گشت و گذاری پرماجرا از ایران تا ایروان

4.6
از 62 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
گشت و گذاری پرماجرا از ایران تا ایروان + تصاویر
آموزش سفرنامه‌ نویسی
07 اسفند 1401 12:00
76
41.4K

در چهل قاعده شمس تبریزی وقتی به قاعده دهم میرسیم سخنی زیبا به میان میاید جناب شمس میفرماید: به هر سو که میخواهی شرق، غرب، شمال یا جنوب برو اما هر سفری که آغاز میکنی سیاحتی به درون خود بدان! آنکه به درون خود سفر می کند سرانجام ارض را طی میکند.

درست اوایل تیر ماه بود که تب کرونا کمی فروکش کرده بود و من هم به دنبال مقصدی که هوای گرم تابستان نسیم خنک بهار را داشته باشد. چند گزینه روی میز داشتم از روسیه شروع کردم که با بودجه من نمیخوند، گرون بود. اطراف خودمون گرجستان که اجازه ورود نمیداد. دبی هم که تو تابستون گرم بود، استانبول هم دو سال پیش رفته بودم پس کجا بهتر از ارمنستان که هم هوای خنکی داره هم خیلی به فرهنگ ایران و روسیه نزدیکه.
سفری زمینی به عزم دیدن جاذبه های ایروان و جشن آب که در ۲۰ تیرماه و ۱۱ جولای برگزار میشد. اما با کمی پرس و جو فهمیدیم که راههای مرز زمینی بسیار ناهموار و جاده های پر پیچ و خمی دارد و احتمال معطلی چند ساعته را هم در مرز ممکن است داشته باشیم. به همین خاطر راه زمینی کنسل شد و با راه هوایی جایش را عوض کرد. خوب به خاطر پافشاری های همسفر مبنی بر اینکه اگر تور بگیریم از هر نظر مطمئن تر است، پس اینبار از آژانس هواپیمایی تور ارمنستان سه شب و چهار روز با پرواز ایر ارمنیا از مقصد تبریز به ایروان، اقامت در هتل چهار ستاره کنیاک بهمراه با صبحانه، همچنین ترانسفر فرودگاهی رفت و برگشت، یک سیم کارت ارمنستان (یوکام) و بیمه مسافرتی که جمعا به مبلغ شش میلیون و چهارصد هزار تومان بود را رزرو کردیم.

نقشه ارمنستان

 نقشه ارمنستان

و اما در مورد ارمنستان اگر بخواهم از ارمنستان بگوییم مساحتی حدود ۳۰۰۰۰ کیلومتر مربع و ۳ میلیون نفر جمعیت دارد. مرز بین آسیا و اروپاست همچنین کوچکترین کشور مشترک المنافع است.
نمیخوام که ویکی پدیارو کپی و در اینجا پیست کنم به همین خاطر میخوام حسی رو که تو این کشور تجربه کردم بگم. شهر ایروان شهری نه چندان بزرگ اما بسیار تمیز با مردمانی با فرهنگ و اصیل که واقعا مهمان نوازند و کمترین هدیه مهمان نوازیشان، لبخند ملیحیست که به گردشگران تقدیم میکنند. آب و هوای خنک در تیرماه میتونه دلیل خیلی خوبی باشه برای سفر به این مقصد جذاب. وجود کلیسا و صومعه های مختلف همه و همه نشان از تاریخ و فرهنگ این کشور است. وجود گردشگران مختلف از اقصی نقاط جهان و گپ و گفت های در مورد فرهنگ ها و برنامه ریزی های برای سفرهای آینده همه از نقاط مثبت ارمنستان بود.

اگر بخواهیم از راههای ارتباطی به ارمنستان سخن بگوییم : ۳ راه در پیش رو داریم.
راه اول: که راهی مطمئن و راحت است راه هوایی و بلیط هواپیما است که از مبدا تهران و تبریز به مقصد ایروان پرواز وجود دارد. تهران چند روز در هفته پرواز دارد اما تبریز فقط روزهای دوشنبه و پنج شنبه پرواز رفت و برگشت دارد. فاصله زمانی از تبریز به ایروان از طریق هواپیما فقط یک ساعت راه است. راهی بسیار راحت و اما از معایبش میتوان به گران بودن قیمت پروازها اشاره کرد.
راه دوم : اتوبوس های وی ای پی از مقصد تهران مستقیم به ایروان وجود دارد. از مزیت این راه ارزان بودن بلیط اتوبوس است و اما از معایب این راه مدت زمان حدودی ۲۰ ساعته است که کمی طاقت فرساست و همچنین جاده های کوهستانی و پر پیچ و خم از مرز به طرف ایروان نیز یکی دیگر از معایب راه زمینیست.
راه سوم: ماشین شخصی که با کاپوتاژ کردن خودرو میتوان از راه زمینی تبریز تا مرز نوردوز رفت که مسافتی با ۱۳۹ کیلومتر و حدودا ۲ ساعت چهل دقیقه راه است و توقفی چند ساعته در مرز و از مرز نوردوز تا ایروان مسافت ۳۷۵ کیلومتر و ۷ ساعت و نیم راه باقی مانده است. با وجود اینکه مسیر جاده های ارمنستان بسیار زیباست اما پر پیچ و خم بودنش هم را باید در نظر گرفت. برای اطلاعات کامل تر و دقیق تر در مورد کاپوتاژ خودرو میتوانید به سفرنامه ای با عنوان سفر با خودروی شخصی به ارمنستان و گرجستان ترکیه که در سایت لست سکند بارگزاری شده مراجعه فرمایید.
قبلتر ها زمانیکه تصمیم رفتن به سفر را میگرفتم یکی از لذت های قبل سفرم انتخاب کردن لباس و پک کردن وسایل ضروری سفر و بستن چمدان بود اما این چند سفر آخر تا زمانیکه جواب منفی تست کرونا را در دست نداشتم دل و دماغ بستن چمدان را نداشتم. از آنجائیکه پرواز رفت ۱۹ جولای مصادف با ۲۸ تیر بود باید ۷۲ ساعت قبل از پرواز تست پی سی آر را انجام میدادیم با اینکه چندبار به خاطر سفرهای قبلی نیز تست کووید را داده بودم باز هم استرس و حسی ناخوشایند از اینکه نکند تستمان مثبت باشد مرا فرا گرفته بود.

صبح روز هفدهم ساعت ۹ صبح راهی آزمایشگاه پاستور سنندج شدیم وقتی وارد آزمایشگاه شدیم ازدحام جمعیت استرسی دیگر بود که به الباقی استرسها اضافه شد. از روزی که تصمیم سفر به ارمنستان را گرفته بودیم از متصدی آژانس تا کارمند آزمایشگاه همه و همه چند سوال تکراری داشتند حالا چرا ارمنستان؟تور واکسن رو میرید؟ اما برای کسی که مشتاق سفر باشد جایی که نرفته و ندیده چه ارمنستان باشد چه سوئیس باز هم برایش جذاب است. بالاخره بعد از پرس و جوی فراوان تست انجام شد و باز هم باید این استرس همراهمان میبود تا ۱۲ ساعت بعد که جواب تست به دستمان میرسید. هزینه تست پی سی آر ۳۴۰ هزار تومان شد.

 

2.JPG

 تست پی سی آر

بعد از انجام تست به طرف صرافی رفتیم تا هر  کدام نفری صد دلار تهیه کنیم و با توجه به قیمت بالای ارز ترجیح دادیم که سفری کم هزینه داشته باشیم و فعلا به صد دلار اکتفا کنیم. صد دلار با احتساب هر دلار بیست و پنج هزار تومان دو میلیون و پانصد هزار تومان شد.
بالاخره ساعت ۹ شب شد و جواب منفی تست کرونا را گرفتیم و هر دو خوشحال از اینکه دیگر باید عازم شویم بلیط اتوبوس سنندج-تبریز را به مبلغ صد و بیست و سه هزار تومان برای هجدهم تیرماه ساعت ۹ شب رزرو کردیم.
حالا فقط یک کار میماند آن هم عوارض خروج از کشور و امان از گرانی ها که حتی به عوارض خروج هم رسیده بود و دوبرابر شده بود. عوارض خروج را اینترنتی از طریق اپلیکیشن ایوا پرداخت کردیم. 

 

3.JPG

 اپلیکیشن ایوا

هزینه عوارض خروج از کشور سال ۱۴۰۰ به ترتیب:
اولین بار ۴۰۰ هزار تومان
دومین بار ۶۰۰ هزار تومان 
سومین بار ۸۰۰ هزار تومان میباشد.

متاسفانه سنندج راه آهن ندارد و فرودگاهی با پرواز های بسیار محدود دارد که اکثرا به تهران هستند آن هم با هزینه های سرسام آور، اما بنده همیشه ترجیحم بر این است که از اتوبوس که هزینه بسیار کمی دارد و مطمئن تر است استفاده کنم.

 

4.JPG

4.JPG

بلیط اتوبوس

زمانیکه در اتوبوس نشستیم و منتظر بودیم اتوبوس پر شود به این فکر میکردم که راهروی این اتوبوس چه مسافرها که به خود ندیده. هر کدام با هدفی و به طرف مقصدی که ممکن بود به آن هدف یا مقصد برسند یا نه. در این افکار غوطه ور بودم که با صدای بوق اتوبوس، راننده به نشان خداحافظی از همکارانش به خود آمدم و به زمان حال برگشتم. بدین ترتیب ساعت ۹ شب به وسیله اتوبوس وی آی پی سنندج را به مقصد تبریز ترک کردیم. تاریکی شب بر جاده غالب شد و اتوبوس به اصطلاح وی آی پی در جاده ها میتاخت و صدای مسافران پشت سر و ناله های کودکی که گاه و بی گاه گریه میکرد، سکوت شب را بر هم میزد.

راننده که سن و سالی ازش گذشته بود با شاگردش مدام حرف میزد مبادا خوابش ببرد و شاگرد که گویی باید به وظیفه خود خوب عمل کند گاه و بی گاه برایش یک لیوان چای میریخت تا خواب را از سر راننده بپراند. فاصله سنندج تا تبریز شش ساعت است که به خاطر وقفه در بین راه، زمان شام و ایستادن های بیش از حد اتوبوس و سوار و پیاده کردن های مسافران حدودا به هفت ساعت انجامید. البته بماند که داستانهایی هم داشتیم و مسیر ۶ ساعته حدودا ۹ ساعت طول کشید. چشمان من و همسفر که در اتوبوس خوابمان نمیبرد مانند خفاشی بیدار در شب مدام در جاده بود. نصفه های شب بود که اتوبوس به تکان تکان افتاد و می ایستاد با کمی روشن و خاموش کردن دکمه ها ماشین دوباره به راه ادامه میداد اما در ۳۰ کیلومتری تبریز آنجاییکه ایستاد دیگر با هر دستکاری و تعمیری دیگر به راه نشد حدودهای ساعت ۴ صبح بود که در کنار تابلوی ایلخچی ایستاد.

حدودا یک ساعتی معطل شدیم بلکه اتوبوس سر به راه شود اما نشد که نشد آنچنان لج کرده بود که با هزاران شلاق هم به راه نیفتاد. بالاخره راننده و شاگرد اتوبوس تصمیم گرفتند که برایمان ماشین بگیرند. ما که هنوز خیلی به ساعت پروازمان مانده بود استرسی نداشتیم اما از اینکه چندبار چمدانهای بی زبان را باید این ور و آنور بکشانیم کلافه شده بودیم. بدین ترتیب برایمان ونی مسافرتی که آنچنان داشقه (داشقه در زبان کردی بیشتر برای ماشینالات خراب و اسقاطی استفاده میشود) بود که هر لحظه احساس میکردم ممکن است چهارچوبش از هم باز شود و ما کف آسفالت بیفتیم. به هر حال با هر جان کندنی بود ما را به ترمینال تبریز رساند.

 

5.JPG

 ون داشقه

تبریز یکی از شهرهای پرجمعیت کشور و‌ مرکز استان آذربایجان شرقی همچنین در شمال غرب ایران قرار دارد. این شهر یکی از باستانی ترین شهرهای ایران حتی به مدت طولانی پایتخت ایران بوده است. زبان مردمان شهر اغلب ترکی، آذری و آذربایجانی است.
ترمینال تبریز یکی از بزرگترین پایانه های مسافربری غرب ایران است. به خاطر کرونا و دوری از شلوغی ترمینال، با صبحانه که از خانه آورده بودیم، در محوطه پارک مانند ترمینال نشستیم و صبحانه را صرف کردیم. حدودهای ساعت هشت صبح شده بود که به طرف فرودگاه بین المللی تبریز راهی شدیم. 
راننده تاکسی ترمینال معلمی بازنشسته بود که تا رسیدن به فرودگاه از خود و خانواده اش و تبریز برایمان گفت. از تبریز و جاهای دیدنیش، سوغاتی های تبریز و مردمان مهربانش و در آخر با لهجه زیبایش برایمان آرزوی سلامتی کرد. و در نهایت هزینه تاکسی از ترمینال تا فرودگاه ۳۵ هزار تومان شد.
فرودگاه بین المللی شهید مدنی تبریز در منطقه شمال غرب تبریز قرار دارد و به دلیل نزدیکی به مرز و قرار گرفتن در مسیر هوایی آسیا، اروپا و آسیای میانه یکی از راههای ارتباطی بین این سه است. داخل فرودگاه غرفه های کوچک و بزرگ سوغاتی و صنایع دستی تبریز، کافه و رستوران، همچنین غرفه های خوراک و پوشاک وجود دارد. حدودهای ساعت ۹ بود که در فرودگاه، دیگر بدون استرس نشستیم تا شماره پروازمان را بخوانند.

پرواز 6A112 ایر ارمنیا از مبدا تبریز به مقصد فرودگاه زوارتنوتس ایروان، ساعت ۱۲:۳۰ دقیقه ظهر بدون هیچ تاخیری از تبریز برخواست. اما اینبار برخلاف آخرین باری که با هواپیمایی زاگرس به مقصد چابهار رفته بودیم، هیچ نشانی از طرح فاصله گذاری اجتماعی داخل هواپیما یا پک بهداشتی نبود. هواپیما بسیار کوچک با راهروی تنگ و مسافران کیپ به کیپ هم بسیار دلهره آور بود. فورا ماسک هایمان را عوض کردیم و مدام از الکل استفاده میکردیم تا کمی از دلهره هایمان کم شود. به نظرم صندلی های اتوبوسی که با آن سنندج را به مقصد تبریز طی کرده بودیم بسیار فاصله بهتر و تهویه مناسبتری نسبت به این هواپیما داشت. مسافران که بیشترشان چند خانواده با هم به منظور واکسن آمده بودند همه از برنامه های که میخواستند در این ده روز اجرا کنند میگفتند.

جوانترها بسیار بشاش و پرانرژی و اما افراد مسن بیشتر نظاره گر بودند. به جز یک آب معدنی هیچ پذیرایی در طول پرواز انجام نشد. پروازمان حدودأ یک ساعت طول کشید و بالاخره در فرودگاه زوارتنوتس ایروان به زمین نشست. وقتی که از هواپیما پیاده شدیم نسیم خنکی وزید و فورا اختلاف دما ایران با هوای خنک و مطبوع ایروان احساس شد. در مورد اختلاف ساعت هم میتوان گفت که تنها نیم ساعت با ایران اختلاف دارد. بعد از تحویل گرفتن چمدانها در سالن خروجی لیدر تورمان با در دست داشتن کاغذی منتظرمان بود. بدترین قسمت گرفتن تور اینجاست که همیشه باید بنشینی و منتظر بمانی تا بقیه مسافرها از راه برسن و تقریبا وقت زیادی بابت این موضوع در راهروهای فرودگاه تلف میشود.

ما حدودا ساعت یک و نیم ظهر در کنار درب خروجی منتظر بودیم تا مسافر دیگه از مبدا تهران برسه بعد از کلی کلافگی و خسته از راه بالاخره ساعت ۳ ظهر شد و مسافر از راه رسید(از معایب کارگزاری). بدین ترتیب به طرف هتل راهی شدیم. در طول مسیر لیدر در مورد باید و نبایدهای ارمنستان توضیحاتی داد و چند نوع تور و جاهای دیدنی ارمنستان را به ما پیشنهاد داد اما با برنامه ریزی های که از قبل کرده بودیم هیچ توری رو از لیدر نگرفتیم. بعد از نیم ساعت به هتل رسیدیم. نکته ای که لازمه اینجا توضیح بدم اینه که زمانی که تور رو از آژانس گرفتیم، قرار بر این شد که هتل چهار ستاره آنی پلازا در مرکز شهر رو برامون رزرو کنن و همین قول رو دادن اما متاسفانه از بدقولی آژانس ها بعد از نیم ساعت زنگ زدن و گفتن که هتل آنی پلازا پذیرش نداره و به جاش براتون هتل کنیاک رو رزرو کردیم ما هم که فقط خواهان رفتن بودیم و به قولی گرم بودیم قبول کردیم. اما وقتی رسیدیم ارمنستان و لوکیشن هتل رو دیدیم واقعا بهمون بر خورد و اونجا بود که فهمیدیم چه کلاه گشادی سرمون رفته (باز هم از معایب تور و آژانس ).

 

6.JPG

6.JPG
ساختمان هتل

هتل کنیاک

هتل چهار ستاره کنیاک در خیابان رستوم ایروان قرار دارد. ساختمانی ۸ طبقه و ۴۰ اتاق دارد. در برخورد اول وقتی که به هتل رسیدیم متاسفانه لوکیشن هتل اصلا خوب نبود و خیلی تو ذوق میزد. در بافت قدیمی شهر و‌ دور از میدان جمهوری قرار داشت. و با پیاده روی ده دقیقه به میدان جمهوری میرسیدیم. با این وجود وقتی داخل هتل و اتاقمون رو دیدیم کمی خیالمون راحت شد. از امکانات هتل میتوان به استخر روباز، کافه و رستوران کف شیشه ای در طبقه هشتم و اینترنت پرسرعت رایگان اشاره کرد.

 

اتاق های هتل کنیاک ارمنستان

8.JPG

9.JPG9.JPG

10.JPG10.JPG

11.JPG11.JPG

12.JPG12.JPG

13.JPG

14.JPG

14.JPG

اتاق هتل و محوطه 

برخورد رسپشن بسیار عالی و به زبان انگلیسی مسلط بود.خیلی زود پذیرش شدیم و مارو به اتاقمون راهنمایی کردن. امکانات اتاق شامل یک تخت تویین و یک تخت دابل (مبل تاشو)، میزکار، تلویزیون، ماهواره، سیفتی باکس، دستگاه چای ساز به همراه دمنوش و قهوه فوری که هر روز شارژ میشد و کولر و تهویه عالی بود.
بعد از استراحتی کوتاه تصمیم گرفتیم که برای دیدن میدان جمهوری راهی شویم. از آنجاییکه پیاده روی از عادات روزانه ام است، برای پرهیز از ترک عادت و آشنایی با مکان های نزدیک و اطراف هتل پیاده به طرف میدان جمهوری رفتیم. البته با راهنمایی از مپ می (یکی از پرکاربردترین اپلیکیشن های آف لاین در سفرها آپلیکیشن مپ می است که با دانلود شهر یا کشور مورد نظر بدون اینترنت به راحتی میتوانید از آن استفاده کنید).

 

15.jpg

 اپلیکیشن مپ می از اینترنت

اولین کاری که در مسیر کردیم به فروشگاه ساس رفتیم و دلارهایمان را به درام ارمنستان چنج کردیم (فروشگاههای زنجیره ای ساس از فروشگاههای معتبر و بزرگ خوراک و پوشاک در ارمنستان میباشد که یک اتاقک را به منظور چنج ارز در هر فروشگاه اختصاص داده اند و به راحتی و با اطمینان کامل میتوان ارز رو چنج کرد و چونکه شعبات زیادی داره در هرجا قابل دسترسه).

 

16.JPG

 فروشگاه ساس عکس از اینترنت

واحد پول ارمنستان درام است و هر درام ارمنی معادل پنجاه تومان ایران میباشد. اسکناس ها از ۱۰۰۰ درام شروع و به اسکناس ۲۰۰۰۰ درامی ختم میشود. همچنین پول سکه ای هم از ۱۰ درام شروع و به ۵۰۰ درام خاتمه میابد.
وقتی به میدان جمهوری یا میدان هراپراگ رسیدیم. تازه فهمیدم که سفرمان آغاز شده. وسط میدان که رسیدیم مکثی کوتاه کردم، دور تا دور میدان را با شگفتی زیاد نگاه کردم به هرچه نگاه میکردم همزمان عکس هم میگرفتم گویا میخواستم تمام این ساختمانهای فراخ، پیاده روهای تمیز، درختان سرسبز، مردمان خوشحال، فواره های خروشان را با شما ببینم. از آنچه که در عکسها دیده بودم زیباتر و با ابهت تر بود. طرح میدان بیضی شکل بود. میدان از ساختمان وزارت امور خارجه، پست مرکزی، ساختمان هیئت دولت، هتل ماریوت ارمنستان، موزه تاریخ طبیعی و گالری ملی تشکیل شده بود.

ساختمانها در سه طرف میدان، فواره های زیبا در جلوی ساختمانهای به شکل نمای رومی، ماشین و مردمانی که هر کدام در جای خود با نظمی بی مثال در تردد بودند. همه نوید از روزهای خوشی داشت که قرار بود در این سفر و در این میدان بگذرد. نکته سورپرایزی بسیار جالب این بود که اصلا به جز ما و چند توریست کسی ماسک نداشت. دو سال بود که مردم را با ماسک میدیدم ضمیر ناخودآگاهمان در هپروت به سر میبرد. از اینکه یک جا جماعتی بی ماسک و با خیال راحت زندگی میکنند. برایم بسیار گنگ بود.

 

17.JPG

18.JPG

19.JPG

میدان جمهوری ارمنستان

میدان جمهوری ارمنستان
 میدان جمهوری

باز هم افکاری مبهم به ذهنم خطور کرد. به جشن ها و جنگ های که در این میدان رخ داده، به آرزوهای مردمی که هر کدام از شهر و دیاری هستند. در این افکار بودم که همسفرجان صدایم زد و به اتوبوس دو طبقه بنفش که رنگ جیغش از دور نمایان بود اشاره کرد. 

 

22.JPG

 اتوبوس بنفش

اتوبوسی دو طبقه در سمت چپ میدان جمهوری که به شکل کافه نقاشی شده بود و در جلوی پارک ورنیساژ پارک شده بود. پارک ورنیساژ، پارکی زیبا پر از سنگ های قدیمی و مجسمه دولتمردان ارمنی که میتوان عنوان موزه ای روباز را به این پارک لقب داد. همینطور که به انتهای پارک نزدیک شدیم بازار ورنیساژ نمایانگر شد. بازار ورنیساژ یا ورنیساج بازاری با صنایع دستی زیبا کار دست مردمان ارمنی اعم از صنایع چوبی، سفالی، اکسسوری های زیبا، فرش و لباس و از هرچه بخواهی در این بازار میتوان پیدا کرد. ممکن نیست که دست خالی از این بازار بیرون بروید، فروشندگان اهل چانه زدن هستن و میتوانید اجناسی که میخواهید با قیمت خوبی خریداری کنید.

 

23.JPG23.JPG

24.JPG24.JPG

25.JPG

25.JPG
  بازار ورنیساژ

 

 

کم کم هوا رو به تاریکی میرفت و به لحظات شام نزدیک میشدیم. در هر بار سفر رفتن بنده، آجیل و تنقلات نقش اساسی ایفا میکند و به نظرم جایگزین خوبی است تا اینکه در این ایام کرونای از هر جایی خرید نکنیم. ولی دیگه وقت شام رسیده بود و چونکه از قبل در مورد رستورانهای ایروان سرچ کرده بودم اولین وعده رو با دالان آرت شروع کردیم. دالان آرت در برخورد اول یه مغازه کوچیک گیفت و سوغاتی هایی به شکل انار و نمادهای ارمنستان بود. اما وقتی مغازه را پشت سر میگذارید وارد دالانی میشوید که واقعا احساس میکنید وارد سرزمین عجایب شدید. دیوار دالان کاملا از دیوارکوبهای قشنگ که بیشترشون به شکل انار نقاشی شده بودند پوشانده شده بود.

بعد از دالان وارد باغی سرسبز با المان های زیبای هنری از قبیل کامیونی بسیار قدیمی که کاملا پر بود از گل و گیاهانی زیبا، همچنین در وسط باغ آلات موسیقی برای نواختن های شبانه به نمایش گذاشته شده بود. در گوشه و کنار باغ میزهای چوبی کوچک و بزرگ برای مشتریان گذاشته شده بود اما زمانیکه ما مراجعه کردیم بسیار شلوغ بود به همین خاطر ده دقیقه ای در قسمت انتظار که در بدو ورود به باغ صندلی گذاشته بودند منتظر ماندیم. اما من که از انتظار بیزارم، اجازه گرفتم و به طبقه بالا که گالری هنری نقاشی و عکاسی بود رفتم. گالری بسیار زیبا با ابزارآلات نقاشی همچنین وسایل کلاسیک و قدیمی و فرشی بسیار زیبا که به دیوار نصب شده بود. اما قسمت هیجان انگیز این گالری بالکنی بود که مشرف به خیابان ابویان بود زمانیکه پا به بالکن گذاشتم و ریسه های زرد رنگ در شب، خیابان مملو از مردمانی که از هوای خنک شب و کافه رستورانهای پرزرق و برق لذت میبردند را دیدم، انگار آنجایی را پیدا کرده بودم که سالهاست به دنبالش بودم.

همیشه دوس داشتم خانه ای داشته باشم مشرف به خیابانی شلوغ و ساعتها بس بنشینم و مردمانی که هر کدام فکری و کاری در سر دارند را ببینم و حدس بزنم که کدامیک چه کاره است و به کجا میرود. آنچنان غرق در رویاها و لذت بردن از آن نقطه از این زمین خاکی بودم که نمیدانم چقدر گذشته بود و همسفرجان منتظر مانده بود و من نرفته بودم که خودش آمد و صدایم زد که میزمان صدایمان میکند. با هم به میزی که بالاخره نوبتمان شده بود برگشتیم. منوی محدودی داشت و ما از آنجایی که تصمیم گرفته بودیم با غذای سنتی شروع کنیم پس دلمه و سالاد سفارش دادیم قصد از انتخاب دلمه این بود که ببینم دلمه آنسوی مرزها چه طعمی دارد.
خیلی زود سفارشمان آمده شد مزه دلمه ها خوشمزه بود اما کمی سرد بود. سالاد انگار سالاد شیرازی خودمان باشد اما با قاچ های بسیار بزرگ و نوعی سبزی و روغن زیتون که چاشنی سالاد میبود. ماستی که ما سفارش نداده بودیم و انگار مزه دلمه باشد. همه چیز عالی بود و هزینه شام در دالان آرت برای دو نفر ۴۲۰۰ درام شد.

 

26.JPG

27.JPG

28.PNG

29.JPG

30.JPG

31.jpg

   غذای دالان آرت و محوطه رستوران

بعد از شام پیاده به طرف میدان جمهوری رفتیم، شنیده بودم که شب ها فواره موزیکال و رقص آب برپاست و همینطور هم بود. ازدحام جمعیت یکجا را دو سال پیش قبل از کرونا دیده بودم و اما یک لحظه مات و مبهوت هم از زیبایی فواره های روشن و هم از جمعیتی زیاد که انگار نه انگار کرونایی بوده و هست.

 

32.JPG
 از فواره موزیکال

خب به خودمان جرأت دادیم و رفتیم جلو آنچنان صدای موزیک آرام، شنیدنی و دلنشین بود که ماهم پنج دقیقه ای نشستیم و نظاره گر شدیم. ساعت حدودهای ۱۰ شب بود و تصمیم به برگشت به هتل و استراحت کردیم. روز اول در یک چشم برهم زدن تمام شد.
تایم صبحانه هتل ساعت ۸ تا ۱۱ بود. با برنامه ریزی های که برای روز دوم سفر داشتیم باید ساعت ۸ صبح در رستوران هتل میبودیم تا به همه بازدیدها برسیم. رستوران کف شیشه ای هتل که در طبقه هشتم بود، بسیار ویوی جالبی به داخل شهر داشت. محیط رستوران از دو قسمت مسقف و روباز تشکیل شده بود که ما قسمت روباز را انتخاب کردیم. برخورد پرسنل بسیار محترم و مودبانه بود و همینطور به زبان انگلیسی مسلط بودند. صبحانه هتل بسیار کامل و متنوع، اعم از چند نوع نوشیدنی سرد و گرم، چند نوع پنیر و مربا، انواع مختلف نان، دو نوع کیک و شیرینی، زیتون، سالاد، دو نوع نیمرو، سبزیجات پخته، چند نوع ماست و چند نوع آجیل هم گذاشته بودند. 

 

34.JPG

35.JPG

36.JPG

 

استخر هتل کنیاک ارمنستان
  از صبحانه هتل