شاید انگیزه من برای رفتن به چین به زمانی برمیگرده که عموجانم در کودکی اصطلاح چین و ماچین رو خیلی بکار میبرد و بیشتر برام سوال بود ماچین دیگه کجاست؟ بعدها که بزرگ شدم هر جا عکسی از دیوار چین رو میدیدم بهم یادآور ابهتی بود که شاید راه رفتن روی اون هدف سفر به چین و ماچین شده بود. در ابتدای تابستون برای ویزای کشور چک اقدام کردیم که متاسفانه با توجه به شرایط موفق به اخذ ویزا نشدیم و چون تصمیم جدی برای رفتن سفر سالانمون داشتیم و از آنجائیکه همسری هم اشتیاق به رفتن به چین رو نشون داد مقصد رو کشور چین انتخاب کردیم. تقریبا از مرداد ماه قیمتها رو چک کردیم که چه بصورت شخصی و چه با تور، اما قیمتها برای ما دو تا کارمند خیلی بالا بود و با توجه به اینکه مشکلی برای گرفتن مرخصی در پاییز نداشتیم برای پایین آمدن هزینه، سفر رو به پاییز موکول کردیم. تمام مدت پروازها و هتلها رو چک کردیم و در نهایت متوجه شدیم سفر با تور برامون به صرفهتر هست (حدودا 1.5 میلیون تومان هزینهها کمتر میشد ضمنا اینکه با تور در هتل بهتری هم میتونستیم اقامت داشته باشیم). دیگه با جستجو در اینترنت متوجه شدیم آژانس الفبای سفر با توجه به خدماتی که ارایه میده قیمتش مناسب هست و از طرفی تجربه ۳سال پیش در سفر ما به روسیه با این آژانس منجر به انتخاب نهایی و بستن قرارداد شد. (البته روز پنجشنبه که تماس گرفتیم و قیمت رو با مسئول تور بستیم 5میلیون و 500 هزار تومان پول ریالی و 570 دلار بود اما چون آن روز سرکار بودیم برای عقد قرارداد نتونستیم مراجعه کنیم و روز شنبه که رفتیم متاسفانه به جای 570 دلار مجبور به پرداخت 650 دلار شدیم که البته با کلی چونه 630 دلار پرداخت کردیم که برامون کمی سخت بود و زور داشت و علت رو در این که زمان گذشته و باید ویزای انفرادی بگیرن اعلام کردن که در سفر متوجه شدیم برای همه حتی افرادی که خیلی زودتر هم اقدام کرده بودن ویزای انفرادی و حتی با قیمتهای بالاتر محاسبه کرده بودن). تمام هماهنگیهای آژانس در خصوص چک کردن مدارک جهت ویزا خوب بود فقط یک مورد باعث اذیتمون شد و اون این بود که تکلیف ویزا دقیقا روز قبل سفر مشخص شد و بلیط و پاسها رو روز قبل از پرواز ساعت ۷ غروب بدست ما رسوندن که خدا رو شکر همه چیز به خیر گذشت. و ما در کمتر از ۲۴ساعت دیگه عازم چین و ماچین و دست یافتن به یکی از آرزوهای زندگیمون بودیم.
سهشنبه
برای رفتن به فرودگاه با بررسی توی سایتها متوجه شدیم رفتن با ماشین شخصی به صرفهتر خواهد بود (که روز برگشت متوجه شدیم برعکس قیمت توی سایتها درست نبوده و ضرر کردیم) پس با ماشین شخصیمون راهی فرودگاه امام شدیم و ساعت ۴:۳۰در پارکینگ شماره ۳پارک کردیم که متاسفانه با ضعف و بیمسئولیتی پرسنل فرودگاه مواجه شدیم، اتوبوسهای رایگان انتقال مسافر به ترمینال آماده در ایستگاه بود اما بدلیل کم بودن تعداد مسافر (۷نفر) به ما گفتن پیاده به ترمینال پروازی بروید که واقعا جای تأسف داشت!!! البته باعث شد از پل شیشهای عبور کنیم و متوجه شدیم ایستگاه مترو دقیقا وسط این پل هست و تمیزی فضا قابل تحسین و نمای هتلهای Novatel وIbis هم دیدنی بود. فرودگاه خلوت بود و طبق تابلو پرواز تاخیر نداشت. چمدانها رو تحویل دادیم کارت پرواز رو گرفتیم بعد هر چه تلاش برای پرداخت عوارض خروج از کشور کردیم متاسفانه سیستم قطع و صفهای طولانی جلوی دستگاهها استرس بدی رو در ما ایجاد کرد اما با توجه به اینکه ۳ساعت تا پرواز فرصت بود صبوری کردیم بعد از حدود ۱۵دقیقه موفق به پرداخت عوارض شدیم.
پرواز راس ساعت انجام و ما تهران رو به مقصد شانگهای ساعت ۷:۴۵ با هواپیمایی ایرباس شرکت ماهان ترک کردیم. هواپیما بسیار تمیز و برخورد خدمه عالی بود تعداد مسافران چینی بیشتر از ایرانی بود و از همه جالبتر خانم چینی بود که صندلی کنار من نشسته بود که طی تماس تلفنیش متوجه شدم زبان فارسی رو به روانی کامل صحبت میکنه و کارمند شرکت خودروسازی چینی در ایران بود و بهشون تبریک گفتم که اینقدر قشنگ فارسی رو صحبت میکنن که تشکر کرد اما خیلی مایل به صحبت و برقراری ارتباط نبود. در ابتدا دایماً سیستم صوتی و برق کابین قطع و وصل میشد که با هیجان مسافران همراه شده بود اما با اوج گرفتن این مشکل حل شد. مهمانداران برگههای زرد رنگی رو که باید در مرحله چک کردن پاسپورتها در فرودگاه شانگهای تحویل میدادیم رو برای تکمیل بهمون دادن که شامل اطلاعات هویتی و علت سفر بود و چیز خاصی نداشت.
خیلی سریع شام سرو شد به نحوی که راس ساعت ۹ چراغهای داخل کابین خاموش و میتونستیم به راحتی استراحت کنیم، برای من که صبح رفته بودم سرکار و از اونجا همسری آمده بود دنبالم و خسته عالی و مهمتر از اون تقریبا نصف هواپیما خالی بود و با هماهنگی با مهماندار هر کدوم از ما روی صندلی دو نفره نشستیم و خیلی راحتتر از تک نفره تونستیم بخوابیم (بالش و پتو هم از ابتدا برایمان گذاشته بودن) البته باید بگم استراحت کنیم. من شخصا نتونستم از لذت دیدن و نزدیکی به ستارهها دست بکشم و هر از چندگاهی به آسمون نگاه کردم، خلاصه حدود ساعت 2 بامداد به وقت ایران بود که از شدت نور زیر کاور پنجره چشمام باز شد وقتی کاور رو دادم بالا در واقع طلوع خورشید رو شاهد بودم که واقعا دیدنی و زیبا بود. صبحانه سبکی سرو شد و بعد از 45 دقیقه ساعت 8:20 دقیقه به وقت شانگهای (3:15به وقت ایران) هواپیما سر وقت بعد از 7:30 دقیقه پرواز در فردگاه پودونگ (PODONG) به زمین نشست. از همون بالا گستردگی و سرسبزی شانگهای قابل تشخیص و هوا نیمه ابری بود.
چهارشنبه
به محض ورود به فرودگاه تمیزی و مدرنیته رو شاهد بودیم فرودگاه پر از گلهای ارکید و کریسمس طبیعی بود. اولین نشان مدرنیته بودن جابجایی از محل پیاده شدن از هواپیما تا چک شدن پاسپورتها بدلیل گستردگی از طریق ترن انجام میشد و دومین مورد انگشتنگاری اتوماتیک بود که تعداد زیادی دستگاه وجود داشت که به محض گذاشتن پاسپورت زبان دستگاه به زبان مربوطه تغییر و با بلندگوهای بلند توضیحات برای انجام انگشتنگاری صورت میگرفت، بعد به مرحله پاسپورت چک رسیدیم که بدلیل کند بودن پرسنل با وجود تعداد بالای گیت کمی زمان برد و مجدد انگشتنگاری جلوی پلیس انجام و باز هم بصورت گویا و اتوماتیک بود و البته برگه زردی که در هواپیما تکمیل کرده بودیم رو هم تحویل و رسید آن رو تحویل گرفتیم و در مورد علت سفر و تعداد روز اقامت سوال پرسیدن (حتما بلیط و وچر هتل همراهتون باشه چون از بعضی مسافران برای چک کردن درخواست شد) بعد از تحویل چمدانها و خروج از درب طبق برنامه اعلامی تور، بدنبال پرچم china wayگشتیم و بعد از جمع شدن افراد که حدود 20 نفر بودیم سوار بر اتوبوس به سمت هتل Shanghai Regal East Asia Hotel رفتیم. از همون فرودگاه نماد توپهای گرد قرمز با نوشته و نمادهای زرد رنگ بیانگر حضور ما در چین بود.
اتوبانهای چند طبقه و سرسبزی و کانالهای زیاد آب و از همه مهمتر ساختمانهای برج گونه که گویا واحدهای با متراژ ۱۵تا ۱۳۰متری در آنها وجود داره همگی نماینده حضور ما در کشوری پر جمعیت بود. تورلیدر آقای شاهین توضیح داد که چینیها تمایلی به خرید خونه ندارن و خونهها با رهن ۹۹ساله رو از دولت اجاره میکنن و آدمهای کم توقعی هستند و زندگیهای ساده بدون زرق و برق دارند. و همونجا برامون توضیح دادن که شهر شانگهای به دوقسمت جدید (پودونگ) و بخش قدیمی (بانجی) تقسیم شده.
گلکاریهای فوقالعاده زیبایی رو همه جا میدیدیم که پشتش عدد 70 قابل فهمیدن بود که شاهین برامون گفت الان دومین و بزرگترین تعطیلات چینیها به مناسبت هفتادمین سالگرد پیروزی انقلاب مائو و تاسیس جمهوری خلق چین هست و اونا به مدت 5 روز تعطیل هستن و به همین دلیل شانگهای خیلی شلوغ هست.
بعد از طی کردن ۵۰دقیقه حدود ساعت ۱۱به هتل رسیدیم که با توجه به ساعت تحویل اتاقها که ساعت 2 بود مجبور به نشستن در لابی هتل شدیم. برای تحویل اتاق باید یک 100 دلاری بعنوان Deposit بدهید که روز تحویل اتاق در صورت عدم ضرر و زیان به اتاق به شما عودت داده میشود. یکی از بزرگترین مشکلات تبدیل پول بود چون چیزی به نام صرافی در چین وجود نداره و در هتل دستگاه Exchange وجود داشت اما متاسفانه پاسپورت ایرانی رو قبول نمیکرد لذا تنها راه باقیمانده تبدیل پول توسط تورلیدر بود که به ازای هر صد دلار نسبت به نرخ ۲۰یوان کمتر میداد (این هم یکی از مشکلات ایرانی بودن و سوءاستفاده تورها). ما خدا رو شکر به واسطه عزیزی که کار تجاری با چین انجام میده و همراه داشتن کارت بانکیش در چین به راحتی از دستگاه خودپرداز یوان گرفتیم. با توجه به خلوت بودن هتل ساعت 1 اتاق رو به ما تحویل دادن. هتل ما در قسمت قدیمی شهر واقع شده و برای بازیهای المپیک 2008ساخته شده بهمین دلیل در کنار یکی از ضلعهای استادیوم بود و جالب منظره اتاقمون کامل در استادیوم بود که تجربه جالبی برای خودش بود. هتل ۴ستاره بسیار تمیز و شیکی بود و امکانات اتاق هم از همه نظر عالی بود.
با توجه به اختلاف ساعت 4:30 با تهران و یک شب نخوابیدن، من و همسری تصمیم گرفتیم کمی در هتل استراحت کنیم بهمین دلیل تا دوش بگیریم پلوپزی رو که آورده بودیم رو زدیم به برق و برنج رو آماده کردیم و خورشت قیمه آماده رو هم داخل همون گرم کردیم و ناهار در همون هتل خوردیم (البته داشتن وسایل پختوپز در هتل ممنوع هست اما خب با توجه به هزینههای بالای سفر و مهمتر از اون نداشتن حس خوب نسبت به مزههای غذاهای کشورهای دیگه مخصوصا بر اساس شنیدهها از غذاهای چینی خب آدم مجبوره دیگه).
از قبل من و همسری کلی در اینترنت تحقیق و اطلاعات درباره جاهای دیدنی و چگونگی جابهجایی در شهر رو بررسی و نرمافرارهای مترو و نقشه رو روی گوشیمون نصب کرده بودیم اما چیزی که حتما باید در سفر به چین داشت سیم کارت و داشتن اینترنت روی گوشی هست که بهترین کمک در مسیریابی و سهولت کار است.(لازم به ذکر با توجه به سیاستهای کشور چین بیشتر نرمافزارها مثل google map, telegram, whatsup, google,…. فیلتر هستند و حتما نیازمند به چندین فیلترشکن هستید که بتونید ازشون استفاده کنید. ما با توجه به داشتن گوشی آیفون از map اون استفاده کردیم که نیازمند فیلترشکن نبود. اول از Reception هتل اسکناس 100 یوانی رو خورد کردیم (چون به ما گفته بودن و در اینترنت خونده بودیم که به هیچ کس در زمینه پول اعتماد نکنید چون براحتی پول قلابی بهتون میدن) که بتونیم بلیط مترو بخریم خلاصه ساعت3:30 با توجه به Map روی گوشی نزدیکترین ایستگاه مترو به هتل رو پیدا کردیم و متوجه شدیم با یک خط به راحتی میتونیم به قلب شانگهای people square برسیم که بنظر یه جور مرکزیت داشت. تو ایستگاه مترو به راحتی از دستگاههای خودکار بلیط بعد از انتخاب زبان انگلیسی و انتخاب شماره خط و انتخاب نام ایستگاه و مشخص کردن تعداد، بلیط رو خریدیم (فقط اسکناس و سکه 1 و 10 و 50 یوانی قبول میکرد) که نفری ۴یوان شد ( باید برای خروج از مترو حتما بلیط خودتون رو به دستگاه بزنید پس باید تا پایان سفر بلیط رو نگهدارید).
داخل ترن دو تا نکته خیلی مشهود بود یکی همه سرشون توی موبایلشون بود و مشغول دیدن فیلم، بازی، یا ارسال پیام در wechat بودن و دومی همه پیر و جوون کفش کتونی به پا داشتن کمتر کسی رو میدی کفش رسمی به پا داشته باشه. وقتی از ایستگاه بالا آمدیم با جمعیت زیادی که هر کدوم نمادی از قرمز به همراه داشتن مواجه شدیم که همه اینابه خاطر جشن ۷۰سالگی چین بود مردم در حال جشن بودن. وارد people park شدیم میدانی از گل بود که به مناسبت جشن ایجاد شده بود و با موسیقی که یک دفعه بخش شد رقص آبنما هم اجرا شد که واقعا زیبا بود.
موزه شانگهای همون جا روبروی ساختمان شهرداری بود که متاسفانه بدلیل گذشتن ساعت از ۵تعطیل شده بود(همه مراکز دیدنی چین از ساعت 9 تا ساعت 5 قابل بازدید هستند) و دیدن موزه رو از دست دادیم و به روز دیگر موکولش کردیم. از روی نقشه به سمت خیابان نانجینگ (Nanjing)رفتیم خیابونها شلوغ و دقیقا مثل تظاهرات بود و ترافیک شدید از حضور آدمها، پر از ازدحام و شلوغی خیابان نانجینگ که پر از مغازه های برند بود پر از رنگ و نور. ازدحام جمعیت و سر و صدای زیاد آدمها واقعا خستهکننده بود و همین موضوع باعث شد ما از مسیر نانجینگ به سمت بوند(Bound) حرکت کنیم اما همه جا شلوغ بود با هیجان تمام خودمون رو به بوند رسوندیم.
بوند خیابانی در حاشیه رود هوانگ پو هست که باعث ایجاد دو قسمت جدید پودونگ و قدیم شهر بانجی شده برجهای سر به فلک کشیده در سمت جدید هستند، بعد از تحمل اون همه شلوغی که البته به کمک نیروی پلیس که بیشتر شبیه نیروی انتظامی ما بودن با نظم عجیبی حرکت مردم رو هدایت و کنترل میکردن (شیوه پلیس برای کنترل و رفع ازدحام جمعیت عالی بود) ناگفته نماند مردمانی بسیار حرف گوش کن هم داشتن که با یک سوت پلیس درجا از حرکت میایستادند. یکباره تمام چراغهای ساختمانها خاموش و موسیقی بسیار ملایم شروع به پخش شد و نورپردازیهای فوقالعاده زیبا متناسب با موسیقی روی تمام ساختمانها و برجها اجرا شد که این هیجان و زیبایی خستگی ما رو بعد از تحمل اون همه ازدحام بدر کرد.
بعد از لذت بردن و فیلمبرداری از اون موسیقی و رقص نور با کلی ماجرا خودمون رو به حاشیه رود رسوندیم که منظره تماشایی بهتری داشته باشیم و برای سه بار هر نیم ساعت یکبار این مراسم تکرار شد و حدود ساعت ۱۰مراسم به اتمام رسید و همه راهی خونههاشون بودن و این ازدحام به متروها منتقل شد که تمهید پلیس برای مهار جمعیت عالی و مترو رو رایگان اعلام کردن. چیزی که جالب بود که همه جا حتی در دستگاههای مترو یا خرید چیزهای حتی خوردنی که دست فروش میفروخت یک بارکد وجود داره که چینیها با موبایلشون اسکن و با برنامه we chatکه منحصر به اونها هست پرداخت رو انجام میدن و همین باعث سرعت بخشیدن به امور و جابجایی کمتر پول نقد و کوتاه شدن صف و در کل انجام امور ساده تر و منظمتر برای اون تعداد جمعیت میشه. با توجه به اینکه برای خروج از مترو هم باید حتما بلیط رو به دستگاه زد ما رایگان سوار شده بودیم و کارتی نداشتیم در ایستگاه مترو نزدیک هتل توضیح دادیم پلیس به ما گفته بدون بلیط سوار بشید و بدون هیچ ناراحتی فقط در دفتری از ما خواسته شد اسم و فامیلمون رو یادداشت کنیم و خارج شدیم. دیگه خیلی خسته رسیدیم هتل و بعد از صرف چای خوابیدیم.
پنجشنبه
مدیریت تور با توجه به شلوغی، برنامه گشت شهری رو به روز سوم موکول کرده بود و روز دوم برنامه آپشنال (شهر ژیاجیاجیائو، ناهار رستوران عربی، هایکپی مارکت، شام و تور کروز هوانگ پو به قیمت ۶۰۰یوان از ۸صبح تا ۱۰شب) بود. با توجه به قیمت بالا و اینکه ما برخی موارد رو واقعا دوست نداشتیم ترجیح دادیم خودمون برنامهریزی کنیم. صبح ساعت ۸ بلند شدیم و رفتیم سراغ صبحانه که عالی بود و تقریبا تمام غذاهای میان وعده و میوههایی که چینیها دایما در حال خوردنش در خیابونها هستن رو میشد تست کرد ( اگر مثل همسری من تستر هستید و دوست دارید همه چیز رو تست کنید واقعا صبحانه این هتل بهترین جا برای تست همه نوع میان وعدههای چینی بود بطور مثال شب گذشته میان وعدهای به اسم doghe بود موادی روی سیخ چوبی که بخارپز شده بودن و هر چوب 5 یوان که واقعا به خاطر ارزش پول ما گرون به حساب میمومد و چشم میدید و دل نه، در صبحانه تمام طعم ها بود و میشد تست کرد) واقعا تنوع صبحانه عالی بود تو همون لابی هتل مسیر رفتن به شهر باستانی ژیاجیاجیایو معروف به ونیز آسیا رو پیدا کردیم و راهی مترو شدیم.
با خرید بلیط به قیمت ۷یوان برای هر نفر و با تغییر سه خط مترو که خط آخر از همه طولانیتر بود به مقصد رسیدیم حدود ۱.۳کیلومتر پیادهروی تا ورودی شهر ونیزی بود که توی اون مسیر مثل حاشیه شهرهای ایران ابزار فروشی و لوازم ساختمانی فروشی بود که احساس خوبی به آدم نمیداد در تمام مسیر هم شما رو برای معطل نشدن دعوت به خرید بلیط میکنن ما هم با توجه به ازدحام جمعیت بلیط رو خریدیم دو نوع بلیط بود ۴و ۸ تایی برای بازدید که ما چون نمیخواستیم چیزی رو از دست بدیم ۸تایی رو به ارزش 60 یوان نفری خریدیم و وقتی به ورودی رسیدیم بدون صف که واقعا هم شلوغ بود وارد شدیم و خوشحال که بلیطها رو خریدیم. از ازدحام جمعیت کلافه بودیم و فکر میکردیم بلیطی که گرفتیم برای سوار شدن قایقها هم هست که بعد متوجه شدیم نه فقط ورودی مکانهای داخل شهر باستانی هست و باید مجدد پول بلیط قایق رو بدیم. هر قایق ظرفیت 6 نفر رو داشت و بسته به مسیر از 80 یوان شروع میشد. ما به دو دلیل 1) شلوغی صف قایق 2) قمیت بالا برای ما که دو نفر بودیم3) دیدن تمام جاهای دیدنی که بلیطش رو خریده بودیم ترجیح به پیادهروی در کوچه و پسکوچهها دادیم که واقعا دیدنی و زیبا بود. به خاطر وجود مسیرهای رود و قایقها واقعا شبیه ونیز بود نحوه پارو زدن قایقرانها و چگونگی هدایت اونها وقتی در کنار هم در کانال آب دیدنی بود.
اولین جای دیدنی که رفتیم کیژی گاردن (Kizhi Garden) بود که از همون ورود سبک چینی (گلدونهای چینی،چوبهای منبت کاری شده، صندلیهای چوبی مستطیلی،...) آدم رو به وجد میآورد. درون باغ حدودا یک ساعت زمان میبرد، وجود مسیرهای آب و پلها و خونههای چینی و مزرعه بامبو و در بخشی وسایل آشپزی قدیمی چینی (ما رو یاد فیلم اوشین انداخت) دیدنی بود.
جای دیدنی دوم موزه هنر کنار کیجژی گاردن بود که یک سری تابلو نقاشی چینی در فضای دو طبقهای نمور بود که خیلی خاص و جذاب نبود. پیادهروی در کوچههای ونیزی قشنگ بود و دیدن چیزهای عجیب به سیخ کشیده شده و چیزهای شبیه لواشک ما که از گوجه بود و بوهای عجیب که میگفتند ناشی از روغن سگ هست اولش دیدنی و جالب بود اما بعدش واقعا خیلی دلچسب نبود مخصوصا از لحاظ بو.
جای دیدنی سوم که رفتیم موزه تاریخ بود که مجسمهها و دست نوشتههای عمودی زیبایی بود اما متاسفانه برای ما قابل فهم نبودن. دیگه خسته و تشنه تصمیم گرفتیم نوشیدنی بخوریم که با قیمت عجیبی مواجه شدیم یه نوشابه کوکا 20 یوان که چون از قبل میدونستیم با چونه زدن به قیمت اصلی خودش یعنی 5 یوان خریدیم و گلویی تازه کردیم.
جای چهارم نمایشگاهی شامل دستاوردهای دستی و هنری بود و یه جورایی صنایع دستی چینی بود که واقعا ترکیب رنگها به آدم آرامش میداد.
محل دیدنی پنجم شامل وسایل قدیمی مبل، ساز، وسایل آشپزی قدیمی بود.
جای دیدنی ششم city god temple بود که به محض ورود با همون زبان کر و لالی (خیلی از لحاظ زبان انگلیسی ضعیف هستن) از شما میخوان پارچههای قرمز رنگی رو بخرید که روی هر کدوم چیزی نوشته شده و معنایی اونها رو به انگلیسی روکاغذ بهتون میدن مثل شادی خانواده، سلامتی،...که باید اونها رو روی درختی آویزون کرد معبد قشنگی بود مخصوصا که افرادی برای عبادت میومدن و چوبهایی که شبیه عود رو اول رو به معبد تعظیم میکردند و بعد میسوزوندن و دود بدی تولید میشد و شمعهای قرمز که روشن میکردن (همه چیز در چین به رنگ قرمز هست چون رنگ قرمز رو نماد شادی میدونن). نحوه ادای احترام به مجسههای موجود در معبد هم جالب بود.
محل دیدنی هفتم هم معبد بود که متاسفانه با توجه به ساعت ۵:۳۰تعطیل شده بود. و یه جای دیدنی دیگه هم که بازدید از اداره پست بود که با توجه به ساعت بی خیال شدیم. دیگه خسته و گرسنه با توجه به عدموجود رستورانهای مک دونالد و ... مجبور به خوردن غذای چینی شدیم با کلی وسواس در انتخاب، خوراک اردک انتخاب کردیم که باید با چاپستیک (دو چوب) میخوردیم که خیلی سخت بود. کلا همه غذاها طمع شیرین داشت که با ذایقه ما متفاوت هست طمع شوری و ترشی اصلا برای چینیها معنی نداره. خلاصه بعد از دیدن اون همه جانور (خصوصا خرچنگ و لاک پشت و قورباغه) و استشمام بوهای مختلف بدون لذت بردن از خوردن غذا بدنبال مسیر رسیدن به مترو بودیم.
با تاریک شدن هوا و پارک شدن تمام قایقها و روشن شدن چراغهای قرمز و البته تقریبا آروم شدن جو (چون در چین همه افراد به محض تاریک شدن هوا به سمت خونه هاشون حرکت میکنن و زود شهر سکوت و خلوت میشه) بنظرم تازه زیباییها قابل دیدن بود.
خلاصه کمی از غروب لذت بردیم و با مترو با همون قیمت ۷یوان به سمت هتل برگشتیم که ابتدای خیابان هتل یک مرکز خرید داشت که به اونجا رفتیم تمام برند بود اما خیلی خیلی گرون بود و اصلا با اون تصوری که ما از ارزونی چین داریم منطبق نبود. خلاصه خسته بعد از ۱۰.۳کیلومتر پیادهروی رسیدیم هتل و بعد از گرفتن دوش و خوردن چای و شیرینی بیهوش شدیم.
جمعه
امروز برنامه گشت شهری تور بود و چون ساعت 8 زمان حرکت بود 7 برای صبحانه رفتیم و راهی دیدن برج رادیو تلویزیون مروارید شرق (oriental pearl radio & tv tower)شدیم، در قسمت جدید شهر و پایین تمام برجهای سر به فلک کشیده بودیم. بزرگترین برج شانگهای برج استوانهای شکل معروف به برج تجارت جهانی شانگهای که سرش در ابرها فرورفته بود و دومین برج بزرگ دنیا بعد از برج العرب هست و در کنارش برجی شبیه دستگیره بود واقعا زیبا و دیدنی بود.
ما قرار بود به بالای برج مروارید که ارتفاع نزدیک به۴۶۸متر داره بریم و باز شلوغی و ازدحام جمعیت با سر و صدای زیاد خلاصه بعد از ۲ساعت انتظار و حرکت در صف طولانی و پیچ در پیچ سوار بر آسانسور به ارتفاع ۲۵۹متر رفتیم که بتونیم روی پل شیشهای(transparent observatory) راه بریم از اونجا تمام شانگهای رو از بالا و البته از پایین ببینیم که دیدنی بود اما با ازدحام جمعیت نمیشد حتی یه عکس درست و حسابی گرفت. این همه در صف بودیم اما فقط بیست دقیقه تونستیم اون بالا باشیم.
با آسانسور به پایین منتقل شدیم و در طبقه زیرزمین برج به موزهای رفتیم که روند پیشرفت شانگهای از دیروز تا به امروز رو نشان میداد که خیلی قشنگ و دیدنی بود و البته بزرگ (حدودا یک ساعت زمان رو با قدمهای تند نیاز داشت).
بعد راهی کارگاه دولتی ساخت ابریشم چین شدیم که نحوه عملکرد تک پیله و دو پیله رو توضیح دادن که خیلی چیز دیدنی نبود و بیشتر بیزینس برای تورها بود چون بعد از توضیح 5 دقیقهای ما رو به فروشگاهی برای خرید پارچه و ملحفه و لباس ابریشمی باقیمتهای بالا بردند و از اونجا عازم محدوده باغ یویوان شدیم و در مکدونالد ناهار رو (که جز گشت شهری بود) خوردیم و با توجه به تعطیلات چینیها باغ یویوآن بسته بود و فقط میتونستیم از خیابانهای بیرونی اون دیدن کنیم. لیدر در پاسخ به اعتراضات ما که چرا به ما اعلام نکردید این هفته چین اینقدر شلوغ و تعطیلاتشون هست همه رو به یک بستنی مک دونالد مهمان کرد. خلاصه با توجه به شلوغی جمعیت و بالا بردن سرعتمون برای بازدید از جاهای بیشتر از تور جدا شدیم. کوچههای اطراف باغ یو که واقعا دیدنی زیبا بود پر از رنگ و زیبایی و نور و مغازهای قشنگ برای خرید سوغاتی بود و البته قیمتهای مناسب که باید حتما موقع خرید چونه حسابی بزنید کلا در چین ما متوجه شدیم حتی در خرید آب هم باید چونه زد وگرنه با قیمتهایی حدودا 4 برابر قیمت واقعی چیزی رو بهتون میفروشن.
بعد از خرید چند تا نماد کشور چین بهعنوان سوغاتی دوباره به سمت نانجین و باند رفتیم بعد از گشت و گذار که به نسبت شب اول خیلی خلوتتر بود با مترو به قیمت 4 یوان به هتل برگشتیم که ساعت ۱۰بود طبق برنامه باید زمان حرکت ما از شانگهای به پکن ساعت 4 عصر فردا می بود که شب به پکن برسیم اما به ما گفتن به دلیل شلوغی فقط تونست برای ساعت 8 صبح بلیط تهیه کنن خلاصه مجبور بودیم سریع چمدونامون رو جمع کنیم چون باید فردا 6:40 دقیقه check out رو انجام داده و به ایستگاه راهآهن بریم. این هم یکی دیگه از بی نظمیهای تور بود چون باید بلیط رو از قبل میخریدن و به همین خاطر زمانمون در شانگهای کم شد و فرصت دیدن دو جا (موزه شانگهای و دیزنی لند) رو از دست دادیم.
شنبه
ساعت 6 صبح بعد از انجام check out و دریافت deposit 100 دلاری صبحانه رو خوردیم و طبق برنامه 6:45 با اتوبوس آمدن دنبالمون به سمت ایستگاه راهآهن و بلیط رو بهمون دادن و بعد از عبور از گیت و چک شدن بلیط و پاسپورت سوار ترن شدیم. راس ساعت ۸ قطار به سمت پکن حرکت کرد که متوسط سرعت قطار ۲۷۰کیلومتر بر ساعت بود. صندلیهای ترن راحت و دارای پریرز برق برای شارژ موبایل بود و هر یک ساعت یکبار زمین ترن رو تمیز و برای بردن آشغالها اقدام میکردن که برای ما جالب بود تقریبا در 7 ایستگاه ترن توقف داشت و مسافران زیادی پیاده و سوار میشدن. مسیر بسیار زیبا، سبز، جنگلی و پر از رود و پل بود چیزی شبیه مسیر تهران به رشت و در هر شهری که ترن وارد میشد ساختمانهای بلند و صنعتی دیده میشد.
حدود ساعت ۱:۳۰ترن وارد ایستگاه بیجین شد (6:30 زمان سفر به طول انجامید). اولین مورد قابل توجه سرد بودن هوای پکن بود (اختلاف دما بین شانگهای و پکن زیاد بود) حدود8 درجه خنکتر از شانگهای بود و واقعا تا دیروز از گرما کلافه بودیم و حالا از سرما دنبال لباس گرم. بعد از خروج از گیت تور لیدر آقای فرزاد به دنبالمون آمد و با اتوبوس ما را به هتلمون به اسم Mercur برد در مسیر برامون از تفاوتهای پکن با شانگهای گفت و واقعا فضای کمونیستی در پکن احساس میشد و خیلی خبر از مدرنیته و ساختمانهای سر به فلک کشیده نبود. هتلمون نسبت به هتل شانگهای گرچه هر دو چهار ستاره بودن اما به نسبت ضعیفتر بود بعد از گذاشتن 100 دلار بهعنوان deposit و تحویل اتاق دوباره به خاطر خستگی ترجیح دادیم ناهار رو در هتل خودمون آماده کنیم برنج و کنسرو قلیه ماهی رو تا گرفتن دوش و کمی استراحت آماده کردیم و همسری برنامهریزی برای گشت شهری رو انجام میداد.
چون تجربه شانگهای خوب بود تصمیم گرفتیم گردش رو از میدان تیاامن که قلب پکن هست شروع کنیم (هنوز هم نمیدانم چرا ما در زبان فارسی به بیجین میگیم پکن در اینترنت هم گشتم اما چیز خاصی دستگیرم نشد فقط متوجه شدم بیجین معنی پایتخت شمالی هست). ایستگاه مترو تا هتل ما ۱۳دقیقه پیادهروی داشت. همون بدو ورود به مترو تمام کیفامون رو چک کردن در حالیکه در شانگهای فقط کیف کولی و چمدون رو چک میکردن و نشون از فضای شدید امنیتی بود. ترن و ایستگاههای مترو قدیمیتر و کهنهتر بودن. خلاصه بلیط رو به قیمت 5 یوان (قیمت بلیط در پکن 1 یوان گرونتر از شانگهای بود) خریدیم و خوشحال از اینکه نیاز به تغییر خط نداریم سوار بر ترن شدیم اما متاسفانه چون همچنان جشن ۷۰سالگی ادامه داشت بدلیل شلوغی، بعضی از ایستگاهها ترن توقف نداشت و خلاصه ناخواسته ما در ایستگاه بعدی پیاده شدیم که خیلی بهتر شد و با پیادهروی از یک خیابان خیلی شیک و گذشتن از مرکز خرید 1st street و دیدن ground hotel plaza دیدن پلههای رنگی و گلکاریهای فوقالعاده به مناسبت جشن 70 سالگی و دیدن آدمهای شاد پرچم بدست که نشان از علاقه زیاد به کشورشون بود واقعا دیدنی بود. به خیابان وانگفوجینگ رسیدیم شهر زنده و پر هیجان بود و اونجا هم مراسمات جشن ۷۰سالگی همچنان ادامه داشت. دیگه خیابان پر بود از مراکز خرید برند و البته گرون و راس ساعت 9 همه جا تعطیل شد و ما هم با پرداخت 5 یوان بلیط مترو راهی به سمت هتل شدیم.
یکشنبه
صبح بعد از خوردن صبحانه راس ساعت ۸طبق برنامه اولین گشت شهری پکن با تور بود که بدنبالمون آمدن سوار بر اتوبوس به میدان تیاامن رسیدیم که از توی ماشین سیل جمعیت رو میدیدی که به سمت میدان در حرکتند اما آنقدر همه چیز مرتب و تحت کنترل بود که وقتی از ماشین پیاده شدیم با وجود اینکه به خاطر پلیس خیلی دورتر از میدان از اتوبوس پیاده شدیم اما راحت به میدان رسیدیم. این میدان یکی از بزرگترین میدانهای جهان محسوب میشود و یکی از نکات جالب آن مستطیل شکل بودن آن است. در طرف راست موزه ملی پکن و در طرف چپ مجلس پکن بود عکس جد رییس جمهور فعلی هم در میدان موجود بود. و در ضلع جنوبی میدان هم مقبرهای که گویا در بردارنده جسد مومیایی مائو بزرگ هست بود.
بعد به سمت ضلع شمالی میدان و عبور از زیرگذر که زیر خیابان بسیار بزرگی بود به سمت دیگر خیابان رفته و بعد از عبور از خندقهای به عرض 10 متر که در زمان خودش برای حفاظت از قصر ساخته شده بود وارد شهر ممنوعه شدیم و بعد از گذشتن از حیاطهای مختلف که واقعا دیدنی بود و بزرگ و اینکه تمام جاهای دیدنی چین که مربوط به امپراطور است در یک راستا از شمال به جنوب هست و محل پیاهروی پادشاه در این مسیر بود، جز پادشاه کسی حق پوشیدن لباسی به رنگ زرد رو نداشته جالب بود. در چین عدد ۹مقدس و چهار منفور است (به گفته تور لیدر به نحوی است که در شهرهای فاقد توریست در آسانسورها عدد چهار وجود ندارد) و همه چیز حتی تعداد مجسمههای سنگی موجود در شهر ممنوعه 999 عدد است و مهمتردر کاخی به اون عظمت اصلا گیاه حتی بوتهایی وجود نداشت چون ترس از این وجود داشته که شاید از پادشاه بلندتر بشود. بعد از عبور از خانههای پیدرپی قبل ازخروج محوطهای بود با درختانی با قدمت ۴۰۰سال زیبا و دیدنی. از درب شمالی که مجدد خندقهای بزرگی دور آن بود از شهر ممنوعه خارج شدیم.
سوار بر اتوبوس در رستوران مک دونالد ناهار (جز برنامه تور) رو خورده و به سراغ کارخانه مروارید سازی رفتیم که برای من جذابیتی نداشت و شاید تورها برای دریافت پورسانت(مثل کارخانه ابریشم سازی) این کار رو انجام میدن چون بعد از توضیحات به فروشگاه طلا و جواهر و مروارید راهنمایی شدیم جهت خرید که واقعا به حالت التماس گونه با دادن تخفیفهایی افراد رو به خرید ترغیب میکردن و آنقدر ایرانیها رو به اونجا برده بودن که اصطلاحات بخر و تخفیف خوب میدیم و اینها رو به فارسی میگفتن. تنها مورد جالب برای من این بود که مروارید لزوما سفید نیست و رنگ مروارید باعث شناسایی اون هست که مربوط به کدوم کشور میشه و مرواریدهای چینی صورتی رنگ هستن و از پرورش صدف بعد از ۸تا ۲۰سال مروارید قابل استخراج هست. بعد به بهترین جای چین از نظر من رفتیم یعنی معبد بهشت یا آسمان که واقعا اسمش برازندش هست. علت این نامگذاری به این دلیل هست که گویا از نظر موقعیت جغرافیایی نزدیکترین نقطه به آسمان است. البته قبل از رسیدن به خود معبد باید از پارکی عبور میکردیم که وجود قماربازان زن و مرد دیدنی و جالب بود. که متوجه شدم بزرگترین قماربازان دنیا چینیها هستن و از اون جالب دولت چین برای کنترل این داستان در کل پکن یه محل رو مشخص کرده و محدودیت پول برای هر نفر در روز مشخص کرده و پول بصورت کارتی که قابل خرید از همونجا هست تعریف شده تا بتوانند داستان رو مدیریت کنن وگرنه گویا چینی تا خودشون رو بدبخت بدبخت یا خوشبخت خوشبخت نکن ول کن ماجرا نیستن. خلاصه با وجود اینکه هوا سوز سردی داشت اما زیبایی معبد وجود رنگ سبز و آبی متفاوت با قرمزیهایی که این مدت دیده بودیم واقعا عالی بود. از نظر معماری ساختار این معبد به گونهای است که اگر در یک سمت آن چیزی در گوشی گفته شود بعبارتی پچ پچ شود در طرف دیگر قابل شنیدن است. اعتقاد چینیها بر این هست که این معبد در راستای شهر ممنوعه هست و روی نصف النهار کره زمین هست. گشت شهری حدود ساعت ۴:۳۰با پیاده شدن از اتوبوس جلوی هتل به اتمام رسید به هتل برگشتیم.
تصویر 70-
تصویر 71-
بعد از کمی استراحت با اطلاعاتی که از تور لیدر گرفته بودیم راهی silk street شدیم که گویا یک مرکز خرید با اجناس متوسط هست و هایکپی که نیازمند چونه زدن بسیار هست. با مترو به راحتی به اونجا رفتیم اما بسیار جالب بود اجناس نمیدونم هایکپی بودن یا اوتلت برندهای اروپایی که تگ روی اجناس قیمتهای بالا رو نشون میداد اما از فروشنده که میپرسیدی قیمت نصف رو اعلام و اگر خودت رو منصرف از خرید نشون میدادی شروع به اعلام تخفیف میکرد به نحوی که ما جنس ۱۳۵۰یوانی رو به قیمت۳۰۰یوان خریدیم البته بعد از کلی صرف انرژی و احساس ناراحتی چون از ایرانی بودن ما سوء استفاده میکردن البته در تمام چین این قانون بود حتی در مورد خرید بطری آب و نوشیدنی که بهش اشاره کردم. دیگه خسته و ناامید از خرید به نحوی که دیگه قول دادیم در این چند روز اصلا سراغ خرید نریم به هتل برگشتیم.
دوشنبه
طبق برنامه، امروز دومین گشت شهری ما در پکن به سمت دیوار چین جایی که هدف ما از آمدن به چین بود رسید. ساعت 8:30 سوار بر اتوبوس ابتدا به کاخ تابستانی رفتیم که واقعا زیبا بود برنامه تور در حدود یک ساعت اونجا بود اما واقعیت آنقدر فضا بزرگ، زیبا و دیدنی بود که نیازمند یک روز کامل برای گشتن بود ما فقط فرصت کردیم از پل مارکوپولو (لازم به ذکر پل مارکوپولو اصلی ۲با فاصله دو ساعتی از پکن در شهر دیگری واقع هست این شبیه سازی شده آن هست، علت نامگذاری هم این هست که چون مارکوپولو در سفرش به چین خیلی زیاد از چینیها به نیکی یاد کرده برای ادای احترام بهش نام این پل رو مارکوپولو گذاشتن) و در تاریخچه این کاخ توضیح داده شد که این کاخ در زمان آخرین امپراتور که تنها 7 سال داشته و مملکت توسط مادرش اداره میشده ساخته شده است و مردم چین اون رو به عنوان ولخرجی به شمار میآرن و معتقد هستن که از هزینههای جنگ با ژاپن زده شد تا این کاخ برپا بشه و همین باعث شکست چین در برابر ژاپن شده است.
تصویر 74-
بعد از بازدید سوار بر اتوبوس راهی جاده و خارج از شهر پکن برای رسیدن به ایستگاه mutianyu برای رسیدن به پای دیوار چین شدیم که طبق گفته تورلیدرمان این ایستگاه خلوتترین و بهترین ایستگاه هست. مسیر چیزی شبیه جاده چالوس زیبا و دیدنی پر از گل و سبزی و رود و مزارع پرورش گل بود که آرزوی من ایستادن و قدم زدن در کنارشون که متاسفانه تورلیدر با اصرار همسفران هم راضی به توقف نشد. بعد از رسیدن به ایستگاه از ما پرسیدن که چه روشی رو برای رسیدن به دیوار میخواهیم چون سه روش برای بالارفتن وجود داره رفت تله سیژ و برگشت سورتمه، رفت و برگشت تله کابین،رفت و برگشت پیاده که ما با توجه به زمان و استفاده بهتر از خود دیوار روش اول رو انتخاب و مجبور به پرداخت 120 یوان برای هر نفر شدیم. البته قیمت تله کابین هم همین قیمت بود. بالا رفتن با تله عالی بود چون زیر پامون همه جنگل و زیبا و برخورد پامون با برخی درختها عالی دورتا دورمون سبز و دیدنی. روی دیوار واقعا دیدنی بود و زیبا پر از هیجان راست و چپ هر دو دیوار پهن و پر از پله دو طرف سبز و جنگل، بهت زده بودیم از این سازه ۲۵۰۰ساله که چطور در آن زمان بدون امکانات ساخته شده، حدود 3 ساعت فرصت پیادهروی روی دیوار رو داشتیم که تجربه عالی بود دیواری ممتد که ابتدا و انتهایی ازش نمیدیدی. انتخاب سورتمه برای برگشت عالی بود چون هم هیجان داشت و هم سریع و تنوعی بود در سفر.
دیگه همه خسته بعد از پیادهروی سوار اتوبوس برای رفتن به رستوران برای ناهار شدیم که متاسفانه در ترافیک بسیار بدی گیر افتادیم چیزی شبیه به ترافیک جادههای شمال خودم در تعطیلات و حدود ساعت 6 در نزدیکی هتل در KFC (جز برنامه تور) ناهار رو خوردیم و بعد به تشویق همسفرانمون و چون دیگه توانی برای جای دیدنی نداشتیم به مرکز خریدی در نزدیکی هتل رفتیم و تونستیم اجناس زیر 100 یوان رو ببینیم ( نتونستیم پای حرف دیشبمون بابت نرفتن به خرید بایستیم). هدف این بود که شب به خیابان سن لیتو که گویا خیابانی شبیه وانگفجو هست بریم که واقعا از شدت خستگی ترجیح به استراحت و جذب انرژی برای فردا گرفتیم. برنامه تور برای فردا optional پل شیشهای به قیمت 400یوان بود که با توجه به قیمت و ندیدن بسیاری از جاهای دیدنی پکن طبق لیستمون ترجیح دادیم که به دیدن جاهای دیدنی بریم و البته بررسی کردیم که خودمون بریم شاید ارزانتر بشه که متوجه شدیم هزینه ورودی به خود پل فقط 230 یوان هست و برای رسیدن به اونجا بایداز ترمینال اتوبوسرانی بریم و بعد با اتوبوسهای شهری خودمون رو میتونستیم به پای پل شیشهای برسونیم و کلا یک روزمون هدر میره.
سهشنبه
صبح بعد از صرف صبحانه عازم دیدن سیچاهای (مرکز اتصال سه دریاچه) شدیم خودمون رو با مترو به نزدیکترین ایستگاه مترو اونجا (قیمت 5 یوان نفری) رسوندیم که با گارد امنیتی مواجه شدیم گویا در اون منطقه تمام ادارجات مهم و کاخ ریاست جمهوری وجود داشت و سه نوع نیروی امنیتی با لباسهای سورمهای دستهای با لباسهای سبز و دستهای با سیم و لباس شخصی خیابان رو بسته و با اسکورتی خاص ماشینهایی عبور کردن و حتی جلوی ساختمونی که سیچاهای پشت اون بود و بنظر کاخ ریاست جمهوری میومد برای ما که عابر پیاده بودیم و از جلوی اونجا قصد عبور داشتیم بازرسی گذاشته بودن چینیها با دادن ID کارت و گرفتن عکسشون و بعد از چک شدن کیفشون از اونجا رد میشدن و از ما پلیس درخواست پاسپورت کرد که متاسفانه ما در صندوق امانت هتل گذاشته بودیم فقط گفتیم عکسش رو داریم عکس رو چک و در گوشی خودشون شماره پاس ما را وارد و تمام اطلاعات ما کامل در گوشی اونها قابل رویت بود و بعد از بررسی کیفامون اجازه عبور به ما داده شد.
خلاصه متوجه شدیم سیچاهای امنیتی هست و بعد از پیادهروی طولانی به ورودی پارک بیهای رسیدیم و بعد از خرید بلیط (10 یوان فقط برای ورود به پارک و 10 یوان برای دیدن معبد white pagonda) وارد پارکی با دریاچههایی پر از نیلوفر آبی شدیم با گلکاریهای فوقالعاده. بعد از گذشتن سه مرحله از روی پلههای با شیب زیاد و وجود معابدی که مردم بهعنوان نذورات غذا و پول گذاشته بودن به white pogonda temple رسیدیم که از اون بالا پکن قابل رویت دور تا دور معبد دریاچه بود و واقعا دیدنی. از طرف دیگر معبد پایین آمدیم و تمایل داشتیم در دریاچه قایق سواری کنیم که برای 60 دقیقه قایق پارویی نفری 60 یوان بود که منصرف شدیم و از درب شمالی پارک که گلکاری فوقالعاده زیبایی داشت خارج شدیم.
در سمت چپ درب خروجی دوچرخههایی با ارابه (وسیله حمل و نقل قدیمی در چین) شما رو به دیدن محله هوتونگ(قومی قدیمی ساکن در چین که مناطق زندگی آنها همانگونه ساده مانده) دعوت میکردن ما هم پیاده به دنبال اونها رفتیم که بافت قدیمی شهر بود همه جا لحاف و تشک رو در آفتاب پهن کرده بودن و بنظر ما شبیه جنوب شهر و ویرانه بنظر میومد.
از توی لیستمون دیدن معبد لاما مونده بوده و با مترو خودمون رو به اونجا رسوندیم من که دیگه از دیدن معبد خسته شده بودم و همسری تمایل زیاد به دیدن مجسمه بودای 18 متری داشت تصمیم گرفتیم که اون به تماشا معبد بره و برای من فیلمبرداری کنه و منم که از خیابانهای روبروی معبد خوشم آمده بود برم اونجا پیادهروی و فیلمبرداری برای اون و بعد از یک ساعت جلوی ورودی معبد همو ببینیم. خلاصه همسری بعد از پرداخت ۲۵یوان وارد معبد لاما شد (خود معبد دارای معبدهای زیاد و تو در تو بود و در معبد اصلی بودای 18 متری بود که البته اجازه تصویربرداری نداشت که منم نتونستم ببینیم و البته حیاطهایی پر گل و زیبا). منم شروع به پیادهروی در خیابان روبروی معبد کردم سمت راست خیابان پر بود از معابد و خود خیابان با وجود درختهای بزرگ زیبایی زیادی پیدا کرده بود تابش خورشید لای درخت تصویر دیدنی ایجاد کرده بود. خیابان پر بود از توریست اروپایی در جایی اونها پیچیدن و منم بدنبال اونها که متوجه شدم وارد محله هوتونگ اصلی که باید از اول میشدیم شدم خیابانی قدیمی با کافههایی زیبا و رستورانهایی دیدنی و سنتی و مغازههایی با صنایع دستی چینی که واقعا زیبا بود و چند تا عروس و داماد چینی که برای گرفتن عکسهای عروسیشون به اونجا آمده بودن و یکیشون لباس سنتی به رنگ قرمز و آرایش قدیمی داشت خیلی جالب بود برای اینکه همسری نگران نشه سریع خودم رو به محل قرار رسوندم که اون 5 دقیقه زودتر از من رسیده بود و چون میدونستم اون فضا رو خیلی دوست داره بردمش و بخشی از خیابون رو بهش نشون دادم.
دیگه هر دو خسته چون از صبح حدودا 16 کیلومتر پیادهروی کرده بودیم خسته با مترو به هتل برگشتیم و ناهار رو در هتل برنج و کنسرو خورشت قورمه سبزی رو آماده کردیم و بعد برای ریلکس شدن بدن به استخر هتل رفتیم و امشب هم باز بدلیل خستگی از رفتن به خیابان سن لیتون باز موندیم.
چهارشنبه
امروز آخرین روز سفر و حضورمون در پکن بود یه غصه عجیبی آمده بود سراغم دیگه سریع چمدانها رو بستیم و صبحانه رو خوردیم و check out هتل رو انجام دادیم که وقتی به وسط شهر میریم دوباره مجبور به برگشت نباشیم. چمدانها رو به امانات هتل تحویل دادیم. چون باید در برگشت پول یوان به عزیزی که از کارتش استفاده کرده بودیم برمیگردوندیم و از طرفی شنیده بودیم در ایران هم یوان پیدا نمیشه و راضی به ضرر جهت تبدیل پول توسط تور هم نبودیم طبق اطلاعاتی که از اینترنت قبل سفر داشتیم وارد بانک ABC (شبیه بانک کشاورزی ایران) شدیم تا بتونیم دلارهامون رو به یوان تبدیل کنیم که گفتند تنها در بانک BANK OF CHAINA میتونیم این کار رو انجام بدیم و به اون بانک مراجعه کردیم خانمی که انگلیسی بلد بود ما رو راهنمایی کرد و دو تا فرم که به زبان چینی بود رو بهمون داد پر کردیم و خودش ترجمه میکرد که در هر قسمت باید چی بنویسیم و تاکید داشت که شاید زمان زیادی کارتون ببره اما ما هم مجبور به انجام این کار بودیم لذا چارهای جز صبوری و انتظار نداشتیم. در شعبه دیدم که دو تا خانم نوبت در دستشون هست و هر دو از خواب بیهوش هستن و در آخر فهمیدم که عملیات بانکی اونجا بسیار کند انجام میشه و تقریبا هر نفر وقتی جلوی باجه میره حداقل 45 دقیقه کارش طول میکشه و به همین دلیل اون دو تا خانم بیهوش از خواب بودن و جالب وقتی هم نوبتشون رو صدا کردن یکی از اون خانمها جلوی باجه هم مجدد خوابید خلاصه بعد از یک ساعت شماره ما رو خوندن و به باجه رفتیم و بعد از حدود یک ساعت و ربع معطلی جلوی باجه و بعد از حداقل 15 بار چک کردن پاس و نگاه کردن به صفحه ویزای چین در پاسپورت و برگههای تکمیلی و اینکه به محل کار همسرم گیر داده بودن که آخر سایت شرکت محل کارش رو بهشون نشون داد و در مورد شماره tax میپرسیدن و هرچی میگفتیم ما در کشورمون نداریم متوجه نمیشدن در نهایت 4 تا برگه و یوان رو به ما دادن و البته که ما قصد 1800 دلار رو داشتیم که گفتن ما فقط اجازه 800 دلار تبدیل رو برای شما داریم. خلاصه ما به اندازه فقط400 دلار رو تبدیل و بعد از 2 ساعت ربع معطلی از بانک خارج شدیم.
بنظر برای چینیها این همه زمان انتظار در بانک عادی بود چون همه صبورانه در موبایلشون سرگرم بودن و هیچ اعتراضی نداشتن. با توجه به اینکه باید ساعت 5 برای رفتن به فرودگاه در هتل میبودیم لذا دیدیم زمان زیادی نداریم و ترجیح دادیم که خیابان وانگفجو رو در روز ببینیم پس سوار بر مترو به اونجا رفتیم که هم خلوت و آفتاب پاییزی خوبی بود و پیادهروی توی مغازههای قرمز رنگش چسبید و بستنی مک دونالد رو خوردیم سوار بر مترو برگشتیم در راه برگشت در پارکی نشستیم و ساندویچی رو بهعنوان ناهار خوردیم و راس 5 در هتل بودیم که متاسفانه تورلیدر ساعت 6 رسید و در این مدت همه ما استرس که دیر شده و اگر در ترافیک گیر کنیم چه میشود و از همه مهمتر رسید مربوط به deposit هتل هم در دست اون بود و هتل 100 دلاریمون رو پس نمیداد. خلاصه ساعت 6:15 رسید و سوار بر اتوبوس بعد از رد کردن ترافیک شدید به فرودگاه Capital Beijing airport رسیدیم و در مسیر برجهای بلند پکن هم دیدنی بود.
که ساعت حدودا 7:30 دقیقه بود دیگه سریع کارت پرواز رو گرفتیم و بهت زده از فرودگاه به اون بزرگی و مدرنی. جالب بود مثل شانگهای برای رسیدن به گیت خروجی ترن سوار شدیم و جالبتر این که ایستگاه هم داشت، ما در ایستگاه دوم پیاده شدیم و قبل از سوار شدن به مترو کارت پروازمون بصورت الکترونیکی چک شد و در مرحله چک کردن پاسپورت بازدید بدنی شدیدی داشتن که من تا به حال در هیچ کشوری بهش برنخورده بودم. دیگه زمانی برای گشتن در duty free shop نبود فقط یه چرخ کوچک در فرودگاه زدیم که گلدونهای ارکید طبیعی چشم نوازی میکرد و سریع سوار بر هواپیما ایرباس ماهان شدیم و پرواز راس ساعت 21:45 انجام گرفت مثل مسیر آمدن بلافاصله شام رو سرو کردن( البته تمام خوراکیها چینی بود) و با توجه به خالی بودن هواپیما روی صندلیهای دوتایی هر نفر نشستیم و البته بهتره بگم خوابیدیم البته دمای داخل کابین خیلی سرد بود که حتی با وجود پتو و پوشیدن ژاکت ما همچنان سردمون بود و سرما خوردیم. و خلاصه راس ساعت با یک فرود آرام ساعت 2:15 دقیقه به وقت ایران پرواز ما در فرودگاه امام به زمین نشست و با توجه به خلوت بودن فرودگاه راس ساعت 2:45 در پارکینگ بودیم و ماشینمون رو برداشتیم که متوجه شدیم هزینه پارکینگ شبی 20 هزار تومن و 10 درصد هم مالیات باید پرداخت کنیم و خلاصه بابت 9 شب از ما 194 هزار تومن دریافت کردن که اگر با تاکسی میآمدیم و برمیگشتیم 150 هزار تومان میشد. این بود سفر 8 روز و 7 شب ما به شهر آرزوهای کودکی چین و ماچین که الحق کلمه ماچین ( به معنای گسترده و پهناور) در وصفش درست و بجاست.
در پایان مواردی که شاید بهعنوان تجارب شخصی خودم و همسری از سفر به چین داشتیم رو به صورت خلاصه مطرح میکنم شاید برای افرادی که قصد سفر به چین دارن مفید باشه و از طرفی اعلام میکنم برای من و همسری سفر به چین سفر به دنیای متفاوتی نسبت به سفرهای قبلیمون بود چرا که سفر به دنیای رنگ قرمز و هیجان و شلوغی و دیدنیهای بزرگ و زیبا بود. مخصوصا اگر چند سفر به کشورهای اروپایی داشتید و نیاز به تنوع دارید حتما این سفر رو بهتون پیشنهاد میدیم.
- اگر بدنبال رفتن به جایی آرومی هستید برای استراحت، چین اصلا انتخاب خوبی نیست.
- اگر از گرما و سرمای هوا عاجز هستید بازه تاریخی سفر ما از نظر هوایی عالی بود چه در پکن و چه در شانگهای گرما و سرما و بعبارتی درجه هوا مطبوع بود.
- از ایران همراه خود یوان ببرید و در صورت عدم وجود در همان روز اول در بدو ورود به بانک مراجعه کنید و پول خود را به اندازهای که فکر میکنید نیاز هست و حتی بیشتر تبدیل کنید که هم صرفهجویی در هزینهها و هم زمان شود.
- اگر نسبت به غذا حساس هستید و قصد صرفهجویی در مخارج سفر را هم دارید حتما با خود کنسرو و پلوپز ببرید.
- باور کنید چین جای خوبی برای خرید نیست (حداقل پکن و شانگهای) و وقت خود را برای این موضوع صرف نکنید و در عوض از زیباییها و جاهای دیدنی آن لذت ببرید.
- حتما به خاطر داشته باشید سفر به چین سفر استراحتی نیست و اگر هدفتان دیدن جاهای دیدنی هست باید اهل پیادهروی زیاد باشید.
- اگر قصد خرید سوغاتی از اجناس چینی نمادین رو دارید شانگهای خیابانهای اطراف یویوان بهترن محل برای خرید هست. در پکن قیمت این اجناس فوقالعاده بالا هست.
- چونه زدن و تخفیف گرفتن در هنگام خرید حتی خرید آب و نوشیدنی مخصوصا در مکانهای دیدنی رو فراموش نکنید.
- حتما سیم کارت چینی تهیه و اینترنت آن را فعال کنید که بهترین کمک هست و نرمافزاری که بیش از هر چیزی در سفر به ما کمک کرد map گوشی آیفون بود چون در چین فیلتر نبود و در آن واحد مسیر پیادهروی، شماره خطوط مترو و حتی اتوبوس رو هم نشون میداد.
- همیشه بهعنوان توریست پاسپورت خود را به همراه داشته باشید.
- یک اکتبر تا 5 اکتبر یکی از بزرگترین تعطیلات در چین هست و همین باعث شلوغی دو برابری مکانها و خیابانها و جاهای دیدنی هست و ازدحام جمعیت است که بدتر از ایرانیها با صدای بلند هم صحبت میکنن و علاوه بر ازدحام جمعیت آلودگی صوتی هم هست اما برای ما چون تونستیم با فرهنگشون بیشتر آشنا بشیم و یه جورایی مراسمات و شادیهاشون رو ببینیم بسیار لذت بخش بود و از بازه زمانی که رفتیم پشیمون نیستیم پس انتخاب با شماست.