شده بودیم ترجیح دادیم اول شامی بخوریم و بعد بریم به ایستگاه اتوبوس و بنابراین یکی از رستوران ها رو انتخاب کردیم و رفتیم داخلش و دو پرس کوفته چی که یک غذای ترکی هست و بیشتر شبیه کباب لقمه خودمونه بعلاوه یک پرس سیب زمینی سرخ کرده سفارش دادیم با دو تا دوغ آیران به قیمت جمعا 29 لیر و جاتون خالی همونجا نشستیم و خوردیم و بعدشم به تعارف صاحب رستوران دو تا چائی که به مناسبت ماه مبارک رمضان نذری میدادن گرفتیم و خوردیم و این بار با انرژی بیشتر راهی ایستگاه اتوبوس شدیم که تقریبا روبروی رستوران در سمت دیگر خیابان بود.

در ایستگاه تصمیم گرفتیم که به جای اسکله بشیکتاش، یکراست بریم به اسکله کاباتاش تا از اونجا سوار تراموا بشیم و بریم به اسکله کاراکوی و در نتیجه بالای اتوبوس های عبوری دنبال نام اسکله کاباتاش میگشتیم که بالای اولین اتوبوس عبوری نام همون اسکله بشیکتاش رو دیدیم و تصمیم گرفتیم به جای معطل شدن برای اتوبوس کاباتاش، با همون اتوبوس بریم به اسکله بشیکتاش و بعد از همونجا ادامه مسیر بدیم و بنابراین معطل نکردیم و در حالیکه ساعت شده بود 9 شب، با استفاده از استانبول کارتمون سوار اتوبوس شدیم و رفتیم به سمت ایستگاه بشیکتاش. در اون ساعت خیابان ها کمی خلوتتر شده بودن و راننده هم حسابی با سرعت حرکت میکرد و خوشبختانه ما بعد از حدود 45 دقیقه رسیدیم به اسکله بشیکتاش.

در اونجا هم از اتوبوس پیاده شدیم و رفتیم به سمت ایستگاه اتوبوس روبروی اسکله تا از اونجا بریم به سمت اسکله کاباتاش و در زمانی که توی ایستگاه منتظر اتوبوس بودیم متوجه آتش بازی هائی شدیم که در نزدیکی اسکله به مناسبت پانصد و شصت و ششمین سالگرد فتح قسطنطنیه در حال انجام بود و معلوم شد که جشن هنوز ادامه داره! به هر حال اتوبوس بعد از چند دقیقه ای رسید و ما با استفاده از استانبول کارتمون سوار اون شدیم و چون فاصله زیادی نبود، بعد از حدود 5 دقیقه رسیدیم به ایستگاه کاباتاش و در اونجا هم دوباره با استفاده از استانبول کارتمون سوار تراموا شدیم و رفتیم به ایسگاه کاراکوی و بعد از چند دقیقه رسیدیم به اونجا و پیاده شدیم و رفتیم به سمت تونل تا با اون بریم به خیابان استقلال.

در تونل هم اول استانبول کارتمون رو شارژ کردیم و بعدش هم با تونل برگشتیم به خیابان استقلال و در حالیکه ساعت شده بود حدودا 10:30 شب و ما هم حسابی خسته شده بودیم، یک بطری آب معدنی بزرگ خریدیم و برگشتیم به هتل تا ِیک چائی و کمی میوه بخوریم و بعدشم چمدونامون رو ببندیم و بخوابیم تا فردا بتونیم اتاقمون رو تحویل بدیم و بعدشم از وقتی که تا قبل از رفتن به فرودگاه در اختیارمون بود استفاده کنیم.

161.jpg

 161- هزینه های روز پنجم سفر

روز ششم سفر

صبح روز ششم بعد از بیدار شدن و صرف صبحانه، چمدونامون رو آوردیم توی لابی هتل و ضمن تحویل دادن اتاق دوست داشتنیمون، چمدون ها رو هم به ریسپشن دادیم تا برامون نگه دارن و بعدشم زدیم بیرون تا از وقتی که قبل از رفتن به فرودگاه داشتیم استفاده کنیم. پرواز برگشت ما ساعت 5:40 بعد از ظهر بود و ما میخواستیم برخلاف دو سفر قبلی با تور  لیدرمون برگردیم فرودگاه، چون مترو فرودگاه جدید استانبول هنوز راه اندازی نشده و ممکن بود ما برای استفاده از اتوبوس های فرودگاه کمی به دردسر بیفتیم. ضمنا تور لیدرمون از طریق تلگرام به ما گفته بود که بنا به مقررات فرودگاه جدید استانبول ما باید حداقل 3 ساعت قبل از پرواز اونجا باشیم و با احتساب یک ساعت راه توی مسیر، باید حداکثر ساعت 1:30 بعداز ظهر از هتل حرکت میکردیم و چون ما ساعت 10 صبح از هتل خارج شدیم، سه ساعت و نیم بیشتر وقت نداشتیم و تنها کاری که میتونستیم در این مدت انجام بدیم و از قبل هم توی برناممون بود، بازدید از خیابان بغداد در بخش آسیائی استانبول بود که یکی از مراکز خرید معروف و لوکس استانبول هست و ما دوست داشتیم حتما اونو ببینیم. گویا قسمت در این نوبت از سفر ما این بود که روز اول و آخرش رو به بازدید از یک مرکز خرید بگذرونیم!

برای رفتن به خیابان بغداد باید از تونل مترو زیر دریائی مارمارا (Marmara Tunnel) استفاده میکردیم که در دهانه تنگه بسفر از زیر دریای مرمره رد میشه و بنابراین راه افتادیم و با استفاده از تونل شیشانه رفتیم به ایستگاه کاراکوی و از اونجا با استفاده از استانبول کارتمون سوار تراموا شدیم و رفتیم به دو ایستگاه بعد یعنی ایستگاه Sirkeci که ورودی مترو مارمارا کنار اون هست و اگه یادتون باشه، مرکز فرهنگی حجت پاشا هم در نزدیکی اون بود.

162.jpg

 162- ساختمان ورودی مترو زیر دریائی مارمارا

ساخت تونل مترو مارمارا که بخش اروپائی استانبول رو به بخش آسیائی اون از زیر دریای مرمره متصل میکنه و چیزی شبیه به تونل مانش بین فرانسه و انگلیس هست در سال 2004 میلادی با کمک ژاپنی ها شروع میشه و در سال 2013 به بهره برداری میرسه، این مترو زیر دریائی یکی از راه های ارتباطی سریع و راحت بین بخش های اروپائی و آسیائی استانبول هست و برای رفتن به خیابان بغداد شاید بشه گفت بهترین گزینه است. به هر حال ما وارد ایستگاه مترو مارمارا شدیم و بعد از شارژ استانبول کارتمون، از پله های برقی متعدد اون رفتیم پائین تا رسیدیم به محل توقف قطارهای مترو و اونجا با پرداخت 10 لیر برای هر نفر که گرونتر از تمام وسائل نقلیه دیگه در استانبول بود، بلیط مترو رو خریدیم و سوار مترو شدیم.

آخرین ایستگاه مترو مارمارا ایستگاه Ayrilik cesmesi هست و قبل از اون یک توقف هم در ایستگاه اوسکودار داره و چون برای رفتن به خیابان بغداد ما باید میرفتیم به ایستگاه مترو کادیکوی، باید در ایستگاه Ayrilik cesmesi از خط مترو مارمارا خارج میشدیم و سوار متروی کادیکوی میشدیم. بنابراین در اون ایستگاه ما از مترو خارج شدیم و با راهنمائی یکی از مسافرین ترک که ما رو به دنبال خودش برد و حتی گفت به کدوم قسمت خیابان بغداد باید بریم، وارد مترو کادیکوی شدیم و با استفاده از استانبول کارتمون رفتیم به ایستگاه کادیکوی. اون آقا به ما گفته بود که در ایستگاه کادیکوی باید از دلموش برای رفتن به خیابان بغداد استفاده کنیم و بنابراین ما بعد از خروج از ایستگاه کادیکوی گشتیم به دنبال ایستگاه دلموش ها و خیلی زود اونا رو روبروی اسکله کادیکوی که در مجاورت ایستگاه مترو بود پیدا کردیم. دلموش های اونجا بر خلاف دلموش های قبلی شباهت بیشتری به ون های موجود در تهران داشتن، اما بعد از سوار شدن متوجه شدیم که حتی اونا هم از ون های تهران خیلی راحتتر هستن!

163.jpg

 163- اسکله کادیکوی

164.jpg

 164- دلموش های بیرون اسکله کادیکوی

به هر حال ما بعد از پرداخت 4.5 لیر برای دو نفر سوار دلموش شدیم و بنا به توصیه اون آقا در قطار مترو مارمارای، گفتیم که میخوایم بریم به Suadiye. دلموش هم راه افتاد و بر خلاف انتظار ما چیزی حدود نیم ساعت توی راه بود تا بالاخره ساعت 11:30 رسید به ایستگاه Suadiye و ما از دلموش پیاده شدیم. حالا با توجه به وقت کمی که برای برگشت به هتل داشتیم یه مقدار نگران شدیم و در نتیجه با راهنمائی خانمی که در ایستگاه نشسته بود خودمون رو سریع رسوندیم به خیابان بغداد و شروع کردیم به قدم زدن در همون نزدیکی.

165.jpg

 165- خیابان بغداد

166.jpg

 166- خیابان بغداد

خیابان بغداد که یکی از مراکز مشهور و گران قیمت خرید در استانبول هست وچیزی شبیه به مرکز خرید نیشان تاشی در بخش اروپائی استانبول هست که شب اول ورودمون به استانبول از اون دیدن کرده بودیم و مثل اون میزبان برندهای معروف جهان و همچنین انواع و اقسام رستوران ها، سالن های زیبائی و غیره هست و در واقع یکی از مراکز مد استانبول و ترکیه محسوب میشه، خیابان عریض و با صفائیه که انسان را تا حدودی یاد خیابان ولیعصر خودمون در تهران میندازه!

به هر حال ما چون وقت زیادی نداشتیم و باید خودمون رو به موقع به هتل میرسوندیم تا با ترانسفر تور بتونیم بریم به فرودگاه، بعد از تنها 10 دقیقه سوار یکی از دلموش های مسیر برگشت شدیم تا برگردیم به اسکله و ایستگاه کادیکوی، غافل از اینکه مسیر برگشت بر خلاف مسیر رفت از خود خیابان بغداد عبور میکنه و اونجا هم مملو از ترافیکه و خلاصه در حالیکه دل توی دل ما نبود، ساعت 12:45 رسیدیم به ایستگاه کادیکوی و سریع رفتیم پائین و اول با مترو کادیکوی خودمون رو رسوندیم به ایستگاه Ayrilik cesmesi و بعد هم با مترو مارمارا خودمون رو رسوندیم به ایستگاه Sirkeci و وقتی که از ایستگاه خارج شدیم ساعت شده بود 1:30 و دیگه مطمئن شده بودیم به موقع به هتل نمیرسیم و حتما تور لیدرمون ما رو جا میگذاره و میره و کم کم داشتیم فکر میکردیم که خودمون با استفاده از اتوبوس بریم به فرودگاه!

اما به هر حال باید برمیگشتیم به هتل تا چمدونامون رو تحویل بگیریم و برای همینم در ایستگاه Sirkeci سوار تراموا شدیم و رفتیم به ایستگاه کاراکوی و اونجا هم با تونل رفتیم به خیابان استقلال و برگشتیم به هتل. وقتی که ما رسیدیم به هتل ساعت شده بود 1:45 اما در کمال ناباوری دیدیم که تور لیدر ما هنوز منتظر ما هستش و ما رو جا نگذاشته که بینهایت خوشحال شدیم و از اینکه معرفت به خرج داده بود و منتظر ما مونده بود کلی ازش تشکر کردیم و من همینجا لازم میدونم دوباره از تور لیدرمون که اسمش علی آقا بود مجددا تشکر کنم چون باعث شد ما برای رفتن به فرودگاه به زحمت نیفتیم و امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشه.

به هر حال ما بعد از اینکه چمدونامون رو از هتل تحویل گرفتیم سوار دلموشی شدیم که تور لیدرمون گرفته بود و بعد از اینکه در طول مسیر مسافرای دیگه ای رو هم سوار کردیم عازم فرودگاه شدیم. خوشبختامه اون روز ترافیک زیادی در مسیر فرودگاه نبود و ما حدود ساعت 2:10 رسیدیم به فرودگاه و رفتیم داخل سالن پروازهای خروجی و بعد از عبور از قسمت کنترل بار وارد سالن اصلی پروازهای خروجی شدیم.

167.jpg

 167- نمای بیرونی فرودگاه جدید استانبول

168.jpg

 168- سالن پروازهای خروجی فرودگاه جدید استانبول

 در اونجا هم بعد از پیدا کردن کانتر شرکت قشم ایر رفتیم به اونجا و با صف طویلی از هموطنامون مواجه شدیم که منتظر Check in و گرفتن کارت پرواز بودن و بنابراین ما هم به ناچار پیوستیم به صف و چیزی حدود یک ساعت و نیم در صف بودیم تا نوبت به ما رسید و تونستیم چمدونامون رو تحویل بدیم وکارت پروازمون رو بگیریم. پس از اونهم بعد از کنترل گذرنامه، اول سری زدیم به Duty Free Shop بسیار بزرگ و زیبای فرودگاه و بعد از اونهم با پیدا کردن گیت خروجی مربوط به پروازمون، رفتیم به سمت گیت و منتظر نشستیم تا Boarding پرواز ما شروع بشه.

169.jpg

 169- سالن Duty Free Shop فرودگاه جدید استانبول

در مدت انتظار برای پروازمون هم به مرور خاطرات خوشمون از این سفر پرداختیم و تاسف خوردیم از اینکه چقدر زود این 6 روز به آخر رسید و انگار همین دیروز بود که ما وارد استانبول شدیم. به هر حال بعد از حدود یک ربع هم پذیرش مسافرین شروع شد و ما سوار هواپیما شدیم و برگشتیم به ایران با کوله باری از خاطرات خوش و به یاد ماندنی که دستمایه ای شد برای نگارش این سفرنامه ای که تقدیمتون کردم!

170.jpg

 170- هزینه های روز ششم سفر

171.jpg

 171- هزینه های کل سفر

خوب به پایان آمد این دفتر و حکایت چندانی هم دیگه باقی نیست و من سعی کردم در 3 فصل این سفرنامه، هر آنچه یک گردشگر ایرانی که به قصد جهانگردی و آشنائی با شهر زیبای استانبول به این شهر سفر میکنه، لازم هست  بدونه در اختیارتون بگذارم با این امید که مورد پسند و استفادتون قرار بگیره. این سفر با اطمینان میتونم بگم که بهترین سفر ما به استانبول بود و امیدوارم همونطور که من از مرور خاطراتش و نگارش سفرنامه اش لذت بردم، شما هم از خوندنش لذت برده باشید و در سفرهای بعدیتون به استانبول به دردتون بخوره.

 

ضمنا اگر کمی و کاستی در هریک از فصول این سفرنامه مشاهده کردید به بزرگواری خودتون ببخشید و من رو از نظرات ارزشمند خودتون بی بهره نگذارید. خدانگهدار

 

نویسنده : بهزاد حصاریها

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب‌ سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمی‌گیرد.