18 روز در تایلند بدون بانکوک و پاتایا

4.6
از 63 رای
تقویم ۱۴۰۳ لست‌سکند - جایگاه K - دسکتاپ
سفر متفاوت مرد ایرانی به تایلند! +تصاویر
آموزش سفرنامه‌ نویسی
19 بهمن 1398 09:00
64
30.2K

bn198.jpg

با سلام خدمت همه دوستان لست سکندی , من امین زارعی هستم و این بار میخوام در مورد سفر 18 روزه ام به تایلند بنویسم, فریا استارک جهانگرد و سفرنامه نویس معروف گفته بود که" بیدار شدن به تنهایی در شهری غریب، یکی از بهترین لذت های دنیا است", واقعا هم که حق گفته و یکی از لذت های سفر کردن همین نکته هست, شما هم حتما تجربه مشابهی داشتید و من هم در سفر تایلند این حس رو بارها تجربه کردم,سفری که برای اولین بار به صورت کاملا تنهایی انجام دادم و واقعا متفاوت تر از اون چیزی بود که فکر می کردم ,شاید  نیازی به گفتن نباشه که تایلند یکی از توریستی ترین کشورهای دنیا هست و وقتی صحبت از جهانگردی میشه در بیشتر مواقع اسمی از تایلند هم وسط میاد. ایده اولیه سفر به تایلند بعد از دیدن کشورهای لائوس و کامبوج به ذهن من اومد, چون یادمه اکثر قریب به اتفاق مسافرینی که توی این کشورها می دیدم از سفرشون به تایلند میگفتن یا اینکه برنامه داشتن بعد از اون کشورها از تایلند دیدن کنن.
عکس هایی  که از تایلند بهم نشون می دادن بسیار متفاوت تر از چیزی بود که دوستام در مورد تایلند بهم میگفتن و باعث شد که این سفر رو که اولویتی تو لیست کشورهایی که دوست داشتم ببینم نداشت رو به اول لیست بیارم, البته شرایط ساده ویزا و پرواز مستقیمی که داشت هم بی تاثیر نبود.

عکس1

taiguo-18.jpg


تایلند وسعتی کمتر از یک سوم ایران داره و با جمعیت 68 میلیونی که 95% اونها پیرو آئین بودا هستن یکی از مهمترین کشورهای منطقه جنوب شرق آسیا به شمار میاد و  بعد  از اندونزی دومین قدرت اقتصادی اون منطقه هست, تایلند همچنین بعد از چین دومین کشور توریست پذیر قاره آسیا و نهمین در دنیا هست.
نظام سیاسی تایلند پادشاهی مشروطه و قدرت در اختیار نخست وزیر و پارلمان قرار داره اما مشخص بود  که پادشاه هم از جایگاه و قدرت  بالایی برخوردار هست چرا که عکس تمام قدش رو تقریبا هر 2 کیلومتر یک بار در گوشه خیابان و میدان های این کشور میشه مشاهده کرد.
نام تایلند برای اکثر ما ایرانی ها یادآور بانکوک و پاتایا و نهایتا پوکت هست ولی من میخواستم جاهایی به جز این شهرها رو ببینم چون همیشه جاهای بکر و کمتر دیده شده رو ترجیح میدم و به همین خاطر تصمیم گرفتم که به نقاط دیگر این کشور برم.
خلاصه اینکه سرچ  کردن در گوگل  رو شروع کردم و متوجه شدم که پروازهای  ماهان به مقصد بانکوک با اختلاف زیاد از رقبا ارزون تر هستن و ایرلاین های قطر و ترکیش از شیراز به مقصد بانکوک هم که زیر 8 میلیون نبودن. در آخرین روزهای اسفند 97 یه بلیت رفت و برگشت 18 روزه تهران-بانکوک ایرلاین ماهان رو به قیمت 3.860.000 تومن خریدم (نزدیک به مبلغی که از مجموعه لست سکند بخاطر سفرنامه قبلیم جایزه گرفته بودم و مجددا ازشون تشکر میکنم, حساب من تو سایت تریپ رو 4 میلیون شارژ کردن و تقریبا همون رو برای بلیت تهران-بانکوک هزینه کردم) و بعدش ویزا رو از طریق یه آژانس توی شیراز به قیمت 40 یورو که آخر کار حدود 700 تومن شد گرفتم. مدارک مورد نیاز برای ویزای یکبار ورود تایلند پرینت حساب بانکی با حداقل مانده  5 میلیون تومن بود به اضافه 1 عکس و کپی شناسنامه و کارت ملی و 40 یورو  پول که من مبلغ ریالیش رو به آژانس دادم و کمتر از یک هفته بعد ویزا و پاسپورتم رو گرفتم.
پرواز رفت 16 فروردین 98 و برگشت هم 3 اردیبهشت بود.
با خودم گفتم اول به شمال تایلند میرم و اگه وقت اضافی آوردم به شهرهای ساحلی جنوبی میرم. برنامه چندان مشخصی نداشتم.

 


روز موعود فرا رسید و مقداری دلار به قیمت هر دلار 13 هزار تومن خریدم و ساعت 11 شب از فرودگاه امام پرواز کردم و بعد از هفت ساعت با یه پرواز آروم و خوب در فرودگاه سووارنوبومی بانکوک به زمین نشستیم. از رفتارهای تبعیض آمیز موقع ورود به فرودگاهها داستان های بسیاری دارم ولی این دفعه سختگیری وجود نداشت و فقط موقع ورود به فرودگاه مامور کنترل پاسپورت از من پرسید از کجا اومدی؟ و وقتی گفتم تهران گفت: بلیتت رو نشون بده, من هم کارت پرواز مچاله شده توی جیبم رو بهش نشون دادم و بعد از چک کردن مهر ورود رو تو پاسپورتم زد و من رسما وارد تایلند شدم. ساعت حدودا 8 صبح بود, کوله پشتیم رو از روی نقاله برداشتم و بعد از تبدیل دلار به بَت (واحد پول تایلند) رفتم که یه سیمکارت بگیرم. 100 دلار رو با 3000 بت چنج کردم (یعنی هر بت معادل 435 تومن تقریبا) و با توجه به ذهنیت قبلی که در مورد قیمت سیمکارت کامبوج(2 دلار)داشتم به باجه های داخل سالن فرودگاه مراجعه کردم ولی با قیمتهای عجیب و غریب مواجه شدم.



عکس 2 :فرودگاه سووارنوبومی بانکوک 2.jpg                                                                         

ارزون ترین سیمکارتی که می تونستم برای تعداد روزهایی که اونجا بودم بخرم 650 بت بود که خیلی زیاد بود. حدودا 21 دلار میشد که ناچارا خریدم و به سمت خروجی فرودگاه و اتوبوس های رایگانی که به سمت فرودگاه دوم شهر بانکوک یعنی "دون موئنگ" حرکت میکردن رفتم.
قصد اقامت توی بانکوک شلوغ رو نداشتم و هدف اصلیم شهر سنتی و زیبای "چیانگ مای" در شمال این کشور بود. همیشه از پایتخت ها فراری بودم چون تقریبا همگی شبیه هم هستن (البته برای من) و یادآور ترافیک و گرانی و استرس بودن. من هیچوقت نمیتونم منکر زیبایی های بانکوک بشم چون جاهای دیدنی بی شماری داره ولی سلایق مختلف هستن و این شهر به سلیقه من نمیخورد. در کل بر این عقیده هستم که برای دیدن چهره واقعی هر کشور  باید از پایتخت دور شد و به شهرهای کوچکتر رفت.
شهر چیانگ مای هشتمین شهر بزرگ تایلند هست و با جمعیت 130 هزارنفری در شمال غربی این کشور واقع شده و بخاطر معابد زیبا و جاذبه های مختلفی که اطرافش داره از محبوبیت بالایی بین گردشگران برخوردار هست.

بلیت بانکوک-چیانگ مای رو چهار روز قبل از سفرم به قیمت 670 هزار تومن از سایت تریپ با ایرلاین لیون ایر خریدم. اتوبوس های رایگان در خروجی فرودگاه قرار دارن و مسافرین رو بین دو فرودگاه بانکوک جابجا میکنن, موقع سوار شدن ازتون بلیت پرواز رو میخوان که مطمئن بشن مسافر درون شهری نیستید و قصد پرواز در فرودگاه بعدی رو دارید. بعد از نشون دادن بلیتم و یادداشت کردن اسمم توی لیستی که داشتن سوار شدم و بعد از حدود 1 ساعت به فرودگاه دوم شهر یعنی دون موئنگ که روزگاری فرودگاه اول بانکوک بوده و بعد از افتتاح فرودگاه سووارنوبومی در سال 2006 به حاشیه رفته  و الان بیشتر پروازهای داخلی رو پوشش میده رسیدم. پروازم ساعت 11:45 بود و بعد از یه گشت و گذار مختصر توی سالن فرودگاه رفتم که سوار هواپیما بشم.


بیشتر ایرلاین های تایلندی جزو پروازهای ارزان قیمت حساب میشن و به همین خاطر در طول مدت پرواز از پذیرایی رایگان خبری نیست و برای استفاده از قسمت بار هم هزینه اضافی دریافت میکنن, من هم قصد استفاده از قسمت بار  رو نداشتم و میخواستم کوله پشتیم رو با خودم به داخل کابین ببرم . موقع چک امنیتی ازم خواستن که کوله پشتیم رو باز کنم و بعدش چندتا از وسایلم رو برداشتن و گفتن نمیتونی اینها رو داخل هواپیما ببری. یه ادوکلن که چون 200 میل بود و اگه 100 میل بود مشکلی نداشت و یه شامپو و چندتا کنسرو. گفتن اگه میخوای میتونی از قسمت بار استفاده کنی و منم گفتم باشه مشکلی نیست.
دوباره به جایی که کارت پرواز میدادن مراجعه کردم و گفتم واسه کوله پشتی 10 کیلوییم چقدر باید بپردازم؟ گفت: 2600 بت! (یعنی بیش از یک میلیون تومن)
گفتم: چرا اینقدر زیاده؟ گفت: اگه موقع خریداری بلیت هزینه بار رو پرداخت می کردید یک دهم میشد ولی الان این قیمت میشه.


فهمیدم که چون میدونن مسافر اون لحظه احتمالا نمیتونه قید بارش رو بزنه سرکیسه اش میکنن. گفتم من برم یه صحبت کنم و بعد برمیگردم.
چیزی به پرواز نمونده بود و زمان داشت تلف میشد و رفتم توی قسمت چک امنیتی و عمدا یه مامور دیگه رو انتخاب کردم شاید این یکی بیخیال بشه,اما  این یکی هم باز از همون اقلام ایراد گرفت (با تاکید بیشتر روی عطر) و گفت نمیشه. یه حساب کتاب کردم و دیدم نمیشه این عطر رو با خودم ببرم چون چندتا پرواز دیگه هم در پیش داشتم و اونجا هم حتما همین مشکلات برام پیش میاد. واسه همین قیدش رو زدم و گفتم عطر رو نمیخوام ولی بزارید کنسرو ها رو ببرم چون نمیتونم غذاهای تایلندی بخورم و کلی چونه زدم تا راضی شدن که فقط عطر و شامپو رو ازم بگیرن. البته تقصیر خودم بود چون این ممنوعیت (ورود مایعات بیشتر از 100 میلی لیتر به کابین پرواز) جهانی هست و من فراموش کرده بودم.

خلاصه سوار شدم و بعد از یک ساعت پرواز در فرودگاه شهر چیانگ مای فرود اومدیم. حدودا ساعت 1 بعد از ظهر بود و فورا یه توک توک به مقصد هاستلی که از قبل رزرو کرده بودم گرفتم, بعد از ده دقیقه جلوی هاستل "آن پوینت" پیاده شدم و 100 بت به راننده دادم. این هاستل رو از قبل به قیمت شبی 6 دلار در سایت "بوکینگ" رزرو کرده بودم و چون یه استخر وسط حیاطش بود نظرم رو جلب کرده بود. تو هوای گرم و شرجی چیانگ مای استفاده از استخر بهترین گزینه بود.


عکس 3: هاستل"آن پوینت"(عکس از اینترنت)  3.jpg


هاستل متعلق به یه جوان استرالیایی به نام"تای" بود که با همسر تایلندیش اونجا رو اداره میکردن. آدمهای خونگرمی بودن و بعد از خوش آمد گویی وارد اتاق شش تخته شدم. خیلی خسته بودم و خوابم میومد ولی گرسنه هم بودم پس رفتم سر خیابون و از سوپر مارکت"سون ایلون" یا همون "هفت یازده" یه برگر آماده و یه نوشابه به قیمت 80 بت خریدم.
این سوپرمارکت آمریکایی-ژاپنی سراسر تایلند رو تسخیر کرده و تقریبا همه شعبه هاش شبیه هم هستن و همه جور خوراکی توشون پیدا میشه. یه سری غذای نیمه آماده هم دارن که وقتی میخرید 1 دقیقه تو مایکروفر میزارن و به صورت گرم شده بهتون میدن. در کل نفوذ ژاپن در کشور تایلند بسیار مشهود هست و پرچم ژاپن و کالای ژاپنی زیاد دیده میشه. حتی  بازار خودرو تایلند تقریبا در اختیار ژاپن هست و به ندرت ماشین اروپایی یا آمریکایی توی این کشور می بینید.
به هاستل برگشتم و از بقیه مسافرها اطلاعاتی در مورد جاهای دیدنی گرفتم و تصمیم گرفتم که بعد از استراحت به معبد نقره ای چیانگ مای که اتفاقا نزدیک هاستل بود برم. هوای هاستل گرم بود و متوجه شدم که فقط پنکه داره. به سختی  یه چرتی زدم و بعد از بیدار شدن حدود نیم ساعت توی استخر شنا کردم تا هوای گرم داخل اتاق رو فراموش کنم. بعد از اون از هاستل خارج شدم و روی نقشه مکان معبد نقره ای رو چک کردم ,خیلی نزدیک بود و تقریبا بعد از 10 دقیقه پیاده روی توی کوچه های باریک به معبد رسیدم, ورودی معبد 50 بت بود و هنگام ورود یه بطری آب معدنی هم بهم دادن.
محیط معبد یه فضای سورئال و رویایی داشت که با پس زمینه موزیک مذهبی و بوی چوبهایی که برای مراسم دعا میسوزوندن عجیب تر هم می شد. خورشید هم بخاطر گرد و غبار هوا نور ضعیفی داشت و صحنه جالبی رو خلق کرده بود.

 

عکس 44.jpg عکس 5 :نمای داخلی معبد نقره ای 5.jpg6.jpg

عکس 7:یک زائر در حال زیارت معبد نقره ای و عکس پادشاه تایلند در سمت راست7.jpg             

این معبد حدود 500 سال قدمت داره و کلا با نقره ساخته شده. ورود خانمها به داخل معبد اصلی ممنوع هست و فقط میتونن از فضای بیرونی دیدن کنن, با دیدن قیافه توریست های خانمی که اونجا بودن میشد فهمید که از این قوانین ناراضی هستن ولی چاره ای هم نداشتن. برای ورود به معابد بودایی باید بدون کفش وارد شد و این قانون برای همه معابدی که جنبه مذهبی اونها بر جنبه توریستی غلبه میکنه صدق میکنه. بعد از دیدن این معبد زیبا و حرکات زائرین که در نوع خودش جالب بود قدم زنان به سمت هاستل برگشتم.
هوا داشت تاریک می شد و میخواستم هم برای شام یه چیزی بخورم و هم یه جای دیگه رو ببینم, صاحب هاستل گفت یه بازار شبانه هم این اطراف وجود داره که میتونی بری و ازش دیدن کنی, گفتم فکر خوبیه. قدم زنان به سمت بازار رفتم و یه شعبه پیتزا هات اون نزدیکی ها دیدم که من اسپاگتی و نوشابه رو از تو منوش انتخاب کردم که مجموعا 180 بت شد و خیلی معمولی و کم حجم بود.
بعد از اون به سمت بازار شبانه چیانگ مای راه افتادم , این بازار هم دقیقا مشابه بقیه بازارهای شبانه کشورهای جنوب شرق آسیا بود و از صنایع دستی تا انواع غذاهای عجیب و غریب توی غرفه هاش پیدا می شد. تفاوتش این بود که خیلی طولانی تر و بزرگتر از بازارهایی بود که تابحال دیده بودم. من یه تیشرت آستین حلقه ای به قیمت 150 بت و یه چندتا خوراکی دیگه خریدم.


عکس 8 :بازار شبانه چیانگ مای  EaHR6srocnfZTVT6ztFJVctOLbxdFTCoq0gg06kR.jpeg9.jpgعکس 10 10.jpg

آخر شب به هاستل برگشتم و بعد از کمی صحبت با بقیه مسافرها رفتم که بخوابم. هوا فوق العاده گرم بود و وقتی به صاحب هاستل گفتم من اصلا نمیتونم اینجا بخوابم بهم گفت اتاق کولردار هم داریم که 1 دلار گرونتره. منم گفتم همونو بهم بده چرا همون اول نگفتی؟ خلاصه به اتاق جدید نقل مکان کردم و راحت تا صبح خوابیدم.
بعد از اون هر هاستلی که رفتم اول در مورد وضعیت کولر از صاحب هاستل سوال میکردم.
 صبح بیدار شدم و میخواستم به قسمت تاریخی شهر برم و از جاهای دیدنی اونجا دیدن کنم. چندان شناختی از اماکن دیدنی داخل شهر نداشتم و به همین خاطر  توی مسیر از طریق گوگل سرچ میکردم و جاهایی که امتیاز بالاتری داشتن رو انتخاب میکردم, توی مسیرم به یه منطقه میدان مانند که اسمش 3پادشاه بود رسیدم.

عکس 11: مجسمه سه پادشاه11.jpg

مجسمه سه نفر هم اونجا نصب بود که از اونها به نام بنیانگذاران شهر چیانگ مای یاد شده بود. یه عبادتگاه کوچک هم طبق معمول اونجا داشتن که مردم میومدن راز و نیاز میکردن. توی تایلند مکانهای کوچک عبادتی زیاد پیدا میشه یعنی حتی جلوی خونه و مغازه هم یه چهارپایه میزارن و روش مجسمه بودا و ..میزارن و عبادت میکنن.
بعد از اون به معبد "وات چدی لوانگ" رفتم که یه معبد قرن چهاردهمی بود و ورودیش 60 بت بود, البته حالت مجموعه داشت و چندتا معبد بود.

عکس 12 12.jpg                                      

عکس 13   13.jpg     

عکس 14:مجسمه مومی یکی از راهبان بودایی14.jpg

معماری جالب و متنوعی داشت و حدودا 2 ساعت توی این معبد گشت زدم. مجسمه مومی یکی از راهبان بزرگ بودایی رو هم اونجا به نمایش گذاشته بودن. بعد از دیدن معبد قدم زنان به سمت هاستل برگشتم و یه استراحت کوتاه کردم و بعد از صرف نهار بقیه وقتم رو توی استخر گذروندم . وقتی داخل استخر بودم توی  ذهنم داشتم نقشه بازدید از روستای معروف "گردن درازها" رو میکشیدم. آدرس روستا در منطقه ای بین چیانگ مای و چیانگ رای بود و اون شهر دو تا جاذبه دیگه هم به نام معبد سفید و معبد آبی داشت که خیلی مشتاق دیدن معبد سفید بودم چون توی عکسهایی که قبل از سفر دیده بودم نظرم رو جلب کرده بود.

شب که تو خیابون قدم می زدم یه باجه توریستی دیدم که تورهای مختلفی داشت و بعد از صحبت با مسئول اونجا و دیدن لیست تورها یه تور که در برگیرنده این 3 آیتم (معبدهای سفید و آبی و قبیله گردن درازها) به اضافه بازدید از یک موزه هنری بود رو به قیمت 1200 بت گرفتم این قیمت شامل هزینه ترنسفر و نهار و ورودیه ها هم می شد که ظاهرا قیمت مناسبی داشت. چون ورودیه دهکده گردن درازها به تنهایی 500 بت بود و کلی هم هزینه رفت و آمد بین این مناطق می شد.

فاصله این دو شهر 3 ساعت بود و فردا صبح ساعت 7 باید بیدار می شدم. صبح زود و به موقع ماشین ون جلوی هاستل ایستاد. سوار شدم و به سمت شهر چیانگ رای حرکت کردیم. 8 نفر بودیم و در میانه راه هم کنار یه چشمه آب فشان داغ نگه داشتیم که هم یه ربع استراحت کنیم و هم چشمه رو ببینیم.


عکس 15  15.jpg عکس 16: آبفشان و توقفگاه بین راهی شهر های چیانگ مای و چیانگ رای  16.jpg            

اطراف چشمه رو تبدیل به یه چیزی مثل محل توقف اتوبوس های بین شهری خودمون کرده بودن و جای جالبی بود. بعد از حدود دو ساعت به نزدیکی شهر "چیانگ رای" رسیدیم و راهنما به ما گفت که اول از معبد "وات رونگ خن" یا همون معبد سفید دیدن میکنیم. این معبد بر روی خرابه های یک معبد قدیمی تر در سال 1997 بنا شده و تقریبا یه معبد نوساز به حساب میاد اما اونقدر زیبا هست که چشم هر بیننده ای رو به خودش جلب میکنه. دقیقا عین قصرهای توی قصه هست و بخاطر استفاده از رنگ سفید خیلی خاص تر از بقیه معبد ها بنظر میاد.


ویدئوی 17 :

 

عکس 18    18.jpg          عکس 19   19.jpg         عکس 20 20.jpgعکس 21:معبد "وات رونگ خن" یا معبد سفید شهر چیانگ رای  21.jpg            

ورودی معبد 100 بت بود که به عهده تور بود و ما وارد شدیم. راهنما توضیحات حین بازدید نمی داد و فقط گفت 30 دقیقه دیگه کنار ماشین باشیم که به سمت مکان بعدی بریم. وقتی وارد این معبد می شدیم دیگه راه برگشتی نبود و باید مسیر تقریبا دایره ای شکل رو ادامه می دادیم تا به خروجی برسیم پس باید به دقت همه جا رو نگاه می کردیم. من خیلی از اینجا خوشم اومد و با اینکه کلی از عکسهاشو از قبل دیده بودم باز هم شگفت زده شدم.

تایلند بیش از 33 هزار معبد داره ولی اسم  این معبد همیشه توی 10 معبد نخست از نظر زیبایی قرار داره. بعد از دیدن این معبد به سمت معبد آبی در 15 کیلومتری اونجا رفتیم که اون هم معماری خاصی داشت و سراسر به رنگ آبی بود. این معبد سال 2016 توسط روستاییان اون منطقه ساخته شده و برای ورود به اونجا نیاز به خرید بلیت نبود, توریست ها و زائرین با هم از این مکان دیدن میکردن و پوشیدن لباس بلند برای خانم ها اجباری بود.

عکس 2222.jpg

عکس23    23.jpg              

عکس 24:معبد آبی  24.jpg

 

بعد از دیدن این معبد برای خوردن نهار به رستورانی که در حاشیه جاده قرار داشت رفتیم و از منوی غذا که بصورت سلف سرویس بود و کیفیت خوبی هم داشت استفاده کردیم .

 

عکس 25     25.jpg                                                                     

عکس 26   HcwP70iSMLoSF0hgit6NtHqS6h3Oij7AYBmKOmFL.jpeg                                                                       

عکس 27      27.jpg                                                                    

عکس 28 :موزه هنری بن دام   28.jpg

بعد از خوردن نهار به سمت  موزه هنری رفتیم , ساعت حدودا 3 بعد از ظهر بود و با بلیت 80 بتی که این هم به عهده تور بود  وارد موزه"بن دام" که در یک باغ با ساختمانهای متعدد قرار داشت شدیم . آثار یه هنرمند تایلندی به نام "تاوان دوشان" رو در اونجا نگهداری میکردن و راهنما می گفت که خودش هم تا سال 2016 که فوت کرد اونجا حضور داشته.انواع پوست حیوانات و نقاشی ها و مجسمه ها در اونجا نگهداری می شدن که من آخرش هم متوجه نشدم رشته هنری ایشون چی بوده و وقتی از راهنما که یه خانم بودن که انگلیسی رو با لهجه غلیظ تایلندی و دست و پا شکسته حرف می زد پرسیدم رشته هنر تخصصی ایشون چی بوده؟گفت:هنرمند بوده. دوباره سوالم رو تکرار کردم ولی باز هم گفت: هنرمند بوده. فکر کنم راهنما هم مثل خودم با رشته های مختلف هنری آشنا نبود.

بعد از اونجا نوبت اصلی ترین بخش این تور یعنی قبیله گردن درازها بود.

 

این قبیله یکی از جاذبه های اصلی تایلند هست که چون توی شمال این کشور واقع شده و از پایتخت و شهرهای جنوبی دوره کمتر برای ما ایرانی ها شناخته شده هست و امیدوارم که آژانس های ایرانی برنامه شمال تایلند رو هم به تورها اضافه کنن که من مطمئنم مورد استقبال قرار می گیره. حدودا بیست دقیقه با خودرو توی جاده های باریک جنگلی رفتیم تا به دهکده رسیدیم. مردم این دهکده از قبیله "کایان "بودن که اصالتا اهل کشور میانمار هستن و بخاطر درگیری ارتش میانمار و شورشی ها در دهه 1980 به این قسمت از تایلند فرار کردن و موندگار شدن. متاسفانه کشور تایلند اونها رو به عنوان شهروندان خودش به رسمیت نمیشناسه و تا الان به اونها تابعیت نداده و همچنان در وضعیتی معلق زندگی میکنن.

عکس 2929.jpg

عکس 30 30.jpg                                                                    

عکس 31  31.jpg                                                                   

عکس 32   32.jpg                                                                   

عکس 33    33.jpg                                                                  

عکس 34: دهکده قبیله کایان و اهالی اش    34.jpg

 

 ویدئو 35: 

 

این روستا در منطقه ای که به "مثلث طلایی" معروف هست واقع شده و در مرکز منطقه ای که سه کشور تایلند, لائوس و میانمار رو به هم متصل میکنه قرار گرفته. مثلث طلایی یکی از بزرگترین مراکز تولید تریاک جهان بعد از افغانستان و پاکستان هم  هست و پلیس و ارتش تایلند همیشه درگیری های زیادی با گروههای تبهکار اون نواحی داشتن. نمیدونم وضعیت مصرف مواد مخدر در تایلند به چه صورت هست ولی من در کل حضورم فقط یک بار در یک کوچه قدیمی توی چیانگ مای بوی موادمخدر به مشامم خورد.
بنا به گفته راهنمای تور زنان این قبیله طبق یک سنت قدیمی حلقه های فلزی رو برای زیبایی و جذابیت بیشتر به دور گردنشون میندازن. این کار رو از پنج سالگی شروع میکنن و هر دو سال یکبار یک حلقه میتونن اضافه کنن و این کار رو تا سی حلقه میتونن انجام بدن چون بیشتر از این امکان پذیر نیست. البته فکر کنم این کار قاعده خاصی نداشت چون یه دختر جوان اونجا بود که حدود 15 تا حلقه داشت و وقتی ازش پرسیدم چند سالتونه؟ گفت 18 سالمه.
هر یک از زنان قبیله یک غرفه داشت که صنایع دستی و وسایل کوچکشون رو اونجا می فروخت. در اون محل هیچ مردی نبود و وقتی از راهنما پرسیدم گفت دولت به مردها اجازه نمیده که در طول روز اونجا باشن و اونها باید برن کار کنن و فقط شبها میتونن اونجا باشن.
دولت تایلند ظلم زیادی رو در حق این مردمان بیچاره روا داشته بود و در حقیقت فقط داشت ازشون استفاده مالی میکرد. ساعتی رو بین اونها گذروندیم و با شگفتی به ظاهر عجیب اونها و شیوه زندگیشون نگاه کردیم و بعد هم کم کم آماده رفتن شدیم. این مکان و این قبیله یکی از بایدهایی بود که چندسال بود توی لیستم داشتم و خوشحال بودم که بالاخره دیدمش.

امیدوارم که مردم این قبیله به سر و سامان برسن چون تو همین دیدار وقتی دیدم یه دختر بچه کایانی از عکس گرفتن با یه زن توریست امتناع کرد. بعد مادرش بهش گفت که باید این کار رو انجام بدی و وقتی دخترک علیرغم میلش با نگاهی غمبار به دوربین نگاه کرد خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. این وضعیت زندگی برای اونها به نوعی تحمیلی بود و کار اجباری هم خوشایند هیچ بشری نیست.