سفر عشق مسير اربعين از نجف تا كربلا

4.5
از 86 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
مسیری که با عشق گره خورده است! +تصاویر

سفر عشق مسير اربعين

از نجف تا كربلا

با سلام خدمت همه دوستان اميدوارم بتونم با نوشتن اين سفرنامه بخشي از تجربيات سفرم را در اختيار شما بگذارم

مقدمه:

خاک که هیچ ارزشی ندارد اما چه چیزی باعث می شود که این قدر مقام پیدا می کند و باعث شفاء می گردد. خاکی که بدن نازنینی را در خود می گیرد و به آن بها می دهد و آن را در نزد همه عزیز می کند بدنی که به خاطر او و عوض قطعه قطعه شدنش خالق او استجابت دعا را در حرمش و شفاء را در تربتش و امامت را در نسلش قرار می دهد.

 چه رازی در تربت کربلا نهفته است، تربت کربلا خاکی آمیخته با خون خدا است. و شگفت نیست که خون به خاک اعتبار بخشد و شهادت در زمین و در و دیوار آبرو و قداست بیافزاید و خاک کربلا مهر نماز عارفان گردد و در سجاده عطر شهادت از تربت حسین علیه السلام به مشام عاشقان برسد و شفاءبخش دردها شود. درس گرفتن از تربت و فرات تنها در مکتب زیارت میسّر است.

چگونگي سفر

روزهاي نزديك اربعين كه شد بيشتر دوستان رو كه تو شركت مي ديدم يا با رسيدن اخبار از اقوام و آشنايان،  مي شنيدم كه عزم سفر كردن تا براي پياده روي اربعين به كربلا برن و من مثل هميشه ازشون طلب التماس دعا و نائب زياره شدن مي كردم ولي نمي دونم چرا خودم برنامه اي براي رفتن نداشتم . البته اين را بگم كه قبلا تجربه 2 سفر به كربلا را داشتم ولي تا به حال اربعين نرفته بودم.  تقريبا يك هفته مانده به اربعين  يكي از اين همكاران كه آمده بود براي خداحافظي شنيده بودم چند سالي ميشه كه گروهي ميرن و يكدفعه همينطوري ازش جزئيات سفرش رو پرسيدم كي راه مي افتيد، چطوري مي رويد، اونجا چي كار مي كنيد؟ و وقتي شروع به توضيح دادن كرد آخر حرفش گفت ما يه جاي خالي داريم بيا بريم. من همون لحظه خشكم زد آخه هيچ برنامه و حتي فكري براي رفتن نداشتم ولي  نه نگفتم يكم مكث كردم قرار شد خبر بدم. از اون لحظه به بعد حس و حالم طور ديگه اي شد از طرفي  با توجه به كمي مشغله اي كه داشتم نميشد برم و از طرفي هم از رفتن نمي تونستم بگذرم. بالاخره  بعد از كلي كلنجار رفتن با خودم فرداي اون روز بهش گفتم كه نمي تونم بيام و انشاء الله سال بعد.. تقريبا 2 الي سه ساعتي گذشت دوباره اومد پيشم و گفت اگر علت خاصي نداري و فقط دو دلي  يه يا علي بگو و بريم.

بازم سردرگم شدم نمي دونم شايد تكرار نويسي اين جملات خيلي مناسب نباشه ولي هر دفعه حال من بيشتر تغيير مي كرد اين قضيه يه بار ديگر هم تكرار شد و حتي آخرش گفت كه نمي دونه چرا هردفعه از كنار دفتر ما رد ميشه مياد تو ميگه بريم.  تا دست آخر نمي دونم شايد از رودربايستي يا هرچي كه بود اينبار سريع  گفتم باشه و شب به خانوادم گفتم من هم دارم ميرم . اونها هم باور نمي كردن ولي اين شد كه ماهم شدين جزء زائران اربعين ابا عبداالله (ع).

قرارمون ساعت 14 روز سه شنبه 23 مهر بود كه از جلوي شركت راه بيفتيم و دم عوارضي ساوه بقيه دوستان گروه هم به ما اضافه بشن. راس ساعت جمع شديم و متوجه شديم گروه امسال 22 نفرست و با 5 ماشين حركت مي كنيم . ساعت دو و نيم بعد از ظهر به عوارضي ساوه رسيديم  و با دوستان ديگه آشنا شديم از پسر بچه هاي 10 الي 12 ساله تا پير مرد 60 ساله باهامون بود. قرار گذاشتيم تا آخر سفر با هم باشيم و خيلي از هم فاصله نگيريم. خدا رو شكر تمام مسير خلوت بود و ما بدون دردسر تو راه بوديم تا اينكه به همدان رسيديم و در يكي از پمپ بنزين ها توقف كرديم.  نماز جماعت و خونديم و ماشين ها هم بنزين زدن و بعد از حدود نيم ساعت دوباره راه افتاديم. هوا تاريك شده بود و مسير به جاهاي پر پيچ و خمش رسيده بود و همكار ما  براي اولين بار بود كه در اين مسير رانندگي مي كرد براي همين با تجربه ترها سرعت رو كمتر كردن و با احتياط بيشتري مي رفتيم. متاسفانه در مسير دو تصادف بد هم ديديم كه قطعا به خاطر نا آشنايي با مسیر بوده. در يكي از منطقه هايي كه امكانات رفاهي داشت براي صرف شام توقف كرديم  و جاتون خالي كتلت و شامي خورديم و چايي رو هم در ايستگاه صلواتي كه اونجا بود خورديم.

( عكس 1 شام بين راه )

1.JPG

 پس از شام راه افتاديم ، وقتي به دو راهي كرمانشاه به ايلام رسيديم  متوجه شديم يكي  از ماشين ها ايراد پيدا كرده  ترمزش قفل كرده و قادر به ادامه حركت نيست . اون موقع  شب و ما تو جاده منتظر كه حالا مكانيك و قطعه و ...  از كجا تهيه كنيم . يه اتفاقي كه برامون افتاد و فراموش نشدنيه اينه كه يكي از محلي هاي روستاي صحنه كه ما رو مي بينه تو راه مونديم و زائر هستيم گفت مكانيك آشنا داره مي ره دم منزل سراغش، بعد از حدود نيم ساعت وقتي مكانيك رسيد و شرايط و بهش توضيح داديم گفت احتمالا بايد بوستر تعويض بشه و نشست پشت فرمون و استارت زد با كمال تعجب ماشين حركت كرد و گفت كه اين چيزيش نيست كه ؟ هممون مونده بوديم تا چند لحظه قبل از سمت چرخ راننده دود بلند شده بود و پدال ترمز مثل چوب و حالا ؟؟؟؟؟؟ هر چي بود همه متعجب و حيران زده كلي تشكر كرديم و به راه ادامه داديم چند كيلومتري مهران كنار جاده سيل عظيم ماشين هاي پارك شده در پاركينگ ها را ديديم

( عكس 2 پاركينگ خودروها عكس از اينترنت)  

2.jpegو ماموراني كه پيشنهاد دادن به خاطر حجم خودروها در شهر ماشين هامون رو همين جا پارك كنيم و با اتوبوس هاي شركت واحد ادامه مسير را بريم . ما هم همين كار و كرديم و سوار بر اتوبوس به سمت مرز حركت كرديم . در اينجا 5 نفر از دوستان كه خانواده بودند از جمع ما جدا شدند و قرارمون شد كربلا محل هميشگي اقامت آنها.  وقتي به مرز رسيديم نزديكاي اذان صبح بود . مرز خلوت بود و انتظار داشتيم راحت از مرز طرف ايران رد بشيم كه البته نشد چون يكي از همراهامون نظامي بود كمي معطل شديم بابت خروج و در اين حين نماز صبح را در نمازخانه اي كه آنجا بود خونديم ( نمازخانه پر بود از زائراني كه خوابيده بودند ). نكته اي كه به چشم ميومد تعداد زياد زائراني بود كه درحال ورود به ميهن عزيز بودن و نكته ديگر تعداد بالاي گيت هاي ورود و خروج كه باعث مي شد زائران كمتر در صف انتظار معطل بشن.

به راحتي از گيت هاي ورود به كشور عراق گذشتيم و حالا رسيديم به قسمتي كه خودروهاي عراقي اعم از سواري و ون و ميني بوس به شهر هاي مختلف عراق ( نجف و كربلا ، سامرا و كاظمين) منتظر بودند و هركدام قيمت هايي را مي گفتند . از آنجا كه تعدادي از همراهان ما تجربه چند ساله داشتند با صبر و حوصله با راننده يك ميني بوس به توافق رسيدند و قيمت نفري 50 هزار تومان به سمت نجف راهي شديم (قيمتي كه بعدا متوجه شديم خيلي استثنايي بود در مقايسه با نفراتي كه بعدا با آنها صحبت مي كرديم چون در برخي روزها بيشتر هم از زائران كرايه گرفتند) . نزديكاي ساعت 6 صبح چهارشنبه به سمت نجف حركت كرديم  جاده هاي در طول مسير خيلي هموار نبود و راننده ما هم اصلا انگار نه انگار حتي دلش واسه ماشين خودش هم نمي سوخت. پس از حدود يك ساعت و نيم به قسمتي رسيديم كه موكب هاي عراقي در حال پذيرايي از زائران بودند و ما هم براي صرف صبحانه نگه داشتيم.

جاي شما خالي كمي سوپ و چاي عراقي با نان تازه خورديم. دوباره به مسير ادامه داديم و فقط يك جا براي بنزين زدن توقف كرديم ( بنزين در آنجا هر ليتر 450 دينار بود كه به واحد پول ما مي شد ليتري 4500 تومان ) هرچه به سمت نجف نزديكتر مي شديم تراكم خودروها و شلوغي جاده ها بيشتر مي شد. ( در طول مسير ميشد به وضوح ديد كه واقعا شهر هاي عراق حداقل اونهايي كه در مسير بودند خيلي از لحاظ امكانات و نظم شهري قابل مقايسه با شهرهاي ايران عزيزمون نيستند). نزديك ظهر بود چند كوچه مانده به  حرم به خاطر ترافيك زياد پياده شديم و پس از تحويل گرفتن  وسايل و كوله ها به سمت حرم رفتيم . در مسير با آب معدني خنك و هم چايي از ما پذيرايي شد و بالاخره انتظارها به سر رسيد در راستاي يكي از كوچه هايي كه مي رفتيم در مقابل حرم حضرت اميرالمومنين حضرت علي (ع) قرار گرفتيم.

( عكس 3 نمايي از بارگاه حضرت اميرالمومنين علي (ع))

3.JPGباورم نمي شد همانطور مات و مبهوت به گيت بازرسي رسيديم و وارد حيات حرم شديم . در قسمت هاي مختلف حياط هاي حرم همه نوع امكانات از ايستگاه هاي پخت غذاي نذري ، شربت و ... تا حمام هاي دوش آب گرم تدارك ديده بودند. در ساختمان هاي نيمه كاره و هر جا كه سقف داشت مانند حسينيه ها، زائران براي استراحت و قراردادن وسايل استفاده مي كردند و ماهم در يكي از همين ساختمان هاي موكت شده مستقر شديم و پس از استراحت چند دقيقه اي وارد حرم آقا شديم. خوشبختانه چون نزديك اربعين بود و اكثر زائران در مسير كربلا بودن نجف نسبتا خلوت بود ( حداقل براي من كه فكر مي كردم اصلا نميشه براي زيارت به داخل حرم رفت)  روبروي ضريح ايستادم و كلي درد و دل كردم. قرارمون اين بود كه تا غروب نجف بمونيم و پس از نماز مغرب و عشاء به سمت كربلا بريم براي همين از فرصت كم باقيمانده بيشتر براي زيارت مي رفتيم و در بازارچه هاي اطراف حرم هم كمي با دوستان كه مي خواستند سوغاتي بخرن دوري زديم.

از لحاظ خورد و خوراك هم كه همه چيز فراوان و آماده بود از قورمه سبزي گرفته تا مرغ و ماكاراني. غروب كه شد بعد از نماز مغرب و عشاء موعد ترك نجف و گرفتن رخصت از حضرت امير براي رفتن به سمت شهر آمال و آرزوها  كربلاي معلي رسيد . برنامه طوري بود كه به علت ضيق وقت قرار شد با خوردو تا نزديكي كربلا بريم و حدود 10 الي 11 كيلومتر آخر پياده روي داشته باشيم . با نفري 20 هزار تومان سوار ميني بوس شديم و به سمت كربلا راه افتاديم. در طول مسير دوستان شروع به مداحي و روضه خاني كردن كه حال و هواي جمع كلا عوض شد. صحنه تكراري ولي زيباي زائران مشتاق و موكب هاي ايراني و عراقي خدمتگذار.

( عكس 4 و5 ، عكس ها از اينترنت)

4.jpg5.jpgبه محل مورد نظر كه رسيديم (فكر كنم عمود 1250 بود)  پياده شديم. هميشه مي خواستم حال و هوا و مسير پياده روي اربعين و از نزديك حس كنم چون هركسي كه در اين سالها رفته بود و بر مي گشت ميگفت بايد تجربه كني تا درك كني . راست مي گفت با اينكه مسير طولانيه ( البته براي كساني كه از اول مسير پياده حركت مي كنند) ولي خستگي در چهره هيچكس ديده نمي شد. خيلي ها دوستانه و در گروه هاي چند نفره ، بعضي ها با زن و بچه و بعضي ها هم انفرادي اومده بودن. ما شب رسيده بوديم و استارت زديم ولي با چند نفري كه در راه صحبت مي كرديم  پياده روي در روز به نظر با توجه به هواي خشك عراق نسبتا سخت تره.  خيلي هاي در موكب هاي موكت شده خواب بودند و  بعضي ها در حال مشت و مال زائران و ...  در اين روزها هيچكس اصلا به مليت و وضعيت طرف مقابل نگاه نمي كرد هدف همه واحد و انگار همه يكسان بوديم.

حتي يك خانم و آقايي رو ديديم كه معلوم بود از سمت كشورهاي جنوب شرق آسيا هستند و  پياده مي رفتند و وقتي ازشون پرسيديم گفتند اهل تايلند هستند و اولين باره به اين سفر مي آيند. نزديكاي 4 صبح به كربلا رسيديم و قرار بود منزل فردي به نام ابوفاضل بريم( ايشان از اهالي عراق بودند كه در اين چند سال پذيراي زائراي ايراني بودند و دوستان ما در سفرهاي قبليشون با ايشان آشنا شدند). چون خيلي دير بود قرار شد در يكي از موكب ها كمي استراحت كنيم و صبح به منزل ايشان برويم ولي موكب خالي براي 17 نفر پيدا نكرديم تا اينكه يك از موكب هاي عراقي وسط بلوار موكت بزرگي پهن كردن و ما حدود 3 ساعت خوابيديم. صبح پاشديم، نماز خوانديم و در موكب هاي سر راه صبحانه خورديم بعدش به سمت منزل ابوفاضل رفتيم. رسيديم به خانه اي بزرگ داراي باغچه اي در اطراف و فضاي سبز (خيلي بهتر از آنچيزي كه در تصورم بود).

( عكس 6 و 7و 8 منزل ابوفاضل)

6.jpeg7.jpeg8.jpegو به غير از ما حدود 15 نفر زائر ايراني ديگه هم در خانه اش بودند. ابوفاضل با لبخند و خيلي گرم از ما استفبال كرد انگار نه انگار كه ما چند نفريم و بعضيامون تازه اضافه شديم. يكي از اتاقهاي طبقه بالا را به ما سپرد با كليه امكانات ( كولر گازي، تلوزيون، پتو و متكا تميز و ... ). خوب حالا رسيديم به مقصد فقط مونده بود هدف (بين الحرمين). قرار شد اولين موقع رفتن به حرم باهم باشيم تا مسير منزل و ياد بگيريم مي دونستيم كه با شلوغي اونجا قطعا همديگر رو گم مي كنيم. ازمنزل ابوفاضل تا حرم 3 الي 4 كيلومتر فاصله است . دسته جمعي راه افتاديم و هر نقطه نشان مي گذاشتي.

( عكس 9 يكي از نشانه ها كنار پل رو گذر)

9.jpg(انصافا دو نفر از همراهامون دست رد به سينه موكب ها نمي زدن يعني ضربدري نمي گذاشتند يكي از دستشون در بره)  در طول مسير چند گيت بازرسي بود كه رد شديم تا رسيديم روبروي حرم سقاي حسين حضرت ابوالفضل عباس(ع).

( عكس 10 و 11 حرم حضرت ابوالفضل عباس (ع)) عكس ها با 2 گوشي متفاوت گرفته شده

10.jpg11.JPGنا خداگاه اشك تو چشمامون جاري شد . واقعا برام باورنكردنيه بود جايي ايستاده بودم كه تا يك هفته قبلش فكرشم نمي كردم. از سمت درب كناري بين الحرمين وارد حرم شدم جمعيت فوق العاده زيادي اونجا بود بطوريكه براي رفتن به سمت ضريح بايد سوار موج جمعيت مي شدي و با كلي حرف نگفته و دل پر سوز وارد صحن شدم ولي تا به خودم اومدم به خاطر سيل جمعيت خيلي سريع از اون در خارج شدم . پيش خودم گفتم چي شد؟  عيب نداره چند دقيقه مي مونم بعد اجازه مي گيرم ميرم سمت حرم امام حسين (ع) ولي در حين راه باز همراه جمعيت به سمت ضريح رفتم ولي اين بار خيلي متفاوت بود چون موقع نماز كه شد خيلي ها رفتن براي نماز و درب هاي ضريح و بستن . من موندم حدود 30 نفري كه تو صحن ضريح بوديم . فرصت از اين بهتر؟

( عكس 12 ضريح مطهر قمر بني هاشم، عكس قبل از بسته شدن درب ها گرفته شده)

12.jpgحدود 10 الي 15 دقيقه اي كه خواندن نماز طول كشيد خلوت با خيال راحت واقعا باورنكردني كنار ضريح ، خدارو شكر.  پس از زيارت مفصل از حرم خارج شدم از بين الحرمين سلام ارادات به ارباب دادم و رفتم سمت حرم امام حسين(ع)

( عكس 13 روبروي حرم اباعبدالله حسين(ع) در بين الحرمين) 

13.jpeg ياد شعري افتادم كه يكي از مداحان خوانده بود كه مي گفت  " عشق يعني به تو رسيدن  يعني نفس كشيدن  تو خاك سرزمينت ، عشق يعني تمام سال و هميشه بي قرارم  براي اربعينت "  اونجا حتي ميشه گفت شلوغ تر بود ولي عليرغم فشارهاي ناشي از ازدحام جمعيت وارد صحن شش گوشه آقا ابا عبدالله حسين(ع) شدم. فريادهاي لبيك يا حسين تمام فضاي حرم مطهر را پوشانده بود در كنار ضريح خادمها حالتي كوچه مانند باز كرده بودند و اجازه زياد ماندن و به زائرا نميدادند كار جالبي بود چون جمعيت روان مي آمدند و زيارت مي كردند و بعد به گودال قتلگاه رفتيم.

 (عكس 14 ضريح گودال قتلگاه)

16.JPGزيارت زو كه انجام داديم كمي در حرم نشستيم و نماز و زيارت عاشورا خوانديم  

عكس هاي شماره 15 و 16 داخل حرم)

14.jpg15.jpgبعدش رفتيم به سمت خيمه گاه و تل زينبيه كه البته تل زينبيه به خاطر تعميرات بسته بود و خيمه گاه هم به خاطر شلوغي و هيات هايي كه اطراف بودند نشد كه به داخل بريم. تقريبا تا صبح اربعين 3 شب را در كربلا بوديم و از اين فرصت معنوي كه نصيبمان شده بود استفاده كرديم. نيمه شب قبل از اربعين مجددا به سمت بين الحرمين رفتيم و زيارت آخر و انجام داديم هيئت هاي زيادي مي آمدند و مي رفتند.

( عكس 17  سيل جمعيت و هيئت ها كنار حرم سقا)

17.jpgو صبح اربعين پس از خواندن زيارت اربعين به منزل ابوفاضل برگشتيم . موعد برگشتن بود  پايان سفري كه تماما خاطره و سراسر عشق بود .  پس از وداع و برداشتن وسايل و گرفتن عكش يادگاري

( عكس 18  گرفتن عكس دسته جمعي به همراه ابوفاضل )

18.JPGاز جلوي منزل ايشان كه خيابان محل عبور خودروها بود 2 ون را به قيمت هر نفر 130 هزار تومان تا مرز مهران كرايه كرديم و راه افتاديم. حدود 5 ساعت در راه بوديم و فقط براي صرف ناهار يا گرفتن نذري ها و بنزين زدن توقف داشتيم. وقتي به مرز رسيديم باد تندي در حال وزيدن بود و گرد و خاك زيادي بلند شده بود كه اكثرا از ماسك استفاده مي كرديم. همچنين خيلي از زائران هموطن نيز مثل ما در حال ورود به ميهن بودن ولي همانطور كه قبلا اشاره كردم تعداد بالاي گيت هاي گذرنامه باعث شد با كمترين معطلي كارهاي ورود انجام شود. به محض عبور از گيت و در مسير يكي از موكب ها فالوده خنك مي دادند كه حسابي مزه داد خدا خيرشون بده. بالاخره سفر ما به پايان رسيد و كلي  لحظه هاي فراموش نشدني و خاطرات سراسر خوب برايمان باقي ماند تا انشاءالله اگر قسمت شد در سال بعد نيز جزء زائران اربعين باشيم.  

در پايان نكاتي كه به نظرم ميرسه را خدممتان عرض مي كنم :

  • براي رفتن به سفر به كربلاي معلي در اربعين حتما تا مي توانيد كوله پشتي سبك و فقط لوازم شخصي را با خودتان برداريد. همه امكانات مورد نياز موجود است. من خودم به شخصه با اينكه بهم گفته بودن بازهم محض اطمينان برخي وسايل و برداشتم كه اصلا استفاده نشد.
  • براي گرفتن وسيله نقليه چه در مسيرهاي رفت و چه برگشت حتما صبور باشيد و چانه بزنيد . برخي زائران كرايه رفت را تا 200 هزار تومان عنوان كردند كه پرداختند ولي ما نفري 50 داديم . ( البته شايد برخي روزها به خاطر شلوغي كمي فرق كنه ولي در كل چانه بزنيد قيمت كمتري پرداخت مي كنيد و وسيله هم زياده).
  • انصافا عليرغم حجم بالاي زائران،‌مشكل خاصي نبود و تمامي موارد تحت كنترل و در آرامش بود.
  • در طول مسير فقط از آب هاي آشاميدني بسته بندي و براي شربت و نوشيدني هاي ديگر هم فقط از ليوان هاي يكبار مصرف استفاده كنيد.
  • همه چيز در موكب ها موجوده از غذاهاي ايراني تا عراقي، حتي يكي از موكب ها ميوه مي داد، شيركاكائو و ... چاي هاي عراقي هم كه انصافا خوشمزه بودند.
  • اگر قصد خريد سوغاتي نداريد ( كه البته با توجه به زمان وقت هم نمي شود ) نيازي نيست حجم زيادي پول همراه خود داشته باشد.
  • مغازه هاي اطراف حرم و دستفروشان و حتي راننده ها اسكناس هاي 50000 و 100000 ريالي و تراول 500000 ريالي ايراني را قبول مي كردند. و نيازي به چنج كردن ريال نداشتيم.
  • جمعيت هلال احمر ، مركز هاي درماني صحرايي و ... در همه نقاط از لب مرز گرفته تا خود شهر كربلا خدمات مناسبي را به زائران ارائه مي كردند.

19.JPGدر پايان از شما بابت خواندن اين سفرنامه تشكر مي كنم. این  اولين سفرنامه اي هست كه مي نويسم اگر كوتاهي بود ببخشيد و اميدو.ارم اين سفر قسمت همه بشه.

با سپاس

 

نویسنده : mohsen ahmadi

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب‌ سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمی‌گیرد.